پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

روش های 10 گانه را برای ترک انجام دادم نتیجه نداشته چه کنم

پاسخ:
اگر كسي تصور كند كه با به كارگيري راهكارهاي مختلفي كه براي ترك خودارضايي و رهايي از آن وجود دارد، مي‌تواند يك شبه از اين پديده شوم فاصله بگيرد و آن را به طور كامل كنار بگذارد به طور حتم، در خيالي باطل سير مي‌كند. البته اين مسئله به خودي خود محال نيست و بوده اند انسان هايي كه با اراده قوي توانسته اند تصميم جدي بگيرند و آن را به يك باره كنار بگذارند. اما مشكل اين جاست كه غالب مبتلايان به خودارضايي مثل معتادان به مواد مخدر از اراده و پشتكار آن چنان قويي برخوردار نيستند از اين روي، نمي توانند يك شبه از اين پديده شوم فاصله بگيرند و آن را به طور كامل كنار بگذارند. همين كه فرد مبتلا به خودارضايي بتواند با به كارگيري راهكارهاي مختلفي كه براي ترك خودارضايي و رهايي از آن وجود دارد، به تدريج از شدت ابتلا به آن بكاهد و به دفعات كمتر و با فواصل زماني بيشتري اين كار را انجام دهد، مسير خود را براي نائل شدن به ترك خودارضايي هموار نموده است.
بهتر است براي هر مدتي كه موفق به ترك خودارضايي مي شويد، به تشويق ذهني ـ عملي موفقيت‌هاي خود در ترك خودارضايي بپردازيد. اگر حتى يك روز هم در ترك اين رفتار زشت موفق بوديد، با كمال سخاوت به تشويق خود بپردازيد؛ خود تشويقي علاوه بر ارتقاي سطح اعتماد به نفس و عزت نفس در كاهش خودارضايي تان مؤثر است و مي تواند در كاهش آلودگي به گناه نقش داشته باشد.
از آنجا كه معمولاً مشكل خودارضايي در تنهايي شدت مي گيرد، سعي كنيد هيچ گاه و تحت هيچ شرايطي تنها نباشيد خصوصاً در زماني كه تمايل به خودارضايي پيدا مي كنيد؛ برخى از روان شناسان خودارضايى را «مرض تنهايى» نام نهاده اند. چرا كه نوجوان و جوان در تنهايى و خلوت خود، اقدام به كسب لذت از خويشتن مى كند و به خودارضايى روى مى آورد. براي اين منظور مي توانيد براي تمام شبانه روز و اوقات فراغت خود برنامه ريزي داشته باشيد و با ورزش و انجام فعاليت هاي بدني منظم، فكر و ذهن خود را از پرداختن به امور شهواني دور كنيد و در مواقعي كه در خانه يا جاي ديگر تنها هستيد، سريعاً موقعيت را ترك كنيد.
اگر دوست تان منحرف و ناباب داريد، سريعاً ارتباط خود را با همه آنها قطع كنيد و به جاي آنها دوستان متدين و سالمي پيدا كنيد و دايره دوستي خود را با آنان گسترش دهيد و با آنها معاشرت و همنشيني داشته باشيد.
اگر به تماشاي فيلم هاي مستهجن و تصاوير و مطالب تحريك آميز علاقمند شده ايد، سريعاً اين گونه وسايل را از دسترس خود خارج كنيد تا غريزه جنسي شما بي جهت تحريك نشود و دردسر ساز نگردد.
اگر بدانيد با انجام خودارضايي چه آسيب هاي ناخوشايند و بعضاً جبران ناپذيري را به جسم و روان خود وارد مي‌سازيد، سريعاً از آن فاصله مي‌گيريد و آن را ترك مي‌كنيد. برخي از مبتلايان به خودارضايي به خاطر افراط در اين كار براي هميشه شانس پدر شدن را از دست داده اند و يا با بيماري هاي مختلف جسمي و رواني دسته و پنجه نرم مي‌كنند، مي‌سوزند و مي‌سازند. با تفكر و تعمق در اين گونه آسيب ها و مضرات، انگيزه شما براي مقابله با وسوسه هايي كه شما را به انجام و تكرار خودارضايي فرا مي‌خواند، بيشتر مي‌شود.
