امام خمینی

منظور امام خمینی(رحمة الله علیه) از ولایت مطلقه فقیه چیست؟

پاسخ:
ولايت فقيه عبارت است از: رياست و زمامدارى فراگير فقيه عادل و با كفايت در حوزه امور دينى و دنيوى بر امت اسلامى. درباره ولايت فقيه از دو زاويه مي توان بحث نمود:
1. اصل ولايت فقيه
2. قلمرو ولايت فقيه
فقهاي شيعه در باره اصل ولايت فقيه اختلاف ندارند؛ اما اختلاف آنان در قلمرو ولايت فقيه مي باشد كه دايره اختيار ولي فقيه چه مقدار مي باشد.
درباره قلمرو ولايت فقيه، دو ديدگاه اساسى وجود دارد:
الف) برخي قلمرو اختيار ولايت فقيه را محدود پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هايى كه مالكان آن ناشناخته اند، كودكانِ بى سرپرست، چيزهايي كه شارع راضي به زمين ماندن آن نيست، مانند: ساخت مساجد و امور عام المنفعه و ... از اين ديدگاه به عنوان ولايت مقيده ياد مي شود. برخي از علما قايل به همين ولايت مي باشند. البته تعداد اين افراد محدود است.
ب) ديدگاهى كه قلمرو ولايت فقيه را بسان قلمرو ولايت پيامبر و امامان معصوم(علیه مالسلام) گسترده مى داند و باور دارند كه وليّ فقيه، در تدبير و اداره كشور، در همه امور، حقّ دخالت و تصميم گيرى دارد. از اين ولايت فقيه به" عنوان ولايت مطلقه و ولايت عامه" ياد مي شود. البته معناي مطلقه اين نيست كه فقيه تابع قوانين نيست، بلكه معنا آن اين است كه فقيه در امور حكومتي اختيارات معصومان را دارد.
عده اي از فقهاي پيشين و پسين طرفدار ولايت مطلقه هستند: از جمله: شيخ مفيد، صاحب جواهر، ملا احمد نراقي (1) همچنين حضرت امام خميني (ره). امام خميني در اين مورد مي فرمايد: "تمام اختياراتي كه پيامبر و امامان داشته اند، فقيه جامع الشرائط نيز دارا مي باشد."(2)
در جاي ديگر مي فرمايد: اگر فرد لايقي كه داراي دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم (ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا مي باشد. بر همة مردم لازم است از او اطاعت كنند. اين توهم كه اختيارات حكومتي رسول اكرم بيش تر از حضرت امير(ع) بود يا اختيارات حكومتي حضرت امير بيش از فقيه است، باطل و غلط است؛ البته فضايل حضرت رسول اكرم بيش از همه عالم است. بعد از ايشان فضائل حضرت امير از همه بيش تر است. امّا «زيادي فضايل معنوي» اختيارات حكومتي را افزايش نمي دهد. همان اختيارات و ولايتي كه حضرت رسول و ديگر ائمه در تدارك و بسيج سپاه، تعيين واليان و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براي حكومت فقيه عادل قرار داده است.(3) البته ولي فقيه مانند اهل بيت (ع) ولايت تكويني و علم غيب ندارد. اين امور از مختصات آنان مي باشد. امام راحل بعد از اثبات ولايت فقيه، ولايت تكويني را تنها از آن اهل بيت مي داند و مي فرمايد: "براى امام مقامات معنوى هم هست كه جدا از وظيفه حكومت است. و آن، مقام خلافت كلى الهى است كه گاهى در لسان ائمه (عليهم السلام) از آن ياد شده است. خلافتى است تكوينى كه به موجب آن جميع ذرات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. از ضروريات مذهب ماست كه كسى به مقامات معنوى ائمه (ع) نمى‏ رسد، حتى ملك مقرب و نبى مرسل ..." (4) بر اين اساس ولايت مطلقه، يعني اينكه ولايت فقيه محدود به ولايت بر يتيمان و... نمي باشد، بلكه فقيه در تمام امور حكومتي، ولايت دارد، و حال اينكه ولايت فقيه -محدود- اين گونه نيست.
درباره ولايت فقيه به منابع زير مراجعه فرماييد:
1. ولايت فقيه، امام خميني؛
2. ولايت فقيه از ديدگاه فقها و مراجع، علي عطايي؛
3. ولايت فقيه، جوادي آملي؛
4. حدود ولايت حاكم اسلامي، احمد نراقي؛
5. ولايت فقيه، محمد هادي معرفت.

پي نوشت ها:
1. محمد هادي معرفت، ولايت فقيه، ص44، مؤسسه انتشاراتي (التمهيد)، قم، 1377ش.
2. امام خميني،كتاب البيع، ج 2، ص417، بي نام.
3. امام خميني، ولايت فقيه، ص 55، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، قم.
4. همان، ص53.
موفق باشید.

امام خمینی (رحمة الله علیه): «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» محرم به خاطر عاشوراست ولی صفر به چه دلیلی اسلام را زنده نگهداشته است؟

پاسخ:
ماه محرم وصفر(به عنوان ظرف زمان) نمی تواند عامل زنده نگهداشتن اسلام باشد، بلکه مسایل دراین دو ماه اتفاق افتاده اند، که بازخوانی آنها عامل زنده نگه داشتن اسلام است. و آن قیام امام حسین(علیه السلام) است که در حقیقت بازخوانی و بازشناسی حادثه کربلا سبب حفظ اسلام می گردد. این بازخوانی بیشتر در قالب عزاداری نمود پیدا می کنند، البته این عزاداری اختصاص به ماه محرم ندارد، در ماه صفر نیز وجود دارد، یعنی اینکه درماه صفر نیز(به دلیل اینکه درآن اربعین دارد و هنوز برخی مصیبت های کربلا، مانند ادامه اسارت اهل بیت امام حسین(ع)، در این ماه ادامه می یابد) عزاداری در این ماه صفر نیز استمرار می یابد حرف امام خمینی (ره) مبنی نقش ماه صفر ومحرم در زنده نگداشتن اسلام ناظر بر این مطالب است که ماه محرم وصفر (به دلیل اینکه درآن دو ماه) عزاداری صورت می گیرد، لذا این دو ما موجب حفظ اسلام می شوند، زیرا امام بارها از عزاداری امام حسین (ع) به عنوان عامل زنده نگداشتن اسلام یاد کرده است. در اینجا لازم است به فواید عزاداری از دیدگاه امام را حل اشاره شود.
از منظر امام خمینی عزاداری برای امام حسین (ع) موجب می گردد که مردم با اهداف قیام امام (ع) آشنا شوند، زیرا دراین عزداری ها این سؤال برای مردم مطرح می گردد که چرا امام در یک جنگ نابرابر شرکت نمود؟ مگرچه حادثه اتفاق افتاده بود که امام حاضر شد به شهادت برسد و اهل بیت وی را به اسارت بردند؟ در عزادرای ها این سؤال جواب داده می شود و مردم وظیفه خود را درباره را دین دانسته و متوجه می شوند که در هر زمانی از دین پاسداری و بدان عمل کنند، از سوی دیگر در عزاداری ها مردم به مسایل دینی آشنا می شوند، یعنی در این عزاداری ها سخنرانان و مداحان به بیان احکام اسلامی می پردازند، از همه مهم تر اینکه درعزاداری امام حسین (ع) مردم با فرهنگ عزتمندی ومبارزه باظلم آشنا می گردند که از آموزه های مهم اسلام می باشد. بر این اساس امام خمینی (ره) عقیده دارد: يكي از خصلت هاي ذاتي تشيع از آغاز تاكنون مقاومت و قيام در برابر ديكتاتوري و ظلم است كه در تمامي تاريخ شيعه به چشم مي خورد هرچند كه اوج اين مبارزات در بعضي از مقطع هاي زماني بوده است (1) شهادت اميرالمومنين (ع) و نيز حسين (ع) و حبس و شكنجه و تبعيد و مسموميت هاي ائمه (ع) همه در جهت مبارزات سياسي شيعيان عليه ستمگري ها بوده است. (2)
در نگاه حضرت امام خميني ائمه اطهار(ع ) براي زنده ماندن نهضت مقدس كربلا و اهداف و آرمان ها و ارزشهاي راهگشا و تحرك زاي آن عزاداري سياسي را بنيان گذاشتند تا به اين وسيله عواطف و احساسات مردم با بينش و شناخت ناشي از فلسفه هاي اصلي اين انقلاب عظيم و سترگ پيوند يابد و در مسير تحقق مبارزات سياسي اسلام در همه اعصار و زمان ها با حكومت هاي ظلم گستر و معاند با دين به جوشش و خروش درآيد. امام خميني درباره فلسفه و انگيزه عزاداري و گريه بر مظلوميت حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و اين كه ائمه دين (ع) به منظور حفظ اقتدار و عظمت اسلام و مسلمانان در برابر دشمنان دين بزرگداشت حركت مقدس كربلا و تداوم حضور در صحنه هاي فعاليت هاي اجتماعي و سياسي را ضروري مي دانستند و به همين دليل عزاداري سياسي را در تحقق اين هدف وضع نمودند اينگونه آگاهي بخشي مي نمايد: « شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براي سيدالشهدا نه سيدالشهدا احتياج به اين گريه دارد و نه اين گريه خودش في النفسه يك كاري از آن مي آيد لكن اين مجلس ها مردم را همچو مجتمع مي كنند و يك وجهه مي دهند ... . مساله مساله گريه نيست مساله مساله تباكي نيست مساله مساله سياسي است كه ائمه ما با همان ديد الهي كه داشتند مي خواستند كه اين ملت ها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند از راه هاي مختلف اين را يكپارچه كنند تا آسيب پذير نباشند. مسائل اسلام مسائل سياسي است و سياستش غلبه دارد بر چيزهاي ديگرش. اجتماعاتي كه اسلام بعضي اش را فرض كرده است واجب كرده است و بعضي اش را به طور استحباب و مبالغه در استحبابش كرده است اين ها يك مسائل سياسي است.» (3) امام در جای دیگر نیز به مساله ی تأثیر عزاداری در بسیج مردم علیه ظلم و پاسداری از دین فرمود: اين خون سيدالشهدا است كه خون هاي همه ملت هاي اسلامي را به جوش مي آورد و اين دسته جات عزيز عاشوراست كه مردم را به هيجان مي آورد و براي اسلام و حفظ مقاصد اسلامي مهيا مي كند. (4)

پی نوشت ها:
1. كلمات قصار امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام ، ص ۴۶.
2. آئين انقلاب اسلامي آرا و انديشه هاي امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام ، ص ۱۲۱.
3. صحيفه نور، ج ۱۳ ، ص ۱۵۳ و ۱۵۴ .
4. صحيفه امام، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ج 5 ، ص 331.

آیا یک مسلمان می تواند از غذای یک مسیحی بخورد؟ (طبق فتوای امام خمینی «رحمةالله علیه»)

پاسخ:
1- چنانچه غذا جزو غذاهاي همراه با گوشتي باشد كه توسط غير مسلمان ذبح شده خوردن آن حرام مي باشد، زيرا لازم است حيوان ذبح شده توسط مسلمان ذبح گردد،‌ و الا پاك نيست. (1)
2- اگر غذا جزو غذاهاي بدون گوشت مثل سبزيجات و حبوبات باشد در اين صورت طبق فتواي امام خميني کافر کتابی مانند مسیحی و یهودی نجس می باشد،(2) اگر بدن آنان با غذای مرطوب تماس پیدا کند آن غذا نجس می شود و خوردن آن حرام است.(3) و اگر بارطوبت سرایت کننده با بدن آنان تماس پيدا نكرده اشكال ندارد.

پی نوشت:
1. امام خميني، توضيح المسائل،‌ ص412.
2. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج1، ص114.
3. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج2، ص155.

چگونه می توانیم ولایت فقیه را ثابت کنیم؟ در کل ما خودمان ولایت فقیهی هستیم اما خیلی خوب نمی توانیم آن را به اثبات برسانیم لطفا بوسیله آیات قرآن و احادیث معتبر این قضیه را برای ما ثابت کنید و در کل از چه زمانی ولایت فقیه در ایران مشخص شد و قبل از امام خمینی آیا سخنی یا کلامی درباره ولایت فقیه گفته شده است یا خیر؟

پاسخ:
ولایت ذاتا و اصالتا از آن خداوند است، ولی انبیا و اولیا و در زمان غیبت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) فقهای دارای شرایط، به نحوی مظهریت ولایت الهی را دارند. استاد آیت الله جوادی آملی در این باره گفته است:
«ولایت و حکومت همگی اختصاص به خالق و آفریننده انسان دارد. اگر انبیا و مرسلین و ائمه (ع) ولایت تکوینی و یا ولایت تشریعی و حکومت بر جامعه بشری دارند، این ولایت‌ها، ظهوری از ولایت خدا و به اذن و فرمان اوست. اگر در عصر غیبت نیز برای فقیه جامع‌الشرایط، ولایت و مدیریتی در محدودة تشریع و قانون اسلام بر جامعه مسلمین وجود دارد، آن نیز باید به اذن و فرمان خداوند باشد و گرنه، همان طور که گفته شد، انسان‌ها آزاد آفریده شده‌اند و هیچ انسانی سرپرست انسان دیگر نیست».(1)
ولایت فقیه در آموزه‌های دینی چگونه مطرح شده است؟
قرآن کریم فرمود: «اطیعوا الله و أطیعوا الرسول واُولی الأمر منکم؛(2) از خدا و بیامبر و صاحبان امر از خودتان اطاعت کنید».
گرچه مصداق اصلی «اُولو الامر منکم» حضرات ائمه معصومین (علیهم السلام) هستند، ولی در زمان غیبت حضرت مهدی (عج) فقهای جامع الشرایط به عنوان نوّاب عام حضرت نسبت به امور حکومتی امت اسلامی حق اعمال نظر و تصرف و حکومت دارند. در روایات در این باره سخن فراوان بحث شده، از جمله در روایتی آمده:
در زمان غیبت به کسی مراجعه نمایید که احکام ما را می داند و از حلال و حرام آگاه است. ما آن ها را حاکم بر شما قرار دادیم.‌ هرگاه حکمی بر شما بنمایند و از آنان نپذیریید، به حکم خدا بی اهمیتی نموده‌اید و ما را رد کرده‌اید. ردّ ما ردّ بر خداوند و در حد شرک به اوست.(3)
در فقه رضوی آمده: «منزله الفقیه فی هذا الوقت کمنزله الانبیاء فی بنی اسرائیل؛(4) جایگاه فقها در این زمان مانند جایگاه انبیا میان بنی اسرائیل است».
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) می­ فرماید: «اللهم ارحم خلفائى، قیل: یا رسول الله و من خلفاؤک؟ قال: الذین یأتون من بعدى و یروون أحادیثى و سنتى؛(5) خدایا، بر جانشینان من رحمت فرست. پرسیدند: یا رسول اللّه! خلفای تو کیانند؟ فرمود: آن ها که بعد از من می­ آیند و حدیث و سنت مرا نقل می کنند.» در تحلیل این حدیث گفته شده:
«روایت، راویان حدیثى را که فقیه نباشند، شامل نمى شود، زیرا سنن الهى که عبارت از تمام احکام است، از باب این که به تعبیر پیامبر وارد شده، سنن رسول الله­ نامیده مى شود؛ پس کسى که مى خواهد سنن رسول اکرم را نشر دهد، باید تمام احکام الهى را بداند؛ صحیح را از سقیم تشخیص دهد؛ اطلاق و تقیید، عام و خاص و جمع هاى عقلایى را ملتفت باشد؛ روایاتى را که در هنگام تقیه وارد شده، از غیر آن تمیز دهد، موازینى را که براى آن تعیین کرده­ اند بداند.
محدثانى که به مرتبه اجتهاد نرسیده­ اند و فقط نقل حدیث مى­ کنند، این امر را نمى­ دانند. سنت واقعى رسول الله را نمى­ توانند تشخیص دهند؛ بنابراین جاى تردید نیست که روایت «اللهم ارحم خلفائى » شامل راویان حدیثی که حکم کاتب را دارند، نمی شود. یک کاتب و نویسنده نمی­ تواند خلیفه رسول اکرم باشد. منظور از خلفا، فقهای اسلام اند، اما دلالت حدیث شریف بر ولایت فقیه نباید جای تردید باشد؛ زیرا خلافت همان جانشینی در تمام شئون نبوت است.»(6)
اما مهم تر از این دسته روایات روایت مشهوری است که از جانب مبارک حضرت ولی‌عصر (عج) به ما رسیده است که در حقیقت پاسخ امام زمان به این سوال است؛ حضرت در یکی از نامه های خود خطاب به شیعیان فرمودند:
«وامّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانّهم حجتی علیکم و انا حجة اللَّه؛(7) در رخدادها به راویان حدیث ما مراجعه کنید، که حجت بر شمایند و من حجت خدایم».
بر اساس این گونه داده‌های دینی می توان گفت که به لحاظ منابع دینی دلایل متعدد و فراوان ولایت فقیه را همراهی می کند. کمبود در این جهت وجود ندارد. در روایات فراوان درباره ولایت فقیه جامع شرایط سخن گفته شده(8) غیر از دلیل نقلی، دلایلی که از دو رویکرد عقل و نقل به دست می آید نیز در این باب وجود دارد.
در تبیین دلیل تلفیقی از عقل و نقل بر اثبات زعامت فقیه عادل در عصر غیبت می توان گفت: صلاحیت دین اسلام برای بقا و دوام تا قیامت، یک مطلب قطعی و روشن است. هیچ گاه بطلان و ضعف و کاستی در آن راه نخواهد داشت. تعطیل نمودن اسلام در عصر غیبت و عدم اجرای احکام و حدود آن، سدّ سبیل خدا و مخالف با ابدیت اسلام در همه شئون عقاید و اخلاق و اعمال است. از این دو جهت، هرگز نمی‌توان در دوران غیبت که ممکن است به هزاران سال بیانجامد، بخش مهم احکام اسلامی را به دست نسیان سپرد و حکم جاهلیت را به دست زمام‌داران خودسر اجرا کرد. نمی‌توان به بهانة اینکه حرمان جامعه از برکات ظهور حضرت(عج) نتیجه تبهکاری و بی‌لیاقتی مردم است، زعامت دینی زمان غیبت را نفی نمود و حدود الهی را تعطیل کرد.
بی‌تردید تعطیل اسلام، هیچ‌گاه مورد رضایت خداوند نیست. به همین دلیل، انجام این وظایف بر عهدة نمایندگان خاص و عام حضرت ولی عصر(ع) است. بررسی احکام سیاسی و اجتماعی اسلام گویای این مطلب است که بدون زعامت فقیه جامع الشرایط، تحقق این احکام امکان‌پذیر نیست. عقل با نظر نمودن به این موارد حکم می کند که خداوند یقیناً اسلام و مسلمانان را در عصر غیبت بی‌سرپرست رها نکرده و برای آنان جانشین معصوم تعیین نموده است.
در عصر غیبت فقهای جامع‌الشرایط احکام فردی و عبادی مسلمانان را در کمال دقت استنباط نموده، به آن عمل می کنند. به دیگران نیز اعلام می نمایند. احکام سیاسی و مسایل اجتماعی اسلام را نخست از منابع دین به دست آورده و آن گاه اجرا می کند.(9)
دلیل دیگر بر ضرورت ولایت فقیه اینکه:
به حکم عقل و تجربه بشری جامعه بدون حکومت و مدیریت سیاسی و نظم و اداره نمی‌شود، بنابر این حکومت و حاکم بر جامعه کسی باید باشد که صلاحیت کامل برای آن کار را داشته باشد. بی‌تردید بعد از حضرت معصومین(ع) بهترین فرد برای حکومت و حاکمیت فرد عادل و آگاه به احکام اسلام است و آن همان ولی فقیه و مجتهد جامع شرایط است، چون آگاهی از احکام و عدالت دو رکن اساسی حکومت اسلامی است و این دو خصوصیت در مجتهد عادل تحقق پیدا می کند. پس هیچ فردی سزاوارتر از او برای حکومت قابل فرض نیست، چون به فرض کسی دارای عدالت باشد، ولی فرد فاقد فقاهت نمی‌تواند حکومت را بر اساس قوانین اسلام اداره نماید. از این رو ولایت فقیه در حکومت اسلام ضرورت انکار ناپذیر دارد.
همه فقهای شیعه به ولایت فقیه اذعان دارند، ولی به صورت عملی و در مقیاس وسیع به گونه ای که هم اکنون مطرح است، از زمان امام خمینی طرح شده و به اجرا در آمده است.
از نظر عالمان شیعی اصل ولایت فقیه، امرى مسلم و قطعى است. اختلاف آنان در محدوده واختیارات ولایت فقیه می باشد. چه اینکه بحث ولایت مطلقه فقیه، بحث جدیدى نیست که تنها از سوى امام خمینى مطرح شده باشد. نخستین گام را در دوره غیبت در جهت اثبات نیابت فقیه از امام زمان(ع) شیخ مفید برداشته است.(10) پس از وى، فقهاى بزرگوار شیعه، قلمرو گسترده اى را براى ولی فقیه قائل شده اند.(11)
مرحوم محقق کرکى (م 940) مى نویسد: «فقهاى شیعه، اتفاق دارند که فقیه عادل امامى داراى همه شرایط فتوا، که از آن به مجتهد در احکام شرعى تعبیر مى شود، نایب از امامان معصوم(ع) است، در همه امورى که نیابت در آن دخالت دارد…»(12)
محقق اردبیلى (م 993) در چندین جا، نیابت عامّه فقیه را از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مطرح مى کند و در موردى مى نویسد: «از این که امام(ع) فقیه را با جمله«فلیرضوا به حکماً» حاکم قرار داده است، استفاده مى شود که فقیه در همه امور، به جاى امام معصوم مى نشیند؛ زیرا ردّ بر فقیه را ردّ بر امامان معصوم(ع) دانسته است. …»(13)
مرحوم علاّمه نراقى (م 1245هـ.)، از ولایت و نیابت عامّه فقیه و دلیل هاى آن سخن گفته و بر این باور است: در هر موردى که پیامبر(ص) و یا امامان معصوم(ع) ولایت داشته اند، ولی فقیه و حاکم اسلامى نیز در روزگار غیبت ولایت دارد. هر کارى که مربوط به امور دینى و یا دنیوى مردم است و باید انجام گیرد، فقیه داراى شرایط، عهده دار آن ها خواهد بود.(14)
میرفتاح حسینى مراغه اى (م 1250هـ.) نیز ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته و دلیل هاى گوناگونى بر آن اقامه کرده است.(15)
صاحب جواهر (م 1226هـ.) نیز ولایت مطلقه فقیه را ثابت مى کند:
زیرا اگر به عموم ولایت فقیه باور نداشته باشیم، بسیارى از امور مربوط به شیعیان، معطل مى ماند. شگفت آور است که شمارى از مردم در این باره وسوسه مى کنند. اینان این که مزه فقه را نچشیده اند و تعابیر و معانى و رمز کلمات امامان معصوم(ع) را نفهمیده اند و در عنوان هایى چون: حاکم، قاضى، حجّت، خلیفه و غیر این ها که در کلمات امامان(ع) درباره فقها آمده است، دقّت نکرده اند. طرح این عنوان ها و همانند این ها از سوى امامان(ع)، دلالت دارد که آن بزرگواران در دوره غیبت نظم و سامان یافتن امور شیعیان را خواستار بوده اند.» (16)
نیز مى نویسد:«از عمل و فتواى اصحاب در دیگر باب هاى فقه، عمومى بودن و فراگیرى ولایت فقیه، استفاده مى شود، بلکه شاید از نظرگاه آنان، ولایت عامّه فقیه از مسلمات و ضروریات باشد.»(17)
بر این اساس باید گفت : اکثر فقهای ما ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند. آن عده هم که ولایت مطلقه را محدود می دانند، بدان جهت است که در طول تاریخ فقهای شیعه عملا از حکو مت ها دور بودند و با آن ها مخالف و ولایت شان ر ا قبول نداشتند.
نظریه ولایت فقیه سابقه دیرینه­ای در منابع شیعه دارد . بسیاری از فقها آن را به طور مستقل بحث کرده­اند؛ با این حال، انزوای مذهب تشیع و حاکمیت حاکمان جور باعث شد این نظریه از افکار عمومی مسلمانان فاصله بگیرد، تا جایی که بعضی آن را تئوری نوظهور بدانند.
امام خمینی این نظریه را در فرهنگ دینی احیا کرد . آن را به صورت درس رسمی، در حوزه علمیه نجف مطرح ساخت . با تشکیل حکومت اسلامی در ایران، این تئوری به واقعیت مبدل شد. ایشان برای اثبات ولایت فقیه ابتدا ضرورت تشکیل حکومت را در قالب سه دلیل(جاودانگی اسلام، جامع بودن شریعت، ماهیت قوانین اسلام) مطرح نمود.

پی‌نوشت‌ها:
1.عبدالله جوادی آملی ولایت فقیه، ص 133، نشر اسراء، قم 1378ش.
2. نساء (4) آیه 59.
3. ولایت فقیه، ص 182.
4. همان، ص 179.
5. علامه مجلسى ، بحارالانوار، ج 2، ص 144، حدیث 4، دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403ق.
6. مجله فقه، شماره 44، ص 121ـ 123.
7. حر عاملی ، وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، ح 8، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1412ق.
8.عبدالله جوادی آملی ، همان،ص179.
9. همان، ص 168.
10. شیخ مفید، المقنعه،ج 8،ص 811، 812، 721 ، دار التعارف، بیروت، 1401 ق ؛مجلّه حوزه، شماره 302/54 .
11. مجلّه حوزه، شماره 57 ـ 56 : جایگاه و قلمرو حکم و فتوا.
12. محقق کرکى ،رسائل،، ج1،ص 142،نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا.
13. مقدس اردبیلى، مجمع الفائدة والبرهان، ج12،ص 11، دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا.
14. فاضل نراقى ،عوائد الایام،ص 187 ـ 188،چاپ سنگی، بی تا .
15. میرفتاح حسینى مراغه اى، العناوین، ص352 ـ 353،نشر الاسلامیه ، تهران، بی تا.
16. شیخ محمد حسن نجفى،جواهر الکلام ،ج21،ص 397،دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1981 م.
17. همان،ج16،ص178.

بسم الله الرحمن الرحیم.من دانشجوهستم وبرای من خیلی مهم که نظروتفسیر امام خمینی(ره) درمورداین ایه ازقران چیست؟(این سوال راپرسیدم برای اینکه هرچه میگردم پیدا نمیکنم)

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز؛کلمه"الشجره الملعونه" در آيه 60 سوره اسرا آمده است.
اما منظور از آن چيست؟ بين مفسران اختلاف است. بعضي آن را درخت زقوم دانسته اند که در جهنم مي رويد(1). بعضي آن را شجره خبيثه ريا شمرده اند . در قرآن کلمه توحيد به شجره طيبه و کلمه شرک که مادر و اصل همه خباثت ها است، به شجره خبيثه تشبيه شده است.(2)
علامه طباطبايي با توجه به سياق آيات مي فرمايد: منظور از شجره ملعونه نسل و جمع به هم پيوسته اي است که در قرآن لعن شده ، باعث فتنه و گمراهي مي شوند .با توجه به اين که در قرآن مشرکان و اهل کتاب و منافقان لعن شده، مشرکان و اهل کتاب توان به فتنه انداختن مسلمانان را در زمان نزول آيات و بعد از آن نداشتند، منظور را شجره نفاق و منافقان دانسته است.(3)
در روايات هم شجره ملعونه بر"بني اميه" که نسل نفاق در اسلام بودند، اطلاق شده است.(4)
در آثار امام سخني در تفسير اين آيه نيافتيم، ولي در بعضي از آثار به شجره شرک و انانيت اشاره کرده است:
"هجرت كن از رجس ظاهرى به تنظيف بدن و لباس و به تخليه جوف از اذاى رجز شيطان، كه فضول مدينه فاضله است؛ از رجس باطنى، كه مفسد مدينه عظما و أم القرى است، به تخليه تامه و تصفيه كامله؛ و از اصل اصول و شجره ملعونه خباثت، به هجرت از انّيّت و انانيّت و ترك غير و غيريت"(5)
"عمل ريايى را با صورت مقدسى به خوردش ندهد. اگر براى خدا نيست، ترك آن اظهار كند كه اين «سمعه» ، و از شجره ملعونه ريا است و عمل او را خداوند منّان قبول نمى‏فرمايد و امر مى‏فرمايد در سجّين قرار دهند."(6)
پي نوشت ها:
1. انوار التنزيل،ج3،ص260.
2.ابراهيم(14)آيه26.
3. ترجمه الميزان،ج13،ص190.
4.همان،ص204-206.
5. سر الصلوة ،ص54 .
6. شرح چهل حديث،ص 52.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها