پرسش وپاسخ

من با پسری دوست شدم که بعد فهمیدم معتاد شده است و من بعد از آن ضربه روحی شدیدی خوردم  و تنها گوشه گیر شدم لطفا کمکم کنید؟

خواهشا جواب قانع کننده و کاربردی ارائه نمایید. ممنون

همان طور كه مي دانيد در يك تقسيم بندي كلي ما دو نوع دوستي داريم دوستي سالم دوستي غير سالم. دوستي سالم دوستي است كه به وابستگي عاطفي و يا به عبارتي عشق نمي انجامد و فرد با حفظ حريم رواني خود و طرف مقابل به دلبستگي اكتفا مي ورزد ما در دلبستگي سالم شاهد هيچ گونه وابستگي مرضي نيستيم.
برای تصور بهتر از فرق بین دو مفهوم دلبستگي و وابستگی فرض کنید به میوه‌ای مانند آناناس علاقمند هستید و به آن «دل بسته‌اید» حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دلیلی از خوردن آن محروم بمانید، آیا در زندگی عادی و روزمره شما اختلالی ایجاد خواهد شد ، آیا عملکرد روزانه شما رو به کاستی می‌گذارد؟ مسلّماً نه. شما سال‌ها از موضوع «دل‌بستگی» خود محروم می‌مانید ، ولی همه امور زندگی شما بر وفق مراد است.
این نوع علاقه و تعلق را «دلبستگی» می‌گویند ،حال اگر به جای دلبستگی به آناناس به آن «وابسته» بودید ، یک روز بدون آناناس نمی‌توانستید سر کنید. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادی است که هر از گاهی برای به حد طبیعی رساندن سطح عملکرد خود نیازمند مصرف مواد است، پس وابستگی روانی نوعی اعتیاد است. وابستگی روانی به چیزی یا کسی باعث کاهش عملکرد در فرد می‌گردد و به نوعی فرد را از زندگی روزانه ‌و عادی خود خارج می‌سازد. فرد وابسته روانی مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگی (مثل مواد مخدر یا محبت معشوق) خوش است ، در حالی که این وابستگی عقلاً و منطقاً امری به شدت نکوهیده‌ای است.
در اسلام به شدت از وابستگی به غیر خدا پرهیز داده شده است .
پس اگر ما به دوست خود صرفا دلبسته باشيم بعد از اين كه فهميديم معتاد است به هيچ وجه ضربه روحي شديد نمي خوريم و گوشه گير نمي شويم با آن كه دوستمان را از دست داده ايم عملكرد روزمره ما تغيير چنداني نخواهد كرد و ما مي توانيم به روال گذشته به امور مهم و ضروري زندگي خود رسيدگي نماييم اگر به دوستمان وابسته باشيم نه دلبسته اين امر باعث مي گردد كه دچار كاهش عملكرد گرديم و گوشه گير گرديم
در برخي وابستگي هاي عاطفي ما شاهد رگه هايي از سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب وسواس فكري و افسردگي هستيم به عبارت ديگر مشكل در درون روح و روان ماست و زياد ربطي به طرف مقابل ندارد اگر من مضطرب باشم به دوستم فراتر از يك دوست به چشم يك آرامشگر بيروني مي نگرم بديهي است با حذف اين آرامشگر بيروني باز اضطراب بار ديگر به سراغ من مي آيد و حال من را دگرگون مي نمايد.
يا آن كه همچون يك فرد وسواسي ذهن من همواره درگير پردازش تصاوير و خاطرات آن دوست مي گردد گويا ذهن من كاري جز نشخوار ذهني وصال و فراق دوستم ندارد.
يا آن كه من افسرده ام و براي رهايي از افسردگي به دوستم پناه مي برم و سعي مي كنم او را به معناي زندگي خود تبديل كنم بي شك در اين شرايط فقدان دوست به معناي فقدان معناي زندگي است و ما را به ورطه انزوا و گوشه گيري مي كشاند.
خوشبختانه سازوكار ذهن ما به گونه اي است كه مي توانيم بزرگترين فراق ها از جمله فراق پدر و مادر و نزديكترين كسان خود را تحمل نماييم و بعد از مدت 2 تا 6 ماه به روال طبيعي زندگي باز گرديم به احتمال زياد شما به مرور زمان با اين موضوع سازگاري خواهيد يافت و مي توانيد با دوستاني به مراتب بهتر و سالمتر از ايشان رابطه برقرار نماييد.
البته اين بار بايد متوجه باشيد كه پا را در دوستي با ديگران از مرز دلبستگي فراتر ننهيد تا در دام وابستگي گرفتار نيايد عزت نفس خود را بالا ببريد و اگر شاهد رگه هاي از سه اختلال روحي كه در پيش گذشت هستيد در اسرع وقت به يك روان شناس باليني مراجعه نماييد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من دوستي دارم كه قيافه جالب دارد و ودر مدرسه تيز هوشان هستيم وبا توجه به اينكه نخبه ها را بايد جذب كنيم ولي مشكل اينكه ايشان حجاب خود را نگه نمي دارد وارايش مي كند وارايش ايشان بر زيبايي او مي افزايد وديگران را خيلي جذب مي كند من سعي كردم با ايشان صميمي شوم وچون خود ميداند هدف من چيست با همان لحن صميمي مي گويد ببخشيد كه من نمي توانم نصيحتتان را گوش دهم چون من چند سال است كه اينگونه هستم خواهش مي كنم به من كمك كنيد تا بتوانم با لحن صميمي ايشان را راهنمايي كنم

در آغاز لازم است به چند نکته توجه کنيم:
1- اگر چه پوشش و حجاب ديني براي زن مي تواند آثار و فوايد رواني و احساس امنيت فراواني به ارمغان آورد، اما از آن جا که جاذبه هاي مادي و دنيايي و انگيزه ها و علل مختلف اجتماعی مي تواند او را به عدم رعايت حجاب ديني و جلوه نمايي در مقابل نامحرم يا بي اعتنايي به پوشش و حجاب سوق دهد، رعايت پوشش ديني نيازمند داشتن پشتوانه ايمان و اعتقاد ديني است.پس در اولين قدم لازم است که باور و ايمان ديني خانم ها و دختران تقويت شود.
2- وقتی می بینید دوست شما در مورد حجاب حساس است در این موضوع چیزی به او نگویید زیرا این کار هم تأثیر ندارد و هم ممکن است حساسیت و لجاجت او را افزوده کند و رابطه دوستی شما را به هم بزند. بهتر است جهت تحول روحی و فکری وی کارهای زیر را انجام دهید .
بدون آن که کسی بفهمد با یکی از معلم های تان که خودش حجاب را خوب رعایت می کند، و نسبت به معلم های دیگر محبوب تر است و حرف هایش در دوست تان بیشتر تأثیر دارد، صحبت کنید تا ابتدا به صورت کلی در مورد حجاب و ارزش آن در کلاس صحبت کند، شاید تأثیر بگذارد. و اگر مؤثر نشد، به معلمتان بگویید می خواهم بدون آن که کسی بفهمد که پای من در میان است با دوستم که دختر خوب و پاکی است در مورد حجاب صحبت کنید، بلکه متحول شود.
کتاب های زیر جهت مطالعه پیشنهاد می شود اگر روی شما حساس است، می توانید یکی یا چند تاازاین کتاب ها را از طریق معلم تان یا یکی از دوستان دیگر تان به مناسبتی به او هدیه بدهید.
1- حجاب غنچه ها، تألیف رضا شيرازي
2- حجاب زينت برتر، تألیف عطيه صادق کوهستاني
3- مسئلة حجاب، از استاد مطهري
4- حجاب شناسي، از حسين مهدي زاده
5- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، خانم فتحيه فتاحي زاده
برای توضیحات بیشتر با شماره (09640)تماس بگیرید.

این که بعضی می گویند در واقعه ی کربلا کسی به نام رقیه نداریم واصلا امام حسین (علیه السلام) چنین دختری ندارد. آیا درست است؟ دلیل بر رد این مدعا راهم بگویید. باتشکر

پاسخ:
در مدارک معتبر کهن میان فرزندان امام حسین(علیه السلام) نامی از حضرت رقیه برده نشده است. محدث قمی در منتهی الآمال (1) از کامل بهائی نقل کرده است. امام دختری چهارساله داشت. شبی از خواب- در شام- بیدار شد. گفت: پدرم کو. اکنون او را در خواب دیدم. ناراحت و پریشان بود. زنان که نوای این کودک را شنیدند. همه صدا به گریه بلند کردند. سایر بچه ها نیز گریه می کردند. یزید از خواب بیدار شد. پرسید: چه خبر است؟ جریان را به او گفتند. دستور داد سر پدرش را برایش ببرند. سر را آوردند. در دامن آن کودک گذاردند. پرسید: چیست؟ گفتند: این سر پدر توست. چنان ناراحت شد که فریادی زد. از همان ناراحتی مریض گردید و پس از چند روز فوت شد.
این واقعه بنابر قول وقایع الشهور و الایام آیت الله بیرجندی در پنجم ماه صفر اتفاق افتاده است. در کتاب ریاض القدس می نویسد که روز پنجم صفر بنا به قولی حضرت رقیه خاتون از دنیا رفته و آن طفل کوچک که مرحوم بیرجندی در کتاب وقایع فرموده. به احتمال قوی رقیه بوده است. (2)
روایت فوق نام این دختر را بیان نکرده و از او فقط با تعبیر دخترک چهارساله یاد کرده است.
برای وجود چنین دختری دو شاهد می توان آورد:
شاهد اول: هنگامی که زینب (س) در کوفه با سر بریده امام حسین (ع) مواجه شد. اشعاری سرود که در ضمن آن آمده است: «ای برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک است قلبش تهی گردد». (3) که نشان از وجود چنین دختر خردسالی که در فراق پدر بیتاب بوده. دارد.
شاهد دوم: امام حسین (ع) در آخرین لحظات حیات خویش هنگام مواجهه با شمر فرمود:
الا یا زینب یا سکینه! یا ولدی! من ذایکون لکم بعدی؛ الا یا رقیه! یا ام کلثوم! انتم ودیعة ربی. الیوم قد قرب الوعد. (4)
امام نام رقیه را آورده است.
ابن فندق (م 565 ق) نیز در لباب الانساب از رقیه به عنوان دختر امام حسین(ع) یاد کرده است. (5)
شیخ مهدی مازندرانی از حمزاوی نقل کرده که در کتاب نفحاتش گفته: برای امام دختری به نام رقیه بوده که با حسین(ع) از مدینه حرکت کرده. پنج یا هفت سال داشته و سپس به کربلا رسیده. با حلقه اسیران به شام آمده و در شام وفات کرده است.
آقای محمد باقر مدرس می گوید: درباره این دختر امام حسین از مرحوم آیت الله نجفی کتباً و شفاهاً سؤالاتی نمودم. فرمود: ولو مدارک معتبر از وجود چنین دختری ساکت است لکن با وجود این شهرت نمی شود انکار کرد. (6)

پی نوشت ها:
1. محدث قمى، منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل‏، ناشر دليل‏،مكان نشر قم‏، سال چاپ: 1379 ش‏،نوبت چاپ: اول‏، ج‏2، ص 1002.
2. حضرت رقیه دختر امام حسین، شیخ علی فلسفی خراسانی، ص5
3. « …یا اخی فاطمة الصغیرة کلمّا فقد کاد قلبها ان یذوبا. بحارالانوار،ج 45،ص 115؛ القندوزی، ینابیع المودة، ج 2، ص 421.
4. مـوسوعة کلمات الامـام الحسین، معهد تحقیقات بـاقرالعلوم، ص511 ؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 416.
5. لباب الانساب، ابن فندق، بي تا ،ج 1، ص 355.
6. شخصیت حسین، محمد باقر مدرس بستان آباد، ناشر دارالکتب الاسلاميه، ص458.

علت برخورد شدید و دلخراش پیامبر با یهود بنی قریظه چه بود؟ آیا این موضوع نشانی از خشونت در اسلام که مستشرقین مطرح می کنند، نیست؟

