امام رضا
۱۳۹۵/۰۵/۲۳ ۱۶:۵۶ شناسه مطلب: 94808
شکی نیست که خشنودی خدا از امام رضا (علیه السلام) بخاطر بندگی آن امام همام، نسبت به خدای بزرگ است، ما پیروان آن امام رئوف (البته امام، معصوم است و ما غیر معصوم) هم با ابراز بندگی خود بدرگاه خدا ــ که در ایمان به خدا و انجام عمل صالح، خلاصه می شود ــ می توانیم در پی کسب رضای خدا باشیم.
از کجا بدانیم خدا از ما راضی است؟
حضرت عیسی بن مریم به حواریین فرمود: کاری کنید که نزد خدا محبوب گردید و به خدا نزدیک شوید. گفتند: ای روح الله! چگونه در نزد خدا محبوب شویم و به او نزدیک گردیم؟ گفت: با بغض اهل گناه، و با دشمنی ایشان، رضای الهی را طلب کنید!»
حضرت علی (علیه السلام) در کلامی گهربار می فرماید: «مَنْ أَرَادَ مِنْكُمْ أَنْ یَعْلَمَ كَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْیَنْظُرْ كَیْفَ مَنْزِلَةُ اللَّهِ مِنْهُ عِنْدَ الذُّنُوبِ كَذَلِكَ مَنْزِلَتُه؛[2] هر کس از شما که می خواهد جایگاه و منزلت خود را در نزد خداوند بداند، پس باید ببیند که جایگاه و منزلت خداوند در آن هنگام که به گناهی می رسد چگونه است. جایگاه او نزد خداوند تبارک و تعالی، به همان مقدار است که جایگاه خداوند در نزد او است.»
پیام این حدیث این است که اگر ما اوامر الهی را مخلصانه بجا بیاوریم و از اطاعت الهی سر نپیچیم؛ باید بدانیم که رضایت الهی را بدست آورده ایم. شکی نیست که باید در تمام زندگی اینگونه باشیم؛ تا به رضوان الهی و بهشت او در آییم.
اگر انسان، دوستی داشته باشد، تمام سعی خود را برای راضی نگه داشتن او ـــ با توجه داشتن به خواسته های او ــ بکار می برد، آنگاه از طرف مقابل هم همین خواسته ها را دارد. خلاصه وقتی در دوستی های زمینی و دنیایی (با بی اعتباری های دنیا و دوستی هایش) رضایت طرفینی حرف اول را می زند؛ درباره آخرت که سرای جاوید است به طریق اولی باید رضایت طرفینی حرف اول را بزند.
اتفاقاً در حدیث داریم که دین انسان به مانند برادر انسان (بالاتر از دوست) است که باید نسبت به او توجه کامل داشته باشی.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) به کمیل بن زیاد فرمودند: «أَخُوكَ دِینُكَ فَاحْتَطْ لِدِینِكَ بِمَا شِئْت؛[3]دین تو مانند برادر توست، پس نسبت به دینت تا می توانی جانب احتیاط را نگه دار(محکم کاری نسبت به فرائض دینی)»
عوامل کسب رضایت خداوند
حالا به عواملی چند که باعث کسب رضایت الهی می شود اشاره می کنیم.
1ــ ایمان و عمل صالح
هیچ كس مشمول رضاى خدا نمی شود مگر با اطاعت او و اطاعت پیامبرش و اطاعت ائمه از آل محمد صلى اللَّه علیه و آله .
در آیات پایانی سوره بینه می خوانیم: كسانى كه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا) یند! * پاداش آنها نزد پروردگارشان باغ هاى بهشت جاویدان است كه نهرها از زیر درختانش جارى است؛ همیشه در آن مى مانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند؛ و این (مقام والا) براى كسى است كه از پروردگارش بترسد. [4]
بی تردید رضایت خدای بزرگ جز با عمل به دستوراتش میسر نیست، دستوراتی که با شناخت مقام خداوند و ترس از عقوبت او، و همچنین اطاعت از اهل بیت (علیهم السلام) امکان پذیر خواهد بود. حضرت صادق سلام الله علیه در عصر خویش رساله ای مفصل برای شیعیان می نویسند و برای شهرهای مختلف نسخه ای از آن را می فرستند. شیعیان نیز آن را در سجاده های خویش قرار میداده اند و پس از نماز آن را مرور میکرده اند. در این رساله آمده است: و بدانید كه هیچ كس مشمول رضاى خدا نمی شود مگر با اطاعت او و اطاعت پیامبرش و اطاعت ائمه از آل محمد صلى اللَّه علیه و آله .
2ــ تبری
در روایتی آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: حضرت عیسی بن مریم به حواریین فرمود: کاری کنید که نزد خدا محبوب گردید و به خدا نزدیک شوید. گفتند: ای روح الله! چگونه در نزد خدا محبوب شویم و به او نزدیک گردیم؟ گفت: با بغض اهل گناه ، و با دشمنی ایشان، رضای الهی را طلب کنید!» [6]
در روایتی امام رضا علیه السلام در باب ویژگی شیعیان می فرمایند: قال الامام الرّضا - علیه السلام - : شیعَتُنا المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لاِعْدائِنا، فَمَنْ لَمْ یَكُنْ كَذلِكَ فَلَیْسَ مِنّا: امام رضا- علیه السلام - فرمود: شیعیان ما كسانی هستند كه تسلیم امر و نهی ما باشند، گفتار ما را سرلوحه زندگی ـ در عمل و گفتار ـ خود قرار دهند، مخالف دشمنان ما باشند و هر كه چنین نباشد از ما نیست. [جامع أحادیث الشّیعه، ج 1، ص 171، ح 234]
شاید کسی فکر کند: بغض دشمنان الهی، همان اطاعت از خداست، بله در این شکی نیست، ولی زمانی هست که انسان اطاعت الهی را گردن می نهد اما با دشمنان خدا سر جنگ و ستیز نداشته و با آنها مشکلی ندارد. مشکل اصلی دنیای اسلام، هم دقیقاً همین است که بعضی کشورهای مسلمان، شاید کم و بیش احکام اسلام را اجرا کنند (اطاعت از خدا و پیامبر)، ولی با دشمنان خدا و اسلام، مشکل چندانی ندارند. این موضوع سبب بوجود آمدن جنگ های خانمان سوزی در جهان اسلام شده است.
3ــ رضایت به تقدیرات الهی
حضرت علی (علیه السلام) در کلامی گهربار می فرماید: «مَنْ أَرَادَ مِنْكُمْ أَنْ یَعْلَمَ كَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْیَنْظُرْ كَیْفَ مَنْزِلَةُ اللَّهِ مِنْهُ عِنْدَ الذُّنُوبِ كَذَلِكَ مَنْزِلَتُه؛[2] هر کس از شما که می خواهد جایگاه و منزلت خود را در نزد خداوند بداند، پس باید ببیند که جایگاه و منزلت خداوند در آن هنگام که به گناهی می رسد چگونه است. جایگاه او نزد خداوند تبارک و تعالی، به همان مقدار است که جایگاه خداوند در نزد او است.»
از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نقل شده است که حضرت فرمود: «عَلَامَةُ رِضَا اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَنِ الْعَبْدِ رِضَاهُ بِمَا قَضَى بِهِ سُبْحَانَهُ لَهُ وَ عَلَیْه؛[7] نشانه رضایت خدای سبحان از بنده، رضایت بنده از آن چیزی است که خداوند برای او مقدر کرده است، چه خوشایند او و چه ناخوشایند او باشد»
البته وجود این احادیث و احادث مشابه، منافاتی با تلاش و کوشش انسان برای تغییر سرنوشت خودش ندارند: «اَنَّ اللَّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ؛[انفال/53] خداوند، هیچ نعمتى را كه به گروهى داده، تغییر نمى دهد؛ جز آنكه آنها خودشان را تغییر دهند؛ و خداوند، شنوا و داناست.»
انسانی که دست روی دست بگذارد و بگوید: هر چه پیش آید خوش آید، هر چه تقدیر باشد همان می شود؛ این فرد خود را فریب داده است.
کسانی هستند که از خدا شاکی هستند و مدام شکوه می کنند که ای کاش خدایا! اینگونه می شد و ای کاش اینگونه نمی شد، بدون اینکه فکر کنند واقعاً به نفع آنها است یا نه، در حالی که می باید صبر را چاشنی کار کنند: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ؛[بقره/155]و البته شما را به پارهاى از سختى ها چون ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده.»
بنابراین اگر انسان از برخی تقدیرات الهی گله مند باشد و آرزو کند که ای کاش این گونه نشده بود باید بداند که خدا هم به همین میزان از او ناراضی است.
سخن آخر
شاه کلید بدست آوردن رضایت الهی، اطاعت از او و فرستادگان او در روی زمین (اهل بیت) است، اطاعتی که پایبندی انسان را به ایمان به خدا و عمل صالح را تقویت کند. حضرت علی (علیه السلام) یک راهکار عملی در این زمینه به ما نشان می دهد که: اگر می خواهی بدانی مقام و جایگاه خود را نزد خدا بدانی (خدا چقدر از تو راضی است)، بنگر که جایگاه و ابهت خدا، موقع گناه، نزد تو چقدر است.
پی نوشت ها:
[1]. بحارالانوار، ج49، ص 4.
[2]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج10 ص 95.
[3]. الأمالی (للمفید)، ص 283
[4]. آیات 7 و 8 سوره مبارکه بینه
[5]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج75 ، ص222
[6]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ،ج74 ، ص 147
[7]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج4
۱۳۹۵/۰۵/۲۳ ۱۶:۵۰ شناسه مطلب: 94807
بعد از امام موسی بن جعفر علیه السلام مقام امامت به پسرش حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام رسید، چرا که او در فضایل سرآمد همه ی برادران و افراد خانواده اش بود و در علم و پرهیزکاری بر دیگران برتری داشت و همه ی شیعه و سنی بر برتری او اتفاق نظر دارند و همگان آن حضرت را به تفوق بر دیگران در جهت علم و فضایل معنوی می شناسند. به علاوه پدر بزرگوارش امام کاظم علیه السلام بر امامت او بعد از خودش تصریح فرموده و اشاراتی نموده که درباره ی هیچ یک از برادران و افراد خانواده ی او، چنین تصریح و اشاراتی ننموده است.
حضرت رضا علیه السلام به سال 148 هجری (یازدهم ذیقعده یا ٦) در مدینه چشم به این جهان گشود، و در طوس خراسان در ماه صفر (1) سال 203 هجری در سن 55 سالگی از دنیا رفت(2) مادر آن حضرت «ام البنین» نام داشت که ام ولد بود. مدت امامت او و مدت سرپرستی او از امت، بعد از پدرش بیست سال بود.
چند نمونه از دلایل امامت حضرت رضا علیه السلام
1 - تصریح و اشارات امام کاظم علیه السلام بر امامت رضا علیه السلام، این مطلب را جمع کثیری نقل کرده اند از جمله اصحاب نزدیک و مورد اطمینان و صاحبان علم و تقوا و فقهای شیعیان (امام کاظم علیه السلام) که به نقل آن پرداخته اند، عبارتند از: داوود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی و افراد دیگر که ذکر آنان به طول می انجامد. «داوود رقی» می گوید: به ابا ابراهیم (امام کاظم علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم! سن و سالم زیاد شده و پیر شده ام، دستم را بگیر و از آتش دوزخ مرا نجات بده، بعد از تو صاحب اختیار ما (یعنی امام ما) کیست؟ آن حضرت اشاره به پسرش امام رضا علیه السلام کرد و فرمود: «هَذَا صَاحِبُکُمْ مِنْ بَعْدِی امام شما بعد از من این پسرم می باشد».
بعد از امام موسی بن جعفر علیه السلام مقام امامت به پسرش حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام رسید، چرا که او در فضایل سرآمد همه ی برادران و افراد خانواده اش بود و در علم و پرهیزکاری بر دیگران برتری داشت و همه ی شیعه و سنی بر برتری او اتفاق نظر دارند و همگان آن حضرت را به تفوق بر دیگران در جهت علم و فضایل معنوی می شناسند.
2 - محمد بن اسحاق می گوید: به ابوالحسن اول (امام کاظم علیه السلام) عرض کردم: آیا مرا به کسی که دینم را از او بگیرم، راهنمایی نمی کنی؟
در پاسخ فرمود: «(آن راهنما) این پسرم علی علیه السلام است» روزی پدرم (امام صادق علیه السلام) دستم را گرفت و در کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برد و به من فرمود: «پسر جان! خداوند متعال (در قرآن) می فرماید: ( ٦ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً ٦)؛ من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد، (3) خداوند وقتی سخنی می گوید و وعده ای می دهد، به آن وفا می کند».
3 - نعیم بن صحاف می گوید: من و هشام بن حکم و علی بن یقطین در بغداد بودیم، علی بن یقطین گفت: در حضور عبد صالح (امام کاظم علیه السلام) بودم، به من فرمود: «ای علی بن یقطین! این علی، سرور فرزندان من است، بدان که من کنیه ی خودم (یعنی ابوالحسن) را به او عطا کردم». و در روایت دیگر آمده است که: هشام بن حکم (پس از شنیدن این سخن از علی بن یقطین) دستش را بر پیشانی خود زد و گفت: راستی چه گفتی؟ (او چه فرمود؟!)
علی بن یقطین در پاسخ گفت: «سوگند به خدا! آنچه گفتم امام کاظم علیه السلام فرمود». آنگاه هشام گفت: «سوگند به خدا! امر امامت بعد از او (امام هفتم) همان است (که به حضرت رضا علیه السلام واگذار شده است)».(4)
پی نوشت ها:
(1).آخر ماه صفر.
(2).عمر شریف آن حضرت به طور دقیق، 54 سال و سه ماه و نوزده روز بود.
(3).ارشاد مفید، ج 2، ص 180
(4). نگاهی بر زندگی دوازده امام ( علیهم السلام )، ص4
۱۳۹۵/۰۵/۲۰ ۱۷:۴۶ شناسه مطلب: 94805
تقارن 29 صفر 1421 ه. ق سال روز شهادت ثامن الحجج حضرت امام رضا علیه السلام با 14 خرداد 1379 ه. ش سال روز حلت حضرت امام خمینى علیها السلام (1) و سال امام على علیه السلام - اعلام شده از سوى مقام معظم رهبرى (2)- از ویژه گى خاصى بررخودار است.
امام رضا علیه السلام در سال 148 ه. ق در مدینه چشم به جهان گشود و در سن 55 سالگى مسموم و در سال 202 به شهادت رسید (3) و در سناباد مشهد كنونى به خاك سپرده شد. (4)
پدرش امام موسى بن جعفر علیهما السلام و مادرش مشهور به خیزران، اروى (5) ، نجمه، ام البنین و تكتم (6) بوده است.
نقش انگشتر امام رضا علیه السلام «ما شاء الله ولا حول ولا قوة الا بالله » بوده است. (7)
هدف مامون از ولایتعهدى
مامون با تظاهر به تشیع (8) - در صدد رفع مشكلاتى بود كه از ناحیه ى علویون - از آغاز خلافت - بر سر راهش قرار گرفته بود او در این مبارزه، گام به گام حركت كرد و در آخرین مرحله، تحمیل «ولایتعهدى » به امام رضا علیه السلام بود.
