با سلام،
1- امیرالمومنین(علیه السلام) در قبال ظلمی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد چه اقدامی نمودند؟ آیا خونخواهی کردند؟ اگر جواب شما هم حفظ مصلحت اسلام است بنا به چه مستندی می فرمایید؟
2- آیا در زمانی که خود ایشان به حکومت رسیدند باز هم مصلحت اقتضا می کرد که اقدامی ننمایند؟
3- پس از به حکومت رسیدن در قبال باز پس گیری فدک چه کردند؟ با توجه به اینکه صدیقه طاهره هیچگاه از حق خود اعراض ننمودند و طبیعتا این ملک به وراث ایشان منتقل می شد، آیا دلیلی بر عدم مطالبه حق و یا اعراض از آن به صورت مستند وجود دارد؟ رفتار امیرالمومنین(ع) چگونه بود؟ لطفا از کلی گویی خودداری کنید و جواب مستند ارائه فرمایید.
پرسش1: امیرالمومنین(علیه السلام) در قبال ظلمی که به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد چه اقدامی نمودند؟ آیا خونخواهی کردند؟ اگر جواب شما هم حفظ مصلحت اسلام است بنا به چه مستندی می فرمایید؟
پاسخ:
بحث درباره دفاع از مظلوميت حضرت زهرا (س) توسط امام علي (ع) مبتني بر اين است که رويكرد و سكوت حضرت در برابر خلفا را مورد برسي قرار دهيم، زيرا اين امر بخشي از همان سياست مي باشد.
سكوت امام در برابر خلفا در راستاي حفظ وحدت اسلامي، حفظ دين و فراهم نبودن شرايط قيام بود. از اين رو امام بارها از وضع موجود و ظلم هاي که بر خاندان او روا داشته شد، شکايت نمود وخود علل سکوت خود در برابر خلفا بيان کرد. حضرت در خطبه «شقشقيه» مبني بر اين که قيام کند يا سکوت نمايد، به عنوان دوره دشوار و حساس و نيز انتخاب راه دوم چنين ياد ميكند:
«من رداي خلافت را رها ساختم، و دامن خود را از آن در پيچيدم (و كنار رفتم)، در حالي كه در اين انديشه فرو رفته بودم كه آيا با دست تنها (بدون ياور) بپا خيزم (و حق خود و مردم را بگيرم) و يا در اين محيط پرخفقان و ظلمتي كه پديد آورده اند، صبر كنم؟ محيطي كه پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را واپسين دم زندگي به رنج وا مي دارد. (عاقبت) ديدم بردباري و صبر، به عقل و خِرَد نزديك تر است، شكيبايي ورزيدم، ولي به كسي مي ماندم كه خار در چشم و استخوان در گلو دارد، با چشم خود مي ديدم ميراثم را به غارت مي برند».(1)
اين سخنان را امام در شرايطي بيان نمود که دين اسلام در خطر بود و جهان اسلام نياز به وحدت داشت، زيرا هم در حوزه اسلام عوامل تهديد کننده وجود داشت و هم دشمن خارجي جهان اسلام را تهديد مي نمود. خطرها را مي توان بدين ترتيب دسته بندي كرد:
1ـ اگر حضرت با توسل به قدرت و قيام مسلحانه در صدد قبضة حكومت و خلافت بر مي آمد، بسياري از عزيزان خود كه از جان و دل به امامت و رهبري او معتقد بودند، از دست مي داد.
2ـ از آن جا كه بسياري از گروه ها و قبايلي كه در سال هاي آخر عمر پيامبر(ص) مسلمان شده بودند، هنوز آموزش هاي لازم اسلامي را نديده بودند، پرچم «ارتداد» و بازگشت به بت پرستي را برافراشتند و عملاً با حكومت اسلامي مخالفت مي نمودند که خطر جدي بود.
3-علاوه بر خطر مرتدين، مدّعيان نبوت و پيامبران دروغين مانند «مسيلمه كذاب»، «طليحه» و «سجاح» نيز در صحنه ظاهر شده و هر كدام طرفداران و نيروهايي دور خود گرد آوردند. قصد حمله به مدينه را داشتند كه با همكاري و اتحاد مسلمانان پس از زحماتي نيروهاي آنان شكست خوردند.
