پرسش وپاسخ

ابتدا باید جایگاه صبور شدن و تأثیرش را در زندگی ایمانی بشناسد و ارزش و اهمیت آن را درک کند.سپس بر اساس راهکار امام معصوم باید برای صبور شدن، تمرین و استقامت کرد

پرسش:
آیا در قرآن سوره و یا احادیثی در رابطه با زیادشدن صبر وجود دارد یا خیر، اگر امکانش هست معرفی کنید؟
 

پاسخ:
شناخت کامل و دقیق از یک مسئله اخلاقی، می‌تواند میل انسان برای نزدیک شدن به آن حالت را افزایش دهد. درواقع قدم نخست برای صبور شدن، آشنایی با فواید و آگاهی از ضررهای بی‌صبری است؛ بنابراین؛ رویکرد و بینش صحیح نسبت به جایگاه صبر می‌تواند راهگشا باشد.
جایگاه صبر در ایمان:
در معارف دینی، توصیه‌های فراوانی نسبت به صبر، جایگاه و اهمیت آن بیان‌شده است؛ مانند:
وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَیْرَ] فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ. (1)
بر شما باد صبر و استقامت کردن، زیرا صبر نسبت به ایمان، همانند سر به بدن است و در بدنی که سر ندارد، خیری وجود ندارد همچنان که در ایمان بدون صبر هم خیری نیست.
امیر المومنین علیه‌السلام در این کلام حکیمانه به‌درستی جایگاه و ارزش صبر را بیان فرموده‌اند؛ چراکه عدم صبر و تحمل، منجر به رفتارهای هنجارشکانه دینی مانند غضب، حسادت، توهین و ... خواهد شد و به‌تدریج ادامه حیات معنوی را از انسان سلب می‌کند. برای توضیح بیشتر، مثلاً شخصی که عزیزی را ازدست‌داده، اگر نتواند بر مصیبت صبر کند، غلبه احساسات و عدم رضایت به تقدیر الهی، می‌تواند او را به کفر گویی بکشاند. همان‌طور که بدن بدون سر، حیاتی نخواهد داشت، ایمان بدون صبر نیز قابل‌تصور نیست. این شناخت، اشتیاق و انگیزه مؤمن را برای افزایش و مراقبت از صبر خود، بیشتر خواهد نمود و وارد مرحله بعدی خواهد نمود. در این مرحله سؤال اساسی این است که چگونه می‌شود صبور بود.
راهکار روایی:
شاید شاه‌کلید افزایش صبر در این روایت امام صادق علیه‌السلام باشد:
قَالَ إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ (2)
اگر بردبار (صبور) نیستى خود را به بردبارى وادار.
راهکار به دست آوردن بسیاری از فضائل اخلاقی و رفتاری، همین سفارش حضرت است؛ یعنی اینکه انسان خود را به آن رفتار ملزَم کند تا به عادت و سیره‌ای برای او تبدیل شود. امروزه در علومی مانند روانشناسی نیز برای درمان اختلالات رفتاری، همین شیوه تمرین و تکرار را سفارش و به کار می‌بندند. مثلاً انسان برای اینکه اعتمادبه‌نفس پیدا کند، باید در مراحلی خود را شبیه افرادِ با اعتمادبه‌نفس درآورد و خود را به آن حالت بزند حتی اگر در واقعیت اعتمادبه‌نفس ندارد. این شیوه درواقع توصیه حضرت صادق علیه‌السلام در مثل صبور شدن است که اگر صبور نیستید خود را به صبر بزنید و تمرین کنید تا صبور شوید.
دعای قرآنی:
همچنین برخی از ادعیه نیز در این زمینه وجود دارند مانند آنچه در قرآن کریم گزارش‌شده است. دعاى طالوت و سپاهيانش برای صبر و تحمل سختی‌های مبارزه با دشمن چنین است:
وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً (3)
و هنگامی‌که با جالوت و سپاهیانش روبرو شدند گفتند پروردگارا بر (دل‌های) ما شکیبایی فروریز.
 همچنین ساحرانی که به موسى عليه‌السلام ايمان آوردند این‌گونه دعا کردند:
وَ ما تَنْقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآياتِ رَبِّنا لَمَّا جاءَتْنا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِينَ (4)
انتقام تو [فرعون] از ما، تنها به خاطر اين است كه ما به آيات پروردگار خويش [هنگامی‌که به سراغ ما آمد] ايمان آورديم. پروردگارا! صبر و استقامتى كافى بر ما فروريز؛ و ما را مسلمان بميران.
افزون بر این دعا، به‌صورت کلی، ارتباط و یاد خداوند، می‌تواند سبب آرامش و اطمینانی در وجود و رفتار انسان شود که نتیجه آن صبر در سختی‌ها، مشکلات و ... شود.
نتیجه:
بنابراین صبور شدن یک فرایند است که انسان ابتدا باید جایگاه آن و تأثیرش را در زندگی ایمانی بشناسد و ارزش و اهمیت آن را درک کند. سپس بر اساس راهکار امام معصوم باید برای صبور شدن، تمرین و استقامت کرد تا به‌عنوان ملکه‌ای در ذهن و رفتار انسان نقش ببندد و در کنار این دو مسئله می‌توان از دعاهایی مانند «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً» برای آرامش و تقویت این برنامه تربیتی، بهره بُرد.
 پی‌نوشت‌ها:
1.    سيد رضي، نهج‌البلاغه، تحقيق: صبحي صالح، قم: هجرت، اول، 1414 ق، حکمت 82.
2.    کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 112.
3.    سوره بقره، آیه 250.
4.    سوره اعراف، آیه 126.
 

انجام گروهی دعا و نیایش، در سیرۀ اهل‌بیت (علیهم السّلام) نیز معمول بوده؛ ولی شاید نه به‌صورت امروزی و با این نظم و نسقی که ما برگزار می کنیم

پرسش:
در زمان ائمه علیهم‌السلام (حتي يکي از ائمه ع) اعمال شب‌های قدر يا اعمال مراسم مذهبي (البته غير از مراسم حج و عيد فطر و قربان) به‌صورت اجتماعي و گروهی انجام مي شد يا نه؟
 

