با حضور رئیس دفتر تبلیغات اسلامی و رئیس و اعضای هیئت امنای دفتر از نرم افزار جامع پاسخگویی رونمایی شد.
حجت الاسلام و المسلمین علی مخدوم

به گزارش خبرنگار پاسخگو، حجت الاسلام و المسلمین مخدوم رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در این مراسم ضمن تبریک اعیاد شعبانیه، به روند سه ساله در مطالعه، طراحی، بارگذاری و تست این نرم افزار اشاره کرد و گفت: مرکز ملی با توجه به گستره پاسخگویی در فضاهای مختلف (تلفنی، پیامکی، کتبی، و سایبر) و گستره عظیم مخاطبان نیاز به تهیه نرم افزاری جامع برای مدیریت و استفاده بهینه از امکانات و ظرفیت ها داشت تا تمامی فرایندهای پاسخگویی از زمان ارتباط پرسشگر تا پایان، در یک فضای متمرکز و مدیریت شده انجام پذیرد.
وی با اشاره به به اینکه با وجود این نرم افزار، بهبود چشم گیری در روند پاسخگویی ایجاد شده گفت: قابلیت این نرم افزار، شناخت فرآیند های کاری مرکز، بهینه سازی مستمر آنها، مدیریت موثر فرآیند های پاسخ گویی، ارتقای امنیت و محرمانگی داده های مخاطبان مرکز ملی، امکان پاسخگویی بهتر بر اساس پیشینه مخاطب، ارزیابی دقیق و علمی فعالیت های پاسخگویی و فرآهم آوردن بستر ارتباطی جهت هم افزایی، همچنین انتقال دانش و تجارب میان پاسخگویان از طریق چت داخلی شده است.
 حجت الاسلام و المسلمین مخدوم در ادامه صحبت خود درباره مزایای راه اندازی این سیستم جامع پاسخگویی افزود: از مهمترین دلایل تولید این نرم افزار، کاهش هزینه ها و بهره وری از ظرفیت های موجود، بهبود تعامل با مخاطبان از طریق سیستم های بازخورد گیری و نظرسنجی، شناسایی نیاز های مخاطبان مرکز ملی از طریق بانک واژگان و سوالات پر تکرار، استفاده از سیستم عضویت گیری و ارائه خدمات متنوع به مخاطبان خاص و امکان تحلیل محیطی بر اساس پایگاه داده مخاطبان می باشد.
وی، امکان دسترسی به گزارشات و داشبورد های مدیریتی به صورت جامع در تمامی بخش های مرکز را از قابلیت های دیگر این نرم افزار دانست و خاطر نشان کرد: سیستم ثبت و پیگیری انتقادات و پیشنهادات کاربران و سیستم پیگیری مرحله پاسخگویی سوالات، سیستم صف تماس جهت کاهش اشغالی مرکز ملی و بهبود ارتباط تلفنی با پرسشگر، فراهم آوردن خدمات مشاوره ای و اطلاع رسانی در 24 ساعت شبانه روز و هفت روز هفته (مانند صندوق صوتی و ..) از دیگر مزایای این برنامه می باشد.
حجت الاسلام والمسلمین مخدوم در پایان درباره کاهش هزینه های ارتباطی مرکز با وجود این نرم افزار گفت:  کاهش بهای تمام شده پاسخگویی از طریق متمرکز سازی فرآیند های پاسخگویی شامل ارزیابی، جذب و سیستمی کردن برخی از فرآیند های مهم مرکز، باعث صرفه جویی فوق العاده در استفاده از منابع انسانی، وقت و بودجه شده است.
در پایان هیئت امنای دفتر تبلیغات اسلامی ضمن تقدیر از فعالیت های مرکز ملی پاسخگویی به عنوان یکی از مهم ترین خدمات دفتر تبلیغات اسلامی در راه اندازی شایسته این سامانه، تاکید کردند که حضور موثر مرکز ملی پاسخگویی در جامعه به خصوص در فضای مجازی لازم است با دقت پیگیری شود و از هرگونه سهل انگاری در این زمینه اجتناب شود.

رییس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی عنوان کرد:
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی با بیان اینکه اقشار مختلف در نمایشگاه کتاب حضور پیدا می کنند، گفت: ما می توانیم در نمایشگاه بین المللی...
حجت الاسلام والمسلمین علی مخدوم

به گزارش خبرنگار پاسخگو، حجت الاسلام والمسلمین مخدوم در گفت وگویی به  برگزاری بیست ونهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب اشاره کرد و اظهار داشت: این نمایشگاه فرصت بسیار خوبی است و باید بتوانیم از آن کمال استفاده را ببریم.
وی با بیان اینکه اقشار مختلف در این نمایشگاه حضور پیدا می کنند، گفت: ما می توانیم در نمایشگاه بین المللی کتاب از طریق پاسخگویی به نیازها، شبهات و سؤالات مردم به عنوان مرکزی که در حوزه فرهنگ فعالیت دارد سهیم بوده و حضور یابم.
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی تصریح کرد: در نمایشگاه کتاب زمینه برای معرفی این مرکز و ایجاد ارتباط سازنده برای آینده فراهم می شود، هرچند به دنبال بالابردن آمار کمی نیستیم.
وی با اشاره به اینکه بسیاری از مخاطبان نمایشگاه  کتاب در حوزه فرهنگ فعال هستند، گفت: این مخاطبان دارای ظرفیت های خوبی در زمینه مطالعه هستند که در نمایشگاه کتاب می توانیم با آن ها ارتباط برقرار کرده و خودمان را با این مخاطب تخصصی روبه رو نماییم.
حجت الاسلام والمسلمین مخدوم با اشاره به اینکه پاسخگویی از مسیرهای مختلف در این مرکز در حال انجام است، عنوان کرد: مرکز ملی پاسخگویی در سال 94، تنها در بحث پاسخگویی تلفنی به 3 میلیون تماس تلفنی پاسخ داد که آمار در بخش های دیگر هم قابل توجه است.
وی همچنین در خصوص ارزیابی خود ازبیست ونهمین نمایشگاه کتاب تهران اظهار کرد: جدید بودن محیط و محل برگزاری نمایشگاه باعث شده است تا مردم و مراجعه کنندگان به طور دقیق و راحت نتوانند غرفه های مورد نظر را پیدا کنند و به نظر می رسد مسؤلین باید تدابیری بیاندیشند تا پیدا کردن ناشران و استفاده از ظرفیت های نشر عمومی سهل تر گردد.
رئیس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی گفت: با توجه به فضای نمایشگاه خوب است سالن هایی بر اساس عناوین و موضوع در نظر گرفته شود تا مراجعه کنندگان بر اساس موضوع دلخواهشان به غرفه ناشر در فضای اصلی نمایشگاه مراجعه کنند.

در گفت وگو با مدیر روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی صورت گرفت:
مدیر روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم از حضور فعال و بالنده دفتر تبلیغات اسلامی در بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران خبر داد
حجت الاسلام و المسلمین نوروز نژاد

به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین نوروز نژاد با بیان اینکه دفتر تبلیغات اسلامی همه ساله حضور بالنده و مؤثری در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران دارد، گفت:  مؤسسه بوستان کتاب، نشرپژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی، مرکز فرهنگی هنری دفترتبلیغات اسلامی، مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، نشردیجیتال پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی  ، از جمله مراکز وبخش های فعال دفترتبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در  نمایشگاه کتاب تهران هستند که هرکدام غرفه ای را به خود اختصاص داده اند.
مدیر روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی افزود: کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی با حضور خود در نمایشگاه همه روزه آماده ارائه پاسخ به سوالات  و شبهات دینی  بازدیدکنندگان هستند.
وی همچنین با اشاره به حضور مرکز فرهنگی هنری دفترتبلیغات اسلامی در این نمایشگاه ادامه داد: روحانیون هنرمند با حضور در غرفه این مرکز به خلق آثار هنری می پردازند و همچنین در غرفه ای که در بخش کودک برای این مرکز درنظر گرفته شده است، مربیان روحانی به اجرای برنامه و مسابقه برای گروه کودک و خردسال پرداخته و جوایزی را اهدا می کنند.
حجت الاسلام و المسلمین نوروز نژاد با ابراز خرسندی از نزدیک شدن مکان نمایشگاه به قم، گفت: متأسفانه به دلیل نوپا بودن این مکان، کمبود ها و ناهماهنگی هایی به چشم می خورد که امیدواریم در سال های آینده رفع گردد.
وی همچنین  نبود راهنما  را از دیگر کاستی های این دوره از نمایشگاه کتاب عنوان کرد و ابراز داشت: باید فضای بیشتر و بهتری به امور فرهنگی و دینی بخصوص فعالیت هایی که دفتر تبلیغات اسلامی ارائه می نماید اختصاص داده شود.
مدیر روابط عمومی دفترتبلیغات اسلامی با اشاره به ضرورت تشکیل اتاق فکری برای برگزاری نمایشگاه کتاب تهران گفت: باید از نهادها و مراکزی همچون دفترتبلیغات اسلامی در این اتاق فکر استفاده شود تا جنبه دینی نمایشگاه تقویت شود و نشست های علمی و مراسم نقد کتبی که در حاشیه این نمایشگاه برگزار می گردد دارای محتوا و غنای دینی بیشتری باشد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام وعمل» سعی کرده ایم تا با الگوگیری از این شعار سال در کاهش هزینه ها اقدامات مناسبی انجام دهیم.

برخی بر این عقیده هستند كه قبر حضرت در محلی به نام «راویه» در یك فرسخی دمشق می‌باشد، كه الان به نام زینبیه معروف است.
حضرت زینب سلام الله علیها

بعد از حادثه كربلا حضرت زینب علیهاالسلام، حدود یك سال و شش ماه زندگی كرد. حضرت در كاروان اسیران، همراه دیگر باقی ماندگان قافله كربلا به كوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه در واقع رهبری بازماندگان بر عهده امام سجاد علیه‌السلام بود، اما به ظاهر زینب كبری علیهاالسلام رهبری را برعهده داشت.
سخنرانی قهرمانانه زینب علیهاالسلام در كوفه، موجب تحول در افكار عمومی شد. وی در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه كه به پیروزیش می‏نازید و می‏گفت: "كار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟!" با شهامت و شجاعت و صف ناپذیری گفت: "ما رأیت الا جمیلا؛ جز زیبایی چیزی ندیده‌‏ام. شهادت برای آنان مقدر شده بود. آنان به سوی كشتن گاه خویش رفتند. به زودی خداوند آنان و تو را می‏آورد تا در پیشگاه خداوند داوری خواهید.
آن گاه كه ابن زیاد دستور قتل امام سجاد علیه‌السلام را صادر كرد، زینب علیهاالسلام با زیركی تمام، زمام عواطف را به دست گرفت و برادر زاده‏‌اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستی او را بكشی ،مرا هم بكش. به دنبال حركت زینب علیهاالسلام، ابن زیاد از كشتن امام سجاد علیه‌السلام منصرف شد.
كاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب علیهاالسلام توانست افكار عمومی را متحول نماید. در جلسه‏‌ای كه یزید به عنوان پیروزی ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه كربلا، سربریده حسین علیه‌السلام را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستی به صورتش می‏زد، زینب كبری علیهاالسلام با سخنرانی خویش غرور یزید را در هم كوفت و او را از كرده خویش پشیمان كرد. سرانجام یزید مجبور شد كاروان را با احترام به مدینه برگرداند.
در مدینه نیز زینب علیهاالسلام، پیام آور شهیدان، ساكت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حكومت یزید شوراند. حاكم مدینه در پی تبعید حضرت زینب  برآمد. به نوشته برخی حضرت به شام سفر نمود و در همان جا درگذشت. برخی دیگر گفته‏‌اند: حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجری درگذشت.(1)
در این كه مرقد مطهر حضرت زینب كجاست، میان مورخان اختلاف نظر است كه به آنها اشاره می‌شود:
1ـ برخی بر این عقیده هستند كه قبر حضرت در محلی به نام «راویه» در یك فرسخی دمشق می‌باشد، كه الان به نام زینبیه معروف است.
اینان بر این عقیده‌اند كه چون در مدینه قحطی و تنگدستی شدیدی به وجود آمد و عبدالله جعفر( شوهر حضرت زینب) هرچه داشت، به دیگران بذل و بخشش كرد و دیگر چیزی برای كمك و احسان به دیگران نداشت،  ناراحت و در رنج بود كه همراه زینب از مدینه به شام رفتند و در آنجا درگذشتند(2).
2ـ گروهی دیگر بر این عقیده‌اند كه حضرت زینب در قاهره، پایتخت مصر، مدفون است و بقعه و بارگاه مجلّلی در همان جا به نام حضرت موجود است.
اینان بر این باورند كه چون حضرت زینب در مدینه مردم را علیه حكومت بنی امیه تحریك می‌كرد، یزید دستور داد كه او را از مدینه تبعید نمایند، حضرت مصر را انتخاب كرد و حاكم مدینه او را همراه عدّه دیگری از زنان بنی هاشم به مصر فرستاد.(3)
3ـ برخی دیگر معتقدند كه حضرت در قبرستان بقیع در مدینه مدفون است.
 اینان معتقدند كه حضرت پس از ورود به مدینه ، همراه اهل بیت(ع) در همان جا زندگی كرد و در سال 62 در مدینه درگذشت.(4) محققانی چون سید محسن امین (نویسنده اعیان الشیعه) و محلاتی (نویسنده ریاحین الشریعه) و علامه بیرجندی (نویسنده كبریت احمر) همین دیدگاه اخیر را پذیرفته‌اند اما قبری كه در شام است و معروف می‌باشد كه متعلق به زینب كبری، دختر علی است، متعلق به ام كلثوم (همسر مسلم بن عقیل است كه بعد از شهادت حضرت مسلم، با عبدالله جعفر ازدواج كرد) یا مربوط به ام كلثوم صغري یا یكی از زنان اهل بیت است كه كنیه او ام كلثوم می‌باشد(5) اما  كسی كه در مصر است، زینب دختر یحیي(6) نوه امام سجاد است، یا دختر حسن بن زید، از نوه‌های امام مجتبي علیه‌السلام.(7)
 هر كدام از دیدگاه‌های مذكور، طرفدارانی دارد، ولی  مسلّم است در هر كدام از این زیارتگاه‌ها، حضرت را زیارت كنیم، مأجور خواهیم بود.
دكتر سید جعفر شهیدی، نویسنده و محقق، در این باره می‌نویسد:
«پایان زندگانی شیر زن كربلا روشن نیست. مسلّم است كه زینب علیهاالسلام پس از بازگشت از شام، مدتی دراز زنده نبود. چنان كه مشهور است سال شصت و دوم از هجرت به جوار حق رفته است. در كجا؟ مدینه؟ دمشق؟ قاهره؟ هر یك از نویسندگان سیره برای درستی رأی خود، دلیلی و یا دلیل‌هایی آورده است... این زیارتگاه‌ها (شام و مصر) از مصادیق بیوتی است كه نام خدا در آنها به بزرگی یاد می‌شود و دوستداران اهل بیت یا خلوص نیّت فراوان، مراتب ارادت خود را به كسی كه آن مزار به نام اوست، بیان می‌دارند و با پیغمبر خود و خانواده او تجدید عهد می‌كنند»(8).
محمد بحرالعلوم در كتاب فی رحاب السیده زینب علیهاالسلام می‌نویسد: تفاوتی ندارد كه سرانجام سفر زینب علیهاالسلام عقیله بنی هاشم، به دمشق بوده یا مصر. تفاوتی ندارد كه خورشید كجا غروب كرده است. آنچه اهمیت دارد ،شعاع آن آفتاب روشنی بخش است كه در طول زمان غروب نمی‌كند. كلمات جاودانی از زینب علیهاالسلام باقی مانده  كه برای همیشه حكومت وهیبت بنی امیه و هر باطلی را تهدید می‌كند، و در هر زمان و در سراسر زمین همواره زنده است و مرگ نتوانسته و نمی‌تواند آن فریاد را خاموش كند.(9)
بعد از وفات، تربت ما، در زمین مجوی          در سینه‌های مردم عارف مزار ماست
آری، مزار زینب علیهاالسلام در واقع دل‌های مردم عارف، بلكه دل‌های همه ماست. به او سلام می‌فرستیم، خود را از ارادتمندان آن بزرگوار می‌دانیم(10) و هر جا به نام او باشد، برای ما قابل احترام است.

پی‌نوشت‌ها:
1. زینب پیام آور عاشورا، سید عطاء الله مهاجرانی، ص 287 به بعد.تهران ،انتشارات اطلاعات ،1374 .ش
2. وسیلة الدارین، ص 433؛ سید ابراهیم موسوی زنجانی، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 37. تهران ،اسلامیه .
3. ریاحین الشریعه، ج 3، ص 34؛ صادقی اردستانی، زینب قهرمان كربلا، ص 398 ـ 399.تهران ، مطهر ،1372 ش .
4. اعیان الشیعه، ج 11، ص 63؛ . سید محسن امین، اعیان الشیعه، ،بیروت ،دار التعارف للمطبوعات ،1420 ه ق ،چاپ پنجم ، تحقیق سید حسن امین .
 ریاحین الشریعه، ج 3، ص 37 و 207.
5. اعیان الشیعه، ج 11، ص 58.
6. همان، ص 67.
7. ریاحین الشریعه، ج 3، ص 36.
8. زندگانی حضرت فاطمه(ع)، ص 262. سید جعفر شهیدی .
9. سید عطاءالله مهاجرانی، پیام‌آور عاشورا، ص 356.
10. زینب قهرمان، ص 403.

چنین مطلبی در كتاب های معتبر نیامده و با مقام و منزلت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها تناسب ندارد
حضرت زینب سلام الله علیها

مسلم گچكار نقل می كند  كه:
 مردم كوفه را ديدم كه بر اطفال اهل بيت رقّت و ترحّم مي كردند و نان و خرما و گردو براي ايشان مي آوردند. آن اطفال گرسنه هم مي گرفتند، امّ كلثوم آن نان پاره ها و گردو و خرما را از دست و دهان كودكان مي ربود و مي افكند، پس بانگ بر اهل كوفه زد و فرمود: «يا اَهْلَ الْكُوفَة ! اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنا حَرامٌ؛ دست از بذل اين اشياء بازگيريد كه صدقه بر ما اهل بيت روا نيست! ».
زنان كوفيان از مشاهده اين احوال زار زار مي گريستند، امّ كلثوم سر از محمل بيرون كرد، فرمود: اي اهل كوفه ! مردان شما ما را مي كشند و زنان شما بر ما مي گريند، خدا در روز قيامت ما بين ما و شما حكم فرمايد.
هنوز اين سخن در دهان داشت كه صداي ضجّه و غوغا برخاست و سرهاي شهدايي را كه بر نيزه كرده بودند، آوردند، و از پيش روي سرها سر حسين عليه السّلام را حمل مي دادند و آن سري بود تابنده  و درخشنده ، شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي اللّه عليه و آله و سلّم و سياهي محاسن شريفش  مانند شَبَه مشكي بود و بن موها سفيد بود؛ و طلعتش چون ماه مي درخشيد و باد، محاسن شريفش را از راست و چپ جنبش مي داد، زينب را چون نگاه به سر مبارك افتاد، جبين خود را بر چوب مقدّم محمل زد! چنانچه خون از زير مقنعه اش فرو ريخت و از روي سوز دل با سر خطاب كرد  و  اشعاري فرمود كه: صدر آن اين بيت است:
«يا هِلالاً لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمالاً -غالَهُ خَسْفُهُ فَاَبْدي غُروب »
 ( مرحوم شیخ عباس قمی ) گويد كه:
ذكر محامل و هودج در غير خبر مسلم جصّاص نيست ، و اين خبر را گرچه علاّمه مجلسي نقل فرموده، لكن مآخذ نقل آن: منتخب طُريحي و كتاب نورالعين  است كه حال هر دو كتاب بر اهل فن حديث مخفي نيست ، و نسبت شكستن سر به جناب زينب عليهاالسّلام و اشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره كه عقيله هاشميين و عالمه غير مُعَلّمه و رضيعه ثدي نبوّت و صاحب مقام رضا و تسليم است .
و آنچه از مقاتل معتبره معلوم مي شود حمل ايشان بر شتران بوده كه جهاز ايشان پَلاس و رو پوش نداشته؛ بلكه در ورود ايشان به كوفه موافق روايت حذام (يا حذلم ) ابن ستير به حالتي بوده كه محصور ميان لشكريان بوده اند؛ چون خوف فتنه و شورش مردم كوفه بوده ؛ چه: در كوفه شيعه بسيار بوده و زن هايي كه خارج شهر آمده بودند، گريبان چاك زده و موها پريشان كرده بودند و گريه و زاري مي نمودند. بنا براین چنین مطلبی در كتاب های معتبر نیامده و با مقام و منزلت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها تناسب ندارد.

در مورد فضیلت و برتری ائمه معصوم علیه‌السلام مخصوصا امیر المومنین علی علیه‌السلام روایات زیادی از شیعه و حتی از اهل سنت و نیز آیات قرآنی وجود دارد
حضرت علی و حضرت فاطمه

آیا این حدیث "اگر خدا علی را نمی آفرید برای فاطمه در زمین کفوی وجود نداشت" برابر بودن مقام امام علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه علیها‌السلام را نشان نمی دهد؟

پاسخ:

در مورد فضیلت و برتری ائمه معصوم علیه‌السلام مخصوصا امیر المومنین علی علیه‌السلام روایات زیادی از شیعه و حتی از اهل سنت و نیز آیات قرآنی وجود دارد که از مجموع این آیات و روایات استفاده می شود مقام و منزلت حضرت علی علیه‌السلام در بعضی جهات نسبت به ائمه دیگر بالاتر است. در روایتی به برتری فضیلت آن حضرت تصریح شده است:
" عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ نَحْنُ فِی الْأَمْرِ وَ الْفَهْمِ وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ نَجْرِی مَجْرًی وَاحِداً فَأَمَّا رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ عَلِيٌّ  علیه‌السلام فَلَهُمَا فَضْلُهُمَا. (1)
از امام صادق نقل شده که فرمودند پیامبر اکرم فرمودند ما در امر و فهم و حلال و حرام در یک درجه ایم. اما رسول الله و علی  علیه‌السلام فضیلت های خودشان را دارند. ( این حدیث برای پیامبر اسلام و حضرت علی فضیلت بیشتری نسبت به معصومین دیگر قرار داده است).
در بعضی روایات هم مقام و منزلت آنها در برخی جهات مساوی دانسته شده است:
ِّ " عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ لِی‏ نَحْنُ فِی الْعِلْمِ وَ الشَّجَاعَةِ سَوَاءٌ وَ فِی الْعَطَایا عَلَی قَدْرِ مَا نُؤْمَرُ. "(2)علی بن جعفر از امام موسی بن جعفر نقل می کند که ایشان فرمودند ما ائمه در علم و شجاعت با هم مساوی هستیم و در عطایا به اندازه ای که امر شده ایم.
اما درباره مقام علمی حضرت زهرا علیها‌السلام در منابع معروف اسلامی روایاتی وجود دارد مانند حدیث زیر:
ابونعیم در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‏کند که روزی رو به یارانش کرد و فرمود:
"ای شئ خیر للنساء " چه چیزی برای زنان از همه بهتر است؟ یاران ندانستند در جواب چه بگویند.
علی  علیه‌السلام به سوی فاطمه علیها‌السلام آمد و این مطلب را به اطلاع او رسانید. بانوی اسلام گفت: "چرا نگفتی:
"خَيْرٌ لَهُنَّ انْ لا يَرَيْنَ الرِّجالَ وَ لَايَرَوْنَهُنَّ".
از همه بهتر این است که نه آنها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه آنها را"
علی علیه السلام بازگشت و این پاسخ را به پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله عرض کرد.
پیامبر فرمود: "مَنْ عَلَّمَكَ هذا؛ چه کسی این پاسخ را به تو آموخت؟ "عرض کرد: فاطمه  علیها‌السلام پیامبر فرمود: "انَّها بَضْعَةٌ مِنِّی؛ او پاره وجود من است". (3)
این حدیث نشان می‏دهد که امیرمؤمنان علیه‌السلام با آن مقام عظیمی که در علوم و دانش داشت که دوست و دشمن همه به آن معترفند و باب مدینه علم پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بود گاهی از محضر همسرش فاطمه علیها‌السلام استفاده علمی می‏کرد. این سخن پیغمبرصلی‌الله‌علیه‌وآله که بعد از بیان احاطه علمی فاطمه علیها‌السلام می‏گوید: "او پاره‏ای از وجود من است" بیانگر این واقعیت است که منظور از "بَضْعَةٌ" تنها پاره تن و جسم نیست، که بسیاری در تفسیر حدیث گفته‏اند، بلکه فاطمه پاره‏ای‏ از روح پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و علم و دانش و اخلاق و ایمان و فضیلت او نیز بود، و پرتوی از آن خورشید و شعله‏ای از آن مشکات محسوب می‏شد. (4)
اما در مورد هم کفو بودن حضرت علی و فاطمه  علیها‌السلام این مطلب فضیلت و برتری برای هر دو ایشان است و از آنجا که برای حضرت زهرا خواستگارهای زیادی از اصحاب پیامبر آمده بودند و بعد از ازدواج حضرت علی و فاطمه، عده ای پیامبر اکرم را بخاطر این ازدواج سرزنش کردند پیامبر فرمودند:
" عَنِ النَّبِيِّ ص لَوْ لَا عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ لِفَاطِمَةَ كُفْو ٌ"(5) رسول خدا فرمود: اگر علی نبود، کفو و همتایی برای فاطمه پیدا نمی‏شد.
" قَالَ الصادق  علیه‌السلام لَوْ لَا أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ  علیه‌السلام تَزَوَّجَهَا لَمَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ إِلَی يَوْمِ الْقِيَامَةِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ "(6)
اگر علی بن ابی طالب نبود که با فاطمه ازدواج کند، از زمان حضرت آدم تا روز قیامت، در روی زمین کسی یافت نمی‏شد که شایستگی همسری با فاطمه را داشته باشد.
بنابراین احادیث هم کفو بودن می رساند که غیر از حضرت علی  علیه‌السلام کسی دیگر کفو و همتای فاطمه نیست و این مقام و منزلت برای هر دو ایشان است.

پی نوشت ها:
1. کلینی، کافی، انتشارات اسلامیه، ج1، ص275.
2. همان.
3. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج‏20، ص67( عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ أَخْبِرُونِی أَيُّ شَيْ‏ءٍ خَيْرٌ لِلنِّسَاء...).
4. مکارم شیرازی، زهرا برترین بانوی جهان، ص 40.
5. روحانی، محمد، زندگانی حضرت زهرا علیها السلام، انتشارات مهام، ص 542.
6. همان، ص132.

اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام غلوّ را به شدیدترین وجه مردود دانسته و غالیان را نکوهش و تکفیر کرده‏‌اند.
غالیان چه کسانی بودند؟ و چه نوع تعریفی از کسی، غلو محسوب می شود؟

در کتابی خواندم که امام علی علیه‌السلام "غلو" را یکی از ارکان کفر دانسته اند, چه جور تعریفی از چیزی و یا کسی "غلو" محسوب می شود؟

پاسخ:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ص قَالَ بُنِيَ الْكُفْرُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ- الْفِسْقِ وَ الْغُلُوِّ وَ الشَّكِّ وَ الشُّبْهَة؛ (1)
امیر المؤمنین علیه‌السلام فرمود: کفر بر چهار پایه استوار شده: فسق، غلو، شک، شبهه.
پس از درگذشت پیامبر صل‌الله‌علیه‌وآله، گروه هایی درباره ایشان و پیشوایان معصوم، از مرز حق تجاوز کرده، مقاماتی را برای آنان قائل شدند که مختص خداست. از این جهت «غالی» یا «غالیان» نامیده شدند.
شیخ مفید می‌گوید: غالیان گروه هایی هستند که به اسلام تظاهر نموده، ولی برای امیرمؤمنان علیه‌السلام و پیشوایان دین، الوهیت و نبوت ثابت نموده‌اند. آنان را با صفاتی معرفی کرده‌اند که از مرز حقیقت فراتر است. (2)
علامه مجلسی می‌گوید:
«غلو» درباره پیامبر و پیشوایان این است که آن ها را خدا بنامیم یا در عبادت و پرستش شریک خدا بینگاریم، و یا آفرینش و روزی را از آن ها بدانیم، و یا معتقد شویم خدا در آن ها حلول کرده است و یا بگوییم بدون الهام از جانب خدا از غیب آگاهند، و یا امامان را پیامبر بیندیشیم، یا تصور کنیم که شناخت و معرفت آنان ما را از هر نوع عبادت خدا بی‌نیاز می‌سازد و تکلیف را از ما بر‌می‌دارد». (3)
 البته درک جایگاه معصومان چندان آسان نیست. اما بیان آن بزرگواران در خصوص خویش، بهترین راهنمای ما در این مسیر است :
علی علیه‌السلام در حدیث مختصر و شیوایی فرمود: « از غلو در باره ما دوری بجویید. بگویید ما بندگانی پرورش یافته ایم. سپس (بعداز اعتراف به مخلوق بودن و عبد بودن ما ) در باره فضیلت ما هر چه خواستید بگویید» (4).
 نکته مهم درباره ائمه علیهم‌السلام رعایت اصل اعتدال است. نه افراط، نه تفریط. نه آن ها را از مقاماتی که دارند، بالاتر ببریم و به مقام خدایی برسانیم. نه این که تفریط کرده و مقاماتی را که در آیات و روایات برای آن ها بیان شده، انکار کنیم.
 روایتی که  به آن اشاره فرمودید، به همین نکته اشاره دارد که در روایت دیگری از ایشان آمده است که فرمودند :
در باره من دو کس هلاک شدند: یکی دوستی که از حدم گذراند. دیگر دشمنی که از مقامم فرو کشاند. (5).
بر این اساس ملاک غلو بودن و یا نبودن یک اعتقاد و باور مشخص می شود؛ یعنی اگر صفت و یا مقامی که  خاص خداوند است و دارنده آن مقام الوهیت دارد ، به پیامبر و خاندان پاک او علیه‌السلام  نسبت دهیم ،غلو خواهد بود و باطل ،ولی  اگر صفات و مقاماتی که خداوند متعال به آن ها عطا کرده ، مثل عصمت و ولایت و علم و قدرت بر شفاعت به اذن خداوند و یا فهمیدن سر باطنی انسان دیگر و  ... در حالی که قرآن و فرمایش اهل بیت آن ویژگی را تایید می کند، دیگر نه تنها غلو نیست، بلکه عدم اعتقاد به آن به نوعی کوتاهی در حق آن ها است و ناشی از عدم معرفت حقیقی به مقام این بزرگواران است .
اهل بیت عصمت و طهارت  علیه‌السلام غلوّ را به شدیدترین وجه مردود دانسته و غالیان را نکوهش و تکفیر کرده‏‌اند. البته توجه فرمایید که علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار حدود صد روایت از ائمه معصومین را درباره غالیان نقل کرده است.

پی نوشت :
1.شیخ کلینی‏،الکافی‏،ناشر اسلامیه‏ تهران‏،سال 1362 ش،‏نوبت دوم‏، ج‏2،ص 392.
2. شیخ مفید، تصحیح الاعتقاد،حسین درگاهی، چاپ و مصنفات شیخ مفید، ص 109.
3.علامه مجلسی، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق ، ج 25، ص364.
4. همان،ص 270.
5. همان،ص286.

دعوت به همکاری از واجدین شرایط گروه فلسفه و کلام مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، جهت تکمیل کادر پاسخگویی به سوالات و شبهات اعتقادی در فضای تلفنی و سایبری
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

گروه فلسفه و کلام مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی، جهت تکمیل کادر پاسخگویی به سوالات و شبهات اعتقادی در فضای تلفنی و سایبری، از واجدین شرایط ذیل دعوت به همکاری مینماید:

شرایط عمومی:
1-دارا بودن گواهی پایان دوره ی  سطح دو تحصیلات حوزوی؛
2-حداکثر سن 40 سال؛
3-آشنایی لازم با نرم افزارهای علوم اسلامی؛
4-توانایی کاربری( آشنایی با مهارت های کامپیوتری  و نرم افزاری)

شرایط اختصاصی:
1-اتمام دوره ی کارشناسی ارشد یا سطح سه تخصصی در رشته های؛
(فلسفه، کلام، شیعه شناسی، فرق و مذاهب، ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی، دین پژوهی و فلسفه ی دین.)
2-موفقیت در آزمون مصاحبه علمی؛
( ارزیابی توانایی علمی هر فرد، در پاسخگویی به شبهات و سوالات موجود در مباحث اعتقادی.)
3-دارا بودن سوابق تبلیغی و پژوهشی؛
(طلابی که دارای سوابق تبلیغی و پژوهشی قابل توجهی باشند، در صورت قبولی در مصاحبه علمی در اولویت پذیرش قرار خواهند گرفت.)

توجه:
مراجعه ی حضوری داوطلبین واجد شرایط جهت انجام فرایند ثبت نام الزامی می باشد.

نشانی جهت مراجعه و ثبت نام:
 بلوار امین. سه راه سالاریه. مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی. طبقه اول. اتاق پشتیبانی علمی
جهت اطلاعات بیشتر با شماره 37174193 آقای خرمی تماس حاصل نمایید.

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

چه مانعی دارد خداوند با قدرت و حکمت مطلقه‌‏ای که دارد، بر اساس مصالحی، شخصی را در خردسالی به مقام نبوّت یا امامت برساند
امام جواد علیه السلام

نظر به این که این مسأله در مورد امامان علیهم‌السلام نخستین ‏بار در مورد حضرت جواد علیه‌السلام رخ داد، در آن عصر، از جنجالی‌‏ترین مسائل روز بود.
حضرت رضا علیه‌السلام قبل از امامت امام جواد به بیان پاسخ: این سؤال می‏‌پرداختند.
عدّه‌‏ای در مورد امامت حضرت جواد در خردسالی، از حضرت رضا سؤال کردند،  حضرت به آن ها که به قرآن معتقد بودند، ماجرای نبوّت حضرت عیسی علیه‌السلام را در خردسالی به عنوان شاهد ذکر کرد.
ـ خیرانی می‏گوید: پدرم گفت در خراسان، در محضر حضرت رضا بودم، شخصی  پرسید: «اگر برای شما پیشامدی رخ داد، پس از شما امام مردم کیست؟» امام فرمود: «پسرم ابوجعفر (حضرت جواد) است». گویی پرسش کننده از شنیدن این پاسخ:   ـ از این رو که حضرت جواد کودک بود و حدود هفت سال داشت ـ قانع نشد، حضرت رضا به او فرمود: «خداوند حضرت عیسی علیه‌السلام را در کم تر از سنّ ابوجعفر (حضرت جواد) به عنوان پیامبر شریعت تازه‌‏ای برگزید. بنابراین، چه مانعی دارد که خدا ابوجعفر را در خردسالی به امامت برساند؟».(1)
 در آیه 30 سوره مریم به این مطلب تصریح شده که حضرت عیسی در گهواره با بیان گویا چنین گفت: «اِنّی عَبْدُاللّهِ آتانِی الْکتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِيّا؛ بنده خدایم، او کتاب آسمانی به من عنایت فرموده و مرا پیامبر قرار داده است.»
بنابراین، وقتی حضرت عیسی در گهواره برای ابلاغ شریعت تازه به مقام پیامبری برسد، چه اشکالی دارد که به اراده خداوند، حضرت جواد در هفت سالگی، به مقام رهبری، آن هم در مورد شریعت پیامبر که بیش از دو قرن از آغاز آن با داشتن چندین رهبر می‏گذرد.

- تحلیل و بررسی:
در  پاسخ: این  که چگونه  خُرد سال به مقام امامت می‏رسد،  دو راه در پیش داریم:
1ـ به آنان که به خدای قادر و حکیم معتقدند، می‏گوییم: چه مانعی دارد خداوند با  قدرت و حکمت مطلقه‌‏ای که دارد، بر اساس مصالحی، شخصی را در خردسالی به مقام نبوّت یا امامت برساند، چنان که مطابق قرآن، خداوند حضرت عیسی و یحیی علیه‌السلام را در دوران کودکی به مقام نبوّت رسانید؛  به استناد قرآن عیسی علیه‌السلام در گهواره سخن گفت و فرمود: « بنده خدایم، خداوند به من کتاب آسمانی داد و مرا پیامبر نمود».(2) خداوند در مورد یحیی علیه‌السلام فرمود: «یا یحیی خُذ الْکتابَ بِقُوَّةٍ و آتیناهُ الْحُکمَ صَبِیا؛.(3)  ای یحیی! کتاب (خدا) را با قوّت بگیر، فرمان نبوّت را در کودکی به او دادیم».
امام جواد برای یکی از یاران خود به نام علی بن اسباط، به همین آیه استدلال کرد، و پس از ذکر آیه فرمود: «خداوند کاری را که در  امامت کرده؛ همانند کاری است که در  نبوّت کرده ، همان گونه که ممکن است خداوند حکمت را در چهل سالگی به انسانی بدهد، ممکن است که حکمت را در کودکی به انسانی دیگر عطا فرماید». (4)
2ـ در طول تاریخ دیده شده است که برخی از کودکان رشد فکری فوق‏العاده‏ای داشته‏اند، گاه افرادی در سنین کم‏تر از ده سال، نابغه شده‏ و از رشد و عقل و درک ممتاز و استثنایی برخوردار بوده‌‏اند، این موضوع بیانگر آن است که شایستگی مقام‏‌های ارجمند، مانند مقام امامت برای بعضی از کودکان محال نیست که آن را غیر ممکن سازد، در این زمینه نمونه‏‌های فراوان وجود دارد، که برای تقریب اذهان به ذکر سه نمونه زیر می‏پردازیم.

- نمونه‌‏های استثنایی از خردسالان نابغه:
1. در حالات حسین بن عبد الله بن سینا معروف به شیخ‏الرّئیس ابوعلی سینا، (373 ـ 427 هـ .ق) نقل کرده‏اند که  در شرح حال خود گفت:
«در ده سالگی آن قدر از علوم مختلف را فرا گرفتم که مردم بخارا از استعداد سرشار من، شگفت‏زده شده بودند، در دوازده سالگی بر مسند فتوا نشستم،  در شانزده سالگی کتاب قانون را در علم طبّ نوشتم،  بیماری نوح بن منصور رئیس دولت سامانی را که همه اطبّا از درمانش عاجز شده بودند، درمان نمودم. او به این خاطر، امکانات فرهنگی بسیار در اختیارم گذاشت، شب و روز به بررسی و مطالعه پرداختم. هنگامی که به بیست و چهار سالگی رسیدم، همه علوم جهان را می‏دانستم و چنین می‏اندیشیدم که علم و دانشی وجود ندارد که به آن دست نیافته باشم».(5)
2. نمونه دیگر، یکی از دانشمندان غرب به نام «توماس یونگ» است، که در دو سالگی خواندن و نوشتن را می‏‌دانست،  در هشت سالگی به تنهایی به آموختن ریاضیات پرداخت،  به امتیازات استثنایی و اعجاب انگیزی دست یافت.(6)
3. نمونه دیگر که در عصر حاضر رخ داده و بسیار عجیب است و پاسخ:   به سؤال فوق را به طور عینی و گویا تبیین می‏‌کند، مربوط به  سید محمد حسین طباطبائی، فرزند حجة‏الاسلام آقای سید محمد مهدی طباطبائی است. بنابراین ممکن است خداوند از باب لطف و عنایت، امامت را در کودکی به امامان عنایت نماید.

در مورد کوتاه بودن عمر معصومان نخست باید گفت که عمر تمامی انسان ها به دست خداوند متعال است .هر زمان  مصلحت بداند، بنده خویش را به سوی خود خواهد برد.
در مورد کوتاه بودن مدت عمر امامان  باید توجه داشت: وظیفه امام تنها بیان صوری معارف و راهنمایی ظاهری مردم نیست . بلکه امام چنان که وظیفة راهنمایی صورت مردم را به عهده دارد ، ولایت و رهبری باطنی اعمال را به عهده دارد . او است که حیات معنوی مردم را تنظیم می‌کند . حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد.
 حضور او در میان مردم و تربیت شاگردان و در زندان و یا در غیبت بودن‌شان در این باب تأثیری ندارد . امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها مستور است و یا مردم به او دسترسی ندارد.(7)
از این تحلیل  معلوم می‌شود که با توجه به مسئولیت ظاهری و باطنی امام در همه شرایط، چه مردم با امام ارتباط داشته باشند و چه زمینه چنین ارتباطی به هر دلیل وجود نداشته باشد، بعد از پیامبر برای جامعه بشری، انسان معصومی به نام امام وجودش لازم و ضروری است.
 گرچه ائمه علیهم‌السلام به دلیل طولانی نبودن عمر مبارک‌شان و یا به دلیل فراهم نبودن شرایط، آن گونه که شایسته و لازم است نتوانستند حقایق را به مردم بیان کنند، ولی همین که هر کدام به نوبة خود در زمانی خاصی به عنوان حجت الهی  روی زمین وجود داشته‌اند ، به تناوب مسئولیت را به عهده می‌گرفتند و هیچ‌گاه زمین از حجت خدا خالی نبوده است.
امیر مؤمنان علیه‌السلام در این باره بیان زیبا و عمیق دارد :
«ألاَ أنّ مثل آل محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کمثل نجوم السماء إذا هَوی نجمٌ طلعَ نجمٌ، فکأنّکم قد تکاملت مِن الله فیکم الصنائع وآتاکم ما کنتم تأملون؛(8) آگاه باشید، آل محمد همانند ستارگان آسمانند که هر گاه یکی از آن ها غروب کند، ستاره‌ای دیگر طلوع می‌کند. گویا می‌بینم در پرتوی خاندان پیامبر نعمت‌های خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید، رسیده‌اید».

پی نوشت:
1. محمّد بن یعقوب ،  کلینی،  اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1365ش، ج1، ص322.
2. مریم(19) آیه 30.
3. همان، آیه 12.
4. کلینی، همان، ج1، ص494.
5. محدّث قمّی، الکنی والالقاب، ج1، ص320 و 321.
6. پی یر روسو، تاریخ علوم ، ص432.
7. بررسی امامت حضرت مهدی (ع)در خُردسالی ، محمد محمدی اشتهاردی
8. سید رضی،  نهج البلاغه، قم، هجرت، ق، 1414، خطبه 100، ص146.

ای اباالقاسم ! همانا قائم از ما همان مهدی است که واجب است در غیبتش انتظار او را کشیده و هنگام ظهورش از او اطاعت شود و او سومین از اولاد من است
امام زمان

حضرت عبدالعظیم حسنی می گوید: من بر آقایم محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام وارد شدم به قصد اینکه از او درباره قائم سؤال کنم که آیا او مهدی است یا دیگری ، حضرت ابتدائا فرمود:... یا اباالقاسم ! ان القائم منا هو المهدی الذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره و هو الثالث من ولدی ...(1) ؛ ای اباالقاسم ! همانا قائم از ما همان مهدی است که واجب است در غیبتش انتظار او را کشیده و هنگام ظهورش از او اطاعت شود و او سومین از اولاد من است ...
در روایت دیگری صقر بن ابی دلف می گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم : چرا قائم را منتظر خوانند؟ فرمود:... لان اله غیبتة تکثر ایامها و یطول اءمدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون ...(2) ؛زیرا برای او غیبتی است که روزهایش زیاد و مدتش طولانی خواهد بود. مخلصین در انتظار خروج او به سر خواهند برد ، و شک کنندگان او را انکار خواهند کرد ...
همچنین مرحوم صدوق؛ به سندش از صقر بن ابی‏دلف نقل کرده که از امام جواد علیه‌السلام شنیدم که می‏فرمود: "الإمام بعدی اِبنی عليّ، أمره أمری وقوله قولی وطاعته طاعتی، والإمام بعده ابنه الحسن أمره أمر أبیه وقوله قول أبیه وطاعته طاعة أبیه. ثمّ سکت فقلت له: یابن رسول اللَّه! فمن الإمام بعد الحسن؟ فبکی (علیه‌السلام) بکآءً شدیداً، ثم قال: إنّ من بعد الحسن ابنه القآئم الحقّ المنتظر..."(3)؛ "امام بعد از من فرزندم علی است، امر او امر من وقول او قول من وطاعت او طاعت من است. وامام بعد از او فرزندش حسن است. امر او امر پدرش، وقول او قول پدرش، وطاعت او طاعت پدرش می‏باشد. آن گاه ساکت شد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن کیست؟ امام گریه شدیدی کرد، سپس فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حقّ منتظر است...".

پی نوشت ها:
1- کمال الدین ، ص 377؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 156 ، ح 1
2- کمال الدین ، ص 378؛ بحارالانوار ، ج 51 ، ص 30 ، ح 4
3- اعلام الوری، ص 436 ؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 157، ح 5

 

صفحه‌ها