پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
کسب روزی حلال از تأکیدات مهم دینی به شمار می رود که معنای عامی دارد و یکی از راه های آن، کارکردن و کسب و کار است و منحصر در آن نیست.
شبهه دستور دین به بانوان برای کسب روزی حلال

پرسش:
در کتاب جامع الاخبار صفحه ۳۸۹ روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکرشده با این نص: کسب درآمد حلال بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است؛ سؤال من این است که چرا در این حدیث به زن ها هم امر به کسب درآمد شده است؟
 

پاسخ:
بنابر روایات معصومان علیهم‌السلام بر همگان لازم است که از حرام‌خوری دوری گزینند و در مقابل واجب است که به حلال‌خوری روی‌آورند؛ به عبارت دیگر به هیچ وجه جایز نیز که کسی از راه حرام رزق و روزی خود را کسب کند بلکه بر همگان واجب است که از راه حلال درصدد کسب رزق و روزی باشند. 
روایتی از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده است که فرمودند: «طَلبُ الحَلالِ فَریضهٌ على کُلِّ مُسلمٍ و مُسلمهٍ»، (1) طلب حلال، بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است.
درباره مفهوم «روزی حلال» باید گفت: ائمه اطهار علیهم‌السلام علاوه بر تشویق به‌روزی حلال، به شکل‌های گوناگون و نهی از خوردن مال حرام و بیان برخی از مصادیق آن همچون: ربا، رشوه و...، تفسیری از مفهوم رزق و روزی حلال ارائه کرده‌اند؛ چنانکه محمد بن ابی‌نصر به امام رضا علیه‌السلام عرض کرد: «جُعِلْتُ فِداکَ ادْعُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِیَ الْحَلالَ فَقالَ أَ تَدْرِی مَا الْحَلالُ؟ قُلْتُ الَّذِی عِنْدَنَا الْکَسْبُ الطَّیِّب‏»، قربانت شوم، من دعا می‌کنم که خداوند از روزی حلال خود به من عطا فرماید. حضرت فرمودند: «می‌دانی روزی حلال چیست»؟ عرض کردم: قربانت تا آنجا که می‌دانم کاسبی پاک را روزی حلال می‌شمارند. حضرت فرمودند: علی بن حسین علیه‌السلام می‌فرمودند: «الْحَلالُ هُوَ قُوتُ الْمُصْطَفَیْنَ ثُمَّ قالَ قُلْ أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْواسِع»، روزی حلال قوت برگزیدگان الهی است، ‏ در دعای خود بگو بار خدایا! از روزی واسعت به من عطا کن.
همچنین قرآن کریم در آیه 168 سوره بقره می‌فرماید: «اى مردم! ازآنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید و از گام‌هاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست. خداوند در این آیه شریفه، از طرفى به کسب رزق حلال امر می‌کند و از طرفى از ضد آن؛ یعنى حرام‌خوارى و انجام کار نامشروع نهى می‌کند و آن را تبعیت از شیطان می‌خواند. بر اساس آیات قرآن، خداوند رزق و روزی حلال و طیّب را برای انسان در نظر گرفته است: «و از چیزهاى پاک به شما روزى داد، باشد که سپاسگزارى کنید». (3) 
قرآن دغدغه مؤمنان در کسب‌وکار را در این می‌داند که به پاک و حلال بودن درآمد و تغذیه خود فکر می‌کنند. همچنان قرآن اصحاب کهف را مثال می‌آورد. آنان پس از بیداری از خواب سیصد و اندی ساله خود، دغدغه غذای حلال و پاکیزه را داشتند تا نور ایمانشان همچنان بدرخشد و خاموش نشود: «...تا ببیند کدام‌یک از غذاهاى آن پاکیزه‌تر است و از آن، غذایى برایتان بیاورد»؛ (4) ازاین‌رو؛ بر شخص مسلمان واجب است که همواره درصدد روزی حلال باشد.
بنابراین از این روایت پیامبر صل الله علیه و آله که فرمودند: «طلب حلال، بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است»؛ چنین برداشت نمی‌شود که حتماً زن ها باید دنبال کار کردن باشند؛ بلکه مهم این است که آنچه به دست می‌آورند باید از راه حلال باشد. به‌عبارت‌دیگر باید آنچه به دست می‌آورند حلال باشد و بر هیچ‌کسی اجازه داده نشده است که از راه حرام دنبال رزق و روزی باشند حال این کسب حلال ممکن است با کار کردن باشد و یا از طریقه هدیه و یا درآمد همسر خود باشد.
درنتیجه این روایت اهمیت و وجوب رزق حلال را بیان می‌کند و به‌صورت خاص دلالت بر کار کردن زن ها نمی‌کند. همچنان که در روایتی معمربن خلاد از حضرت رضا علیه‌السلام روایت کرده که فرمودند: حضرت باقر علیه‌السلام مردی را دیدند که می‌گفت: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلال»‏، امام فرمودند: تو از خداوند روزی پیامبران را درخواست می‌کنی، بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ رِزْقاً حَلالاً واسِعاً طَیِّباً مِنْ رِزْقِک‏»، (5) منظور از روزی پیامبران در روایت مذکور، رزقی است که در واقع حلال باشد؛ چنین رزقی، رزق پیامبران و اوصیای ایشان است، اما رزق مؤمنان، رزقی است که در ظاهرِ شریعت حلال باشد؛ یعنی مکلف، از طریق تقلید یا اجتهاد، به حلال بودن آن، علم پیدا کند، چه‌بسا رزق‌هایی که بر اساس ظاهر شریعت به حلال بودن آن‌ها حکم شده، مشتبه و شبهه‌ناک باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، ص 139.
2. کلینی محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج ‏2، ص 553.
3. سوره انفال، آیه 26.
4. سوره کهف، آیه 19.
5. کلینی محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج‏2، ص 552.