پرسش وپاسخ
۱۳۹۱/۰۲/۲۴ ۱۱:۵۵ شناسه مطلب: 67857
نظر اهل سنت درباره به شهادت رسیدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چيست؟
پاسخ:
با سفارش هاى بسيار پيامبر مبني بر محبت به خاندانش، متأسفانه برخى حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند،
در این مورد نصوصى را از کتب اهل سنت نقل مى نماییم، تا روشن شود که مسأله هتک حرمت خانه زهرا(سلام الله علیها) و رویدادهاى بعدى، یک امر تاریخى مسلّم است. با اینکه در عصر خلفا سانسور فوق العاده اى نسبت به نگارش فضایل و مناقب اهل بيت در کار بود، ولى به حکم اینکه (حقیقت شى نگهبان آن است) این حقیقت تاریخى به طور زنده در کتاب هاى تاریخى و حدیثى محفوظ مانده است. در نقل مدارک، ترتیب زمانى را از قرن هاى نخستین، تا عصر حاضر، در نظر مى گیریم.
1. ابن ابى شیبه و کتاب «المصنَّف»
ابوبکر ابن ابى شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنَّف به سند صحیح نقل مى کند:
انّه حین بویع لأبی بکر بعد رسول اللّه...؛ هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند. این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است. بعد از پدرت خود تو؛ ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند، دستور دهم خانه را بر آن ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دختر گرامى پیامبر به على و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد! (1)
2. بلاذرى و کتاب «انساب الاشراف»
احمد بن یحیى جابر بغدادى بلاذرى (متوفاى 270) نویسنده معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخى را در کتاب «انساب الاشراف» به نحو یاد شده در زیر نقل مى کند:
انّ أبابکر أرسل إلى علىّ یرید البیعة فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة... (2)؛ ابوبکر به دنبال على فرستاد تا بیعت کند، ولى على از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتشزا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اى فرزند خطاب، مى بینم در صدد سوزاندن خانه من هستى؟! عمر گفت: بلى، این کار کمک به چیزى است که پدرت براى آن مبعوث شده است!!
3. ابن قتیبه و کتاب «الإمامة و السیاسة»
مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب و از نویسندگان پرکار حوزه تاریخ اسلامى است، وى در کتاب «الإمامة و السیاسة» مى نویسد: انّ أبابکر رضی اللّه عنه تفقد قوماً تخلّقوا عن بیعته عند علی ...؛(3)
ابوبکر از کسانى که از بیعت با او سر برتافتند و در خانه على گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به در خانه على آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند. آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند. در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایى که جان عمر در دست اوست! بیرون بیایید یا خانه را بر سرتان آتش مى زنم. مردى به عمر گفت: اى اباحفص (کنیه عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت: باشد!!
ابن قتیبه دنباله این داستان را سوزناک تر و دردناک تر نوشته است:
عمر همراه گروهى به در خانه فاطمه آمدند، در خانه را زدند، هنگامى که فاطمه صداى آنان را شنید، با صداى بلند گفت: اى رسول خدا! پس از تو چه مصیبت هایى به ما از فرزند خطاب و ابى قحافه رسید. وقتى مردم که همراه عمر بودند، صداى زهرا و گریه او را شنیدند برگشتند، ولى عمر با گروهى باقى ماند و على را از خانه بیرون آوردند، نزد ابى بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن، على گفت: اگر بیعت نکنم چه مى شود؟ گفتند: به خدایى که جز او خدایى نیست، گردن تو را مى زنیم... (4)
مسلّماً این بخش از تاریخ براى علاقمندان به ابوبكر و عمر بسیار سنگین و ناگوار مى باشد و برخى در صدد بر آمدند که در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالى که ابن ابى الحدید استاد فن تاریخ این کتاب را از آثار او مى داند و پیوسته از آن مطالبى نقل مى کند. متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشى از مطالب آن به هنگام چاپ از آن حذف شده، در حالى که همان مطالب در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید آمده است.
4. طبرى و تاریخ او
محمّد بن جریر طبرى (متوفاى 310) در تاریخ خود رویداد هتک حرمت خانه وحى را چنین بیان مى کند: أتى عمر بن الخطاب منزل علی ...؛ عمر بن خطاب به خانه على آمد، در حالى که گروهى از مهاجران در آن جا گرد آمده بودند. وى رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند! خانه را به آتش مى کشم. مگر اینکه براى بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد، در حالى که شمشیر کشیده بود، ناگهان پاى او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران بر او هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند. (5)
این بخش از تاریخ حاکى از آن است که اخذ بیعت براى خلیفه با تهدید و ارعاب صورت پذیرفت. حالا این نوع بیعت چه ارزشى دارد؟ خواننده باید خودداورى نماید.
