قرآن

اطلاعات دقیقی در مورد محل سکونت بقیه انبیائی که در خارج از منطقه غرب آسیا زندگی کرده باشند در دسترس نیست ولی بنا بر آیات هر امتی رسولی داشته است.

پرسش:

محل زندگي و تبليغ پيامبران الهي، بخصوص پيامبراني که در قرآن از آن‌ها نام‌برده شده، کجا بوده؟ آيا در قاره اروپا و آمريکا و آفريقا و استراليا هم بوده‌اند؟ اگر فقط در کشورهاي عربي بوده دليلش چيست؟

پاسخ:
پیامبرانی که در قرآن کریم از آن‌ها یادشده است مربوط به منطقه‌ی غرب آسیا (خاورمیانه) است و زبان مردم این منطقه اختصاص به زبان عربی نداشته است. بعضی مانند حضرت ابراهیم و ذریّه اش از نسل اسحاق به زبان عبری سخن می‌گفتند، بعضی مانند اسماعیل (فرزند دیگر حضرت ابراهیم که در مکه با مادرش ساکن شد) و ذریّه اش که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نیز از آن‌هاست، به زبان عربی سخن می‌گفتند و بعضی مانند زرتشت که پیامبر ایرانیان بود به زبان فارسی سخن می‌گفت و بعضی بنا بر روایت ابوذر از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله سریانی بوده‌اند که عبارت‌اند از: آدم و شيث و اخنوخ، (كه همان ادريس باشد). (1) بنابراین پیامبران متعددی در منطقه‌ی غرب آسیا مبعوث شده‌اند که زبان همگی آن‌ها عربی نبوده است.
تعداد پیامبران یادشده در قرآن کریم تنها 25 نفر است که انبیای اولوالعزم هم در بین آن‌ها هستند، درحالی‌که تعداد کل پیامبران الهی بنابر فرمایش حضرت ختمی‌مرتبت 124 هزار نفر است. (2) قرآن کریم می‌فرماید: «وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْك»(3)؛«و پيامبرانى كه سرگذشت آن‌ها را پیش‌ازاین، براى تو بازگفته‌ایم و پيامبرانى كه سرگذشت آن‌ها را بيان نكرده‏ايم» بنابراین تعداد پیامبرانی که نامی از آن‌ها برده نشده است به‌مراتب بیش از این تعدادی است که در قران کریم از آن‌ها یادشده است.
 از طرف دیگر آیاتی داریم که نشان می‌دهد هر امّتی دارای نظیر و رسول بوده‌اند مانند:
1. «وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیر»(4)؛«هیچ امّتی نبوده مگر اینکه در آن هشداردهنده‌ای گذشته است»
2. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت»(5)؛«ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید»
3. «وَ ما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً»(6)؛«ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند)»
تذکر دو نکته در اینجا لازم است:
1) مراد از امّت گروهی از انسان‌های به‌هم‌پیوسته‌اند که اگر رسولی به‌سوی آن‌ها ارسال شود و در منطقه‌ای از مناطق مسکونی آن امّت مستقر شود بقیه مناطق مسکونی نیز از دعوت آن رسول مطلع شوند و یا این دعوت به نسل‌هایی بعدی هم برسد به‌گونه‌ای که حجّت بر آن‌ها تمام شود. به همین دلیل در کتب لغت امّت را به مردمی که در یک قرن زندگی می‌کنند معنا کرده‌اند. (7) بنابراین ضرورتی ندارد برای هر منطقه‌ی مسکونی پیامبری فرستاده شود و در همه زمان‌ها پیامبران متعددی حضورداشته باشند.
2) علّت ارسال انبیای اولوالعزم در منطقه‌ی غرب آسیا و نام بردن از انبیای این منطقه در قرآن کریم را شهید مطهری این‌گونه توجیه می‌کند: «اما مسئله بعدى كه چرا در سرزمين خاصى پيغمبر زياد بوده، اين بستگى پيدا مى‏كند به همان «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» يعنى وقتی‌که رسالت بستگى داشته باشد به استعدادهاى مخصوصى كه در افراد هست، مسلماً سرزمین‌ها هم در پرورش استعدادها تأثير دارد. امروز هم مى‏گويند كه شرق، سرزمين‏ عرفان‏ و اشراق‏ است. این‌یک امر گزاف و گتره نيست كه مثلاً غربی‌ها بيشتر به محسوسات مى‏پردازند و شرقی‌ها بيشتر به نامحسوسات، يعنى این‌ها بيشتر به این‌سو كشانده مى‏شوند آن‌ها به آن‌سو. محيط جغرافيايى و اوضاع‌واحوال [طبيعى‏] و گرمى آفتاب و مانند آن در پرورش جسم انسان مفيد است و وضع جسم هم در پرورش‌های مخصوص روح تأثير دارد. اين مانعى ندارد كه بعضى از سرزمین‌ها آمادگى بيشترى داشته باشد براى پروراندن افرادى كه اجمالاً استعداد اشراق و الهام دارند». (8)
 ضمن اینکه منطقه‌ی غرب آسیا از جهت استراتژیک به قول یکی از اساتید علوم قرآنی مانند چهارراه برای کره زمین است.
نتیجه:
1. پیامبران بسیار زیادی را خداوند متعال برای انسان‌ها مبعوث کرده است که تنها از 25 نفر از آن‌ها در قرآن کریم یادکرده است.
2. این پیامبران یادشده همگی در منطقه‌ی غرب آسیا مبعوث شده‌اند که انبیای اولوالعزم نیز جزء آن‌هایند.
3. بنا بر آیات قرآن کریم هر امّتی باید رسول و نظیر داشته باشد و خداوند متعال بدون ارسال رسول کسی را عذاب نمی‌کند.
4. اطلاعات دقیقی در مورد محل سکونت بقیه انبیائی که در خارج از منطقه غرب آسیا زندگی کرده باشند در دسترس نیست ولی ابن به معنای انکار وجود انبیاء در سایر مناطق نیست، زیرا همان‌گونه که گفته شد بنا بر آیات هر امتی رسولی داشته است.
5. علّت ارسال انبیای اولوالعزم در منطقه‌ی غرب آسیا و نام بردن از انبیای این منطقه در قرآن کریم به دلیل آمادگی بیشتر این منطقه بوده است که به نام سرزمین عرفان و اشراق معروف بوده است و مانند چهارراه برای کره زمین است.
منابع بیشتر جهت مطالعه:
- «محدوده جغرافیایی پیامبران الهی»، پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، تاریخ انتشار:18/7/1391، شماره:22240.
- «نبوت-محل ظهور پیامبران-گستره جغرافیایی پیامبران»، سایت پرسمان، تاریخ انتشار: 27/9/1396.
کلیدواژه:
محل زندگی پیامبران، گستره جغرافیایی پیامبران، محل بعثت پیامبران، محدوده جغرافیایی انبیاء.
پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ صدوق، معانی الاخبار، قم، انتشارات جامعه‌ی مدرسین قم، 1361 ش، ص 332.
2. همان.
3. سوره نساء، آیه 164.
4. سوره فاطر، آیه 24.
5. سوره نحل، آیه 36.
6. سوره اسرا، آیه 15.
7. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414 ق، ج 12، ص 26.
8. مرتضی مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری-نبوت،1358 ش، ج 4، ص 301.
 

بهترین تفسیری که تا به امروز برای عامه و برای مراجعه‌کننده، ساده و بدون اطلاعات فراوان قرآنی ـ اسلامی نوشته‌شده است، تفسیر نمونه است.

براي آشنايي بيشتر با معارف قرآن کريم، در دوره‌های مختلفی سنی و سطوح مختلف علمی، چه تفاسیری مطالعه کنیم؟

پاسخ:

درزمینهٔ تفسیر قرآن برای نوجوانان، می‌توان از «تفسیر نوجوان» به قلم دکتر محمد بیستونی است. تفسیر نوجوان در ۳۰ جلد و با حذف آیاتی که به گروه سنی نوجوان ارتباطی ندارد و با تفسیر باقی آیات قرآن متناسب با سنین نوجوانی منتشرشده است. این تفسیر برگرفته از تفسیر نمونه است.

برای همین مخاطب می‌توان به مجموعه تفسیر مصور قرآن کریم برای نوجوانان و جوانان اثر آقای مصطفی نیک اقبال و مجتبی فائق اشاره کرد که جلد اول آن با عنوان «یاسین قرآن» به چاپ رسیده است.

جناب آقای محمود متوسل تفسیری را با عنوان «تفسیر قرآن برای جوانان» پدید آورده است که برگرفته از تفسیر نور جناب آقای محسن قرائتی است. تنها یک جلد این تفسیر به‌صورت دیجیتالی چاپ و توسط مركز فرهنگي درس‌هایی از قرآن در سال ۱۳۷۷ ش در تهران منتشرشده است.

از تفاسیر دیگر برای جوانان، می‌توان به «تفسير قرآن مهر» ویژۀ جوانان، اثر دکتر محمدعلی رضایی اشاره کرد. این تفسیر در 22 جلد، همراه با نکات روان‌شناختی و جامعه‌شناختی برای جوان‌ها، منتشرشده است.

