رفتار

دکتر مرضيه محمدزاده
امام رضا(ع) به اخلاق عالي و ممتاز آراسته بود و بدين‌سبب دوستي عام و خاص را به خود جلب فرموده بود. او شبيه‌ترين مردم به پيامبراکرم(ص) بود...

پيامبر اکرم(ص) يکي از مهم‌ترين دلايل برانگيختگي خود را به کمال رساندن «مکارم اخلاق» دانسته است. نگاهي هرچند گذرا به قرآن و سنت پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) اين نکته را به خوبي آشکار مي‌سازد که اين بزرگواران پيش از راهبري مردم به خير و صلاح، نخست‌ خود را به خصال نيکو مي‌آراستند و از اين حيث الگويي عملي و راستين از خير و نيکي به آنها ارائه مي‌دادند.

امام‌رضا(ع) نيز به دليل اتصال به خاندان وحي و نبوت، چونان پدران و نياکان خويش، همت خود را بر تخلق به اخلاق الهي قرار داده بود و از اين رو، الگويي بي‌نظير و زنده براي مردمان هم‌عصرش و همه دوران‌ها به يادگار نهاد. پژوهش و بررسي در سيره اين امام همام از اين واقعيت پرده برمي‌دارد که تنها پرورده شدن در دامان خاندان وحي است که مي‌تواند، چنين قابليتي را به انسان عطا کند.

 مطلبي که از پي مي‌آيد، نگاهي است کوتاه و گذرا بر سيره اخلاقي و عملي رضاي اهل‌بيت(ع).

 امامان شيعه در زمان خويش به عنوان مهم‌ترين شخصيت علمي، فقهي، ديني و سياسي در برطرف کردن مشکلات و مصائب جامعه اسلامي تلاش‌هاي فراوان کردند. سلوک ديني، منش شخصي، شيوه زندگي و شخصيت سياسي امام‌رضا(ع) نيز مانند ديگر امامان ويژگي‌هاي منحصربه‌فردي داشت. به عبارت ديگر، زندگي و شخصيت امامان شيعه دو جنبه ارزشي متمايز و مرتبط با هم دارد: اول: شخصيت عملي و علمي و اخلاقي و اجتماعي آنان که در طول زندگي ايشان در منظر همگان شکل گرفته است و فهم و ادراک آن نياز به پيش‌زمينه‌هاي اعتقادي و مذهبي خاص ندارد، بلکه هربيننده فهيم و داراي شعور و انصاف مي‌تواند، ارزش‌ها و امتيازهاي آنان را دريابد و بشناسد. دوم: شخصيت معنوي و الهي آنان که ريشه در عنايت ويژه خداوند نسبت به ايشان دارد. شناخت اين بعد از شخصيت اهل بيت نياز به معرفت‌هاي پيشين دارد؛ يعني نخست بايد به رسالت پيامبر اسلام(ص) ايمان داشت و بر‌اساس رهنمودهاي آن حضرت، ولايت عترت را پذيرفت و براي شناخت جايگاه عترت به روايات و راويان معتبر اعتماد کرد.

 شخصيت ملکوتي و مقام شامخ علمي و زهد و اخلاق امام‌رضا(ع) و اعتقاد شيعيان به او سبب شد که نه تنها در مدينه، بلکه در سراسر دنياي اسلام به عنوان بزرگ‌ترين و محبوب‌ترين فرد خاندان پيامبراکرم(ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگ‌ترين پيشواي دين بشناسند و نامش را با صلوات و تقديس ببرند. او سرور و بزرگ بني‌هاشم و گرامي‌ترين و شريف‌ترين آنها بود و به گفته ذهبي(م 748ق) مورخ اهل سنت، امام چنان منزلت و موقعيتي داشت که شايسته مقام خلافت بود.(1) با‌وجود‌اين، چنانکه امام‌رضا(ع) خود مي‌فرمود هيچ‌گاه در انديشه به‌دست گرفتن خلافت نبود و آنچه براي آن حضرت اهميت و اولويت داشت روشنگري در مسائل ديني و تلاش براي آگاهي و بيداري آنان و رسيدگي به حوائج مردم بود.»(2)

روش زندگي امام‌رضا(ع) و رفتارش با مردم

 امام رضا(ع) به اخلاق عالي و ممتاز آراسته بود و بدين‌سبب دوستي عام و خاص را به خود جلب فرموده بود. او شبيه‌ترين مردم به پيامبراکرم(ص) بود.(3) رفتاري پيامبرگونه داشت و حلم و رأفت و احسانش شامل خاص و عام مي‌شد.

