پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
در آموزه‌های اسلام، از بین بردن درختان مذموم است و آثار منفی به دنبال دارد. این آثار هم مادی و هم معنوی است. عذاب الهی و کوتاهی عمر ازجمله این موارد می باشد.
قطع درخت در روایات

 پرسش:
با توجه به توصیه‌های متعدد بر درخت‌کاری، آیا نسبت به مذمت قطع درختان نیز مطلبی در روایات وجود دارد؟ و آیا از این کار نهی شده است؟
 

پاسخ:
در فرهنگ اسلامی درخت‌کاری و نگه‌داری از درخت از مسائل مهم بوده و اهل‌بیت علیهم‌السلام با سخنان و عمل خود سعی در گسترش این فرهنگ داشته‌اند. در این راستا معصومان علیهم‌السلام سخنانی در ناپسند بودن قطع و از بین بردن بی‌رویه درختان نیز بیان نموده‌اند. در ادامه برخی از این روایات ارائه خواهند شد.

1. مذمت قطع درخت در کلام اهل‌بیت علیهم‌السلام
در احادیث معصومان علیهم‌السلام، بحث حفاظت از درختان و از بین نبردن آن‌ها مورد توجه بوده و ایشان در سخنانی به ناپسند بودن قطع درخت پرداخته‌اند. پیامبر صلی‌الله علیه و آله در حدیثی می‌فرمایند: «لَا تُحْرِقُوا النَّخْلَ وَ لَا تُغْرِقُوهُ بِالْمَاءِ وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَرَهً مُثْمِرَهً وَ لَا تُحْرِقُوا زَرْعاً لِأَنَّکُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّکُمْ تَحْتَاجُونَ إِلَیْه؛ (1)  نخل را نسوزانید و آن را در آب غرق نکنید. درخت بارور را قطع نکنید؛ و زراعت را به آتش نکشید؛ زیرا شما نمی‌دانید، شاید در آینده به آن نیازمند شوید.»
 ایشان تا جایی به این موضوع توجه داشتند که در هنگام جنگ که زمانی ویژه و پراسترس است نیز به محیط پیرامون خود توجه داشته و از قطع بی‌مورد درختان نهی کرده‌اند. (2) 
 در حدیثی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره این عمل پیامبر صلی‌الله علیه و آله چنین نقل‌شده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله نَهَى عَنْ قَطْعِ الشَّجَرِ الْمُثْمِرِ أَوْ حَرْقِه؛ (3)  رسول خدا صلی‌الله علیه و آله همگان را از قطع و یا سوزاندن درخت مثمر نهی می‌کرد.

2. عذاب الهی در قطع درخت
برخی احادیث بیانگر این مطلب هستند که خداوند متعال برای کسانی که سبب قطع و از بین بردن درختان می‌شوند عذاب قرار داده است. 
امام صادق علیه‌السلام در این رابطه فرمودند: «لَا تَقْطَعُوا الثِّمَارَ فَیَبْعَثَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الْعَذَابَ صَبّا؛ (4)  درختان میوه را قطع نکنید که خداوند بر سر شما عذاب فرومی‌ریزد.»

3. کمی عمر با قطع درخت
در احادیث بیان‌شده که از بین نبردن درخت‌ها موجب زیادشدن عمر است. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند: «مِمَّا یَزِیدُ فِی الْعُمُرِ تَرْکُ ... قَطْعِ الْأَشْجَارِ الرَّطْبَهِ إِلَّا عِنْدَ الضَّرُورَهِ؛ (5)   از چیزهایی که به عمر می‌افزاید، پرهیز از قطع درختان سرسبز است، مگر اینکه ضرورتی داشته باشد.»
در این حدیث قطع نکردن درخت موجب افزایش عمر دانسته شده است. می‌توان از این حدیث چنین برداشت کرد که قطع کردن درخت می‌تواند موجب کم شدن عمر افراد گردد.

4. کراهت و حرمت قطع درخت بارده
همان‌گونه که بیان شد، قطع درختان در فرهنگ اسلامی کاری ناشایست است. در روایاتی این کار مکروه شمرده‌شده است. امام پنجم علیه‌السلام در حدیثی فرمودند: «مَکْرُوهٌ قَطْعُ النَّخْل‏؛ (6)  قطع درخت خرما، مکروه است.»
به نظر می‌رسد منظور از این روایت فقط درخت خرما نیست، بلکه هر درخت بارده است چراکه درخت متداول منطقه مدینه درخت نخل بوده و لذا ایشان به این درخت مثال زده‌اند.
در احکام اسلامی نیز قطع درخت‌کاری مکروه است و برخی فقها نیز به همین موضوع حکم نموده اند. (7)  حتی برخی آن را حرام می‌دانند. (8)   بنابراین از جهت شرعی نیز چنین کاری مورد تائید نبوده و مذموم است.
نکته‌ی پایانی اینکه باید توجه داشت منظور از قطع درخت در روایات بیان شده، به‌صورت مطلق نیست، بلکه در مواردی این کار جایز است. به‌عنوان مثال درجایی که درخت را برای چوب آن پرورش می‌دهند، چنین نهی وجود نخواهد داشت؛ و یا حرس شاخه‌های اضافی درخت مشمول چنین مذمت‌هایی نخواهد بود. همچنین درجایی که درختی نایاب و کم یاب نیست و در محدوده‌ی ساخت‌وساز منزل و جاده و ... است می‌تواند قطع شود. (9)  بنابراین روایات بیان‌شده درجایی مصداق دارند که درختی بدون دلیل و فایده قطع شود.

نتیجه:
از مطالب بیان‌شده چنین نتیجه گرفته می‌شود که بر اساس آموزه‌های اسلام، قطع و از بین بردن درختان مذموم است و آثار منفی به دنبال دارد. این آثار هم مادی و هم معنوی می‌تواند باشد. عذاب الهی و کوتاهی عمر ازجمله این موارد می‌تواند باشد. البته در برخی موارد استثنا هم وجود دارد به‌عنوان مثال اگر قطع درخت برای استفاده از چوب آن باشد، شامل این روایت نیست.

پی نوشت:
1. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 29، ح 8.
2. همان، ج‏5، ص 27، ح 1.
3. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى‏، دعائم الإسلام، ج‏1، ص 371
4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 264، ح 9. 
5. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏73، ص 319.
6. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 264، ح 8.
7. علامه حلی، قواعد الأحکام، ج 3، ص 118.
8. نجفی جواهری، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام، ج 31، ص 398.
9. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، ج‏5، ص 264، ح 8.