برای استفاده نوجوانان و جوانان از تفسیر می‌توان در بین تفاسیر موجود از تفسیر نور جناب حجةالاسلام والمسلمین محسن قرائتی نام برد که زبان و بیان ساده و دل‌نشینی دارد. همچنین خلاصه تفسیر نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی که در پنج جلد چاپ‌شده است نیز مناسب است.

تفسیر دیگری که برای جوانان بسیار قابل‌استفاده است، مجموعه مباحث تفسیر استاد شهید مرتضی مطهری است که با عنوان «آشنایی با قرآن» به چاپ رسیده است. هرچند این مجموعه شامل تمام سوره‌های قرآن نیست، ولی با توجه به این‌که این تفسیر ناظر به مسائل جامعه و به‌صورت کاربردی بیان‌شده، برای جوانان بسیار قابل‌استفاده است.

بهترین تفسیری که تا به امروز برای عامه و برای مراجعه‌کننده، ساده و بدون اطلاعات فراوان قرآنی ـ اسلامی نوشته‌شده است، تفسیر نمونه است که در بیست‌وهفت جلد است. این تفسیر را عده‌ای از فضلای قرآن‌پژوه حوزه علمیه قم زیر نظر آیت‌الله مکارم شیرازی نوشته‌اند.

اما بهترین تفسیر برای افراد میان‌سال به بالا که به‌حداعلای مطالعات علمی رسیده‌اند و به‌نوعی از تحصیل عادی و حتی عالی فراغت یافته‌اند تفسیر المیزان علامه طباطبایی است که متن اصلی آن عربی بوده و در بیست جلد چاپ‌شده است. این تفسیر توسط آقای سید محمدباقر موسوی همدانی با همین تعداد جلد ترجمه‌شده است.

البته کتاب‌های دیگری نیز وجود دارد که نه در قالب تفسیر بلکه در قالب بیان مفاهیم قرآن کریم و نکات تفسیری می‌تواند برای همه رده‌های سنّی بخصوص رده‌ی سنّی جوانان به بالا مفید باشد مانند:

1. آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن کریم، نوشته: ابوالفضل علامی، حمید صفارهرندی، سید هادی محدث که در دو جلد چاپ‌شده است و در سال 1395 ش توسط نشر تحسین منتشرشده است.

2. قرآن حکیم: قرآن‌هایی با این نام توسط بزرگانی چون آیت‌الله مکارم و آیت‌الله مشکینی، ابوالفضل بهرام پور و... چاپ‌شده است که علاوه بر ترجمه دارای توضیحاتی در خصوص برخی از آیات منتخب است.

یکی از این قرآن حکیم‌ها توسط مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران به جهت استفاده‌ی دانشجویان تهیه‌شده است. ویژگی‌های این قرآن باعث می‌شود این اثر برای دانشجویان مفیدتر باشد. ویژگی‌های این کتاب عبارت‌اند از:1) متن آیات قرآن کریم که بر اساس رسم‌الخط آسان و کم علامت تهیه‌شده است.2) ترجمۀ روان و سلیس آیات که در کنار متن آیات قرآن قرار داده‌شده است.3) شرح و توضیح برخی آیات و موضوعات متناسب با نیازها و دغدغه‌های اعتقادی و قرآنی دانشجویان 4) فهرست موضوعی از تمام موضوعات مطرح‌شده است. تعداد کل موضوعات پرداخته‌شده در این مصحف - که از تفاسیر معتبری همچون المیزان، مجمع‌البیان، اطیب‌البیان، نمونه و تفسیر موضوعی قرآن کریم اخذشده - بالغ‌بر 1717 عنوان بوده که در پایان قرآن، این عناوین در قالب فهرست موضوعی آورده شده است.

جایگاه رأی مردم در قرآن
حاکم با مشورت از نظريات مردم آگاه گردد و در مديريت هر چه‌بهتر جامعه از آن بهره ببرد.

پرسش:

 در قران بارها فرموده اکثريت مردم نمی‌فهمند، نمی‌دانند، شکر گذار نيستند و ... و کلاً اکثريت و رأی آن‌ها در دين ما مذموم است چراکه اکثريت جاهل هستند به طبع اين مهم دموکراسي کاملاً غیردینی است و مذمت شده حال سؤال اين جاست که چرا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي امام رحمت‌الله عليه همه‌پرسی آري يا نه را برگذار کرد؟ مگر امام خميني براي اسلام و براي خدا انقلاب نکرد و حکومت تشکيل نداد پس چرا به رأی گذاشت و نظر اکثريت جاهل را خواستار شد؟ چرا دموکراسي در جمهوري اسلامي وارد شد و انتخابات بخصوص رياست جمهوري شکل گرفت که اکثريت جاهل رأی به دولت تزوير و منافق و ليبرالي دادند و ما مجبوريم اين منافقين را بپذيريم وگرنه به رأی ملت احترام نگذاشته‌ایم؟

پاسخ:

براي پاسخ به پرسش مذکور، توجه شمارا به اين نکات جلب می‌کنیم:

1. دموکراسي داراي تعاريف گوناگون است به‌گونه‌ای که چنين به ذهن می‌رسد که اساساً تعريف مشخصي ندارد (1) اما بااین‌حال، با مراجعه به تعاريف و کاربست‌های دموکراسي می‌توان براي آن مؤلفه‌هایی را در نظر گرفت که در همه تعاريف و کاربست‌های دموکراسي حضور دارند؛ ازجمله اصل حاکميت مردم بر مردم (2).

2. درباره نظام سياسي اسلام نيز گفتني است که بنا بر باور شيعي، نظام سياسي اسلام ازاین‌قرار است که ولايت و سلطنت مطلق از دو جهت تكويني و تشريعي، فقط از آنِ خداوند است، نه غير او. بدون شک، خداوند بر تمام موجودات، حاکميت دارد زيرا اگر كسى خداوند را به‌عنوان خالق پذيرفت، خواه‌ناخواه، خود را تحت ولايت او و او را بر خود، محيط و حاکم مى‏داند. (3) درنتیجه، بنا بر توحيد در حاکميت، حق حكومت بر انسان‌ها مخصوص خداوند متعال است و حكومت ديگران بايد درنهایت به حكومت خداوند منتهى شود. زيرا حكومت در جوامع بشرى با تصرف و اعمال قدرت بر جان و مال و محدود نمودن آزادى افراد همراه است و اين امور از حق ولايت حاكمان بر مردم ناشى مى‏شود و اگر ولایت حاکمان مشروعيت نداشته باشد، تمام اقدامات آنان نامشروع و ظلم است. بدون ترديد ولايت حقيقى از آنِ خداوندى است كه مالك حقيقى، خالق و مدبّر انسان‏ها است و هيچ‏كس بدون اذن او، حق حكمرانى بر بندگانش را ندارد (4): «إِنِ الحُكْمُ إلّا للَّهِ يَقُصّ‏الحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الفاصِلين‏»(5). از اين منظر، هر مؤمنی می‌بایست مطيع اوامر الهي باشد و همچنين مطيع کساني باشد که از جانب خداوند مأذون هستند. ازاین‌رو، مستند به متون ديني (6)، اطاعت از محمد (ص) و امامان دوازده‌گانه (ع)، بر هر مؤمنی واجب است چراکه به‌تصریح متون ديني، خداوند آن‌ها را واجب الاطاعه معرفي کرده است. (7) بعد از غيبت امام دوازدهم نيز فقهاي اسلام واجب الاطاعه هستند و در عرصه سياسي از ولايت برخوردارند (8). بدين ترتيب، روشن می‌شود که در نظام سياسي اسلام، سلسله طولي حاکميت مشروع از خداوند آغاز می‌شود و به فقهاي در عصر غيبت منتهي می‌گردد.

3. اينک به اين پرسش می‌پردازیم که دموکراسي و رأی و نظر مردم چه جايگاهي در نظام سياسي اسلام دارد؟ اگر دموکراسي به معناي حاکميت مردم و نفي حاکميت طولي خداوند تا امامان و فقها باشد، قطعاً در نظام سياسي اسلام راه نمی‌یابد؛ خواه در زمان حضور امام، خواه در زمان غيبت امام؛ اما در غير اين صورت، می‌توان دموکراسي و حاکميت مردم بر سرنوشت خويش را پذيرفت بدين بيان که دموکراسي در تقابل با حاکميت طولي و اراده تشريعي الهي نباشد و قانون‌گذاری و اجراي قانون را در چارچوب نظام سياسي اسلام دنبال شود. از اين منظر، در نظام سياسي اسلام، رأی مردم در اين حوزه‌ها نافذ و مشروع است:

الف. انتخاب نظام حکومت اسلامي توسط مردم: در نظام سياسي اسلام، حاکم مشروع، مُجاز نيست که به‌زور حکومت ديني تشکيل دهد، بلکه اگر مردم با او همراهي نمودند، او نيز موظف است که رسالت خود را اجرايي سازد. ازاین‌رو، علی علیه‌السلام با آن‌که از جانب خداوند به ولايت و رهبري مردم تعیین‌شده بود، اما تا قبل از بيعت مردم با ايشان، عملاً بر انجام اين مسئوليت اقدامي نکرد؛ زيرا زمينه اجرايي ولايت و رهبري حضرتش فراهم نبود. (9) از اين منظر، روشن می‌شود که چرا امام خميني به رأی مردم اهتمام می‌ورزیدند چراکه به باور درست، رأی مردم براي فعليت بخشيدن به ولايت الهي لازم است به‌گونه‌ای که فقيه نيز نمی‌تواند مردم را مجبور به تشکيل حکومت نمايد.

