پرسش وپاسخ

با سلام خسته نباشید سوال بنده اینست که چه تفاوتی بین رابطه ازدواج موقت دو نفر و رابطه ی دوستی بین دو نفر هست؟ ایا هر دو برای مدت کوتاه و صرفا برای تامین نیازهای جنسی و عاطفی دو طرف انجام نمی شود؟ ازدواج موقت چه مزیتی دارد که آنرا حلال می سازد؟ آیا در رابطه ی بین دو نفر وجود توافق و رضایت دو طرف برای تامین جسمی و روانی یکدیگر کافی نیست؟ ایا این نوع رابطه که با احساس بیشتری همراه است بر ازدواج موقتی که غالبا با بنای معاملاتی و قراردادی انجام می گیرد ترجیح ندارد؟ ایا اگر فرضا بنده با شخصی ارتباطی داشته باشم بدون اینکه قصد ادامه زندگی با ایشان را داشته باشم می توانم این رابطه را یک ازدواج موقت بدانم؟

پرسشگر گرامي! از اين با اين مركز تماس گرفتيد و مشكل را با ما در ميان گذاشتيد سپاسگزاريم. يقين داريم كه شما جوان فهميده ، كنجكاو و پايبند به اعتقادات ديني هستي . چه اگر غير اين بود راه ديگري در پيش مي گرفتي و خود را نيازمند به پرسش و تحقيق نمي ديديد.
خواهر گرامي ! شايد ندانيد كه طرح شما دهها سال پيش توسط يكى از قضات محاكم جوانان انگليس بنام" بن بى ليندسى" تحت عنوان" زناشويى دوستانه" يا زناشويى آزمايشى مطرح شد. و برتراند راسل آن را با شرايطي قابل بررسي و پذيرش قرار داد.(1) اين طرح به مدت چند دهه در سر زمين هاي غربي به اجرا درآمد اما نتايج حاصله از آن موجب اعتراض بسياري از جامعه شناسان غربي -حتي شخص راسل شد. اگر مايليد از آثار ونتايج اجراي اين طرح در آمريكا و جوامع غربي اطلاعي داشته باشيد آماده ايم در صورت درخواست اطلاعاتي در اختيارتان قرار دهيم. اما در آغازپاسخ تان مي گوييم: شكي نيست كه غريزه جنسى يكى از نيرومندترين غرائز انسانى است، تا آنجا كه پاره‏اى از روانكاوان آن را تنها غريزه اصيل انسان مى‏دانند و تمام غرائز ديگر را به آن باز مى‏گردانند.
اكنون اين سؤال پيش مى‏آيد كه در بسيارى از شرائط و محيط ها، افراد فراوانى در سنين خاصى قادر به ازدواج دائم نيستند، يا افراد متاهل در مسافرت‏هاى طولانى و يا ماموريت‏ها با مشكل عدم ارضاى غريزه جنسى روبرو مى‏شوند.
اين موضوع مخصوصا در عصر ما كه سن ازدواج بر اثر طولانى شدن دوره تحصيل و مسائل پيچيده اجتماعى بالا رفته، و كمتر جوانى مى‏تواند در سنين پائين يعنى در داغ‏ترين دوران غريزه جنسى اقدام به ازدواج كند، شكل حادترى به خود گرفته است.
با اين وضع چه بايد كرد؟
آيا بايد مردم را به سركوب كردن اين غريزه (همانند رهبان‏ها و راهبه‏هاي مسيحي) تشويق نمود؟
يا اينكه آنها را آزاد گذاشت تا به سمت بي بند و باري و فحشا بروند چنان كه در جوامع غربي اين گونه است؟ و يا به عبارت ديگر طرح آزمايش شده " بن بى ليندسى" يعني رابطه دوستي يا زناشويى دوستانه" را يكبار هم در جامعه ايران آزمايش كنيم؟
و يا اينكه راه سومى را در پيش بگيريم كه نه مشكلات ازدواج دائم را به بار آورد و نه آن بى‏بندوبارى جنسى غرب را داشته باشد؟ يعني طرح ازدواج موقت و فرهنگ آن را جايگزين ساير طرح ها كنيم؟
البته ايرادهايى بر ازدواج موقت مى‏شود.