5. ابن عبد ربه و کتاب «العقد الفرید»
شهاب الدین احمد معروف به «ابن عبد ربه اندلسى» مؤلف کتاب «العقد الفرید» متوفاى (463 هـ) در کتاب خود بحثى مشروح درباره تاریخ سقیفه آورده، تحت عنوان کسانى که از بیعت ابى بکر تخلف جستند مى نویسد:
فأمّا علی و العباس و الزبیر فقعدوا فی بیت فاطمة حتى بعثت إلیهم أبوبکر...؛ على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید! (6)
تا این جا بخشى که در آن به تصمیم به هتک حرمت تصریح شده است، پایان پذیرفت، اکنون به دنبال بخش دوم که حاکى از جامه عمل پوشاندن به این نیّت شوم است، مى پردازیم!
مبادا این تصویر پیش آید که آن ها مقصودشان ارعاب و تهدید بود تا على(ع) و یارانش را مجبور به بیعت کنند، و قصد عملى ساختن چنین تهدیدى نداشتند. دنباله این گفتار نشان مى دهد که آن ها دست به این جنایت بزرگ زدند! یورش!
6. ابوعبید و کتاب «الاموال»
ابوعبید قاسم بن سلام (متوفاى 224) در کتاب خود به نام «الأموال» که مورد اعتماد فقیهان اسلام است نقل مى کند: عبدالرّحمن بن عوف مى گوید: در بیمارى ابوبکر براى عیادت وارد خانه او شدم. پس از گفتگوى زیاد به من گفت: آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم، همچنان که آرزو مى کنم اى کاش سه چیز را انجام مى دادم. همچنین آرزو مى کنم سه چیز را از پیامبر سؤال مى کردم. سه چیزى که انجام داده ام و اى کاش انجام نمى دادم. عبارتند از: «وددت انّی لم أکشف بیت فاطمة و ترکته؛(7) اى کاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمى گشودم و آن را به حال خود وا مى گذاشتم».
ابوعبید هنگامى که به این جا مى رسد، به جاى جمله: «لم أکشف بیت فاطمة و ترکته...» مى گوید: کذا و کذا. اضافه مى کند که مایل به ذکر آن نیستم! هرگاه «ابوعبید» روى تعصّب مذهبى یا علّت دیگر از نقل حقیقت سر برتافته است؛ محقّقان کتاب «الاموال» در پاورقى مى گویند: جمله هاى حذف شده در کتاب «میزان الاعتدال» (به نحوى که بیان گردید) وارد شده است، افزون بر آن، «طبرانى» در «معجم» خود و «ابن عبدربه» در «عقد الفرید» و افراد دیگر جمله هاى حذف شده را آورده اند.
7. طبرانى و معجم کبیر
ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانى (260-360) که ذهبى در «میزان الاعتدال» در حقّ او مى گوید: فرد معتبرى است(8) آن جا که درباره ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن مى گوید، یادآور مى شود:
ابوبکر به هنگام مرگ، امورى را تمنا کرد: اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم. یکی: هتک حرمت خانه فاطمه نمى کردم و آن را به حال خود واگذار مى کردم!(9) این تعبیرات به خوبى نشان مى دهد که تهدیدهاى عمر تحقّق یافت.
8. ابن عبد ربه و «عقد الفرید»
ابن عبد ربه اندلسى از عبدالرّحمن بن عوف نقل مى کند:
در بیمارى ابى بکر بر او وارد شدم تا از وي عیادت کنم، گفت: آرزو مى کنم که اى کاش سه چیز را انجام نمى دادم و یکى از آن سه چیز این است: وودت انّی لم أکشف بیت فاطمة عن شی و إن کانوا اغلقوه على الحرب؛(10) اى کاش خانه فاطمه را نمى گشودم، هر چند آنان براى نبرد درِ خانه را بسته بودند.
اسامى و عبارات و شخصیت هایى که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند، خواهد آمد.
9. سخن نَظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»
ابراهیم بن سیار نظام معتزلى (160-231) که به خاطر زیبایى کلامش در نظم و نثر به نظّام معروف شده است، در کتاب هاى متعددى، واقعه بعد از حضور در خانه فاطمه (س) را نقل مى کند. او مى گوید: انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها؛(11) عمر در روز اخذ بیعت براى ابى بکر بر شکم فاطمه زد، او فرزندى که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!
10. مبرد در کتاب «کامل»
محمّد بن یزید بن عبدالأکبر بغدادى (210-285) ادیب و نویسنده معروف و صاحب آثار گران سنگ، در کتاب «الکامل» خود، از عبدالرّحمن بن عوف داستان آرزوهاى خلیفه را یادآور مى شود. (12)
11. مسعودى و «مروج الذهب»
مسعودى «متوفاى 325) در مروج الذهب مى نویسد:
آن گاه که ابوبکر درحال احتضار گفت: فوددت انّی لم أکن فتشت بیت فاطمة و ذکر فی ذلک کلاماً کثیراً؛(13) اى کاش هتک حرمت خانه زهرا را نمى کردم. در این مورد سخن زیادى گفت!
مسعودى با اینکه نسبت به اهل بیت گرایش هاى نسبتاً خوبى دارد؛ ولى باز این جا از بازگویى سخن خلیفه خوددارى کرده و با کنایه رد شده است، البتّه خدا مى داند و بندگان خدا هم اجمالاً مى دانند!
