تعارض درآیه 32سوره نور

سوال:

يامعشرالشباب من استطاع منكم الباه فليتزوج فانّه اغضي للبصر و احسن للفرج و من لم يستطع فعليه بالصوم

هان اي جوانان! هر كدام از شما از شرايط لازم براي ازدواج بهره ‏ور است، تشكيل خانواده دهد؛ چراكه ازدواج براي پاكي چشم و دامان بهتر است؛ و هر كس توانايي و امكانات مالي اين كار را ندارد و در فشار غريزه جنسي است براي چيره ‏شدن بر آن، روزه بدارد؛ چراكه روزه، شكننده نيروي جنسي و آرام‏بخش آن است.

بالاخره تلكيف چيست؟ چرا قرآن جايي مي فرمايد اگر فقير هم بوديد خدا شما را به فضل خويش غني مي كند، در جاي ديگه من لم يستطع فعليه بالصوم و شرط استطاعت مي آورد؟

همچنين در آيه بعدي مراد از لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا عدم استطاعت در پرداخت مهر و نفقه دانسته مي شود كه به ظاهر با آيه 32 در تعارض است: إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ و هم لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا و لم يستطع ؟

پاسخ:

سوال شما داراي دو فراز است، فراز اول در مورد مقايسه بين آيه شريفه و حديث نبوي است و فراز دوم در مورد فهم شما بر تعارض دو آيه پي در پي از سوره نور است كه از نظر مفهوم و مطلب به نوعي با هم مرتبط اند.

ابتدا دو آيه مورد نظر را با هم قياس و سپس مفهوم حديث و مفهوم آن را بيان مي كنيم.

خداي متعال فرمود:

"وَ أَنْكِحُوا الْأَيامي‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ" "وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّي يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ..."(1)

مردان و زنان بي ‏همسر خود را همسر دهيد، هم چنين غلامان و كنيزان صالح و درست كارتان را اگر فقير و تنگ دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بي ‏نياز مي‏ كند خداوند گشايش ‏دهنده و آگاه است.

آنان كه استطاعت زناشويي ندارند، بايد پاك دامني پيشه كنند تا خدا از كرم خويش، توانگرشان گرداند.

ملاحظه مي كنيم. در هر دو آيه  سخن از فضل و عنايت خداي متعال نسبت به افرادي است كه استطاعت مالي درستي ندارند تا بتوانند ازدواج كنند.

 در آيه اول، يك نوع وظيفه اخلاقي و ديني عام وجود نسبت به همه افراد جامعه وجود دارد و در آيه دوم اين وظيفه محدود شده به شكل تكليفي شخصي خود را نشان مي دهد، اما هر دو آيه تاكيد بر اين موضوع دارند كه مبادا فقر و نداري مانع ازدواج افراد با هم بشود. چون فضل خدا شامل همه افراد خصوصا آن هايي كه به تشكيل خانواده اقدام مي كنند (به شرط اميدواري و صبر)؛ مي شود.

توضيح اين كه:

در آيه اول، به عموم مردم خطاب مي شود كه از  افراد بي سرپرست و بدون حامي  حمايت و آنان را بر امر ازدواج ياري كنند و از بابت فقرشان  نگراني نداشته باشند كه خداي متعال آنان را از فضل و رحمتش بي نياز خواهد كرد و در آيه دوم خطاب شخصي مي شود به اين معنا كه اگر افرادي باشند كه استطاعت مالي نداشته باشند و نيز از پشتيباني مناسبي در امر سامان دهي ازدواج بر خوردار نباشند و توان پرداخت نفقه و مهريه را نداشته باشند،  مي بايستي صبر و حيا پيشه كنند و به رحمت الهي اميدوار باشند كه قطعا خداي متعال اين افراد را نيز از فضل و رحمتش بي نياز خواهد كرد. 

و بايد دانست صبر و اميد، هر دو رمز موفقيت است و با اين دو حربه مي توان از رحمت الهي بر خوردار شد كه متاسفانه بسياري از مردم چون اميد شان را از دست مي دهند، به نتيجه نمي رسند.

و اما چگونه اين وعده الهي مبني بر رحمت و فضل نسبت به افرادي كه اقدام به ازدواج مي كنند، عملي مي شود.

در يكي از تفاسير، تحليل خوبي در اين باره ارائه شده است:

از آن جا كه بسياري از مردان و زنان براي فرار از زير بار اين مسئوليت الهي و انساني متعذر به عذرهايي از جمله نداشتن امكانات مالي مي‏شوند، در آيات فوق صريحا گفته شده است كه" فقر" نمي‏تواند مانع راه ازدواج گردد، بلكه چه بسا ازدواج سبب غنا و بي نيازي مي‏شود.

دليل آن هم با دقت روشن مي‏شود، زيرا انسان تا مجرد است، احساس مسئوليت نمي‏كند نه ابتكار و نيرو و استعداد خود را به اندازه كافي براي كسب در آمد مشروع بسيج مي‏كند، و نه به هنگامي كه در آمدي پيدا كرد در حفظ و بارور ساختن آن مي كوشد و به همين دليل مجردان غالبا خانه به دوش و تهي دست اند! اما بعد از ازدواج شخصيت انسان تبديل به يك شخصيت اجتماعي مي‏شود و خود را شديدا مسئول حفظ همسر و آبروي خانواده و تامين وسائل زندگي فرزندان آينده مي ‏بيند، به همين دليل تمام هوش و ابتكار و استعداد خود را به كار مي‏گيرد و در حفظ در آمدهاي خود و صرفه‏جويي، تلاش مي‏كند و در مدت كوتاهي مي‏تواند بر فقر چيره شود.

بي جهت نيست كه در حديثي از امام صادق(ع)مي‏خوانيم

"الرزق مع النساء و العيال"

روزي همراه همسر و فرزند است.(2)

نوشته اند:

" إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ"- و عده جميل و نيكويي است كه خداي تعالي داده، مبني بر اينكه از فقر نترسند كه خدا ايشان را بي نياز مي‏كند و وسعت رزق مي‏دهد، و آن را با جمله" وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ" تاكيد كرده البته رزق هر كس تابع صلاحيت او است، هر چه بيشتر بيشتر، البته به شرطي كه مشيت خدا هم تعلق گرفته باشد.(3)

و اما چگونه مي توان هر دو آيه را طوري تفسير كرد كه راه تعارض بسته شود.

همان طور كه بيان شد در هر دو آيه سخن از دو وظيفه است. 1. وظيفه عمومي اجتماعي يا حكومتي 2. وظيفه شخصي كه هر كدام در حيطه خود معنا خواهد داشت و اگر اين دو از هم تفكيك شود، هيچ گونه تعارضي ميان اين دو آيه ايجاد نخواهد شد، چون ممكن است در يك زمان كوتاه وضعي پيش آيد كه شخص نتواند ازدواج كند، از اين رو خداي متعال قيود " إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ"و" لا يَجِدُونَ نِكاحاً"را  در آيه شريفه  نسبت به اين گونه افراد اضافه كرده است تا شبهه نقض و تعارض دو آيه نسبت به هم، به وجود نيايد.

نوشته اند:

از آن جا كه گاه با تمام تلاش و كوشش كه خود انسان و ديگران مي‏كنند، وسيله ازدواج فراهم نمي‏گردد و خواه و ناخواه انسان مجبور است مدتي را با محروميت بگذراند، مبادا كساني در اين مرحله قرار دارند گمان كنند كه آلودگي جنسي براي آن ها مجاز است، و ضرورت چنين ايجاب مي‏كند، بنا بر اين، بلا فاصله در آيه بعد دستور پارسايي را هر چند مشكل باشد به آنها داده مي‏گويد:"و آنها كه وسيله ازدواج ندارند بايد عفت پيشه كنند، تا خداوند آنان را به فضلش بي نياز سازد." وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّي يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ".نكند در اين مرحله بحراني و در اين دوران آزمايش الهي تن به آلودگي در دهند و خود را معذور بشمرند كه هيچ عذري پذيرفته نيست، بلكه بايد قدرت ايمان و شخصيت و تقوا را در چنين مرحله‏اي آزمود. (4)

علاوه بر اين مطالب، اصولا آيات الهي جداي از شان نزول خاص به خود، در صدد بيان مسايل كلي ديني و اخلاقي واجتماعي و ابلاغ آن به جامعه است و تفسير آيات در ابتدا بر عهده پيامبر گرامي اسلام و امامان معصوم سلام الله عليهم اجمعين و سپس علماي بزرگ دين مي باشد كه مي توان نحوه اجراي حكم يا دستور ديني را درقالب جزييات، ملاحظه كرد.

و اما در مورد حديث شريف نبوي:

پيامبر اسلام صلوات الله عليه فرمود:"يا معشر الشّباب من استطاع منكم الباءة فليتزوّج ...".(5) 

يعني اي گروه جوانان، هر كس از شما كه از وضعيت زندگاني خوبي برخوردار باشد بايد كه ازدواج كند...

اين حديث شريف يك ابلاغي كلي و براي نوع افراد جامعه حديث صادر شده است كه اگر اين آمادگي را دارند، ازدواج كنند، اما آن هايي كه استطاعت مالي ندارند وشهوت به آنان روي آورد، روزه بگيرند تا بتوانند خود را كنترل كنند.

اين حديث مي تواند جداي از دو آيه، خود بخشي از احكام دين محسوب شود و اگر در كنار آن دو آيه باشد، باز موجب تعارض با آيات مورد نظر نخواهد شد.

اين نكته لازم است بيان شود كه:

احاديث صادره از معصوم نيز چون آيات الهي شأن نزول خاص به خود را دارند كه براي تفسير آن،( در مورد روايات و احاديث)،بايد هم زمان و هم مكان و هم تناسب حكم و موضوع و چگونگي حال مخاطبان را در نظر گرفت، زيرا ممكن است پرسش مورد نظر از معصوم، مربوط به موضوعي خاص بوده و تفسير خاص به خود را داشته باشد.

و از همه مهم تر، نوع سوال پرسشگر در نوع پاسخ گويي از هم متفاوت است كه در فرايند آن با توجه به تلقي عام ما، برداشت هايي نظير تناقض يا تعارض و از اين قبيل ايجاد خواهد شد كه بايد از فهم حديث شناسي در تفسير روايات بهره گرفت.

 و اما حد استطاعت در امر ازدواج با توجه به اوضاع  اجتماع و شرايط احتمالي متغير است، اما همين كه بتوان حد اقل در آمدي دست و پا كرد، مي تواند براي ازدواج آماده باشد و اما نرفتن به دوره سربازي و  نبود كارت پايان خدمت يا معافيت نمي تواند بهانه اي براي عدم استطاعت باشد، زيرا وجود دارند زن هايي كه با درك همين وضع نسبت به شوهر، مايل با ازدواج با آنان باشند.

برخي افراد با وجودي كه از نظر مالي وضع خوبي دارند و يا اين كه باور دارند خداوند آنها را فضل خود بي نياز مي كند اما به دلايلي الان نمي توانند ازدواج كنند از طرف ديگر از نظر شهوت در فشارند در حديث فوق روزه گرفتن  را به عنوان يك گزينه خوب براي اين گونه افراد مطرح مي كند.

در حديث آمده من لم يستطع (كسي كه توانايي ندارد ) عدم استطاعت هميشه اشاره به فقر و بي درآمدي ندارد .

مساله بعد اين كه بي نياز كردن خداوند هم داراي شرايطي است كه اگر بنده آنها را آماده كند محقق مي شود. اين مساله مانند رواياتي است كه مي فرمايد هر كس ازدواج كند نصف ايمان خود را به دست مي آورد در حالي كه برخي بعد از ازدواج بي ايمان تر مي شوند. پس بايد چندين حديث و آيه را در كنار همديگر قرار داد و بعد نتيجه گرفت.

پي نوشت ها:

1. سوره نور، آيات 32 و33.

2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، سال 1374 ه ش، چاپ اول، ج‏14، ص 465.

3. طباطبايي محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه  موسوي همداني محمد باقر، قم، انتشارات اسلامي، سال 1374 ه ش،چاپ پنجم، ج‏15، ص158

4. تفسير نمونه پيشين،ج 14، ص 459

5. خرمشاهي بهاء الدين و انصاري مسعود، پيام پيامبر، تهران، انتشارات منفرد، سال 1376 ه ش، چاپ اول، متن‏عربي، ص 172.