دانش تاريخ

 

امام رضا عليه السلام: ايمان ، شناخت به دل ، اقرار به زبان و كردار به اندام‏هاست. تحف العقول

 

پرسش 1:
حكومت ديني موفق شرح حكومت هاي ديني موفق در تاريخ را گزارش کنيد؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
سؤال کلي است و در يک نامه نمي‌توان بدان پرداخت، زيرا ،حکومت‌هاي ديني شامل همه حکومت‌هايي مي‌گردد که با انگيزه و بر اساس معيارهاي ديني اعم از اسلام و اديان ديگر الهي به وجود آيد. اينکه در طول تاريخ چه حکومت‌هاي ديني شکل گرفته و کدام موفق بوده و کدام موفق نبوده ، نيازمند آن است که اطلاع جامع و کافي از حکومت‌ها در طول تاريخ داشته باشيم . برخي از حکومت‌هاي ديني اتفاق افتاده‌اند که تاريخ آنها شفاف و معلوم نيست. افزون بر آن اصل حکومت ديني يک مسأله است و موفقيت و عدم موفقيت آن مقوله ديگر. اتفاقاً در اسلام به حکومت ديني اشاره و حتى برخي از جزئيات بيان شده است، اما متأسفانه مسلمانان نتوانستند از اين عامل استفاده مناسب نمايند و آن گونه که در اسلام حکو مت تعريف شده است، اجرا کنند. در اديان ديگر نيز حکومت‌هاي ديني به وجود آمد، ولي توأم با موفقيت نبود، زيرا حاملان و پاسداران حکومت، انسان‌هايي لايق نبودند.
ارباب کليسا از اهرم قدرت سوء استفاده کرده و آن گونه که دين مسيح حکومت را تعريف کرده بود، اجرا و عملي ننمودند. البته عدم موفقيت حکو مت ها اختصاص به حکو مت ديني ندارد. حکو مت هاي غير ديني نيز موفق نبودند. افزون بر آن ميزان موفقيت حکو مت ها فرق مي کرد.بدين معنا که برخي بيشتر و برخي کمتر موفق بودند . اين گونه نبوده است که يک حکو مت صد در صد موفق باشد .
برخي از حکومت‌هاي ديني - تا اندازهاي - موفق بوده‌‌اند. از جمله حکومت پيامبر(ص) که در بيشتر عرصه‌ها موفق بود. اگر فرصت و مجال بيشتري به وجود مي‌آمد ، موفقيت آن چند برابر مي‌گرديد. حکومت امام علي(ع) در برخي از عرصه‌ها موفق بود. البته دشمنان و عدالت ‌ستيزان نگذاشتند که حکومت علوي ادامه پيدا کند،‌ ولي سياست و استراتژي‌هاي علي(ع) در اداره حکومت نشان از موفقيت آن دارد.
قبل از اسلام نيز مي‌توان به حکومت‌هايي مانند حکومت حضرت سليمان، داود و حضرت يوسف(ع) اشاره نمود که در عرصه‌هاي بسيار موفق بودند. برخي از حکومت‌هاي شيعي مانند حکومت آل بويه و حکومت فاطميان در مصر، از حکومت‌هاي بودند که تا اندازه‌اي توأم با موفقيت بودند. موفقيت برخي از حکومت‌هاي شيعي موجب شد که شديدا با آنها مقابله شود ونگذارند که موفقيت هاي بيشتر کسب نمايند . نمي‌توان گفت حکومت‌هاي ديني بودند که صد در صد موفق باشند. عدم موفقيت مربوط به رهبران و پيروان اديان الهي مي‌باشد، نه اينکه دين برنامه اي به نام حکومت موفق ارائه نکر ده باشد ،چنان که برخي تصور مي کنند دين چيزي به عنوان حکومت ندارد .
امروزه حکومت اسلامي ايران نمونه اي از حکومت‌هاي است که در برخي از عرصه‌ها موفق مي باشد . اين کشور، با ماهيت اسلامي قله‌هاي رفيع موفقيت را کسب و بيشتر مردم از اين حکو مت به عنوان حکو مت موفق ديني ياد مي کنند . البته جمهوري اسلامي دچار برخي کاستي‌ها و مشکلات نيز مي‌باشد، ولي در عين حال موفقيت‌هاي آن قابل انکار نيست.