مطالب زیر یادآوری می گردد، امید است مفید باشد:
1. میان پیامبر و بنی قریظه و دو طایفه دیگر یهود، پیمانی منعقد شده بود که براساس آن، تعهد کرده بودند که هرگز علیه پیامبر و یاران وی قدمی برندارند. با دست و زبان به آنان صدمه ای نرسانند، نیز اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان حضرت قرار ندهند. اگر برخلاف این رفتار نمودند، پیامبر با آنان همانند دشمن رفتار نماید. (1)
2. بنی قریظه، در جریان جنگ احزاب، شهر مدینه را نا امن و برای ترساندن مسلمانان به خانه های آنان ریختند. اگر مراقبت پیامبر نبود، ممکن بود شهر به دست آنان سقوط کند. (2)
3. حکم تورات درباره جنگ چنین است: «هنگامی که به قصد نبرد، آهنگ شهری نمودید، نخست آنان را به صلح دعوت نما، اگر آن ها از در جنگ وارد شدند، شهر را محاصره کن . چون بر شهر مسلط گشتی، همه مردان را از دم تیغ بگذران، ولی زنها و کودکان و حیوانات و هر چه در شهر موجود است، همه را به عنوان غنیمت بردار». (3)
4. به روایت تاریخ مجازات یهودیان بنی قریظه، بر اساس حکم تورات انجام شد. سعد با بنی قریظه همپیمان بود و بنی قریظه پذیرفتند به هر صورت که سعد داوری کند، بپذیرند. او داوری کرد مردان آنان که در توطئه شرکت داشتند، کشته شوند؛ زنان و کودکان اسیر گردند؛ اموال شان در اختیار مسلمانان قرار گیرد. (4)
5. پیامبر پذیرفته بود که بنی قریظه- با وجود خیانت بزرگی که کرده بودند-، می توانستند اسلام بیاورند، تا از جنایات آنان صرف نظر کند و آنان به زندگی خود ادامه دهند، ولی بر دشمنی خود پافشاری کردند! (5)
6. پیش از بنی قریظه، پیامبر(ص) یهودیان بنی قینقاع و بنی النضیر را بخشید؛ اما آنان کفار قریش را تحریک نمودند که جنگ بدر و احزاب را علیه مسلمانان راه اندازند، که صدمات و خسارات زیادی به مسلمانان وارد شد! اگر مجدداً به یهودیان اجازه می دادند که از مدینه خارج شوند، باز علیه مسلمانان دست به توطئه می زدند.
7. گزارشها درباره تعداد کسانی که کشته شدند، بسیار متفاوت است. برخی تعداد آنان را چهل تن ذکر کرده و برخی بیش تر. ناهمگونی آمار، درستی گزارش ها را زیر سؤال می برد. (6)کسانی که کشته شدند، جنگجویان و توطئه گران بنی قریظه بودند، نه افراد دیگر.
8. یهودیان، در طول تاریخ سعی کرده اند که مظلوم نمایی کنند . آمار کشته های خود را به صورتی جلوه دهند که نشانگر مظلومیت و مقاومت آنان باشد! بر همین اساس آمار کشته شدگان یهود در جنگ جهانی دوم، بسیار متفاوت و اغراق آمیز است. برخی شش میلیون، بعضی هشت میلیون و حتی نه میلیون تن نوشته اند. (7)در این که تعدادی از جنایتکاران یهودیان بنی قریظه کشته شده اند، تردیدی نیست، ولی چند نفر و چگونه کشته شدند، خیلی روشن نیست، اما در مجموع تعداد محدود از سران یا جنگجویان دشمن (8) کشته شد ند
با توجه برآنچه گذشت باید گفت : نباید حرف های مستشرقان را معیارقرار داد،زیرا برخی از مستشرقان با انگیزه اسلام ستیزی، به تحلیل تاریخ اسلام می پردازند، مثلا بعضی از مستشرقان ادعا نموده اند که پیامبر (ص) با بنی قریظه برخوردخشونت بار داشته است ، وحال اینکه این مطلب صحت ندارد، زیرا ما همه می دانیم که پیامبر(ص) پیامبر عفو و رحمت واسلام دین عفو وصلح می باشد. نمونه های زیادی وجود دارد که نشان می دهد پیامبر با مخالفان برخورد مناسب داشت ، مثلا حضرت بعد از فتح مکه عفو عمومی اعلام وخطاب به آنا ن فرمود : «شما مردم ،هموطنان بسیار نامناسبی بودید. رسالت مرا تکذیب نمودید و مرا از خانه‌ام بیرون کردید، ولی با این حال همه جرایم شما را بخشیده و همه آزادید"»(9) کلمات حضرت بیانگر آن است که او «رحمه للعالمین»(10) می باشد رسول خدا یكى از افسران خود را که - هنگام ورود به شهر مكه- شعار مى‏داد:" امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده مى‏شود"، از فرماندهى عزل کرد.(11)
برای آگاهی بیش تر به کتاب: پیامبر و یهود حجاز، نوشته مصطفی صادقی مراجعه نمایید.