ب. مشورت حاکم اسلامي با مردم: لازم است، حاکم با مشورت از نظريات مردم آگاه گردد و در مديريت هر چه‌بهتر جامعه از آن بهره ببرد. البته درجایی که حکم مسئله‌ای از جانب خداوند متعال و معصومان (ع) بیان‌شده باشد، حاکم موظف است بر طبق آن عمل نمايد، هرچند برخلاف نظر مردم باشد؛ و مردم حق اعتراض ندارند زيرا خود پذیرفته‌اند که حکومتشان بر اساس دستورات الهی و قوانين اسلام باشد (10) اما در ساير موارد، حاکم براي تدبير بهتر امور بايد از مشورت مردم برخوردار گردد: «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْر». (11) در اين آيه، خداوند پيامبر (ص) را به مشوت با مردم امر می‌کند. دموکراسي و انتخابات نيز فرصتي مناسب براي مشورت گرفتن از مردم است.

ج. نظارت مردم بر زمامداران: در حکومت اسلامي مردم -مستند به لزوم امربه‌معروف و نهي از منکر (12)- بر حسن اجراي قوانين الهی و رعايت آداب اسلامي همچون رعايت قسط و عدل نظارت دارند. انتخابات نيز عرصه‌ای مناسب براي حضور حداکثري است به‌گونه‌ای که مردم با آري گفتن به کانديداي و نه گفتن به کانديداي باطل، هم از حق حمايت می‌کنند و امربه‌معروف می‌کنند و هم از باطل نهي می‌کنند و نهي از منکر می‌کنند. بگذريم که فضاي انتخاباتي فرصت بيشتري براي مطالعه و اظهارنظرهای سياسي نيز فراهم می‌کند که همين امر نيز مايه حيات و بقاي معروف و جلوگيري از منکر است.

4. بنابراين، رأی مردم در حکومت ديني و نظام سياسي اسلام نافذ است و این‌طور نيست که در تشکيل حکومت هيچ نقش مشروعي نداشته باشند؛ اما آيا همه این‌ها به اين معني است که «اکثريت» هميشه ملاک شناسايي حق از باطل است؟ هرگز چراکه متأسفانه اکثريت مردم هميشه درراه حق و طرفدار حقيقت نبوده‌اند؛ قرآن در موارد زيادي از اکثر مردم شکوه و شکايت می‌کند و آن‌ها را به خاطر فرار از حق و مخالفت با انبياء و اولياء الهي مورد نکوهش و تقبيح قرار داده است. در سوره انعام می‌فرماید: «و ان تطع اکثر من في الارض يضلوک عن سبيل الله»(13) يعني: «اگر از اکثر مردم زمين پيروي کني تو را از راه خدا گمراه می‌کنند.» در سوره اعراف می‌فرماید: «ولکن اکثرالناس لا يعلمون»(14)؛ يعني: «اکثر مردم نمی‌دانند». به گفته قرآن و شهادت تاريخ آنان که به پيامبران ايمان آوردند در بسياري از موارد دچار اين آفت شدند و اکثریت آنان از سيره و روش پيامبر خود پيروي نکردند و در ادامه راه دچار ضعف و دگرگوني در عقيده و عمل شدند، قرآن درباره اصحاب طالوت می‌فرماید: «اکثر آن‌ها از نهري که نهي شده بودند، نوشيدند». (15) امت اسلام هم که امت برتر است، نيز متأسفانه بعد از رحلت پيامبر (ص) دچار اکثريت و اقليت شد و اهل حق که اهل‌بیت علیهم‌السلام ویاران آن‌ها بودند در محاصره اکثريت مخالف يا ساکت قرار گرفتند. بنابراين، نظر اکثر مردم معيار شناسايي حق نمی‌باشد. این‌یکی از تفاوت‌های مهمي است که نظام اسلامي و مردم‌سالاری ديني را از نظام دموکراسي غربي جدا می‌کند.

5. بنابراين، رأی اکثريت معيار تشخيص حق و باطل نيست اما بااین‌حال، براي تحقق و اجرايي کردن و نظارت بر عملکرد مسئولان و امربه‌معروف و نهي از منکر و غيره، نيازمند حضور حداکثري مردم هستيم. از اين منظر، دموکراسي و انتخابات فرصتي براي گردهمايي و حداکثري شدن جريان حق براي تحقق آرمان‌های الهي است. بدين منظور، امام خميني نيز دموکراسي و انتخابات را در پيوند با حکومت ديني مطرح نموده و از حضور حداکثري مردم استقبال نمودند.

پی‌نوشت‌ها:

1. چنانچه که برخي بر همين باورند که دموکراسي فاقد معيارهاي مشخص است. (حقيقت، سید صادق؛ «در باب نسبت سنجي دين و دموکراسي»، سروش انديشه، 1382، ش 7 و 8، ص 74).

2. بیتام، ديويد، دموکراسي و حقوق بشر، ترجمه‌ي محمدتقي دل‌فروز، تهران، ‌طرح نو، ص 45؛ بلاستر، آنتوني، دموکراسي، ترجمه‌ي حسن مرتضوي، تهران، آشيان، ص 23.

3. مجموعه نويسندگان، امامت پژوهي، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1381، صص 238-229.

4. سبحاني، جعفر، مرزهاي توحيد و شرک در قرآن، نشر مشعر، 1380، صص 42-43.

5. انعام، آیه 57.

6. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»(نساء، آیه 54).

7. با توجه به روايات واردشده از پيامبر اسلام (ص) که از طريق اهل سنت و شيعيان نقل‌شده است، روشن می‌شود که مصداق اين آيه، علي (ع) و اوصياي او هستند (براي مطالعه بيشتر، رک: بحراني، هاشم، غايه المرام و حجه الخصام في تعيين الامام من طريق الخاص و العام، موسسه التاريخ العربي، ج 2، صص 15-23).

8. اسحاق بن يعقوب در اين نامه سؤالاتى را به محضر شريف آن حضرت ارسال داشته كه ازجمله آن‌ها اين است كه در مورد «حوادث واقعه» كه در زمان غيبت پيش خواهد آمد وظيفه ما چيست؟ آن حضرت دراین‌باره مى‌فرمايند: «وَ اَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةِ فَارْجِعُوا فِيهَا اِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَاِنَّهُمْ حُجَّتِى عَلَيكُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيهِمْ»(شيخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمه، ج 1، موسسه النشر الاسلامي، ص 484)؛ يعني: «و امّا رخدادهايى كه پيش مى‌آيد پس به راويان حديث ما مراجعه كنيد زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم».

9. به همين جهت، وقتي مردم با امام علي(ع) همراهي نکردند، ايشان خانه‌نشین شدند؛ و در اين مدت، امام (ع) هیچ‌گاه مردم را مجبور به تبعيت و پيروي نکردند؛ اما وقتی‌که زمينه آماده شد آن حضرت از زير بار مسئوليت شانه خالي نکردند: «لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علي العلماء ان لايقاروا علي کظة ظالم و لا سغب مظلوم لألقيت حبلها علي غاربها و لسقيت اخرها بکأس اوّلها و لألفيتم دنياکم هذه ازهد عندي من عفطة عنز...»(امام علي ع، نهج البلاغه، خطبه 3).

10. امام علي (ع) دراین‌باره می‌فرماید: «الا و ان لکم عندي الا احتجز دونکم سرا الا في حرب و لا اطوي دونکم امرا الا في حکم و لا اوخر لکم حقاً عن محله ...»(امام علي (ع)، نهج‌البلاغه، نامه 50)؛ يعني: «آگاه باشيد! حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگي هيچ رازي را از شما پنهان ندارم و کاري را جز حکم شرع، بدون مشورت با شما انجام ندهم و در پرداخت حق شما کوتاهي نکرده ...».

11. آل‌عمران، آیه 159.

12. «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ»

13. انعام، آیه 116.

14. اعراف، آیه 187.

15. بقره، آیه 249.

ختم سوره مبارکه یس به شکلی که رایج شده مجاز است یا بدعت محسوب می شود؟
در تفاسير و روايات اهل‌بیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیان‌شده است ...