پرسش 1: تاريخ و سيره شرح با سلام. چرا حضرات معصومين-سلام الله عليهم اجمعين- اقدام به تاليف كتاب نكردند؟

پرسش 1: تاريخ و سيره شرح با سلام. چرا حضرات معصومين-سلام الله عليهم اجمعين- اقدام به تاليف كتاب نكردند؟

پرسش 1: تاريخ و سيره شرح با سلام. چرا حضرات معصومين-سلام الله عليهم اجمعين- اقدام به تاليف كتاب نكردند؟ پاسخ: سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ بسياري از كتاب هاي نوشته شده حديثي و غير حديثي در اصول و معارف ديني توسط عالمان شيعي يا شاگردان ائمه ، تعاليم ائمه يا بيان سيره علمي و عملي آنان است ، در عين حال آثار و كتاب هايي منتسب به خود ائمه نيز وجود دارد. در مورد كتاب هاي امامان(ع) در منابع روايي ده ها كتاب و تأليف از آنان ياد شده است. و اين ها بر چند نوعند: الف) برخي از اين كتاب ها توسط امام پيشن نگاشته شده و به امام بعدي به عنوان ميراث امامت منتقل شده و همين طور از امامي به امام ديگر رسيده، تا در دست امام دوازدهم حضرت مهدي(عج) قرار گرفته است. ب) برخي از اين ها با املاي امام و با خط شاگردان نگارش يافته است. ج) برخي با خط امامان(ع) براي هدايت افرادي خاص و يا در خواست عده اي و يا به صورت كلي نوشته شده است. ابنك به ذكر تعدادي از كتاب هايي كه با يكي از مناسبت هاي مذكور به امامان(ع) منتسب است مي پردازيم: 1ـ "الجامعه": كتابي است كه درباره‌ احكام حلال و حرام است كه با املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع) نگارش يافته است. 2ـ "الجفر" مندرجات اين كتاب حوادث كائنات است و امام علي(ع) آن را در پوست بُز يا گوسفند نوشت. بدين جهت كه بر پوست بُز (يعني جفر) نوشته شد، آن را "جفر" ناميده اند. 3ـ "كتاب علي": در مورد اين كتاب نوشته اند: اين كتاب با املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع) نگارش يافته است و مشتمل بر مسائل مربوط به حلال و حرام است. اين كتاب از امام قبلي به امام بعدي به عنوان ميراث منتقل شده و بارها مورد استشهاد امامان بعدي قرار گرفته است. برخي گفته اند: اين كتاب همان كتاب جامعه است. 4ـ "مصحف فاطمه": برخي نوشته اند اين كتاب كتابي است با املاي پيامبر(ص) و خط علي(ع). برخي گفته اند: بعد از رحلت پيامبر(ص) خداوند فرشته اي را فرستاد تا حزن و اندوه حضرت زهرا(س) را بكاهد. وي با آن بانوي بزرگ هم صحبت شد و حاصل آن همين كتاب است كه با املاي حضرت زهرا(س) و خط علي(ع) نگارش يافته است. 5ـ كتاب الاداب. 6ـ كتاب الفرائض. 7ـ جمع القرآن و تأويله يا جمع القرآن علي ترتيب النزول. 8ـ كتاب اعلي فيه ستين نوعاً من انواع علوم القرآن؛ از امام علي(ع). 9ـ كتاب في زكاه الغنم، از امام علي(ع). 10ـ كتاب في ابواب الفقه؛ از امام علي(ع). 11ـ كتاب آخر في الفقه؛ از امام علي(ع). 12ـ عهدنامه مالك اشتر؛ ازامام علي(ع). 13ـ وصيت به محمد بن حنفيه؛ از امام علي(ع). 14ـ جنه الاسماء از امام علي(ع). 15ـ الامثال الامام علي بن ابي طالب. 16ـ الصحيفه الكامله ؛ از امام چهارم(ع). 17ـ رساله حقوق؛ از امام سجاد(ع). 18ـ كتاب التفسير؛ از امام باقر(ع). 19ـ رساله امام باقر(ع) به سعد الخير. 20ـ كتاب الهدايه؛ از امام باقر(ع). 21ـ جعفر ابيض، امام صادق(ع) فرمود: "نزد من جفر ابيض است و محتوايش: زبور داود، تورات موسي،‌ انجيل عيسي،‌صحف ابراهيم و حلال و حرام و مصحف فاطمه است، مصحف فاطمه قرآن نيست، بلكه در آن هر حكمي كه مورد نياز بشر باشد، وجود دارد". در روايتي ديگر آمده است است كه در مصحف فاطمه(س) اخبار كائنات مندرج است، نه حلال و حرام،‌ همان گونه كه در مصحف فاطمه بيان شد. 22ـ رساله امام ششم به نجاشي (والي اهواز) معروف به رساله عبدالله بن نجاشي. 23ـ توحيد مفضل؛ امام صادق(ع) در مورد خداشناسي، املا نمود و مفضل بن عمر آن را به نگارش در آورد. 24ـ كتاب اهليلجه؛ از امام صادق(ع). 25ـ كتاب مصباح الشريعه و مفتاح الحقيفه، منسوب به امام صادق(ع). 26ـ نثر الدرر، منسوب به امام صادق(ع). 27ـ وصيت به هشام بن حكم و ويژگي هاي عقل؛ از امام هفتم(ع). 28ـ علل الاحكام الشرعيه؛ امام رضا(ع) در جواب مسائل محمد بن سنان نوشت. 29ـ العلل فضل بن شاذان؛ او از امام رضا(ع) استماع نمود و به نگارش در آورد. 30ـ رساله ذهبيه؛ در مورد طب از امام هشتم(ع). 31ـ فقه الرضا(ع). 32ـ رساله جبر و تفويض؛ از امام هادي(ع). 33- اجوبه؛ پاسخ به سؤالات يحيي بن اكثم؛ از امام هادي(ع). 34ـ تفسير؛ منسوب به امام حسن عسكري(ع). در روايتي ازامام سجاد(ع) نقل شده که هنگام وفات به امام باقر (ع)فرمود اين صندوق را به خانه خودت ببر سپس فرمود دران درهم و دينار نيست بلکه پراز کتاب مي باشد(معالم المدرستين ،ج ،2 ،ص330) با توجه به فاصله زماني بين زمان ما و زمان ائمه(ع) و محدوديت هاي اطلاع رساني زمان معصومان(ع) و با توجه به سياست هاي حاكمان مبني بر حصر امامان(ع) و ايجاد مزاحمت ها براي آنان و ... به روشني نمي توان آثار نوراني آن بزرگمردان را بر شمرد. بدين دليل ابهام در انتساب برخي از كتاب ها وجود دارد. نمي توان به گونه جزم داوري نمود. البته خيلي از اين کتاب ها در اختيار ما نيست ولي نام آنها در روايات وکتاب هاي تاريخي وحديثي امده است. منابع: حسن بن فروخ، بصائر الدرجات، ؛ سيد مرتضي عسكري، معالم المدرستين، ج 2، ص 312-356؛عبدالله اميني پور،مصحف فاطمي،چ دليل ما،قم.

 

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم : هر كه بگويد : من دانــا هستم ، او شخص نادانى است . منيه المريد : 137 منتخب ميزان الحكمة : 402

 

پرسش 1:
سوال درباره سيرمطالعاتي شرح
مسئول جلسه قرائت قرآن نوجوانان مسجد محل هستم و قصد دارم اعضاي جلسه را با کتاب خواني مانوس کنم . بيشتر اعضا سال اول راهنمايي هستند و در خواست داشتم راهنمايي بفرمائيد و کتاب هايي را به صورت سير بيان نمائيد؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به نظر مي رسد مطالعه کتب زير براي مقطع سني راهنمايي مناسب باشد :
1. داستان راستا ن / شهيد مطهري
2. همه بايد بدانند ابراهيم اميني
3. آموزش قرائت قرآن وروانخواني وتجويد
4. داستان دوستان /محمدي اشتها ردي
5. اصول دين /مولفان / موسسه در راه حق
6. داستان هاي خوب براي بچه هاي خوب
7. آفريدگار جهان / مکارم شيرازي
8. اصول عقائد / قرائتي
9. داستانهاي کودکي بزرگان تاريخ / احمد صادقي اردستاني
10. داستان ها وپندها / مصطفي زماني
11. داستان هايي از شان نزول قرآن /علي نور الديني
12. احکام و مسائل شرعي که دانستن آنها بر هر انسان مکلفي واجب است غفلت نشود. بنا براين باتوجه به گروه سني که فرموديد (که در عنفوان سن بلوغ هستند ) سعي کنيد با همراهي امام جماعت مسجد يا يک فرد آگاه به مسائل شرعي نوجوانان عزيز را با مراجع تقليد و رساله هاي آنها آشنا کنيد .
در اين مطالعات ، برنامه بايد به گونه اي باشد که سبب خستگي و ترک مطالعه در آنها نشود . نوجوانان عزيز با کتاب آشنا و علاقه به مطالعه در آنها پديد آيد. معرفي كتاب هاي داستاني نيز به همين خاطر بوده تا از طريق داستان با معارف ديني آشما شوند و خسته و دلزده نشوند.

کیفیت شهادت امام کاظم(علیه السلام) چگونه بود؟

سلام، آیا این خبر که می گویند سندی بن شاهک ملعون به حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام سیلی و تازیانه زده، دارای سند معتبری هست یا نه؟

پاسخ:
با سلام وقدر داني از ارتباط تان با اين مر کز،
با تحقيقاتي که در منابع معتبر انجام شد، به اين مطلب که سندي بن شاهک سيلي و تازيانه به امام کاظم (علیه السلام) زده باشد، دست نيافتيم، آنچه که در منابع آمده، اين است که سندي بن شاهک با امام بر خورد نامناسب داشت. سرانجام حضرت به دست وي به شهادت رسيد. آنچه که دربيش تر منابع آمده، کيفيت شهادت امام توسط سندي بن شاهک است. مرحوم شيخ مفيد بعد از بيان سياست هاي خصمانه حکومت عليه امام مي نويسد: " .... يحيى بن خالد، سندى بن شاهك را طلبيد و دستور كشتن حضرت را به او داد. او نيز انجام آن را گردن گرفت، ترتيب كشتن آن امام معصوم عليه السّلام به اين گونه بود كه سندى بن شاهك زهرى در غذاى آن بزرگوار ريخته و نزد او آورد، برخى گفته‏ اند: آن زهر را در رطب قرار داد. پس حضرت از آن (غذا يا رطب مسموم) ميل فرمود، اثر زهر را در بدن خويش احساس فرمود، پس از آن سه روز آن بزرگوار به بيمارى سختى مبتلا شد و در روز سوم از دنيا رفت. (1)

پي نوشت:
1.ترجمه ار شاد مفيد، ج2 ص233؛
روضه الواعضين،260 ،
بحار ، ج 48 ، ص 247،
عيون المعجزات ، ص 95 ؛
اعيان شيعه ،ج، ص544.

نتیجه سقیفه برای ابوبکر و عمر چه بود؟

شيعه مي گويد كه ابوبكر و عمر در كنار زدن خصت علي از خلافت موفق شدند ،از آنها مي پرسيم خوب وقتي آنها علي را كنار زدند خلافت چه دستاورد هايي براي خودشان داشت ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بي‌ترديد خلفا با کنار زدن امام علي (ع) خود نيز دچار مشکلات شدند که به رخ خود نياوردند، در عين حال- به حسب ظاهر-خلفا با کنار زدن علي (ع) از خلافت، دستاوردهايي به دست آوردند. از جمله اين که با رسيدن به خلافت مدت‌ها بر مردم حکومت کردند. اين امر براي انسان‌هاي قدرت طلب و دنيا گرا دست آورد محسوب مي‌گردد. از سوي ديگر آنان با کنار زدن امام از خلافت به اهداف ديگر ،که خارج کردن رقيب شان علي (ع)بود، دست يافتند. ابابکر و عمر انسان هايي بودند که نمي‌توانستند تحمل نمايند امام بر مسند قدرت قرار گرفته و به رهبري جامعه اسلامي بپردازد، از اين رو آنان در صدد بودند- در هر شرايطي که شده- امام را از خلافت کنار بزنند، از اين رو در اولين فرصت يعني بعد از رحلت رسول خدا به تشکيل سقيفه پرداختند. اين در حالي است- که آنان خوب مي‌دانستند- بهترين گزينه براي رهبري امام مي‌باشد.
يکي ديگر از دستاوردهاي کنار زدن امام ،کسب موقعيت سياسي و اجتماعي است، يعني خلفا بعد از رسيدن به قدرت به عنوان خليفه مسلمانان مطرح شدند .کسب اين مقام براي آنان بسيار مهم بود. برخي مردم نيز آنان را به عنوان خليفه مي‌شناختند. اين امتيازي براي آنان محسوب مي گرديد.
همچنين قدرت و حاکميت اين فرصت را براي آنان فراهم نمود که اسلام را به صورتي که خود مي پنداشتند تفسير کنند و آن را در جامعه پياده نمايند و به افرادي که همسو با آنان بودند مسئوليت بدهند. دوستان و آشنايان وخويشان خود را به کار بگمارند همان طور که اين موضوع در باره عثمان به خوبي مشهود بود .

منبع در رابطه تلاوت 10 آیه اول سوره مؤمنون توسط امام علی علیه السلام  و آیه ای که سر امام حسین علیه السلام در بالای نیزه خواند در کتب اهل سنت و تشیع نام ببرید.

پرسشگر گرامي با سلام سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
صرف نظر از صحت و سقم اين روايت كه نياز به كار كارشناسي دارد و مجالي ديگري مي طلبد، در برخي از روايات از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده زماني كه فاطمة بنت اسد از كعبه خارج شد، علي ـ عليه السّلام ـ خطاب به حضرت محمد(ص) فرمود: «السلام عليك يا أبه و رحمة الله و بركاته»، يعني: سلام و رحمت خداوند بر تو اي پدر، سپس با كمي مكث فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم، قد افلح المؤمنون(1)... . و پيامبر گرامي اسلام هم بعد از آن فرمودند: حقا كه مؤمنان به وسيلة‌ تو رستگار شدند. به خداوند سوگند، تو امير آناني . با علمت بر آنان حكومت مي كني! آنان مطيع تو خواهند شد، به خدا سوگند! راهنماي آنان هستي و به وسيلة تو هدايت مي شوند.(2)
علامه مجلسي در روايتي ديگر از امام صادق ـ عليه السّلام نقل مي كند:
زماني كه ابوطالب فرزندش را ديد، خوشحال شد. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به او سلام كرد. سپس پيامبر اسلام وارد شده و به محض ورود حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ علي ـ عليه السّلام ـ تكاني خورد و براي پيامبر لبخند زد و گفت:
السلام عليك يا رسول الله و رحمة الله و بركاته. بعد از كمي مكث اين آيات را قرائت كرد: بسم الله الرحمن الرحيم * قد افلح المؤمنون* الذين هم في صلاتهم خاشعون(3) سپس رسول خدا فرمود: حقا كه مؤمنان به وسيله تورستگار شدند، سپس حضرت علي ـ عليه السّلام ـ دنبالة آيات را خواندند تا (اولئك هم الوارثون * الذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون) (4)پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:به خدا سوگند ! امير آناني و با علمت بر آنان حكومت مي كني! به خدا سوگند! راهنماي آناني و به وسيله تو هدايت مي‌شوند.(5)
طبق روايات مذكور آياتي را كه علي(ع) در بدو تولد قرائت نمودند ،آيات اوليه سوره مومنون (6) بوده تا آية شماره 10 يعني (هم فيها خالدون. )
بر اساس نقل مورخان و محدثان‌، سر مبارك امام حسين‌ آياتي را بعد از شهادت و بر بالاي نيزه تلاوت كردند. برخي از آيات سوره كهف از اين آيات است‌.
در روايتي از زيدبن ارقم آمده است‌: سر مبارك حضرت امام حسين‌ را در حال خواندن قرآن ديدم: "اَم حَسِبت‌َ اَن‌َّ اَصحـَب‌َ الكَهف‌ِ والرَّقيم‌ِ كانوا مِن ءايـَتِنا عَجَبـا; (كهف‌،9) آيا گمان كردي اصحاب كهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند.
موي بر تنم راست شد و گفتم‌. اين ماجرا عجيب‌تر از جريان اصحاب كهف است‌.(7)

معرفي منابع جهت مطالعه بيش تر:
1. علي مولود كعبه، محمد اردوبادي.
2. نگاهي كوتاه به زندگاين امام علي، علي آقا نوري.
3. امام اول حضرت علي، شير علي بيات.
4. شرح زندگاني حضرت علي، مهدي پيشوايي.
5. زندگاني حضرت علي، محمد علي خليلي.

پي نوشت ها:
1. مومنون(1)آيه1.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، دارالكتب الاسلاميه،ج 35، ص18، مناقب آل ابي طالب،‌ج 2، ص174.
3. مومنون،آيه2.
4. همان،آيه10.
5. بحار، ج 35، ص30؛ امالي شيخ طوسي، چاپ كتابخانه اسلاميه،ص 706.
6. مومنون،آيه1.
7. الارشاد، شيخ مفيد; ج 2، ص 116، كنگره شيخ مفيد.

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :
از پرخورى بپرهيزيد كه دل را سخت مى‏كند ، و اعضاى بدن را در اطاعت خدا تنبل مى‏سازد ، و همّتها را از شنيدن پند و اندرز كر مى‏كند . بحار الأنوار : 77 / 182 / 10 منتخب ميزان الحكمة : 22

پرسش 1:
ابوتراب يعني چه و چرا اين لقب به حضرت علي (ع) داده شده است؟

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در وجه نامگذارى على(ع) به «ابوتراب» و زمان و مکان آن اختلاف نظر وجود دارد. از مجموع روايات استفاده مى شود در مکان‏ها و زمان‏هاى مختلف پيامبر(ص) به طور مکرّر على(ع) را با کنيه «ابوتراب» خطاب مي کرد و اين کنيه را پيامبر(ص) به على(ع) داده است.
در اين جا به دو مورد اشاره مى شود:
1- پيامبر با گروهى از يارانش در نيمه جمادى الاولى سال دوم هجرى به تعقيب کاروان قريش که به سرپرستى ابوسفيان عازم شام بود، تا نقطه‏اى به نام »عشيره« پيش رفتند، اما اثرى از کاروان قريش نيافتند. در يکى از روزها که در عشيره بودند، پيامبر بر بالين على(ع) و عمار آمد، ديد خوابيده‏اند و بر سر و صورت على خاک نشسته است.
حضرت آن دو را با مهربانى و ملاطفت بيدار کرد و خطاب به على فرمود: «اى ابوتراب (آغشته به خاک) برخيز! آيا نمى‏خواهى شقى‏ترين مردمان روى زمين را به تو خبر دهم! يکى به نام احمير (لقب قدار بن سالف) است که ناقه صالح پيامبر را پى کرد. ديگرى کسى است که شمشير بر فرق تو مى زند و محاسن تو را به خون سرت رنگين مى کند».(1) از آن پس على(ع) ميان مسلمانان به ابوتراب معروف گرديد. اين کنيه را حضرت بسيار دوست داشت، زيرا پيامبر او را به چنين کنيه‏اى خطاب کرده بود.(2)
2- عباية بن ربعى در وجه ديگر اين نامگذارى مى گويد: به ابن عباس گفتم: چرا رسول خدا على(ع) را »ابوتراب« ناميد؟ گفت: چون على صاحب زمين است و پس از پيامبر حجت خدا بر اهل زمين است و به وسيله او زمين و آرامش آن باقى است، از اين رو او را «ابوتراب» ناميد.
از رسول خدا شنيدم: «وقتى روز قيامت به پا مى شود، آن قدر ثواب و کرامت نصيب شيعيان على(ع) مى شود که کفار با ديدن اين صحنه مى گويند: اى کاش ما از خاک، يعنى از شيعيان على بن ابى طالب بوديم».(3)
پي نوشت ها:
1- کامل ابن اثير، ج 1، ص 522؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 133.
2- اصغر ناظم زاده، مظهر ولايت، ص 38.
3- همان، ص 38 - 39.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام راجع به اعتقادات علی اللهیون توضیح دهید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
علي‌اللهي كه‌ آن را اهل حق نيز گفته اند، مذهب و مسلکي است با گرايش هاي عرفاني و آداب و متون مذهبي خاص که در موارد زيادي با اعتقادات و سنن اسلامي مطابقت ندارد.
اين مسلک در ميان طوايفي از کردها، لرها، ترک ها، پيرواني دارد. آنان نسبت به حضرت علي(ع) غلو مي کنند و براي او مقام خداوندگاري اعتقاد دارند.
آنان به جز سلطان اسحاق، که پايه‌گذار اين مذهب به حساب مي آيد، مهم‌ترين مظهر خدا روي زمين را حضرت علي(ع) مي دانند. در بسياري از آثار اهل حق بر الوهيت حضرت علي(ع) تأکيد شده است. آنان تصور مي کنند که در زمان حضرت محمد(ص) خدا، در وجود علي(ع) تجلّي کرد و حضرت محمد به الوهيت حضرت علي آگاهي داشت اما به خواست حضرت علي اين سر را فاش نکرد.
در واقع اهل حق، علي(ع) را مظهر ذات الهي و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهي به حساب مي آورند. اهل حق، هنگام برخورد با يکديگر به جاي «سلام» «يا علي» مي گويند. تراشيدن يا کوتاه کردن شارب (سبيل) را گناهي بزرگ به حساب مي آورند و حرام مي دانند. به سبب مقدس بودن سبيل، تارهاي جدا شده از آن را در جايي محفوظ نگه مي دارند.
از شعائر مخصوص ديگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است. آنان روزه ماه رمضان را ممنوع مي دانند و بر اين باورند که هر کس روزه يک ماه رمضان را به جا آورد، از اين طايفه خارج شده است. سه روز پياپي روزه مي گيرند و زمان آن مصادف با چله زمستان کُردي مي باشد، پس از سه روز، روزه مداوم ،روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است ، جشن مي گيرند که آن را «عيد خاوندگاري» مي نامند . نام اين روز، روز «غار» است .اين روزه را به ياد روزها و ساعاتي که سلطان اسحاق و يارانش در غاري سپري کرده‌اند، انجام مي‌دهند.
براي اهل حق مقدس‌ترين جايگاه و کعبه مقصود «پرديوَر» مي باشد. در روستاي شيخان، کنار رودخانه «سيروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگي است که جايگاه سلطان اسحاق و يارانش را مشخص مي کند. اين محل را «پرديوَر» مي‌نامند که زيارتگاه و محل دعا و نياز آنان است. گويند سلطان اسحاق، در همين مکان با يارانش پيمان بست.
اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هايي تجلي يافته است .به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترين مظهر تجلي خدا در روي زمين است.
در تاريخ ولادت سلطان اسحاق اختلاف کرده‌اند. برخي ولادت او را در سال 612، و گروهي در سال 675 ذکر کرده‌اند. محل ولادت او را روستاي «برزنجه» از توابع «حلبچه» در استان «سليمانيه» عراق دانسته‌اند.
به عقيده اهل حق، چون سلطان اسحاق، عقائد خود را آشکار کرد، مردم از جمله پدر و برادران اسحاق با وي به مخالفت برخاستند و قصد جان او را کردند. او با ياران خود در غاري پناه گرفت و سه روز در آن جا پنهان شد تا اينکه مهاجمان محل را ترک کردند . سلطان و همراهان به سلامت بيرون آمدند. سلطان اسحاق سپس به روستاي «شيخان» رفت و در آن جا «پرديوَر» را که به منزله مرکزي روحاني و معنوي بود، براي ياران خود بنا کرد . به تقويت و نشر مذهب خود پرداخت ،سپس در روستاي «شيخان» مرگ او فرا رسيد. گروهي از پيروان اهل حق نوشته‌اند که وي سيصد سال عمر کرد که امري غريب به حساب مي آيد.
آنان بعد از سلطان اسحاق به هفت تن که برخي جزء مريدان سلطان اسحاق بوده‌اند، اعتقاد دارند . اين هفت تن را جزئي از ذات سلطان اسحاق مي دانند.(1) آنان داراي عقائد خاص و پيچيده‌اي هستند که خيلي از عقائد خود را به ديگران نمي‌گويند.
راه و روش اهل حق نادرست باطل است چون آنان خيلي از معارف و احکام غير منطقي را براي خود به وجود آورده‌اند، همچنين افرادي چون سلطان اسحاق و حضرت علي(ع) و... را به عنوان خدا و افرادي که خدا در آنان تجلي کرده و به صورت و شکل آنان در زمين آشکار شده، به حساب مي آورند. به قيامت به صورتي که اسلام و قرآن مي گويد، عقيده ندارند.
با دقت در افکار و عقائد آنان به خوبي روشن مي گردد که مسلک و مذهب آنان بي‌پايه و اساس و باطل است.
البته ممکن است برخي از افراد اهل حق اين عقايد را نداشته باشد ، اما عقايد مشهور آن ها همان است که بيان شد.
براي آگاهي بيش تر از عقائد و افکار آنان به دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10 و کتاب سخن با اهل حق، سيد عباس طباطبايي‌فر مراجعه فرماييد.
پي‌نوشت‌:
1. دائره المعارف بزرگ اسلامي، ج 10، ص 467 ـ 474.

صفحه‌ها