دانش تاريخ

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : هر كه بگويد : من دانــا هستم ، او شخص نادانى است . منيه المريد : 137 منتخب ميزان الحكمة : 402

 

پرسش 1:
سوال درباره سيرمطالعاتي شرح
مسئول جلسه قرائت قرآن نوجوانان مسجد محل هستم و قصد دارم اعضاي جلسه را با کتاب خواني مانوس کنم . بيشتر اعضا سال اول راهنمايي هستند و در خواست داشتم راهنمايي بفرمائيد و کتاب هايي را به صورت سير بيان نمائيد؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به نظر مي رسد مطالعه کتب زير براي مقطع سني راهنمايي مناسب باشد :
1. داستان راستا ن / شهيد مطهري
2. همه بايد بدانند ابراهيم اميني
3. آموزش قرائت قرآن وروانخواني وتجويد
4. داستان دوستان /محمدي اشتها ردي
5. اصول دين /مولفان / موسسه در راه حق
6. داستان هاي خوب براي بچه هاي خوب
7. آفريدگار جهان / مکارم شيرازي
8. اصول عقائد / قرائتي
9. داستانهاي کودکي بزرگان تاريخ / احمد صادقي اردستاني
10. داستان ها وپندها / مصطفي زماني
11. داستان هايي از شان نزول قرآن /علي نور الديني
12. احکام و مسائل شرعي که دانستن آنها بر هر انسان مکلفي واجب است غفلت نشود. بنا براين باتوجه به گروه سني که فرموديد (که در عنفوان سن بلوغ هستند ) سعي کنيد با همراهي امام جماعت مسجد يا يک فرد آگاه به مسائل شرعي نوجوانان عزيز را با مراجع تقليد و رساله هاي آنها آشنا کنيد .
در اين مطالعات ، برنامه بايد به گونه اي باشد که سبب خستگي و ترک مطالعه در آنها نشود . نوجوانان عزيز با کتاب آشنا و علاقه به مطالعه در آنها پديد آيد. معرفي كتاب هاي داستاني نيز به همين خاطر بوده تا از طريق داستان با معارف ديني آشما شوند و خسته و دلزده نشوند.

کیفیت شهادت امام کاظم(علیه السلام) چگونه بود؟

سلام، آیا این خبر که می گویند سندی بن شاهک ملعون به حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام سیلی و تازیانه زده، دارای سند معتبری هست یا نه؟

پاسخ:
با سلام وقدر داني از ارتباط تان با اين مر کز،
با تحقيقاتي که در منابع معتبر انجام شد، به اين مطلب که سندي بن شاهک سيلي و تازيانه به امام کاظم (علیه السلام) زده باشد، دست نيافتيم، آنچه که در منابع آمده، اين است که سندي بن شاهک با امام بر خورد نامناسب داشت. سرانجام حضرت به دست وي به شهادت رسيد. آنچه که دربيش تر منابع آمده، کيفيت شهادت امام توسط سندي بن شاهک است. مرحوم شيخ مفيد بعد از بيان سياست هاي خصمانه حکومت عليه امام مي نويسد: " .... يحيى بن خالد، سندى بن شاهك را طلبيد و دستور كشتن حضرت را به او داد. او نيز انجام آن را گردن گرفت، ترتيب كشتن آن امام معصوم عليه السّلام به اين گونه بود كه سندى بن شاهك زهرى در غذاى آن بزرگوار ريخته و نزد او آورد، برخى گفته‏ اند: آن زهر را در رطب قرار داد. پس حضرت از آن (غذا يا رطب مسموم) ميل فرمود، اثر زهر را در بدن خويش احساس فرمود، پس از آن سه روز آن بزرگوار به بيمارى سختى مبتلا شد و در روز سوم از دنيا رفت. (1)

پي نوشت:
1.ترجمه ار شاد مفيد، ج2 ص233؛
روضه الواعضين،260 ،
بحار ، ج 48 ، ص 247،
عيون المعجزات ، ص 95 ؛
اعيان شيعه ،ج، ص544.