پی نوشت ها:
1. جعفر سبحاني، فروغ ابدیت، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي سال چاپ 1370 ش . ج1، ص 466.
2. همان، ص 155.
3. تورات،سفر تثنیه، فصل 20.
4. شيخ مفيد ارشاد، ترجمه رسولي محلاتي ، تهران ، ا نتشارات علميه اسلاميه، ج1، ص 98 ـ 99.
5. همان، ص 103.
6. مصطفی صادقی، پیامبر(ص) و یهود حجاز ،قم ، بوستان کتاب ،1382 ش، جاپ اول . ص 184-192
7. همان، ص 183.
8. جعفر مرتضی، الصحیح من سیرةالنبی الاعظم، قم ، دارالحدیث للطباعه والنشر ،1426 ق ، چاپ اول ج12، ص 117 .
9. جعفر سبحانی، همان، ج 1 - 2 ، ص 337رک:الكامل في التاريخ، ابن اثیرج 2، ص 252 بیروت ،دارصادرللطباعه والنشر، 1385ه-1965م ،تاريخ طبري، ابی جعفرمحمدبن جریر طبری،ج 2،‌ص 333 مطبعه الاستقامه بالقاهره 1358ه-1939م .
10. انبیا (21) آیه 107.
11. جعفرسبحانی ، همان ، ص337.

مدتیه حرص دوست دختر پیداکردن رو دارم ومدام دوست دارم که بادختری رابطه برقرار کنم ومیدونم هم که این کار اشتباهیی که با نامحرم رابطه برقرار کنم ولی انگار کسی بهم میگه که نه این که بخاطر نامشروع بودن این کار نباید برم سراغ دوست دخترپیداکردن بلکه احساس میکنم که خودم جرات ندارم که پیدا کنم ونمییییتونم دوست دختر واسه خودم پیدا کنم وبه این خاطراحساس ضعف درخودم پیدا کردم واین که جربزه ی دوست دختر پیدا کردن رو ندارم منوزجر میده واحساس ناتوانی دررابطه برقرارکردن باجنس مخالف رو دارم .حالا میخوام که بایک دختری دوست بشم وبعد که دوست شدم به خودم بقبولونم که میتونم بادختری دوست بشم وبعدازاینکه دوست شدم بعدمدتی رابطمو خراب کنم ودست بکشم .حالا خیلی عزاب وجدان پیدا کردم ازاینکه احساس میکنم نمیتونم دوست دخترپیداکنم.ببینید خیلی ازدخترهای هم سن وسال من به من نگاه میکنن وزمینه ی دوستی رو برام فراهم میکنن ولی تا میخوام برم جلو ...احساس ترس بهم دست میده وگاهی اوقات حتی بدنم میلرزه که برم بادختری درمورد رابطه برقرار کردن بحرفم.تورو خدا راهنماییم کنید آخه گاهی اوقات حتی سر کلاس هم نمیرم وتو محوطه دانشگاه به نیت دوست دختر پیدا کردن پرسه میزنم فرصت هم پیدا میکنم ولی نمیتونم برم جلو وبا دختری رودرروصحبت کنم.من نمیخوام یادم بدید کهچطور میتونم رابطه برقرار کنم میخوام بهم بگید که چطور به خودم بقبولونم که میتونم رابطه برقرار کنم ولی این خداست که نمیخواد من به راه چپ وراه باطل کشیده بشم.آخه خیلی اوقات یه اتفاق هایی می افته که احساس میکنم خدا نمیخواد من دوست دختر گزینش کنم.همین امروز خواستم برم دنبال یه دختری تو دانشگاه که ناگهان دختر خاله خودمو دیدم وواسه اینکه دختر خاله من نفهممه که دارم میرم دبال اون دختره موندم پیش دختر خاله ام واون دختره هم ناپدید شد ودیگه پیداش نکردم.

ضمن تحسین برخی خویشتنداری ها و نکات مثبت شما اجازه می خواهم کمی آسیب شناسانه و نه همدلانه به نامه شما نظری بیفکنم. امید است دل آزرده نگردید و در آن بیش تر تأمل نمایید.
بسياري از افكار و تمايلات و رفتارهاي شما اضطراب آلود است و تحت تأثير شديد اضطراب نسبتاً بالاي شما مي باشد. اگر نيك در خود بنگريد فارغ از توانايي يا عدم توانايي تان براي رابطه با جنس مخالف، شما با يك اضطراب و تنيدگي دروني دست و پنجه نرم مي كنید. گويا شما همواره به صورت ناخودآگاه يا خودآگاه به دنبال يك آرامشگر بيروني براي كاهش سطح اضطراب بالاي خود هستيد. بي شك رابطه با جنس مخالف می تواند به صورت كاذب و موقت به آرامش شما بينجامد (هر چند بلافاصله به تشديد آن مي انجامد و روز به روز بر سطح اضطراب شما مي افزايد). خيالبافي جنسي و تخيل گرایی در زمينه جنس مخالف يكي از مكانيزم هاي دفاعي ما در برابر حملات اضطرابي مي باشد و هر چيزي به صورت واقعي و پايدار از اضطراب شما بكاهد در كاهش اين خيالبافي مؤثر است.
ناگفته نماند كه همين چند صباحي كه در انديشه پيدا كردن دوست دختر مي باشيد به طرز قابل توجهي بر ميزان اضطراب اوليه شما (قبل از ورود به اين چراگاه شيطان) افزوده شده است و در صورتی كه تصميم شما عملي گردد سطح اضطراب شما به مرز وخامت نزديك نزدیک تر مي گردد.
متأسفانه شرايط فيزيولوژيك و روانشناختي شما به گونه اي است كه با رابطه شما با يك دختر ده دختر صد دختر دردي از اضطراب شما دوا نمي شود و شما همواره بايد به دنبال تنوع طلبي جنسي يا عميق تر كردن سطح رابطه باشيد.
عزت نفس شما بسيار پايين است و همين باعث شده كه به نوعي طلب (گدايي) از جنس مخالف براي برقراري رابطه بپردازيد. اگر كمي خود ارزشمندي شما افزایش می یافت اين گونه خود را به اب و آتش نمي زديد.
عزت نفس پايين حكايت از وجود احتمالي رگه هاي افسردگي در شما دارد گويا شما به يك بي معنايي در زندگي دچار شده ايد و معنايي جز دست و پا زدن در باتلاق گناهان جنسي نداريد.
از سويي ان چه از نامه شما بر مي ايد رويكرد وسواسي شما به مساله رابطه با جنس مخالف مي باشد.
استفاده از جملات و سوالات تكراري حاكي از وجود احتمالی افكار وسواسي در شما مي باشد به عبارتي مي توان گفت كه شما به نوعي وسواس شبه جنسي دچار شده ايد اين وسواس احتمالي ريشه در اضطراب بالاي شما دارد.
دينداري شما بسيار در نوسان است و معلوم نيست شما به چه خطوط قرمزي پايبنديد. دينداري و خويشتنداري از مهمترين عوامل براي كاهش سطح اضطراب مي باشد متاسفانه شما از اين دو بهره چنداني ندارید و صرفا همچون فرد وسواسي به تشريفات وسواسي خود مي انديشيد.
به عنوان روان شناس به شما دوست عزيز خاطر نشان می سازم كه شرايط رواني شما به مرز باليني و وجوب مداخله روانشناختي و روانپزشكي رسيده است و شما بايد فارغ از محتواهاي وسواس فكري (که حول و حوش رابطه با جنس مخالف مي باشد) در اسرع وقت در گام اول به يك روان پزشك مراجعه نماييد بايد به صلاحديد ايشان به صورت موقت به درمان دارویی بپردازيد و بعد از اين كه از چنبره اين افكار مزاحم تا حدودي رهيديد. بايد با حداقل 7 و 8 جلسه حضوري با روان شناس باليني به اصلاح خطاهاي شناختي و... خود بپردازيد.
هر گون اصرار بر خود درماني، دوست دختر درماني، ثمره اي جز تشديد و مزمن شدن اختلالات رواني احتمالي شما ندارد. اگر كمي دور انديشانه به ماجرا بنگريد مي توانيد با تن دادن به درمان تخصصي (دارو درماني + روان درماني) خود را به ساحل ارامش پايدار و البته رضايت خدا برسانيد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام،

1- آیا حق الناس بر شهدا بخشیده می شود؟ یعنی خداوند از کریمی و بخشندگی خود می بخشد و کسی را که حق دارد راضی می کند یعنی شهید حق الناس داشته باشید و خدا طرف مقابل شهید را راضی کند و از او رضایت بگیرد؟