پاسخ:
در تفاسير و روايات اهل‌بیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیان‌شده است. بله در بعضي سایت‌ها و بعضي كتبي كه به نام ختومات سور و... نوشته‌شده، چنين مطالبي آمده است كه مستند روايي ندارد. نوشتن اين دستورات با توجه به اينكه از شارع مقدس و معصومين (ع) نرسيده و جزء دين نيست، مخصوصاً با غرض دكان باز كردن و قصد مادي داشتن، نوعي بدعت به‌حساب می‌آید.
اما درباره خواص و فضائل سوره مباركه «يس» رواياتي از معصومين (ع) نقل‌شده كه بعضي از آن‌ها را در ذيل می‌آوریم:
1-عن النبي (ص) أنه قال سورة يس تدعى في التوراة المعمة قيل و ما المعمة قال تعم صاحبها خير الدنيا و الآخرة... و تدعى المدافعة القاضية تدفع عن صاحب‌ها كل شر و تقضي له كل حاجة«(1)
پيامبر (ص) فرمودند: سوره يس در تورات به‌عنوان «عموميت آفرين» ناميده شده، سؤال شد ازچه‌رو به آن عموميت آفرين گفته مى‏شود؟ فرمود: به خاطر اينكه كسى كه همدم و هم‌نشین اين سوره باشد او را مشمول تمام خير دنيا و آخرت مى‏كند و اين سوره مدافعه و قاضيه ناميده شده، زيرا هر شري را از صاحب آن دفع می‌کند و هر حاجتي را براي او برآورده می‌کند.
2-وَ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ قَالَ بَلَغَنِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي صَدْرِ النَّهَارِ قُضِيَتْ حَوَائِجُهُ»(2) عطاء بن رباح گفت به من رسيده كه پيامبر (ص) فرمود كسي كه سوره يس را در وسط ظهر بخواند حاجت‌هایش برآورده می‌شود.
3 -و ينبغي قراءة سورة يس بعد التعقيب فإن قارئها في الصباح لا يزال محفوظا مرزوقا حتى يمسي و تسمى الدافعة لأنها تدفع عن قارئها كل شر و القاضية لأنها تقضي له كل حاجة.(3)
سزاوار است بعد از تعقيب نماز صبح سوره يس خوانده شود. زيرا قرائت كننده آن در صبح پيوسته محفوظ است و روزي داده‌شده تا شب و اين سوره دافعه ناميده شده، چون از قرائت كننده آن هر شري را دفع می‌کند و قاضيه ناميده شده، چون هر حاجتي را براي او برآورده می‌کند.
4- از ابو بصير نقل‌شده است كه امام صادق (ع) فرمود: براى هر چيزى قلبى است و قلب قرآن سوره ياسين است، هر كس آن را پيش از خواب يا در روز پيش از شام بخواند در آن روز تا شامگاهان از كسانى خواهد بود كه محفوظ مى‏مانند و از رزق خدا بهره مى‏برند و هر كس آن را شب‌هنگام پيش از خواب بخواند، خداوند هزار فرشته بر او مى‏گمارد تا او را از شرّ هر شيطان رانده‌شده و از هر آسيبى حفظ كنند و اگر در روز آن شب بميرد خدا او را وارد بهشت مى‏كند و سى هزار فرشته هنگام غسل او حاضر مى‏شوند و همه براى او طلب آمرزش مى‏كنند و با استغفار او را تا قبرش مشايعت مى‏نمايند...(4)
5 -از جابر جعفى نقل‌شده است كه امام باقر (ع) فرمود: هر كس سوره ياسين را در عمر خود یک‌بار تلاوت كند، خداوند به شمار تمام آفريدگان دنيا و تمام آفريدگان آخرت و آنچه در آسمان است، به شمار هر یک‌دو هزار هزار حسنه براى او مى‏نويسد و به همين اندازه گناهانش را محو مى‏كند و دچار تنگدستى، بدهكارى، ويرانى خانه، سختى، ديوانگى، جذام، وسوسه و بیماری‌های زیان‌بار نمى‏شود،...(5)
پی‌نوشت‌ها:
1. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج 8، ص 646.
2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 89، ص 292.
3. شيخ بهايي، مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة، انتشارات دار الاضواء، ص 118.
4. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَلْباً وَ إِنَّ قَلْبَ الْقُرْآنِ يس وَ مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ يَنَامَ أَوْ فِي نَهَارِه‏...) شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، انتشارات دار الرضي، ص 111.
5. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي عُمُرِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خَلْقٍ فِي الدُّنْيَا... همان.

در قرآن کریم به چه عوامل مادّی و معنوی در عافیت از بیماری اشاره شده است؟
شفاء، درمان، بیماری، قرآن، عوامل، مادی، معنوی.

در قرآن کریم به چه عوامل مادّی و معنوی در عافیت از بیماری اشاره شده است؟

پاسخ اجمالی:

آیات مختلفی در قرآن کریم درباره شفای بیماری‌های جسمی، روحی و روانی وجود دارد که در هرکدام به عوامل مادّی و معنوی متعددی اشاره‌شده است، مثلاً در بیماری‌های جسمی می‌توان به خوردن غذاهاى پاک، ممنوعیت غذاهاى غیربهداشتى، دورى از گوشت مردار و شراب اشاره کرد. همچنین از عسل نیز به‌عنوان درمان بعضی از بیماری‌های جسمى یادکرده است. در بیماری‌های روحی، عمل کردن به آیات قرآن کریم و رعایت تقوا، بهترین عامل برای سلامتی است و برای بیماری‌های روانی هم مواردی مانند قرائت قرآن، صبر، توکل و ذکر، توصیه‌شده که عمل به آن‌ها می‌تواند انسان را در مقابل این بیماری‌ها مصون بدارد.

پاسخ تفصیلی:

عافیت از بیماری‌ها همیشه یکی از دغدغه‌های بشر بوده است. هرچند قرآن کریم کتاب بهداشت و پزشکى نیست، بلکه کتابى براى تربیت معنوى است ولی گاهی به‌عنوان مسیری برای خداشناسی به مطالب پزشکى، بهداشتى و علمى اشاره‌ای دارد تا راه خداشناسى را هموار کند و همچنین اعجاز علمى قرآن را به اثبات برساند. از سوی دیگر به خاطر پیوستگى نیازهاى جسمى و روحى و تأثیر آن‌ها بر هم، قرآن لازم می‌داند به بهداشت جسمى نیز توجه ویژه کند، زیرا در کمال روحى انسان تأثیر دارد. بیماری جسمی در قرآن کریم با کلماتی چون «مَرضی»(1)، «سَقیم»(2)، «اُولی الضَّرَر»(3) و «ضرّ»(4) معرفی‌شده است.

 این مطالب اگر در حد اعجاز علمى نباشد، قطعاً برخى از آن‌ها جزء شگفتی‌های علمى است.

«شفا» به معنای صحت و سلامتی از بیماری است. «راغب اصفهانی» می‌گوید: «الشفاء من المرض: موافاه شفا السّلامة» یعنی رسیدن به کنار سلامتی. (5) شفادهنده واقعی خداست لذا حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) می‌فرماید: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یشْفِین (6)؛ و هرگاه مریض می‌شوم اوست که شفایم می‌دهد». چون شافی خداست، واسطه‌هایی را هم برای این کار قرار داده است، لذا در قرآن کریم 4 مرتبه واژه «شفا» را به‌کاربرده است که 3 مورد از آن‌ها درباره شفا دهی قرآن کریم (7) و 1 مورد درباره شفا دهی عسل است. (8)

شفا در قرآن کریم، گاهی صحت و سلامتی از بیماری‌های جسمی است و گاهی از بیماری‌های قلبی و روحی و گاهی از بیماری‌های روانی که در ادامه به بررسی آن‌ها خواهیم پرداخت. (9)

بیماری‌های جسمی:

بیماری‌هایی هستند که مربوط به جسم و بدن انسآناند. درباره بهداشت غذایى، آیات متعددی در قرآن کریم آمده است که عبارت‌اند از: خوردن غذاهاى پاک (10)، ممنوعیت غذاهاى غیربهداشتى (11) اسراف نکردن در غذا (12)، دورى از گوشت مردار (13) گوشت خوک و خوردن خون (14) و شراب (15). درباره بهداشت شخصى نیز قرآن کریم دستوراتی دارد: وضو (16)، غسل (17)، طهارت لباس (18) و بسیاری از موارد دیگر. همچنین درباره بهداشت مسائل جنسى نیز مسائل مهمی در قرآن کریم ذکرشده است؛ ازجمله ممنوعیت آمیزش با زنان در عادت ماهیانه (19)، دورى از زنا (20)، دوری از لواط (21)، دوری از استمناء (22) و موارد دیگر.

در مورد درمان بیماری‌های جسمی در برخی آیات صراحتاً مواردی به‌عنوان شفا معرفی‌شده است، مانند شفا بودن عسل: «... از درون شکم آن (زنبور) نوشیدنى بارنگ‌های مختلف خارج مى‏شود؛ که در آن شفا براى مردم است.»(23)

خواص غذائى و دارویى (شفابخشى)، خاصیت ضد میکروبى و ضدعفونی و همچنین کاربرد درمانى عسل‏ در بیماری‌های پوستی، گوارشی، تنفسی، قلبی، کلیوی، عصبی و ... ازجمله آثار این ماده شفابخش است که امروزه به اثبات رسیده است. (24)

در برخی آیات دیگر نیز اعمال و رفتارهایی بیان‌شده که علاوه بر جنبه دینی و شرعی آن‌ها، در روایات و علم پزشکی امروزه، آثار درمانی آن به اثبات رسیده است مانند روزه:

«و مردان روزه‏دار وزنان روزه‏دار، مردان پاک‏دامن وزنان پاک‏دامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند وزنانی که بسیار یاد خدا مى‏کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است.» (25). (26)

بیماری‌های روحی (قلبی):

مراد از بیماری‌های روحی، بیماری‌های است که به روح انسانی انسان مربوط است. عقاید و باورهای انسان به این روح مربوط است و همین روح و متعلقات آن است که به تفکیک انسان از سایر حیوانات، منجر شده است. این بیماری از بیماری‌های بدن شدیدتر و صعب‌العلاج‌تر است؛ «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»(27). قلب مریض دوازده بار در قرآن آمده است و قرآن کریم شفا و دواى دردهاى قلوب نیز هست. بالاترین توصیه قرآن کریم که در جای‌جای این کتاب عزیز بدان سفارش شده است و عمل بدان می‌تواند انسان را از همه بیماری‌ها بخصوص قلبی و روحی نجات دهد، تقوا است. خداوند متعال می‌فرماید «وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ؛(28) و هرکسی تقوای الهی را پیشه کند خدا برای او راه برون‌رفت از مشکلات را قرار می‌دهد.»

بیماری‌هایی چون شک، حقد، حسد، شرک، کفر و نفاق بیماری‌های قلبی‌اند که به‌وسیله قرآن زدوده می‌شوند: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنین (29)‏؛ و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏کنیم‏.»

بیماری‌های روانی:

مفهوم «روان» بیش‌تر در مورد ابعادی از سلامت فرا مادی انسان مطرح می‌شود که با جسم و بدن او مرتبط باشد، برخلاف «روح» که بیش‌تر در مورد آن بعدی از وجود انسان به کار می‌رود که کاملاً از ماده مجرد شده است. هنگامی‌که از «روح» سخن به میان می­آید منظور بُعد فرا مادی، بدون ارتباط با بدن است و وقتی‌که از «روان» صحبت می­شود منظور بُعد فرا مادی در ارتباط با بدن است (30) قرآن کریم با الفاظ مختلفی از بیماری‌های روانی یادکرده است، مانند یأس، عدم اطمینان قلب، وسواس، سوءظن و... .

برخى از روانشناسان با تحقیق درآیات قرآن دریافته‌اند که قرآن بر روان انسان تأثیر زیادی می‌گذارد. آنان شفابخشى قرآن را با علوم تجربى مقایسه کرده‌اند و نتایج حاصل از آن را با عنوان تأثیر قرائت قرآن بر بهداشت روانى انسان منتشر کرده‌اند.

مداومت بر قرائت قرآن، نقش مؤثرى در رویارویى با اضطراب دارد. فهم قرآن نیز در مقابله با اضطراب مؤثر است. نتیجه تحقیقى که از ۶۰ دختر به دست آمد، نشان داد رویارویى میزان اضطراب و گرایش به افسردگى در گروهى که طى ۶ ماه روزانه حداقل نیم ساعت به قرائت قرآن می‌پرداختند، به‌طور چشمگیرى کمتر از دیگران است. (31)

توصیه‌هایی هم در قرآن کریم در این راستا آمده است:

-دمیدن روح امید و دورى از یأس و اثر آن در کاهش افسردگى. (32)

-دعوت قرآن به صبر و اثر آن در کاهش فشارهاى روانى. (33)

-دعوت قرآن به توکل به خدا و نقش آن در آرامش انسان. (34)

-یاد خدا و آرامش دل. (35)

-ممنوعیت سوءظن، تجسس و غیبت و اثرات آن بر سلامتى جامعه و شخصیت افراد. (36)

به‌عبارت‌دیگر می‌توان گفت: همه دستورهاى الهى به‌نوعی براى آرامش فردى، اجتماعى و رشد و بالندگى فرد و جامعه است. (37)

نتیجه:

قرآن، نگاه انسان را محدود به بیماری‌های جسمی نکرده بلکه از گذرگاه بیماری‌های جسمی، او را به امراض روحی و قلبی نیز توجه داده است. در مرتبه بعد، متناسب با بیماری، توصیه‌های مادی و معنوی را برای پیشگیری و درمان، بیان کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره نساء، آیه 43.
  2. سوره صافات، آیه 89.
  3. سوره نساء، آیه 95.
  4. سوره انبیاء، آیه 84.
  5. راغب اصفهانی، حسین بن محمّد، المفردات فی غریب القرآن‏، تحقیق: صفوان عدنان داودى‏، چاپ اول‏، دمشق بیروت: ‏دارالعلم الدار الشامیة، 1412 ق‏، ص 459.
  6. سوره شعراء، آیه 80.
  7. سوره یونس، آیه 57؛ سوره اسراء، آیه 82؛ سوره فصلت، آیه 44.
  8. سوره نحل، آیه 69.
  9. ر.ک: سایت خبرگزاری بین‌المللی قرآن (iqna) ذیل عناوین: «منظور از شفا بودن قرآن چیست؟» و «قرآن چگونه بیماری‌های جسمی را شفا می‌دهد؟»
  10. سوره بقره، آیه ۱۷۲.
  11. سوره اعراف، آیه 157.
  12. سوره اعراف، آیه ۳۱.
  13. سوره انعام، آیه ۱۴۵.
  14. سوره بقره، آیه ۱۷۳.
  15. سوره مائده، آیه 90.
  16. سوره مائده، آیه 6.
  17. سوره نساء، آیه 43.
  18. سوره مدثر، آیه 4.
  19. سوره بقره، آیه 222.
  20. سوره اسراء، آیه 32.
  21. سوره اعراف، آیه 80-81.
  22. سوره مؤمنون، آیه 7.
  23. سوره نحل، آیه ۶۹.
  24. ر.ک: محمدعلی رضایی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ناشر: کتاب مبین‏، رشت‏، سال چاپ: 1381، چاپ سوم‏، ج 2، ص 428 تا 452.
  25. سوره احزاب، آیه 35.
  26. ر.ک: محمدعلی رضایی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ناشر: کتاب مبین‏، رشت‏، سال چاپ: 1381، چاپ سوم‏، ج 2، ص 440.
  27. سوره بقره، آیه 10.
  28. سوره طلاق، آیه 2.
  29. سوره اسراء، آیه 82.
  30. غلامرضا نور محمدی، درآمدی بر نظام جامع سلامت اسلام، تهران، ناشر: ایرانیان طب، چاپ 1، 1396 ش، ج 1، ص 515.
  31. ر. ک. به مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، دانشگاه علوم پزشکى، آذر ۱۳۷۶، ص ۸۸-79.
  32. سوره‏ یوسف، آیه‏ ۸۷.
  33. سوره‏ بقره، آیات ۱۵۳ و ۱۵۵ و سوره‏ آل‌عمران، آیه‏ ۲۰۰.
  34. سوره‏ احزاب، آیه‏ ۳ و سوره‏ آل‌عمران، آیه‏ ۱۵۹.
  35. سوره‏ اسراء، آیه‏ ۲۴ و سوره‏ بقره، آیه‏ ۸۳.
  36. سوره‏ حجرات، آیه‏ ۱۲- ۱۱.
  37. ر. ک. به خلاصه مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، دانشگاه پزشکى تهران، ۱۳۷۶ آذرماه.
     

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. محمدعلی رضایی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن
  2. آن‏سوى آیه‏ها نگرشى بر اعجازهاى پزشکى قرآن‏، نویسنده: صمد نورى زاد
     

کلمات کلیدی

شفا، درمان، بیماری، قرآن، عوامل، مادی، معنوی.

روش مواجهه با بیماری ها در قرآن کریم را با ذکر آیات توضیح دهید.
بیمار، قرآن، مواجهه، طبابت، بیماری ها، جسمی، روحی، روانی.

روش مواجهه با بیماری ها در قرآن کریم را با ذکر آیات توضیح دهید.

پاسخ اجمالی:

روش مواجهه خداوند متعال با بیماری ها در قرآن کریم بدین گونه است که اولاً: اقسام بیماری های جسمی، روحی و روانی را ذکر می کند. ثانیاً: به پرهیز از بعضی امور توصیه کرده و درمان هایی را معرفی می کند. ثالثاً: احکام بعضی از بیماری ها را ذکر کرده و رابعاً: به اهداف این نوع مشکلات و بیماری ها اشاره می کند.

 

پاسخ تفصیلی:

بررسی روش ها در هر علمی، کمک شایانی در استفاده از آن علم می کند. قرآن کریم هم از این قاعده مستثنی نیست. در بررسی بیماری ها یکی از مباحث، چگونگی مواجهه با بیماری است. کشف مواجهه قرآن کریم (به عنوان بهترین مستند) با بیماری ها، می تواند بهترین الگو را در اختیار جامعه انسانی بخصوص جامعه پزشکی بگذارد.

