سؤال:
آیا در تاریخ صدر اسلام توسل، تبرک، زیارت قبور و شفا یافتن... وجود داشته که شما شیعیان به آن معتقد هستید؟
پاسخ:
نمونههای تاریخی از توسل و آمرزش در قرآن وجود دارد.
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيما؛ (1) اگـر آنـان هنگام ستم بر خويشتن، نزد تو مىآمدند و از خدا درخواست آمرزش مىکردند و پيامبر نيز براى آنان طلب آمرزش مىنمود، خدا را توبهپذیر و مهربان مىيافتند.»
در داستان برادران حضرت يوسف، درخواست وساطت در استغفار و طلب بخشش از درگاه خداوند صراحتاً از جانب برادران گنهکار در نزد پدرشان نقلشده است كه گفتند:
«يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئينَ؛ (2) اى پدر! براى ما استغفارکن که ما خطاکار بوديم. »
حضرت يعقوب نيز اين تقاضا را نهتنها انکار نکرد، بلکه به آنها قول مساعد داد و فرمود: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي؛ بهزودى براى شما از درگاه خداوند تقاضاى آمرزش مىکنم. »
با توجه به مطالب مذكور بايد بگوييم كه درخواست از غير خداوند متعال زماني بوي شرك دارد كه ما درخواست شونده را مستقل از خداوند متعال و در عرض خداوند متعال بدانيم؛ اما اگر درخواست شونده را مستقل از خداوند متعال ندانيم و او را وسيلهای براي استجابت دعا قرار دهيم، نهتنها با شرك منافات ندارد؛ بلكه درآیات و روايات نمونههاي فراواني ازاینگونه اعمال يافت میشود كه دلالت بر جواز و مطلوبيت آن دارد.
چنانكه در كتاب صحيح بخاري كه نزد اهل سنت اصح كتب بعد از قرآن است، نقلشده كه خليفه دوم در جريان طلب باران به عموي پيامبر(صلی الله علیه و آله) متوسل شده و گفته: « اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا فتسقينا وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فاسقنا؛ (3) خدايا! ما بهواسطه پيامبران بهسوی تو متوسل میشويم. پس ما را سيراب نما و ما بهواسطه عموي پيامبرمان بهسوی تو متوسل میشويم، پس ما را سيراب نما.»
اما مسئله تبرک به قبور و درودیوار و ضريح هم يک اصل روشن قرآني دارد و آن اینکه برخي از اشيا و اجسام بهواسطه موقعيت خاص و شرایط ويژهای که میيابند، مقدس و متبرک و ارزشمند میگردند؛ همانند سنگهاي خانه خدا که در موارد بسيار با سنگهاي جديد تعويض شد و يا پرده خانه خدا که هرساله تعويض میشود؛ اما بهمحض قرار گرفتن بر روي اين خانه باعظمت، مقام و مرتبهای خاص و حرمتي بالا میيابد که مؤمنان به آن چسبيده و خود را بدان متبرک میسازند؛ نظير اين موارد در حجر الاسود يا جلد و صفحه قرآن و... هم ديده میشود و البته موارد متعدد بسيار ديگري نيز میتوان براي آن يافت.
ما معتقديم همه آنچه به اوليای الهي منسوب میشود، مانند مکان زندگي يا محل دفن و... به دليل اين انتساب میتواند واجد همين تقدس و ارزش باشد؛ البته بدون آنکه در اين مسئله نوعي افراط و خروج از مباني فکري و رفتارهاي عملي مشرکانه و نوعي پرستش تحقق بپذيرد. درواقع، همانگونه که حقيقت پيامبر به روح الهي او است و جسم او به دليل همراهي با اين روح بلند ارزش میيابد و دست او بوسيدني است، همين بدن در هرکجا دفن گردد، لازم الاحترام است و مکان دفن او و ضريح او نيز متبرک و ارزشمند و لازم الاحترام خواهد بود.
حقيقت اين عمل، چيزي جز تکريم حقيقت روح نبوي و جايگاه نبوت نيست و شيعيان نيز در تکريم مکان دفن پيامبران و امامان جز اين امر را قصد نمیکنند و بههیچوجه، از اين تکريم و تقديس نوعي همعرضي اين بزرگواران با خداوند را به مخيله خود راه نمیدهند و به همين دليل، در هنگام نماز در يکي از بزرگترين زيارتگاه شيعيان در مشهد الرضا (علیهالسلام) جمعیت چند ده هزار نفری پشت به حرم و بارگاه و روبهقبله به نماز میايستند و اصولاً در اين حرم و حرمهاي ديگر در وقت نماز، درب ورودي ضريح بسته میشود و همه متوجه عبادت واجب خود میشوند.
البته مسئله تبرک به اشياء منتسب به اوليای الهي، داراي شاهد قرآني نيز هست؛ آنجا که حضرت يوسف پيراهن خود را براي استشفای چشم پدر میفرستد و میگويد:
«اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيرا (4)؛ اين پيراهن مرا ببريد و بر صورت پدرم بيندازيد، بينا مىشود!» روشن است که الياف اين پيراهن با ساير پيراهنها تفاوتي ندارد؛ اما انتساب آن با پيامبر الهي و اتصال آن با آن بدن مطهر، خاصيتي خاص به او میدهد که میتواند چشمي نابينا را بينا نمايد. پس اصل تبرک اینگونه اشيا، مبناي قرآني نيز دارد.
اثبات تاریخی تبرک در عصر پیامبر و معصومین
بنابر برخی روایات، پیامبر (صلیالله علیه واله) به اصحاب امر کرد که از چاه ناقه صالح تبرک بجویند و این دلیل بر جواز تبرک به آثار انبیا و صالحان است، اگرچه از دنیا رفته باشند. (5)
در شب ازدواج حضرت فاطمه (سلامالله علیها)، پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله) پس از وضو، بقیه آب وضوی خویش را به سروصورت و بدن ایشان پاشید و از خدا خواست تا به او و نسلش برکت بخشد. (6)
امام علی (علیهالسلام) در روایتی بیان مینماید که به برکت لمس کردن چشمان وی توسط پیامبر (صلیالله علیه واله) در جنگ خیبر که بهشدت درد میکرد، دیگر گرفتار چشمدرد نشده است. (7)
در نقلی بیانشده که حضرت آب وضویش را بر روی فرد بیماری ریخت و به برکت آن شفا یافت. (8)
در چند روایت نقلشده که ایشان پس از انجام اعمال حج، موهای خویش را تراشید و مسلمانان موها را برای تبرک بین خود تقسیم کردند. (9)
در شب معراج، در مکانهایی که منسوب به پیامبران بوده، نماز خواندند. (10) این نمازخواندن در آن مکانها وجهی نداشته جز اینکه آن مکانها بهواسطه آن پیامبران متبرک شده بود.
در جریان دفن فاطمه بنت اسد؛ مادر حضرت علی (علیهالسلام)، پیامبر (صلیالله علیه واله) وی را بالباس خودشان کفن نمود (11) و قبل از به خاک سپردن او، لحظاتی در قبرش خوابید تا بهواسطه ایشان سختی قبر بر او آسان گردد. (12)
عبدالله بن ابی نیز از حضرت درخواست کرد که او را در لباسی که بر تن داشتهاند به خاک بسپارد و با این عمل به دنبال تبرک به لباس حضرت و جلوگیری از عذاب الهی بوده است. (13)
همچنین بخاری در باب «صفات پیامبر» روایتی را از قول «ابی جحیفه» آورده که گفت: «پیامبر در ابطح بود و برای آن حضرت خیمهای سرپا کرده بودند، در این حال بلال اذان نماز را سرود و سپس مانده آب وضوی پیامبر را آورد، مردم هجوم آورده آن را گرفتند (و بدان تبرک جستند)». (14)
حتی در برخی از نقلها تبرک به وسائل شخصی پیامبر در تاریخ گزارششده است؛ مانند عصا، لباس، عبا، عمامه، کفش، سجاده، قبضه شمشیر، پرچم و تخت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ازجمله این موارد است.
شفا یافتن چشمان مبارک حضرت علی (علیهالسلام) توسط پیامبر (صلیالله علیه و اله) در جریان جنگ خیبر از نمونه¬های شفا دادن توسط پیامبر است. (15)
اثبات تاریخی زیارت قبور
ابوهریره می¬گوید: پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله) کنار قبر مادرش حضرت آمنه آمدند و گریه کردند. کسانی که همراه آن حضرت بودند از گریه پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله) به گریه افتادند. (16)
سیره پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله) در زیارت قبور:
عایشه میگوید پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله) همواره در اواخر شب، خانه را بهقصد زیارت بقیع ترک میکرد. وقتی وارد بقیع میشد، میفرمود: درود بر شما ای ساکنان خانه افراد باایمان آنچه به وقوع آن در آینده وعده داده شدهاید، سراغ شما آمد. شما میان مرگ و روز رستاخیز به سر می¬برید. ما نیز اگر خداوند بخواهد به شما خواهیم پیوست. خداوندا اهل بقیع را بیامرز. (17)
عبدالله بن ابی ملیکه در روایتی می¬گوید: روزی عایشه از زیارت قبور برمی¬گشت، پرسیدم از کجا می¬آیی؟ گفت از زیارت قبر برادرم عبدالرحمان به او گفتم مگر پیامبر (صلیالله علیه و اله) از زیارت قبور نهی نکرده بودند؟ جواب داد چرا ابتدا نهی کرده بودند اما بعدا اجازه دادند. (18)
نتیجه:
قرآن کریم بیانگر جواز، بلکه مطلوبیت توسل است. چنانکه در داستان فرزندان حضرت یوسف، آنان پدر خود را واسطه شفاعت قرار دادند. در تاریخ اسلام نیز گزارشات مختلفی در بیان توسل صحابه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یا افراد وجیه از امت آمده است. چنانکه خلیفه دوم برای طلب باران به عباس عموی پیامبر متوسل شده و از خدا طلب باران می کند. بوسیدن و متبرک شدن به دیوارههای کعبه نیز از مصادیق تبرک محسوب میشود. همچنین شفا یافتن چشمان نابینای حضرت یعقوب از پیراهن فرزندش حضرت یوسف از وقایع تاریخی شفا و تبرک است.
پی نوشت:
1 . نساء 64
2 . یوسف 97
3 . بخاري، صحيح بخاري، بَابُ سُؤَالِ النَّاسِ الإِمَامَ الِاسْتِسْقَاءَ إِذَا قَحَطُوا، ج2، ص27، ح1010.
4 . یوسف 93.
5 . قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج ۱۱، ص ۴۷.
6 . قندوزی، ینابیع المودة، ج2، ص123.
7 . بخاری، صحیح البخاری، ج4، ص47، ح2942.: « فَقِيلَ: يَشْتَكِي عَيْنَيْهِ، فَأَمَرَ، فَدُعِيَ لَهُ، فَبَصَقَ فِي عَيْنَيْهِ، فَبَرَأَ مَكَانَهُ حَتَّى كَأَنَّهُ لَمْ يَكُنْ بِهِ شَيْءٌ،». و ...
8 . بخاری، صحیح البخاری، بَابُ صَبِّ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَضُوءهُ عَلَى المُغْمَى عَلَيْهِ، ج ۱، ص 50، ح194.
9 . بیهقی، السنن الکبری، ۱۳۵۵ ق، ج ۷، ص ۶۸؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ ق، ج ۵، ص ۱۸۹.
10 . شامی، سبل الهدی، ۱۴۱۴ ق، ج ۳، ص ۸۰-۸۱.
11 . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص116، ح4574.
12 . همان.
13 . سمرقندی، تفسیر سمرقندی، ج ۲، ص ۲۵۵.
14 . بخاری، صحیح البخاری، باب صفة النبی (صلی الله علیه و آله)، ج4، ص190، ح3566.
15 . ر.ک: علی احمدی المیانجی، التبرک، صص243-171.
16 . مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بَابُ مَا يُقَالُ عِنْدَ دُخُولِ الْقُبُورِ وَالدُّعَاءِ لِأَهْلِهَا، ج2، ص669، ح974.
17 . همان ص 86
18 . حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین: ج 1 ص 532، ح1392.