پاسخ:
مقدمه:
دعای دسته‌جمعی، در سیرۀ اهل‌بیت وجود داشته؛ ولی به‌صورت کلّی، برخی از جزئیات و شرایط در انجام عبادات و مناسک دینی، به عهدۀ مکلّفان واگذارشده و نبودن این‌گونه جزئیات در سیرۀ آن بزرگواران، خللی به‌درستی آن‏ها وارد نمی¬کند. برخی از جزئیات و شرایط نیز به‌صورت کلی در سیرۀ اهل‌بیت بوده و به‌هرحال تا وقتی‌که این جزئیات با دیگر احکام و ملاک¬های شرعی تعارض نداشته باشد، ضرری به آن مناسک عبادی و اعمال صالح وارد نمی¬شود.
نکتۀ اول:
یکی از شرایط و آدابی که برای دعا در روایات مطرح شده، این است که گروهی از مؤمنان گرد هم‌آیند و دعا کنند؛ به این صورت که برخی دعا کنند و برخی «آمین» بگویند. در برخی از روایات از سه نفر و در برخی از چهار نفر و در برخی از چهل نفر به‌عنوان تعداد مؤمنان در دعای جمعی یادشده است.(1) برای نمونه، در حدیثی از رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) آمده است که «هرگاه چهل نفر گرد هم‌آیند و برای حاجتی واحد به درگاه خدا دعا کنند، حتماً خداوند دعایشان را مستجاب می¬کند. حتی اگر کوهی را نفرین کنند، آن کوه را [با دعایشان] از جا برمی‌کنند».(2) نیز بر اساس روایتی از امام صادق (علیه السّلام) «چنانچه سه مؤمن در نزد برادری که از گزند او آسوده¬اند و از شرّش بیمناک نیستند و به خیرش امید دارند، گرد آیند، اگر خدا را بخوانند، اجابتشان می¬کند و اگر چیزی از او بخواهند، عطایشان می¬فرماید و اگر از او بیش‏تر بخواهند، بیش¬تر به آنان می¬دهد» و در ادامۀ روایت آمده است که «حتی اگر سکوت کنند [و لب به خواهش نگشایند]، خداوند بی درخواست به آنان عطا می¬کند».(3)
اهل‌بیت (علیهم السّلام) خود نیز به این توصیه¬‏ها عمل می¬کردند. گویی سیرۀ امام باقر (علیه السّلام) چنین بود که هرگاه پیشامدی اندوهگینش می¬ساخت، زنان و کودکان را گرد می¬آورد، سپس دعا می¬کرد و آن‏ها آمین می¬گفتند.(4)
روایات دراین‌باره بسیار است و در تاریخ نیز موارد متعددی سراغ داریم که اهل‌بیت همراه با دیگر مؤمنان برای حاجتی مانند دعای باران، گرد هم آمده¬اند.(5) امام حسین (علیه السّلام) نیز دعای معروف عرفه را در جمع و با صدای بلند خواند. پس درمجموع، جمع شدن مؤمنان به‌قصد دعا و درخواست حاجت، در سیرۀ اهل‌بیت بوده و مورد تأکید است و حتی اگر به این قصد هم جمع نشده باشند، خوب است از این فرصت برای دعا استفاده کنند. طبق روایتی از امام صادق (علیه السّلام)، هرگاه مؤمنان گرد هم جمع شوند، به همان تعداد نیز فرشتگان حاضر می¬شود و اگر دعا کنند، فرشتگان نیز آمین می¬گویند و اگر از شرّ چیزی به خدا پناه ببرند، آن فرشتگان نیز برای آنان دعا می¬کنند که خداوند آن شرّ را از آنان بگرداند و نزد خدا برای آنان شفاعت می¬کنند تا حاجتشان برآورده شود.(6)
البته در برخی آیات قرآن (7) و روایات، (8) به دعای آهسته و مخفیانه نیز توصیه‌شده که باید حمل بر حوائج شخصی و خصوصی گردد؛ همان‌گونه که حضرت زکریا دعا برای فرزند دار شدن خود را به‌صورت پنهانی بیان کرد.(9) به‌علاوه، دعا کردن در خلوت و با صدای آهسته، از شبهۀ ریا نیز به دور است؛ ولی این، منافاتی با مطلوبیت دعای جمعی ندارد؛ کما این‏که در صدقه نیز به هر دو شیوۀ مخفی و علنی توصیه‌شده است.(10)
تجمع در مسجد نیز از توصیه¬های کلی اهل‌بیت و سیرۀ مستمر آن بزرگواران مخصوصاً در شب¬های قدر بوده است. برای نمونه، نقل‌شده که امام صادق (علیه السّلام) با این‏که بیماری شدیدی داشت، دستور داد ایشان را به مسجد پیامبر (مسجدالنبی) ببرند و تا صبح شب بیست و سوم ماه رمضان در آن جا باقی ماندند.(11) روشن است که حضور در مسجد، مستلزم حضور در جمع مؤمنان است.
نکتۀ دوم:
آنچه یک اصل در فرهنگ دینی ما شمرده می¬شود، دعا و راز و نیاز است؛ اما ممکن است برخی از جزئیاتی که امروزه در مراسم دعا و نیایش مشاهده می¬شود، مستند به سیرۀ اهل نباشد. این‌گونه موارد اگر با دیگر دستورهای دینی تعارض نداشته باشند، پرداختن به آن‏ها اشکالی ندارد. همان‌گونه که امروزه در مواردی مانند عزاداری سید الشهداء، ساختن مسجد، تحصیل علم، آموزش قرآن و…، روش¬‏ها و سلیقه¬هایی به کار می¬رود که سابقه نداشته؛ ولی چون با معیارهایی دینی و دیگر دستورهای شرعی تعارض ندارند و مجموع کار، تحت عنوان «عزاداری»، «عمران مسجد»، «تحصیل علم»، «آموزش قرآن» و… می¬گنجد، همگی از مصادیق این کارهای دینی شمرده می¬شوند و نبودن این جزئیات در زمان اهل‌بیت، خللی به اعتبار آن‏ها وارد نمی¬کند.
در مناسکی مانند احیای شب¬های قدر و خواندن دعای کمیل نیز هرچند گزارشی در دست نداریم که نشان دهد اهل‌بیت این برنامه¬‏ها را به‌صورت دسته‌جمعی انجام داده باشند، ولی اولاً با استناد به ادلۀ کلی دال بر دعای جمعی، می¬توان گفت انجام جمعی این مناسک نیز مطلوب است، مگر مانع خاصی مانند مزاحمت پیش بیاید. ثانیاً جزئیات دیگری مانند ترتیب برنامه¬‏ها و تلفیق مراسم دعا با قرائت قرآن و موعظه و پذیرایی و…، نیز تا وقتی مصداق یک عمل مکروه یا حرام نباشد، هیچ اشکالی ندارد و مجموعۀ آن مراسم، از مصادیق عبادت و عمل صالح شمرده خواهد بود.
نتیجه:
خلاصه این‏که: انجام گروهی دعا و نیایش، در سیرۀ اهل‌بیت (علیهم السّلام) نیز معمول بوده؛ ولی شاید نه به‌صورت امروزی و با این نظم و نسقی که ما برگزار می¬کنیم؛ اما این، هیچ اشکالی در کار ایجاد نمی¬کند؛ زیرا همۀ این جزئیات و مصادیق، تحت عنوان «دعا و مناجات» جای می¬گیرند و از مصادیق عمل صالح¬اند؛ مگر موارد خاصی که مشمول حکم دیگری مانند مزاحمت باشد.
کلیدواژه: 
آداب دعا، دعای جمعی، دعای فردی، مراسم مذهبی، سیرۀ اهل‌بیت در دعا.
پی¬نوشت¬‏ها:
1. برای آگاهی از مجموعۀ احادیث دراین‌باره، ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، با همکاری رسول افقی و احسان سرخه¬ای، نهج الدعاء (با ترجمۀ فارسی)، مترجم: حمیدرضا شیخی، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1385 ش، ج 1، ص 580 ـ 583.
2. همان، ص 580، ح 896 (به نقل از: الفردوس، ج 5، ص 154، ح 7795 و منابع دیگر).
3. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، 1407 ق، ج ‏2، ص 178، ح 14.
4. کلینی، همان‌جا، ص 487، ح 3 از امام صادق (علیه السّلام).
5. این مطلب مشهورتر از آن است که نیاز به سند داشته باشد، ولی برای نمونه، ر.ک: کلینی، کافی، ج 3، ص 462. (کتاب الصلاة، باب صلاة الاستسقاء)
6. کلینی، همان‌جا، ص 187، ح 6.
7. سورۀ اعراف، آیۀ 55.
8. ر.ک: محمدی ری¬شهری و همکاران، نهج الدعاء، ج 1، ص 164 ـ 167.
9. سورۀ مریم، آیۀ 2 و 3.
10. سورۀ بقره، آیۀ 271 و 274.
11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان ـ بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 ق، ج 94، ص 4، ذیل حدیث 4 به نقل از یحیی بن علا.
 

دقت و اهتمام شیخ عباس به‌عنوان یک محدث در جمع‌آوری و نقل گزارشات سبب گردیده است تا حجم گزارشات معتبر در این کتاب بیش از گزارشات ضعیف باشد.

پرسش:
آیا همه مطالب کتاب منتهي الامال صحيح است؟
 

پاسخ:
مقدمه:
حاج شيخ عباس قمی فرزند محمدرضا از علما و محدثان معروف عصر حاضر بود. وی در شهر قم متولد شد و معلومات ابتدايى را در آن شهر فراگرفت و سال 1316 ق به نجف رفت و از محضر اساتیدی همچون حاج ميرزا حسين نورى بهره مند گردید. وی بعد از وفات استاد خود در سال 1320 ق به قم برگشت و بعدازآن مدتی به مشهد رفتند و در آنجا ساکن شدند، اما سرانجام به نجف رفتند و در 23 ذي الحجة سال 1359 ق در نجف اشرف از دنیا رفتند و پیکر ایشان در کنار مرقد استادش «محدث نورى» دفن گردید. شیخ عباس در دوران عمر بابرکت خویش کتاب‌های متعددی را تألیف کردند. در بین این کتاب‌ها مفاتیح‌الجنان، سفینة البحار، نفس المهموم و منتهی الآمال از مشهورترین تألیفات شیخ عباس قمی به شمار می‌روند.
متن:
كتاب «منتهى الآمال فى ذكر تواريخ النبى و الآل» يكى از آثار مرحوم شيخ عباس قمى است كه در زمان خود ازجمله کتاب‌های ارزشمند درباره زندگى چهارده معصوم عليهم‏السلام بوده است و همچنان ارزش خود را حفظ كرده است؛ زيرا مؤلف در این کتاب سعی کرده است اولاً به‌تفصیل زندگى چهارده معصوم علیهم‌السلام را بیان کند و ثانیاً مطالب خود را بر اساس منابع معتبر و فراوان تدوين نماید. ازجمله مآخذ اين كتاب مى‏توان به كتب شيخ مفيد بخصوص الارشاد، كتب شيخ صدوق مانند عيون الاخبار و امالى، كتب شيخ طوسى و كتاب كافى، اعلام الورى، اثبات الوصية، كتب ابن طاووس، الخرائج و الجرائح، مناقب ابن شهرآشوب، تذكرة الخواص، كتب تاريخ عمومى مانند تاريخ طبرى و يعقوبى و مروج الذهب، كتب تاريخ محلى و رجال مانند تاريخ قم و تاريخ بغداد و دمشق و رجال نجاشى اشاره كرد.
شیخ عباس قمی - به‌عنوان یک محدث که کتاب تاریخی در مورد اهل‌بیت علیهم‌السلام نوشته است - باوجود اهتمامی که در گزینش گزارش های مربوط به هر یک از معصومین علیهم‌السلام داشته است، اما برخی گزارش های نامعتبر را نیز در این کتاب ذکر کرده است. بااینکه ایشان عمده مطالب شان را از منابع دسته اول تاریخی و حدیثی معتبر ذکر کرده‌اند. جناب باقری بید هندی دریکی از چاپ های این کتاب سعی کردند تا اسناد هر یک از گزارش‌های شیخ عباس در این کتاب را در پاورقی کتاب ذکر کنند.[1]
در ادامه برخی گزارش های ضعیف و غیر معتبر منتهی الامال در ارتباط با واقعه عاشورا را به نقل از کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا بیان می‌کنیم.[2] چگونگی به میدان رفتن و نبرد حضرت عباس، [3] گزارش وداع امام (علیه‌السلام) با زنان اهل‌بیت (علیه‌السلام)، [4] جریان رفتن امام حسین (علیه‌السلام) با اسبش کنار شریعه فرات و تعارف کردن آب به یکدیگر [5] گزارش وداع دوم امام (علیه‌السلام)، [6][7][8] نقل گزارش ابن شهرآشوب درباره کشته شدن ۱۹۵۰ نفر به دست امام (علیه‌السلام) [9] و جریان مسلم جصاص، [10] از منقولات ضعیف و غیر معتبر این کتاب است.
نتیجه‌گیری:
کتاب منتهی الامال ازجمله کتاب‌های معتبر و مفید درزمینهٔ زندگانی چهارده معصوم است. دقت و اهتمام شیخ عباس به‌عنوان یک محدث در جمع‌آوری و نقل گزارشات سبب گردیده است تا حجم گزارشات معتبر در این کتاب بیش از گزارشات ضعیف باشد لذا این کتاب در زمره بهترین کتاب‌ها درزمینهٔ چهارده معصوم علیهم‌السلام در بین علاقه‌مندان به اهل‌بیت تا به امروز شناخته می‌شود.
برای مطالعه بیشتر به مقاله: تاریخ نگری محدث قمی تألیف: رحمت‌الله بانشی و ناصر باقری بید هندی مراجعه کنید.
کلیدواژه:
شیخ عباس قمی، منتهی الامال، چهارده معصوم.
پی‌نوشت ها:
1. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تحقیق ناصر باقری بید هندی، دلیل ما، قم، 1379 ش.
2. گروهی از تاریخ‌پژوهان زیر نظر استاد مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا (ع)، موسسه امام خمینی (ره) قم، 1389 ش، ج 1، ص 142.
3. قمی، شیخ عباس، ج ۲، ص ۸۸۲_ ۸۸۵.
4. همان، ج ۲، ص ۸۸۷_ ۸۸۸.
5. همان، ج ۲، ص ۸۹۸_ ۸۹۹.
6. همان، ج ۲، ص ۸۹۹_ ۹۰۰.
7. مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، انتشارات رشیدی، تهران، 1362 ش، ص ۳۷۴.
8. واعظ کاشفی، روضة الشهداء، کتاب‌فروشی اسلامیه، تهران، 1341 ش، ص ۴۳۳.
9. قمی، شیخ عباس، همان، ج ۲، ص ۸۹۷.
10. همان، قمی، ج ۲، ص ۹۳۶_ ۹۳۸.
 