مثلا گاهى مى‏گويند چه تفاوتی بین رابطه ازدواج موقت دو نفر و رابطه ی دوستی بین دو نفر هست؟ ایا هر دو برای مدت کوتاه و صرفا برای تامین نیازهای جنسی و عاطفی دو طرف انجام نمی شود؟ گاهي نيزهمين انتقاد از زاويه ديگري به ازدواج موقت مي شود.اين گروه هم ازدواج موقت را رد مي كنند و هم رابطه دوستي يا ازدواج دوستانه را. از نظر اين گروه هر دو كار نوعي ترويج فحشا و خود فروشي تلقي شده است. اين گروه مي گويند: چه تفاوتى ميان" ازدواج موقت" و" فحشاء" وجود دارد؟ هر دو" خودفروشى" است. و در حقيقت اين نوع ازدواج نقابى است بر چهره فحشاء و آلودگى‏هاى جنسى! تنها تفاوت آن دو در ذكر دو جمله ساده يعنى اجراى صيغه است.(2)
در پاسخ هر دو گروه مي گوييم: از نظر اسلام پايه و ركن اصلي ازدواج دايم باشد يا موقت رضايت دختر و پسر است. اما اين رضايت بايد قانونمند وداراي اعتبار و ضابطه اي متقن و محكم باشد تا هم از سوء استفاده ها جلو گيري شود و هم در صورت بروز هر گونه اختلال در دوستي و عشق هاي طرفين موضوع از طرف مجريان قانون قابل بر رسي باشد. پرسشگر گرامي! درست است «هر دو( ازدواج موقت و ازدواج يا رابطه دوستانه) برای مدت کوتاه و صرفا برای تامین نیازهای جنسی و عاطفی دو طرف انجام مي گيرد ، اما ازدواج موقتي كه اسلام مطرح مي كند هم با خود فروشي و فحشاء فرق دارد و هم با ازدواج دوستانه.
ازدواج موقتي كه اسلام مطرح كرده تنها با گفتن دو جمله تمام نمى‏شود بلكه مقرراتى همانند ازدواج دائم دارد، يعنى چنان زنى در تمام مدت ازدواج موقت، منحصرا در اختيار اين مرد بايد باشد، و به هنگامى كه مدت مقررومعين در عقد پايان يافت زن بايد عده نگاه دارد، يعنى حد اقل چهل و پنج روز بايد از اقدام به هر گونه ازدواج با شخص ديگرى خوددارى كند، تا اگر از مرد اول باردار شده وضع او روشن گردد، حتى اگر با وسائل جلوگيرى اقدام به جلوگيرى از انعقاد نطفه كرده باز هم رعايت اين مدت لازم است، و اگر از او صاحب فرزندى شد بايد همانند فرزند ازدواج دائم مورد حمايت پدر و مادر قرار گيرد و تمام احكام فرزند بر او جارى خواهد شد، در حالى كه در ازدواج دوستانه و درفحشاء هيچ يك از اين شرائط و قيود وجود ندارد. آيا اين دو را با يكديگر هرگز مى‏توان مقايسه نمود؟
البته ازدواج موقت از نظر مسئله ارث (در ميان زن و شوهر) و نفقه و پاره‏اى از احكام ديگر تفاوتهايى با ازدواج دائم دارد ولى اين تفاوتها هرگز نه آن را در رديف فحشاء قرار مي دهد و نه همانند رابطه دوستي بلا تكليف مي گذارد. در واقع ازدواج موقت شكلى از ازدواج است با مقررات ازدواج.
توضيح:کلمات که حکایت از نیّات دارند، نقشی اساسی در همه روابط فردی و اجتماعی ایفا می‌کنند. پذیرش زوجیت به واسطه عقد در حقیقت الزام طرفین به رعایت احکام و ضوابط شرعی و اعلام وفاداری به آن است و این کم چیزی نیست.
اصولاً شرع و قانون در صدد ضابطه­مند کردن رفتارهای فردی و اجتماعی هستند. در تمامی نظام ها، حقوق بر اساس یک یا چند کلمه و یا یک مهر و امضا بر قرار می‌گردد؛ بنابراین خواندن چند كلمه اختصاص به صیغه عقد ازدواج موقت يا دايم ندارد. اصلاً آیا فاصله بین کفر و مسلمانی در ظاهر جز چند کلمه شهادتین است؟ بنابراین نقش کلمات را اندک نشمارید. صیغه ازدواج یک نوع عقد است، با همه مشخصات عقدهای دیگر که حتی در ضمن آن می‌توان شروطی را قرار داد. قانون نیز از آن حمایت می‌کند. آيا لذت جويي ضابطه مند و قانون مدار باشد تا در مواقع به هم خوردن دوستي ها قانون از آنان حمايت كند بهتر از بي قانوني عمل كردن نيست؟
بنابر این آنچه اساس زندگی مشترک است، توافق طرفین است که از هماهنگی خواست‏های دو طرف حاصل می‏شود. الفاظ بیان کننده این خواست‌ها هستند که به طور مشخص و معیّن آن را تأمین می‌کنند.
هرگاه دو نفر همدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کنند تا با عشق و علاقه در کنار هم زندگی نمایند، پیمان استوار و هماهنگی آمیخته با الزام و پایبندی رخ می‏دهد که از آن به تعهد یاد می‏کنند. منظور از عقد این است که این پیمان و توافق استوار بماند و یک سری آثاری حقوقی ایجاد بنماید، نه صرفا یک وعده دوستانه باشد. بلکه برای آغاز زندگی مشترک باید عهدی استوار بست؛ عهدی که به مقتضای آن بتوان حتی حمایت قانون و دادگاه را جلب کرد. این اراده باطنی و خواست واقعی آنان امری درونی و نفسانی است و به تنهایی اثر در جهان حقوق ندارد. برای این که توافق دو اراده ظاهر شود، به ناچار باید اعلان شود تا نیت درونی آنان روشن گردد و هنگام بروز اختلاف، بر اساس آن حکم شود و صیغه عقد همان اعلان است. از شما مي پرسيم . آیا همه کسانی که مدعی عشق و وفاداری هستند، به راستی عاشقند؟ اگر کسی در مقطعی از زمان عاشق باشد چه دلیلی وجود دارد که تا پایان عمر و یا در ادامه زندگی نیز بدان پایبند بماند. مهم‏تر از همه، آیا در زندگی زن و شوهر فقط دوست داشتن آنها نسبت به یکدیگر کافی است یا یک سلسله تعهدات و حقوق و وظایفی برای این نهاد برخاسته از عشق، ضروری است؟ اگر مردي پس ازابراز دوستي و عشق و وفاداري فريبكارانه و پس از ارضاي جنسي خود، دختر را در حالي كه حامله است رها كند و به سراغ فرد ديگري برود چه كسي بايد از اين دختر بخت برگشته و مظلوم حمايت كند ؟با كدام مدرك قانوني از او حمايت كند؟مدركي كه گويايي اين حقيقت باشد كه فلان مرد سرمايه عفت و بكارت اين دختر را از بين برده و اين بچه را در دامن او گذاشته است؟
خواهر محترم ! در ازدواج هاي دائم با اين همه قيود و شروطي که افراد هنگام خواستگاري و قبل از ازدواج مي گذارند و کاملا توافق دارند، باز هم در بسياري از موارد، كار به دادگاه و نزاع براي احقاق حقوق و تعهدات كشيده مي شود ، و راهي جز مراجعه به مفاد توافقات رسمي قبل از ازدواج و هنگام عقد نمي ماند. پس در رابطه هاي دوستي و توافقات و تعهدات مورد نظر شما که صرفا خودتان از آن آگاهي داريد، چطور مي توان جلوي اين مشكلات و سوء استفاده ها را گرفت؟
آيا بهتر نيست كه ازدواج موقت همانند دايم با مدرك و سند قانوني ازدواج و ثبت شده باشد تا در ضمن« تامین نیازهای جنسی و عاطفی» هر دو را موظف به رعايت قانون و حقوق يكديگر كند؟
برای بیان این تعهدات و نیز امکان حمایت قانونی از آن در صورتی که یکی از طرفین عمدا یا ناخواسته قصور ورزد یا تخلف کند باید این عشق و وفاداری و انتخاب آگاهانه در قالب واژه‏ها يعني با خواندن صيغه عقد اعلان شوند.
پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي، ج 3 ، ص 345 ، ناشر دارالكتب الاسلاميه ، تهران 1371.
2. همان ، ص 343.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا کسی که مرتکب استمناء شده و عذاب وجدان ندارد اما میداند این عمل گناه دارد و هم عذاب اخروی دارد و هم برای او ضرر دارد ومیخواهد توبه کند آیا توبه ی او مورد قبول پروردگار واقع میشود؟

پاسخ:
بیش تر افرادی که دچار خودارضایی شده اند، از دو جهت نگرانی دارند: از گذشته و از عوارض جسمی و روانی. از این رو احساس نا امیدی می کنند، در حالی که آنان نباید تصوّر کنند بعد از چند بار توبه و شکستن آن، دیگر امیدی وجود ندارد. در توبه همیشه به روی بندگان گناهکار باز است و امکان بازگشت فراهم می باشد.
توبه کننده، محبوب خداست قرآن کریم فرموده: «ان الله یحب التّوابین؛ (1) یقیناً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد».