 کسي را با عمل و سخن خود نمي‌آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمي‌شد، سخنش را قطع نمي‌کرد. هيچ حاجتمندي را مأيوس باز نمي‌گرداند. در حضور ميهمان به پشتي تکيه نمي‌داد. پيش روي کسي پاي خود را دراز نمي‌کرد. هرگز به غلامانش دشنام نداد و با آنان مي‌نشست و غذا مي‌خورد.

 شب‌ها کم مي‌خوابيد و قرآن مي‌خواند، بيشتر اوقات از اول شب تا صبح شب‌زنده‌داري مي‌کرد. هر سه روز يک‌بار قرآن را ختم و در آيات آن تفکر مي‌کرد، کسي عالم‌تر و پرهيزکارتر از او نبود و در همه وقت ذکر خدا مي‌گفت. بسيار روزه مي‌گرفت. هر ماه 3روز حتما روزه بود. در نهان به ويژه شب‌هاي تاريک، بسيار به مردم احسان مي‌کرد و صدقه مي‌داد. کسي که از او تقاضايي داشت، اگر مي‌توانست بي‌درنگ آن رابرمي‌آورد تا مبادا از آن بي‌نياز گردد و فرصت از دست برود. با مردم به نرمي سخن مي‌گفت. هيچ‌گاه با سخنش کسي را نمي‌آزارد.

 امام(ع) در تابستان روي حصير و در زمستان روي پلاسي مي‌نشست. نظافت را در هر حال رعايت مي‌کرد و عطر و بخور بسيار به کار مي‌برد. عادتا جامه ارزان و خشن مي‌پوشيد ولي در مجالس و ملاقات‌ها و پذيرايي‌ها لباس فاخر بر تن مي‌کرد. غذا را آهسته و اندک مي‌خورد و سفره‌اش رنگين نبود. قبل از غذا دست‌ها را مي‌شست.

 چون صبح اول وقت نماز مي‌گزارد تا بر آمدن آفتاب در سجده مي‌ماند. سپس با مردم مي‌نشست و سخن مي‌گفت، يا سوار مي‌شد و بيرون مي‌رفت. در هر فرصت مقتضي مردم مسلمان را به وظايف خود آگاه مي‌کرد. براي خنثي‌کردن توطئه‌هاي مأمون و اطرافيان او مراقبتي هوشيارانه داشت.(4)

 به طور کلي او داراي شخصيتي يگانه و صفاتي ويژه بود و از نظر شيعه اماميه آن حضرت داراي ملکه عصمت که از لوازم امامت است، بود.

 ياسر خادم گويد: امام‌رضا(ع) حتي در برخورد با غلامان و خادمان خود هرگز حاضر نبود که کرامت انساني آنان را ناديده بگيرد و چيزي از حقوق آنان فرو گذارد. امام به خادمان خود مي‌گفت اگر که مشغول خوردن طعام هستيد و مرا بالاي سر خود ايستاده ديديد مبادا از جاي خود برخيزيد مگر آنکه از خوردن فارغ شده باشيد. گاهي امام خادمش را صدا مي‌زد به او مي‌گفتند مشغول خوردن غذاست. امام مي‌فرمود بگذاريد غذايش تمام شود.(5)

زهد و پرهيزکاري

 در روزگار امام‌رضا(ع) تعاليم صوفيه در خراسان و ديگر ايالات رواج يافته و جمعي از مشايخ همچون شقيق بلخي(م194ق) شاگرد ابراهيم ادهم، مريداني را در حلقه صحبت خود مي‌پرورد و با مفاهيمي همچون زهد، پرهيز از دنيا، قناعت و زندگي سخت آشنا مي‌ساخت. هنگام حضور امام در خراسان، گروهي از صوفيه نزد آن حضرت رفتند و گفتند انتخاب ايشان به عنوان فردي از اهل بيت به ولايت امر و امامت امت از سوي مأمون انتخابي شايسته بوده است؛ زيرا امت نيازمند کسي است که غذاي ناگوار بخورد، لباس درشت بپوشد، الاغ سوار شود و به عيادت مريض برود. اما امام که زهد را در اين ظواهر نمي‌ديد، فرمود: يوسف پيامبر قباي ديباي زربافت مي‌پوشيد و بر اريکه فرعوني تکيه مي‌کرد و فرمان مي‌راند. خواسته واقعي از امام و رهبر، قسط و عدل است و اينکه در گفتار صادق و در حکومت دادگر باشد و چون وعده‌اي کند، وفا نمايد. راستي که خداي تعالي لباس و خوراکي را حرام نکرده است.

 آنگاه امام آيه 32 سوره اعراف را تلاوت فرمود که: اي پيامبر بگو زيورهايي را که خداوند براي بندگانش پديد آورده و روزي‌هاي پاکيزه را چه کسي حرام گردانيده است.(6) گفته شده است معروف کرخي(م200ق) از مشاهير صوفيه از موالي امام‌رضا(ع) بود و به دعوت آن حضرت از آيين مسيحي به دين اسلام گرويد و پس از آن پيوسته در خدمت آن حضرت بود.(7)

 امام(ع) به رفتار ياران و غلامانش توجه داشت و در اصلاح خطاهاي آنان مي‌کوشيد. روزي غلامش ميوه‌اي را نيم‌خورده به دور انداخت. امام فرمود: سبحان‌الله! اگر شما از اين ميوه بي‌نياز هستي چه بسا افرادي که به آن نيازمندند. آن را به نيازمندان بدهيد.(8)

 امام رضا(ع) دنياي فريبنده و پرتجمل را به چيزي نمي‌گرفت. هنگامي که در خراسان بود، در روز عرفه همه‌ مال خود را در ميان مردم قسمت کرد. چون فضل بن‌سهل گفت، اين زيانکاري است، امام فرمود: بلکه عين غنيمت است.(9) امام رضا(ع) پيوسته ياد آخرت را در دل خويش زنده مي‌داشت. چون از امام پرسيدند: چگونه صبح کردي؟ فرمود: با عمر کاسته و کردار ثبت شده و مرگ بر گردن ما و دوزخ دنبال ما است و ندانيم با ما چه شود.(10)

 امام‌رضا(ع) ميهمان را به کار وانمي‌داشت و به علاوه به بهترين گونه در احترام او مي‌کوشيد. يک‌بار براي آوردن احمد‌بن محمد بزنطي، از ياران خاص خود مرکب خويش را فرستاد. چون بزنطي آمد، تا پاسي از شب را با امام گذراند و از امام پرسش مي‌کرد و امام جواب مي‌گفت. سپس هنگام خواب، امام فرمود تا رختخواب خويش را برايش پهن کردند. امام که احساس کرد بزنطي گمان‌هايي در سر مي‌پرورد، به وي فرمود که مبادا اين کارها را مايه فخر و مباهات خود قرار دهي؛ براي خدا تواضع کن تا خدا مقامت را بلند گرداند.(11)

علم و دانش

 امام‌رضا(ع) دانش خود را از جد بزرگوارش پيامبر اکرم(ص) به ارث برده بود. او سرچشمه جوشاني از علم و فضيلت بود. بر همه علوم و دانش‌ها احاطه کامل داشت و مورخان و راويان در اين موضوع متفق‌القولند که او دانشمند‌ترين مردم زمان خويش و داناتر و شايسته‌تر از همه آنان در فرايض دين و ديگر علوم بود. تاريخ، بسياري از مناظرات علمي و مباحثات فکري آن حضرت را که موجب پيروزي بر دشمنان اسلام شده براي ما بيان کرده است.

 از امام موسي‌بن‌جعفر(ع) روايت شده که به فرزندان خود مي‌فرمود: اين برادرتان علي‌، عالم آل‌محمد است. مسائل دين خود را از او بپرسيد و آنچه را به شما گويد نگه ‌داريد.

 بيست و چند سال بيش نداشت که در مسجد‌النبي مي‌نشست و فتوا مي‌داد. خود مي‌فرمايد: من در روضه پيامبر خدا مي‌نشستم و دانشمندان مدينه چون در مسئله‌اي ناتوان مي‌شدند نزد من مي‌آمدند و مسائل را از من مي‌پرسيدند و پاسخ مي‌شنيدند.(12)

 امام‌رضا(ع) داراي حضور ذهن، سرعت انتقال، قوت استدلال و روايي و شيوايي کلام بود. مباحثات آن حضرت با رؤساي اديان و دانشمندان و زنديقان که آنان را با دلايل روشن و براهين قاطع محکوم و مغلوب مي‌فرمود، دليل آشکاري بر درجه حضور ذهن و سرعت انتقال آن حضرت است.

دعا و عبادت

 يکي از برجسته‌ترين فضايل امام‌رضا(ع) سرسپردگي او به خداوند بود. اين فضيلت را مي‌توان به وضوح در اعمال عبادي او که بر پايه خوف الهي و دينداري قرار داشت، در زندگي آن بزرگوار مشاهده کرد: سجده‌هاي طولاني، نمازهاي زياد، روزه‌هاي مکرر، شب‌زنده‌داري‌هاي پررمز و راز و همدمي هميشگي با قرآن. رجاءبن‌ابي‌ضحاک گويد: به خدا سوگند مردي را نديدم که بيش از او از خداوند پروا کند، به ياد خدا باشد و از خداوند بترسد.(13)

 يکي از مظاهر زندگي آن حضرت اين بود که در مناجات با خداوند از دعا به مثابه يک حربه استفاده مي‌کرد. حضرت به اصحاب خود نيز مي‌فرمود: بر شما باد به اسلحه پيامبران که همانا دعا است و دعا بلاي نازل شده و نازل نشده را دفع مي‌کند.(14)

جود و احسان

 جود و احسان امام‌رضا(ع) از منشأ ايمان و مبدأ‌ خير بر مبناي فضل و کرم خداوند درباره وي سرچشمه مي‌گيرد. براي آن حضرت هيچ عملي دوست داشتني‌تر از مهرباني کردن به مردم و به خصوص به فقرا نبود. مورخين نمونه‌هاي بسياري از سخاوت و بخشندگي آن حضرت را ذکر کرده‌اند: امام در نامه‌اي براي فرزندش امام‌جواد(ع) نوشت: به من خبر رسيده که هنگامي که سوار مي‌شوي غلامان تو را از باب صغير بيرون مي‌برند. اين از بخل آنان است تا خيري از تو به کسي نرسد، به حقي که بر تو دارم از تو مي‌خواهم ورود و خروجت از باب کبير باشد و با خود دينار و درهم بردار تا هرکس از تو چيزي را طلب کند به او بدهي. پس بسيار بخشش کن.»(15)

 زماني که صدقه مي‌داد صورت خود را مي‌پوشاند. سليمان جعفري علت را از امام پرسيد. امام فرمود: چون نياز نيازمندي را برآورم نمي‌خواهم ذلت خواهش را در چهره او ببينم تا عزت نفسش همچنان پايدار باشد.(16)

 يعقوب بن‌اسحاق نوبختي گويد: مردي به امام‌رضا(ع) عرض کرد به اندازه جوانمردي خود به من عطا کن. امام(ع) فرمود: نمي‌توانم. مرد عرض کرد به اندازه جوانمردي من عطا کن. امام فرمود: دويست دينار به او بدهيد.(17) همين امام در روز عرفه همه دارايي‌ خود را بخشيد و فرمود چيزي را که با آن پاداش و بخشايش خداوند را مي‌خريد، زيان به‌شمار نياوريد.

صبر و شکيبايي

 استقامت امام‌رضا(ع) در موقعيت‌هاي سخت و دشواري که باعث برانگيختن بحران‌هاي نفساني و عاطفي است براي ما آشکار مي‌سازد. آن حضرت در زمان خلافت هارون عباسي در برابر انواع ستم‌ها و سختي‌ها مانند حبس طولاني پدربزرگوارش، شکنجه‌ها و عذاب‌هايي که بر علويان وارد مي‌شد و مصائب ديگر، صبور بود. شکيبايي و بردباري‌اش در زمان خلافت مأمون عباسي و سياست مرموز او نيز درجه صبر و تحمل آن حضرت را نشان مي‌دهد.

 قيام‌هاي سياسي و آشفتگي اوضاع اجتماعي در دهه‌هاي پاياني سده دوم هجري که براي براندازي حکومت عباسي صورت گرفت و سرانجام مرگ مشکوک هارون عباسي در خراسان و درگيري سخت نظامي ميان امين و مأمون و بروز مسائل تازه در مکه و مدينه و عراق و قيام‌هاي علويان و برخي از سادات حسني همچون ابن‌طباطبا و دامن زدن به اختلاف ميان سادات حسني و حسيني و تعويض پرده کعبه و تغيير رنگ آن از سياه به زرد طلايي و در اين ميان اجبار امام‌رضا(ع)- در نهايت ناخشنودي آن بزرگوار- به خراسان و قبول ولايت‌عهدي که به نوشته ابوالفضل بيهقي در تاريخ خود «رضا را سخت کراهيت آمد که دانست آن کار پيش نرود امام هم تن در داد. از آنکه از حکم مأمون چاره نداشت.»(18) درجه صبر و شکيبايي آن حضرت را نشان مي‌دهد.

تربيت و دوستي خانواده و دوستان

 امام‌رضا(ع) به امر تربيت، تهذيب نفوس، ارشاد و نصيحت، مراقبت دقيق بر اعمال و رفتار توجه خاص داشت. اگر غلامش اسراف مي‌کرد، فورا گوشزد مي‌کرد و او را از اسراف کردن باز مي‌داشت. چنان که به غلام خود که سيبي را گاز زده انداخت، فرمود اين کار اسراف است.

 حضرت عبدالعظيم حسني ‌گويد: امام علي‌بن‌موسي(ع) به من فرمود به دوستانم سلام مرا برسان و بگو راه نفوذي براي شيطان بر خودشان قرار ندهند. دوستانم را به سکوت و ترک مجادله دعوت کن و به آنان بگو به ديدار يکديگر بشتابند زيرا اين کار وسيله تقرب به من است.

 امام رضا(ع) به خانواده اهميت زياد مي‌داد و مي‌فرمود: کسي که در طلب روزي مي‌کوشد و فضل خداوند را مي‌جويد تا مخارج اهل و عيال خود را کفايت کند، اجرت و پاداش او از مجاهد راه خدا بيشتر است و مي‌فرمود: بنده مؤمن سودي به چنگ نمي‌آورد که از همسر شايسته بهتر باشد. همسري که چون شويش به خانه آيد مايه مسرت او باشد و در مورد مردان مي‌فرمود: سزاوار نيست که مردان بوي خوش را از خود دور کنند زيرا پاکيزگي و تميزي و بوي خوش به زندگي پابرجا و مستحکم کمک مي‌کند؛(19) و بالاخره امام‌رضا(ع) در زندگي فردي و اجتماعي خود خلق والاي پيامبراکرم(ص) را حکايت مي‌کرد:

يمثل النبي في اخلاقه

فانه النابت من اعراقه

در اخلاق او، پيامبر اکرم(ص) جلوه‌گر مي‌شود، چرا که او برخاسته از ريشه‌هاي نبوي است.

سلام دنبال سند (منبع) فرمایش امام علی (علیه السلام) هستم؟ امام علی (علیه السلام) می فرماید: مواظب افـکــارت بــــــاش که گفتــارت می شود، مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت می شود، مواظب رفتـــارت بــــــاش که عــــادتت می شود، مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیتت می شود، مواظب شــخـصیتت بــــــاش که سرنوشتت می شود.

پاسخ:
اين جمله مشهوري است. اما بارها جستجو كرديم. ولي در اسناد روایی چیزی نیافتیم. لطفا در مکاتبه بعدی عربی این کلام را بفرستید تا جواب کامل تری به شما داده باشیم .

رفتاری که منشا ان گناه است

با سلام
با توجه به اینکه اگر حسادت یا تکبر و.. در رفتار یا گفتار شخص ظاهر نشود گناه نیست
اگر حسادت درونی یک نفر نسبت به فرد دیگر طوری بروز کند که در ارتباط مستقیم با
بدخواه بودن قلبی او نباشد اما ریشه کارش ناشی از حسد باشد او گناه کرده است؟ به
عنوان مثال بعضی ها در زندگی فردی که نسبت به او حسادت دارند فضولی و کنجکاوی
می کنند یا از فردی که به او حسادت دارند زیاد سوال می پرسند تا بلکه بتوانند با فضولی کردن در زندگی او از زندگی او نقطه ضعفی پیدا کنند که باعث فروکش کردن حسد درونی شان شود.هرچند شاید این کار آنها آسیبی به زندگی فرد مورد حسادت آنها نرساند اما
درواقع کنجکاوی و پرس و جو کردن آنها ناشی از حسادت درونی آنهاست.
با تشکر از پاسخ.

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
منشا تجسس و کنجکاوي در امور ديگران حسادت است . در اين صورت حسادت ظهور پيدا کرده و از نظر اسلام گناه محسوب مي شود. گناه بودن حسد منوط به آسيب رساندن به ديگري نيست .علماى اخلاق براى حسد سرچشمه‏هاى زيادى ذكر كرده‏اند: از جمله عداوت و كينه است كه موجب مى‏شود انسان آرزوى زوال نعمت از كسى كه مورد عداوت اوست كند.
ديگري كبر و خودبرتربينى است، به همين جهت اگر ببيند ديگران مشمول نعمت‏هاى بيش ترى شده‏اند، آرزو دارد بلكه تلاش مى‏كند كه نعمت آنان زايل گردد تا برترى او را نسبت ‏به ديگران به خطر نيفكند!
سوم حب رياست است كه سبب مى‏شود آرزوى زوال نعمت ديگران كند، تا بتواند بر آن ها حكومت نمايد؛ زيرا اگر امكانات او از نظر مال و ثروت و قدرت او بيش از ديگران نباشد, پايه‏هاى رياست او سست مى‏شود.
چهارمين سبب حسد ,ترس از نرسيدن به مقاصد مورد نظر است، چرا كه گاه انسان تصور مى‏كند نعمت‏هاى الهى محدود است. اگر ديگران به آن دست‏يابند ،امكان رسيدن او را به آن نعمت‏ها كم مى‏كنند.
پنجمين سبب احساس حقارت و خود كم بينى است، افرادى كه در خود لياقت رسيدن به مقامات والايى را نمى‏بينند و از اين نظر گرفتار عقده حقارتند ،آرزو مى‏كنند ديگران هم به جايى نرسند تا همانند يكديگر شوند!
ششمين اسباب حسد بخل و خباثت نفس است؛ زيرا بخيل نه تنها حاضر نيست نعمت‏هاى خود را در اختيار ديگران بگذارد، بلكه از رسيدن ديگران به نعمت‏هاى الهى بخل مى‏ورزد و ناراحت مى‏شود،
تنگ نظرى، كوته‏بينى و رذالت طبع آدمى را به حسد مى‏كشاند . گاه مى‏شود كه همه اين امور ششگانه دست‏به دست هم مى‏دهند . گاه دو يا سه منشا به هم ضميمه مى‏شوند و به همان نسبت، خطر حسد فزونى مى‏يابد.
فراتر از اين ها حسد ريشه‏هايى در عقايد انسان دارد، كسى كه ايمان به قدرت خدا و لطف و عنايت او و حكمت و تدبير و عدالتش دارد ، چگونه مى‏تواند حسد بورزد؟ شخص حسود با زبان حال دارد به خداوند اعتراض مى‏كند كه چرا فلان نعمت را به فلان كس دادى؟! اين چه حكمتى است و چه عدالتى؟! چرا به من نمى‏دهى؟! نيز به زبان حال مى‏گويد: هرگاه خدا به ديگرى نعمتى دهد، ممكن است از دادن مثل آن به من عاجز باشد. پس چه بهتر كه نعمت از او سلب گردد تا به من برسد!
بنابراين حسودان در واقع گرفتار نوعى تزلزل در پايه‏هاى ايمان به توحيد افعالى پروردگار و حكمت و قدرت او هستند، چه اينكه انسانى كه به اين اصول مؤمن باشد، مى‏داند تقسيم نعمت‏ها از سوى خداوند حسابى دارد و طبق حكمتى است . نيز مى‏داند خداوند توانايى دارد كه بيش تر و بهتر به او ببخشد، هرگاه آن ها را شايسته نعمت‏بداند، پس بايد كسب شايستگى كند.
اين صفت رذيله مانند بسيارى از صفات ديگر گاه آشكار و صريح است و گاه مخفى ، به همين دليل بايد از آثارى كه بزرگان علم اخلاق و روانكاوان براى آن ذكر كرده‏اند يا به تجربه دريافته‏ايم، آن را در مراحل اوليه بايد شناخت و پيش از آن كه در وجود انسان ريشه بدواند و مستحكم گردد، به درمان آن پرداخت.
از جمله نشانه‏هايى كه براى آن ذكر شده امور زير است:
1- هنگامى كه مى‏شنود نعمتى به ديگرى رسيده است، غمگين و ناراحت مى‏شود، هر چند آثارى از خود بروز ندهد.
2- گاه از اين مرحله فراتر مى‏رود و زبان به غيبت و عيبجويى مى‏گشايد.
3- گاه از اين هم فراتر مى‏رود و به دشمنى و عداوت و كارشكنى برمى‏خيزد!
4- گاه تنها به بى‏اعتنايى و بى‏مهرى و يا قطع رابطه از شخصى كه مورد حسد او قرار گرفته قناعت مى‏كند، سعى دارد او را نبيند و سخنى از او نشنود . اگر سخنى در باره او بگويند ، سعى مى‏كند با ورود در مطالب ديگر گوينده را از ادامه سخن باز دارد، يا اگر مجبور به بيان مطلبى در باره او شود ،سعى مى‏كند صفات برجسته او را پنهان سازد و يا نسبت به آن سكوت كند.