حضرت علي(ع)

با سلام،

1- امیرالمومنین(علیه السلام) در قبال ظلمی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد چه اقدامی نمودند؟ آیا خونخواهی کردند؟ اگر جواب شما هم حفظ مصلحت اسلام است بنا به چه مستندی می فرمایید؟

2- آیا در زمانی که خود ایشان به حکومت رسیدند باز هم مصلحت اقتضا می کرد که اقدامی ننمایند؟

3- پس از به حکومت رسیدن در قبال باز پس گیری فدک چه کردند؟ با توجه به اینکه صدیقه طاهره هیچگاه از حق خود اعراض ننمودند و طبیعتا این ملک به وراث ایشان منتقل می شد، آیا دلیلی بر عدم مطالبه حق و یا اعراض از آن به صورت مستند وجود دارد؟ رفتار امیرالمومنین(ع) چگونه بود؟ لطفا از کلی گویی خودداری کنید و جواب مستند ارائه فرمایید.

پرسش1: امیرالمومنین(علیه السلام) در قبال ظلمی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد چه اقدامی نمودند؟ آیا خونخواهی کردند؟ اگر جواب شما هم حفظ مصلحت اسلام است بنا به چه مستندی می فرمایید؟
پاسخ:
بحث درباره دفاع از مظلوميت حضرت زهرا (س) توسط امام علي (ع) مبتني بر اين است که رويكرد و سكوت حضرت در برابر خلفا را مورد برسي قرار دهيم، زيرا اين امر بخشي از همان سياست مي باشد.
سكوت امام در برابر خلفا در راستاي حفظ وحدت اسلامي، حفظ دين و فراهم نبودن شرايط قيام بود. از اين رو امام بارها از وضع موجود و ظلم هاي که بر خاندان او روا داشته شد، شکايت نمود وخود علل سکوت خود در برابر خلفا بيان کرد. حضرت در خطبه «شقشقيه» مبني بر اين که قيام کند يا سکوت نمايد، به عنوان دوره دشوار و حساس و نيز انتخاب راه دوم چنين ياد مي‌كند:
«من رداي خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن در پيچيدم (و كنار رفتم)، در حالي كه در اين انديشه فرو رفته بودم كه آيا با دست تنها (بدون ياور) بپا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پرخفقان و ظلمتي كه پديد آورده اند، ‌صبر كنم؟ محيطي كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را واپسين دم زندگي به رنج وا مي دارد. (عاقبت) ديدم بردباري و صبر، به عقل و خِرَد نزديك تر است، شكيبايي ورزيدم،‌ ولي به كسي مي ماندم كه خار در چشم و استخوان در گلو دارد،‌ با چشم خود مي ديدم ميراثم را به غارت مي برند».(1)
اين سخنان را امام در شرايطي بيان نمود که دين اسلام در خطر بود و جهان اسلام نياز به وحدت داشت، زيرا هم در حوزه اسلام عوامل تهديد کننده وجود داشت و هم دشمن خارجي جهان اسلام را تهديد مي نمود. خطرها را مي توان بدين ترتيب دسته بندي كرد:
1ـ اگر حضرت با توسل به قدرت و قيام مسلحانه در صدد قبضة حكومت و خلافت بر مي آمد، بسياري از عزيزان خود كه از جان و دل به امامت و رهبري او معتقد بودند،‌ از دست مي داد‌.
2ـ از آن جا كه بسياري از گروه ها و قبايلي كه در سال هاي آخر عمر پيامبر(ص) مسلمان شده بودند،‌ هنوز آموزش هاي لازم اسلامي را نديده بودند، پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستي را برافراشتند و عملاً با حكومت اسلامي مخالفت مي نمودند که خطر جدي بود.
3-علاوه بر خطر مرتدين،‌ مدّعيان نبوت و پيامبران دروغين مانند «مسيلمه كذاب»، «طليحه» و «سجاح» نيز در صحنه ظاهر شده و هر كدام طرفداران و نيروهايي دور خود گرد آوردند. قصد حمله به مدينه را داشتند كه با همكاري و اتحاد مسلمانان پس از زحماتي نيروهاي آنان شكست خوردند.
4-خطر حمله احتمالي روميان نيز مي توانست مايه نگراني ديگري براي جبهه مسلمانان باشد؛ زيرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با روميان رو در رو، يا درگير شده بودند، روميان مسلمانان را خطري جدي تلقي مي كردند و در پي فرصتي بودند كه به مركز اسلام حمله كنند.
در چنين شرايطي بود که حفظ دين و وحدت اسلامي ضرورت داشت. امام علی (ع) فرمود:
به خدا سوگند، من هرگز فكر نمى‏ كردم كه عرب خلافت را از خاندان پيامبر (ص) بگيرد يا مرا از آن باز دارد. مرا به تعجب وا نداشت جز توجه مردم به ديگرى كه دست او را به عنوان بيعت مى‏ فشردند. از اين رو، من دست نگاه داشتم. ديدم كه گروهى از مردم از اسلام بازگشته‏ اند و مى‏ خواهند آيين محمد را محو كنند. ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمانان نشتابم، رخنه و ويرانيى در پيكر آن مشاهده كنم كه مصيبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ تر از حكومت چند روزه‏ اى است كه به زودى مانند سراب يا ابر از ميان مى‏ رود. پس به مقابله با اين حوادث برخاستم و مسلمانان را يارى كردم تا آن كه باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام بازگشت. (2)
با در نظر گرفتن نكات مذكور، به خوبي روشن مي‌شود كه چرا امام بعد از آن كه مكرر حق خود را درخواست نمود و شديداً بر غاصبان حقش اعتراض كرد،‌ صبر را بر قيام ترجيح داد .چگونه با صبر و تحمّل و تدبير و دور انديشي، جامعه اسلامي را از خطرهاي بزرگ نجات داد. اگر علاقه به اتحاد مسلمانان نداشت و از عواقب وخيم اختلاف و دودستگي نمي ترسيد،‌ هرگز اجازه نمي داد رهبري مسلمانان از دست اوصيا و خلفاي راستين پيامبر خارج شود و به دست ديگران افتد
سكوت امام در برابر شكنجه حضرت زهرا(س) نيز در راستاي سكوت 25 ساله امام شكل گرفته است: عدم دفاع امام مبتني بر ترس از مرگ و يا بي اعتنايي در برابر شكنجه حضرت زهرا نبود. بلكه سكوت امام بدان جهت بود كه شرايط دفاع فراهم نبود. امام قدرت لازم براي احقاق حقوق از نظر اجتماعي و ياران را نداشت. نحوه بيعت گرفتن از امام و هجوم افراد حكومت به خانه علي(ع) نشان مي دهد که علي قدرت دفاع از حضرت زهرا را نداشت. حضرت نمي توانست در برابر ظلمي که به حضرت فاطمه روا داشتند اقدام نمايد.
در اين جا بخشي از کتاب فروغ ولايت آيت الله جعفر سبحاني را مي آوريم که مطالب زير را با بهره گيري از منابع شيعه وسني تبين نموده است:
بعد از شكل گيري سقيفه، عمر به همراه برخي افراد ديگر به دستور ابابكر به خانه علي(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمي كه متحصن شده بودند، بيعت گيرند.
مأموران خليفه خطاب به متحصّنان گفتند: هر چه زودتر خانه را ترك كنند، ‌ولي آنان از خانه بيرون نيامدند. در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند.
ابن عبد ربه اندلسي مي نويسد: "خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند و اگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند.
در اين موقع با فاطمه روبه برو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده اي خانه ما را به آتش بكشي؟! وي گفت: آري، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد. مأمور خليفه آتشي بر افروخت و پس فشاري به در آورد و وارد خانه شد، ولي با مقاومت فاطمه رو به رو گرديد.
برخي از مورخان شيعي نوشته اند كه متأسفانه عوامل حكومت با وضع دلخراش و دردناك حضرت علي را به مسجد بردند، كه چهل سال بعد، معاويه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل مي كند. معاويه خطاب به علي گفت: تا آن جا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش براي بيعت به طرف مسجد كشاندند. يعني نه تنها در مورد حضرت فاطمه بلكه حتي نسبت به خودش هم قدرت دفاع از حضرت سلب شده بود.(3)
شكنجه حضرت زهرا چنان بر امام سخت گذشت كه امام بارها اظهار ناراحتي نمود تا آن جا كه فرمود: "بدترين درد آن است كه همسر كسي شكنجه شود و شوهرش نتواند دفاع نمايد.
اين مسئله را در پاسخ حضرت علي به فاطمه در همين موضوع ظلم به فاطمه مي يابيم. حضرت زهرا بعد از بيان خطبه در مسجد نبي(ص) خطاب به علي(ع) عرض نمود: اي فرزند ابي طالب!‌ آيا مانند كودكي كه در جنين است،‌ پرده پوشيده و در خانه نشسته اي، مانند كسي كه به او تهمت زده شده است؟! شاه پرهاي بازها را در هم مي شكستي، اما اكنون از پر و بال هاي مرغان ناتوان فرو مانده اي! اينك فرزند ابي قحافه... آشكارا با من دشمني مي ورزد و به سختي در سخن من مي‌تازد؟! (4)
علي در جواب فرمود: "... غم و اندوه تان را فرو نشان اي دختر برگزيده عالميان و يادگار پيامبر آخر الزمان!‌ من كه در دينم هرگز سستي نورزيدم و از حدّ توانم دور نشده ام... آن چه را كه براي شما (در آخرت) مهيا و آماده شده، برتر از آن است كه از دست شما گرفتند. بنابراين مسأله را به خدا واگذاريد.(5) سخن اشاره به اين است که در اين اوضاع، گذشت و سکوت به نفع اسلام وموجب رضاي خداست.

پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه ، فيض السلام ، تهران ، چاب آفتاب ،خطبه شقشقيه (خطبه 3 ) بي تا.
2. تر جمه گويا وشرح نهج البلاغه ،محمد جعفر آمامي ومحمد رضاآشتياني، ج3 ، قم، چاب اول ، ناشر مطبوعات هدف ،، بي تا ، ص179.
3. فروغ ولايت، جعفر سبحاني ص182- 187، قم ، انتشارات چابخانه آفتاب ، سال 1368.
4-عزالدين حسيني زنجاني، شرح خطبه حضرت زهرا، ج 2، ‌ص 332 ، ناشر موسسه بوستان کتاب،قم ،1383 .
5. همان ، ص 333، 334 .
درباره هتک حرمت خانه فاطمه زهرا به منابع زير مراجعه فر ماييد:
1. تاريخ طبري، ج3 ص202 .
2.الامامه والسياسه ،دينوري، ج2 ص12 .
3 .عقد الفريد ،ابن عبد ربه اندلسي ، ج4 ص 260 .
----------------------------------

پرسش2: آیا در زمانی که خود ایشان به حکومت رسیدند باز هم مصلحت اقتضا می کرد که اقدامی ننمایند؟
پاسخ:
امام علي (ع) به دلايل متعدد در برابر خلفا سکوت كرد و زمينه قيام و دفاع از حضرت زهرا (س) از وي گرفته شد، از اين رو حضرت در عصر ابابکر و عمر به انتقام جويي حضرت فاطمه اقدام نکرد، اگر امام در زمان تشکيل حکومت به اين امر اقدام مي‌نمود، به صلاح نبود، زيرا حضرت متهم مي شد که جهت انتقام جويي از دشمنان همسرش حکومت تشکيل داده است. بر اين اساس براي از بين بردن زمينه اين اتهام صلاح نبود. امام به انتقام جويي از اهانت کنندگان به حضرت زهرا مي‌پرداخت. افزون بر آن در عصر حکومت حضرت زمينه انتقام جويي وجود نداشت، زيرا ابابکر و عمر مرده بودند و حضرت از چه کساني بايد انتقام مي‌گرفت؟ از همه مهم تر اين که اقدام به انتقام جويي زمينه خشونت‌ و اختلاف بين مسلمانان را فراهم مي‌کرد، زيرا در زمان حکومت علي (ع) افرادي بودند که از طرفداران ابابکر و عمرمحسوب مي شدند، اگر امام اقدام به انتقام جويي از آنان مي نمود، اين امرموجب تفرقه و اختلاف بين مسلمانان مي‌گرديد، اين در حالي بود که امام به اتحاد و همگرايي مسلمانان نياز داشت.
بر اين اساس بايد گفت: در زمان حکومت امام مصلحت نبود که امام به انتقام از دشمنان حضرت زهرا (س) بپردازد. عدم انتقام جويي به نفع حکومت علوي و مبتني بر مصالح عمومي و سياست منطقي بود که از سوي امام در عصر حکومت اتخاذ گرديد.
----------------------------------

پرسش3- پس از به حکومت رسیدن در قبال باز پس گیری فدک چه کردند؟ با توجه به اینکه صدیقه طاهره هیچگاه از حق خود اعراض ننمودند و طبیعتا این ملک به وراث ایشان منتقل می شد، آیا دلیلی بر عدم مطالبه حق و یا اعراض از آن به صورت مستند وجود دارد؟ رفتار امیرالمومنین(ع) چگونه بود؟ لطفا از کلی گویی خودداری کنید و جواب مستند ارائه فرمایید.
پاسخ:
امام در زمان خلافتش ضمن نامه‌اي به «عثمان بن حنيف» فرماندار بصره نوشت: " آري از آن چه آسمان بر آن سايه افکنده است، «فدک» در دست ما بود. مردمي بر آن بخل ورزيدند و مردمي سخاوتمندانه از آن چشم‌پوشي کردند.»
از کلام حضرت فهميده مي‌شود که «فدک» در زمان خلافت اميرمؤمنان(ع) پس گرفته نشد و در دست فرزندان حضرت زهرا(س) قرار نگرفت ..."(1)
در اينکه امام در زمان حکومت خود چرا آن را به صاحبان اصلي‌اش نداد، دو نوع مي‌توان پاسخ داد:
1. امام در جريان بيعت و آغاز زمانداريش، به برگرداندن حقوق و اموال (که در دوره حاکمان پيش غصب شده بود) اصرار ورزيد و بسيار تأکيد کرد. حال پس از رسيدن به قدرت، اگر «فدک» را پس مي‌گرفت، ‌به ذهن برخي خطور مي‌کرد آن همه اصرار براي خودش بود!
امام نخواست کاري کند که ديگران درباره‌اش اين گونه قضاوت کنند و درباره حضرت بگويند: اعلان پس گرفتن اموال غصب شده و رد آن به صاحبان، مقدمه اي براي به دست آوردن باغي بود که در زمان خلفا مورد دعوا و گفتگو بود؛ يعني بگويند: براي اين که فدک را تصرف نمايد، پس گيري زمين ها و مزارعي را که توسط عثمان بخشيده شده بود، عنوان کرد.
براي اين که اين گونه قضاوت نکنند و دشمنان خرده‌گيري ننمايند، امام با بزرگواري از کنار اين حق گذشت و از آن سخني به ميان نياورد؛ تا به مردم بفهماند حکومت علوي براي احقاق حقوق مردم تلاش مي‌کند، اگر امام زمامداري را پذيرفت، براي ياري رساندن به مظلومان و محرومان است،‌ نه براي منافع شخصي خود . طبيعي است فرزندان فاطمه (س) نيز به اين عمل راضي بودند.
نظير اين سخن از امام موسي بن جعفر (ع) نقل شده است. حضرت در پاسخ به اين سؤال که چرا امام در دوره زمامداريش فدک را تصرف نکرده، فرمود:
«لأنا أهل البيت لا يؤخذلنا حقوقنا ممن ظلمنا إلا هو و نحن اولياء المؤمنين إنما نحکم لهم و نأخذ حقوقهم ممن ظلمهم و لا نأخذ لانفسنا؛(2) چون ما اهل بيت پيامبر چنين خصوصيتي داريم که حقوق‌مان را از کساني که به ما ستم کرده‌اند، جز خدا نمي‌ستاند؛ ما اولياي مؤمنان هستيم. به نفع آنان فرمان مي‌رانيم و حقوق آنان را از کساني که به آنان ستم روا داشته‌اند، مي‌ستانيم، ولي براي خود در اين راه تلاشي نمي‌کنيم.»
از سخن امام کاظم (ع) به دست مي‌آيد که امامان و رهبران الهي همواره براي احياي حقوق مردم تلاش مي‌کنند؛ اما در مورد حقوق شخصي خود که ربطي به حقوق مردم نداشته باشد، اقدامي نمي‌کنند و کريمانه از کنار آن مي‌گذرند. پس نگرفتن فدک در دوره زمامداري امام علي از همين قبيل است.(3)
2. برخي از عالمان ديني مي‌گويند: به جهت اوضاع خاصي که در زمان زمامداري امام بر جامعة اسلامي حاکم بود، حضرت قدرت پس گيري فدک را نداشت.
امام در شرايطي حکومت را در دست گرفت که مردم از سياست‌هاي عثمان ناخرسند بودند؛ ولي نسبت به سياست‌هاي دو خليفة پيشين به ويژه سياست‌هاي عمر رضايت داشتند. سياست‌ها و سنت‌هاي عمر، در جامعة اسلامي آن زمان ريشه دوانده بود. مردم حاضر نمي‌شدند از آن سنت‌ها و سياست‌ها دست بردارند. ابن ابي الحديد در اين باره مي‌نويسد:
در زمان زمامداري امام علي در کوفه مردم تجمع کردند و از حضرت خواستند فردي را به عنوان امام جماعت نماز «تراويح»(4) منصوب کند، تا در شب‌هاي ماه رمضان نمازهاي مستحبي را با او به جماعت برگزار نمايند. حضرت به آنان گوشزد نمود اين کار بدعت و برخلاف سنت رسول است. پيامبر «به جماعت خواندن نمازهاي مستحبي» را منع کرده است. آنان بدون توجه به رهنمود حضرت، يکي را به عنوان امام جماعت برگزيدند و نماز تراويح را برگزار کردند. اين خبر به حضرت رسيد و براي نهي از منکر، فرزندش حسن مجتبي (ع) را فرستاد و با آنان در اين باره سخن گفت. آن عده وقتي ديدند حکومت علوي در پي جلوگيري از اين کار برآمده است، فرياد زدند: اي واي، سنت عمر را مي‌خواهند نابود کنند.(5)
با وجودي که امام مردم را آگاه نمود که در زمان پيامبر چنين نمازي متداول نبود، و اين نماز در زمان عمر بنا نهاده شد و رسول خدا اجازه نداد تا نمازهاي مستحبي به جماعت خوانده شود،‌ مردم حاضر نشدند از سنت عمر چشم پوشي نمايند و تابع فرمان امام باشند. بنابراين چگونه حضرت مي‌توانست فدک را به فرزندان فاطمه(س) پس بدهد؟
از سياست‌هاي ابوبکر و عمر بود که فدک از دست حضرت زهرا و فرزندانش جدا باشد. حال اگر حضرت علي فدک را مي‌گرفت، ‌فرياد سر مي‌دادند که اي واي،‌علي برخلاف سياست عمر عمل مي‌کند! نيز حضرت را متهم مي‌کردند که غاصب است! حضرت با وجود چنين اوضاعي نمي‌توانست فدک را پس بگيرد.(6)
از آنچه که بيان شد مي توان نتيجه گرفت: امام به دلايلي که ذکر شد فدک را -در زمان حکومت- به صاحبان اصلي آن بر نگردان. از اين رو درباره بر گردان آن اقدام نکرد و سياست امام در اين امر، سياست منطقي و حکيمانه بود، زيرا اگر امام اين کار را مي نمود، اصل حکومت و حتي خاندان پيامبر زير سوال مي رفت، زيرا مخالفان چنين وانمود مي نمودند که هدف امام از تشکيل حکومت برگرداندن اموال به خاندان وي بوده است. بر اين اساس درخصوص بر نگرداندن فدک به خاندان پيامبر مصلحت مهم وجود داشت. امام به خاطر حفظ مصالح مهم اقدام به چنين کاري نکرد. اگر حضرت زهرا (س) در زمان حکومت امام علي بود، راضي نمي شد که فدک به صاحبان اصلي آن بر گردد. اگر زمان خلافت ابابکر و عمر بر برگردان فدک اصرار داشت، نه ازاين نظر بود که حضرت به مال دنيا چشم دوخته بود ،بلکه حضرت در قالب پس گرفتن فدک عليه ابابکر و عمر مبارزه مي نمود تا اثبات نمايد آنان همان گونه که ولايت امام را غصب کردند، فدک را نيز غصب نموده اند.

پي‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 45.
2 . علل الشرايع ، شيخ صدوق،باب العلل التي من اجلها ترک فدکاً.
3. ترجمة گويا و شرح فشرده نهج البلاغه، محمد جعفر امامي ومحمد رضا آشتياني، ‌ج3، ص 445 و 446، قم،، چاب اول،مطبوعات هدف.
4. نماز تراويح نمازي است که اهل سنت به عنوان نماز مستحبي در شب‌هاي ماه رمضان به صورت جماعت به جا مي‌آورند و اين شيوه و سنتي است که از عمر، خليفة دوم بر جاي مانده است.
5. شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ،‌ج12، ص 282 ، تحقيق محمد أبو الفضل إبراهيم ، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، قم، بي تا.
6. سلطان الواعظين شيرازي، شب‌هاي پيشاور در دفاع از حريم تشيع، ، ص 708.، چاب دوم، تهران، بي تا.

با عرض سلام و خسته نباشيد ميخواستم بدونم آيا غضنفر(يا قضنفر) از القاب حضرت علي هست يا نه اگه هست سند براي اين ادعا موجود هست يا نه ؟؟ با تسكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
"غضنفر" به عنوان لقب امام علي عليه اسلام در روايتي از معصومين نقل نشده است ولي چون "غضنفر" يکي از اسامي شير هست، بعضي افراد امام علي را به اين وصف لقب داده اند از جمله ابن شهر آشوب در اوصاف و القاب، امام علي را "اليث الغضنفر= شيرِ شير" لقب داده(1) و وقتي اشعار حسان بن ثابت انصاري در باره کشته شدن عمرو بن عبد ودّ به قبيله بني عامر رسيد، جواني از آنان در جواب گفت که شما مردم مدينه نبايد کشتن عمرو را هنر خودتان بدانيد زيرا او را "شير شيري" کشته است:
فلم تقتلوا عمرا بباسکم و لکنه الکفؤ الهزبر الغضنفر(2)
در مصباح کفعمي هم خطبه اي براي عيد نقل کرده و در آن از امام علي با لقب"الشجاع الغضنفر= شير شجاع" نام برده است.(3)
پي نوشت ها:
1. مناقب،ج1،ص297 و ج2،ص323.
2. ارشاد، مفيد،ج1،ص107.
3. مصباح کفعمي،ص715.

باعرض سلام مجددحضرت زهرا موقع ازدواجش باامام علي نه سال داشت ميخوام بدونم حضرت علي چندساله بودندواينكه حضرت زهرانه سال داشت وازدواج كردخيلي عجيب است چون دركشورخودمان يك دخترنه ساله يك بچه است وچگونه ميتواندازدواج كند