براي آشنايي با راهكارهاي ديگر ترك خودارضايي مي‌توانيد به سايت پاسخگو و سايت‌هاي مرتبط ديگر مراجعه كنيد و با راهكارهاي مختلفي كه ما بسياري از آنها را براي استفاده همگان در سايت پاسخگو قرار داده‌ايم آشنا گرديد و آنها را متناسب با خودتان به كار بگيريد تا به ترك كامل خودارضايي نائل گرديد.
البته اگر باز مؤثر واقع نشد آنگاه مي‌توانيد به صورت حضوري به مراكز مشاوره اي و خدمات روانشناختي معتبر مراجعه كنيد و با روانشناسان و مشاوران باتجربه در اين زمينه گفتگو كنيد و راهكارهاي كارآمدتري را متناسب با خودتان دريافت كنيد.
موفق باشید.

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
حفصه دختر عمر بن خطاب بود كه رسول الله(ص)در ماه شعبان سال دوم هجرت او را به عقد خويش در آورد و سبب آن نيز اين شد كه هفت ماه پيش از اين ازدواج، حفصه شوهر خود خنيس بن حذافة را در مدينه از دست داد و خنيس از دنيا رفت، براى عمر كه هنوز وضع مرتب و سر و سامانى در مدينه نداشت و از طرفى خود را از شخصيتهاى بزرگ قريش مى‏دانست نگه دارى بيوه خنيس كار دشوارى بود و از اين رو به ابو بكر و عثمان كه از مهاجرين بودند و وضع بهترى داشتند پيشنهاد كرد تا حفصه را به همسرى خويش در آورند. ولى آن دو زير بار نرفته و اين پيشنهاد را نپذيرفتند، عمر كه با رد اين پيشنهاد از طرف ابو بكر و عثمان بيشتر ناراحت و آزرده خاطر شد به عنوان شكايت از آن دو و شايد به منظور عنوان كردن اصل ماجرا و پيشنهاد ضمنى ازدواج حفصه با رسول الله، شرح حال خود و گرفتاريهايش را نزد نبي اكرم مطرح كرد و رسول الله(ص)كه منظور او را به خوبى درك كرده بود - با اينكه قلبا علاقه‏اى به حفصه نداشت - تمايل خود را به ازدواج با حفصه اظهار كرد و بدين ترتيب عمر را خوشحال و خورسند از پيش خود بازگرداند و اين ازدواج صورت گرفت و از همان آغاز معلوم بود كه پيامبر بزرگوار اسلام به خاطر دلجويى از عمر و تحكيم ارتباط با او و قوم و قبيله‏اش اين كار را انجام داد.(1) خلاصه اينكه علت تزويج - علاوه بر مستحكم كردن ارتباط با قوم و خويش -، ممكن است علتش ترحم به عمر باشد چرا كه عمر يكي از افراد معروف اين امت بوده و رسول اكرم رحمة للعالمين است و از طرفي در نقاط مختلف تاريخ مي يابيم كه رسول اكرم از روي دلسوزي و رئوف القلب بودن بسياري از مطالب مجاز را مي پذيرفت.(2)
پى‏نوشت ها:
1. رسولى محلاتى، زندگانى حضرت محمد(ص)، ص 334 ، بي نام.
2. http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=17639؛ رك: عز الدين بن الأثير أبو الحسن على بن محمد الجزرى، أسد الغابة فى معرفة الصحابة بيروت، دار الفكر، 1409/1989، ج6، ص 65، ابن حجر العسقلانى، الإصابة فى تمييز الصحابة،تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415، ج8، ص 85.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا حیوانات مسخ شده (مانند: خرگو ش، فیل و ...) در کلام امام علی (علیه السلام) در ابتدا، خلقت انسانی داشتند یا خیر؟ توضیح دهید.

پاسخ:
مسخ و دگرگوني جسماني متناسب با اعمالي است كه بعضي از انسان ها انجام داده‌اند، يعني چون عده‌اي از جمعيت‌هاي گناهكار بر اثر انگيزه هواپرستي و شهوتراني دست به طغيان و نافرماني خدا مي‌زدند و جمعي با تقليد كوركورانه از آن ها، آلوده به گناه شدند، به هنگام مسخ هر گروه به شكلي كه متناسب با كيفيت اعمال او بود، ظاهر مي‌ شد.
