دانش تاريخ

قول صحيح تر اين است که حضرت خديجه ،در زمان ازدواج با پيامبر (ص) ،28 ساله بوده است.
  • پرسش: 

خديجه به هنگام ازدواج با پيامبر(ص)چند ساله بود؟

پاسخ:

درباره سن حضرت خديجه در هنگام ازدواج با پيامبر اكرم نظرات مختلفي وجود دارد؛ برخي مانند بيهقي (از علماي بزرگ اهل سنت) ايشان را ۲۵ ساله مي‌دانند. بيهقي مي‌گويد: «... بلغت خديجة خمساً وستين سنة، ويقال: خمسين سنة، وهو أصح... .[۱] يعني حضرت خديجه (در هنگام وفات) ۶۵ ساله بود و برخي ديگر گفته اند: در آن وقت ايشان ۵۰ ساله بوده است كه قول صحيح هم همين است.» بيهقي در جاي ديگر آورده است: «أن النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) زوج بها وهو ابن خمس وعشرين سنة قبل أن يبعثه الله نبياً بخمس عشرة سنة.[۲] ازدواج رسول خدا با حضرت خديجه ۱۵ سال قبل از بعثت بوده است.»
بنابراين طبق قول بيهقي وقتي ايشان در زمان وفات يعني سال دهم بعثت،۵۰ ساله باشند و ۱۵ سال قبل از بعثت هم ازدواج نموده باشند، با اين حساب سن حضرت خديجه (سلام الله عليها)، در زمان ازدواج با پيامبر اکرم ۲۵ سال بوده است. و حلبي هم همين قول را آورده است: «تزوجها رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) وهي يومئذ ... وقيل خمس وعشرين. [۳]
پيامبر با خديجه ازدواج نمود، و در آن هنگام قولي وجود دارد که خديجه در سن بيست وپنج سالگي بوده است.» قول ديگر که قول اکثر محققين و مورخين است اين است که سن ايشان را در زمان ازدواج ۲۸ سال بوده است. ابن‌عماد حنبلي از علماي اهل سنت در شذرات الذهب مي‌گويد: «ورجح کثيرون أنها ابنة ثمان وعشرين. [۴] بسياري از مورخين قول ۲۸ سال را براي حضرت خديجه در زمان ازدواج با پيامبر اکرم  ترجيح داده‌اند.»
حاکم نيشابوري نيز فقط همين قول را براي ابن‌اسحاق (سيره نويس مشهور) نقل مي‌کند: «کان لها يوم تزوجها ثمان وعشرون سنة. [۵] خديجه در زمان ازدواجش با پيامبر، بيست و هشت ساله بود.» و قول هشام بن عروه که اکنون قول مشهور شده است، را شاذ مي‌داند. «توفيت خديجة بنت خويلد (رضي الله عنها) وهي ابنة خمس وستين سنة، هذا قول شاذ. [۶] خديجه در سن ۶۵ سالگي وفات نمود، که اين قول شاذ مي‌باشد.»
بلاذري هم به عنوان يک قول، ۲۸ سال را ذکر نموده است. [۷] ابن‌سعد، ذهبي، إربلي، ابن‌عساکر به نقل از ابن‌عباس مي‌گويند: «وروي عن ابن‌عباس قال: کانت خديجة يوم تزوجها رسول الله (صلي الله عليه وآله و سلم) ابنة ثمان وعشرين سنة. [۸] خديجه در زمان ازدواج با آن حضرت ۲۸ ساله بود.»
إربلي در جاي ديگر به نقل از ابن‌حماد مي‌گويد: «وقال ابن حماد بلغني أن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) تزوج خديجة علي اثنتي عشرة أوقية ذهباً وهي يومئذ ابنة ثماني وعشرين سنة. [۹] حضرت خديجه در زمان ازدواج با آن حضرت ۲۸ ساله بود.»
با اين حساب روشن شد که بسياري از مورخين و محدثين سن آن بزرگوار را حدود ۲۵ تا ۲۸ سال دانسته‌اند. و در آن زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، نيز ۲۵ ساله بودند، بنابراين تفاوت سني بين پيامبر اکرم و حضرت خديجه نبوده و يا حدود سه سال بوده است.  
بنابراين مي توان گفت:که قول صحيحتر اين است که حضرت خديجه ،در زمان ازدواج با پيامبر (ص) ،28 ساله بوده است.
پي‌نوشت ها:
[۱]. احمد بن حسين بيهقي، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة، بيروت: دارالکتب العلمية، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۷۱؛ ابن کثير، البداية والنهاية، بيروت: دار إحياء التراث العربي، ۱۴۰۸ ق، ج ۲، ص ۳۵۹؛ ابن کثير، السيرة النبوية، بيروت: دارالمعرفة للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۳۹۶ ق، ج ۱، ص ۲۶۴
[۲]. احمد بن حسين بيهقي، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشريعة، بيروت: دارالکتب العلمية، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۷۲
[۳]. حلبي، السيرة الحلبية، بيروت: دارالمعرفة، ۱۴۰۰ ق، ج ۱، ص ۲۲۹
[۴]. عبدالحي عکري حنبلي، شذرات الذهب في أخبار من ذهب، بيروت: دار احياء التراث العربي، ج ۱، ص ۱۴، حوادث سال ۱۱
[۵]. حاکم نيشابوري، المستدرک، ج ۳، ص ۱۸۲
[۶]. همان.
[۷]. بلاذري، انساب الاشراف، مصر: دارالمعارف، ج۱، ص ۹۸
[۸]. ابن‌سعد، الطبقات الکبري، بيروت: دارصادر، ج ۸، ص ۱۶؛ ذهبي، سير اعلام النبلاء، بيروت: مؤسسه الرسالة، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۱۱۱؛ إربلي، کشف الغمة، بيروت: دارالأضواء، ج ۲، ص ۱۳۵، باب فصل في مناقب خديجة؛ ابن‌عساکر، تاريخ مدينة دمشق، بيروت: دارالفکر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۵ ق، ج ۳، ص ۱۹۳؛ ابن‌منظور، مختصر تاريخ دمشق: ج ۱، ص ۲۴۵
[۹]. إربلي، کشف الغمة، بيروت: دارالأضواء، ج ۲، ص ۱۳۳، باب فصل في مناقب خديجة.

ثروت خديجه تا حدودي، مشكلات تحميلي را كاهش داد و توانست توطئه ها را خنثي كند. در همين باره گفته اند: اسلام با مال خديجه پا بر جا ماند.
  • پرسش: 

حضرت خديجه در موفقيتهاي پيامبر و پيشبرد اسلام چه نقشي داشت؟

پاسخ:

 نقش حضرت خديجه در موفقيت هاي رسول خدا(ص) بر كسي پوشيده نيست. آن بانوي بزرگ اسلام تأثيرات بسيار درخشاني در زندگي پيامبر گذاشت. رفتار او با حضرت رسول به گونه هاي پسنديده بود كه پيامبر كوچكترين دغدغه و نگراني از زندگاني مشتركش با خديجه نداشت. آسودگي و آرامش خاطر حضرت در زندگي، زمينه خوبي را ايجاد كرد كه با موفقيت قدم بردارد و آزار و بيمهريهاي مشركان قريش را تحمل نمايد و هم چنان ثابت قدم و استوار به جلو حركت كند.

تأثيراتي كه حضرت خديجه در زندگي پيامبر داشت، به حدي بود كه رسول خدا بارها به ستايش او پرداخت و او را يكي از بهترين زنان جهان برشمرد.(1) در همين راستا تا هنگامي كه خديجه زنده بود، پيامبر همسر ديگري اختيار نكرد.(2) اين در حالي است كه پيامبر از برخي همسراني كه پس از حضرت خديجه برگزيد، نه تنها چنان حمايتهاي قهرمانانه نديد، بلكه ناملايماتي ديد كه خداوند در قرآن در نكوهش آنان آياتي نازل كرد و به طلاق تهديد شدند.(3)

باز در بيان نقش بسيار مثبت حضرت خديجه در موفقيتهاي پيامبر و در پيشبرد اسلام، اين مطلب به روشني دلالت دارد كه درگذشت حضرت خديجه به قدري بر پيامبر گران آمد و مصيبت به اندازهاي بزرگ بود كه پيامبر در سالي كه خديجه و ابوطالب درگذشتند، آن را "عام الحزن؛ سال غم و اندوه" نام نهاد.(4)

حضرت خديجه اولين بانويي بود كه به پيامبر ايمان آورد و مسلمان شد. گرويدن زني همانند خديجه كه در عصر خود، از جايگاه اجتماعي ممتازي بهره مند بود، عامل مهم در جذب ديگران به اسلام شمرده ميشد.

خديجه با ثروتش نيز در پيشبرد اسلام نقش خوبي ايفا نمود، تا جايي كه از پيامبر نقل شده است: "ما قام ولا استقام ديني إلا بشيئين؛ مال خديجه و سيف علي بن ابي طالب؛ دين من، مانايي و پيشرفتش به دو چيز وابسته است: يكي ثروت خديجه و دوم شمشير علي بن ابي طالب!" (5)

تأثيرگذاري و نقش اقتصاد در جنبش هاي مهم اجتماعي بر كسي پوشيده نيست. با توجه به نقش مهم اقتصادي بود كه مشركان قريش در "دارالندوه" و مجلس شوراي خود، به محاصره اقتصادي پيامبر و مسلمانان رأي دادند و آن را با سنگدلي تمام به اجرا گذاشتند، در نتيجه به مدت سه سال مسلمانان به جهت در امان ماندن از آزار مشركان در دره اي به نام شِعْب ابي طالب به سر بردند. رويكرد دشمن نشانگر آن است كه حمايت يا عدم حمايت مالي چه تأثير مهمي دارد؛ حال در اين هنگام حضرت خديجه با ثروتش در خنثي كردن توطئه دشمنان نقش خوبي ايفا نمود.

خديجه با حمايت مالي خود از اسلام، نهايت تلاش خود را به كار برد. او با كمال ميل و رغبت، تمامي ثروت خود را در اختيار پيامبر قرار داد و ايشان آن را براي رفع نيازهاي مسلمانان به كار برد. تأثيرات مثبتي كه ثروت حضرت خديجه (آن هم در اوضاع بحراني) به نفع مسلمانان و در خنثي سازي توطئه دشمنان داشت، بر كسي پوشيده نيست. در همين باره پيامبرفرمود: "ما نفعني مالٌ قط ما نفعني مال خديجه؛ هيچ ثروتي همانند دارايي خديجه به من (و آيين من) سود نرسانيده است".(6)

در حالي كه مسلمانان زير فشار قريش و محاصره اقتصادي بودند، ثروت خديجه تا حدودي، مشكلات تحميلي را كاهش داد و توانست توطئه ها را خنثي كند. در همين باره گفته اند: اسلام با مال خديجه پا بر جا ماند.(7)

پي نوشت ها:

1- بحارالانوار، ج16، ص2.

2- سيره ابن هشام، ج1، ص201.

3- تحريم(66)، آيات 1-5.

4- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج1، ص150؛ علامه اميني، الغدير، ج، ص372.

5- شيخ محمد مهدي حائري، شجره طوبي، ج2، ص233.

6- جعفر مرتضي عاملي، الصحيح من سيرةالنبي الاعظم ،ج4 ، ص14؛ مرتضي مطهري، سيري در سيره نبوي، ص18.

7- امالي شيخ طوسي، ص467؛ بحارالانوار، ج19، ص63.

مرحوم سيد عبدالرزاق موسوي مقرم در کتابي که درباره حضرت نوشته، درصفحه 28 ولادت را در يازده شعبان سال 33 هجري در مدينه دانسته است .

پرسش:
 حضرت علي اکبر در چه تاريخي و در کجا متولد شدند؟

پاسخ:
اینکه حضرت علي‌اکبر (ع) در چه زماني متولد شد، در کتاب‌هاي معتبر تاريخي مطلبي يافت نشد. اصولاً درباره اينکه حضرت چند ساله بوده نيز اختلاف است.
برخي هيجده ساله و گروهي نوزده ساله و بعضي بيست و پنج ساله ذکر کرده‌اند. در ترجمه نفس المهموم آمده که علي‌اکبر(ع) در زمان حکومت عثمان متولد شد. در آن جا نقل شده که مشهور اين است که حضرت بيست و پنج سال سن داشته است.(1)
در کتاب فرهنگ عاشورا آمده که او حدود بيست و پنج سال سن داشت (2) و اشاره‌اي به زمان تولد وي نکرده است.
شيخ مفيد در ارشاد و مرحوم شهرآشوب در مناقب و علامه مجلسي در بحار الانوار، و ساير مورخان و محدثان بزرگ شيعه به تاريخ ولادت حضرت اشاره‌اي نکرده‌اند.
در کتاب نگاهي نو به جريان عاشورا که اخيراً چاپ شده و درباره حضرت علي‌اکبر مفصل بحث کرده، به تاريخ ولادت اشاره نکرده، از مقتل خوارزمي نقل مي‌کند که سن حضرت بيست و هشت سال بود.(3)
البته درکتاب هايي که متأخرين درباره حضرت نوشته اند، برخي به تاريخ ولادت اشاره کرده اند. مرحوم سيد عبدالرزاق موسوي مقرم در کتابي که درباره حضرت نوشته، درصفحه 28 ولادت را در يازده شعبان سال 33 هجري در مدينه دانسته است .
نيز آن مرحوم در کتاب مقتل الحسين (ع) درضمن چگونگي شهادت حضرت علي اکبر تاريخ ولادت وي را يازده شعبان ذکرمي کند.

پي‌نوشت‌ها:
1. دمع الشجوم ،ترجمه نفس المهموم، ص 330.
2. فرهنگ عاشورا، ص 322.
3. نگاهي نو به جريان عاشورا، ص 89.

خليفه عباسي مقداري خرما طلب نموده چند عدد از آنها را خورد و بقيه را مسموم کرده و براي امام فرستاد و خادم را مأمور کرد که حتما به آن حضرت بخوراند.

پرسش:
لطفا ماجراي شهادت امام موسي کاظم علیه السلام را شرح دهيد
 

پاسخ:

هارون حضرت امام را از مدينه دستگير نموده به طرف بصره فرستاد. امام هفتم عليه السّلام مدت يک سال در آنجا زنداني بود. عيسي بن جعفر که مسئول زندان بود، به هارون گزارش داد که امام هميشه مشغول عبادت و راز و نياز با خدا است و نسبت به کسي نفرين نمي کند، و تقاضا کرد که کسي را براي تحويل گرفتن موسي بن جعفر بفرست و الّا من آزادش مي کنم.

از دعاهاي امام در گوشه ي زندان اين دعا بود: «اللّهُمَّ اِنَّکَ تَعلَمُ اِنِّي کُنتُ اَسئَلُکَ ان تُفرِغَني لِعِبادَتِکَ اَللّهُمَّ وَ قَد فَعَلتُ فَلَکَ الحَمدُ؛ خداوندا! تو مي داني که من از تو تقاضا کرده بودم، مرا در گوشه اي خلوت قرار دهي تا مشغول عبادت باشم، تو تقاضاي مرا برآوردي، تو را سپاس مي گويم.» (1)

مأموري فرستاده شد تا موسي بن جعفر را از عيسي بن جعفر تحويل گرفته به بغداد ببرد تا در زندان فضل بن ربيع تحت نظر باشد. امام مدتي طولاني در آنجا بود. فضل مأمور شد امام را به قتل برساند، اما او امتثال نکرد. آنگاه هارون به فضل بن ربيع دستور داد تا حضرت را به فضل بن يحيي برمکي تحويل دهد و مدتي در منزل يحيي تحت نظر و مراقبت بود. فضل بن يحيي که از امام جز عبادت و روزه نديد، در امر امام عليه السّلام توسعه داد. تا اينکه اين خبر به هارون رسيد و فضل را از محبت نسبت به امام منع نموده و دستور کشتن ايشان را داد، اما فضل به چنين کاري اقدام نکرد و در نتيجه به خاطر محبت به امام مجازات شد.

در مورد امام آمده است: لا يَزالُ يَنتَقِلُ مِن سِجنٍ اِلَي سِجن؛ آن حضرت همواره از زنداني به زندان ديگر منتقل مي شد. تا اينکه امام مظلوم به زندان مخوف و تاريک سِندي بن شاهک ملعون منتقل شده تحت شکنجه قرار گرفت.(2)

سرانجام هارون به تنگ آمد، چون مي ديد روز به روز بر عظمت امام افزوده مي شود و شيعيان بسياري از او پيروي کرده و به امامت او اعتقاد پيدا مي کنند. خليفه عباسي احساس خطر کرد و تصميم بر مسموم کردن آن حضرت گرفت. مقداري خرما طلب نموده چند عدد از آنها را خورد و بقيه را مسموم کرده و براي امام فرستاد و خادم را مأمور کرد که حتما به آن حضرت بخوراند، خادم خرما را براي امام برد و پيام هارون را ابلاغ کرد. امام نيز چند دانه از آن خرما را خوردند، اما سِندي گفت: بيشتر بخوريد، امام فرمود: همين مقدار براي مأموريت تو کافي است. امام بعد از مسموميت، سه روز در بستر شهادت قرار گرفته و شهيد شد. سِندي براي ظاهر سازي چند نفر قاضي و افراد عادل را احضار کرد تا گواهي دهند بر اينکه امام ناراحتي مزاج ندارد.  امام متوجه شده به آنها فرمود: گواهي ندهيد زيرا که من سه روز است مسموم شده ام و بر اثر همين سم از دنيا مي روم. بعد از شهادت امام، جنازه ي حضرتش را روي تابوت نهاده و از زندان بيرون آوردند، شخصي پيشاپيش جنازه فرياد مي زد: هذا اِمامُ الرَّفَضَة فَاعرِفُوهُ؛ اين امام رافضيان است پس او را بشناسيد. جنازه ي امام را روي پل بغداد گذاشتند و به مردم اعلام نمودند بيايند، ملاحظه کنند که ايشان به مرگ طبيعي از دنيا رفته و اثر جراحت در بدنش ديده نمي شود. يکي از شيعيان گفت: امام مرده و زنده ندارد، من از شخص امام جريان را سؤال مي کنم، او نزديک جنازه آمده عرض کرد: اي فرزند رسول خدا! تو راستگو و پدرت راستگو است، به ما خبر بده که آيا تو را کشته اند يا خود از دنيا رفته اي؟ امام لب به سخن گشود و سه بار فرمود: قَتلاً، قَتلاً، قَتلاً، مرا کشته اند.(3)

جنازه امام را به محل نگهبانان آوردند، مردم نيز اجتماع کردند و جنازه را با احترام تا قبرستان قريش تشييع نمودند.

منبع:

  1. الفصول المهمه ابن صباغ مالکی، ص۲۴۰ 
  2. مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۳۲
  3.  اثباة الهداة شرح حال امام كاظم (ع).

حضرت خواسته اند با توجه به محدوديت شديد حاکمان زمان عليه ايشان، بوسيله تربيت اين فرزندان و پخش شدن انها در همه نقاط اهداف امام(عليه السلام) را منتشر كند.

پرسش:
اقا امام کاظم ع که بيشتر عمر شريف خود را در زندان بوده چطور اينهمه فرزند داشته؟ و اينکه چرا دربين امامان،امام کاظم ع انهمه فرزند داشته. تعداد همسران اين امام بزرگوار چندتا بوده و همچنين فلسفه ازدواج هاي اين امام بزرگوار را بفرماييد.
 

پاسخ:
اينکه با قاطعيت گفته ايد امام کاظم(عليه السلام) بيشتر عمرشان را در زندان بودند،ادعايي بي پايه  و اساس است. بر اساس مستندات تاريخي و آنچه از گزارشات تاريخي استفاده مي شود،مدت زنداني بودن آن حضرت در مجموع چهار سال بوده است. 
در کتاب منتخب التواريخ از کتاب رجال کبير چند روايت نقل مي‌کند که آنها صراحت دارند در اينکه حضرت موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ مدّت چهار سال در زندان بوده است. 1
پس مسلم و قطعي است که آن حضرت بخش محدودي از عمر شريفشان را در زندان سپري کرده اند نه بيشتر يا همه عمرشان را.
  اينکه تعداد فرزندان امام کاظم عليه السلام چند عدد بوده، از نظر تاريخي داراي ابهام زيادي است. اختلاف يا حتي تضادهاي فاحش در اقوال تاريخي راجع به تعداد فرزندان پسر و دختر ايشان، حاکي از آن است که همه اقوال صحيح نمي‌باشد؛ اگر به اقوال توجه شود، مشاهده مي‌شود که گاهي نام، کنيه و لقب يک فرزند، به عنوان سه فرزند جداگانه بيان شده است. وقتي برخي 27، برخي 37 و حتي برخي 59 فرزند بيان مي‌دارند، معلوم مي‌شود که بسياري بر اقوال غير مستند و ناموثق استناد کرده‌اند. اما در هر حال ترديدي نيست که تعداد فرزندان ايشان زياد بوده است.و بررسي ها نشان مي دهد بيش از سي فرزند بوده اند.
 اغلب ازدواج‌هاي ايشان به صورت ازدواج موقت يا ازدواج با کنيزان صورت مي‌پذيرفته است و تعداد آن ها 9 نفر نقل شده است. البته بايد توجه داشته باشيم که کثرت فرزندان ايشان نيز بر اساس همان حکمت مي‌باشد. حضرت خواسته اند با توجه به محدوديت شديد حاکمان زمان عليه ايشان، بوسيله تربيت اين فرزندان و پخش شدن انها در همه نقاط اهداف امام(عليه السلام) را منتشر كند و دين و تشيع را تبليغ كنند كه به اين وسيله بر عليه خلفاي جور مبارزه نموده ومردم را بر عليه خلفاي ظالم بشوراند چنان چه ابن صباغ مي‌گويد: براي هر يك از فرزندان امام كاظم عليه السلام، فضيلتي مشهور است. 2
نکته ي ديگر اينکه ازدواج مکرر و متعدد حتي الان هم در اکثر کشور هاي عربي رايج و آسان و پذيرفته شده است چه رسد به آن زمان که جزو عرف زمان بود .
1.    محمد جواد نجفي، ستارگان درخشان، جلد 9، تهران ، كتابفروشي اسلاميه، ص 58.
2.    حيات الامام الكاظم – عليه السلام – به نقل از الفصول المهمه، ص 256
 

اظهارنظر دقیق درباره محل دفن حضرت زینب (سلام الله علیها) ممکن نیست؛ هرچند برخی مرقد موجود در نزدیک دمشق را با توجه به برخی قرائن و شواهد، ترجیح داده اند.

پرسش:

درباره مرقد حضرت زینب سلام الله علیها کدام نظر قدیمی تر است؟ آیا قدمت یک قول دلیل بر معتبرتر بودن آن است؟ مدفن حضرت زینب کجا است؟

پاسخ:
مقدمه:
تاریخ پژوه، معیارهای مختلفی را برای سنجش اعتبار گزارش ‏های تاریخی در نظر می‏گیرد . «قدمت یک قول» و « نزدیک‏ تر بودن حیات راوی یا زمان تألیف یک کتاب به زمان حادثه»، تنها یکی از معیارهای سنجش گزارش است؛ نه این‏که به تنهایی دلیل بر اعتبار آن قول یا گزارش باشد . برای نمونه، در همین بحث حاضر، قدیمی‏ ترین کتابی که ادعاشده مدفن زینب کبری (س) را ذکر کرده، کتاب «اخبار الزینبات»، منسوب به یکی از عالمان نسب‏ شناس قرن سوم به نام ابو الحسین یحیی بن حسن معروف به عُبیدِلی (214 ـ 277 ق) است. با توجه به اشکالاتی که بر صحّت این انتساب واردشده، نمی‌‌‏توان آن را متعلّق به عبیدلی دانست؛ اما اگر این اشکالات را هم نادیده بگیریم و کتاب را تألیف عبیدلی بشماریم، بازهم نمی‌‌‏توان به گزارشی که درباره ورود حضرت زینب به مصر آورده، اعتماد کرد، زیرا دارای اشکالات متعدّد تاریخی است. (1) به تعبیر دیگر، حتی اگر این گزارش در قرن سوم ثبت شده باشد ، جعلی است و قدمت کتاب مزبور، باعث اعتماد ما به این گزارش نخواهد  شد.

درباره این‏که حضرت زینب (سلام الله علیها) کجا از دنیا رفته و کجا دفن شده، هیچ گزارش معتبری نداریم و منابع کهن و قابل اعتماد، مطلقاً دراین باره سخنی نگفته ‏اند. گزارش‏ هایی هم که به آن‏ها استناد می ‏شود، دچار ابهام ‏اند و دلالت صریح ندارند.

توضیح این‏که: هم ‏اینک دو بارگاه منسوب به حضرت زینب وجود دارد : یکی در سوریه (منطقه راویه نزدیک دمشق) و دیگری در مصر (محله سیده زینب در شهر قاهره). (2) قرائن و شواهد نشان می‏دهد که در هر یک از این دو مکان، بانویی از نسل سادات دفن شده و اهالی محل به سبب حرمتی که برای خاندان اهل بیت قائل بوده ‏اند، برای او بارگاهی ساخته ‏اند؛ اما این‏که صاحبان این دو بارگاه دقیقاً چه کسانی هستند و آیا می‏توان با قطعیت یکی را متعلّق به حضرت زینب کبری دانست، محل بحث است. برخی از نویسندگان سده‏ های اخیر، برای اثبات انتساب مقبره نزدیک دمشق به حضرت زینب کوشیده‏ اند، (3) و برخی دیگر مقبره موجود در قاهره را متعلّق به آن حضرت دانسته ‏اند. (4) بررسی دلایل و مستندات این دو سخن، ما را به این نتیجه می ‏رساند که هیچ کدام قابل اعتماد نیست.
گروهی دیگر، با بی ‏اعتبار شمردن هر دو قول، بر این باورند که زینب کبری (سلام الله علیها) در مدینه و قاعدتاً در جایی از بقیع دفن شده است؛ زیرا پس از واقعه کربلا، بازگشت حضرت زینب به مدینه قطعی است، اما خروجش از این شهر ثابت نشده و بنابراین ، باید گفت او در مدینه وفات یافته و در همان جا دفن شده است؛ هرچند تاریخ وفات و محل دقیق دفنش معلوم نیست. (5) این سخن هیچ مستندی ندارد و دلیل آن، درواقع نوعی استصحاب است که البته به لحاظ روش‏ شناختی، مربوط به عرصه فقه و حقوق است و جایگاهی در مطالعات تاریخی ندارد .

یکی از پژوهشگران پس از بررسی دقیق کتاب ‏‏ها و مقالات مرتبط با این موضوع، به این نتایج دست یافته است:
الف) بیش‏تر نظریات، بر اساس تحقیقات ناقص است و نمی‌‌‏توان به نتیجه‏ گیری آن‏ها اعتماد کرد.
ب) بعضی نویسندگان مصری و شامی از ابتدای تحقیق بنا دارند ثابت کنند زینب کبری (س) در وطن آن‏ها مدفون است و چنین بنایی در نتیجه‏ گیری آن‏ها تأثیر گذاشته است.
ج) بسیاری از محققان، بدون مراجعه به منابع اصلی و دست اوّل، به گفته واسطه‏ ها اعتماد می‏ کنند؛ در حالی که با مراجعه به منابع اصلی متوجّه شدیم بسیاری از نسبت ‏ها نادرست است و گاه صدر یا ذیل مهمی دارند که ازقلم افتاده است. همچنین گاه به نسخه ‏ای خطّی استناد می‏کنند که معلوم نیست وجود خارجی داشته باشد ؛ بنابراین ، به هیچ یک از نقل‏ های واسطه نباید اعتماد کرد.
د) برخی محققان وقتی وارد بحث می ‏شوند، وظیفه خود می‏ دانند که جایی را به عنوان مزار حضرت تعیین کنند و لذا به ناچار یک طرف را می‏گیرند و هر طور شده، ثابت می‏ کنند که در فلان جا مدفون است؛ در حالی که لزومی ندارد محققِ بی‏ طرف، محل دفن را تعیین کند. (6)

پس همان طور که پژوهشگر نام‏برده در پایان مقاله خود گوشزد نموده، برای کشف مزار واقعی باید منتظر تحقیق جامع ‏تر بود یا با چاپ نسخه‏ های خطّی که [ هنوز ] در دسترس نیستند، حقیقت امر روشن گردد.

نتیجه:
بر اساس آنچه گذشت، اظهارنظر دقیق درباره محل دفن حضرت زینب (سلام الله علیها) ممکن نیست؛ هرچند برخی مرقد موجود در نزدیک دمشق را با توجه به برخی قرائن و شواهد، ترجیح داده‏ اند و همین قول نیز دریکی دو سده اخیر شهرت بسیار یافته است. البته اطلاعات منابع کهن نشان می‏دهد که مرقد مذکور، متعلق به یکی از زنان خاندان اهل بیت (علیهم السّلام) است و حتی اگر آن فرد حضرت زینب نباشد ، زیارت این مرقد رجحان دارد و رعایت احترام صاحب آن، لازم است. آن شخص احتمالاً‌ ام کلثوم صغری دختر امیرالمؤمنین (علیه السّلام) باشد که مادرش کنیز بوده است. (7)

 برای مطالعه بیش‏تر
_ گروه تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهداء (ع)، ص 596 _ 603.

کلیدواژه:
زینبیه دمشق، سیده زینب قاهره، مرقد حضرت زینب، وفات حضرت زینب، مزار و بارگاه اهل بیت.

پی ‏نوشت‏ها:
1. برای آگاهی از نقدهای وارد بر این کتاب و گزارش مذکور، ر.ک: فاطمی، سید حسن، « بررسی اعتبار کتاب اخبار الزینبات»، فصل‏نامه کتاب ‏های اسلامی، ش 21، 1384 ھ.ش، ص 66 ـ 75؛ همو، «مرقد حضرت زینب (س)، کنکاشی دوباره »، مجله پیام زن، شماره 153.
2. ر.ک: قائدان، اصغر، اماکن زیارتی سوریه، تهران، نشر مشعر، چاپ ششم، پاییز 1386 ھ.ش، ص 53 ـ 54.
3. ازجمله مرحوم محمد حسنین سابقی متوفای در کتاب «مرقد العقیله زینب». این کتاب چند ترجمه فارسی نیز دارد : ترجمه به قلم حسین طه نیا با عنوان «مرقد عقیله بنی هاشم؛ تحقیق جامع پیرامون بارگاه حضرت زینب» توسط نشر مشعر و نیز انتشارات قدیم الاحسان؛ ترجمه دیگری به قلم عیسی سلیم پور اهری، با عنوان «پژوهشی پیرامون بارگاه حضرت زینب» توسط دفتر نشر نوید اسلام؛ و ترجمه‏ای به قلم مهدی محمدی نژاد و بهروز قربان زاده با عنوان «مزار بانو زینب در ترازوی نقد و بررسی و تحقیق» توسط انتشارات دانشگاه گلستان.
4. ازجمله، قاضی شَبراوی شافعی در کتاب «الاتحاف بحب الاشراف (ص 93)» و شبلنجی در «نورُ ألأبْصار فی مَناقِبِ آلِ بَیْتِ ألنّبیّ ألمُخْتار (ص 184)».
5. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، محقق: حسن الامین، لبنان ـ بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1403 ھ.ق ج 7، ص 137 ـ 141.
6. ر.ک: فاطمی، سید حسن، «مرقد حضرت زینب (س)، کنکاشی دوباره »، مجله پیام زن، شماره 153.
7. گروه تاریخ پژوهان زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهداء (ع)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1392 ش، ج 2، ص 601 ـ 602.
 
 

از منابع معتبر استفاده می‌شود که آن حضرت از راه طبیعی از دنیا رفته است . باید توجه داشت گرچه دلیل معتبری بر شهادت آن حضرت یافت نشد.

پرسش:
نحوه از دنیا رفتن حضرت زینب سلام الله شهادت محسوب می‌شود ؟ یا وفات ؟
 

پاسخ:

در مورد تاریخ در گذشت حضرت زینب ( سلام ) اختلاف است ، برخی در گذشت او را 15 رجب سال 65 ذکر کرده‌اند ، حدود 4سال و شش ماه بعد از واقعه کربلا [1] و برخی نقل کرده‌اند آن حضرت حدود یک سال و نیم بعد از واقعه کربلا در گذشت [2] و برخی گویند حدود 7 ماه بعد از ورود اهل بیت ( ع ) به مدینه آن حضرت از دنیا رفت [3] . اما اینکه علت رحلتش چه بوده ؟ از منابع معتبر استفاده می‌شود که آن حضرت از راه طبیعی از دنیا رفته است . [4]باید توجه داشت گرچه دلیل معتبری بر شهادت آن حضرت یافت نشد ، ولی کاری که او در جریان حماسه حسینی انجام داد ، مقام او را برتر از بیشتر شهیدان قرارداده است ، اگر او نبود و کاروان حسینی را رهبری نمی‌‌کرد ، قیام امام حسین ( ع ) به کمال نمی‌‌رسید . او در جهات مختلف دارای کمالات بس والایی است . امام سجاد ( ع ) به او می‌گوید : تو دانشمندی بدون داشتن استاد ، و خردمندی بدون آنکه فردی به تو چیزی آموخته باشد [5] . او با وجود این که از صحابی بزرگ رسول خدا ( ص ) ، عبد الله عباس بسیار کوچکتر بود ، اما ابن عباس از وی حدیث نقل می‌کند ، و می‌گوید : عقیله ما ، زینب ( سلام ) ، خطبه حضرت زهرا ( سلام ) را برای من نقل کرد ( حدثتنی عقیلتنا زینب بنت علی ( ع ) [6] . امام حسین ( ع ) ، چون به مقام و جایگاه رفیع ، حضرت زینب آگاهی کامل داشت ، بسیار او را گرامی می‌داشت ، نقل شده که روزی زینب ( سلام ) برامام حسین وارد شد ، امام در حال قرائت قرآن بود ، اما به احترام زینب از جا برخاست [7] کدام شهید غیر از معصومان است که دارای چنین مقام والایی باشد ؟

 

زینب آن بانوی عظمایی که دست قدرتش کهکشان چرخ را بر پا طناب انداخته

 

حلم او صبر و توانایی زدست صبر برد  علم او از دست هر دانا کتاب انداخته

 

پی نوشت‌ها :

1 . مع بطله کربلا ، محمد جواد مغنیه ، ص 145 .

2 . بطله کربلا ، بنت الشاطی ، ترجمه سید جعفر شهیدی ، نشر مشعر ، 1374ش ، چاپ سوم ص125 .

3 . ریاحین الشریعة ، ذبیح الله محلاتی ، تهران ، دار الکتب الاسلامیه ، ج 3 ، ص207 .

4 . مع بطله کربلا ، همان ، بطله کربلا ، همان ، ریاحین الشریعه ، همان ، اعیان الشیعه ، سید محسن امین ، بیروت ، دار التعارف ، 1403 ق ، ج 7 ، ص140 .

5 . احتجاج طبرسی ، ابی منصور احمد بن علی ، انتشارات اسوه ، 1416 ق ، ج2 ، ص114 .

6 . مقاتل الطالبیین ، ابوالفرج اصفهانی ، قم ، دارالکتاب ، ص 90 .

7 . ریاحین الشریعه ، همان ، ص 79 .

با توجه به مجموع گزارش‌هایی که درباره تولد حضرت علی (ع) در کعبه به‌ صورت متواتر از طریق منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است؛ این جریان از مسائل مسجل تاریخی هست.

پرسش:
آیا ولادت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در داخل کعبه به لحاظ تاریخی قطعی است؟ مورخان اهل سنت در این باره چه نظری دارند؟
 

پاسخ:
مقدمه:
تولد امام علی (ع) یکی از مشهورترین گزارش‌های تاریخی است که از آغاز نگارش تاریخ اسلام تا کنون توسط محققین و نویسندگان اهل سنت و شیعه مورد تأکید قرار گرفته است.
متن:
ولادت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) در کعبه از دیدگاه شیعیان قطعی و متواتر است و این که کسی غیر از آن حضرت در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده نیز اجماعی است. با توجه به شهرت این جریان در منابع شیعه ما فقط برخی از منابع و علمایی که به این مطلب تصریح کرده‌اند را ذکر می‌کنیم.
تصریح و تأکید علمای شیعه:
«شیخ صدوق م 381 ه» جریان حضرت علی را با سلسله اسناد خود به تفصیل از یزید بن قعنب در کتاب‌های متعدد خود، نقل کرده است. (1) «سید رضی، م 406 ه» در کتاب «خصائص الأئمّه» وی در این کتاب تأکید می‌کند ما غیر از امام علی (ع) شخص دیگری را نمی‌شناسیم که در کعبه به دینا آمده باشد. (2) «شیخ مفید، م 413 ه» در «ارشاد» می‌نویسد: «امیر مؤمنان (علیه‌السلام)...، در درون بیت‌الله الحرام متولّد شد. هرگز پیش از او و یا بعد از او، مولود دیگری در درون کعبه متولّد نشده است». (3) شیخ مفید در کتاب «مقنعه»(4) و کتاب «مسارّ الشّیعه»(5) این مطلب را مورد تأکید قرار داده است. «شیخ طوسی م 460 ه» در کتاب «تهذیب»(6) و کتاب «عقاید الجعفریه»(7) این مطلب را بیان کرده است. این بخشی از منابعی بود که گزارش تولد امام علی (ع) در کعبه را نقل کرده‌اند.
افراد متعددی از علمای اهل سنت نیز، ولادت آن را در کعبه قطعی می‌دانند؛ حتی برخی از آن‌ها ادعای تواتر نیز کرده‌اند که به نام چند تن از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1. حاکم نیشابوری (405 هـ)
وی در کتاب مستدرک بیان می‌کند: «روایات متواترى وارد شده که فاطمه بنت اسد، امیر مؤمنان على بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) را در داخل کعبه به دنیا آورده است». (8)
2. سبط ابن جوزی (متوفای 654 هـ):
روایت شده است که فاطمه بنت أسد، در حالی که باردار بود، خانه خدا را طواف می‌کرد، درد زایمان او را فراگرفت، در خانه کعبه به روی او باز شد، پس داخل خانه کعبه شد و فرزندش را به دنیا آ‌ورد. (9)
3. گنجی شافعی (متوفای 658 هـ):
گنجی شافعی در کفایه‌ الطالب می‌نویسد: امیر مؤمنان (علیه‌السلام) شب جمعه سیزده رجب، سال سیم بعد از واقعه عام الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از آن حضرت و بعد از آن در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده است و این از فضائل اختصاصی آن حضرت است که خداوند به جهت بزرگداشت مقام او عطا کرده است. (10)
4. ابن صباغ المالکی (855 هـ):
ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه می‌نویسد: على (علیه‌السلام) در مکه مشرفه در داخل بیت‌الحرام (کعبه) در روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنى ماه رجب سال سى ام عام‌الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد... پیش از او هیچ کس در کعبه متولد نشد و این فضیلتى است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است. (11)
5. حلبی (متوفای 1044 هـ):
علی بن برهان‌الدین حلبی، صاحب کتاب مشهور سیره حلبی،‌ بعد از سخنی طولانی درباره علی (علیه‌السلام)، به ولادت آن حضرت در داخل خانه کعبه استدلال می‌کند و می‌نویسد: آن حضرت در داخل خانه کعبه متولد شد و عمر رسول خدا در آن روز سی سال بود. (12)
6. شاه ولی‌الله دهلوی (متوفای 1176 هـ):
وی در کتاب ازاله الخفاء عن خلافه الخلفاء در مناقب امیر مؤمنان (علیه‌السلام) می‌نویسد: و از مناقب وی رضی ‌الله‌ عنه که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت. (13)
همچنین علی بن حسین مسعودی (متوفای 346 هـ) که درباره مذهب او اختلاف است.
درباره ولادت امیر مؤمنان (علیه‌السلام) در خانه کعبه می‌نویسد: محل تولد علی (علیه‌السلام)، خانه کعبه است. (14)
نتیجه گیری:
با توجه به مجموع گزارش‌هایی که درباره تولد حضرت علی (ع) در کعبه به‌ صورت متواتر از طریق منابع شیعه و اهل سنت نقل شده است؛ این جریان از مسائل مسجل تاریخی هست.
کلید واژه:
ولادت امام علی (ع)؛ کعبه؛ اسناد شیعه؛ اسناد اهل سنت.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1. مولد امیرالمؤمنین (ع) نصوص مستخرجه من التراث الاسلامی؛ این کتاب درباره تولد حضرت علی (ع) در مکه، نوشته دکتر احمد پاکتچى و چاپ نشر نهج‌البلاغه به زبان فارسی هست. این کتاب در اصل بازسازی شده چهار اثر مفقود از قاضی ابوالبختری، ابن‌بابویه، ابوالعلاء همدانی و ابن شاذان قمی هست.
2. مولود کعبه؛ این کتاب نوشته حاج شیخ محمد على اردوبادى، متوفّاى 1380 ه. ق است و توسط حاج شیخ عیسى سلیم پور اهرى ترجمه ‌شده است، نویسنده از 450 کتاب، از آثار علماى شیعه و سنى برای نوشتن این کتاب بهره برده است.
3. مقاله «ولادت امیر مؤمنان (علیه السلام) در کعبه از مصادر اهل سنت» بارگذاری شده در لینک ذیل: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=22466
پی‌نوشت‌ها:
1. ابن‌بابویه، محمد بن على معروف به شیخ صدوق، الامالی، کتابچى‏، تهران‏،1376، چاپ ششم، ص 132؛ همان، علل الشرائع‏، کتاب فروشى داورى‏، قم، 1385 ش، ج 1، ص 135. حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى … َ قَالَ یَزِیدُ بْنُ‏ قَعْنَبٍ‏ کُنْتُ جَالِساً مَعَ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ... إِذْ أَقْبَلَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ کَانَتْ حَامِلَهً بِهِ لِتِسْعَهِ أَشْهُرٍ ...‏ فَرَأَیْنَا الْبَیْتَ وَ قَدِ انْفَتَحَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ دَخَلَتْ فَاطِمَهُ فِیهِ وَ غَابَتْ عَنْ أَبْصَارِنَا وَ الْتَزَقَ الْحَائِطُ فَرُمْنَا أَنْ یَنْفَتِحَ لَنَا قُفْلُ الْبَابِ فَلَمْ یَنْفَتِحْ فَعَلِمْنَا أَنَّ ذَلِکَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...
2. شریف الرضى، محمد بن حسین‏ معروف به شیخ طوسی، خصائص الائمّه، تحقیق: امینى، محمدهادی، آستان قدس رضوی، مشهد، 1406 ه، اول،‏ ص 39.
3. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (متوفای 413 هـ)، الإرشاد، تحقیق: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام) لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع - بیروت، الطبعه: الثانیه، 1414 هـ - 1993 م، ج 1، ص 5.
4. مفید، محمد بن محمد، المقنعه، 1 جلد، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید (رحمه الله علیه) قم، چاپ: اول، 1413 ق، ص 461.
5. همان، مسار الشیعه، 1 جلد، کنگره شیخ مفید - قم، چاپ: اول، 1413 ق، ص 72.
6. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، اسلامیه، تهران، چهارم، 13625 ش، ج 6، ص 19.
7. شیخ طوسى‏، العقائد الجعفریه، تصحیح ابراهیم بهادرى، مکتبه النشر الإسلامی،‏ قم،‏1411 ق‏، اول‏، ص 57.
8. نیشابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله الحاکم (متوفای 405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، تحقیق: مصطفى عبدالقادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه - بیروت، الطبعه: الأولى، 1411 هـ - 1990 م، ج 3، ص 550. فقد تواترت الأخبار أن فاطمه بنت أسد ولدت أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب کرم الله وجهه فی جوف الکعبه.
9. سبط بن الجوزی الحنفی، تذکره الخواص، ناشر: مؤسسه اهل البیت، بیروت، 1401 هـ ـ 1981 م، ص 20.
10. گنجی شافعی، محمد بن یوسف بن محمد القرشی، کفایه‌ الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب، الباب السابع فی مولده (علیه السلام)، ناشر: دار أحیاء تراث اهل البیت (ع)، طهران، الطبعه‌ الثالثه، 1404 هـ، 1362 ش، ص 407.
11. ابن صباغ مالکی، علی بن محمد بن احمد (متوفای 855 هـ) الفصول المهمه فی معرفه الأئمه، تحقیق: سامی الغریری، ناشر: دار الحدیث للطباعه والنشر ـ قم، الطبعه: الأولى، 1422 هـ، ج 1، ص 171.
12. حلبی، علی بن برهان‌الدین (متوفای 1044 هـ)، السیره الحلبیه فی سیره الأمین المأمون، ناشر: دار المعرفه - بیروت – 1400 هـ، ج 1، ص 226.
13. دهلوی، شاه ولی‌الله مشهور به محدث هند (متوفای 1180 هـ)، إزاله الخفاء عن خلافه الخلفاء، تصحیح و مراجعه: سید جمال‌الدین هروى، ج 4، باب: اما مآثر امیرالمؤمنین و امام اشجعین اسدالله الغالب علی بن ابی‌طالب رضی‌ الله ‌عنه.
14. مسعودی، أبو الحسن على بن الحسین (متوفای 346 هـ)، مروج الذهب، ج 1، ص 313، وکان مولده فی الکَعبه.
 

کعبه همواره خانه خدا تلقی می‏شد که به اذن خدا توسط حضرت ابراهیم ساخته شد. به همین جهت است که تولد امیرالمؤمنین در آن، فخری به حساب می‏ آید.

پرسش:
با توجه به اینکه در قبل از اسلام کعبه بتکده بوده ، تولد حضرت علی (ع) در کعبه چه فضیلتی داشته که ما ایشان را مولود کعبه مینامیم؟ متشکرم
 

پاسخ:
قبل از ظهور اسلام، کعبه خانه خدا بود که توسط حضرت ابراهیم و به دستور خدا بنا شده بود تا محلی برای نیایش و پرستش خدا باشد : «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ»(بقره:127) یعنی: و(نیز به یاد آورید) هنگامی را که ابراهیم و اسماعیل، پایه‏های خانه (کعبه) را بالا می‏بردند، (و می‏گفتند:) «پروردگارا! از ما بپذیر، که تو شنوا و دانایی. 
به همین جهت، از قداست بالایی برخوردار بود: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمینَ»(آل عمران: 96) یعنی: نخستین خانه ‏ای که برای مردم(و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سر زمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. 
اما بعدها که مردم حجاز به بت پرستی روی آوردند، در کعبه نیز بتهایی قرار دادند و بدین ترتیب، برای مدتی آن را بتکده ساختند. توضیح مطلب این که مردم عرب به خصوص قریش، الله را خدای بزرگ و خالق آسمان و زمین و مدبر عالم می‏دانستند. آنها پیرو دین حضرت ابراهیم بودند تا این که عمرو بن لحی آنها را به بت پرستی دعوت کرد. وی بت «هبل» را از شام به مکه آورد و قریش را به پرستش آن فراخواند و به دنبال آن قریش و سایر قبائل عرب، بت‌ها ساختند و هر قبیله‌ای بتی را پرستیدند و بسیاری از آنها را در درون کعبه قرار دادند. قریش بت‌ها را مظاهر خدای واقعی می‌دانستند. آنها معتقد بودند که چون ما به خدای واقعی دسترسی نداریم پس باید به بت‌ها توسل جوییم. 
 بنابراین ، کعبه همواره خانه خدا تلقی می‏شد که به اذن خدا توسط حضرت ابراهیم ساخته شد. اما برای مدتی قریش، به واسطه انحرافی که پیدا کردند، بت‌هایی را نیز درون آن قرار دادند. از این رو، همیشه (حتی در دورانی که در کعبه بت وجود داشت) کعبه خانه خدا تلقی می‏شد. به همین جهت است که تولد امیرالمؤمنین در آن، فخری به حساب می‏ آید. 

پی نوشت:
1.    دوانی، علی، تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت، ص12-16.
 

ظاهرا مقصود از این حدیث این است که تولد حضرت جواد در شرائطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد،

پرسش:
امام رضا علیه السلام در تولد امام جواد علیه السلام فرمودند: « این همان مولودی است که در اسلام با برکت تر از او زاده نشده است» مراد امام رضا از این سخن چه بوده؟
 

پاسخ:
در خانواده امام رضا (علیه السلام) و در محافل شیعه، از حضرت جواد (علیه السلام) به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می شد. چنانکه «ابو یحیای صنعانی» می گوید: روزی در محضر امام رضا (علیه السلام) بودم، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است» (1).
گویا امام، به مناسبتهای مختلف، از فرزند ارجمند خود با این عنوان یاد می کرده و این موضوع در میان شیعیان و یاران امام رضا (علیه السلام) معروف بوده است، به گواه اینکه دو تن از شیعیان بنام «ابن اسباط» و «عباد بن اسماعیل» می گویند: در محضر امام رضا (علیه السلام) بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آری، این همان مولودی است که در اسلام با برکت تر از او زاده نشده است» (۲).
باز «ابو یحیای صنعانی» می گوید: در مکه به حضور امام رضا (علیه السلام) شرفیاب شدم، دیدم حضرت موز را پوست می کند و به فرزندش ابو جعفر می دهد. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ فرمود: «آری، این مولودی است که در اسلام مانند او، و برای شیعیان ما، بابرکت تر از او زاده نشده است» (۳).
شاید در بدو نظر تصور شود که مقصود از این حدیث این است که امام جواد از همه امامان قبلی برای شیعیان، با برکت تر بوده است، در حالی که چنین مطلبی قابل قبول نیست، بلکه بررسی موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن، نشان می دهد که ظاهرا مقصود از این حدیث این است که تولد حضرت جواد در شرائطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد، بدین معنا که عصر امام رضا (علیه السلام) عصر ویژه ای بوده و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی با مشکلاتی روبرو بوده که در عصر امامان قبلی، بی سابقه بوده است، زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) گروهی که به «واقفیه» معروف شدند، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا (علیه السلام) را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا (علیه السلام) تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر حاکی بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا (علیه السلام)، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده امامت حضرت رضا (علیه السلام) را انکار می کردند.
گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام هشتم در این مورد، و پاسخ آن حضرت است. «ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بوده است (۴)، طی نامه ای به امام رضا (علیه السلام) او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟!
امام در پاسخ نوشت: از کجا می دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود، سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی گذرد که خداوند پسری به من عطا می کند که حق را از باطل جدا می کند (۵).
این شگرد تبلیغی از طرف «حسین بن قیاما» (و دیگر پیروان واقفیه) منحصر به این مورد نبوده است، بلکه این معنا به مناسبت های مختلف و در موارد گوناگون تکرار می شده و امام رضا (علیه السلام) همواره سخنان و دلائل آنان را رد می کرده است (۶)، تا آنکه تولد حضرت جواد به این سمپاشیها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان که از این نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقویت گردید و اعتبار و وجهه تشیع بالا رفت (۷)
پی نوشت ها:
۱) شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص ۳۱۹-طبرسی، اعلام الوری، الطبعة الثالثة، المکتبة الاسلامیة، ص ۳۴۷-فتال نیشابوری، روضة الواعظین، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۶ ه. ق، ص ۲۶۱-کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۱، ص ۳۲۱-علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۳، ص ۱۴۳.
۲) مجلسی، بحار الانوار، الطبعة الثانیة، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۳۹۵ ه. ق، ج ۵۰، ص ۲۰.
۳) کلینی، فروع کافی، الطبعة الثانیة، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۲ ه. ش، ج ۶، ص ۳۶۱-قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۰۸ ه. ق، ص ۳۳۷.
۴) شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص ۳۱۸-علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۳، ص ۱۴۲-تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، تهران، مرکز نشر الکتاب، ج ۳، ص ۳۷.
۵) کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۱، ص ۳۲۰-طبرسی، اعلام الوری، الطبعة الثالثة، المکتبة الاسلامیة، ص ۳۴۶-علی بن عیسی الاربلی، همان کتاب، ص ۱۴۲-شیخ مفید، همان کتاب، ص ۳۱۸.
۶) علی بن عیسی الاربلی، همان کتاب، ص ۱۴۲-تستری، همان کتاب، ص ۳۱۶-کلینی، همان کتاب، ص ۳۲۱-طوسی، اختیار معرفة الرجال (معروف به رجال کشی)، تصحیح و تعلیق: حسن المصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ ه. ق، ص ۵۵۳، حدیث شماره ۱۰۴۵.
۷) قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۰۸ ه. ق، ص ۳۳۷.
منبع: کتاب سیره پیشوایان - مهدی پیشوایی - زندگانی امام جواد علیه السلام

صفحه‌ها