با توجه به آیات قرآن، می توان روش برخورد و مواجه شدن با بیماری ها را در چهار مرحله خلاصه کرد:

1. بیان اقسام بیماری ها در قرآن:

خداوند متعال به صورت کلی به سه گونه بیماری اشاره می کند:

1. بیماری های جسمی

2. بیماری های روحی (قلبی)

3. بیماری های روانی.

 

1-1. بیمارهای جسمی:

بیماری هایی هستند که مربوط به جسم و بدن انسان اند. هرچند قرآن کریم کتاب بهداشت و پزشکى نیست و کتاب تربیت معنوى است اما گاهی به بعضی مطالب پزشکى و بهداشتى نیز اشاره دارد تا راه خداشناسى را هموار کند. همچنین اعجاز علمى قرآن را به اثبات برساند و علت مهم‏تر اینکه به خاطر پیوستگى نیازهاى جسمى و روحى و تأثیر آن ها بر هم قرآن لازم مى‏ داند به بهداشت جسمى نیز توجه ویژه کند، زیرا در کمال روحى او تأثیر دارد. بیماری جسمی در قرآن کریم با کلماتی چون «مَرضی»(1)، «سَقیم»(2)، «اُولی الضَّرَر»(3) و «ضرّ»(4) معرفی شده است.

1-2. اما بیماری های روحی (قلبی):

 مراد از بیماری های روحی، بیماری های است که مربوط روح انسانی انسان است. عقاید و باورهای انسان مربوط به این روح است و همین روح و متعلقات آن است که منجر به تفکیک انسان از سایر حیوانات شده است. این نوع بیماری ها معمولاً با واژه عام: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»(5)؛ «لِما فِی الصُّدُور»(6) و خاص (نام گناهانی چون دروغ، غیبت، تهمت، تمسخر و...) بیان شده است

 1-3. اما بیماری های روانی:

مفهوم «روان» بیش تر در مورد ابعادی از سلامت فرا مادی انسان مطرح می شود که مرتبط با جسم و بدن او باشد برخلاف «روح» که بیش تر در مورد آن بعدی از وجود انسان به کار می رود که کاملاً از ماده مجرد شده است. پس هنگامی که از «روح» سخن می گوییم منظور ما بُعد فرا مادی بدون ارتباط با بدن است و وقتی که از «روان» صحبت می کنیم منظور ما بُعد فرا مادی در ارتباط با بدن است (7) قرآن کریم با الفاظ مختلفی از بیماری های روانی یادکرده است مانند یأس، عدم اطمینان قلب، وسواس، سوءظن و... .

2. بیان بعضی درمان ها: که در مباحث درمان با قرآن به قرآن پرداخته شده است. (8)

3. بیان احکام بعضی بیماری ها: در قرآن کریم به احکام بعضی بیماری ها اشاره شده است مانند حکم روزه بیمار (9)؛ حکم وضو و غسل بیمار (10)؛ نماز بیمار در جنگ (11)؛ قرائت قرآن برای بیمار (12)؛ حکم جهاد بیمار (13)؛ خوردن غذا برای بیمار از خانه اقرباء (14)

4. بیان اهداف این بیماری ها: یکی از اهداف شایع خداوند متعال برای ایجاد بیماری ها، آزمایش کردن بندگان است مانند: «وَلَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (15)؛ و به طورقطع شما را به چیزی [از قبیل] ترس و گرسنگی و کاهش در اموال و جان ها و محصولات می آزماییم و مژده باد شکیبایان را...» و آیات: انبیاء، آیه 35؛ زمر، آیه 8؛ روم، آیه 33؛ مؤمنون، آیه 75؛ یونس، آیه 12.

اگر کسی در این امتحان سربلند بیرون آمد، طبیعتاً مقامش هم در نزد خداوند بالا خواهد رفت مانند مقام حضرت ایوب یا حضرت یونس (علیهماالسلام).

هدف دیگر خداوند متعال بیداری از غفلت است مانند: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِک فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یتَضَرَّعُونَ (16)؛ و ما آن ها را به حوادث غم انگیز و رنج ها گرفتار ساختیم، شاید به درگاه خدا روی آورند». البته یکی دیگر از اهدافی که در قرآن به صراحت از آن یاد نشده کفاره گناهان است.

نتیجه:

با توجه به نکات چهارگانه ای که برای مواجهه با بیماری در قرآن کریم بیان شد به این نتیجه گران سنگ می رسیم که قرآن، نگاه انسان را محدود به بیماری های جسمی نکرده بلکه از گذرگاه بیماری های جسمی، او را به امراض روحی و قلبی نیز توجه داده است. در مرحله بعد متناسب با بیماری، توصیه های مادی و معنوی را برای پیشگیری و درمان، بیان کرده است. همچنین تکالیف الهی را بر او سبک تر کرده است. درنهایت این که بیماری جسمی می تواند آثار تربیتی و معنوی برای بیمار به همراه داشته باشد؛ که اگر به نگاه امتحان الهی به آن نگریسته شود، می تواند زمینه ساز بیداری از غفلت و کفاره گناهان او شود و برای او خیر داشته باشد؛ همچنین این نگرش، در تسکین و آرامش روحی بیمار و اطرافیان او می تواند بسیار مؤثر باشد.

 

 

پی نوشت ها:

  1. سوره نساء، آیه 43.
  2. سوره صافات، آیه 89.
  3. سوره نساء، آیه 95.
  4. سوره انبیاء، آیه 84.
  5. سوره بقره، آیه 10.
  6. سوره یونس، آیه 57.
  7. غلامرضا نور محمدی، درآمدی بر نظام جامع سلامت اسلام، تهران، ناشر: ایرانیان طب، چاپ 1، 1396 ش، ج 1، ص 515.
  8. ر.ک: سایت خبرگزاری بین المللی قرآن (iqna) ذیل عنوان: «منظور از شفاء بودن قرآن چیست؟» و «قرآن چگونه بیماری های جسمی را شفاء می دهد؟»
  9. سوره بقره، آیه 185 و 184.
  10. سوره مائده، آیه 6.
  11. سوره بقره، آیه 102.
  12. سوره مزمل، آیه 20.
  13. سوره نساء، آیه 95.
  14. سوره نساء، آیه 95.
  15. سوره بقره، آیه 155.
  16. سوره انعام، آیه 42.
     

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

دایره المعارف قرآن کریم، اثر مرکز فرهنگ و معارف قرآن، مدخل بیماری

 

موارد مرتبط

بیماری های واگیردار در قرآن

آیا استفاده از سوره های قرآنی برای درمان بیماری های جسمی (درمانگری با قرآن) کار درستی است و نوعی توهین به قرآن نیست؟
درمانگری با قرآن، آثار جسمانی قرآن، خواص القرآن

آیا استفاده از سوره های قرآنی برای درمان بیماری های جسمی (درمانگری با قرآن) کار درستی است و نوعی توهین به قرآن نیست؟

پاسخ اجمالی:

استفاده کردن از قرآن کریم برای درمان بیماری‌ها، هرچند توهین به قرآن نیست؛ ولی نباید فراموش کرد هدف اصلی قرآن کریم، هدایت انسان به‌سوی رشد و کمال است و نباید قرآن را در حد شربت مُسَکّن، قرص سرماخوردگی، کپسول آنتی‌بیوتیک، داروی ضد درد و تب و حساسیت، نگاه کنیم؛ البته در مواردی که روایات معتبری باشد می‌توان از قرآن کریم برای درمان دردهای جسمی نیز بهره برد. آنچه در درمانگری قرآن اهمیت دارد این است که اولاً: باید این نوع درمان را در کنار درمان‌های مادّی انجام داد و نه مستقل. ثانیاً: برای کشف خواص و آثار آیات و سوره‌های قرآن در درمان بیماری‌های جسمانی، باید به منابع و روایات معتبر اعتماد کرد و از توصیه‌های حتمی به روایات ضعیف پرهیز نمود.

پاسخ تفصیلی:

اختلاف‌نظرهای جدی در مورد درمانگری با قرآن کریم، بین اندیشمندان اسلامی وجود دارد. اکثر این اختلاف‌ها بازگشت به قبول یا عدم قبول روایت‌هایی است که فضایل سور را نقل می‌کند؛ فضائل سُوَر مجموعه روایاتی است که جایگاه و شأن و منزلت یک سوره و یا یک آیه و آثار دنیوی و اخروی تلاوت آن‌ها را بیان می‌کند. طبق آموزه‌های قرآن و نیز استدلال‌های عقلی، اعمال و رفتار انسانی دارای آثار و نتایج مادی و معنوی می‌باشند؛ همان‌گونه که ورزش باعث سلامت جسمی و نشاط روحی می‌شود، آثار افعالی مانند نماز و روزه نیز بر جسم و روح غیرقابل‌انکار است. خداوند در قرآن فرموده است: نماز باعث اجتناب و دوری از فحشا و منکر است. (1) قرائت قرآن نیز دارای خواص و آثار مادی و معنوی فراوانی است، برخی از این آثار به‌صراحت و بعضی با اشاره و کنایه در قرآن مجید بیان‌شده است.

