حضرت علي(ع)

آیا این روایت درباره امیرالمومنین علی (علیه السلام) صحیح است که ایشان فرمودند هیچ شبی بی زن به سر نبرده ام و داستانی که طی آن عمر امام را به خانه خود دعوت می کنم تا به مردم نشان دهد که امام دروغ گفته است اما همان شب خواهر عمر خود را تسلیم امام می کنند و امام او را می پذیزند؟ این روایت در کتاب جواهر مقدس اردبیلی گفته شده، آیا صحت دارد با توجه به اینکه امام (ع) مرد عبادت و جهاد بودند؟ آیا این مساله با روحیه تقوا و پرهیزگازی بی اندازه امام (ع) منافات ندارد؟ آیا این توطئه ای برای تخریب چهره این امام مظلوم حتی بعد از 1400 سال نیست؟

در احکام ازدواج موقت سوالی که درباره حکم ازدواج موقت با زنان اهل کتاب از آقای سیستانی شده ایشان اینچنین جواب داده اند.

برای فردی که در يک کشور غربی زندگی می کند آيا متعه يک زن غير مسلمان حلال است ؟ اگر همسر دائمی مسلمان نداشته باشد با زن مسيحی ويهودی جايز است؟

آیا در بحث احترام به نوامیس مردم که حتی امامان نیز به خانواده و ناموس اهل کتاب احترام می گذاشته اند که نمونه آن در جریان نامه معروف امام علی به گروهی از مردم که فرمودند اگر مرد مسلمانی از شنیدن این خبر که خلخال از پای زن مسلمان وغیرمسلمان به زور بریده اند بمیرد من او را سرزنش نمی کنم.

می بینیم چه فرقی از نظر انسانی بین حرمت خانواده یک مسلمان یا اهل کتاب هست که با زن شوهردار که شوهر او اهل کتاب است، می توان صیغه کرد اما با زن شوهردار که شوهرش مسلمان است نمی توان؛ آیا این تفاوت آشکاری با شعارهای راستین اسلام درباره کرامت انسان مؤمن به خداوند با هر دینی ندارد؟ آیا می توان با زنی که شوهر دارد هرچند غیر مسلمان رابطه جنسی داشت؟ خداوند به این امر راضی است؟

پاسخ:
درباره آنچه به مولاي متقيان نسبت داده شده، بايد بگوييم كه طبق جستجويي كه در منابع روايي داشتيم. چنين حكايتي را در هيچ يك از منابع معتبر روايي نيافتيم. تنها جايي كه اين حكايت را بدون سند معتبر يافتيم كتاب «الانوار النعمانيه» از تأليفات متأخرين است.
در خصوص اين كتاب بايد بگوييم كه كتاب انوار نعمانية تأليف مرحوم جزائري (متوفاي 1112)، كتابي روايي است كه در آن مجموعه اي از روايات جمع آوري شده و در بين آنها مانند ساير كتب، رواياتي صحيح، ضعيف و يا حتي در بعضي موارد مجعول موجود است و با توجه به برخي از مطالب تندي كه در اين كتاب وجود دارد. برخي از بزرگان همانند مرحوم انگجي در پاروقي جلد 2 صفحه 108 انوار نعمانيه مي نويسد: خواندن برخي از كتب سيد نعمت الله جزايري شرعا اشكال دارد.
در كتاب انوار نعمانيه آمده:« ويُحكى في سبب تحريم متعة النساء أنه قد طلب أمير المؤمنين (ع) إلى منزله ليلة، فلما مضى من الليل جانب ، طلب منه أن ينام عنده فنام . فلما أصبح الصبح ، خرج عمر من داخل بيته معترضاً على أمير المؤمنين(ع) بأنك قلت: إنه لا ينبغي للمؤمن أن يبيت ليلة عزباً إذا كان في البلد ، وها أنت هذه الليلة بتّ عزباً . فقال أمير المؤمنين(ع): وما يدريك إنني بتّ عزباً ؟ وأنا هذه الليلة قد تمتعت بأختك فلانة . فأسرّها في قلبه حتى تمكن من التحريم فحرّمها»(1)
« در خصوص علت تحريم متعه توسط عمر حكايت شده، كه وي شبي حضرت علي (ع) را به منزل خودش فرا خواند، پاسي از شب گذشت و عمر تقاضا كرد كه حضرت علي نزد وي بخوابد. صبح زود عمر از اتاقش خارج شد و به صورت اعتراض به حضرت علي (ع) گفت: شما معتقد بوديد كه مرد نبايد شب را به تنهايي بدون زن بگذراند و شما ديشب، شب را به تنهايي سپري كرديد حضرت علي (ع ) گفت: شما از كجا خبر داريد كه من ديشب تنها بوده ام؟ من ديشب خواهرت را متعه نمودم و او نزد من بوده است.
عمر اين قضيه را در قلبش مخفي نگه داشت و وقتي قدرت بر تحريم متعه يافت آن را تحريم نمود»
در پاورقي كتاب آيات الاحكام جرجاني در خصوص اين حكايت مي خوانيم:« قضيۀ ازدواج حضرت على(ع) هم‌شيرۀ خليفه را از جملۀ موضوعات و مفتريات بوده كه مخالفان از براى اهانت به مقام شامخ حضرت على(ع) و توليد عداوت بين على (ع) و خليفۀ دوم و بين پيروان على و ساير مسلمين وضع و جعل كرده‌اند»(2)
با توجه به مطلب مذكور بايد بگوييم كه صرف وجود يك مطلب يا روايت در منابع شيعي (مخصوصا منابع متأخرين) به معناي صحت و پذيرش مفاد روايت نيست و چه بسا روايات ضعيف و مجعولي كه در كتابها ذكر شده است و مورد اعتناي علماي بزرگ شيعه نيست و متأسفانه همين روايات ضعيف و جعلي بهانه اي براي كوبيدن شيعه و اعتقادات آنها توسط برخي از منتسبان به اهل سنت شده است.
اما درباره فتواي آيت الله سيستاني بايد بگوييم كه ايشان درباره حكم ازدواج با اهل كتاب (مسيحي، يهودي) مرقوم داشته اند:« ازدواج دائم مرد مسلمان با اهل كتاب بنابر احتياط واجب جايز نيست. ولى ازدواج موقت جايز است مشروط بر اينكه همسر مسلمان نداشته باشد.»(3)
منشأ بروز شبهه مذكور در سؤال در ذهن شما اين است كه تصور كرده ايد ايشان فتوا داده كه اگر زن اهل كتاب همسر مسلمان دائم نداشته باشد (و لو همسر دائم غير مسلمان) داشته باشد. ازدواج موقت با وي جايز است. در حالي كه ايشان اين مطلب را بيان نكرده، بلكه منظور ايشان اين است كه اگر مرد مسلماني كه مي خواهد با زن اهل كتاب ازدواج موقت نمايد و خود اين مرد همسر دائم مسلمان نداشته باشد جايز است.
ايشان نيز همانند ساير مراجع تقليد ازدواج با زن شوهردار را مطلقا حرام و از گناهان بزرگي مي دانند كه موجب حرمت ابدي مي گردد(4) و حتي عقد كفار را اگر طبق معيارهاي خود كفار صحيح انجام گرفته باشد معتبر مي دانند.(5)

پي نوشت ها:
1. جزائري، نعمت الله بن عبد الله‏، الانوار النعمانيه، بي جا، بي تا، ج2، ص 320
2. جرجانى، سيد امير ابو الفتح حسينى‌، تفسير شاهى، تهران، انتشارات نويد، 1404 ق، ج‌1، ص 360.
3. سايت معظم له سوال شماره 8 در آدرس:
http://www.sistani.org/index.php?p=827020&id=806
4. سؤال شماره 17 در آدرس:
http://www.sistani.org/index.php?p=827020&id=805&perpage=63#11767
5. آيت الله سيستاني، منهاج الصالحين، قم، دفتر حضرت آية الله سيستانى‌، 1417ق، ج‌3، ص 68.
موفق و موید باشید

امام علی (علیه السلام) قرآن کریم را در چند روز جمع آوری کرد؟

پاسخ:
آنچه در تاريخ آمده اين كه امام بعد از فارغ شدن از كفن و دفن پيامبر (صلی الله علیه و آله) و بعد از اين كه نتوانست براي گرفتن حق خود اقدامي انجام دهد، در خانه نشست و به جمع قرآن بر اساس دستور رسول خدا و تنظيم آن و ... پرداخت و در مدت كوتاهي اين كار را به انجام رساند و آن را عرضه كرد. (1)
در مورد خطبه "الوسيله" گفته شده اين خطبه را امام هفت يا نه روز بعد از وفات رسول خدا و بعد از جمع قرآن ايراد كرده است. (2)
از طرف ديگر بعد از جنگ يمامه قرآن به امر خليفه اول توسط زيد بن ثابت جمع آوري گرديد. (3)
بنا بر روايتي اين كار سه روز طول كشيد. (4) ولي قرآن پژوه معاصر (مرحوم ) آيت الله معرفت مدعي شده روايات دلالت دارد مدت اين جمع آوري شش ماه بوده است (5) ما كتاب ايشان را در دسترس نداشتيم و روايتي هم كه بر اين مطلب دلالت كند، نيافتيم.
با توجه به اين كه مسيلمه زمان پيامبر ادعاي نبوت كرده بود و مدت كمي بعد از وفات پيامبر جنگ با او اتفاق افتاد و اقدام امام در جمع آوري قرآن قبل از جنگ يمامه بوده، معلوم مي شود اقدام امام در جمع قرآن در همان كمتر از يك ماه بعد از وفات صورت گرفته است و به مدت كوتاهي بعد از آن، جمع آوري توسط زيد بن ثابت انجام شده است.
در جستجوي وسيعي كه كرديم زمان بندي دقيق تري نيافتيم.

پي نوشت ها:
1. يعقوبي، تاريخ، بيروت، دار صادر، ج 2، ص 135.
2. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363 ق ، ج 8، ص 18؛ شيخ صدوق، امالي، قم، مؤسسه بعثت، 1417 ق، ص 398 - 399.
3. يعقوبي، همان.
4. شيخ هادي نجفي، موسوعة أحاديث أهل البيت (ع) ، بيروت، دار احيائ التراث العربي، 1423 ق، ج 1، ص 7.
5. مجيد معارف، درآمدي بر تاريخ قرآن، تهران، نبأ، 1383 ش، ص 153 به نقل از "التمهيد"، ج 1، ص 288.
موفق و موید باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

در یک مناظره بین شیعه و سنی شنیدم که عالم سنی گفت: "امام علی چند روز بعد از ماجرای سقیفه و به همراه عباس (عموی پیامبر) با ابوبکر و عمر بیعت کردند و خودشون در بیعت کردن پیشقدم شدند اما امام علی(ع) تنها انتظاری که داشته، انتظار مشاوره با ابوبکر و عمر بوده." درباره منبعش دقیقا حضور ذهن ندارم اما گمون کنم معتبر بوده که تو مناظره ای بین شیعه و سنی مطرح شد. آیا همچین موردی سندیت داره و صحیحه؟

پاسخ:
چنين سخني كه امام علي (علیه السلام) در بيعت، چشم داشت مقام مشاوره اي داشته، سخني نادرست است. آن حضرت حتي از پذيرش مسئوليت و حضور و شركت در جنگ هاي دوران خلفا إباء داشت با آنكه سعي در متقاعد كردن او براي فرماندهي و يا شركت در جنگ داشتند. بله گاهي مشاوره مي داده و آن هم به جهت حفظ اسلام ومسلمين است.
امام علي با خلافت آنان مخالف بوده و با آنان در آغاز بيعت نكردند تا آنكه مجبور به بيعت شدند.
زيرا امام ادعاي جانشيني داشته است.
شواهد اين كه امام با خلافت ابوبكر مخالف بودند و خود ادعاي جانشيني داشته بسيار است كه ما به نمونه هايي اشاره مي كنيم:
رفتار و گفتار حضرت نشان مى‏ دهد که ایشان پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هرگز کسى را براى خلافت شایسته‏ تر از خود نمى‏ دانسته‏ اند.
امام علی -طبق گفته «ابن قتیبه دینوری»- شب‌ها حضرت فاطمه را سوار بر چهارپایانی می­ کرد و در مجالس انصار می­ گردانید. فاطمه(س) از آن‌ها می­ خواست از امام علی پشتیبانی کنند. آنان در پاسخ می‌گفتند:
ای دختر رسول خدا! بیعت ما با ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است. نمی‌توانیم نقض بیعت کنیم. اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوی ما می­ آمد، به او مراجعه کرده و رهبری او رامی پذیرفتیم. (1)
حضرت هنگام به خلافت رسیدن و پس از مخالفت طلحه و زبیر به ایشان مى‏ فرماید:
«فَوَاللَّهِ ما زِلْتُ مَدْفوعا عَنْ حَقّى، مُستَأثَرا عَلى، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیه ُ(2)؛ سوگند به خدا! همواره از حق خویش محروم ماندم. از هنگام وفات پیامبر تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگرى اختصاص داده‏ اند».
حضرت، در خطبه سوم نهج البلاغه، موسوم به شقشقیه نیز حقانیت خود را براى جانشینى پیامبر این گونه بیان مى‏ فرماید:
آگاه باشید به خدا سوگند! فلانى (ابن ابى قحافه، خلیفه اول ابابکر) جامه خلافت را بر تن کرد، در حالى که مى‏ دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است به سنگ آسیاب که دور آن حرکت مى‏ کند. او مى‏ دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است. مرغان دور پرواز اندیشه‏ ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رداى خلافت را رها کرده، دامن جمع نمودم و از خلافت کناره‏گیرى کردم. همواره در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقان‏ زا و تاریکى که به وجود آورده‏ اند، صبر پیشه سازم؟ محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، مردان با ایمان را تا قیام قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى‏ دارد! پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه‏ تر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با دیدگان خود مى‏ نگریستم که میراث مرا به غارت مى‏ برند(3).
در خصوص بیعت امام علی (ع) با ابابکر اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف در زمینه بیعت و عدم بیعت امام با ابوبکر و تاریخ و چگونگی بیعت حضرت می باشد. برخى معتقدند که حضرت در ابتداى کار و قبل از وفات فاطمه زهرا(س) بیعت نمود. عده کثیرى بر این باورند که علی(ع) بعد از رحلت جانگداز فاطمه(س) بیعت کرد. صاحب اعیان الشیعه مى گوید: بعضى از روایات دلالت دارد که علی(ع) همان روزى که ایشان را به مسجد بردند،بیعت کرد، ولی اکثر روایات دلالت دارند که ایشان شش ماه بعد و پس از وفات فاطمه(س) بیعت کرد (4).
در برخی کتاب های اهل سنت آمده است که امام پس از رحلت حضرت زهرا با ابابکر بیعت نمود.(5) در مجموع دلالت اکثر روایات و نتیجه ‌تحقیق علما بر این است که حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا بیعت نمود. البته بیعت بر اساس آن نبوده است که حضرت حکومت ابابکر را مشروع می دانست. بلکه بیعت حضرت جهت مصالح و حفظ دین بود؛ برخی باور دارند که بیعت امام با خلفا اجباری یا مصلحت در آن بوده است.
برای آگاهی بیش تر به کتاب ،فروغ ولایت، از آیت الله جعفر سبحانی مراجعه نمائید.

پي نوشت ها:
1. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، تحقيق خليل المنصور، دار الكتب العلميه، بيروت، ص 16.
2. نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 6.
3 . همان، خطبه 3.
4. اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات،1418 ه ق، چاپ پنجم، تحقیق سید حسن امین، ج2، ص171.
5. تاریخ الطبرى، محمد بن جریر طبری، قاهره، مطبعه الاستقامه ،1358، ج 2، ص 448.

سؤال1: آیا در زبان عربی کلمه "مولا " به معنی " جانشین " است؟ کلمه " مولا " در زبان عرب به معنای " آقا " و " سرور " است. بنابراین جمله حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در غدیرخم: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» (هر کس من مولای اویم علی مولای اوست ) نمی تواند دلیلی بر جانشینی حضرت علی (علیه السلام) در غدیرخم باشد. اگر حضرت محمد(ص) قصد تعیین جانشینی حضرت علی(ع) را در غدیرخم داشت از واژه " نایب " به معنای "جانشین" استفاده می کرد.

سوال2: چرا هیچ یک از مسلمانان و یاران حضرت محمد(ص) که در غدیرخم حضور داشتند (بین 70.000 تا 120.000 نفر) در سقیفه بنی ساعده سخنی از حدیث "غدیرخم" به میان نیاوردند، در حالیکه از واقعه "غدیرخم" تا مرگ حضرت محمد(ص) بیش از 3 ماه نگذشته بود؟

سوال3: به روایت ابن هشام: به هنگام مرگ حضرت محمد، عباس (عموی حضرت محمد) از حضرت علی خواست که نزد حضرت محمد برود و درباره جانشین آینده وی نظرخواهی کند، اما حضرت علی(ع) از این کار پرهیز کرد و گفت: «مرا با این سؤال کاری نیست و اگر سید (حضرت محمد) ما را منعی کند یقین می باید دانست که هیچ کس بعد از وی چیزی به ما ندهد.» (سیرت رسول الله/ جلد 2/ صفحه 1112). اگر حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع) را به جانشینی خود در غدیرخم انتخاب کرده بود، دلیل این سؤال چه بوده است؟ چرا حضرت علی(ع) در پاسخ اشاره ای به ماجرای غدیرخم نکرد؟

سوال4: حضرت محمد(ص) زمانی که در بستر مرگ بود، ابوبکر را به نیابت خود برای امامت نماز تعیین کرد و در حقیقت حق امامت را به ابوبکر واگذار کرد. (سیرت رسول الله/ جلد 2/ صفحه 1106) احترام حضرت محمد(ص) به ابوبکر آنچنان بود که گاهی خود پشت سر او نماز می گذاشت. (تاریخ طبری/ جلد 4/ صفحه 1323). اگر به راستی حضرت علی(ع) به عنوان خلیفه آینده و جانشین حضرت محمد(ص) در غدیرخم انتخاب شده بود چرا حضرت محمد، زمانی که در بستر مرگ بود، وی را به امامت نماز منصوب نکرد؟

سوال5: پس از بیعت حضرت علی(ع) با ابوبکر، او ابوبکر سه روز پیاپی از مردم خواست که اگر از بیعت خود ناراضی هستند می توانند بیعت خود را با او برهم زنند. حضرت علی(ع) در مسجد از جای خود بلند شد و خطاب به ابوبکر گفت: «ما بیعت خود را با تو فسخ نخواهیم کرد، زیرا رسول خدا ترا در کار دین و امامت بر ما، در نماز مقدم داشت، پس کیست که بتواند تو را در اداره امور دنیای ما باز دارد و واپس اندازد. (تاریخ طبری/ جلد 4/ صفحه 1336). اگر حضرت علی(ع) از جانب خدا در غدیرخم به خلافت انتخاب شده بود و خود را مستحق خلافت می دانست، چرا این سخنان را بر زبان راند؟

سؤال1: آیا در زبان عربی کلمه "مولا " به معنی " جانشین " است؟ کلمه " مولا " در زبان عرب به معنای " آقا " و " سرور " است. بنابراین جمله حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در غدیرخم: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» (هر کس من مولای اویم علی مولای اوست ) نمی تواند دلیلی بر جانشینی حضرت علی (علیه السلام) در غدیرخم باشد. اگر حضرت محمد(ص) قصد تعیین جانشینی حضرت علی(ع) را در غدیرخم داشت از واژه " نایب " به معنای "جانشین" استفاده می کرد.
پاسخ:
واژه "ولی" همچنان که لغت شناسان از جمله ابن اثير(1)، صاحب صحاح اللغة(2)، صاحب مقاييس(3) و راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در کنار چیزی دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد.
اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان کنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است (ویلیه عمرو، و یلی عمروا بکر ) یعنی بدون فاصله در کنار زید عمرو نشسته است.
در کنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بکر نشسته است. اگر "ولیّ" به معنای قرب و نزدیکی مکانی و معنوی، دوستی، یاری و کمک، تصدی امر و تسلط، استعمال شده بدین خاطر است که یک نحوه اتصال وثیق و محکم بینشان وجود دارد.
در حدیث غدیر علی (ع) به عنوان "ولیّ" کسانی که پیامبر مولای آنان است، معرفی شده است. حالا باید دید قراین حکم می کند "ولیّ" در این حدیث را به چه معنا بدانیم. بدون دلیل و قرینه محکم نمی توان گفت "ولیّ" در این حدیث به معنای دوست و یاور یا به معنای صاحب اختیار و سرپرست و متولی امر است.
شیعه با توجه به قرائن محکم و فراوان که در این حدیث است، "ولیّ" را به معنای صاحب اختیار و متولی امر می داند و اهل سنت آن را به معنای دوست و یاور می داند.
پیامبر نه تنها در غدیر، بلکه در مواضع فراوانی تصریح کرده که:
"علی ولیکم بعدی" ، "علیّ ولی کل مؤمن بعدی" ، " انک ولی المؤمنین من بعدی" ، "من کنت ولیه فعلی ولیه"؛(4) و اهل سنت با توجه به این که "ولیّ" دارای معناهای "یاور" ، "دوست"، " دوست دار، پیرو، هم قسم، همسایه و متولی امر دیگری آمده، آن را به عنوان "دوست یا دوستدار" گرفته اند.(5)
در این حدیث قطعا "ولیّ" فقط به معنای "متولی امر مسلمانان" است؛ زیرا معنای انحصار دارد و خطاب در آن به مسلمانان است و حضرت پیامبر که خود متولی امر آن ها است در صدد معرفی متولی بعد از خود می باشد؛ از این رو می فرماید: "علی ولیکم بعدی".
این عبارت با غیر این معنا برای "ولیّ" معنای صحیحی نخواهد داشت؛ زیرا معنا ندارد بگوید: بعد از من فقط علی شما را دوست دارد یا بعد از من فقط علی را دوست بدارید و ... .
دلیلی ندارد که پیامبر در مواضع مختلف از جمله در غدیر در آن بیابان و گرما و ... مسلمانان را جمع کند و خطبه بخواند و بگوید: علی دوستدار شماست، پس او را دوست بدارید!
در این عبارات به صراحت آمده: "علی بعد از من ولی شماست" و با توجه به این که این عبارت در غدیر و در آخر عمر پیامبر بیان می شود که حضرت خبر رحلت قریب الوقوع خود را داده است، معلوم می شود "بعد" یعنی زمانی که پیامبر نیست و با وجود پیامبر او ولی بالفعل نیست و معنا ندارد، بگوید بعد از من علی را دوست بدارید! بلکه معنایش این است که بعد از من علی سرپرست و متولی امر شماست.
جمله اول خطبه هم در این معنا صراحت دارد؛ زیرا حضرت سؤال می کند: " الست اولی بکم من أنفسکم؟ = من از شما به خودتان سزاوارتر نیستم؟".
پس معلوم می شود منظور اولی به تصرف و متصرف و متولی است.(6)
این که مؤمنان اعم از زن و مرد هم بعد از این سخن پیامبر، با علی بیعت کردند و تبریک گفتند، خود برترین قرینه بر معنای متولی امر می باشد.
براي آگاهي بيشتر به ايتن لينك مراجعه نماييدwww.pasokhgoo.ir/fa/node/871
نيز به دليل بالا بودن حجم پرسش ها پاسخ به بقيه پرسش هاي شما مقدور نمي باشد از این رو مي توانيد به كتاب غدير شناسي و پاسخ به شبهات علي اصغر رضواني مراجعه نماييد.

پی نوشت ها:
1. النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.
2. الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.
3. مجمع مقاییس اللغه ماده، ولی، ج6، ص 141 .
4. شرف الدین ، المراجعات، قم ، بوستان کتاب، ص236-241 (نامه 36) به نقل از منابع متعدد اهل سنت.
4. المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها .
5. شرف الدین ، همان ، ص 242 (نامه 37).
6. همان ، ص 143 (نامه 38).
-----------------------------

سوال2: چرا هیچ یک از مسلمانان و یاران حضرت محمد(ص) که در غدیرخم حضور داشتند (بین 70.000 تا 120.000 نفر) در سقیفه بنی ساعده سخنی از حدیث "غدیرخم" به میان نیاوردند، در حالیکه از واقعه "غدیرخم" تا مرگ حضرت محمد(ص) بیش از 3 ماه نگذشته بود؟
پاسخ:

در واقعه غدیر عده زیادی از یاران پیامبر حضور داشتند، پس چرا بعد از این واقعه از حضرت علی علیه السلام دفاع نکردند؟ و با وجود اینکه عرب از حافظه خوبی برخوردار است، چرا در مورد جانشینی امام، سخنی از علی و واقعه غدیر به میان نمی آید؟ و چرا خدمات امام علی علیه السلام در جنگ هایی مثل جنگ تبوک در نظر گرفته نشده؟ صحابه ای که افتخارات زیادی برای رسول آفریدند چرا تمکین کردند؟

نه تنها جریان غدیر بلکه بسیاری از قضایای دیگر حتى درباره پیامبر کاملاً‌ روشن و شفاف بود، ولی عده ای ‌از روی عناد آن را نمی‌پذیرفتد. به عنوان مثال این داستان که امیرمؤمنان در نهج البلاغه فرموده بسیار روشنگر است. حضرت فرمود:
«روزی یکی از مردم قریش از رسول خدا(ص) خواست که معجزه نشان دهد تا حرف او را قبول کند. حضرت خطاب به درختی گفت: ای درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و می‌دانی که من رسول خدا هستم ،با ریشه از زمین کنده شو و در برابر من بایست.
درخت با ریشه‌هایش از زمین کنده شد و در حالی که آوازی شدید و صدایی چون صدای بال پرندگان داشت، پیش آمد تا آن که مانند پرنده‌ای بال گشوده، نزد پیامبر ایستاد و شاخه‌های بلند خویش را به سر پیامبر گسترانید. پس مردم به پیامبر گفتند: حال بگو نصف درخت به سوی تو آید و نصف دیگر باقی بماند. پیامبر به آن درخت فرمود که چنان کند. پس نیمی از آن درخت با حالتی عجیب‌تر و صدایی سخت‌تر به سوی او آمد تا آن جا که نزدیک بود به رسول خدا بپیچد. بعد آن ها از حضرت خواستند که دستور دهد تا نیم تنة درخت به نصف دیگر ملحق شود. حضرت دستور داد چنان شد. ولی با دیدن این معجزه شگفت باز مردم قریش از پذیرفتن حقانیت پیامبر سرباز زدند و حق را نپذیرفتند».(1)
اگر با وجود چنین حقایق روشن عده‌ای از پذیرفتن حق خودداری می‌کردند، انکار و یا نادیده گرفتن و یا توجیه نمودن غدیر نیز از همین قبیل است. عده‌ای با قطعی و متواتر بودن آن رخداد بزرگ گرچه اصل آن را منکر نیستند، ولی آن را توجیه می‌کنند و گمان می‌کنند که جریان غدیر برای اعلام دوستی علی به مردم و امت بوده و نه امامت و خلافت.
خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریّا می‌رود دیوار کج
وقتی بر اثر هوا و هوس و دنیاطلبی عده‌ای در جریان سقیفه جمع شدند و علی(ع) را خانه‌نشین کردند و دیگران را بر سر قدرت آوردند، همان خط تا امروز و تا ظهور حضرت مهدی(ع) ادامه خواهد داشت. این سخن را مرحوم فیض کاشانی از کتاب «سرّالعالمین» غزالی نقل کرده که:
همه امت بر متن حدیث غدیر اجماع و اتفاق نظر دارند که رسول خدا فرمود: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه؛ هر کس را که من مولای اویم، علی مولای اوست». بعد از این بیان پیامبر، عمر خطاب به علی(ع) گفت: بخٍ بخٍ لک یا ابا الحسن لقد أصبحت مولای و مولى کلّ مؤمن و مؤمنة؛ مبارک است ای علی ! مولای من و مولای همة مؤمنان شدی.
سخن عمر نشان تسلیم و رضای او در برابر امام است اما بعد از آن روز حبّ ریاست و علاقه به فرمانروایی باعث شد که همه چیز فراموش گردد .(2)
هر چند سرپیچی گروهی از مسلمانان و صحابه از دستور صریح رسول خدا(ص ) جای تاسف و ناراحتی داشت اما امری عجیب و غیر منتظره نبود. این ها از دستور پیامبر برای رفتن به جهاد نیز سرپیچی کردند و کمی سن اسامه بن زید را بهانه نمودند.
تجزیه و تحلیل حوادثی که در مواقع بحرانی اتفاق می افتد، با حوادثی که در ایام عادی جریان دارد ،متفاوت است . بدون تردید رحلت رسول گرامی اسلام یکی از بحرانی ترین موقعیت ها برای مسلمانان بود. همچون بحران های گذشته جمع کثیری از جمله ابوبکر و عمر، نتوانستند تصمیم گیری مناسبی بنمایند، بلکه آنچه را که انتظارش می کشیدند، به اجرا درآوردند. (3)
برای آگاهی بیش تر به کتاب ،فروغ ولایت از ایت الله سبحانی مراجعه نمایید

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خ 192 (قاصعه).
2. محجه البیضاء، ج 1 و 2، ص 235، نشر دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی‌تا.
3. نهج البلاغه ، خطبه سوم ، معروف به خطبه شقشقیه ؛ امام علی (ع )، عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1، ترجمه سید محمود طالقانی .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

در حالیکه امام علی (علیه السلام) در کوفه به شهادت رسیدند، اما مزار ایشان در نجف اشرف است. چطور این موضوع اتفاق افتاده؟ نظر شما در مورد مقبره ای منسوب به ایشان در شهر مزار شریف افغانستان چیست؟

پاسخ:
در مورد محل دفن امام علی (ع) در منابع معتبر آمده است:
حسن و حسین (علیهما السّلام) غسل دادن و کفن کردن امام علی (علیه السلام) را به دستور حضرت انجام دادند، جنازه آن بزرگوار را (پس از غسل و کفن کردن) به جانب نجف کوفه بردند و در آن جا دفن کردند، جاى قبرش را پنهان کردند، این کار طبق وصیتى بود که حضرت به دو فرزندش فرمود، زیرا روى کار آمدن بنى امیه را پس از او و عقاید آن ها را در دشمنى با خودش می دانست، از سرانجام کارشان آگاه بود، می دانست که اینان به واسطه سوء نیت (و ناپاکى دلى) که دارند تا آن جا که بتوانند از کردار زشت و گفتار نابهنجار فروگذار نخواهند کرد (از قبر و جنازه حضرت نیز دست بردار نخواهند بود). پیوسته قبرش پنهان بود، تا اینکه حضرت صادق جعفر بن محمد (علیهما السلام) پس از نابودى بنى امیه و روى کار آمدن بنى عباس آن را نشان داد، در آن هنگام که منصور دوانیقى در شهر حیره (که در سه منزلى کوفه بود) توقف داشت، و امام صادق براى دیدار او می رفت (در سر راه) آن قبر شریف را زیارت کرد، شیعیان آن مکان را شناختند و دانستند که آن جا مزار حضرت است.(1 ). درضمن فاصله کوفه -درآن زمان -تا نجف حدودهفت کیلو متر بود.
آنچه که دربرخی گزارش ها -مبنی بر اینکه قبر علی (ع) درمزارشریف است- آمده است، صحت ندارد، زیرا این امر با آنچه که در منابع معتبر آمده است تعارض دارد، افزون بر آن اگر چنین مطلبی واقعیت داشت باید علما این مطلب را تأیید می نمودند، وحال اینکه چنین نیست البته برخی مردم افغانستان عقیده دارند که قبر علی (ع) از نجف به این مکان انتقال داده شده است، اما این تصور خلاف عقیده شیعه وسنی است، چون عقيده شيعه متفقاً و علماي اهل سنت بر اين است كه جسد مطهر حضرت در نجف اشرف مدفون است و به هيچوجه هم نقل نشد. جهت آگاهی بیشتر به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
مجله مجموعه حكمت دوره چهاره شماره 1 ارديبهشت ماه سال 1339ش.

پی نوشت:
1 . شیخ مفید، ارشاد ،ترجمه رسولى محلاتى، اسلامیه، ج‏1،ص9.

صفحه‌ها