خود ارضایی، باعث دوری از خدای متعال بوده و جدای از ضررهای روحی، معنوی اش، مشکلات جسمی زیادی به دنبال دارد که نمی توان از آنها چشم پوشی کرد؛ ولی از این نکته غافل نباشید که جلوی ضرر را از هر کجا که بگیرید، سود و منفعت است. کسی که مسیر زندگی را بیراهه رفته و به جای عروج و کمال، پیوسته رو به سقوط و تباهی گام برداشته و به جای "فلاح"، در مسیر"خسران"افتاده است، در حال باختن زندگی است و هر لحظه که متوجه این راه خطا و بن بست شود و به مسیر نورانی و خدایی"فطرت" برگردد، می تواند گذشته سیاه و تباه راهم جبران کند.
مگر می شود گنهکار، از صمیم دل با نیت راستین و خالص به سوی خدا بر گردد و خداوند در به رویش ببندد و او را نپذیرد؟! آیا توبه بنده، زمینه ساز گشایش پنجره ای رو به رحمت الهی نیست؟!
گناه، هر چند زیاد باشد، لطف و کرم خدا بیشتر است. رابطه با خدا را باید بر اساس وسعت کرم و گستردگی رحمت او برقرار ساخت. وقتی همه درها به روی انسان بسته شود، آغوش رحمت الهی به روی عاصیان گشوده است.
راهی آسان تر از توبه؛ این نکته حکیمانه که"پیشگیری بهتر از درمان است"، در مسایل اخلاقی و تربییتی هم صحیح است. درست است که خدای مهربان، گناهکاران را در بن بست قرار نداده و دری به نام توبه به رویشان باز کرده و آنان را به توبه فرا خوانده است، ولی آیا همه اهل معصیت، به این آگاهی می رسند که بد کرده اند و باید توبه کنند؟ اگر توفیق توبه نیاید چه؟ اگر اجل، مهلت توبه ندهد چه کند؟
پس این است که در مورد گناه نیز پیشگیری بهتر و راحت تر از مداواست، یعنی از اول گناه نکردن. حضرت علی(ع)می فرماید:"ترک الذنوب اهون من طلب التوبه" (2) ترک گناه، آسان تر از درخواست توبه است.
در مورد عذاب وجدان باید عرض کنیم که؛ کسی که در اثر یادآوری گناه خودش، اذیت می شود، این علامت این است که خدا دوستش دارد. خدا کسی را که دوست ندارد، کاری می کند که گناه برایش مهم نباشد. عذاب وجدان خیلی انسان را رشد می دهد. شخصیت انسان را معنوی تر خواهد کرد. انسان را از گناه فاصله خواهد داد. منتهی این عذاب وجدان را باید کنار خدا داشته باشیم. نه تنهایی که موجب افسردگی بشود. بچه ای که مادرش را گم کرده، اول مادرش را پیدا می کند و بعد در بغل مادرش گریه می کند.
انسان وقتی علم واقعی به ضرر و گناه امری نداشته باشد، به راحتی عمل گناه خود را ترک نخواهد کرد؛ اصلا اگر پشتوانۀ علمی به ضرر و زیان گناهی نداشته باشیم، انگیزه ای برای ترک آن گناه نخواهیم داشت. اگر کسی علم به گناه دارد. ولی عذاب وجدان ندارد، چگونه می تواند توبه کند؟! شما حتما از ضررهای گناه زجر کشیده و ناراحتید که تصمیم به ترک گرفته اید. همین که وقتی پی به اشتباهتان می برید و از خدا طلب مغفرت می کنید، نشان از صفای باطن شما دارد، زیرا تا کسی "پشیمان" نشود، تصمیم بر "ترک گناه" نمی گیرد و تا حالت "ندامت" برای گناهکار حاصل نشود، تصمیم جدی برای اصلاح خویش و جبران گذشته نخواهد داشت. پس ندامت شما، یک عنصر اساسی در تحقق توبه است، پوزش خواهی و استغفار، مرحله ای از آن است وجبران گذشته، مرحله ای دیگر. (3) از سیاست شیطان و مکرش به دور باشید.
اما برای آن که در عمل به لوازم توبه تا آخر ثابت قدم و موفق باشید، هر روز صبح بعد از نماز و هر شب هنگام خوابیدن، پس از خواندن دو رکعت نماز از خدا بخواهید که شما را در پیمان توبه موفق بدارد. از توسل به چهارده معصوم (ع) به خصوص توسل به امام زمان (ع) غافل نشوید و از خواندن دعاهای رسیده از ائمه معصوم(ع) به خصوص دعای توبه در صحیفه سجادیه و دعای «مناجات التائبین» در مفاتیح الجنان که از دعاهای خمس عشر امام سجاد(ع) است، غفلت نورزید و در بدست آوردن شاهراه نجات از گناه و دوری از شیطان در این زمینه هرچه زود تر مقدمات ازدواج را فراهم کرده و به این امر اقدام نمایید. برای توضیحات بیشتر با شماره(09640)تماس بگیرید.
پی نوشت ها:
1. بقره (2) آیه 222.
2. نهج البلاغه، حکمت17. (بر اساس نهج البلاغه محمدعبده).
3. جوادمحدثی، توبه، بازگشت به فطرت، (درسهایی ازنهج البلاغه2)، ص16، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی مشهد، چاپ نهم1387.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام.من سالهاست به استمنا معتادم 15سالمه و از اون موقع که عروسک داشتم استمنا می کردم.از 3-4سالگی مادرم گاهی میدید اما چیزی نمی گفت تموم این سالها انجام می دادم به طور مستمر و زیاد البته من در مورد مسایل جنسی تا 2سال پیش چیزی نمی دونستم و فقط از نادونی خودم بود خانواده ی خیلی بدی دارم.اصلا اهل تربیت درست نیستند.حدود دوسال قبل استمنا رو ترک کردم چون خیلی از عذابش افسرده بودم.اما نمره های بد سال دوم دیوونم کرد و واسه نجات رو آوردم به استمنا.توی اون دوره یه سال و نیم کامل ترکش کردم بدون هیچ عذابی.اما الان حدود 7-8دوره ترکش کردم اما همش تسلیم می شم.فاصلشونو بیشتر کردم اما بازم نشد.گفتم سالهاست معتادم و همه ی عوارضش(که تو سایتا خوندم)در من وجود داره بدون استثنا.عاشق یه نفرم شدم که داشت نجاتم می داد اما یه مریضی گرفت و..... فقط به خودکشی فکر می کنم کسی جز اون پسر از دردم خبر نداره بمیرم بهتره تا اینکه روز قیامت خدا بی حساب منو بفرسته جهنم آدم ساده ای هستم.کار به کار کسی ندارم.فقط آخرای خطم هرشب با آرزوی مرگ می خوابم و صبح با عذاب اینکه نوز زندم بیدار می شم اعتیاد به نیازی که خدا در من قرار داره خیلی سخته کمکم کنید.لطفا

پاسخ:
به عنوان كارشناس ارشد روان شناسي و دانش آموخته حوزه توجه شما را به نكات ذيل جلب مي نمايم:
1. گويا شما قرار است جاي خداوند تصميم بگيريد خداوندي كه همه گناهان ريز و درشت را يك جا مي آمرزد و گناه شما هر چقدر بزرگ باشد از بخشش خداوند بزرگتر نيست. حسن ظن به خدا داشته باشيد و مطمئن باشید كماكان بنده دوست داشتني خدا هستيد. جهنم رفتن به همين سادگي ها نيست و شما ان شا الله فرجامي جز بهشت برين نخواهيد داشت. احساس گناه افراطي نه تنها رحماني نيست بلكه صددرصد شيطاني است. احساس گناه تا اندازه ای خوب است كه به ترك گناهان بينجامد ولي احساس گناه افراطي شما نه تنها مفيد نيست بلكه با بالا بردن سطح اضطراب شما سهم بسزايي در گرايش شما به تكرار خودارضايي دارد.
2. استمنا شما در ايام كودكي به احتمال زياد به اضطراب بالاي شما باز مي گردد. (هر چند احتمال حساسیت پوستی، عفونت و ...منتفی نیست). كودكان مضطرب با دست ورزي كودكانه احساس آرامش مي كنند و كم كم با هر بالا آمدن اضطرابي به دست ورزي با اندام تناسلي كه به نوعي كاهنده كاذب اضطراب است مي پردازند. دست ورزي و خودارضايي به نوبه خود باعث تشديد اضطراب مي گردد و اين چرخه معيوب به همين ترتيب ادامه مي يابد. اين احتمال وجود دارد كه اين رفتار به تدريج رنگ و بوي وسواس به خود بگيرد و فرد احساس جبر و بي اختياري در انجام آن كند. بديهي است اضطراب و وسواس در برخی موارد با افسردگي همراه است. افسردگي باعث احساس گناه و تقصير، احساس بي ارزشي، احساس بي هدفي و آرزوي مرگ و ... مي گردد.
3. عشق يا وابستگي عاطفي نيز در برخي موارد با اين سه اختلال عمده روان پزشكي يعني اضطراب وسواس افسردگي هم داستان است و فرد مضطرب به ناگاه در جستجو فردی مي گردد كه بتواند به او آرامش دهد. وسواس باعث مي گردد به صورت مكرر به طرف مقابل بينديشد و افسردگي باعث مي گردد فرد معشوقش را تنها معناي زندگي خود بداند.
