پرسش وپاسخ

برای توبه مراحلی تعریف شده تا شخص با پشت سر گذاشتن این مراحل به‌سوی مغفرت خدا بازگردد. اولین مرحله پشیمانی از گناه و سپس شخص خود را برای اصلاح گذشته آماده کند.
جبران گناه، شرط قبولی توبه

پرسش:
آیا شرط قبولی توبه، جبران گناهان است؟ چگونه باید جبران کرد، خصوصاً درباره گناهانی مثل غیبت یا زنا؟
 

پاسخ:
حقیقت توبه پشیمانی فرد از گناه و بازگشت از معصیت به اطاعت است و بر انسانی که بخواهد از معصیت خدا به اطاعت او بازگردد لازم است تا آنچه از واجبات را که به‌واسطه گناه ضایع نموده به جا آورد و آنچه را که از حرام انجام داده به‌واسطه ترک، جبران نماید.
توبه چیزی فراتر از استغفار زبانی است. توبه زمانی کامل می‌شود که شخص بعد از پشیمانی از گناه و عزم جدی برای عدم بازگشت دوباره به گناه، آنچه را ازدست‌داده جبران نماید. گناه، آثار سوء درونی و بیرونی دارد. گاهی اثر گناه فقط روح انسان را مکدر می‌سازد و گاه به‌واسطه گناهانِ فرد، خانواده، سایر افراد و یا اجتماع هم آسیب می‌بیند؛ بنابراین توبه حقیقی زمانی شکل می‌گیرد که شخص گناهکار تمام تلاش خود را برای از بین‌ بردن آثار سوء گناه در تمام ابعاد اعم از فردی، خانوادگی و اجتماعی به کار گیرد. قرآن می‌فرماید: ﴿ إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾؛ «مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و اصلاح نمایند؛ (و در مقام جبران گناهان گذشته برآیند که توبه آن‌ها پذیرفته خواهد شد) زیرا خداوند، آمرزنده و بخشنده است». (1)

جبران گناه
مهم‌ترین بخش توبه، جبران گناه است. اصلاً شرط اصلی پذیرش توبه همین اصلاح و جبران گناه است. اگر شخصی توبه کند؛ اما قدم در مسیر اصلاح و جبران گناهان گذشته نگذارد؛ یعنی توبه‌اش کامل نیست. قرآن می‌فرماید: ﴿ ثُمَّ إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴾؛ «پروردگار تو برای کسانی که از روی نادانی مرتکب کاری زشت شوند، سپس توبه کنند و به صلاح آیند، آمرزنده و مهربان است». (۲) پشیمانی از گناه و عزم بر ترک گناه برای همه گناهان یکسان است؛ یعنی چه گناهان فردی و چه اجتماعی و ... همه‌ و همه برای توبه نیازمند پشیمانی و تصمیم جدی بر ترک هستند؛ اما در بخش اصلاح و جبران گناه تفاوت‌هایی میان گناهان وجود دارد.
اگر گناه انسان حق‌الناس باشد انسان سریعاً باید حقوق مردم را ادا نماید. گاهی این حقوق مادی و مالی است که در این شرایط باید آن مال را به صاحبش بازگرداند و اگر آن شخص در قید حیات نباشد باید به وارثان او برگرداند. 
گاهی هم حقوق مردم معنوی است؛ مانند زمانی که پشت سر کسی غیبت کرده‌اید در این حالت اگر شرایط برای طلب حلالیت وجود دارد باید از آن شخص حلالیت بطلبید و اگر شرایطش نیست با انجام کار خیر به نیت او جبران نمایید؛ مثلاً به نیت او قرآن بخوانید یا صدقه دهید یا هر عمل صالح دیگری را از جانب او به جا آورید. 
بخشی از گناهان انسان هم حق‌الله است؛ مانند زمانی که انسان نماز و روزه‌اش را ضایع نموده است. برای اصلاح و جبران این گناهان هم شخص گناهکار باید عباداتی را که از او فوت‌شده قضا نماید و اگر کفّاره دارد (مانند ترک روزه عمدی و شکستن عهد و نذر) کفّاره آن را بدهد.

گاهی انسان با عمل خویش اسباب انحراف افراد دیگر را فراهم کرده است. مثلاً پوشش و گفتار و رفتار و نوشته‌های او چه در فضای حقیقی و چه مجازی منجر به انحراف دیگران شده است که در این شرایط برای جبران باید تمام همت خویش را به کار گیرد و برای هدایت و بازگرداندن آن افراد اقدام نماید. 
گاهی نیز انسان هم خودش گناه می‌کند و هم‌بستر گناه را برای دیگری فراهم می‌کند؛ مانند زمانی که شخص دچار گناه زنا می‌شود در این شرایط نیز شخص گناهکار باید از گناه خود توبه کند و متناسب با میزانی که در فراهم نمودن شرایط گناه برای خود و دیگران مقصر بوده، به جبران گناه بپردازد. با توجه ‌به حساسیت این موضوع، بیان این گناه برای دیگران یا طلب حلالیت از طرف مقابل لزومی ندارد و شخص باید با انجام عمل صالح و دعا برای هدایت خود و دیگری به جبران گناه بپردازد.
درعین‌حال با توجه ‌به اینکه گناه قلب انسان را مکدر می‌کند شخص باید با انجام عمل صالح و تقویت رابطه باخدا تاریکی قلب را به نور ایمان مبدل سازد و این‌گونه به اصلاح قلب مبادرت ورزد. امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ، وَ الْمُقیمُ عَلَى الذَّنْبِ وَ هُوَ مُسْتَغْفِرٌ مِنْهُ کَالْمُسْتَهْزِءُ»؛ (۳)«کسی که از گناه خویش توبه [کامل و جامع‌الشرایط] کند، مانند کسی است که گناهی از او سر نزده، امّا کسی که گناه را ادامه می‌دهد درحالی‌که از آن استغفار می‌کند، مانند کسی است که استهزاء می‌نماید».

اصلاح کردن
همان‌طور که اشاره شد انسان اهل گناه باید حق‌الله و حق‌الناس را جبران کند؛ اما در عین‌حال بعد از جبران گناه، شخص باید با تقویت عمل خویش مسیر اصلاح را در پیش گیرد و با انجام عمل صالح جبران مافات کند تا آثار گناه نیز از بین برود. قرآن می‌فرماید: ﴿ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ﴾؛ «چراکه حسنات، سیئات (و آثار آن‌ها را) از بین می‌برند». (۴) حسنات و کارهای نیکو مطلق‌اند و شامل عبادات و سایر امور ارزشمندی می‌شوند که شرع آن‌ها را تأیید کرده است. پس هر کار خیری را که شخص با قصد تقرب به‌جا آورد می‌توان در دایره حسنات قرارداد.
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید: «إنّ اللّه عزّ و جلّ یُکَفِّرُ بکلِّ حَسَنهٍ سیّئهً»؛ (۵) «خداوند متعال با هر کار نیکی، یک کار بد را می‌زداید»؛ به‌عنوان ‌مثال ازجمله راه‌هایی که برای اصلاح توصیه می‌شود کمک و انفاق به دیگران است. قرآن می‌فرماید: ﴿إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ ۖ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۚ وَیُکَفِّرُ عَنْکُمْ مِنْ سَیِّئَاتِکُمْ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ﴾؛ «اگر انفاق‌ها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آن‌ها را مخفی ساخته و به نیازمندان بدهید، برای شما بهتر است! و قسمتی از گناهان شما را می‌پوشاند؛ (و در پرتو بخشش در راه خدا، بخشوده خواهید شد.) و خداوند به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است». (6)

و یا در روایتی دیگر آمده است: ابو عثمان می‌گوید: من با سلمان فارسی زیر درختی نشسته بودم، او شاخه خشکی را گرفت و تکان داد تا تمام برگ‌هایش فروریخت، سپس رو به من کرد و گفت سؤال نکردی چرا این کار را کردم. گفتم: بگو ببینم منظورت چه بود؟ گفت: این همان کاری بود که پیامبر انجام داد هنگامی‌که خدمتش زیر درختی نشسته بودم، سپس پیامبر این سؤال را از من کرد و گفت سلمان نمی‌پرسی چرا چنین کردم؟ من عرض کردم بفرمائید چرا؟ فرمود: «ان المسلم اذا توضأ فاحسن الوضوء ثم صلی الصلوات الخمس تحاتت خطایاه کما تحات هذا الورق»؛ هنگامی‌که مسلمان وضو بگیرد و خوب وضو بگیرد، سپس نمازهای پنج‌گانه را بجا آورد، گناهان او فرومی‌ریزد، همان‌گونه که‌برگ‌های این شاخه فروریخت. (7)
در برخی روایات خواندن نمازهای مستحبی و نافله، مخصوصاً نماز شب عامل محو گناهان معرفی‌شده است. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «قَالَ صَلَاهُ الْمُؤْمِنِ بِاللَّیْلِ تَذْهَبُ بِمَا عَمِلَ مِنْ ذَنْبٍ بِالنَّهَارِ»؛ (۸)«نماز شب مؤمن، گناهان روز او را محو و نابود می‌سازد»؛ و در روایتی در رابطه‌ با جبران گناه غیبت آمده است: «سُئِلَ النَّبِىُّ صلی‌الله علیه و آله ما کَفّارَهُ الإغتِیابِ قالَ: تَستَغفِرُاللّه لِمَن اغتَبتَهُ کُلَّما ذَکَرتَهُ»؛ (۹)«از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله سؤال شد: کفّاره غیبت کردن چیست؟ فرمود: هرگاه او را یاد کردی برای او از خدا طلب مغفرت کنی».

نتیجه:
برای توبه مراحلی تعریف‌شده است تا شخص با پشت سر گذاشتن این مراحل به‌سوی بخشش و مغفرت خدا بازگردد. اولین مرحله ندامت و پشیمانی از گناه است. عزم بر ترک گناه برای همیشه، بعد از پشیمانی انجام می‌گیرد و سپس شخص خود را برای اصلاح یا همان جبران مافات مجهز می‌نماید. جبران حق‌الناس و ادای حق‌الله از مهم‌ترین شرایط پذیرش توبه است. با توجه‌ به اینکه گناه در روح و جان انسان اثر منفی دارد شخص بعد از توبه باید با انجام حسنات، اثر گناه را رفع نماید.

منابع برای مطالعه بیشتر:
1. توبه آغوش رحمت، حسین انصاریان.
2. توبه، حسین مظاهری.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره آل‌عمران، آیه ۸۹.
2. سوره نحل، آیه ۱۱۹.
3. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / مصحح: غفاری علی‌اکبر و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج ۲، ص ۴۳۵.
4. سوره هود، آیه ۱۱۴.
5. مفید، محمد بن محمد، الأمالی، محقق / مصحح: استاد ولی حسین و علی‌اکبر غفاری، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول،  1413 ق، ص ۲۶۲.
6. سوره بقره، آیه ۲۷۱.
7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و دوم، 1374 ه. ش، ج ۹، ص ۲۶۸.
8. الشیخ الکلینی، الکافی، المحقق / المصحح: غفاری علی‌اکبر و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج ۳، ص ۲۶۶.
9. الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بتصحیحه وتحقیقه الرازی، الشیخ محمد، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ج ۱۵، ص ۵۸۳.

برخی افراد با سوء استفاده از احساسات و اعتقادات مردم و برای رسیدن به خواسته ای، شایعه ای را مطرح می کنند و به آن رنگ دینی می دهند که هوشیاری مردم را می طلبد.
خوش یمنی خرید در روز 13 صفر

پرسش
آیا درست است که ماه صفر و به‌خصوص روز سیزدهم آن برای خرید وقت خوب و خوش‌یمنی است؟ آیا حدیثی در این مورد داریم؟
 

مقدمه
در فضای مجازی و کانال‌ها، مطلبی در مورد خوش‌یمن بودن روز سیزدهم ماه صفر شایع شده و چنین مطرح گردیده که خرید طلا، خانه، جاکلیدی و ... موجب حاجت‌روایی و برکت می‌شود. برخی از مردم با توجه به این مطلب، خریدهای خود را در این روز انجام می‌دهند. در متن پیش رو به بررسی این مطلب پرداخته خواهد شد و بر اساس روایات، صحت و سقم آن مورد بررسی قرار می‌گیرد.

1. بررسی خوش‌یمنی سیزدهم ماه صفر
با جست‌وجوی انجام شده در منابع معتبر حدیثی شیعه، مطلبی که دلالت بر خوش‌یمن بودن روز سیزدهم ماه صفر و توصیه به خرید کنند یافت نشد. در کتاب الدروع الواقیة در ضمن احادیثی از امام صادق علیه‌السلام، برای هرکدام از ایام ماه، توصیه‌ها و آثاری بیان شده است. در این روایات، برخی از روزها برای انجام کارها و کسب درآمد و طلب حوائج خوب و مبارک دانسته شده است.  مثلاً در مورد روز اول هر ماه چنین بیان شده است: روز اول هر ماه مبارک است و خداوند در این روز حضرت آدم علیه‌السلام را خلق کرد است و روز خوبی برای طلب حوائج ( انجام کارها)  و وارد شدن بر سلطان  و فراگیری دانش و ازدواج و سفر است.(1)
همچنین در روایات دیگر برخی از ایام ماه، مانند روز سوم، روز نحس شمرده شده و از انجام کارها و کسب درآمد و ... منع شده است. به‌عنوان‌مثال برای روز سوم ماه، امام علیه‌السلام چنین بیان فرموده اند: این روز، روز نحس دائمی است و لذا در این روز از رفتن به پیش سلطان بپرهیز و خریدوفروش نداشته باشد و به دنبال کارها و حوائج نروید و در این روز معامله نکنید و با کسی در این روز شریک نشوید.(2)
در مورد روز سیزدهم که روز مورد بحث است، چنین بیان شده است: هَذَا يَوْمُ نَحْسٍ يُكْرَهُ فِيهِ كُلُّ أَمْرٍ، وَ تُتَّقَى فِيهِ الْمُنَازَعَاتُ وَ الْحُكُومَةُ وَ لِقَاءُ السُّلْطَانِ وَ غَيْرِهِ، وَ لَا يُدْهَنُ فِيهِ الرَّأْسُ، وَ لَا يُحْلَقُ الشَّعْرُ، وَ مَنْ ضَلَّ فِيهِ أَوْ هَرَبَ سَلِمَ، وَ مَنْ مَرِضَ فِيهِ سَلِمَ وَ مَنْ وُلِدَ فِيهِ وَ كَانَ ذَكَراً لَا يَعِيشُ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ غَيْرَ ذَاك‏؛ (3) این روز (یعنی روز سیزدهم) روز نحسی است و هر چیز در آن کراهت دارد. در این روز دعوا و امور حکومتی و دیدار با سلطان و... انجام نمی‌شود.در این روز سر روغن زده نمی‌شود و مو تراشیده نمی‌شود. کسی که در این روز گم شود یا فرار کند سالم می‌ماند و کسی که بیمار شود سالم می‌ماند. و فرزندی که در این روز به دنیا بیاید زنده نمی‌ماند مگر این‌که خداوند غیر این را بخواهد. 
بنابراین برای خوش‌یمن بودن خرید خانه و طلا و ... در روز سیزدهم ماه صفر هیچ روایتی یافت نشد و بلکه برعکس در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام، روز سیزدهم نه‌تنها خوش‌یمن نیست بلکه نحس است و انجام هر کار مهمی در آن کراهت دارد. بنابراین، مطابق روایات اسلامی دلیلی بر خوش‌یمنی و برکت در این روز وجود ندارد.

2. بررسی نحسی سیزدهم ماه
بیان شد که برای خوش‌یمن بودن سیزدهم ماه صفر هیچ روایتی یافت نشد و روایت امام صادق علیه‌السلام نیز بر نحسی روز سیزدهم هر ماه دلالت دارد. اما حالا که برای خریدوفروش و سایر کارها، این روز خوش‌یمن نیست، آیا می‌توان گفت که برعکس، در این روز نباید چیزی خرید و کارهای روزمره و حتی مهم را انجام داد؟
اولاً این حدیث اختصاصی به ماه صفر ندارد و برای روز سیزدهم همه‌ی ماه‌های قمری است. 
ثانیا این روایت از جهت سندی معتبر نیست چراکه افرادی ناشناخته در سند آن وجود دارند. همچنین حدیث مورد بحث در سایر منابع معتبر حدیثی شیعه نقل نشده است. 
ثالثا در آخر این حدیث، ناتمام بودن امور و نحسی این روز به مشیت خداوند گره خورده است. به معنای دیگر این روز دارای آثار بدی است ولی آثار ناگوار ذکر شده، از قدرت خداوند بالاتر نیست و چنانچه خداوند اراده کند، چنین آثاری نخواهد بود. 
رابعا، در روایات دیگری راهکارهایی برای برطرف کردن نحسی روزها بیان شده است. به‌عنوان‌مثال در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ حِينَ يُصْبِحُ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِكَ الْيَوْمِ؛ (4) هركه صبح را با صدقه آغاز كند، خداوند شومى آن روز را از او برطرف مى‌كند. این روایت از جهت سندی صحیح است. در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله این صدقه در دو بخش از روز سفارش شده است: إِذَا أَصْبَحْتَ فَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ تُذْهِبُ عَنْكَ نَحْسَ ذَلِكَ الْيَوْمِ، وَ إِذَا أَمْسَيْت‏ فَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ تُذْهِبُ عَنْكَ نَحْسَ تِلْكَ اللَّيْلَة. (5) هر صبح صدقه‌ای بده تا شومی آن روز از نزد تو برود و هر شب صدقه‌ای بده تا شومی آن شب از نزد تو برود.
بنابراین، نحسی روز سیزدهم ماه نیز ثابت شده نیست و چنانچه اثبات نیز شود، قابل رفع می باشد.

نتیجه
مطابق جست‌وجوی انجام شده در منابع حدیثی، روایتی که نشان‌دهنده خوش‌یمن و بابرکت بودن سیزدهم ماه صفر باشد یافت نشد. همچنین در این روز سفارشی از اهل‌بیت علیهم‌السلام در مورد خرید طلا و خانه و ... وجود ندارد. به نظر می‌رسد این شایعه برای سودجویی برخی افراد بوده و پایه‌ی دینی و مذهبی ندارد. در برخی احادیث روز سیزدهم هر ماه و نه‌فقط ماه صفر نحس دانسته شده است. فارغ از این‌که این روایات از جهت سندی قابل‌قبول نیست، راهکارهایی نیز برای برطرف کردن نحسی این روز وجود دارد. بنابراین، در این روز خریدوفروش و ... نه خوش‌یمن و نه دارای نحسی است.

پی‌نوشت
1- ابن طاووس، على بن موسى‏،    الدروع الواقية، محقق / مصحح: ندارد، بیروت: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، 1415 ق ، ص  79    .
2- همان، ص  87    .  
3- همان، ص  114    . 
4- كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1407 ق‏، ج‏4، ص  6، ح 7     .
5- حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد (ط - الحديثة)، محقق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، قم: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، 1413 ق، ص  120، ح 423.
 

هدف از ازدواج و تشکیل خانواده رسیدن انسان به آرامش است. این آرامش اگر همراه با تعقل و همدلی باشد ماندگار است والا با فراز و نشیب های زندگی، دستخوش تغییر می شود.
اجازۀ شوهر برای زیارت اربعین

پرسش:
شوهرم اجازه نمی‌دهد من با کاروان به زیارت اربعین بروم. بهانه تنهایی و این چیزها را می‌آورد. به نظرتان چه کنم؟
 

پاسخ:
هدف از ازدواج و تشکیل خانواده رسیدن انسان به آرامش است. خداوند قانون ازدواج را برای بشر نوشت تا در سایه این قانون زن و مرد دررسیدن به کمال، یکدیگر را کمک نمایند. از دیگر سو خداوند در قرآن تصریح کرده است که رهبر و سرپرست یک خانواده مرد است و باید مدیریت خانواده را بر عهده بگیرد. البته منظور از سرپرستی و مدیریت، استبداد و زورگویی نیست، بلکه منظور، اداره امور و هدایت زندگی و تأمین معیشت است. در اوامر و نواهی الهی (آنچه شرعاً بر زن واجب یا حرام است مثل نماز یا ترک گناه و امثال آن) امرونهی و رضایت و عدم رضایت و اذن و عدم اذن شوهر اثری ندارد، بلکه بر زن واجب است مطیع شرع باشد. 
در ادامه بیشتر توضیح می‌دهیم:

1.خروج از منزل:
ازجمله مواردی که اطاعت از شوهر در آن، برای زنان واجب است مسئله خروج زن از منزل است. درباره مسئله ممنوعیت خروج زن از منزل در صورت منع شوهر در روایتی از امام صادق علیه‌السلام که در آن برخی از نواهی رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمده می‌خوانیم: «نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله أَنْ تورج الْمَرْأَهُ مِنْ بَیتِهَا بِغَیرِ إِذْنِ زوج‌ها؛(1)  رسول خدا صلی‌الله علیه و آله از اینکه زن بدون اجازه شوهر از منزل خارج شود نهی فرموده است» همچنین در حدیث دیگری از امام باقر علیه‌السلام می‌خوانیم که به نقل از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله درباره یکی از حقوقی که شوهر بر زن خود دارد می‌فرماید: «وَ لَا تورج مِنْ بَیتِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ؛(2)  زن از منزلش بدون اجازه شوهرش خارج نمی‌شود».

2. ممنوعیت سوء استفاده:
 برخی مردها از این توصیه شرعی و اخلاقی سوء استفاده کرده و به خود اجازه می‌دهند که همسر خود را در خانه زندانی کنند و از حق آزادی محروم سازند. گاهی کار به‌جایی می‌رسد که حتی بعضی از مردان به همسران خود اجازه نمی‌دهند که به دیدار خانواده بروند و یا در مجالس دینی و علمی شرکت کنند. مردها باید بدین نکته توجه داشته باشند که این‌یک حکم مطلق و عام نیست که در همه حال قابل‌ اجرا باشد. این رفتار در صورتی جایز است که ظلم به همسر نباشد؛ بنابراین مرد حق ندارد به‌منظور قدرت‌نمایی و به‌دلخواه خود همسرش را از بیرون رفتن از منزل نهی کند، بلکه زمانی می‌تواند از این حق استفاده کند که نسبت به همسرش بی‌اعتماد باشد و خروج او را موجب مفاسد اخلاقی و اجتماعی یا اختلال در زندگی و پرورش فرزندان یا تضییع حق واجب خود بداند.

3. توجه به رضایت قلبی:
نکته مهم و مربوط به پرسش شما این است که می‌دانیم خروج شما از منزل برای سفر اربعین بدون اجازه همسرتان نیست منتها منظور ما از آوردن این بخش این است که از حیث اخلاقی بهتر است به رضایت قلبی ایشان برای خروج از منزل توجه کنید نه صرفاً اعلام رضایت زبانی یعنی ممکن است همسرتان به شما به شکل زبانی اجازه رفتن بدهند؛ اما قلباً از رفتن شما احساس ناراحتی می‌کنند؛ بنابراین بهتر است متناسب با میل قلبی ایشان رفتار نموده و از رفتن به سفر منصرف شوید. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «لاشَفیعَ لِلمَرأَهِ أنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛(3)  برای زن نزد پروردگارش هیچ شفاعت کننده‌ای کارسازتر از خشنودی شوهرش نیست».
تمکین یکی دیگر از موارد لزوم تبعیت، اطاعت زن از شوهر در مسائل زناشویی و بهره‌مندی جنسی است؛ بدین معنا که بر زن واجب است همسر خود را تمکین نموده و در این رابطه کوتاهی ننماید. گاهی زن قصد عدم تمکین همسرش را ندارد، اما ممکن است سفر رفتن او و یا دور بودن از همسرش زمینه عدم تمکین را فراهم آورد. به همین دلیل بهتر است در این مسئله دقت شود و چنانچه سفری منجر به نارضایتی شوهر در مسئله تمکین می‌شود از آن سفر اجتناب نمود.

4. سفر با همسر:
اگرچه سفر زیارت اربعین مستحب است، اما از حیث ارزشمندی در دایره امور بسیار ارزشمند و اثرگذار قرار می‌گیرد؛ بنابراین اگر می‌توانید از طریق تشویق و کمک به همسرتان سعی کنید در این مسیر عشق و ارادت به اهل‌البیت علیهم‌السلام سفر دوتایی را تجربه نمایید. گاهی برخی افراد با شنیدن اجر و ثواب‌های معنوی و تأثیرات روحی این سفر، به رفتن ترغیب می‌شوند.

نکوهش اصرار و لجبازی: اگرچه خاطرات و حال و هوای سفر اربعین مخصوصاً برای آن‌ها که رفته‌اند به‌گونه‌ای است که نمی‌توانند از این سفر دل بِکنند؛ اما اگر رضایت قلبی دررفتن شما نیست بهتر است تسلیم شوید و بدون اصرار یا لجبازی، موضوع شیرین زیارت و سفر معنوی را به معضل لاینحل مبدل نسازید و زندگی خود را بابت این مسئله تلخ نکنید.

5. بد بودن بی‌تفاوتی:
کسی که قرار است زائر امام حسین علیه‌السلام شود باید در عمل به سنخیت روحی با امام برسد. منظور این است همان‌طور که امام مسئولیت شناس بودند، زائر و محب و دوستدار امام هم باید مسئولیت شناس باشد. شاید شما بتوانید بدون توجه به موضوع تنهایی همسرتان، به این سفر بروید و برگردید، اما وظیفه اصلی شما حفظ کانون خانواده است. پس اگر احتمال می‌دهید چیزی ولو در حد اندک به کانون خانواده لطمه می‌زند نباید سراغ آن بروید ولو سفر مستحبی بسیار باارزشی همچون اربعین باشد.

6. عشق عملی:
انسان دارای دو ویژگی مهم است یکی معرفت و شناخت و یا همان بینش و دیگری عشق و محبت یا همان گرایش که تقویت این دو بُعد می‌تواند او را موفق‌تر سازد و به ایمان نزدیک گرداند. نقطه نهایی برای انسان، تقرب به خداوند است و محبت به اولیاء الهی بدین‌ جهت است که به انسان برای رسیدن به قله کمک می‌کند. وقتی انسان نسبت به اهل‌البیت علیهم‌السلام عشق می‌ورزد و در مسیر آن‌ها قدم برمی‌دارد بُعد بینش و گرایش او تقویت می‌گردد. درواقع عواطف انسان به‌ واسطه این عشق جهت می‌یابد. حال اگر انسان چیزی را بخواهد که جهتش معنوی باشد و عواطف دینی انسان در آن دخیل باشد مثل عشقی که شما به زیارت اربعین دارید و درعین‌حال مسئولیت دیگری بر عهده انسان باشد مانند وظیفه‌ای که شما در برابر همسرتان دارید در این شرایط سخت، نوع انتخاب انسان می‌تواند میزان ایمان او را محک بزند. 
از یک ‌سو گرایش و احساس، شمارا به رفتن می‌خواند و از دیگر سو معرفت و شناخت به شما می‌گوید بمان و به همسرت خدمت کن، چون خواست خدا این است. اینجاست که باید دست به انتخاب زده و با نوع انتخاب خویش ایمان خود را ثابت کنید. امامان معصوم علیهم‌السلام کسانی هستند که در دلشان چیزی جز آنچه خدا می‌خواهد، ظهور نمی‌کند: «قُلوبُنَا أَوعِیَهٌ لِمَشِیَّهِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ شِئنَا؛(4)  در دل‌های ما فقط خواست خدا شکل می‌گیرد؛ پس هر آنچه را که او بخواهد، ما می‌خواهیم». تلاش کنید درک و معرفت خویش را نسبت به حضرت امام حسین علیه‌السلام افزون نمایید؛ طبیعی است که هرچقدر معرفت شما بیشتر شود علاقه و محبت شما به حضرت بیشتر خواهد شد و هرچقدر محبت شما افزون شود تبعیت شما از حضرت بیشتر شده و تبعیت شما ازایشان، موجب ایجاد سنخیت می‌شود. امام سجاد علیه‌السلام دراین ‌باره می‌فرماید: «أَلاَ وَ إِنَّ أَبغضَ النَّاسِ إِلَی اللَّهِ مَن یَقتَدِی بِسُنَّه الامام وَ لاَ یَقتَدِی بأعمالِهِ؛(5)  آگاه باشید که مبغوض ‌ترین مردم نزد خداوند، کسی است که در ظاهر به راه و روشِ امام علیه‌السلام اقتدا می‌کند؛ امّا به اعمال او اقتدا نمی‌کند».

7. روش‌های گوناگون تقرب:
حضور اهل‌البیت همیشه و همه‌جا می‌تواند دستگیر ما باشد به شرطی که ما نسبت به آن حضرات بی‌توجه نباشیم؛ بنابراین حتی اگر نتوانستید به این سفر بروید شاید به‌ظاهر سفر را از دست‌ داده باشید، اما اهل‌البیت را از دست نداده‌اید و همین‌جا هم می‌توانید رابطه قلبی و معنوی خود را با امام حسین علیه‌السلام تقویت نمایید. امید که خداوند توفیق رفتن به این سفر معنوی را در کنار همسرتان به شما عنایت کند؛ اما اگر نرفتید تصور نکنید که مأجور نیستید اتفاقاً شما نزد خداوند عزیز خواهید شد. چون علیرغم عشق خویش به این سفر برای رضایت همسر تن به نرفتن دادید. پس بعد از آن نیز اجر خود را ضایع نکنید و مراقب کلام و رفتارتان باشید و ایشان را بابت نرفتن خود سرزنش نکنید کسی که در برابر خطای همسرش عفو و گذشت داشته باشد و دائماً او را به خاطر تصمیماتش سرزنش نکند بذر محبت را در زندگی می‌کارد؛ اما برعکس کسی که مدام رفتارهای همسر را همچون پتکی بر سر او بکوبد، موجبات دلسردی در زندگی را فراهم خواهد کرد. هرچقدر شما در این زندگی گذشت داشته باشید اجرتان نزد خدا محفوظ است.

نتیجه: 
خانواده مهم‌ترین نهاد در اجتماع است و همه آنچه در آموزه‌های اسلام در قالب امرونهی به زن و مرد ارائه‌شده است برای حفظ کانون گرم خانواده هست. مدیر بودن مرد به معنای اسیر بودن زن در دست وی نیست تا بتواند به‌دلخواه خود عمل کند. لذا در رابطه با تبعیت و اطاعت از شوهر نیز باید دقت کنیم که این اطاعت، اطاعت مطلق نبوده و بلکه مشروط به رعایت ضوابط شرعی است. اگر همسرتان برای رفتن شما اعلام رضایت کنند شما ازنظر فقهی می‌توانید بروید و با رفتن گناهی مرتکب نشده‌اید؛ اما از حیث اخلاقی بهتر است به نیازهای ایشان توجه کنید. دقت کنید که نهاد خانواده صرفاً با وظایف و تکالیف حقوقی قابل اداره نیست. اینجاست که وظایف اخلاقی زن و شوهر جلوه‌گر می‌شود و باعث گرمای نهاد خانواده می‌شود چراکه کسب رضایت شوهر در امور اخلاقی، نقش مهم و سازنده‌ای در زندگی موفق و پایدار دارد.

 

 

معرفی منابع برای مطالعۀ بیشتر:
1.    مدیریت روابط زناشویی: آسیب‌ها و راه‌حل‌ها در روابط زناشویی، سید جلال یونسی.
2.    آفاق محبت: به اهل‌بیت عصمت و طهارت، عبدالحسین امینی.
3.    آیینه جمال: نگرشی بر مکارم اخلاق امام حسین علیه‌السلام، لطف‌الله صافی گلپایگانی. 

پی نوشت:
1. شیخ حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 20، ص 161.
2. همان، ص 158.
3. مجلسی، شیخ محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، ج 103، ص 256.
4. همان، ج 52، ص 51.
5. کلینی، الکافی، ج 8، ص 234، باب 8، ح 312.

زیارت اربعین، در عین اینکه دارای آثار بسیار بزرگ و باشکوهی است ولی برای برخی از خانواده ها تبعاتی نیز دارد که مدیریت و تصمیم گیری درست در مورد آن ضروری است.
زیارت اربعین شوهر و تنها ماندن همسر و فرزندان

پرسش:
آیا از نظر اخلاقی درست است که مرد به تنهایی به زیارت اربعین برود و بنده، به‌تنهایی از بچه‌های کوچک مراقبت کنم و این‌همه زحمت را تحمل‌ کنم؟
 

پاسخ:
چند سالی است که شیعیان و دوستان اهل‌بیت علیهم‌السلام از سراسر جهان، به‌ویژه ایران اسلامی، همراه با شیعیان عراق در مراسم اربعین باشکوه و معنوی شرکت می‌کنند. اگرچه این مراسم باشکوه و پرعظمت، از جنبه‌های گوناگون آثار و برکاتی را با خود به همراه داشته و دارد ولی عوارضی هم می‌تواند داشته باشد که یکی از آن‌ها روابط بین همسران در این سفرهاست. اغلب بانوان، با ورود به زندگی مشترک، دوست دارند تمام کار ها و سفرها و تفریحات شان در کنار شوهر باشد؛ بنابراین حتی فکر تنهایی سفر رفتن شوهر نیز، برایشان آزاردهنده است. در این مورد باید نکاتی را مدنظر داشته باشید. 

1. سفر زیارتی اربعین یکی از سفرهای معنوی است که از روایاتی که بر ثواب زیارت امام حسین علیه‌السلام دلالت می‌کند ریشه گرفته است. روایات معتبر اسلامی از اهمیت این مسئله و تأکید پیشوایان دین بر زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره جانبازی‌های شهیدان کربلا حکایت می‌کند. تعابیری که در روایات ما در این باره وارد شده و پاداش‌های گوناگونی که بر این امر مژده داده شده است، بسیار شگفت‌انگیز می‌نماید. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «خداوند خیر هرکس را بخواهد، دوستی امام حسین و دوستی زیارت او را در دلش می‌افکند و برای هرکس بد بخواهد، بغض امام حسین و بغض زیارت او را در قلبش قرار می‌دهد».(1)  امام رضا علیه‌السلام فرمود: «هرکس اباعبدالله را در کنار نهر فرات زیارت کند، مانند کسی است که خداوند را در بالای عرش زیارت کرده است».(2)  بنابراین قطعاً اصل این سفر برای مرد و زن ارزشمند و دارای ثواب است. 

2. اما تنها رفتن شوهرتان باید واکاوری و بررسی شود. علت اینکه تنها سفر می‌رود چیست؟ آیا فرزندان تان کوچک هستند و اگر شما را همراه بیاورد فرزندان تان اذیت می‌شوند؟ آیا از نظر مالی توانایی انجام این سفر همراه شما و فرزندان را ندارد؟ آیا توانایی دارد و برای راحتی خودش تنهایی سفر می‌کند؟ یا دلیل دیگری وجود دارد. یا غیراخلاقی بودن سفر همسرتان بدون شما به نیت و شرایط ایشان برمی‌گردد. 
نحوه برخورد و موضع‌گیری شما کاملاً بستگی به علت سفر تنهایی ایشان دارد. همچنین حکم اخلاقی نیز وابسته به همین دلیل‌هاست. اگر شوهری به خاطر راحتی خودش و از روی بی‌مسئولیتی تنهایی سفر کند حتی سفر زیارتی برود این کار غیراخلاقی و غیر متعهدانه است. زن و شوهر باید با یکدیگر مسئولانه رفتار کنند و با درک متقابل تصمیم بگیرند؛ اما اگر واقعاً دوست دارد شما را هم زیارت ببرد، ولی به خاطر عدم توانایی مالی یا به خاطر کمتر اذیت شدن شما و فرزندان تان در مسیر پیاده‌روی تصمیم گرفته تنهایی سفر کند، این کارش غیراخلاقی نیست و باید با صحبت و مدارا با شما را نیز راضی کند. 

3. توصیه ما به شما این است در مورد این سفر با همسرتان صحبت کنید و تلاش کنید با همراهی و مدارا با این موضوع برخورد کنید. زیارت امام حسین علیه‌السلام یکی از شعارهای اسلامی است که هرکسی به هر نحوی می‌تواند باید سعی کند آن را بلند و بزرگ کند. اگر تنهایی سفر کردن همسرتان از روی بی‌مسئولیتی و بی‌اعتنایی به شما نیست با ایشان همراهی کنید. اگر مشکل مالی ندارد و به فکر شما و زحمت مسیر پیاده‌روی است و شما دوست دارید همراه ایشان باشید با ایشان صحبت کنید و اطمینان دهید که سختی راه را تحمل می‌کنید تا تصمیم شان برای همراهی شما تغییر کند. 
اگر نمی‌تواند شما را همراه ببرد و یا شما نیز توانایی همراهی ایشان را ندارید سعی کنید با موافقت تان شریک در ثواب این سفر باشید. قطعاً شما با فداکاری که می‌کنید و زیارت امام از راه دور، علاوه بر کسب ثواب زیارت از راه دور که در روایات آمده است این زیارت از راه دور برای تو یک زیارت نوشته می‌شود و هر زیارت معادل یک حجّ و یک عمره است؛(3)  شما ثواب همراهی و مدارا و تحمل در زندگی زناشویی را نیز می‌برید. 

نتیجه:
زیارت امام حسین علیه‌السلام همیشه دارای ثواب و برکت است و زیارت اربعین نیز ریشه در اصل ثواب زیارت امام دارد. اخلاقی یا غیراخلاقی بودن سفر همسرتان بدون شما به نیت و شرایط ایشان برمی‌گردد. اگر از روی بی‌مسئولیتی است و توانایی دارد، ولی شما را نمی‌برد و شما را راضی نمی‌کند بله کارش اخلاقی نیست، ولی اگر نمی‌تواند یا به خاطر عدم اذیت شدن شما تنهایی سفر می‌کند کارش غیراخلاقی نیست. بهتر است شما با ایشان صحبت کنید. اگر مایلید بروید و تحمل می‌کنید و همسرتان توانایی مالی هم دارد ایشان را راضی کنید و اطمینان دهید که سختی‌ها را تحمل می‌کنید و همراهشان شوید. ولی اگر امکانات مالی نیست یا تحمل سفر را ندارید در صورت امکان، با مدارا و همراهی اجازه دهید ایشان به سفر زیارتی برود و شما نیز قطعاً باتحمل سختی‌ها هم ثواب زیارت و هم ثواب همراهی با همسر را درک می‌کنید. 

منابع بیشتر برای مطالعه:
1. کامل الزیارات اثر ابن قولویه. 
2. کربلا: فضایل زیارت امام حسین اثر محمدحسن اصطهباناتی. 
3. آیین همسرداری، ابراهیم امینی

پی نوشت:
1. شیخ حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 14، ص 496. 
2. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 46. 
3. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 9، ص 349. 

تاکید بر زیارت امام حسین علیه‌السلام با پای پیاده، خاستگاه دینی دارد و بنا بر آنچه در منابع روایی آمده، سبب بخشش گناه و ارتقای درجات معنوی است.
بازآفرینی اولین زیارت اربعین

پرسش:
زیارت قبور سیدالشهدا و یاران ایشان توسط جابر یا اهل بیت، چه اهمیتی دارد که هر ساله شیعیان در پاسداشت آن روز، این زیارت را بازآفرینی می کنند؟! اگر قرار به بازآفرینی است چرا از شام بازآفرینی نمی کنند؟!
 

پاسخ:
 دین اسلام بر زنده نگه داشتن یاد و خاطره بزرگان دینی تأکید دارد و پیشوایان دینی به زیارت بارگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امامان معصوم علیهم‌السلام و دیگر بزرگان دینی سفارش کرده اند. در فرهنگ تشیع، زیارت مرقد امام حسین علیه‌السلام اهمیت ویژه ای دارد و در بسیاری از روایات، فضیلت والایی برای آن ذکر شده است. در همین راستا، از دیرباز تاکنون، پاسداشت اربعین حسینی علیه‌السلام جلوه ای خاص در جوامع پیدا کرده و پر شور تر از گذشته انجام می شود. از این رو، در اینجا با ذکر نکاتی به علل بازآفرینی این رویداد می پردازیم:

 نکته اول:
 اساس و زیر بنای پیاده‌روی اربعین و پاسداست و گردهمایی در آن روز، اعتقاد به جایگاه رفیع «زیارت» است. زیارت، عملی عبادی به معنای حضور در پیشگاه پیشوایان دینی یا نزد قبور آنان یا دیدار از مکانی مقدس یا محترم برای اظهار ارادت و احترام و کسب فیض معنوی است. شیخ الرئیس ابن سینا درباره تاثیر زیارت بر زائر می نویسد: «زائر که با وجود مادی و روحی خویش به سوی محل زیارت می‌رود از نفسِ زیارت‌شده استمداد می‌طلبد تا خیری را تحصیل یا زیانی را دفع کند. نفس زیارت‌شده نیز به جهت جدا شدن از عالم ماده و مشابهتی که با عقول مجرد یافته است، منشأ اثر فراوان و کامل‌تری خواهد بود. و چون زائر با جسم و جان سراغ او رفته است، هم بهره‌های مادی می‌برد و هم فوائد روحی»(1).

نکته دوم:
امام حسین علیه‌السلام از اولیای الهی است و زیارت ایشان بهره های فراوانی نصیب زائر می سازد. به همین جهت، در منابع روایی، به زیارت ایشان بسیار تاکید شده است. برای نمونه امام صادق علیه‌السلام به یکی از یاران خود می‌فرماید: «زیارت امام حسین علیه‌السلام را فراموش نکن و اصحابت را به انجام آن دستور ده که خداوند عمرت را طولانی و رزقت را زیاد می‌کند و تو را سعادتمند زنده نگه می‌دارد و از دنیا نخواهی رفت، مگر شهید و سعادتمند.(2) حتی در روایاتی، به زیارت به صورت پیاده اشاره شده است؛ مانند روایتی از امام صادق علیه‌السلام که فرمودند: «کسی که از منزل خود خارج شود و تصمیم بر زیارت امام حسین علیه‌السلام داشته باشد، اگر پیاده باشد، خداوند برای هر قدمش هزار حسنه به او عطا کند و هزار بدی از او محو و هزار درجه به او عنایت فرماید. . . در ادامه فرمودند: هنگامی که به فرات رسیدی، غسل کن و پا برهنه راه برو.(3) بطور کلی زیارت با پای پیاده از سیره معصومین علیهم‌السلام گرفته شده بنحوی که بارها با پای پیاده به زیارت خانه خدا رفته‌اند.(4)

 نکته سوم:
با این توضیحات، فلسفه زیارت امام حسین علیه‌السلام با پای پیاده –که پیاده‌روی در ایام نزدیک به بیستم صفر که موسوم به «پیاده‌روی اربعین» است نیز از همین قبیل می باشد- روشن می شود. این زیارت برای شخص زائر فوائد معنوی فراوانی دارد که هم ادله عقلی و هم ادله نقلی بر آن گواهی می دهند. روشن است که زیارت امام حسین علیه‌السلام به صورت پیاده، محدود به این روز و مسافت نیست اما شیعیان به شکل نانوشته با خود این قرار را گذاشته اند که در این روز، در کشور عراق از شهرهای اطراف کربلا حرکت کرده و روز اربعین حسینی، گرد هم آمده و دسته‌جمعی به زیارت ایشان رفته و با امام حسین علیه‌السلام بیعت کرده و به آرمان های ایشان لبیک بگویند. 

نکته چهارم:
اگرچه در این گردهمایی سالانه، به اولین زیارت بدن های مقدس شهیدان کربلا توسط اهل بیت علیهم‌السلام و جابر بن انصاری در روزهای نزدیک به اولین اربعین امام حسین علیه‌السلام، توجه شده و عاشقان اهل بیت علیهم‌السلام در زیارت های خود، شبیه به آن زیارت را بازآفرینی می کنند؛ اما کسی مدعی نشده که به دنبال بازآفرینی دقیق آن زیارت است و مثلا به پیروی از آن زیارت، باید حتما از فلان منطقه حرکت را شروع کرد و در فلان ایستگاه استراحت کرد و فلان غذا را خورد و همانطور لباس پوشید و در فلان ساعات پیاده‌روی کرد و غیره. اینها جزئیاتی است که کسی به دنبال بازآفرینی دقیق آن نیست و اهمیتی نیز ندارد و در منابع روایی نیز به لزوم پیروی از این جزئیات در سفر اربعین، اشاره نشده است. 

نکته پنجم:
در پایان لازم به ذکر است، این زیارت دسته جمعی و گردهمایی سالانه، افزون بر آثار معنوی، دارای آثار سیاسی و اجتماعی فراوانی است که در این مجال نمی توان به همه آنها اشاره کرد. شاید مهمترین اثر اجتماعی و سیاسی این گردهمایی سالانه، وحدت و یکپارچگی و همدلی میان جامعه اسلامی (خصوصا شیعی) است که هم ارادت قلبی و ولایت‌پذیری خود به مکتب اهل بیت علیهم‌السلام را نشان می دهند و هم به دشمنان این مکتب که همانا ظالمان و مستکبران هستند، اعلام برائت کرده و مرزبندی خود با آنها را به صورت علنی اعلام می کنند. شبهه‌افکنی و دشمنیِ رسانه های معاند نسبت به این گردهمایی سالانه، گواه مناسبی بر اهمیت و اثربخشی این زیارت دسته‌جمعی است. 

نتیجه:
با عنایت به آنچه گذشت روشن می شود که زیارت امام حسین علیه‌السلام، دارای آثار معنوی فراوان است؛ خواه با پای پیاده باشد خواه با وسیله نقلیه سنتی و جدید. تاکید بر زیارت امام حسین علیه‌السلام با پای پیاده، خاستگاه دینی دارد و بنا بر آنچه در منابع روایی آمده، سبب بخشش گناه و ارتقای درجات معنوی است و فوائد زیارت را چندبرابر می سازد. زیارت پیاده، محدود به این ایام و مسافت خاص نیست اما شیعیان به صورت نانوشته چنین رسم کرده اند که در روزهای نزدیک به بیستم صفر، در کشور عراق، از شهرهای اطراف کربلا به سمت قبر مطهر امام حسین علیه‌السلام رفته و به صورت دسته جمعی ایشان را زیارت کنند تا از این طریق هم به آثار معنوی زیارت برسند و هم به وحدت سیاسی و اجتماعی علیه دشمنان مکتب اهل بیت علیهم‌السلام. می توان این سفر را در روزهای دیگر یا از شهرها یا کشورهای دیگر انجام داد اما بهتر است این وحدت رفتاری را حفظ کرد و از این طریق، انسجام مسلمانان (خصوصا شیعیان) علیه مستکبران را تقویت نمود. 

 

پی نوشت:
1. ابن سینا، حسین بن عبدالله، رسائل ابن سینا، ص 338. 
2. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 98، ص 47. 
3. حر عاملی، محمد بن حسن، هدایه الامه الی احکام الائمه (ع)، ج 5، ص 479. 
4. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 44، ص 154. 

 

بسیاری از پدیده های دینی، جنبه های سیاسی دارند و بالعکس. پیاده روی اربعین هم، همچون اصل قیام امام حسین علیه‌السلام، هم خاستگاه دینی دارد و هم پیامدهای سیاسی.
سیاسی یا دینی بودن پیاده‌روی اربعین

پرسش:
یکی از دوستانم میخواست پیاده روی اربعین برود اما برادرش می گفت این پیاده روی ارتباطی به دین و امام حسین ندارد و یک حرکت سیاسی است. سوالم از شما این است که پیاده روی اربعین، یک عمل دینی است یا سیاسی؟
 

پاسخ:
پیاده روی اربعین، پیاده روی سالانه شیعیان در روزهای منتهی به بیستم صفر در کشور عراق است. شیعیان هر ساله در این ایام، از کشورهای مختلف عراق، ایران، پاکستان، افغانستان، هند و غیره، گرد هم آمده و هم‌پا و همدل به سوی مرقد مطهر امام حسین علیه‌السلام پیاده روی می کنند. این حرکت افزون بر اینکه مستند به آموزه های دینی است، دارای پیامدهای سیاسی مثبت برای جامعه شیعی است و می توان آن را تمرین صبر و همدلی و همراهی برای حضور در نهضت مهدوی دانست که در آن روز موعود، یاران مهدی عجل الله تعالی فرجه از سراسر جهان گرد هم آمده و سختی راه را به جان خریده و با ایشان پیمان می بندند و یک‌دل و هماهنگ علیه ظلم و فساد  قیام می کنند. با عنایت به این مقدمه، به پرسش حاضر در قالب چند نکته پاسخ می دهیم.

نکته اول:
بنا بر آنچه در پرسش طرح شده، دین و سیاست دو مقوله جدا از هم تلقی شده و چون پیاده روی اربعین، سویه های سیاسی دارد، آن را غیردینی به حساب آورده اند؛ از این منظر، یک پدیده یا دینی است یا سیاسی.
اما آیا این تلقی از رابطه دین و سیاست صحیح است؟ پاسخ به پرسش از رابطه دین و سیاست، در گروِ پاسخ به پرسش از چیستی دین و چیستی سیاست است. برای دین تعاریف مختلفی ذکر شده است اما اگر بخواهیم دین را ناظر به اسلام بدانیم و سایر ادیان را مورد نظر قرار ندهیم، در این صورت، می توان دین را اینگونه تعریف کرد: مجموعه ای از معارف عملی و نظری، در حوزه فردی و اجتماعی، اخروی و دنیوی، که از طریق وحی از جانب خداوند به انسان برگزیده اش ابلاغ شده است تا آن را به مردم برساند و مردم با اعتقاد و تعهد به آن معارف، به سعادت ابدی دست یابند.(1)  در تعریف سیاست نیز نظرات مختلفی طرح شده است؛ از جمله اینکه: سیاست به معنی تنظيم امور دولت و تدبير شؤون آن است؛ یعنی مدیریت کلان دولت و راهبرد امور عمومی در جهت مصلحت جمعی و انتخاب روشهای بهتر در اداره شئون کشور.(2)   از این رو، سیاست چون به عمل و زندگی اجتماعی انسان مربوط می شود، ناگزیر با ادیان الهی، خصوصا اسلام که متکفل بیان شیوه های زیستن است و محدود به حوزه شخصی و فردی نیست، مرتبط می شود. در هر دو حال، دین به سیاست نظر دارد و سیاست نیز به نوبه خود در قلمرو دین عمل می کند. به تعبیر فنی، دین و سیاست درباره موضوع مشترک نظر می دهند و بی معناست گمان کنیم دین وسیاست ارتباطی با هم ندارند.  
صرف نظر از تلازم مفهومی دو مقوله دین و سیاست، توجه به اهداف پیامبران -همچون اقامه قسط و حق و هدایت جوامع بشری به سمت عدالت(3)  - و همچنین، گستره شریعت–که احکام سیاسی و اجتماعی فراوان دارد- نشانگر ارتباط وثیق دین و سیاست است و دین بدون جنبه های سیاسی، همانندِ مثلثِ بدون اضلاع می ماند!(4)   از این رو، این تعبیر که فلان پدیده، یا دینی است یا سیاسی، از اساس نادرست است چرا که بسیاری از پدیده های دینی، سیاسی هستند و بسیاری از پدیده های سیاسی، دینی هستند؛ چنانکه پیاده روی اربعین همچون قیام امام حسین علیه‌السلام علیه یزید، هم دینی است و هم سیاسی. در ادامه، فراز آخر را بیشتر توضیح می دهیم.

نکته دوم:
قیام امام حسین علیه‌السلام، نمونه بارز یک کنش دینی‌سیاسی است که هم جنبه دینی دارد و هم جنبه سیاسی. 
آیا می توان گفت حرکت امام حسین علیه‌السلام صرفا یک کنش دینی است و جنبه های سیاسی نداشته است؟! اگر حرکت امام حسین علیه‌السلام صرفا یک کنش دینی است، چرا حاکمان و سیاستمداران فاسد آن روزگار، نسبت به این کنش، حساس شده و با تمام قوا، به سرکوب وحشیانه آن اقدام کردند؟!
آیا می توان گفت حرکت امام حسین علیه‌السلام صرفا یک کنش سیاسی است و انگیزه های دینی نداشته است؟! اگر چنین است، چرا ایشان بارها اصلاح دین و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله را هدف خویش معرفی کرده و مردم را به همراهی فرا می خواند؟! 
دینی‌سیاسی بودنِ نهضت حسینی، تردیدناپذیر است و در سخنان به جا مانده از امام حسین علیه‌السلام به روشنی نمایان گشته است؛ برای نمونه، از ایشان روایت شده که فرمودند: «اى مردم ! رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودند: کسى که فرمانرواى ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهى را شکسته و با سنت رسول خدا صلى الله علیه وآله مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگرى رفتار مى کند، ولى در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، برخداست که او را در جایگاه (عذاب آور) آن ستمگر قرار دهد. هان (اى مردم) بدانید که اینها تن به فرمانبرى از شیطان داده و اطاعت از فرمان الهى را رها کرده و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نموده اند، درآمدهاى عمومى (بیت المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده اند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده اند و من شایسته ترین فرد براى تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم.»(5) 
آیا این تعابیر، جای تردید باقی می گذارد که نهضت حسینی، هم سیاسی بوده و هم دینی؟! بنابراین، دین و سیاست در هم تنیده هستند و این تلقی اشتباه است که اگر پدیده ای سیاسی بود، حتما غیردینی است.

نکته سوم:
پیاده روی اربعین حسینی، از جمله پدیده های دینی است(6)  که خالی از ابعاد سیاسی نیست که مهمترین‌شان، هماهنگی و همدلیِ جبهه حق علیه جبهه ظلم و نمایش یکدلی و وحدت شیعیان حول محور ولایت است. اینکه این پدیده، پیامد سیاسی دارد، به معنای غیردینی بودنش نیست. همچنین، اگر این پدیده خاستگاه دینی دارد، به معنای خالی کردنش از پیامدهای سیاسی نیست. 
به باور درست، پیاده روی اربعین حسینی، پاسداشت و زنده نگاه داشتنِ اهداف قیام امام حسین علیه‌السلام در هر عصر و دوره ای است و اگر کسی این پیاده روی را صرفا به منظور ثواب انجام دهد و آن را از روح سیاسی و اهداف متعالی خالی کند، این مراسم مذهبی را از معنا و مقصود، تُهی کرده است. همانطور که نماز بدون نیت «تقرب به خدا»، بی فایده است، پیاده روی اربعین حسینی بدون توجه به ابعاد سیاسی نهضت حسینی و تلاش به منظور تحقق آنها، بی فایده است. 

نتیجه:
از منظر اسلام، دین و سیاست ارتباط وثیقی با هم دارند و این تلقی که یک پدیده دینی، لزوما غیرسیاسی است یا یک پدیده سیاسی، لزوما غیردینی است، مردود و غیرقابل‌قبول است. بسیاری از پدیده های دینی، جنبه های سیاسی دارند و بسیاری از پدیده های سیاسی، خاستگاه دینی دارند. پیاده روی اربعین حسینی، همچون اصل قیام امام حسین علیه‌السلام، هم خاستگاه دینی دارد و هم پیامدهای سیاسی دارد؛ و جز این نباید باشد.

پی نوشت:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: شیروانی، علی، بررسی تعاریف دین از منظری دیگر، ص29-52. 
2. صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعى دره بيدی، ص402.
3. سوره حدید، آیه 25.
4. برای مطالعه بیشتر، رک: فصیحی، امان الله، دين و كاركرد سياسي آن در جوامع سنّتي و نوين، ص11-24.
5. طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص403.
6. امام صادق علیه‌السلام می فرماید: «به درستی که هر کسی از خانه‌اش به قصد زیارت قبر حسین بن علی خارج شود، اگر پیاده باشد، با هر قدمی، حسنه‌ای برایش نوشته شده و گناهی از او پاک می‌شود.»( ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ج1، ص132)

 

هدف نهایی در سفر زیارتی، رسیدن به ثواب و تعالی روحی و معنوی است که هم زیارت کردن و هم شیوه سفر زیارتی و هم آداب زیارت، در رسیدن به این هدف نهایی بسیار موثر است.
پیاده روی اربعین و هدر دادن زمان و هزینه

پرسش:
فلسفه پیاده‌روی اربعین در عصر حاضر را نمی فهمم؛ در عصری که هواپیما و ماشین هست، چرا اینهمه آدم پیاده‌روی می کنند و عمر خودشان را هدر می دهند؟! اگر زیارت کردن خودش موضوعیت دارد و مفید است، با کمترین زمان می توان به این فایده رسید و نیازی به اینهمه هزینه و زمان نیست. 
 

پاسخ:
زیارت آیینی الهی است که هم در اسلام و هم در ادیان دیگر، تاکید بسیار زیادی بر آن شده است. در همه فرهنگ های دینی، زیارت به معنای ارتباط قلبی با بزرگان دین و ابراز ارادت و شیفتگی به این انسان های والاست. این ارتباط و ابراز ارادت اصولا با حضور در مکان‌های مختص یا منتسب به آن‌ها و به جا آوردن آیین‌هایی مختلف صورت می گیرد. به جهت نگاه خاص شیعه به مساله امامت و معصوم و منصوص دانستن امامان، زیارت از قبور این انسان های برگزیده همواره مورد توجه شیعیان بوده و این آیین در میان شیعیان تبلور خاصی داشته و دارد. بخاطر وجود روایات معتبر فراوان، زیارت مرقد امام حسین علیه‌السلام -خصوصا زیارت کردن ایشان در روز اربعین شهادت ایشان- در میان شیعیان اهمیت ویژه ای یافته است؛ و در برخی از روایات، آن را از نشانه های مومن دانسته‌اند.(1) با وجود این سفارش های دینی، ممکن است این سوال به ذهن بیاید که اگر زیارت اصل است و به انجام آن در بعضی زمان ها توصیه بسیار شده، چرا برخی از شیعیان، در عصر حاضر با وجود وسایل نقلیه مختلف، باز هم اصرار دارند با پای پیاده به زیارت روند؟ 
سعی می شود در چهار محور به این پرسش بپردازیم:

 نکته اول:
ائمه اطهار علیهم‌السلام علاوه بر اینکه احادیث و روایات فراوانی را در ستایش از زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام ذکر کرده اند، شرایط و چگونگی این زیارت را نیز بیان کرده اند تا زائران ایشان بیشترین ثواب را از این عمل عبادی ببرند. یکی از این شرایط که ثواب فوق العاده ای برای آن ذکر کرده اند، زیارت امام حسین علیه‌السلام با پای پیاده است. امام صادق علیه‌السلام به یکی از اصحابشان فرمودند: «کسی که به قصد زیارت امام حسین علیه‌السلام از منزلش خارج شود، خداوند بابت هر قدمی که برای زیارت ایشان بر می‌دارد، یک حسنه برایش می‌نویسد و یک سیئه از او محو می‌کند. وقتی که به حرم می‌رسد، خداوند او را جزء صالحین برگزیده می‌نویسد. وقتی مناسک او تمام شد، خداوند نام او را جزء فائزین می‌نویسد. وقتی می‌خواهد بازگردد یک فرشته الهی در مقابل او قرار می‌گیرد و می‌گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله به شما سلام می رساند، و پیغام می دهد که عمل را از سرگیر که گذشته‌ات بخشیده شده است.»(2) این تاکید بزرگان دین بر پیاده رفتن به زیارت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام به اندازه ای بود که در طول تاریخ حتی افرادی که قدرت بر رفتن به زیارت به صورت سواره را داشتند، باز هم سعی می کردند حتی الامکان این مسیر را پیاده طی کنند تا از ثواب فراوان آن بهره مند گردند. 

 نکته دوم:
 ممکن است این نکته به ذهن خطور کند که شاید پیاده رفتن به زیارت، مربوط به زمان گذشته است که امکانات محدود بود و معمولا افراد با پای پیاده طی مسیر می کردند. در پاسخ باید گفت در همان زمان گذشته با آنکه امکانات سواره رفتن وجود داشت، اما برای رفتن پیاده ثوابی بسیار زیاد ذکر شده که باعث رغبت شیعیان به طی این مسیر به صورت پیاده شده است. در مورد خود حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز با آنکه از امکانات مادی خوبی برخوردار بودند و معمولا مرکب های بسیار خوبی اعم از اسب و شتر داشتند، اما باز هم برای زیارت و شرکت در مراسم حج، سعی می کردند با پای پیاده این مسیر را طی کنند.(3) از این رو مشخص است که پیاده رفتن خاصیتی دارد که در شکل های دیگر رفتن به زیارت وجود ندارد. 

 نکته سوم:
 برخی نیز تاکید بر پیاده‌روی برای زیارت، بخصوص زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام را از باب «أفضل الأعمال أحمزها»(4) می دانند. توضیح بیشتر اینکه در بعضی از روایات آمده است که بهترین کارها دشوارترین آنهاست. یعنی اگر یک عمل عبادی به دو صورت و به دو شکل قابل انجام باشد که یکی ساده و دیگری سخت باشد، اگر فرد راه سخت را انتخاب کند، ثواب بیشتری هم خواهد برد. در مورد زیارت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام نیز از آنجا که پیاده رفتن به طور مشخص مشکلات و سختی های زیادی را به همراه دارد، زائران امید دارند که خداوند بخاطر این سختی ها به ایشان ثواب بیشتری را عنایت نماید. در متون دینی نیز در مورد سختی دیدن در مسیر زیارت و ثوابی که خداوند به این سختی دیدن ها خواهد داد، مطالب و شواهد فراوانی را می توان یافت. به عنوان نمونه حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام در مورد زیارت جدشان حضرت امام رضا علیه‌السلام می فرمایند: «بدانید هر که او را زیارت کند و در راه زیارت او قطره ی بارانی (کوچکترین سختی) به او برسد، خداوند بدن او را بر آتش حرام خواهد کرد.»(5) 

 نکته چهارم:
 همچنین به نظر می رسد خداوند برای نفس پیاده‌روی به عنوان مقدمه یک عمل عبادی، برکات و فوائد فراوانی را قرار داده است به طوری که امام صادق علیه‌السلام در این زمینه می فرمایند: «خداوند به چیزی سخت‌تر و بالاتر از پیاده‌رفتن [در زیارات و انجام فرائض دینی] پرستیده نشده است.»(6) پیاده‌روی، تنها کسب آمادگی جسمی نیست، روحِ انسان در جریان این پیاده‌روی، تمرین می کند وآماده تر می شود . پیاده‌روی یک فرصت عجیب و استثنایی است که نباید آن را از دست داد، هر یک قدمی که انسان در این مسیر نورانی بر می‌دارد، پاک کننده آلودگی‌های روحِ انسان است. سیره و اصرار ائمه علیهم‌السلام و بزرگان دین بر پیاده‌روی و به خصوص پیاده‌روی برای زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام، نشان می دهد که خود پیاده‌روی هم موضوعیت داشته و آثار معنوی فراوانی را به همراه خود دارد؛ آثار بسیار عمیقی که هر کسی این سفر را تجربه کرده، کاملا آن را احساس نموده است. 

 نتیجه:
کوتاه سخن اینکه، اگر چه سفر زیارتی، به هدف زیارت کردن است، اما شکل و چگونگی آن نیز در بیشتر شدن ثواب زیارت دخالت دارد. به بیان بهتر، هدف نهایی در سفر زیارتی، رسیدن به ثواب و تعالی روحی و معنوی است که هم زیارت کردن و هم شیوه سفر زیارتی و هم آداب زیارت، در رسیدن به این هدف نهایی و به اوج رساندنش، بسیار موثر است. یکی از عوامل و شرایط افزاریش ثواب زیارت و تاثیرات معنوی آن، بنا به فرموده بزرگان دین، پیاده رفتن این مسیر است. 
در آخر هم باید به این نکته توجه کرد که در دنیای امروز، مراسم پیاده‌روی اربعین را مراسمی سراسر صلح و نیکی قلمداد می کنند که بنیان‌گذاران و اکثریت شرکت‌کنندگان آن، شیعیان هستند. همچنین این رخداد سالانه باعث نشان دادن قدرت مادی و معنوی شیعیان به تمام جهانیان است؛ از این رو همگان بر انجام هر چه باشکوه تر آن تاکید می کنند. 

پی نوشت:
1. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج6 ص52. 
2. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزّیارات، ج1 ص143. 
3. به عنوان نمونه: فیض کاشانی، ملامحسن، المحجّه البیضاء، ج4 ص220. 
4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج70 ص298. 
5. همان، ج60 ص231. 
6. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج11، ص78.

کسب روزی حلال از تأکیدات مهم دینی به شمار می رود که معنای عامی دارد و یکی از راه های آن، کارکردن و کسب و کار است و منحصر در آن نیست.
شبهه دستور دین به بانوان برای کسب روزی حلال

پرسش:
در کتاب جامع الاخبار صفحه ۳۸۹ روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکرشده با این نص: کسب درآمد حلال بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است؛ سؤال من این است که چرا در این حدیث به زن ها هم امر به کسب درآمد شده است؟
 

پاسخ:
بنابر روایات معصومان علیهم‌السلام بر همگان لازم است که از حرام‌خوری دوری گزینند و در مقابل واجب است که به حلال‌خوری روی‌آورند؛ به عبارت دیگر به هیچ وجه جایز نیز که کسی از راه حرام رزق و روزی خود را کسب کند بلکه بر همگان واجب است که از راه حلال درصدد کسب رزق و روزی باشند. 
روایتی از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نقل‌شده است که فرمودند: «طَلبُ الحَلالِ فَریضهٌ على کُلِّ مُسلمٍ و مُسلمهٍ»، (1) طلب حلال، بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است.
درباره مفهوم «روزی حلال» باید گفت: ائمه اطهار علیهم‌السلام علاوه بر تشویق به‌روزی حلال، به شکل‌های گوناگون و نهی از خوردن مال حرام و بیان برخی از مصادیق آن همچون: ربا، رشوه و...، تفسیری از مفهوم رزق و روزی حلال ارائه کرده‌اند؛ چنانکه محمد بن ابی‌نصر به امام رضا علیه‌السلام عرض کرد: «جُعِلْتُ فِداکَ ادْعُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِیَ الْحَلالَ فَقالَ أَ تَدْرِی مَا الْحَلالُ؟ قُلْتُ الَّذِی عِنْدَنَا الْکَسْبُ الطَّیِّب‏»، قربانت شوم، من دعا می‌کنم که خداوند از روزی حلال خود به من عطا فرماید. حضرت فرمودند: «می‌دانی روزی حلال چیست»؟ عرض کردم: قربانت تا آنجا که می‌دانم کاسبی پاک را روزی حلال می‌شمارند. حضرت فرمودند: علی بن حسین علیه‌السلام می‌فرمودند: «الْحَلالُ هُوَ قُوتُ الْمُصْطَفَیْنَ ثُمَّ قالَ قُلْ أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْواسِع»، روزی حلال قوت برگزیدگان الهی است، ‏ در دعای خود بگو بار خدایا! از روزی واسعت به من عطا کن.
همچنین قرآن کریم در آیه 168 سوره بقره می‌فرماید: «اى مردم! ازآنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید و از گام‌هاى شیطان پیروى مکنید که او دشمن آشکار شماست. خداوند در این آیه شریفه، از طرفى به کسب رزق حلال امر می‌کند و از طرفى از ضد آن؛ یعنى حرام‌خوارى و انجام کار نامشروع نهى می‌کند و آن را تبعیت از شیطان می‌خواند. بر اساس آیات قرآن، خداوند رزق و روزی حلال و طیّب را برای انسان در نظر گرفته است: «و از چیزهاى پاک به شما روزى داد، باشد که سپاسگزارى کنید». (3) 
قرآن دغدغه مؤمنان در کسب‌وکار را در این می‌داند که به پاک و حلال بودن درآمد و تغذیه خود فکر می‌کنند. همچنان قرآن اصحاب کهف را مثال می‌آورد. آنان پس از بیداری از خواب سیصد و اندی ساله خود، دغدغه غذای حلال و پاکیزه را داشتند تا نور ایمانشان همچنان بدرخشد و خاموش نشود: «...تا ببیند کدام‌یک از غذاهاى آن پاکیزه‌تر است و از آن، غذایى برایتان بیاورد»؛ (4) ازاین‌رو؛ بر شخص مسلمان واجب است که همواره درصدد روزی حلال باشد.
بنابراین از این روایت پیامبر صل الله علیه و آله که فرمودند: «طلب حلال، بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است»؛ چنین برداشت نمی‌شود که حتماً زن ها باید دنبال کار کردن باشند؛ بلکه مهم این است که آنچه به دست می‌آورند باید از راه حلال باشد. به‌عبارت‌دیگر باید آنچه به دست می‌آورند حلال باشد و بر هیچ‌کسی اجازه داده نشده است که از راه حرام دنبال رزق و روزی باشند حال این کسب حلال ممکن است با کار کردن باشد و یا از طریقه هدیه و یا درآمد همسر خود باشد.
درنتیجه این روایت اهمیت و وجوب رزق حلال را بیان می‌کند و به‌صورت خاص دلالت بر کار کردن زن ها نمی‌کند. همچنان که در روایتی معمربن خلاد از حضرت رضا علیه‌السلام روایت کرده که فرمودند: حضرت باقر علیه‌السلام مردی را دیدند که می‌گفت: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلال»‏، امام فرمودند: تو از خداوند روزی پیامبران را درخواست می‌کنی، بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ رِزْقاً حَلالاً واسِعاً طَیِّباً مِنْ رِزْقِک‏»، (5) منظور از روزی پیامبران در روایت مذکور، رزقی است که در واقع حلال باشد؛ چنین رزقی، رزق پیامبران و اوصیای ایشان است، اما رزق مؤمنان، رزقی است که در ظاهرِ شریعت حلال باشد؛ یعنی مکلف، از طریق تقلید یا اجتهاد، به حلال بودن آن، علم پیدا کند، چه‌بسا رزق‌هایی که بر اساس ظاهر شریعت به حلال بودن آن‌ها حکم شده، مشتبه و شبهه‌ناک باشد.

پی‌نوشت‌ها:
1. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار (للشعیری)، ص 139.
2. کلینی محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج ‏2، ص 553.
3. سوره انفال، آیه 26.
4. سوره کهف، آیه 19.
5. کلینی محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیه)، ج‏2، ص 552.

قرآن کتابی است آسمانی که مصون از هرگونه اشتباه و تناقض است. علت تصور تناقض در آیات قرآن، عدم آشنایی با زبان قرآن و همچنین مفاهیمی است که در دین بیان شده است.
سؤال در قیامت و ادعای تناقض در قرآن

پرسش:
در قیامت از انسان‌ها سؤال می‌شود یا نمی‌شود؟ یکی از ادله مخالفان الهی بودن قرآن، وجود تناقض در این کتاب است. مثلاً یکی از تناقضاتی که مدعی‌اند در قرآن وجود دارد درباره سؤال در قیامت است. مطابق برخی از آیات قرآن، سؤال می‌شود اما مطابق برخی دیگر، سؤال نمی‌شود. آیا این مدعا صحیح است؟
 

پاسخ:
قرآن به خاطر آیات پایین متهم به تناقص‌گوئی شده است:
-آن‌ها را نگه دارید که باید بازپرسی شوند؛ (1)
-به‌یقین، (هم) از کسانی که پیامبران به‌سوی آن‌ها فرستاده شدند، سؤال خواهیم کرد؛ (و هم) از پیامبران سؤال می‌کنیم؛ (2)
-به پروردگارت سوگند، (در قیامت) از همه آن‌ها سؤال خواهیم کرد، از آنچه عمل می‌کردند. (3)
برابر این سه آیه، در قیامت انسان‌ها مورد سؤال واقع می‌شوند، اما در آیه دیگری درباره قیامت، چنین آمده است: 
-در آن روز هیچ‌کس از انس و جنّ از گناهش سؤال نمی‌شود. (4)
بالاخره در قیامت از انسان‌ها سؤال می‌شود یا نمی‌شود؟!

مفسران به این شبهه به دو گونه مختلف پاسخ داده‌اند:

الف: مواقف مختلف قیامت
مطابق آیات قرآن و روایات معصومان علیهم‌السلام قیامت مواقف مختلف و گوناگونی دارد. (5) برای نمونه، امام صادق علیه‌السلام فرموده است: قبل از آنکه به‌حساب شما رسیدگی شود، به‌حساب خود رسیدگی کنید. در قیامت پنجاه موقف و توقفگاه هست که اندازه هر موقفی هزار سال است. آن حضرت سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «در روزی که مقدار آن پنجاه‌هزار سال از آن سال‌هایی است که شما می‌شمارید». (6)
یکی از شرایط تحقق تناقض، وحدت زمان است؛ اما با بررسی سیاق آیات بالا متوجه می‌شویم که هرکدام از آن آیات مربوط به موقف و مرحله‌ای از قیامت است؛ نه اینکه همگی ناظر به یک‌زمان و موقف باشند. (7) آیه 24 سوره صافات درباره «یوم الدین» و «یوم الفصل» است: و می‌گویند: «ای وای بر ما، این روز جزاست!» (آری) این همان روز جدایی (حقّ از باطل) است که شما آن را تکذیب می‌کردید! (در این هنگام به فرشتگان دستور داده می‌شود): ظالمان و هم‌ردیفانشان و آنچه را می‌پرستیدند ... (آری آنچه را) جز خدا می‌پرستیدند جمع کنید و به‌سوی راه دوزخ هدایتشان کنید! آن‌ها را نگه‌دارید که باید بازپرسی شوند! (8)
آیه 6 سوره اعراف، درباره روز میزان است، روزی که اعمال آدمی در آن مورد ارزیابی و سنجش قرار می‌گیرد: و در آن موقع که عذاب ما به سراغ آن‌ها آمد، سخنی نداشتند جز این‌که گفتند: «ما ظالم بودیم!» (ولی این اعتراف به گناه، دیگر دیر شده بود؛ و سودی به حالشان نداشت.) به‌یقین، (هم) از کسانی که پیامبران به‌سوی آن‌ها فرستاده شدند سؤال خواهیم کرد؛ (و هم) از پیامبران سؤال می‌کنیم! و مسلماً (اعمالشان را) با علم (خود) برای آنان شرح خواهیم داد؛ و ما هرگز غایب نبودیم (بلکه همه‌جا حاضر و ناظر اعمال بندگان هستیم)! وزن کردن (اعمال و سنجش ارزش آن‌ها) در آن روز، حقّ است! کسانی که میزان‌های (عمل) آنان سنگین است، همان رستگاران‌اند! و کسانی که میزان‌های (عمل) آنان سبک است، افرادی هستند که سرمایه وجود خود را، به خاطر ظلم و ستمی که نسبت به آیات ما می‌کردند، از دست داده‌اند. (9) 
اما آیه 39 سوره الرحمن درباره آغاز قیامت است: شعله‌هایی از آتش بی‌دود و دودهایی متراکم بر شما فرستاده می‌شود؛ و نمی‌توانید از کسی یاری بطلبید! پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید؟! در آن هنگام که آسمان شکافته شود و همچون روغن مذاب گلگون گردد (حوادث هولناکی رخ می‌دهد که تاب تحمل آن را نخواهید داشت)! پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را انکار می‌کنید؟! در آن روز هیچ‌کس از انس و جنّ از گناهش سؤال نمی‌شود. (10)

علامه طباطبائی ذیل آیه 39 سوره اعراف در پاسخ به ادعای تناقض گفته است: «این آیه منافاتى با آیه ﴿وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ» و آیه «فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ» ندارد؛ براى این‌که روز قیامت مواقف و جایگاه‌های مختلف و گوناگونى دارد. در بعضى از آن مواقف مردم بازخواست مى ‏شوند و در بعضى دیگر مهر بر دهان‌هایشان زده مى‌‏شود و در عوض اعضاى بدنشان سخن مى‏ گوید و در بعضى مواقف دیگر از سیمایشان شناخته مى شوند». (11) 

بنابراین:
قضیه 1: در برخی از مواقف قیامت از انسان‌ها سؤال می‌شود؛
قضیه 2: در برخی دیگر از مواقف قیامت از انسان‌ها سؤال نمی‌شود.

ب: سؤال‌های مختلف
سؤال و استفهام بر دو گونه است:
-استفهام و پرسش حقیقی: شخص سؤال‌کننده مطلبی را نمی‌داند و می‌پرسد تا بداند. همانند شاگردی که در کلاس از آموزگارش سؤال می‌پرسد تا یاد بگیرد؛
-استفهام و پرسش غیرحقیقی یا مجازی: شخص پرسش‌‌کننده مطلبی را می‌داند اما با وجود این، از آن مطلب سؤال می‌کند. همانند آموزگاری که در مقام امتحان از شاگردش سؤال می‌کند. استفهام مجازی با توجه به هدف و غرض شخص سؤال‌کننده انواع و اقسام مختلفی دارد:
§استفهام توبیخی: سؤال‌کننده مطلب را می‌داند، اما باهدف توبیخ و سرزنش مخاطبش از او سؤال می‌کند. برای نمونه، حضرت ابراهیم علیه-السلام بااینکه از واقع امر خبر دارد، اما در مقام نکوهش بت‌پرستان از آنان سؤال می‌کند: گفت: آیا آنچه را [با دست خود] می‌تراشید، می‌پرستید؟! (12)
§استفهام تعجبی: پرسش‌کننده به دنبال فهمیدن چیزی نیست، بلکه می‌خواهد تعجب خود را اظهار کند. برای نمونه، خداوند خطاب به یهودیان گفته است: آیا مردم را به نیکی فرمان می‌دهید و خود را [در ارتباط با نیکی] فراموش می‌کنید؟ (13)
§استفهام تقریری: هدف سؤال‌کننده گرفتن اقرار و اعتراف از مخاطب است، نه اطلاع از چیزی. برای نمونه، خداوند خطاب به مسلمانان که از مشرکان ترسیده‌اند، می‌گوید: آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (14)
§ برخی به گونه دیگری به این شبهه پاسخ داده و گفته‌اند: در روز قیامت از کسی استفهام حقیقی یا به عبارت دیگر سؤال استفهامی و اختباری نمی‌پرسند؛ چون هم خدا به‌خوبی می‌داند هرکسی چه‌کاره است (15) و هم «رنگ رخساره خبر می‌دهد از سرّ درون»؛ (16) وقتی همه چیز در پرونده اعمال آدمی ضبط‌شده و کاملاً مشخص است، چه نیازی به سؤال کردن و خبر گرفتن است؟ اما استفهام مجازی باهدف تقریر (اقرار گرفتن)، توقیف (بازخواست کردن)، تقریع (نکوهش کردن)، توبیخ (سرزنش کردن) و ... پرسیده می‌شود. (17)

بنابراین:
قضیه 1: در قیامت از انسان‌ها استفهام حقیقی نمی‌شود؛
قضیه 2: در قیامت از انسان‌ها استفهام مجازی باهدف توبیخ، تقریر، توبیخ و ... می‌شود.

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره صافات‏، آیه 24: ﴿ وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ﴾.
2. سوره اعراف‏، آیه 6: ﴿ فَلَنَسْئَلَنَّ اَلَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ اَلْمُرْسَلِینَ﴾.
3. سوره حجر، آیه‌های 92 و 93: ﴿ فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * عَمّٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ﴾.
4. سوره الرحمن‏، آیه 39: ﴿ فَیَوْمَئِذٍ لاٰ یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لاٰ جَانٌّ ﴾.
5. ر.ک: صدر کریمی، فهیمه، مواقف قیامت از دیدگاه قرآن و روایات، قم، نسیم حیات، 1386 ش.
6. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج‏8، ص 143: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا عَلَیْهَا فَإِنَّ لِلْقِیَامَهِ خَمْسِینَ مَوْقِفاً کُلُّ مَوْقِفٍ مِقْدَارُهُ أَلْفُ سَنَهٍ ثُمَّ تَلَا فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ».
7. جصاص، احمد بن على‏، احکام القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، 1405 ق، ج‏5، ص 299: «لا یسأل فی أول أحوال حضورهم یوم القیامه لما یلحقهم من الدهش و الذهول ثم یسئلون فی وقت آخر»؛ 
طوسى، محمد بن حسن‏، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، بی‌تا، ج‏9، ص 477؛ زمخشرى، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی‏، چاپ سوم، 1407 ق، ج‏4، ص 450: 
«ذلک یوم طویل و فیه مواطن، فیسألون فی موطن و لا یسألون فی آخر».
8. سوره صافات، آیه‌های 20-24: ﴿ وَ قٰالُوا یٰا وَیْلَنٰا هٰذٰا یَوْمُ اَلدِّینِ * هٰذٰا یَوْمُ اَلْفَصْلِ اَلَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ  * اُحْشُرُوا اَلَّذِینَ ظَلَمُوا وَ أَزْوٰاجَهُمْ وَ مٰا کٰانُوا یَعْبُدُونَ  * مِنْ دُونِ اَللّٰهِ فَاهْدُوهُمْ إِلىٰ صِرٰاطِ اَلْجَحِیمِ * وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ﴾.
9. سوره اعراف، آیه‌های 5-9: ﴿ فَمٰا کٰانَ دَعْوٰاهُمْ إِذْ جٰاءَهُمْ بَأْسُنٰا إِلاّٰ أَنْ قٰالُوا إِنّٰا کُنّٰا ظٰالِمِینَ * فَلَنَسْئَلَنَّ اَلَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ اَلْمُرْسَلِینَ * فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَ مٰا کُنّٰا غٰائِبِینَ * وَ اَلْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ اَلْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِینُهُ فَأُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ * وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِینُهُ فَأُولٰئِکَ اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمٰا کٰانُوا بِآیٰاتِنٰا یَظْلِمُونَ﴾.
10.  سوره الرحمن، آیه‌های 35-39: ﴿ یُرْسَلُ عَلَیْکُمٰا شُوٰاظٌ مِنْ نٰارٍ وَ نُحٰاسٌ فَلاٰ تَنْتَصِرٰانِ * فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ * فَإِذَا اِنْشَقَّتِ اَلسَّمٰاءُ فَکٰانَتْ وَرْدَهً کَالدِّهٰانِ * فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ * فَیَوْمَئِذٍ لاٰ یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لاٰ جَانٌّ﴾.
11. طباطبایی، سید محمدحسین،‏ المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات‏، چاپ دوم، 1390 ق، ج‏19، ص 107.
12. سوره صافات‏، آیه 95: ﴿ قٰالَ أَ تَعْبُدُونَ مٰا تَنْحِتُونَ﴾.
13. سوره بقره، آیه 44: ﴿ أَ تَأْمُرُونَ اَلنّٰاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ ... ﴾.
14. سوره زمر، آیه 36: ﴿ أَ لَیْسَ اَللّٰهُ بِکٰافٍ عَبْدَهُ ... ﴾.
15. سوره کهف، آیه 49: ﴿ وَ وُضِعَ اَلْکِتٰابُ فَتَرَى اَلْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمّٰا فِیهِ وَ یَقُولُونَ یٰا وَیْلَتَنٰا مٰا لِهٰذَا اَلْکِتٰابِ لاٰ یُغٰادِرُ صَغِیرَهً وَ لاٰ کَبِیرَهً إِلاّٰ أَحْصٰاهٰا وَ وَجَدُوا مٰا عَمِلُوا حٰاضِراً وَ لاٰ یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً﴾؛ کتاب [اعمال] هرکسی [در برابر دیدگانش] نهاده می‌شود، پس مجرمان را می‌بینی که ازآنچه در آن است، هراسان و بیمناک‌اند و می‌گویند: ای وای بر ما، این چه کتابی است که هیچ عمل کوچک و بزرگی را فرونگذاشته است مگر آنکه آن را به‌حساب آورده؟! و هر عملی را انجام داده‌اند، حاضر می‌یابند و پروردگارت به هیچ‌کس ستم نخواهد کرد.
16. سوره الرحمن، آیه 41: ﴿ یُعْرَفُ اَلْمُجْرِمُونَ بِسِیمٰاهُمْ ... ﴾؛ گناهکاران به نشانه‌هایشان شناخته می‌شوند... .
17. جصاص، احکام القرآن، ج‏5، ص 299؛ نحاس، احمد بن محمد، عراب القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون‏، چاپ اول، 1421 ق، ج‏4، ص 210؛ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج‏9، ص 477؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب‏ (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ سوم، 1420 ق، ج‏29، ص 367.
 

اصل جریان ذوالقرنین و یأجوج و مأجوج، در قرآن و همچنین کتب مقدس مسیحیان و یهودیان، با تفاوت هایی در محتوا و همچنین مصادیق، ذکر شده است.
توصیف یأجوج و مأجوج و ذوالقرنین در کتب مقدس ادیان

پرسش:
آیا توصیفی که قرآن از یأجوج و مأجوج و ذوالقرنین و سد آهنین بیان کرده، در کتاب‌های مقدس یهودیان و مسیحیان نیز آمده است؟ چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی در این زمینه وجود دارد؟
 

 
پاسخ:
قرآن کریم، در دو جا از ماجرای شخصی به نام «ذوالقرنین» و اقوام شروری به نام «یأجوج و مأجوج» یاد می‌کند: یکی در سوره کهف و دیگری در سوره انبیاء. در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان نیز از فرد و قوم شروری به نام «جوج و مأجوج» سخن به  میان آمده است. در این مجال در ضمن چند نکته به گزارش قرآن کریم و کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان دراین‌باره و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها می‌پردازیم:

نکته اول: توصیف قرآن کریم
در قرآن کریم این‌گونه آمده است: و از تو درباره ذوالقرنین مى‌پرسند؛ بگو: به‌زودی بخشى از سرگذشت او را براى شما بازگو خواهم کرد. ما به او در روى زمین، قدرت و حکومت دادیم؛ و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم. او از این اسباب، پیروى (و استفاده) کرد.  تا هنگامی‌که به غروبگاه آفتاب رسید. (در آنجا) چنان به نظرش آمد که خورشید در چشمه تیره و گل‌آلودى غروب مى‌کند؛ و در آنجا قومى را یافت. گفتیم: اى ذوالقرنین! یا (آنان را) مجازات مى‌کنى و یا روش نیکویى در مورد آن‌ها انتخاب مى‌نمایى گفت: کسى را که ستم کرده، مجازات خواهیم کرد؛ سپس به‌سوی پروردگارش بازگردانده مى‌شود و خدا هم او را مجازات شدیدى خواهد کرد و امّا کسى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهد، پاداشى نیکوتر خواهد داشت؛ و ما دستور آسانى به او خواهیم داد. 
سپس (بار دیگر) از اسبابى (که در اختیار داشت) بهره گرفت. تا زمانى که به خاستگاه خورشید رسید؛ (در آنجا) دید خورشید بر جمعیتی طلوع مى‌کند که در برابر (تابش) آفتاب پوششى براى آن‌ها قرار نداده بودیم. (و هیچ سایبانى نداشتند) (آرى) این‌چنین بود (کار ذوالقرنین) و ما به‌خوبی بر آنچه نزد او بود احاطه داشتیم. (باز) از اسباب مهمى (که در اختیار داشت) استفاده کرد. (و همچنان به راه خود ادامه داد) هنگامی‌که کنار آن دو (کوه)، قومى را یافت که هیچ سخنى را نمى‌فهمیدند (و زبانشان مخصوص خودشان بود) (آن گروه با اشاره به او) گفتند: اى ذوالقرنین! (قوم) یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد مى‌کنند. آیا ممکن است ما هزینه‌اى در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آن‌ها سدی ایجاد کنی؟ ذوالقرنین گفت آنچه پروردگارم در اختیار من قرار داده ازآنچه شما درباره هزینه پیشنهاد می‌کنید بهتر است کافی است مرا با نیروی خود یاری دهید تا میان شما و آن‌ها سد محکمی ایجاد کنم. حال قطعات بزرگ آهن بیاورید و روی هم بچینید تا جایی که میان دو کوه را بپوشاند. سپس گفت در اطراف آن آتش بیفروزید و در آن بدمید. وقتی آتش قطعات آهن را سرخ کرد گفت اکنون مس مذاب بیاورید تا روی آن بریزم. (سرانجام چنان سدّى ساخت) که آن‌ها (قوم یأجوج و مأجوج‌) قادر نبودند از آن بالا روند؛ و نمى‌توانستند سوراخى در آن ایجاد کنند. (آنگاه) گفت: این‌ (توانایی برساختن سد مستحکم) رحمتى از جانب پروردگار من است؛ و هنگامی‌که وعده پروردگارم فرارسد، آن را در هم مى‌کوبد و وعده پروردگارم حق است. (1)

نکته دوم: توصیف کتاب مقدس یهودیان
کتاب مقدس یهودیان در بخشی از پیشگویی‌های حزقیال نبی، از شخص شروری به نام جوج و سرزمین یا قومی به نام مأجوج یاد می‌کند. جوج که  پادشاه ماشک و توبال نامیده می‌شود، از سمت شمال به بنی‌اسرائیل که بعد از بازگشت از اسارت و آوارگی، دوباره در سرزمین خود ساکن شده‌اند حمله می‌کند، ولی خداوند به خشم آمده و جوج و سپاهیانش را با انواع مختلفی از بلاها (شمشیر، بیماری، طوفان، سیل، تگرگ و آتش) هلاک می‌کند. به این ترتیب، خداوند بنی‌اسرائیل را از شر جوج و مأجوج و هم‌پیمانان آنان نجات می‌دهد و بعد از نابودی، جنازه‌های آنان را خوراک پرندگان و جانوران قرار می‌دهد. (2)

نکته سوم: توصیف کتاب مقدس مسیحیان
مسیحیان همچون یهودیان، کتاب حزقیال را معتبر می‌دانند و درنتیجه با آنچه سابقاً گزارش شد، موافق‌اند. افزون بر این، در کتاب مکاشفه یوحنا که مربوط به پیشگوییِ رویدادهای آخرالزمان و ظهور مسیح است و فقط مسیحیان آن را معتبر می‌دانند، آمده است: «پس از پایان اسارت هزارساله شیطان، او از زندان بیرون خواهد آمد تا قوم‌های گوناگون یعنی جوج و مأجوج را فریب داده، برای جنگ متحد سازد. آنان سپاه عظیمی را تشکیل خواهند داد که تعدادشان همچون ماسه‌های ساحل دریا بی‌شمار خواهد بود. آنان در دشت وسیعی، خلق خدا و شهر اورشلیم را محاصره خواهند کرد؛ اما آتش از آسمان از سوی خدا خواهد بارید و همه را خواهد سوزاند». (3)

نتیجه:
بنا بر آنچه گذشت، شباهت‌ها و تفاوت‌ها روشن می‌شود:
در قرآن کریم و کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان از قوم شرور و فساد انگیزی نام‌برده می‌شود با این تفاوت که در قرآن با عنوان «یأجوج و مأجوج» ولی در کتاب مقدس با عنوان «جوج و مأجوج» یاد می‌شود.
در قرآن کریم فساد انگیزی یأجوج و مأجوج علیه قومی بیان می‌شود که  هیچ سخنى را نمى‌فهمیدند. ولی در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، فساد انگیزی جوج و مأجوج علیه بنی‌اسرائیل و سرزمین اورشلیم ذکر می‌شود.
در بیان قرآن، برای مقابله با هجوم یأجوج و مأجوج، سد محکمی از آهن و مس، توسط شخص عادل و قدرتمندی به نام «ذوالقرنین» ساخته می‌شود. ولی در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان، ذکری از ساختن سد و شخصی به نام ذوالقرنین به میان نیامده است. هرچند در بخش‌های دیگری از کتاب مقدس به «قوچ دو شاخ» در رؤیای دانیال نبی اشاره می‌کند و  از آن، تعبیر به «پادشاه ماد و پارس» می‌کند که یهودیان آن را «کوروش» می‌دانند. ولی با این وجود در همین رؤیا نیز درگیری این شخص با یأجوج و مأجوج نیست بلکه با پادشاه یونان است. (4)

پی‌نوشت‌ها:
1. سوره کهف، آیات 83-98.
2. حزقیال 38 و 39.
3. مکاشفه 20: 7-9.
4. دانیال 8: 3-22.
 

صفحه‌ها