قرآن

آیا استفاده از سوره های قرآنی برای درمان بیماری های جسمی (درمانگری با قرآن) کار درستی است و نوعی توهین به قرآن نیست؟
درمانگری با قرآن، آثار جسمانی قرآن، خواص القرآن

آیا استفاده از سوره های قرآنی برای درمان بیماری های جسمی (درمانگری با قرآن) کار درستی است و نوعی توهین به قرآن نیست؟

پاسخ اجمالی:

استفاده کردن از قرآن کریم برای درمان بیماری‌ها، هرچند توهین به قرآن نیست؛ ولی نباید فراموش کرد هدف اصلی قرآن کریم، هدایت انسان به‌سوی رشد و کمال است و نباید قرآن را در حد شربت مُسَکّن، قرص سرماخوردگی، کپسول آنتی‌بیوتیک، داروی ضد درد و تب و حساسیت، نگاه کنیم؛ البته در مواردی که روایات معتبری باشد می‌توان از قرآن کریم برای درمان دردهای جسمی نیز بهره برد. آنچه در درمانگری قرآن اهمیت دارد این است که اولاً: باید این نوع درمان را در کنار درمان‌های مادّی انجام داد و نه مستقل. ثانیاً: برای کشف خواص و آثار آیات و سوره‌های قرآن در درمان بیماری‌های جسمانی، باید به منابع و روایات معتبر اعتماد کرد و از توصیه‌های حتمی به روایات ضعیف پرهیز نمود.

پاسخ تفصیلی:

اختلاف‌نظرهای جدی در مورد درمانگری با قرآن کریم، بین اندیشمندان اسلامی وجود دارد. اکثر این اختلاف‌ها بازگشت به قبول یا عدم قبول روایت‌هایی است که فضایل سور را نقل می‌کند؛ فضائل سُوَر مجموعه روایاتی است که جایگاه و شأن و منزلت یک سوره و یا یک آیه و آثار دنیوی و اخروی تلاوت آن‌ها را بیان می‌کند. طبق آموزه‌های قرآن و نیز استدلال‌های عقلی، اعمال و رفتار انسانی دارای آثار و نتایج مادی و معنوی می‌باشند؛ همان‌گونه که ورزش باعث سلامت جسمی و نشاط روحی می‌شود، آثار افعالی مانند نماز و روزه نیز بر جسم و روح غیرقابل‌انکار است. خداوند در قرآن فرموده است: نماز باعث اجتناب و دوری از فحشا و منکر است. (1) قرائت قرآن نیز دارای خواص و آثار مادی و معنوی فراوانی است، برخی از این آثار به‌صراحت و بعضی با اشاره و کنایه در قرآن مجید بیان‌شده است.

در کتاب‌های حدیثی شیعه نیز احادیث پرشماری درباره فضایل سور نقل‌شده و ابوابی باهمین عنوان در کتب حدیثی شیعه همچون کتاب «الکافی» (2) و «ثواب الاعمال» (3) به این موضوع اختصاص‌یافته است. همچنین در کتاب‌های اهل سنت احادیث زیادی در باب فضایل برخی سور و آیات قرآن نقل‌شده است. (4)

مفسران شیعه (5) و اهل سنت (6) نیز به‌تناسب تفسیر هر سوره، در آغاز سوره به تبیین فضایل قرائت آن اشاره‌کرده‌اند.

یکی از آسیب‌های جدی، در زمینه روایت‌های فضائل سور، وجود حدیث‌های جعلی و ضعیف است. در ارتباط با بهره‌گیری از روایات ضعیف در فضائل سور، اختلافاتی بین عالمان وجود دارد. برخی به دلیل ضعیف و مجعول [ساختگی] بودن روایات فضایل سور، آن را رد کرده‌اند. در مقابل عده‌ای بر این باورند که نسبت به مستندات احکام مستحب، نباید سخت‌گیری کرد.

اما نکته مهم این است که صرف‌نظر از روایت‌های ضعیفی که مخالف و موافق داشت، روایت‌های صحیحی هم وجود دارد که از جهت سندی هیچ خدشه‌ای به آن‌ها وارد نیست و در آن روایات، خواصی را برای بعضی از آیات و سور بیان کرده‌اند که به‌عنوان داروی معنوی در کنار داروهای مادّی می‌تواند مورداستفاده مؤمنین قرار گیرد و این احادیث صحیح را به بهانه اختلاف موجود در روایت‌های ضعیف نمی­توان کنار گذاشت. در اینجا به دو مورد از این‌ روایات اشاره می‌کنیم:

1. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «اگر سوره حمد بر مرده‌ای 70 بار خوانده شد و روح به او برگشت جای تعجب نیست.» (7)

2. سلیمان جعفری گوید: از حضرت ابی الحسن (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود: «هیچ‌کس نیست که از دوران کودکی به عهده بگیرد که هر شب سوره فلق و ناس را هرکدام 3 بار بخواند و سوره توحید را 100 با و اگر نتواند 50 بار بخواند، جز اینکه خدای عزوجل از او بگرداند هر نوع دیوانگی و جن‌زدگی و پیشامدهایی که کودکان دچار شوند و نیز مرض تشنگی و فاسدشدن معده و جوشش خون را تا زمانی که بدان مداومت کند تا به پیری رسد و اگر خود را به خواندن آن پایبند کند یا دیگری بر آن وادارش کند (اگر خودش سواد ندارد یا خواندن بلد نیست بر او بخوانند) تا روزی که خدای عزوجل جانش را بگیرد، محفوظ ماند». (8)

نتیجه:

1. در برخورد با روایات فضائل و خواص سوره‌ها، باید احتیاط کرد؛ نه فوراً آن‌ها را دور ریخت و به ساختگی بودن متهم کرد و نه بدون قید و شرط پذیرفت. برای استفاده از خواص آیات و سوره‌ها در درجه اول باید به روایت‌های صحیح و معتبر استناد کرد و در درجه دوم اگر از روایات ضعیف استفاده می‌شود باید تأثیر آن‌ها را در حد احتمال ذکر کرد، نه بیشتر.

2. استفاده از آیات و سوره‌ها به‌عنوان داروی معنوی به‌منزله کنار گذاشتن داروهای مادّی نیست بلکه این دو باید همراه هم استفاده شوند، البته گاهی بیماری به حدّی می‌رسد که داروهای مادّی دیگر کارساز نیست، اینجاست که تنها راه پیش روی انسان استفاده از راهکارهای معنوی و درخواست از خداوند متعال است.

3. تأثیر این امور، مطلق و بی‌قیدوشرط نیست. در مواردی که حتی روایت صحیح داریم، این‌گونه نیست که صرف خواندن این سوره به‌تنهایی چنین اثری داشته باشد. بلکه باید سایر عوامل و اسباب نیز فراهم باشد، مانند آتش که چوب را می‌سوزاند، به شرطی که این چوب خشک باشد. تأثیر عوامل معنوی نیز نیازمند شرایط و زمینه‌های لازم است؛ بنابراین با امید به رحمت خداوند و توکل بر او این اعمال را انجام دهید و نتیجه را به خداوند واگذار کنید. (9)

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره عنکبوت، آیه 45.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1362 ش، ج ۲، ص ۵۹۶.
  3. صدوق، ثواب الاعمال، قم‏، ناشر: دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم‏، 1406 ق‏، ص ۱۰۳.
  4. در کتب اهل سنت در بابی به نام «فضائل القرآن»، این آثار ذکرشده است.
  5. سید ابوالقاسم خویی، هاشم زاده هریسى؛ نجمى‏، بیان در علوم و مسائل کلى قرآن، تهران‏، ناشر: وزارت ارشاد، چاپ: اوّل‏، 1382، ص ۴۲۱.
  6. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، تهران‏، ناشر: ناصرخسرو، 1364 ه. ش‏، چاپ 1، ج ۱، ص ۱۰۸؛ میبدی، کشف‌الاسرار، تهران‏، ناشر: امیرکبیر، چاپ 5، 1371 ه. ش‏، ج ۱، ص ۲.
  7. الکافی، ج 2، ص 623.
  8. همان.
  9. مقاله «چگونگی تعامل با روایات فضایل و خواص آیات و سور»، علی نصیری، مجله علوم حدیث، شماره 79، بهار 1395، ص 70-59.
     

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. سایت ویکی شیعه (دانشنامه مجازی مکتب اهل‌بیت) ذیل عنوان فضائل سور
  2. سایت ویکی فقه (دانشنامه حوزوی) ذیل عنوان قرآن درمانی در روایات
  3. مقاله «قرآن درمانی در بوته نقد» آقای حسن رهبری درسایت حوزه (hawzah.net)
  4. مقاله «چگونگی تعامل با روایات فضایل و خواص آیات و سور»، علی نصیری، مجله علوم حدیث، شماره 79، بهار 1395.

 

کلمات کلیدی:

درمانگری با قرآن، آثار جسمانی قرآن، خواص القرآن

آیا بیماری های واگیردار در قرآن مطرح شده است؟
دانستنی های قرآن، بیماری در قرآن، بیماری های مسری، بیماری واگیردار، علوم پزشکی در قرآن.

آیا بیماری های واگیردار در قرآن مطرح شده است؟

پاسخ اجمالی:

در قرآن کریم به‌صراحت به بیماری‌های واگیردار اشاره نشده است؛ اما مفسرین در چندین مورد، در تفسیر آیات، یا آیه را به بیماری واگیردار تفسیر کرده‌اند یا به بیماری‌های مسری اشاره‌ نموده‌اند. ازجمله این موارد می‌توان به آیات 243 «سوره بقره»، 97 «سوره طه» و 44 سوره «ص» اشاره کرد.

پاسخ تفصیلی:

هدف اصلی از نزول قرآن هدایت و تربیت انسان است و در این امر از چیزی فروگذار نکرده و هر جا لازم بوده اصول و کلیات لازم را بیان کرده و در موارد لزوم نیز به برخی جزئیات ورود داشته است. «وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَی‏ءٍ (1)‏؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی (از علوم و معارف) است!»

 ازاین‌رو نباید انتظار داشت تمام جزئیات علوم بشری در قرآن آمده باشد؛ اما در مواردی با اهداف تربیتی به برخی از این مسائل ازجمله مسئله بیماری، ورود داشته است.

خداوند متعال در هیچ جای قرآن کریم به‌صراحت از بیماری واگیردار نامی نبرده است، اما در تفاسیر قرآن کریم، در چندین مورد، تعابیر برخی آیات به بیماری‌های واگیردار تفسیر شده است:

1. اکثر مفسرین شیعه و اهل سنت بر این باورند کلمه «حَذَرَ الْمَوْت» در آیه 243 سوره بقره به بیماری واگیردار طاعون اشاره دارد.

خدای متعال در این آیه شریفه می‌فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یشْکرُون؛ آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانه‏هاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آن‌ها گفت: بميريد! (و به همان بيمارى، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آن‌ها را زنده كرد؛ (و ماجراى زندگى آن‌ها را درس عبرتى براى آيندگان قرارداد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى‏كند؛ ولى بيشتر مردم، شكر (او را) بجا نمى‏آورند.»

از بعضى روایات استفاده مى‏شود که پیشوا و رهبر آنان از آنان خواست که خود را براى مبارزه آماده کنند و از شهر خارج گردند آن‌ها به بهانه اینکه در محیط جنگ، مرض طاعون است از رفتن به میدان جنگ خوددارى کردند؛ پروردگار آن‌ها را به همان چیزى که از آن هراس داشتند و بهانه فرار قرار داده بودند مبتلا ساخت و بیمارى طاعون در آن‌ها شایع شد آن‌ها خانه‏هاى خود را خالى کرده و براى نجات از طاعون فرار کردند و در بیابان ‌همگى از بین رفتند. (2)

2. قرآن کریم در مورد عذاب سامری می‌گوید:

«قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَک فِى الْحَیوةِ أَن تَقُولَ لَامِسَاس‏(3)؛ (موسى) گفت: برو که بهره تو در زندگى دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) به‌گویی «با من تماس نگیر!»

یکی از احتمال‌هایی که در تفسیر آیه 97 سوره «طه» در مورد عذاب سامری بیان‌شده این است که مقصود آن بود که موسى در حق سامرى نفرین کرد و او به بیمارى مرموزى گرفتار شد که واگیردار بود و کسى نمى‏توانست با او تماس بگیرد. (4)

3. در مورد بیماری حضرت ایوب نیز، طبرى در ذیل آیه 44 سوره «ص» می‌گوید: «چون ایوب گرفتار شد و مردم او را وا‌گذاشتند، همسرش براى او تلاش روزى می‌کرد [برای غذا و روزی او تلاش می‌کرد]. روزى شیطان به مردم گفت: این زن با مردى بیمار سروکار دارد که میان شما می‌آید و ممکن است بیمارى او از این زن به شما واگیر شود. او را راه ندهید و کمک مکنید ... ». (5)

با توجه به این داستان، شیطان می‌خواست بیماری حضرت ایوب (علیه‌السلام) را مسری و واگیردار جلوه دهد تا دیگران از او و همسرش فاصله بگیرند.

4. در بعضی تفاسیر، ذیل آیات سوره «مسد»، به این ماجرا اشاره‌شده که:

«چند روز پس از جنگ بدر در جسم ابولهب عدسه (6) ظاهر شد و پسرانش از ترس واگیر، او را جدا کردند و چون مرد، سه شبانه‌روز نعشش بر زمین بود تا گندید و حمالان حبشى، گودالى حفر کردند و با چوب درازى مرده او را در آن افکندند و گودال را از بالا با سنگ‌ها پر کردند.» (7)

نتیجه:

با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت و تربیت است نباید انتظار داشت که به جزئیات همه علوم پرداخته باشد. ازاین‌رو شاید به دلیل عدم نیاز هدایتی به این بحث، صراحتاً به بیماری‌های واگیردار نپرداخته است؛ اما در تفاسیر، ذیل برخی آیات، به مناسبت متن آیه یا شأن نزول آیه و مباحث مرتبط با آن، به بحث بیماری‌های واگیردار پرداخته‌شده است. (8)

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره نحل، آیه 89.
  2. ر.ک: مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران‏، دار الکتب الإسلامیة، چاپ 10، 1371 ه. ش‏، ج 2، ص 218 تا 220.
  3. سوره طه، آیه 97.
  4. محمدعلی رضایی، تفسیر قرآن مهر، قم‏، ناشر: انتشارات پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآنى‏، 1387، چاپ اول‏، ج ‏13، ص 98.
  5. ابراهیم عاملی، تفسیر عاملی، تهران، ناشر: کتاب‌فروشی صدوق‏، چاپ 1، 1360 ه. ش‏، ج 7، ص 327 و 327.
  6. عدسه: با سه فتحه گوش‌هایی است كه بر بدن ظاهر می‌شود و مانند طاعون کُشنده است. (ابن منظور، محمد بن مكرم ‫، لسان العرب، دار بيروت، بیروت، 1375 ق، ج 6، ص 132)
  7. سید عبدالحجت بلاغی، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم‏، ناشر: حکمت (چاپخانه)، چاپ 1، 1386 ه. ق‏، ج ‏7، ص 328
  8. مفسران فقط به اصل موضوع بیماری واگیردار اشاره‌کرده‌اند و به درمان و پیشگیری و سایر مسائل نپرداخته‌اند.

 

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

آن‏سوى آیه‏ها نگرشى بر اعجازهاى پزشکى قرآن‏، نویسنده: صمد نورى زاد

کلمات کلیدی:

دانستنی‌های قرآن، بیماری در قرآن، بیماری‌های مسری، بیماری واگیردار، علوم پزشکی در قرآن.

دعا های شفا بخش بیماری های مسری

سلام. ويروس کرونا زياد رو ذهنم تأثیر گذاشته و من را  دچار استرس کرده است.  دعايي هست بخوانم خودم و خانوادم و شيعيان  مصون بمانند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

در ابتدا بهتر است بر اعصاب خود مسلط شويد و از هرگونه مسئله‌اي که باعث مي‌شود ذهن شمارا به اين مسئله ‌بکشاند دوري نماييد و برای کسب این مهارت مي‌توانيد با دوستان ما در قسمت مشاوره از همين طريق يا تماس با شماره 09640 تماس حاصل فرماييد تا مشکل شمارا برطرف نمايند.

در منابع ديني براي جلوگيري و درمان امراض توصيه‌هايي شده که علاوه بر رعايت اصول بهداشتي مي‌توانيد از آن‌ها بهره ببريد در ذيل به دو نمونه از اين راهکارها اشاره مي‌شود:

1. امام صادق (علیه السلام ) می فرماید: بعد از نماز صبح و نماز مغرب هفت مرتبه بگوید: ) بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏ لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ الْعَلِيِ‏ الْعَظِيم‏(

- خداوند عز و جل هفتاد نوع بلاء از  برطرف نماید كه آسان‌ترین آن‌ها بادهاى بد (چون استسقاء( مریضی تشنگی) و غيره يا مقصود عفونت اعضاء است كه بوى بد می دهد يا گرفتارى به طوفان كه موجب سقوط و هلاكت باشد- از مجلسى و غيره) و پيسى و ديوانگى است و اگر بدبخت باشد از بدبختی نجات یابد و  از جمله سعادتمندان نوشته شود. در روايتِ ابى بصير از آن حضرت مانند این روایت آمده جز اينكه گويد آسان‌ترين آن بلاها جنون است و جذام و برص و اگر شقى باشد من اميدوارم كه خدا عزوجل او را به سعادت منتقل سازد.

از ابى الحسن (علیه السلام) هم مانند آن نقل است جز اينكه او فرموده است: اين ذكر را سه بار در بامداد گويد و سه بار در آغازِ شب و نترسد از شيطان و نه از سلطان و نه از برص و نه از جذام و در آن هفت بار ذكر نشده و ابوالحسن (ع) فرموده است: من آن را صدبار گويم.

 ابوالحسن (ع) فرمود: چون نماز مغرب را خواندى پايت را دراز مكن و باکسي سخن مگو تا صدبار به‌گوئی‏

بسم اللَّه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الّا باللَّه العلى العظيم‏

و صدبار هم پس از نماز صبح بگو: هر كه آن را گويد خدا از او صد نوع از انواع بلا دفع كند كه از آن جمله است: برص و جذام و شيطان و سلطان. (1)

بهتر است به دستور آخر عمل شود.

2. روايتي از امام صادق (ع) به صفوان است که مي‌فرمايد: زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (2)

بنابراين روايت در دوره‌هاي مختلف علماي شيعه در برخورد با مشکلات مانند مريضي‌هاي لاعلاج اين زيارت را توصيه مي‌نمودند. البته تعدادي که علما مطرح نمودند و هديه‌ي آن، از مجربات هست و در متون حديثي به اين مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها براي مداومت بر زيارت مطلوب هست.

پي‌نوشت‌ها:

1. كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي (ط - الإسلامية) ، دار الكتب الإسلاميه، تهران، ج‏2، ص 531.

2. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، مؤسسه فقه الشيعة، بيروت، ج‏2، ص: 781.

شفای کرونا با زیارت عاشورا
آيا درست است که زيارت عاشورا کرونا را از بين می‌برد؟

در سایت ها و فضای مجازی نقلی آمده که در برخورد با وبا در سامرا، علما دستور به خواندن زیارت عاشورا دادند و بیماری از آن شهر رخت بربست آیا این واقعیت دارد و آیا در مورد کرونا هم که گفته می شود فراگیر شده کارساز است؟ آيا درست است که زيارت عاشورا کرونا را از بين می‌برد؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

صحت واقعه که بيان کرديد و وقايع مشابه با اثر زيارت عاشورا مرتبط است. روايتي از امام صادق (ع) به صفوان است که مي‌فرمايد: زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. (1)

بنابراين روايت در دوره‌هاي مختلف علماي شيعه در برخورد با مشکلات مانند مريضي‌هاي لاعلاج اين زيارت را توصيه مي‌نمودند. بنابراين نمي‌توان آن را مختص يک بيماري معرفي نمود. بهتر است به دستور امام صادق عليه‌السلام بر مواظبت بر اين زيارت عمل کرد، انشاء الله مشکلات هم حل مي‌شود. البته تعدادي که علما مطرح نمودند و هديه‌ي آن، از مجربات هست و در متون حديثي به اين مسائل اشاره نشده است؛ اما انجام آن‌ها براي مداومت بر زيارت مطلوب هست.

پي‌نوشت:

1. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 781، مؤسسة فقه الشيعة، بيروت.

آيا بيماران صعب‌العلاج در آن دنيا مجازات می‌شوند؟
امام صادق عليه السّلام در روایت دیگر فرمود: در بهشت مقامى است كه هيچ بنده‏ اى به آن نرسد، جز با بلائى كه (در دنيا) به بدنش رسد.

آيا بيماران صعب‌العلاج در آن دنيا مجازات می‌شوند؟

پاداش و مجازات در آخرت معيار و ملاك خاص خود را دارد كه در قرآن و روايات معصومين (ع) بدان پرداخته‌شده است كه در يك جمله كوتاه می‌شود به ايمان و عمل صالح اشاره كرد. اگر كسي ايمان به خدا و روز جزاء نداشته باشد در آخرت هيچ بهره‌ای ندارد. البته اگر عمل خيري و یا خدمتي به بشريت كرده باشد بدون توقع از كسي خداوند پاداش او را به‌گونه‌ای در همين دنيا می‌دهد (1)؛ اما براي انسان مؤمن كه اهل عمل نيز هست در آخرت بهره‌های فراواني وجود دارد. حال اگر همين مؤمن در دنيا گرفتار بلا و يا مصيبتي و يا بيماري سختي بوده كه با صبر و بردباري عمر خود را گذرانده، قطعاً در آخرت در سايه صبر بر همين بلا خداوند به او پاداش ويژه عنايت می‌کند. چنانچه در روايت داريم كه. امام صادق (ع)(در توجيه نقصهاي بدني مانند نابينايي و ناشنوايي) تأكيد ميفرمايند كه: خداوند در آخرت به چنين اشخاصي در صورت بردباري و صبر، چنان پاداش اعطا ميكند كه اگر ميان بازگشت به دنيا و تحمل دوباره همين مصائب و باقي ماندن در آخرت مخير باشند، بازگشت به بلايا را انتخاب می‌کنند تا اجرشان افزوده گردد. (2) امام صادق عليه السّلام  در روایت دیگر فرمود: در بهشت مقامى است كه هيچ بنده‏ اى به آن نرسد، جز با بلائى كه (در دنيا) به بدنش رسد.(3) بنابر این روایت کسی که به سبب بیماری در دنیا آزموده شود  گناهانش بخشیده شده در نتیجه در آخرت در جایگاه رفیعی قرار خواهد گرفت.

 

پی‌نوشت ها:

1. ناصر مكارم شيرازي. یک‌صد و هشتاد پرسش و پاسخ، دار الكتب الإسلامية ص: 370-371.

2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404 ق، ج 3، ص 71.

3. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏ ،الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 255، دار الكتب الإسلامية

، تهران.

اثر نکردن دعا در مریضی های صعب العلاج درست است؟
استجابت و پذیرش دعا لزوماً به معنای رسیدن ما به خواسته‌های خودمان نیست و چه‌بسا بسیاری از خواسته‌های مشروع بندگان، به اجابت موردنظر نمی رسد.

در جواب كسانی كه به برخی افراد كه گاها دچار مرضی صعب‌العلاج هستند و همچنان امید دارند كه شفا بگیرند از طرف خدا، می گویند كه چرا خدای شما شفا نداد مگه نمیگویید كه دعا كنیم خدا جوابمان را میدهد چرا جواب شما را نداد پس دعاهایتان بی خود دعا نكنید، قرآن نخونید. لطفاً از طریق مقالات علمی پاسخ بدید چون این جور افراد به قرآن و احادیث توجهی ندارند؟

در خصوص توجیه و هدایت این‌گونه افراد تذكر چند نكته خالی از فایده نخواهد بود:

1- خداوند متعال خود را اجابت‌کننده خوانده و فرموده است: «اُدعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ (1) مرا بخوانيد تا (دعاي) شمارا بپذيرم»؛ اما باید توجه داشت كه این استجابت و پذیرش دعا لزوماً به معنای رسیدن ما به خواسته‌های خودمان نیست و چه‌بسا بسیاری از خواسته‌های مشروع بندگان، حتی بهترین بندگان خداوند به اجابت موردنظر نمی‌رسد. چنان‌که در زمان بیماری حضرت زهرا (علیهاالسلام) چند معصوم برای شفای ایشان دعا می‌کردند اما درنهایت آن حضرت بهبود نیافت و به شهادت رسید!

البته در معنای عام و دقیق اجابت همه درخواست‌های معقول و مشروع بخصوص آن‌که به‌واسطه اهل‌بیت به درگاه ربوبی منتقل شود به‌نوعی مستجاب می‌گردد، هرچند این استجابت به معنی رسیدن به همان خواسته و مطلوب نبوده باشد.

2- مشكلات و سختی‌ها و ناگواری‌ها در زندگی همه افراد کم‌وبیش وجود دارد و نباید از علت‌های پیدا و پنهان این مشكلات چشم پوشید و به‌جای بررسی علل و عوامل و راه‌کارهای حل مشكل یا برخورد منطقی با آن، به دنبال راه‌های غیرعادی و اعجاز گونه بود كه شیوه خداوند و سنت او هم در امور عالم این نیست كه كارها را از مجاری غیرعادی و غیرطبیعی انجام دهد. چه‌بسا در بسیاری از موارد باید در عین دعا و تضرع به درگاه خداوند به دنبال راهكارهای طبیعی و مادی درمان هم برویم زیرا سنت خداوند آن است كه كارها را از مجاری طبیعی خود به سرانجام برساند.

خداوند براي هر دردي، درماني و براي هر مشكلي، راهكاري قرار داده است. براي حل هر مشكلي از ما خواسته كه به راهكار طبيعي و منطقي آن دست بزنيم. از منظر دین، دور زدن اسباب و علل عادی و طلب كردن نتایج از راهی غیر از اسباب عادی و طبیعی، امری نادرست است. این حقیقت، مضمون رواياتی است كه می‌فرماید: «خداوند متعال ابا دارد از این‌که امور را از راهی غیر مجاری عادی آن به جریان بیندازد». (3)

بسیار دیده می‌شود كه افرادی بدون توجه جدی به این‌گونه امور و بدون تلاش مناسب در جهت حل مشكل از مجرای طبیعی و عرفی تنها می‌خواهند از طریق دعا و طلب شفا از خداوند متعال به نتیجه درخواست‌های خود برسند كه این امر بر اساس سنت الهی به نتیجه نخواهد رسید.

3- در كنار همه مسائل دیگر نباید از یاد برد كه در ساختار طبیعی عالم این قبیل مشكلات و سختی‌ها لازمه زندگی بشر است و مهم‌ترین راه‌کار آزموده شدن بشر در آزمون بزرگ زندگی دنیا به‌حساب می‌آید؛ چنان‌که قرآن میفرماید: «قطعاً همه­ی شمارا با چیزی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و كمبود میوهها آزمایش میكنیم و بشارت‌ده استقامت كنندگان را». (4)

خداوند برای شكوفا كردن استعدادها و پرورش دادن بندگانش، آنان را با گرفتاریها میآزماید، یعنی همان‌گونه كه فولاد را برای استحكام بیشتر در كوره میگذارند تا به‌اصطلاح آبدیده شود، آدمی را نیز در كوره حوادث سخت پرورش میدهد تا مقاوم گردد. امتحان خدا با گرفتاری‌ها، به كار باغبان پرتجربه شبیه است كه دانههای مستعد را در سرزمینهای آماده میپاشد. دانهها با استفاده از دادههای طبیعی شروع به رشد و نمو میكنند، تدریجاً با مشكلات میجنگند و با حوادث پیكار مینمایند، در برابر طوفانهای سخت و سرمای كشنده و گرمای سوزان، ایستادگی به خرج میدهند تا شاخه­ی گلی زیبا یا درختی تنومند و پرثمر بار آید كه بتواند به زندگی خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.

4- در انتها این نكته را هم از یاد نبرید كه عطا و پاداش الهی در برابر سختی‌ها و مشکلات دنیا آن‌قدر زیاد وبی نظیر است كه بر اساس روایات در هنگام اعطاء این پاداش‌ها به اهل بلا كسانی كه در دنیا كمتر سختی دیده‌اند آرزو می‌کنند به‌جای آن‌ها بوده و در دنیا به انواع بلاها دچار می‌شدند تا ثواب آن را به دست می‌آوردند. از امام باقر (ع) حكایت شده: «اگر مؤمن میدانست كه خداوند در مقابل این بلاها چه اجری به او میدهد، آرزو میكرد گوشتهای بدنش را قیچی میكردند تا او به اجر آن برسد». (5)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. غافر (40) آیه 60.

2. امام سجاد علیه‌السلام، الصحيفة السجادية دعای سیزدهم، نشر الهادي‏، قم‏، 1418 ق، ص 69.

3. ثقة الاسلام كليني، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش، ج 1، ص 183.

4. بقره (2) آیه 155.

5. مجلسي، محمدتقی، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه ق، ج 67، ص 24.

شفا بخشی سوره حمد
حضرت باقر (ع) می‌فرمود: كسي كه سوره حمد او را بهبودي نبخشد هیچ‌چیز بهبوديش ندهد.

خواندن كدام سوره از قرآن كريم باعث دوري از بیماری‌ها و بلايا می‌شود و تعداد دفعاتش چيست؟

 عبدالله بن فضل نوفلي در حديثی از امام معصوم می‌فرماید:

سوره حمد بر هيچ دردي هفتاد بار خوانده نشود جز آنكه آن درد آرام گيرد. (1)

سلمة بن محرز گويد: شنيدم حضرت باقر (ع) می‌فرمود: كسي كه سوره حمد او را بهبودي نبخشد هیچ‌چیز بهبوديش ندهد. (2) این روایت درصدد جایگاه و اثرسوره حمد است و اینکه درصورتیکه هیچ دارویی شفا ندهد تنها راه این سوره است. البته گاها برخی از افراد به حضرات معصومین علیهم السلام شروطی برای اثرگذاری سوره بیان نمودند مانند این روایت که پیامبر اکرم می فرماید: هر کس سوره «یس» را برای رضای خدا بخواند خداوند او را خواهد بخشید.(3) لذا مفهوم روایت سوره حمد  را می توان اینگونه تفسیر نمود که اگر بی توجه به مضمون سوره و اثر بخشی آن بخواند تاثیری نخواهد یافت.

 

پی‌نوشت ها:

1. كلينى، محمد بن يعقوب‏، اصول كافی، ترجمه مصطفوی، ج 4 ص 429. كتاب فروشى علميه اسلاميه‏، تهران

2. همان، ص 434.

3. تفسير نور الثقلين، ج‏4، ص: 372

رابطه رحمت الهی و اشاره نشدن به درمان بیماریهای واگیر دار در قرآن
قرآن در بيش از 700 آيه ماده علم را به‌کاربرده و در آن حدود سيصد آيه به مسائل‏ پزشكي و بهداشت اشاره‌کرده‏ است.

چرا خداوند در زمینه‌های مانند بیماری‌ها و راه­های پيشگيري و درمان آن‌ها در کتاب‌های آسماني را بر پيامبران نازل كرد چيزي نگفته است. ؟ و آيا نشان دادن راه پيشگيري يا درمان اين بیماری‌ها توسط پروردگار نمی‌توانست انسان‌های بسياري را از خطر مرگ‌ومیر نجات دهد و چه‌بسا باعث سعادت دنيوي بسياري از كساني می‌ش
 

 قرآن كريم همان‌گونه كه درون انسان را نوراني مي‏كند، برون انسان و جامعه را نيز نورافشانی مي‏كند و ازاین‌رو است كه نزول قرآن در عصر ظلمت و جهل و ظلم، چونان برقي درخشيد و از اعراب و ملت‌هایی كه اسلام را پذيرفتند در چند قرن چنان تمدن عظيمي بپا كرد كه چشم جهانيان را خيره ساخت.

يكي از عرصه‏ هاي اين تمدن عظيم، علوم پزشكي بود. به‌طوری‌که پس از مدت كوتاهي در كشورهاي اسلامي پزشكان بزرگي رخ‌نمودند و در كشورهاي اسلامي بیمارستان‌های متعدد و پيشرفته بنانهاده شد. به‌طوری‌که اولين مدرسه پزشكي را در اروپا (ساليدين ايتاليا) مسلمانان ايجاد كردند.

مسلمانان آثار جاويداني را نيز به جهان عرضه كردند:

محمد بن زكرياي رازي (251- 313 ه. ق) كه از استادان طب محسوب مي‏شود كشف الكل (الكحل) را به او نسبت مي‏دهند و ازجمله آثار او طب منصوري و طب الملوك است.

ابوريحان بيروني (362- 430 ه. ق) نيز در پزشكي تحقيقات عميقي داشت.

و نيز شیخ‌الرئیس ابوعلی سينا حسين بن عبدالله (370- 428 ق- 980- 1037 م) كه پزشك ماهري بود و كتاب قانون او يك دوره كامل طب است كه تا مهروموم‌ها در دانشگاه‌های اروپا مورداستفاده بود.

اسرار توجه مسلمانان به دانش و به‌ویژه علوم پزشكي را بايد در پيام‏هاي قرآن كريم و تعليمات اسلامي پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل‌بیت (علیه السلام) جستجو كرد.

قرآن در بيش از 700 آيه ماده علم را به‌کاربرده و بارها مسلمانان را دعوت به تفكر و تعمق در پديده‏هاي طبيعت كرده است به‌طوری‌که در آن حدود سيصد آيه به مسائل‏ پزشكي و بهداشت اشاره‌کرده‏ است. پزشكي شامل «درمان و معالجه» و بهداشت به معناي‏ «پيشگيري» است. اكثر مطالب طبّي قرآن،‏ درباره بهداشت تغذيه مانند ‏ حرمت شراب، خون، مردار، گوشت خوك، بهداشت جنسي (زنا و لواط و ...)، بهداشت فردي، (شستن دست قبل وضو و پاک نمودن بدن قبل از غسل و ...) و برخي‏ مطالب قرآن نيز درباره پزشكي و درمان بیان‌شده است، مانند جنین‌شناسی، اعضاي بدن، فوايد عسل و ...

 يكي از مهم‌ترین علل عمده توجه مسلمانان به علوم پزشكي همين آيات قرآن كريم است. علاوه بر اين پيامبر (صلی الله علیه واله) و ائمه معصومين (علیهم‌السلام) نيز تأكيد ویژه‌ای نسبت به اين مسائل داشتند تا آنجا كه از پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) نقل‌شده‏ است كه علم پزشكي در كنار علم‏ دين قرار دارد چنانكه حضرت مي‏فرمايد: «الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْيَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَانِ.»(1) «علم دو گونه است، دانش دین‌ها و دانش بدن‏ها.»

برخي از توصيه ‏هاي مؤکد بهداشتي و درماني معصومان (علیهم‌السلام) نيز به‌صورت مجموعه‏هاي پزشكي و بهداشتي مدون شده است و تحت عناويني چون«طب‏ النبي (صلی الله علیه واله)، طب الرضا (ع) و طب‏ الصادق (ع) منتشرشده است. (2)

بنابراين اينكه معتقد باشيم كه قرآن كريم و دين اسلام در خصوص مسائل پزشكي هيچ اظهارنظری نداشته اعتقاد صحيحي نيست.

توجه به این نکته مهم است، چنانكه اين انتظار كه بخواهيم همه مسائل پزشكي و راه درمان همه بیماری‌ها در قرآن كريم آمده باشد نيز انتظار صحيحي نيست. زيرا قرآن كريم براي هدايت و تربیت انسان‌ها به‌سوی كمال نهايي نازل‌شده و گرچه در قرآن كريم در خصوص محافظت از بدن توصیه‌هایی بیان‌شده است؛ اما قرار نيست كه در اين كتابي كه قرار است به‌صورت جهاني و جاودانه باقي بماند همه مباحث پزشكي و همه بیماری‌ها و راه درمان آن‌ها مطرح شود چنانكه درباره ساير مسائل نيز همين رويه جاري است و بسياري از احكام دين به‌صورت تفصيلي در قرآن كريم وارد نشده و تفصيل و تبيين آن‌ها بر عهده رسول خدا (صلی الله علیه واله) و اوصياي ايشان (علیهم‌السلام) نهاده شده است. علاوه بر اين، كشف راه درمان بیماری‌های جسمي مسئله‌ای نيست كه خود انسان‌ها نتوانند راه‌حل آن را كشف كنند و خداوند متعال ابزار تفكر و ابزار تجربه را در اختيار انسان قرار داده تا به‌وسیله بكار بستن اين امور، امراض و بیماری‌ها و علل آن‌ها را متناسب با عصر و زمان خود كشف كنند و لذا همان‌طور كه لازم است در هر عصري عده‌ای به‌عنوان متخصص امور ديني به استنباط احكام شرعي و مسائل مبتلابه مكلفان بپردازند لازم است كه عده‌ای نيز در امور پزشكي متخصص شوند و به استخراج راه درمان بیماری‌های مبتلابه بپردازند.

نكته ديگري كه بايد توجه داشت اين است كه بسياري از بیماری‌ها زائيده جهل و ندانستن نيست و چه بسيار بیماری‌هایی هستند كه انسان‌ها عليرغم دانستن مسائل آن خود را گرفتار آن‌ها می‌سازند چنانكه در عصر ما بااین‌همه تأكيد بر مضرات سيگار و مواد مخدر و شراب و ...بازهم می‌بینیم كه انسان‌ها دست‌بردار نيستند.

 همچنين برخي از بیماری‌ها نشئت‌گرفته از عدم توجه به همان اصول و كلياتي است كه در قرآن كريم بیان‌شده است. به‌عنوان نمونه بسياري از بیماری‌ها نشئت‌گرفته از زیاده‌روی در خوردن و آشاميدن است و اگر همين يك آيه قرآن كه می‌فرماید: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(3) «بخوريد و بياشاميد، ولي اسراف نكنيد» مورد توجه قرار بگيرد بیماری‌هاي متعددي ریشه‌کن می‌گردد.

پی‌نوشت‌ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، سال 1404 هـ ق، ج‏1، ص 220.

2. ر.ك: رضایی اصفهاني، محمدعلی، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، رشت، كتاب مبين، 1381 ش، ص 295.

3. أعراف (7) آيه 31.د كه بی‌گناه در اثر ابتلا به اين بیماری‌ها جان خود را ازدست‌داده‌اند آيا  حتما لازم بوده تا مثلاً بیماری‌هایی مثل وبا يا طاعون يا سل، جان میلیون‌ها انسان بی‌گناه را بگيرد تا بالاخره دانشمندان بتوانند با استفاده از تحقيق و آزمايش و كسب تجربه راهي را براي درمان آن پيدا كنند؟

آیا هم به علت شيوع آنفولانزا و بیماری مسری ازمصافحه باید جلوگیری شود؟
در بعضي از روايات به روبوسي كردن در هنگام ديدار هم سفارش شده است، اما در برخي ديگر، محدود به موارد خاص و يا حتي نهي شده است.

آيا در وصف دست دادن (مصافحه) و همچنين روبوسي، در دين اسلام رواياتي داريم؟ آيا فرهنگ ایرانیان در این زمینه نشئت‌گرفته از آموزه‌های ديني ماست يا اينكه صرفاً يك عادت و فرهنگ مخصوص به ماست؟ با توجه به اينكه مدتي پيش هم به علت شيوع آنفولانزا و بیماری مسری از این عمل جلوگیری میشود آیا با دستورات دینی متناقض نیست. آیا در روایات به این نوع برخورد اشاره شده است؟

در روايات بسياري، مسلمانان به مصافحه و دست دادن به يكديگر سفارش شده‌اند. به‌عنوان نمونه در حديثي از پيامبر (صلی الله علیه و آله) می‌خوانیم:

«تحِيَّاتُكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْمُصَافَحَة» (1) «تحيت كامل بين شما دست دادن به يكديگر است.»

در حديث ديگري می‌خوانیم: «إِذَا الْتَقَيْتُمْ فَتَلَاقَوْا بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصَافُحِ وَ إِذَا تَفَرَّقْتُمْ فَتَفَرَّقُوا بِالاسْتِغْفَار»(2)

«چون يكديگر را ملاقات كرديد، با سلام و مصافحه يكديگر را ملاقات كنيد و چون از يكديگر جدا شديد، با طلب آمرزش براي يكديگر از هم جدا شويد.»

گفتني است كه در بعضي از روايات به روبوسي كردن در هنگام ديدار هم سفارش شده است، اما در برخي ديگر، محدود به موارد خاص و يا حتي نهي شده است. (3) همچنين بين علما درباره جواز و محدوديتهاي روبوسي اختلافاتي وجود دارد، اما ميتوان گفت در مورد مصافحه(دست دادن)، اختلاف چنداني به چشم نميخورد كه اين خود بيانگر جايگاه و اهميت اين كار پسنديده است.

از برخي روايات چنين استفاده ميشود كه دست دادن با برادران ديني آن‌قدر مهم است كه حتي در حال ناپاكي باطني نيز نبايد آن را ترك كرد. امام صادق (ع) فرمود:

«روزي پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) حذيفه را ديد و دست مبارك خود را به‌سوی او گرفت، اما حذيفه دست خود را عقب ميكشيد. پيامبر فرمود: اي حذيفه! دست خود را به‌سوی تو آوردم، اما تو دست خود را دور كردي!

حذيفه در پاسخ گفت: اي رسول خدا! همگان مشتاق دستان مبارك شما هستند، اما چون ناپاك بودم (و هنوز غسل نكردهام)، نميخواستم دستم در چنين حالتي دست مباركتان را لمس كند.

پيامبر فرمود: « أَمَا تَعْلَمُ أَنَّ الْمُسْلِمَيْنِ إِذَا الْتَقَيَا فَتَصَافَحَا تَحَاتَّتْ ذُنُوبُهُمَا كَمَا يَتَحَاتُّ وَرَقُ الشَّجَر» (4) «آيا نميداني كه هر گاه دو مسلمان با يكديگر ديدار كنند و سپس دست بدهند، گناهانشان چون برگهاي درختان ميريزد؟!»(5)

اما در خصوص تعارض استحباب مصافحه و انتقال آنفولانزا بايد بگوييم روشن است روايات اسلامي این‌گونه نيست كه به‌صورت ترتيب موضوعي صادر و تدوین‌شده باشند تا همه قيود و شرايط يك حكم به‌صورت یکجا بیان‌شده باشد، بلكه غالباً این‌گونه است كه روايات مربوط به يك موضوع به‌صورت پراكنده صادرشده است و لذا براي شناخت حكم واقعي يك مسئله نبايد به يك يا چند روايت اکتفا كرد. بلكه بايد فحص و جستجوي كامل در تمام روايات داشته باشيم تا اگر احیاناً اين حكمي كه از يك يا چند روايت استفاده‌شده داراي قيود و شرايطي باشند اين قيود و شرايط را كشف كنيم. در خصوص مسئله مصافحه هم همين رويه جاري است. يعني گرچه در برخي روايات به‌صورت مطلق استحباب مصافحه بیان‌شده، اما با توجه به ساير روايات و قواعد كلي اسلام كشف می‌کنیم كه اين حكم قيود و شرايطي دارد و ازجمله آن‌ها اين است كه مصافحه مستلزم ضرر رساندن به خود يا ديگري نباشد زيرا ضرر رساندن به خود يا ديگري حرام است؛ ولي مصافحه مستحب و عدم ارتكاب عمل حرام بر انجام يك عمل مستحب مقدم است. بنابراين استحباب مصافحه گرچه در ظاهر به‌صورت مطلق است؛ اما طبق ساير روايات و قواعد كلي اسلام، قيود و شرايطي دارد كه با توجه به اين قيود تعارضي باحالت شيوع آنفولانزا پيدا نمی‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. شيخ طوسي، الأمالي، قم، دارالثقافه، 1414، ص 639.

2. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 هق، ج‏2، ص 181.

3. ر.ك: همان، ص 185. (باب التقبيل)

4. همان، ص 183.

5. براي مطالعه تفصيلي ر.ك مروجي طبسي، محمدهادی، مقاله «مصافحه؛ چرا و چگونه؟»، فصلنامه فرهنگ كوثر، پاييز 1389 - شماره 83، از 112 تا 130.

با توجه به اهميت مسئله ظهور، چرا هيچ اسمي از آن در قرآن درنيامده است؟
«و نريد ان نمنّ علي الذين استضعفوا في‌الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين* و نمکّن لهم في الارض ...»(1) يعني: و ما اراده کرديم به کساني که در روي زمين ...

با توجه به اهميت مسئله ظهور، چرا هيچ اسمي از آن در قرآن درنيامده است؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

با توجه به سوره‌هاي قرآن کريم مي‌توان آياتي را ديد که به اثبات و حقانيت و قطعي بودن ظهور ايشان اشاره دارد. اين آيات عبارت‌اند از:

1. «و نريد ان نمنّ علي الذين استضعفوا في‌الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين* و نمکّن لهم في الارض ...»(1) يعني: و ما اراده کرديم به کساني که در روي زمين تضعیف‌شده‌اند نعمتي گران، ارزاني داريم و آنان را پيشوايان (راستين) و آنان را وارثان گردانيم؛ و نيرومند و صاحب قدرت و حکومت گردانيم... و به آنان در زمين اقتدار و منزلتي شايسته دهيم و از آنان به فرعون و ‌هامان و سپاهيانش چيزي را که از آن مي‌هراسيدند، نشان مي‌دهيم.

آيات فوق بشارتي است در مورد پيروزي حق بر باطل و برچيده شدن بساط ظلم و تباهي؛ که نمونه‌هاي آن را مي‌توان در پيروزي حضرت موسي (عليه‌السلام) و بني‌اسرائيل بر فرعونيان و همچنين پيروزي و حکومت حضرت محمد (صلی‌الله ‌عليه ‌و ‌آله) جستجو کرد؛ اما نمونه کامل آن با ظهور حضرت امام مهدي (عليه‌السلام) تحقق مي‌يابد.

در روايت ديگري نيز درباره همين آيه مي‌فرمايد: اين گروه آل محمد (صلی‌الله عليه ‌و ‌آله) هستند، خداوند مهدي آن‌ها را بعد از زحمت‌هايي که برايشان تحميل مي‌گردد، مبعوث مي‌کند و به ايشان عزت می‌دهد و دشمنان آن‌ها را ذليل مي‌گرداند. (2)

از امام سجاد (عليه‌السلام) نيز این‌چنین نقل‌شده که: سوگند به کسي که محمد (صلي‌الله‌ عليه‌ و‌ آله) را به‌حق، بشارت‌دهنده و بیم دهنده قرار داد، نيکان از ما اهل‌بيت و پيروان آن‌ها به‌منزله موسي (عليه‌السلام) و پيروان او مي‌باشند و دشمنان ما و پيروان آن‌ها به‌منزله فرعون و پيروان او هستند. (سرانجام، پيروزي از آن ماست.) (3)

امام مهدي (عليه‌السلام) نيز هنگام تولد، لب به سخن مي‌گشايد و پس از شهادت به وحدانيت الهي و نثار درود و سلام بر پيامبر اکرم و پدران پاک و معصوم خويش چنين مي‌فرمايد: «بسم‌الله الرحمن الرحيم و نريد ان نمنّ علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين...»(4)

2. «و قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً»(5) بگو: حق فرارسید و باطل نابود گشت، (چراکه) باطل نابودشدني است.» آرزوي بشر از ديرباز اجراي عدالت و برچيده شدن بساط ظلم و بي‌عدالتي بوده است، قرآن کريم نيز نويدبخش تحقق اين آرزوي ديرين بوده و فرارسیدن روزي را مژده داده است که در سرتاسر جهان حق حکومت کند و باطل نابود گردد. بر اساس روايات معتبر و فراوان، اين پيروزي نهايي و حکم‌فرماي عدالت در سرتاسر گيتي مربوط به قيام حضرت امام مهدي (عليه‌السلام) مي‌شود.

حضرت امام باقر (عليه‌السلام) در توضيح و تفسير «جاء الحق و زهق الباطل» فرمودند: اين سخن الهي مربوط به قيام قائم (آل محمد (صلي‌الله‌ عليه ‌و ‌آله) مي‌شود که دولت باطل برچيده خواهد شد. (6)

و بي‌جهت نيست که هنگام تولد حضرت مهدي (عليه‌السلام) بر بازوي نازنينش اين آيه نقش بسته بود که «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً»(7)

3. «الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلاه و مما رزقناهم ينفقون» يعني: «آنان که به غيب، ايمان مي‌آورند و نماز را برپا مي‌دارند و ازآنچه به ايشان روزي داده‌ايم انفاق مي‌کنند.»(8)

تفسير در رابطه با اين آيه شريفه بسيار است. شيخ صدوق در کتاب کمال‌الدين از حضرت امام صادق (عليه‌السلام) نقل مي‌کند که فرمودند: هرکس اقرار به ظهور امام زمان کند ايمان به غيب آورده است. متقين در اين آيه شريفه شيعيان علي هستند و (غيب) حجت غايب است. دليل اين معني آيه «فقل انما الغيب لله فانتظروا اني معکم من المنتظرين»(9) يعني: ‌اي پيغمبر بگو غيب مال خداست پس منتظر باشيد که من نيز با شما از منتظرانم؛ که اين آيه به فضيلت انتظار اشاره مي‌کند.» در اين آيه گروهي ديگر از مفسران حضرت مهدي را از مصاديق» يومنون بالغيب «دانسته و يکي از ويژگي‌هاي آن حضرت را غايب قلمداد کرده‌اند.

برخي ديگر از مفسران روز رجعت را ازلحاظ اينکه از اموري است که ازنظر ما غايب است مصداق آيه شريفه دانسته و ايمان به غيب در «يومنون بالغيب» را ايمان به رجعت دانسته‌اند. (10)

4. «اولئک الذين اشتروا الحياة الدنيا بالاخره فلايخفف عنهم العذاب و لاهم ينصرون»(11) همين کسان‌اند که زندگي را به بهاي ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبک گردد و نه ايشان ياري شوند.»

در خصوص اين آيه برخي از مفسران شيعه از اين آيه فلسفه برخورد حضرت با مخالفين را تبيين نموده‌اند)12)

5. «تلک الايام نداولها بين الناس»(13) يعني اين روزها را ميان مردم مي‌گردانيم.

روایت‌شده است که امام صادق (عليه‌السلام) فرمود: از زمان خلقت آدم هميشه دولتي از خدا و دولتي از شيطان بوده پس در اين زمان دولت خدا کو؟ آگاه باشيد که صاحب‌دولت خدا قائم آل محمد (عجّل‌الله‌فرجه‌الشريف) است.

6. «اليوم يئس الذين کفروا من دينکم فلاتخشوهم و اخشون»(14) يعني امروز کساني که راه کفر پیش‌گرفته‌اند از دين شما نوميد شدند پس از آن‌ها نترسيد بلکه از قهر من بترسيد.

در تفسير عياشي از امام باقر (عليه‌السلام) نقل مي‌کند که در تفسير اين آيه فرمود:

آن روز، روز ظهور صاحب‌الزمان است که بني‌اميه نوميد مي‌شوند و آن‌ها هستند که کافر گشته و از آل محمد (صلي‌الله‌ عليه ‌و ‌آله)‌ نوميد مي‌باشند.

7. «يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين لله شهدا بالقسط...» (15) يعني‌ اي کساني که ايمان آورديد براي خدا به داد برخيزيد و به عدالت، شهادت دهيد. صاحب تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن در تبيين مفهوم قوامين به قائم به‌عنوان يکي از لقب‌هاي حضرت مهدي اشاره‌کرده است.

9. «و من الذين قالوا انا نصاري اخذنا ميثاقهم فتسوا حظ مما ذکروا به فاغرينا بينهم العداوه و البغضاء الي يوم القيامه و سوف ينبئهم الله بما کانوا يصنعون»(16) و از کساني که گفتند ما نصراني هستيم از ايشان نيز پيمان گرفتيم و بخشي ازآنچه را بدان‌ اندرز داده‌شده بودند فراموش کردند و ما هم تا روز قيامت ميانشان دشمني و کينه افکنديم و به‌زودی خدا آنان را ازآنچه مي‌کرده‌اند خبر می‌دهد. درباره اين آيه بعضي از مفسران با توجه به (حظا مما ذکروا به) از حضرت امام صادق (عليه‌السلام) نقل کرده‌اند که فرمود: «اما انهم سيذکرون ذلک الحظ مع القائم منا عصابه منهم» را اشاره مي‌کنند که درباره بهره بردن اصحاب عام يعني همان مؤمنان صالح که از سراسر جهان به حضرت، خودشان را مي‌رسانند، مي‌باشد. (17) البته گروهي از مفسران مي‌گويند که اين آيه درباره چگونگي غلبه اسلام بر ساير اديان در زمان حکومت صاحب‌الزمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشريف) مي‌باشد. (19)

10. قالوا و الله ربنا ما کنا مشرکين» يعني: گفتند به خدا قسم ما مشرک نبوديم.» در کافي آمده است که امام باقر (عليه‌السلام) در مورد اين آيه مي‌فرمايند: يعني آن‌ها هنگام ظهور امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشريف) مي‌گويند: ما منکر ولايت امیرالمؤمنین (عليه‌السلام) نبوديم. البته آيه بعد هم به اين موضوع اشاره مي‌کند. «انظر کيف کذبوا علي انفسهم و ضل ما کانوا يفترون» يعني: ببين چگونه دروغ بر خود بستند و آنچه را افترا مي‌بستند فراموش کردند؟

11. «و قالوا لولانزل عليه آيه من رب قل ان الله قادر علي ان ينزل آيه ولکن اکثرهم لايعلمون»(20)

يعني: گفتند: چرا معجزه‌اي از سوي پروردگارش بر او نازل نشده است؟ بگو: بي‌ترديد خدا قادر است که پديده‌اي شگرف فرو فرستد ليکن بيشتر آنان نمي‌دانند.

بسياري از مفسران شيعه با تکيه به روايت امام باقر (عليه‌السلام) در اينکه خداوند قادر است که پديده‌اي شگرف فرو فرستد مي‌گويند که منظور «دابته الارض»، خروج دجال و نزول حضرت عيسي مي‌باشد. (21)

12. «يوم ياتي بعض آيات ربک لاينفع نفسا ايمانها لم تکن آمنت من قبل»(22) يعني: روزي که بيايد يکي از آيات پروردگارت ايمان کساني که قبلاً ايمان نياورده‌اند سودي نبخشد

صدوق در کمال‌الدين و ثواب‌الاعمال از حضرت صادق (عليه‌السلام) روايت مي‌کند که فرمود: «آيات» ائمه هستند و «بعض آيات» قائم آل محمد (عجّل‌الله‌فرجه‌الشريف) است. البته مفسران علاوه بر اين با اشاره بر کل آيه ۱۵۸ آن را نشانه ظهور حضرت مهدي و نزول حضرت عيسي برشمرده‌اند و گروهي طلوع خورشيد از مغرب را اضافه مي‌کنند.

13. «و اذان من الله و رسوله الي الناس يوم الحج الاکبر» (22) يعني در روز حج بزرگ از جانب خدا و رسولش به مردم اعلان مي‌شود.

در تفسير عياشي از امام باقر (عليه‌السلام) و امام صادق (عليه‌السلام) روایت‌شده است که فرمودند: «حج بزرگ» ظهور قائم و «اعلان» دعوت مردم است.

14. «و قاتلوا المشرکين کافه کما يقاتلونکم کافه و اعلموا ان الله مع المتقين» (23) يعني با همه مشرکين پيکار کنيد چنانکه آن‌ها (اگر دسترسي پيدا کنند) با شما نبرد کنند و بدانيد که خداوند با پرهيزگاران است.

در تفسير عياشي از زراره روايت است که گفت: از امام صادق (عليه‌السلام) راجع به اين آيه سؤال شد پدرم امام باقر (عليه‌السلام) فرمودند: هنوز تأویل آن نيامده است. اگر قائم ما قيام کند، آن‌کس که او را مي‌بيند تأویل آن را به‌خوبی خواهد ديد. با ظهور او شعاع دين پيغمبر (صلي‌الله‌ عليه ‌و‌ آله)‌ چنان بالا گيرد که در روي زمين، شرک و بدبيني نماند چنانکه خداوند فرمود: «و قاتلوهم حتي لاتکون فتنه ويکون الدين کله لله»: يعني با آن‌ها پيکار کنيد تا فتنه‌اي نماند و تمام دين از آن خداوند باشد.

15. «يريدون ان يطفئوا نورالله بافواههم و يابي الله الاان يتم نوره و لو کره الکافرون»(24) يعني: مي‌خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش کنند ولي خداوند نمي‌گذارد تا نور خود را کامل کند هرچند کافران را خوش نيايد. برخي از مفسران با نقل روايتي از امام صادق (عليه‌السلام) به تلاش فرعون براي از بين بردن حضرت موسي و بني‌اميه و بني‌عباس براي از بين بردن نسل اهل‌بیت (عليهم‌السلام) اشاره نموده و شباهت حضرت مهدي (عجّل‌الله‌فرجه‌الشريف) به حضرت موسي (عليه‌السلام) را در ولادت بيان کرده‌اند. برخي ديگر از مفسران از امام کاظم (عليه‌السلام) نقل کرده‌اند که اين آيه را به حاکميت دين حق بر تمام اديان در وقت قيام حضرت مهدي مطرح نموده‌اند.

16. «و لئن اخرنا عنهم العذاب الي امه معدوده ليقولن ما يحبسه الايوم ياتيهم ليس مصروفا عنهم و حاق بهم ما کانوا به يستهزون»(25) يعني: اگر عذاب را تا مدت معيني به تأخیر بيندازم حتماً خواهد گفت: چه چيز آن را بازداشت؟ آگاه باش روزي که عذاب به آن‌ها برسد از ايشان بازگشتني نيست و آنچه را که مسخره مي‌کردند آنان را فرو خواهد گرفت. از امام علي (عليه‌السلام) در مورد «امه معدوده» نقل‌شده است که فرمودند:

اصحاب قائم آل محمد (صلوات‌الله‌عليه‌)‌ هستند که ۳۱۳ نفرند «اصحاب القائم الثلاث مائة و البضعة عشر»

17. «بقيت الله خير لکم ان کنتم مومنين و ما انا عليکم بحفيظ»(26) يعني: «اگر مؤمن باشيد، باقي‌مانده خدا براي شما بهتر است و من بر شما نگاهبان نيستم.» در اين آيه گروهي با اشاره بقیه‌الله آن را به‌عنوان يکي از ويژگي‌هاي خاص صاحب‌الزمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشريف) مي‌دانند.

چون آيه فوق اطلاق دارد، چنين معنايي از آن بدون اشکال است که بگوييم: بقية‌الله از همه‌چیزهایی که شما حساب کنيد، برايتان بهتر است و هيچ نعمتي به‌پای آن نمي‌رسد. هرچند که اين آيه مربوط به داستان حضرت شعيب ‌نبي (عليه‌السلام) مي‌باشد،

قائم (آل محمد (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله)) نخستين سخني که پس از قيام خويش بر زبان مي‌آورد همين آيه است. «بقية‌الله خيرلکم ان کنتم مؤمنين»

اما بر اساس روايات معتبر، اين آيه باوجود نازنين حضرت ولی‌عصر (عليه‌السلام) تطبيق گشته است. امام باقر (عليه‌السلام) فرمودند:

«قائم (آل محمد (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله)) نخستين سخني که پس از قيام خويش بر زبان مي‌آورند همين آيه است. «بقية‌الله خيرلکم ان کنتم مؤمنين» سپس مي‌فرمايد: من «بقية‌الله» هستم و حجت خدا و خليفه او بر شما مي‌باشم. آنگاه هیچ‌کس بر او سلام نمي‌کند مگر اينکه مي‌گويد: «السلام عليک يا بقية‌الله في ارضه». (27)

درباره تعبير «بقية‌الله» (ذخيره خدا) بايد گفت: اين عنوان به شخصي اطلاق مي‌گردد که خدا به‌منظور خاصّي او را نگهداري کرده است.

احمد بن اسحاق قمي (که از اصحاب و ياران امام عسکري (عليه‌السلام) بود.) به حضور حضرت امام عسکري (عليه‌السلام) مي‌رسد، حضرت امام مهدي (عليه‌السلام) که حدود یک سال دارد، وارد مي‌شود و با زبان عربي فصيح مي‌گويد: «انا بقية‌الله في ارضه و المنتقم من اعدائه.»(28)

من ذخيره الهي در سرزمين او و انتقام‌گيرنده از دشمنان اويم.

بيش از ۱۲۰ آيه قرآن «عالم جلیل‌القدر مرحوم سيدهاشم بحراني در کتاب «المحجة» آن‌ آيات ‌را با روايات مربوطه جمع‌آوري کرده است.»

و آیات ديگر

اما ممکن است بپرسيد چرا نام امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در قرآن نيامده

براي جواب به اين سؤال بايد گفت:

اولاً تنها راه معرفي اين نيست و حضرت از راه‌هاي ديگر (معرفي با صفات) معرفی‌شده است و قرآن به طرق ديگر به وجودش و حکومت جهاني او اشاره نموده است (29)

و ثانیاً: مصالحي در کار بوده که حضرات معصومين به نام ذکر نشوند که از اين ميان محفوظ ماندن قرآن از تحريف را مي‌توان نام برد درست همان علتي که ايجاب کرد آيه اکمال دين در بين آيات تحريم خبائث و آيه تطهير در بين آيه نساء النبي قرار گيرد تا ضمن ابلاغ پيام به همه‌ي حق‌جويان مانع از دست بردن در قرآن نيز بشود. چه کسي مي‌توانست تضمين کند کساني که به پيامبر ‌عظيم‌الشان اسلام به خاطر تصميم به معرفي علي (علیه‌السلام) به امامت، اهانت و جسارت نمودند (پيامبر اکرم، هنگام وفات فرمود: قلم و دواتي بياوريد تا برايتان چيزي بنويسم که مانع از گمراهي‌تان شود خليفه دوم گفت: ان الرجل ليهجر حسبنا کتاب الله. (30)

اگر تصريح به اسم آن حضرت مي‌شد به قرآن نيز جسارت نمي‌کردند. مضافاً بر این‌که اگر کسي، حق را نخواهد پذیرد، معرفي با اسم را نيز نمي‌پذيرد و هزار و‌ يک بهانه‌ي واهي و توجيه ناصواب، مي‌آورد. قرآن، اين حقيقت را به همه‌ي ما گوشزد مي‌کند که اهل کتاب، پيامبر را به‌خوبی مي‌شناختند، چنانکه بچه‌ي خود را مي‌شناختند و در انجيل آنان پيامبر ختمي با اسم نيز معرفی‌شده بود اما هنگامی‌که پيامبر ‌عظيم‌الشان را ديدند که هم با صفات هم با اسم برايشان شناخته‌شده بود، بازهم انکار کردند و نپذيرفتند: «فلما جائهم ما عرفوا کفروا به»(31)

این‌که معرفي با اسم تنها راه معرفي نيست و هم این‌که مصالحي براي عدم تصريح به اسم وجود داشته و ثالثاً معرفي با اسم هم اگر مي‌شد چنانکه سابقه دارد اهل عناد و لجاج نمي‌پذيرفتند، ازجمله عواملي است که به نام حضرت تصريح نشده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره قصص، آيه 5 و 6.

2. حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسير نورالثقلين، ج ۴، ص ۱۱۰.

3. طبرسي، فضل بن حسن، تفسير مجمع البيان، ج ۷، ص ۳۷۵، ذيل آيه ۵ سوره قصص.

4. صدوق، محمد بن علي، کمال‌الدين، ص ۴۲۵.

5. اسراء، آيه ۸۱.

6. حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسير نورالثقلين، ج ۳، ص ۲۱۲.

7. حويزي، عبدعلي بن جمعه، تفسير نورالثقلين، ج ۳، ص ۲۱۳.

8. بقره، آيه ۳.

9. يونس، آيه ۲۰.

10. فيض کاشاني، محسن، تفسير صافي، ج ۱، ص ۱۱.

11. بقره، آيه ۸۶.

12. فيض کاشاني، محسن، تفسير صافي، ج ۱، ص ۱۵۴. بحراني، سيدهاشم، البرهان ج ۱، ص ۲۶۸. بروجردي، سيد محمد ابراهيم، تفسير جامع، ج ۱، ص ۲۰۶.

13. آل‌عمران، آيه ۱۴۰.

14. مائده، آيه 3.

15. مائده، آيه ۸.

16. مائده، آيه ۱۴.

17. مشهدي، ميرزا محمد، کنز الدقائق، ج ۴.

18. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج ۲۲، ص ۱۱۱.

19. انعام، آيه ۲۳.

20. انعام، آيه ۳۷.

21. مشهدي، ميرزا محمد، کنزالدقائق، ج ۲، ص ۶۷۹. بروجردي، سيد محمدابراهیم، تفسير جامع، ج ۲.

22. انعام، آيه ۱۵۸.

23. توبه، آيه 36.

24. توبه، آيه ۳۲.

25. هود، آيه ۸.

26. هود، آيه ۸۶.

27. فيض کاشاني، محسن، تفسير صافي، ج ۲، ص ۴۶۸، ذيل آيه ۸۶ سوره هود.

28. قمي، عباس، الانوارالبهيه، ج ۱، ص ۳۵۵.

29. بقره، آيه ۱۰۶.

30. حلي، حسن بن يوسف، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۲۷۴.

صفحه‌ها