4. همه اين ها با يك دارودرماني 2 تا 6 ماهه تا حد زيادي مرتفع مي گردد و فرد با مراجعه به روانپزشك تأثير بسيار شگرف دارودرماني موقت را خواهد ديد. نيازي به هيچ گونه خودافشايي نيست و فرد فقط صرفاً به بيان روحيات خود مي پردازد. اگر اين دارو درماني با 4 و5 جلسه رواندرماني از طريق مراجعه به روانشناس باليني (ترجيحاً زن باشد) همراه گردد، شرايط فرد به ميزان قابل توجهي بهبود خواهد يافت.
باور نماييد مراجعه به روانپزشك كار دشواري نيست و فرد مي تواند با صلاحديد روانپزشك بعد از مدتي مصرف داروها به زمان هایي محدود نمايد كه ذهن فرد در حال داغ شدن به مسايل شهواني مي باشد. برخي مراجعان ما از طريق مصرف داروهاي ضد اضطراب و ضد افكار پريشان (صرفاً در زمان هاي كه وسوسه در حال آغاز است) به ترك كامل خودارضايي نايل آمده اند. مراجعه به روانشناس باليني شما را با تكنيك هاي بسيار سودمندي مانند تكنيك حواسپرتي و همچنين تمارين تن آرميدگي (ريلكسيشن) آشنا خواهد ساخت. به طوري كه حتي بدون دارو بتوان صرفا با ريلكس به جنگ وسوسه ها برويد. به ياد داشته باشيد كه شما دختر بسيار ارزشمندي هستيد كه به هيچ وجه ارزشمندي شما با اين پسر گره نخورده است. اين پسر چه باشد چه نباشد شما مي توانيد به بهترين نحو به يك زندگي با نشاط و شور افرين لبخند بزنيد.
خويشتنداري ها موقت و توبه هاي مكرر شما حكايت از آن دارد كه شما بر خلاف تصورتان يكي از پاكترين دختران اين مرز و بوم محسوب مي گرديد و مي توانيد با يكي دو اقدام عملي به ساماندهي جانانه شرايط نسبتاً نابسامان خود بپردازيد.

با سلام، گفته های زیر در نهج البلاغه از امام علی (علیه السلام) می باشد، ما شیعیان می گوییم که امامان همه معصومند ولی در خیلی از دعاها می بینیم که امامان به گناهان خود اعتراف نموده وطلب بخشش می کنند و نمونه اش را شما در سخن زیر می توانید مشاهده کنید، به نظر من مطلب خیلی روشن است و نمی توان ادعا کرد که امامان معصومند.

سخن امام علی (علیه السلام): «الحمد لله الذي لم يصبح بي ميتًا ولا سقيمًا... ولا مأخوذًا بأسوأ عملي... ولا مرتدًا عن ديني، ولا منكرًا لربي...، ولا ملتبسًا عقلي، أصبحت عبدًا مملوكًا ظالمًا لنفسي... اللهم إِني أعوذ بك أن أفتقر في غناك، أو أضل في هداك،... اللهم إِنّا نعوذ بك أن نذهب من قولك، أو أن نفتن عن دينك، أو تتابع بنا أهواؤنا دون الهدى الذي جاء من عندك»[1]. «ستايش خدايي را سزاست که شَبَم را به صبح آورد بي‌آنکه مرده يا بيمار باشم... و مرا به کيفر بدترين کاري که از من سرزده است، مواخذه ننمود... و نه مرا از دينش روي‌گردان ساخت و نه منکر پروردگارم گردانيد... و نه عقلم را از دست داده‌ام... . در حالي روز را آغاز مي‌کنم که بنده‌اي بي‌اختيار و بر خود ستمکارم ... بار خدايا! به تو پناه مي‌آورم از اينکه در سايه بي‌نيازي تو، تهي‌دست باشم. و يا در پرتو رهنمودت، گمراه گردم ... بار خدايا به تو پناه مي‌آوريم از اينکه از فرموده تو بيرون روم و يا از دين تو منحرف گرديم، يا از هواهاي نفساني خود پيروي کنيم و از هدايتي که از سوي تو آمده است پيروي نکنيم».

پاسخ:
به طور کلی برای توبه و استغفار حضرات معصومین(علیهم السلام) که در منابع روایی بیان می شود حکمت های متعددی قابل طرح است که به جلوه‌ای از آن اشاره می‌شود:
1ـ توبه و استغفار همیشه و برای همگان به معنای طلب آمرزش از گناه نیست، بلکه استغفار گاهی نشانه مقام معنوی است، چنان که در کلامی از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
الاستغفار درجة العلّیین؛(1) استغفار درجه بلندپایگان است».
