۱۴۰۴/۰۹/۱۷ ۱۱:۰۴ شناسه مطلب: 100962
پرسش:
در آیۀ قرآن آمده است: «لا اکراه فی الدین»، یعنی هیچ زور و اجباری در پذیرش دین نیست؛ ولی از سوی دیگر در تاریخ صدر اسلام میخوانیم ممالک و کشورهایی که دین اسلام را به دعوت پیامبر نپذیرفتند، مورد حمله و هجوم سپاه اسلام قرار گرفتند تا تسلیم شدند و دین اسلام را پذیرفتند. آیا این قبیل جنگها و تهاجمها در منافات با آیۀ شریفه نیست؟
پاسخ:
اسلام دین فطرت، عقل، برهان، گفتگو و استدلال است. اساساً دین چون با روح و فکر انسان سروکار دارد و اساس و شالودهاش بر ایمان و یقین استوار است، اجباربردار نیست و راهى جز منطق و استدلال نمىتواند داشته باشد (۱)؛ حقیقتی که آیۀ «لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» (۲) بهروشنی بر آن دلالت دارد. با این حال، یکی از شبهههای رایج دربارۀ تعالیم اسلامی، ادعای ناسازگاری میان این آیه و جنگهای صدر اسلام است. پرسش این است که چگونه میتوان آیۀ نفی اجبار در دین را با جنگهایی که در صدر اسلام رخ دادند، سازگار دانست؟ این نوشتار میکوشد بهاختصار به این شبهه پاسخ دهد و نشان دهد که با درنظرگرفتن زمینهها، اهداف و قواعد حاکم بر آن رویدادهای تاریخی، هیچ منافاتی بین این دو وجود ندارد و جنگهای صدر اسلام نه برای «اجبار بر عقیده»، بلکه برای دفاع از جامعۀ نوپای مسلمانان و رفع فتنه و ستم بوده است.
مفهوم آیۀ «لا إِکراه فِی الدِّینِ»
درک صحیح از آیه شریفه «لا إکراه فی الدین» و جایگاه جهاد در اسلام، مستلزم تمایز میان دو امر است: اجبار بر پذیرش دین و دفاع از حق و آزادی دینی و رفع موانع ایمان.
خدای متعال در این آیه، هرگونه اجبار را از عرصه دین نفی میکند؛ زیرا دین مجموعهای از معارف علمی و عملی است که بر پایۀ اعتقاد قلبی بنا شده است؛ از سوی دیگر، ایمان و اعتقاد از اموری نیست که بتوان با زور و فشار در دلها جای داد. اجبار تنها در رفتارهای بیرونی معنا دارد؛ درحالیکه ایمان، امری درونی است که تنها از مسیر معرفت و آگاهی حاصل میشود. اعتقاد و ایمان از سنخ ادراکاند و محال است که جهل و زور به پیدایش علم و یقین بینجامد (۳). بر همین اساس قرآن در آیات متعددی بر این حقیقت تأکید دارد که دلها تنها در برابر حجت و برهان خاضع میشوند (۴). بر همین اساس در سیرۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمییابیم که کسی را بر پذیرش اسلام مجبور کرده باشند، بلکه دعوت او بر پایۀ برهان، موعظۀ نیکو و جدال احسن (۵) استوار بود.
جهاد در اسلام
با بررسی جنگهای صدر اسلام روشن میشود هیچیک از آنها با هدف تحمیل عقیده یا اجبار مردم به پذیرش اسلام انجام نگرفته است. بیشتر این نبردها دفاعی بودند و برای حفظ هستی جامعۀ نوپای اسلامی در برابر حملات و توطئههای دشمنان انجام شده است؛ دفاعی که کاملاً عقلانی و مشروع به شمار میرود. بخش دیگری از جنگها که جنبۀ جهاد ابتدایی داشت، نه برای کشورگشایی و تحمیل دین، بلکه برای برداشتن موانع دعوت الهی و برقراری آزادی و عدالت بود تا مردم بتوانند با آگاهی و اختیار، مسیر ایمان را برگزینند. گواه این حقیقت شواهد تاریخی است که نشان میدهد مسلمانان پس از فتح شهرها، پیروان ادیان دیگر را در انجام عبادات و مناسک خود آزاد میگذاشتند و تنها مبلغی به نام جزیه میگرفتند که در برابر تأمین امنیت و حفظ جان و مال آنان بود. حتی بسیاری از مورخان غیرمسلمان نیز به این واقعیت اذعان کردهاند؛ چنانکه در کتاب تمدن اسلام و عرب آمده است: «رفتار مسلمانان با پیروان ادیان دیگر چنان ملایم بود که رهبران مذهبی آنان آزادانه به برگزاری آیینهای خود میپرداختند» (6).
موارد سهگانه توسل اسلام به قدرت نظامی
به طور کلی اسلام در سه مورد به قدرت نظامى توسل مىجسته است:
الف) محو کامل شرک و بتپرستی به عنوان بیماری و خرافه؛ ب) دفاع و مقابله با متجاوز و کسانى که نقشه نابودى و حمله به مسلمانان را مىکشند و شاید بیشتر جنگهاى اسلامى در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله از همین قبیل باشد؛ ج) واژگونکردن نظامهای ظالمانه برای کسب آزادی تبلیغ. هیچیک از این موارد ربطی به اکراه و اجبار بر پذیرش دین ندارد، بلکه همگی برای برقراری حق و عدالت و فراهمآوردن آزادی دعوت و انتخاب بودهاند (۷). بنابراین نهتنها ناهماهنگی میان جنگهای صدر اسلام و آیۀ شریفۀ «لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» وجود ندارد، بلکه این اصل حکمی است جاودانه و هماهنگ با فطرت که حکم جهاد ابزاری برای حفظ آن در سطح اجتماعی است.
نتیجه
1. آیۀ «لا إِکراهَ فِی الدِّینِ» بیانکنندۀ حقیقتی بنیادین در تعالیم اسلام است که ایمان و اعتقاد، امری درونی و برخاسته از آگاهی و اختیار انسان است و هیچگونه اجبار و تحمیلی در آن راه ندارد.
2. بررسی تاریخی و محتوایی جنگهای صدر اسلام نشان میدهد این جنگها هرگز با هدف اجبار مردم به پذیرش اسلام انجام نشدهاند، بلکه بسیاری از آنها جنبۀ دفاعی داشتند و برای حفظ جامعۀ نوپای اسلامی و رفع فتنه و ستم انجام گرفته است.
3. هدف جهاد ابتدایی، کشورگشایی و تحمیل دین نیست، بلکه برای برداشتن موانع دعوت الهی و برقراری آزادی و عدالت است.
4. نهتنها میان آیۀ نفی اکراه در دین و جهاد اسلامی تعارضی وجود ندارد، بلکه جهاد ضامن تحقق همان آزادی ایمان و دفاع از حق و عدالت در سطح جامعه است.
پینوشتها:
1. ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج ۲، ص ۲۷۹.
2. بقره: ۲۵۶.
3. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۲ ش، ج ۲، ص ۳۴۲.
4. سیدمحمدحسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۴، ص ۱۶۴.
5. «اُدْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل: ۱۲۵).
6. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج ۲، ص ۲۸۳.
7. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج ۲، ص ۲۸۳.







