پرسش وپاسخ

خداوند ما را امتحان می کند تا کامل شویم. درسته؟ اما این امتحانش که به مرگ منجر می شود و اصلاً کمالی در آن نیست!
بیماری، امتحان، مرگ، کفاره گناه.

خداوند ما را امتحان می کند تا کامل شویم. درسته؟ اما این امتحانش که به مرگ منجر می شود و اصلاً کمالی در آن نیست!

پاسخ اجمالی:

ابتلا به بیماری ناشی از عوامل مختلف است که یکی از آن‌ها امتحان است. درواقع، بیماری و شروری که برای آدمی رخ می‌دهد، یا زمینه امتحان و تعالی روحی است و یا کفاره گناهان و یا علت مرگ و پایان اجل آدمی و غیره. ازاین‌رو اگر بیمار فوراً بمیرد و فرصت امتحان نیابد، روشن می‌شود که اساساً بیماری برایش امتحان نبود؛ و درنتیجه، ایرادی به‌حکم خدا وارد نیست. بگذریم از این‌که گاهی بیمار فوراً نمی‌میرد و همین فاصله زمانی برایش امتحان است و یا حتی اگر بمیرد، اگرچه برای او مایه امتحان نبود، اما به‌واسطه ترس و غمی که در دیگران ایجاد می‌شود، آزمونی برای دیگران است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

انسان در طول زندگی، به مشکلات و بیماری‌های متنوعی مبتلا می‌شود که بنا بر متون دینی، برخی از آن‌ها به‌منظور امتحان و تعالی انسان‌ها است. ازاین‌رو، اگر مشکل و بیماری به مرگ بینجامد، اساساً آدمی نابود می‌شود و به همین جهت، شاید این اشکال به ذهن بیاید که این امتحان حکیمانه نبوده است و برخلاف هدفی بوده که داشته است. در ادامه، با ارائه نکاتی، به این اشکال پاسخ می‌دهیم:

نکته اول:

با توجه به آیات و روایات متعدد، بسیار مشکل است برای رنج و زحمت‌هایی که برای برخی از اهل ایمان به وجود می‌آید، علت و سبب خاصی ذکر نمود، زیرا وقتی به این متون مراجعه می‌شود برای این‌گونه امور، علل و عوامل مختلف ذکرشده است که یکی از آن‌ها امتحان است؛ علل و دلایل دیگری هم برایش ذکرشده، ازجمله تطهیر گناهان و ارتقای درجات و غیره. به این روایات توجه بفرمایید:

روایت‌شده که رنج و مشکلات برای مؤمنان، «کفاره گناهان» است. در همین راستا، امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا کانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یکرِمَ عَبْداً وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ ذَلِک لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَإِنْ لَمْ یفْعَلْ بِهِ ذَلِک شَدَّدَ عَلَیهِ الْمَوْتَ لِیکافِیهُ بِذَلِک الذَّنْب؛ چون خدای عزوجل بخواهد بنده گناهکارش را گرامی بدارد و گناهانش را پاک نماید، او را بیمار می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، او را محتاج می‌سازد؛ و اگر چنین نکند، مرگ را بر او سخت می‌کند تا از این طریق، گناهش پاک شوند». (1)

رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) از خداوند نقل می‌فرماید: «مِنْ عَبْدٍ أُرِیدُ أَنْ أُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ إِلَّا ابْتَلَیتُهُ فِی جَسَدِهِ فَإِنْ کانَ ذَلِک کفَّارَةً لِذُنُوبِهِ وَ إِلَّا شَدَّدْتُ عَلَیهِ عِنْدَ مَوْتِهِ حَتَّى یأْتِینِی وَ لَا ذَنْبَ لَهُ ثُمَّ أُدْخِلُهُ الْجَنَّةَ؛ بنده‏اى نباشد که من بخواهم او را به بهشت ببرم جز آنکه او را به بلائی در تنش دچار کنم، پس اگر آن کفاره گناهانش شد (که پاک شود) وگرنه هنگام مرگش بر او سخت‌گیرم تا نزد من آید و گناهى بر او نباشد سپس او را به بهشت برم». (2)

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمود: «لَیسَ مِنِ الْتِوَاءِ عِرْقٍ وَ لَا نَکبَةِ حَجَرٍ وَ لَا عَثْرَةِ قَدَمٍ وَ لَا خَدْشِ عُودٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ لَمَا یعْفُو اللَّهُ أَکثَرُ فَمَنْ عَجَّلَ اللَّهُ عُقُوبَةَ ذَنْبِهِ فِی الدُّنْیا فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَجَلُّ وَ أَکرَمُ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یعُودَ فِی عُقُوبَتِهِ فِی الْآخِرَةِ؛ هیچ پیچ خوردن رگى نیست و نه برخورد به سنگى و نه لغزش گامى و نه خراش دادن چوبى، جز به خاطر گناهى و هرآینه آنچه را که خداوند درگذرد بیشتر است، پس هر که را خداوند در دنیا به کیفر گناهش شتاب کرد پس آن خداى عزوجل والاتر و کریم‌تر و بزرگوارتر از آن است که دوباره در آخرت او را کیفر کند». (3)

در روایتی دیگر آمده: «إِنَّ فِی الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا یبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالابْتِلَاءِ فِی جَسَدِهِ؛ در بهشت مقامى است که هیچ بنده‏اى به آن نرسد، جز با بلائى که (در دنیا) به بدنش رسد». (4)

آن‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید، در همه این روایات فلسفه‌ها و اسرار متعدد و مختلفی برای گرفتاری‌های مؤمن بیان‌شده است و این‌طور نیست که لزوماً هر مشکلی به سبب امتحان باشد.

نکته دوم:

اما این فرض که ابتلا به ویروس کرونا (که نهایتاً به مرگ برخی از بیماران می‌انجامد)، برای گروهی از مردم مایه امتحان باشد، ایرادی ندارد. مگر غیرازاین است که خداوند مرگ و زندگی را زمینه امتحان قرار داده است؟!(5) این‌که شخصی به بیماری خاصی منتهی شود که می‌داند احتمالاً بمیرد، خودش یک امتحان بزرگ است: آیا او صبر پیشه می‌کند و یا به‌واسطه سختی و رنج، کفر می‌گوید و ناسپاسی می‌کند؟

نکته سوم:

بله اگر کسی پس از بیماری فوراً بمیرد و فرصت نداشته باشد واکنشی نشان دهد، این بیماری برایش امتحان نیست بلکه علت سررسید اجل او است؛ یعنی می‌فهمیم که از ابتدا قرار نبوده او با این بیماری امتحان شود، بلکه این بیماری زمینه مرگ او و انتقالش از دنیا به سرای دیگر بوده است.

اما در همین فرض نیز این بیماری برای دیگرانی که هنوز مبتلا نشده‌اند، نیز نوعی امتحان است چراکه ترس از بیماری خطرناک و مرگ‌آور، خودش نوعی امتحان است؛ چنانکه خداوند در سوره بقره، امتحان از طریق ابتلا به ترس را نیز یکی از امتحانات خویش معرفی کرده است (6). برخی از مردم به‌واسطه ترس، کارهای ناپسند انجام می‌دهند و مثلاً احتکار می‌کنند و یا به‌جای قرنطینه شدن در خانه، از منطقه خطر گریخته و به شهرهای امن‌تر سفر می‌روند و مردم شهرهای دیگر را به مخاطره می‌اندازند؛ اما گروهی صبوری پیشه کرده و از انجام کارهای پرخطر و آسیب‌زا دوری می‌جویند. این‌ها همگی امتحان است نه برای فرد بیمار بلکه برای کسانی که از این بیماری خطرناک ترسیده‌اند.

نتیجه:

 با استفاده از متون دینی، برای بیماری مؤمنان علل مختلفی -ازجمله امتحان و کفار و غیره- قابل‌ذکر است؛ اما ما با استفاده از علم محدودی که داریم، نمی‌توانیم دقیقاً مشخص کنیم که این بلا و بیماری، به خاطر امتحان بوده و یا کفاره گناه و یا صرفاً زمینه انتقال از این دنیا به سرای دیگر؛ اما حتی اگر هم این بیماری به‌منظور امتحان باشد و به مرگ بینجامد، بازهم لطمه‌ای به ‌حکمت الهی وارد نمی‌سازد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 4، ص 180.
  2. همان، ص 182.
  3. همان، ص 181.
  4. همان، ج 3، ص 354.
  5. ملک، آیه 2.
  6. بقره، آیه 155.

 

کلمات کلیدی

بیماری، امتحان، مرگ، کفاره گناه.

خداوند چند تا سنت دارد؟ می خواهم بدانم که بیماری کرونا طبق کدام سنت بر جهان حاکم شده است؟ سنت امتحان یا سنت عذاب یا سنت های دیگر؟
سنت الهی، بیماری، امتحان الهی، عذاب.

خداوند چند تا سنت دارد؟ می خواهم بدانم که بیماری کرونا طبق کدام سنت بر جهان حاکم شده است؟ سنت امتحان یا سنت عذاب یا سنت های دیگر؟

پاسخ اجمالی:

سنت‌های الهی، ضوابطی است که در افعال خداوند وجود دارد. خداوند امور را با اسباب و وسایل طبیعی و فوق طبیعی انجام می‏دهد. با روشن شدن مفهوم سنت‌های الهی، درمی‌یابیم که سلامت انسان نیز معلول اموری، همچون بهداشت فردی و محیطی، سبک زندگی و غیره است. اگر انسان، مسائلی که به‌سلامت وی وابسته است را انجام ندهد، منجر به پدید آمدن بیماری‌هایی ازجمله ابتلا به ویروس کرونا می‌شود. البته چون خداوند خیرخواه است، همین بیماری و شرّ را زمینه تعالی و رشد و تطهیر روح از بدی‌ها و کژی‌ها قرار می‌دهد؛ مشروط به این‌که آدمی، صبر و ایثار و بهترین رفتار را از خود بروز دهد. در غیر این صورت، این بیماری هیچ بهره روحی برای آدمی به دست نمی‌دهد و جز عذاب نیست.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

خداوند جهان را بر اساس سنت‌هایی تدبیر می‌کند که تغییر و تبدیلی در آن‌ها راه ندارد. ازاین‌رو، این پرسش پیش می‌آید که شیوع بیماری‌های کشنده همچون وبا و کرونا، بنا بر چه سنتی رخ می‌دهد: آیا این بیماری‌ها به‌منظور عذاب است یا به‌منظور امتحان؟ در ادامه، با ارائه نکاتی به این پرسش می‌پردازیم:

نکته اول:

مراد از سنت‌های الهی، قوانین محکم و استواری است که پایه و اساس نظام موجود در این جهان و جهان دیگر است؛ یعنی همان روش‏هایی که خدای متعال امور عالم و آدم را بر پایه‌ی آن‌ها تدبیر و اداره می‏کند. (1)

ازآنجایی‌که خالق متعال، حکیم و عالم و عادل است، نظامی را آفریده است که بهترین و کامل‌ترین است. در این نظام هر چیزی در جای خود قرارگرفته است و طبق قوانین محکم و متقن و تغییرناپذیر حرکت می‌کند و اداره می‌شود که اگر این قوانین (سنت‌ها) نباشند تمام اوضاع جهان به هم می‌ریزد.

سنت‌های خدا در تدبیر جهان، در ضمن ثبات و استحکام، متعددند و هر یک بیانگر قاعده و قانون خاصی هستند. درواقع همه قوانین مادی و معنوی حاکم برجهان، سنت‌های الهی هستند؛ مانند سنت آفرینش به وجه احسن، سنت انجام پدیدها از طریق علل و اسبابشان، سنت هدایت تکوینی تمام موجودات، سنت مهر عام الهی نسبت به تمام موجودات، سنت هدایت فطری، سنت عذاب و قهر خدا نسبت به ظالمان، سنت نجات و حمایت از مؤمنان، سنت امتحان عام و گسترده الهی و غیره.

نکته دوم:

با روشن شدن مفهوم سنت‌های الهی، درمی‌یابیم که سلامت انسان نیز معلول اموری، همچون بهداشت فردی و محیطی، سبک زندگی، نوع خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، استفاده از داروهای لازم و غیره است.

هر یک از امور فوق در سلامت انسان مؤثر است. اگر انسان، مسائلی که به‌سلامت وی وابسته است را انجام ندهد و یا بی‌مبالاتی و ناپرهیزی کند، منجر به پدید آمدن بیماری‌های گوناگونی ازجمله ابتلا به ویروس وبا و کرونا می‌شود. شیوع این بیماری‌های کشنده، در اکثر موارد، ناشی از سبک زندگی نادرست ما انسان‌ها و عدم رعایت بهداشت فردی و اجتماعی است که از کشوری به کشوری و از شهری به شهری منتقل می‌شود.

نکته سوم:

بااین‌حال، چون خداوند خیرخواه است، از همین اتفاقات ناپسند نیز برای رشد و تعالی ما استفاده می‌کند. مثلاً خداوند ابتلای به بیماری را برای مؤمن، کفاره گناهانش قرار داده تا از این طریق، روح او را از ناپاکی‌ها پیراسته و او را بعد از مرگ، غرق در نعمت و خوشی کند.

یا گاهی بیماری را امتحانی برای شخص قرار می‌دهد تا صبر و ایمان و ایثار او را بیازماید: آیا او در شرایط بیماری، احتکار و گران‌فروشی می‌کند یا به همنوعانش در تمیز کردن اماکن عمومی و ساخت و توزیع ماسک رایگان کمک می‌کند؟

جالب است که در این اتفاقات اخیر، هر دو گروه را در عرصه عمومی مشاهده کرده‌ایم. طبیعتاً این بلا و بیماری، آزمونی شد برای بروز امیال و افکار درونی انسان‌ها که چقدر الهی و انسانی فکر می‌کنیم و چقدر شیطانی و حیوانی؟! در این شرایط، خیلی از انسان‌ها خودشان را بهتر می‌شناسند و درنتیجه، در فکر فرورفته و برای تصحیح خود اقدام می‌کنند؛ در چنین شرایطی خیلی از گران‌فروشان و ناجوانمردان شناخته می‌شوند و بسیاری از مؤمنان و انسان‌های وارسته عیار بندگی و انسانیت را بروز می‌دهند.

بنابراین، بلایایی که متحمل می‌شویم چنین فوایدی برای انسان‌ها دارند و لزوماً عذاب نیستند بلکه گاهی نعمت‌اند برای رشد و تعالی و تطهیر روح از گناهان و اخلاق بد؛ مشروط به این‌که قدر این موقعیت را دانسته و با صبر و ایثار و بهداشت عمومی، بهترین رفتار را از خودمان بروز دهیم؛ اما اگر چنین نباشیم و ظالم بمانیم، طبیعتاً بهره‌ای از این فرصت نمی‌یابیم و بیماری جز خسران و عذاب برایمان نیست: «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیاءِ کرَامَةٌ؛ بلاها برای ظالم تأدیب و برای مؤمنان امتحان و برای پیامبران درجه و برای اولیا کرامت و مقام است.»(2)

نتیجه:

بنابراین اراده‏ حکیمانه‌ی خداوند که تحقق هر پدیده‌ای را معلول علت خاصی قرار داده، موجب قوام زندگی موجودات و ازجمله انسان است. همان‌گونه که بر اساس نظام علت و معلولی، عوامل فراوانی بر سلامت انسان تأثیر می‌گذارد، فراهم نشدن آن عوامل و یا عدم تأثیر آن‌ها منجر به بیماری مانند ویروس کرونا شده و گاهی موجب از بین رفتن انسان و مرگ وی و اشاعه به همه جوامع خواهد شد که البته همین امر، برای مؤمن می‌تواند زمینه امتحان و تطهیر روح او از بدی‌ها و کژی‌ها باشد؛ ان‌شاءالله الرحمن.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1368 ش، ص 425.
  2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 ق، ج 78، ص 198.

 

کلمات کلیدی

سنت الهی، بیماری، امتحان الهی، عذاب.

آیا خداوند تدبیر جهان را به انسان واگذار کرده است؟اگر هم واگذار نکرده چرا خداوند مداخله نمی کند و بیماری کرونا را ریشه کن نمی کند؟
اختیار انسان، توحید، معجزه، بیماری، امر بین الامرین.

آیا خداوند تدبیر جهان را به انسان واگذار کرده است؟ اگر واگذار کرده پس چرا مشکلات را به گردن خدا می اندازیم و از او انتظار معجزه و مداخله در رفع بیماری کرونا داریم؟ اگر هم واگذار نکرده چرا خداوند مداخله نمی کند و بیماری کرونا را ریشه کن نمی کند؟

پاسخ اجمالی:

همه‌چیز به اراده خداوند محقق می‌شود، اما خداوند نیز چنین اراده کرده که هر اتفاقی از طریق علل و اسبابی که دارد، رخ دهد و اراده و افعال اختیاری انسان نیز در این مسیر مؤثر باشد. به همین جهت، چه‌بسا خداوند بنا بر حکمتی که دارد، شفای برخی از بیماران را از طریق معجزه و علل غیرمتعارف انجام دهد، اما نباید چنین تلقی کرد که این‌یک سنت رایج الهی است و افعال اختیاری انسان و دارو و درمان هیچ تأثیری در این زمینه ندارند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

خداوند خالق و مدبر هستی است و هیچ‌چیزی از گستره خلقت و تدبیر او خارج نیست؛ ازاین‌رو، شاید به ذهن برسد که بر خداوند لازم است مستقیماً در شرایط فعلی مداخله کند و ویروس کرونا را مهار نماید. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که این تلقی از تدبیر الهی نادرست است:

نکته اول:

هیچ تردیدی نیست که همه رخدادها در جهان خلقت به مشیت و اراده الهی صورت می‏گیرد و هیچ امری خارج از دایره قدرت الهی نیست؛ به‌عبارت‌دیگر مؤثر اصلی در ساحت هستی درنهایت خداست و هر آنچه در این ساحت رقم می‌خورد، بااراده و علم الهی است.

چنانکه قرآن کریم حتی افتادن برگ از درخت را در دایره علم الهی معرفی نموده است (1) و همه‌چیز را تحت تدبیر خداوند می‌داند: «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ بگو آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، درحالی‌که او پروردگار همه‌چیز است؟!»(2)

درنتیجه هر کاری که از انسان سر می‏زند، به مشیت الهی است.

 اما سخن به همین‌جا ختم نمی‌شود! چراکه خداوند اراده کرده است که انسان نیز اراده داشته باشد؛ توضیح مطلب اینکه، انسان غیر از جماد، نبات و حیوان است و تفاوتی عمده و اساسی با دیگر موجودات دارد، چراکه دارای اختیار است و خداوند خواسته است که انسان با اختیار خویش، کارها را انجام دهد. اختیار انسان در طول مشیت الهی است؛ یعنی خداوند خواسته که انسان توان خواستن و انتخاب را داشته باشد. به همین خاطر اگر شما بتوانید تمام علل و عوامل موردنیاز برای انجام کاری را فراهم نموده و بر آن اقدام نمایید، آن واقعه اتفاق خواهد افتاد.

ازآنچه تاکنون بیان شد روشن می‌شود که هر رخدادی که به‌صورت ارادی از انسان حاصل می‌شود، هم مستند به اراده و اختیار انسان بوده و هم باید مشیت و خواست الهی، جواز و اذن آن را داده باشد.

درنتیجه آن دوگانه‌ای که شما در سؤال بدان اشاره فرمودید که «یا تدبیر جهان به دست خداست یا به دست انسان» درست نیست، چراکه حالت سومی نیز برای این مسئله وجود دارد و آن این است که تدبیر جهان به دست انسان و با مشیت و اذن الهی باشد؛ این درواقع تفسیری است بر اساس حقیقتی که در لسان اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با عنوان «امر بین الامرین» معرفی‌شده و در مقابل دو نظریه جبر و تفویض قرار دارد.

می‌توانیم با یک مثال ساده این مطلب را بیشتر روشن کنیم. فرض کنید در زیر درخت سیب، فرزند کوچکی بر روی شانه‌های پدر خویش نشسته و بدین واسطه می‌تواند به سیب‌های روی درخت دست‌یافته و آن را بچیند.

حال سؤال این است که اگر فرزند، سیبی را از درخت چید، این فعل اوست یا فعل پدر؟

پاسخ این است که هردوی ایشان به نحو توأمان و طولی در چیده شدن این سیب مؤثر بودند، اگر پدر امکان دسترسی کودک را فراهم نمی‌کرد، سیب چیده نمی‌شد و باز اگر کودک اراده‌ای برای چیدن سیب نداشت بازهم این اتفاق نمی‌افتاد. درنتیجه هر دو مؤثر در این فعل بوده‌اند.

نکته دوم:

بنا بر آنچه گذشت امر جلوگیری از گسترش یک بیماری تنها فعل انسان (بدون در نظر گرفتن خداوند) نیست تا گفته شود، دعا و عنایت الهی و درنهایت مداخله حضرت حق در این مسئله تأثیری ندارد؛ و از سوی دیگر این امر، تنها منوط به فعل خدا (بدون لحاظ اختیار و اراده انسان) نیست تا دخالت انسان و تلاش او در این مسئله کاملاً بی‌تأثیر باشد.

بلکه باید هر انسانی تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک انجام دهد و در ادامه از خداوند منان و عنایات او نیز استمداد بطلبد. همچنانکه قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید:

«فَإِذا عَزَمْتَ‏ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ؛ و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‏دارد». (3)

«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ؛ و کسانى که درراه ما کوشیده‏اند، به‌یقین راه‌های خود را بر آنان مى‏نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است». (4)

بنابراین، اگر کسی تلاش نکند و فقط چشم‌به‌راه اجابت دعا و معجزه باشد -به تعبیر امام علی (علیه‌السلام)- همانند کسی است که «بى چله کمان، تیر مى‏اندازد». (5)

نکته سوم:

البته نباید از این نکته غافل شد که گاهی خداوند از طریق غیرعادی، کارهایی را انجام می‌دهد و مثلاً مردگان را زنده و یا بیماران را شفا می‌دهد؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن او چنین نمود و بیماران را شفا داد و مردگان را زنده کرد. (6)

این معجزات و کارهای خارق‌العاده، در موارد نادری رخ می‌دهد و چون در محدوده علم ما نیست، نمی‌دانیم حکمت الهی چه زمانی، وقوع چنین معجزاتی را لازم می‌داند. ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را انجام دهیم؛ چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه، بلکه از طریق انجام کارهای متعارف انجام گیرد؛ چنانکه در روایتی آمده «أبى الله أن یجری الاشیاء إلا بالاسباب فجعل لکل شئ سببا؛ خداوند اباء می‌ورزد از این‌که کارها را جز از طریق علل و اسباب انجام دهد و به همین جهت، برای هر کاری سبب و علتی قرار داد». (7)

نتیجه:

بنابراین، خداوند خالق و مدبر هستی است و چون انسان‌ها را مُختار آفریده، از آن‌ها انتظار دارد برای تدبیر زندگی و رفع بیماری و مشکلات، کوشش و تلاش کنند و صرفاً چشم‌انتظار مداخله خداوند در هستی نباشند؛ اما نباید مسئولیت انسان در برابر زندگی خودش را به معنای استغنای از خدا دانست. برای رفع مشکلات هم باید تلاش و کوشش کرد و هم باید به خداوند توکل کرد و از او کمک خواست.

پی‌نوشت‌ها:

  1. مائده، آیه 59.
  2. انعام: 164.
  3. آل‌عمران، آیه 159.
  4. عنکبوت، آیه 69.
  5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.
  6. سوره مائده، آیه 110.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

 

کلمات کلیدی

اختیار انسان، توحید، معجزه، بیماری، امر بین الامرین.

چرا خدا ویروس های خطرناکی مثل کرونا (کووید 19) را ایجاد می کند و یا جلوی ایجاد این ویروس های خطرناک را نمی گیرد؟ ...
اوصاف الهی و شرور، نسبیت شرور، بیماری، خدا و شر.

در اسلام خداوند را قادر و عالم و مهربان می دانیم که خالق تمام موجودات و منشأ خیر و نیکی است. در این صورت، این سؤال پیش می آید که چرا خدا ویروس های خطرناکی مثل کرونا (کووید 19) را ایجاد می کند و یا جلوی ایجاد این ویروس های خطرناک را نمی گیرد؟ یا خدا اصلاً موجود نیست و یا اگر موجود است، یکی از اوصافی که برایش ذکر کردیم را ندارد و تصور ما از خدا اشتباه است.

پاسخ اجمالی:

ویروس‌ها در این عالَم، جایگاه ممتاز و حیات‌بخشی دارند و اگر برخی از گونه‌های آن، سبب ایجاد بیماری در انسان می‌شود، به معنای نفی فایده آن‌ها برای کل عالَم و یا حتی انسان‌ها نیست. ازاین‌رو، نباید خیر و شر بودن موجودات را صرفاً از دریچه تنگ انسانی نگریست. همچنین، نباید مهربانی خدا را با مهربانی خود قیاس کنیم و چنین انتظاری را پیش بکشیم که خداوند بر اساس مهری که دارد، نظام احسن و حکمت را نقض نماید. آری خداوند مهربان است اما حکیم هم هست. بگذریم از این‌که برخی از عوامل بیماری‌زا معلول فعل آدمی‌بوده و در آزمایشگاه‌ها تولیدشده‌اند؛ و از این منظر نمی‌توان آن‌ها را مخلوق مستقیم خدا دانست؛ بنابراین، وجود خدای خیرخواه باوجود ویروس‌های خطرناک ناسازگار نیستند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

یکی از مسائلی که در مواجهه با هر بیماری و مشکلی مطرح می‌شود، ازاین‌قرار است که اگر خداوند عالم و قادر و خیرخواه است، چرا این بیماری را ایجاد کرده و یا مانعش نمی‌شود. در ادامه، با ارائه نکاتی مشخص می‌شود که وجود بیماری و مشکلات و شرور، باوجود خداوند یا یکی از اوصاف او ناسازگار نیست:

نکته اول:

در ابتدا باید توجه داشته باشید که واژه «شرّ» و «خیر» (آن‌گونه که در سؤال بدان اشاره‌شده)، با محوریت انسان و نیازمندی‌های او تعریف‌شده و آنچه برای انسان (یا انسان‌ها) خطرناک و مضرّ است، شرّ و بد تلقی شده است.

این در حالی است که نباید ساحت هستی را تنها از نگاه تنگ انسانی نگریست و آنچه به زیان انسان است را شر دانست. امروزه در علم پزشکی ثابت‌شده است که وجود میکروب‌ها و ویروس‌ها برای حیات و زندگی در کل هستی ضروری است.

البته برخی از باکتری‌ها و ویروس‌هایی که سلامت انسان را به خطر می‌اندازند، در یک نگاه کلی سبب رشد و تکامل سیستم‌های بدن خصوصاً سیستم ایمنی و رشد اندام در وجود انسان می‌شوند. عفونت‌های ویروسی در سنین جوانی برای اطمینان از پیشرفت و تکامل سیستم ایمنی بسیار مهم هستند. علاوه بر این، سیستم ایمنی به‌صورت مداوم توسط ویروس‌ها سیستماتیک تحریک می‌شود تا بتواند در برابر عفونت‌های دیگر مقاوم شود. برخی از ویروس‌ها نیز از بدن در برابر سایر آن‌ها محافظت می‌کند. به‌عنوان‌مثال، ویروس نهفته تب‌خال (بدون علائم) می‌تواند به نوع خاصی از گلبول‌های سفید بدن کمک کند تا سلول‌های سرطانی و آلوده به عوامل بیماری‌زا را شناسایی کند. (1)

درنتیجه در اینجا دو مطلب وجود دارد. اگر خداوند مانع خلقت ویروس‌ها و باکتری‌ها بشود، هستی را از وجود موجودات بسیار سودمند و حیاتی خالی کرده و شر عظیمی را در عالم رقم خواهد زد؛ و اگر به خلقت این موجودات مهم مبادرت ورزد، سیر طبیعی و تکاملی برخی از انواع آن ممکن است در ادامه برای حیات برخی انسان‌ها، مشکلاتی را به وجود بیاورد.

حال سؤال این است که آیا منع خلقت یک نوع حیات‌بخش، به جهت مشکلاتی که برخی از گونه‌های آن ممکن است برای برخی از انسان‌ها به وجود آورند، خود مصداق ظلم به‌کل سیستم حیات در ساحت هستی نیست؟! آیا می‌توان به‌صرف آنکه برخی در آتش سوخته‌اند، اصل خلقت آتش (باآن‌همه فواید و سودمندی آن) را زیر سؤال برد؟!

نکته دوم:

ممکن است گفته شود چرا خداوند کاری نمی‌کند که ویروس درجایی که مفید است به کار خود ادامه داده و درجایی که قرار است به انسان ضرر برساند، متوقف شود؟ در پاسخ می‌گوییم:

بر اساس نظام احسن خلقت، رفتار طبیعی همه موجودات به نحو دقیق و در بالاترین کیفیت خود با یک قانون کلی تعیین‌شده و نمی‌توان انتظار داشت که رفتار طبیعی موجودات در مواضع گوناگون تغییر کند. به‌عنوان‌مثال نمی‌توان انتظار داشت که رفتار طبیعی آب (که به جهت خاصیت سیالیت همواره ضامن حیات است) در حالت‌های مختلف تغییر کرده و درجایی که قرار است انسان در آن غرق شود، ناگهان خاصیت سیال بودن خود را از دست بدهد!

این نه‌تنها به معنای سلب ذاتی از ذات است (که محال است) بلکه حتی اگر امکان هم داشته باشد، نشان از عدم اتقان صنع و استواری آفرینش است. چراکه این عالم به‌گونه‌ای خلق‌شده که لازم است خالق آن هرلحظه در آن دخالت کرده و آثار ذاتی موجودات را از ایشان بگیرد. مضاف بر اینکه اساس تعامل موجودات نیز کاملاً به هم خواهد خورد، چراکه نمی‌توان برای هیچ موجودی رفتاری متناسب با مقتضای حال او انتظار داشت و مثلاً توقع داشت که خصوصیت سوزانندگی آتش و سیالیت (و روان بودن) آب در هنگام استفاده‌های مفید، باقی بماند!

بنابراین، نباید مهربانی خدا را همچون مهربانی انسان‌ها تلقی کنیم؛ خداوند مهربان است اما حکیم نیز هست و می‌داند دستبرد بی‌ضابطه در جهان، اگرچه منافعی برای گروهی به همراه خواهد داشت، اما نهایتاً به صلاح کل هستی و نظام آفرینش نیست.

نکته سوم:

صرف‌نظر از ماهیت ویروس کرونا، نمی‌توان همواره همه گونه‌های بیماری را معلول طبیعت دانست بلکه چه‌بسا برخی از انواع آن، توسط انسان‌ها در آزمایشگاه تولیدشده تا علیه یکدیگر استفاده کنند؛ چنانکه برخی درباره همین ویروس معتقدند که ممکن است یک ترور بیولوژیکی علیه برخی کشورها بوده باشد. در این صورت، کسانی که چنین ویروسی را تولید کرده‌اند تا از آن استفاده‌های شیطانی کنند، مسئول‌اند و در محضر عدل الهی به‌زودی محاکمه خواهند شد.

نتیجه:

بنابراین، وجود ویروس شر مطلق نیست و دارای فوایدی برای خودش و کل هستی و وجود انسان‌ها است؛ اما به‌واسطه تزاحمی که در نظام مادی جاری است، گاهی موجودات متزاحم، بقای یکدیگر را در معرض خطر قرار می‌دهند. بگذریم از این‌که محتمل است این ویروس، ساخته دست انسان‌های شرور باشد و درنتیجه، آن‌ها مسئول چنین کاری هستند نه خداوند؛ بنابراین، منافاتی میان خدای خیرخواه و ویروس‌های خطرناک نیست.

پی‌نوشت‌ها:

  1. برای مطالعه بیشتر، رک:

http://dte.bz/Foh7e

کلمات کلیدی

اوصاف الهی و شرور، نسبیت شرور، بیماری، خدا و شر.

برخی با استناد به حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) که در مورد بیماری‌ها، فرمودند: «لَا عَدْوَى‏-قابل سرایت نیستند»معنی و مفهوم آن را نیز بیان کن
لا عدوی، سرایت بیماری، جذام، احادیث طبی، بیماری واگیردار، مفهوم‌شناسی حدیث

برخی با استناد به حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) که در مورد بیماری‌ها، فرمودند: «لَا عَدْوَى‏-قابل سرایت نیستند»؛ اعتقاد دارند هيچ‌کس مريضي را از شخص ديگري نمي‌گيرد و مسري بودن مَرَض و سرايت آن از توطئه‌هاي دشمنان و دروغ است! لطفاً علاوه بر اعتبار سنجی سند، معنی و مفهوم آن را نیز بیان کنید.

پاسخ اجمالی

جمله «لَا عَدْوَی» بخشی از حدیثی است که در منابع حدیث شیعه و سنی به پیامبر منتسب شده است. این حدیث از سویی با مسلمات تجربی و پزشکی و از سوی دیگر، با برخی روایات در تعارض است؛ ازاین‌رو موردتوجه اندیشمندان و پژوهشگران مباحث حدیثی قرارگرفته و نظرات متعددی در بین علماء شیعه و اهل‌تسنن در توضیح و شرح این حدیث بیان‌شده است. برخی افراد با استناد به این حدیث، ادعا می‌کنند که هیچ بیماری قابل واگرفتن نیست. حال آن‌که با چشم‌پوشی از اشکالاتی که بر سند این حدیث وارد است، به نظر می‌رسد منظور پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نفی مطلق سرایت نیست، بلکه با توجه به قرائن موجود در متن حدیث، مراد از نهی در این روایت، نهي از اعتقاد خرافی بوده و برفرض که معنای «لَا عَدْوَی» عدم سرایت باشد، نمی‌توان از آن مطلق عدم سرایت در تمام بیماری‌ها را ثابت کرد.

پاسخ تفصیلی

عبارت «لَا عَدْوَى» بخشی از حدیثی است که در کتاب «الکافی» و هم‌چنین برخی از منابع معتبر اهل سنت، مانند «صحیح البخاری» و «صحیح مسلم»، در ضمن حدیثی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) گزارش‌شده است. اندیشمندان شیعه و اهل ‌سنت و شارحان این کتاب‌ها نظرات متعددی در معنا و مفهوم آن بیان کرده و سعی بر آن داشته‌اند معنایی قابل‌پذیرش برای آن و توجیهی در جمع بین این حدیث و احادیثی که معارض آن به نظر می‌رسد ارائه دهند.

1. متن روایت

روايت اشاره‌شده به اين صورت است که فردي به نام «نضر به قِرْوَاشٍ» شتردار مي‌گويد: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره شتري که جَرَب (نوعي بيماري پوستي-گَری) دارد، پرسيدم که آيا او را از شترانم جدا کنم، از ترس سرايت «جرب» آن و نيز از سوت زدن براي حيوان براي اين‌که آب بياشامد؟ امام صادق (عليه‌السلام) فرمودند:

«إِنَّ أَعْرَابِيّاً أَتَى رسول‌الله صلّي‌الله عليه و آله فَقَالَ يَا رسول‌الله إِنِّي أُصِيبُ الشَّاةَ وَ الْبَقَرَةَ وَ النَّاقَةَ بِالثَّمَنِ الْيَسِيرِ وَ بِهَا جَرَبٌ فَأَکرَهُ شِرَاءَهَا مَخَافَةَ أَنْ يُعْدِيَ ذَلِک الْجَرَبُ إِبِلِي وَ غَنَمِي فَقَالَ لَهُ رسول‌الله صلّي‌الله عليه و آله يَا أَعْرَابِيُّ فَمَنْ أَعْدَى الْأَوَّلَ ثُمَّ قَالَ رسول‌الله صلّي‌الله عليه و آله لَا عَدْوَى وَ لَا طِيَرَةَ وَ لَا هَامَةَ وَ لَا شُؤْمَ وَ لَا صَفَرَ وَ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِصَالٍ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ هِجْرَةٍ وَ لَا صَمْتَ يَوْماً إِلَى اللَّيْلِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ النِّکاحِ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْک وَ لَا يُتْمَ بَعْدَ إِدْرَاک‏»؛ (1)

يک باديه‌نشين نزد رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: يا رسول‌الله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزان‌قيمت برمي‌خورم که به «جرب» مبتلا است، خوشم نمي‌آيد که آن را بخرم، مبادا جربش به شتر و گوسفندم سرايت کند.

پيامبر خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: پس چه کسي اوّلي را مبتلا کرد؟

سپس فرمود: نه سرايت (عدوي)، نه فال بد، نه فال پرنده شب، نه سوت زدن، نه شيرخوارگي بعد از فصال و از شير گرفتن، نه تعرّب بعد از هجرت و ايمان، نه‌روزه سکوت از روز تا شب، نه طلاق قبل از ازدواج، نه آزادي پيش از بردگي و نه يتيمي بعد از بلوغ [در اسلام تشريع نشده است].

مرحوم «کليني» اين حديث را در کتاب «روضه الکافي» با سند ضعيف نقل مي‌کند. سند کامل حدیث چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ أَخْبَرَنَا النَّضْرُ بْنُ قِرْوَاشٍ الْجَمَّال‏». راوی اصلی این حدیث «نضر بن قرواش» شتردار (جمال) است که در منابع رجالی، توثیق و مدحی برای وی وجود ندارد. (2) اما سایر راویان حدیث، از بزرگان روات هستند.

در منابع بعدي شيعه نيز قسمتي از اين حديث و يا همان جمله در ضمن حديثي وجود دارد، مثلاً در «نهج‌البلاغه» نيز اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَق‏». (3)

هم‌چنين روايت موردنظر در منابع حديثي معتبر اهل سنت ازجمله «صحاح سته» نيز با گزارش‌هاي گوناگون آمده است، مثلاً در «صحيح مسلم» از «ابوهريره» چنين نقل‌شده:

«قَالَ رسول‌الله (صلي الله عليه و سلم) لاَ عَدْوَى وَ لاَ صَفَرَ وَ لاَ هَامَةَ فَقَالَ أَعْرَابِيٌّ يَا رسول‌الله! فَمَا بَالُ الإِبِلِ تَکونُ فِي الرَّمْلِ کأَنَّهَا الظِّبَائُ فَيَجِيئُ الْبَعِيرُ الأَجْرَبُ فَيَدْخُلُ فِيهَا فَيُجْرِبُهَا کلَّهَا؟ قَالَ فَمَنْ أَعْدَى الأَوَّلَ؟ وَ فِيْ رِوَايَةٍ: لاَ عَدْوَى وَ لاَ طِيَرَةَ وَ لاَ صَفَرَ وَ لاَ هَامَةَ». (4)

بنابراین چون اين حديث در دو کتاب «بخاري» (5) و «مسلم» آمده طبيعتاً از ديد اهل سنت اين حديث ضعيف نيست.

2. بررسی مفهوم حدیث

احاديثي که فهم آن‌ها مشکل است، بخشي از ميراث حديثي مي‌باشند. شارحان و مؤلفان کتاب‌هاي حديثي، هر يک به‌تناسب زمان، برخي از احاديث دشوارفهم را تبيين کرده‌اند؛ اما گذر زمان و آشنايي با علوم جديد گاهي باعث مي‌شود ديد ديگري در فهم حديث پديد آيد و احتمال جديدي را در پي‌آورد و يا احتمال‌هاي قبلي مردود شود.

يکي از احاديث مشکل، همين حديث «لاعدوي» است. همان‌گونه که گفته شد، مؤلفان و شارحان شيعه و سني سعي کرده‌اند معنايي قابل‌پذيرش براي آن ذکر کنند و توجيهي نيز در جمع بين اين حديث و احاديثي که معارض آن به نظر مي‌رسد ارائه دهند که به‌صورت خلاصه نکاتي بيان مي‌شود:

الف) در بين روايات معصومان (علیهم‌السلام)، احاديثی وجود دارد که با حديث «لا عدوي» معارض هستند، يعني معنايي مقابل معناي اين حديث بيان کرده است، مثلاً از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل‌شده است که پيامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَد» يعني از جذامي فرار کن همان‌گونه که از شير فرار مي‌‌کني. (6)

ب) از سوي ديگر حديث موردنظر با مسلمات تجربه‌هاي بشري در زمينه‌هاي پزشکي و سرايت برخي از بيماري‌ها و مسري بودن آن‌ها نيز ناسازگار است.

3. اقوال مطرح‌شده

با توجه به اين دو نکته، در توضيح اين روايت چند نظر وجود دارد:

1. برخي گفته‌اند مقصود اين است که پيامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) با اين بيان، نقش مستقل طبيعت را در سرايت بيماري نفي نموده و به نقش خدا در امور، ازجمله سرايت بيماري توجه داده‌اند. پس تا خداوند نخواهد بيماري سرايت نمي‌کند. بنابراین، ويروس‌ها و ميکروب‌ها و... نمي‌توانند در سرايت بيماري به‌طور مستقل و بدون اراده خداوند نقشي داشته باشند. (7)

2. برخي ديگر گفته‌اند که بيماري، استقلالي در سرايت خود ندارد و سرايت آن منوط به خواست خداوند است، (8) بسياري از انديشمندان شيعه و سني به اين نظر قائل هستند. (9)

3. برخي ديگر گفته‌اند که آنچه از بيماري منتشر مي‌شود، رايحه بيماري است و آن است که منجر به بيماري شدن هم‌نشين با شخص بيمار مي‌شود و خود بيماري سرايت نمي‌کند. (10)

4. برخي نيز در جمع بين اين حديث و حديث «فر من المجذوم فرارک من الاسد» چنين توجيه کرده‌اند که «حديث فرار» دال بر وجوب فرار است و حديث «لا عدوي» را تخصيص مي‌زند. (11)

براي اطلاع کامل در موردنظرات ارائه‌شده مي‌توانيد به مقاله: حديث «لا عدوي»: انتساب و مفهوم شناسي (پژوهشي درباره خاستگاه واگيردار نبودن بيماري‌ها در اسلام)، نويسنده: محمود کريميان، مجله علوم حديث، سال بيست و يکم، شماره اول، مراجعه کنيد.

بنابراین به‌صورت کلي، اين حديث از گذشته تا حال، دست‌خوش نقد و نظرات حديث پژوهان شيعي و اهل سنت بوده است. برخي در دوره معاصر اين حديث شريف را جعلي خوانده‌اند و برخي ظاهرگرايان، از اين حديث، مطلق نفي سرايت بيماري را استنباط نموده‌اند.

4. مفهوم حدیث با توجه به وحدت سیاق

برخي ديگر از محققان نيز گفته‌اند: -در صورت پذيرش حديث «لا عدوي»، ظاهراً- اين حديث به‌هيچ‌عنوان به معناي نفي سرايت بيماري از شخص بيمار به شخص سالم نيست. درنتيجه نه معارض با رواياتي همچون «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَد» است و نه مخالف با مسلمات علوم تجربي عصر حاضر؛ بلکه به نظر مي‌رسد در اين روايت، اندکي نقل به معنا يا تصحيف صورت گرفته است. با توجه به قرائن موجود در کل روايت، واقعيت مسئله اين است که حديث «لا عدوي» در مقام دفع يک آموزه خرافي يا يک آموزه اشتباه از يک اعرابي بیان‌شده است.

براي مطالعه بيشتر در این زمينه مي‌توانيد به مقاله: ايضاحي بر حديث «لا عدوي»، نويسنده: علي اميري به آدرس زیر مراجعه کنيد:

 http://tebona.ir/2018/06/942/

به‌عبارت‌دیگر، با توجه به قرینه «وحدت سیاق»، منظور پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) از نفی سرایت، نفی از اعتقاد خرافی است. شاهد این برداشت، نفی موارد دیگر است که در روایت بیان‌شده است. حضرت نفی «لا عدوی» را در کنار مواردی مانند طیره، هامَة، شُؤم و صَفَر که از باورهای غلط جاهلی بود قرار می‌دهد. بدیهی است که هیچ‌یک از این امور، ارتباطی با حوزه سلامت و طبابت ندارد، بلکه وجه ‏مشترکشان این است که عرب جاهلی آن‌ها را تماماً نحس می‌شمرد و در صورت مواجهه، منتظر وقوع حادثه ناگواری می‌بود؛ به همین دلیل، نبی خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) همه آن‌ها را یکجا و در یک سیاق انکار کرده است و اعراب جاهلی را به نقش خداوند و مشیت الهی در وقایع زندگی یادآور می‌کند. از سوی دیگر برفرض که «عدوی» به معنای «واگیری در همه بیماری‌ها باشد» با توجه به این‌که سؤال آن شخص در مورد بیماری خاصی است، نمی‌توان آن را به تمام بیماری‌ها اطلاق داد و به استناد آن، اصل واگیری را در مورد ‏هر مرضی انکار کرد!‏

نکته دیگر این‌که وجود بیماری‌های واگیردار، امری قطعی و مورد اتّفاق همه اطبّاء و از وجدانیّات هر انسان عاقلی است و نمی‌توان با تمسک به‌ظاهر یک حدیث، آن‌ها را نادیده ‏گرفت.‏

نتیجه

برخي اين حديث را ضعيف دانسته و آن را رد کرده‌اند. برخي ديگر نيز آن را توجيه کرده و گفته‌اند:

 1-منظور از حديث رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) اين است که تا خداوند نخواهد هيچ بيماري‌ها در سرايت، استقلال ندارد.

2-نهي در اين حديث، نهي تکويني نيست تا معنا چنين باشد «واگير واقعيت ندارد» بلکه نهي مولوي است يعني‌ «از واگير دوري‌کنيد».

3-با توجه به قرینه «وحدت سیاق»، مراد از نهی در این روایت، نهي از اعتقاد خرافی بود که ظاهراً در آن زمان شايع بود، نه نهي مطلق سرايت، درنتیجه هیچ ارتباطی با حوزه سلامت و طبابت ندارد.

 4- برفرض که مراد، نهی از سرایت باشد، نمی‌توان از آن، مطلق عدم سرایت در تمام بیماری‌ها را ثابت کرد.

پی‌نوشت‌ها

  1. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ‏8، ص 196.
  2. ن.ک: طوسى، محمد بن حسن‏، رجال الطوسی، محقق/مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، قم: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين بقم المقدسه‏، چاپ سوم، 1373 ش، ص 148، ش 1636 و ص 315، ش 4685.
  3. شريف الرضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، محقق/مصحح: فيض الإسلام، قم: هجرت، چاپ اول، 1414 ق، ص 546.
  4. نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بیروت: دارالفکر، بی‌تا حديث 1486.
  5. بخاري، ابو عبدالله محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، بیروت: دارالفکر، ج 7، ص 31.
  6. ابن‌بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، محقق: غفاری، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1413 ق، ج ‏3، ص 557.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 55، ص 319.
  8. مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382 ق، ج 12، ص 258.
  9. عسقلانی، ابن حجر شهاب‌الدین، فتح الباري، بیروت: دارالمعرفه، چاپ دوم، بی‌تا ج 10، ص 135.
  10. ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تأويل مختلف الحديث، بیروت: دارالکتب العلمیه، بی‌تا ص 96.
  11. مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382 ق، ج 8، ص 358.

 

کلمات کلیدی

لا عدوی، سرایت بیماری، جذام، احادیث طبی، بیماری واگیردار، مفهوم‌شناسی حدیث

ويروس کرونا زياد در ذهنم تأثیر گذاشته و من را دچار استرس کرده، دعايي هست بخوانم تا خودم و خانواده‌ام و شيعيان مولا مصون بمانند؟
بیماری، استرس روانی، ذکر، توسل، تفال، تطیر، فال خوب زدن، فال بد زدن، زیارت عاشورا

ويروس کرونا زياد در ذهنم تأثیر گذاشته و من را دچار استرس کرده، دعايي هست بخوانم تا خودم و خانواده‌ام و شيعيان مولا مصون بمانند؟

پاسخ اجمالی

کنترل روانی از اموری است که به مراجعه به روانشناس و مشاور نیاز دارد. روش عمومی و اختصاصی برای آرامش‌بخشی و فاصله از افکار بد، در متون دینی بیان‌شده است؛ مثبت اندیشی، توسل، با یاد خدا بودن، اذکار خاص برای پیشگیری از بلا و بیماری، توصیه به برخی از اعمال که از استجابت و تأثیر بالایی برخوردار است، مانند زیارت عاشورا را ازجمله این موارد می‌توان دانست؛ بنابراین، علاوه بر مراجعه به مشاور، دستورالعمل‌های ذکرشده می‌تواند راهی برای گذر از این قسمت از زندگی شما باشد.

پاسخ تفصیلی

انسان در مواجه با مشکلات متعدد ابتدا باید بر اعصاب خود مسلط و از هرگونه مسئله‌اي که باعث شود ذهن به سمت این‌گونه مسائل کشانده شود، دوری کند. مشورت با یک مشاور حاذق و متدین، در این راه بسیار کارساز است. در مرحله بعد برای جلوگیری و درمان امراض، توصيه‌هايي از سوی دین بیان‌شده است که علاوه بر رعايت اصول بهداشتي، مي‌توانيد از آن‌ها بهره ببريد؛ در ذيل به چند نمونه از اين راهکارها اشاره مي‌شود:

1. یکی از راهکارهایی که در متون دینی در برابر افکار بد بیان‌شده، فال خوب زدن و دوری از فال بد زدن است؛ این نکته در مفاهيم ديني با واژه تفأل (فال نيک زدن) و تطيّر (فال بد زدن) بیان‌شده است. در دوران جاهليت، اعراب برخي از تصميم‌‌گيري‌ها را بر اساس جهت پرواز پرندگان انجام مي‌دادند؛ براي مثال اگر در حال حرکت بودند و پرنده‌اي به سمت راستشان پرواز مي‌کرد، آن را به فال نيک مي‌گرفتند و مسير خود را ادامه مي‌دادند و اگر به سمت چپشان پرواز مي‌کرد، آن را شوم مي‌پنداشتند و از ادامه مسير منصرف مي‌شدند. آن‌ها گاه خود پرنده‌اي را از لانه‌اش پرواز مي‌دادند تا از جهت پرواز او تصميم بگيرند که به مسيرشان ادامه دهند يا خير. (1) با پيدايش اسلام، پيامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) از اين کار منع کرد. وي تطيّر را نوعي شرک (2) و کفر (3) دانست؛ بنابراین، توصیه می‌شود از هرگونه فکر بد و ناامیدکننده در این موضوع، اجتناب و بافکرهای خوب و امید به خدا از این مرحله زندگی گذر نمایید. در قرآن کریم نیز مشرکاني که در مبارزه با پيامبران الهي به «تطيّر» متوسل مي‌شدند، مذمت و منشأ آن ناداني بیان‌شده است. (4) ازجمله خداوند فرمودند: «وَاِنْ تُصِبْهُمْ سَييهٌ يطَّيرُوا بِمُوسي وَ مَنْ مَعَهُ»؛ هرگاه ناراحتي به فرعونيان مي‌رسيد آن را از شوم بودن موسي و همراهانش مي‌دانستند (5) و فرستادگان حضرت مسيح (علیه‌السلام) را به شوم بودن متهم کردند. (6)

2. یاد خدا بودن از توصیه‌های دیگری است که در آموزه‌های دینی مطرح‌شده است. قرآن کریم می‌فرماید:

 «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ‏ تَطْمَئِنُّ‏ الْقُلُوب»‏؛ (7)

همانا یاد خدا آرامش‌بخش دل‌هاست.

در روایات متعدد، اذکاری بری آرامش و رفع بلا و بیماری بیان‌شده است، به‌عنوان‌مثال امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: اگر بعد از نماز صبح و نماز مغرب، هفت بار گفته شود «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏ لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ الْعَلِيِ‏ الْعَظِيم‏» خداوند عزوجل هفتاد نوع بلاء از شخص بگرداند که آسان‌ترین آن‌ها پيسى و ديوانگى است و اگر شقى باشد از شقاوت به درآید و در سعادتمندان نوشته شود. (8) در روايتِ «ابى بصير» از آن حضرت روایت مشابهی نقل‌شده که می‌گوید «آسان‌ترين آن بلاها جنون است و جذام و برص و اگر شقى باشد من اميدوارم که خداوند عزوجل او را به سعادت منتقل سازد». (9) در روایات متعدد به این ذکر سفارش شده است، مثلاً امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: چون نماز مغرب را خواندى پايت را دراز مکن و با کسي سخن مگو تا صدبار بگویى ‏«بسم اللَّه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الّا باللَّه العلى العظيم‏» و صدبار هم پس از نماز صبح بگو: هر که آن را گويد خدا از او صد نوع از انواع بلا دفع کند که از آن جمله است: برص و جذام و شيطان و سلطان. (10)

3. قرائت زیارت عاشورا از توصیه‌های مهم دیگری است. امام صادق (علیه‌السلام) به شخصی به نام «صفوان» فرمودند:

زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد، سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد، زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد». (11)

مواردی که بیان گردید ازجمله امور مهمی‌بود که در آموزه‌های اسلام برای آرامش روح و روان سفارش شده است. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می‌توان به مقاله «راه‌های مقابله با روان‌پریشی از نگاه قرآن و روایات» نویسنده: حسین خاکپور و...، مجله پژوهش در دین و سلامت، دوره 1، شماره 3، تابستان 1394 مراجعه کرد.

نتیجه

متون دینی به جهت آرام‌بخشی انسان‌ها در برهه‌های مختلف زندگی، راهکارهای متعددی را بیان نمودند، ازجمله این راهکارها مثبت‌اندیشی، توسل، به یاد خدا بودن، اذکار مخصوص برای پیشگیری از بیماری و توصیه به اموری است که استجابت و اثربخشی آن‌ها بسیار بالاست، زیارت عاشورا نیز یکی از دعاهایی است که اثرات مثبتی می‌تواند داشته باشد.

پی‌نوشت‌ها

  1. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۷، ص ۱۵۷.
  2. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374 ش، ج ۶، ص ۱۰۶.
  3. م‍ت‍ق‍ی هندی‌، ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ام‌ال‍دی‍ن‌، ک‍ن‍ز‌ال‍ع‍م‍ال‌ ف‍ی‌ س‍ن‍ن‌‌الاق‍وال‌ و‌الاف‍ع‍ال‌، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ ق، ج ۱۰، ح ۲۸۵۷۰.
  4. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374 ش، ج ۱۵، ص ۲۵۰.
  5. سوره اعراف، آيه ۱۳۱
  6. سوره يس، آيه ۱۸.
  7. سوره رعد، آیه 28.
  8. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ‏2، ص 531.
  9. همان.
  10. همان.
  11. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشيعة، چاپ اول، 1411 ق، ج ‏2، ص 781.

 

کلمات کلیدی

بیماری کرونا، استرس روانی، ذکر، توسل، تفاضل، تطیر، فال خوب زدن، فال بد زدن، زیارت عاشورا

روایات شفا بودن سؤر مؤمن با توجه به این که می تواند حامل میکروب و بیماری باشد، چگونه قابل جمع است؟
سؤر مؤمن، تواضع، بیماری مسری، تعارض احادیث، نیم خورده مؤمن، فهم حدیث

روایات شفا بودن سؤر مؤمن با توجه به این که می تواند حامل میکروب و بیماری باشد، چگونه قابل جمع است؟

پاسخ اجمالی

روایات متعددی درباره شفا بودن نیم‌خورده مؤمن وجود دارد، از سوی دیگر روایاتی نیز وجود دارد که دلالت بر پرهیز و خودداری از نزدیک شدن با بیمار دارند و در آن‌ها سفارش به احتیاط کرده و زیاد نزدیک شدن به مریض را نهی کرده‌اند. وجه جمعی که می‌توان برای این دودسته از روایات ارائه کرد این است که روایات سؤر مؤمن و شفا بودن آن، ناظر به‌وقت سلامتی و شرایط عادی جامعه است که نیم‌خورده مؤمن استفاده شود و اسراف نشود، اما به هنگام شیوع بیماری که احتمال انتقال بیماری هست، احتیاط در ترک است.

پاسخ تفصیلی

مجموع‌نگری به آموزه‌های دینی، در دین‌شناسی و برای برداشت صحیح از دین، کاری ضروری است، «شیخ طوسی» در کتاب «تهذیب الاحکام» و «الإستبصار» که دو کتاب اصلی از چهارکتاب محوری شیعه است، به جمع بین اخبار و رفع تعارض بین آن‌ها پرداخته است و انگیزه خود را از این کار در ابتدای کتاب توضیح داده که افرادی از شیعه به علت عدم توانایی علمی در حل این تعارض‌ها بین روایات، از مذهب شیعه خارج شدند و مذهب دیگری برگزیدند (1) ازاین‌رو فهم صحیح و مجموعی از احادیث و آیات، کاری ضروری و از ارکان مهم دین‌شناسی است.

1. روایات سؤر مؤمن

در روایات متعدد، سؤر مؤمن و شفا بودن آن مطرح‌شده است؛ به‌عنوان‌مثال از امام صادق (علیه‌السلام) نقل است که فرمود:

«فِی سُؤْرِ الْمُؤْمِنِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاء» در نیم‌خورده مؤمن شفای هفتاد مریضی است. (2)

روشن است که عدد هفتاد در این نوع روایات ناظر به تعداد زیاد است نه لزوماً عدد هفتاد مدنظر باشد.

هم‌چنین از پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمودند:

«مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أَخِیهِ تَبَرُّکاً بِهِ خَلَقَ اللَّهُ بَینَهُمَا مَلَکاً یسْتَغْفِرُ لَهُمَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَة»؛ (3)

هر کس از باقیمانده نوشیدنی برادر مؤمن خویش برای تبرک جستن بنوشد، خدای متعال فرشته‌ای را خلق کند تا برای آن دو تا روز قیامت استغفار کند.

در روایت دیگر از امام رضا (علیه‌السلام) نقل است که فرمود:

«مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ یرِیدُ بِذَلِک التَّوَاضُعَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ الْبَتَّة»؛ (4)

هر کس از باقیمانده نوشیدنی برادر مؤمن خویش بنوشد و قصدش از این کار تواضع و فروتنی باشد، خدای متعال او را حتماً به بهشت می‌برد.

در این دسته روایات توجه به چند قید، مهم است، اول این‌که محور، فرد مؤمن است، دوم قصد تبرک و در روایت سوم به‌قصد تواضع چنین کند.

بنابراین، ازجمله آثار و برکات نیم‌خورده مؤمن این است که زمینه‌ساز شفا و سلامتی می‌شود و خداوند به فضل و کرمش و به برکت ایمان، نه‌تنها زمینه مرض و انتقال بیماری را در نیم‌خورده مؤمن از بین می‌برد بلکه آن را شفابخش و سلامت آفرین قرار می‌دهد.

2. روایات دور گزیدن از بیماری مُسری

از سوی دیگر دسته‌ای از روایات است که توصیه می‌کنند از بیمار واگیردار، مانند افراد جذامی، لازم است فاصله گرفته شود؛ به‌عنوان‌مثال در روایتی از امام صادق باواسطه ائمه دیگر از امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) نقل‌شده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) در ضمن وصیت‏هاى خود چنین فرمودند:

«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ بَینَهُ وَ بَینَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ وَ قَالَ فِرَّ مِنَ‏ الْمَجْذُومِ‏ فِرَارَک‏ مِنَ الْأَسَدِ»؛ (5)

مکروه است با شخصی که مرض جذام دارد معاشرت و صحبت شود، مگر این‌که بین آن دو به‌اندازه یک ذراع فاصله باشد و حضرت رسول (صلی‌اللَّه علیه و آله و سلم) فرمود: از شخص جذامى فرار کن همان‌طور که از شیر فرار می‌کنی.

هم‌چنین در روایت دیگر از حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است که فرمودند:

«أَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم‏ یمُدَّ یدَهُ إِلَیهِ بَلْ قَالَ أَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک»؛ (6)

شخصی که مبتلابه جذام بود برای بیعت نزد پیامبر آمد، اما حضرت به او دست نداده و فرمودند: بدون آن‌که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.

هم‌چنین در روایت دیگری از حضرت چنین نقل‌شده است که:

«لَا تُطِیلُوا النَّظَرَ إِلَى الْمَجْذُومِ وَ إِذَا کلَّمْتُمُوهُ فَلْیکنْ بَینَکمْ وَ بَینَهُ قِیدُ رُمْح‏»؛ (7)

به افراد مبتلابه خوره، زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به‌اندازه یک نیزه از آنان دورباشید.

در این روایات نزدیک شدن بیش‌ازحد به فرد جذامی (و به‌طورکلی هر فردی که دارای بیماری مسری است) نهی شده است و حتی در نقل بالا پیامبر نیز از دست دادن به فرد جذامی ـ شاید به علت گوشزد کردن رعایت بهداشت به دیگران نه بی‌احترامی به آن شخص ـ خودداری کرده است، قطعاً در میان افرادی که در جامعه آن روز مبتلابه بیماری شده‌اند، مؤمنان نیز بوده‌اند و بااین‌حال سفارش به رعایت فاصله با آن‌ها شده است چه رسد به اینکه نیم‌خورده آنان را کسی بخورد.

نتیجه

جمع بین این دودسته روایات را می‌توان این‌گونه بیان داشت که روایات دسته اول می‌گوید خوردن نیم‌خورده مؤمن به‌قصد شفا و تبرک جستن، کار خوبی است و اگر این کار با تواضع باشد و تکبری در کار نباشد، خدای متعال این کار را بی‌پاسخ و اجر نخواهد گذاشت، به‌شرط این‌که آن مؤمن در حالت صحت و شرایط عادی باشد و الا اگر بیماری فراگیر شده باشد و احتمال واگیر، زیاد باشد، باید احتیاط کرد، چنان‌که در روایات آمده به‌اندازه یک نیزه فاصله رعایت شود؛ پس به‌طریق‌اولی نیم‌خورده آن افرادی که ناقل بیماری یا احتمال ناقل بودن آنان زیاد است را نباید خورد.

پی‌نوشت‌ها

  1. طوسى، محمد بن الحسن‏ (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، تحقیق: حسن موسوی خرسان، تهران: اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 2، مقدمه مؤلف.
  2. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، قم: دار الشریف الرضی، چاپ دوم، 1406 ق، ص 151.
  3. محدث نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، چاپ اول، 1408 ق، ج 17، ص 18. (این روایت در «مستدرک الوسائل» به نقل از کتاب «الاختصاص» منسوب به «شیخ مفید» از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است، اما در چاپ فعلی کتاب «الاختصاص» وجود ندارد، همین روایت را «شیخ صدوق» در کتاب «ثواب الاعمال»، ص 151 به‌عنوان حدیثی مرفوع و بدون انتساب به معصوم نقل کرده است).
  4. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، مصادقة الإخوان، تحقیق: سید علی کاظمی، کاظمین: مکتبة الامام صاحب‌الزمان، چاپ اول، 1402 ق، ص 52.
  5. ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، کتاب من لایحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1413 ق، ج ‏3، ص 557.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدُرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ‏62، ص 82.
  7. همان، ص 83.

 

کلمات کلیدی

سؤر مؤمن، بیماری مسری، تعارض احادیث، نیم‌خورده مؤمن، فهم حدیث

آیا درمان آن ها صرفاً با اسباب معنوی مانند دعا و...بود یا بر اساس طب اسلامی و گیاهی بود؟ ثانیاً اگر بر اساس طب اسلامی و سنتی بود؟
احادیث پزشکی، بیماری های مسری، داروهای حدیثی

در زمان ائمه (علیهم السلام)، بیماری های خطرناکی مانند وبا، طاعون و... وجود داشت، از سوی دیگر طب شیمیایی نیز وجود نداشت اما آن ها درمان می شدند؛ اولاً آیا درمان آن ها صرفاً با اسباب معنوی مانند دعا و...بود یا بر اساس طب اسلامی و گیاهی بود؟ ثانیاً اگر بر اساس طب اسلامی و سنتی بود، آیا بااین وجود، طب اسلامی و گیاهی برای درمان بیماری های میکروبی، مانند کرونا بهتر از طب شیمیایی نیست؟

پاسخ اجمالی

ائمه (علیهم‌السلام) در برخورد با بیماری‌ها علاوه بر راهکارهای معنوی، به راهکارهای پیشگیرانه و تجویز داروهای عمومی برای تمام بیماری‌ها، در برخی موارد نیز تجویز دارو برای بیماری معین توصیه‌هایی بیان فرموده‌اند. از سوی دیگر مراجعه اصحاب ائمه به طبیب و استفاده از داروهای آنان، این نکته را نتیجه می‌دهد که ائمه (علیهم‌السلام) از مراجعه به پزشک خودداری ننموده و استفاده بشر از علوم پزشکی را جایز دانسته‌اند.

پاسخ تفصیلی

ائمه اطهار (علیهم‌السلام) در برخورد با بیماری‌های واگیر مانند طاعون، وبا و... راهکارهای متعددی را برای مردم زمانه خود و عموم شیعیان بیان نمودند. توجه به موارد زیر می‌تواند تنوع راهکارهای ایشان را نشان دهد:

1. راهکارهای پیشگیرانه

توجه به اصل پیشگیری از بیماری قبل از درمان، نه‌فقط کیفیت زندگی را ارتقا می‌بخشد بلکه از پیامدهای بسیاری از بیماری‌ها جلوگیری می‌کند. در احادیث اهل‌بیت (علیهم‌السلام) روایات بسیار زیادی در این زمینه ذکرشده است. مثلاً امام رضا (علیه‌السلام) در یک توصیه کلی فرمودند:

«فَالْجَسَدُ بِهَذِهِ الْمَنْزِلَةِ وَ بِالتَّدْبِیرِ فِی الْأَغْذِیةِ وَ الْأَشْرِبَةِ یصْلُحُ وَ یصِحُّ وَ تَزْکو الْعَافِیةُ فِیه‏»؛ (1)

بدن به‌منزله همان زمین است و با تدبیری که در خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها به کار می‌رود، صحیح و سالم می‌ماند و نیروی سلامتی در آن زیاد می‌گردد.

تکیه این نوع احادیث بر اصل تغذیه سالم، برای پیشگیری از وقوع بیماری است و سرتاسر توصیه‌های پزشکی آن حضرات مبتنی بر اصول پیشگیرانه است. در این راستا سفارش‌هایی همچون توجه به نوع تغذیه هماهنگ با مزاج، زمان و مکان و نیز تجویز شربت مخصوص به همراه غذا و سایر دستورالعمل‌های پزشکی، مبتنی بر همین اصل استوار است. البته روایات متعددی در این زمینه وجود دارد که در کتاب‌های حدیث، ابواب «اطعمه و اشربه» به بیان برخی از آن‌ها پرداخته‌شده است. (2)

2. راهکارهای عمومی درمان

یکی دیگر از دستورات ائمه (علیهم‌السلام) این است که اشاره به بیماری خاصی ندارند، بلکه به‌صورت عمومی، اموری را شفابخش، معرفی کرده‌اند که از آن‌ها در درمان بیماری‌های واگیر هم قابل‌برداشت است. به‌عنوان‌مثال در روایات چنین آمده است:

«أَرْوِی عَنِ الْعَالِمِ (علیه‌السلام) أَنَّ حَبَّةَ السَّوْدَاءِ مُبَارَکةٌ یخْرِجُ الدَّاءَ الدَّفِینَ مِنَ الْبَدَنِ»؛ (3)

 از عالم -امام رضا (علیه‌السلام)- روایت‌شده که سیاه‌دانه برکت دارد و درد درون‌تن را بیرون آورد.‏

هم‌چنین در روایت دیگر از حضرت نقل‌شده است که:

«أَنَ‏ حَبَّةَ السَّوْدَاءِ شِفَاءٌ مِنْ کلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ وَ عَلَیکمْ بِالْعَسَلِ وَ حَبَّةِ السَّوْدَاءِ»؛ (4)

سیاه‌دانه درمان هر درد است جز مرگ، بر شما باد به عسل و سیاه‌دانه.

در این دو روایت، اثربخشی سیاه‌دانه و دردزدایی این ماده اشاره و روایت دوم به ترکیب سیاه‌دانه با عسل که دوای تمام بیماری‌ها است اشاره دارد.

هم‌چنین موارد دیگر، مانند آب زمزم (5)، تربت قبر امام حسین (علیه‌السلام) (6) و ...نیز سفارش شده است.

3. داروهای اختصاصی بیماری‌های واگیردار

برخی از دستورات ائمه (علیهم‌السلام) برای بیماری‌های خاص، مانند وبا و... صادر گردیده است، مثلاً در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) چنین واردشده:

«شَکا إِلَیهِ رَجُلٌ الْوَبَاءَ فَقَالَ لَهُ وَ أَینَ أَنْتَ عَنِ الطَّیبِ الْمُبَارَک قَالَ قُلْتُ وَ مَا الطَّیبُ الْمُبَارَک فَقَالَ سُلَیمَانِیکمْ هَذَا قَالَ فَقَالَ أَبُو عبدالله (علیه‌السلام) إِنَّ أَوَّلَ مَنِ اتَّخَذَ السُّکرَ سُلَیمَانُ بْنُ دَاوُدَ (علیه‌السلام)». (7)

مردى نزد امام صادق (علیه‏السلام) از وبا اظهار ناراحتى کرد. امام (علیه‏السلام) از او پرسید: «با پاک خجسته چگونه‏اى؟». گفتم: پاک خجسته چیست؟ فرمود: «این [شِکرِ] سلیمانى شما». امام صادق (علیه‏السلام) هم‌چنین فرمود: نخستین کسى که شکر ساخت «سلیمان بن داوود» بود.

«مرحوم کلینی» باب جداگانه‌ای را با عنوان «بَابُ السُّکر» تدوین نموده است. البته این‌که شکری که در روایات آمده با این شکر امروزی مطابقت داشته باشد نیازمند تحقیق است.

4. راهکارهای معنوی

راهکارهای دیگر که از سوی ائمه بیان گردیده، راهکار معنوی است که شامل توصیه ایشان به قرائت برخی سوره‌ها، قرائت برخی از ادعیه با آداب خاص و انجام برخی از اعمال است.

به‌عنوان‌مثال امام صادق (علیه‌السلام) فرموده‌اند:

«لَوْ قُرِئَتِ الْحَمْدُ عَلَى مَیتٍ سَبْعِینَ مَرَّةً ثُمَّ رُدَّتْ فِیهِ الرُّوحُ مَا کانَ ذَلِک عَجَباً»؛ (8)

اگر سوره حمد هفتاد بار بر مرده‏اى خوانده شود و روح به تن او بازگردد شگفت نیست.

دعاهای متعددی در این زمینه از سوی ائمه (علیهم‌السلام) صادرشده است که برخی از آن‌ها را «مرحوم کلینی» در کتاب «الکافی» تحت عنوان «بَابُ الدُّعَاءِ لِلْعِلَلِ وَ الْأَمْرَاض» جمع‌آوری کرده است. (9)

5. مراجعه به طبیب

در خصوص مراجعه به پزشک، هنگام بیماری و عملکرد ائمه (علیهم‌السلام) در این زمینه، گزارش‌های متعددی وجود دارد که اصحاب بزرگوار آنان حتی به طبیبان غیرمسلمان مراجعه می‌کردند. (10) حتی نقل‌شده است که بعد از ضربت خوردن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پزشکان کوفه بر بالین ایشان حاضر می‌شوند، (11) با آن‌که در آن زمان، علاوه بر حضرت علی، سه امام دیگر (علیهم‌السلام) نیز در کنارشان حضور داشتند.

6. استفاده از علوم طبی جدید

در خصوص استفاده از داروهای سنتی و یا داروهای علوم پزشکی جدید، بهتر است توجه داشت که هم داروهای طب سنتی و هم داروهای جدید، در صورت عدم نیاز یا نیازمندی که در آن، مصرف غیر صحیح صورت پذیرد، ضررهایی را متوجه انسان می‌کند؛ اما اگر درصدد کشف درمان بیماری، استفاده شود مانعی ندارد. «یونس بن یعقوب» نقل می‌کند از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم که بیماران داروهای مختلفی مصرف می‌کنند که گاه نتیجه‌ای نداده و منجر به فوت آنان می‌شود و گاه نیز درمان می‌شوند، البته درصد درمان یافتگان بیشترند. (تکلیف ما در مقابل این داروها چیست؟) امام فرمودند: خداوند بیماری‌هایی را در میان بشر قرار داده و درمان آن‌ها را نیز امکان‌پذیر کرده است و هیچ بیماری وجود ندارد، مگر این‌که درمانی نیز برای آن متصور است (خواه بشر بدان دست‌یافته باشد و خواه نیاز به پژوهش بیشتری باشد) بنابراین، هیچ ایرادی ندارد که با یاد خدا داروهای موجود را مصرف کنید. (12)

این روایت دقیقاً به این نکته اشاره می‌کند که انسان باید در شناخت درمان‌ها بکوشد و حتی اگر با شکست‌ها نیز مواجه شود، نباید از تلاش خود دست بردارد، اما در همه حال نباید به دانش خود مغرور شده و از یاد خدا غافل شود.

نتیجه

معصومان (علیهم‌السلام) در برخورد با بیماری‌ها علاوه بر امور معنوی، به راهکارهای پیشگیرانه و تجویز داروهای عمومی و برخی اوقات داروهای اختصاصی توصیه نمودند. در خصوص مراجعه به پزشک و استفاده از دارو هم با توجه به احادیث، در صورت لزوم از جانب ائمه (علیهم‌السلام) منعی وارد نشده است.

پی‌نوشت‌ها

  1. طب الرضا (علیه‌السلام)، ترجمه امیر صادقى، تهران: معراجی، چاپ ششم، 1381 ش، ص 20.
  2. به‌عنوان نمونه مراجعه کنید: نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام)، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام)، چاپ اول، 1408 ق، ج ‏16، ص 455.
  3. الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا (علیه‌السلام)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام)، مشهد: مؤسسه آل البیت (علیهم‌السلام)، چاپ اول، 1406 ق، ص 346.
  4. همان.
  5. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، قم: الشریف الرضى، چاپ چهارم، 1412 ق، ص 155.
  6. همان، ص 167.
  7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/ مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ‏6، ص 334.
  8. همان، ج 2، ص 123.
  9. همان، ج ‏2، ص 564.
  10. ابنا بسطام، عبدالله و حسین‏، طب الأئمة (علیهم‌السلام)، محقق/مصحح: خرسان، محمدمهدی، قم: دارالشریف الرضی، چاپ دوم، 1411 ق، ‏ص 63.
  11. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله‏، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، محقق/مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404 ق، ج ‏6، ص 119.
  12. ابنا بسطام، عبدالله و حسین‏، طب الأئمة (علیهم‌السلام)، همان، ص 63.

 

کلمات کلیدی

احادیث پزشکی، بیماری‌های مسری، داروهای حدیثی

آیا در روایات اهل بیت (علیهم السلام)، تجویزی بر گریختن از مناطق آلوده به بیماری واگیردار در روایات وجود دارد؟
شبهات حدیثی، احادیث پزشکی، بیماری های مسری، بوسیدن ضریح

آیا در روایات اهل بیت (علیهم السلام)، تجویزی بر گریختن از مناطق آلوده به بیماری واگیردار در روایات وجود دارد؟ چگونه است که اولین و بیشترین تأکید افراد -مسئول یا غیرمسئول، مذهبی یا بی دین- بر محدودیتِ حضور در مساجد و مشاهد مشرفه و ترکِ آن ها قرارگرفته و هر که از راه می رسد دستور تعطیلی حرم ها را صادر می کند؟!

پاسخ اجمالی

دین اسلام در رابطه با بهداشت فردی و اجتماعی و پیشگیری و درمان آن‌ها از بیماری، دستورات متعددی بیان فرموده است. در آموزه‌های اسلام، انسان، ازآنچه باعث هلاکتش می‌شود و یا ضرر قابل‌توجهی را به دنبال داشته باشد، بر حذر داشته شده است. هم‌چنین روایات، توصیه‌های دیگری نیز مبنی بر هجرت از مکان سرایت بیماری، منع از رفتن به مکان شیوع بیماری، رعایت فاصله با بیماران و ترک مکانی که بیماران در آن حضور دارند، وجود دارد.

پاسخ تفصیلی

در منابع روایی شیعه و سنی، به‌صورت کلی نسبت به چگونگی برخورد و درمان بیماری‌ها، راهکارهای بسیاری ارائه‌شده است. هم‌چنین سفارش‌هایی نیز به‌صورت خاص، از سوی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) در مواجه با بیماران که مریضی مسری دارند صادرشده است که به برخی از آن‌ها اشاره خواهد شد.

1. دوری گزیدن از مناطق آلوده به بیماری مسری

احادیث متعددی در کتاب‌های روایی بر دور شدن از مناطق آلوده به بیماری وجود دارد، به‌عنوان‌مثال شخصی به ‌نام «حلبی» می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره شیوع وبا در یک منطقه معین یا در هر سرزمینی پرسیدم که کسی که در آنجا ساکن است، (از ترس وبا) منطقه را ترک می‌کند، حضرت فرمودند:

«لَا بَأْسَ إِنَّمَا نَهَى رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) عَنْ ذَلِک لِمکان رَبِیئَةٍ کانَتْ بِحِیالِ الْعَدُوِّ فَوَقَعَ فِیهِمُ الْوَبَاءُ فَهَرَبُوا مِنْهُ فَقَالَ رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) الْفَارُّ مِنْهُ کالْفَارِّ مِنَ الزَّحْفِ کرَاهِیةَ أَنْ یخْلُوَ مَرَاکزُهُمْ»؛ (1)

اشکال ندارد، همانا پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) از این امر برای ساکنان منطقه‌ای که در برابر دشمن بودند و وبا در آنجا پدید شد و مردمان آن شهر گریختند، نهی کردند و فرمودند: گریز از این مکان، همانند گریز از میدان جهاد است تا مبادا مراکز مرزى را به‌کلی خالى کنند.

احادیث دیگری، در بخش‌های مختلف ابواب حدیثی و فقهی وجود دارد که گریختن مردم در شرایط عادی از مناطق آلوده به بیماری خاص را بلامانع می‌داند، به‌عنوان‌مثال «شیخ حر عاملی» در کتاب «وسائل الشیعه»، بابی با عنوان «بَابُ جَوَازِ الْفِرَارِ مِنْ مکان الْوَبَاءِ وَ الطَّاعُونِ إِلَّا مَعَ وُجُوبِ الْإِقَامَةِ فِیهِ کَالْمُجَاهِدِ وَ الْمُرَابِط» (2) -یعنی فصل مربوط به مجاز بودن گریختن از جاهایی که وبا و طاعون در آن رواج دارد، جز در مواردی که ماندن در آنجا برای کسانی مانند رزمندگان و مرزداران واجب است- ذکر می‌کند و در آن پنج روایت که مضمون همه آن‌ها بسیار به هم نزدیک و نشان‌گر ضرورت اتخاذ روش‌های عُقَلایی در برابر بیماری‌های واگیردار است را بیان می‌کند. مرحوم «محدث نوری» نیز، دو روایت از کتاب «الأصول الستة عشر» به این صورت نقل می‌کند:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم‏ ٍ قَال‏: «قُلْتُ لَهُ أَی أَبَا جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) وَبَاءٌ إِذَا وَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ أَ نَعْتَزِلُ قَالَ وَ مَا بَأْسٌ أَنْ تَعْتَزِلَ الْوَبَاءَ وَ قَدْ قَالَ رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) لِرَجُلٍ أَخْبَرَهُ أَنَّهُ کانَ فِی دَارٍ فِیهَا إِخْوَتُهُ فَمَاتُوا وَ لَمْ یبْقَ غَیرُهُ ارْتَحِلْ مِنْهَا وَ هِی ذَمِیمَة»؛ (3)

محمد بن مسلم گوید: به امام باقر (علیه‌السلام) گفتم: هنگامی‌که وبا (بیماری همه‌گیر) در سرزمینی پدید آید، آیا ما خانه‌نشینی و گوشه‌نشینی و کناره‌گیری از مردم برگزینیم؟

امام فرمودند: چه اشکالی دارد که از وبا و بیماری فراگیر فاصله و کناره بگیری، درحالی‌که رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) به مردی که به آن حضرت خبر داد که در خانه‌ای همراه برادرانش بود و برادرانش همه مرده بودند و فقط او باقی‌مانده بود، فرمود: از آن خانه فاصله بگیر و دور شو، درحالی‌که این خانه مذموم است!

هم‌چنین روایات دیگری نیز وجود دارد که به‌صراحت، توصیه می‌کنند از بیماری‌های واگیردار باید فاصله گرفت مثلاً پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) در برخورد با جذامیان و حدفاصل با آن‌ها این‌گونه فرمودند:

«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ بَینَهُ وَ بَینَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ وَ قَالَ فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَدِ»؛ (4)

مکروه است با شخص مجذوم از نزدیک سخن گفتن جز اینکه میان او و مجذوم ذراعى فاصله باشد و فرمود: از شخص جذامى بگریزید چنان‌که از شیر درنده‏ می‌گریزید.

این روایت علاوه بر نگه‌داشتن حدفاصل بین فرد بیمار و سالم، توصیه می‌کند به نماندن در مکانی که بیماری واگیردار در آن حضور دارد و شاید این به جهت سرعت در سرایت مریضی باشد.

 بر اساس روایت بیان‌شده، هجرت و فاصله گرفتن از محل آلوده، مانعی ندارد مگر این‌که موارد استثناء، مانند گریز از میدان جنگ باشد. البته روایات متعدد دیگر همچون روایت «لا ضرر و لاضرار» (5) وجود دارد که در مواجه با مریضی‌های مسری می‌توان از آن بهره برد؛ (معنای لا ضرر و لا ضرار این است که؛ در تشریع و اجرای احکام اسلامی، ضرر رساندن به دیگران نفی‌شده است).

 لازم به ذکر است، هرچند اصل، بر رعایت بهداشت و دوری از افراد مبتلابه بیماری‌های مسری است، اما نباید به‌گونه‌ای باشد که به مرحله تحقیر و تمسخر آن‌ها منجر شود؛ هم‌چنان‌که گزارش‌شده است امام سجاد (علیه‌السلام) از کنار چند نفر جذامى که مشغول غذا خوردن بودند، عبور می‌کرد. آن‌ها امام را به خوردن غذا دعوت کردند. امام پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، می‌خوردم! سپس وقتى به منزل رسید دستور داد تا غذایی تهیه کنند و آن مبتلایان به جذام را به منزل خود دعوت نموده و به همراه آنان غذا خورد. (6)

علاوه بر این احادیث، قرآن کریم نیز به‌صورت کلی می‌فرماید:

«لَا تُلْقُوا بِأَیدِیکمْ إِلَى التَّهْلُکه»؛ (7)

خود را به دست خویش به هلاکت نیفکنید.

بر اساس این آیه نیز انسان باید در حفظ جسم و جان خویش کوشا باشد و از مناطقی که احتمال خطر در آن‌ها زیاد است، مانند مناطقی که مریضی واگیردار در آن شیوع دارد، لازم است، احتیاط کند و از آن دوری گزیند البته طبیعتاً استثناءهایی مانند حفظ جان مؤمن و... از این قاعده می‌تواند خارج شود.

2. تعطیلی مساجد و مشاهد مشرفه

در ماجرای شیوع ویروس‌ها و بیماری‌های واگیردار، مانند کرونا، همچون هر رویداد دیگر بهتر است افراد در قلمرو تخصصی خود اظهارنظر کنند. اظهارنظر تخصصی درباره واگیر بودن این بیماری و خطرآفرین بودن یا نبودن حضور در محافل عمومی، بی‌تردید بر عهده پزشکان است و اظهارنظر دیگران در این زمینه فاقد اعتبار است. البته توصیه به ترک زیارت‌ها و مراسم عبادی جمعی، مانند نماز جماعت و دعاها، بهتر است از سوی متولیان امور دینی صورت بگیرد. البته تردیدی نیست که فقها برای اعلام نظر تخصصی خود برای تعطیل موقت برخی از مصادیق عبادات و تعظیم شعائر، ناگزیر به مراجعه به نظرات کارشناسی پزشکان و مبنا قرار دادن آن‌ها هستند.

نکته دیگر این‌که باز بودن مساجد و حرم‌ها به‌عنوان یک مکان عمومی، به معنای الزام یا تشویق مردم به حضور در آنجا نیست و هیچ منافات ندارد که حرم باز باشد اما به مردم نیز نسبت به پیامدهای حضور در مجامع عمومی هشدار و آگاهی داده شود.

نتیجه

بنابراین از مجموع آیات و روایات مطرح‌شده می‌توان نتیجه گرفت، در مکان‌هایی که امکان سرایت مریضی به دلیل تجمع در آن‌ها بسیار بالاست باید خودداری نمود. در برخی از بیماری‌های مسری، فرد ناقل مدت‌زمانی را حتی بدون علائم می‌گذراند و بدین‌وسیله باعث سرایت مریضی می‌گردد؛ لذا در مجامعی مانند حرم‌های شریف که علاوه بر تجمع، سطوحی را دارند که باعث می‌شود افراد با آن‌ها برخورد داشته و سرعت انتقال بیشتر می‌شود، محدودیت‌ها امری عقلایی است.

پی‌نوشت‌ها

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علی‌اکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 8، ص 108؛ ابن‌بابویه، محمد بن على‏ (شیخ صدوق)، علل الشرایع، قم: کتاب فروشی داورى‏، چاپ اول، 1385 ق، ج 2، ص 520.
  2. ن.ک: شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشیعة، محقق/مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام)، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام)، چاپ اول، 1409 ق، ج 2، ص 429.
  3. محدث نورى، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محقق/مصحح: مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام)، قم: مؤسسة آل البیت (علیهم‌السلام)، چاپ اول، 1408 ق، ج ‏2، ص 96.
  4. ابن‌بابویه، محمد بن على (شیخ صدوق)، کتاب من لایحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ دوم، 1413 ق، ج 3، ص 557.
  5. ن.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج 5، ص 280؛ طوسى، محمد بن الحسن‏، الخلاف، تهران: دارالکتب الإسلامی، 1365 ق، ج 3، ص 440.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، همان، ج 2، ص 123.
  7. قرآن کریم، سوره بقره، آیه 195.

 

کلمات کلیدی

احادیث پزشکی، بیماری‌های مسری، بوسیدن ضریح، شبهات حدیثی

در مورد ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، روایات به ظاهر ناهمخوانی وجود دارد که در برخی از آن ها با تأکید اعلام شده که از آنان دوری کنیم
بیماری واگیردار، بیماری جذام، بیماری طاعون، هم نشینی با بیمار

در مورد ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، روایات به ظاهر ناهمخوانی وجود دارد که در برخی از آن ها با تأکید اعلام شده که از آنان دوری کنیم؛ مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): از افراد مجذوم فرار کنید، همان گونه که از شیر فرار می کنید؛ اما در برخی از گزارش ها آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) با آنان هم نشین و هم غذا می شدند: پیامبر اسلام، دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و بانام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار با او در یک کاسه هم غذا شد. وجه جمع چیست؟

پاسخ اجمالی:

در زمان های گذشته، انواع مختلفی از بیماری های مسری مانند «جذام» و «طاعون» شیوع داشت، در مورد چگونگی برخورد افراد با این بیماران روایاتی وجود دارد که در ظاهر باهم متعارض هستند و همخوانی ندارند. برخی از روایات سفارش به دوری گزیدن از آن ها و برخی دیگر دلالت بر هم نشینی معصومان (علیهم السلام) با آن افراد دارند. وجه جمعی که بین این دودسته احادیث می توان به دست آورد این است که مبنای توصیه حضرات در این روایات، توجه به جنبه های مختلف مانند حفظ کرامت، اخلاق اسلامی و ارتباط پزشک و بیمار در برخورد با بیماران واگیردار است. علاوه بر آن، معصومان (علیهم السلام)، تعدیل کننده رفتارها در جامعه هستند. گاه مردم جامعه آن قدر به بیماری های مسری بی توجه اند که پیشوایان دینی با توصیه هایی آنان را به رعایت بهداشت دعوت می کنند و در طرف مقابل، گاه جامعه نسبت به افراد بیمار، حساسیتی شدید و بیش ازاندازه نشان می دهد تا جایی که آنان را از محیط طرد کرده و به انزوای مطلق می کشاند که در این زمان، رهبران دینی وظیفه خود می دانند تا با سفارش های زبانی و رفتارهای عملی، این حساسیت را تعدیل نمایند؛ ازاین رو ممکن است گزارش های به ظاهر متضاد در شرایط متفاوت رخ داده باشد.

 

پاسخ تفصیلی:

در مورد چگونگی ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، به نظر می رسد بین برخی از روایات به ظاهر، ناهمخوانی وجود دارد، مثلاً نسبت به بیماری «جذام» در بعضی از روایات، اعلام شده که از آن ها دوری کنید اما در برخی از گزارش ها آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) با آنان هم نشین و هم غذا می شدند.

1. روایات دوری از مَجذوم

به عنوان مثال در روایتی از امام صادق باواسطه ائمه دیگر از امیرالمؤمنین (علیهم السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن وصیت‏هاى خود چنین فرمودند:

«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ بَینَهُ وَ بَینَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ وَ قَالَ فِرَّ مِنَ‏ الْمَجْذُومِ‏ فِرَارَک‏ مِنَ الْأَسَدِ»؛ (1)

مکروه است با شخصی که مرض جذام دارد معاشرت و صحبت شود، مگر اینکه بین آن دو به اندازه یک ذراع فاصله باشد و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از شخص جذامى فرار کن همان طور که از شیر فرار می کنی.

در روایت دیگر از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودند:

«أَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم‏ یمُدَّ یدَهُ إِلَیهِ بَلْ قَالَ أَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک»؛ (2)

شخصی که مبتلابه جذام بود برای بیعت نزد پیامبر آمد، اما حضرت به او دست نداده و فرمودند: بدون آن که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.

همچنین در روایت دیگری از حضرت چنین نقل شده است که:

«لَا تُطِیلُوا النَّظَرَ إِلَى الْمَجْذُومِ وَ إِذَا کلَّمْتُمُوهُ فَلْیکنْ بَینَکمْ وَ بَینَهُ قِیدُ رُمْح‏»؛ (3)

به افراد مبتلابه خوره زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت وگو می کنید، به اندازه یک نیزه از آنان دورباشید.

در روایت دیگر از امام کاظم (علیه السلام) از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است که:

«خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَى کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی»؛ (4)

پنج نفرند که درهرحال باید از [هم نشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.

2. روایات هم نشینی با مَجذوم

اما در مقابل، برخی از گزارش ها از سیره اهل بیت (علیهم السلام) وجود دارد که با افراد مبتلابه جذام هم نشین و هم غذا می شدند؛ به عنوان  مثال:

«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیه ِالسَّلَامُ) قَالَ: لَقَدْ مَرَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع بِمَجْذُومِینَ فَسَلَّمَ عَلَیهِمْ وَ هُمْ یأْکلُونَ فَمَضَى ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُتَکبِّرِینَ فَرَجَعَ إِلَیهِمْ فَقَالَ إِنِّی صَائِمٌ وَ قَالَ ائْتُونِی بِهِمْ فِی الْمَنْزِلِ قَالَ فَأَتَوْهُ فَأَطْعَمَهُمُ ثُمَّ أَعْطَاهُم‏»؛(5)

امام صادق فرمود: امام سجاد (علیهماالسلام) از کنار چند نفر جذامى که مشغول غذا خوردن بودند،  عبور می کرد. آن ها امام را به خوردن غذا دعوت کردند. امام پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، می خوردم! سپس وقتى به منزل رسید دستور داد تا غذایی تهیه کنند و در تهیه غذا هر چه می توانند از خرج مضایقه نکنند و آن مبتلایان به جذام را به منزل خود دعوت نموده و به همراه آنان غذا خورد.

 در گزارش دیگر آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ ثِقَةً بِاللَّهِ وَ تَوَکلًا عَلَیهِ» یعنی با نام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار و سپس با او در یک کاسه هم غذا شد. (6)

3. بررسی سند

بر اساس بررسی های انجام شده، روایات دسته اول را علامه مجلسی بدون ذکر سند از طریق اهل سنت نقل کرده است و در هیچ کدام از منابع معتبر حدیثی شیعه وجود ندارد غیر روایت اول -«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ...»- که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» و روایت -«خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَى کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ ...»- که در کتاب «الخصال» آورده شده است؛ البته سند این دو روایت نیز با توجه به بررسی که در نرم افزار «داریه النور» صورت گرفته، ضعیف است. لازم به ذکر است که نظرات رجالی مطرح شده در این نرم افزار، زیر نظر اساتید و کارشناسان متخصص علم رجال نوشته شده است.

اما دو روایاتی که دلالت بر هم نشینی معصومان (علیهم السلام) دارند؛ روایت اول فقط در کتاب «الامالی طوسی» و روایت دوم را نیز علامه مجلسی بدون سند از منابع اهل سنت نقل کرده است.

4. وجه جمع

فارغ از بحث سندی، نظرات متعددی در مورد وجه جمع بین احادیثی که سفارش به دوری کردن از بیماری های مسری دارند، با احادیثی که این بیماری ها را واگیردار نمی دانند و حتی معصومان (علیهم السلام) با آن ها هم نشین می شدند، وجود دارد:

4-1. دیدگاه علماء

الف) برخی گفته اند ممکن است ائمه به دلیل کمال توکل، از این حکم مبرا باشند، به عبارت دیگر چون آن ها کمال توکل به خدا را دارند درنتیجه، بیماری بر آن ها اثری ندارد. یا این که چون خودشان می دانند خداوند، آن ها را به این بیماری ها مبتلا نمی کند، پس با آن ها هم نشین و هم غذا می شوند. (7)

پس هم نشین شدن با آن ها برای معصومان (علیهم السلام) ایرادی نداشته، اما به دیگران به دلیل ضعف توکل توصیه شده تا احتیاط کنند. (8)

ب) روایات مربوط به فاصله گرفتن از جذامی، دلالت بر وجوب ندارد، بلکه دلیل بر جواز این کار و یا استحباب دوری از آن ها؛ به دلیل احتیاط و پرهیز از سرایت بیماری است. (9)

«مرحوم ملا صالح مازندرانی» نیز ضمن نقل این دیدگاه در ادامه می گوید: مؤید این مطلب، حدیثی از «جابر» با سند اهل سنت است که گزارش شده پیامبر با جذامی هم غذا شد و فرمود: «آکل ثقة باللّه و توکلا علیه» یعنی توکل بر خدا.

ایشان در ادامه می گوید: نقل شده است که در مورد دوری از جذامی، یکی از همسران حضرت گفت: گریزی نیست چون رسول خدا فرمود: «لَا عَدْوَى‏» -یعنی سرایت نمی کند- و ما یک خدمتکار داشتیم که مبتلابه جذام بود بااین حال در کاسه غذا می خورد و آب می نوشید و بر بسترم می خوابید. (10)

ج) علامه مجلسی به نقل از علماء اهل سنت نقل کرده است، روایاتی که ارتباط با افراد جذامی را مجاز می دانند، ناسخ روایاتی هستند که به دور شدن و فاصله گرفتن از آن ها توصیه می کنند. (11)

4-2. توصیه به جنبه پزشکی و حفظ کرامت و اخلاق اسلامی

به نظر می رسد علاوه بر سخنانی که علماء شیعه و اهل تسنن نقل کرده اند، نکات دیگری می توان در جمع بین این دودسته روایات بیان کرد:

 یکی از ویژگی های اخلاق اسلامی این است که مسیر رشد اخلاقی را بر همه انسان ها به طور مساوی گشوده می داند؛ هر انسان، کرامت والایی دارد و مبنای تصمیم گیری درباره جسم و جان انسان نیز همین کرامت انسانی است و مبنای کرامت نیز «تقوا» هست، همچنان که خداوند فرمودند: «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ» (12) بنابراین، ارزش تمام انسان ها فارغ از تقوا سنجیده نمی شود پس بیماری دلیلی بر پَست بودن انسان ها نیست. به عبارت دیگر چنین بیماری هایی ننگ اجتماعی نیستند بلکه مبتلایان می توانند آن را نشانه های لطف و رحمت الهی بدانند چون آن ها به سبب رنج بیماری، از خداوند پاداش معنوی می گیرند پس باید برای زندگی آن ها ارزش قائل شد پس نباید تحقیر و استهزا شوند.

همچنان که از امام سجاد (علیه السلام) سؤال شد که آیا از کسی که گرفتار بیماری طاعون است بیزار باشیم، طاعون را علامت عذاب او بدانیم؟

حضرت فرمود: اگر گنه کار است از او بیزار باشید چه طاعون گرفته باشد یا نگرفته باشد و اگر مطیع خداوند عزوجل است طاعون (عذاب او نیست، بلکه رحمت بر اوست و) مایه پاک شدن او از گناه است. در حقیقت خداوند قومى را به طاعون عذاب کند و با همان طاعون رحمتش را بر قومى دیگر قرار می دهد. آیا نمی بینید که او خورشید را روشنی بخش بنده‏هاى خودساخته و باعث رسیدن میوه‏هاى آن ها و فرارسیدن خوراک آن ها کرده و چه بسا که به وسیله همان خورشید، مردمى را عذاب کند و به سوزش آن گرفتار سازد، چه در قیامت به واسطه گناهانش و در دنیا به بدی کارهایشان. (13)

بنابراین روایاتی که سفارش به گریزان بودن از بیماران مسری می کنند اولاً به معنای توهین و هتک حرمت آن ها نیست؛ ثانیاً به معنای این نیست که فرد مبتلابه بیماری مسری، عضو کاملاً فعال جامعه نباشد یا از داشتن مشاغل مهم محروم بماند بلکه این دودسته از احادیث برای رفتار اجتماعی و دشواری های ناشی از جذام، رهنمودهایی، هم اخلاقی و هم پزشکی دارد.

پس روایات دسته اول که توصیه به دوری از بیماری های مسری دارند، به جنبه پزشکی آن نظر داشته اند به همین دلیل مثلاً فرموده اند «وقتی با آنان گفت وگو می کنید، به اندازه یک نیزه از آنان دورباشید».

روایات دسته دوم که گزارشی از هم نشینی و هم غذا بودن اهل بیت (علیهم السلام) با جذامیان است، دلالت بر این می کنند که از جهت اخلاق اسلامی، صحیح نیست که آن ها را از جامعه محروم و به آن ها توهین کرد، به همین دلیل مثلاً امام سجاد (علیه السلام) وقتی می بیند مردم با تنفر و وحشت از آن ها دوری می کردند، آن ها را به خانه خود دعوت کرده و با ایشان هم غذا می شوند.

4-3. حفظ آرامش روحی و روانی جامعه

یکی دیگر از دلایل توصیه به دوری، حفظ آرامش روحی و روانی افراد بیمار و غیر بیمار است. به عبارت دیگر وقتی افرادی مانند جذامی ها، بیش از آن که از بیماری خود رنج ببرند از تنفر و انزجار مردم رنج می کشند، ائمه (علیهم السلام) راه حل هایی هم برای افراد بیمار و هم افراد غیر بیمار بیان می کنند؛ مثلاً امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَا تَنْظُرُوا إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ فَإِنَّ ذَلِک یحْزُنُهُمْ»؛ (14)

به بلازده ها نگاه نکنید، چون مایه اندوه آن ها است.

یا در روایت دیگر رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لَا تُدِیمُوا النَّظَرَ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ الْمَجْذُومِینَ فَإِنَّهُ یحْزُنُهُمْ»؛ (15)

نگاه پیوسته به گرفتاران و جذامیان نکنید که مایه اندوه آن ها است.

بر اساس این دو روایت، یکی از دلایل توصیه معصومان (علیهم السلام) به دوری از افراد جذامی، آرامش خود آن ها است.

از سوی دیگر رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَقِلُّوا مِنَ النَّظَرِ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ لَا تَدْخُلُوا عَلَیهِمْ وَ إِذَا مَرَرْتُمْ بِهِمْ فَأَسْرِعُوا الْمَشْی لَا یصِیبُکمْ مَا أَصَابَهُمْ»؛ (16)

به مبتلا، کم نگاه کنید و بر آن ها وارد نشوید و چون بر آن ها رسیدید، زود بگذرید تا دردشان به شما نرسد.

برخی از بیماران هم ازلحاظ ذهنی و هم جسمی آزاردهنده هستند، به همین دلیل معصومان (علیهم السلام) برای حفظ روح و روان افراد جامعه توصیه کرده اند که از آن ها دوری کنند.

نکته دیگر این که هرچند گفته اند بیماری هایی مانند جذام، مسری هستند اما به دلایلی ممکن است افرادی مطلقاً استعداد ابتلا به آن را نداشته باشند و یا این که همه آن نوع بیماری ها خطرناک نباشند به همین دلیل مثلاً پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست فردی که مبتلا بود را گرفت و با وی هم غذا شد.

نتیجه:

نتیجه ای که از مجموعه سخنان در جمع بین این دودسته روایات می توان در نظر گرفت این است که فارغ از بحث سندی، این موارد هیچ گونه تعارضی باهم ندارند بلکه هر دسته از آن ها به یک جنبه پرداخته است؛ با این توضیح که حق کرامت یا حرمت داشتن اشخاص در جامعه، همانند حق حیات، از موارد بسیار مهم در زندگی اجتماعی است. انسان یک موجود اجتماعی است و هنگامی می تواند به رشد و تکامل موردنظر خویش برسد که بتواند از مواهب و نعمات الهی اعم از مادی و معنوی فردی و اجتماعی استفاده کند لذا برای ایجاد بستر مناسب جهت تکامل انسان در درجه نخست بایستی حرمت و احترام اجتماعی انسان که نیاز طبیعی و فطری اوست صیانت گردد و مورد تحقیر واقع نشود. با توجه به این اصل، منظور معصومان (علیهم السلام) از کناره گیری با افراد بیماری، صرفاً جنبه پزشکی دارد نه اینکه درصدد تحقیر این افراد باشد؛ بنابراین درآیات قرآن و روایات اسلامی، اشاره های فراوانی درزمینهٔ حقوق بیماران وجود دارد که نشانگر دقت نظر اسلام به این مسئله است. نتایج به دست آمده در مطالعه حاضر نشان دهنده توجه اسلام به جنبه های مختلفی نظیر کرامت و ارزش انسان ها، ارتباط پزشک و بیمار، تقوی در برخورد با بیماران واگیردار است.

به هرحال، اصل بر رعایت بهداشت و دوری از افراد مبتلابه بیماری های مسری است، اما اگر به مرحله ای برسد که به دل شکستگی آنان منجر شود، افرادی که از توکل بالاتری برخوردار هستند، ایثار کرده و آسیب دیدن احتمالی خود را فدای به دست آوردن دل آن بیماران می کنند.

 

 

پی نوشت ها:

  1. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، (1413 ق)، من لایحضره الفقیه، محقق: علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ج‏3، ص 557.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج‏62، ص 82.
  3. همان، ص 83.
  4. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الخصال، محقق: علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین،1362 ش، ج‏1، ص 287.
  5. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، قم: دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق، ص 673.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج‏62، ص 82.
  7. همان، ج‏72، ص: 130.
  8. جزائرى، نعمت الله بن عبدالله‏، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی‏، چاپ اول، 1427 ق، ج‏2، ص 35.
  9. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج‏72، ص 131.
  10. مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382 ق، ج‏8، ص 335.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج‏72، ص 131.
  12. سوره الحجرات، آیه 13.
  13. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله‏، الدعوات (للراوندی)/سلوة الحزین، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، چاپ اول، 1407 ق، ص 171.
  14. طبرسى، على بن حسن‏، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، نجف: المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385 ق، ص 28.
  15. ابنا بسطام، عبدالله و حسین‏، طب الأئمة (علیهم السلام)، محقق/مصحح: خرسان، محمدمهدى‏، قم: دارالشریف الرضی‏، چاپ دوم، 1411 ق، ص 106.
  16. همان.

صفحه‌ها