چه بسا استغفار نمودار میزان خشیت فرد از مقام ربوبی و بیان کننده دغدغه خاطر او نسبت به عجز و تقصیر در پیشگاه حضرت حق است.
2ـ استغفار اهل بیت(ع) نشانه عمق و ژرفای معرفت آن ها نسبت به حق تعالى است، زیرا عظمت خداوند را به خوبی درک کرده‌اند. در خلوت و در نجواهای دوستانه با اشک و ناله و استغفار با حضرت دوست سخن می‌گویند، بنابراین یکی از دلایل استغفار آن ها ژرفای معرفت آنان به صفات متعالی و کمالات نامتناهی حق و شناخت کامل‌شان نسبت به فقر وجودی و کاستی های عالم امکان در پیشگاه غنی مطلق و کمال نامتناهی حضرت حق است. این حقیقتی است که در دعای عرفه سالار شهیدان بازگو می‌شود:
الهی مَن کانت محاسنه مساوی فکیف لا تکون مساویه مساوی؛(2) خدایا ! موجودی که زیبایی‌ها و خوبی‌هایش نسبت به کمالات حق تعالى کاستی و نقص و بدی محسوب شود، پس چگونه نقایص و بدی‌های او کاستی نباشد؟»
3ـ انسان کامل چنان تحت تأثیر کبریا و عظمت حق تعالى قرار می‌گیرد که همچون گناهکاران، خاشعانه با خداوند سخن می‌گوید. از این روست که در دعای عرفه سالار شهیدان آمده:
«یا مَنْ ألبسَ أولیاءهُ‌ ملابس هیبته، فقاموا بین یدیه مستغفرین؛(3) ای کسی که اولیا بر اثر تجلی هیبت و جلال تو در پیشگاهت استغفارگویان می‌ایستند».
4ـ استغفار نشانه اظهار عجز و قصور است نسبت به معرفت حقیقی خداوند و همچنین نسبت به عبودیت و بندگی حقیقی خداوند که به دلیل انجام مسئولیت های فردی و اجتماعی از اولیاء ترک می شود؛ از این رو در مناجات امام سجاد(ع) آمده:
«الهی قصرت عن بلوغ ثنائک کما یلیق بجلالک و عجزت العقول عن إدراک جمالک و لم تجعل للخلق طریقاً إلى معرفتک إلاّ بالعجز عن معرفتک؛(4) پروردگارا، زبان‌ها از ادای حق ستایش، آن گونه که شایسته تو است ،قاصر و عقل‌ها از درک حقیقت ذات تو عاجزند، زیرا برای بندگانت راهی جز اظهار عجز از معرفت تو وجود ندارد».
پس استغفار اهل بیت(ع) نوعی اظهار عجز در مقابل عظمت الهی و عذرخواهی از خداوند است، چرا که نتوانستد آن گونه که شایستة ساحت قدس او است حق او را ادا کنند.
5ـ انسان کامل به دلیل برخورداری از نور عصمت، نه تنها مرتکب گناه و معصیت نمی‌شود، بلکه از هر گونه لغزش ناشی از سهو و نسیان نیز مصون است. با این وجود در مناجات با حضرت حق همواره عذرخواهی گناه و نافرمانی خود است. این امر بالاترین عامل تربیتی برای توده مردم است که از این خطر بترسند و بدانند که معصیت پدیده‌ای است که حتى افراد معصوم نیز از خوف گرفتار شدن به آن ناله و استغفار می‌کنند.
6ـ بر اساس «حسنات الابرار سیّئات المقرّبین» چه بسا چیزهایی که برای سایر مردم حسنه محسوب می‌شود یا دست کم گناه تلقی نمی‌گردد، برای انسان کامل نوعی گناه به حساب می‌آید، مثلاً از آن جا که انسان کامل همواره در محضر و حضور حق و غرق تماشای جمال حضرت دوست است، اگر لحظه‌ای از آن وحدت خالص به کثرت توجه کند، یا به غیر یاد حق مشغول شود، یا آسایش و لذتی از طریق خوردن، نویشدن، خوابیدن و... برای او حاصل شود،این گونه امور را سزاوار خود نمی‌داند و در پیشگاه حق استغفار می‌کند. در مناجات خمس عشر آمده:
«الهی استغفرک من کلّ لذّةٍ بغیر ذکرک ومِن کلّ راحةٍ بغیر اُنسک ومِن کلّ سرورٍ بغیر قربک و مِن کلّ شغلٍ بغیر طاعتک؛(5) معبودا !از هر لذتی که از غیر یاد تو برایم حاصل شده و هر آسایشی که به غیر از اُنس با تو نصیب من شده و از هر سرور و شادمانی که بر غیر از قرب تو برای من پدید آمده و از هر کاری جز طاعت تو آمرزش می‌خواهم و استغفار می‌کنم».
از امام صادق(علی السلام) آمده:
«توبه افراد عادی مربوط به گناهانی است که در شرع به صراحت از آن ها نهی شده است، امّا خواص مؤمنان به دلیل دارا بودن ملکه عدالت مرتکب معاصی مردم عادی نمی‌شوند، اما اگر به جهت جنبه بشری، دچار غفلتی شوند و گرایش غیر الهی و سرگرمی پیدا کنند، آن حالت را برای خود گناه می‌دانند و توبه می‌کنند.
در مرتبه بالاتر، کسانی که به مرحله معرفت کامل رسیده‌اند و در اسما و صفات الهی سیر می‌کنند (اصفیای الهی) گرفتار غفلت از حق و اشتغال به امور غیر الهی نمی‌شوند، اما این مرحله آزمون‌هایی در پیش دارد که گذر از آن ها دشوار است. کسی که در این جایگاه قرار می‌گیرد دچار تنگناهای گوناگون می‌شود که اگر صبر و شکیبایی خود را از دست بدهد و به نوعی از قضای الهی راضی نباشد، نارضایتی برای او نوعی گناه است. باید از حالتی که آن را تنفس کرب می‌گویند ،توبه نمایند، اما کسی که از عهده آزمون‌های گوناگون به خوبی برآمده و به مقام ولی الله رسیده ، از گناهان مراحل قبل مصون است.
همواره در حضور و محضر حق به سر می‌برد و ذهن و قلب او متوجه او است . در آینه دل او جز جمال زیبایی حضرت دوست خطور نمی‌کند، چنین شخصی ممکن است به لحاظ جنبه بشری، گاهی در صفحه تفکر و تذکر او خاطره‌ای خطور کند . او را از آن حالت حضور کامل، اندکی دور نماید، چنین حالتی را ولی الله برای خود گناه می‌داند .می‌کوشد آن را با توبه و استغفار جبران کند، بالاخره کسی که به مقام بلند نبوت و رسالت بار یافته است، باید چون اقیانوس بی‌کران در برابر حوادث و سختی‌ها و پیشآمدهای گوناگون، آرام و بی‌اضطراب و چون کوه استوار باشد، اما اگر به دلیل جنبه بشری حادثه‌ای در دریای دل او موجی پدید آورد و گرفتار اضطراب و تشویش شد، چنین حالتی را گناه تلقی می‌کند و توبه و استغفار می‌نماید».(6)

پی‌نوشت‌ها:
1. سيد رضي ، نهج البلاغه، نشر هجرت‏ ، قم‏، 1414 ق، حکمت 417.
2. شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان، اعمال ایام سال ، ماه ذی الحجه ، دعای عرفه.
3. همان.
4. همان، مناجات خمسه عشر، مناجات عارفین.
5. همان، مناجات ذاکرین.
6. صادقی ، سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام خمینی 1386ش، ص 294 ـ 303.

آيا گناه استمناء بيشتر است يا اينكه جوان در خواب جنوب شود

يعني اينكه اگر جوان استمناء كند گناهش بيشتر است يا اينكه شب در خواب جنوب بشود

پاسخ:
پرسشگر گرامی، اگر کسی درخواب بدون اختیار جنب شود، مرتکب گناهی نشده است.
بر خلاف استمنا که از گناهان کبیره است و از بعضی روایات استفاده می شود که گناه استمنا، مثل گناه زنا است. در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده : استمنا، مثل زنا است؛ يعني گناه زنا را دارد. (1)
در روايت ديگر، ابي بصير از امام صادق - عليه السلام - نقل مي کند: خداوند روز قيامت با سه کس سخن نمي گوید و نظر رحمت به آن ها نمي کند و گناه آن ها را نمي بخشد و عذاب دردناک براي آنان است. از جمله اين سه طائفه، کسي است که در دنيا استمنا کرده باشد. (2)
پس نباید این دو مورد را با هم مقایسه کرد و گفت کدام یک گناهش بیشتر است. چون یکی گناه دارد و دیگری گناه ندارد. استمنا گناه کبیره است. ولی جنب شدن بی اختیار در خواب گناه ندارد.
پی نوشت ها :
1. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، 29 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 ه ق، ج 28 ،ص 364.
2.همان، ج 20، ص 353.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها