حضرت علي(ع)

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

در یک مناظره بین شیعه و سنی شنیدم که عالم سنی گفت: "امام علی چند روز بعد از ماجرای سقیفه و به همراه عباس (عموی پیامبر) با ابوبکر و عمر بیعت کردند و خودشون در بیعت کردن پیشقدم شدند اما امام علی(ع) تنها انتظاری که داشته، انتظار مشاوره با ابوبکر و عمر بوده." درباره منبعش دقیقا حضور ذهن ندارم اما گمون کنم معتبر بوده که تو مناظره ای بین شیعه و سنی مطرح شد. آیا همچین موردی سندیت داره و صحیحه؟

پاسخ:
چنين سخني كه امام علي (علیه السلام) در بيعت، چشم داشت مقام مشاوره اي داشته، سخني نادرست است. آن حضرت حتي از پذيرش مسئوليت و حضور و شركت در جنگ هاي دوران خلفا إباء داشت با آنكه سعي در متقاعد كردن او براي فرماندهي و يا شركت در جنگ داشتند. بله گاهي مشاوره مي داده و آن هم به جهت حفظ اسلام ومسلمين است.
امام علي با خلافت آنان مخالف بوده و با آنان در آغاز بيعت نكردند تا آنكه مجبور به بيعت شدند.
زيرا امام ادعاي جانشيني داشته است.
شواهد اين كه امام با خلافت ابوبكر مخالف بودند و خود ادعاي جانشيني داشته بسيار است كه ما به نمونه هايي اشاره مي كنيم:
رفتار و گفتار حضرت نشان مى‏ دهد که ایشان پس از درگذشت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هرگز کسى را براى خلافت شایسته‏ تر از خود نمى‏ دانسته‏ اند.
امام علی -طبق گفته «ابن قتیبه دینوری»- شب‌ها حضرت فاطمه را سوار بر چهارپایانی می­ کرد و در مجالس انصار می­ گردانید. فاطمه(س) از آن‌ها می­ خواست از امام علی پشتیبانی کنند. آنان در پاسخ می‌گفتند:
ای دختر رسول خدا! بیعت ما با ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است. نمی‌توانیم نقض بیعت کنیم. اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوی ما می­ آمد، به او مراجعه کرده و رهبری او رامی پذیرفتیم. (1)
حضرت هنگام به خلافت رسیدن و پس از مخالفت طلحه و زبیر به ایشان مى‏ فرماید:
«فَوَاللَّهِ ما زِلْتُ مَدْفوعا عَنْ حَقّى، مُستَأثَرا عَلى، مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِیه ُ(2)؛ سوگند به خدا! همواره از حق خویش محروم ماندم. از هنگام وفات پیامبر تا امروز حق مرا از من باز داشته و به دیگرى اختصاص داده‏ اند».
حضرت، در خطبه سوم نهج البلاغه، موسوم به شقشقیه نیز حقانیت خود را براى جانشینى پیامبر این گونه بیان مى‏ فرماید:
آگاه باشید به خدا سوگند! فلانى (ابن ابى قحافه، خلیفه اول ابابکر) جامه خلافت را بر تن کرد، در حالى که مى‏ دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است به سنگ آسیاب که دور آن حرکت مى‏ کند. او مى‏ دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است. مرغان دور پرواز اندیشه‏ ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رداى خلافت را رها کرده، دامن جمع نمودم و از خلافت کناره‏گیرى کردم. همواره در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقان‏ زا و تاریکى که به وجود آورده‏ اند، صبر پیشه سازم؟ محیطى که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، مردان با ایمان را تا قیام قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مى‏ دارد! پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه‏ تر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود و با دیدگان خود مى‏ نگریستم که میراث مرا به غارت مى‏ برند(3).
در خصوص بیعت امام علی (ع) با ابابکر اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف در زمینه بیعت و عدم بیعت امام با ابوبکر و تاریخ و چگونگی بیعت حضرت می باشد. برخى معتقدند که حضرت در ابتداى کار و قبل از وفات فاطمه زهرا(س) بیعت نمود. عده کثیرى بر این باورند که علی(ع) بعد از رحلت جانگداز فاطمه(س) بیعت کرد. صاحب اعیان الشیعه مى گوید: بعضى از روایات دلالت دارد که علی(ع) همان روزى که ایشان را به مسجد بردند،بیعت کرد، ولی اکثر روایات دلالت دارند که ایشان شش ماه بعد و پس از وفات فاطمه(س) بیعت کرد (4).
در برخی کتاب های اهل سنت آمده است که امام پس از رحلت حضرت زهرا با ابابکر بیعت نمود.(5) در مجموع دلالت اکثر روایات و نتیجه ‌تحقیق علما بر این است که حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا بیعت نمود. البته بیعت بر اساس آن نبوده است که حضرت حکومت ابابکر را مشروع می دانست. بلکه بیعت حضرت جهت مصالح و حفظ دین بود؛ برخی باور دارند که بیعت امام با خلفا اجباری یا مصلحت در آن بوده است.
برای آگاهی بیش تر به کتاب ،فروغ ولایت، از آیت الله جعفر سبحانی مراجعه نمائید.

پي نوشت ها:
1. ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، تحقيق خليل المنصور، دار الكتب العلميه، بيروت، ص 16.
2. نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 6.
3 . همان، خطبه 3.
4. اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات،1418 ه ق، چاپ پنجم، تحقیق سید حسن امین، ج2، ص171.
5. تاریخ الطبرى، محمد بن جریر طبری، قاهره، مطبعه الاستقامه ،1358، ج 2، ص 448.

سؤال1: آیا در زبان عربی کلمه "مولا " به معنی " جانشین " است؟ کلمه " مولا " در زبان عرب به معنای " آقا " و " سرور " است. بنابراین جمله حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در غدیرخم: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» (هر کس من مولای اویم علی مولای اوست ) نمی تواند دلیلی بر جانشینی حضرت علی (علیه السلام) در غدیرخم باشد. اگر حضرت محمد(ص) قصد تعیین جانشینی حضرت علی(ع) را در غدیرخم داشت از واژه " نایب " به معنای "جانشین" استفاده می کرد.

سوال2: چرا هیچ یک از مسلمانان و یاران حضرت محمد(ص) که در غدیرخم حضور داشتند (بین 70.000 تا 120.000 نفر) در سقیفه بنی ساعده سخنی از حدیث "غدیرخم" به میان نیاوردند، در حالیکه از واقعه "غدیرخم" تا مرگ حضرت محمد(ص) بیش از 3 ماه نگذشته بود؟

سوال3: به روایت ابن هشام: به هنگام مرگ حضرت محمد، عباس (عموی حضرت محمد) از حضرت علی خواست که نزد حضرت محمد برود و درباره جانشین آینده وی نظرخواهی کند، اما حضرت علی(ع) از این کار پرهیز کرد و گفت: «مرا با این سؤال کاری نیست و اگر سید (حضرت محمد) ما را منعی کند یقین می باید دانست که هیچ کس بعد از وی چیزی به ما ندهد.» (سیرت رسول الله/ جلد 2/ صفحه 1112). اگر حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع) را به جانشینی خود در غدیرخم انتخاب کرده بود، دلیل این سؤال چه بوده است؟ چرا حضرت علی(ع) در پاسخ اشاره ای به ماجرای غدیرخم نکرد؟

سوال4: حضرت محمد(ص) زمانی که در بستر مرگ بود، ابوبکر را به نیابت خود برای امامت نماز تعیین کرد و در حقیقت حق امامت را به ابوبکر واگذار کرد. (سیرت رسول الله/ جلد 2/ صفحه 1106) احترام حضرت محمد(ص) به ابوبکر آنچنان بود که گاهی خود پشت سر او نماز می گذاشت. (تاریخ طبری/ جلد 4/ صفحه 1323). اگر به راستی حضرت علی(ع) به عنوان خلیفه آینده و جانشین حضرت محمد(ص) در غدیرخم انتخاب شده بود چرا حضرت محمد، زمانی که در بستر مرگ بود، وی را به امامت نماز منصوب نکرد؟

سوال5: پس از بیعت حضرت علی(ع) با ابوبکر، او ابوبکر سه روز پیاپی از مردم خواست که اگر از بیعت خود ناراضی هستند می توانند بیعت خود را با او برهم زنند. حضرت علی(ع) در مسجد از جای خود بلند شد و خطاب به ابوبکر گفت: «ما بیعت خود را با تو فسخ نخواهیم کرد، زیرا رسول خدا ترا در کار دین و امامت بر ما، در نماز مقدم داشت، پس کیست که بتواند تو را در اداره امور دنیای ما باز دارد و واپس اندازد. (تاریخ طبری/ جلد 4/ صفحه 1336). اگر حضرت علی(ع) از جانب خدا در غدیرخم به خلافت انتخاب شده بود و خود را مستحق خلافت می دانست، چرا این سخنان را بر زبان راند؟

سؤال1: آیا در زبان عربی کلمه "مولا " به معنی " جانشین " است؟ کلمه " مولا " در زبان عرب به معنای " آقا " و " سرور " است. بنابراین جمله حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) در غدیرخم: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» (هر کس من مولای اویم علی مولای اوست ) نمی تواند دلیلی بر جانشینی حضرت علی (علیه السلام) در غدیرخم باشد. اگر حضرت محمد(ص) قصد تعیین جانشینی حضرت علی(ع) را در غدیرخم داشت از واژه " نایب " به معنای "جانشین" استفاده می کرد.
پاسخ:
واژه "ولی" همچنان که لغت شناسان از جمله ابن اثير(1)، صاحب صحاح اللغة(2)، صاحب مقاييس(3) و راغب در مفردات گفته اند: قرارگرفتن چیزی در کنار چیزی دیگر است به نحوی که فاصله ای در کار نباشد.
اگر چند نفر پهلوی هم نشسته باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آن ها را بیان کنیم، می گوییم زید در صدر مجلس نشسته است (ویلیه عمرو، و یلی عمروا بکر ) یعنی بدون فاصله در کنار زید عمرو نشسته است.
در کنار عمرو بدون هیچ فاصله ای بکر نشسته است. اگر "ولیّ" به معنای قرب و نزدیکی مکانی و معنوی، دوستی، یاری و کمک، تصدی امر و تسلط، استعمال شده بدین خاطر است که یک نحوه اتصال وثیق و محکم بینشان وجود دارد.
در حدیث غدیر علی (ع) به عنوان "ولیّ" کسانی که پیامبر مولای آنان است، معرفی شده است. حالا باید دید قراین حکم می کند "ولیّ" در این حدیث را به چه معنا بدانیم. بدون دلیل و قرینه محکم نمی توان گفت "ولیّ" در این حدیث به معنای دوست و یاور یا به معنای صاحب اختیار و سرپرست و متولی امر است.
شیعه با توجه به قرائن محکم و فراوان که در این حدیث است، "ولیّ" را به معنای صاحب اختیار و متولی امر می داند و اهل سنت آن را به معنای دوست و یاور می داند.
پیامبر نه تنها در غدیر، بلکه در مواضع فراوانی تصریح کرده که:
"علی ولیکم بعدی" ، "علیّ ولی کل مؤمن بعدی" ، " انک ولی المؤمنین من بعدی" ، "من کنت ولیه فعلی ولیه"؛(4) و اهل سنت با توجه به این که "ولیّ" دارای معناهای "یاور" ، "دوست"، " دوست دار، پیرو، هم قسم، همسایه و متولی امر دیگری آمده، آن را به عنوان "دوست یا دوستدار" گرفته اند.(5)
در این حدیث قطعا "ولیّ" فقط به معنای "متولی امر مسلمانان" است؛ زیرا معنای انحصار دارد و خطاب در آن به مسلمانان است و حضرت پیامبر که خود متولی امر آن ها است در صدد معرفی متولی بعد از خود می باشد؛ از این رو می فرماید: "علی ولیکم بعدی".
این عبارت با غیر این معنا برای "ولیّ" معنای صحیحی نخواهد داشت؛ زیرا معنا ندارد بگوید: بعد از من فقط علی شما را دوست دارد یا بعد از من فقط علی را دوست بدارید و ... .
دلیلی ندارد که پیامبر در مواضع مختلف از جمله در غدیر در آن بیابان و گرما و ... مسلمانان را جمع کند و خطبه بخواند و بگوید: علی دوستدار شماست، پس او را دوست بدارید!
در این عبارات به صراحت آمده: "علی بعد از من ولی شماست" و با توجه به این که این عبارت در غدیر و در آخر عمر پیامبر بیان می شود که حضرت خبر رحلت قریب الوقوع خود را داده است، معلوم می شود "بعد" یعنی زمانی که پیامبر نیست و با وجود پیامبر او ولی بالفعل نیست و معنا ندارد، بگوید بعد از من علی را دوست بدارید! بلکه معنایش این است که بعد از من علی سرپرست و متولی امر شماست.
جمله اول خطبه هم در این معنا صراحت دارد؛ زیرا حضرت سؤال می کند: " الست اولی بکم من أنفسکم؟ = من از شما به خودتان سزاوارتر نیستم؟".
پس معلوم می شود منظور اولی به تصرف و متصرف و متولی است.(6)
این که مؤمنان اعم از زن و مرد هم بعد از این سخن پیامبر، با علی بیعت کردند و تبریک گفتند، خود برترین قرینه بر معنای متولی امر می باشد.
براي آگاهي بيشتر به ايتن لينك مراجعه نماييدwww.pasokhgoo.ir/fa/node/871
نيز به دليل بالا بودن حجم پرسش ها پاسخ به بقيه پرسش هاي شما مقدور نمي باشد از این رو مي توانيد به كتاب غدير شناسي و پاسخ به شبهات علي اصغر رضواني مراجعه نماييد.

پی نوشت ها:
1. النهاية، لابن اثير، ج 5، ص 227.
2. الصحاح في لغة العرب، ج 6، ص2528.
3. مجمع مقاییس اللغه ماده، ولی، ج6، ص 141 .
4. شرف الدین ، المراجعات، قم ، بوستان کتاب، ص236-241 (نامه 36) به نقل از منابع متعدد اهل سنت.
4. المفردات الراغب، ص 570، استاد مطهری، ولاء و ولایت ها .
5. شرف الدین ، همان ، ص 242 (نامه 37).
6. همان ، ص 143 (نامه 38).
-----------------------------

سوال2: چرا هیچ یک از مسلمانان و یاران حضرت محمد(ص) که در غدیرخم حضور داشتند (بین 70.000 تا 120.000 نفر) در سقیفه بنی ساعده سخنی از حدیث "غدیرخم" به میان نیاوردند، در حالیکه از واقعه "غدیرخم" تا مرگ حضرت محمد(ص) بیش از 3 ماه نگذشته بود؟
پاسخ:

در واقعه غدیر عده زیادی از یاران پیامبر حضور داشتند، پس چرا بعد از این واقعه از حضرت علی علیه السلام دفاع نکردند؟ و با وجود اینکه عرب از حافظه خوبی برخوردار است، چرا در مورد جانشینی امام، سخنی از علی و واقعه غدیر به میان نمی آید؟ و چرا خدمات امام علی علیه السلام در جنگ هایی مثل جنگ تبوک در نظر گرفته نشده؟ صحابه ای که افتخارات زیادی برای رسول آفریدند چرا تمکین کردند؟

نه تنها جریان غدیر بلکه بسیاری از قضایای دیگر حتى درباره پیامبر کاملاً‌ روشن و شفاف بود، ولی عده ای ‌از روی عناد آن را نمی‌پذیرفتد. به عنوان مثال این داستان که امیرمؤمنان در نهج البلاغه فرموده بسیار روشنگر است. حضرت فرمود:
«روزی یکی از مردم قریش از رسول خدا(ص) خواست که معجزه نشان دهد تا حرف او را قبول کند. حضرت خطاب به درختی گفت: ای درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری و می‌دانی که من رسول خدا هستم ،با ریشه از زمین کنده شو و در برابر من بایست.
درخت با ریشه‌هایش از زمین کنده شد و در حالی که آوازی شدید و صدایی چون صدای بال پرندگان داشت، پیش آمد تا آن که مانند پرنده‌ای بال گشوده، نزد پیامبر ایستاد و شاخه‌های بلند خویش را به سر پیامبر گسترانید. پس مردم به پیامبر گفتند: حال بگو نصف درخت به سوی تو آید و نصف دیگر باقی بماند. پیامبر به آن درخت فرمود که چنان کند. پس نیمی از آن درخت با حالتی عجیب‌تر و صدایی سخت‌تر به سوی او آمد تا آن جا که نزدیک بود به رسول خدا بپیچد. بعد آن ها از حضرت خواستند که دستور دهد تا نیم تنة درخت به نصف دیگر ملحق شود. حضرت دستور داد چنان شد. ولی با دیدن این معجزه شگفت باز مردم قریش از پذیرفتن حقانیت پیامبر سرباز زدند و حق را نپذیرفتند».(1)
اگر با وجود چنین حقایق روشن عده‌ای از پذیرفتن حق خودداری می‌کردند، انکار و یا نادیده گرفتن و یا توجیه نمودن غدیر نیز از همین قبیل است. عده‌ای با قطعی و متواتر بودن آن رخداد بزرگ گرچه اصل آن را منکر نیستند، ولی آن را توجیه می‌کنند و گمان می‌کنند که جریان غدیر برای اعلام دوستی علی به مردم و امت بوده و نه امامت و خلافت.
خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریّا می‌رود دیوار کج
وقتی بر اثر هوا و هوس و دنیاطلبی عده‌ای در جریان سقیفه جمع شدند و علی(ع) را خانه‌نشین کردند و دیگران را بر سر قدرت آوردند، همان خط تا امروز و تا ظهور حضرت مهدی(ع) ادامه خواهد داشت. این سخن را مرحوم فیض کاشانی از کتاب «سرّالعالمین» غزالی نقل کرده که:
همه امت بر متن حدیث غدیر اجماع و اتفاق نظر دارند که رسول خدا فرمود: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه؛ هر کس را که من مولای اویم، علی مولای اوست». بعد از این بیان پیامبر، عمر خطاب به علی(ع) گفت: بخٍ بخٍ لک یا ابا الحسن لقد أصبحت مولای و مولى کلّ مؤمن و مؤمنة؛ مبارک است ای علی ! مولای من و مولای همة مؤمنان شدی.
سخن عمر نشان تسلیم و رضای او در برابر امام است اما بعد از آن روز حبّ ریاست و علاقه به فرمانروایی باعث شد که همه چیز فراموش گردد .(2)
هر چند سرپیچی گروهی از مسلمانان و صحابه از دستور صریح رسول خدا(ص ) جای تاسف و ناراحتی داشت اما امری عجیب و غیر منتظره نبود. این ها از دستور پیامبر برای رفتن به جهاد نیز سرپیچی کردند و کمی سن اسامه بن زید را بهانه نمودند.
تجزیه و تحلیل حوادثی که در مواقع بحرانی اتفاق می افتد، با حوادثی که در ایام عادی جریان دارد ،متفاوت است . بدون تردید رحلت رسول گرامی اسلام یکی از بحرانی ترین موقعیت ها برای مسلمانان بود. همچون بحران های گذشته جمع کثیری از جمله ابوبکر و عمر، نتوانستند تصمیم گیری مناسبی بنمایند، بلکه آنچه را که انتظارش می کشیدند، به اجرا درآوردند. (3)
برای آگاهی بیش تر به کتاب ،فروغ ولایت از ایت الله سبحانی مراجعه نمایید

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، خ 192 (قاصعه).
2. محجه البیضاء، ج 1 و 2، ص 235، نشر دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی‌تا.
3. نهج البلاغه ، خطبه سوم ، معروف به خطبه شقشقیه ؛ امام علی (ع )، عبدالفتاح عبدالمقصود، ج 1، ترجمه سید محمود طالقانی .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

در حالیکه امام علی (علیه السلام) در کوفه به شهادت رسیدند، اما مزار ایشان در نجف اشرف است. چطور این موضوع اتفاق افتاده؟ نظر شما در مورد مقبره ای منسوب به ایشان در شهر مزار شریف افغانستان چیست؟

پاسخ:
در مورد محل دفن امام علی (ع) در منابع معتبر آمده است:
حسن و حسین (علیهما السّلام) غسل دادن و کفن کردن امام علی (علیه السلام) را به دستور حضرت انجام دادند، جنازه آن بزرگوار را (پس از غسل و کفن کردن) به جانب نجف کوفه بردند و در آن جا دفن کردند، جاى قبرش را پنهان کردند، این کار طبق وصیتى بود که حضرت به دو فرزندش فرمود، زیرا روى کار آمدن بنى امیه را پس از او و عقاید آن ها را در دشمنى با خودش می دانست، از سرانجام کارشان آگاه بود، می دانست که اینان به واسطه سوء نیت (و ناپاکى دلى) که دارند تا آن جا که بتوانند از کردار زشت و گفتار نابهنجار فروگذار نخواهند کرد (از قبر و جنازه حضرت نیز دست بردار نخواهند بود). پیوسته قبرش پنهان بود، تا اینکه حضرت صادق جعفر بن محمد (علیهما السلام) پس از نابودى بنى امیه و روى کار آمدن بنى عباس آن را نشان داد، در آن هنگام که منصور دوانیقى در شهر حیره (که در سه منزلى کوفه بود) توقف داشت، و امام صادق براى دیدار او می رفت (در سر راه) آن قبر شریف را زیارت کرد، شیعیان آن مکان را شناختند و دانستند که آن جا مزار حضرت است.(1 ). درضمن فاصله کوفه -درآن زمان -تا نجف حدودهفت کیلو متر بود.
آنچه که دربرخی گزارش ها -مبنی بر اینکه قبر علی (ع) درمزارشریف است- آمده است، صحت ندارد، زیرا این امر با آنچه که در منابع معتبر آمده است تعارض دارد، افزون بر آن اگر چنین مطلبی واقعیت داشت باید علما این مطلب را تأیید می نمودند، وحال اینکه چنین نیست البته برخی مردم افغانستان عقیده دارند که قبر علی (ع) از نجف به این مکان انتقال داده شده است، اما این تصور خلاف عقیده شیعه وسنی است، چون عقيده شيعه متفقاً و علماي اهل سنت بر اين است كه جسد مطهر حضرت در نجف اشرف مدفون است و به هيچوجه هم نقل نشد. جهت آگاهی بیشتر به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
مجله مجموعه حكمت دوره چهاره شماره 1 ارديبهشت ماه سال 1339ش.

پی نوشت:
1 . شیخ مفید، ارشاد ،ترجمه رسولى محلاتى، اسلامیه، ج‏1،ص9.

علت و مسأله اصلی که امام علی (علیه السلام) را اذیت کرد و منجر به شهادت امام حسین (علیه السلام) شد چه بود؟

پاسخ:
انسان در هر موردى كه گناه مى‏ كند، پيروى از هواى نفس را به جاى اطاعت از خدا انتخاب مى‏ كند. هواپرستى از تمام انواع بت پرستى خطرناك‏تر است. رسول گرامى اسلام فرمود: در زير آسمان هيچ بت بزرگى نزد خدا از هوا و هوس كه از آن پيروى كنند وجود ندارد. (1)
در این جا به برخی ازعوامل مخالفت با امام علی و امام حسین(علیه السلام) اشاره می شود:
1- حسادت ورزى نسبت به خاندان پيامبر و قبيله بنى هاشم؛
از طرف معركه گردانان غصب خلافت و اطرافيان آنان از انگيزه‏ هاى مهم عمل نكردن به دستور پيامبر اسلام‏ (ص) در مورد امامت على (ع) است. اين انگيزه به عصر پيامبر اسلام (ص) و شايد پيش از اسلام بر مى‏ گردد و مربوط به قبايل عرب به ويژه برخى قبايل قريشى مكه است.
امام (ع) درباره انگيزه مخالفت قريش با حضرتش مى‏ فرمايد: "قريش با ما دشمنى نمى‏ كند، جز براى اين كه خداوند ما را به رهبرى و سرورى ايشان برگزيد و ما آنان را زير فرمان خويش كشانديم".(2)
حضرت در پاسخ به اين سؤال كه چگونه مردم شما را از خلافت كه حقتان بود بازداشتند؟ فرمود: به خاطر خودخواهى بود كه گروهى بخيلانه به خلافت چسبيدند (و حق را از ما گرفتند).(3) ابوسفيان، پس از انتخاب عثمان به خلافت، بسيار خوشحال بود. وى در آن وقت نابينا بود و به مردى گفت او را به قبر حضرت حمزه عموى پيامبر اسلام (ص) برساند. وقتى به كنار قبر رسيد، خطاب به قبر گفت: حكومتى كه با ضرب شمشير به دست آورديد، امروز بازيچه دست غلامان ما شده است، سپس به قبر حمزه (ع) لگد زد.(4) بعد از امام علی (ع) نیز امویان نمی توانستند موقعیت و مقبولیت امام حسین(ع) را تحمل نمایند، از این رو با حضرت مخالفت کردند.
2- كينه توزى و انتقام جويى اعراب و قريش؛
اين انگيزه به جنگ‏هاى صدر اسلام بر مى‏ گردد. امام على(ع) در دفاع از پيامبر اسلام(ص) تعدادى از سران شرك و كفر را به هلاكت رساند. از اين رو بسيارى از اعراب و قريشيانى كه در جنگ‏ها از نزديكان خويش، كسانى را از دست داده بودند، كينه حضرت را به دل گرفتند. آنان اين كينه را پنهان نمى‏ كردند، بلكه در محافل و مجالس ابراز مى‏ كردند و پيوسته در صدد انتقام جويى از حضرت بودند. اين واقعيت در قسمت هايى از دعاى ندبه آمده است: "در راه خدا خون‏هاى سران و گردن كشان عرب را به خاك ريخت و شجاعانشان را به قتل رساند و سركشان آن‏ها را مطيع ساخت (در نتيجه) دل‏هاى آنان را نسبت به خود پر از حقد و كينه از واقعه جنگ‏هاى بدر و خيبر و حنين و غير آن‏ها ساخت.(5) ابن ابى الحديد معتزلى درباره كينه توزى قريشيان نسبت به حضرت على(ع) مى‏ گويد: "تجربه ثابت كرده كه گذشت زمان موجب فراموشى كنيه‏ ها و خاموشى آتش حسد و سردى دل‏ هاى پركينه مى‏ شود، ولى برخلاف انتظار روحيه مخالفان على پس از گذشت ربع قرن (25 سال) عوض نشد و عداوت و كينه‏ اى كه از دوران پيامبر(ص) نسبت به على(ع) داشتند، كاهش نيافت و حتى فرزندان قريش و نوباوگان و جوانان آنان كه شاهد حوادث خونين معركه‏ هاى اسلام نبوده‏ اند و قهرمانى‏ هاى امام(ع) را در جنگ‏هاى بدر و أحد و... بر ضد قريش نديده بودند، بسان نياكان خود سرسختانه با على(ع) عداوت ورزيدند و كينه او را در دل داشتند".(6) اتفاقا بعد از امام علی (ع) نیز با همین انگیزه انتقام از علی (ع) با امام حسین (ع) جنگیدند. از این رو دشمنان گفتند: جهت بغض با علی با حسین می جنگیم.
3- دنياطلبى؛
عده‏ اى با توجه به شناختى كه از اميرمؤمنان على(ع) و خاندان پیامبر داشتند، به خوبى مى‏ دانستند كه اگر حكومت به دست حضرت بيفتد و بعد به نسل های بعدی امام علی برسد،آنان قدرت اجرايى پيدا كنند، اجازه دنياطلبى نمى‏ دهند. یا در تقسیم قدرت منصب دلخواه به آنان واگذار نمی شود، مانند طلحه و زبیر که به خاطر نرسیدن به حکومت بصره وکوفه با امام علی مخالفت و سرانجام با امام جنگ نمودند. اين قبيل افراد مى‏ دانستند تاب تحمّل عدل علوى را ندارند، زیرا عدالت علی زبانزد خاص و عام بود و در مواقع مختلف در زمان پيامبر، سخت‏گيرى حضرت على(ع) را در موضع عدالت و بيت المال ديده بودند. مثلاً در جريان غنيمت يا جزيه‏ اى كه از يمن به دست آوردند، حضرت على(ع) متوجه شد كه فرماندهان آن را بين سربازان تقسيم كرده‏ اند، حضرت با شدت با آن‏ها برخورد نموده و از همه سربازان و افسران پس گرفت. مسلمانان پيش پيامبر(ص) شكايت از حضرت على(ع) كردند، پيامبر در جوابشان فرمود: "از بدگويى درباره على(ع) دست برداريد كه او در اجراى دستور خدا بسيار دقيق و سخت گير است و هرگز در زندگى او تملّق و مداهنه وجود ندارد.(7) مطمنا امام حسین (ع) اگر حکومت تشکیل می داد، همان روش امام علی را ادامه می داد که این امر با منافع دنیا گرایان همسوی نداشت.
4- عدم رشد سياسى؛
غاصبان خلافت، امامت را از مسير خود منحرف نمودند، و اما توده مردم نیز به لحاظ عدم رشد سياسى و عدم درك صحيح، دنبال غاصبان خلافت را گرفتند. نه به توصيه پيامبر اسلام(ص) عمل كردند و نه به دعوت على(ع) پاسخ مثبت دادند. متاسفانه عدم رشد فکری مردم سبب شد که آنان از خاندان پیامبر حمایت نکنند. و از کسانی حمایت کردند که لیاقت رهبری نداشتند. یکی از نتایج عدم بصیرت و شهادت امام علی و امام حسین (ع) بود.

پى نوشت‏ ها:
1.ناصر مکارم شیرازی تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374 ش‏، ج 15، ص 103.
2. مجله حكومت اسلامى، ج 18، ص 316، به نقل از شيخ مفيد، ارشاد (ترجمه سيد هاشم رسولى محلاتى، ج 1، ص 242 .
3. فيض الاسلام، نهج البلاغه، تهران، چاب آفتاب ،خطبه 161 .
4. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام على بن ابى طالب،ترجمه سيد محمّد مهدى جعفرى، ج 1، ص 287. بی نام.
5. مفاتيح الجنان، دعاى ندبه.
6. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 144، ذيل خطبه 211.
7. جعفر سبحانى، فروغ ولايت، صحیفه ،1368 ش، ص 114.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا حضرت فاطمه شهید شدند؟ اگر شهید شدند. چرا امام علی(علیه السلام) از قاتل ایشان انتقام نگرفتند؟ اگر هم شهید نشدند. پس چرا می گویند حضرت فاطمه شهید شدند؟

پاسخ:
چنانچه دراين واقعه در پي اسناد و مدارك شهادت براي حضرت زهرا باشيم. تنها برخي ازمدارك و منابع را برايتان گزارش مي كنيم
یکی از نویسندگان اهل سنت (عبدالفتاح عبدالمقصود) داستان غم انگیز هجوم به خانه وحی و هتک حرمت بضعه الرسول (ص)را چنین بیان می کند:
عمر بن خطاب در حالی که گروهی او را همراهی می کردند, جهت اخذ بیعت از علی بن ابیطالب (ع)برای ابوبکر به در خانه فاطمه (س)آمد و فریاد زد: سوگند به آن کسی که جان عمر در دست اوست! باید از خانه بیرون بیایید. در غیر این صورت خانه را به سر ساکنانش آتش می زنم . عده ای از صحابه که از خدا می ترسیدند و حرمت پیامبر(ص)را در مورد فرزندانش رعایت می کردند گفتند: اباحفص (کنیه عمر) !چگونه می خواهی خانه را به آتش بکشی، در حالی که فاطمه (س)در این خانه است ؟ عمر با بی پروایی و بی حیایی تمام با صدای بلند گفت : اگر چه فاطمه باشد، به آتش می کشم. سپس عمر به خانه فاطمه (س)هجوم برد و با مشت و لگد به در می کوبید تا به زور وارد خانه شود. علی (ع) از خانه بیرون آمد. در همان هنگام طنین صدای گریه و ناله جان سوز فاطمه (س)دخت گرامی پیامبر که در نزدیکی در خانه بود, بلند شد. استغاثه کنان از صمیم قلب و عمق جان فریاد می زد و می فرمود: یا ابتاه یا رسول اللّه, ببین بعد از رحلت تو عمر و ابوبکر چه به روزگار دخترت آورده اند!صدای جان سوز زهرا(س) چنان جدّی و دردناک بود که گویا می خواهد پدرش رسول خدا را که به ظاهر در نزدیکی خانه اش خفته و در رضوان پروردگارش جای گرفته, به دنیا برگرداند تا یکی از اصحاب سرکش گردن فراز بی پروا را که به خانه اش هجوم آورده, به جای خود بنشاند و جبروتش را زایل سازد و شدت عمل و سخت گیریش را نابود سازد.(1)
ابن قتیبه دینوری ،مطلب را این گونه بیان می کند: فلمّا سمعت اصواتهم نادت بأعلی صوتها, یا ابتاه یا رسول اللّه ماذالقینا بعدک من ابن الخطاب و ابن ابی قحافه (2)
عبدالله الصفدری شافعی از قول نظام بصری نقل کرده: در روزی که عمر بن خطاب جهت بیعت گرفتن از علی (ع)برای ابوبکر, به خانه فاطمه (س)هجوم برد، چنان ضربه ای به پهلوی فاطمه وارد کرد که فرزند داخل رحمش یعنی محسن را ساقط کرد.(3)
ذهبی در میزان الاعتدال می نویسد: محسن با ضربه لگدی که عمر به پهلوی فاطمه زد، کشته شد.
مسعودی می نویسد: درِ خانه فاطمه (س) را آتش زدند. زهرا سیده زنان را چنان با در فشار دادند تا این که محسن او کشته شد.(4) عبداله بن عباس نقل می کند: روزی پیامبر اکرم (ص)را دیدیم که به شدت گریه می کرد. از علت آن پرسیدیم ، فرمود: می بینم روزی را که فاطمه من مورد بی احترامی قرار می گیرد. ارث و حق او را غصب می کنند. پهلوی او را می شکنند, محمول رحم او را می کشند. دخترم پیوسته گریه و ندبه می کند و می گوید: یا محمداه ! ولی کسی به او جواب نمی دهد.(5)
این ها همه از منابع از اهل سنت بود .
در اين جا قسمتی از كتاب فروغ ولايت، آيت الله جعفر سبحاني را نیز مي آوريم :"
بعد از شكل گيري سقيفه، عمر همراه برخي افراد ديگر به دستور ابابكر به خانه علي(ع) هجوم بردند تا از حضرت و تعداد كمي كه متحصن شده بودند، بيعت گيرند. مأموران خليفه خطاب به متحصّنان گفتند: هر چه زودتر خانه را ترك كنند، ‌ولي آنان از خانه بيرون نيامدند. در اين هنگام مأمور خليفه هيزم خواست تا خانه را بسوزاند. ابن عبد ربه اندلسي مي نويسد: "خليفه به عمر مأموريت داد كه متحصنان را از خانه بيرون كند . اگر مقاومت كردند، با آنان بجنگد. از اين رو، عمر آتشي آورد كه خانه را بسوزاند. در اين موقع با فاطمه رو به برو شد. دخت پيامبر به او گفت: فرزند خطّاب، آمده اي خانه ما را به آتش بكشي؟! وي گفت: آري، مگر اين كه همچون ديگران با خليفه بيعت كنيد .مأمور خليفه آتشي بر افروخت و فشاري به در آورد و وارد خانه شد، ولي با مقاومت فاطمه رو به رو گرديد .(6)
در این باره به کتاب رنج های حضرت زهرا (س)، مرتضی عاملی ، ترجمه محمد سپهری
به طور کلی عدم دفاع علی(ع) از فاطمه(س) به صورت علنی و‌ آشکار، ممکن است مبتنی بر دو عامل زیر باشد:
1-عدم قدرت دفاع:
تاریخ نشان می دهد که فاطمه (س) به دفاع از ولایت پرداخت، از این رو هنگامی که به خانه علی(ع) هجوم بردند و قصد بردن ایشان به مسجد جهت بیعت را داشتند، فاطمه (س) به دفاع از ساحت مقدس امام پرداخت و علی(ع) قدرت دفاع از حضرت زهرا را نداشت.
2.تکلیف گرایی:
شاید یکی از علل عدم دفاع امام آن باشد که حضرت مأمور به صبر و سکوت بود که در آن حکمت و مصلحت وجود داشت. امام 25 سال در برابر خلفا سکوت کرد و دست به قیام نزد. او علل عدم قیام را حفظ دین و حفظ وحدت اسلامی و رعایت مصالح جهان اسلام دانست.
دین خداوند بزرگ ترین امانت از جانب خدا و رسول نزد علی بود ومی بایست این امانت را حفظ کند.
استاد شهید مطهری به نقل از ابن ابی‏الحدید، می‏نویسد: «روزی فاطمه علیها‏السلام علی علیه‏السلام را دعوت به قیام می‏کرد. در همین حال فریاد مؤذّن بلند شد که: «اشهد انّ محمّداً رسول اللّه .» علی به زهرا فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه. فرمود: سخن من جز این نیست.»(7)

پی نوشت ها:
1. عبدالفتاح عبدالمقصود, الامام علی بن ابی طالب (ع) ج 4، ص 274ـ 277، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1351 ش، ترجمه سید محمد مهدی جعفری.
2. الامامه و السیاسه، ج 1، ص 16، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول .
3. صلاح الدین بن ابیک صفدری، الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17، حدیث شماره 2444.
4. علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، ص 110، قم ، بصیرتی.
5. ابراهیم بن محمد جوینی، فراید السمطین، ج 2، ص 34، بیروت، موسسه المحمودی.
6 . جعفر سبحانی، فروغ ولايت، ص182- 187، از انتشارات صحیفه ، 1368، قم ( با تلخیص ).
7. سیری در نهج البلاغه، ص 184.

در مکه تعداد بیشتر مسلمانان از واقعه غدیر باخبر می شدند، پس چرا رسول خدا مردم را در مکه از جانشینی امام علی مطلع نکرد؟ (لطفا با دلیل های قانع کننده پاسخ دهید )

با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامی با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
این که دقیقاً علت این مسئله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بیرون است. پیامبر (ص) هم در این باره از خود اختیاری نداشت. به فرمان الهی در همان نقطه‏ای که مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام وظیفه کرد. در واقع، پیامبر به چیزی که مأمور بود، ابلاغ کرد. در عین حال، جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطه‏ای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبورمی‏کردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممکن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولایت علی (ع) در غدیر خم دخالت داشته باشد:
1. شاید طرح مسئله در مکه، مخالفت جدی در پی می داشت؛ زیرا حضرت علی بسیاری از سران قریش و اهل مکه را به دست خود کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می نمود و خوف فتنه می رفت. این مسئله می تواند از فحوای قسمت پایانی آیه ابلاغ "... والله یعصمک من الناس؛ (1) «خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد»، نیز به دست آید.
2. شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام می‏شد، برجستگی لازم را پیدا نمی‏کرد و شکوه تاریخی آن محو می‏گردید. از همین‏ رو، مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در این جا می توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)؛ در حالی که در ایام حج در مکه در روزهای اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز های آخر به مکه می رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند. پس اگر حتی در مکه نیز انجام می شد، فرقی در اصل مسئله نداشت. در حالی که امروز می بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است و مانند آن، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی را انکار می کنند. پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، این توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود داشت.

پی نوشت:
1. مائده (5)، آیه 67.

صفحه‌ها