در کتاب‌های حدیثی شیعه نیز احادیث پرشماری درباره فضایل سور نقل‌شده و ابوابی باهمین عنوان در کتب حدیثی شیعه همچون کتاب «الکافی» (2) و «ثواب الاعمال» (3) به این موضوع اختصاص‌یافته است. همچنین در کتاب‌های اهل سنت احادیث زیادی در باب فضایل برخی سور و آیات قرآن نقل‌شده است. (4)

مفسران شیعه (5) و اهل سنت (6) نیز به‌تناسب تفسیر هر سوره، در آغاز سوره به تبیین فضایل قرائت آن اشاره‌کرده‌اند.

یکی از آسیب‌های جدی، در زمینه روایت‌های فضائل سور، وجود حدیث‌های جعلی و ضعیف است. در ارتباط با بهره‌گیری از روایات ضعیف در فضائل سور، اختلافاتی بین عالمان وجود دارد. برخی به دلیل ضعیف و مجعول [ساختگی] بودن روایات فضایل سور، آن را رد کرده‌اند. در مقابل عده‌ای بر این باورند که نسبت به مستندات احکام مستحب، نباید سخت‌گیری کرد.

اما نکته مهم این است که صرف‌نظر از روایت‌های ضعیفی که مخالف و موافق داشت، روایت‌های صحیحی هم وجود دارد که از جهت سندی هیچ خدشه‌ای به آن‌ها وارد نیست و در آن روایات، خواصی را برای بعضی از آیات و سور بیان کرده‌اند که به‌عنوان داروی معنوی در کنار داروهای مادّی می‌تواند مورداستفاده مؤمنین قرار گیرد و این احادیث صحیح را به بهانه اختلاف موجود در روایت‌های ضعیف نمی­توان کنار گذاشت. در اینجا به دو مورد از این‌ روایات اشاره می‌کنیم:

1. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اگر سوره حمد بر مرده‌ای 70 بار خوانده شد و روح به او برگشت جای تعجب نیست.» (7)

2. سلیمان جعفری گوید: از حضرت ابی الحسن (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود: «هیچ‌کس نیست که از دوران کودکی به عهده بگیرد که هر شب سوره فلق و ناس را هرکدام 3 بار بخواند و سوره توحید را 100 با و اگر نتواند 50 بار بخواند، جز اینکه خدای عزوجل از او بگرداند هر نوع دیوانگی و جن‌زدگی و پیشامدهایی که کودکان دچار شوند و نیز مرض تشنگی و فاسدشدن معده و جوشش خون را تا زمانی که بدان مداومت کند تا به پیری رسد و اگر خود را به خواندن آن پایبند کند یا دیگری بر آن وادارش کند (اگر خودش سواد ندارد یا خواندن بلد نیست بر او بخوانند) تا روزی که خدای عزوجل جانش را بگیرد، محفوظ ماند». (8)

نتیجه:

1. در برخورد با روایات فضائل و خواص سوره‌ها، باید احتیاط کرد؛ نه فوراً آن‌ها را دور ریخت و به ساختگی بودن متهم کرد و نه بدون قید و شرط پذیرفت. برای استفاده از خواص آیات و سوره‌ها در درجه اول باید به روایت‌های صحیح و معتبر استناد کرد و در درجه دوم اگر از روایات ضعیف استفاده می‌شود باید تأثیر آن‌ها را در حد احتمال ذکر کرد، نه بیشتر.

2. استفاده از آیات و سوره‌ها به‌عنوان داروی معنوی به‌منزله کنار گذاشتن داروهای مادّی نیست بلکه این دو باید همراه هم استفاده شوند، البته گاهی بیماری به حدّی می‌رسد که داروهای مادّی دیگر کارساز نیست، اینجاست که تنها راه پیش روی انسان استفاده از راهکارهای معنوی و درخواست از خداوند متعال است.

3. تأثیر این امور، مطلق و بی‌قیدوشرط نیست. در مواردی که حتی روایت صحیح داریم، این‌گونه نیست که صرف خواندن این سوره به‌تنهایی چنین اثری داشته باشد. بلکه باید سایر عوامل و اسباب نیز فراهم باشد، مانند آتش که چوب را می‌سوزاند، به شرطی که این چوب خشک باشد. تأثیر عوامل معنوی نیز نیازمند شرایط و زمینه‌های لازم است؛ بنابراین با امید به رحمت خداوند و توکل بر او این اعمال را انجام دهید و نتیجه را به خداوند واگذار کنید. (9)

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره عنکبوت، آیه 45.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1362 ش، ج ۲، ص ۵۹۶.
  3. صدوق، ثواب الاعمال، قم‏، ناشر: دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم‏، 1406 ق‏، ص ۱۰۳.
  4. در کتب اهل سنت در بابی به نام «فضائل القرآن»، این آثار ذکرشده است.
  5. سید ابوالقاسم خویی، هاشم زاده هریسى؛ نجمى‏، بیان در علوم و مسائل کلى قرآن، تهران‏، ناشر: وزارت ارشاد، چاپ: اوّل‏، 1382، ص ۴۲۱.
  6. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، تهران‏، ناشر: ناصرخسرو، 1364 ه. ش‏، چاپ 1، ج ۱، ص ۱۰۸؛ میبدی، کشف‌الاسرار، تهران‏، ناشر: امیرکبیر، چاپ 5، 1371 ه. ش‏، ج ۱، ص ۲.
  7. الکافی، ج 2، ص 623.
  8. همان.
  9. مقاله «چگونگی تعامل با روایات فضایل و خواص آیات و سور»، علی نصیری، مجله علوم حدیث، شماره 79، بهار 1395، ص 70-59.
     

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. سایت ویکی شیعه (دانشنامه مجازی مکتب اهل‌بیت) ذیل عنوان فضائل سور
  2. سایت ویکی فقه (دانشنامه حوزوی) ذیل عنوان قرآن درمانی در روایات
  3. مقاله «قرآن درمانی در بوته نقد» آقای حسن رهبری درسایت حوزه (hawzah.net)
  4. مقاله «چگونگی تعامل با روایات فضایل و خواص آیات و سور»، علی نصیری، مجله علوم حدیث، شماره 79، بهار 1395.

 

کلمات کلیدی:

درمانگری با قرآن، آثار جسمانی قرآن، خواص القرآن

آیا بیماری های واگیردار در قرآن مطرح شده است؟
دانستنی های قرآن، بیماری در قرآن، بیماری های مسری، بیماری واگیردار، علوم پزشکی در قرآن.

آیا بیماری های واگیردار در قرآن مطرح شده است؟

پاسخ اجمالی:

در قرآن کریم به‌صراحت به بیماری‌های واگیردار اشاره نشده است؛ اما مفسرین در چندین مورد، در تفسیر آیات، یا آیه را به بیماری واگیردار تفسیر کرده‌اند یا به بیماری‌های مسری اشاره‌ نموده‌اند. ازجمله این موارد می‌توان به آیات 243 «سوره بقره»، 97 «سوره طه» و 44 سوره «ص» اشاره کرد.

پاسخ تفصیلی:

هدف اصلی از نزول قرآن هدایت و تربیت انسان است و در این امر از چیزی فروگذار نکرده و هر جا لازم بوده اصول و کلیات لازم را بیان کرده و در موارد لزوم نیز به برخی جزئیات ورود داشته است. «وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَی‏ءٍ (1)‏؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی (از علوم و معارف) است!»

 ازاین‌رو نباید انتظار داشت تمام جزئیات علوم بشری در قرآن آمده باشد؛ اما در مواردی با اهداف تربیتی به برخی از این مسائل ازجمله مسئله بیماری، ورود داشته است.

خداوند متعال در هیچ جای قرآن کریم به‌صراحت از بیماری واگیردار نامی نبرده است، اما در تفاسیر قرآن کریم، در چندین مورد، تعابیر برخی آیات به بیماری‌های واگیردار تفسیر شده است:

1. اکثر مفسرین شیعه و اهل سنت بر این باورند کلمه «حَذَرَ الْمَوْت» در آیه 243 سوره بقره به بیماری واگیردار طاعون اشاره دارد.

خدای متعال در این آیه شریفه می‌فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یشْکرُون؛ آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانه‏هاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آن‌ها گفت: بميريد! (و به همان بيمارى، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آن‌ها را زنده كرد؛ (و ماجراى زندگى آن‌ها را درس عبرتى براى آيندگان قرارداد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى‏كند؛ ولى بيشتر مردم، شكر (او را) بجا نمى‏آورند.»

از بعضى روایات استفاده مى‏شود که پیشوا و رهبر آنان از آنان خواست که خود را براى مبارزه آماده کنند و از شهر خارج گردند آن‌ها به بهانه اینکه در محیط جنگ، مرض طاعون است از رفتن به میدان جنگ خوددارى کردند؛ پروردگار آن‌ها را به همان چیزى که از آن هراس داشتند و بهانه فرار قرار داده بودند مبتلا ساخت و بیمارى طاعون در آن‌ها شایع شد آن‌ها خانه‏هاى خود را خالى کرده و براى نجات از طاعون فرار کردند و در بیابان ‌همگى از بین رفتند. (2)

2. قرآن کریم در مورد عذاب سامری می‌گوید:

«قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَک فِى الْحَیوةِ أَن تَقُولَ لَامِسَاس‏(3)؛ (موسى) گفت: برو که بهره تو در زندگى دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) به‌گویی «با من تماس نگیر!»

یکی از احتمال‌هایی که در تفسیر آیه 97 سوره «طه» در مورد عذاب سامری بیان‌شده این است که مقصود آن بود که موسى در حق سامرى نفرین کرد و او به بیمارى مرموزى گرفتار شد که واگیردار بود و کسى نمى‏توانست با او تماس بگیرد. (4)

3. در مورد بیماری حضرت ایوب نیز، طبرى در ذیل آیه 44 سوره «ص» می‌گوید: «چون ایوب گرفتار شد و مردم او را وا‌گذاشتند، همسرش براى او تلاش روزى می‌کرد [برای غذا و روزی او تلاش می‌کرد]. روزى شیطان به مردم گفت: این زن با مردى بیمار سروکار دارد که میان شما می‌آید و ممکن است بیمارى او از این زن به شما واگیر شود. او را راه ندهید و کمک مکنید ... ». (5)

با توجه به این داستان، شیطان می‌خواست بیماری حضرت ایوب (علیه‌السلام) را مسری و واگیردار جلوه دهد تا دیگران از او و همسرش فاصله بگیرند.

4. در بعضی تفاسیر، ذیل آیات سوره «مسد»، به این ماجرا اشاره‌شده که:

«چند روز پس از جنگ بدر در جسم ابولهب عدسه (6) ظاهر شد و پسرانش از ترس واگیر، او را جدا کردند و چون مرد، سه شبانه‌روز نعشش بر زمین بود تا گندید و حمالان حبشى، گودالى حفر کردند و با چوب درازى مرده او را در آن افکندند و گودال را از بالا با سنگ‌ها پر کردند.» (7)

نتیجه:

با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت و تربیت است نباید انتظار داشت که به جزئیات همه علوم پرداخته باشد. ازاین‌رو شاید به دلیل عدم نیاز هدایتی به این بحث، صراحتاً به بیماری‌های واگیردار نپرداخته است؛ اما در تفاسیر، ذیل برخی آیات، به مناسبت متن آیه یا شأن نزول آیه و مباحث مرتبط با آن، به بحث بیماری‌های واگیردار پرداخته‌شده است. (8)

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره نحل، آیه 89.
  2. ر.ک: مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران‏، دار الکتب الإسلامیة، چاپ 10، 1371 ه. ش‏، ج 2، ص 218 تا 220.
  3. سوره طه، آیه 97.
  4. محمدعلی رضایی، تفسیر قرآن مهر، قم‏، ناشر: انتشارات پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآنى‏، 1387، چاپ اول‏، ج ‏13، ص 98.
  5. ابراهیم عاملی، تفسیر عاملی، تهران، ناشر: کتاب‌فروشی صدوق‏، چاپ 1، 1360 ه. ش‏، ج 7، ص 327 و 327.
  6. عدسه: با سه فتحه گوش‌هایی است كه بر بدن ظاهر می‌شود و مانند طاعون کُشنده است. (ابن منظور، محمد بن مكرم ‫، لسان العرب، دار بيروت، بیروت، 1375 ق، ج 6، ص 132)
  7. سید عبدالحجت بلاغی، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم‏، ناشر: حکمت (چاپخانه)، چاپ 1، 1386 ه. ق‏، ج ‏7، ص 328
  8. مفسران فقط به اصل موضوع بیماری واگیردار اشاره‌کرده‌اند و به درمان و پیشگیری و سایر مسائل نپرداخته‌اند.

 

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

آن‏سوى آیه‏ها نگرشى بر اعجازهاى پزشکى قرآن‏، نویسنده: صمد نورى زاد

کلمات کلیدی:

دانستنی‌های قرآن، بیماری در قرآن، بیماری‌های مسری، بیماری واگیردار، علوم پزشکی در قرآن.

دعا های شفا بخش بیماری های مسری

سلام. ويروس کرونا زياد رو ذهنم تأثیر گذاشته و من را  دچار استرس کرده است.  دعايي هست بخوانم خودم و خانوادم و شيعيان  مصون بمانند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

در ابتدا بهتر است بر اعصاب خود مسلط شويد و از هرگونه مسئله‌اي که باعث مي‌شود ذهن شمارا به اين مسئله ‌بکشاند دوري نماييد و برای کسب این مهارت مي‌توانيد با دوستان ما در قسمت مشاوره از همين طريق يا تماس با شماره 09640 تماس حاصل فرماييد تا مشکل شمارا برطرف نمايند.

در منابع ديني براي جلوگيري و درمان امراض توصيه‌هايي شده که علاوه بر رعايت اصول بهداشتي مي‌توانيد از آن‌ها بهره ببريد در ذيل به دو نمونه از اين راهکارها اشاره مي‌شود:

1. امام صادق (علیه السلام ) می فرماید: بعد از نماز صبح و نماز مغرب هفت مرتبه بگوید: ) بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏ لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ الْعَلِيِ‏ الْعَظِيم‏(

- خداوند عز و جل هفتاد نوع بلاء از  برطرف نماید كه آسان‌ترین آن‌ها بادهاى بد (چون استسقاء( مریضی تشنگی) و غيره يا مقصود عفونت اعضاء است كه بوى بد می دهد يا گرفتارى به طوفان كه موجب سقوط و هلاكت باشد- از مجلسى و غيره) و پيسى و ديوانگى است و اگر بدبخت باشد از بدبختی نجات یابد و  از جمله سعادتمندان نوشته شود. در روايتِ ابى بصير از آن حضرت مانند این روایت آمده جز اينكه گويد آسان‌ترين آن بلاها جنون است و جذام و برص و اگر شقى باشد من اميدوارم كه خدا عزوجل او را به سعادت منتقل سازد.

از ابى الحسن (علیه السلام) هم مانند آن نقل است جز اينكه او فرموده است: اين ذكر را سه بار در بامداد گويد و سه بار در آغازِ شب و نترسد از شيطان و نه از سلطان و نه از برص و نه از جذام و در آن هفت بار ذكر نشده و ابوالحسن (ع) فرموده است: من آن را صدبار گويم.

 ابوالحسن (ع) فرمود: چون نماز مغرب را خواندى پايت را دراز مكن و باکسي سخن مگو تا صدبار به‌گوئی‏

بسم اللَّه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الّا باللَّه العلى العظيم‏

و صدبار هم پس از نماز صبح بگو: هر كه آن را گويد خدا از او صد نوع از انواع بلا دفع كند كه از آن جمله است: برص و جذام و شيطان و سلطان. (1)

بهتر است به دستور آخر عمل شود.

2. روايتي از امام صادق (ع) به صفوان است که مي‌فرمايد: زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (2)

بنابراين روايت در دوره‌هاي مختلف علماي شيعه در برخورد با مشکلات مانند مريضي‌هاي لاعلاج اين زيارت را توصيه مي‌نمودند. البته تعدادي که علما مطرح نمودند و هديه‌ي آن، از مجربات هست و در متون حديثي به اين مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها براي مداومت بر زيارت مطلوب هست.

پي‌نوشت‌ها:

1. كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي (ط - الإسلامية) ، دار الكتب الإسلاميه، تهران، ج‏2، ص 531.

2. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، مؤسسه فقه الشيعة، بيروت، ج‏2، ص: 781.

شفای کرونا با زیارت عاشورا
آيا درست است که زيارت عاشورا کرونا را از بين می‌برد؟

در سایت ها و فضای مجازی نقلی آمده که در برخورد با وبا در سامرا، علما دستور به خواندن زیارت عاشورا دادند و بیماری از آن شهر رخت بربست آیا این واقعیت دارد و آیا در مورد کرونا هم که گفته می شود فراگیر شده کارساز است؟ آيا درست است که زيارت عاشورا کرونا را از بين می‌برد؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

صحت واقعه که بيان کرديد و وقايع مشابه با اثر زيارت عاشورا مرتبط است. روايتي از امام صادق (ع) به صفوان است که مي‌فرمايد: زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (1)

بنابراين روايت در دوره‌هاي مختلف علماي شيعه در برخورد با مشکلات مانند مريضي‌هاي لاعلاج اين زيارت را توصيه مي‌نمودند. بنابراين نمي‌توان آن را مختص يک بيماري معرفي نمود. بهتر است به دستور امام صادق عليه‌السلام بر مواظبت بر اين زيارت عمل کرد، انشاء الله مشکلات هم حل مي‌شود. البته تعدادي که علما مطرح نمودند و هديه‌ي آن، از مجربات هست و در متون حديثي به اين مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها براي مداومت بر زيارت مطلوب هست.

پي‌نوشت:

1. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 781، مؤسسة فقه الشيعة، بيروت.

صفحه‌ها