۱۳۹۶/۰۳/۰۲ ۱۲:۴۳ شناسه مطلب: 95716
چنان كه در كتاب «زمينه سازان انقلاب جهاني حضرت مهدي» (1) آمده، اگر چه امير مؤمنان علي (ع) در طول دوران حكومت چند ساله اش كه بسيار كوتاه، ولي پربار و پربركت بود، به شدت به مبارزه با سياست تبعيض نژادي برخاست و ديوار انحصارطلبي و دوگانگي را ويران ساخت. اما متأسفانه اين روش زشت و ناپسند و اعمال ضدانساني و خلاف اسلامي، چنان در روح و خون و جان عرب ريشه دوانده بود كه وقتي ديدند علي (ع) برخلاف شيوهي زمامداران گذشته، «مسلمانان غير عرب» را به خود نزديك ساخته و به آنان توجه بيش تري دارد و به تعليم و تربيتشان پرداخته است، اين معنا آن چنان بر اعيان و اشراف و بزرگان عرب و خفاشان درمانده از ديدار نور ولايت، سخت و ناگوار آمد تا جايي كه «اشعث بن قيس كندي» سردار به اصطلاح نامي و معروف عرب، بدان حضرت اعتراض و پرخاش نمود و او را بر اين عمل انساني اسلامياش سرزنش كرد و با لحن تند و زنندهاي كه حاكي از تعصب عربي بود، به حضرت علي (ع) كه مشغول سخنراني بود، اعتراض كرد و گفت: «يا أمير المؤمنين غَلَبتْنا عليكَ هذِهِ الحمراءُ؛ اي امير مؤمنان! اين سرخ رويان (يعني: ايرانيان) در نزديكي به تو بر ما غلبه كردهاند و جلو روي شما بر ما (عرب ها) چيره شدهاند و مقربان درگاه حضرتت گرديدهاند و تو جلو آن ها را نميگيري؟» آن حضرت از شنيدن اين سخن خشمناك شد و پاي خود را محكم به منبر كوبيد، تا اين كه «ابن صوحان» گفت: ما را با اين مرد (ابن اشعث) چكار؟ آن گاه گفت: به طور مسلم امروز علي (ع) سخني خواهد گفت كه پرده از چهرهي عرب بردارد و نشان خواهد داد كه عرب چكاره است. امروز علي (ع) سخني خواهد گفت كه آنچه نهان است، آشكار شود و براي هميشه در خاطرهها بماند. آن گاه علي (ع) فرمود: «من يعذرني من هؤلاء الضياطرة يقبل أحدهم يتقلب علي حشاياه و يهجد قوم لذكر الله فيأمرني أن أطردهم فأكون من الظالمين؛ يعني، چه كسي است كه عذر مرا از اين شكم گندههاي بيفايده بخواهد (يعني مرا از شر اينگونه افراد خلاص كند) كه خودشان در بستر نرم استراحت ميكنند و مانند حيوانات و چهارپايان درازگوش اين طرف و آن طرف ملق ميزنند و يكي از آن ها (به عنوان نمايندگي از ديگران) پيش ميآيد و در حالي كه بر رودههاي خود زير و رو ميشود (يعني: به قول معروف، از باد شكم سخن ميگويد) و مردمي هم (يعني موالي و ايرانيان) آفتاب ميخورند و روزهاي گرم براي خدا فعاليت ميكنند و او (يعني اشعث) به من فرمان ميدهد كه من آن ها را (يعني موالي را) از خود برانم و از نزد خويشتن دورشان سازم تا از ستمكاران باشم!» سپس فرمود: «أما والذي فلق الحبة و برء النسمة لقد سمعت محمدا صلي الله عليه و اله يقول: ليضربنكم و الله علي الدين عودا كما ضربتموهم عليه بدءا؛ قسم به پروردگاري كه دانه را شكافت و گياه را روياند و انسان را آفريد، من خود از پيغمبر اكرم - صلي الله عليه و اله - شنيدم كه ميفرمود: به خدا قسم! همچنان كه شما در ابتداي كار، با ايرانيان براي اسلام خواهيد جنگيد، بعد ايرانيان، به خاطر تازه شدن اسلام و حمايت از دين با شماها خواهند جنگيد». اين روايت در كتاب الغارات (2)، شرح نهج البلاغه ابن حديد (3) و غريب الحديث ابن سلام (4) نقل شده و سند كامل آن در اين كتاب ها و ساير كتب ذكر نشده است. إعراب جمله اشعث هم به اين صورت مي باشد: «غَلَبَتْنَا عَلَيك هذه الحَمْراءُ».
پي نوشت ها:
1. هاشمي شهيدي، سيد اسدالله، زمينه سازان انقلاب جهاني حضرت مهدي، پرهيزكار، ص 138.
2. ثقفي، ابراهيم بن محمد، الغارات، ج 2، ص 340، مؤسسه دارالكتاب، قم، 1410ق.
3. ابن ابي الحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 284، انتشارات كتابخانه آيتالله مرعشي نجفي، قم، 1404ق.
4. ابن سلام، غريب الحديث، ج 3، ص 484، بيروت، دارالكتاب العربي، 1384ق.