پرسش:
مسلمانان همیشه میگویند آیه «لیس کمثله شیء» در قرآن دال بر عدم جسمانیت خداوند است، اما این تنها یک آیه است؛ ولی در دهها آیه دیگر گواه آیاتی هستیم که ظهور در جسمانیت خداوند دارند و نمیشود همه آنها را با یک آیه توجیه کرد!
مقدمه
قرآن به لسان قوم، یعنی زبان عربی، نازل شده و عربها از مجاز بسیار استفاده میکردند و کلمات زیادی را در معانی غیرحقیقی بهکارمیبردند. یکی دیگر از آرایههای رایج در میان عربزبانان، کنایه است. آنان اشاره غیرمستقیم را رساتر و بلیغتر از تصریح و بیان مستقیم میدانستند. چنانکه یکی از وجوه اعجاز قرآن، اعجاز ادبی آن است و در همین راستا، قرآن از آرایههای ادبی به فراوانی بهره برده است. درنتیجه، شناخت آرایههای ادبی زبان عربی، در فهم صحیح آیات قرآن بسیار مؤثر است. این موضوع بهویژه در مورد آیات صفات و افعال خداوند، اهمیت مضاعفی پیدا میکند. برای تفسیر صحیح این آیات، باید با آرایههای ادبی زبان عربی آشنا بود تا از برداشتهای نادرستی همچون جسمانیت خداوند، جلوگیری شود.
نقد ادعای ظهور دهها آیه قرآن در جسمانیت خداوند:
بسیاری از آیاتی که گمانشده دال بر جسمانیت خداوند هستند، در حقیقت اصلاً چنین دلالتی نداشتهاند و همچنان هم ندارند. علت این گمان نادرست عدم آشنایی با ادبیات عرب، بهویژه فصاحت و بلاغت است. برای نمونه، استوای الهی بر عرش کنایه از سلطنت الهی بر هستی است؛ نه بهمعنای نشستن خداوند بر تخت پادشاهی که لازمه آن جسمانیت خداوند باشد! چنانکه مبسوط بودن دست خداوند کنایه از بخشنده بودن اوست و ارتباطی با دست داشتن خداوند ندارد.(1) منظور از ﴿وَجْهُ رَبِّکَ﴾(2) نیز صورت داشتن خداوند نیست؛ بلکه چون شناخت هر فردی بر اساس صورت اوست، از صفات الهی که زمینهساز شناخت خداوند از سوی ما هستند با عنوان ﴿وَجْهُ رَبِّکَ﴾ یاد شده است.(3)
این امر اختصاصی به زبان عربی و قرآن ندارد و در همه فرهنگها و زبانها رایج است. برای نمونه، آیا اگر کسی در فارسی بگوید فلانی «چشم و دلسیر» است بهمعنای این است که چشم نیز گرسنه میشود؟ آیا نمیتوان درباره کسی که بهصورت مادرزادی بدون دست متولد شده، گفت: فلانی «دست و دلباز» است؟ آیا فرد مودار نمیتواند بگوید: «دست از سر کچل من بردار»؟ آیا نمیتوان حق کسی که دست ندارد را در کف دستش گذاشت؟ آیا وقتی میگوئیم «دستم نمک ندارد» واقعاً منظورمان این است که دست برخی نمک دارد؟ آیا اگر کسی به ما بگوید: «دستوپایم را گم کردم» از او میپرسیم که بالاخره آنها را پیدا کردی یا نه؟
علت اینکه امروزه از برخی آیات، جسمانیت خداوند فهمیده میشود این است که اولاً از فضای نزول این آیات و فرهنگ زمان نزول دور شدهایم و برخلاف مخاطبان اولیه و آشنایان با زبان عربی، با ظرایف زبان عربی، ازجمله کنایات و مجازات، آشنا نیستیم؛ و ثانیاً پس از اینکه برخی مسلمانان به جسمانیت خداوند معتقد شدند، آنان برای توجیه این باور نادرست خود به برخی از این آیات متمسک شدند و کمکم برخی نیز گمان کردند که این آیات واقعاً حاکی از جسمانیت خداوند هستند و باید آنها را تأویل کرد. آیاتی همچون آیه 210 سوره بقره و آیه 158 سوره انعام نیز در حال بیان اعتقاد کافران درباره خداوند هستند، اما برخی بهاشتباه آن را بهپای قرآن نوشتهاند.(4)
نقد ادعای یگانه بودن آیه دال بر عدم جسمانیت خداوند:
اولاً حتی اگر فقط یک آیه از آیات قرآن دال بر عدم جسمانیت خداوند بود، برای قرینه بودن کافی بود؛ چراکه «در خانه اگر کس است یک حرف بس است». چنانکه در آئیننامه رانندگی فقط یکبار آمده که «فرمان پلیس بر قوانین راهنمایی و رانندگی مقدم است»، اما همین یک جمله همه قوانین را دربر میگیرد و لازم نیست در ذیل تکتک قوانین به آن اشاره شود؛ ثانیاً هرچند که معمولاً برای نفی جسمانیت خداوند به آیه ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾(5) تمسک میشود، اما این بدینمعنا نیست که آیه دیگری از قرآن بر این معنا دلالت نمیکند. در ادامه به برخی از این آیات اشاره میشود:
﴿لاٰ تُدْرِکُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ﴾؛(6)؛ چشمها او را درنمییابند، ولی او چشمها را درمییابد و او لطیف و آگاه است.
﴿... قٰالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قٰالَ لَنْ تَرٰانِی ...﴾؛(7)؛ ... موسی [از طرف بنیاسرائیل و در مقام طرح درخواست آنان] گفت: پروردگارا! بگذار تا تو را ببینم. خدا فرمود: هرگز مرا نخواهی دید ... .
با توجه به اینکه هر جسمی رؤیتپذیر است، رؤیتپذیرنبودن خداوند به معنای جسم نبودن اوست.
﴿... فَأَیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّٰهِ ...﴾؛(8)؛ ... پس به هرکجا رو کنید آنجا روی خداست ... .
﴿... وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ﴾؛(9)؛ ... و ما به او [انسان] از رگ گردن نزدیکتریم.
با توجه به اینکه هر جسمی ناگزیر باید در مکانی مستقر شود، مکان نداشتن خداوند به معنای جسم نبودن اوست.
نتیجهگیری:
قرآن به زبان عربی فصیح و بلیغ نازل شده و لازمه آن، استفاده فراوان از آرایهها و ظرایف ادبی است. خواننده قرآن اگر از این آرایهها مطلع نباشد، نهتنها معنای آیات را بهصورت درست و کامل درک نمیکند، بلکه در موارد متعددی دچار اشتباه در فهم میشود. برای نمونه، میتوان به عدم آشنایی برخی با آرایههایی همچون مجاز و کنایه اشاره کرد که منجر به جسمپنداری خداوند از آیات حاکی از صفات و افعال خداوند شده است. این آیات به زبان مجاز و کنایه که در عربی بسیار رایج هستند، نازل شده و ارتباطی با جسمانیت خداوند ندارند؛ چراکه معنای حقیقی و نزدیک آنها اراده نشده است. سرّ اینکه امروزه برخی گمان میکنند برخی آیات حاکی از جسمانیت خداوند هستند، استدلال نادرست مجسّمه (قائلان به جسمیت خداوند) به این آیات است. نهتنها هیچ آیهای از آیات قرآن بر جسمانیت خداوند دلالت نمیکند، بلکه آیات متعددی از این کتاب با نفی رؤیتپذیری خداوند و مکانمند بودن او دال بر عدم جسمانیت او هستند.
پینوشتها:
1. زمخشری، محمود، اساس البلاغه، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1399 ق، ج3، ص 52.
2. سوره الرحمن، آیه 27.
3. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1390 ق، ج19، ص 101.
4. مکارم شیرازى، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1386 ش، ج4، ص 317.
5. سوره شوری، آیه 11.
6. سوره انعام، آیه 103.
7. سوره اعراف، آیه 143.
8. سوره بقره، آیه 115.
9. سوره ق، آیه 16.