و اما درباره قسمت ديگر سؤال توضيح مي دهيم.
اين كه معتقد شويم حيوانات نام برده قبلا خلقت انساني داشتند و سپس به اين شكل در آمدند، يا انسان ها قبلا از آفرينش در شمايل حيواني يا چيز ديگري بوده اند، واقعيت ندارد و حتي قابل اثبات هم نيست و تمام حيوان ها خود بر اساس نوع خلقتي كه بنا شد آفريده شوند آفريده شده اند.
تنها چيزي كه وجود دارد بر اساس آيات الهي است كه بعضي از اقوام پيشين به دليل سرپيچي فرمان الهي به شكل ميمون يا خوك در آمده و تفسير شده است كه چنين افرادي بيش از چند روز زنده نماندند و حتي نسلي از ايشان باقي نماند كه اكنون محل سوال يا استشهاد قرار گيرد.
حيوان همواره حيوان خلق شده و گذشته ديگري جز همين قالب امروزي نداشته است. البته مي توان با پذيرش فرضيه تكامل انواع، تغييرات را باز در همين قالب ها مشاهده كرد، زيرا ذات موجود جز به اذن خداي متعال عوض نمي شود و اگر هم اتفاقي رخ داده، مربوط به انسان هايي بوده كه دست به طغيان زدند و به شكل ميمون يا خوك و ... در آمدند و اشاره شد كه نسلي از آنان باقي نماند.
پس معلوم مي شود، حيوانات نام برده دراصل به شكل امروزي وجود داشتند ودر زماني بعضي از اقوام مطابق با فطرت يا طينت شان به شكل آن ها در آمدند.
كتاب خدا در آيات متعدد از مسخ شدن برخي در افراد در زمان پيشين خبر داده از جمله فرمود: "فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئين"(1)
هنگامي كه در برابر فرماني كه به آن ها داده شده بود سركشي نمودند، به آن ها گفتيم به شكل ميمون‌ها درآييد و طرد شويد.
دستور الهي مبني بر اين كه به شكل ميمون ها در آييد نشان مي دهد كه اين حيوان قبلا وجود داشته است.
"قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازيرَ"(2)
همان كساني را كه خدا بر آن ها لعن و غضب كرد و آنان را به بوزينه و خوك مسخ نمود.
از اين گونه آيات به دست مي‌آيد در امت‌هاي پيشين كساني بر اثر گناه مورد غضب الهي قرار گرفته، در دنيا به عذاب و كيفر دچار شده و مسخ شده‌اند. اما درباره نحوه مسخ آنان بايد گفت: مسخ يا به تعبير ديگر تغيير شكل انساني به صورت حيوان مسلما موضوعي بر خلاف جريان عادي طبيعت است، ولي در هر حال چنين مسايلي بر خلاف جريان عادي طبيعي وجود دارد و در آن جاي شك و ترديد نيست.
مسخ و دگرگوني جسماني متناسب با اعمالي است كه انجام داده‌اند، يعني چون عده‌اي از جمعيت‌هاي گناهكار بر اثر انگيزه هواپرستي و شهوت‌راني دست به طغيان و نافرماني خدا مي‌زدند و جمعي با تقليد كور كورانه از آن ها، آلوده به گناه شدند، هنگام مسخ هر گروه به شكلي كه متناسب با كيفيت اعمال او بوده، ظاهر ‌شده است.
برخي بر اثر شكم پرستي و شهوت پرستي‌، به خوك تبديل شده؛ در عين حال كه انسان بودند، چهره خوك پيدا مي كردند. برخي ديگر به دليل تقليد كوركورانه و چشم و گوش بسته به صورت ميمون تغيير چهره مي‌داده‌اند، چون خوك نماد شكم بارگي و شهوت‌پرستي، و ميمون نماد تقليد كوركورانه است.
از مجموع آموزه‌هاي ديني به دست مي‌آيد كساني كه مسخ مي‌شده‌اند، تنها چند روز(سه روز) زنده مي‌ماندند و سپس از دنيا مي‌رفتند و نسلي از آن ها به وجود نمي‌آمد.(3)
در برخي روايات تعداد حيواناتي كه انسان هاي گناهكار به شكل آنان مسخ مي شوند، بيان شده از جمله از رسول خدا نقل شده حيواناتي كه انسان ها به صورت آن ها مسخ مي شوند سيزده گونه اند كه از آن جمله ميمون، خنزير، خفاش، گرگ، فيل، مارماهي، موش و... نام برده شده است.(4)

پي‌ نوشت‌ها:
1. سوره اعراف، آيه166.
2. سوره مائده، آيه 60.
3. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه،تهران انتشارات اسلاميه، سال 1374 ه ش، چاپ اول، ج 6، ص 426.
4. مجلسي محمدباقر، بحارالانوار، لبنان، بيروت، انتشارات دار الاحياء التراث العربي، سال 1403 ه ق، ج 62، ص222.
موفق باشید.

آیه های قرآن در اثبات ولایت امام علی (علیه السلام) و احادیث متواتر در منابع شیعه و سنی را بیان کنید.

پاسخ:
آياتي كه بر ولايت و جانشيني امام علي دلالت دارند، فراوان مي باشند از جمله آيه "ولايت":
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون (1)
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏ اند همان ها كه نماز را برپا مى‏ دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏ دهند.
اين آيه به صراحت وليّ، سرپرست و اداره كنندگان مؤمنان را كه حق امر و نهي دارند و بايد مؤمنان ولايت آنان را پذيرفته و مطيعشان باشند را معرفي كرده كه عبارتند از خدا و رسول و مؤمناني كه نماز را بر پا داشته و در ركوع زكات مي دهند و بنا بر روايات فراوان و صحيح تنها كسي كه اين صفات را داشت و قبل از نزول آيه در ركوع نماز زكات داده بود، علي بن ابي طالب بود.
آيه "اولي الامر":
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (2)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را.
اين آيه هم ما را به اطاعت مطلق از خدا و رسول و صاحبان امر دعوت و امر مي كند و همچنان كه خدا و رسول حق محض مي باشند، صاحبان امر هم بايد حق محض باشند و شناسايي افرادي كه حق محض هستند جز به وحي و معرفي پيامبر ممكن نيست و پيامبر امام علي و فرزندانش را به عنوان مصداق هاي اولي الامر معرفي كرده است.
آيه "تطهير":
ُإِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (3)
خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.
اين آيه صراحت دارد كه اهل بيت رسول خدا كه طهارت جو هستند، مورد عنايت خاص خدا قرار گرفته و خدا مدافع طهارت و پاكي آنها شده و رجس و پليدي را از آنان كه فراري از رجس و پليدي هستند، دور كرده و به بالاترين درجه طهارت رسانده است و معلوم است كه با وجود آنان كه در بالاترين درجه توحيد و علم و عمل و طهارت هستند، ديگري حق تصدي رهبري جامعه اسلامي را ندارد و مصداق هاي اين اهل بيت را فقط بايد پيامبر معرفي كند كه به اراده و معرفي خدا آنان را مي شناسد و پيامبر امام علي و فرزندانش را مصداق هاي اين اهل بيت شمرده كه جانشينان او بعد از وي مي باشند.
آياتي كه بر جانشيني امام علي دلالت دارند فراوانند كه بايد به آيات ولايت و امامت در قرآن مراجعه كنيد و اين چند مورد ، از باب نمونه بود.
روايات منزلت، ثقلين، غدير و... نيز بر ولايت دلالت دارند ولي اهل سنت با وجود نقل اين روايات، آنها را توجيه و تأويل مي كنند.
براي اطلاع بيشتر از آيات و روايات به "رهبري امام علي از ديدگاه قرآن و سنت"، ترجمه المراجعات، سيد عبد الحسين شرف الدين، ترجمه محمد جعفر امامي و...، قم، انتشارات اسلامي و سايت وليعصر زير نظر عالم بزرگوار آيت الله قزويني و كتابهاي آيت الله ميلاني مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:
1. مائده (5) آيه 55.
2. نساء (4) آيه 59.
3. احزاب (33) آيه 33.
موفق باشید.

سلام تعریف دین اسلام از "دوست" چیست؟ آیا به هم کار و هم رشته ای و هم کلاسی و هم اتاقی و کسانی که با آنها در ارتباطیم می توان گفت "دوست"؟ مثلا دوستی با جنس مخالف چون اخلاقا درست نیست پس هم کلاسی ها نمی توانند دوست ما باشند؟ آیا باید هم سن و سال ما و هم شان و مقام ما باشد؟ مثلا استاد و پدر و مادر ما دوست ما نیستند؟ منظورم این است که دوست چه وظایفی و چه ویژگی هایی دارد و تکلیف ما در برابر او چیست؟

در قرآن از دوست به كسي كه هم نشين انسان و يا همراه و نزديك اوست، تعبير شده است. چنين كسي قطعا مي تواند عامل موثري در شكل گيري شخصيت انسان ـ بعد از اراده و خواست او ـ داشته باشد.
در تفسير الميزان در توضيح كلمة «أخِلّاء»، دوستي چنين تعريف شده است: كلمة أخِلّاء جمع خليل به معناي دوست است. و اگر دوست را خليل گفته‎اند بدان جهت است كه آدمي، خُلّت يعني حاجت خود را به او مي‎گويد. و ظاهراً مراد از اخلّاء، مطلقِ كساني است كه با يكديگر محبت مي‎كنند. چه متقين و اهل آخرت كه دوستي‎شان با يكديگر به خاطر خداست (نه به خاطر منافع مادي) و چه اهل دنيا كه دوستي‎شان به منظور منافع مادي است.(1)
در كتاب المحجّة البيضاء، دوستي چنين تعريف شده است:
«دوستي يعني همنشيني، معاشرت و گفتگوي انسان با افرادي كه به آنها علاقه و محبت دارد، زيرا با غيردوست معمولاً كسي قصد معاشرت ندارد. اين دوستي و ارادت و محبت يا لِذاته است. (2) يا مجازي و واسطه‎اي است كه انسان به وسيلة آن به دوست حقيقي برسد».(3)
بنابراين دوستي‎ها ممكن است براساس منافع مادي و خواهش‎هاي نفساني و اغراض و احساسات باشد و يا براساس يك انگيزة صحيح. با استفاده از آنچه گذشت، دوستي صحيح براساس معيارهاي ديني را اينچنين تعريف مي‎كنيم:
محبت، علاقه، ارتباط روحي، حسن معاشرت و گفتگو ميان دو فرد و يا بين افراد جامعه با ملاك صحيح و انگيزه‎اي الهي به طوري كه دوستان براساس آن بتوانند نيازهاي فردي و اجتماعي و احتياجات دنيوي و اخروي خود را تأمين كنند.
با توجه به آن چه در بيان و توضيح دوست و دوستي بيان شد،‌ در پاسخ به سوال شما مي گوييم:
پدر و مادر از بهترين و بالاترين دوستان ما هستند. قطعا ارتباطي كه انسان با والدين دارد به مثل ارتباط با سايرين نيست. ايشان مي توانند بهترين دوست انسان باشند.اما نسبت به سايرين اين گونه نيست. لذا نمي توان به طور مطلق گفت دوست بايد هم سن و سال باشد اما مي توان گفت براي سعادت و رشد و كمال لزوما، يا بايد هم شان انسان باشد و يا يالاتر از خود انسان؛
گاه گمان مي شود دوستي يعني كنار گذاشتن احترام به افراد و صميمت بيشتر با ايشان؛ نه، اين درست نيست بلكه مي توان احترام افراد را با توجه به جايگاه ايشان داشت اما رابطه دوستانه و صميمي هم داشت.
خواهر گرامي؛
انسان موجودي اجتماعي است و اجتماع از افراد تشكيل شده و ناگزير با افرادي در ارتباط خواهد بود. اما صرف هم كلاسي و هم رشته اي بودن،‌ دليل قانع كننده اي براي بر دوستي و ارتباط انسان با افراد نيست. لذا نمي توان به هر كسي كه نوعي ارتباط با او داريم،‌نام دوست نهاد.
لذا لازم است هر يك از ارتباطات انسان در چهارچوبي خاص باشد. اي چه بسا لازم شود انسان ارتباط خود را با برخي افراد قطع كند،‌ چه برسد به اين با ايشان دوستي كند.
خداوند به اين مهم اشاره كرده و دربارة عاقبت دوستي با افراد گمراه و ناباب مي‌فرمايد:
«وَ يوْم‌َ يعَض‌ُّ الظَّالِم‌ُ عَلَي‌َ يدَيه‌ِ يقُول‌ُ يـَـلَيتَنِي اتَّخَذْت‌ُ مَع‌َ الرَّسُول‌ِ سَبِيلاً يـَاوَيلَتَي‌َ لَيتَنِي لَم‌ْ أَتَّخِذْ فُلاَ نًا خَلِيلاً لَّقَدْ أَضَلَّنِي عَن‌ِ الذِّكرِ بَعْدَ إِذْ جَآءَنِي وَ كان‌َ الشَّيطَان‌ُ لِلاْنسَان‌ِ خَذُولاً؛(4)
به خاطر بياور روزي را كه ظالم دست خويش را از شدت حسرت به دندان مي‌گزد و مي‌گويد: اي كاش با رسول خدا راهي برگزيده بودم‌، اي واي بر من‌! كاش فلان [شخص گمراه‌] را دوست خود انتخاب نكرده بودم‌! او مرا از ياد حق گمراه ساخت‌، بعد از آن كه آگاهي به سراغ من آمده بود، و شيطان هميشه مخذول كننده انسان بوده است».
پرسشگر گرامي؛
يك دوست خوب بايد از ويژگي هاي اخلاقي و رفتاري و فكري خاصي برخوردار باشد تا سزاوار محبت ورزيدن و دوستي نمودن باشد. و اين شرائط فراوان و شرح و بسط آن فراتر از حوصله يك مكاتبه است و لذا ما فقط به برخي از ويژگي هاي يك دوست خوب اشاره مي كنيم.
البته از اين نكته نبايد غافل شد كه آنچه به عنوان ويژگي هاي دوست خوب مطرح است، مطلق و صد در صد نيست چه اينكه انسان ها كم و بيش داراي نواقصي نيز هستند كما اينكه خود ما وقتي به كارنامه زندگي خود نگاهي مي افكنيم آن را بي نقص و عيب نمي بينيم. بنابراين به طور نسبي دوست خوب بايد اين خصوصيات را داشته باشد و جهت كلي زندگي او نيز به سمت و سوي اين ويژگي ها و جنبه هاي مثبت باشد.
1- داشتن ايمان و پرهيزكاري
دوست خوب بايد در همه ي امور، خدا و رضايت خدا را مد نظر داشته باشد. رسول خدا ( صلي الله عليه و اله ) مي فرمايند : خير اخوانك من اعانك علي طاعة الله و صدك عن معاصيه و امرك برضاه (5) بهترين برادرانت كسي است كه تو را به پيروي از خدا ياري كند, از نافرماني او باز دارد و به خشنود ساختن او فرمان دهد.
2- مؤدب بودن به آداب اجتماعي و متخلق بودن به اخلاق نيك و پسنديده
رفتار و كردار همنشين در انسان، تاثيري فوق العاده و اجتناب ناپذير مي گذارد؛ چرا كه يك قانون را در ارتباطات با دوستي نبايد فراموش كرد: انسان همرنگ دوست خود مي شود.
3- داشتن آگاهي و بينش صحيح در همه ي امور آگاهي و بينش چراغ راه و جهت دهنده حركت است و چه زيباست كه دو همراه در مسير زندگي از پرتو فيض وجود يكديگر بهرمند شده و پا به پاي يكديگر گام بردارند و در اين مسير خود را از انحرافات مصون و وجودشان را از آفات بيمه سازند. گرايش سياسي و اجتماعي افراد در انتخاب آنها به عنوان يك دوست نقش مهمي را ايفا مي كند.
4- يار و مددكار بودن در هر زمان
امام علي (ع) مي فرمايند: لا يكون الصديق صديقا حتي يحفظ اخاه في ثلاث: في نكبته و غيبته و وفاته دوست، دوست نيست مگر آنكه حقوق برادرانش را در سه جايگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتاري، آن هنگام كه حضور ندارد و پس از مرگ. (6)
5- دانش دوستي و داشتن روحيه ي پژوهش
استفاده ي بهينه از وقت و عمر، براي كسب علم و دانش – آن هم در سنين جواني – سرنوشت انسان را رقم مي زند؛ در نتيجه داشتن دوستي كه داراي چنين ويژگي باشد نيز مي تواند مشوق خوبي براي انسان باشد.
6- اهل دنيا نبودن
همانطور كه در حديث شريف آمده است: حب الدنيا راس كل خطيئه (7) دوستي دنيا منشا همه ي گناهان است. بر ما لازم است كه از دنيا پرستي و كساني كه چنين ويژگي دارند اجتناب كنيم.
آينه يكديگر بودن و عيب يكديگر را دوستانه متذكر شدن، اهل عفو و گذشت بودن، ‌يكي بودن ظاهر و باطن و ... از جمله ويژگي هاي دوست خوب است.
و اما حق دوست و تكليف ما نسبت به او :
در اين زمينه سخن بسيار است ما تنها به سخن امام سجاد در رساله حقوق ايشان اشاره و مطالعه بيشتر را به منابع ذيل ارجاع مي دهيم.
مام سجاد(ع) مي فرمايد:
واما حق الجليس فان تلين له كنفـك و تطيـب له جانبك وتنصفـه في مجاراه اللفظ و لا تغرق في نـزع اللحظ إذا لحظت وتقصـد في اللفظ إلي إفهامـه إذا لفظت وإن كنت الجليس إليه كنت في القيام عنه بالخيار وإن كان الجالس إليك كان بالخيار ولا تقوم الا باذنه ولا قوه إلا بالله. (8)
حق هم مجلس و هم نشين بر تو آن ست كه با كمـال خوشروئي پذيراي او شده و با تواضع و طيب خاطر از او استقبال نمائي و اجازه دهي كه او هم سخن گويد و تو متكلم وحده نباشي؛ از نگاه هاي متكبرانه و تحقير آموز كه با گوشه چشم صورت مي گيرد پرهيز كن و وقتي سخن مي گوئي قسمي سخن بگو كه او بفهمد و اگر تـو بر او وارد شده اي؛ اختيار با خـودت هست كه هـر وقت بخواهي تركش كني و اگر او بر تو وارد شده است؛ اختيار با خودش هست كه بخواهد مجالست با ترا ترك نمايد.
اما تو بدون اجازهء او ( در صورتي كه او وارد بر تو باشد ) حق نداري ؛كه مجالست او را ترك نمائي.
مطالعه كتب زير را توصيه مي كنيم:
1- دوستي در قرآن و حديث، ري شهري؛
2- دوستي و دوستان، سيد هادي مدرس، ترجمه حميدرضا شيخي و حميدرضا آژير، انتشارات آستان قدس رضوي، 1376؛
3- آئين دوستي (دوست يابي) ديل كارنگي، انتشارات پيمان 1378؛
پي نوشت ها :
1. علامه طباطبايي، ترجمة الميزان، دفتر نشر اسلامي، ج 18، ص 181؛ در ذيل آية «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِينَ...».
2. يعني به خودي خود مطلوب است.
3.فيض كاشاني، ملا محسن،المحجة البيضاء، دفتر انتشارات اسلامى‏، چاپ چهارم‏، ج 4، ص 293، الصُّحبة عبارة عن المُجالسة و المُخالطة و المُحاورة و هذه الامور لا يَقصد بها الإنسانُ غيرَه إلّا إذا أحبّه. فإنّ غيرَ المحبوبِ يُجتنَب و يُباعَد و لا يُقصَد مُخالطتُه و الّذي يُحِبّ فإمّا أن يُحِبَّ لذاته لا لَيَتوصَّلَ به إلي محبوبٍ و إمّا أن يُحِبَّ به إلي مقصود.
4. فرقان (25) آيه 27 ـ 29.
5. ورام بن ابى فراس، مجموعة ورام، انتشارات مكتبة الفقيه قم،‌ج2،‌ص 123 .
6. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 ه.ق،‌ ج 12، ص 26.
7. همان،‌ ج16، ص 8.
8. محدث نورى، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت عليهم السلام قم، 1408 ه.ق، ج11،‌ ص 162.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها