قيام ها و نهضت هاي شيعي

امام خامنه‌ای: امام خمینی (ره) با انقلاب خود ارزش‌های فراموش شده اسلام را‏‎ ‎‏احیا کردند و گرد و غبار غفلت را از چهره واقعی اسلام زدودند.
خدمات امام خمینی ره

پرسش:

اگر ممکنه کمی از خدمات امام نسبت به اسلام رو بفرمایید؟

پاسخ:

مقدمه:

علمای اسلام در عصر غیبت از جایگاه و نقش ویژه‌ای بر خوردارند و بر اساس روایت پیامبر صلی‌الله علیه و آله، از انبیاء بنی‌اسرائیل نیز برترند. این جایگاه ویژه مسئولیت آن‌ها را نیز در قبال اسلام سنگین‌تر از دیگران می‌کند. امام راحل (ره) به عنوان بنیان‌گذار انقلاب اسلامی به عنوان یکی از علمای طراز اول دوران خود تأثیر قابل توجهی از خود بر جای گذاشته است؛ که در این سؤال در دو بخش متفاوت خدمات ایشان نسبت به اسلام و همچنین تأیید انقلاب اسلامی از منظر آیات و روایات مورد پرسش قرار گرفته است.

در پاسخ به بخش نخست سؤال باید گفت که خدمات امام (ره) به مسلمانان و جهان بشریت بسیار پرتعداد بوده که در ادامه فقط به اختصار به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌گردد:

1. احیاء دین مبین اسلام

مهم‌ترین خدمت امام (ره) به اسلام، احیاء دین مبین اسلام بود. اقدامات مؤثری که حضرت امام خمینی (ره) در راستای اعتلای اسلام داشتند، چیزی فراتر از حد خدمات هست بلکه به تعبیری از بیانات امام خامنه‌ای بر می‌آید که امام خمینی (ره) اسلام را احیا کردند. چرا که قبل از آن از دین اسلام یک برداشت حداقلی در حد انجام تکالیف شخصی جهت جلب رضای خدای متعال بود و حال آن که بیشترین وظایف برای مسلمان واقعی در عرصه جمعی و اجتماعی تعریف شده و عبادات و وظایف فردی هم کمک کننده و به نتیجه رساننده همان اهداف اجتماعی از اسلام هستند. آن مقداری که اسلام در زمینه‌های حکومتی احکام و دستورالعمل دارد، در زمینه فردی به آن اندازه نیست، از این جهت ایشان بعد اصلی اسلام را احیا کردند و دین را از حالت انزوا خارج و به بطن جامعه کشاندند.

رهبر معظم انقلاب نیز در مواردی به نقش امام (ره) اشاره نموده‌اند:

-«قرائت‌های مختلف و ناقص اسلام همچون اسلام آمریکایی و انگلیسی و سلفی گری و اسلام رحمانی تو سری خور و اسلامی که به ‌جز آداب فردی ناظر به جنبه اجتماع نبود را کنار زد؛ نیاز است قبل از بیان خدمات حضرت امام درباره‌ی شخصت امام خمینی از زبان مقام معظم رهبری که در زمان مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران جزو نزدیک‌ ترین افراد به ایشان بودند چند کلمه‌ای را بشنویم». (1)

-«اولاً درباره‌ی شخصیت حضرت امام واقعاً نمی‌شود حرف زد. وقتى وارد بشویم، راجع به ابعاد شخصیت این عزیزِ دوران و یادگار پیغمبران حرف بزنیم، میدانیم که ناقص خواهد ماند و کامل نخواهد شد؛ وقت‌های زیاد، انسان‌های بزرگ، زبان‌های گویا لازم است تا بتوانند حیطه‌بندى کنند عظمت این شخصیت را. لذا در آن‌ باره که من نمی‌خواهم واقعاً صحبت کنم، ماها کوچک ‌تر از آن هستیم، امّا این را می‌خواهم عرض بکنم که اگر ما این مجموعه را _نظام جمهورى اسلامى و این انقلاب بزرگ و جهانى و این رستاخیز عظیمى که در دنیا به وجود آمده و رستاخیز عظیم‌ترى که در درون انسان‌ها به وجود آمده و این تحوّلى که مس‌ها را طلا کرده_کلمه‌ی طیّبه و شجره‌ی طیّبه بدانیم که هست، ریشه‌ی این شجره‌ی طیّبه، همین شخصیت عظیمى است که همه‌ چیز از او رویید. او بود که این درخت مبارک را رویاند. در روزگارى همه‌چیز بود، [امّا] او نبود و ما هیچ‌چیز نداشتیم؛ همین ایران بود، همین ملّت بود، همین موقعیت جغرافیایى بود، همین فقه بود، همین قرآن بود، همین نهج‌البلاغه بود، امّا او نبود، اگر او به‌عنوان یک شروع‌کننده و رهبر ‌-قبل از شروع نهضت-کار خودش را آغاز نکرده بود، [لذا] هیچ‌چیز نبود، هیچ‌چیز نداشتیم، روزبه‌روز عقب‌تر می‌رفتیم، روزبه ‌روز بیشتر توى سرمان می‌خورد و روزبه ‌روز بیشتر شخصیت ما هضم می‌شد. بعد او پدید آمد، قدم درصحنه گذاشت، مثل وجودى که ماهیات را هستى می‌بخشد، تحقّق می‌بخشد، مثل خورشیدى که می‌تابد و اشیاء را آشکار می‌کند، مثل روحى که به کالبدى دمیده می‌شود و اجزاى آن کالبد را زنده می‌سازد، ما را زنده کرد، ما را نمایان کرد، ما را به حرکت درآورد. آن‌وقت ارزش جغرافیایى ما، ارزش تاریخى ما، فرهنگ گذشته‌ی ما، قرآن ما، نهج‌البلاغه‌ی ما، انسان ما و ملّت ما به کارمان آمد. او کلید بود؛ او ریشه‌ی این درخت بود».

-«حقیقتاً در بین علمای دین - تا آن‌ جایی که ما شناخته‌ایم - از عصر اول، از دوران بعد از غیبت صغری تا امروز، ما هیچ‌کس را مثل امام، به این برازندگی و به این برجستگی سراغ نداریم. همه‌ی آن‌هایی که بودند، انصافاً از ایشان کوچک‌ تر بودند. البته از لحاظ علمی، مؤسسان و مجتهدان بزرگ هستند؛ اما در مجموع جهات، آن چیزی که یک شخصیت را به وجود می‌آورد، از شیخ مفید و سیّد مرتضی و محقق و علامه و دیگران و دیگران تا برسد به میرزای شیرازی و بقیه‌ی علما، انصافاً هیچ کدام با این بزرگوار قابل مقایسه نبودند. ایشان یک عالَم دیگری بود؛ یک دریای عمیق و یک اقیانوس ناشناخته بود. خدای متعال می‌دانست که او چه قدر عمیق و حاوی غرایب است». (2)

2. ارائه اسلام ناب

اسلام امام اسلام ذلت نبود و اسلام کودنی و بیکار ماندن ظرفیت‌ها نبود و اسلامی بود که اطاعت از آن اسلام باعث حیات برای مسلمانان می‌شود که به تعبیر قرآن، یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم ۖ ...؛ سوره انفال آیه 24 «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد»!

اسلام امام اسلامی بود که اطاعت از آن اسلام ناب باعث احیاء نفوس می‌شود و مقدمه تشکیل حیات طیبه هست. به فرموده مقام معظم رهبری «ایشان آرزوی انبیای اولوالعزم که تشکیل حکومت بود را محقق کردند جمهوری اسلامی، امانتِ تاریخىِ انبیای عظام الهی است. آرزوی موسی و عیسی و آرزوی همه اولیا و ائمّه بزرگوار ماست که امروز تحقّق پیدا کرده است؛ ولو ناقص». (3)

3. عمومی کردن حقایق اسلام

نقش دیگر امام (ره) این بود که حقایق اسلام و تعالیم اساسی آن را برای به سطح عامه مردم تسری دادند؛ آن معارف بلند و عظیمی که علمای مجاهد سالیان متمادی با ریاضت‌ها و مجاهدت‌های فراوان به آن مقامات عالیه رسیده بودند با بستری که حضرت امام (ره) فراهم کردند، بودند جوانانی که راه 100 ساله سیر سلوک و رسیدن به مقام قرب پروردگار را یک‌ شبه طی کردند و این‌ها به خاطر فهم جدیدی بود که مردم از اسلام پیدا کرده بودند و در بستر کارهای جمعی نصرت الهی شامل حالشان می‌شد و سنت‌های الهی مثل «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَه»(4) و یا «وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا». (5)

این سُبل های خدای متعال و دست قدرت خدا بود که مردم را همراهی و هدایت می‌کرد و نفوس را تهذیب می‌داد که نمونه‌های بارز آن در جنگ دفاع مقدس به وفور یافت می‌شود از بنا (6) گرفته تا دکترای فیزیک (7) و یا جوانی که پهلوان کشتی (8) بود و یا شهردار (9) یک شهر و یا کسی که ابتدئاً عکاس و خبرنگار جنگ بود و سپس استراتژیست نظامی لقب گرفت. (10) همه در رده اولیای الهی قرار گرفته بودند و کلامشان مثل کارکشته‌های مسیر سیر سلوک پر مغز و پرمحتوا و نافذ بود.

مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند «امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کردند؛ معنای حکومت را بیان کردند؛ معنای انسان را بیان کردند و برای مردم تشریح کردند که چه بر آن‌ها می‌گذرد و چگونه باید باشند. حقایقی را که اشخاص جرئت نمی‌کردند بگویند، ایشان به‌طور صریح نه به شکل درون گوشی، نه به شکل شب‌نامه، نه آن طوری که گروه‌ها و احزاب به صورت بسته و سلول‌های حزبی و برای کادرهای حزبی بیان می‌کنند روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کردند». (11)

4. احیا ارزش‌های فراموش شده اسلام

امام (ره) اسلام را احیاء کرد که یکی از لوازم احیاء اسلام، احیای ارزش‌های اسلامی است. ارزش‌هایی که سال ها فراموش شده بود. رهبر معظم انقلاب در این خصوص فرمودند: «امام خمینی (ره) با انقلاب خود ارزش‌های فراموش شده اسلام را‏‎ ‎‏احیا کردند و گرد و غبار غفلت را از چهره واقعی اسلام زدودند؛ و اسلام‏‎ ‎‏حقیقی را نمایان ساختند؛‏ قیام امام خمینی (ره)، برای برقراری نظام دینی بود که برگرفته از متون اصیل اسلامی بود که بر اساس آن، جد و‏‎ ‎ جهد و ثابت قدمی یک نوع مسئولیت و تکلیف دینی به حساب می‌آمد؛ و‏‎ ‎‏کسانی که در این راه با جان نثاری و فداکاری به ملکوت اعلا می‌پیوستند‏‎ ‎‏لقب شهید به خود می‌گرفتند؛ و مقام آن‌ها در حد شهدای صدر اسلام‏‎ ‎‏محسوب می‌شد». (‏12)

5. تولید ادبیات دینی

تولید ادبیات دینی نیز از دیگر خدمات امام (ره) به اسلام بود. به اعتقاد رهبر معظم انقلاب: ابتکار عمل امام خمینی (ره) در استفاده و به کارگیری مفاهیم‏ امام‏‎ ‎‏خمینی (ره) علاوه بر تألیف کتاب ‏‏حکومت اسلامی ‏‏در سخنرانی‌ها و‏‎ ‎‏خطبه‌های خود، اصطلاح‌ها و تعبیرهای زیبایی را به کار برده‌اند که برگرفته‏‎ ‎‏از قرآن و احادیث بود، مانند استکبار جهانی، مستضعفان، امت اسلامی،‏‎ ‎‏مترفین، ایام‌الله، حزب‌الله، شیطان بزرگ، طاغوت، جبار و غیره ایشان به‏‎ ‏این اصطلاح‌ها مفاهیم جدید و سیاسی و اجتماعی بخشیدند تا جایی که‏‎ ‎‏اصطلاح‌های انقلابی امام خمینی (ره) علاوه بر تشکیل یک ادبیات‏‎ ‎‏خاص، بر حالت‌ها و واقعیت‌ها اثر بسیار زیادی بر جای نهاد. به این ترتیب‏‎ ‎‏ایشان در عین حالی که عالم دینی و اندیشمند مذهبی بودند، نهایت سعی‏‎ ‎‏و تلاش خود را جهت برقراری نظام اسلامی به کار بردند. (13)

6. ایجاد حرکت اسلامی در مقابل استکبار جهانی

تقابل جبهه حق و باطل همواره در طول تاریخ مطرح بوده است؛ که متأسفانه در اغلب موارد، جبهه حق در انزوا قرار داشته و در مقابل حرکت جریان باطل، اقدامی انجام نمی‌داده است. امام (ره) این ایستادگی در برابر زیاده خواهی های جبهه استکبار و ایجاد حرکت در برابر آن‌ها بود به فرموده مقام معظم رهبری: «امروز ما شاهد تکرار تاریخ هستیم، در اوان اسلام دو ابرقدرت یعنی امپراتوری روم و ایران وجود داشتند که بر اثر جنگ‌های خونین خسروپرویز و هرتل، رهبران این دو ابرقدرت، محیطی پر از ظلم و ستم ایجاد شده بود و مردم در سخت‌ترین شرایط و مصائب می‌زیستند؛ اما خداوند با ارسال ناجی، بشر را از چنگال ستمکاران و مکر و نیرنگ شان رهایی بخشید. این دو امپراتور به عبرت‌های تاریخی مبدل شدند و بشریت آزاد، عدل و برابری برقرار و آسایش و امنیت حاکم، اطمینان و آرامش در سرزمین اسلام برقرار شد و مؤمنان با حکمت خداوند شاد شدند؛ و مستضعفان به حکومت رسیدند. (14) امام خمینی (ره) در برهه‌ای از زمان آمدند که همه جا پر از جور، فساد و ستم شده بود و انسان‌های مستضعف جانشان به لبشان رسیده بود و در حالتی پر از ترس و وحشت از دو ابرقدرت به نام های اتحاد شوروی کمونیستی از سویی و امپراتوری شیطان بزرگ از سویی دیگر به سر می‌بردند. خداوند چنین اراده کرد که طعم ذلت و ننگ و خواری را به آن‌ها بچشاند و آن‌ها را نابود و شکست خورده سازد. مردی خدایی از امت اسلامی با بانگ بلند ندا زد که: نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی؛ و یک جنبش اسلامی نیرومند را در ایران ایجاد کرد که راه هرگونه طغیان و انحراف را بر آن‌ها بست؛ به طوری که مجال فعالیت را بر خود ندیدند! امام خمینی (ره) با خضوع و ویژگی‌های منحصر خود، سنت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و اصحاب بزرگوار و اهل‌بیت مکرم علیهم‌السلام را زنده کردند به طوری که ترس از نیروهای شیطان را از دل و جان مستضعفان بیرون کردند؛ و این امر تنها شامل جهان اسلام نشد؛ بلکه تمام جهان بشری را در برگرفت». (15)

7. تحقق وحدت کلمه در امت اسلامی

تحقق وحدت کلمه در امت اسلامی از دیگر خدمات امام (ره) به اسلام بوده که رهبر انقلاب آن را خدمتی درخور تحسین نامیدند: «یکی از بزرگ‌ترین خدمات در خور تحسینی که امام خمینی (ره) به امت محمد صلی‌الله علیه و آله کردند تلاش‌های زیاد ایشان در جهت حل اختلافات بین مسلمانان به ویژه بین اهل تسنن و شیعه بوده است. طبق گفته ایشان این اختلافات، برگرفته از نیرنگ‌ها و دسیسه‌های دشمنان اسلامی در جوامع اسلامی است که البته نقش توطئه گران بین‌المللی را هم نباید نادیده گرفت». (16)

8. غربت زدایی از اسلام و کارآمد کردن دین

کارآمد سازی دین و خروج آن از انزوا و غربت، از دیگر نقش‌های امام (ره) بود. رهبر معظم انقلاب در این خصوص می‌فرمایند: «هنر بزرگ و خدمت بی‌بدیل امام خمینی (ره) این بود که اسلام را از غربت درآورد». (17) «امام بزرگوار ما به اسلام و مسلمین قوّت و عزت بخشید. امام بزرگوار با این انقلاب، مسلمانان را نشاط بخشید و اسلام را زنده کرد». (18)

9. مردمی نمودن دین

رهبران و حاکمان کشور در زمان طاغوت، مردم را عوام می‌پنداشتند و عرصه را برای تصمیم‌گیری آنان بر امورات کشور تنگ کرده بودند. ولی بعد انقلاب امام (ره) به عنوان رهبر نظام سیاسی مردم را باور کرد و به مردم اعتماد واقعی داشت و کارها را به خود مردم می‌سپرد، او نیروی لایتنهی مردم را شناخت و کشف کرد و به آن‌ها جرئت عرض اندام و قدرت اتکا به نفس در مقابل دشمنان این سرزمین را عطا کرد و مردم را مصداق قومی کرد که خدای متعال در مقابل مذمت ارتداد گران از دین در وصف قوم جدید برخاسته می‌فرماید: «...فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ (19) به زودى خدا گروهى [دیگر] را می‌آورد که آنان را دوست می‌دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند [اینان] با مؤمنان فروتن [و] بر کافران سرفرازند در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمی‌ترسند این فضل خداست آن را به هر که بخواهد می‌دهد و خدا گشایشگر داناست». (20)

پی‌نوشت‌ها:

1. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 1368/04/28

2. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) ۱۳۷۰/۰۵/۳۰.

3. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی)15/10/1373.

4. نهج‌البلاغه، خطبه 127.

5. سوره عنکبوت، آیه 69.

6. شهید عبدالحسین برونسی.

7. شهید دکتر چمران.

8. شهید ابراهیم هادی.

9. شهید مهدی باکری.

10. شهید حسن باقری.

11. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 10/11/1395.

12. داستانی ‌بیرکی علی، امام خمینی (ره) و بازسازی تفکر اسلامی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 1380، ص 122.

13. همان.

14. داستانی ‌بیرکی علی، امام خمینی (ره) و بازسازی تفکر اسلامی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 1380، ص 151.

15. همان.

16. همان.

17. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 15/03/1370.

18. مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) 14/03/1370.

19. سوره مائده، آیه شریفه 54.

20. سوره مائده، آیه 54 ترجمه فولادوند.

فاصله بين کوفه و شام حدود ده روز راه است که با احتساب بازگشت 20 روز خواهد شد. به علاوه اقامت‏ يک‏ماهه اهل بيت(عليهم السلام)در شام؛ ورود دراین زمان منافات دارد.

پرسش:
 با توجه به فاصله طولاني کربلا و دمشق آيا رسيدن کاروان اسرا در اولين اربعين امام حسين (عليه السلام)به کربلا امکان پذير است؟
 

پاسخ:
 گرچه برخي همچون سيد بن طاووس دوري مسير را دليل بر عدم امکان بازگشت اسراء در اربعين اول دانسته و گفته است: فاصله بين کوفه و شام حدود ده روز راه است که با احتساب بازگشت 20 روز خواهد شد. از اين رو اين فاصله طولاني به علاوه اقامت‏ يک‏ماهه اهل بيت(عليهم السلام)در شام، با ورود اهل بيت(عليهم السلام)در بيستم صفر به کربلا منافات دارد. اما ادله ديگري بازگشت کاروان اسراء به کربلا در نخستين اربعين را امکان پذير توصيف نموده است:
1- سيد بن طاووس خود اعتراف دارد که مسافت ‏بين کوفه و شام براي پيمودن عادي 10 روز است; زيرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت ‏بين اين دو شهر، بيست روز يا بيشتر است. از اين رو مى ‏توان باور داشت که پيک دولتي که حامل پيام مهمي بوده، راه را پنج روزه طي کرده است.
2- بعضي از طوايف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخي از قبايل هفت روزه مى ‏پيمايند. (1)
3- از شخصي به نام ابو خالد نقل مى ‏کنند که روز جمعه کنار شط فرات با ميثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاويه در شام مرد، و من روز جمعه آينده با قاصدي که از شام آمده بود ملاقات کردم و خبر از شام گرفتم، گفت معاويه از دنيا رفت و مردم با پسرش يزيد بيعت کردند. گفتم کدام روز معاويه مرد؟ گفت: روز جمعه گذشته. (2) با توجه به اين که يزيد هنگام مرگ معاويه در شام نبود و فرصتي هر چند کوتاه براي آمدن يزيد به شام و بيعت مردم با او لازم بود، اگر اين قاصد پس از بيعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حد اکثر مدت شش روز بين راه بود.
7- سرعت ‏شتر در بيابان به دوازده کيلومتر و در شتر تندرو (جماز) حتي به 24 کيلومتر در ساعت مى‏ رسد. (3) که استفاده از شتر جماز سفر کاروان در اين مدت را امکان پذير خواهد کرد.
لازم به ذکر است که شهيد قاضي طباطبايي در کتاب «تحقيق اربعين‏» نقل مى‏ کند که «ابا بکرة‏» به دستور «بسر بن ارطاة‏» از کوفه به شام هفت روزه رفت و برگشت. هر چند که به اعتقاد «طبرى‏» او از بصره به کوفه هفت روزه رفت و برگشت نه به شام. (4) مقرم در مقتل الحسين نظر اول را برگزيده است و آورده است «ابا بکره به شام رفت‏». (5)

پي نوشت ها:
1. البدايه و النهايه، ج‏8، ص‏33 و 34 ، چ‏ دوم به نقل از سيد محسن امين عاملي دمشقي.
2. رجال کشي، ص‏75؛ مامقاني،   تنقيح المقال، ج‏3، شيخ عباس قمي، نفس المهموم، ص‏129، شهيد قاضي طباطبايي،  تحقيق اربعين، ص‏34.
3. دکتر سيد رضا پاک‏نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج‏6، ص‏33.
4. تاريخ طبري، ج‏4 (ده جلدي)، ص‏127؛  استقامت، مصر، ج‏6، ص‏96.
5. خوارزمي، مقتل الحسين، پاورقي ص‏344."
 

مهمترین دستاورد دفاع مقدس ،همانا توانمند شدن دفاع در برابر متجاوزان است که با تجریات عملی که در صحنه جنگ به وجود آمد.

پرسش:
مهمترین دستاورد دفاع مقدس از نظر امام خمینی ره چیست؟
 

پاسخ:
بیان اوج و منزلت دفاع و جهاد، چه در قالب تشویق و تحریض به حضور و سبقت در آن و ذکر فضیلت مجاهدان و رزم آوران و زمینه سازان حرکت آنان و ترسیم درجات خاص و استثنایی برای شهیدان و چه در قالب نکوهش و ذمّ از سستی کنندگان، بهانه تراشان و فراریان از جنگ و جهاد، در کتاب و سنت و در کلام و مواضع امام (ره) آنقدر زیاد است که در این نوشتار تنها به ذکر مختصری از آن اکتفا نمودیم.
در زمینه ضرورت دفاع امام (ره) معتقدند که: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهان خواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت‌ها و ارزش‌های معنوی الهی¬مان نمی‌‌ شناسند. به گفته قرآن کریم هرگز دست از مقابله با ستیز با شما بر نمی‌‌ دارند مگر این که شما را از دینتان برگردانند ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست‌ها و آمریکا و ش و روی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را لکه دار نمایند» (1).
«پس راهی جز مبارزه نمانده است و باید چنگ و دندان ابرقدرت‌ها و خصوصاً آمریکا را شکست و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب نمود: یا شهادت، یا پیروزی، که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است که انشاءالله خداوند قدرت شکستن چارچوب سیاست‌های حاکم و ظالم جهان خواران و نیز جسارات ایجاد داربست‌هایی بر محور کرامت انسانی را به همه مسلمین عطا فرماید، و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شکوت همراهی نماید» (2).
امام خمینی (ره) دربارۀ دفاع از اهداف اسلامی و دستاورهای نهضت اسلامی می‌فرماید: «ما الان که با قدرت‌های بزرگ دنیا مواجه هستیم، حال دفاعی داریم یعنی ما مدافع از آن چیزهایی که نهضت ما، قیام ما برای ما هدیه آورده است و از اهداف اسلامی و از کشور اسلامی خودمان و از تمام چیزهایی که مربوط به اسلام و مربوط به کشور است در حال دفاع هستیم و در حال دفاع، بسیج باید عمومی باشد . یعنی قضیه جهاد یک قضیه است، قضیه دفاع قضیه دیگر. قضیه جهاد یک شرایطی دارد ، برای اشخاص خاصی هست، برای گروه معینی هست با شرایطی، لکن قضیه دفاع، عمومی است، مرد، زن، بزرگ، کوچک، پیر و جوان همان طوری که عقل انسان هم حکم می‌کند که اگر کسی هجوم آورد برای منزل یک کسی، اهالی آن منزل، هر یک که هست دفاع می‌کنند از خودشان» (3).
حضرت امام (ره) به استقلال فرهنگی و بازگشت به اسلام ناب سفارش زیادی می‌فرمود، چرا که بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت دارد فرهنگ آن جامعه است و فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در ابعاد اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و میان تهی خواهد  بود. امام (ره) بارها فرهنگ منحطی که در گذشته بر جامعه حاکم بوده را شدیداً مورد انتقاد قرار می‌داد و سعی در معرفی فرهنگ اصیل داشت. امام (ره) می‌فرمود:
«در صدد باشید که از غرب زدگی بیرون بیایید و گمشدۀ خود را پیدا کنید. شرق، فرهنگ اصیل خود را گم کرده است و شما که می‌خواهید مستقل و آزاد باشید باید مقاومت کنید و باید همه قشرها بنای این را بگذارند که خودشان باشند» (4).
بنیانگذار نهضت، همانند بازیگران سیاسی جهان امروز نبوده‌اند که به صورت ظاهری و مصلحت اندیشی و سوپاپ اطمینان به دفاع از محرومین و مستضعفین بپردازند بلکه به قدری برای این قشر ارزش قائل بوده‌اند که موفقیت و پیشرفت انبیاء و اولیای خدا را ناشی از حضور و حمایت مستضعفین از آنها در طول تاریخ یاد می‌کنند:

«تمام ادیان آسمانی از بین توده‌ها برخاسته است و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین در همۀ طول تاریخ به کمک انبیاء برخاسته‌اند و مستکبرین را به جای خود نشانده اند. در اسلام پیغمبر اکرم از بین مستضعفین برخاست و با کمک مستضعفین، مستکبرین زمان خودش را آگاه کرد یا شکست داد. مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند، مستضعفین به اسلام حق دارند. زیرا در طول تاریخ 1400 ساله این جمعیت بودند که کمک کردند دین اسلام را، ترویج کردند از دین اسلام... نهضت ما هم با مستضعفین پیش رفت» (5).
 سازش ناپذیری در مقابل دشمن: یکی از آفات خطرناک مبارزۀ سیاسی و پیکار نظامی، کشانده شدن جریان مبارزه به سمت خط سازش و تسلیم است. یعنی: دست کشیدن از اصول و آرمان‌ها و فدا کردن آن برای رسیدن به مسائل فرعی و کم اهمیت که معمولاً با توطئه‌های حساب شده و از قبل تعیین شدۀ دشمن، چنین خطری بر سر راه مبارزات اصولی وجود دارد . امام (ره) ضمن محکوم کردن خط سازش با دشمن، قاطعانه هشدار می‌دهند: «سازش با ظالم، ظلم بر مظلومین است، سازش با ابرقدرت‌ها ظلم بر بشر است. آنهایی که به ما می‌گویند: سازش کنید، آن‌ها یا جاهل هستند یا مزدور. سازش با ظالم، یعنی: این که دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاست» (6).
بنا براین می‌توان گفت: که مهمترین دستاورد دفاع مقدس ،همانا توانمند شدن دفاع در برابر متجاوزان است که با تجریات عملی که در صحنه جنگ به وجود آمدوبا آگاهی از نیازهای دفاعی مانند فراهم نمودن یا ساختن ادوات دفاعی ،در موقیت مناسبی قرار داریم که دشمن ،از تجاوز به ما اجتناب ورزد .روشن است که اگر ما از نظر دفاعی قوی باشیم، می‌توانیم در زمینهای مختلف به استقلال برسیم که استقلال در زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی علمی و...می تواند را ه پیشرفت ورفاه و خود کفائی را در جامعه ایجاد نماید. 
 برای آگاهی بیشتر به منابع زیر مراجعه نمایید.
مرندی، مهدی، تبیان، دفتر بیست و چهارم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.جنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی
شبانی، محمدرضا، اندیشه‌های دفاعی حضرت امام خمینی(ره)، ، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، چاپ اول، 1376.مجموعه مقالات چهارمین گردهمایی تبیین اندیشه‌های دفاعی حضرت امام خمینی(ره) 
 آیین انقلاب اسلامی، گزیده‌ای از اندیشه و آرای امام خمینی (ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1374.

پی نوشت:
1.    امام خمینی، 1368،صحیفه نور، ج20: 245- 227
2.    همان ، ج20: 245- 227.
3.    همان، ج12: 44.
4.    همان، ج11: 186.
5.    آیین انقلاب اسلامی، 1374: 291.
6.    همان، 1374: 393
 

دليل کناري گيري ابراهيم بن مالک اشتر نخعي از قيام مختار چه بود؟
ابراهيم بن مالک، شجاع و قهرمان و دوستدار اهل‌بیت (ع) و فردي که در پيروزي مختار، نقش بی‌بدیلی را دارا بود، قطعاً اگر او نبود، مختار به چنين موفقيت­هایي دست ...

به نام خدا و با سلام و خسته نباشيد خدمت شما عزيزان

دليل کناري گيري ابراهيم بن مالک اشتر نخعي از قيام مختار در سال 67 هجري قمري چه بود؟

يا عدم پيروي از مختار، درصورتی‌که مختار 4 ماه توسط زبيريان محاصره بود و ابراهيم به وي اعتنايي نکرد؟

ابراهيم بن مالک، شجاع و قهرمان و دوستدار اهل‌بیت (ع) و فردي که در پيروزي مختار، نقش بی‌بدیلی را دارا بود، قطعاً اگر او نبود، مختار به چنين موفقيت­هایي دست نمی‌یافت. او همواره در کنار مختار بود که کارهاي بسيار سنگين به عهده او بود. وي بود که در جنگ با سپاهيان يزيدیان پيروزي بزرگ را به دست آورد و ابن زياد را به قتل رساند.

علت نيامدن او به کمک مختار، دقیقاً مشخص نيست. قهرا به جهت ترس يا هوا و هوس يا حسادت نبوده. شايد او تصور کرده که اگر براي حمايت از مختار به کوفه برود، حمايت او در پيروزي مختار اثري ندارد و وي و يارانش که شيعه و هوادار اهل‌بیت بودند نيز کشته می‌شدند که اين کار پسنديده نبود، يا به اين دليل که می‌دانست اگر موصل را رها کند، امويان آنجا را تصرف می‌کنند و عرصه را بر طرفداران مختار تنگ و حکومت مختار را با مشکل جدي مواجه خواهند کرد، لذا پس از پايان کار مختار با مصعب بن زبير بيعت می‌کند به اميد این‌که بتوانند بني­اميه و يزيديان را شکست بدهند که هدف اصلي مختار بود، البته موفق نشدند و خود نيز نهایتاً کشته شد. بنابراين ما که آگاهی دقيقي از جريان نداريم، نمی‌توانیم درباره وي به بدي يا خيانت ياد کنيم. مخصوصاً که بزرگان ما، مانند علامه سيد محسن امين، علامه مجلسي و... به عظمت از وي یادکرده و اشکالي بر او وارد نکرده‌اند. در اینجا به ديدگاه برخي علماي شيعه و سني، درباره وي اشاره می‌شود:

1. علامه سيد محسن امين: ابراهيم، مردي شجاع، سلحشور و باشهامت بود. او رئيس و مدافع قبیله‌اش بوده او طبعي والا و همتي بلند داشت و حامي حق و حقيقت بود. او داراي زباني فصيح و شاعري شیرین‌زبان و هوادار و دوستدار اهل‌بیت بود. ابراهيم همانند پدرش داراي همه اين ویژگی‌ها بود و چنين فرزندي بايد شبيه پدرش باشد. (۱)

2. علامه مجلسي از قول ابن نما، (فقيه بزرگ شيعه) می‌گوید: ابراهيم (رحمة الله عليه) مظهر شجاعت، مقاومت و سلحشوري قاطع بود. او محب و دوستدار اهل‌بیت پيامبر و پرچم‌دار و دلباخته آنان بود. (۲)

 3. محمد حرزالدين: ابراهيم اشتر فردي شجاع و يکّه تاز ميدان نبرد و دوستدار اهل‌بیت بود. او در شيعه بودنش محکم و مطمئن بود؛ و نه‌تنها ازلحاظ اخلاقيات شبيه پدرش بود، بلکه صورت و هيکل ظاهرش نيز همانند پدرش مالک اشتر بود. (۳)

4. ذهبي از عالمان اهل سنّت: ابراهيم همانند پدرش از قهرمانان و بزرگان بود. او شيعه فاضلي بود. (۴)

5 ابن جوزي از عالمان اهل سنّت: ابراهيم بن اشتر داراي صدايي پرهیبت، گيرا و پرجذبه بود. (۵)

6. بلاذري از عالمان اهل سنّت: ابراهيم درحالی‌که جواني نوسال بود، شجاع نيز بود. (۶)

علامه مجلسي، درباره وي سخنان عجيبي دارد و وي را انساني می‌داند که هر گز از راه حق منحرف نشد و وي درباره او چنين می‌گوید: ابراهيم شخصي نبود که در دين خودش شک کند. او در اعتقادش گمراه نشد و هیچ‌گاه يقينش را از دست نداد. او در انتقام گرفتن از خون امام حسين علیه‌السلام مشارکت کرد. (7)

پی‌نوشت‌ها:

۱. امین، سید محسن، اعيان الشيعه، ج 2، ص 36.

۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 45، ص 366.

۳. حرزالدين، محمد، مراقد المعارف، ج 1، ص 36.

۴. ذهبي، سيراعلام النبلاء، ج 5، ص 81.

۵. ابن جوزي، المنتظم في تاريخ الامم و الملوک، ج 6، ص 52.

6. بلاذري، انساب الاشراف، ج 5، ص 224.

7. مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 349.

با وجود امام چرا مختار به خون خواهی برانگیخته شد ؟
قيام نكردن امام سجاد (ع) عوامل مختلفي داشته است؛ آنچه بيان نموديد، در باره تقيه مي تواند يكي ازدلايل باشد. اما دلايل مهم تر ديگري در بين بوده ،مثلاً يكي از...

با وجود امام چرا مختار به خون خواهی برانگیخته شد ؟

قيام نكردن امام سجاد (ع)  عوامل مختلفي داشته است؛ آنچه بيان نموديد، در باره تقيه  مي تواند يكي ازدلايل باشد. اما دلايل مهم تر ديگري در بين بوده ،مثلاً يكي از علت‏هايي كه ائمه(ع) دست به قيام نمي‏زده‏اند، نداشتن اصحاب و ياران واقعي است.

 در زمان امام سجاد وضع به گونهای بود كه امام از این وضع رنج برده و فرمود: «در تمام مكه و مدینه، بیست نفر نیستند كه ما را دوست بدارند».(1)

 جملات امام دقیقاً وضع جامعه عصر امام و عدم حمایت مردم از خاندان پیامبر را نشان میدهد. امام سجاد در چنین وضع چگونه میتوانست قیام  كند ؟!

 مهم ترين علت قيام نكردن امام سجاد(ع) نيز همين مسأله بوده است. در زمان امام حسن(ع) عده زيادي اطراف حضرت بودند، ولي بيش تر آن ها سست عنصر و بي‏وفا بودند، تا چه رسد به زمان امام زين‏العابدين.

نيز ساير شرايط در قيام لازم است كه فراهم باشد.

مي توان بين شرايط امام سجاد و مختار مقايسه انجام داد و چنين نتيجه گرفته شود:

نخست: جايگاهي كه امام سجاد در آن قرار داشت ،به عنوان امام شيعيان شرايط خاص به خود را مي طلبيد كه بسياري از اين شرائط را سايرين دارا نبودند .بنا بر اين شرائط قيام براي امام با شرائط قيام براي مختار متفاوت مي باشد .  معیار هائی كه امام در قیام رعایت می كند، با معیارهای مختار بسیار متفاوت است .

دوم :برخي شرايط براي مختار فراهم بوده است. اما براي امام سجاد فراهم نبوده .

فراهم بودن شرايط قيام براي مختار نمي‏تواند دليل بر اين باشد كه براي امام هم شرايط فراهم بوده است.

خطر شهادت و از بين رفتن نور امامت را خداوند متعال در كربلا دفع نمود . تقدير الهي بر اين رقم خورده بود كه امام سجاد چهارمين پيشواي شيعيان زنده بماند. قيام حضرت قطعا به كشته شدن وي وفقدان جبران ناپذير امام منجر مي شد . همان گونه كه با چنين عاقبتي مختار به شهادت رسيد .

آنچه در اين بين نبايد مورد غفلت قرار گيرد ، هدف قيام است ، هدفي كه امام حسين به خاطر آن به شهادت رسيد (حفظ اسلام و زدودن جهالت از دل ها)همان هدف را امام سجاد با نهضتي ديگر كه در ادامه نهضت حسيني است، ادامه داده است. ديگر نيازي به ریختن خون نبود. نيازي به انتقام گيري به وسيله امام سجاد نبود.

    پس از شهادت امام حسين«عليه السلام» حضرت امام سجاد زين‏العابدين«عليه السلام» نقش بسيار مؤثري در بيدار كردن مردم و زنده كردن مظلوميت پدر بزرگوارشان داشتند، چه در قالب خطبه ها و چه در قالب دعا و نيايش كه معارف و روشنگري هاي خويش  را به مردم ارائه مي نمود .

 يكي از كارهاي بسيار مؤثر حضرت خطبه‏هايي بود كه در راه اسارت خواند . يكي از خطبه‏ها در  مسجد امويان در شام بود . در خطبه‏ها جنايات يزيد را برملاء كرد . فضائل جدش خاتم‏الانبياء «صلي الله عليه و آله» و حضرت علي مرتضي«عليه السلام» را براي مردم بيان كرد . نقش ديگري كه حضرت ايفا كرد، گريه مستمر و عزاداري  حضرت براي پدرش بود . امام در خلال اين صحنه‏ها مظلوميت و شهادت پدر و برادران و ياران پدرش را يادآور مي‏شد. اين ها در حركت هايي كه بعد عليه حكومت بني‏اميه صورت گرفت كه منجر به سقوط خاندان آن ها شد، مؤثر بود.

پي نوشت:

1.بحار الانوار ،علامه مجلسي، ج 46، ص 143، 1403 - 1983 م ،  دار إحياء التراث العربي - بيروت .

شهید محمد علی رجایی چه كسی بود ؟
شهيد محمد علي رجايي ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد ...

شهید محمد علی رجایی چه كسی بود ؟ تفسیری از كار های وی را شرح دهید؟

شهيد محمد علي رجايي ، در سال 1312 هجري قمري در شهرستان قزوين متولد شد، تحصيلات ابتدايي را تا اخذ گواهينامه ششم ابتداي در همين شهرستان به انجام رساند. در سن چهار سالگي از وجود داشتن نعمت پدر محروم شد و تحت تكفل مادر مهربان و منيع الطبع قرار گرفت . در سال 1327 به تهران مهاجرت كرد و سال بعد يعني در 1328 وارد نيروي هوايي شد. در مدت 5 سال خدمت در نيروي هوايي ، دوره متوسطه را با تحصيل شبانه گذراند، سپس در سال 1335 به دانشسراي عالي رفت و به سال 1338 دوره ليسانس خود را در رشته رياضي به پايان برد و به سمت دبير رياضي به استخدام وزارت فرهنگ در آمد و به ترتيب در شهرستانهاي خوانسار، قزوين و تهران به تدريس ، اشتغال ورزيد.

شهيد رجائي در مدت تدريس ، هميشه آموزگاري دلسوز، پركار و شايسته بود و ضمن تدريس ، به فرا گرفتن علوم اسلامي و انجام فعاليتهاي سياسي همت مي گماشت . در سال 1340 به عضويت نهضت آزادي در آمد كه منجر به دستگيري وي (در ارديبهشت 1342) و پنجاه روز زندان شد. پس آزادي از زندان با شهيد باهنر به سازماندهي مجدد هيات موتلفه پرداخت و براي پرورش افرادي كه بتوانند نبردي مسلحانه را اداره نمايند به اعزام داوطلباني به جبهه فلسطين دست زد. در همين رابطه و براي تكميل برنامه مزبور (در سال 1350) خود شخصا به خارج از كشور سفر كرد. ابتدا به فرانسه و تركيه رفت و از آنجا عازم سوريه شد.

شهيد رجايي همگام با فعاليتهاي سياسي لحظه اي نيز از خدمات فرهنگي غافل نبود از آن جمله تدريس در مدارس كمال و رفاه ، همكاري با بنياد رفاه و تعاون اسلامي با همكاري شهيد مظلوم آيت الله دكتر بهشتي و شهيد دكتر باهنر و آيت الله هاشمي رفسنجاني .

ايشان با نهايت شجاعت و شهامت مدت دو سال ، در زندانهاي انفرادي رژيم پهلوي انواع و اقسام شكنجه ها را تحمل نمود و چون كوهي استوار مقاومت كرد. در اثر اين مقاومتها او را به زندان قصر و سپس به اوين فرستادند. او در زندان به ماهيت واقعي منافقين پي برد و از آنها تبري جست . دوران زندان مجموعا چهار سال به درازا كشيد و شهيد رجائي در سال 1357 با اوج گيري انقلاب اسلامي همراه ديگر زندانيان سياسي آزاد شد و بلافاصله وارد مبارزات سياسي و فرهنگي گرديد و به اتفاق عده اي از همكارانش براي بسيج و سازماندهي مبارزات مخفي معلمان مسلمان ، تلاش گسترده اي را آغاز كرد و موفق به ايجاد انجمن اسلامي معلمان شد. او در راه پيماييهاي عظيم سال 1357 مخلصانه و با تمام توان كوشيد و نقش موثري در فعاليتهاي تبليغاتي آنها داشت .

شهيد رجائي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در سال 1358، مسئوليت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و در زمان وزارت خود موفق به دولتي كردن كليه مدارس شد. سپس به عنوان نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي انتخاب گرديد و به دنبال تمايل مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 18/5/1359 به عنوان اولين نخست وزير جمهوري اسلامي ايران به مجلس معرفي و با راي قاطع به نخست وزيري انتخاب شد. شهيد رجائي در اين مسئوليت خطير، علي رغم اين كه به فاصله بسيار كوتاهي با توطئه عظيم استكبار جهاني در ايجاد جنگ تحميلي از سوي رژيم صدام روبرو شد و همچنين كارشكني هاي بني صدر و متحدانش و خرابكاريهاي منافقين و ساواكيها را در پيش رو داشت ، اما توانست به بهترين وجه از عهده انجام وظايف و مسئوليتهاي سنگين خود بر آيد.

به دنبال عزل بني صدر از رياست جمهوري ، شهيد رجائي با راي اكثريت مردم محرومي كه شاهد تلاشهاي صادقانه ((اين فرزند صديق ملت و مقلد با وفاي امام ((ره )) بودند به رياست جمهوري انتخاب شد. دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامي كه توان تحمل وجود اين مايه اميد مستضعفان و عنصر ارزشمند و دلسوز را نداشتند در هشتم شهريور ماه 1360 او را به همراه يار قديمي اش شهيد باهنر در انفجار دفتر نخست وزيري به شهادت رساندند. (1)

پی نوشت:

www.ghadeer.org/site/dowran/mash/ma1/raja.HTM.1     

پذیرش قطعنامه از جانب امام خمینی
امام انسان وظیفه شناس بود، لذا در مسایل مربوط به جنگ نیز بر اساس وظیفه عمل كرد.

آیا پذیرش قطعنامه از جانب امام خمینی كار درستی بود؟

حقیقت آن است كه امام راحل درعرصه های عرفان، فقه ، سیاست ...، موفقیت های چشمگیری داشت. این امر نیز موجب گردید دشمنان علیه ایشان تبلیغات نمایند. برخی- متاسفانه - تحت تاثیر این امرقرار گرفتند ، مبانی وشخصیت وی رازیرسوال بردند؛ اما امام را ملت ما و انساهای آزادی خواه دوست می دارند. و یاد او در تاریخ جاوید است. ما بر این باوریم امام انسان وظیفه شناس بود، لذا در مسایل مربوط به جنگ نیز بر اساس وظیفه عمل كرد. مطالب زیر نشان می دهد هر آنچه را امام- درمورد قطعنامه 598انجام داد، برمصلحت جامعه بوده است:

در پایان جنگ هر چند ویژگی‏های روانی و شخصیتی صدام هنوز موجود بود، چنان كه در حمله به كویت دوباره بروز كرد. ولی شرایط بین‏المللی و منطقه‏ای دیگر به هیچ وجه موافق ادامه جنگ نبودند، بنابراین در قطع‏نامه 598 شورای امنیت بسیاری از خواسته‏های مشروع و بر حق جمهوری اسلامی ایران را لحاظ كرده و عزم خود را بر پایان یافتن جنگ نمایان ساختند.

در این جا به صورت اختصار به بعضی از مهم‏ترین زمینه‏های آن اشاره می‏شود:

در سال‏های پایانی جنگ، با احساس جهانی پیروزی‏ نظامی ایران شرایط به نفع جمهوری اسلامی ایران تغییر كرده بود و اینك در كارنامه‏ نظامی ایران، نقاط درخشانی (همچون بازپس‏گیری) خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو، و نقاطی در كردستان عراق) به چشم می‏خورد. در عرصه سیاسی نیز جمهوری اسلامی ایران موفق شده بود، دوبار تلاش عراق برای ریاست بر جنبش غیرمتعهدها را، خنثی سازد و با برنامه‏ها و اقدامات تبلیغی ـ سیاسی خود، حقیقت متجاوز بودن عراق و واقعیت تساهل و تسامح جهانی را نشان دهد. از این رو ادامه‏ جنگ و منازعه به خصوص به شكلی كه در ماه‏های آخر (حمله به نفتكش‏ها و مختل شدن امنیت خلیج فارس و...) به ضرر برخی قدرت‏های بزرگ بود. از سوی دیگر پیروزی‏های نهایی ایران در جنگ و محقق شدن شعارها و آرمان‏های ایران در مورد عراق، نشانه‏ شكست كامل سیاست‏های غرب در حمایت از عراق به شمار می‏آمد. كشورهای حامی عراق به وحشت افتاده بودند. و خود عراق نیز، بعد از سالها جنگ و متحمل شدن شكست‏های پی در پی، دریافته بود كه در آن شرایط نه تنها امكان پیروزی بر ایران را ندارد؛ بلكه باید به هر ترتیب ممكن و با تمسك به هر وسیله‏ای، از شكست خود جلوگیری كند و به جنگ اشغالگرانه پایان دهد.

در چنین فضایی و پس از یأس قدرت‏های بزرگ از شكست ایران، باعث شد آنان قطعنامه‏ 598 را ـ كه بر خلاف قطعنامه‏های پیشین تا اندازه متضمن نظریات و حقوق مسلّم ایران بود ـ به تصویب برسانند. اما این قطعنامه به رغم نقاط مثبت خود، دارای نقاط ضعف و ابهامات زیادی بود، (1). و تردیدهایی را در پذیرش این قطعنامه از سوی ایران به وجود آورده بود. لذا قدرت‏های بزرگ ـ كه مصمم بر پایان جنگ بودند ـ فشارهای نظامی و سیاسی زیادی را برای قبول قطعنامه، به ایران وارد آوردند. این فشارها، عبارت بود از، دخالت مستقیم آمریكا در جنگ و حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تشدید حملات و حضور آمریكا در خلیج فارس، بمباران سكوهای نفتی ایران، بمباران شیمیایی مناطق مسكونی و جبهه‏ها از سوی عراق و... و سرانجام بر اثر این عوامل، ایران تصمیم به پذیرش قطعنامه‏ 598 و قبول آتش بس گرفت. البته قبول آن در چنین شرایطی، به فرموده امام(ره) به منزله نوشیدن جام زهر بود. ولی با توجه بشرائط ان زمان راهی جز ان وجود نداشت، و ادامه جنگ یك نوع خود كشی به حساب می امد .

مقاومت دفاع بی‏نظیر ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی، در مقابل هجوم قدرت‏های بزرگ ـ به رغم همه‏ مشكلات و ناملایمات ـ انقلاب نوپای اسلامی را بیمه و بسیاری از حقوق مسلّم ایران را تأمین نمود. هم­چنین استقلال و تمامیت ارضی كشور را تضمین كرد و به مظلومان و مستضعفان جهان، درس مقاومت در مقابل استكبار جهانی داد.(2)

پینوشتها:

1. علی‏اكبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1376، ص 243.

2. جهت مطالعه بیشتر ر.ك: جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات، ص 51 و 232 )؛ تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی، ص 137، علی‏اكبر ولایتی؛ آغاز تا پایان، سیری در جنگ ایران و عراق، محمد درودیان، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه؛ پس از بحران، هاشمی رفسنجانی كارنامه و خاطرات، 1361؛ علیرضا لطفی

چرا همسر حضرت زینب (سلام الله علیها) در کربلا حاضر نبود؟

پاسخ:
موافقان و مخالفان يك نهضت را می‌توان به سه گروه تقسيم نمود:
1- مخالفان فكرى و سياسي:
مخالفان فكرى و سياسى كسانى هستند كه با انديشه و سياست رهبر نهضت مخالف‌اند و قيام را جايز نمی‌دانند .
2- موافقان فكرى و سياسي:
اینان کسانی هستند كه با انديشه رهبر موافق و راه مبارزه عليه حكومت را همان می‌دانند که رهبر تعیین کرده است. از اين دسته می‌توان به‌عنوان ياران و انقلاب سازان نام برد.
3- افراد خير خواه ولى منتقد:
اين دسته افرادى هستند كه با ايده و سياست رهبر نهضت موافق، اما با تجزيه و تحليلى كه از اوضاع سياسى و اجتماعى دارند، به رهبر راهکارهای ديگر جهت مبارزه ارائه می‌دهند.
از برخی متون تاریخی استفاده می‌شود عبدالله بن جعفر از گروه سوم بود. وی مخالف فكرى و سياسى امام حسين(ع) نبود، بلكه از افراد دلسوز و خيرخواه بود كه به امام حسين(ع) برخى راه‌حل‌ها را پيشنهاد كرد. ازاین‌رو بعدازآن که امام تصمیم می‌گیرد که به‌سوی عرق برود ، مخالفت نمی‌کند. دلیل عدم مخالف نبودن وی نیز این است که وی به - همسر زينب(س) - اجازه داد كنار امام در كربلا حضور داشته باشد؛ حتى برخى از فرزندان او در كربلا به شهادت رسيدند.(1)
درباره عدم حضور وی در کربلا چند احتمال وجود دارد:
برخى عقيده دارند كه عبدالله بن جعفر به دليل این‌که مريض بود، در مدينه ماند، شايد در صورت تندرستي، او نيز در كربلا حضور پيدا می‌کرد.
برخی دیگر هم احتمال داده‌اند شرکت نکردن او به اشاره و فرمان امام بود تا عبدالله برای حفظ بقیه بنی‌هاشم در مکه و مدینه باقی بماند.(2)
بعضي احتمال داده‌اند از کسانی بود که به سیدالشهدا نامه نوشت و از او خواست که از سفر به عراق منصرف شود. او از این‌که نتوانسته بود در واقعه کربلا شرکت کند، تأسف می‌خورد.(3)
گرچه ظاهر جملات این است که وی مایل به شرکت در جنگ نبود، ولی نمی‌توان به‌ظاهر نامه اکتفا كرد، زیرا وی بعد از واقعه کربلا که در آن شرکت نکرد ، تأسف خورد. این نشان می‌دهد که وی اگرچه نامه‌ای مبنی بر انصراف امام از سفر به کوفه نوشت، اما وی مخالف حضور در کربلا نبود .
پی‌نوشت‌ها :
1 فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص298- 299 ،نشر معروف، قم1378.
2. دائره‌المعارف تشیع، جمعی از نویسندگان ، ج 11، ص 83.
3. جواد محدثی، همان، ص 298 ـ 299.