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

در زندگی ائمه (علیهم السّلام) نیز موارد متعددی غیب‌گویی‌ها گزارش‌شده است که در منابع حدیثی و تاریخی پراکنده است.

پرسش:
آیا در تاریخ مواردی از اظهار علم غیب توسط پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین (علیهم السلام) گزارش شده است؟
 

پاسخ:
بله در منابع تاریخی و حدیثی، موارد متعددی گزارش‌شده است که رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) مطلبی را از خزانۀ غیب خویش مطرح کرده و یا دربارۀ حوادث آینده پیش‌گویی فرموده است. مشابه این‌گونه گزارش‌ها دربارۀ ائمه (علیهم السّلام) به‌ویژه امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) نیز گزارش‌شده است.
برای نمونه، در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و اهل سنت، گزارش‌های متعددی نقل‌شده است که پیامبر خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) و امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) حادثۀ کربلا و شهادت سیدالشهدا (علیه السّلام) را پیش‌بینی فرموده‌اند.(1) این‌گونه گزارش‌ها، مصداقی روشن از بیان غیب است.
نمونۀ دیگر، در ماجرای لیلة المبیت است که سران شرک تصمیم گرفتند شبانه به خانۀ پیامبر یورش ببرند و او را بکشند. پیامبر توسط جبرئیل از نقشۀ آنان آگاه شد و ماجرا را برای امیرالمؤمنین (صلوات‌الله‌علیه) تعریف کرد و به او پیشنهاد کرد که در بستر پیامبر بخوابد تا آن حضرت بتواند از چنگ مهاجمان بگریزد.(2) این‏که پیامبر از تصمیم سران شرک در یک جلسۀ محرمانه خبردار شد، بی آن‏که جاسوسی در میان آنان داشته باشد، مصداقی از علم غیب است.
نمونۀ دیگر در جنگ احزاب است که وقتی گروهی از مسلمانان در هنگام کندن خندق به صخره‌ای سخت برخوردند و از پیامبر کمک خواستند، آن حضرت وارد خندق شد و با کلنگ، سه ضربه به آن صخره زد که در هر ضربه جرقه‌ای پرنور برخاست. رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله) به اصحاب فرمود: «وقتى ضربت اول را زدم و برقى كه شما ديديد بلند شد، قصرهاى حيره و مداين كسرى را ديدم كه گويى دندان‌های سگ بود و جبريل به من خبر داد كه امّت من بر آن تسلّط مى‏يابند. آنگاه ضربت دوم را زدم و برقى كه شما ديديد نمودار شد، قصرهاى سرخ سرزمين روم را ديدم كه گويى دندان‌های سگ بود و جبريل به من خبر داد كه امت من بر آن تسلّط مى‏يابند. آنگاه ضربت سوم را زدم و برقى كه شما ديديد نمودار شد و قصرهاى صنعا را ديدم كه گويى دندان‌های سگ بود و جبريل به من خبر داد كه امت من بر آن تسلط مى‏يابند. بشارت كه پيروز مى‏شويد! بشارت كه پيروز مى‏شويد! بشارت كه پيروز مى‏شويد!».(3)
این خبر غیبی در آن شرایط سخت، باعث تقویت روحیۀ مسلمانان شد؛ در شرایطی که هیچ‌کس فکرش را هم نمی‌کرد روزی کاخ‌های پادشاهان ایران و روم و یمن به تصرف مسلمانان درآید. کم‏تر از بیست سال بعدازاین واقعه، تمام این پیش-گویی ها تحقق یافت.
نیز در مسیر حرکت مسلمانان به‌سوی تبوک، شتر پیامبر گم شد و گروهی به جست‌وجوی شتر رفتند. يكى از ياران پیامبر به نام عمارة بن حزم پيش پيامبر بود. در غیاب او و پیامبر، یکی از منافقان به نام زيد بن نصيب قينقاعى گفت: «محمد ادّعا می‌کند كه پيامبر است و از آسمان به شما خبر مى‏دهد؛ اما نمى‏داند شترش كجا است!». پيامبر همان لحظه به عماره كه پيش او بود گفت: «يكى گفته است كه محمّد ادّعا دارد پیامبر است و از آسمان به شما خبر مى‏دهد، اما نمى‏داند شترش كجا است. به خدا، من جز آنچه خدا به من بگويد، نمى‏دانم. اينک خداوند شتر را به من نشان داد كه در فلان دره است و مهار آن به درختى گیرکرده است، برويد آن را بياوريد». گروهی رفتند و شتر را آوردند. هنگامی‌که عمارة بن حزم پيش ياران خويش برگشت، گفت: «چيز عجيبى است! همين دم پيامبر از يكى سخن به میان آورد كه چنين و چنان گفته بود. خداوند به او خبر داده بود». يكى از حاضران به عماره گفت: «به خدا پيش از آن‌که بيايى، زيد اين سخنان را گفت». عماره گردن زيد را گرفت و فشار داد و او را از خود طرد کرد.(4)
در این ماجرا دو مطلب غیبی از زبان پیامبر خارج شد: یکی این‏که سخنان زید بن نصیب را در حالی بازگو کرد که او نزد پیامبر نبود و در غیاب پیامبر از ایشان بدگویی کرده بود. دوم این‏که محل دقیق گیر افتادن شتر خود را اعلام کرد.
پیش‌گویی دربارۀ به قدرت رسیدن معاویه و تکیه زدن بنی‌امیه بر منبر رسول خدا ‏(صلّی اللّه علیه و آله)، پیش‌گویی چگونگی درگذشت برخی از افراد مانند ابوذر، پیش‌گویی برخی از ظلم‌ها نسبت به اهل‌بیت و مخصوصاً امیرالمؤمنین و صدها نمونۀ دیگر که در منابع تاریخی آمده، حکایت از آن دارد آن حضرت فی‌الجمله بر علم غیب اشراف داشته است. در زندگی ائمه (علیهم السّلام) نیز موارد متعددی ازاین‌گونه غیب‌گویی‌ها گزارش‌شده است که در منابع حدیثی و تاریخی پراکنده است. این نمونه‌ها آن‌قدر فراوان‌اند که جمع‌کردن آن‏ها مستلزم تدوین کتابی بسیار مفصّل است.
شایان توجه است که دربارۀ چندوچون علم غیب پیامبر و امام و این‏که چه گستره‌ای دارد و آیا شامل هر چیزی می‌شود یا محدود است، مباحث بسیاری در علم کلام مطرح است که در جای خود باید به آن پرداخت.
پی‌نوشت‌ها:
1. برای آگاهی از مجموع این‌گونه اخبار غیبی، ر.ک: محمد ری‌شهری و همکاران، شهادت‌نامۀ امام حسین بر پایۀ منابع معتبر، به کوشش مرتضی خوش نصیب، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، 1390 ش، ص 156 ـ 195.
2. طبری، ابوجعفر، محمد بن جریر، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق: محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387 ق/1967 م، ج ‏2، ص 372.
3. طبری، همان، ج‏2، ص 568 ـ 569.
4. طبری، همان، ج ‏3، ص 106. (با استفاده از ترجمۀ مرحوم ابوالقاسم پاینده)
 

تفاوت شان در این است که انسان توبه‌کار آثار وضعی گناهش ممکن است تا مدت‌ها دنبالش باشد. درجه او در بهشت نسبت به بی‌گناه چه‌بسا پایین‌تر است.