4-خطر حمله احتمالي روميان نيز مي توانست مايه نگراني ديگري براي جبهه مسلمانان باشد؛ زيرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با روميان رو در رو، يا درگير شده بودند، روميان مسلمانان را خطري جدي تلقي مي كردند و در پي فرصتي بودند كه به مركز اسلام حمله كنند.
در چنين شرايطي بود که حفظ دين و وحدت اسلامي ضرورت داشت. امام علی (ع) فرمود:
به خدا سوگند، من هرگز فكر نمى كردم كه عرب خلافت را از خاندان پيامبر (ص) بگيرد يا مرا از آن باز دارد. مرا به تعجب وا نداشت جز توجه مردم به ديگرى كه دست او را به عنوان بيعت مى فشردند. از اين رو، من دست نگاه داشتم. ديدم كه گروهى از مردم از اسلام بازگشته اند و مى خواهند آيين محمد را محو كنند. ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمانان نشتابم، رخنه و ويرانيى در پيكر آن مشاهده كنم كه مصيبت و اندوه آن بر من بالاتر و بزرگ تر از حكومت چند روزه اى است كه به زودى مانند سراب يا ابر از ميان مى رود. پس به مقابله با اين حوادث برخاستم و مسلمانان را يارى كردم تا آن كه باطل محو شد و آرامش به آغوش اسلام بازگشت. (2)
با در نظر گرفتن نكات مذكور، به خوبي روشن ميشود كه چرا امام بعد از آن كه مكرر حق خود را درخواست نمود و شديداً بر غاصبان حقش اعتراض كرد، صبر را بر قيام ترجيح داد .چگونه با صبر و تحمّل و تدبير و دور انديشي، جامعه اسلامي را از خطرهاي بزرگ نجات داد. اگر علاقه به اتحاد مسلمانان نداشت و از عواقب وخيم اختلاف و دودستگي نمي ترسيد، هرگز اجازه نمي داد رهبري مسلمانان از دست اوصيا و خلفاي راستين پيامبر خارج شود و به دست ديگران افتد
سكوت امام در برابر شكنجه حضرت زهرا(س) نيز در راستاي سكوت 25 ساله امام شكل گرفته است: عدم دفاع امام مبتني بر ترس از مرگ و يا بي اعتنايي در برابر شكنجه حضرت زهرا نبود. بلكه سكوت امام بدان جهت بود كه شرايط دفاع فراهم نبود. امام قدرت لازم براي احقاق حقوق از نظر اجتماعي و ياران را نداشت. نحوه بيعت گرفتن از امام و هجوم افراد حكومت به خانه علي(ع) نشان مي دهد که علي قدرت دفاع از حضرت زهرا را نداشت. حضرت نمي توانست در برابر ظلمي که به حضرت فاطمه روا داشتند اقدام نمايد.
در اين جا بخشي از کتاب فروغ ولايت آيت الله جعفر سبحاني را مي آوريم که مطالب زير را با بهره گيري از منابع شيعه وسني تبين نموده است:
بعد از شكل گيري سقيفه، عمر به همراه برخي افراد ديگر به دستور ابابكر به خانه علي(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمي كه متحصن شده بودند، بيعت گيرند.
مأموران خليفه خطاب به متحصّنان گفتند: هر چه زودتر خانه را ترك كنند، ولي آنان از خانه بيرون نيامدند. در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند.
ابن عبد ربه اندلسي مي نويسد: "خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند و اگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند.
در اين موقع با فاطمه روبه برو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده اي خانه ما را به آتش بكشي؟! وي گفت: آري، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد. مأمور خليفه آتشي بر افروخت و پس فشاري به در آورد و وارد خانه شد، ولي با مقاومت فاطمه رو به رو گرديد.
برخي از مورخان شيعي نوشته اند كه متأسفانه عوامل حكومت با وضع دلخراش و دردناك حضرت علي را به مسجد بردند، كه چهل سال بعد، معاويه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل مي كند. معاويه خطاب به علي گفت: تا آن جا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش براي بيعت به طرف مسجد كشاندند. يعني نه تنها در مورد حضرت فاطمه بلكه حتي نسبت به خودش هم قدرت دفاع از حضرت سلب شده بود.(3)
شكنجه حضرت زهرا چنان بر امام سخت گذشت كه امام بارها اظهار ناراحتي نمود تا آن جا كه فرمود: "بدترين درد آن است كه همسر كسي شكنجه شود و شوهرش نتواند دفاع نمايد.
اين مسئله را در پاسخ حضرت علي به فاطمه در همين موضوع ظلم به فاطمه مي يابيم. حضرت زهرا بعد از بيان خطبه در مسجد نبي(ص) خطاب به علي(ع) عرض نمود: اي فرزند ابي طالب! آيا مانند كودكي كه در جنين است، پرده پوشيده و در خانه نشسته اي، مانند كسي كه به او تهمت زده شده است؟! شاه پرهاي بازها را در هم مي شكستي، اما اكنون از پر و بال هاي مرغان ناتوان فرو مانده اي! اينك فرزند ابي قحافه... آشكارا با من دشمني مي ورزد و به سختي در سخن من ميتازد؟! (4)
علي در جواب فرمود: "... غم و اندوه تان را فرو نشان اي دختر برگزيده عالميان و يادگار پيامبر آخر الزمان! من كه در دينم هرگز سستي نورزيدم و از حدّ توانم دور نشده ام... آن چه را كه براي شما (در آخرت) مهيا و آماده شده، برتر از آن است كه از دست شما گرفتند. بنابراين مسأله را به خدا واگذاريد.(5) سخن اشاره به اين است که در اين اوضاع، گذشت و سکوت به نفع اسلام وموجب رضاي خداست.
پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه ، فيض السلام ، تهران ، چاب آفتاب ،خطبه شقشقيه (خطبه 3 ) بي تا.
2. تر جمه گويا وشرح نهج البلاغه ،محمد جعفر آمامي ومحمد رضاآشتياني، ج3 ، قم، چاب اول ، ناشر مطبوعات هدف ،، بي تا ، ص179.
3. فروغ ولايت، جعفر سبحاني ص182- 187، قم ، انتشارات چابخانه آفتاب ، سال 1368.
4-عزالدين حسيني زنجاني، شرح خطبه حضرت زهرا، ج 2، ص 332 ، ناشر موسسه بوستان کتاب،قم ،1383 .
5. همان ، ص 333، 334 .
درباره هتک حرمت خانه فاطمه زهرا به منابع زير مراجعه فر ماييد:
1. تاريخ طبري، ج3 ص202 .
2.الامامه والسياسه ،دينوري، ج2 ص12 .
3 .عقد الفريد ،ابن عبد ربه اندلسي ، ج4 ص 260 .
----------------------------------
پرسش2: آیا در زمانی که خود ایشان به حکومت رسیدند باز هم مصلحت اقتضا می کرد که اقدامی ننمایند؟
پاسخ:
امام علي (ع) به دلايل متعدد در برابر خلفا سکوت كرد و زمينه قيام و دفاع از حضرت زهرا (س) از وي گرفته شد، از اين رو حضرت در عصر ابابکر و عمر به انتقام جويي حضرت فاطمه اقدام نکرد، اگر امام در زمان تشکيل حکومت به اين امر اقدام مينمود، به صلاح نبود، زيرا حضرت متهم مي شد که جهت انتقام جويي از دشمنان همسرش حکومت تشکيل داده است. بر اين اساس براي از بين بردن زمينه اين اتهام صلاح نبود. امام به انتقام جويي از اهانت کنندگان به حضرت زهرا ميپرداخت. افزون بر آن در عصر حکومت حضرت زمينه انتقام جويي وجود نداشت، زيرا ابابکر و عمر مرده بودند و حضرت از چه کساني بايد انتقام ميگرفت؟ از همه مهم تر اين که اقدام به انتقام جويي زمينه خشونت و اختلاف بين مسلمانان را فراهم ميکرد، زيرا در زمان حکومت علي (ع) افرادي بودند که از طرفداران ابابکر و عمرمحسوب مي شدند، اگر امام اقدام به انتقام جويي از آنان مي نمود، اين امرموجب تفرقه و اختلاف بين مسلمانان ميگرديد، اين در حالي بود که امام به اتحاد و همگرايي مسلمانان نياز داشت.
بر اين اساس بايد گفت: در زمان حکومت امام مصلحت نبود که امام به انتقام از دشمنان حضرت زهرا (س) بپردازد. عدم انتقام جويي به نفع حکومت علوي و مبتني بر مصالح عمومي و سياست منطقي بود که از سوي امام در عصر حکومت اتخاذ گرديد.
----------------------------------
پرسش3- پس از به حکومت رسیدن در قبال باز پس گیری فدک چه کردند؟ با توجه به اینکه صدیقه طاهره هیچگاه از حق خود اعراض ننمودند و طبیعتا این ملک به وراث ایشان منتقل می شد، آیا دلیلی بر عدم مطالبه حق و یا اعراض از آن به صورت مستند وجود دارد؟ رفتار امیرالمومنین(ع) چگونه بود؟ لطفا از کلی گویی خودداری کنید و جواب مستند ارائه فرمایید.
پاسخ:
امام در زمان خلافتش ضمن نامهاي به «عثمان بن حنيف» فرماندار بصره نوشت: " آري از آن چه آسمان بر آن سايه افکنده است، «فدک» در دست ما بود. مردمي بر آن بخل ورزيدند و مردمي سخاوتمندانه از آن چشمپوشي کردند.»
از کلام حضرت فهميده ميشود که «فدک» در زمان خلافت اميرمؤمنان(ع) پس گرفته نشد و در دست فرزندان حضرت زهرا(س) قرار نگرفت ..."(1)
در اينکه امام در زمان حکومت خود چرا آن را به صاحبان اصلياش نداد، دو نوع ميتوان پاسخ داد:
1. امام در جريان بيعت و آغاز زمانداريش، به برگرداندن حقوق و اموال (که در دوره حاکمان پيش غصب شده بود) اصرار ورزيد و بسيار تأکيد کرد. حال پس از رسيدن به قدرت، اگر «فدک» را پس ميگرفت، به ذهن برخي خطور ميکرد آن همه اصرار براي خودش بود!
امام نخواست کاري کند که ديگران دربارهاش اين گونه قضاوت کنند و درباره حضرت بگويند: اعلان پس گرفتن اموال غصب شده و رد آن به صاحبان، مقدمه اي براي به دست آوردن باغي بود که در زمان خلفا مورد دعوا و گفتگو بود؛ يعني بگويند: براي اين که فدک را تصرف نمايد، پس گيري زمين ها و مزارعي را که توسط عثمان بخشيده شده بود، عنوان کرد.
براي اين که اين گونه قضاوت نکنند و دشمنان خردهگيري ننمايند، امام با بزرگواري از کنار اين حق گذشت و از آن سخني به ميان نياورد؛ تا به مردم بفهماند حکومت علوي براي احقاق حقوق مردم تلاش ميکند، اگر امام زمامداري را پذيرفت، براي ياري رساندن به مظلومان و محرومان است، نه براي منافع شخصي خود . طبيعي است فرزندان فاطمه (س) نيز به اين عمل راضي بودند.
نظير اين سخن از امام موسي بن جعفر (ع) نقل شده است. حضرت در پاسخ به اين سؤال که چرا امام در دوره زمامداريش فدک را تصرف نکرده، فرمود:
«لأنا أهل البيت لا يؤخذلنا حقوقنا ممن ظلمنا إلا هو و نحن اولياء المؤمنين إنما نحکم لهم و نأخذ حقوقهم ممن ظلمهم و لا نأخذ لانفسنا؛(2) چون ما اهل بيت پيامبر چنين خصوصيتي داريم که حقوقمان را از کساني که به ما ستم کردهاند، جز خدا نميستاند؛ ما اولياي مؤمنان هستيم. به نفع آنان فرمان ميرانيم و حقوق آنان را از کساني که به آنان ستم روا داشتهاند، ميستانيم، ولي براي خود در اين راه تلاشي نميکنيم.»
از سخن امام کاظم (ع) به دست ميآيد که امامان و رهبران الهي همواره براي احياي حقوق مردم تلاش ميکنند؛ اما در مورد حقوق شخصي خود که ربطي به حقوق مردم نداشته باشد، اقدامي نميکنند و کريمانه از کنار آن ميگذرند. پس نگرفتن فدک در دوره زمامداري امام علي از همين قبيل است.(3)
2. برخي از عالمان ديني ميگويند: به جهت اوضاع خاصي که در زمان زمامداري امام بر جامعة اسلامي حاکم بود، حضرت قدرت پس گيري فدک را نداشت.
امام در شرايطي حکومت را در دست گرفت که مردم از سياستهاي عثمان ناخرسند بودند؛ ولي نسبت به سياستهاي دو خليفة پيشين به ويژه سياستهاي عمر رضايت داشتند. سياستها و سنتهاي عمر، در جامعة اسلامي آن زمان ريشه دوانده بود. مردم حاضر نميشدند از آن سنتها و سياستها دست بردارند. ابن ابي الحديد در اين باره مينويسد:
در زمان زمامداري امام علي در کوفه مردم تجمع کردند و از حضرت خواستند فردي را به عنوان امام جماعت نماز «تراويح»(4) منصوب کند، تا در شبهاي ماه رمضان نمازهاي مستحبي را با او به جماعت برگزار نمايند. حضرت به آنان گوشزد نمود اين کار بدعت و برخلاف سنت رسول است. پيامبر «به جماعت خواندن نمازهاي مستحبي» را منع کرده است. آنان بدون توجه به رهنمود حضرت، يکي را به عنوان امام جماعت برگزيدند و نماز تراويح را برگزار کردند. اين خبر به حضرت رسيد و براي نهي از منکر، فرزندش حسن مجتبي (ع) را فرستاد و با آنان در اين باره سخن گفت. آن عده وقتي ديدند حکومت علوي در پي جلوگيري از اين کار برآمده است، فرياد زدند: اي واي، سنت عمر را ميخواهند نابود کنند.(5)
با وجودي که امام مردم را آگاه نمود که در زمان پيامبر چنين نمازي متداول نبود، و اين نماز در زمان عمر بنا نهاده شد و رسول خدا اجازه نداد تا نمازهاي مستحبي به جماعت خوانده شود، مردم حاضر نشدند از سنت عمر چشم پوشي نمايند و تابع فرمان امام باشند. بنابراين چگونه حضرت ميتوانست فدک را به فرزندان فاطمه(س) پس بدهد؟
از سياستهاي ابوبکر و عمر بود که فدک از دست حضرت زهرا و فرزندانش جدا باشد. حال اگر حضرت علي فدک را ميگرفت، فرياد سر ميدادند که اي واي،علي برخلاف سياست عمر عمل ميکند! نيز حضرت را متهم ميکردند که غاصب است! حضرت با وجود چنين اوضاعي نميتوانست فدک را پس بگيرد.(6)
از آنچه که بيان شد مي توان نتيجه گرفت: امام به دلايلي که ذکر شد فدک را -در زمان حکومت- به صاحبان اصلي آن بر نگردان. از اين رو درباره بر گردان آن اقدام نکرد و سياست امام در اين امر، سياست منطقي و حکيمانه بود، زيرا اگر امام اين کار را مي نمود، اصل حکومت و حتي خاندان پيامبر زير سوال مي رفت، زيرا مخالفان چنين وانمود مي نمودند که هدف امام از تشکيل حکومت برگرداندن اموال به خاندان وي بوده است. بر اين اساس درخصوص بر نگرداندن فدک به خاندان پيامبر مصلحت مهم وجود داشت. امام به خاطر حفظ مصالح مهم اقدام به چنين کاري نکرد. اگر حضرت زهرا (س) در زمان حکومت امام علي بود، راضي نمي شد که فدک به صاحبان اصلي آن بر گردد. اگر زمان خلافت ابابکر و عمر بر برگردان فدک اصرار داشت، نه ازاين نظر بود که حضرت به مال دنيا چشم دوخته بود ،بلکه حضرت در قالب پس گرفتن فدک عليه ابابکر و عمر مبارزه مي نمود تا اثبات نمايد آنان همان گونه که ولايت امام را غصب کردند، فدک را نيز غصب نموده اند.
پينوشتها:
1. نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 45.
2 . علل الشرايع ، شيخ صدوق،باب العلل التي من اجلها ترک فدکاً.
3. ترجمة گويا و شرح فشرده نهج البلاغه، محمد جعفر امامي ومحمد رضا آشتياني، ج3، ص 445 و 446، قم،، چاب اول،مطبوعات هدف.
4. نماز تراويح نمازي است که اهل سنت به عنوان نماز مستحبي در شبهاي ماه رمضان به صورت جماعت به جا ميآورند و اين شيوه و سنتي است که از عمر، خليفة دوم بر جاي مانده است.
5. شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد ،ج12، ص 282 ، تحقيق محمد أبو الفضل إبراهيم ، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، قم، بي تا.
6. سلطان الواعظين شيرازي، شبهاي پيشاور در دفاع از حريم تشيع، ، ص 708.، چاب دوم، تهران، بي تا.