12. ابن أبى دارم در کتاب «میزان الاعتدال»
«احمد بن محمّد» معروف به «ابن ابى دارم»، محدث کوفى (متوفاى سال 357)، کسى که محمّد بن أحمد بن حماد کوفى درباره او مى گوید: «کان مستقیم الأمر، عامة دهره؛ در سراسر عمر خود پوینده راه راست بود». با توجه به این موقعیت نقل مى کند که در محضر او این خبر خوانده شد:
انّ عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن؛عمر لگدى بر فاطمه زد و او فرزندى که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد! (14)
13. عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الإمام علی»
وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از کتاب خود آورده است. به نقل یکى بسنده مى کنیم:
«و الّذی نفس عمر بیده، لیَخرجنَّ أو لأحرقنّها على من فیها...؛ قسم به کسى که جان عمر در دست اوست! باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش مى زنم».
عده اى که از خدا مى ترسیدند و رعایت منزلت پیامبر(ص) را پس از او مى کردند، گفتند: «اباحفص، فاطمه در این خانه است». بى پروا فریاد زد: «باشد!!». نزدیک شد، در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود. على(ع) پیدا شد... طنین صداى زهرا در نزدیکى مدخل خانه بلند شد... این ناله استغاثه او بود...!» (15)
این بحث را با حدیث دیگرى از «مقاتل ابن عطیّة» در کتاب الامامة و السیاسة پایان مى دهیم. او در این کتاب مى نویسد:
هنگامى که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه(س) فرستاد. عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...(16)
در ذیل این روایت تعبیرات دیگرى است که قلم از بیان آن عاجز است.
نتیجه: با بيان مطالب ياد شده از كتب اهل سنت روشن مي گردد که جريان شهادت و به آتش كشيدن خانه آن بانو امري مسلم است.
پی نوشت ها:
1. المصنف ، ابن أبي شيبة الكوفي ، ج 8،ص572، ، 1409 - 1989 م ، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان.
2. انساب الأشراف،ج 1،ص586 ،چ دار معارف، قاهره.
3. الامامة و السیاسة،ص 12، چ مکتبة تجاریة کبرى، مصر.
4. همان، ص 13.
5. تاریخ طبرى،ج 2،ص443، چ بیروت.
6. عقد الفرید،ج 4،ص93، چ مکتبة هلال.
7. الأموال، پاورقى 4، چ نشر کلیات ازهریة؛
الأموال،ص 144، بیروت ؛
ابن عبد ربه در عقد الفرید،ج 4،ص93 .
8. میزان الاعتدال،ج 2،ص195. چاپ اول ، 1382 - 1963 م ، دار المعرفة للطباعة و النشر - بيروت - لبنان
9. معجم کبیر طبرانى،ج 1،ص62، شماره حدیث 43، دار إحياء التراث العربي ، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی.
10. عقد الفرید،ج 4،ص93، چ مکتبة الهلال.
11. الوافی بالوفیات،ج 6،ص17، ش 2444؛
ملل و نحل شهرستانى،ج 1،ص57، چاپ دار المعرفة، بیروت. در ترجمه نظام به کتاب «بحوث فی الملل و النحل،ج 3،ص248-255 مراجعه شود.
12. شرح نهج البلاغه،ج 2،ص46 و 47، چ مصر.
13. مروج الذهب،ج 2،ص301، چ دار اندلس، بیروت.
14. میزان الاعتدال،ج 3،ص459.
15. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام علی بن ابى طالب،ج 4،ص276-277.بي تا، بي جا .
16. کتاب الامامة و الخلافة، ص 160 و 161، تألیف مقاتل بن عطیّة که با مقدّمه اى از دکتر حامد داود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده، چ بیروت، مؤسّسة البلاغ.
۱۳۹۱/۰۲/۲۴ ۰۱:۲۷ شناسه مطلب: 67837
۱۳۹۱/۰۲/۲۳ ۲۰:۰۹ شناسه مطلب: 67826
۱۳۹۱/۰۲/۲۳ ۱۳:۵۰ شناسه مطلب: 67810
بسم تعالی با سلام و عرض احترام ؛ با توجه به آیه 34 سوره نساء و آیه 223 سوره بقره ؛ آیا جهت نزدیکی و یا ملاعبه، مرد نمیبایست کسب رضایت همسرش را بکند ؟ و یا ملاک تنها خواست مرد جهت این ارتباط است ؟ در صورتیکه زن رضایت به نزدیکی نداشت، آیا مصداق نشوز حاصل میشود؟
پرسشگر محترم، اسلام بنا بر تربیت انسان ها دارد تا رشد یابند و زندگی خود را بر مبنای عدل و احسان قرار دهند. عدل به این معنا که هیچ گاه بر دیگران ظلمی نورزند و احسان یعنی در رابطه با انسان ها بر مبنای ایثار، گذشت، عفو، فداکاری و ... رفتار کنند.
البته برای موارد نزاع و جاهایی که انسان ها تربیت نشده و هنوز به احسان و عفو و گذشت و فداکاری و ... نرسیده اند، قانون را وضع کرده تا حداقل با رعایت آن چارچوب ها با هم زندگی کنند.
با توجه به روحیه زن و مرد که معمولا زن مطلوب است و شکار و با ناز و غمزه و ... مرد را طالب و شیدای خود ساخته وبه اظهار نیاز و عجز و لابه وامی دارد و با توجه به روحیه مرد که خواهان و شکارچی است و نیاز خود را با قدرت و صراحت می خواهد و اظهار می دارد و ... .
طبیعی است که در زناشویی زن و مرد متعهد شوند که نیاز جنسی و عاطفی همدیگر را برآورده کنند :
هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن (1)
شما برای همسرانتان لباس (پوشاننده عیب ها، بر طرف کننده نیاز عاطفی و جنسی و سبب زیبایی و آراستگی)هستید و آنان برای شما لباس هستند.
زن و مرد هر دو در زندگی زناشویی باید سعی کند لباسی نیکو برای طرف مقابلش باشد.
لباس نیکو بودن یعنی رعایت حال و روحیه و نیاز او . طبیعی است که مردی که مؤمن باشد و بر احسان بنای زندگی اش را بنا نهاده باشد ، به هنگام طلب، رعایت روحیات همسرش را کرده و با اقدامات تمهیدی زن را با خود همراه ساخته و طلب را در او شعله ور نموده تا بدون نیاز به تحکم و فرمان به مطلوب خود برسد و زن هم بهره یابد و هر دو از این ارتباط بهره مند و راضی باشند.
دستور های فراوان از جانب امامان به مردان رسیده که قبل از همخوابی با همسر با ملاعبه ...، همسر را رام و خواهان نموده با خود همراه سازید.
رسول خدا فرمود:
قال رسول الله (ص) : ثلاثة من الجفا ... ومواقعة الرجل أهله قبل الملاعبة .(2)
سه چیز جفاست یکی از آنها آمیزش مرد با همسرش قبل از بازی کردن و همراه ساختن زن است.
در روایت دیگر فرمود:
إذا جامع أحدكم أهله فلا يأتيهن كما يأتي الطير ليمكث وليلبث. (3)
هر گاه یکی از شما خواست با همسرش آمیزش کند، با تأمل و تانی و حوصله باشد و مانند پرنده بالا نپرد و پایین بیاید.
امام صادق (ع) فرمود:
إذا أراد أحدكم أن يأتي زوجته فلا يعجلها فإن للنساء حوائج (4)
هر گاه خواستید با همسرتان آمیزش کنید ، عجله نورزید زیرا زنان نیز حاجت و نیازی دارند (که باید از این رابطه برآورده شود)
إن أحدكم ليأتي أهله فتخرج من تحته فلو أصابت زنجيا لتشبئت به فإذا أتى أحدكم أهله فليكن بينهما مداعبة فإنه أطيب للامر (5)
بعض از شما چنان (بدون مقدمه و قهر آمیز ) با همسرش همبستر می شود که زن از بستر فرار کرده و اگر با زنگی ای مواجه شود ، به او پناه می برد. هر گاه با همسر همبستر می شوید با بازی و ملاطفت شروع کنید تا ارتباطی سراسر لذت باشد.
با توجه به این روایات مردها نباید خود محور باشند و فقط خواست خود را اصل قرار دهند و به رضایت و همراهی و حالات روحی همسر بی توجه باشند.
زنان هم نیز باید برای جلب رضایت همسر و برآوردن نیاز جنسی او نهایت تلاش را داشته باشند و خواهش او را برآورده ساخته حتی اگر بر پشت شتر باشند. (6)
البته اگر مرد تقاضا کند و زن عذر قابل قبول شرعی نداشته باشد و بین خود و خدا معذور نباشد، گناه کرده است همچنان که تقاضای مرد هم بدون رعایت حال روحی همسر نیز بین خودش و خدا ظلم بوده و گناه است.
اما آیه 24 سوره بقره در باره زن ناشزه است که بدون دلیل معقول از تأمین نیاز جنسی همسر ابا داشته و بلکه اعلام می کند که دیگری را به بستر خود راه می دهد. مرد برای جلوگیری از این فساد باید راه های ارائه شده را رفته و در صورت مؤثر نشدن به محکمه مراجعه نموده و اقدام نماید.
آیه 223 بقره هم در باره این است که زن مرد حلال اوست و به هر کیفیت که بخواهند و هر زمان که مایل باشند می توانند با هم آمیزش داشته باشند.
هیچ کدام از این دو آیه به مرد اجازه نمی دهد که آمرانه و با قهر و ... از زنش بهره بگیرد و در صدد القای این معنا نیست.
پی نوشت ها:
1. بقره (2) آیه 187.
2. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، 1414 ق، ج 20، ص 119.
3. همان، ص 117.
4. همان، ص 118.
5. صدوق، فقیه، قم، انتشارات اسلامی، 1404 ق، ج 3، ص 559.
6. کلینی، کافی، تهران، اسلامیه، 1367 ش، ج 5، 507.
۱۳۹۱/۰۲/۲۳ ۱۳:۰۳ شناسه مطلب: 67805
۱۳۹۱/۰۲/۲۲ ۲۳:۲۶ شناسه مطلب: 67772
نزدیکی زن وشوهر در اسلام چند وقت یکبار باید صورت بگیرد؟
اسلام در این مورد نظر خاصی ندارد. فقط از افراط و تفریط در این امر نهی فرموده و چهار ماه یک بار را واجب می داند. مگر اینکه بیماری و مشکل خاصی وجود داشته باشد.
همچنین اگر همسر نیاز داشته باشد برای جلوگیری از نیافتادن در گناه، باید این نیاز برآورده و ارضاء شود، اما اینکه هفته یا ماهی چند بار باشد را شرع چیزی بیان نفرموده، فقط پزشکان در این مورد نظریه هایی داده اند که باید برای اطلاع از آن به کتاب های طبی یا سایت های پزشکی مراجعه کنید.
۱۳۹۱/۰۲/۲۲ ۰۷:۲۱ شناسه مطلب: 67739
۱۳۹۱/۰۲/۲۰ ۱۳:۳۱ شناسه مطلب: 67636
۱۳۹۱/۰۲/۲۰ ۰۱:۴۹ شناسه مطلب: 67620
سلام جوانی هستم21 ساله هیچ دختری من را محل نمیدهد وهمیشه ناموفق بودم . من کم شانسم دخترها از من بدشان میاید با این که خیلی زیبا هستم.. من دچار افسردگی شدم هیچ دختری من را محل نمیدهد وهمه آنان از من بدشان میاید. من از بس جواب رد شنیدم خسته شدم تو عمرم یک دختر من را محل هم نداده درحالی که خیلی زیبا هستم........ من کم شانسم وبدبخت. حتی در دانشگاه هم همکلاسیهایم به من توجه ندارند وبا من دوست نمیشوند من افسردگی گرفتم..................... کمکم کنید حتی خداوند هم از من بدش میاید ومن را منفور ساخته وعزیز نداشته من خسته شدم از بیمحلی دخترها
دوست گرامی، ریشه های مشکل شما را میتوان در چند موضوع جستجو نمود که ما به تفکیک به هریک می پردازیم و راهکارهایی جهت مقابله با هریک ارائه می نماییم.
يكي از ریشه های عمده مشكل شما مربوط به برهم خوردن توازن منابع شناخت خود است. توضیح اینکه در روانشناسي بحثي به نام «منابع شناخت خود» وجود دارد؛ منابع شناخت خود، هسته اصلي شخصيت هر فرد را تشكيل مي دهد كه شخص با توجه به اين منابع، شخصيت خود را در طول زمان شكل مي دهد و روابط میان فردی خود را مدیریت می نماید. در شناخت خود و رفتار بر اساس آن، از سه منبع استفاده می شود:
1- اظهار نظرهاي ديگران،(social feed back ) كه به آن پسخوراند و يا بازخورد اجتماعي نيز گفته ميشود، و به اين معني است كه فرد به خاطر تشويق هاي ديگران و روبرو شدن با باز خورد مثبت از سوي جامعه (جو گيري اجتماعي) در تكرار عمل خويش اصرار ميورزد و يا به خاطر نظر نامساعد ديگران و دريافت باز خورد منفي از سوي جامعه، اقدام به ترك عمل خود ميكند.
2- خود مشاهدهگري: منبعديگر براي شناخت خود است، كه در آن افراد به بازشناسي توانايي ها و ناتواني ها و نقاط مثبت و منفي خود مي پردازند و با تكيه به نقاط مثبت به جبران نقاط منفي خود بپردازند و به خود باوری برسد.
3- مقايسه اجتماعي: سوّمين منبع براي شناختِ خود محسوب ميشود. یعنی شخص باید خود را هم با بالاتر از خود و هم با پایین تر ازخود مقایسه نمایدتا از این طریق به جایگاه واقعی خود پی ببرد و بتواند با واقع بینی به مدیریت توانایی های خود جهت گام برداشتن بسوی اهداف بپردازد.
روان درمانگران براي اصلاح مشكل فرد، زوج، و يا خانواده، به تنظیم این سه منبع شناخت خود می پردازند زيرا يكي از عوامل مهّمِ ايجاد مشكل هاي عاطفي و شناختي براي افراد وخانوادهها بهم خوردن تنظيم، توازن وتعادل اين سه عامل است، كه براي بازگشت سلامتي و بسامان شدن، تنظيم دوبارة آنها ضروري است. سهم نرمال و استانداردِ هر يك از سه منبع، در شناخت خود حدود33% ميباشد، كه اگر يكي از آنها كمتر و يا بيشتر شود آشفتگي و نابساماني آغاز ميشود؛ بعنوان مثال، آدم هايي كه خود مشاهده گري آنها غلبه دارد به وسواس هاي فكري وعملي دچار می شوند. پس براي اينكه شما طبق فرمودة آية قرآن «وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها» [3] بشويد و شخصيّت معتدل و متعادلي داشته باشيد، بايد اين سه منبع شناخت خود را باهم مساوي كنيد. و اما در رابطه با مشکل شما، باید عرض نمایم که منبع اول از منابع شناخت شما که دهن بینی اجتماعی(social feed back ) است بطور ناهمگوني رشد كرده و متورم شده است و دو از دو منبع دیگر پیش افتاده است.و در مقابل خود مشاهده گری شما بشدت تضعیف شده و در سطح بسیار پایینی قرار گرفته است، یکی از مشکلات شخصیتی این افراد رفتار ناجرات مندانه است که در روانشناسی به آن ویژگی شخصیتی non assertive اطلاق می شود. که تکنیکهایی جهت درمان آن ذکر خواهیم نمود. شما از اين مسئله نگرانيد كه ديگران به شما محل نميگذارند، اين فكر منفي را در خود تقويت كرده ايد وخودتان را برحسب بازخورد ديگران مي سنجيد. شما بايد از موقعيت و توانايي هاي خودتان آگاهي و شناخت كافي داشته باشيد و با كمك نكات مثبتي كه داريد سعي كنيد خودتان را بپذيريد و نكات مثبت خود را تقويت و نكات منفي خود را اصلاح كنيد. در اين شرايط است كه با داشتن نكات منفي و مثبت به پذيرش خود مي رسيد و خود را قبول مي كنيد كه در نتيجه آن، ديگران هم شما را قبول خواهند داشت و با ديده پذيرش به شما خواهند نگريست. اين در حالي است كه شما برعكس اين كار را انجام مي دهيد، يعني سعي مي كنيد با پذيرش از طرف ديگران به خود باوري برسيد.
كاري كه شما بايد انجام بدهيد اين است كه با خود مشاهده گري خودتان را بشناسيد و به نقاط مثبت و منفي خودتان بينش پيدا كنيد. من نكاتي را براي افزايش اعتماد به نفس و تقويت آن بيان مي كنم و اميدوارم با ممارست و تمرين اعتماد به نفس خود را ارتقاء دهيد،سعي كنيد تا به بيشرفت تحصيلي وموقعيت هاي عالي برسيد تا ديگران خواهان برقراري رابطه سالم اجتماعي باشما شوند. یکی از مشکلات عدیده ای که این گونه افراد با آن دست به گریبان هستند خود بازداری از بروز احساسات نهفتة شان است. این افراد همیشه خود را با توجه به نگاه دیگران تنظیم می کنند و برای همین اگر احساسی داشته باشند که فکر می کنند دیگران آن را نمی پسندند، آن را فرو می خورند و به درون خود می ریزند. مثلا اگر در جمعی یک نفر کار اشتباهی مرتکب شود، به جای بروز احساس خود مبنی بر اشتباه بودن رفتار فرد خاطی، این احساس را به درون خود منتقل می کنند. این گونه افراد با مشکلات و آشفتگی های زیادی در عرصه های فردی و اجتماعی روبرو می شوند و امکان دارد سرانجام کار آن ها به افسردگی حاد ختم شود.
مشكل دوم شما ناجراتمندي است، با توجه به مباحث پیش گفته، یکی از مشکلات شخصیتی افرادی که بالانس منابع شخصيتشان بهم خورده ودهن بيني اجتماعي يا همان فيدبك هاي اجتماعي در آنها رشدكرده، رفتارناجرات مندانه است كه درروانشناسي به آن ویژگی شخصیتی اطلاق می شود. این ویژگی شخصیتی خود منشاء اختلالات بسیاری است و باید اصلاح شود. براي اصلاح آن راهكارهاي مختلفی پيشنهاد شده است و به اندازه اي مهم است كه آموزش رفتار جرات مندانه يك از مهارتهاي اصلي زندگي قرار گرفته است. مهارت جرات مندي به فرد كمك مي كند كه بتواند به خود اطمينان داشته باشد، اعتماد به نفس خود را افزايش دهد، احترام ديگران را جلب كند، توانايي تصمييم گيري خود را بهبود بخشد، حقوق خود را حفظ كند، احساس هاي خود را ابراز كند، روابط خود را بهبود بخشد، اعتراض كند، نظر خود را به راحتي بيان دارد، به راحتي درخواست خود را مطرح كند، و به راحتي درخواستی را رد كند.
امّا روش تغيير ناجرات مندي به جرات ورزي و تقويت عزت نفس كه علت ضعيف شدن خود مشاهده گري و متورم شدن فيدبكهاي اجتماعي است: اين گونه افراد براي تغيير، ابتدا بايد به طور مفصل و هر روز مثلا چند دقيقه، كه رفته رفته، زيادتر هم ميشود، در ذهن خود موفقيت هايي را كه جرات ورزي در زندگي شان ببار خواهد آورد را مجسم كنند. تصور كنيد كه مثلا پدرشان و يا مادرشان و يا مثلا كسي كه طرز نگاه و تشويق او به آنها در زندگي خيلي مهم است با ديدن اين تحول عظيم در آنها چقدر خوشحال خواهد شد و چقدر به او افتخار خواهد كرد، و جايگاه اجتماعي شان چقدر از رتبه فعلي خود به درجات بسيار بالا تري صعود خواهد كرد. اين كار انگيزه شان را در به چنگ آوردن مهارت جرات ورزي، بالا خواهد برد. بايد به آسيب هايي كه از توجه بيش از حدشما به اين مسئله به وجود مي آيد توجه كنيد تا انگيزه لازم براي تغيير بيداكنيد.