2- آیا درست است کسی که خفگی در آب را تجربه کند و اینگونه بمیرد گناهان حق الناس او بخشیده و پاک می شود؟

پاسخ1:
بر اساس برخی روایات با ریخته شدن اولین قطره خون شهید همه گناهان حق الله او پاک می شود، اما گناهان حق الناس معلوم نیست پاک شود؛ لذا در روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است: «اولین قطره خون شهید کفاره گناهان اوست مگر بدهی ها (حقوق مردم)، که کفاره آن ادای آن است».(1)
البته ممکن است شدت رنج و سختی افراد در وقت شهادت در مقام و مرتبه آن ها تفاوتی ایجاد نماید؛ اما این به معنای بخشیده شدن حق الناس آنها نیست. ناگفته نماند چه بسا خداوند به نوعی در دنیا یا آخرت زمینه بخشش حق الناس افرادی مانند شهدا را فراهم آورد. مثلا در دل فرد صاحب حق بیندازد که آن شهید را ببخشد یا در قیامت با دادن اجر و ثواب به صاحب حق زمینه بخشش او را فراهم آورد، چه این که بر اساس نص قرآن، شهید مهمان خدا است و نزد او تا ابد روزی می خورد (2) ممکن است احتمال داده شود که مهمان خداوند باید از هرگونه آلودگی پاک شود و معقول نیست که مهمان خدا بر سر سفره او با آلودگی گناه مثلا بر عهده داشتن حق الناس حضور پیدا کند. ولی خداوند به طور مستقل و بدون رضایت صاحب حق چنین کاری را در حق هیچ بنده ای انجام نخواهد داد و یا لا اقل دلیلی قطعی در این باره در دست نیست.
پاسخ2:
گرچه در برخی احادیث آمده انسان غرق شده اجر شهید را دارد، از جمله از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل شده است، که فرموده‌: کسی که زیر آوار بمیرد یا کسی که در آب غرق شود، شهید است و گناهانش بخشیده می‌شود.(3) و در حدیث دیگر فرمود:
«شهدا پنج دسته‌اند: کسی که زیر آوار بمیرد. کسی که در آب غرق شود. کسی بر اثر قولنج بمیرد. زنی که در حال زاییدن از دنیا برود و... این چند گروه شهید به شمار می‌روند و تمامی گناهانشان بخشوده می‌شود».(4)
البته در این احادیث نسبت به مسأله حق الناس چیزی مطرح نشده و بعید نیست این مورد نیز مثل مورد پیشین باشد.

پي نوشت ها:
1. حر عاملی، وسائل الشیعه، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1412 ق، ج13، ص85، حدیث 5.
2. آل عمران (3) آیه 139.
3. محمدی ری‌شهری، میزان الحکمه، نشر دار الحدیث، قم 1370 ش، ج3، ص 125، حدیث 9961
4. همان، ح 9960.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام حضرت مهدی سلام الله علیه ان شاالله بیایند چگونه حکومت جهانی اسلامی تشکیل می دهند؟ ما در جهان 5 میلیارد غیرمسلمان داریم و شاید حرف امام را قبول نکنند تکلیف چه می شود؟؟؟ آیا مسابقاتی مثل المپیک وجام جهانی فوتبال با آمدن امام زمان منحل ومنتفی می شود؟؟؟

پاسخ:
پيروان ديگر اديان و تمامي انسان ها با ديدن نشانه ها و علامت هاي امامت امام زمان (عجل الله فرجه) به او ايمان مي آورند. اما اين ايمان نه از روي جبر و به زور شمشير باشد. بلكه با دلائل و براهين عقلي و اعجازهايي عملي كه توسط آن امام صورت خواهد گرفت ناگفته نماند تعدادي از انسانهای لجوج نيز حاضر به ايمان آوردن نمي شوند و بناي جنگ و ناسازگاري با امام را مي گذارند كه امام با آنان خواهد جنگيد.
تعامل با اديان اين‌گونه است كه ابتدا بايد اديان بشري و باطل كنار گذاشته شوند و شريعت و دين واقعي نشان داده شود. در احاديث معصومان(علیهم السلام) آمده است كه ايشان سپاه خود را روانه مي‌سازد و از «غار انطاكيه»، تابوت سكينه را خارج مي‌سازند و در آن تابوت، نسخه‌اي از تورات و نسخه‌اي از انجيل وجود دارد و بر اين اساس، با اديان ديگر به احتجاج مي‌پردازند. اين روايت نكات زيادي در بردارد از جمله اينكه ايشان، محلّ اين تابوت را مي‌دانند و مسأله احتجاج براي اثبات دين حق، اهمّيت زيادي دارد؛ زيرا انسان با دليل و برهان مي‌تواند چيزي را بپذيرد و به آن اعتقاد پيدا كند.
ظهور مقدّس ايشان و حوادث مربوط به آن به اين محاجّه‌ها محدود نمي‌شود و خداوند كمك خود را مي‌فرستد. فرود آمدن حضرت مسيح (ع) و نماز خواندن پشت سر امام (ع) تنها براي تشويق مسيحيان به پيوستن به دين اسلام و امام مهدي(ع) است.
خداوند حضرت عيسي(ع) را براي اين هدف ذخيره قرار داده است؛ زيرا مسئله پيروز و چيره ساختن دين حق‌،‌ اهمّيت زيادي دارد. نكتة ديگر اينكه دين مسيحيت در حال حاضر گسترش زيادي يافته و شمار زيادي از مردم در جهان پيرو اين دين هستند و قدرت زيادي در جهان دارند. هدف اصلي امام مهدي(ع)، حكمفرما ساختن دين اسلام و تشريح احكام واقعي آن براي مردم است تا مردم آن را بپذيرند و با توجّه به اين،‌ حكومت امام مهدي(ع) در حقيقت، دوران انتقال از تشتّت و چند دستگي و رسيدن به يكپارچگي فكري و مذهبي است.
به نحوه ايمان آوردن مسيحيان با توجه به آنچه در روايات اسلامي آمده توجه نماييد.
حضرت مسيح (ع)، در دوران ظهور حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف - از آسمان فرو مي آيد، قرآن مجيد مي فرمايد: "وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَـبِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِي قَبْلَ مَوْتِه؛ (نساء،159) و هيچ يك از اهل كتاب نيست، مگر اينكه به او قبل از مرگش ايمان مي آورد. "
طبق نظر يكي از تفاسير، منظور از آيه اين است كه تمام اهل كتاب، به حضرت مسيح، پيش از مرگ او ايمان مي آورند و اين هنگامي است كه طبق روايات اسلامي، در زمان ظهور حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف - از آسمان فرو مي آيد و پشت سر حضرت نماز مي گزارد.(1)
اين مضمون را در روايتي از امام باقر(ع) نيز مي بينيم كه فرمود: "ان عيسي ينزل قبل يوم القيامة ....-؛ حضرت عيسي(ع)، قبل از روز قيامت و در دوران حضرت مهدي(عج) از آسمان فرو مي آيد و همه اهل كتاب را به پيروي از حكومت و امامت حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف - فرا مي خواند و خودش هم براي اتمام حجت، پشت سر حضرت مهدي نماز مي خواند. (2)
پس حضرت عيسي(ع)در زمان حضرت مهدي - عجل الله تعالي فرجه الشريف -، دين مسيحيت را تبليغ نخواهد كرد، بلكه مردم را به دين پيامبر اسلام و پيروي از حضرت مهدي فرا مي خواند و بسياري از مسيحيان به اسلام گرويده و امام زمان(ع)ايمان مي آورند.
با ظهور حضرت بساط لهو ولعب و فسق و فجور بر چيده مي شود چنانچه اين موارد (مسابقاتی مثل المپیک وجام جهانی فوتبال) به تشخيص حضرت مصداق لهو و لعب باشد (که ظاهرا اصل آن چنین نیست) با آنها مخالفت خواهد نمود وگرنه با رفع اشکال هایی، استمرار می یابد.
براي آگاهي بيشتر رك عصر ظهور نوشته علي كوراني و دادگستر جهان نوشته ابراهيم اميني

پي نوشت ها:
1. آيت الله مكارم شيرازي و ديگران،تفسير نمونه، دارالكتب الاسلامية، ج 4، ص 204.
2. آيت الله صافي، منتخب الاثر، انتشارات حضرت معصومه(س)، ص 600.

صفحه‌ها