مامون در برابر اعتراضى كه در مورد ولایتعهدى امام علیه السلام بر او شد چنین پاسخ داد:
«این مرد [امام رضا علیه السلام] كارهاى خود را از ما پنهان كرده و مردم را به امامت خود مى خواند ما او را بدین جهت ولى عهد قرار دادیم كه مردم را به خدمت ما بخواند و به خلافت ما اعتراف نماید و در ضمن شیفتگان ایشان بدانند كه او آن چنان كه ادعا مى كند، نیست؛ و این امر (خلافت) شایسته ما است نه او! و همچنین ترسیدیم، اگر او را به حال خود بگذاریم در كار ما شكافى به وجود آورد كه نتوانیم آن را پر كنیم و اقدامى علیه ما بكند كه تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اكنون كه در رابطه با وى این شیوه را پیش گرفته و در كار او مرتكب خطا شده و خود را با بزرگ كردن او در لبه ى پرتگاه قرار داده ایم، نباید در كار وى سهل انگارى كنیم. بدین جهت باید كم كم از شخصیت و عظمت او بكاهیم تا او را پیش مردم به صورتى در آوریم، كه از نظر آنها شایستگى خلافت را نداشته باشد، سپس در باره ى او چنان چاره اندیشى كنیم كه از خطرات او كه ممكن بود متوجه ما شود جلوگیرى كرده باشیم ». (9)
«ابا صلب هروى » نیز در خصوص واگذارى ولایتعهدى به على بن موسى الرضا علیه السلام مى گوید:
«ولایتعهدى را به امام واگذاشت، تا به مردم نشان دهد كه او چشم به دنیا دارد و بدین ترتیب، موقعیت معنوى خود را پیش آن ها از دست بدهد». (10)
به غیر از اهدافى كه مامون در مورد ولایتعهدى حضرت اظهار كرد، براى كنترل امام رضا علیه السلام نیز نگهبانان و جاسوس هایى را گمارد تا اخبار امام را به وى برسانند. (11)
عكس العمل امام رضا علیه السلام در برابر پیشنهاد ولایتعهدى
اولین واكنش امام هشتم علیه السلام نسبت به پیشنهاد مامون در خصوص ولایتعهدى، این بود كه از آمدن به خراسان سرباز زد چرا كه آمدن او به «مرو» یك پیروزى سیاسى براى مامون به حساب مى آمد. (12)
كلینى از «یاسر خادم » و «ریان بن صلت » نقل كرده است: وقتى كار امین پایان یافت و حكومت مامون استقرار یافت، نامه اى به امام علیه السلام نوشته و از او خواست تا به خراسان بیاید، ولى امام هرگز به درخواست او جواب مساعد نمى داد (13) مامون در سال 200ه. ق نامه ها و پیك هاى متعدد به مدینه، حضور حضرت رضا علیه السلام فرستاد و آن حضرت را با تاكید و تشدید به خراسان دعوت كرد (14) در حدیث آمده است: مامون از نوشتن نامه در این رابطه دست بردار نبود. (15)
تا این كه «رجاء بن ابى الضحاك » را مامور كرد كه امام علیه السلام را به این مسافرت مجبور كند. (16)
پی نوشت :
1) تقویم روز شمار 1379، 14 خرداد 1379.
2) سخنرانى معظم له به مناسبت تحویل سال نو 1379.
3) تاریخ اهل البیت، ص 83، سید محمد رضا حسینى.
4) بر شطى از حماسه و حضور، ص 365.
5) همان، ص 123.
6) سیره الائمة الاثنى عشر، ج 2 ص 342، هاشم معروف حسنى.
7) بحار الانوار، ج 49 ص 2.
8) مروج الذهب، ج 3 ص 417- ابن اثیر، ج 6 ص 408.
9) عیون اخبار الرضا، ج 2 ص 167- 168 به نقل از حیات فكرى سیاسى امامان شیعه، ج 2 ص 74، رسول جعفریان.
10) همان، ص 241.
11) حیاة السیاسة للامام الرضا علیه السلام، ص 214.
12) حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، ج 2 ص 78، سال 1371.
13) همان، ص 77.
14) سوگنامه ى آل محمد، ص 112، محمد محمدى اشتهاردى.
15) اصول كافى، ج 1 ص 448- مسند الامام الرضا، ج 1 ص 64.
16) حیات فكرى و سیاسى امامان شیعه، ص 78.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره4.
۱۳۹۵/۰۵/۲۰ ۱۷:۴۳ شناسه مطلب: 94804
طليعه
فلسفه پوشش و حجاب اسلامي از مهمترين موضوعاتي است كه امروزه در جامعه اسلامي ما مطرح است و تشريح حكم اسلامي حجاب و پاسخ به شبهات آن براي تمام مبلغان گرامي ضروري است. به اين سبب ما در آستانه ولادت امام هشتم علیه السلامبه شرح دو سخن حكيمانه امام رضا علیه السلام در اين باره ميپردازيم:
فلسفه عفاف و حجاب
محمّد بن سنان ميگويد: حضرت امام رضا علیه السلام در جواب سؤالات من، نامهاي برایم ارسال داشتند كه در فرازي از آن فرموده بودند: «حُرِّمَ النَّظَرُ إِلَي شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأزْوَاجِ وَ غَيْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ لِمَا فِيهِ مِنْ تَهْيِيجِ الرِّجَالِ وَ مَا يَدْعُوا التَّهْيِيجُ اِلَی الْفَسَادِ وَ الدُّخُولِ فِيمَا لَا يَحِلُّ وَ لَا يَحْمِلُ [يَجْمُلُ] وَ كَذَلِكَ مَا أشْبَهَ الشُّعُورَ إِلَّا الَّذِي قَالَ اللهُ تَعَالَي وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ الْجِلْبَابِ وَ لَا بَأسَ بِالنَّظَرِ إِلَی شُعُورِ مِثْلِهِنَّ.» (1)
«نگاه كردن به موهاي زنان شوهردار وغیرشوهردار، حرام است؛ زيرا اين نگاه، مرد را تهييج و تحريك ميكند. و تهييج، شخص را به فساد و داخل شدن در حرام و اعمال ناپسنديده ميكشاند و همچنين است حكم نگاه به غير مو، [كه نگاه مرد به آنها حلال نيست،] مگر در موردي كه حقتعالي [در قرآن، آن را استثنا كرده و] فرموده است: (وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ)؛ «بر زنان سالخورده كه از ولادت و عادت بازنشسته، اميد ازدواج ندارند باكي نيست كه لباسهايشان را غير از چادر بر زمين بگذارند و اشكالي ندارد كه به موهاي مثل اين زنان نگاه شود.»
عامل ترغيب زنان به حجاب و عفاف
روزي حسن بن جهم به محضر امام رضا علیه السلام مشرف شد. وي متوجه شد كه حضرت، ظاهري آراسته دارد و خضاب (2) هم كرده است. با تعجب پرسيد: «خضاب كردهايد؟» امام فرمود: «نَعَمْ بِالْحِنَّاءِ وَ الْكَتَمِ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ فِي ذَلِكَ لَأَجْراً إِنَّهَا تُحِبُّ أَنْ تَرَى مِنْكَ مِثْلَ الَّذِي تُحِبُّ أَنْ تَرَى مِنْهَا يَعْنِي الْمَرْأَةَ فِي التَّهْيِئَةِ وَ لَقَدْ خَرَجْنَ نِسَاءٌ مِنَ الْعَفَافِ إِلَى الْفُجُورِ مَا أَخْرَجَهُنَّ إِلَّا قِلَّةُ تَهْيِئَةِ أَزْوَاجِهِنَّ؛ (3) بله، با حنا و برگ نيل خضاب كردهام؛ مگر نميداني كه اين كار، سودي فراوان دارد؛ از جمله آنكه همسر تو دوست دارد در تو همان زيبايي و آراستگي را ببيند كه تو دوست داري در او ببيني، و زناني [در اقوام گذشته] از دايره عفت، بيرون رفتند و فاسد شدند. و چنين نشدند، مگر به دليل كمتوجهي شوهرانشان به آرايش خود.»
حضرت رضا علیه السلامدر سخن ديگري در همين باره فرمود: «أَنَّ نِسَاءَ بَنِي إِسْرَائِيلَ خَرَجْنَ مِنَ الْعَفَافِ إِلَى الْفُجُورِ مَا أَخْرَجَهُنَّ إِلَّا قِلَّةُ تَهْيِئَةِ أَزْوَاجِهِنَّ؛ (4) زنان يهود از عفت بيرون رفتند و فاسد شدند، و چنين نشدند مگر به دليل كمتوجهي شوهران به آرايش و نظافت خود.»
و نيز فرمود: «وَ قَالَ إِنَّهَا تَشْتَهِي مِنْكَ مِثْلَ الَّذِي تَشْتَهِي مِنْهَا؛ (5) همسرت از تو همان را ميخواهد كه تو از او توقع داري.»
با توجه به سخن امام رضا علیه السلام معلوم ميشود كه هدف دين از ضروري دانستن حجاب، حذف زمينههاي فساد است. همچنين بايد مرد و زن مسلمان، مسائل جنسي خود را منحصر به كانون گرم خانواده قرار دهد؛ وگرنه جامعه از سلامت جنسي برخوردار نخواهد بود.
مهمترين دستاوردهاي حجاب
1. آرامش رواني
اسلام تدابيري براي تعديل و رام كردن غريزه جنسي انديشيده است و در اين باره، هم براي زنان و هم براي مردان، تكليف معين كرده است. يك وظيفه مشترك براي زن و مرد، مربوط به نگاه كردن است: (قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ .... قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ ....)؛ (6) «به مؤمنین بگو که چشمهایشان را [از نامحرم] ببندند و فروج خود را [از حرام] حفظ کنند. و به زنان مؤمن هم بگو که چشمهایشان را [از نامحرم] ببندند و فروجشان را [از حرام] نگه دارند.» خلاصه اين دستور، آن است كه زن و مرد نامحرم نبايد به يكديگر خيره شوند، نبايد چشمچراني كنند، نبايد نگاههاي مملوّ از شهوت به يكديگر بدوزند، نبايد به قصد لذت بردن به يكديگر نگاه كنند. يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن، اين است كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوهگري و دلربايي نپردازند، با هيچ شكل، رنگ و بهانهاي، كاري نكنند كه اسباب تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند.
زدست ديده و دل، هر دو فرياد
هر آنچه ديده بيند دل كند ياد
روح بشر، فوقالعاده تحريكپذير است. اشتباه است كه گمان كنيم تحريكپذيري روح بشر، محدود به حد خاصي است و از آن پس، آرام ميگيرد. در نتيجه، حجاب را ميتوان، يكي از عوامل مهم آرامش روحي و رواني زن و مرد دانست. همچنانكه قرآن شريف، آرامش روحي و رواني و سكينه قلبي را در انحصار زوجين در كانون گرم خانواده ميداند و ميفرمايد: (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن)؛ (7) «زنان پوشش شما و شما پوشش زنان هستید.»
2. استحكام پيوند خانوادگي
بیشك، هر چيزي كه باعث تحكيم پيوند خانوادگي و صميميت رابطه زوجين شود براي كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداكثر كوشش مبذول شود؛ برعكس، آنچه باعث سستي روابط زوجين و دلسردي آنان شود به حال زندگي خانوادگي، زيانبار است و بايد با آن مبارزه كرد. اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در كادر ازدواج مشروع، پيوند زن و شوهر را محكم ميسازد و باعث اتصال بيشتر زوجين به يكديگر ميشود.
مسئله مهم ديگر، ايجاد پاكترين و صميميترين عواطف بين زوجين و برقرار ساختن يگانگي و اتحاد كامل در كانون خانواده است. تأمين اين هدف، وقتي ممكن است كه زوجين از هرگونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانوني چشم بپوشند، مرد چشم به زن ديگر نداشته باشد و زن نيز درصدد تحريك و جلب توجه كسي جز شوهر خود نباشد و اصل ممنوعيت هر نوع كاميابي جنسي در غير چارچوب خانواده حتي قبل از ازدواج هم رعايت شود و اين مهم با رعايت اصل قرآني حجاب و عفاف، ميسر است.
3. استواري اجتماع
پوشاندن بدن به استثناي وجه و كفّين، مانع هيچگونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست، آنچه باعث فلج كردن نيروي اجتماع است آلوده كردن محيط كار به لذتجوييهاي شهواني است.
آيا پسر و دختري در محيط جداگانهاي تحصيل كنند و یا در يك محيط درس بخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچگونه آرايشي نداشته باشند بهتر درس ميخوانند و فكر ميكنند و به سخن استاد گوش ميدهند يا وقتي كه كنار هر پسري، يك دختر آرايش كرده با دامن كوتاه نشسته باشد؟ آيا اگر مردي در خيابان، بازار، اداره، كارخانه و ... با قيافههاي محرّك و مهيّج زنان آرايش كرده مواجه باشد بهتر سرگرم كار و فعاليت ميشود يا در محيطي كه با چنين مناظري روبهرو نشود؟ بنابراين اگر مسئله حجاب، جدي گرفته و كاملا رعايت شود، جامعه استوار و پابرجا خواهد بود و هرگز متزلزل نخواهد شد و زن و مرد با آرامش خاطر به مسئوليتها و رسالت خود عمل خواهند كرد.
4. حفظ احترام زن
مرد از نظر جسماني و فكري بر زن تفوّق دارد و زن در اين دو مورد در برابر مرد، قدرت مقاومت ندارد؛ ولي زن از طريق عاطفي و قلبي، هميشه تفوّق خود را بر مرد ثابت كرده است. حريم نگه داشتن زن، ميان خود و مرد يكي از وسايل مرموزي بوده است كه زن براي حفظ مقام و موقعيت خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است.
اسلام، زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند؛ بهويژه تأكيد كرده است كه زن، هر اندازه متينتر، باوقارتر و عفيفتر حركت كند و خود را در معرض نمايش براي مرد نگذارد، بر احترامش افزوده ميشود.
در آيات سوره احزاب پس از آنكه توصيه ميكند زنان خود را بپوشانند، ميفرمايد: (ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن)؛ «این نزدیکتر است به اینکه شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند.» يعني رعايت حجاب ـ براي اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان بيگانه قرار نميدهند ـ بهتر است و در نتيجه، فاصله گرفتن و حشمت آنها، مانع مزاحمت افراد سبكسر و هوسران ميشود. (8) پس بهره ديگر رعايت حجاب اسلامي، حفظ عزت و شخصيت زن در اجتماع است. به همين دليل است كه اهلبيت علیهم السلام در پاسداري از اين اصل قرآني، همواره تلاش ميكردهاند و از پاسداران حجاب و عفاف، نهايت تجليل را ميفرمودند: نمونهاي از آن را در ذيل با هم ميخوانيم.
بعد فرمودند: اين، بانويي است كه در دوره بيحجابي [رضاخان پهلوي] هفت سال از خانه بيرون نيامده است، مبادا نامحرم، او را ببيند!»
كلام حضرت زهرا علیها السلام
حضرت علي علیه السلام سخن معروف حضرت زهرا علیها السلام را اينگونه روايت ميفرمايد: با جمعي از اصحاب در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بوديم. پيامبر صلی الله علیه و آله به ما رو كرد و فرمود: «أَخْبِرُونِي أَيُّ شَيْءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ؛ به من خبر دهيد كه خير و سعادت زن در چيست؟» كسي پاسخي نگفت تا اينكه متفرّق شديم، و من به خانه آمدم و به حضرت زهرا علیه السلام گفتم: پيامبر صلی الله علیه و آلهچنين سؤالي از ما كرده است.
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: پاسخ سؤال رسول خدا صلی الله علیه و آلهاين است كه «خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا يَرَيْنَ الرِّجَالَ وَ لَا يَرَاهُنَّ الرِّجَال؛ بهترين دستور براي زنان آن است كه نه آنها مردان نامحرم را بنگرند و نه مردان نامحرم آنها را ببينند.»
به محضر مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آلهبازگشتم و عرض كردم: پرسيديد: «چه چيز براي زنان، بهتر است؟» پاسخش اين است كه براي ايشان بهترين چيز، آن است كه نه مردان نامحرم، آنها را بنگرند و نه آنها مردان نامحرم را ببينند. پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «اين پاسخ از كيست؟» عرض كردم: «از حضرت فاطمه علیها السلام» پيغمبر صلی الله علیه و آلهخوشحال شد و فرمود: «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي؛ (9) همانا كه فاطمه علیه السلام پاره تن من است.»
تقدير امام زمان علیه السلام از صاحبان عفت
آيت الله سيد باقر مجتهد سيستاني پدر آيت الله سيد علي سيستاني در مشهد مقدس براي آنكه به محضر امام زمان علیه السلام شرفياب شود ختم زيارت عاشورا در چهل جمعه هر هفته در مسجدي از مساجد شهر آغاز ميكند. ايشان فرمود: در يكي از جمعههاي آخرين، ناگهان شعاع نوري را مشاهده كردم كه از خانه نزديك آن مسجدي كه من در آن، مشغول زيارت عاشورا بودم ميتابيد. حال عجيبي به من دست داد، از جاي برخاستم و به دنبال آن نور به آن خانه رفتم. خانه كوچك و فقيرانهاي بود. از درون خانه، نور عجيبي ميتابيد.
در زدم، وقتي در را باز كردند، مشاهده كردم حضرت ولي عصر، امام زمان علیه السلام در يكي از اتاقهاي آن خانه تشريف داشتند و در آن اتاق، جنازهاي را مشاهده كردم كه پارچهاي سفيد، روي آن كشيده بودند. وقتي من وارد شدم و اشكريزان سلام كردم. حضرت به من فرمودند: چرا اينگونه دنبال من ميگردي و رنجها را متحمّل ميشوي؟ مثل اين باشيد (اشاره به آن جنازه كردند) تا من دنبال شما بيايم! (10)
مثالي روشن براي حجاب
روزي يك زن مسيحي با شوهرش نزد يكي از علما آمد و گفت: «من مسايلي را از اسلام فهميدهام و از دستورها و قوانين مترقي آن در حيرتم و به آن علاقهمندم؛ ولي به دليل يكي از دستورهاي آن، هنوز به اسلام نگرويدهام و درباره آن با شوهرم و عدّهاي از مسلمانان، بحث كردهام كه متأسفانه پاسخ قانعكنندهاي نشنيدهام. اگر شما بتوانيد مرا قانع كنيد من به دين اسلام مشرف ميشوم و مسلمان خواهم شد.» او پرسيد: «آن دستور، كدام است؟!»
زن مسيحي گفت: «دستور حجاب. چرا اسلام، حجاب را براي زن لازم دانسته است و چرا به او اجازه نميدهد كه مثل مرد بدون حجاب از خانه بيرون بيايد؟ سپس بنا كرد به ايراد و انتقاد كردن، كه حجاب، مانع رشد و ترقي زنان و سبب عقبماندگي در جامعه است.»
آن عالم پس از شنيدن انتقادهاي وي، پاسخ داد: «آيا شما تا كنون به بازار جواهرفروشي رفتهايد؟»
گفت: «آري.» پرسيد: «چرا جواهرفروشان، طلا و ساير جواهرات گرانبهاي خود را در ويترين شيشهاي ميگذارند و درب آن را قفل ميكنند؟» گفت: «براي اينكه دست دزدان، خيانتكاران و سارقان به آنها نرسد.»
در اينجا آن عالم ديني به زن مسيحي رو كرد و اظهار داشت: «فلسفه حجاب، نزد ما مسلمانها همين است كه زن، گُلي خوشبو است... زن، گوهر و ياقوت گرانبهاست و چون جنس لطيف زن هم مانند طلا و جواهرات است، بايد آن را از دست خيانتكاران و دزدان عِفت و ناموس محافظت كرد و از چشم تبهكاران و اهل فساد حفظ كرد.
آري دخترم... دستور حجاب در اسلام به اين دليل است كه زن از دست خيانتكاران در امان باشد؛ زيرا بدين طريق بدنش پوشيده و زينتهايش مستور است و مردم از او چيزي نميبينند و در او طمع نميكنند و نظرشان را جلب نميكند؛ بلكه از او حساب ميبرند و حيا ميكنند. همه اينها به دليل حجاب است، آن خانم مسيحي فكري كرد... و سپس با چهرهاي گشاده گفت: «من تا بهحال اينگونه نشنيده بودم... شما بسيار جالب بيان كردي و اكنون، اسلام را ميپذيرم.» (11)
در اينجا چند شبهه را درباره حجاب به اختصار بررسي ميكنيم:
انزواي نيمي از جامعه
مهمترين شبههاي كه همه مخالفان حجاب در آن» متفقند و به عنوان يك ايراد اساسي بر مسئله حجاب ذكر ميكنند اين است كه زنان، نيمي از جامعه را تشكيل ميدهند؛ اما حجاب، سبب انزواي اين جمعيت عظيم ميشود و بهطور طبيعي، آنها را از نظر فكري و فرهنگي به عقب ميراند؛ بهويژه در دوران شكوفايي اقتصاد كه احتياج زيادي به نيروي فعال انساني است از نيروي زنان در حركت اقتصادي هيچگونه بهرهگيري نخواهد شد و جاي آنها در مراكز فرهنگي و اجتماعي نيز خالي است. به اين ترتيب، آنها به صورت يك موجود مصرف كننده و سربار جامعه درميآيند.
پاسخ
آنها كه به اين منطق متوسل ميشوند، از چند امر به كلي غافل شده يا تغافل كردهاند؛ زيرا:
اولا: چگونه حجاب اسلامي، زن را منزوي ميكند و از صحنه اجتماع دور ميسازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در اين موضوع را بر خود هموار كنيم امروز بعد از انقلاب اسلامي هيچ نيازي به استدلال نيست؛ زيرا با چشم خود، گروه گروه از زناني را ميبينيم كه با حجاب در همه جا حاضرند، در ادارهها، در كارگاهها، در راهپيماييها، در راديو و تلويزيون، در بيمارستانها و مراكز بهداشتي، بهويژه در مراقبتهاي پزشكي براي مجروحان جنگي، در آموزش و پرورش و دانشگاه و سرانجام در صحنه جنگ و پيكار با دشمن.
ثانيا: آيا اداره خانه و تربيت فرزندان برومند و ساختن انسانهايي كه در آينده بتوانند با بازوان تواناي خويش، چرخهاي عظيم جامعه را به حركت در آورند، نقش اجتماعي زن را نشان نميدهند؟
آنها كه اين رسالت عظيم زن را كار مثبت محسوب نميكنند، از نقش خانواده و تربيت در ساختن يك اجتماع سالم و آباد و پربركت، بيخبرند.
آنان ميپندارند راه صحیح اين است كه زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربي، اول صبح، خانه را به قصد ادارات، كارخانهها و مانند آن ترك كنند و بچههاي خود را به شيرخوارگاهها بسپارند و يا در اتاق بگذارند و در را روي آنها ببندند و طعم تلخ زندان را از همان زمان كه غنچه ناشكفتهاي هستند به آنها بچشانند. غافل از اينكه با اين عمل، شخصيت آنها را در هم ميكوبند و كودكاني بيروح و فاقد عواطف انساني بار ميآورند كه آينده جامعه را به خطر خواهند انداخت. (12)
محدوديت بانوان
ايراد ديگري كه به اصل حجاب ميكنند اين است كه حجاب، يك لباس دست و پاگير است و با فعاليتهاي اجتماعي بهويژه در عصر ماشينهاي مدرن سازگار نيست. يك زن باحجاب، خودش را حفظ كند يا چادرش را و يا كودكش را؟!
پاسخ
اين ايراد كنندگان از يك نكته غافلاند و آن اينكه حجاب هميشه به معناي چادر نيست؛ بلكه به معناي پوشش زن است، حال آنجا كه با چادر امكانپذير است چه بهتر و آنجا كه نشد به پوشش قناعت ميشود.
زنان كشاورز و روستايي ما، بهويژه زناني كه در برنجزارها، کار کاشت و برداشت محصول برنج را بر عهده دارند، عملاً به اين پندارها پاسخ دادهاند كه يك زن با داشتن حجاب اسلامي در بسياري از موارد، حتي بيشتر و بهتر از مرد كار ميكند، بيآنكه حجابش مانع كارش شود.
حريصتر شدن مردان
ايراد ديگر اينكه ميگويند حجاب از اين نظر كه ميان زنان و مردان فاصله ميافكند طبع حريص مردان را آزمندتر ميكند و به جاي اينكه خاموش كننده باشد آتش حرص، آنها را شعلهورتر ميسازد كه «الانسان حریص علي ما منع!»
پاسخ
اين مغلطه، با مقايسه زنان با حجاب كنوني با زنان در دوران رژيم طاغوت پاسخ داده ميشود. آن روز، هر كوي و برزن، مركز فساد بود، در خانوادهها بيبند و باري عجيبي حكمفرما بود، آمار طلاق، بسيار زياد بود، و هزاران بدبختي ديگر وجود داشت.
نميگوييم امروز همه اينها ريشهكن شده است؛ اما بدون شك، کمتر شده و اگر به خواست خدا وضع به همين صورت ادامه يابد و ساير نابسامانيها نيز سامان يابد، جامعه ما از نظر پاكي خانوادهها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسيد. (13)
با توجه به نكات پيشگفته، اهميت سخن امام رضا علیه السلام درباره حجاب و رعايت عوامل عفاف كاملاً نمايان ميشود. اين مقال را با كلامي درباره عاشورا و حجاب به پايان ميبريم:
زينب كبري علیها السلام پاسدار عفاف
حضرت زينب علیها السلام درپاسداري از عفت و عصمت، سرآمد دختران روزگار بود. وي با الهام از پيام آسماني قرآن و طبق آموزههاي پيامبر صلی الله علیه و آلهو اهلبيت علیهم السلام حجاب و عفت را مانند گوهري ارزشمند براي يك زن مسلمان ميدانست و بر اين باور بود كه زن، هنگامي به خداي خود نزديكتر است كه خود را از معرض ديد مردان بيگانه ـ به غير موارد ضروري ـ حفظ كند. او از مادرش آموخته بود: «لَيسَ شَيءٌ خَيراً لِلمَرأَةِ مِن اَن لاَ يَرَاهَا الرَّجُلُ وَلاَ تَرَاهُ؛ (14) چيزي براي زن نيكوتر از اين نيست كه مرد [نامحرم] او را نبيند و او هم مرد [نامحرم] را نبيند.»
براي همين، دختر جوان زهرا علیها السلام خود را كاملاً از ديد نامحرمان ميپوشاند.
يحياي مازني يكي از اهالي مدينه ميگويد كه من در مدينه و در همسايگي امير مؤمنان، علي علیه السلام بودم و منزل من، پهلوي منزلي بود كه زينب، دختر علي علیه السلام در آنجا زندگي ميكرد. به خدا سوگند! هيچگاه كسي، قد و قامت او را نديد و صداي او را هم نشنيد. او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش پيامبر خدا صلی الله علیه و آله برود، در دل شب و به همراه پدرش اميرمؤمنان علیه السلام و برادرانش حسن و حسين علیهما السلام ميرفت. علي علیه السلام درباره تشرف اينگونه زينب علیه السلام به امام حسن علیه السلام ميفرمود:
«اَخْشَي اَنْ يَنْظُرَ اَحَدٌ اِلَي شَخْصِ اُخْتِكَ زَيْنَبُ؛ (15) بيم دارم كه كسي به اندام خواهرت زينب نگاه كند.»
نداي عفاف در مجلس يزيد
زينب كبري علیها السلامدر مجلس بيداد يزيد به اهميت حجاب اشاره ميكرد و با نداي رسا اعلام فرمود كه آيا معناي عدالت در قاموس اهل باطل اين است كه فرزند طلقا (آزادشدگان) زنان و كنيزان خود را در پس پرده و حجاب نگه دارند؛ اما دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را هتك حرمت كنند و آنان را در كوچه و بازار به عنوان اسير جنگي بگردانند؟! آري اين توقع بيجايي است كه زينب كبري علیها السلام از فرزند هند جگرخواره داشته باشد.
حضرت ميفرمايد: «أَمِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ إِمَاءَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاهِلِ وَ الْمَنَاقِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ وَ الدَّنِيُّ وَ الشَّرِيفُ لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِيٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِي؛ اي پسر آزاد شدگان (كساني كه جدمان پيامبر صلی الله علیه و آله در فتح مكه اسيرشان كرد و سپس آنان را آزاد كرد) آيا اين عدالت است كه تو زنان و كنيزان خود را پشت پرده بنشاني؟ و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله را به صورت اسير به اين سو و آن سو بكشانی؟ پوشش آنان را دريدي و روي آنان را گشودي تا دشمنان، آنان را از شهري به شهر ديگر ببرند و بومي و غريب، به آنها چشم بدوزند و نزديك و دور، شريف و غيرشريف، چهره آنان را بنگرند. از مردان آنها سرپرستي نمانده و براي ايشان حمايتكننده و كمككنندهاي باقي نمانده است.» (16)
پی نوشت :
1) علل الشرايع، شيخ صدوق، نشر داوري، قم، ج 2، ص 565، باب علة تحريم النظر إلي شعور النساء.
2) آنچه كه موي سر و صورت يا پوست بدن را با آن رنگ كنند مثل حنا يا وسمه و يا ساير لوازم آرايشي كه انسان ظاهرش را زيبا و گلگون كند.
3) مكارم الأخلاق، حسن طبرسي، نشر شريف رضي، ص 81، الفصل الثالث في الخضاب.
4) همان، ص 80.
5) همان.
6) نور / 30 و 31.
7) بقره / 187.
8) با استفاده از: مجموعه آثار، استاد شهيد مطهري، ج 19، ص 436، بخش سوم: فلسفه پوشش در اسلام.
9) وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، مؤسسة آل البيت علیهم السلام ، قم، ج 20، ص 67.
10) گوهر صدف، دفتر تحقیقات مسجد علی بن حسین علیه السلام . نشر سازمان چاپ و نشر وزارت ارشاد، 1374 ش، ص 48.
11) خواهرم حجاب سعادت است، محمدابراهیم موحد قزوینی، نشر لسان الصدوق، 1384 ش، ص14.
12) تفسير نمونه، جمعي از نويسندگان، نشر دار الكتب الاسلامية، تهران، 1374.
13) تفسير نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374 ش، چ اوّل، ج 14، ص449.
14) مناقب اميرالمؤمنين علیه السلام ، محمد كوفي، نشر مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، قم، ص 210.
15) وفيات الائمة، جمعي از نويسندگان، نشر دار البلاغة، بيروت، ص 435.
16) نگاهي به خطبههاي حضرت زينب علیها السلام ، عبدالكريم پاكنيا تبريزي، نشر فرهنگ اهلبيت علیهم السلام ، قم، بخش سوم.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره133 .
۱۳۹۵/۰۵/۲۰ ۱۷:۳۴ شناسه مطلب: 94803
حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضاعلیه السلام در سال 148 ه. ق، در روز یازدهم ذی قعده در مدینه دیده به جهان گشود. (1)
پدر بزرگوارش حضرت امام موسی بن جعفرعلیه السلام و مادر مكرمه اش به نامهای نجمه خاتون، ام البنین، سكینه نوبیه و تكتم نامیده می شود كه بعد از تولد فرزندش، از طرف امام كاظم علیه السلام «طاهره» نام گرفت. (2)
آن حضرت در دوران امامت 20 ساله خویش (183 - 203) با سه تن از حكمرانان مستبد عباسی، یعنی هارون الرشید (ده سال) ، محمد امین (پنج سال) و مامون (پنج سال آخر عمر) معاصر بود. امام رضاعلیه السلام در آخر ماه صفر 203 ه. ق در سن 55 سالگی بوسیله مامون، مسموم و در سناباد نوقان كه امروزه یكی از محلات مشهد مقدس بحساب می آید، به شهادت رسید و در محل مرقد فعلی به خاك سپرده شد. (3)
به بهانه شهادت آن امام همام، برآنیم كه امامت و ولایت را از منظر و دیدگاه آن حضرت به تماشا بنشینیم. آنچه در پیش رو دارید گامی است در این راه.
ضرورت امام شناسی
از بزرگترین، خطرناكترین و شكننده ترین انحرافاتی كه در جامعه اسلامی رخ داد، انحراف از مسیر امامت بود. اگر جامعه بعد از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله جایگاه امامت را شناخته بودند، امامت و خلافت را در حد نمایندگی قبیله ای و قومی و حداكثر رهبری سیاسی، تنزل نمی دادند و اجازه نمی دادند كه كسانی بر آن جایگاه تكیه بزنند كه هیچ گونه شایستگی و لیاقت در وجود آنها نبود.
قرآن كریم امامت را بالاتر از نبوت می داند؛ و چنین بیان می كند كه ابراهیم علیه السلام بعد از نبوت و خلت (خلیل اللهی) به مقام امامت ترفیع درجه یافته است. «انی جاعلك للناس اماما»؛ (4) «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم..» و امامت و معرفی امام را باعث كمال دین و تمام كننده نعمت دانسته و بعد از آنكه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله علی علیه السلام را به خلافت و امامت منصوب می كند می فرماید: «الیوم اكملت لكم دینكم.» ؛ (5)«امروز دینتان را برایتان كامل كردم..» و اعلام می كند كه عدم معرفی امام و امامت به منزله عدم انجام رسالت 23 ساله است. (6)همچنین پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة الجاهلیة؛ (7)هر كس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است..» این حدیث به خوبی می رساند كه اگر كسی امام زمان خود را نشناسد، در واقع دینی برای او ثابت نیست. فخر رازی، یكی از بزرگترین علمای اهل نت حدیث مذكور را به این صورت نقل نموده است كه پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه فلیمت ان شاء یهودیا وان شاء نصرانیا؛ (8) اگر كسی بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد پس باید به خواست خودش یا یهودی و یا نصرانی بمیرد [. ولی مسلمان از دنیا نخواهد رفت] ..»
جابربن عبدالله انصاری می گوید: از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله پرسیدم امامان بعد از شما چند نفرند؟ حضرت فرمود: «یا جابر سالتنی رحمك الله عن الاسلام باجمعه، عدتهم عدة الشهور؛ (9) جابر! خدایت رحمت كند، از تمام اسلام از من سؤال نمودی. تعداد آنان به تعداد ماهها است..» در این حدیث سؤال از امام مساوی با سؤال از تمام اسلام دانسته شده است.
در روایت صحیحه از امام باقرعلیه السلام رسیده است كه حضرت فرمود: «كل من دان الله عزوجل بعبادة یجهد فیها نفسه ولا امام من الله، فسعیه غیر مقبول، وهو ضال متحیر والله شانی ء لاعماله؛ (10) هر كس به خداوند عزتمند تقرب جوید با عبادتی كه [تمام] تلاش خود را در انجام آن به كار برده، ولی امامی نصب شده از جانب خداوند برای او نباشد، تلاشش پذیرفته نمی شود، و گمراه و سرگردان خواهد بود، و خداوند نیز اعمال او را دشمن می دارد..»
در روایت دیگری از پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله خطاب به حضرت علی علیه السلام در مورد ولایت آن حضرت می خوانیم: «لو ان عبدا عبد الله مثل ما قام نوح فی قومه وكان له مثل احد ذهبا فانفقه فی سبیل الله ومد فی عمره حتی حج الف عام علی قدمیه ثم قتل بین الصفا والمروة مظلوما ثم لم یوالك یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها؛ (11) اگر كسی به اندازه رسالت حضرت نوح در میان قومش عبادت كند، و به اندازه كوه احد طلا داشته و در راه خدا انفاق كند و عمرش طولانی شود تا هزار بار خانه كعبه را با پای برهنه زیارت كند، و سپس در میان صفا و مروه مظلومانه به قتل برسد، اگر ولایت تو را ای علی نداشته باشد، بوی بهشت را نچشیده و داخل آن نخواهد شد..»
نمونه هایی از پیامدهای عدم شناخت امام
با همه آن تاكیدات، جامعه اسلامی مقام امام و امامت و ولایت را درست نشناخته اند، و این عدم شناخت چه در زمان خود پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و چه بعد از آن حضرت پی آمدهای ناگواری در پی داشت و علاوه بر غصب خلافت و آن همه بدعتها و اختلافات، زیانهای سنگین علمی و فرهنگی نیز بر جامعه اسلامی تحمیل نمود. در ذیل به نمونه هایی از این موارد از عصر خود پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله تا این زمان اشاره می شود، با تذكر این نكته كه پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله علاوه بر مقام رسالت، مقام امامت را نیز دارا بود؛ چرا كه او افضل انبیای الهی است و وقتی ابراهیم علیه السلام مقام امامت را دارا باشد، یقینا [و به طریق اولی] آن حضرت نیز از مقام امامت برخوردار خواهد بود.
1 - عبدالله ابن عمر می گوید: «هر كلامی كه از پیامبرصلی الله علیه وآله می شنیدیم آن را می نوشتیم، ولی گروهی از قریش مرا از این كار منع می كردند و می گفتند: ممكن است رسول خداصلی الله علیه وآله از روی غضب یا خوشحالی سخن گفته باشد، من هم از این كار دست كشیدم، حضور آن حضرت رسیدم و جریان را برای ایشان نقل نمودم، فرمودند: «كلمات و سخنان مرا بنویس. به خدا قسم از دهان من جز حق خارج نمی شود..» (12)
این جریان نشان می دهد كه عده ای مقام عصمت و علم الهی حضرت را درك نكرده بودند، و همین جهالت بود كه باعث شد وقتی حضرت در بستر بیماری، كاغذ و قلم تقاضا نمودند تا مطلبی را برای مسلمانان بنویسند كه گمراه نشوند، عمر از این كار ممانعت كرد و گفت: كتاب خدا ما را كفایت می كند، و (نعوذ باالله) پیامبر هزیان می گوید..» (13) اگر مقام نبوت و امامت و عصمت و طهارت او را شناخته بودند، هرگز به خود جرات نمی دادند چنان سخنان سست و بی پایه ای را مطرح كنند.
2 - چون برخی از مسلمانان مقام امام را نشناختند، اجازه دادند كه حتی شخصی با زور و كودتا هم بتواند خلافت و جانشینی پیامبر را به عهده گیرد، و حتی اگر فاسق و فاجر هم باشد، بتواند عهده دار امامت و خلافت شود، چنانكه به برخی از معتزلیها و حشویه و... نسبت داده شده است. (14)
3 - ابن ابی الحدید با اینكه از برترین شارحان نهج البلاغه است، در عین حال شناخت آن چنانی نسبت به مقام امام و امامت ندارد. و در ابتدای خطبه همام، در توجیه این سؤال كه چرا علی علیه السلام از ابتدا پاسخ همام را در بیان اوصاف متقین نداد، بلكه اجازه داد تا او اصرار و سماجت كند تا آن جا كه امام را در فشار قرار دهد؟ پاسخهایی داده است. از جمله می گوید: «ولعله تثاقل عن الجواب لیرتب المعانی التی خطرت له فی الفاظ مناسبة لها ثم ینطق بها كما یفعله المتروی فی الخطبة؛ (15) شاید علت تاخیر او از جواب این بود كه معانی ای كه برای او خطور می كرد را در الفاظ مناسب ردیف كند (و بقول امروزیها سخنرانی را خوب آماده كند) و آنگاه سخن بگوید چنان كه یك خطیب فكر و اندیشه می كند..»
مذهب و اعتقاد ابن ابی الحدید اجازه نمی دهد كه بفهمد امام علم الهی و «لدنی.» دارد و نیاز به فكر و ترتیب الفاظ و آماده كردن منبر و سخنرانی و پیش مطالعه ندارد.
4 - در یكی از مجلات می خوانیم: «مهدی علیه السلام در دل تاریخ فرورفته و از موقعیت امامت و برتری خویش بر تاریخ پرتو افكنده، با آزمودگی و تجربه ای كه در این مدت طولانی كسب كرده است توانایی دگرگونی اساسی جهان را خواهد داشت..» (16) آیا امام معصومی كه وارث علوم تمام انبیاو ائمه گذشته و دارای «علم لدنی.» و الهی می باشد، نیاز به كسب تجربه بشری دارد؟ آیا این نشانگر این نیست كه در حوزه خودی هم باید امام شناسی تقویت شود؟ شبهه افكنی روشنفكران معاصر نیز بیشتر ناشی از عدم شناخت معصومان و امامان است. چنان كه بسیاری از وهابیان نیز كه بیشترین شبهه را در سطح جهان علیه شیعه مطرح می كنند، این اعمالشان بر اثر عدم درك صحیح امامت در شیعه، و عدم توان آن است.
بدین جهت است كه امامان، در طول تاریخ تلاش نمودند، تا تبیین صحیح و درستی از امامت و جایگاه رفیع آن ارائه كنند. از جمله ثامن الحجج علیه السلام سخت تلاش نمود و از فرصتها بهره برداری نموده، در جامعه ای كه امامت و خلافت الهی، رنگ پادشاهی گرفته بود و در حد ولایتعهدی تنزل یافته بود، معنا و تفسیر صحیحی از امامت و جایگاه آن ارائه كرد.
مقام و جایگاه رفیع امامت
امام هشتم علیه السلام فرمود: «ان الامامة اجل قدرا، واعظم شانا، واعلامكانا، وامنع جانبا، وابعد غورا من ان یبلغها الناس بقولهم اوینالوا بآرائهم او یقیموا اماما باختیارهم. ان الامامة خص الله عزوجل بها ابراهیم الخلیل علیه السلام بعد النبوة والخلة مرتبة ثالثة وفضیلة شرفه بها واشاد بها ذكره فقال «انی جاعلك للناس اماما»؛ (17)
همانا امامت قدرش برتر، و شانش بزرگتر، و منزلتش عالی تر، و مكانش منیع تر، و ژرفای آن عمیق تر از آن است كه مردم با عقل و اندیشه خود به آن برسند، یا با انتخاب و آراء خویش به آن برسند و امامی را نصب كنند. براستی امامت [مقامی است] كه خداوند متعال آن را بعد از مقام نبوت و خلت (خلیل الهی) در مرحله سوم به ابراهیم خلیل اختصاص داد و فضیلتی است كه او را به آن شرفیاب نمود و به وسیله آن نامش را بلند آوازه قرار داد و فرمود: براستی تو را امام مردم قرار دادم..»
در فراز دیگری از حدیث می خوانیم:
«ان الامامة منزلة الانبیاء وارث الاوصیاء. ان الامامة خلافة الله وخلافة الرسول صلی الله علیه وآله ومقام امیر المؤمنین ومیراث الحسن والحسین علیه السلام؛
امامت مقام پیغمبران، میراث اوصیاء، خلافت الهی، جانشینی رسول خداصلی الله علیه وآله، مقام امیرالمؤمنین و یادگار حسن و حسین علیهما السلام می باشد..»
ان الامامة زمام الدین ونظام المسلمین وصلاح الدنیا وعز المؤمنین. ان الامامة اس الاسلام النامی، وفرعه السامی، بالامام تمام الصلاة والزكاة والصیام والحج والجهاد وتوفیر الفی ء والصدقات وامضاء الحدود والاحكام ومنع الثغور والاطراف. الامام یحل حلال الله ویحرم حرام الله ویقیم حدود الله ویذب عن دین الله ویدعوا الی سبیل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة والحجة البالغة؛ (18)
براستی امامت زمام دین، مایه نظام مسلمین، صلاح دنیا و عزتمندی مؤمنان است. همانا امامت ریشه اسلام بالنده و شاخه بلند آن است. كامل شدن نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و فراوانی غنائم و صدقات و اجرای حدود و احكام و نگهداری مرزها و اطراف كشور، به وسیله امام انجام می گیرد. امام است كه حلال خدا را حلال و حرام او را حرام می كند و حدود الهی را برپا داشته و از دین خدا دفاع می كند و با بیان حكمت آمیز و اندرزهای نیكو و دلیلهای رسا، [مردم را] به سوی پروردگار خویش دعوت می كند..»
توصیف امام
معرفی امام و بیان اوصاف او به حقیقت از حد قدرت ما خارج است. از اینرو در این بخش نیز از امام هشتم علیه السلام كه خود دارنده اوصاف امامت است بهره می جوئیم.
آن حضرت فرمود: «الامام كالشمس الطالعة المجللة بنورها للعالم وهی فی الافق بحیث لاتنالها الایدی والابصار، الامام البدر المنیر والسراج الزاهر والنور الساطع والنجم الهادی فی غیاهب الدجی واجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام الماء العذب علی الظمآء والدال علی الهدی والمنجی من الردی، الامام النار علی الیفاع، الحار لمن اصطلی به والدلیل فی المهالك. من فارقه فهالك؛ (19)
امام مانند خورشید فروزان است كه نورش عالم را فراگیرد و خودش در افق [اعلا] قرار دارد؛ به گونه ای كه دستها و دیدگان به آن نرسد، امام ماه تابان، چراغ روشن، نور درخشان و ستاره راهنما در تاریكیها، رهگذر شهرها و كویرها، و گرداب دریاها است. امام آب گوارای زمان تشنگی و راهنمای هدایت و نجات بخش از هلاكت است. امام آتش روشن بر بلندیها [برای هدایت گم گشتگان] ، وسیله گرمی برای هر كه از آن گرما خواهد و رهنمای هلاكت گاهها است. هر كه از او جدا شود هلاك شود..»
راستی این همه مفاهیم بلند و عمیق را چگونه می توان به مردم فهماند و چگونه خود می توان به آن رسید؟
من گنگ خواب دیده و مردم تمام كر // من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش (20)
و فرمود: «الامام السحاب الماطر والغیث الهاطل والشمس المضیئة... الامام الانیس الرفیق والوالد الشفیق والاخ الشقیق والام البرة... الامام امین الله فی خلقه وحجته علی عباده وخلیفته فی بلاده والداعی الی الله والذاب عن حرم الله، الامام المطهر من الذنوب والمبرا، المخصوص بالعلم الموسوم بالحلم؛(21)
امام ابری است بارنده، بارانی است شتابنده و خورشیدی است فروزنده... امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر دلسوز و مادر نیكو است... امام امین خدا در میان مردم، حجت او بر بندگانش، خلیفه او در زمین و دعوت كننده به سوی خدا و دفاع كننده از حریم الهی است. امام از گناهان پاك و [از عیب] به دور است. به علم مخصوص گشته و به حلم علامت یافته است..»
گر بیابم صد دهان و این چنین // تنگ آید در بیان آن امین
این قدر هم گر نگویم ای سند // شیشه دل از ضعیفی بشكند. (22)
خالی از لطف نیست كه در اینجا به اعترافی از دشمن در مورد خود امام هشتم علیه السلام اشاره كنیم: وقتی كه حضرت رضاعلیه السلام به ولایتعهدی رسید، گروهی از حاشیه نشینان و غلامان دربار هم پیمان شدند كه در لحظه ورود حضرت به نزد مامون به او بی اعتنایی و بی احترامی كنند. آنها تصمیم گرفتند كه پرده را كه رسم بود موقع ورود آنحضرت بالا بزنند، بالا نزنند. اتفاقا در لحظه ورود آن حضرت همه بی اختیار پرده را بالا نگهداشتند و به آن حضرت احترام نمودند، در نوبتی دیگر كه با تصمیم قبلی متفقا پرده را بلند نكردند، خداوند بادی را مامور ساخت كه پرده را بلند كند، حضرت وارد شد و همین قضیه به هنگام راجعت حضرت نیز تكرار شد. آنها به یكدیگر گفتند: «یا قوم هذا رجل له عند الله منزلة ولله به عنایة؛ ای قوم! این مرد در پیشگاه الهی جایگاه خاصی دارد و خداوند به او عنایت دارد..»
مگر ندیدید كه شما پرده را بلند نكردید، خداوند مانند حضرت سلیمان باد را در اختیار او قرار داد؟ و لذا تصمیم گرفتند عقائد خود را اصلاح كنند و بعد از آن روز، در احترام آن حضرت بكوشند. (23)
نشانه های امام
امام رضاعلیه السلام می فرماید: «للامام علامات: یكون اعلم الناس واحكم الناس واتقی الناس واحلم الناس واشجع الناس، واسخی الناس واعبد الناس... ویكون مطهرا ویری من خلفه كما یری من بین یدیه؛ (24)
امام دارای نشانه هایی است: او داناترین مردم، بهترین انسانها در قضاوت، با تقواترین مردم، بردبارترین مردم، شجاع ترین مردم، سخاوتمندترین مردم و عابدترین مردم می باشد... و پاكیزه [از گناهان و معصوم است] و از پشت سر همچون از پیش رو می بیند..»
امام رضاعلیه السلام در حدیث فوق 9 نشانه را برای امام بیان می كند. البته امام نشانه های دیگری نیز دارد، از جمله:
1 - امام محدث است؛ یعنی، صدای ملك را می شنود ولی او را نمی بیند. به فرموده امام هشتم علیه السلام رسول آن است كه جبرئیل بر او نازل می شود و او جبرئیل را می بیند و سخنانش را می شنود. نبی گاهی سخن جبرئیل را می شنود و گاهی خودش را می بیند. «والامام هو الذی یسمع الكلام ولا یری الشخص؛ (25) و اما امام كسی است كه سخن [ملك] را بشنود ولی شخص او را نبیند..»
2 - امام دارای علم الهی و مؤید به روح رحمانی است. امام هشتم علیه السلام فرمود: «ان الامام مؤید بروح القدس وبینه وبین الله عمود من نور یری فیه اعمال العباد وكلما احتاج الیه لدلالة اطلع علیها؛ (26) امام با روح القدس تایید شده و بین او و خدا ستونی از نور است كه در آن رفتار بندگان را می بیند و هرگاه برای راهنمایی [افراد] به آن احتیاج پیدا كند، بر آن راهنمایی آگاهی می یابد..»
پی نوشت :
1) ر. ك: محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه. ق، ج 1، ص 486؛ شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مكتبة بصیرتی، ص 304.
2) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، المكتبة الاسلامیة، 1385 ه. ق، ج 49، ص 3 - 7.
3) اصول كافی، ص 486؛ ارشاد مفید، ص 304.
4) بقره/124.
5) مائده/5.
6) مائده/67.
7) علامه امینی، الغدیر، دارالكتب الاسلامیة، ج 10، ص 359 - 360.
8) فخر رازی، مجموعة الرسائل، چاپ مصر، 1328، المسائل الخمسون، ص 384.
9) ابن میثم بحرانی، غایة المرام، چاپ دوم، المقصد الاول، باب 2، ص 244، حدیث 2.
10) اصول كافی، ج 1، ص 183.
11) بحارالانوار، ج 27، ص 194 و ر. ك: مناقب خوارزمی، ص 28.
12) سنن ابی داوود، داراحیاء السنة النبویة، ج 3، ص 318 و ر. ك: مسند احمد حنبل، مؤسسه الرسالة، بیروت، ج 11، ص 58.
13) همان، ج 3، ص 409؛ ابن سعد، طبقات الكبری، بیروت، دار صادر، ج 2، ص 243؛ صحیح بخاری، ج 1، ص 39.
14) علامه حلی، دلائل الصدق، ج 2، ص 4؛ اللوامع الالهیه، ص 258 - 259، به نقل از محمد رضا مظفر، بدایة المعارف، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، شرح از سید محسن خرازی، ج 2، ص 8.
15) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء التراث، چاپ دوم، 1386، ه. ق، ج 10، ص 134.
16) مجله حوزه، شماره 71 - 70، چاپ دوم، 1374، ص 50.
17) محمد بن یعقوب كلینی، اصول كافی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیة، ترجمه و شرح از سید جواد مصطفوی، ج 1، ص 284 - 285؛ و ر. ك: علی بن شعبه، تحف العقول، تهران، كتاب فروشی اسلامیة، ترجمه علی اكبر غفاری، ص 460 - 461.
18) همان، ص 462؛ اصول كافی، ج 1، ص 286.
19) همان، ج 1، ص 286؛ تحف العقول، ص 436.
20) جلال الدین محمد بلخی مولوی.
21) تحف العقول، ص 464؛ اصول كافی، صص 286 - 288.
22) مولوی.
23) علامه مجلسی، بحارالانوار، دارالكتب الاسلامیة، ج 49، ص 60، ح 79؛ و ر. ك: شیخ حر عاملی، اثباة الهداة، ج 3، ص 314؛ فیض كاشانی، محجة البیضاء، ج 4، ص 284.
24) شیخ حر عاملی، التنبیه، ص 26؛ ر. ك: بدایة المعارف، محمد رضا مظفر، شرح از سید محسن خرازی، ج 2، ص 46.
25) اصول كافی، ج 1، ص 248، روایت 2.
26) التنبیه، ص 42؛ بدایة المعارف، ج 2، ص 50.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره40 .
۱۳۹۵/۰۵/۱۸ ۱۸:۲۵ شناسه مطلب: 94801
پيامبر اکرم(ص) يکي از مهمترين دلايل برانگيختگي خود را به کمال رساندن «مکارم اخلاق» دانسته است. نگاهي هرچند گذرا به قرآن و سنت پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) اين نکته را به خوبي آشکار ميسازد که اين بزرگواران پيش از راهبري مردم به خير و صلاح، نخست خود را به خصال نيکو ميآراستند و از اين حيث الگويي عملي و راستين از خير و نيکي به آنها ارائه ميدادند.
امامرضا(ع) نيز به دليل اتصال به خاندان وحي و نبوت، چونان پدران و نياکان خويش، همت خود را بر تخلق به اخلاق الهي قرار داده بود و از اين رو، الگويي بينظير و زنده براي مردمان همعصرش و همه دورانها به يادگار نهاد. پژوهش و بررسي در سيره اين امام همام از اين واقعيت پرده برميدارد که تنها پرورده شدن در دامان خاندان وحي است که ميتواند، چنين قابليتي را به انسان عطا کند.
مطلبي که از پي ميآيد، نگاهي است کوتاه و گذرا بر سيره اخلاقي و عملي رضاي اهلبيت(ع).
امامان شيعه در زمان خويش به عنوان مهمترين شخصيت علمي، فقهي، ديني و سياسي در برطرف کردن مشکلات و مصائب جامعه اسلامي تلاشهاي فراوان کردند. سلوک ديني، منش شخصي، شيوه زندگي و شخصيت سياسي امامرضا(ع) نيز مانند ديگر امامان ويژگيهاي منحصربهفردي داشت. به عبارت ديگر، زندگي و شخصيت امامان شيعه دو جنبه ارزشي متمايز و مرتبط با هم دارد: اول: شخصيت عملي و علمي و اخلاقي و اجتماعي آنان که در طول زندگي ايشان در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نياز به پيشزمينههاي اعتقادي و مذهبي خاص ندارد، بلکه هربيننده فهيم و داراي شعور و انصاف ميتواند، ارزشها و امتيازهاي آنان را دريابد و بشناسد. دوم: شخصيت معنوي و الهي آنان که ريشه در عنايت ويژه خداوند نسبت به ايشان دارد. شناخت اين بعد از شخصيت اهل بيت نياز به معرفتهاي پيشين دارد؛ يعني نخست بايد به رسالت پيامبر اسلام(ص) ايمان داشت و براساس رهنمودهاي آن حضرت، ولايت عترت را پذيرفت و براي شناخت جايگاه عترت به روايات و راويان معتبر اعتماد کرد.
شخصيت ملکوتي و مقام شامخ علمي و زهد و اخلاق امامرضا(ع) و اعتقاد شيعيان به او سبب شد که نه تنها در مدينه، بلکه در سراسر دنياي اسلام به عنوان بزرگترين و محبوبترين فرد خاندان پيامبراکرم(ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترين پيشواي دين بشناسند و نامش را با صلوات و تقديس ببرند. او سرور و بزرگ بنيهاشم و گراميترين و شريفترين آنها بود و به گفته ذهبي(م 748ق) مورخ اهل سنت، امام چنان منزلت و موقعيتي داشت که شايسته مقام خلافت بود.(1) باوجوداين، چنانکه امامرضا(ع) خود ميفرمود هيچگاه در انديشه بهدست گرفتن خلافت نبود و آنچه براي آن حضرت اهميت و اولويت داشت روشنگري در مسائل ديني و تلاش براي آگاهي و بيداري آنان و رسيدگي به حوائج مردم بود.»(2)
روش زندگي امامرضا(ع) و رفتارش با مردم
امام رضا(ع) به اخلاق عالي و ممتاز آراسته بود و بدينسبب دوستي عام و خاص را به خود جلب فرموده بود. او شبيهترين مردم به پيامبراکرم(ص) بود.(3) رفتاري پيامبرگونه داشت و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام ميشد.
کسي را با عمل و سخن خود نميآزرد، تا حرف مخاطب تمام نميشد، سخنش را قطع نميکرد. هيچ حاجتمندي را مأيوس باز نميگرداند. در حضور ميهمان به پشتي تکيه نميداد. پيش روي کسي پاي خود را دراز نميکرد. هرگز به غلامانش دشنام نداد و با آنان مينشست و غذا ميخورد.
شبها کم ميخوابيد و قرآن ميخواند، بيشتر اوقات از اول شب تا صبح شبزندهداري ميکرد. هر سه روز يکبار قرآن را ختم و در آيات آن تفکر ميکرد، کسي عالمتر و پرهيزکارتر از او نبود و در همه وقت ذکر خدا ميگفت. بسيار روزه ميگرفت. هر ماه 3روز حتما روزه بود. در نهان به ويژه شبهاي تاريک، بسيار به مردم احسان ميکرد و صدقه ميداد. کسي که از او تقاضايي داشت، اگر ميتوانست بيدرنگ آن رابرميآورد تا مبادا از آن بينياز گردد و فرصت از دست برود. با مردم به نرمي سخن ميگفت. هيچگاه با سخنش کسي را نميآزارد.
امام(ع) در تابستان روي حصير و در زمستان روي پلاسي مينشست. نظافت را در هر حال رعايت ميکرد و عطر و بخور بسيار به کار ميبرد. عادتا جامه ارزان و خشن ميپوشيد ولي در مجالس و ملاقاتها و پذيراييها لباس فاخر بر تن ميکرد. غذا را آهسته و اندک ميخورد و سفرهاش رنگين نبود. قبل از غذا دستها را ميشست.
چون صبح اول وقت نماز ميگزارد تا بر آمدن آفتاب در سجده ميماند. سپس با مردم مينشست و سخن ميگفت، يا سوار ميشد و بيرون ميرفت. در هر فرصت مقتضي مردم مسلمان را به وظايف خود آگاه ميکرد. براي خنثيکردن توطئههاي مأمون و اطرافيان او مراقبتي هوشيارانه داشت.(4)
به طور کلي او داراي شخصيتي يگانه و صفاتي ويژه بود و از نظر شيعه اماميه آن حضرت داراي ملکه عصمت که از لوازم امامت است، بود.
ياسر خادم گويد: امامرضا(ع) حتي در برخورد با غلامان و خادمان خود هرگز حاضر نبود که کرامت انساني آنان را ناديده بگيرد و چيزي از حقوق آنان فرو گذارد. امام به خادمان خود ميگفت اگر که مشغول خوردن طعام هستيد و مرا بالاي سر خود ايستاده ديديد مبادا از جاي خود برخيزيد مگر آنکه از خوردن فارغ شده باشيد. گاهي امام خادمش را صدا ميزد به او ميگفتند مشغول خوردن غذاست. امام ميفرمود بگذاريد غذايش تمام شود.(5)
زهد و پرهيزکاري
در روزگار امامرضا(ع) تعاليم صوفيه در خراسان و ديگر ايالات رواج يافته و جمعي از مشايخ همچون شقيق بلخي(م194ق) شاگرد ابراهيم ادهم، مريداني را در حلقه صحبت خود ميپرورد و با مفاهيمي همچون زهد، پرهيز از دنيا، قناعت و زندگي سخت آشنا ميساخت. هنگام حضور امام در خراسان، گروهي از صوفيه نزد آن حضرت رفتند و گفتند انتخاب ايشان به عنوان فردي از اهل بيت به ولايت امر و امامت امت از سوي مأمون انتخابي شايسته بوده است؛ زيرا امت نيازمند کسي است که غذاي ناگوار بخورد، لباس درشت بپوشد، الاغ سوار شود و به عيادت مريض برود. اما امام که زهد را در اين ظواهر نميديد، فرمود: يوسف پيامبر قباي ديباي زربافت ميپوشيد و بر اريکه فرعوني تکيه ميکرد و فرمان ميراند. خواسته واقعي از امام و رهبر، قسط و عدل است و اينکه در گفتار صادق و در حکومت دادگر باشد و چون وعدهاي کند، وفا نمايد. راستي که خداي تعالي لباس و خوراکي را حرام نکرده است.
آنگاه امام آيه 32 سوره اعراف را تلاوت فرمود که: اي پيامبر بگو زيورهايي را که خداوند براي بندگانش پديد آورده و روزيهاي پاکيزه را چه کسي حرام گردانيده است.(6) گفته شده است معروف کرخي(م200ق) از مشاهير صوفيه از موالي امامرضا(ع) بود و به دعوت آن حضرت از آيين مسيحي به دين اسلام گرويد و پس از آن پيوسته در خدمت آن حضرت بود.(7)
امام(ع) به رفتار ياران و غلامانش توجه داشت و در اصلاح خطاهاي آنان ميکوشيد. روزي غلامش ميوهاي را نيمخورده به دور انداخت. امام فرمود: سبحانالله! اگر شما از اين ميوه بينياز هستي چه بسا افرادي که به آن نيازمندند. آن را به نيازمندان بدهيد.(8)
امام رضا(ع) دنياي فريبنده و پرتجمل را به چيزي نميگرفت. هنگامي که در خراسان بود، در روز عرفه همه مال خود را در ميان مردم قسمت کرد. چون فضل بنسهل گفت، اين زيانکاري است، امام فرمود: بلکه عين غنيمت است.(9) امام رضا(ع) پيوسته ياد آخرت را در دل خويش زنده ميداشت. چون از امام پرسيدند: چگونه صبح کردي؟ فرمود: با عمر کاسته و کردار ثبت شده و مرگ بر گردن ما و دوزخ دنبال ما است و ندانيم با ما چه شود.(10)
امامرضا(ع) ميهمان را به کار وانميداشت و به علاوه به بهترين گونه در احترام او ميکوشيد. يکبار براي آوردن احمدبن محمد بزنطي، از ياران خاص خود مرکب خويش را فرستاد. چون بزنطي آمد، تا پاسي از شب را با امام گذراند و از امام پرسش ميکرد و امام جواب ميگفت. سپس هنگام خواب، امام فرمود تا رختخواب خويش را برايش پهن کردند. امام که احساس کرد بزنطي گمانهايي در سر ميپرورد، به وي فرمود که مبادا اين کارها را مايه فخر و مباهات خود قرار دهي؛ براي خدا تواضع کن تا خدا مقامت را بلند گرداند.(11)
علم و دانش
امامرضا(ع) دانش خود را از جد بزرگوارش پيامبر اکرم(ص) به ارث برده بود. او سرچشمه جوشاني از علم و فضيلت بود. بر همه علوم و دانشها احاطه کامل داشت و مورخان و راويان در اين موضوع متفقالقولند که او دانشمندترين مردم زمان خويش و داناتر و شايستهتر از همه آنان در فرايض دين و ديگر علوم بود. تاريخ، بسياري از مناظرات علمي و مباحثات فکري آن حضرت را که موجب پيروزي بر دشمنان اسلام شده براي ما بيان کرده است.
از امام موسيبنجعفر(ع) روايت شده که به فرزندان خود ميفرمود: اين برادرتان علي، عالم آلمحمد است. مسائل دين خود را از او بپرسيد و آنچه را به شما گويد نگه داريد.
بيست و چند سال بيش نداشت که در مسجدالنبي مينشست و فتوا ميداد. خود ميفرمايد: من در روضه پيامبر خدا مينشستم و دانشمندان مدينه چون در مسئلهاي ناتوان ميشدند نزد من ميآمدند و مسائل را از من ميپرسيدند و پاسخ ميشنيدند.(12)
امامرضا(ع) داراي حضور ذهن، سرعت انتقال، قوت استدلال و روايي و شيوايي کلام بود. مباحثات آن حضرت با رؤساي اديان و دانشمندان و زنديقان که آنان را با دلايل روشن و براهين قاطع محکوم و مغلوب ميفرمود، دليل آشکاري بر درجه حضور ذهن و سرعت انتقال آن حضرت است.
دعا و عبادت
يکي از برجستهترين فضايل امامرضا(ع) سرسپردگي او به خداوند بود. اين فضيلت را ميتوان به وضوح در اعمال عبادي او که بر پايه خوف الهي و دينداري قرار داشت، در زندگي آن بزرگوار مشاهده کرد: سجدههاي طولاني، نمازهاي زياد، روزههاي مکرر، شبزندهداريهاي پررمز و راز و همدمي هميشگي با قرآن. رجاءبنابيضحاک گويد: به خدا سوگند مردي را نديدم که بيش از او از خداوند پروا کند، به ياد خدا باشد و از خداوند بترسد.(13)
يکي از مظاهر زندگي آن حضرت اين بود که در مناجات با خداوند از دعا به مثابه يک حربه استفاده ميکرد. حضرت به اصحاب خود نيز ميفرمود: بر شما باد به اسلحه پيامبران که همانا دعا است و دعا بلاي نازل شده و نازل نشده را دفع ميکند.(14)
جود و احسان
جود و احسان امامرضا(ع) از منشأ ايمان و مبدأ خير بر مبناي فضل و کرم خداوند درباره وي سرچشمه ميگيرد. براي آن حضرت هيچ عملي دوست داشتنيتر از مهرباني کردن به مردم و به خصوص به فقرا نبود. مورخين نمونههاي بسياري از سخاوت و بخشندگي آن حضرت را ذکر کردهاند: امام در نامهاي براي فرزندش امامجواد(ع) نوشت: به من خبر رسيده که هنگامي که سوار ميشوي غلامان تو را از باب صغير بيرون ميبرند. اين از بخل آنان است تا خيري از تو به کسي نرسد، به حقي که بر تو دارم از تو ميخواهم ورود و خروجت از باب کبير باشد و با خود دينار و درهم بردار تا هرکس از تو چيزي را طلب کند به او بدهي. پس بسيار بخشش کن.»(15)
زماني که صدقه ميداد صورت خود را ميپوشاند. سليمان جعفري علت را از امام پرسيد. امام فرمود: چون نياز نيازمندي را برآورم نميخواهم ذلت خواهش را در چهره او ببينم تا عزت نفسش همچنان پايدار باشد.(16)
يعقوب بناسحاق نوبختي گويد: مردي به امامرضا(ع) عرض کرد به اندازه جوانمردي خود به من عطا کن. امام(ع) فرمود: نميتوانم. مرد عرض کرد به اندازه جوانمردي من عطا کن. امام فرمود: دويست دينار به او بدهيد.(17) همين امام در روز عرفه همه دارايي خود را بخشيد و فرمود چيزي را که با آن پاداش و بخشايش خداوند را ميخريد، زيان بهشمار نياوريد.
صبر و شکيبايي
استقامت امامرضا(ع) در موقعيتهاي سخت و دشواري که باعث برانگيختن بحرانهاي نفساني و عاطفي است براي ما آشکار ميسازد. آن حضرت در زمان خلافت هارون عباسي در برابر انواع ستمها و سختيها مانند حبس طولاني پدربزرگوارش، شکنجهها و عذابهايي که بر علويان وارد ميشد و مصائب ديگر، صبور بود. شکيبايي و بردبارياش در زمان خلافت مأمون عباسي و سياست مرموز او نيز درجه صبر و تحمل آن حضرت را نشان ميدهد.
قيامهاي سياسي و آشفتگي اوضاع اجتماعي در دهههاي پاياني سده دوم هجري که براي براندازي حکومت عباسي صورت گرفت و سرانجام مرگ مشکوک هارون عباسي در خراسان و درگيري سخت نظامي ميان امين و مأمون و بروز مسائل تازه در مکه و مدينه و عراق و قيامهاي علويان و برخي از سادات حسني همچون ابنطباطبا و دامن زدن به اختلاف ميان سادات حسني و حسيني و تعويض پرده کعبه و تغيير رنگ آن از سياه به زرد طلايي و در اين ميان اجبار امامرضا(ع)- در نهايت ناخشنودي آن بزرگوار- به خراسان و قبول ولايتعهدي که به نوشته ابوالفضل بيهقي در تاريخ خود «رضا را سخت کراهيت آمد که دانست آن کار پيش نرود امام هم تن در داد. از آنکه از حکم مأمون چاره نداشت.»(18) درجه صبر و شکيبايي آن حضرت را نشان ميدهد.
تربيت و دوستي خانواده و دوستان
امامرضا(ع) به امر تربيت، تهذيب نفوس، ارشاد و نصيحت، مراقبت دقيق بر اعمال و رفتار توجه خاص داشت. اگر غلامش اسراف ميکرد، فورا گوشزد ميکرد و او را از اسراف کردن باز ميداشت. چنان که به غلام خود که سيبي را گاز زده انداخت، فرمود اين کار اسراف است.
حضرت عبدالعظيم حسني گويد: امام عليبنموسي(ع) به من فرمود به دوستانم سلام مرا برسان و بگو راه نفوذي براي شيطان بر خودشان قرار ندهند. دوستانم را به سکوت و ترک مجادله دعوت کن و به آنان بگو به ديدار يکديگر بشتابند زيرا اين کار وسيله تقرب به من است.
امام رضا(ع) به خانواده اهميت زياد ميداد و ميفرمود: کسي که در طلب روزي ميکوشد و فضل خداوند را ميجويد تا مخارج اهل و عيال خود را کفايت کند، اجرت و پاداش او از مجاهد راه خدا بيشتر است و ميفرمود: بنده مؤمن سودي به چنگ نميآورد که از همسر شايسته بهتر باشد. همسري که چون شويش به خانه آيد مايه مسرت او باشد و در مورد مردان ميفرمود: سزاوار نيست که مردان بوي خوش را از خود دور کنند زيرا پاکيزگي و تميزي و بوي خوش به زندگي پابرجا و مستحکم کمک ميکند؛(19) و بالاخره امامرضا(ع) در زندگي فردي و اجتماعي خود خلق والاي پيامبراکرم(ص) را حکايت ميکرد:
يمثل النبي في اخلاقه
فانه النابت من اعراقه
در اخلاق او، پيامبر اکرم(ص) جلوهگر ميشود، چرا که او برخاسته از ريشههاي نبوي است.
۱۳۹۵/۰۵/۱۸ ۱۸:۲۱ شناسه مطلب: 94800
چکیده:
قرآن کریم، توصیف گری گویاست و در آیه های فراوانی به بیان منزلت بلند و جایگاه والای خویش پرداخته است. اهل بیت (علیهم السلام) که عارف به حقیقت قرآن هستند، این منزلت و فضیلت را به خوبی تبیین کرده اند.در این مقاله با نگرشی به سیره قرآنی و تفسیری امام رضا (علیه السلام) به بیاناتی که به طور مستقیم در باب قرآن کریم در تفسیر و فهم آن فرموده اند پرداخته می شود.
کلیدواژه: قرآن، امام رضا، احادیث امام رضا، تفسیر قرآن
مقدمه:
باید اذعان کرد قرآن کریم در اندیشه، گفتار و رفتار اهل بیت (علیهم السلام) تجسم و عینیت تمام یافته است و سیره کریمانه و سخن حکیمانه آنان مستقیم یا غیر مستقیم، روشنگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است؛ چرا که آنان بنا بر وصیت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، عترت آن حضرت در زمین خواهند بود.[1]
میراث قرآنی و تفسیری ارزشمند و باقی مانده از وجود مبارک امام رضا (علیه السلام) از نمونه های عظیم ذخایر قرآنی تفسیر معصومان (علیهم السلام) است.
از آنجا که لطف و حکمت خداوند متعال همواره اقتضا کرده است تا انسان را در پهنه زندگی بدون راهنما و حجت رها نسازد میراث را در میان خاندان نبوت، دست به دست نموده تا به هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) برسد و آن امام همام وارث کتاب الهی و مفسر راستین قرآن باشد.
در این مقاله با نگرشی به سیره قرآنی و تفسیری امام رضا (علیه السلام) به بیاناتی که به طور مستقیم در باب قرآن کریم در تفسیر و فهم آن فرموده اند پرداخته می شود.
الف) جایگاه قرآن
قرآن کریم، توصیف گری گویاست و در آیه های فراوانی به بیان منزلت بلند و جایگاه والای خویش پرداخته است تا برای کسی در روی گردانی از قرآن حجتی باقی نماند. آن که به قرآن رو می آورد با معرفت و بینش در وادی آن گام می نهد. اهل بیت (علیهم السلام) نیز که عارف به حقیقت قرآن هستند هم پای آن این منزلت و فضیلت را به خوبی تبیین کرده اند. اینک نمونه ای از فراز های گفتار امام رضا (علیه السلام) در این خصوص ذکر می گردد:
قرآن کریم در اندیشه، گفتار و رفتار اهل بیت (علیهم السلام) تجسم و عینیت تمام یافته است
1-صدوق به نقل از ریان بن صلت که او از امام رضا (علیه السلام) پرسید: نظر شما درباره قرآن چیست ؟ فرمود «کلام الله لاتتجاوزه و لا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلوا؛ قرآن کلام خداست از آنچه او گفته است فراتر نروید و هدایت را در غیر او نجویید که گمراه می شوید.» (مسند الامام الرضا، عزیز الله عطاری، ج 1، ص 307)
2-صدوق به نقل از حسین بن خالد آورده است که گفت: از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: یابن رسول الله بفرمایید که آیا قرآن خالق (قدیم) است یا مخلوق؟ فرمود: نه خالق است و نه مخلوق بلکه کلام خدای عزوجل است (عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 290 . مسند الامام الرضا ج 1، ص 307).
3- در این باره که: اولین و آخرین سوره که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد کدام است ؟ امام رضا فرمود: از پدرم شنیدم که از پدرش حکایت می کرد نخستین سوره ای که نازل شد سوره اقرا باسم ربک و آخرین سوره اذا جاء نصرالله و الفتح بود (مسند الامام الرضا ج 1، ص 308).
4- امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدر بزرگوارش آورده است که مردی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: علت این که قرآن هر چه بیشتر نشر می یابد و مطالعه می شود تازگی و طراوات آن بیشتر می شود چیست ؟ فرمود برای اینکه خداوند قرآن را برای زمان و مردمی خاص نازل نفرموده است لذا قرآن در هر زمانی نو بوده و تا روز قیامت برای هر قومی، طراوت و تازگی دارد (همان، صص 308-309).
ب) تبیین علوم قرآن
در بحث های قرآنی گاهی خود قرآن کریم موضوع و محور بحث قرار می گیرد و گاهی به بررسی و مطالعه جنبه های مختلف آن پرداخته می شود. در اصطلاح به این بخش از مباحث قرآنی مثل نزول قرآن، اسباب نزول، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مباحث ادبی قران، اعجاز و...، علوم قرآن اطلاق می شود.
در آثار بجای مانده از امام رضا (علیه السلام) نمونه هایی وجود دارد که در ذیل علوم قرآن جای می گیرد که در این مجال به بیان برخی از آن ها می پردازیم.
«قرآن کلام خداست؛ از آنچه او گفته است فراتر نروید و هدایت را در غیر او نجویید که گمراه می شوید.»
شأن نزول
در خصوص شأن نزول آیات قرآن نیز مانند هر چیزی دیگر باید به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان اومراجعه نمود، زیرا تنها آنان می توانند شأن نزول را بیان کند.
امام رضا (علیه السلام) به نقل از امام علی (علیه السلام) فرمود روزی رسول گرامی اسلام برای ما خطبه ای خواند و در آن فرمود: از آیات قرآن از من بپرسید تا به شما بگویم درباره چه کسی و در کجا نازل شده است (عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج 2، ص 121).
امام رضا (علیه السلام) که به عنوان یکی از جانشینان بر حق اوست، روایت هایی در شأن نزول برخی آیات و سوره ها فرموده است که به ذکر دو مورد بسنده می کنیم.
1-امام رضا (علیه السلام) از پدرانش نقل می کند که آیه «الذین ینفقون اموالهم بالیل و النهار سرا و علانیه»[2] درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است (همان، ص107؛ و مسند الامام الرضا، ج 1، ص 323).
2- امام رضا (علیه السلام) در تفسیر سوره ی لیل می فرماید: این سوره درباره ابو دحداح است که درخت خرمای شخصی بخیل را که در خانه مرد انصاری بود و موجب اذیت او می شد، در عوض خانه اش خرید و به آن مرد واگذار کرد (مسند الامام الرضا، ج1، 383).
محکم و متشابه
امام رضا (علیه السلام) در این باره که در قرآن کریم، محکم و متشابه داریم و اینکه باید محکم را به متشابه ارجاع داد فرمود:
هر کس متشابه قرآن را به محکمش بازگرداند به راه راست راهبری می شود سپس فرمود: در اخبار ما نیز متشابهاتی همانند متشابهات قرآن و محکماتی همانند محکمات آن وجود دارد، پس متشابهات آن را به محکماتش ارجاع دهید و از متشابه آن بدون در نظر گرفتن محکم، پیروی نکنید که گمراه می شوید (مسند الامام الرضا، ج 1، ص 307 – 308؛و عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج1، ص 290).
هر کس متشابه قرآن را به محکمش بازگرداند به راه راست راهبری می شود.
ج) تفسیر آیات قرآنی
سیره و روایات تفسیری باقی مانده از عالم آل محمد گنجینه ای بسیار ارزشمند و دست مایه ای بسیار مهم برای مفسران و علاقه مندان به تفسیر قرآن می باشد. به اختصار نمونه هایی را ذکر می نماییم.
1-امام هشتم در تفسیر آیه شریفه «الذی جعل لکم الارض فراشاً و السماء بناء» (بقره: 22) فرموده است: خدا زمین را با طبایع و ابدان شما سازگار و موافق قرار داد و آن را گرم و سوزان نساخت تا شما را بسوزاند، و بسیار سرد قرار نداد تا شما را منجمد گرداند، هوای آن را زیاد خوشبو نکرده تا سرهای شما به درد آید و زیاد بد بو نساخت تا شما را هلاک کند، آن را مانند آب نرم روان قرار نداد تا در آن غرق شوید و زیاد سخت و صلب نیافرید تا نتوانید خانه و ابنیه و قبرهای مردگان در آن بسازید بلکه خداوند متعال بخشی از آن را به اندازه ای که از آن سود برید و آرامش یابید و بدنها و خانه هایتان بر آن قرار گیرد، سفت و سخت آفرید.
«و السماء بناء» یعنی بر بالای سر شما آسمان را سقفی محفوظ بنا کرد و خورشید و ماه ستارگان آسمان را برای مصلحت و منفعت شما به چرخش در آورد (مسند الامام الرضا، ج 1، ص 308).
2- امام رضا (علیه السلام) در مورد معنای «ختم الله علی قلوبهم» (بقره: 7) می فرماید: ختم به معنای مهر است که به عنوان عقوبت عصیان و کفر کافران بر قلب های آنان زده می شود چنان که می فرماید: بلکه خداوند متعال بر قلوب آنان مهر زده است به سبب کفر آنان پس ایمان نمی آورند مگر اندکی (عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج1، ص 248).
3-امام هشتم (علیه السلام) در پاسخ سوال ابن فضال در مورد آیه شریفه «کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون» (مطففین: 14) فرمود: خداوند متعال هرگز وابسته به مکانی نشده و در محلی حلول نمی کند که موجب محجوب بودن بندگان از او باشد، ولکن در اثر معاصی از اجر و ثواب پروردگارشان محجوب می شوند (همان، ص 252).
امام رضا (علیه السلام) در مورد معنای «ختم الله علی قلوبهم» (بقره: 7) می فرماید: ختم به معنای مهر است که به عنوان عقوبت عصیان و کفر کافران بر قلب های آنان زده می شود.
4-ابراهیم بن ابی محمود نقل می کند درباره معنای «فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لا یبصرون» (بقره: 17) از امام رضا (علیه السلام) پرسیدم او در جواب فرمود:
ان الله تبارک و تعالی لا یوصف بالترک کما یوصف خلقه ولکنه متی علی أنهم لایرجعون عن الکفر و الضلال منعهم المعاونه و اللطف و خلا بینهم و بین اختیارهم؛ خداوند متعال چنین نیست که بدون جهت کسی را ترک کرده و از او اعراض کند ولی چون دید که آنان از کفر و گمراهی دست نمی کشند نظر لطف و معاونت را از آنان قطع کرده و آنان را به خود و به اختیار خودشان وا نهاد (همان).
5-ابن فضال می گوید: از امام رضا (علیه السلام) درباره «و مکروا و مکرالله» (آل عمران: 54) و نیز «یخادعون الله و هو خادعهم» (نساء: 142) پرسیدم، امام در جواب فرمود:
ان الله تعالی لایمکر و لا یخادع و لکنه تعالی یجازیهم جزاء المکر و الخدیعه؛ پروردگار به کسی مکر و خدعه نمی کند اما آنان را در مقابل مکر و خدعه ای که انجام می دهند مجازات می کند (مسند الامام الرضا، ج 1، ص 318).
تفسیر واژگان قرآن، تبیین پیام ها و نکات آیات شریفه قرآنی، آوردن جمله ها و عباراتی در ذیل آیه ها جهت معنا نمودن واژگان و اصطلاحات قرآنی و بیان مقصود خداوند متعال و رفع ابهام های مردم در زمینه فهم قرآن از دیگر روش ها و معیارهای تفسیری امام رضا (علیه السلام) می باشد.
حضرت رضا (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند آن حضرت درباره «اهدنا الصراط المستقیم» (فاتحه:6) فرمود: أرشدنا الی الطریق المستقیم ؛ یعنی ما را به راست رهنمون باش تا پایبند و ملازم طریقی باشیم که به حجت تو منتهی می شود و به دین تو می رسد و ما را از پیروی هوا و اخذ به رای خود که منجر به هلاکت و تباهی می شود باز می دارد (همان، ص 314). امام رضا (علیه السلام) در بیان یاد شده ضمن تبدیل آیه قرآن به معادل لغوی آن تبیین می کند که صراط مستقیم راهی است که در مسیر حجت خدا باشد و هوا خواهی و خود رایی در دین گمراهی و تباهی است.
پروردگار به کسی مکر و خدعه نمی کند اما آنان را در مقابل مکر و خدعه ای که انجام می دهند مجازات می کند
آن حضرت درباره «فاصفح الصفح الجمیل» (حجر: 85) می فرماید: صفح جمیل، گذشتی است که در او مواخذه و عقاب نباشد (عیون اخبار الرضا ج 1ص 596). درباره «خذوا زینتکم عند کل مسجد» (اعراف: 31) نیز از آن حضرت روایت شده که فرمود: زینت یعنی لباس بنابراین معنای آیه این می شود که هنگام نماز و حضور در مساجد لباس های نیکو و زینتی خود را بپوشید (معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 3).
از امام رضا (علیه السلام) درباره «و ما یومن اکثرهم بالله و هم مشرکون» (یوسف: 106) پرسیده شد، فرمود: شرکی است که به حد کفر نمی رسد(مسند الامام الرضا، ج 1، ص 347). در این آیه کریمه آمده بیشتر آنان به خدا ایمان نمی آورند مگر آنکه برای او شریک می گیرند.
در اینجا ممکن است این سوال پیش آید که چگونه در حالی که مشرکند ایمان دارند. پاسخ امام رضا (علیه السلام) می فهماند که مقصود از شرک مذکور در این آیه شرکی است که با ایمان قابل جمع است و به حد کفر نمی رسد.
تطبیق آیات و تعیین مصداق
از دیگر معیارهای تفسیر امام رضا (علیه السلام) تعیین مصداق و تطبیق آیه است، بدین صورت که مفهوم کلی آیه اخذ و بر مصادیق جدید انطباق داده می شود و راهکارهای زندگی در گستره های مختلف فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از قرآن برداشت می شود و برای واژه یا عبارتی مصادیق بسیار کلامی و یا فردی تعیین می نماید. حال، نمونه هایی از کلام امام رضا (علیه السلام) در این زمینه عرضه می گردد که در آن به بیان مصداق و تطبیق آیه پرداخته اند.
1- امام رضا (علیه السلام) در آیه «ان تجتنبو کبائر ما تنهون عنه» (نساء: 31) برای کبائر این مصادیق را بر شمردند: پرستش بتها، می خوردن، قتل، نافرمانی پدر و مادر، تهمت ناروا زدن، فرار از جنگ و خوردن مال یتیم (مسند الامام الرضا، ج 1، ص 325).
از دیگر معیارهای تفسیر امام رضا (علیه السلام) تعیین مصداق و تطبیق آیه است.
2- امام رضا (علیه السلام) در ذیل آیه «شهدالله انه لااله الا هو و الملائکه و اولو العلم قائماً بالقسط» (آل عمران: 18) فرمود مقصود و مصداق اعلی و اکمل اولوالعلم ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند زیرا دانش آنان برگرفته از دانش خدا و رسول اوست و آنان به سر چشمه علم و معرفت دسترسی دارند و دیگران از فیض وجود آنان به معرفت صحیح و کامل دست می یابند (همان، ص 324؛ و تفسیر عیاشی، ج 1، ص 238).
3-امام رضا (علیه السلام) فرمود زمانی که به سختی افتادید به واسطه ما از خداوند کمک بخواهید و این همان سخن خداست که فرمود «و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها» (اعراف: 180). آن حضرت در ادامه فرمود به خدا سوگند ماییم اسمای حسنای الهی که دعای هیچ کس جز به شناخت ما پذیرفته نمی شود (همان، ص 324-325؛ و تفسیر عیاشی، ج 1، ص 166).
4-وشا می گوید: از امام رضا (علیه السلام) درباره «و علامات و بالنجم هم یهتدون» (نحل: 16) پرسیدم فرمود آن نشانه ها ماییم و نجم رسول خداست (تفسیر عیاشی، ج 2، ص 42 ؛ مسند الامام الرضا، ج 1، ص 350).
د) بیان احکام قرآن کریم
فقه پژوهی قرآنی از نخستین شاخه های تفسیر و علوم قرآن است که زمینه خلق آثار فراوانی با عنوان آیات الاحکام و فقه القرآن بوده است. امامان معصوم (علیهم السلام) که خود منبع و مرجع تبیین احکام دین هستند در بسیاری از موارد نظر خود را در بیان احکام به قرآن کریم مستند کرده اند. روایتهای عالم آل محمد (علیه السلام) در آیات الاحکام و تمسک به قرآن در تبیین مسائل فقهی از نمونه های بارز استناد معصومین در تبیین احکام به قرآن کریم است.
امامان معصوم (علیهم السلام) که خود مرجع تبیین احکام دین هستند در بسیاری از موارد نظر خود را در بیان احکام به قرآن کریم مستند کرده اند.
ابوالقاسم فارسی می گوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم خداوند در کتابش می فرماید «فامساک بمعروف او تسریع باحسان» (بقره: 299) مقصود از آن چیست؟ امام فرمود: امساک به معروف یعنی آزارندادن همسر و پرداخت نفقه او و اما تسریح باحسان یعنی طلاق دادن طبق آنچه خدا مقرر فرموده است (کلینی اصول کافی ج 1، ص 219).
پس از گفت و شنودی که ابوسعید مکارم با امام رضا (علیه السلام) داشت به امام می گوید: مساله ای از تو می پرسم. امام می فرماید: گمان نمی کنم پاسخ مرا بپذیری اما در عین حال بپرس. او گفت مردی که هنگام مرگش گفته است کل مملوک قدیم فهو حر لوجه الله، یعنی هر برده قدیمی که داشتم در راه خدا آزاد کردم در این باره چه می گویی؟ امام فرمود: بله هر بنده ای که شش ماه بر او گذشته باشد، آزاد است ؛ زیرا خداوند می فرماید: «و القمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم» (یس: 39) بنابراین هر چیزی که شش ماه مانده باشد قدیمی است (مسند الامام الرضا ج 1، ص 216).
هـ) تنزیه پیامبران و تبیین متشابهات
ترویج خرافات و افسانه های نادرست درباره پیامبران، برداشت نادرست از آیات متشابه در داستان پیامبران و تفسیرهای ناروا سبب بدجلوه دادن چهره پیامبران و تهمتهای ناروا به آنان شده است و شاید در طول تاریخ برخی سود جویان و قدرت طلبان خواسته اند با آلوده جلوه دادن حریم نبوت و ولایت زمینه حضور خود در مسند رهبری جامعه و توجیه کرده های خود را فراهم آورند.
امامان معصوم (علیهم السلام) که جانشینان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آگاه به سرگذشت و سیره انبیای پاک الهی بوده اند پرده از چهره باطل برداشته و به دفاع از حریم نبوت پرداخته اند. اهل بیت (علیهم السلام) تمامی آیه های مربوط به زندگی انبیا را بر اساس عصمت آنان تفسیر کرده اند.
اهل بیت (علیهم السلام) تمامی آیه های مربوط به زندگی انبیا را بر اساس عصمت آنان تفسیر کرده اند.
عالم آل محمد امام هشتم (علیه السلام) در مناظراتشان و در پاسخ پرسشهایی که از ایشان می شد میراث ارجمندی را در تفسیر آیات قصص به یادگار گذاشت که به یک نمونه از آن اشاره می شود:
محمد بن علی بن جهم حکایت می کند که در مجلس مامون حاضر شدم و علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نیز نزد وی نشسته بود مامون به ایشان گفت ای فرزند رسول خدا آیا سخن شما این نیست که پیامبران دارای عصمت از گناه هستند ؟ وی فرمود: بله، درست است. مأمون از تعدادی از آیه های قرآن پرسید، از جمله گفت: این آیه را برای من روشن سازید که نسبت به ابراهیم می فرماید: «فلما جن علیه اللیل رآی کوکباً قال هذا ربی» (انعام: 75)، امام فرمود: ابراهیم، میان سه گروه قرار گرفت که عبارت بودند از زهره پرست، ماه پرست و خورشید پرست. وقتی پرده تاریک شب همه جا را گرفت و ستاره زهره را دید به گونه ای پرسش گرانه و انکار آمیز گفت: «هذا ربی». چون زهره افول کرد و ناپدید شد، گفت: من چیزهایی را که غروب می کند، دوست ندارم ؛ زیرا افول از صفات پدید آمده هاست، نه چیزی که قدیم و همیشگی است. پس از آن وقتی ماه را دید که طلوع کرده است، انکار آمیز و پرسش گرانه گفت: این پروردگار من است ! زمانی که ماه از دیدگان نهان شد گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند از گمراهان خواهم بود.
پس چون صبح شد و خورشید را دید که درخشان و طالع است، از روی انکار و پرسش گفت: این پروردگار من است! چرا که این از زهره و ماه بزرگ تر است ! آنگاه که خورشید غروب کرد، به گروه های سه گانه ای که زهره، ماه و خورشید را می پرستیدند گفت ای قوم من از آنچه شما شریک خدا قرار می دهید بیزارم من رو به سوی کسی می آورم که آفریننده آسمانها و زمین است و از مشرکان نیستم. ابراهیم (علیه السلام) خواست برای آنان بطلان دینشان را روشن و ثابت کند که پرستش همانند زهره یا خورشید را نسزد و تنها شایسته آفریننده آنها و خالق آسمان و زمین است. آنچه ابراهیم با آن بر قومش احتجاج کرد، از چیزهایی بود که خداوند عزوجل به او الهام کرده بود همچنان که می فرماید: «و تلک حجتنا آتیناها ابراهیم علی قومه» (عیون اخبارالرضا ج 1، ص 399).
نتیجه:
آن چه به عنوان نمونه از احادیث و روایات رسیده از امام رضا (علیه السلام) درباره فضیلت قرآن و تبیین و تفسیر برخی آیات و عبارات آن بیان شد، به خوبی روشن می نماید که اهل بیت (علیهم السلام) بهترین منبع برای شرح و تفسیر قرآن هستند به نحوی که بدون راهنمایی ها و روشنگری های ایشان، بسیاری از زوایای این دریای معرفت ناشناخته می ماند. البته باید یاد آور شد در این مقاله به بخشی از گفتار امام رضا (علیه السلام) پیرامون قرآن مجید که از لابلای انبوه احادیث آن حضرت برای خوانندگان عزیز انتخاب شده پرداختیم. برای اطلاع بیشتر به کتابهای اخبار الرضا تالیف شیخ صدوق، مسند الامام الرضا از شیخ عزیز عطاردی و قرآن کریم از منظر امام رضا (علیه السلام) نوشته آیت الله جوادی آملی مراجعه شود.
[1] نک : ابی منصور طبرسی الاحتجاج، قم 1380 ق، ص 172 ؛ شیخ صدوق عیون اخبار الرضا ج 2، ص 108.
[2] کسانی که اموال خود را شب و روز و نهان و آشکارا، انفاق می کنند، سوره (2) بقره آیه 272
1393/5/10 جمعه
۱۳۹۵/۰۵/۱۷ ۰۶:۳۴ شناسه مطلب: 94799
از آنجا که پیامبر(ص) و جانشینان بر حقّ او یعنی ائمه معصمومین(ع) از شأن، عظمت و مقام والایی در نزد پروردگار متعال و در نظام تکوین و تشریع برخوردار هستند، زیارت آنان چه در زمان حیات و چه پس از رحلت یا شهادت، دارای فضیلتهایی است. در این نوشتار برآنیم تا اهمیت و فضیلت زیارت هشتمین سپهر سعادت حضرت امام رضا(ع) را از دیدگاه پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) مورد بررسی قرار دهیم:
پیامبراکرم(ص)
جابر جعفی روایت کرده است: از وصی اوصیا و وارث علم انبیا ابوجعفر امام محمد باقر(ع) شنیدم، میفرمود: پدرم سیدالعابدین علیبنالحسین(ع) از پدرش سیدالشهدا حسینبنعلی(ع) از سید اوصیا امیرالمومنین علیبنابیطالب(ع) حدیث کرد که گفت: رسول خدا(ص) فرمودند: پارهای از تن من در زمین خراسان به خاک سپرده میشودکه هیچ دردمندی او را زیارت نمیکند، مگر اینکه خداوند ناراحتی و غم او را برطرف میکند و هر گناهکاری که او را زیارت کند، خداوند متعال گناهانش را میبخشد.
امام صادق(ع) از پدران خود از جدّش امیرمؤمنان(ع) از رسول خدا(ص) حدیث کرد که فرمود: زود باشد که پارهای از تن من در زمین خراسان به خاک سپرده شود، آگاه باشید هیچ مؤمنی او را زیارت نمیکند، مگر آنکه حق تعالی بهشت را بر او واجب نماید و بدنش را بر آتش جهنم حرام گرداند.
امام علی(ع)
نعمانبنسعد روایت کرده است: امیرمؤمنان علیبنابیطالب(ع) فرمودند: زود باشد که مردی از فرزندان من در خاک خراسان به زهر ستم شهید شود، او همنام من و پدرش همنام موسیبنعمران است. هرکس او را در غربت زیارت کند، خداوند متعال گناهان قدیم و جدیدش را ببخشد؛ هرچند به تعداد ستارگان آسمان و قطرات باران و برگ درختان باشد.
امام صادق(ع)
حسینبنزید از امام صادق(ع) روایت کرده است که میفرمود: مردی را از اولاد فرزندم موسی که همنام جدّم امیرالمؤمنین است، به توس خراسان میبرند، وی در آنجا با زهر، شهید میشود و غریبانه به خاکش میسپارند. هرکس مزار او را زیارت کند و به حقّ او عارف باشد، خداوند عزّوجل به او پاداشی همانند پاداش کسیکه پیش از فتح مکه در راه خدا انفاق کرده و در راه خدا با دشمنان جنگیده است، عطا فرماید.
حمزهبنعمران گفت: امام صادق(ع) فرمود: نوهام در سرزمین خراسان در شهری که آن را توس مینامند، شهید خواهد شد. هرکس او را زیارت کند و به حقّ او عارف باشد، در قیامت دستِ او را گرفته و به بهشت داخل میکنم، هرچند از اهل گناهکاران بزرگ باشد. راوی پرسید: عرفان در حقّ امام چیست؟ امام فرمود: یقین داشته باشد آن حضرت امام و پیشوایی است که اطاعت و فرمانبرداری او بر خلق، واجب و امامی است که در غربت شهید شده است. آری کسیکه آن امام را زیارت کند و عارف به حقّ او باشد، پروردگار جهان، پاداش هفتادهزار شهید از شهیدانی را که در حضور رسول خدا(ص) با حقیقتِ ایمان شهید شدهاند، عطا فرماید.
امام کاظم(ع)
امام موسی(ع) فرمود: کسیکه این فرزندم را -و با دست اشاره فرمود به ابیالحسنالرضا(ع)- زیارت کند، بهشت پاداش اوست.
سلیمانبنحفص مروزی روایت کرده است: از موسیبنجعفر(ع) شنیدم، فرمود: بهراستی که فرزندم علی(ع) از روی ستم با زهر شهید میشود و درکنار قبر هارون در توس به خاک سپرده میشود. هرکس او را زیارت کند، همانند فردی است که رسول خدا(ص) را زیارت کرده است.
همچنین امام موسیبنجعفر(ع) فرمود: این فرزندم-اشاره به امام رضا(ع)- در سرزمین غریب ازدنیا خواهد رفت. هرکس زیارت کند او را درحالیکه حقّ او را بشناسد و مطیع او باشد، پاداش او نزد پروردگار متعال همانند پاداش شهدای بدر است.
امام رضا(ع)
ابنابینصر بزنطی روایت کرده است: از حضرت رضا(ع) شنیدم، میفرمود: هرکس از شیعیانم مرا زیارت کند، درحالیکه عارف به حقّ من باشد، روز قیامت شفاعتش خواهم کرد.
حضرت رضا(ع) فرمود: هرکس مرا با وجود دوری راه زیارت کند، در روز قیامت در سه موقف به یاری او خواهم آمد تا او را از ناراحتیهای آن حال نجات دهم؛ در آن هنگام که نامههای اعمال به دست راست-نیکوکاران- و چپ-زیانکاران- میرسد، هنگام عبور از پل صراط و در هنگام حسابرسی و سنجشِ اعمال.
یاسر خادم روایت کرده است: علیبنموسیالرضا(ع) فرمودند: برای زیارتِ هیچ قبری باروبنه نبندند و سفر
نکنند مگر برای زیارت قبورِ ما اهلبیت(ع). آری، آگاه باشید که من با زهر شهید و در غربت به خاک سپرده خواهم شد؛ هرکس برای زیارت من سفر کند، دعایش مستجاب و گناهانش بخشیده خواهد شد.
از امام رضا(ع) روایت شده است که فرمودهاند: کسیکه به قصد زیارت من حرکت کند، خداوند متعال دعای او را مستجاب میکند و گناهانش را میبخشد. آگاه باشید، هرکس قبرم را زیارت کند، اجر و پاداش او همانند کسی است که پیامبر اکرم(ص) را زیارت کرده است و خداوند متعال در نامه عمل زائرم پاداش یکهزار حج مبرور و یکهزار عمره مقبول مینویسد و من و پدرانم، شفیعان او در روز رستاخیز هستیم و بهدرستیکه این بقعه- محل قبرم- گلستانی از گلستانهای بهشت و محل رفتوآمد فرشتگان است که پیوسته گروهی از آسمان فرود میآیند و گروهی دیگر به آسمان صعود میکنند، تا اینکه در صور دمیده شود.
در روایتی دیگر امام هشتم(ع) فرمود: روزگار به پایان نخواهد رسید، تا توس محلّ رفتوآمد شیعیان و زیارتکنندگان من گردد. آگاه باشید هرکس مرا در توس و در غربت زیارت کند، در روز قیامت با من و در درجه من باشد و گناهانش بخشیده شود.
عبدالسلام هروی روایت کرده که گفت: از امام رضا(ع) شنیدم که فرمود: مرا مظلومانه و با زهر ستم شهید میکنند و در کنار قبر هارون به خاک میسپارند. خداوند قبر مرا زیارتگاه و محلّ رفتوآمد شیعیان و دوستانم قرار خواهد داد. هرکس مرا در غربتم زیارت کند، زیارت او در روز قیامت بر من واجب میشود. سوگند به آنکه محمد(ص) را به نبوّت گرامی داشت و او را بر تمامی خلقش برگزید، هیچیک از شما در کنار قبر من دو رکعت نماز نگذارد، مگر آنکه مستحقّ آمرزش پروردگار عزّوجل گردد، در آن روز که او را ملاقات کند. سوگند به کسیکه ما را پس از محمد(ص) به امامت منصوب فرمود و وصایت پیامبر(ص) را به ما اختصاص داد. زائران قبر من در قیامت گرامیترین افراد نزد خدایند و هیچ مؤمنی نیست که مرا زیارت کند و به روی او قطرهای از آب برسد، مگر آنکه خداوند متعال بدن او را بر آتش جهنم حرام کند.
احمدبنمحمد بزنطی روایت کرده که گفت: در نامه حضرت رضا(ع) خواندم که مرقوم داشته باشد، به شیعیان من این پیام را برسان که زیارت من معادل یکهزار حج است. راوی گوید: به فرزندش امام جواد(ع) عرض کردم، آیا هزار حج؟ امام جواد(ع) فرمود: آری، بهخدا سوگند هزارهزار حج است برای کسیکه او را زیارت کند و به حقّ او عارف باشد.
امام جواد(ع)
ایوببننوح روایت کرده است که از ابوجعفر امام جواد(ع) شنیدم که میفرمود: هرکس قبر پدرم را در توس زیارت کند، خداوند گناهان قدیم و جدید –تمامی گناهان- او را خواهد بخشید و چون روز قیامت شود، روبهروی منبر رسول خدا(ص) برای او منبری نصب کنند، روی آن قرار گیرد تا رسیدگیِ خداوند متعال به حسابِ خلایق به پایان رسد.
علیبنمهزیار روایت کرده که گفت: به ابوجعفر امام جواد(ع) عرض کردم فدایت شوم، زیارت حضرت رضا(ع) برتر است یا زیارت ابیعبداللهالحسین(ع)؟ امام جواد(ع) فرمودند: زیارت پدرم برتر است؛ زیرا ابوعبداللهالحسین(ع) را تمامی مردم زیارت میکنند ولی پدرم را جز جمعی از خواص شیعیان زیارت نمیکنند.
عبدالعظیم حسنی روایت کرده که گفت: شنیدم که ابوجعفر جوادالائمه(ع) میفرمود: خداوند متعال بدن زائران پدرم را که بهوسیله باران یا سرما و یا گرما رنج و زحمتی متحمل شده باشند، بر آتش جهنم حرام میکند.
ابوهاشم جعفری روایت کرده که گفت: شنیدم که اباجعفر جوادالائمه(ع) میفرمود: بهدرستیکه در میان دو کوه شهر توس، مشتی خاک بهشت است و هرکس در آن دشت وارد شود، روز رستاخیز از آتش جهنم درامان خواهد بود.
عبدالعظیم حسنی روایت کرده که گفت: امام جواد(ع) فرمود: من از طرفِ خداوند متعال بهشت را تضمین میکنم، برای کسیکه با معرفت و شناختِ حقیقی، پدرم را در توس زیارت کند.
داوود صرمی گفت: از ابیجعفر، امام جوادالائمه(ع) شنیدم که میفرمود: کسیکه قبر پدرم را زیارت کند، پاداشِ او بهشت است.
امام هادی(ع)
علیبنمحمد، امام هادی(ع) فرمود: هرکس بهسوی خداوند حاجتی دارد، به زیارت جدّم علیبنموسیالرضا(ع) به توس رود و با غسل و طهارت بالای سر آن حضرت دو رکعت نماز گزارد و در قنوت نماز از خداوند متعال حاجت خویش را طلب کند، خداوند متعال حاجت او را درصورتیکه گناه یا قطعرحم نباشد، روا خواهد کرد. بهدرستیکه محلّ قبر آن حضرت، یکی از کاخهای بهشت است و مؤمن آن را زیارت نمیکند، مگر آنکه خداوند متعال او را از آتش جهنم آزاد و در بهشت جاودان وارد میکند.
برگرفته از کتاب در حریم آفتاب، فرجالله نادری، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
۱۳۹۴/۱۰/۰۳ ۱۶:۰۷ شناسه مطلب: 230
امام علی بن موسی الرضا (ع) در سال 148 هجری در مدینه متولد شدند. آن حضرت در سال 183 هجری به امامت رسیدند. در این زمان هارون خلیفه ستمگر عباسی حکومت جامعه اسلامی را در دست داشت. بعد از هارون امر خلافت در اختیار امین قرار داشت. سپس مأمون با شکست دادن برادرش در سال 198 هجری توانست حکومت را در اختیار گیرد.
در سال 200 هجری مأمون امام رضا(ع) را به برای مقاصد شوم سیاسیاش به مرو فراخواند و سپس ولایتعهدی را بر آن حضرت تحمیل کرد. امام رضا(ع) خود در این زمینه میفرماید: خداوندا تو میدانی که مرا اکراه نمودند و به ضرورت این امر را اختیار کردم ... خداوندا عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو. پس توفیق ده مرا که دین تو را به پا دارم و سنت پیغمبر تو را زنده بدارم.
یکی از اقدامات مأمون هنگام حضور امام رضا(ع) تشکیل دادن جلسات بحث با فرق و مذاهب کلامی و علمای سایر ادیان بود. هر چند حضرت قبل از تشکیل این مجالسِ مناظره، مناظراتی با فرق و مذاهب کلامی گوناگون داشتند، اما هدف مأمون این بود که امام رضا(ع) را در این جلسات شکست دهد. تا موقعیت معنوی امام رضا(ع) در نظر مردم کاهش یابد.
در این رابطه جعفر مرتضی عاملی مینویسد: «مأمون برای مغلوب ساختن امام رضا(ع) شروع به گردآوری علما و معتزلیان و اهل کلام که اصحاب جدل و کلام و استدلال و مو شکافی بودند نمود. تا با امام رضا (ع) درافتند و در هر مجلسی از قدر علمی امام بکاهند. و او را در زمینه بزرگترین چیزی که خود و پدرانش (علیهم السّلام) ادعا میکردند، یعنی علم و شناختِ آثار و علوم پیامبر خدا (ص)، که بر حسب اعتقاد شیعیان، بزرگترین شرط و لازمه پیشوایی امام بود، شکست دهند.»
آن حضرت در مجالس مناظره، با فصاحت و بلاغت، میراث جد بزرگوارشان را در مقابل اشکال تراشیهای دیگران محافظت نموده و بدون استثنا تمام دانشمندان را مغلوب ساختند. برخی از آنها به حقانیت آن حضرت و دین اسلام اعتراف کردند و برخی همانند عمران صابی مسلمان شدند. بیان همه جلسات مناظره و تمام گفتگوها و سئوال و جوابها خود کتابی مفصل است که ما به گوشهای از این مباحث اشاره میکنیم.
یکی از مهمترین مجالس مناظرات آن حضرت، مناظرات مرو است. در این جلسه مأمون رهبران مکاتب (کلامی و خلفی) و مذاهب (اسلام، یهود، مسیح، صابئی و هندو) را جمعآوری کرد که شاید امام رضا(ع) را در یک مناظره علمی شکست دهند. ولی مقصود او حاصل نشد. علاوه بر اینکه در این مناظرات آن حضرت، با رهبران چهار مکتب و مذهب معروف مناظره کردند از این جهت میبینیم این مناظره از طلوع آفتاب تا بعد از نماز مغرب طول کشیده است.
آن حضرت در این جلسه با جاثلیق دانشمند مسیحیان، رأس الجالوت دانشمند یهودی، هیربذ اکبر بزرگ زرتشتیان و عمران صابی مناظره کردند. سپس در جلسهای جداگانه با علی بن محمّد جهم و سلیمان مروزی هم مناظره نمودند.
مناظره اوّل با جاثلیق
در ابتدای این مناظره جاثلیق گفت: من چگونه با شما بحث کنم و حال آنکه استدلال شما به کتابی است که من آن را قبول ندارم. حضرت فرمود: ای نصرانی اگر از انجیل خودت برای تو استدلال کنم اقرار خواهی کرد؟ گفت: آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد.
امام رضا (ع) فرمود: هر چه میخواهی بپرس و جوابش را بشنو! جاثلیق گفت: درباره نبوت عیسی و کتابش چه میگویی؟
امام رضا (ع) فرمود: من به نبوت عیسی و کتابش و آنچه به امتش بشارت داد، و حواریون به آن اقرار کردهاند، اعتراف میکنم و به نبوت عیسی که اقرار به نبوت محمّد (ص) و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم. سپس جاثلیق 2 شاهد بر این مطلب از امام درخواست کرد.
امام رضا(ع) فرمود: سوگندت میدهم. آیا انجیل این سخن را بیان نمیکند که یوحنا گفت، حضرت مسیح (ع)، مرا از دین محمّد (ص) عربی باخبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد؟ جاثلیق گفت: آری این سخن یوحنا از مسیح نقل شده اما نگفته این در چه زمانی واقع میشود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنها را بشناسیم.
امام فرمود: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و نام محمد(ص) و اهل بیتش(ع) راتلاوت کند آیا به او ایمان میآوری؟
جاثلیق گفت: بسیار خوب. سپس امام به نسطاس رومی فرمود: آیا سِفر سوم انجیل را در حفظ داری؟ نسطاس گفت: بسیار خوب از حفظ دارم. سپس امام به رأس الجالوت بزرگ یهودیان فرمود: آیا تو هم انجیل میخوانی؟ گفت: آری به جان خودم سوگند. امام رضا (ع) فرمود: آن سِفر سوم را بخوان اگر در آن ذکری از محمّد(ص) و اهل بیتش (علیهم السّلام) بود به نفع من شهادت بده.
سپس خود آن حضرت سِفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر(ص) رسید، متوقف شد. رو به جاثلیق کرد و فرمود: ای نصرانی، تو را به حق مسیح و مادرش آیا میدانی من از انجیل باخبرم؟ جاثلیق گفت: آری.
سپس امام نام پیامبر (ص) و اهل بیت و امّتش را برای او تلاوت کرد. سپس فرمود: ای نصرانی چه میگویی آیا این سخن عیسی بن مریم است؟ جاثلیق گفت: من انکار نمیکنم آنچه در انجیل برای من روشن شده است، و به آن اعتراف دارم.
امام رضا (ع) فرمود: همگی شاهد باشید که او اقرار کرد. در ادامه این مناظره آن حضرت با جاثلیق در رابطه با الوهیت عیسی (ع) مناظره کرد و جاثلیق که پاسخی نداشت تسلیم شد و گفت: القول قولک و لا اله الا الله.
مناظره امام رضا (ع) با جاثلیق به گونهای بود که جاثلیق درمانده شد و گفت: به مسیح قسم گمان نمیکردم بین مسلمانان فردی مثل تو پیدا شود.
مناظره دوم امام رضا (ع) در مرو با رأس الجالوت بزرگ یهودیان
در این مناظره رأس الجالوت از اثبات نبوت حضرت محمّد (ص) پرسید؛ امام رضا (ع) دلائل قانعکنندهای برای او ذکر کرد. سپس امام رضا (ع) از اثبات پیامبری موسی (ع) از وی سؤال کرد.
رأس الجالوت جواب داد: او کارهای خارقالعاده انجام داده که احدی از انبیای پیشین انجام ندادهاند. امام رضا (ع) فرموند: پس چرا اقرار به نبوت حضرت مسیح نمیکنید که مردگان را زنده میکرد؟
رأس الجالوت گفت: میگویند چنین کارهایی را میکرده ولی ما هرگز ندیدهایم. امام رضا (ع) فرمود: آیا معجزات موسی را با چشم خود دیدهای؟ رأس الجالوت در اینجا جوابی نداشت که بدهد.
مناظره سوم با بزرگ هیربدان
در این مناظره امام رضا (ع) رو به بزرگ هیر بدان کرد و فرمود: به من بگو این زرتشت را که پیامبر میدانی بر طبق کدام دلیل است؟ بزرگ هیر بدان گفت: او کارهای خارقالعادهای انجام داده که احدی قبل از او انجام نداده است. گرچه ما آن را ندیدهایم ولی اخبار پیشینیان ما گواه بر این معنی است. امام (ع) فرمود: آیا جز این است که اخبار پیشینیان به شما رسیده و پیروی کردهاید؟ گفت: آری. امام رضا (ع) فرمود: همین گونه است سایر امتها و پیامبران پس چرا این پیامبران را قبول ندارید و تنها تکیه روی زرتشت میکنید؟ بزرگ هیربدان خاموش گشت و پاسخی نداشت.
یکی دیگر از مناظرات آن حضرت در مرو با عمران صابی ( یکی از متکلمان) میباشد. این مناظره از مناظرات طولانی آن حضرت است در این مناظره بارها عمران صابی سکوت کرد و نتوانست پاسخ امام (ع) را بدهد. سرانجام این مناظره به اسلام عمران صابی منجر شد. از دیگر مناظرات آن حضرت در مرو مناظره آن حضرت است با علی بن محمد الجهم بود. وی عقایدی انحرافی درباره عصمت انبیاء داشت. در پایان این مناظره علی بن محمد الجهم گریه کرد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا من توبه میکنم و تعهد مینمایم از امروز به بعد درباره پیامبران خدا، جز آن چه شما فرمودید نگویم.
نتیجه بحث
مناظرات امام رضا (ع) با فرق گوناگون و مذاهب جهانی مناظراتی شیرین و غرور آفرین برای مسلمانان و شیعیان است. ذکر همه این مناظرات در فراخور این مقاله مختصر نبود. لذا به موارد کوتاهی از مناظرات اشاره شد. در این مناظرات، امام رضا (ع) به مدد دانش بیکرانشان عالمان سایر فرق و ادیان جهانی را شکست دادند و در برخی از موارد باعث اسلام آوردن آنها شدند.