مساله ديگري كه بايد به آن توجه داشته باشيد اين است كه، يكي از دلايل گرفتار شدن افراد در دام بي جراتي، رودربايستگي و انفعال، عدم آگاهي آنها ازحدود حقوق خود و ديگران است. لذا موقعيت هايي را كه در آنها ناجرات مندانه عمل ميكنند، شناسايي كنند و سپس با تحليل منطقي اين موقعيت ها، خود را براي مواجهه صحيح و جرات مندانه در موقعيت مشابه بعدي آماده كنند. اينگونه افراد بايد توجه داشته باشند كه محبت و احترام به ديگران و تذكر به آنها در مورد انجام وظايفشان بخوبي قابل جمع است. و پر رويي و پرخاشگري هيچ ربطي به جرات مندي و قاطعيت ندارد. اين باوري غلط است كه اگر بخواهيد وظايف خود را به نحو احسن انجام دهيد با ديگران تضاد پيدا خواهيد كرد، زيرا انجام وظيفه، افراد وظيفه شناس را خوشحال خواهد كرد و موجب ارتقاي شخصيتي شخص خواهد شد و افرادي را كه به فكر تنبلي و تجاوز به حقوق ديگران هستند را بر سر جاي خود خواهد نشاند.
قبل از اينكه مثلا در جمع همكلاسي ها حاضر شوند و يا در ميان جمع دوستان و يا فاميل شروع به صحبت كنند، خود را آرام سازند؛ مثلا با چند تنفس عميق برخودشان مسلط شوند و آنگاه سعي نمايند بيانات خود را بصورت آرام، مودبانه ولي قاطعانه مطرح كنند.
برخي از جملاتي را كه افراد جرات مند و قاطع بصورت آرام و مودبانه در برخورد با ديگران بكار مي برند را ياد بگيرند و در خلوت، جلوي آينه بايستند و با خود تمرين كنند تا بتوانند انها را در موقعيت هاي خاص به راحتي بكار ببرند.
تمرین «نه» گفتن را تمرين كنند كه در صورت لزوم و موقعيت هاي اجتماعي مختلف در جاهايي كه لازم است به راحتي نه بگويند. اگر امكان شركت در گروههاي آموزش مهارت جرات ورزي را داريد، در اين كارگاهها شركت فعال نماييد
مسئله مهم ديگر تاثير برقراري ارتباط خوب در جذب مخاطب مي باشد. شايد شما در برقراري ارتباط با ديگران عواملي را رعايت نمي كنيد كه باعث شده بقيه شما راطرد كنند. برای داشتن یک ارتباط خوب پیش از هر چیز به یک نفوذ و قدرت تاثیر گذاری نیاز داریم . افرادی که حتی در سلام و علیک و ارتباط اولیه انرژی کافی را هزینه نمیکنند و برای آن لحن مناسب انتخاب نمی کنند چنین طرز تلقی را به مخاطب خود می دهند که من خیلی اهمیت ندارم تو اگر نخواستی می توانی حتی پاسخ سوال من را هم ندهی.ا گر دقت کنید هر چه سلام خود را با صدای رساتر و واضح تر داشته باشیم پاسخ رساتر و مشخص تری را دریافت می کنیم. بنابراین برای قدم اول باید برای خویشتن احترام و اهمیت کافی قایل باشید تا با اعتماد به نفس بیشتری رفتار کنید.
1- خودتان را محدود نکنید: از آنجا که عکس العمل های مردم در مقابل هر یک از رفتارهای شما متفاوت است، بهتر است همانطور که صلاح می دانید عمل کنید و از عکس العمل منفی آنها ناراحت نشوید. برای شروع ارتباط اگر از طرف مقابلتان روی خوش ندیدید و احساس کردید که تمایلی به صحبت و ارتباط با شما ندارد بهتر است بدون آنکه ناراحت شوید یا واکنش غیر منطقی و بی ادبانه ای نشان دهید از خیرش بگذرید و به حرف ها و یا حرکات آزار دهنده اش اعتنا نکنید
2- راجع به عقیده ی آنها سوال کنید: قبل از هر رابطه ای کافی است موضوع مشترکی برای صحبت پیدا کنید و عقیده ی طرف مقابل را در مورد آن بپرسید تا بابی برای ادامه ی صحبت شود و خود به خود سخن به سمت یک رابطه ی خوب برود، مثلاً می توانید اظهار نظری در مورد هوا، روز و یا موقعیت های دیگر کنید.
3- از خودتان بگویید: برای برقراری ارتباط کافی است که در ابتدا خودتان را معرفی کنید و مختصری در مورد شغل، سن و سال، وضعیت تاهل و محل زندگی تان بگویید.
4- سر و وضع مرتبی داشته باشید: به خاطر داشته باشید که مردم همیشه به طرف افرادی جلب می شوند که ظاهری آراسته و تمیز دارند.
5- زیاده روی نکنید: اگر شخص مقابلتان از جنس مخالفتان است بهتر است بار اول در صحبت زیاده روی نکنید، چرا که ممکن است او و دیگران از رفتار و حرکات شما سوء تعبیر کنند
6- اظهار خوشحالی کنید: به طرف مقابل بگویید که آشنا شدن با یک فرد جدید چقدر برایتان ارزشمند است و اینکه از آشنایی با او چقدر خوشحال هستید؛ بعد وی را برای صرف چای یا عصرانه به خانه تان دعوت کنید تا طبق رسوم تعارفی کرده باشید
7- برقراری ارتباط چشمی گاهی برای شروع ارتباط ضروری است: این رفتار در هنگام گفتگو میتواند نشانه توجه، علاقه و درگیری باشد. در حین گفتگو اگر مستقیما به چشمان كسی كه با او حرف میزنید نگاه كنید، میتوانید صمیمی بودن خود را به او انتقال دهید اما اگر هنگام گفتگو با اشخاص به جای دیگر خیره شوید نامطمئن بودن خود را القاء كردهاید و اگر بیش از اندازه به چشمان او نگاه كنید احتمالا احساس بدی پیدا میكند و به این نتیجه میرسد كه او را زیر حمله قرار دادهاید. نگاه كردن بیوقفه به چشمان مخاطب نه درست است و نه ضرورت دارد. وقتی با دیگران حرف میزنید به حالتهای نگاههای خود دقت كنید و بكوشید كه به تدریج از نگاههای خود استفاده بهتری كنید.نگاه كردن آرام و پیوسته، و گاه برگرفتن این نگاه به گفتگو حالت مشخصتر و دوستانهتری میدهد. هنگام صحبت با دیگران دقت كنید تا بدانید كه وقتی تنه شما كمی به سمت مخاطب شما نزدیك میشود بر صمیمیت گفتگوی شما تا چه حد اضافه میشود.
8- از طرفتان تعریف کنید: اما دقت کنید که دروغ نگویید. مثلاً اگر می بینید که موهای طرفتان به طرز مسخره ای زشت است، از موهایش تعریف نکنید اما اگر مثلاً از کفش هایش یا هر چیز دیگری خوشتان آمده با لبخند عنوان کنید. یک تمجید بی ریا و خالصانه راه بسیار خوبی برای نزدیک شدن به طرف مقابل است. اما دقت کنید این تمجید درمورد مسئله ای خیلی شخصی نباشد که او را بترساند یا باعث شود که احساس ناراحتی کند.
9- حرف طرف مقابل را دنبال کنید. موافقت کنید، مخالفت کنید، و نظرتان را ابراز کنید. تلاش کنید که با بی توجهی از آن نگذرید
10- عبارات و جملات جالب و خنده دار می تواند حال و هوای مکالمه را عوض کند و موضوعات جدیدی را برای صحبت کردن پیش رویتان قرار دهد.
هشدارها
1- طرف مقابل را با سوال بمباران نکنید.
2- با لحنی صحبت کنید که طرف مقابل تصور نکند که مجبورید که حرفی بزنید. با آرامش و وقف های مناسب حرف بزنید.
3- سوال های خصوصی نپرسید.
4- ارتباط چشمی برقرار کنید.
5- درمورد ظاهر طرف مقابل یا کس دیگری اظهار نظر منفی نکنید چون ممکن است طرفتان با کسی که از او انتقاد می کنید، آشنا باشند.
6- هیچ وقت قسم نخورید، بی احترامی نکنید، توهین نکنید، بحث های جنسی و مذهبی یا ملیتی را به میان نکشید.
7- در برخورد با افراد هیچوقت مغرورانه رفتار نکنید که انگار همه چیز دان هستید.
8- بچگانه و خام رفتار نکنید، حرف نزنید و لباس نپوشید.
9- صحبت دو نفر دیگر را قطع نکنید. اجازه بدهید مکالمه آنها تمام شود و بعد حرفتان را بزنید.
10- همیشه الفاظ "خواهش می کنم"، "متشکرم" "لطف می کنید" و امثال این را در صحبت هایتان بگنجانید. مودب بودن نشانه هوش و کمال شماست به اطرافیانتان احترام بگذارید.
11- و اینکه سعی کنید از سبک ارتباطی جراتمندانه استفاد ه کنید.
12- خصوصیات کلامی و غیرکلامی افراد جرات مند.
o شنونده و پذیرا هستند.
o تن صدای محکم و استوار دارند.
o در هنگام صحبت با دیگران به چهره آنان نگاه می کنند.
o عدم استفاده از کلمات مطلق، مانند، باید، حتما، الزاما و...
o داشتن وضعیت بدنی راست، متعادل و راحت.
o حتی وقتی که موافق چیزی نیستند، نهایت احترام طرف مقابل را حفظ کرده و حقوق انسانی او را رعایت می کنند.
o دادن پاسخ های خود انگیخته با لحنی دوستانه، اما قاطع مسائل مهم را ذکر می کنند و از حاشیه روی افراطی پرهیز می کنند.





