پرسش وپاسخ

چرا علمای ربانی و مراجع که نائب امام زمان هستند از امام زمان راه درمان این بیماری را نمی پرسند؟
بیماری، کرونا، مراجع تقلید، قرنطینه، بهداشت

چرا علمای ربانی و مراجع که نائب امام زمان هستند از امام زمان راه درمان این بیماری را نمی پرسند؟

پاسخ اجمالی:

انبیا و امامان در حوزه رسالتی که داشتند، از علم لدنّی بالفعل برخوردار بودند ولی در سایر حوزه‌ها، از علم لدنّی بالقوه برخوردار بودند و اگر از خدا می‌خواستند و خدا مصلحت می‌دید، در اختیارشان قرار می‌داد. به همین جهت، بسیاری از آن‌ها بااینکه مریض می‌شدند و حتی گاهی بیماران را شفا می‌دادند، اما برای خودشان اکثراً از این علوم غیبی استفاده نمی‌کردند و از طبیب بهره می‌بردند؛ بنابراین، نباید دین‌داری را به معنای بی‌توجهی به علم دانست. همچنین، روشن می‌شود چرا فقیهان که نائب عام امام زمان هستند و از طریق متون دینی، به فهم و اجرای دین می‌پردازند، ادعای علم پزشکی ندارند و همیشه علم پزشکی و طبیبان را موردتکریم و احترام قرار داده و از دستورات پزشکی تبعیت کامل می‌نمودند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

دین مجموعه معارف وحیانی برای هدایت انسان‌ها است و به همین جهت، بخشی از مردم چنین انتظاری دارند که اگر دین اسلام، کامل و جامع است، باید دربردارنده درمان بیماری‌ها باشد؛ و یا اگر فقیهان دین‌شناس و یا نائب امام زمان هستند، باید از شیوه درمان بیماری‌ها نیز باخبر باشند. در ادامه، با ارائه نکاتی روشن می‌کنیم که این انتظار از دین اسلام و فقهای عظام، انتظار ناموجهی است:

نکته اول:

درست است که فقها نائب امام‌اند ولی این نیابت فقط برای فهم دین و اجرای آن است (1). فقیهان دین را از طریق عقل، قرآن، روایت معتبر و اجماع، مورد شناسایی قرار می‌دهند و هیچ‌یک ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان و دریافت معارف دینی از ایشان را ندارند.

بنا بر باور شیعیان، فقیهان نائب عام هستند نه نائب خاص. نیابت خاص، اختصاص به غیبت صغرا داشته است و پس از تمام شدن آن دوران، عالمان و مراجع، نایب عام‌اند؛ یعنی امام زمان به‌صورت عام و بدون ذکر نام کسی و یا ارتباط مخفیانه با او، به فقیهان نیابت داده که از منابعی که در دست دارند، دین را بشناسند و به مردم معرفی کنند.

نکته دوم:

بنابر روایات اعتقادداریم که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت (سلام‌الله علیهم) «علم ما کان و ما یکون» دارند (2) یعنی به همه گذشته و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، علم‌دارند (مگر موارد خاص چون زمان روز قیامت) و از تمام امور آسمانی و زمینی آگاه هستند. لیکن این علم در برخی مسائل بالفعل است و در برخی عرصه‌ها بالقوه؛ یعنی اگرچه تمام علومشان از جانب خداوند است، اما برخی علومشان را خداوند از ابتدا و بدون اینکه ایشان آن را درخواست کنند به ایشان داده، اما برخی علوم را به‌محض اینکه دانستن را اراده کنند و خدا مصلحت بداند، به ایشان می‌دهد و ایشان را آگاه می‌سازد. (3)

به نظر می‌رسد انبیاء و امامان نسبت به آنچه هدف اصلی از بعثت و برگزیده شدن ایشان است (هدایت به راه درست زندگی توحیدی) علومشان بالفعل است ولی در سایر مسائل، بالقوه است؛ یعنی مثلاً در خصوص احکام و تعالیم اعتقادی یا شریعت در پاسخ هرگز تعلل نکرده یا ابراز بی‌اطلاعی نمی‌کردند اما درجایی که خارج از حیطه رسالت اصلی ایشان بوده علمشان بالفعل نبوده و متوقف بر اراده کردنشان است، یعنی هرگاه اراده می‌کردند خداوند ایشان را نسبت به آن مسئله آگاه می‌نمود. ازاین‌رو، ادعای ما این نیست که امامان و انبیای الهی، تمام امور پزشکی را در قرآن و روایات بیان کرده‌اند؛ همچنین، ادعای ما این نیست که اگر به محضر آن‌ها شرفیاب شویم و از آن‌ها چنین سؤالاتی را بپرسیم، قطعاً جواب ما را می‌دهند چراکه این امور از حوزه رسالت و وظایف آن‌ها بیرون است و تنها در موارد خاصی از این علوم سخن می‌گفتند و یا از آن به شکل غیبی اطلاع می‌یافتند.

نکته سوم:

انبیا و اصحابشان مصائب طبیعی و انسانی بسیاری داشته‌اند. چنان‌که حتی اقوام پیشین انبیای بسیاری را به شهادت رسانده‌اند.(4) ازجمله‌ی این مصائب، بیماری است. داستان بیماری برخی از انبیا مانند حضرت یعقوب، ایوب، یونس و... ع در قرآن کریم مشهور است.(5) بیماری وفات رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، بیماری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیش از فتح خیبر، بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) در کربلا از نمونه بیماری‌های شدید معصومان (علیهم‌السلام) است که در تاریخ و اخبار شهرت بسیار یافته است. بنا بر برخی اخبار رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) دست بر سنگی نهاد و عقربی ایشان را گزید.(6) هرچند این ذوات مقدس توصیه‌هایی برای مقابله با بیماری‌های جسمی و روحی، داده‌اند (7) و خودشان نیز قدرت شفا دادن بیماران رادارند اما خودشان به پزشک نیز مراجعه می‌کردند مثلاً: اثیر بن عمرو بن هانی طبیب یهودی‌ای به بالین امام علی (سلام‌الله‌علیه) آورده شد، درحالی‌که سه امام آنجا حضور داشتند، هم خود امام علی (سلام‌الله‌علیه)، هم امام حسن (سلام‌الله‌علیه) و هم امام حسین (سلام‌الله‌علیه). (8)

نتیجه:

کوتاه‌سخن این‌که فقیهان نائب عام امام زمان هستند و ارتباط شخصی با امام زمان ندارند و دین را بر اساس منابعی که در دسترس دارند، می‌شناسند؛ و چون دین درصدد بیان حقایق پزشکی نیست، نباید از فقیهان انتظار داشت که چنین حقایقی را بیان کنند.

پی‌نوشت‌ها:

  1.  مثلاً: «الْعُلَمَاءُ أُمَنَاءُ وَ الْأَتْقِیاءُ حُصُونٌ وَ الْأَوْصِیاءُ سَادَةٌ». کلینی، الکافی، ص 33.
  2. کلینی، الکافی، ج 1، ص 260.
  3. همان، ص 257.
  4. برای نمونه، رک: بقره، آیه 61، 87، 91؛ آل‌عمران، آیه 21 و 112؛ مائده، آیه 70.
  5. یوسف، آیه 84، 96؛ الأنبیا، آیه 83؛ ص، آیه 41؛ صافات، آیه 145؛ الشعراء، آیه 80.
  6. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‏5، ص 366.
  7. محمد بن مسلم گوید: «از امام پرسیدم، چون و با در سرزمینی افتد، آیا از آن کناره گیری کنیم؟ پس فرمود: چه اشکالی خواهد داشت که از و با بگریزی؟» الأصول الستة عشر، شبستری، ص 150، من کتاب العلاء بن رزین. شبیه این روایت در این منبع نیز آمده است: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 520 و شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 254.6. البته بوده‌اند فقیهان نام آشنایی که پزشک بوده‌اند. ولی گستره منصب حقوقی فقاهت، دین مردم است.
  8. «انه جمع لعلی ع أطباء الکوفة یوم جرح فلم یکن اعلم بجرحه من اثیر بن عمرو بن هانی السکونی و کان ابصرهم بالطب و کان متطببا صاحب کرسی یعالج الجراحات» امین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 532.

 

کلمات کلیدی

نایب عام، علم امام، انتظار از دین، بیماری، فقهاء

آیا از علائم ظهور، گسترش بیماری های صعب العلاج مثل کرونا است؟
علائم ظهور، نشانه های حتمی ظهور، بیماری، ویروس کرونا

آیا از علائم ظهور، گسترش بیماری های صعب العلاج مثل کرونا است؟

پاسخ اجمالی:

زمان ظهور امام زمان را فقط خداوند می‌داند؛ اما در روایات، مواردی به‌عنوان علائم یا نشانه‌های ظهور امام زمان معرفی‌شده است. شیوع برخی بیماری‌ها در آخرالزمان در برخی روایات جزو همان نشانه‌هاست؛ اما با توجه به آسیب‌های تطبیق علائم ظهور بر اتفاقات، نمی‌توان به‌طور قطعی گفت شیوع ویروس کرونا همانی است که در روایات از زبان معصومان نقل‌شده است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

شناسایی علائم ظهور و تطبیق آن بر حوادث و رخدادهای زمان، از علائق عمومی برخی از مردم است که باید آن را با ملاحظاتی دنبال کرد تا به گمراهی و ضلالت نینجامد. یکی از علائم غیر حتمی ظهور، مرگ سفید است که برخی از مردم آن را به بیماری کرونا ارتباط داده‌اند. در ادامه با ارائه نکاتی توضیح می‌دهیم که این تطبیق خالی از اشکال نیست:

نکته اول:

تعیین زمان ظهور برای کسی ممکن نیست. امام رضا (علیه‌السلام) به دعبل خزائی فرمودند: «... حدیث کرد مرا پدر بزرگوارم از پدر بزرگوارش از پدرانش از على (علیه‌السلام) که به پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) عرض کردند: یا رسول‌الله چه زمان قائم از ذریه تو خروج می‌کند؟ فرمود: مَثَل او مَثل روز قیامت است که آشکارا نکند امر قیامت را مگر خدا» (1)

به همین خاطر در روایات به ما دستور داده‌اند کسانی که برای ظهور تعیین وقت می‌کنند تکذیب کنیم: امام صادق (علیه‌السلام) به مهزم فرمودند: «یا مِهْزَمُ کذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَک الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ. تعیین‌کننده وقت دروغ می‌گوید و آنانی که عجله می‌کنند هلاک می‌شوند و فقط آن‌کسانی که تسلیم هستند نجات می‌یابند». (2)

نکته دوم:

در کتاب‌هایی که از نشانه‌های ظهور بحث می‌شود، برای علائم ظهور دسته‌بندی‌های مختلفی ذکرشده است: متصل (نزدیک) و منفصل (دور)، حتمی و غیر حتمی و غیره. (3)

تنها تقسیمی که در روایات به آن تصریح‌شده، حتمی بودن و غیر حتمی بودن نشانه‌ها است (4)؛ مثلاً امام صادق (علیه‌السلام)، «ندای آسمانی، سفیانی، یمانی، آشکار شدن دست در آسمان و قتل نفس زکیه» را از محتومات برشمرده است. (5)

نکته سوم:

درباره تعداد نشانه‌ها قول ثابتی وجود ندارد. آنچه شیخ مفید با توجه به اصول روایی پیش از خود فهرست کرده و ما را از شمارش کتاب‌های الغیبه و کمال‌الدین بی‌نیاز می‌کند، کمتر از 45 روایت است. (6)

ازجمله اتفاقاتی که در روایات آمده است شیوع بیماری است. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «بَینَ‏ یدَی الْقَائِمِ مَوْتٌ أَحْمَرُ وَ مَوْتٌ أَبْیضُ وَ جَرَادٌ فِی حِینِهِ وَ جَرَادٌ فِی غَیرِ حِینِهِ أَحْمَرُ کالدَّمِ فَأَمَّا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَبِالسَّیفِ [فَالسَّیفُ] وَ أَمَّا الْمَوْتُ‏ الْأَبْیضُ‏ فَالطَّاعُون‏؛ پیش از ظهور، دو گونه مرگ اتفاق می‌افتد: مرگ سرخ و مرگ سفید و ملخ‌هایی پیدا می‌شوند که در فصل و در غیر فصلش، مانند خون قرمز هستند؛ اما مرگ سرخ، شمشیر و مرگ سفید، طاعون است». (7)

نکته چهارم:

عموم نشانه‌های ظهور، قابلیت آن را دارند که بر مصادیق مختلف تطبیق شوند. (8) وجود نمونه‌های تاریخی فهم این مشکل را آسان‌تر می‌کند؛ برای نمونه، رضی الدین حلی (متوفای 703 ق) – برادر علامه حلی- در کتاب العدد القویه، علائم ظهور را بر بسیاری از حوادثی که در زمان خودش رخ‌داده بوده، تطبیق کرده است!(9) درحالی‌که ظهور رخ نداد و روشن شد آن‌ها علائم ظهور نبودند و فقط یک شباهت ظاهری با علائم ظهور داشتند.

نتیجه:

با توجه به آنچه ذکر شد، نمی‌توان به‌صورت یقینی ادعا کرد که شیوع این بیماری از نشانه‌های قطعی ظهور امام زمان است. ممکن است این بیماری مصداقی برای روایات مطرح‌شده باشد و محتمل است نباشد. آنچه اهمیت دارد، آمادگی همیشگی برای ظهور امام زمان است که ان‌شاءالله چنین باشیم.

پی‌نوشت‌ها:

  1. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 266.
  2. شیخ کلینی، الکافی، ج 1، ص 368.
  3. صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، ص 56.
  4. همان، ص 57.
  5. نعمانی، الغیبه، ص 252.
  6. نگر: شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 368 ـ 370.
  7. نعمانی، الغیبة، ص 278؛ شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمة، ج ‏2، ص 655، ح 27. البته دو روایت دیگر نیز هست، ولی آن دو روایت مربوط به نشانه‌های قیامت است. امام صادق (علیه‌السلام) از قول پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: از نشانه‌های قیامت و رستاخیز، گسترش بیماری فلج و مرگ‌های ناگهانی است. (شیخ کلینی، الکافی، ج ‏3، ص 261، ح 39)؛ امام کاظم (علیه‌السلام) از قول پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: پیدایش مرگ‌های ناگهانی، جذام و بواسیر، از نشانه‌های نزدیک شدن قیامت و رستاخیز است. (علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ‏52، ص 269).
  8. آیتی، نصرت‌الله، از تبار دجال، ص 20.
  9. حلی، رضی الدین، العدد القویه، ص 77.

 

کلمات کلیدی

مهدویت، علائم ظهور، نشانه‌های ظهور، بیماری، ویروس کرونا

به نظر شما دینداری بهتر است یا علم؟ کدام مفیدتر و عاقلانه تر است؟
علم و دین، بیماری، دعا، توسل

به نظر شما دینداری بهتر است یا علم؟ دین ما را به توسل و دعا و گریه فرا می خواند تا دری از آسمان گشوده شود و مشکل حل شود، اما علم ما را به آزمایش و تجربه و حل درمان از طریق تلاش و کوشش فرا می خواند؟ کدام مفیدتر و عاقلانه تر است؟

پاسخ اجمالی:

دین اسلام هیچ‌گاه مانع تلاش علمی نبوده و این‌گونه تبلیغ نکرده است که دعا و توسل همه‌جا برای رسیدن به مقصود کافی است. از سوی دیگر حوزه فعالیت علوم تجربی، مسائل تجربی و آزمایشگاهی است و بسیاری از امور معنوی و روحانی را پوشش نمی‌دهد. درنتیجه، اساساً تعارضی میان علم و امور دینی (مثل دعا و توسل) وجود ندارد تا مجبور باشیم یکی را برگزینیم. به باور صحیح، علم و دین مکمل همدیگرند و انسان مؤمن، هم از علم بهره می‌برد و هم از دین چراکه این دو را دو بال برای سیر در آسمان حقیقت می‌داند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

«رابطه دین و علم» از دیرباز موردتوجه دین‏باوران و اندیشمندان بوده و پیرامون آن بحث‏ها و گفت‏وگوهای فراوانی به میان آمده است؛ که در ادامه، با ارائه نکاتی، دیدگاه صحیح در این زمینه را بیان می‌کنیم:

نکته اول:

به نظر می‌رسد منظور شما از علم، تلقی رایج از علم در روزگار ما، یعنی همان علم تجربی است که از راه آزمایش و تجربه حاصل‌شده و دستاوردهایی چون تکنولوژی را به همراه داشته است. خصوصاً اینکه در سؤال به مواردی چون آزمایش و تجربه نیز اشاره کردید؛ اما مشخص نفرمودید که مراد شما از «دین»، کدام «دین» است؟

اگر منظورتان دین اسلام است، روشن است که اصلاً تقابلی میان اسلام و علم نیست. دین اسلام از ابتدا مشوق عقل و علم بوده و با انتقال مرکزیت حکومت اسلامی از مدینه به عراق و تضارب آرای دانشمندان ملل گوناگون، جریان‌های عقلی و علمی متنوعی در اسلام شکل گرفت. چرا این‌گونه نباشد وقتی کتاب آسمانی دین اسلام و پیامبرش همواره مشوق علم‌آموزی و تحصیل علم است؟! به‌عنوان نمونه از پیامبر گرامی اسلام (ص) این‌گونه روایت‌شده است که فرمودند: «داناترین مردم کسی است که علم مردم را بادانش خود جمع کند و ارزشمندترین انسان کسی است که علمش افزون باشد و کم‌ترین ارزش برای کسی است که دانشش کمتر از دیگران است.»(1)

از دلِ همین تفکر بود که دانشمندان بزرگی چون ابوعلی سینا، خوارزمی، جابر بن حیان، ابن هیثم، ابوریحان بیرونی، فارابی، زکریای رازی و ... در تاریخ فرهنگ اسلامی ظهور کردند که هم عالِم و اسلام‌شناس بوده و هم در علوم دیگر به مفاخر زمان خود تبدیل‌شده بودند.

نکته دوم:

 حوزه فعالیت علوم تجربی، مسائل تجربی و آزمایشگاهی است و تنها در این حوزه است که می‌توانند نظریه‌پردازی کنند. امّا اگر مسئله‌ای موضوعا از دسترس تجربه و آزمون خارج بوده و مربوط به مسائل متافیزیکی و فرامادی باشد، دیگر موضوعی برای علوم تجربی باقی نمانده و تجربه نفیا یا اثباتا نمی‌تواند در خصوص آن نظری داشته باشد.

مواردی که شما در سؤال بدان اشاره فرمودید نیز از همین قسم است.

دعا و توسل از کلیدواژه‌های دینی است که در دایره معارف اسلامی تعریف‌شده و آزمایش و تجربه از کلیدواژگان علم تجربی است که در این حوزه موضوعیت دارد.

علامه شهید مرتضی مطهری در این خصوص می‌فرماید:

دین یک رسالتی دارد که این رسالت از غیر دین ساخته نیست یعنی از عقل و علم و فکر بشر این رسالت ساخته نیست و اگر در حدود علم و عقل بشر می‌بود به همان عقل و علم بشر واگذارمید و دیگر پیغمبران مبعوث نمی‌شدند. اسلام برای عقل بشر فوق‌العاده ارزش قائل است برای تفکر فوق‌العاده ارزش قائل است. برای علم و مطالعه و آزمایش و مشاهده موجودات و به تعبیر خود قرآن برای سیر درآیات آفاق‌وانفس فوق‌العاده ارزش قائل است ولی این‌چنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و آزمایش هراندازه ترقی کند بتواند آن نشانه‌هایی را که در دین از انسان یا از جهان داده است ارائه کند. این دیگر فقط رسالت دین است و آن مقدار که شما می‌بینید علم و عقل بشر حقایقی را که دین بیان کرده است تأیید می‌کند. (2)

درنتیجه، هیچ‌کدام از این موارد قابل‌مقایسه با یکدیگر نیستند، چراکه در دو حوزه کاملاً متمایز از یکدیگر تعریف می‌شوند و نیز جمع این دو راه نیز مانعی نداشته و هیچ‌کدام جای را برای دیگری تنگ نکرده است بلکه مکمل همدیگرند.

نکته سوم:

دعا کردن نیازی فطری است که در همه ادیان و در همه نحله‌ها وجود دارد و نفی دعا، نفی یک نیاز فطری است.

همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد، اتفاق مثبتی در زندگی انسان بیافتد باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. در این میان همچنانکه تلاش‌های علمی و بهره‌مندی از دانش‌های تجربی حکم واسطه فیوضات الهی را داشته و نقش مثبتی را در زندگی ایجاد می‌کند، دعا و توسل نیز واسطه‌ای برای دریافت فیض الهی بوده و این دو در کنار هم می‌توانند آثار مثبت بسیاری داشته باشند.

نتیجه:

پرسش از این‌که دین‌داری بهتر است یا علم، پرسش نادرستی است؛ چنانکه پرسش از این‌که آب نوشیدن بهتر است یا غذا خوردن، پرسش نادرستی است. همان‌طور که بدن ما هم به آب نیاز دارد و هم به غذا، حیات انسانی ما نیز وابسته به تعامل علم و دین است. به باور درست، علم و دین مکمل یکدیگرند و هیچ تعارضی باهم ندارند تا مجبور باشیم یکی را به‌جای دیگری برگزینیم.

پی‌نوشت‌ها:

  1. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 3، ص 219 به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 314.
  2. شهید مطهرى، مجموعه ‏آثار، انتشارات صدرا، ج‏26، ص 523.

 

کلمات کلیدی

علم و دین، بیماری، دعا، توسل

اگر واقعاً توسل و دعا، شفابخش است پس قم را قرنطینه کنید و امکانات پزشکی به آن ها ندهید تا با همین ادعیه خوب بشوند؟
دعا، بیماری، توسل، شرایط استجابت دعا، درمان

اگر واقعاً توسل و دعا، شفابخش است پس قم را قرنطینه کنید و امکانات پزشکی به آن ها ندهید تا با همین ادعیه خوب بشوند؟

پاسخ اجمالی:

هیچ‌کس منکر تأثیرات دعا و توسل ازنظر روحی و جسمی نیست؛ ولی کسی ادعا نکرده که توسل و دعا بدون هیچ شرطی همواره انسان را به نتیجه‌ای که منتظر آن است می‌رساند. یکی از شرایط استجابت دعا، «عمل متناسب» است که در اینجا به استفاده از دارو و پزشک و امکانات پزشکی تفسیر می‌شود. درنتیجه پذیرش تأثیرات دعا و استمداد از عنایات الهی به معنای نفی اسباب مادی و بهره‌مندی از آن نبوده و اتفاقاً سیره حضرات معصومین ع نیز در بهره‌مندی توأمان از دعا و اسباب مادی دلالت دارد. البته این معنای نفی شفا به شیوه اعجازین و از طریق اسباب ناشناخته نیست که بنا بر حکمت و قدرت نامحدود خداوند گاهی رخ می‌دهد.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

در مواجهه با مشکلات و بیماری، مؤمنان ضمن آن‌که از دارو و درمان و دستاوردهای علم پزشکی استفاده می‌کنند، از دعا و توسل و راز و نیاز باخدا نیز غافل نمی‌شوند. در ادامه، با ارائه نکاتی نسبت دعا و درمان را توضیح می‌دهیم تا سستی اشکالی که در پرسش آمده نمایان شود:

نکته اول:

پیش از هر چیز این نکته را یادآور می‌شویم که دعا و استمداد از نیرویی برتر، از ویژگی‌ها و نیازهای نوع آدمی است و باید ریشه آن را در فراسوی ادیان، در نهاد بشر و در فطرت خداجوی او جستجو کرد.

وقتی سیر و سیاحتی به این کره خاکی می‌کنیم و با ملت‌های مختلف و ادیان گوناگون و سنن و رسوم متفاوت آن‌ها روبرو می‌شویم، می‌بینیم که هرکدام برای خود اوراد و اذکار و دعاهای مخصوصی دارند و هیچ جای دنیا را نمی‌یابیم که مردمش از دعا جدا و بی‌نیاز باشند؛ بنابراین دعا جزء نکات جدی و فطری ماست و تأثیرات روحی و معنوی آن بدین سادگی قابل‌انکار نیست و نباید آن را صرفاً در چارچوب رفع حوائج دنبال کرد.

نکته دوم:

اِعمال اراده الهی در این عالم به‌واسطه اسباب و علل صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی‌هایی که در هر یک از آن‌ها قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد.

امام صادق (علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرماید: «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و سببش جاری می‌سازد». (1)

درنتیجه در این عالم نسبت به اسباب و علل، قوانینی نیز وجود دارد که نظام عالم بر همین مبنا و قانون تنظیم‌شده است. چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه) لذا دعا نیز ازجمله همین اسباب و علل است که برای خود قوانینی دارد.

توضیح واسطه بودن دعا بدین گونه است که شخص دعا کرده و از خداوند چیزی را طلب می‌نماید، در اینجا دعا واسطه‌ای برای ارتباط بنده باخدا و درنتیجه توجه خاص خداوند به بنده است؛ و هنگامی نقش دعا روشن‌تر می‌شود که بدانیم تلاش یک بیمار در خوردن دارو و انجام درمان، تنها زمینه را برای شفا فراهم آورده و درنهایت شفا همواره باید از ناحیه حضرت حق افاضه شود.

نکته سوم:

اما آیا پذیرش تأثیرات دعا، به معنای بی‌نیازی از غیر آن است؟!

هرگز؛ شفای امراض به‌وسیله دعا و توسل بدون حساب‌وکتاب و به‌صورت مطلق نبوده و شرایط و آداب بسیاری بر آن مترتب است و این‌گونه نیست که صرف خواست و بیان جملاتی از سوی انسان، تأثیری تضمینی و صد در صد دررسیدن به خواسته‌ها و تمنیات را داشته باشد. بلکه «هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست».

یکی از شرایطی که در مسئله دعا و توسل جایگاه روشنی دارد، ضرورت «عمل متناسب» با خواسته است.

همچنانکه امیرمومنان در حدیثی دعاکننده بی‌عمل را این‌گونه تشبیه می‌کند.

«الدّاعی بِلا عَمَلٍ کالرّامی بِلا وَتَرٍ؛ کسى که دعا می‌کند بدون عمل، مانند تیراندازی است که کمانش «زه» ندارد». (2)

درنتیجه اگر کسی طالب شفای ظاهری از راه دعا و توسل نیز باشد، می‌بایست تلاش مقتضی و عمل متناسب با این خواسته را نیز پیشتر انجام داده باشد که یکی از آن‌ها توجه به مسائل بهداشتی و استفاده از نسخه پزشکی برای پیشگیری و درمان در هنگام شیوع بیماری است.

نکته چهارم:

هنگامی‌که انسان در سیره و سنت حضرات معصومین (علیه‌السلام) هم می‌نگرد، درمی‌یابد که ایشان در هنگام عارض شدن کسالت و بیماری و یا رویارویی با مشکلات و مسائل تنها بر دعا و عنایات غیبی اتکا نکرده و علاوه بر آن تمام تلاش خود را نیز در جهت و راستای خواسته خویش مبذول می‌داشتند. ازاین‌رو گوش سپردن به توصیه طبیبان و استفاده از نسخه ایشان، سنت رایج در میان حضرات معصومین (علیه‌السلام) بوده است.

اما دراین‌باره داستانی از حضرت موسی (علیه‌السلام) وجود دارد که بیان آن خالی از لطف نیست.

نقل است که حضرت موسی (علیه‌السلام) را بیماری عارض شد، بنی‌اسرائیل نزد او آمدند و ناخوشی او را شناختند و گفتند: اگر فلان دارو را مصرف کنی شفا یابی.

موسی (علیه‌السلام) گفت: مداوا نمی‌کنم تا خدا مرا بی‌دوا بهبود بخشد. پس بیماری او طولانی شد، خدا به او وحی فرمود: به عزت و جلالم سوگند! ترا عافیت نمی‌دهم تا به دوائی که گفته‌اند درمان کنی. پس به بنی‌اسرائیل گفت: داروئی که گفتید به آن مرا معالجه کنید.

پس او را مداوا کردند و بهبود یافت. این در دل موسی (علیه‌السلام) حالت شکوه و اعتراضی را پدید آورد. خدای تعالی به او وحی فرستاد: خواستی حکمت مرا به توکّل خود باطل کنی، چه کسی غیر از من داروها و منفعت‌ها را در گیاهان و اشیاء نهاد؟!(3)

نکته پنجم:

شفابخشی به‌وسیله دارو به معنای نفی شفا به شیوه اعجازین و از طریق اسباب ناشناخته نیست که بنا بر حکمت و قدرت نامحدود خداوند گاهی رخ می‌دهد؛ چنانکه خداوند عیسی (علیه‌السلام) را قادر ساخت به شیوه اعجاز آمیز بیماران را شفا دهد و حتی مردگان را زنده کند (4). البته ازآنجایی‌که خداوند حکیم است و می‌داند چه زمانی از شیوه اعجازین استفاده کند و چه زمانی شفا را از طریق متعارف فراهم سازد، برای درمان بیماران نیز باید هم از درمان و دارو استفاده کرده و هم باید دعا و توسل را پی گرفت به این امید که خداوند به آن شکلی که خودش صلاح می‌داند، دعایمان را برآورده سازد و بیماران را شفا دهد.

نتیجه:

نتیجه آن‌که هر انسانی باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک و درمان بیماران انجام دهد و در ادامه به خداوند توکل کرده و از او استمداد بجوید به این امید که بیماران را به شکلی که صلاح می‌داند، شفا دهد:

«فَإِذا عَزَمْتَ‏ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ (5)؛ و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‏دارد.»

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.

3. نراقی، مهدی، جامع السعادات، بیروت، نشر اعلمی، چاپ چهارم، بیتا، ج 3، ص 229-230.

4. مائده، آیه 110.

5. آل‌عمران، آیه 159.

 

کلمات کلیدی

دعا، بیماری، توسل، شرایط استجابت دعا، درمان

به لحاظ علمی بیماری کرونا با ویروس در بدن ایجاد شده و به وسیله دارو از بین می رودچطور می شود توسط حمد و آیت الکرسی، جلوی بیماری کرونا را گرفت؟
دعا، بیماری، شفا، فواید دعا، معجزه.

به لحاظ علمی بیماری کرونا با ویروس در بدن ایجاد شده و به وسیله دارو از بین می رود؛ اما مشخص نیست چطور دعا می خواهد با این ویروس مقابله کند! وقتی ویروس در بدن هست، دعا فایده ای ندارد! چطور می شود توسط حمد و آیت الکرسی، جلوی بیماری کرونا را گرفت؟

پاسخ اجمالی:

همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد درمانی حاصل شود نیز باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. همچنانکه یکی از واسطه‌ها دارو و درمان است، یکی از واسطه‌ها نیز دعاست؛ اما نباید دعا را در برابر طی کردن مسیر درمان دانست چراکه بنا بر روایات دینی، دعا بدون کوشش و انجام کارهای لازم، بی‌فایده است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

مؤمنان در مواجهه با مشکلات و درد و رنج و بیماری، هم‌زمان هم دعا می‌خوانند و باخدا راز و نیاز می‌کنند و هم از دارو و درمان بهره می‌برند. در ادامه، با ارائه نکاتی، تعامل این دو امر را توضیح می‌دهیم:

نکته اول:

هیچ تردیدی نیست که همه رخدادها در جهان خلقت به مشیت و اراده الهی صورت می‏گیرد و هیچ امری خارج از دایره قدرت الهی نیست؛ به‌عبارت‌دیگر مؤثر اصلی در ساحت هستی درنهایت خداست و هر آنچه در این ساحت رقم می‌خورد، در یک نظام طولی بااراده و علم الهی محقق می‌شود.

چنانکه قرآن کریم همه‌چیز را تحت تدبیر خداوند می‌داند: «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ بگو آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، درحالی‌که او پروردگار همه‌چیز است؟!»(1)

نکته دوم:

اِعمال اراده الهی در این عالم به‌واسطه اسباب و علل صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی‌هایی که در هر یک از آن‌ها قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد. امام صادق (علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرماید:

 «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و سببش جاری می‌سازد». (2)

درنتیجه هر کاری اگر بخواهد به ثمر برسد، باید اذن و اجازه الهی نیز در آن وجود داشته باشد؛ اما این به معنای بی‌نیازی از اسباب و علل و قوانین نیست؛ چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه).

نکته سوم:

دعا نیز ازجمله همین اسباب و علل است که برای خود قوانینی دارد؛ اما نباید دعا را به‌منزله چیزی در برابر کار و کوشش و استفاده از دارو دانست و از طی کردن مسیر درمان اجتناب کرد؛ چنانکه امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «کسى که بدون عمل، دعا می‌کند، مانند تیراندازی است که کمانش زه ندارد»(3).

توضیح واسطه بودن دعا بدین گونه است که شخص دعا کرده و از خداوند چیزی را طلب می‌نماید، در اینجا دعا واسطه‌ای برای ارتباط بنده باخدا و درنتیجه توجه خاص خداوند به بنده است. همچنانکه استفاده از دارو نیز می‌تواند واسطه توجه الهی باشد.

به‌عنوان‌مثال شخصی برای شفای مرض خود، در پیشگاه الهی دعا کرده و پاسخ می‌گیرد. این پاسخ می‌تواند متناسب با علم و حکمت الهی به انحاء گوناگونی محقق شد. از اموری همچون تحقق و تسریع تأثیر داروها گرفته تا معرفی پزشکی حاذق به‌وسیله یکی از دوستان.

نکته چهارم:

اما گاهی هم معجزه می‌شود به این بیان که از طریق اسباب ناشناخته و غیرعادی، بیمار درمان می‌شود؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن خدا چنین نمود و بیماران را شفا داد (4).

این معجزات و کارهای خارق‌العاده، همیشگی نیست و ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را بپیماییم چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه و اسباب ناشناخته و نامتعارف، بلکه از طریق دارو و شیوه‌های متعارف انجام گیرد.

نتیجه:

بنابراین جلوگیری از گسترش یک بیماری تنها فعل انسان (بدون در نظر گرفتن خداوند) نیست تا گفته شود، دعا و عنایت الهی و درنهایت مداخله حضرت حق در این مسئله تأثیری ندارد؛ و از سوی دیگر این امر، تنها منوط به فعل خدا (بدون لحاظ اختیار و اراده انسان) نیست تا دخالت انسان و تلاش او در این مسئله کاملاً بی‌تأثیر باشد.

بلکه باید هر انسانی تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک و درمان آن‌ها انجام دهد و در ادامه از خداوند منان و عنایات او نیز استمداد بطلبد به این امید که اگر خداوند صلاح بداند از طریق متعارف و یا به شکل اعجازین، بیماران را شفا دهد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره انعام، آیه 164.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.
  3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.
  4. سوره مائده، آیه 110.

 

کلمات کلیدی

دعا، بیماری، شفا، فواید دعا، معجزه.

تردید دارم که خداوند به صورت معجزه آسا در امور جهان دخالت می کند؟ وقتی همه چیز بر اساس علل خاص خودش است، دخالت خداوند یعنی چه؟
بیماری، معجزه، دعا، امر بین الامرین

تردید دارم که خداوند به صورت معجزه آسا در امور جهان دخالت می کند؟ وقتی همه چیز بر اساس علل خاص خودش است، دخالت خداوند یعنی چه؟ جالب است که برای درمان بیماری کرونا، همه امیدشان به آزمایشگاه و پزشکان و تولید داروی جدید است؛ نه به راز و نیاز و خدا.

پاسخ اجمالی:

خداوند نه «ساعت‌سازی لاهوتی» است که بعد از خلق جهان، آن را به حال خودش وانهد؛ و نه اسباب و مسببات را نفی کرده است بلکه خداوند چنین اراده نموده که هر اتفاقی از طریق علل و اسبابی که دارد، رخ دهد و اراده و افعال اختیاری انسان نیز در این مسیر مؤثر باشد. همچنانکه دارو از عوامل مؤثر در درمان است، دعا نیز از عوامل مؤثر است که تأثیرش گاهی از طریق هدایت ما در استفاده درست و بجا از دارو و مراجعه به پزشک خوب است؛ و گاهی به شکل اعجازین و فراسوی علل و اسباب عادی. تمامی این علل و اسباب، در چارچوب اذن و اراده الهی مؤثر هستند و نباید تأثیر آن‌ها را مستقل از اراده و اذن خداوند تلقی کرد.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

مؤمنان از آموزه‌های دینی آموخته‌اند که در مواجهه با مشکلات هم باید به راز و نیاز و دعا و توسل پرداخت و هم باید از علل و اسباب متعارف برای حل مشکل بهره بُرد. در ادامه، با ارائه نکاتی، به توضیح این رویکرد می‌پردازیم و موجّه بودنش را اثبات می‌کنیم:

نکته اول:

به‌صورت کلی می‌توان سه نوع نگاه به ساحت هستی در رابطه با تأثیرات الهی داشت:

نگاه اول: اینکه بگوییم خداوند هیچ دخالتی در ساحت هستی نداشته و حوادثی که در پهنای عالَم اتفاق می‌افتد، صرفاً مبتنی بر قوانینی است که خداوند از روز ازل آن را تنظیم کرده است. در این فرض خداوند همچون «ساعت‌سازی لاهوتی» است «که سازنده جهان طبیعت است ولی در آن مداخله و فعالیتی ندارد.» بسیاری از دانشمندان و اهل فلسفه در دو سده اخیر در مغرب زمین چنین تصویری از خداوند در ذهن دارند. (1)

نگاه دوم: اینکه با نگاهی کاملاً جبری بگوییم همه‌چیز (حتی اختیاری که انسان توهم آن را دارد) در دست خداست و ازآنجایی‌که خداوند خالق همه‌چیز است، خالق افعال انسان‌ها و تمام رخدادهایی که در جهان در حال اتفاق افتادن است نیز هست. در این نگاه، خداوند همچون «تایپیستی ملکوتی» تلقی شده که در هرلحظه هر چه اراده کند را می‌نویسد و هر آنچه نوشته‌شده معلول اراده مستقیم اوست. این همان اندیشه جبری است که هرگونه تأثیر و کنش را از ناحیه موجودات (حتی موجودات مختار) نفی کرده و در جامعه اسلامی و در میان اهل سنت، «اشاعره» پرچم‌دار این نگاه به هستی هستند. (2)

نگاه سوم: روشن است که هر دو نگاه اول و دوم، دو سوی افراط‌وتفریط در نگاه به ساحت هستی بوده و به یک اندازه اشتباه و غیرقابل‌قبول می‌نماید. لذا ناگزیر می‌بایست نگاه سومی در این مسئله داشت: درست است که همه‌چیز به اراده خداوند محقق می‌شود، اما خداوند اراده کرده تا انسان نیز اراده داشته باشد. ازاین‌رو اگر فعلی از انسان صادر می‌شود، مستند به اراده و اختیاری است که خداوند به او داده است. نیاز انسان به خداوند، هم از جهت اصل پیدایش است و هم از جهت بقای وجودش و هم از جهت قدرت و اراده‌ای که خدا برایش در نظر گرفته است و هم از جهت اسبابی که به آن‌ها نیاز دارد. به این دیدگاه که نه تفویض است و نه جبر، «امر بین الامرین» گفته می‌شود. درنتیجه همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند، عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد، درمانی حاصل شود نیز باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. ازاین‌رو، درمان از طریق دارو و پزشک نیز خارج از چارچوب اذن و شفای الهی نیست.

نکته دوم:

حضور دائمی خداوند ارتباطی با مسئله معجزه و عدم معجزه از ناحیه خدا نداشته و به این معنا نیست که اگر خدا وجود دائمی دارد، پس باید در امور عالم نیز دخالت مکرر، مستقیم و معجزه‌آسا داشته باشد! و یا اینکه بگوییم چون قائل به دائمی‌بودن حضور خداوند هستیم، پس نباید به سراغ پزشک، آزمایشگاه و متخصصین رفته و تنها باید به راز و نیاز باخداوند مشغول باشیم!

انبیا و امامان الهی نیز هنگام بیماری به پزشک مراجعه و استفاده از دارو را تجویز می‌کردند و به سببیت اسباب در جریان امور، اعتقاد داشتند و شفای الهی را نیز در همین چارچوب می‌دیدند. مثلاً وقتی حضرت علی ضربت شمشیر را خوردند، پزشک یهودی آمد و صرفاً به معجزه خدا چشم ندوختند. (3)

نکته سوم:

تذکر به این نکته نیز لازم است که گاهی درمان بیماری، از طریق غیرعادی انجام می‌شود؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن خدا چنین نمود و بیماران را فراسوی داروهای متعارف، شفا داد و یا مردگان را زنده کرد. (4)

این معجزات و کارهای خارق‌العاده، همیشگی نیست و ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به‌ حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را بپیماییم چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه بلکه از طریق انجام کارهای متعارف انجام گیرد (5).

نتیجه:

بر اساس نکاتی بیان شد، این نگاه که «تدبیر جهان یا به دست خدا باشد یا به دست انسان» نگاه نادرستی است و در این مسئله حالت سومی نیز وجود دارد و آن تأثیر هر دو به نحو توأمان و طولی است. از این منظر، همه‌چیز به اراده خداوند محقق می‌شود، اما خداوند نیز چنین اراده کرده که هر اتفاقی از طریق علل و اسبابی که دارد، رخ دهد و اراده و افعال اختیاری انسان نیز در این مسیر مؤثر باشد. به همین جهت، چه‌بسا خداوند بنا بر حکمتی که دارد، شفای برخی از بیماران را از طریق معجزه و علل غیرمتعارف انجام دهد، اما نباید چنین تلقی کرد که این سنت الهی است و افعال اختیاری انسان و دارو و درمان هیچ تأثیری در این زمینه ندارند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362، ص 50.
  2. ر.ک سید شریف جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، شریف رضی، ۱۳۲۵، ج ۸، ص ۱۴۵؛ طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵، ص ۳۲۵؛ امام الحرمین جوینی، عبد الملک بن عبدالله، الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶، ص ۷۹.
  3. لسان الملک سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۲۸۶.
  4. سوره مائده، آیه 110.
  5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

 

کلمات کلیدی

بیماری، معجزه، دعا، امر بین الامرین

چرا خداوند به گونه ای سرنوشت ما را رقم زده که از یک طرف تحریم بشویم و از طرف دیگر سیل و از طرف سوم زلزله و از طرف چهارم کرونا و ... انگار خدا ما را محاصره کرده
امتحان الهی، سیل، کرونا، سوء اختیار.

چرا خداوند به گونه ای سرنوشت ما را رقم زده که از یک طرف تحریم بشویم و از طرف دیگر سیل و از طرف سوم زلزله و از طرف چهارم کرونا و ... انگار خدا ما را محاصره کرده تا از بین برویم!

پاسخ اجمالی:

در سختی قرار گرفتن آدمی لزوماً به جهت غضب و قهر خداوند نیست، بلکه این امکان کاملاً وجود دارد که چنین مسائلی ابتلا و آزمایش الهی باشد تا عیار افراد مشخص شود؛ چنانکه در طول تاریخ بسیاری از امت‌های مؤمن و افراد باایمان که موردتوجه خاص خدا بودند هم با این مشکلات روبرو شدند. علاوه بر اینکه بعضی از چیزهایی که گفته‌اید نه‌تنها عذاب نیستند بلکه رحمت و نعمت الهی به‌حساب می‌آیند و این انسان است که با سوء اختیار و اعمال نادرست، آن‌ها را تا حدودی از مسیر اصلی خود منحرف می‌کند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

باوجود این‌که خداوند خیرخواه است و جز خیر نمی‌آفریند، در زندگی آدمی سختی و شرور و مشکلات وجود دارد. به همین جهت، سؤالاتی از این قبیل مطرح می‌شود که: آیا واقعاً خداوند چنین مشکلاتی را رقم‌زده است؟ هدف خداوند از ایجاد مشکلات چیست؟ نابودی بشر؟ در ادامه با ارائه نکاتی، به این پرسش‌ها پاسخ داده خواهد شد:

نکته اول:

در تاریخ نقل‌شده است که بعد از محاصره شدید اقتصادی، پیامبر اکرم (ص) و همه مسلمانان در شعب ابی طالب، درست درزمانی که مشکلات و سختی‌ها به اعلا درجه خود رسیده بود ابتدا همسر مهربانشان حضرت خدیجه (س) و سپس عموی بزرگوارشان جناب ابوطالب را از دست دادند و مشکلاتشان چند برابر شد، در اینجا به نظر شما باید گفت که پیامبر (ص) توسط خود خدا هم مورد تحریم قرارگرفته است؟ خیر، ایشان همگی این موارد را ابتلا و آزمایش الهی و وسیله‌ای برای آمادگی و ارتقای مسلمانان معرفی ‌کردند.

در زندگی بسیاری از پیامبران و اولیای خدا و امت‌های آن‌ها چنین آزمایش‌ها و موقعیت‌هایی را می‌بینید. ائمه طاهرین و بخصوص حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) و امت زمان ایشان مصداق واضح و تمام‌عیار این آزمایش‌های سخت الهی‌اند. جالب هم این است که بعد از تمام این اتفاقات ناگوار و شهادت جمع کثیری از اهل‌بیت پیامبر (ص) و مؤمنان پاک، زمانی که یزید از حضرت زینب (س) سؤال کرد که کار خدا را با برادر و خانواده‌ات چگونه دیدی؟ ایشان فرمودند جز زیبایی ندیدم. (1)

این‌یک سنت الهی است که اگر افرادی ادعای ایمان به خدا و یاری دین خدا را کردند، مورد ابتلا و آزمایش قرار می‌گیرند تا عیار هر کس مشخص و عزم مؤمنان سرسخت‌تر شود: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یفْتَنُونَ*وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ؛ آیا مردم گمان کردند همین‌که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و این‌ها را نیز امتحان می‌کنیم)؛ باید علم خدا درباره کسانی که راست می‌گویند و کسانی که دروغ می‌گویند تحقق یابد!» (2)

نکته دوم:

بسیاری از چیزهایی که ما به آن‌ها به‌عنوان بلا می‌نگریم، نه‌تنها بلا نیست بلکه برکت و رحمت الهی است که من و شما با دستبرد در طبیعت و عدم رعایت نکات بایسته در زندگی اجتماعی و مدیریت شهری، آن را تبدیل به مشکل کرده‌ایم؛ مثلاً باران قطعاً رحمت الهی است بخصوص پس از چند سال خشک‌سالی پیاپی در کشور و صدمه دیدن منابع آبی به‌ویژه منابع زیرزمینی؛ باران­هایی ازاین‌دست، نه‌تنها نشانه غضب الهی، بلکه نشانه رحمت و لطف خداوند به ملت شریف ایران است؛ اما این ما هستیم که با سوء تدبیرها و دست‌اندازی‌ها به طبیعت و خانه‌سازی در مسیر رودخانه و ... باعث ایجاد سیل در محیط می‌شویم و الا اگر چنین دستبردهایی از سوی انسان صورت نمی‌گرفت یا چنین مشکلاتی به وجود نمی‌آمد و یا میزان آن بسیار اندک بود.

در مورد بیماری‌های مسری مانند کرونا هم اگر کمی تدبیر بیشتری به خرج می‌دادیم و هم مردم و هم مسئولان پیش‌بینی‌های دقیق‌تری داشتند، قطعاً مشکل یا ظهور پیدا نمی‌کرد یا گستردگی آن بسیار کمتر بود. مثلاً اگر کمی در ورود افرادی که از چین وارد می‌شدند دقت بیشتری به خرج می‌دادیم و یا در زمان شیوع بیماری بجای گوش دادن به حرف مسئولان و قرنطینه خود در خانه، به سفر بخصوص به استان‌های شمالی نمی‌رفتیم، قطعاً میزان ابتلا و گسترش این ویروس به این اندازه نبود.

بنابراین، این تلقی اشتباه است که گمان کنیم خداوند چنین مقدر کرده که ما به این مشکلات دچار شویم و خودمان هیچ نقشی در پیدایش این مشکلات نداریم چراکه اساساً اختیار آدمی بخشی از علل مؤثر در شکل‌گیری سرنوشت و وضعیت آدمی است؛ چنانکه خداوند فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند». (3)

نتیجه:

بنابراین، ابتلا به بیماری و سختی، گاهی به‌منظور امتحان آدمی است تا عیار بندگی و صبر و ایمان آدمی مشخص شود؛ چنانکه اولیای الهی نیز امتحان می‌شدند و از سختی و مشکلات، خیر و تعالی روحی و پیروزی‌های بزرگ را به دست می‌آوردند. بگذریم از این‌که بخشی از سختی و مشکلات، ناشی از بی‌تدبیری و تصمیمات نادرست ما است و ارتباطی به خداوند ندارد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سید بن طاووس، لهوف، ترجمه محمدی اشتهاردی، ص 100.
  2. عنکبوت، آیات 2 و 3.
  3. رعد، آیه 11.

 

کلمات کلیدی

امتحان الهی، سیل، کرونا، سوء اختیار.

مگر همه چیز مقدر نشده است (قُلْ لَنْ یصیبَنا إِلاَّ ما کتَبَ اللَّهُ لَنا)؟ پس چرا این قدر نگران بیمار شدن یا نشدن هستیم؟! اگر قرار است بیماری بگیرم، پس می گیرم
اجل معلق، اجل حتمی، قضا و قدر، بیماری، اختیار، کرونا 

مگر همه چیز مقدر نشده است (قُلْ لَنْ یصیبَنا إِلاَّ ما کتَبَ اللَّهُ لَنا)؟ پس چرا این قدر نگران بیمار شدن یا نشدن هستیم؟! اگر قرار است بیماری بگیرم، پس می گیرم و اگر هم نه پس نمی گیرم! دقیقاً من چقدر مؤثرم در این که سرنوشتم چطوری نوشته بشود؟ چون آدم هایی را دیدم که هر قدر تلاش کردند بیماری کرونا نگیرند، اما بازهم گرفتند و مردند!

پاسخ اجمالی:

تمام مقدرات زندگی انسان‌ها در لوح محو و اثبات وجود دارد و بر اساس عواملی قابل‌تغییر و تبدیل است؛ اما زمانی که به مرحله قضا رسید دیگر قابل‌تغییر نیست. ازاین‌رو اگر کسی از ابتدا اجل حتمی او مرگ بر اساس بیماری کرونا بود و این اجل به مرحله قضا رسید -که البته طبیعتاً بسیار محدود است و از حوزه علم و آگاهی ما خارج است- باید تأیید کرد که قطعاً چنین مرگی واقع خواهد شد؛ اما ازآنجایی‌که نمی‌دانیم اکنون، مرگ بر اساس این ویروس، از نوع قضای الهی و اجل حتمی و قطعی است یا از نوع مقدراتی است که قابل‌تغییر است، پس تا جایی که ممکن است باید بکوشیم با حفظ آرامش و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و توکل به خداوند، خود و خانواده خویش را از گزند این ویروس حفظ کرده و در صورت ابتلا، تمام همت خود را صرف درمان و مراقبت از خود و بیماران نماییم.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

قضا و قدر از مسلمات قرآنی است که گاهی آن را به شیوه‌ای تفسیر می‌کنند که گویی آدمی اختیاری در تعیین سرنوشت خودش ندارد و تمامی حوادث خارج از اختیار او است و او هیچ نقشی در پیشگیری یا درمان و رهایی از بیماری ندارد. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که این تفسیر ازقضا و قدر نادرست است:

نکته اول:

همه‌چیز از طرف خدا مقدر شده و همه مقدرات توسط خداوند مشخص‌شده است اما این انسان است که در هر عملی یکی از آن مقدرات را به مرحله قضا و حتمیت درمی‌آورد و آن فعل در خارج ایجاد می‌شود.

 توضیح بیشتر اینکه در مورد قضای الهی که در عرف از آن به سرنوشت و قسمت تعبیر می‌شود اصولاً دو تفسیر وجود دارد:

1. تفسیر نخست، سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین‌شده؛ بنابراین هر کس با سرنوشت معینى از مادر متولد می‌شود که قابل‌دگرگونی نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد؛ چه بخواهد و چه نخواهد و کوشش‌ها براى تغییر سرنوشت بیهوده است.

بررسى منابع اسلامى نشان می‌دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست. قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل: تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت و غیره را به هم می‌ریزد. استاد شهید مطهرى می‌فرمایند: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی، انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد». (1)

2. تفسیر دوم، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه‌تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است. در سرنوشت انسان چنین نقش بسته است که او سرنوشت خویش را خودش را تعیین نماید. درواقع، اختیار داشتن انسان جزئی ازقضای حتمی خدا است و این همان معنای درست سرنوشت است. از این منظر، هم ابتلا به ویروس کرونا به دلیل عدم رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و هم عدم ابتلای به این ویروس بجهت خود مراقبتی درست، در همه انسان‌ها ممکن و مقدر است تا این‌که انسان به‌واسطه سبک زندگی و انتخاب‌هایش، یکی را محقق سازد و حتمیت ببخشد.

نکته دوم:

البته این امکان نیز وجود دارد که برخی از افراد بسیار محدود و معدود نیز چون اجلشان حتمی شده به بیماری مبتلا شوند حتی اگر تمام تلاش خود را برای عدم ابتلا انجام داده باشد.

توضیح بیشتر اینکه در روایات از دو لوح در حوزه مقدرات انسان نام‌برده شده است: لوح محفوظ و لوح محو و اثبات. در اصطلاح، لوح محفوظ همان قضای الهی است که همه حوادث به قلم الهی به ثبت رسیده است. کسی جز خداوند از آن آگاهی ندارد. هر چه در این لوح نگاشته شود، تغییر نمی‏کند، به‌طور مثال هر یک از انسان‌ها دارای اجل حتمی هستند که به‌هیچ‌عنوان قابل تأخیر و تقدیم نیست.

اما لوح محو و اثبات قابل‌تغییر و تبدّل است، به‌طور مثال اجلّ معلّقی مثل مرگ براثر بیماری کرونا وجود دارد، لکن این اجل به سبب رعایت بهداشت فردی و یا دعا، صدقه یا کار خیر قابل تأخیر افتادن است، همان‌طور که در روایات واردشده و یا این‌که به خاطر کارهای زشت مثل قطع رحم به جلو می‏افتد. (2)

بر این اساس تمام تقدیرات زندگی انسان‌ها در لوح محو و اثبات وجود دارد و بر اساس عواملی قابل‌تغییر و تبدیل است اما زمانی که به مرحله قضا رسید، دیگر قابل‌تغییر نیست.

نتیجه:

اگر کسی از ابتدا اجل حتمی او مرگ بر اساس بیماری کرونا باشد -که البته طبیعتاً بسیار محدود است- باید تأیید کرد که قطعاً واقع خواهد شد و هیچ‌کس را گریزی از آن نیست؛ اما ازآنجایی‌که نمی‌دانیم اکنون، مرگ بر اساس این ویروس، از نوع قضای الهی و اجل حتمی و قطعی ما است یا از نوع مقدراتی است که قابل‌تغییر است، پس تا جایی که ممکن است باید بکوشیم با حفظ آرامش و رعایت بهداشت فردی و اجتماعی و توکل به خداوند، خود و خانواده خویش را از گزند این ویروس حفظ کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 1، ص 384.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 4، ص 130-131.

 

کلمات کلیدی

اجل معلق، اجل حتمی، قضا و قدر، بیماری، اختیار، کرونا

آیا کسانی که از بیماری کرونا جانشان را از دست می دهند پیش خداوند پاداش و موقعیت بهتر دارند؟
عوض الهی، اجر بیمار، کفاره گناهان، صبر.

آیا کسانی که از بیماری کرونا جانشان را از دست می دهند پیش خداوند پاداش و موقعیت بهتر دارند؟

پاسخ اجمالی:

انسان در طول عمر خود، مبتلابه بیماری‌های گوناگونی می‌شود که ممکن است برخی از آن‌ها به مرگ آدمی منجر شود. طبق روایات، بیماری‌هایی که بر انسان مؤمن وارد می‌شود، کفاره گناهان و سبب تطهیر ایشان بوده و جایگاه ویژه‌ای در بهشت، برای آنان منظور شده و باتحمل و شکیبایی نسبت به بیماری‌ها و مشکلاتی که بر آن‌ها تحمیل می‌شود، (ازجمله ابتلا به ویروس کرونا در شرایطی که انسان مراقبت کرده اما توسط دیگران آلوده‌شده است)، اجر و پاداش عظیمی در انتظار آنان است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

انسان‌ها در طول زندگی به بیماری و مشکلات مختلف دچار می‌شوند و از آن‌ها رنج می‌برند و یا به خاطر آن‌ها از دنیا می‌روند. ازاین‌رو، کاملاً طبیعی است این سؤال پرسیده شود که آیا به خاطر رنج و مرگ سخت به‌واسطه بیماری، آدمی اجر و موقعیت بهتر در آخرت برخوردار می‌شود یا نه. در ادامه، با ارائه نکاتی به این پرسش پاسخ می‌دهیم:

نکته اول:

آنچه در مورد مریضی و بیماری مسلّم بوده، این است که تحمل بیماری از سوی مؤمن، به ریزش و پاک شدن گناهانش منجر می‌شود.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: «السقمُ یمحو الذنوبَ؛ بیماری گناهان را نابود می‌کند.»(1)

در حدیث دیگری آمده «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یکرِمَ عَبْداً وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ ذَلِک لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ بِهِ ذَلِک شَدَّدَ عَلَیهِ الْمَوْتَ لِیکافِیهُ بِذَلِک الذَّنْب؛ چون خدای عزوجل بخواهد بنده گناهکارش را گرامی بدارد و گناهانش را پاک نماید، او را بیمار می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، او را محتاج می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، مرگ را بر او سخت می‌کند تا از این طریق، گناهش پاک شوند»(2).

با توجه به روایات، تصور اینکه شخص بیمار وقتی در روز قیامت مطلع می‌شود همه‌یا بخش عظیمی از گناهانش به خاطر یک بیماری بخشیده شده و در ازای تحمل بیماری در دنیا از عذاب سهمگین و همیشگی آخرت نجات پیداکرده است چقدر شیرین و گوارا خواهد بود.

نکته دوم:

 اما نکته مهمی که می‌بایست بدان اشاره‌کنیم این است که علاوه بر اینکه بیماری و تحمل سختی، کفاره گناهان محسوب می‌شود، طبق فرمایش امام صادق (علیه‌السلام)، بیماری و صبر و شکیبایی نسبت به بلاها و مشکلات، نیز پاداش فراوانی دارد. ایشان می‌فرمایند: «مَن اِبتَلى مِن المؤمنین بِبلاءٍ فصَبَرَ علیه کان لَهُ مثلَ أجِر ألف شهیدٍ؛ هر کس از مؤمنان به بلایی گرفتار شود و شکیبایی را از دست ندهد، پاداش هزار شهید دارد». (3)

همچنین امام صادق (علیه‌السلام) به درجاتى که بنده با بلا به آن‌ها می‌رسد اشاره‌کرده و می‌فرمایند: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ فِی جَسَدِه؛ همانا در بهشت منزلتى است که هیچ بنده‌ای بدان نمی‌رسد مگر با بلایى که [در دنیا] به بدنش می‌رسد.»(4)

امام صادق (علیه‌السلام) درباره پاداش برخی مصائب در زندگی انسان که از مصادیق آن بیماری است، می‌فرماید: «لَوْ یعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّی أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِیضِ؛ چنانچه مؤمن می‌دانست که در مصیبت‌هایش چه مقدار پاداش دارد، هرآینه آرزو می‌کرد که «اجزاى بدنش» با قیچى چیده و قطعه‌قطعه شود.»(5)

نکته سوم:

نکته‌ای که می‌بایست مدنظر داشت این است که کفاره گناهان و اجر و منزلتی که برای بیمار در روایات فوق آمده، به مؤمنین و صابرین و انسان‌های نیک اختصاص دارد، نه افرادی که ظالم و لبریز از گناهان هستند. چراکه بیماری و مشکلات و گرفتاری‌ها برای این گروه اخیر، جنبه عذاب داشته و به قهر الهی دچار شده‌اند. همچنین باید به این نکته توجه داشت که اگر کسی از روی مراعات نکردن بهداشت فردی و اجتماعی، به بیماری مبتلا شد، خودش مقصر است و نمی‌تواند از خداوند انتظار جبران را داشته باشد.

نتیجه:

مرگ براثر بیماری، از بلایایی است که برای مؤمنان، مایه جبران گناه و دریافت پاداش و اجر الهی است؛ مشروط به این‌که خودشان با بی‌مبالاتی چنین بیماری را دریافت نکرده باشند و بعد از دریافت بیماری نیز صبر ورزیده و بهداشت فردی و عمومی را به‌دقت مراعات نمایند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 67، ص 244.
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 4، ص 180.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 3، ص 146.
  4. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل‏الشیعة، قم، نشر موسسه آل البیت (علیهم‌السلام) لاحیاء التراث، 1416 ق، ج 3، ص 258.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 255.

 

کلمات کلیدی

عوض الهی، اجر بیمار، کفاره گناهان، صبر.

اگر کرونا برای عذاب است، چرا همه گیر شده؟ یعنی همه ما آن قدر گناهکاریم که خداوند با ما مثل قوم لوط و ثمود برخورد می کند؟
امتحان الهی، عذاب الهی، عدالت خداوند، بیماری، کرونا.

اگر کرونا برای عذاب است، چرا همه گیر شده؟ یعنی همه ما آن قدر گناهکاریم که خداوند با ما مثل قوم لوط و ثمود برخورد می کند؟ بالاخره هنوز آدم های خوب هم هستند. چرا آن ها عذاب بکشند، وقتی خوب اند؟!

پاسخ اجمالی:

ابتلا به بیماری گاهی برای امتحان یا ترفیع درجه و یا کفاره گناهان است و لزوماً عذاب نیست؛ چه برسد به عذاب‌هایی شبیه به عذاب قوم ثمود که پس از ناامیدی از توبه و بازگشت آن‌ها، شامل ظالمان آن قوم شد. ازاین‌رو، این‌که این بیماری شامل مؤمنان نیز می‌شود شاهد مناسبی است بر این‌که از سنخ عذاب‌های قوم ثمود نیست.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

گاهی یک قوم یا ملت چنان غرق در گناه می‌شوند که امیدی به توبه و تغییر در آن‌ها نیست؛ بر همین اساس، خداوند آن‌ها را در همین دنیا عذاب و نابود می‌سازد. با عنایت به شیوع ویروس کرونا و مرگ‌ومیر ناشی از آن، این گمان برای گروهی پیش‌آمده که این بیماری نوعی عذاب ویرانگر برای عموم مردم است. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که این بیماری علل دیگری دارد و به‌مثابه عذابی که یک قوم و ملت را ناگهان نابود می‌سازد، نیست:

نکته اول:

با استفاده از متون دینی می‌توان فهمید که بیماری و سختی و مشکلات، همیشه برای عذاب نیست بلکه گاهی زمینه‌ای است برای آزمون مؤمنان تا صبر و استقامت بورزند و سزاوار بهشت گردند.(1) همچنین گاهی بیماری و مشکلات برای مؤمنان، کفاره و جبران گناه است. دقت شود که کفار گناه، نوعی لطف و رحمت است که شامل مؤمنان می‌شود تا با روحی پاک به سرای دیگر وارد شوند و از گزند عذاب سخت اخروی مصون بمانند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یکرِمَ عَبْداً وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ ذَلِک لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ بِهِ ذَلِک شَدَّدَ عَلَیهِ الْمَوْتَ لِیکافِیهُ بِذَلِک الذَّنْب؛ چون خدای عزوجل بخواهد بنده گناهکارش را گرامی بدارد و گناهانش را پاک نماید، او را بیمار می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، او را محتاج می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، مرگ را بر او سخت می‌کند تا از این طریق، گناهش پاک شوند».(2)

همچنین گاهی بیماری برای ترفیع درجه است؛ چنانکه در روایات آمده، «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالابْتِلَاءِ فِی جَسَدِهِ؛ در بهشت مقامى است که هیچ بنده‏اى به آن نرسد، جز با بلائى که (در دنیا) به بدنش رسد». (3)

گاهی هم بیماری و بلایای آسمانی و زمینی، برای عذاب یک قوم ظالم است؛ چنانکه قوم ثمود و لوط مستحق چنین عذابی شدند.

با این توضیحات مشخص می‌شود این تلقی اشتباه است که هر مشکل و بیماری و بلایی، لزوماً از سنخ عذاب و یا حتی از سنخ کفاره گناه باشد، بلکه گاهی امتحان و گاهی برای ترفیع درجه و غیره است: « إنَّ البلاءَ لِلظالِمِ أدبٌ ولِلمؤمنِ امتحانٌ وللأنبیاءِ دَرَجةٌ ولِلأولیاءِ کرامةٌ؛ بلا برای ظالم ادب نمودن و تنبیه کردن است، برای مؤمن امتحان است، برای انبیاء درجه است و برای اولیاء کرامت.»(4)

بنابراین، نباید چنین تلقی کرد که هر بلایی عذاب است، آن‌هم از نوع عذاب‌های قوم ثمود که خداوند از آن‌ها قطع امید کرده و درصدد نابودی و ریشه‌کن کردن ظالمانِ آن قوم است!

نکته دوم:

مطلب بعدی این‌که عذاب‌های قوم لوط و ثمود، به‌منظور ریشه‌کن کردن آن قوم به سبب ناامید شدن از توبه و بازگشت آن‌ها است. همین‌که می‌بینیم این بیماری در مؤمن و کافر به یک‌شکل عمل می‌کند و جان آن‌ها را می‌گیرد، روشن می‌شود که این بیماری برای مؤمنان از سنخ عذاب قوم ثمود نیست. چگونه می‌شود کسی مؤمن باشد اما خداوند درصدد ریشه‌کن کردن او باشد؟! حتی عذاب قوم ثمود و لوط نیز به‌گونه‌ای بود که مؤمنان نجات می‌یافتند و مشمول عذاب شدید نمی‌شدند. درباره نجات اهل ایمان در جریان قوم حضرت صالح (علیه‌السلام) آمده است: «فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّینا صالِحاً وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْی یوْمِئِذٍ؛ یعنی وقتی فرمان (مجازات) ما در رسید، صالح و کسانی را که به او ایمان آورده بودند به رحمت خود رهانیدیم و از رسوایی آن روز نجات دادیم.»(5)

بنابراین، اهل ایمان و افراد بی‌گناه حتی از عذاب‌های قوم ثمود و لوط نجات می‌یابند؛ ازاین‌رو، نباید بیماری مؤمنان را از نوع عذاب دانست.

نتیجه:

ابتلا به بیماری گاهی برای امتحان یا ترفیع درجه و یا کفاره گناهان است و لزوماً عذاب نیست؛ چه برسد به عذاب‌هایی شبیه به عذاب قوم ثمود که پس‌ازآن ناامیدی از توبه، شامل ظالمان آن قوم شد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره بقره، آیه 155
  2. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 4، ص 180.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 3، ص 354.
  4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 67، ص 235.
  5. سوره هود، آیه 66.

 

کلمات کلیدی

 بیماری، عذاب، امتحان، کودک، عدل الهی.

صفحه‌ها