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
مسعودى و برخي ديگراز مورخان تاريخ ازدواج على با فاطمه (س)را سال دوم هجرت دانسته (1) مشهورترين نظر در اين باره ، اوّل ذى الحجة سال دوم هجرت است.(2). بنا برقول مشهور فاطمه (س)در سال پنجم بعثت به دنيا آمد . در سال دوم هجرت با على (ع)ازدواج كرد. بنابراين حضرت زهرا هنگام ازدواج با على (ع)حدود ده سال بوده است.
برخي تاريخ تولد حضرت زهرا را چند سال جلوتر و تا سال پنجم پيش از بعثت نيز گفته اند که با اين حساب سن ازدواج حضرت فاطمه افزايش پيدا مي کند.
على (ع)در سيزده رجب سال 30عام الفيل متولد شد. در هنگام بعثت پيامبر ده ساله بود . سيزده سال همراه پيامبر در مكه و شعب ابى طالب به سر برد .دو سال بعد از هجرت با فاطمه (س)ازدواج كرد.بنابراين حضرت 25ساله بودکه با فاطمه زهرا (س) از دواج نمود(3)
اما از دواج حضرت علي (ع) با فاطمه زهرا (س) مطابق عرف بود، زيرا از دواج با دختر حدود 10 يا11 ساله درآن زمان مر سوم بود .نبايد شرايط و بافت فرهنگي آن زمان را با شريط با بافت فرهنگي جامعه خود مان مقايسه کرد. امروزه عوامل متعدد با عث شده که در ايران ازدواج به تاخير بيفتد ، و گرنه دختران قبل از اين سن وسال آمادگي از دواج را دارند. از همه مهم تر اينکه آمادگي براي از دواج تابع محيط ومبتني بر رشد فکري و جسمي است ، يعني در برخي محيط ها دختران زود رشد مي نمايند و زود آماده از دواج مي شوند، حال اينکه در برخي از محيط هاي ديگر دختران - به رغم سن بالا- رشد جسمي و بلوغ فکري ندارند، آمادگي از دواج را ندارند، اين در حالي است که حضرت زهرا (ع) از نظر رشد فکر در حد بالاي بود و آمادگي از دواج را داشت . از همه مهم تر اينکه نبايد حضرت زهرا (س) را با دخترا ن ديگر مقايسه کرد ، زيرا- همان طور که حضرت در عرصه هاي ديگر- داراي ويژگي هاي خاص بود ،شايد در امر از دواج، هم داراي ويژگي بوده که حضرت براي از دواج آمادگي داشته است.
پي نوشت ها:
1 .مسعودى ، مروج الذهب ، ج2ص295.
2.حسين عمادزاده ، زندگينامه چهارده معصوم ، ج 1ص256.
3.همان، ص373

نتیجه سقیفه برای ابوبکر و عمر چه بود؟

شيعه مي گويد كه ابوبكر و عمر در كنار زدن خصت علي از خلافت موفق شدند ،از آنها مي پرسيم خوب وقتي آنها علي را كنار زدند خلافت چه دستاورد هايي براي خودشان داشت ؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بي‌ترديد خلفا با کنار زدن امام علي (ع) خود نيز دچار مشکلات شدند که به رخ خود نياوردند، در عين حال- به حسب ظاهر-خلفا با کنار زدن علي (ع) از خلافت، دستاوردهايي به دست آوردند. از جمله اين که با رسيدن به خلافت مدت‌ها بر مردم حکومت کردند. اين امر براي انسان‌هاي قدرت طلب و دنيا گرا دست آورد محسوب مي‌گردد. از سوي ديگر آنان با کنار زدن امام از خلافت به اهداف ديگر ،که خارج کردن رقيب شان علي (ع)بود، دست يافتند. ابابکر و عمر انسان هايي بودند که نمي‌توانستند تحمل نمايند امام بر مسند قدرت قرار گرفته و به رهبري جامعه اسلامي بپردازد، از اين رو آنان در صدد بودند- در هر شرايطي که شده- امام را از خلافت کنار بزنند، از اين رو در اولين فرصت يعني بعد از رحلت رسول خدا به تشکيل سقيفه پرداختند. اين در حالي است- که آنان خوب مي‌دانستند- بهترين گزينه براي رهبري امام مي‌باشد.
يکي ديگر از دستاوردهاي کنار زدن امام ،کسب موقعيت سياسي و اجتماعي است، يعني خلفا بعد از رسيدن به قدرت به عنوان خليفه مسلمانان مطرح شدند .کسب اين مقام براي آنان بسيار مهم بود. برخي مردم نيز آنان را به عنوان خليفه مي‌شناختند. اين امتيازي براي آنان محسوب مي گرديد.
همچنين قدرت و حاکميت اين فرصت را براي آنان فراهم نمود که اسلام را به صورتي که خود مي پنداشتند تفسير کنند و آن را در جامعه پياده نمايند و به افرادي که همسو با آنان بودند مسئوليت بدهند. دوستان و آشنايان وخويشان خود را به کار بگمارند همان طور که اين موضوع در باره عثمان به خوبي مشهود بود .

چرا حضرت علي (ع) بعد از انتخاب ابوبکر به وسيله مردم سکوت کرد؟

پاسخ:
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و کنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي، آن بزرگوار لحظه اي درنگ نکرد و براي باز پس گيري حق مسلّم خويش تلاش بسيار نمود.
امام علي- طبق گفته «ابن قتيبه دينوري» - شب‌ها حضرت فاطمه را سوار بر چار پاياني مي کرد و در مجالس انصار مي گردانيد. فاطمه(س) از آن‌ها مي خواست از امام علي پشتيباني کنند. آنان در پاسخ مي‌گفتند:
اي دختر رسول خدا! بيعت ما با ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است. نمي‌توانيم نقض بيعت کنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوي ما مي آمد، به او مراجعه کرده و رهبري او رامي پذيرفتيم. (1)
حضرت براي اثبات حقانيت خود بارها با استدلال‌ها و احتجاج‌هاي متين خود، از خليفه و هواداران او انتقاد و به آن‌ها اعتراض مي‌کرد، ولي مرور ايام و سير حوادث نشان داد اعتراض‌ها سودي ندارد و خليفه وهوادارانش براي حفظ قدرت پافشاري زيادي دارند.
در اين هنگام امام بر سر دو راهي سرنوشت سازي قرار گرفت:
يا مي‌بايست به کمک خاندان رسالت و علاقه مندان خود قيام و با توسل به زور و قهر و غلبه، حکومت را قبضه کند،
يا وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظايف خويش بپردازد؛
از آن جا که هدف در رهبري الهي، مقام و قدرت و موقعيت نيست، اگر رهبري اسلامي بر سر دو راهي قرار گيرد و ناگزير باشد از ميان مقام و هدف يکي را برگزيند، بايد از مقام دست کشيد و هدف را مقدم داشت. امام علي در چنين وضعيتي، راه دوم را انتخاب کرد.
حضرت در ارزيابي اوضاع و احوال جامعه اسلامي و خطراتي که آن را تهديد مي‌کرد، به اين نتيجه رسيد که اگر در گرفتن حکومت اصرار بورزد و به زور و قدرت متوسل شود، وضعي پيش خواهد آمد که تمام زحمات رسول خدا و خون‌هاي پاکي که در راه بارورکردن نهال اسلام ريخته شده، هدر برود.
حضرت مي‌فرمايد: « رداي خلافت را از تن بيرون کردم و از آن کناره گيري نمودم، در حالي که در اين فکر فرو رفته بودم که آيا با دست تنها و نداشتن نيرو، به پاخيزم و يا در اين محيط پر خفقاني که به وجود آورده اند، صبر کنم؟ عاقبت ديدم صبر به عقل و خِرَد نزديک تر است. صبر کردم، ولي حالم شبيه کسي بود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد. » (2)
خطرهايي که در صورت قيام حضرت جامعه اسلامي را تهديد مي‌کرد، زياد بود که اشاره مي‌کنيم :
1. امام اکثر دوستان فدايي و صميمي خود را از دست مي‌داد. از طرفي بسياري از صحابه که به حکومت امام راضي نبودند، کشته مي شدند. بديهي است با پيش آمدن چنين وضعي، قدرت مسلمانان به ضعف مي گراييد و با يک حمله دشمنان، سقوط مي‌کرد.
2. بسياري از قبايل و گروه‌ها در سال‌هاي آخر عمر پيامبر مسلمان شده و هنوز نور ايمان در دل آنان نفوذ نکرده بود؛ وقتي با خبر شدند پيامبر رحلت کرد، گروهي پرچم ارتداد را بلند کرده و عملاً با حکومت اسلامي در مدينه به مخالفت برخاستند.
قيام امام براي خلافت در چنين وضعي به صلاح اسلام و مسلمانان نبود.
3. علاوه بر خطر مرتدان، خطر بزرگ عده اي بود که ادعاي نبوت کردند، مانند مسيلمه کذّاب و سجاح، که هر کدام با جمع نيروهاي زياد قصد حمله به مدينه، مرکز حکومت اسلامي را داشتند.
4. خطر احتمالي حمله روميان مسيحي به سرزمين‌هاي اسلامي، در صورت دو دستگي مسلمانان.
در عين حال امام در اين دوران 25 ساله بيکار نبوده و خانه نشين و عزلت گزيني نفرمود.
فعاليت امام در طول اين مدت:
1. تفسير قرآن و حل مشکلات بسياري از آيات و تربيت شاگرداني مثل ابن عباس ؛
2. پاسخ به پرسش‌هاي دانشمندان ملل جهان، به خصوص دانشمندان يهودي و نصاري ؛
3. تبيين حکم شرعي مسائل جديدي که سابقه نداشت ؛
4. تربيت و پرورش گروهي که ضميري پاک و روحي آماده براي سير و سلوک و حفظ تشيع علوي داشتند؛
5. تلاش و کوشش براي تأمين زندگي بسياري از مستمندان، تا آن جا که با دست خود باغ احداث مي‌کرد و قنات حفر مي‌نمود و آن را در راه خدا انفاق مي‌کرد؛
6. مشاور خوب و مورد اعتماد دستگاه خلافت در مسائل سياسي و حل مشکلاتي مهمي که بر سر راه حکومت به وجود مي‌آمد. (3)
پي‌نوشت‌ها:
1. ابومحمد عبداللّه بن مسلم قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، ص16.
2. نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه3.
3. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 64ـ 72.

چراحضرت علی (ع)بعدازپیامبر(ص)سکوت کردند

تحقیق

پرسش: چرا حضرت علي (ع) بعد از انتخاب ابوبکر بوسيله مردم سکوت کرد؟

پاسخ:
پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و کنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي، آن بزرگوار لحظه¬اي درنگ نکرد و براي باز پس گيري حق مسلّم خويش تلاش بسيار نمود.
امام علي- طبق گفته «ابن قتيبه دينوري» - شب‌ها حضرت فاطمه را سوار بر چار پاياني مي¬کرد و در مجالس انصار مي¬گردانيد. فاطمه(س) از آن‌ها مي¬خواست از امام علي پشتيباني کنند. آنان در پاسخ مي‌گفتند:
اي دختر رسول خدا !بيعت ما با ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است. نمي‌توانيم نقض بيعت کنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوي ما مي¬آمد، به او مراجعه کرده و رهبري او رامي پذيرفتيم. (1)
حضرت براي اثبات حقانيت خود بارها با استدلال‌ها و احتجاج‌هاي متين خود، از خليفه و هواداران او انتقاد و به آن‌ها اعتراض مي‌کرد، ولي مرور ايام و سير حوادث نشان داد اعتراض‌ها سودي ندارد و خليفه وهوادارانش براي حفظ قدرت پافشاري زيادي دارند.
در اين هنگام امام بر سر دو راهي سرنوشت سازي قرار گرفت:
يا مي‌بايست به کمک خاندان رسالت و علاقه مندان خود قيام و با توسل به زور و قهر و غلبه، حکومت را قبضه کند،
يا وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظايف خويش بپردازد؛
از آن جا که هدف در رهبري الهي، مقام و قدرت و موقعيت نيست، اگر رهبري اسلامي بر سر دو راهي قرار گيرد و ناگزير باشد از ميان مقام و هدف يکي را برگزيند، بايد از مقام دست کشيد و هدف را مقدم داشت. امام علي در چنين وضعيتي، راه دوم را انتخاب کرد.
حضرت در ارزيابي اوضاع و احوال جامعه اسلامي و خطراتي که آن را تهديد مي‌کرد، به اين نتيجه رسيد که اگر در گرفتن حکومت اصرار بورزد و به زور و قدرت متوسل شود، وضعي پيش خواهد آمد که تمام زحمات رسول خدا و خون‌هاي پاکي که در راه بارور¬کردن نهال اسلام ريخته شده، هدر برود.
حضرت مي‌فرمايد: « رداي خلافت را از تن بيرون کردم و از آن کناره گيري نمودم، در حالي که در اين فکر فرو رفته بودم که آيا با دست تنها و نداشتن نيرو، به پاخيزم و يا در اين محيط پر خفقاني که به وجود آورده¬اند، صبر کنم ؟ عاقبت ديدم صبر به عقل و خِرَد نزديک تر است. صبر کردم، ولي حالم شبيه کسي بود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد. » (2)
خطرهايي که در صورت قيام حضرت جامعه اسلامي را تهديد مي‌کرد، زياد بود که اشاره مي‌کنيم :
1. امام اکثر دوستان فدايي و صميمي خود را از دست مي‌داد. از طرفي بسياري از صحابه که به حکومت امام راضي نبودند، کشته مي¬شدند. بديهي است با پيش آمدن چنين وضعي، قدرت مسلمانان به ضعف مي¬گراييد و با يک حمله دشمنان، سقوط مي‌کرد.
2. بسياري از قبايل و گروه‌ها در سال‌هاي آخر عمر پيامبر مسلمان شده و هنوز نور ايمان در دل آنان نفوذ نکرده بود؛ وقتي با خبر شدند پيامبر رحلت کرد، گروهي پرچم ارتداد را بلند کرده و عملاً با حکومت اسلامي در مدينه به مخالفت برخاستند.
قيام امام براي خلافت در چنين وضعي به صلاح اسلام و مسلمانان نبود.
3. علاوه بر خطر مرتدان، خطر بزرگ عده اي بود که ادعاي نبوت کردند، مانند مسيلمه کذّاب و سجاح، که هر کدام با جمع نيروهاي زياد قصد حمله به مدينه، مرکز حکومت اسلامي را داشتند.
4. خطر احتمالي حمله روميان مسيحي به سرزمين‌هاي اسلامي، در صورت دو دستگي مسلمانان.
در عين حال امام در اين دوران 25 ساله بيکار نبوده و خانه نشين و عزلت گزيني نفرمود.
فعاليت امام در طول اين مدت:
1. تفسير قرآن و حل مشکلات بسياري از آيات و تربيت شاگرداني مثل ابن عباس ؛
2. پاسخ به پرسش‌هاي دانشمندان ملل جهان، به خصوص دانشمندان يهودي و نصاري ؛
3. تبيين حکم شرعي مسائل جديدي که سابقه نداشت ؛
4. تربيت و پرورش گروهي که ضميري پاک و روحي آماده براي سير و سلوک و حفظ تشيع علوي داشتند؛
5. تلاش و کوشش براي تأمين زندگي بسياري از مستمندان، تا آن جا که با دست خود باغ احداث مي‌کرد و قنات حفر مي‌نمود و آن را در راه خدا انفاق مي‌کرد؛
6. مشاور خوب و مورد اعتماد دستگاه خلافت در مسائل سياسي و حل مشکلاتي مهمي که بر سر راه حکومت به وجود مي‌آمد. (3)
پي‌نوشت‌ها:
1. ابومحمد عبداللّه بن مسلم قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، ص16.
2. نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه3.
3. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي، ص 64ـ 72.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها