پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

إعجاز قرآن، نه تنها بر فرابشري بودن قرآن دلالت دارد، بلكه بر الهي بودن قرآن نيز دلالت دارد زيرا آورنده قرآن، يعني پيامبر (ص)، مدعي است كه قرآن از سوي خدا نازل شده و معجزه، دلالت بر صداقت آورنده معجزه دارد. از اين رو، صدور معجزه از سوي مدعي دروغين نبوت، محال است؛ زيرا معجزه تصديق خدا بر إدعاي نبوت است و تصديق شخصي كه به دروغ ادعاي نبوت نموده، قبيح است و صدور فعل قبيح، از خداوند متعال محال است.

علاوه بر اين، صدور معجزه از مدعي دروغين نبوت، با قاعده عقلي «لُطف» كه از سوي متكلمان إسلامي مطرح شده، منافات دارد. طبق «قاعده لطف» لازم است كه خداوند متعال مدعي دروغين نبوت را رسوا كند و اگر مدعي نبوت ادعاي نبوت كند و كاري را به عنوان معجزه ارائه دهد و مردم نتوانند تشخيص دهند كه آن امر معجزه است يا خير، در صورت دروغ‏گو بودن مدعي نبوت، خداوند بايد حقيقت را براي مردم روشن و مدعي نبوت را رسوا و يا مجازات كند؛ در حالي كه نه تنها آورنده قرآن را خداوند متعال رسوا نكرده، بلكه با ساير معجزات وي را تأييد نموده و بعد از گذشت هزار و اندي سال، بر عزت و اقتدار ايشان افزوده است.

در توضيح قاعده لطف بايد بگوييم كه يكي از اصول و قواعد مهم در كلام عدليه (شيعه و معتزله)، قاعده لطف است كه پس از قاعده حسن و قبح عقلي، مهم ترين قاعده كلامي به شمار مي رود. متكلمان عدليه بسياري از آموزه ها و عقايد ديني را براساس آن اثبات كرده اند. وجوب تكاليف ديني، ‌لزوم بعثت پيامبران و وجوب عصمت انبيا، وعده و وعيدهاي الهي، و وجوب امامت، از جمله مسائلي است كه بر اين قاعده استوار گرديده اند.

لطف در اصطلاح متكلمان، از صفات فعل الهي است؛ يعني افعالي كه به مكلفان مربوط مي شود و مقصود اين است كه خداوند آنچه را مايه گرايش مكلفان به طاعت و دوري گزيدن آنان از معصيت مي باشد،در حق آنان انجام داده و اين امر، مقتضاي عدل و حكمت الهي است.

مشهورترين دليل عقلي بر وجوب لطف بر خداوند، اصل حكمت است؛ به اين بيان كه ترك لطف، مستلزم نقض غرض است و نقض غرض، مخالف حكمت و باطل است. پس عمل به لطف، واجب است.

 

پي نوشت:

1.  براي مطالعه تفصيلي دلايل از سوي خدا بودن قرآن، ر.ك: آيت الله مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ، 1380 ش، ج ‏1، ص 107 - 1890.