سوالات ویژه

اگر باخبر شويم يک نفر اين کالاهاي موردنیاز مردم را احتکار کرده چه وظیفه‌ای داريم؟

در اين روزها که بيماري واگيردار شيوع پیداکرده و مردم نيازمند مواد و کالاي بهداشتي هستند؛ اگر باخبر شويم يک نفر اين کالاهاي موردنیاز مردم را احتکار کرده چه وظیفه‌ای داريم آيا بايد به‌مراتب قانوني اطلاع بدهيم؟ اگر کسي احتکار نکرده ولي از قيمت واقعي آن بيشتر می‌فروشد و گران‌فروشی می‌کند وظيفه ما چيست؟ اطلاع بدهيم؟ تذکر بدهيم يا ...

پاسخ اجمالی:

برخورد با احتکار و گران‌فروشی در سطح عموم جامعه نیازمند توجه به برخی آداب است؛اگر کسي در مورد برخي افراد اطلاع دارد که قصد دارند نظم جامعه را به هم بزنند يا سلامت جامعه را به خطر بيندازند، لازم است بااحساس وظيفه و تکليف، به مراکز مربوطه اطلاع دهند البته قبل از آن بايد از باب تذکر، گرچه تذکر غيرمستقيم، آن‌ها را نسبت به اين کار، آگاه کرد و اگر اثر نکرد، از طريق قانون اقدام کرد. در این مرحله نیز نسبت به میزانِ آنچه احتکار شده است می‌توان تشخیص داد که آیا این از مواردی است که برای مدیریت بازار انبارشده بوده یا از روی سودجویی است.

پاسخ تفصیلی:

اگر همه مردم نسبت به وظيفه‌اي که به عهده‌دارند، حساس باشند و در پي اين باشند که به آن عمل کنند، بسياري از مشکلات به وجود نمي‌آيد. در مورد حکم شرعي احتکار بايد در جاي خودش صحبت کرد اما درمجموع در اسلام از این کار نهی شده است و روایات فراوانی در این مورد و اقسام مختلف آن وجود دارد.

احتکار را اگرچه در منابع روایی و فقهی بیشتر در چند قلم از مواد غذایی به کار می‌رود.(1) اما برخی از فقها آن را در هر چه مورداحتیاج مردم باشد جاری می‌دانند،(2) یعنی وقتی‌که همه به آن کالا اگرچه مواد غذایی نباشد، احتیاج داشته باشند و پنهان کردن آن موجب اخلال در جامعه بشود، آن کار نیز حرام است.

احتکار از جنبه اجتماعي و اخلاقي نيز اين مسئله قابل‌بررسی است. در روايات، احتکار را مايه تعب و دردسر شمرده‌اند، (3) يا اينکه دستور رسول خدا( صلی‌الله علیه و آله) بر اين بوده که کالاي محتکران بايد در معرض ديد عموم مردم قرار گيرند.(4)

البته باید به این نکته نیز توجه کرد که گاهی نگه‌داری از یک کالا و انبار کردن آن، نه از باب احتکار، بلکه از باب این است که آن کالا را مدیریت کنند، تا به‌یک‌باره در بازار پخش نشود و در زمان­های دیگر که به آن احتیاج است، باقی باشد.

وظيفه کسي که از جنس احتکار شده، اطلاع دارد قطعاً اين است که مصالح و منافع مسلمين و جامعه را بر منافع يک شخص يا حتي يک گروه، ترجيح دهد و آنچه را به نفع جمع است، برگزیند؛ اگرچه همان‌طور که بیان شد، ابتدا باید انگیزه از این کار مشخص شود.

روايات، محبوب‌ترين افراد را در نزد خدا کسي مي‌داند که به حال مردم، نافع‌تر باشد و مشکلات بيشتري را از مردم رفع کند.(5) علاوه بر اينکه قرآن به کم‌فروشان هشدارهايي می‌دهد که گران‌فروشان نيز از همان دسته هستند. (6)

گران‌فروشی مسئله‌اي نيست که نيازي به بيان شرعي داشته باشد [اگرچه بيان شرعي نيز دارد و روايات متعددي در اين زمينه وجود دارد] بلکه هر عقل سالمي اين را متوجه مي‌شود که منافع افرادي که سودجويي مي‌کنند، با به خطر انداختن سلامت جامعه براي خودشان دنبال کسب درآمد هستند، هرگز بر منفعت جامعه برتري ندارد و بايد به مراجع ذیصلاح اطلاع داد، تا به نحو مقتضي با چنين مواردي برخورد شود. در اشعار فارسي به اين نکته که به‌صورت ضرب‌المثل نيز درآمدهاست، اشاره‌شده است که: «ترحّم بر پلنگ تيزدندان//ستمکاري بوَد بر گوسفندان»

بنابراین وظیفه ما به‌عنوان یک شهروند این است که در صورت یقین به چنین موضوعی و اینکه انگیزه افراد در این قضیه، بدون در نظر گرفتن منافع عمومی سودجویی باشد، اولاً تذکّر به آن‌ها است و ثانیاً اطلاع دادن به مراجع ذی‌صلاح است.

البته اگر از طرف مسئولين مربوطه نيز کوتاهي‌هايي صورت گرفته باشد که چنين مشکلاتي به وجود بيايد، آن‌ها نيز در اين زمينه مسئول‌اند و بايد پاسخگو باشند؛ اما اين کوتاهي، باعث نمي‌شود که ما نيز در انجام‌وظيفه کوتاهي کنيم؛ يعني اگر آن‌ها کاري کردند که مشکلي ايجاد شود، خودشان مسئول‌اند و ما بايد هرچه در توان داريم براي حل مشکل مسلمين به کار بگيريم، چراکه در روايات ما آمده است اگر کسي صداي مسلماني را که ياري مي‌طلبد بشنود و او را ياري نکند، مسلمان نيست. (7)

نکته ديگر اينکه در مورد اطلاع دادن از احتکار، نکاتي موردنظر است و يکي از آن‌ها است که به‌گونه‌اي انجام شود که خطر جاني يا مالي متوجه خبردهنده نشود. همان‌طور که در مورد امربه‌معروف و نهي از منکر این نکته گفته‌شده است. علاوه بر اینکه باید مسائلی مانند میزان اثرپذیری فرد موردنظر نیز در نظر گرفته شود. پس بايد با رعايت اين مسئله، به مسئولينِ مربوطه اطلاع دهید.

نتیجه:

بنابراین همان‌طور که شما در اين مورد دغدغه داريد، اگر کسي در مورد برخي افراد اطلاع دارد که قصد دارند نظم جامعه را به هم بزنند يا سلامت جامعه را به خطر بيندازند، لازم است بااحساس وظيفه و تکليف، به مراکز مربوطه اطلاع دهند البته قبل از آن بايد از باب تذکر، گرچه تذکر غيرمستقيم، آن‌ها را نسبت به اين کار، آگاه کرد و اگر اثر نکرد، از طريق قانون اقدام کرد. در این مرحله نیز نسبت به میزانِ آنچه احتکار شده است می‌توان تشخیص داد که آیا این از مواردی است که برای مدیریت بازار انبارشده است یا از روی سودجویی بوده است.

پی‌نوشت‌ها:

1 . خمينى، سيد روح اللّه موسوى، تحرير الوسيلة، 2 جلد، مؤسسه مطبوعات دار العلم، قم، ايران، اول، ه‍ ق، ج‌1، ص: 502.

2 . خمينى، شهيد، سيد مصطفى موسوى، مستند تحرير الوسيلة، 2 جلد، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى قدس سره، تهران - ايران، اول، ه‍ ق، ج‌1، ص: 476.

3. كلينى، محمد بن يعقوب، الروضة من الكافي، ترجمه رسولى محلاتى - تهران، چاپ: اول، 1364 ش، ج‏1، ص 27.

4. ابن‌بابويه، بن على، ترجمه من لا يحضره الفقيه - تهران، چاپ: اول، 1367 ش، ج‏4، ص 359.

5. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج‏2، ص 164.

6. جزء سي‌ام قرآن کريم، سوره مطففين.

7. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط - الإسلامية) - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق، ج ۲، ص ۱۶۴.

کلمات کلیدی:

احتکار، غيبت، گران‌فروشي، امربه‌معروف، نهي از منکر

نقش جن در بيماري مبناي ديني دارد؟

نقش جن در بيماري مبناي ديني دارد؟ چقدر شياطين مؤثر و مسلط بر ما می‌شوند؟

پاسخ اجمالي:

جن موجودي است داراي قابلیت‌های ويژه که گروهي از آن‌ها همچون ابليس، به‌تنهایی و يا با مشارکت شياطين انساني، به آزار و اذيت و فريب مؤمنان می‌پردازند. ازاین‌رو، کاملاً محتمل است که انتشار ويروس کرونا و جهان‌شمول کردنِ آن در ميان بشر، از طريق اجنه رخ‌داده باشد؛ چنانکه شيطان ايوب (علیه‌السلام) را از طريق فقر و بيماري، آزار داد. البته مؤمنان با توکل به خداوند می‌توانند بر اين مشکلات غلبه يابند و مکر شياطين جني و انساني را به خودشان بازگردانند.

پاسخ تفصيلي:

مستند به متون ديني، موجوداتي به‌عنوان جن وجود دارند که ابليس يکي از آن‌ها است و سپاه شيطاني از انسان و اجنه را تشکيل داده و عهد بسته به آزار و اذيت و فريب انسان‌ها بپردازد. ازاین‌رو، اين پرسش شکل‌گرفته که آيا ممکن است اجنه شيطاني، به‌تنهایی يا با مشارکت شياطين انساني، اقدام به توزيع ويروس کرونا کرده باشند يا نه؟ در ادامه، با ارائه مطالبي به اين پرسش پاسخ می‌دهیم:

جن موجودي است که هرچند مانند انسان داراي روح و جسم است اما از قابلیت‌های ویژه‌ای برخوردار است که در قرآن و روايات به آن‌ها اشاره‌شده است. توانایی‌هایی چون ساختن سريع اماکن و ابنيه و يا جابجا کردن سريع وسايل ازجمله توانایی‌های آنان است که در داستان حضرت سليمان ع به اين مسئله اشاره‌شده است. (1)

اين مسئله نشان‌دهنده آن است که اين موجودات داراي توانایی‌های منحصربه‌فردی هستند.

همچنين در متون ديني نکاتي واردشده که نشان می‌دهد اين امکان‌پذیر انسان‌ها از سوي اجنه مورد آزار و اذيت قرار گيرند، وجود دارد. بيماري و فقر حضرت ايوب (علیه‌السلام) توسط شيطان نمونه‌ای از اين آزار و اذیت‌هایی است که شياطين بر انسان‌ها تحميل می‌کنند و با صبر و توکل به خدا می‌توان بر آن‌ها غلبه يافت. (2) ازاین‌رو بايد اين احتمال را پذيرفت که گاهي انسان‌ها مورد آزار و اذيت جنيان قرار گيرند و حتي بیماری‌های روحي به جهت اين آزار در انسان‌ها ظاهر شود.

همچنين اين احتمال وجود دارد که گروهي از اجنه، به‌تنهایی و يا با مشارکت شياطين انساني، به انتقال ویروس‌های خطرناک به انسان‌ها (مشابه با انتقال ويروس از حيوان به انسان) مبادرت بورزند و درنتیجه برخي از بیماری‌های موجود در عالم اجنه وارد دنياي انسان‌ها شود و يا به جهت قابليت حرکت سريع، برخي از بیماری‌ها را در جهان انسان‌ها گسترش دهند. اين احتمال دور از واقع نيست و مبناي ديني دارد؛ اگرچه به‌صورت قطعي مشخص نيست که آيا واقعاً انتشار ويروس کرونا ناشي از اجنه شيطاني است يا نه.

مطلب بعدي این‌که اصولاً اين کارها به جهت در اختيار گرفتن بعضي از اجنه توسط برخي از انسان‌ها است که متأسفانه سعي می‌کنند با تسخير آن‌ها با روش‌هایی خاص، آن‌ها را وادار به اذيت و آزار انسان‌های ديگر کنند.

اما نبايد اين امر را به معناي تسلط شياطين بر انسان‌ها تلقي کرد چراکه انسان‌ها با پناه بردن به خدا و توکل به لطف و قدرت او، می‌توانند بر مکر و فريب و آزار شياطين غلبه کنند. بر اساس متون ديني حدود تسلط شياطين بر انسان‌ها، وسوسه قلبى و دعوت و بهتر نماياندن بدي‌ها و بالعکس است و جز اين تسلطى ندارند و کسى را به انجام کارى مجبور نمي‌کنند و در قرآن مجيد هر چه در مورد کار آن‌ها گفته‌شده، به همين اصل برمی‌گردد: «وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ۖ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي ۖ فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ؛ و شيطان، هنگامی‌که کار تمام مي‌شود، مي‌گويد: خداوند به شما وعده حق داد؛ و من به شما وعده (باطل) دادم و تخلّف کردم! من بر شما تسلّطي نداشتم، جز اينکه دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنابراین، مرا سرزنش نکنيد؛ خود را سرزنش کنيد!» (3)

نکته آخري که لازم است در اينجا به آن اشاره شود اين است که اگرچه اصل ارتباط با اجنه و آزار رساندن و يا کمک گرفتن از آن‌ها می‌تواند صحيح باشد اما اكثر كساني كه ادعاي ارتباط با اجنه دارند دروغ‌گویان و شياداني هستند كه به فكر منافع شخصي خود و ارضاي هواهاي نفساني خود هستند و نبايد به آن‌ها مراجعه كرد و نبايد به خواسته‌هاي آن‌ها تن داد و بزرگ‌ترین شاهد بر دروغ بودن ادعاهاي آن‌ها اين است كه آن‌ها قادر به حل مشكلات شخصي خود نيستند تا چه رسد به مشكلات ديگران.

نتيجه:

کوتاه‌سخن این‌که اين احتمال دور از واقع نيست که انتشار سريع ويروس کرونا در جهان، توسط شياطين جني انجام‌شده باشد؛ اما فعلاً به‌صورت قطعي چنين چيزي اثبات نشده است. حتي اگر روزي اثبات شود شياطين انساني و جني با مشارکت يکديگر به چنين کاري مبادرت ورزيدند، اميد است مؤمنان با تلاش و کوشش و توکل بر خداوند، بر اين مشکل غلبه يابند.

پی‌نوشت‌ها:

1. سبأ (34) آيات 12-13.

2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 12، ص 350-351.

3. ابراهيم (14) آيه 22.

 

کلمات کليدي:

جن، شيطان، تسلط جن و شيطان، بيماري

آيا افرادي که بدون غسل و آداب شرعي دفن يا غرق يا ... می‌شوند در برزخ و قيامت دچار مشکل خواهند شد؟

آيا افرادي که به هر دليلي مانند جلوگيري از گسترش بيماري و يا غرق شدن در دريا و ...، بدون غسل و آداب شرعي دفن يا غرق يا ... می‌شوند در برزخ و قيامت دچار مشکل خواهند شد؟ چرا اسلام براي اين موقعيت فکري نکرده است؟

پاسخ اجمالي:

 با توجه به متون ديني مي‌دانيم که آدمي محدود به جسم و بدن مادي نيست بلکه داراي ساحت ديگري است که از آن، به روح و بدن مثالي تعبير مي‌شود که بعد از مرگ، با ترک بدن مادي، به حيات خويش در برزخ ادامه مي‌دهد تا قيامت برپا گردد. اگر بدن آدمي در دنيا نابود شود و يا به سبب محذوراتي، به شکل مرسوم تشييع و تدفين نشود، مشکلي براي او در جهان پس از مرگ ايجاد نمي‌شود بلکه خداوند عادل بوده و همه را طبق ايمان و عمل صالحي که پيش فرستاده‌اند، موردحسابرسي قرار مي‌دهد.

پاسخ تفصيلي:

مقدمه:

با گسترش ويروس کرونا در جامعه اسلامي و مرگ‌ومير ناشي از آن، اين مسئله پيش آمد که آيا عزيزاني که براثر اين بيماري وفات مي‌يابند، غسل داده شوند يا اين‌که به سبب محذوراتي که در اين مسئله وجود دارد، مي‌توان از غسل و تدفين آن‌ها به شکل مرسوم، جلوگيري کرد. در پي اين مسئله، اين نگراني براي برخي از دين‌داران پديد آمد که چه‌بسا عدم انجام مراسم تدفين به شکل مرسوم، براي شخص وفات يافته مشکلاتي در برزخ يا قيامت ايجاد نمايد. در اين نوشتار، سعي مي‌شود با ارائه نکاتي، اين انگاره را موردبررسي قرار دهيم:

نکته اول:

انسان موجودي تک‌ساحتي نيست بلکه هم داراي جسم و بدن مادي است و هم داراي روح و بدن مثالي. بعد از مرگ، اگرچه روح آدمي بدن مادي را ترک مي‌کند اما همچنان زنده و باقي است و در برزخ (واسطه ميان دنيا و قيامت) متناسب با آنچه در دنيا انجام داده، از ثواب يا عذاب برخوردار مي‌شود تا اين‌که قيامت برپا شود و هر کس به شکل دقيق و جزئي، موردحسابرسي قرار گيرد و آن‌ها که بهشتي هستند به بهشت رهسپار شوند و آن‌ها که جهنمي هستند به جهنم گرفتار شوند. (1)

با اين توضيحات مشخص مي‌شود که حتي اگر جسم و بدن آدمي به‌واسطه موشک و حيوانات وحشي و غيره، تکه‌تکه شوند و غسلي داده نشوند و به شکل صحيح دفن نگردند، بازهم حيات آدمي در برزخ و قيامت پابرجاست؛ چه برسد به بيماران کرونايي که به‌واسطه محذوراتي، ممکن است فقط به شکل مرسوم غسل داده نشوند. ازاين‌رو، از امام صادق (علیه‌السلام) نقل‌شده که کسي که به دار آويخته شده و دفن‌نشده، اگر مستحق عذاب و فشار قبر باشد، خداوند او را در همين شرايطي که در قبر قرار ندارد، مورد عذاب و فشار قرار مي‌دهد. (2) اين روايت نشان مي‌دهد که احوالات اخروي و جهان پس از مرگ، متوقف بر نحوه دفن و کفن آدمي نيست.

نکته دوم:

در باب چگونگي ورود به حشر، رواياتي كه از معصومين (علیهم‌السلام) نقل‌شده، چند دسته مي‌باشند. دسته‌اي از روايات گوياي اين است كه انسان‌ها عريان و برهنه محشور می‌شوند و اين روايات شامل همه مي‌شود و هيچ‌گونه محدوديتي در اين روايات وجود ندارد.

از پيامبر گرامي (صلي‌الله عليه و آله) نقل‌شده است كه فرمود: همان‌گونه كه به دنيا آمديد محشور مي‌شويد و سپس آيه مباركه: «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ»(3) را قرائت فرمودند، حاصل اين روايت اين است كه همه انسان‌ها در قيامت عريان و برهنه،... محشور می‌شوند. (4)

در دعاي ابوحمزه ثمالي مي‌خوانيم:‌ «أبكي لخروجي من قبري عرياناً ذليلاً؛ براي حالتي كه از قبر برهنه و ذليل بيرون مي‌آيم گريه مي‌کنم.»(5) از اين فراز دعا هم معلوم مي‌شود كه كفني در كار نيست و انسان‌ها عريان و برهنه هستند.

دسته‌اي ديگر از روايات حاكي از اين است كه در روز قيامت مردم با كفن‌هايشان از قبر بيرون مي‌آيند و بدنشان با كفن‌هايشان مستور است. از امام صادق ـ علیه‌السلام ـ نقل كرده‌اند كه حضرت فرمود: براي اموات بهترين كفن را تهيه كنيد زيرا آن‌ها با همان كفن‌هايشان از قبر بيرون مي‌آيند. (6)

در جمع و توضيح اين روايات گفته‌اند: رواياتي كه بيانگر عريان و برهنه بودن اهل محشر مي‌باشند ناظر به احوال بدکاران و ظالمان است، اگرچه در دنيا بهترين کفن، باشکوه‌ترين تشييع‌جنازه و ... داشته باشند و روايات دسته دوم كه حاكي از مستور بودن اهل محشر هستند، ناظر به احوال مؤمنين و صالحان است؛ حتي اگر در دنيا به بدترين شکل ممکن از بين رفته باشند و آداب تدفين و تشييع برايشان انجام‌نشده باشد.

در تأييد اين مطلب مي‌توان به عدم نياز شهيدان به غسل و کفن اشاره کرد. ملاک اصلي در دنيا، ايمان و عمل صالح است و داشتن و نداشتن کفن و عدم غسل و تدفين، بر رستگاري انسان تأثير قابل‌توجهي ندارد که انسان را در روز حشر، دچار مشکل کند. خداوند مي‌فرمايد: «الذين يتوفاهم الملائكة طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا بما كنتم تعلمون؛ همان‌ها كه فرشتگان مرگ روحشان را مي‌گيرند درحالي‌که پاك و پاکيزه‌اند، به آن‌ها مي‌گويند: سلام بر شما وارد بهشت شويد به خاطر اعمالي كه انجام مي‌داديد.»(7)

نکته سوم:

با توجه به نکته قبلي، عدل الهي را نيز مي‌بايست در اين مسئله موردتوجه قرارداد؛ چراکه بر خداوند متعال، قبيح است فردي که عمري را به شرارت، ظلم، نفاق و... سپري کرده و در آخر با تمامي آداب اسلامي به خاک سپرده مي‌شود با شخصي که دوران زندگي خود را باايمان و اخلاص و عمل صالح گذرانده و سپس به علت حادثه‌اي بدون تدفين و تشييع و غسل و کفن از دنيا رفته است، همسنگ هم قرار دهد و کنار يکديگر بگذارد؛ اما خداوند اعدل العادلين بوده و فعل قبيح از وجود مقدس ايشان سر نمي‌زند.

نکته چهارم:

همچنين از برخي روايات اين برداشت مي‌شود که نوع مرگ نيز، تأثيراتي براي متوفي داشته و در مواردي شهادت محسوب مي‌شود. پيامبر اکرم (صلي‌الله عليه و آله) فرمودند: «شهدا پنج دسته‌اند: کسي که زير آوار بميرد. کسي که در آب غرق شود. کسي براثر قولنج بميرد. زني که در حال زاييدن از دنيا برود و... اين چند گروه شهيد به شمار مي‌روند و تمامي گناهانشان بخشوده مي‌شود». (11) همچنين امام صادق (عليه‌السلام) به درجاتى كه بنده با بلا به آن‌ها مي‌رسد اشاره‌کرده و مي‌فرمايند: «إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ فِي جَسَدِه؛ همانا در بهشت منزلتى است كه هيچ بنده‌اي بدان نمي‌رسد مگر با بلايى كه [در دنيا] به بدنش مي‌رسد.»(12) بنابراین، وفات براثر کرونا و عدم تشييع و تدفين به شکل مرسوم، نه‌فقط مايه دل‌نگراني براي اموات نيست بلکه مي‌توان اميد داشت آن‌ها به‌واسطه همين رنج و مظلوميت، از اجر و مقام بهتري برخوردار گردند.

نکته پنجم:

آنچه به‌عنوان تجهيز ميت دستور داده‌شده است، ازجمله غسل، حنوط، کفن کردن و نمازخواندن و دفن ميت از امور واجب است؛ اما مثل ساير واجبات، هرکدام امکان اجرا نداشت، ساقط مي‌شود. (در موضوع ويروس کرونا) اگر واقعاً يقيني است يا احتمال عقلايي داده مي‌شود که غسل دادن ميت موجب سرايت بيماري به فرد يا افراد غسل دهنده شود، در اين صورت بايد ميت را تيمم داد، اما اگر تيمم هم ممکن نباشد، اين‌ها ساقط هستند. (13)

لذا با توجه به اينکه احکام اسلامي تابع مصلحت و مفسده بوده؛ لذا حکم شرعي بر توانايي انسان داير مدار است و در صورت عدم توانايي، اين حکم مختصر يا ساقط مي‌شود. البته تا جايي که اطلاع داريم، با بسيج مردمي و همکاري طلاب عزيز، همه يا اکثر امواتي که براثر کرونا وفات مي‌يابند، به شيوه کامل غسل و دفن می‌شوند.

نتيجه:

با توجه به اينکه در آخرت آنچه براي انسان ملاک و معيار، بوده ايمان و عمل صالح است و خداوند از روي عدل و بر اساس ايمان و عمل صالحي که از دنيا پيش فرستاده‌ايم، ميان انسان‌ها جدايي حاصل مي‌کند، لذا انجام نشدن آداب تدفين و تشييع به جهت اتفاق يا محذوراتي که رخ مي‌دهد، پس از مرگ مشکلي براي شخص مؤمن ايجاد نمي‌کند.

پي‌نوشت‌ها:

1. محسني دايکندي، محمد عظيم، برزخ و معاد از ديدگاه قرآن و روايات، ناشر چاپي: انتشارات مجمع جهاني شيعه شناسي، ناشر ديجيتالي: مرکز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان، [بيتا]، ص ۴۲-۴۳؛ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، 1379 ش، ج 18، ص 488.

2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1403 ق، ج 6، ص 266.

3. سوره انبياء، آيه 104.

4. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403 ق، كتاب الفتن و المحن، ج 28، ص 28.

5. قمي، شيخ عباس، مفاتیح‌الجنان، دعاي ابوحمزه شمالي، قم، شركت چاپ قدسي نشر بلاغت، 1373 ش، ص 316.

6. صدوق، من لايحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1413 ق، ج 1، باب تكفين و آدابه، ح 408.

7. سوره نحل، آيه 32.

8. صدوق‏، من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 140.

9. مجلسي، بحارالانوار، ج 75، ص 46.

10. کليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، نشر دارالکتب الاسلاميه، 1407 ق، ج 7، ص 228.

11. محمدي ري‌شهري، محمد، ميزان الحکمه، قم، نشر دار الحديث، 1370 ش، ج 3، ص 125، حديث 9961.

12. حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل‏الشيعة، قم، نشر موسسه آل البيت (علیهم‌السلام) لاحياء التراث، 1416 ق، ج 3، ص 258.

13. به نقل از حجت‌الاسلام فلاح زاده، https://plus.irna.ir/news/83690622.

کلمات کلیدی:

برزخ، قيامت، کرونا، آداب تدفين و تشييع.

آيا اين مطلب درست است که امام زمان چون تحت حمايت خدا هستند و خدا تا زمان ظهور حافظ ايشان است، مريض نمی‌شوند؟

آيا اين مطلب درست است که امام زمان چون تحت حمايت خدا هستند و خدا تا زمان ظهور حافظ ايشان است، مريض نمی‌شوند؟ چون گفته‌شده امام زمان به خاطر شرايط غيبت، به دارو و پزشک دسترسي ندارند و به همين جهت خداوند ايشان را حفظ می‌کند! پس اگر این‌طوری هست، چرا گفته‌شده براي سلامتي امام زمان بايد دعا کنيم؟! و چرا گفته‌شده امام زمان هم ممکن است مريض شوند و کرونا بگیرند؟!

پاسخ اجمالي:

بنا بر به بعضي از روايات، امام زمان (عج) مانند انسان‌هاي ديگر زندگي طبيعي داشته و در ميان مردم رفت‌وآمد دارد و ممكن است مانند پيامبران الهي و ديگر امامان معصوم به بيماري يا مشكلات دچار شوند. بنابراین دعا و صدقه و صلوات براي سلامتي حضرت مهدي (عليه‌السلام) بي‌تأثير نيست و محفوظ ماندن ايشان توسط خداوند كه در متون ديني آمده، عموماً به معناي حفظ جان ايشان است. از سوي ديگر دعا براي سلامتي امام زمان (عج) برکاتي را براي دعاکننده نيز به همراه خواهد داشت.

پاسخ تفصيلي:

مقدمه:

بعد از انتشار ویروس کرونا، یکی از مسائلی که در جامعه دینی مطرح شد، پرسش از سلامتی امام زمان (عج) است. به باور محققان، کاملاً ممکن است که امام زمان (عج) نیز همچون سایر امامان (علیه‌السلام) و پیامبران (علیه‌السلام) به رنج بیماری مبتلا شوند؛ اما بااین‌حال، برخی این پرسش را پیش کشیدند که اگر قرار است خداوند خودش حافظ امام زمان تا زمان ظهور باشد، پس مانع از بیمار شدن ایشان می‌شود و نیازی به دعا کردن برای ایشان نیست. در ادامه، با ارائه توضیحاتی، به این پرسش پاسخ می‌دهیم:

در ابتدا بايد به اين نکته توجه شود که امام زمان (عليه‌السلام) مانند ما بدني طبيعي و معمولي دارند و ممكن است در اثر سرما و گرما و عوامل ديگر، دچار بيماري شوند و ما براي جلوگيري از آن‌ها دعا مي‌کنيم و صدقه مي‌دهيم و پيشوايان معصوم ما در دعاها و مناجات خود براي حفظ و سلامتي امام عصر (عج) دعا كرده و به ما ياد داده‌اند كه چگونه براي او دعا كنيم.

به‌عنوان نمونه امام رضا (علیه‌السلام) پيوسته به دعا كردن براي امام زمان (عج) با اين دعا امر مي‌کرد: «اللهم ادفع عن وليك...و اعذه من شرجميع ما خلقت و عن يمينه و عن شماله و من فوقه و من تحته بحفظك الذي لا يضيع من حفظته به؛ خداوندا هرگونه بلا را از ساحت ولي خود دور گردان و او را در پناه خود از شر تمام آنچه آفريده و ايجاد و انشا و صورت گري فرموده‌اي، محفوظ بدار و او را از پيش رو و پشت سر و راست و چپ و بلاياي آسماني و زميني محفوظ بدار؛ حفظ كردني كه هر كس را آن‌طور محفوظ گرداني از بين نرود...»(1)

امام حسن عسكري (علیه‌السلام) نيز در قنوت نمازهايشان اين‌گونه دعا مي‌فرمود:

«...فاجعله اللهم في امن مما نشفق عليه منه ورد عنه من سهام المكائد ما يوجهه اهل الشنان اليه؛ خداوندا! او (امام زمان) را در پناهگاهي قرار داده تا از شر متجاوزان در امان باشد. خدايا! او را از چيزهايي در امان بدار كه برايش مي‌ترسيم و تيرهاي نيرنگ را كه كينه بدخواهانش به‌سوي او پرتاب مي‌کنند برطرف ساز». (2)

اما در پاسخ به پرسش که خداوند حافظ ولي خود از آسيب‌ها و آفات زمانه است بايد گفت:

اولاً آنچه مقتضي غيبت حضرت و حفاظت الهي از ايشان است، «حفظ جان» ايشان و ممانعت از آسيب‌هايي است که جان حضرتش را تهديد مي‌کند و اگرنه دليلي بر ممانعت از کمتر از آن در دست نبوده و بلکه حتي روايات بر عارض شدن بيماري و اندوه بر ايشان دلالت دارد.

ثانياً، حتي اگر حفظ الهي به معناي مطلق آن بوده و تنها اختصاص به حفظ جان آن حضرت نداشته باشد، ما نيز وظيفه‌داريم براي سلامتي آن حضرت بكوشيم و بدين‌وسيله عشق و ارادت خود را ابراز نماييم. با تمام وجود او را بر خود مقدم بداريم و از اين راه رضايت و نظر لطف او را نسبت به خود جلب نماييم.

درنتيجه دعا براي سلامتي امام زمان عج دو اثر دارد، يکي براي دعاکننده و ديگري براي دعا شونده.

در ادامه به برخي از برکات و آثاري که ممکن است به دعاکننده براي سلامتي امام زمان (عج) اختصاص داده شود، اشاره مي‌کنيم:

1-ازدياد دوستي و محبت

اگرچه دوستي تمام ائمه معصومين بخشي از ايمان و شرط قبولي اعمال است، درعين‌حال دعا کردن در حق امام زمان (عج) موجب ازدياد محبت آن حضرت در دل و درنتيجه موجب تقويت ايمان مي‌گردد.

2-تجديدعهد و پيمان با حضرت

روشن است که محتواي پيمان با آن حضرت را دين‌داري و شريعت محوري و تصميم قلبي بر اطاعت امر امام (علیه‌السلام) و ياري‌رساندن او با نثار جان و مال تشکيل مي‌دهد.

دعاي شريف «اللهم بلغ مولاي صاحب الزمان صلوات الله عليه عن جميع المؤمنين...» و نيز «دعاي عهد» شاهدي براي اين سخن است.

3-زنده نگاه‌داشتن نام و ياد حضرت

ياد امام زمان (عج) توجه به ارزش‌هاي دين و اصول اخلاقي را در دل‌ها جوانه مي‌زند و برعکس غفلت از ياد و خاطره امام يکي از دلايل عمده پژمردگي و سستي ارزش‌هاي الهي و انساني در جوامع مسلمان است.

4-انگيزه در ايجاد حيات طيبه

کسي که سلامتي امام زمانش برايش مهم است، مسلماً آزردن آن حضرت برايش سخت است درنتيجه دعا براي سلامتي آن حضرت، انسان را بر انجام کارهايي وامي‌دارد که موجب خشنودي آن حضرت و درنتيجه سبب رسيدن به حيات طيبه و مقام رضوان الهي مي‌گردد.

5-گشايش در زندگي انسان

توجه به امام زمان (عج)، انگيزه را در دعا براي فرج ايشان افزون کرده و دعا براي فرج ايشان، فرج و گشايش در کارهاي ما را نيز به همراه خواهد داشت. همچنانکه حضرتشان در نامه‌اي فرموده‌اند:

«وَ اکثِروُا الدُّعاءَ بتعجيلِ الفَرَجِ فإنَّ ذلکَ فَرَجُکُم؛ براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد، زيرا مايه‌ي فرج شماست. (3) و (4)

نتيجه:

با عنايت به توضيحات سابق، روشن مي‌شود که اگرچه جان امام تا زمان ظهور محفوظ است اما بعيد نيست امام زمان نيز به بيماري و رنج و اندوه، مبتلا شوند و به همين جهت، توصيه‌شده براي سلامتي ايشان دعا بخوانيم. دعا براي سلامتي ايشان، هم براي دعاکننده مؤثر است و هم براي دعا شونده، ان‌شاءالله الرحمن.

پي‌نوشت‌ها:

1. طوسى، محمد بن الحسن، ‏مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بيروت، مؤسسه فقه الشيعة، چاپ اول، ص 409.

2. همان، ص 156.

3. ابن‌بابويه، محمد بن على، کمال‌الدين و تمام النعمة، تهران، نشر اسلاميه، 1395 ق، چاپ دوم، ج 4، ص 485، باب توقيعات.

4. مجله پرسمان، ارديبهشت 1383، شماره 20، چرا براي سلامتي امام زمان (عج) دعا مي‌کنيم؟

 

کلمات کليدي:

امام زمان عج، سلامتي امام زمان عج، حفظ الهي، بيماري

روحانيت نيز کاري از دستش برنمی‌آید؛ و اين يعني سکولاريسم! آيا با اين نظر موافقيد که کرونا سبب شده چنين تحولي رخ بدهد؟

حتماً شنیده‌اید که سکوت دين و بستن حرم و هيئت و تأکید بر مراعات دستورات پزشکي (نه توصیه‌های روحانيون) نشانه تحولي در الهيات و نوعي رنسانس مذهبي و تغيير در نگرش به دين است چون اگر قبلاً دين را کامل می‌دانستیم و روحانيت را مسئول رفع همه مشکلات، حالا مشخص‌شده که دين نمی‌تواند مشکلات ما را حل کند و روحانيت نيز کاري از دستش برنمی‌آید؛ و اين يعني سکولاريسم! آيا با اين نظر موافقيد که کرونا سبب شده چنين تحولي رخ بدهد؟

پاسخ اجمالی

در هیچ دوره‌ای روحانیون و مراکز دینی، مدعی درمان قطعی بیماری‌ها و حل همه مشکلات پزشکی در زندگی نبودند تا با آمدن ویروس کرونا، پوچ بودن مدعایشان ثابت شود! اگر هم به جهت هجوم ویروس کرونا، رنسانسی ایجادشده باشد، مربوط به گرایش افراطی به علم تجربی است که علم را کلید حل همه مشکلات می‌دانست و آن‌قدر به علم مطمئن بود که آن را جایگزین دین‌داری و خداباوری می‌دانست.

اما بسته شدن مراکز دینی هم دلیل موجهی بر ایجاد رنسانس مذهبی و یا تغییر بنیادین در الهیات و تفکر دینی نیست؛ چراکه دین اسلام دین عقلانی است و معنویت را –قبل و بعد از انتشار ویروس کرونا- در چارچوب شریعت و حفظ مصالح اجتماعی مردم دنبال می‌کند. حمایت از تعطیل کردن اماکن مذهبی در پی دستورات پزشکی، نه‌فقط عیب اسلام نیست بلکه نشانه عقلانی بودن و موجه بودن این دین است.

پاسخ تفصیلی

مقدمه

بعد از انتشار ویروس کرونا، سبک زندگی مردم تغییر کرد و بسیاری از مراکز دینی و اماکن مذهبی تعطیل شد. به همین جهت، این پرسش مطرح شد که آیا کرونا سبب به حاشیه راندن دین و مذهب و یا تغییرات بنیادین در تفکرات مذهبی شده یا نه. در ادامه، به این پرسش می‌پردازیم:

نکته اول:

ویروس کرونا یا همان کووید 19، به جهت محدودیت‌هایی که برای اجتماعات بشری به همراه آورد، عملاً همایش‌ها و تجمعات انسانی را به تعطیلی کشانده و این محدودیت‌ها، تنها شامل زیارتگاه‌ها و اماکن مذهبی نبود، چه اینکه ورزشگاه‌ها، استادیوم‌ها، مراکز فرهنگی و سینماها، مراکز آموزشی و دانشگاه‌ها، مراکز تفریحی و پارک‌ها و به‌صورت کلی تقریباً هرجایی غیر از بیمارستان‌ها را به تعطیلی کشاند.

نکته دوم:

این شوک اجتماعی و تغییر در سبک زندگی، بیش از آن‌که خطری برای اعتبار دین باشد، این تلقی از علم و تکنولوژی را مورد چالش قرار می‌دهد که «علم، مأمن و پناهگاه برای عبور از تمام مشکلات و مهار طبیعت است و با توسل به علم می‌توان بر هر مشکلی غلبه کرد». این تلقی از علم تجربی در عصر مدرن آن‌چنان قوت گرفته بود که برخی از متفکران، اظهار بی‌نیازی از دین‌داری و خداباوری کردند و بر این باور بودند که نیازی نیست برای این جهان خدایی در نظر گرفت!

حال، با انتشار ویروس کرونا و اظهار عجز علم و تکنولوژی و تعطیلی تمام مراکز فرهنگی و اقتصادی و غیره، مشخص شد که چگونه یک ویروس کوچک می‌تواند، علم و تکنولوژی و نهادهای مرتبط با آن‌ها را دچار چالش جدی کند و تا چه اندازه سبک زندگی غربی را به بازنگری جدی وادارد.

نکته سوم:

هیچ‌گاه روحانیون و مراکز دینی، مدعی درمان قطعی بیماری‌ها و حل همه مشکلات پزشکی در زندگی نبودند تا با آمدن ویروس کرونا، پوچ بودن مدعای ایشان ثابت شود!

علت این امر نیز این است که اساساً رسالت دین در وهله اول رسالتی معنوی و قدسی است که بیشتر ضمایر و قلوب اهل ایمان را مخاطب خودساخته و در وهله دوم است که با پایبندی به دستورات دینی می‌تواند، آثار جسمانی نیز برای انسان به همراه داشته باشد.

علامه شهید مرتضی مطهری در این خصوص می‌فرماید:

«دین یک رسالتی دارد که این رسالت از غیر دین ساخته نیست ... اسلام برای عقل بشر فوق‌العاده ارزش قائل است برای تفکر فوق‌العاده ارزش قائل است، برای علم و مطالعه و آزمایش و مشاهده موجودات و به تعبیر خود قرآن برای سیر درآیات آفاق‌وانفس فوق‌العاده ارزش قائل است؛ ولی این‌چنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و آزمایش هراندازه ترقی کند بتواند آن نشانه‌هایی را که دین از انسان یا از جهان داده است، ارائه کند؛ این دیگر فقط رسالت دین است». (1)

بنابراین، اساساً رسالت دین غیر از رسالت علم بوده و هیچ‌وقت دین و رهبران دینی خودشان را حلّال همه مشکلات تلقی نمی‌کردند تا گفته شود با آمدن کرونا و توصیه به رعایت دستورات پزشکی و غیره، دین به حاشیه رانده‌شده است! علم و دین دو بال برای پرواز در آسمان حقیقت هستند که بودن یکی، ما را از دیگری بی‌نیاز نمی‌سازد.

نکته چهارم:

اما در مورد بستن اماکن مذهبی نیز گفتنی است که دین اسلام دین عقلانی است و معنویت را جز از طریق شریعت و عقل دنبال نمی‌کند. ازاین‌رو، اگر درجایی لازم باشد برای حفظ جان مردم و مصالح مهم اجتماعی، اماکن مذهبی تعطیل شوند، دین اسلام از چنین حکمی دفاع می‌کند. این حکم محدود به دوران پساکرونایی نیست بلکه مبنای قرآنی و دینی دارد؛ بنابراین، تعطیل کردن اماکن مذهبی، نه‌فقط نشانه ضعف اسلام نیست بلکه نشانه عقلانی بودن و موجه بودن اسلام است.

نتیجه:

نتیجه آنکه اگر به‌اصطلاح رنسانس، نوزایی و یا تجدید حیاتی هم وجود داشته باشد، مربوط به گرایش افراطی به علم تجربی است نه مربوط به آموزه‌های وحیانی. آری، این امر می‌تواند آغازی باشد برای موج جدیدی از معنویت خواهی که به‌سرعت همه دنیا را فراگرفته و از این رهگذر، نه‌تنها آموزه‌های وحیانی آسیبی نخواهد دید، بلکه نیاز مبرم و ضروری انسان‌ها به معنویت و دل‌زدگی ایشان از برخی از آثار سوء و دستاوردهای نامطلوب جامعه مدرن (که نفی دین یکی از مقومات آن بود) ایشان را دوباره به آغوش دین بازخواهد گرداند؛ ان‌شاءالله الرحمن.

پی‌نوشت‌ها:

1. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، قم، نشر صدرا، 1376 ش، ج‏26، ص 523.

 

کلمات کلیدی:

کرونا، بیماری، رنسانس مذهبی، علم‌زدگی، دوران مدرن

دارویی با نام امام کاظم (علیه‌السلام) وجود دارد آیا از جهت سند، مورد اعتماد و از جهت متن ایرادی ندارد؟

دارویی با نام امام کاظم (علیه‌السلام) وجود دارد که طریقه تهیه آن را به روایتی از ایشان منتسب می‌کنند، آیا این حدیث از جهت سند، مورد اعتماد و از جهت متن ایرادی ندارد؟ در ضمن خواصی برای این دارو ذکر می‌کنند، آیا چنین خواصی در روایت ذکرشده است و مورد تأیید است؟

پاسخ اجمالی

روایات متعددی از معصومان (علیهم‌السلام) درباره طب وجود دارد و حتی مجموعه روایات برخی از ائمه در کتاب‌هایی جمع‌آوری‌شده است، مثلاً «طب الائمه، طب الصادق، طب الکاظم و طب الرضا» ازجمله این کتاب‌ها است. پس مسئله‌ طب، به شکل روایت در زمان ائمه و بعد از ایشان هم مطرح بوده است؛ اما تحقیقات زیادی بر این روایات صورت نگرفته است؛ به‌عبارت‌دیگر این احادیث مواد خامی هستند که نیاز به تحقیق بیشتر دارند. روایت منتسب امام کاظم (علیه‌السلام) ازجمله احادیث طبی است که با سند ضعیف در برخی کتب حدیثی، از ایشان نقل‌شده است؛ البته ضعف سند به معنای جعلی بودن حدیث نیست. از سوی دیگر در اعتبار سنجی یک روایت، فقط سند ملاک نیست بلکه عوامل دیگر نیز در نظر گرفته می‌شود.

پاسخ تفصیلی

گیاهان و ادویه‌جات دارای خواص فراوانی هستند، به همین جهت در تمام دنیا، برای درمان بیماری‌ها، از آن‌ها بهره می‌برند، به‌گونه‌ای که حتی برخی از داروهای شیمیایی امروز منشأ گیاهی دارند. از سوی دیگر در دین اسلام، سلامت جسم، در کنار سلامت روح از اهمیت بالایی برخوردار است و حتی اگر عبادتی مضر به حال جسم باشد، وجوب آن تبدیل به حرمت می‌شود. به دلیل همین اهمیت، طبیعی است که در کلمات معصومان (علیهم‌السلام) نکات طبی زیادی یافت می‌شود و متعدد در جواب سؤال‌های پزشکی که از ایشان شده، مطالبی را بیان فرموده‌اند و دیگران را از پرسش در این زمینه منع نکرده‌اند. (1)

1. متن و منبع‌شناسی روایت امام کاظم (علیه‌السلام)

روایت منتسب به امام کاظم (علیه‌السلام) به سند و متن ذیل در کتاب «طب الأئمة عليهم‌السلام» گزارش شده است:

 قَالَ السَّرِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السَّرِيِّ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَرْمَنِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا علیه‌السلام قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه‌السلام وَ قَدِ اشْتَكَى فَجَاءَهُ الْمُتَرَفِّعُونَ بِالْأَدْوِيَةِ يَعْنِي الْأَطِبَّاءَ فَجَعَلُوا يَصِفُونَ لَهُ الْعَجَائِبَ فَقَالَ أَيْنَ يَذْهَبُ بِكُمْ اقْتَصِرُوا عَلَى سَيِّدِ هَذِهِ الْأَدْوِيَةِ الْإِهْلِيلَجِ وَ الرَّازِيَانَجِ وَ السُّكَّرِ فِي اسْتِقْبَالِ الصَّيْفِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فِي كُلِّ شَهْرِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ فِي اسْتِقْبَالِ الشِّتَاءِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ كُلَّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ يُجْعَلُ مَوْضِعَ الرَّازِيَانَجِ مَصْطَكَى فَلَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرَضَ الْمَوْت‏. (2)

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل‌شده که فرمودند: شنیدم پدرم بیمار شدند و طبیبان داروهای مختلفی را به ایشان تجویز کردند. امام فرمودند به کجا برده می‌شوید؟ (منظور این است که چرا علم پزشکی را به این سمت برده‌اید؟) از دارویی که برتر از همه داروهاست استفاده کنید؛ هلیله، رازیانه و شکر؛ در سه ماه اول تابستان (فصل گرما)، در هرماه سه مرتبه (استفاده شود) و در سه ماه اول زمستان (فصل سرما)، در هرماه سه مرتبه (استفاده شود؛ فقط) در زمستان به‌جای رازیانه، مصطکی را جایگزین کنید. پس تا زمان مرگ بیمار نمی‌شوید.

این روایت، در کتاب «طبّ الائمه علیهم‌السلام» در فصلی به نام «في صفة الحمى و طريق علاجه‏» (در صفت تب و راه علاج آن) با سه واسطه از امام رضا (علیه‌السلام) نقل‌شده است. در مورد نویسنده و اعتبار این کتاب، نظرات مختلفی وجود دارد. معروف است که دو تن از راویان شیعی قرن چهارم هجری، یعنی «ابو عتاب عبدالله‏ بن بسطام بن سابور» و برادرش «حسین بن بسطام بن سابور» نویسندگان این کتاب هستند. (3) نجاشی - از رجالیان معروف شیعه- درباره‌ این کتاب می‌نویسد: «این کتاب فواید و منافع بسیاری درباره‌ خوراکی‌ها و منافع طبی آن‌ها و اوراد و ادعیه دارد.» (4) در مقابل، برخی از محققان معاصر معتقدند: «این کتاب متعلق به غالیان شیعی است و برای محدثان امامی کهن شیعه، ناشناخته بوده و یا دست‌کم نسبت به آن بی‌اعتنا بوده‌اند. روایات و اسناد این کتاب موردتوجه محدثان ‌کهن امامیه قرار نگرفته و در خود کتاب هم سندهای حدیثی آن عمدتاً آشفته، ناشناخته و یا به‌روشنی ساختگی به نظر می‌رسند. این به معنای آن نیست که راویان احادیث این کتاب همگی ناشناخته‌اند و یا همه احادیث آن ساختگی باشد؛ اما وجود نام‌های مشهور محدثان و راویان امامی در این کتاب به معنی آن نیست که اسنادی که آن نام‌ها را نیز شامل می‌شوند، اصیل هستند». (5)

موضوع این كتاب، رواياتى از ائمه (علیهم‌السلام) درباره علم طب و فوايد و مضرات مواد غذايى و بيان داروهاى گياهى و ادعيه است.

2. بررسی سند حدیث

روایات نقل‌شده در این کتاب، از جهت سند، برخی مسند یعنی سند آن‌ها متصل به معصوم (علیه‌السلام) است و برخی مرسل هستند که همین امر سبب کاهش ارزش سندی آن روایات می‌شود. سند حدیث موردبحث، با سه واسطه به امام رضا (علیه‌السلام) می‌رسد، راوی اول «السَّرِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السَّرِيِّ» و راوی دوم «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَرْمَنِيُّ» هستند که جزء افراد مجهول در کتب رجال می‌باشند، یعنی هیچ‌گونه توثیق و تضعیفی برای آن‌ها به ثبت نرسیده و در هیچ منبع دیگری (غیرازاین کتاب) از این دو، روایت نقل نشده است. (6) راوی سوم «مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ» است که «نجاشی» و «شیخ طوسی» قائل به تضعیف وی هستند. (7)

بنابراین، روایت از جهت سند ضعیف است و علاوه بر آن، عدم نقل این روایت در منابع حدیثی دیگر و هم‌چنین اختلاف در مؤلف کتاب نیز سبب کاهش اعتبار حدیث می‌شود.

3. بررسی محتوای حدیث

محتوای حدیث منتسب به امام کاظم (علیه‌السلام)، به‌صورت کلی بیان‌گر این موضوع است که حضرت بیمار شدند و سپس برای درمان، دستورالعمل خاصی را بیان فرمودند که شامل «هلیله و رازیانه و شکر» در سه ماه اول تابستان (فصل گرما)، در هرماه سه مرتبه و در سه ماه اول زمستان (فصل سرما)، در هرماه سه روز و سه مرتبه و به‌جای رازیانه، مصطکی قرار داده می‌شود؛ پس (فرد) به بیماری مبتلا نمی‌شود مگر بیماری مرگ.

با توجه به متن منتسب به امام (علیه‌السلام)، در مورد کیفیت و زمان خوردن دارو، جزئیاتی بیان‌شده، از این متن برداشت نمی‌شود. هم‌چنین مقدار جزء تشکیل‌دهنده هر یک از این سه موارد باهم مشخص نیست. از سوی دیگر مشخص نیست که آیا برای همه افراد مناسب است یا منع دارویی دارد؟ و نکته مهم دیگر این‌که از این سخن چنین برداشت می‌شود که دستور بیان‌شده جنبه پیشگیرانه دارد نه درمان.

البته لازم به ذکر است که این حدیث هرچند از جهت سند ضعیف است اما به معنای حدیث جعلی نیست، بلکه حدیث جعلی، به حدیثی گفته می‌شود که کذبش برای ما احرازشده باشد، یعنی با دلیل و برهان، این نتیجه حاصل شود که این سخن اصلاً حدیث نیست بلکه سخنی است که به‌دروغ به یکی از معصومان (علیهم‌السلام) نسبت داده‌شده است؛ اما حدیث ضعیف، حدیثی است که درستی آن احراز نشده است، مثلاً به دلیل این‌که در سند آن، افراد مجهول وجود دارد، گفته می‌شود این حدیث ضعیف است اما نمی‌توان گفت چون یکی از افراد موجود در سند، ناشناخته است پس حدیث جعلی است. ازاین‌رو نمی‌توان به دلیل ضعف سند، به‌صورت کامل روایت را کنار گذاشت بلکه چه‌بسا روایت طبی از جهت سند ضعیف باشد اما از راه‌های دیگر مانند تجربه، آزمایش و... این نتیجه به دست آید که دستور بیان‌شده در آن حدیث کاملاً صحیح است.

«شیخ صدوق» درباره اعتبار سنجی و اعتماد به احادیث پزشکی، گفتاری دارد که برای روشن شدن پاسخ، ذکر آن پسندیده است. ایشان می‌گوید: اعتقاد ما درباره روایات واردشده درزمینهٔ طب این است که این روایات بر چند دسته‌اند:

۱. برخی ازاین ‌روایات ناظر به آب‌وهوای مکه و مدینه است. در این صورت نمی‌توان آن‌ها را در سایر آب‌وهواها به کار بست؛

 ۲. امام (علیه‌السلام) بر اساس شناختی که از طبیعت [وضعیت جسمی] اشخاص داشت از آموزه‌ طبی سخن به میان آورد. در این صورت نیز آن آموزه طبی قابل‌سرایت به شخص دیگر نیست؛ زیرا امام به طبیعت آن شخص از خود او آگاه‌تر بوده است؛

۳. روایاتی که مخالفان برای مشوه (زشت) جلوه دادن چهره دین در نظر مردم جعل کردند؛

۴. روایاتی که به خاطر سهو و اشتباه ناقلان آن دچار خطا شده‌اند؛

 ۵. روایاتی که تنها بخشی از آن‌ها نقل‌شده و بخشی دیگر فراموش‌شده است. (8)

نتیجه

نتایجی که از این بحث می‌توان ارائه داد به شرح ذیل است:

  1. این حدیث به دلایل متعدد از جهت سند ضعیف است، به همین خاطر نباید این دارو را به‌طور قطعی به معصوم نسبت داد و نمی‌توان حدیث را قطعی‌الصدور از سوی معصوم (علیه‌السلام) دانست.
  2. جزئیاتی که در چگونگی استفاده و هم‌چنین ترکیب این دارو بیان می‌شود، از این سخن منسوب به امام (علیه‌السلام) قابل‌برداشت نیست.
  3. ضعف سند دلیل بر جعلی بودن سخن نیست، بلکه ممکن است این دارو تأثیراتی داشته باشد که متخصصان باید در این زمینه نظر بدهند؛ به‌عبارت‌دیگر، با توجه به این‌که داروی موردبحث از گیاهان و ادویه‌جات طبیعی تشکیل می‌شود، درنتیجه ترکیب آن‌ها چه‌بسا اثرات مفیدی را دارا باشد.
  4. لازم است جزئیات استفاده این دارو در آزمایشگاه‌های معتبر موردبررسی قرار بگیرد تا موارد منع آن مشخص شود.
  5. نمی‌توان روایت طبی را به‌عنوان یک تجویز عمومی و کلی دانست و برای همگان توصیه و تجویز کرد.

پی‌نوشت‌ها

  1. رجوع کنید: ایلخانی، رضا- قاضی مرادی، زهره، «استخراج و دسته‌بندی روایات طبی کتاب الکافی، بر اساس اعتبار سندی»، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
  2. ابنا بسطام، عبدالله و حسين‏، طب الأئمة علیهم‌السلام، محقق/مصحح: خرسان، محمدمهدی، قم: دار الشريف الرضي‏، چاپ دوم، 1411 ق، ص 50.
  3. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة (رجال نجاشی)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365 ش، ص 39.
  4. همان، ص 39.
  5. انصاری، حسن، «از میراث غلات: کتاب طب الأئمة منسوب به پسران بسطام»، برگرفته از سایت بررسی تاریخی به آدرس http://ansari.kateban.com/post/1232
  6. رجوع کنید: مامقانی، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، قم: موسسة آل البيت علیهم‌السلام لإحياء التراث‏، چاپ اول، 1431 ق، ج‏30، ص 194.
  7. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة (پیشین)، ص 328 و 425؛ شیخ طوسى، محمد بن الحسن، فهرست الطوسي، قم: مكتبة المحقق الطباطبائي‏، چاپ اول،1420 ق، ص 406؛ شیخ طوسى، محمد بن الحسن، رجال الطوسي، قم: مؤسسة النشر الاسلامي‏، چاپ سوم، 1373 ش، ص 364.
  8. ابن بابويه، محمد بن على، إعتقادات الإمامية، ناشر: كنگره شيخ مفيد ـ قم، 1414 ق‏، چاپ دوم‏، ص 115؛ برای مطالعه بیشتر در زمینه احادیث طبی مراجعه کنید به: نصیری، علی، مقاله «تبارشناسي روايات طبي»، پژوهشنامه قرآن و حديث، دوره 2، شماره 4، تابستان 1387.

 

کلمات کلیدی

داروی امام کاظم، هلیله، طب اسلامی، طب الائمه، اعتبار سنجی حدیث

آیا بر اساس روایات، «تعطیلی حج» و «بسته شدن مساجد» از علائم و نشانه‌های ظهور امام زمان است؟

آیا بر اساس روایات، «تعطیلی حج» و «بسته شدن مساجد» از علائم و نشانه‌های ظهور امام زمان است؟ اگر روایتی در این زمینه وجود دارد از جهت سند و متن بررسی شود.

پاسخ اجمالی

علامت‌های مختلفی به‌عنوان نشانه‌های برای ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از جانب معصومان (علیهم‌السلام) گزارش‌شده است؛ برخی از این علائم، حتمی و برخی دیگر غیر حتمی هستند. بسته شدن راه حج و مساجد، ازجمله علائمی است که در برخی روایات به‌عنوان یکی از حوادث قبل از ظهور، پیش‌بینی‌شده است؛ البته گزارش‌هایی که اين رخداد را بیان کرده‌اند، از اعتبار کافي برخوردار نيستند، افزون بر اینکه –برفرض صحت حدیث- بسته شدن راه حج از علائم غير حتمي است که تخلف در آن امکان دارد. از سوی دیگر علائم ظهور اعم از حتمی و غیر حتمی این‌گونه نیست که همیشه متصل به ظهور باشند، بلکه ممکن است علامتی آشکار شود، اما سالیان بعد ظهور رخ دهد.

پاسخ تفصیلی

علائم و نشانه‌هايی در روایات معصومان (علیهم‌السلام) برای ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بیان‌شده است؛ برخي از اين نشانه‌ها، علائم حتمي ظهور و برخي غير حتمي هستند، علائم غير حتمي ممکن است طبق شرايط و برخي عوامل، دچار تغيير شوند و به وقوع نپيوندند و امر ظهور وابسته به آن‌ها نيست؛ چه‌بسا ظهور، اتفاق بيفتد و اين علائم رخ ندهد و یا ممکن است، سالیانی پيش از ظهور، اين رخدادها اتفاق بیفتد.

پنج علامت را به‌عنوان علائم حتمی شمرده‌اند، این پنج علامت شامل: خروج سفیانی، خروج یمانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء است. (1)

1. گونه شناسی روایات

با جستجوهای رایانه‌ای که در منابع حدیثی شیعه صورت گرفت، در روایتی «بسته شدن راه کعبه» ازجمله نشانه‌هاي ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قلمداد شده است.

روایتی که به اين رخداد اشاره دارد، در ضمن گزارش جریان «تشرف ابن مهزیار به محضر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)» هست؛ این روایت با چند متن و سند متفاوت در کتاب‌های قرن ۴ و ۵ شیعه نقل‌شده است. متن کامل روايت موردبحث در کتاب «الغيبه شيخ طوسي» (2) و «کمال‌الدين صدوق» (3) ـ با سند ضعيف و با تفاوت در متن ـ نقل‌شده و مؤلف «کتاب نورالثقلين» بخشي از آن را که به تفسير آيات نخست «سوره قيامت» ارتباط دارد انتخاب و ارائه کرده است. (4)

  1. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ جَدِّي عَلِيَّ بْنَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَار فَقَالَ لِي يَا ابْنَ مَهْزِيَارَ كَيْفَ خَلَّفْتَ إِخْوَانَكَ فِي الْعِرَاقِ قُلْتُ فِي ضَنْكِ عَيْشٍ وَ هَنَاةٍ قَدْ تَوَاتَرَتْ عَلَيْهِمْ سُيُوفُ بَنِي الشَّيْصُبَانِ‏ فَقَالَ‏ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ‏ كَأَنِّي بِالْقَوْمِ قَدْ قُتِلُوا فِي دِيَارِهِمْ وَ أَخَذَهُمْ أَمْرُ رَبِّهِمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَقُلْتُ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ يَا ابْنَ رسول‌الله قَالَ إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ بِأَقْوَامٍ‏ لا خَلاقَ لَهُم‏؛ (5)
    «ابوجعفر محمّد بن حسن بن عليّ بن ابراهيم بن مهزيار» می‌گويد: از پدرم شنيدم كه مى‏گفت: از جدّم عليّ بن ابراهيم مهزيار شنيدم كه مى‏گفت: ...امام زمان به من فرمود: اى پسر مهزيار! برادرانت در عراق چگونه‏اند؟ گفتم: تنگدست و گرفتار و شمشير «بنى شيصبان» پياپى بر آن‌ها فرود مى‏آيد. فرمود: خدا آن‌ها را بكُشد تا كى نيرنگ مى‏ورزند، گويا آن‌ها را مى‏بينم كه در خانه‏هاى خود كُشته افتاده‏اند و امر پروردگارشان شب و روز آن‌ها را فراگرفته است، گفتم: اى فرزند رسول خدا! اين امر كى واقع خواهد شد؟ فرمود: هنگامي‌که مردمى كه خدا و رسول از آن‌ها بيزارند ميان شما و كعبه حائل شوند.

2. مرحوم «شيخ طوسي» گزارش از ملاقات «على بن ابراهيم بن مهزيار» با امام زمان (علیه‌السلام) را چنين بيان مي‌کند: فَقَالَ لِي يَا ابْنَ الْمَازِيَارِ لَتَمْلِكُونَهُمْ كَمَا مَلَكُوكُمْ وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أَذِلَّاءُ فَقُلْتُ سَيِّدِي لَقَدْ بَعُدَ الْوَطَنُ وَ طَالَ الْمَطْلَبُ فَقَالَ يَا ابْنَ الْمَازِيَارِ أَبِي أَبُو مُحَمَّدٍ عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أُجَاوِرَ قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ‏ وَ لَهُمُ الْخِزْيُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏ وَ أَمَرَنِي أَنْ لَا أَسْكُنَ مِنَ الْجِبَالِ إِلَّا وَعْرَهَا وَ مِنَ الْبِلَادِ إِلَّا قَفْرَهَا وَ اللَّهِ مَوْلَاكُمْ أَظْهَرَ التَّقِيَّةَ فَوَكَلَهَا بِي فَأَنَا فِي التَّقِيَّةِ إِلَى يَوْمِ يُؤْذَنُ لِي فَأَخْرُجُ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي مَتَى يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ فَقَالَ إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ اسْتَدَارَ بِهِمَا الْكَوَاكِبُ وَ النُّجُومُ فَقُلْتُ مَتَى يَا ابْنَ رسول‌الله فَقَالَ لِي فِي سَنَةِ كَذَا وَ كَذَا تَخْرُجُ دَابَّةُ الْأَرْضِ مِنْ بَيْنِ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَرِ؛ (6)

حضرت فرمود: پسر مهزيار! روزى فرامی‌رسد كه شما بر آنان مسلط گشته و مالك آن‌ها (يعنى مردم غير شيعه) باشيد، چنان‌که امروز آن‌ها بر شما مسلط شده‏اند، آن‌ها در آن روز، ذليل و خوار خواهند بود. عرض کردم: آقا! جاى شما از ما دور و آمدنتان به طول انجاميده! فرمود: پسر مهزيار! پدرم ابو محمد (امام حسن عسكرى علیه‌السلام) از من پيمان گرفت كه مجاور قومى نباشم كه خداوند بر آن‌ها غضب نموده و در دنيا و آخرت مورد نفرت و مستحق عذاب دردناك هستند؛ و امر فرمود: كه جز در کوه‌هاي سخت و بيابان‌هاي هموار نمانم.

به خدا قسم مولاى شما (امام حسن عسكرى علیه‌السلام) خود رسم تقيه پيش گرفت و مرا نيز امر به تقيه فرمود و من اكنون در تقيه به سر مي‌برم تا روزى كه خداوند به من اجازه دهد و قيام كنم. عرض کردم: آقا! چه زمانی، قيام مي‌کنید؟ حضرت فرمود: موقعى كه راه حج را به روى شما بستند و خورشيد و ماه در یکجا جمع شود و نجوم و ستارگان در اطراف آن بگردش درآيند.

عرض کردم: يا بن رسول‌الله! اين علائم كى خواهد بود؟ فرمود: در فلان سال و فلان سال «دابة الارض» در بين صفا و مروه قيام كند، درحالی‌که عصاى موسى و انگشتر سليمان با او باشد و مردم را به‌سوي محشر سوق دهد (دابة الارض يعنى متحرك درروی زمين و مقصود خود آن حضرت است).

2 . بررسی سند و متن روایت

منابعی که «تشرف ابن مهزیار به محضر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)» را گزارش کرده‌اند فاقد سند معتبر هستند و اکثر افراد واقع در سند اين روايات، وضعيت مشخصی در کتاب‌های رجالي ندارند و موثق بودن آن‌ها معلوم نیست؛ درنتیجه نمی‌توان به سند این روایت اعتماد کرد. از سوی دیگر حدیث موردنظر مصداق «خبر واحد» است؛ به‌عبارت‌دیگر اين نشانه در علائم ظهور، فقط توسط همين روايت نقل‌شده است و از ديگر متونِ روايي، شاهدي بر تأييد آن نيست؛ لازم به ذکر است که چنین روایتی، در صورتی اعتبار دارد که بتوان شواهد و قرائن دیگری بر صحت آن یافت، حال آن‌که متن و محتوای حدیث موردنظر، دارای اشکالاتی است که اعتماد به این روایت را تضعیف می‌کند. ازجمله اينکه طبق گزارش‌های تاریخی و رجالی، «علي بن مهزيار» در زمان امام حسن عسکري (علیه‌السلام) از دنيا رفته است و زمان غيبت را درک نکرده؛ پس چگونه با حضرت درزمینهٔ ظهور و علائمش سخن گفته است. (7) از سوی دیگر، طبق این روایت، وقتی «علی ابن مهزیار» درباره زمان ظهور سؤال می‌پرسد، حضرت از میان علامت‌های مختلف که در روایات متعدد به‌عنوان علائم حتمی ظهور قلمداد شده‌اند، ابتدا به «بسته شدن راه کعبه» اشاره می‌کنند یعنی بر اساس این روایت، یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین نشانه‌‌های ظهور «بسته شدن راه کعبه» است، حال آن‌که این موضوع، در روایات متعددی که به علامت‌های حتمی و بارز ظهور می‌پردازند و از شهرت بسزایی برخوردارند، هیچ اشاره‌ای نشده است. (8)

البته در مورد متن اين روايات بايد تحليل و بررسي‌هاي اساسي صورت بگيرد، مثلاً این‌که منظور از «بني شيصبان» چه کساني هستند؟ نياز به تحليل دارد و نظرات مختلفی در این زمینه ارائه‌شده است. در روايتي، «جابر جعفي» مي‌گويد: از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد سفيانى سؤال كردم، حضرت فرمودند: «چگونه ممكن است شما به سفيانى برسيد تا آنگاه‌که پيش از او «شيصبانى» خروج كند، او از سرزمين كوفه خروج مى‏كند و همانند چشمه آب از زمين مى‏جوشد و كاروان شمارا مى‏كُشد، پس‌ازآن منتظر سفيانى و خروج قائم (علیه‌السلام) باشيد». (9)

برخي از علما، «شيصبان» و «بني شيصبان» را بر «بني العباس» تطبيق نموده‌اند؛ بر همين اساس، مرحوم «علامه مجلسي» مي‌گويد: «چون بني العباس شريک شیطان‌اند؛ کارهايشان عملکردهايشان و برخوردهايشان رديف برخوردهاي شيطان است». (10)

بنابراین علاوه بر تحلیل روایت، نکات مبهم دیگری در روایت وجود دارد که نیاز است به‌صورت مفصل به بررسی آن پرداخته شود، ازجمله عبارت «إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ اسْتَدَارَ بِهِمَا الْكَوَاكِبُ وَ النُّجُومُ» یعنی وقتی‌که راه کعبه بر شما بسته شود و ماه و خورشید گرد هم‌آیند و اختران و ستارگان بر دور آن‌ها حلقه زنند.

این تعبیر همانند تحولات عظیم از سنخ حوادث قیامت است که به نظر می‌رسد راویان «علامات برپایی قیامت» را با «علامات ظهور مهدی (عجل الله تعالي فرجه الشريف)» درهم‌آمیخته است.

3 . بسته شدن مساجد

در خصوص بسته شدن مساجد قبل از ظهور، مرحوم «حسن بن سلیمان حلی» (متوفی قرن 8) در کتاب «مختصر البصائر» خطبه طولانی را از امیرالمؤمنین (عليه‌السلام) نقل مي‌کند و در ميانه خطبه به اين مطلب چنین اشاره مي‌نمايد:

«فَإِذَا اسْتَدَارَ الْفَلَكُ‏ قُلْتُمْ مَاتَ أَوْ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ فَيَوْمَئِذٍ تَأْوِيل‏ هَذِهِ الْآيَةِ ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرا وَ لِذَلِكَ آيَاتٌ وَ عَلَامَاتٌ أَوَّلُهُنَّ: إِحْصَارُ الْكُوفَةِ بِالرَّصَدِ وَ الْخَنْدَقِ، وَ تَحْرِيقُ الزَّوَايَا فِي سِكَكِ الْكُوفَةِ، وَ تَعْطِيلُ الْمَسَاجِدِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً، وَ تَخْفِقُ رَايَاتٌ ثَلَاثٌ حَوْلَ الْمَسْجِدِ الْأَكْبَر»؛ (11)

پس هنگامي‌که گردش آسمان طولانى شد خواهيد گفت: (آن مهدى موعود) مرده يا هلاك شده و به کدام بيابان رفته است. آن روز تأويل اين آيه مصداق پيدا مي‌کند «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ ...» و براى آن نشانه‏ها و علائمى است. اول آن‌ها محاصره كوفه به‌وسيله نگهبانان و خندق و رخنه كردن آب در كوچه‏هاى كوفه و تعطيل مساجد در مدت چهل شب و پيدا شدن هيكل‏ و برافراشته شدن پرچم‌ها در اطراف مسجد بزرگ كوفه‏ است.

سند اين روايت را مرحوم «حلي» از کتابي که به خط «سيد بن طاووس» است نقل مي‌کند که برخي افراد آن مشخص نيست و افتادگي در سند دارد، ضمن اينکه اين روايت در کتب حدیثی معتبر شیعه ذکر نشده است. از اين‌ جهت نيز روايت دچار ضعف است و نمی‌توان به آن روایت اعتماد کرد.

نتیجه

طبق مطالب از پیش‌گفته، روشن شد که تعطيلي حج و بسته شدن مساجد، در رواياتی با سندي ضعيف آمده و برفرض صدور آن روايت از معصوم، از علائم غير حتمي است و درنتیجه امکان واقع نشدن آن نيز هست، ضمن اينکه قبل از ظهور، بازه زماني طولاني است و چه‌بسا علائم غیرقطعی در تاريخ بافاصله زياد تا وقت ظهور اتفاق افتاده باشد، مثلاً از بين رفتن حکومت بني‌عباس در روايات به‌عنوان يکي از علائم شمرده‌شده است که دیرزمانی است بنی‌عباس از بين رفته‌اند. به‌عبارت‌دیگر این رخداد‌ها –برفرض صحت- برای قبل از حکومت امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است و نمی‌توان این‌ها را به‌حساب ظهور گذاشت. از سوی دیگر، همان‌گونه که گفته شد، بسیاری از این نشانه‌ها، جنبه قطعی ندارد درنتیجه با دیدن این علائم، نمی‌توان گفت، بعد از آن‌ها، ظهور اتفاق می‌افتد؛ به‌عبارت‌دیگر برای علائمی که در روایات است نمی‌توان تطبیق قطعی ارائه داد.

پی‌نوشت‌ها

  1. شيخ طوسي، محمد بن الحسن، کتاب الغيبة للحجة، قم: دارالمعارف الاسلامية، چاپ اول، 1411 ق، ص 437.
  2. کتاب الغيبة للحجة، همان، ص 263 تا 267.
  3. ابن بابويه، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، تهران: اسلامیه، چاپ دوم، 1395 ق، ج‏2، ص 469.
  4. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، تفسير نور الثقلين، تحقيق: رسولي محلاتي، قم: اسماعيليان، چاپ چهارم، 1415 ق، ج 5، ص 461.
  5. ابن بابويه، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، (پیشین)، ج ‏2، ص 469.
  6. شيخ طوسي، محمد بن الحسن، کتاب الغيبة للحجة، قم: دارالمعارف الاسلامية، چاپ اول، 1411 ق، ص 263.
  7. ابن بابويه، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، (پیشین)، ج 2، ص 445 و 447 و 465 و 466.
  8. رجوع کنید: کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۸، ص ۳۱۰؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، الغيبة (للنعماني)، تهران: نشر صدوق‏، چاپ اول، 1397 ق، ص ۲۵۲، ۲۵۶، ۲۵۷، ۲۶۴ و ۳۰۰؛ ابن‌بابویه، کمال‌الدین و تمام النعمه، (پیشین) ج ‏۲، ص ۶۵۰ و ۶۵۲.
  9. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، الغيبة (للنعماني)، تهران: نشر صدوق‏، چاپ اول، 1397 ق، ص 302.
  10. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقي، بحارالانوار، بیروت: دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403 ق، ج 36، ص 356.
  11. حلى، حسن بن سليمان بن محمد، مختصر البصائر، قم: مؤسسه النشر الإسلامي‏، ص 469.

 

کلمات کلیدی

تعطيلي حج، بسته شدن مساجد، علائم ظهور، علي بن مهزيار، علائم غير حتمي، بدا، معارف حديث

پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم): از افراد مجذوم فرار کنید، اما در برخی از گزارش‌ها آمده است که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) با آنان‌ هم‌نشین و هم‌غذا می شدند

در مورد ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، در روایات به‌ظاهر ناهمخوانی وجود دارد که در برخی از آن‌ها با تأکید اعلام‌شده از آنان دوری‌کنیم؛ مانند پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم): از افراد مجذوم فرار کنید، همان‌گونه که از شیر فرار می‌کنید؛ اما در برخی از گزارش‌ها آمده است که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم‌السلام) با آنان‌ هم‌نشین و هم‌غذا می‌شدند: پیامبر اسلام، دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و با نام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار با او در یک‌کاسه هم‌غذا شد. وجه جمع چیست؟

پاسخ اجمالی

در زمان‌های گذشته، انواع مختلفی از بیماری‌های مسری مانند «جذام» و «طاعون» شیوع داشت، در مورد چگونگی برخورد افراد با این بیماران، روایاتی وجود دارد که در ظاهر باهم متعارض هستند و همخوانی ندارند. برخی از روایات، سفارش به دوری گزیدن از آن‌ها و برخی دیگر دلالت بر هم‌نشینی معصومان (علیهم‌السلام) با آن افراد دارند. وجه جمعی که بین این دودسته احادیث می‌توان به دست آورد این است که مبنای توصیه حضرات در این روایات، توجه به جنبه‌های مختلف مانند حفظ کرامت، اخلاق اسلامی و ارتباط پزشک و بیمار در برخورد با بیماران واگیردار است. علاوه بر آن، معصومان (علیهم‌السلام)، تعدیل‌کننده رفتارها در جامعه هستند. گاه مردم جامعه آن‌قدر به بیماری‌های مسری بی‌توجه‌اند که پیشوایان دینی با توصیه‌هایی آنان را به رعایت بهداشت دعوت می‌کنند و در طرف مقابل، گاه جامعه نسبت به افراد بیمار، حساسیتی شدید و بیش‌ازاندازه نشان می‌دهد تا جایی که آنان را از محیط طرد کرده و به انزوای مطلق می‌کشاند که در این زمان، رهبران دینی وظیفه خود می‌دانند تا با سفارش‌های زبانی و رفتارهای عملی، این حساسیت را تعدیل نمایند؛ ازاین‌رو ممکن است گزارش‌های به‌ظاهر متضاد، در شرایط متفاوت رخ‌داده باشد.

پاسخ تفصیلی

در مورد چگونگی ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، به نظر می‌رسد بین برخی از روایات به‌ظاهر، ناهمخوانی وجود دارد، مثلاً نسبت به بیماری «جذام» در بعضی از روایات، اعلام‌شده که از آن‌ها دوری‌کنید اما در برخی از گزارش‌ها آمده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم‌السلام) با آنان ‌هم‌نشین و هم‌غذا می‌شدند.

1. روایات دوری از مَجذوم

به‌عنوان‌مثال در روایتی از امام صادق باواسطه ائمه دیگر از امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) نقل‌شده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) در ضمن وصیت‏هاى خود چنین فرمودند:

«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ بَینَهُ وَ بَینَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ وَ قَالَ فِرَّ مِنَ‏ الْمَجْذُومِ‏ فِرَارَک‏ مِنَ الْأَسَدِ»؛ (1)

مکروه است با شخصی که مرض جذام دارد معاشرت و صحبت شود، مگر این‌که بین آن دو به‌اندازه یک ذراع فاصله باشد و حضرت رسول (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمود: از شخص جذامى فرار کن همان‌طور که از شیر فرار می‌کنی.

در روایت دیگر از حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است که فرمودند:

«أَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم‏ یمُدَّ یدَهُ إِلَیهِ بَلْ قَالَ أَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک»؛ (2)

شخصی که مبتلابه جذام بود برای بیعت نزد پیامبر آمد، اما حضرت به او دست نداده و فرمودند: بدون آن‌که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.

هم‌چنین در روایت دیگری از حضرت چنین نقل‌شده است که:

«لَا تُطِیلُوا النَّظَرَ إِلَى الْمَجْذُومِ وَ إِذَا کلَّمْتُمُوهُ فَلْیکنْ بَینَکمْ وَ بَینَهُ قِیدُ رُمْح‏»؛ (3)

به افراد مبتلابه خوره، زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به‌اندازه یک نیزه از آنان دورباشید.

در روایت دیگر از امام کاظم (علیه‌السلام) از رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) بیان‌شده است که:

«خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَى کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی»؛ (4)

پنج نفرند که درهرحال باید از [هم‌نشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.

2. روایات هم‌نشینی با مَجذوم

اما در مقابل، برخی از گزارش‌ها از سیره اهل‌بیت (علیهم‌السلام) وجود دارد که با افراد مبتلابه جذام، هم‌نشین و هم‌غذا می‌شدند؛ به‌عنوان‌مثال:

«أَبِی عبدالله (عَلَیه ِالسَّلَامُ) قَالَ: لَقَدْ مَرَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (عَلَیه ِالسَّلَامُ) بِمَجْذُومِینَ فَسَلَّمَ عَلَیهِمْ وَ هُمْ یأْکلُونَ فَمَضَى ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُتَکبِّرِینَ فَرَجَعَ إِلَیهِمْ فَقَالَ إِنِّی صَائِمٌ وَ قَالَ ائْتُونِی بِهِمْ فِی الْمَنْزِلِ قَالَ فَأَتَوْهُ فَأَطْعَمَهُمُ ثُمَّ أَعْطَاهُم‏»؛ (5)

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: امام سجاد (علیه‌السلام) از کنار چند نفر جذامى که مشغول غذا خوردن بودند عبور می‌کرد. آن‌ها امام را به خوردن غذا دعوت کردند. امام پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، می‌خوردم! سپس وقتى به منزل رسید دستور داد تا غذایی تهیه کنند و در تهیه غذا هر چه می‌توانند از خرج، مضایقه نکنند و آن مبتلایان به جذام را به منزل خود دعوت نموده و به همراه آنان غذا خورد.

 در گزارش دیگر آمده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ ثِقَةً بِاللَّهِ وَ تَوَکلًا عَلَیهِ» یعنی بانام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار؛ و سپس با او در یک‌کاسه، هم‌غذا شد. (6)

3. بررسی سند

بر اساس بررسی‌های انجام‌شده، روایات دسته اول را «علامه مجلسی» بدون ذکر سند، از طریق اهل سنت نقل کرده است و در هیچ‌کدام از منابع معتبر حدیثی شیعه وجود ندارد، غیر از روایت اول -«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ...»- که در کتاب «من لایحضره الفقیه» و روایت -«خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَى کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ ...»- که در کتاب «الخصال» آورده شده است؛ البته سند این دو روایت نیز با توجه به بررسی که در نرم‌افزار «داریة النور» صورت گرفته، ضعیف است. لازم به ذکر است که نظرات رجالی مطرح‌شده در این نرم‌افزار، زیر نظر اساتید و کارشناسان متخصص علم رجال نوشته‌شده است.

اما دو روایاتی که دلالت بر هم‌نشینی معصومان (علیهم‌السلام) دارند؛ روایت اول فقط در کتاب «الامالی طوسی» و روایت دوم را نیز «علامه مجلسی» بدون سند، از منابع اهل سنت نقل کرده است.

4. وجه جمع

فارغ از بحث سندی، نظرات متعددی در مورد وجه جمع بین احادیثی که سفارش به دوری کردن از بیماری‌های مسری دارند، با احادیثی که این بیماری‌ها را واگیردار نمی‌دانند و حتی معصومان (علیهم‌السلام) با آن‌ها هم‌نشین می‌شدند، وجود دارد:

4-1. دیدگاه علماء

الف) برخی گفته‌اند ممکن است ائمه به دلیل کمال توکل، از این حکم مبرا باشند، به‌عبارت‌دیگر چون آن‌ها کمال توکل به خدا را دارند، درنتیجه، بیماری بر آن‌ها اثری ندارد؛ یا این‌که چون خودشان می‌دانند خداوند، آن‌ها را به این بیماری‌ها مبتلا نمی‌کند، پس با آن‌ها هم‌نشین و هم‌غذا می‌شوند. (7)

پس هم‌نشین شدن با آن‌ها برای معصومان (علیهم‌السلام) ایرادی نداشته، اما به دیگران به دلیل ضعف توکل توصیه‌شده تا احتیاط کنند. (8)

ب) روایات مربوط به فاصله گرفتن از جذامی، دلالت بر وجوب ندارد، بلکه دلیل بر جواز این کار و یا استحباب دوری از آن‌ها؛ به دلیل احتیاط و پرهیز از سرایت بیماری است. (9)

«مرحوم ملا صالح مازندرانی» نیز ضمن نقل این دیدگاه در ادامه می‌گوید: مؤید این مطلب، حدیثی از «جابر» با سند اهل سنت است که گزارش‌شده پیامبر با جذامی هم‌غذا شد و فرمود: «آکل ثقة باللّه و توکلا علیه» یعنی توکل بر خدا.

ایشان در ادامه می‌گوید: نقل‌شده است که در مورد دوری از جذامی، یکی از همسران حضرت گفت: گریزی نیست چون رسول خدا فرمود: «لَا عَدْوَى‏» -یعنی سرایت نمی‌کند- و ما یک خدمتکار داشتیم که مبتلابه جذام بود، بااین‌حال در کاسه غذا می‌خورد و آب می‌نوشید و بر بسترم می‌خوابید. (10)

ج) «علامه مجلسی» به نقل از علماء اهل سنت نقل کرده است، روایاتی که ارتباط با افراد جذامی را مجاز می‌دانند، ناسخ روایاتی هستند که به دور شدن و فاصله گرفتن از آن‌ها توصیه می‌کنند. (11)

4-2. توصیه به جنبه پزشکی و حفظ کرامت و اخلاق اسلامی

به نظر می‌رسد علاوه بر سخنانی که علماء شیعه و اهل تسنن نقل کرده‌اند، نکات دیگری می‌توان در جمع بین این دودسته روایات بیان کرد:

 یکی از ویژگی‌های اخلاق اسلامی این است که مسیر رشد اخلاقی را بر همه انسان‌ها به‌طور مساوی گشوده می‌داند؛ هر انسان، کرامت والایی دارد و مبنای تصمیم‌گیری درباره جسم و جان انسان نیز همین کرامت انسانی است و مبنای کرامت نیز «تقوا» هست، همچنان که خداوند فرمودند: «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ» (12) بنابراین، ارزش تمام انسان‌ها فارغ از تقوا سنجیده نمی‌شود پس بیماری دلیلی بر پَست بودن انسان‌ها نیست؛ به‌عبارت‌دیگر چنین بیماری‌هایی ننگ اجتماعی نیستند بلکه مبتلایان می‌توانند آن را نشانه‌های لطف و رحمت الهی بدانند چون آن‌ها به سبب رنج بیماری، از خداوند پاداش معنوی می‌گیرند؛ پس باید برای زندگی آن‌ها ارزش قائل شد و نباید تحقیر و استهزا شوند.

همچنان از امام سجاد (علیه‌السلام) سؤال شد که آیا از کسی که گرفتار بیماری طاعون است بیزار باشیم، طاعون را علامت عذاب او بدانیم؟

حضرت فرمود: اگر گنه‌کار است از او بیزار باشید، چه طاعون گرفته باشد یا نگرفته باشد و اگر مطیع خداوند عزوجل است طاعون (عذاب او نیست، بلکه رحمت بر اوست و) مایه پاک شدن او از گناه است. در حقیقت خداوند قومى را به طاعون عذاب کند و باهمان طاعون رحمتش را بر قومى دیگر قرار می‌دهد. آیا نمی‌بینید که او خورشید را روشنی‌بخش بنده‏هاى خودساخته و باعث رسیدن میوه‏هاى آن‌ها و فرارسیدن خوراک آن‌ها کرده و چه‌بسا که به‌وسیله همان خورشید، مردمى را عذاب کند و به سوزش آن گرفتار سازد، چه در قیامت به‌واسطه گناهانش و در دنیا به بدی کارهایشان. (13)

بنابراین، روایاتی که سفارش به گریزان بودن از بیماران مسری می‌کنند اولاً به معنای توهین و هتک حرمت آن‌ها نیست؛ ثانیاً به معنای این نیست که فرد مبتلابه بیماری مسری، عضو کاملاً فعال جامعه نباشد یا از داشتن مشاغل مهم محروم بماند، بلکه این دودسته از احادیث برای رفتار اجتماعی و دشواری‌های ناشی از جذام، رهنمودهایی، هم اخلاقی و هم پزشکی دارد.

پس روایات دسته اول که به دوری از بیماری‌های مسری توصیه دارند، به جنبه پزشکی آن نظر داشته، به همین دلیل مثلاً فرموده‌اند «وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به‌اندازه یک نیزه از آنان دورباشید».

روایات دسته دوم که گزارشی از هم‌نشینی و هم‌غذا بودن اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با جذامیان است، دلالت بر این می‌کنند که از جهت اخلاق اسلامی، صحیح نیست آن‌ها را از جامعه محروم و به آن‌ها توهین کرد، به همین دلیل مثلاً امام سجاد (علیه‌السلام) وقتی می‌بیند مردم با تنفر و وحشت از آن‌ها دوری می‌کردند، آن‌ها را به خانه خود دعوت کرده و با ایشان‌ هم‌غذا می‌شوند.

4-3. حفظ آرامش روحی و روانی جامعه

یکی دیگر از دلایل توصیه به دوری، حفظ آرامش روحی و روانی افراد بیمار و غیر بیمار است. به‌عبارت‌دیگر وقتی افرادی مانند جذامی‌ها، بیش از آن‌که از بیماری خود رنج ببرند از تنفر و انزجار مردم رنج می‌کشند، ائمه (علیهم‌السلام) راه‌حل‌هایی هم برای افراد بیمار و هم افراد غیر بیمار بیان می‌کنند؛ مثلاً امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«لَا تَنْظُرُوا إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ فَإِنَّ ذَلِک یحْزُنُهُمْ»؛ (14)

به بلازده‌ها نگاه نکنید، چون مایه اندوه آن‌ها است.

یا در روایت دیگر رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لَا تُدِیمُوا النَّظَرَ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ الْمَجْذُومِینَ فَإِنَّهُ یحْزُنُهُمْ»؛ (15)

نگاه پیوسته به گرفتاران و جذامیان نکنید که مایه اندوه آن‌ها است.

بر اساس این دو روایت، یکی از دلایل توصیه معصومان (علیهم‌السلام) به دوری از افراد جذامی، آرامش خود آن‌ها است.

از سوی دیگر رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَقِلُّوا مِنَ النَّظَرِ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ لَا تَدْخُلُوا عَلَیهِمْ وَ إِذَا مَرَرْتُمْ بِهِمْ فَأَسْرِعُوا الْمَشْی لَا یصِیبُکمْ مَا أَصَابَهُمْ»؛ (16)

به مبتلا، کم نگاه کنید و بر آن‌ها وارد نشوید و چون بر آن‌ها رسیدید، زود بگذرید تا دردشان به شما نرسد.

برخی از بیماران ‌هم ازلحاظ ذهنی و هم جسمی آزاردهنده هستند، به همین دلیل معصومان (علیهم‌السلام) برای حفظ روح و روان افراد جامعه توصیه کرده‌اند که از آن‌ها دوری کنند.

نکته دیگر این‌که هرچند گفته‌اند بیماری‌هایی مانند جذام، مسری هستند اما به دلایلی ممکن است افرادی مطلقاً استعداد ابتلا به آن را نداشته باشند و یا این‌که همه آن نوع بیماری‌ها خطرناک نباشند، به همین دلیل مثلاً پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) دست فردی که مبتلا بود را گرفت و با وی هم‌غذا شد.

نتیجه

نتیجه‌ای که از مجموعه سخنان در جمع بین این دودسته روایات می‌توان در نظر گرفت این است که فارغ از بحث سندی، این موارد هیچ‌گونه تعارضی باهم ندارند بلکه هر دسته از آن‌ها به یک جنبه پرداخته است؛ با این توضیح که حق کرامت یا حرمت داشتن اشخاص در جامعه، همانند حق حیات، از موارد بسیار مهم در زندگی اجتماعی است. انسان یک موجود اجتماعی است و هنگامی می‌تواند به رشد و تکامل موردنظر خویش برسد که بتواند از مواهب و نعمات الهی اعم از مادی و معنوی، فردی و اجتماعی استفاده کند؛ لذا برای ایجاد بستر مناسب جهت تکامل انسان، در درجه نخست بایستی حرمت و احترام اجتماعی انسان که نیاز طبیعی و فطری اوست صیانت گردد و مورد تحقیر واقع نشود. با توجه به این اصل، منظور معصومان (علیهم‌السلام) از کناره‌گیری با افراد بیماری، صرفاً جنبه پزشکی دارد نه اینکه درصدد تحقیر این افراد باشد؛ بنابراین درآیات قرآن و روایات اسلامی، اشاره‌های فراوانی در زمینه حقوق بیماران وجود دارد که نشانگر دقت نظر اسلام به این مسئله است. نتایج به‌دست‌آمده در مطالعه حاضر نشان‌دهنده توجه اسلام به جنبه‌های مختلفی نظیر کرامت و ارزش انسان‌ها، ارتباط پزشک و بیمار و تقوا در برخورد با بیماران واگیردار است.

به‌هرحال اصل بر رعایت بهداشت و دوری از افراد مبتلابه بیماری‌های مسری است، اما اگر به مرحله‌ای برسد که به دل‌شکستگی آنان منجر شود، افرادی که از توکل بالاتری برخوردار هستند، ایثار کرده و آسیب دیدن احتمالی خود را فدای به دست آوردن دل آن بیماران می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها

  1. ابن‌بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، (1413 ق)، من لایحضره الفقیه، محقق: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ج ‏3، ص 557.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ‏62، ص 82.
  3. همان، ص 83.
  4. ابن‌بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الخصال، محقق: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین،1362 ش، ج ‏1، ص 287.
  5. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، قم: دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق، ص 673.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج ‏62، ص 82.
  7. همان، ج ‏72، ص 130.
  8. جزائرى، نعمت‌الله بن عبدالله‏، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی‏، چاپ اول، 1427 ق، ج ‏2، ص 35.
  9. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج ‏72، ص 131.
  10. مازندرانی، محمد صالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382 ق، ج ‏8، ص 335.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج ‏72، ص 131.
  12. سوره حجرات، آیه 13.
  13. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبة الله‏، الدعوات (للراوندی)/سلوة الحزین، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، چاپ اول، 1407 ق، ص 171.
  14. طبرسى، على بن حسن‏، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، نجف: المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385 ق، ص 28.
  15. ابنا بسطام، عبدالله و حسین‏، طب الأئمة (علیهم‌السلام)، محقق/مصحح: خرسان، محمدمهدی، قم: دارالشریف الرضی‏، چاپ دوم، 1411 ق، ص 106.
  16. همان.

 

کلمات کلیدی

بیماری واگیردار، بیماری جذام، بیماری طاعون، هم‌نشینی با بیمار

با توجه به رشد ويروس کرونا قيمت ماسک بالا رفته و دکتر داروخانه‌ی مادرم نيز قيمت ماسک‌ها را تا حدي بالابرده و مادر من فقط فروشنده هست

ببخشيد مادر من در يک داروخانه کار می‌کند و در کارش از هيچي کم نمی‌گذارد يعني در ساعت کاريش واقعاً کار می‌کند و حلال و حرام برايش مهمه الآن با توجه به رشد ويروس کرونا قيمت ماسک بالا رفته و دکتر داروخانه‌ی مادرم نيز قيمت ماسک‌ها را تا حدي بالابرده و مادر من فقط فروشنده هست و مجبورِ به همان قيمتي که دکترشان گفته بفروشد يعني صاحب‌اختیار نيست.

پاسخ: اگر فروش ماسک‌ها باقیمت فعلی منع قانونی نداشته باشد فروش آن اشکالی ندارد.

انبار کردن و احتکار کردن برخی اقلام دارویی

در زمان شیوع و فراگیر شدن برخی بیماری‌ها و یا در زمان تحریم برخی اقلام دارویی و حتی کمبود آن در کشور، انبار کردن و احتکار کردن آن‌ها چه حکمی‌دارد؟

پاسخ: اگر انبار کردن و احتکار کردن این اقلام خلاف قانون و یا باعث ضرر به جامعه مسلمین شود جایز نیست.

صفحه‌ها