نتیجه سقیفه برای ابوبکر و عمر چه بود؟

شيعه مي گويد كه ابوبكر و عمر در كنار زدن خصت علي از خلافت موفق شدند ،از آنها مي پرسيم خوب وقتي آنها علي را كنار زدند خلافت چه دستاورد هايي براي خودشان داشت ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بي‌ترديد خلفا با کنار زدن امام علي (ع) خود نيز دچار مشکلات شدند که به رخ خود نياوردند، در عين حال- به حسب ظاهر-خلفا با کنار زدن علي (ع) از خلافت، دستاوردهايي به دست آوردند. از جمله اين که با رسيدن به خلافت مدت‌ها بر مردم حکومت کردند. اين امر براي انسان‌هاي قدرت طلب و دنيا گرا دست آورد محسوب مي‌گردد. از سوي ديگر آنان با کنار زدن امام از خلافت به اهداف ديگر ،که خارج کردن رقيب شان علي (ع)بود، دست يافتند. ابابکر و عمر انسان هايي بودند که نمي‌توانستند تحمل نمايند امام بر مسند قدرت قرار گرفته و به رهبري جامعه اسلامي بپردازد، از اين رو آنان در صدد بودند- در هر شرايطي که شده- امام را از خلافت کنار بزنند، از اين رو در اولين فرصت يعني بعد از رحلت رسول خدا به تشکيل سقيفه پرداختند. اين در حالي است- که آنان خوب مي‌دانستند- بهترين گزينه براي رهبري امام مي‌باشد.
يکي ديگر از دستاوردهاي کنار زدن امام ،کسب موقعيت سياسي و اجتماعي است، يعني خلفا بعد از رسيدن به قدرت به عنوان خليفه مسلمانان مطرح شدند .کسب اين مقام براي آنان بسيار مهم بود. برخي مردم نيز آنان را به عنوان خليفه مي‌شناختند. اين امتيازي براي آنان محسوب مي گرديد.
همچنين قدرت و حاکميت اين فرصت را براي آنان فراهم نمود که اسلام را به صورتي که خود مي پنداشتند تفسير کنند و آن را در جامعه پياده نمايند و به افرادي که همسو با آنان بودند مسئوليت بدهند. دوستان و آشنايان وخويشان خود را به کار بگمارند همان طور که اين موضوع در باره عثمان به خوبي مشهود بود .

منبع در رابطه تلاوت 10 آیه اول سوره مؤمنون توسط امام علی علیه السلام  و آیه ای که سر امام حسین علیه السلام در بالای نیزه خواند در کتب اهل سنت و تشیع نام ببرید.

پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
صرف نظر از صحت و سقم اين روايت كه نياز به كار كارشناسي دارد و مجالي ديگري مي طلبد، در برخي از روايات از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده زماني كه فاطمة بنت اسد از كعبه خارج شد، علي ـ عليه السّلام ـ خطاب به حضرت محمد(ص) فرمود: «السلام عليك يا أبه و رحمة الله و بركاته»، يعني: سلام و رحمت خداوند بر تو اي پدر، سپس با كمي مكث فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم، قد افلح المؤمنون(1)... . و پيامبر گرامي اسلام هم بعد از آن فرمودند: حقا كه مؤمنان به وسيلة‌ تو رستگار شدند. به خداوند سوگند، تو امير آناني . با علمت بر آنان حكومت مي كني! آنان مطيع تو خواهند شد، به خدا سوگند! راهنماي آنان هستي و به وسيلة تو هدايت مي شوند.(2)
علامه مجلسي در روايتي ديگر از امام صادق ـ عليه السّلام نقل مي كند:
زماني كه ابوطالب فرزندش را ديد، خوشحال شد. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به او سلام كرد. سپس پيامبر اسلام وارد شده و به محض ورود حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ تكاني خورد و براي پيامبر لبخند زد و گفت:
السلام عليك يا رسول الله و رحمة الله و بركاته. بعد از كمي مكث اين آيات را قرائت كرد: بسم الله الرحمن الرحيم * قد افلح المؤمنون* الذين هم في صلاتهم خاشعون(3) سپس رسول خدا فرمود: حقا كه مؤمنان به وسيله تورستگار شدند، سپس حضرت علي ـ عليه السّلام ـ دنبالة آيات را خواندند تا (اولئك هم الوارثون * الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون) (4)پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:به خدا سوگند ! امير آناني و با علمت بر آنان حكومت مي كني! به خدا سوگند! راهنماي آناني و به وسيله تو هدايت مي‌شوند.(5)
طبق روايات مذكور آياتي را كه علي(ع) در بدو تولد قرائت نمودند ،آيات اوليه سوره مومنون (6) بوده تا آية شماره 10 يعني (هم فيها خالدون. )
بر اساس نقل مورخان و محدثان‌، سر مبارك امام حسين‌ آياتي را بعد از شهادت و بر بالاي نيزه تلاوت كردند. برخي از آيات سوره كهف از اين آيات است‌.
در روايتي از زيدبن ارقم آمده است‌: سر مبارك حضرت امام حسين‌ را در حال خواندن قرآن ديدم: "اَم حَسِبت‌َ اَن‌َّ اَصحـَب‌َ الكَهف‌ِ والرَّقيم‌ِ كانوا مِن ءايـَتِنا عَجَبـا; (كهف‌،9) آيا گمان كردي اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند.
موي بر تنم راست شد و گفتم‌. اين ماجرا عجيب‌تر از جريان اصحاب كهف است‌.(7)

معرفي منابع جهت مطالعه بيش تر:
1. علي مولود كعبه، محمد اردوبادي.
2. نگاهي كوتاه به زندگاين امام علي، علي آقا نوري.
3. امام اول حضرت علي، شير علي بيات.
4. شرح زندگاني حضرت علي، مهدي پيشوايي.
5. زندگاني حضرت علي، محمد علي خليلي.

پي نوشت ها:
1. مومنون(1)آيه1.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، دارالكتب الاسلاميه،ج 35، ص18، مناقب آل ابي طالب،‌ج 2، ص174.
3. مومنون،آيه2.
4. همان،آيه10.
5. بحار، ج 35، ص30؛ امالي شيخ طوسي، چاپ كتابخانه اسلاميه،ص 706.
6. مومنون،آيه1.
7. الارشاد، شيخ مفيد; ج 2، ص 116، كنگره شيخ مفيد.

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :
از پرخورى بپرهيزيد كه دل را سخت مى‏كند ، و اعضاى بدن را در اطاعت خدا تنبل مى‏سازد ، و همّتها را از شنيدن پند و اندرز كر مى‏كند . بحار الأنوار : 77 / 182 / 10 منتخب ميزان الحكمة : 22

پرسش 1:
ابوتراب يعني چه و چرا اين لقب به حضرت علي (ع) داده شده است؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در وجه نامگذارى على(ع) به «ابوتراب» و زمان و مکان آن اختلاف نظر وجود دارد. از مجموع روايات استفاده مى شود در مکان‏ها و زمان‏هاى مختلف پيامبر(ص) به طور مکرّر على(ع) را با کنيه «ابوتراب» خطاب مي کرد و اين کنيه را پيامبر(ص) به على(ع) داده است.
در اين جا به دو مورد اشاره مى شود:
1- پيامبر با گروهى از يارانش در نيمه جمادى الاولى سال دوم هجرى به تعقيب کاروان قريش که به سرپرستى ابوسفيان عازم شام بود، تا نقطه‏اى به نام »عشيره« پيش رفتند، اما اثرى از کاروان قريش نيافتند. در يکى از روزها که در عشيره بودند، پيامبر بر بالين على(ع) و عمار آمد، ديد خوابيده‏اند و بر سر و صورت على خاک نشسته است.
حضرت آن دو را با مهربانى و ملاطفت بيدار کرد و خطاب به على فرمود: «اى ابوتراب (آغشته به خاک) برخيز! آيا نمى‏خواهى شقى‏ترين مردمان روى زمين را به تو خبر دهم! يکى به نام احمير (لقب قدار بن سالف) است که ناقه صالح پيامبر را پى کرد. ديگرى کسى است که شمشير بر فرق تو مى زند و محاسن تو را به خون سرت رنگين مى کند».(1) از آن پس على(ع) ميان مسلمانان به ابوتراب معروف گرديد. اين کنيه را حضرت بسيار دوست داشت، زيرا پيامبر او را به چنين کنيه‏اى خطاب کرده بود.(2)
2- عباية بن ربعى در وجه ديگر اين نامگذارى مى گويد: به ابن عباس گفتم: چرا رسول خدا على(ع) را »ابوتراب« ناميد؟ گفت: چون على صاحب زمين است و پس از پيامبر حجت خدا بر اهل زمين است و به وسيله او زمين و آرامش آن باقى است، از اين رو او را «ابوتراب» ناميد.
از رسول خدا شنيدم: «وقتى روز قيامت به پا مى شود، آن قدر ثواب و کرامت نصيب شيعيان على(ع) مى شود که کفار با ديدن اين صحنه مى گويند: اى کاش ما از خاک، يعنى از شيعيان على بن ابى طالب بوديم».(3)
پي نوشت ها:
1- کامل ابن اثير، ج 1، ص 522؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 133.
2- اصغر ناظم زاده، مظهر ولايت، ص 38.
3- همان، ص 38 - 39.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام راجع به اعتقادات علی اللهیون توضیح دهید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
علي‌اللهي كه‌ آن را اهل حق نيز گفته اند، مذهب و مسلکي است با گرايش هاي عرفاني و آداب و متون مذهبي خاص که در موارد زيادي با اعتقادات و سنن اسلامي مطابقت ندارد.
اين مسلک در ميان طوايفي از کردها، لرها، ترک ها، پيرواني دارد. آنان نسبت به حضرت علي(ع) غلو مي کنند و براي او مقام خداوندگاري اعتقاد دارند.
آنان به جز سلطان اسحاق، که پايه‌گذار اين مذهب به حساب مي آيد، مهم‌ترين مظهر خدا روي زمين را حضرت علي(ع) مي دانند. در بسياري از آثار اهل حق بر الوهيت حضرت علي(ع) تأکيد شده است. آنان تصور مي کنند که در زمان حضرت محمد(ص) خدا، در وجود علي(ع) تجلّي کرد و حضرت محمد به الوهيت حضرت علي آگاهي داشت اما به خواست حضرت علي اين سر را فاش نکرد.
در واقع اهل حق، علي(ع) را مظهر ذات الهي و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهي به حساب مي آورند. اهل حق، هنگام برخورد با يکديگر به جاي «سلام» «يا علي» مي گويند. تراشيدن يا کوتاه کردن شارب (سبيل) را گناهي بزرگ به حساب مي آورند و حرام مي دانند. به سبب مقدس بودن سبيل، تارهاي جدا شده از آن را در جايي محفوظ نگه مي دارند.
از شعائر مخصوص ديگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است. آنان روزه ماه رمضان را ممنوع مي دانند و بر اين باورند که هر کس روزه يک ماه رمضان را به جا آورد، از اين طايفه خارج شده است. سه روز پياپي روزه مي گيرند و زمان آن مصادف با چله زمستان کُردي مي باشد، پس از سه روز، روزه مداوم ،روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است ، جشن مي گيرند که آن را «عيد خاوندگاري» مي نامند . نام اين روز، روز «غار» است .اين روزه را به ياد روزها و ساعاتي که سلطان اسحاق و يارانش در غاري سپري کرده‌اند، انجام مي‌دهند.
براي اهل حق مقدس‌ترين جايگاه و کعبه مقصود «پرديوَر» مي باشد. در روستاي شيخان، کنار رودخانه «سيروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگي است که جايگاه سلطان اسحاق و يارانش را مشخص مي کند. اين محل را «پرديوَر» مي‌نامند که زيارتگاه و محل دعا و نياز آنان است. گويند سلطان اسحاق، در همين مکان با يارانش پيمان بست.
اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هايي تجلي يافته است .به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترين مظهر تجلي خدا در روي زمين است.
در تاريخ ولادت سلطان اسحاق اختلاف کرده‌اند. برخي ولادت او را در سال 612، و گروهي در سال 675 ذکر کرده‌اند. محل ولادت او را روستاي «برزنجه» از توابع «حلبچه» در استان «سليمانيه» عراق دانسته‌اند.
به عقيده اهل حق، چون سلطان اسحاق، عقائد خود را آشکار کرد، مردم از جمله پدر و برادران اسحاق با وي به مخالفت برخاستند و قصد جان او را کردند. او با ياران خود در غاري پناه گرفت و سه روز در آن جا پنهان شد تا اينکه مهاجمان محل را ترک کردند . سلطان و همراهان به سلامت بيرون آمدند. سلطان اسحاق سپس به روستاي «شيخان» رفت و در آن جا «پرديوَر» را که به منزله مرکزي روحاني و معنوي بود، براي ياران خود بنا کرد . به تقويت و نشر مذهب خود پرداخت ،سپس در روستاي «شيخان» مرگ او فرا رسيد. گروهي از پيروان اهل حق نوشته‌اند که وي سيصد سال عمر کرد که امري غريب به حساب مي آيد.
آنان بعد از سلطان اسحاق به هفت تن که برخي جزء مريدان سلطان اسحاق بوده‌اند، اعتقاد دارند . اين هفت تن را جزئي از ذات سلطان اسحاق مي دانند.(1) آنان داراي عقائد خاص و پيچيده‌اي هستند که خيلي از عقائد خود را به ديگران نمي‌گويند.
راه و روش اهل حق نادرست باطل است چون آنان خيلي از معارف و احکام غير منطقي را براي خود به وجود آورده‌اند، همچنين افرادي چون سلطان اسحاق و حضرت علي(ع) و... را به عنوان خدا و افرادي که خدا در آنان تجلي کرده و به صورت و شکل آنان در زمين آشکار شده، به حساب مي آورند. به قيامت به صورتي که اسلام و قرآن مي گويد، عقيده ندارند.
با دقت در افکار و عقائد آنان به خوبي روشن مي گردد که مسلک و مذهب آنان بي‌پايه و اساس و باطل است.
البته ممکن است برخي از افراد اهل حق اين عقايد را نداشته باشد ، اما عقايد مشهور آن ها همان است که بيان شد.
براي آگاهي بيش تر از عقائد و افکار آنان به دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10 و کتاب سخن با اهل حق، سيد عباس طباطبايي‌فر مراجعه فرماييد.
پي‌نوشت‌:
1. دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10، ص 467 ـ 474.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

نام اولین مسجدی که در آن مشرکان جلسه برگزار کردند؟

اولین مسجدی که مشرکان دران جلسه گرفتند

با سلام وقدر داني از ار تباط تان با اين مرکز
مشرکان مسجد نداشتند تا درآن جلسه تشکيل دهند. به نظر مي رسد مقصود از مشرکان منافقان باشند که در مسجد ضرار تشکيل جلسه دادند و عليه اسلام وپيامبر (ص)توطئه نمودند.(1)
پي نوشت:
1. تفسير نمونه، ج 8، ص 134.

صفحه‌ها