پرسش:
کسي که از گناه دوري ميکنه،در شرايط گناه قرار ميگيره ولي تقوا پيشه ميکنه و گناه رو انجام نميده با کسي که گناه رو انجام ميده ولي بعدش توبه ميکنه،بين اين دو هيچ فرقي نيست؟؟؟چون اوني که تقوا پيشه کرده گناهي براش نوشته نميشه فرد گناهکارم بعدش توبه کرده(خدا هم گفته توبه کنين من ميبخشم،تو روايات هم هست فرد توبه کار انگار اون گناه رو اصلا نکرده)براي جفتشون هم گناهي ثبت نميشه. فرق اين دو در چيه؟؟
 

پاسخ:
مقدمه:
توبه واقعی، باعث بخشش می‌شود و عذاب جهنّم را‌ از آدمي دور مي‌كند و او را مستحقّ بهشت و نعيم الهي مي‌گرداند. انساني كه با كردار زشت خويش، جهنّم و عذاب آن را بر خويش واجب گردانيده است، با توبه واقعي مي‌تواند ورود به بهشت و بهره‌مندی از نعمت‌های آن را براي خود رقم بزنند. آيات چندي از قرآن شريف، جايگاه آدمي را پس از توبه، بهشت مي‌داند و اوصاف ترغیب‌کننده‌ای نيز براي جايگاه چنين كساني برشمرده است: «يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسي‏ رَبُّكُمْ أَنْ يكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيئاتِكُمْ وَ يدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ‌ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به‌سوی خداوند توبه كنيد، توبه‏اى خالصانه، اميد است پروردگارتان گناهان شمارا بزدايد و شمارا به باغ‌هايى كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است درآور (1) و طبق برخی روایات معتبر «توبه‌کننده از گناه مانند کسی است که گناه نکرده است»(2) و همین باعث سؤال شما شده است که در ادامه به نکاتی پیرامون این بخشش و تفاوت توبه‌کننده و کسی که گناه نمی‌کند می‌پردازیم:
متن اصلی:
1.    فضیلت‌هایی که برای توبه و فرد توبه‌کننده ذکرشده به معنای یکسان بودن وضعیت و شرایط فرد گنه‌کار توبه‌کار با فردی که آن گناه را مرتکب نشده نیست. میان کسی که گناه کرده، بعد موفق به توبه شده و کسی که گناه نکرده تفاوت وجود دارد و تفاوت این دو مانند تفاوت کاغذی است که اصلاً بر آن چیزی نوشته‌نشده و کاغذی است که بامداد بر آن نوشته‌شده و سپس این نوشته بامداد پاک‌کن محوشده باشد و معلوم است که زلالی و سفیدی این دو کاغذ یکسان نیست مثلاً کسی که مدت‌ها فیلم مستهجن دیده و بعد توبه واقعی کرده است بخشیده می‌شود و عذاب ندارد، ولی آثار وضعی این نگاه مانند آلودگی دل، تحریک به گناه به‌صورت مداوم، یادآوری صحنه‌های گناه و... تا مدت‌ها با اوست درحالی‌که فردی که این نگاه را نداشته این آثار را ندارد. این‌یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های توبه‌کننده با بی‌گناه است.
2.    بهشت دارای مراتب و درجات گوناگون است و جایگاه اهل بهشت با توجّه به نوع عملکرد آنان در دنیا، تعیین می‌شود. به عبارت روشن‌تر، همه بهشتیان به‌صورت یکسان از نعمت‌های بهشتی و درجات آن برخوردار نمی‌شوند. گروهی در بهشت، از چنان مقامی برخوردارند که بهشت و نعمت‌های بهشتی برای آنان جلوه‌ای ندارد، بلکه به مقام عنداللهی دست‌یافته‌اند و جایگاه آنان نزد خداوند متعال است: «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِیةً مَرْضِیة»: «اى جان آرام‌گرفته، به‌سوی پروردگار خویش بازگرد درحالی‌که تو از او خشنود و او از تو خشنود است. (3)» برخی دیگر از بهشتیان به بهشت عدن و بهشت رضوان دست می‌یابند. این جایگاه رفیع با توجّه به میزان ایمان، تقوا و پارسایی به آنان عطا می‌شود مثلاً محشور شدن با اهل‌بیت «علیهم‌السلام» در بهشت، مقام والایی محسوب می‌شود و کمتر کسی به آن مقام دست می‌یابد. لیاقت همسوئی و همسایگی با حضرت زهرا «علیهماالسلام» و ائمّه هدی «علیهم‌السلام» نیاز به‌تناسب دارد که ساخته‌وپرداخته اعمال دنیوی آدمی است. گروهی نیز اعمال درخشانی دارند و از نعمت‌ها و باغ‌های بهشتی بهره‌مندی می‌گردند، ولی به مقام عنداللهی نمی‌رسند یا لیاقت ورود به بهشت رضوان و همراهی با اهل‌بیت «علیهم‌السلام» را پیدا نمی‌کنند. به‌هرتقدیر، اهل بهشت مقامات مختلف و متفاوتی دارند و قرار نیست کسی که به‌واسطه توبه، بهشتی شده است و کسی که عمری تقواپیشه کرده و در علم و عمل غوطه‌ور بوده است، در یک جایگاه قرار گیرند. درواقع، معنای آمرزش گناهکار، نجات وی از عذاب جهنّم و ورود به بهشت است، امّا اینکه در بهشت، چه جایگاهی و کدام درجه و مرتبه را کسب خواهد کرد، سخن و مطلب دیگری است هرچند راه برایش بسته نیست.
3.    انسانی که مدتی آلوده به گناه بوده در حقیقت به همان اندازه از مسیر حق و حقیقت دور شده و بعد از توبه باید نیروی بسیاری از ایمان در خود ایجاد کند که بتواند این کج‌راهه رفته را برگردد. این در حالی است در این مدت‌زمان انسانی که خود را از گناه دور کرده است در مسیر هدایت الهی حرکت می‌کرده است حتی قضیه به این جا ختم نمی‌شود زیرا انسانی که از مدتی مسیر حق و حقیقت دور شده، علاوه بر جبران گذشته باید به‌گونه‌ای در مسیر الهی حرکت کند که خود را به انسان مؤمن برساند. بدیهی است که این‌ها خود سبب فاصله بسیاری بین این دو می‌شود. به همین جهت در زندگی دنیوی نیز بین این دو ممکن است تفاوت بسیاری باشد و به بی‌گناه خدا الطاف بیشتر و کرامت بیشتری عطا می‌کند تاکسی که توبه کرده و باید جبران کند.
نتیجه:
بین انسان توبه‌کار و بی‌گناه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی است. شباهت شان در بخشیده شدن و برداشته شدن عذاب است. ولی تفاوت شان در این است که انسان توبه‌کار آثار وضعی گناهش ممکن است تا مدت‌ها دنبالش باشد. درجه او در بهشت نسبت به بی‌گناه چه‌بسا پایین‌تر است، در دنیا نیز برای جبران باید تلاش بیشتری کند از طرفی گناه نکردن خیلی بهتر و راحت‌تر از توبه کردن است. بنابراین اگرچه هر دو بخشیده و عذاب ندارند، ولی یکسان هم نیستند.
منابع برای مطالعه بیشتر:
1.     توبه ‎آغوش رحمت، حسين انصاريان.
2.    توبه، اثر بيست و سوم از «مجموعه امام خميني (س) و مفاهيم اخلاقي»، به كوشش: محمدتقی خلجي
3.    توبه، حسین مظاهري.
4.    توبه تولدي دوباره، محمد سبحاني نيا.
5.    توبه، رمضان فؤاديان دامغاني.
6.    توبه تولدي ديگر، محسن بنشاسته.
کلیدواژه‌ها:
توبه‌کننده، بی‌گناه، تفاوت، شباهت، بهشت، درجات
پی‌نوشت‌ها:
1.    سوره تحریم، آیه 8.
2.    كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، انتشارات إسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 435.
3.     سوره فجر، آیه 28- 27.
 

از مهم‌ترین علت سستی، عدم معرفت و شناخت نسبت به خدا و همچنین آثار عبادات است.

پرسش:
چرا گاهي‌اوقات در مقابل ‌عبادات تنبل‌‌هستيم؟ لطفا ضمن بیان عوامل و ریشه ها، راهکار مناسب هم ارائه فرمایید.
 

پاسخ:
مقدمه:
کسالت يا تنبلي يكي از آسیب‌های اخلاقي و انساني است كه كوتاهي و ضعف همت از آثار و نتايج آن به شمار می‌رود. افراد تنبل و اهمال‌کار معمولاً از همت پاييني برخوردارند که همين مسئله زمینه‌ساز مشکلات زياد مادي و معنوي براي آن‌ها خواهد بود. در آموزه‌های ديني ما نيز به مسئله تنبلي و اهمال‌کاری توجه خاصي شده است. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید: «تنبلي و بی‌حالی به دنيا و آخرت شما ضرر می‌زند»(1).
متن اصلی:
تنبل در لغت به کسی که مایل به کار نباشد و تن به کار ندهد و کسی که از کار گریزان است اطلاق می‌شود (2).
در اصطلاح علم اخلاق، به هر نوع بی‌میلی و بی‌رغبتی به کار، تنبلی نمی‌گویند، زیرا در برخی از موارد، عامل گریزانی از کار، ضعف جسمانی و وجود یک بیماری جسمی است و گاهی نیز اهمیت نداشتن یک موضوع خاص در اعتقاد شخصی، سبب بی‌رغبتی آن شخص برای انجام یک کاری است، به‌طوری‌که اگر اهمیت موضوعی برایش مشخص شود، با چابکی و نشاط انجامش می‌دهد و همه‌ جوانب کار را نیز رعایت می‌کند. ازاین‌رو در علوم تربیتی به کسی تنبل اطلاق می‌شود که شخص بدون داشتن کوچک‌ترین ضعف جسمانی، مهم‌ترین کارهای خود را به تأخیر انداخته یا با اکراه و اجبار انجام می‌دهد (3).
نکوهش تنبلی:
در قرآن از کسالت و تنبلی به‌خصوص در کارهای نیک و درراه عبادت خدا، به زشتی یادشده و این صفت از ویژگی‌های منافقان برشمرده شده است. در دو آیه از آیات قرآن که از واژه‌ی «کُسالی» در وصف منافقان استفاده‌شده، بر این معنا دلالت دارد «منافقان می‌خواهند خدا را فریب دهند درحالی‌که او آن‌ها را فریب می‌دهد (خودشان فریب می‌خورند) و هنگامی‌که به نماز برمی‌خیزند، با تنبلی برمی‌خیزند و در برابر مردم ریا می‌کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی‌نمایند» (4).
بررسی عوامل:
یکی از موضوعات رایج و فراگیر در بین اغلب مسلمانان تنبلی و کسالت در به‌جا آوردن عبادات به‌ویژه موضوع نماز بوده درحالی‌که اسلام کسالت و تنبلی را رد کرده و خواستار نشاط روحی و جسمی شده است. به‌طوری‌که حتی در مستحبات، خواستار انجام آن باروحیه و نشاط است. اگر شخص می‌خواهد عمل مستحبی انجام دهد، نباید این اعمال را به خودش تحمیل کند، بلکه باید بانشاط و روحیه این اعمال را انجام دهد. تنبلی و کسالت معلول یکی از عوامل زیر است:
1. عدم معرفت کامل به خداوند: صرف‌نظر از تفاوت‌های شکلی و ظاهری که گاه میان اعمال عبادی مردم به چشم می‌خورد، کیفیت عبادت بر اساس میزان شناخت و معرفت افراد نسبت به معبود تفاوت پیدا می‌کند. این‌که عبادت، چرا، چگونه و برای چه کسی انجام شود با شناخت و درک عبادت‌کننده رابطه مستقیم دارد. هر چه دانایی و معرفت در حوزه یادشده افزون‌تر باشد، بهره‌مندی شخص نیز از عبادت و احساس لذت او فزون‌تر خواهد بود.
2. عدم اطلاع از آثار عبادت: یکی دیگر از عواملی که در تنبلی و عدم نشاط در انجام عبادت تأثیر بسزایی دارد، عدم اطلاع از آثار فردی و اجتماعی مترتب بر عبادت است؛ لذا اهميت ندادن به عبادت به لحاظ عدم آشنايي به حقيقت آن و احساس نياز نکردن نسبت به آن، خود از عوامل تنبلی و یا ترک عبادت به شمار مي¬رود؛ ازاین‌رو پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) برترین عابد را کسی می¬داند که براثر آگاهی از آثار عبادت به انجام آن می¬پردازد؛ چنانچه می¬فرماید: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ.؛(5) بهترین مردم کسی است كه به عبادت عشق ورزد. و با آن مأنوس شوند و باجان و دل او را دوست داشته باشد و با بدن خود آن را به‌جای آورد و براى آن از انجام هر کاری فارغ گردد. چنين شخصى باك ندارد كه زندگى دنيايش به‌سختی بگذرد يا به‌آسانی».
3. گناه: یکی از مهم‌ترین و مؤثرترین عواملی که باعث می‌شود لذت مناجات از انسان گرفته شود گناه است. همان‌گونه که انجام هر کاری مستلزم فراهم کردن مقدمات آن کار است, امور عبادی نیز همچون نماز یک سری مقدماتی دارد که اساسی‌ترین مقدمه, ترک معاصی در عقیده و عمل است لذا انسان نسبت به اين مسئله بايد بسيار حساس باشد و اگر كسي بي¬ميلي و تنبلی نسبت به اعمال عبادي [همچون نماز و ادعيه] در وي طولاني شده، اين امر نشانگر بروز مشكلي در زواياي وجودي او هست كه چه‌بسا به‌وسیلۀ گناه و مبتلا شدن به قساوت قلب در او ایجادشده است. امام صادق )علیه السّلام( می‌فرماید: «إنَّ الرَّجُل یُذُنِبُ الذَّنبَ فیُحْرم صلوه الَّلیل و إنَّ الْعمل السَّیِیّءَ اسْرعُ فی صاحبهِ من السّكّینِ فی اللَّحْم؛ (6) گناه انسان را از عبادت و تهجد محروم می‌سازد و لذّت مناجات باخدا را از او سلب می‌کند و تأثیر گناه از كارد برنده سریع‌تر است.
4 ـ تنبلی و سستی و تن‌پروری: عادت به سستی و از زیر بار مسئولیت‌ها دررفتن باعث می‌شود که افراد برای انجام مسائل عبادی بی‌اهمیت باشد.
5. اتفاقات و حوادث زندگی: برخي اوقات از دست دادن حالات معنوي نتيجه برخي اتفاقات و حوادث زندگي است. مثل از دست دادن عزيزى، شكست در بعضى از امورات زندگى، زندگى كردن در غربت و دوري از خانواده كه هر يك از اين عوامل مي¬تواند در حالات معنوي انسان تأثيرگذار باشد و گاهي موجب كاهش حالات معنوي در انسان گردد.
6. خستگی زیاد: باید توجه داشت که انسان همواره ازلحاظ روحي داراي آمادگي نیست؛ بلكه گاهي اوقات در حال نشاط و آمادگي معنوي و گاهي اوقات هم آمادگي و نشاط لازم را ندارد كه در اين صورت بر اساس تعاليم دینی‌مان توصیه‌شده درزمانی كه انسان آمادگي و نشاط كافي جهت انجام اعمال عبادي را ندارد، خيلي به خود فشار نياورد تا اين كار موجب نفرت و بي¬حوصلگي نسبت به انجام اعمال عبادي نگردد.
همچنین برخی عواملی دیگر نیز دراین‌باره تاثیرگزار است: فشارهایی که توسط والدین یا دیگران درباره نماز بر انسان واردشده است، وجود پرسش‌ها و شبهات پاسخ داده نشده درباره نماز یا معارف دینی، ضعف پایه‌های دینی وایمانی، احساس و تخیل دوری از خدا و بد بودن، ارتباط با فرد بی‌نماز و تأثیرپذیری از او.
راه‌کارهای مهم:
درمان سستی در طاعات و عبادات از چندراه است، ازجمله:
1. محکم کردن رابطه باخدای متعال از راه قرائت قرآن و از روی اندیشه و تدبر و به یادآوردن عظمت خداوند متعال با اندیشه در عظمت کتابش و تفکر در بزرگی نام ‌ها و صفات و افعال او.
2. شناخت كافي از آثار و فواید عبادت: که بامطالعه و آثار سودمند در این زمینه می‌توان موفقیت چشم‌گیری به دست آورد زیرا انگیزه آدمی بیشتر می‌شود.
3. رفع موانع: سستی در عبادات مبتني بر عواملي است كه بايد از آن‌ها پرهيز شود. دنياگرايي، ندادن زكات، تكبر، خوردن حرام، آشاميدن شراب، حسد و ... از عوامل و موانع تأثيرگذار در ترك و تنبلی در عبادات است.
4. توبه: يكي از عوامل مهم تأثيرگذار در گناه زدایی، توبه است. توبه كه نوعي بازگشت و دگرگوني است، سبب مي‌شود كه قلب انسان صفا بگیرد و بار ديگر معنويت در آن تجلي نموده، از گناه جلوگيري شود.
5. ياري از خداوند: انجام عبادت، به‌ویژه نمازخواندن توفيق عبادت را مي‌طلبد. عبادت و ارتباط باخدا برقرار نمودن مي‌طلبد كه ازخداخواسته شود توفيق عبادت دهد. شايد بر همين اساس معصومان (ع) و بزرگان دين از خدا مي‌خواستند كه به آنان توفيق عبادت دهد. در دعاي حضرت مهدي (عج) آمده است: «اللّهم ارزقنا توفيق الطاعة...»(7) كه يكي از مصاديق بارز طاعت، عبادت است.
6. دوستی با افراد صالح: رسول خدا (ص) دیده‌ها را به این دورنما دعوت می‌فرمایند که: از که حواریون عیسی (ع) پرسیدند: ای روح اللّه! با چه کسانی هم‌نشین باشیم؟ فرمود: باکسی که دیدن او شمارا به یاد خدا اندازد و سخنانش بر علم شما بیفزاید و رفتارش شمارا به کار نیک ترغیب و تشویق کند (8)».
7. توجه و رسیدگی به آسایش جسم و بهره‌گیری از غذای خوب و سالم و پرهیز از اسراف و پرخوری، زیرا این توجه و اهتمام مایه‌ی نشاط و شادابی جسم گردیده و سبب سرزندگی و توانمندی تن خواهد شد.
8. برنامه‌ریزی: براي تمام فعاليت‏هاي شبانه‌روزی در طول هفته از يك برنامه مدون و متناسب به توانايي‏هاي خويش بهره جسته و سعي كنيد طبق برنامه مدون به انجام كارها و فعاليت‏هاي مختلف تحصيلي و غيره بپردازيد.
نتیجه:
کسالت يا تنبلي يكي از آسیب‌های اخلاقي و انساني است که موجب آسیب‌های دنیای و اخروی می‌گردد. یکی از مهم‌ترین علت سستی، عدم معرفت و شناخت نسبت به خدا و همچنین آثار عبادات است لذا برای لذت بردن از عبادت باید به عظمت و کبریایی حضرت حق، به‌اندازه معرفت و شناخت و ظرفیت خود پی ببریم و درراه کسب این معرفت، مطالعه و تفکر کرده، با توبه از گناهان و برنامه‌ریزی مناسب، وضعیت را بهبود بخشیم.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.     اسرار الصلاة يا پرواز در ملكوت، روح‌الله خمینی (ترجمه احمد فهري).
2.     پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي.
3.     صلوه الخاشعين، عبدالحسین دستغيب.

کلیدواژه:
کسالت، تنبلی در عبادات، معرفت، گناه، توبه.
پی‌نوشت‌ها:
1. مجلسي، محمدباقر، بحار الأنوار، بيروت، موسسه الوفاء، چ دوم، 1403 ق، ج 78، ص 180.
2. عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۶۲۱؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴، ج ۱، ص ۱۱۴۷.
3. مدرّس، محمدباقر، خرد و سپاه او، تهران، انتشارات کلینی، ۱۳۷۱، ج ۳، ص ۲۶۹.
4. سوره نساء، آیه ۱۴۲.
5. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1365 ش، ج‏۲، ص ۸3.
6. همان، ص ۲۷۲، حدیث ۱۶.
7. مفاتیح‌الجنان، حاج شيخ عباس قمي‏، انتشارات اسوه، دعاي حضرت مهدي (عج).
8. کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج ۱، ص ۳۹.
 

اصرار و پافشاری در دعا هم امری است مطلوب که در روایات آمده است امّا آنچه در دعا کردن پسندیده نیست، تعیین تکلیف کردن برای خدا و وقت تعیین کردن برای دعا است.

پرسش:

فرمودند در دعا کردن پافشاري کنيد و اينقدر در بزنيد تا اين در باز شود و حاجت خود را بگيريد. جايي ديگر گفته شده در دعا پافشاري نکنيد شايد صلاح نباشد. مانده ام اصرار کنم يا نه؟ ما وقتي دعا ميکنيم از خداوند درخواست ميکنيم به خير وخوشي سلامتي دعایمان را اجابت کند و اگر به صلاح نيست به صلاحمان کند. آيا اينگونه دعا کردن خوب است؟ ضرر نخواهیم کرد؟

پاسخ:

مقدمه:

امید بخش ترین ابزار برای انسان، دعا کردن و درخواست از خداوند می باشد. چون در پرتو دعا است که انسان می تواند با بزرگ‏ترين منبع فيض هستى ارتباط صميمانه برقرار کند و از تنهايى و بی‌کسی نجات يابد؛ این ارتباط داراي آدابي است که در روایات به آن اشاره شده است از جمله: «بسم الله گفتن، تمجيد و ستودن حق تعالی، صلوات فرستادن، نام بردن خواسته خود در دعا و همچنین اصرار در دعا و...؛ بر اساس روایات، هیچ منعی در اصرار و تداوم در دعاکردن نداریم، بلکه توصيه به اصرار بر دعا نيز داريم.

بعد از مقدمه فوق نکاتی در پاسخ به سؤال شما بیان می­گردد:

کسی که از بزرگی، امید بخشش و عطا دارد، لازم است در خواستن، ابرام و اصرار به خرج دهد. خداوند تبارک و تعالی، تنها مقامی است که قدرت برآورده نمودن حاجات تک تک بندگانش را دارد به خاطر همین یکی از اسمای الهی "قاضی الحاجات" است. بنابراین در دعا و خواستن حاجت از پروردگار نباید از باب مسامحه و سهل انگاری باشد بلکه باید اصرار ورزید و پافشاری نمود. لذا پافشاری و اصرار بر دعا، نه‌تنها گناهی ندارد بلکه کار بسیار خوبی است و خدا آن را دوست دارد. پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه وآله) فرموده است: « رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ؛(2) خداوند بنده‌ای را که از او طلب و حاجتی دارد و بر آن پافشاری می‌کند، مورد رحمت خویش می‌دهد» بنابراین، اصرار و پافشاری بر دعا، نیکو است.

در برخی از روایات اهل بیت(علیهم السلام)اصرار بر دعا، علاوه بر اینکه مطلوب بوده بلکه زمینه ساز استجابت دعا خواهد بود. وليد بن عقبۀ هجرى گويد: شنيدم حضرت باقر عليه السلام فرمودند: « وَ اَللَّهِ لاَ يُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي حَاجَتِهِ إِلاَّ قَضَاهَا لَهُ؛(3) بخدا سوگند هيچ بنده‌اى در دعا پافشارى و اصرار بدرگاه خداى عز و جل نكند جز اينكه حاجتش را برآورد.

  همچنین دراین‌باره امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: « أَلِحَّ فِی الطَّلَبِ، فَإِنَّه یحِبّ إِلْحَاحَ الْملِحِّینَ مِنْ عِبَادِهِ الْموْمِنِین؛ در دعا و خواست خود اصرار داشته باش، چراکه خداوند اصرار مؤمنانی که بر دعای خود اصرار می‌کنند را دوست دارد»(4).

اما با وجود چنین روایات، چرا برخی از علما و بزرگان توصیه نموده اند که چیزی را به‌زور از خدا نخواهیم. و یا اینکه در گرفتن حاجت از خداوند اصرار نورزیم؟ دلیلشان هم این است که شاید حاجت شما به مصلحت­تان نباشد، اگر در آینده و پس از مرگ ( روز قیامت) متوجه شویم که استجابت آن دعا به خیر ما نبوده، خدا را شکر می کنیم که آن دعا را مستجاب نکرده است؟

در پاسخ باید گفت:

هر دو مطلب و هر دو گروه درست می گویند، چون  منظور علما و بزرگان، از عدم پافشاری در دعا، در واقع  عدم پافشاری و اصرار ورزیدن بر نتیجه دعا است. پس انسان باید بر خواسته خود در هنگام دعا اصرار داشته باشد اما بر استجابت ظاهری یا همان نتیجه مشخص، اصرار نداشته باشد. مثلاً؛ شخصی که صاحب اولاد نمی­شود، نباید ناامید شده و دست از دعا کردن بر دارد، بلکه باید تا آخر عمر دعا کند تا خداوند به او فرزند صالح عطا کند اما بر استجابت و نتیجه آن اصرار و پافشاری نکند؛ و از اینکه به‌ظاهر این دعا برآورده نمی‌شود بی‌تابی نکرده و ناامید از رحمت الهی نشده و افسرده نگردد (5)

پس آنجای که گفته می شود در دعا اصرار و پافشاری نکنید، منظور اصرار در وصول به نتیجه خاصی است. چون ممکن است آن نتیجه به صلاح ما نباشدچنانکه در قرآن کریم آمده است: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏؛ چه‌بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال‌آنکه خيرِ شما در آن است؛ و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال‌آنکه شرِّ شما در آن است؛ و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد»(6). و یا در اثر پافشاری و اصرار بر نتیجه، و نرسیدن به حاجت شخص افسرده و ناامید از درگاه الهی گردد.

پس اگر در روایات توصیه به دعا و اصرار بر آن شده، منظور این است که زیاد دعا کنید و فراوان از خدا بخواهید، زیرا دعا مخ عبادت است و تأثیر معنوی فراوانی برای انسان دارد و اصرار بر دعا خود زمینه اجابت است. آنچه در دعا اهمیت دارد توجه به حقیقت و پی بردن به ارزش دعا است. چون دعا نوعی مناجات و توسل عاشقانه موجودی بی ارزش با وجود بی نهایت است. در پرتو این مناجات، موجود بی ارزش، ارزش پیدا کرده و مورد توجه حق تعالی قرار می گیرد.« مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ؛(7)  اگر دعای شما (و ناله و زاری و توبه شما) نبود خدا به شما چه توجه و اعتنایی داشت؟» و به حقیقت وجودی حق تعالی نزدیک می شود. لذا دعا و توسل به حق تعالی صرفا ابزاری برای گرفتن حاجت نمی باشد؛[ نه اینکه حاجات خود را از طریق دعا نخواهیم] بلکه مقصود این است که بدانیم نفس دعا کردن، عبادت است یعنی دعا از دعوت (8) است.  در دعا انسان از خداوند دعوت می‌کند تا در دل‌وجان او با صفات جمال و جلال اش تجلی کند و به دل مؤمن که عرش خدا است بنشیند بنابراین دعاکننده چه نتیجه دلخواه بگیرد و چه نگیرد عبادت کرده و به خداوند نزدیک شده است.

 نتیجه:

بنا بر آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که دعا مطلوب خداوند متعال است و اصرار و پافشاری در دعا هم امری است مطلوب که در روایات آمده است امّا آنچه در دعا کردن پسندیده نیست، تعیین تکلیف کردن برای خدا و وقت تعیین کردن برای دعا است چون ممکن است آن زمانی که شما معین کردید نتیجه حاصل نشود و بعدازآن حاصل شود یا اصلاً نتیجه به مصلحت شما نباشد که مستجاب شود و شما با این تعیین وقت موجبات ناراحتی و ناامیدی خودتان را در صورت نرسیدن به نتیجه در موعد مشخص فراهم کنید؛ بلکه بهتر است همراه با اصرار و پافشاری بر دعا همیشه راضی به مقدرات خدا باشید و برای خدا وقت تعیین نکنید تا به حاجتتان برسید.

کلمات کلیدی:

اصرار بر دعا، استجابت دعا، اصرار بر نتیجه، تسلیم بودن.

منابع جهت مطالعه بیشتر:

استجابت دعا (شرایط و موانع)، احمد تشکر.

آزادی معنوی، مرتضی مطهری.

پی‌نوشت‌ها:

  1. شيخ کليني، اصول کافي، دارالکتب الاسلاميه، تهران،1365 ش، ج 2، ص 475.
  2. همان،
  3. همان.
  4. حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، قم، مؤسسه آل البیت (ع)، چاپ اول، 1413 ق، ص 6.
  5. https://www.porseman.com/!11450
  6. سوره بقره، آيه 216.
  7. سوره فرقان، آیه 77.
  8. اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب القرآن، تهران: موسسه‌الصادق‌الطباعه‌والنشر، 1387، ذيل ماده دعو.

برگرفته از کتاب دعا منتشر شده در کتابخانه نرم افزار کاربردی( اپلیکیشن) پاسخگو:
 https://api.pasokhgoo.ir/books/files/EqXO2DfgvobAJnIaa98urzNmgw2TJS2CsOy...

 

 

خداى تعالى در كلام خود آسمان‌ها و زمينى براى قيامت معرفى مى‏كند كه غير آسمان‌ها و زمين دنيا است.

پرسش:
درآیات 107و 108 سوره مبارکه هود، خداوند متعال در مورد زمان عذاب جهنميان و تنعم بهشتيان، اشاره به عبارت «تا زماني که آسمان‌ها و زمين برقرار باشد» می‌کند، مقصود چيست؟ مگر در قيامت زمين و آسمان وجود دارد؟

پاسخ:
خداوند متعال درآیات 106 تا 108 سوره هود می‌فرماید:
«فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ شَهيقٌ *خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُريدُ *وَ أَمَّا الَّذينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ»؛«و امّا كسانى كه بدبخت شدند، پس در آتش‌اند؛ درحالی‌که براى آنان در آنجا، فرياد و ناله‏اى است. [و] در آنجا تا هنگامی‌که آسمان‏ها و زمين برپاست ماندگارند، جز آنچه پروردگارت بخواهد؛ [چرا] كه پروردگارت آنچه را بخواهد انجام مى‏دهد؛ و امّا كسانى كه نيكبخت شدند، پس در بهشتند، درحالی‌که در آنجا تا هنگامی‌که آسمان‏ها و زمين برپاست، ماندگارند، جز آنچه پروردگارت بخواهد. (اين) بخششى قطع ناشدنى است.»
در مقیّد کردن خلود جهنم و بهشت به دوام آسمان‌ها و زمين در عبارت: «خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» دو اشکال وجود دارد:
1. يكى اينكه خلود دائمى در بهشت و دوزخ را محدود كرده به دوام آسمان‌ها و زمين بااینکه آسمان‌ها و زمين دائمى نيستند.
2. دوم اينكه خالد را كه ابتداى خلودش از روز قيامت شروع مى‏شود و از آن روز دوزخى به‌طور دائم در دوزخ و بهشتى به‌طور دائم در بهشت به سر مى‏برند به چيزى تحديد كرده كه ابتداى‏ قيامت آخرين زمان وجود آن است و آن آسمان و زمين است كه ابتداى قيامت آخرين زمان وجود آن‌ها است؛ و اين اشكال از اشكال اول مشكل‏تر است، زيرا اين اشكال بر كسى هم كه معتقد به خلود در دوزخ و يا در بهشت و دوزخ نيست وارد است، به خلاف اشكال اول.
جواب 1) پاسخى كه ماده اشكال را از بين ببرد اين است كه خداى تعالى در كلام خود آسمان‌ها و زمينى براى قيامت معرفى مى‏كند كه غير آسمان‌ها و زمين دنيا است و مى‏فرمايد: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»(1)؛«روزى كه زمين عوض شود به زمين ديگرى و آسمان‌ها نيز و همه براى خدا واحد قهار آشكار گردند.» و از اهل بهشت حكايت مى‏كند كه مى‏گويند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ»(2)؛«ستايش مخصوص خداوندى است كه وعده خود را بر ما محقق فرمود و ما را وارث همه سرزمين بهشت گردانيد تا هر جاى آن بخواهيم منزل گزينيم.» و در مقام وعده به مؤمنين و توصيف ايشان مى‏فرمايد: «لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ»(3). برای ایشان است خانه عاقبت. «پس معلوم مى‏شود براى آخرت نيز آسمان‌ها و زمينى است، هم چنان‌که در آن بهشت و دوزخى و براى هر يك سكنه و اهلى است، كه خدا همه آن‌ها را به اين وصف توصيف كرده كه نزد اويند و فرموده‏«ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(4)؛«آنچه نزد شماست از بين مى‏رود و آنچه نزد خداست باقى مى‏ماند.» و به‌حکم اين آيه آسمان و زمين آخرت از بين نمى‏رود.
و اگر در آيه موردبحث بقاى بهشت و دوزخ و اهل آن دو را به مدت بقاى آسمان و زمين محدود كرده ازاین‌جهت است كه معناى اين دو اسم از حيث آسمان و زمين بودن هیچ‌وقت از بين نمى‏رود، آنكه از بين مى‏رود يك نوع آسمان و زمين است و آن آسمان و زمين دنيايى است كه اين نظام مشهود را دارد و اما آسمان‌ها و زمينى كه مثلاً بهشت در آن‌ها است و به نور پروردگار روشن مى‏شود به‌هیچ‌وجه از بين نمى‏رود و خلاصه جهان همواره آسمان‌ها و زمينى دارد. چيزى كه هست در آخرت نظام دنيائيش را از دست مى‏دهد و با اين وضع ديگر هيچ اشكالى باقى نمى‏ماند. (5)
جواب 2) این‌گونه تعبيرات در ادبيات عرب معمولاً كنايه از ابديت و جاودانگى است، آيات موردبحث نيز خلود را به معنى جاودانگى بيان مى‏كند. مثلاً عرب مى‏گويد: اين وضع برقرار خواهد بود ما لاح كوكب (مادام كه ستاره‏اى مى‏درخشد) يا ما لاح الجديدان (مادام كه شب و روز وجود دارد) يا ما اضاء فجر (ما دام كه صبح مى‏درخشد) يا ما اختلف الليل و النهار (مادام كه شب و روز پی‌درپی فرامی‌رسد) و مانند این‌ها كه همه كنايه از جاودانگى است.
در كلام امام امير مؤمنان على (ع) در نهج‌البلاغه مى‏خوانيم: هنگامی‌که بعضى از خرده‏گيران ناآگاه به امام ايراد كردند كه چرا در تقسيم بیت‌المال رعايت مساوات مى‏كند و بعضى را براى تحكيم پايه‏هاى حكومت به ديگران ترجيح نمى‏دهد، امام ناراحت شد و فرمود: «أ تامرونى ان اطلب النصر بالجور فيمن وليت عليه و اللَّه لا اطور به ما سمر سمير و ما ام نجم فى السماء نجما»؛«آيا به من می‌گویید براى پيروزى دست به ستم نسبت به کسانی که تحت حكومت منند بزنم به خدا نزديك اين كار نمى‏روم مادام كه مردم شب‌ها به بحث مى‏نشينند و مادام كه ستارگان آسمان يكى پشت سر ديگرى طلوع و غروب دارد. (6)
در اشعار دعبل خزاعى در قصيده معروفى كه در حضور امام على بن موسی‌الرضا علیه‌السلام خواند اين شعر آمده است.
سابكيهم ما ذر فى الافق شارق‏        و نادى مناد الخير فى الصلوات‏
        
«من بر شهيدان خاندان پيامبر گريه مى‏كنم تا آن زمان كه خورشيد بر افق مشرق نور مى‏پاشد و تا آن زمان كه بانگ اذان براى دعوت به نماز بر مناره‏ها سر مى‏دهد».
البته اين مخصوص به ادبيات عرب نيست، در زبان‌های ديگر نيز کم‌وبیش وجود دارد و به‌هرحال دلالت آيه بر ابديت نبايد جاى گفتگو باشد. و به‌این‌ترتیب نيازى به گفتار كسانى كه مى‏گويند آسمان و زمين در اينجا آسمان و زمين قيامت است، كه جاودانى مى‏باشد نخواهد بود. (7)
نتیجه:
مادامت السموات و الارض می‌تواند دو جواب داشته باشد:
1. مراد آسمان و زمین قیامتی است نه زمینی
2. این عبارت کنایه از ابدیت است نه اینکه معنای حقیقی داشته باشد.
منابع بیشتر جهت مطالعه:
-محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش، ج 11، ص 30-36.
کلیدواژه:
آیه 107 هود، آیه 108 هود، مادامت السموات والارض، بقای آسمان‌ها و زمین، مدت بهشت، مدت جهنم.
پی‌نوشت‌ها:
1. سوره ابراهیم، آیه 48.
2. سوره زمر، آیه 74.
3. سوره رعد، آیه 21.
4. سوره نحل، آیه 96.
5. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش، ج 11، ص 29-30.
6. نهج‌البلاغه صبحى صالح خطبه 126.
7. ناصر مکارم و دوستان، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371 ش، ج 9، ص 245-246.
 

روش آقای فولادوند در ترجمه، میانه‌ای از ترجمه تحت‌اللفظ و ترجمه محتوایی می‌باشد.

پرسش:

بهترين و دقیق‌ترین ترجمه‌های فارسي قرآن را معرفي کنيد.

پاسخ:
برای اینکه روشن شود بهترین و دقیق‌ترین ترجمه‌های فارسی قرآن کریم کدام اند، ابتدا باید به تعریف ترجمه و سپس به معرفی اقسام مختلف آن و درنهایت نوع نیاز مراجعه‌کننده‌ی به ترجمه پرداخت تا مشخص شود کدام ترجمه می‌تواند برای این نیاز را برآورده کند.
به‌طورکلی مراد از ترجمه در اصطلاح و در عرف، انتقال معنى كلام از زبانى به زبان ديگر است. با توجه به اينكه جميع معانى و مقاصد منظور در متن اصلى را متضمن باشد به حدى كه گويى عين كلام را از لغتى به لغت ديگر منتقل كرده‏اند با علم به اينكه نقل عين كلام از زبانى به زبان ديگر ميسر نيست. (1)
نوع ترجمه‏هاى موجود قرآن کریم را می‌توان به سه دسته تقسيم كرد: ترجمه‌ی تحت‌اللفظی، ترجمه‌ی آزاد و ترجمه‌ی تفسیری (معنایی)، هرچند در نام‌گذاری آن‌ها اختلاف‌نظرهایی وجود دارد.
1. ترجمه تحت الفظى: يا كلمه به كلمه، كه مترجم زبان مبدأ را كلمه به كلمه به زبان مقصد برمى‏گرداند. در ترجمه‏هاى قديم قرآن، مترجمان باایمان به رعايت امانت كامل در برگرداندن كلام اللّه به فارسى اين روش را اتخاذ كرده‏اند. (2) گروهى معتقدند، اگر ما دقت وامانت را در ترجمه بخواهيم رعايت كنيم بايد واژه به واژه ترجمه كرده و جلو برويم. بدین‌وسیله حفظ امانت مى‏شود و دخالتى درآیات نمى‏شود. در اين نوع ترجمه، مترجم به‌جای هر كلمه از زبان مبدأ، كلمه‏اى از زبان مقصد را جايگزين مى‏كند، از نمونه‏هاى اين ترجمه مى‏توان ترجمه آقاى معزّى و روان جاوید را نام برد.
بايد متذكر شويم اين نوع ترجمه مشكلات جديدى را فراهم مى‏كند و هدف از ترجمه را مختل و ناقص مى‏كند و در اين نوع ترجمه در كلامى مانند قرآن كه مشحون از انواع كنايات، تشبيه‏ها و استعاره‏ها هست‏ ترجمه را قبيح و مستهجن مى‏كند و مى‏توان گفت اين نوع ترجمه نارساترين نوع ترجمه هست. مثلاً اگر بخواهيم آيه 29 سوره اسراء «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً» را ترجمه تحت‌اللفظی كنيم به اين صورت هست: «قرار نده دست خودت را بسته به گردنت و آن را از هم کاملاً گشاده مدار تا بنشینی نكوهيده و درمانده» خواننده اين ترجمه در حيرت خواهد ماند، چرا خداوند از بستن دست به گردن و از گشاده نمودن دست منع نموده است، ولى بايد توجه داشت كه «غلّ يدين» در لغت عرب كنايه از بخل ورزيدن و «بسط يدين» كنايه از سخاوت است‏. (3)
2- ترجمه آزاد: در این نوع ترجمه مترجم خود را مقيّد به برگرداندن دقيق لفظ يا معناى متنى كه ترجمه مى‏شود نمى‏داند، بلكه به‌تناسب هدفى كه دارد به كاستن يا افزودن بر محتواى متن مى‏پردازد، گرچه معنى را به‌طورکلی منتقل مى‏كند. روشن است ترجمه آزاد قرآن را نمى‏توان ترجمه واقعى آن دانست، بلكه بايد آن را استنباط و دريافت ترجمان شمرد. (4)
3- ترجمه تفسيرى (معنایی): در اين روش، مترجم معنى را از زبان مبدأ به زبان مقصد برمى‏گرداند، به‌طوری‌که مراد گوينده يا نويسنده کاملاً بيان شود و تا ممكن شود الفاظ دو زبان نيز هماهنگى داشته باشد. بلى گاه براى رساندن مقصود يا روانى جمله بايد عبارتى افزوده شود، كه به رعايت امانت اين افزوده‏ها را درون هلالين قرار مى‏دهند.
بهترين نوع ترجمه كلام اللّه، ترجمه تفسیری (معنايى) است كه مراد آيات را بازگو مى‏كند. البتّه كلمات و تعبيرات و جمله‌بندی بايد شيوا، گويا- و حتّى الامكان- زيبا و خوش‌خوان باشد. (5) اين نوع ترجمه بخشى از مشكلات ترجمه نوع اول را از ميان مى‏برد و پيام آيه را رساتر به مخاطبين منتقل مى‏سازد ولى چون در اين نوع‏ ترجمه يك تفسير اجمالى از آيات مطرح مى‏شود برداشت‌ها و دیدگاه‌های مترجم در ترجمه لحاظ مى‏شود: ترجمه آقاى مكارم، سراج و الهى قمشه‏اى از نوع ترجمه تفسيرى هست. (6)
حال باید دید شخصی که دنبال ترجمه است به کدام‌یک از انواع سه‌گانه ترجمه نیازمند است؟ اگر بخواهد ترجمه لغات قرآن کریم را بدون مراعات ادبیات زبان مقصود لفظ به لفظ پیش ببرد و به معنای هر کلمه‌ای در ذیل آن واقف گردد، خوب در این صورت نیازمند به ترجمه‌ی تحت‌اللفظی است. اگر بخواهد بدون تقید به معانی تک‌تک الفاظ یک معنای کلی را از آیه برداشت کند خوب باید سراغ ترجمه‌ی آزاد برود، ولی اگر در عین امانت‌داری یِ در انتقال معانی الفاظ، دنبال ریختن این الفاظ در قالب زبان فارسی با مراعات ادبیات زبان فارسی است و هر جا نیاز به توضیح دارد داخل دو هلال بیاورد، خوب باید سراغ ترجمه تفسیری یا معنوی برود.

باوجوداین تقسیم‌ها و دلایلی ازجمله فصاحت، بلاغت و اعجاز قرآن، نمی‌شود و نمی‌توان قرآن را به‌طور کامل همراه تمام ابعاد معنایی آن ترجمه کرد؛ لذا نمی‌توان با قاطعیت گفت: فلان ترجمه بهترین و کامل‌ترین است؛ اما در مقایسه ترجمه‌ها به‌صورت کلی و با توجه به برتری ترجمه تفسیری (معنایی) نسبت با سایر ترجمه‌ها می‌توان گفت: ترجمه‌های زیر جزء بهترین ترجمه‌های تفسیری‌اند:
1. ترجمه مجتبوی.
2. ترجمه آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی.
3. ترجمه محمدعلی رضایی اصفهانی.
4. ترجمه محمدرضا صفوی، بر اساس تفسیر المیزان.
5. ترجمه مشکینی.
6. ترجمه بهاءالدین خرمشاهی.
7. ترجمه غلامعلی حداد عادل.
8. ترجمه محمدمهدی فولادوند.
روش آقای فولادوند در ترجمه، میانه‌ای از ترجمه تحت‌اللفظ و ترجمه محتوایی می‌باشد یعنی دقت و مطابقت ترجمه با اصل آیه و همچنین خوش‌خوانی و روانی آن هیچ‌کدام فدای دیگری نشده است. علاوه بر این‌یکی از ویژگی‌های کم‌نظیر ترجمه حاضر، همت مترجم در ارائه یک ترجمه آهنگین در سوره‌های مکی انتهای قرآن است. بدون اغراق این ترجمه یکی از دقیق‌ترین و شیواترین ترجمه‌های معاصر است.
اما یکی از ترجمه‌هایی که به‌صورت اختصاصی برای مخاطب نوجوان و جوان نوشته‌شده است، «ترجمۀ خواندنی قرآن، به روش تفسیری و پیام‌رسان برای جوانان و نوجوانان» اثر حجه الاسلام علی ملکی است. این ترجمه به خاطر روان بودن و سادگی و همچنین به‌روز بودن اصطلاحات و لغات برای نوجوانان و جوانان بسیار دل‌نشین است.
در پایان قابل‌ذکر است که قرآن به زبان‌های زیادی ترجمه‌شده و می‌شود؛ و مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (به آدرس: www.noorsoft.org) نرم‌افزاری بانام «جامع التفاسیر» تهیه و ارائه کرده که علاوه بر متن قرآن کریم، قرائت‌های دل‌نشین، ترجمه‌ها و تفاسیر فراوانی به زبان‌های مختلف دارد و برای دانشجویان، طلاب و محققین بسیار مفید هست.

منابع بیشتر جهت مطالعه:
1. سید محمدحسن جواهرى، مقاله «پژوهشى در انواع ترجمه قرآن کریم»،پژوهشهای قرآنی، 1384ش، شماره 42 و 43 ویژه نامه ترجمه قرآن.
2. بی‌آزار شیرازی، قرآن ناطق، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، 1376 ش، ج 1.
پی‌نوشت ها:
1. علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 19.
2. محمدمهدی رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآن، مشهد/ تهران، آستان قدس/ سمت، 1379 ش، ص 150.
3. ر.ک: علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 27 -29.
4. محمدمهدی رکنی یزدی، آشنایی با علوم قرآن، مشهد/ تهران، آستان قدس/ سمت، 1379 ش، ص 151. 
5. همان.
6. ر.ک: علی نجار، اصول و مبانی ترجمه قرآن، رشت، کتاب مبین،1381 ش، ص 27-28.
 

صفحه‌ها