پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا اگر متاسفانه دختری با تحریک آلت خود،خودارضایی کرد و ارضا شد نیاز به غسل دارد؟؟؟؟؟ اگر هست نیت غسل چیست و چگونه است؟ از سایت خوبتان متشکرم واقعا برای خیلی از جوانانی مثل من که نمیدونن همچین ؟هایی رو باید از کی بپرسن خیلی مفید هستش من به خیلی ها سایتتون رو معرفی کردم

پاسخ:
در فرض سئوال اگر دختر با خود ارضایی که حرام است، ارضاء شود. باید غسل نماید و باید برای رضای خدا یا انجام دستور الهی نیت غسل کند و آن را انجام دهد و نیت آن غسل جنابت است و مانند غسل حیض و نفاس و استحاضه است فقط در نیت فرق می کند.
اما شیوه انجام دادن غسل:
غسل ترتيبى به اين صورت است كه بعد از نيّت، اوّل سر و گردن را مى‌شويد و بعد طرف راست و بعد طرف چپ را (بنابر احتياط واجب)
بايد نصف ناف و نصف عورت را با طرف راست بدن و نصف ديگر را با طرف چپ بشويد، ولى بهتر است تمام آن را با هر دو طرف غسل دهد.
براى اينكه يقين كند هر سه قسمت بدن يعنى سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملًا غسل داده، كمى از قسمتهاى ديگر را با آن قسمت مى‌شويد. (1)
پی نوشت:
1. آیت الله مکارم شیرازی، توضیح المسائل، م 377 به بعد.

خداوند با چه معیاری معصومین (ع) را انتخاب می کردند؟ اگر همان عنایتی که به معصومین داشتند به انسان های دیگر داشتند هرکسی می توانست مقام عصمت را کسب کند.

پاسخ:
مقام انبيا و ائمه (علیهم السلام)، ناشى از قابليت و شايستگى ارادى خود آن ها است؛ يعنى خداوند مى‏ دانست كه عده‏ اى از بندگانش -هر چند با استعداد معمولى و در سطح ساير افراد- به اختيار خود، بيش از ديگران و در بالاترين حدّ ممكن از استعداد خود بهره‏ بردارى مى‏ كنند. علم خداوند به شايستگى و منزلتى كه اين افراد در شرايط عادى، با سير اختيارى خويش بدان مى‏ رسيدند، سبب شد كه خداوند از ميان افراد بشر آنان را برگزيند و پاداش و موهبت ويژه را به آن ها عطا نمايد؛ چنان كه از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: "خداوند متعال، انسان‏هايى را از فرزندان آدم انتخاب كرد. تولد آن ها را پاك و بدن‏هاى آنان را پاكيزه گردانيد. آن‏ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خويش قرار داد؛ نه به جهت طلبى كه از خداوند داشته باشند، بلكه از آن جا كه خداوند، در هنگام خلقت مى‏ دانست كه از او فرمانبردارى مى‏ كنند و او را عبادت مى‏ نمايند و هيچ گونه شركى نسبت به او روا نمى‏ دارند. پس اينان به واسطه فرمانبردارى از خداوند، به اين كرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نايل شده‏ اند". (1)
و يا در دعاء ندبه درباره دليل «برگزيدگى امامان» مى‏خوانيم: «بعد ان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا الدنيه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذكر العلى والثناء الجلىّ واهبطت عليهم ملائكتك و كرمتهم بوحيك و رفدتهم بعلمك؛ (2) [آنان را برگزيدى‏] بعد از آن كه بر آن ها شرط كردى نسبت به دنيا و زينت زيورها زهد بورزند. آنان نيز اين شرط را پذيرفتند و دانستى كه آنان به آن شرط وفا دارند. پس آن ها را پذيرفتى و به خود نزديك ساختى و ياد بلند و ستايش ارجمند را براى ايشان پيش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى. به وحى خود آنان را گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود ميهمان كردى".
بر اين اساس، مقام آن ها نه تفضّلى محض و بدون دليل از جانب خداوند است و نه اكتسابى محض؛ بلكه تركيبى از هر دو عنصر است؛ يعنى نتيجه تفضّل الهى و بر اثر شايستگى ارادى خود آن ها است و علم خداوند به اين كه اين افراد در شرايط عادى، بالاترين حدّ ممكن استعداد خود را كه در نهاد هر انسان معمولى نهاده شده، در طاعت و بندگى و قرب به خداوند به كار مى‏ گيرند، سبب گرديده تا از ميان افراد بشر، آنان را برگزيند. با اعطاى موهبت علم لدنّى ضمن پاداش و اكرام خود آنان، اين افراد را راهنما و پيامبر و امام در جهت هدايت ساير افراد بشر قرار دهد و اين گونه نيست كه خداوند در حق آن ها عدالت را رعايت نكرده و با همان عنايت ما نيز داراي ملكه عصمت مي شديم.
در پايان، براي اطلاعات بيش تر مطالعه كتاب "پژوهشی در عصمت معصومان (ع)"، اثر احمدحسین شریفی، حسن یوسفیان، چاپ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، پيشنهاد مي گردد.

پي نوشت ها:
1. مجلسي، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج 10، ص 170.
2. همان، ج 99، ص 104.

با سلام و خداقوت مدتي است احساس ميكنم خدا ديگه منو دوست نداره و حرفامو نمي شنوه چي كار كنم ؟ كمكم كنيد

امیدوار هستیم که در تمام مراحل زندگی موفق باشید؛ اما در خصوص سؤال شما باید عرض کنیم که مشکل خودتان را روشن برای ما مطرح نکرده اید. ای کاش برای ما ذکر می کردید که چه چیزی باعث به وجود آمدن این احساس در شما شده و چرا فکر می کنید خداوند شما را دوست ندارد و حرف های شما را نمی شنود؟ مطمئن باشید که این احساس، وسوسه ای است که شیطان در دل شما ایجاد کرده تا شما را از خداوند دور کند؛ در حالی که خداوند نسبت به همه بندگانش مهربان است. شاعر چه خوب سروده است:
ای کریمی که از خزانه غیب گبر و ترسا وظیفه خور داری!
دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری
احساسی که مطرح کرده اید، گاهی به جهت عدم استجابت دعا برای انسان حاصل می شود و گاهی به دلیل مشکلات و موانعی که در زندگی انسان به وجود می آید، رخ می دهد؛ در حالی که اگر به اوصاف الهی توجه کنیم و به صفات پروردگار ایمان بیاوریم و بدانیم خداوند رئوف و رحیم است، در می یابیم که اگر خواسته های انسان بر آورده نمی شود، دلیلش بخل و بی مهری خدا نیست. خداوند با توجه به کمال و سعادت و مصلحت انسان، خواسته های او را اجابت می کند.
در خصوص مشکلات نیز انسان باید توجه داشته باشد که مشکلات در زندگی هر کسی کم و بیش وجود دارد و خداوند خیر و سعادت را گاهی در قالب سختی‌ها و مشکلات ظاهر می‌سازد و گاهی نیز در لباس آسایش و نعمت ها. خدا به علم نامحدود خویش می‌داند که صلاح و رستگاری چه کسی از بندگان مؤمنش در میدان مشکلات و مصایب نهفته است و کدام یک از آنان را باید در رفاه و نعمت‌ها جستجو کرد. پس باور داشته باشیم که در صورت انجام تکالیف و وظایفی که خداوند برای اهل بلا و مشکلات یا رفاه و نعمت‌ها قرار داده، هر وضعیتی برای ما پیش آید، خیر و خوشبختی ما در همان نهفته است. حُسن ظن و اعتماد به خدا، کلید بسیاری از درهای قفل شده زندگی و خوشبختی‌ها است. به خداوند حُسن ظن و اعتماد داشته باشید و مطمئن باشید که خداوند شما را دوست دارد.
در نامۀ بعدی مشکل خود را برایمان بیان نمایید تا بهتر شما را راهنمایی کنیم و یا به صورت تلفنی با شماره (09640)تماس بگیرید.
موفق باشید.

سلام خسته نباشید من خدارو خیلی دوست دارم ولی بعضی موقه ها خدا رو فراموش میکنم البته روز مررگی و کارها من رو از خدا دور کرده لطفا کمکم کنید

بندگی خدا در قدم اوّل متوقف بر معرفت و شناخت حقیقی پروردگار است. از این رو كسی كه گناه می كند، خدا را به مفهوم واقعی نمی شناسد. البته باید این نکته را یادآوری کنیم که خداشناسی و درک او به أندازه ظرف و گنجایش هر کسی متفاوت است و نباید انتظار بالایی از خود داشته باشید؛ (زیرا توقع بالا مایۀ نا امیدی و سلب روحیه شماست و این همان خواسته شیطان است) همین که متوجه شده اید خداشناسی تان دچار مشکل شده است، خود باعث پیشرفت شما می شود.
براى رسیدن به بندگی خاص خدا، باید در بینش و اعتقاد و باورهاى دینى دقت کرد. نوع بینش در نیّت انسان مؤثّر است.
اگر باور داشته باشیم که:
1)انسان، برترین مخلوقات و جانشین خدا در زمین و عصاره هستى و هدف آفرینش است.
2)طرف حساب ما در اعمالمان خداست، اوست که پاداش مى‏دهد و حتّى کارهاى جزئى را در صورت نیّت پاک، اجرى بزرگ مى‏دهد،هیچ کار کوچک و بزرگى در حساب خدا گم نمى‏شود و انسان در دنیا و آخرت، نتیجه اعمال خود را خواهد دید، خداوند، کارهاى فاسد و عیوب ما را مى‏پوشاند و خوبى‏هاى ما را آشکار مى‏سازد.
3)ارزش و قیمت انسان، «بهشت» است و انسان غیر از بهشت، خود را به هر که بفروشد، ضرر کرده است، و بد تجارتى است که انسان، «دنیا» را بهاى خود قرار دهد. مشترى اعمال انسان خداوند است و در عبادات، انسان با خدا معامله مى‏کند و با او طرف حساب است،" لبئس المتجرأن ترى الدنیا لنفسک ثمناً ". (1) هر چه داریم از خداست، او «ولىّ نعمت» و صاحب اختیار و پروردگار مهربان ماست،
4)انسان در یک دل، محبّت دو امر متضادّ را نمى‏تواند داشته باشد،(2) یا خدا دوستى یا دنیاطلبى، یا عشق به اللَّه یا عشق به دنیا و دنیا، شکوفه‏اى زودگذر است، غنچه‏اى است که براى کسى باز نشده و به کسى وفا نکرده است، و خداوند، دنیا را کالاى غرور و متاعى اندک به حساب آورده است،
5)در قیامت، همه واسطه‏ها و شفیع‏ها از کار مى‏افتند، تنها خلوص و عمل صالح و عبادات همراه با تقوا و اخلاص، سود مى‏بخشد و در آن روز، هر کس به فکر خود است و از این و آن که در دنیا به محبّت‏هایشان دل مى‏بندیم، کارى ساخته نیست و هر فردى نتیجه کار خود را مى‏بیند و محصول خویش را درو مى‏کند؛
آرى، اگر این باورها را در دل داشته باشیم، محرّک و انگیزه قوى‏تر ما، این خواهد شد که خدا مى‏خواهد و خدا مى‏پسندد و خدا پاداش مى‏دهد.
اگر ما خدا را نمى‏بینیم، او که ما را مى‏بیند. حداقل، بخاطر نعمت‏هاى او، باید شکرگزار باشیم و از نافرمانى بپرهیزیم. عالم، محضر خداست، در محضر خدا نباید گناه کرد.
جهان، سفره گسترده نعمت‏هاى الهى براى ماست، عبادت را، حتّى نه براى رسیدن به بهشت یا ترس از جهنم، بلکه بخاطر آنکه خداوند، شایسته پرستش است، باید انجام داد، و اینگونه پرستش، «عبادت آزادگان» است که امیرالمؤمنین، خدا را اینگونه عبادت مى‏کرده است.
اگر یقین داشته باشیم که در محضر خدائیم و او همه کارهاى ما را مى‏بیند و از نیّت‏هاى قلبى ما آگاه است و هر گونه عزّت و ذلّت به دست اوست، و رضاى او در مقابل دنیاى زودگذر، ارزش بیشترى دارد.
نکته : برادر گرامی،اینکه انسانهای عادی گاهی خدا را فراموش کرده و از یاد او غافل گردند، طبیعی است. برنامه های مستمر عبادی و معنوی ، مثل نماز و نیایش و ... برای رفع غفلت و حضور در محضر الهی می باشد. لذا ارتباط خود را با خدا قطع نکنید.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. امام خميني (ره)، چهل حديث، ناشر: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران.
2. سید عبد الله شبر، کتاب الاخلاق، ترجمه محمد رضا جباران، انتشارات هجرت.
پی نوشت ها:
1. مجلسی، محمدباقربن محمد تقی، بحارالانوار (ط - بیروت) ج34، ص98،دار احیاء التراث العربی،چاپ دوم،1403ق.
2. احزاب (33) آیه 4.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام، من یک ایرانی مقیم لس انجلس امریکا می باشم، می خواستم ببینم ازدواج موقت با زن مسیحی یا یهودی چه حکمی دارد و با زنانی که فیلم های مستهجن از خود به نمایش می گذارند یا اینگونه فیلم ها اجرای نقش دارند چگونه است؟ زن مسیحی که زبان عربی نمی داند، چگونه باید حکم صیغه رو بخوانیم؟ این زن از قبلا از طریق رابطه ی نامشروع بکارت خود را از دست داده آیا اذن پدر او الزامی است؟ در ضمن پاسخ رو با توجه به مرجع تقلید ایت الله مکارم بدهید با تشکر

پاسخ:
1. ازدواج موقت با زنان مسیحی و یهودی، اشکال ندارد. (1)
2. در صورتی که مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی بخوانند، می توانند با زبان خودشان بخوانند؛ ولی باید لفظی بگویند که معنای صیغه عربی را بفهماند. همچنین لازم است سایر شرایط اجرای صیغه موقت، مانند: مدت زمان عقد موقت، مهریه و امثال آن رعایت شود. (2)
3. زنانی که فیلم های مستهجن از خود به نمایش می گذارند، اگر بدکاره و مشهور به زنا باشند، بنا بر احتیاط واجب، از ازدواج با آنان باید اجتناب کرد؛ مگر این که توبه نمایند. (3)
4. اگر دختر از طریق رابطه نامشروع بکارت خود را از دست داده باشد، دختر باکره به شمار می رود و اگر مسلمان باشد، باید اذن پدر و یا جد پدری در ازدواج آنان حاصل شود. (4) اما اگر مسیحی و یا یهودی باشد، چنانچه در فرهنگ آن کشور اذن پدر و یا جد پدری را برای ازدواج دختر لازم می دانند، باید از آنان اجازه بگیرند و اگر لازم نمی دانند، اجازه گرفتن لازم نیست. (5)

پی نوشت ها:
1. آیت الله مکارم شیرازی، توضیح المسائل، مسئله 394.
2. همان، مسئله 2032.
3. آیت الله مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج 2، ص 321، سؤال 927.
4. آیت الله مکارم شیرازی، توضیح المسائل، مسئله 2037.
5. سؤال از دفتر آیت الله مکارم شیرازی (شماره تلفن: 2517840001-0098).

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سوال خودم را با دو مقدمه عرض مي‌کنمک 1- نظر شارع در احکام فقهي اين است که اگر مقدار کمي آب داريم که اگر براي وضو يا غسل مصرف شود چيز ديگري براي آشاميدن نمي‌ماند مکلف بايد به جاي وضو و غسل، تيمم بدل از وضو و غسل کند و آب را براي آشاميدن نگه دارد. 2- در مقاتل آمده است که اصحاب بزرگوار امام حسين عليه السلام در شب عاشورا، غسل شهادت مي‌کرده‌اند. (البته من خودم به مراجع رجوع نکرده‌ام از منابر نقل مي‌کنم). بنابراين تا شب عاشورا هم آب (آن هم به مقداري که افراد زيادي بتوانند با آن غسل کنند) در خيام امام حسين عليه السلام وجود داشته است. 3- با توجه به اينکه امام حسين عليه السلام، سردار فهيم و عاقبت‌انديشي بوده‌اند و نيز مي‌دانسته‌اند که فردا روز جنگ است و هوا هم گرم است چرا به قاعده فقهي 1 (که در بالا آمده است) عمل نکردند و اجازه دادند تا اصحابشان غسل کنند و نتيجه اين شود که فرداروز (عاشورا) از تشنگي اذيت شوند؟

پاسخ:
بین غسل امام حسین (علیه السلام) و یاران حضرت و بین اینکه در کربلا آب نبود، منافات نیست، زیرا آن چه که در منابع از نبود آب سخن به میان آمده، ناظر به وضع آب در روز عاشورا است، بدین معنا که در آن روز آب تمام شده بود. تشنگی سخت اهل بیت امام و اصحاب حضرت را رنج می داد، حال اینکه قبل از روز عاشورا اصحاب امام آب تهیه می کردند. البته تهیه آب سخت بود و اصحاب امام از نظر تامین آب مشکل داشتند، زیرا دشمن بعد از ششم یا هفتم محرم (1) آب را به روی امام بسته بود. دشمن با این کار در صدد ضربه زدن به امام بود. در لهوف آمده است:
عمر بن سعد با چهار هزار سوار براى جنگ با امام از كوفه بيرون شد. ابن زياد پياپى برايش نيرو مى‏ فرستاد تا آن كه در كربلا تا شب ششم محرّم بيست هزار لشكر وارد شدند. ابن سعد عرصه را بر حسين (علیه السلام) تنگ كرد و آب را روى او و اصحابش بست. (2) بستن آب روی امام معنایش این نیست که امام قبل از روز عاشورا نمی توانست آب تهیه نمایند، حال اینکه یاران امام قبل از روز عاشورا آب تهیه کردند. توجه دارید که با آب مختصری کم تر از یک لیتر می توان غسل کرد.
افزون بر آن امام وظيفه داشت امور را به روال عادي وطبيعي مديريت نمايد نه آنكه از علم غيب بهره بگيرد طبق روال معمول عمل ‌نمودند. در آن شب هم غسل نمودند. نظیر آن که امام حسین (ع) می‌دانست اگر اهل بیت را همراه خود بیاورد، آن ها به اذیت بسیار خواهند افتاد یا چنانچه سفیر خود مسلم بن عقیل را به سمت کوفیان روانه نماید، به شهادت خواهد رسید. با این وجود از این موارد خودداری نکردند.

پی نوشت ها:
1. جواد محدثی ، فر هنگ عاشورا ،ص 19، نشر معروف ، قم، 1378 ، چاپ چهارم.
2. ابن طاووس، لهوف، ترجمه مير ابو طالبى ، ص139، دليل ما.

ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه را با زبان ساده تعریف کنید؟ فرق این دو در چیست و ضرورت هر کدام برای اسلام و کشور؟؟؟؟

پاسخ:
درباره ولایت فقها - به یک اعتبار- از دو زاویه می توان بحث نمود:
یکی اصل ولایت فقیه.
دوم قلمرو آن که از آن به عنوان ولایت مطلقه و ولایت مقیده یاد می شود.
فقها درباره اصل ولایت فقیه اختلاف ندارند. اختلاف آنان درباره قلمرو ولایت فقیه می باشد که درباره قلمرو ولایت فقیه، دو دیدگاه اساسى وجود دارد:
دیدگاهى که قلمرو ولایت فقیه را بسان قلمرو حکومت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) گسترده مى داند. بر این باور است که ولیّ فقیه، در تدبیر و اداره کشور و در تمام امور اجتماعی مردم، حقّ دخالت و تصمیم گیرى دارد. از این ولایت به عنوان ولایت مطلقه و ولایت عامه یاد می شود.
این ولایت مطلق اولاً طبق مصالح عمومی جامعه است.
ثانیاً باید جنبه اجتماعی داشته باشد. بر این اساس ولایت مطلقه فقیه در تمام شئون مانند ولایت معصوم نیست؛ زیرا امام معصوم علاوه بر ولایت در امور اجتماعی، در امور شخصی مردم نیز ولایت داشتند؛ بنابراین منظور از ولایت مطلق آنان مانند ولایت معصوم است، در امور حکومت و امور اجتماعی.
طیف وسیعی از فقهای پیشین و متاخرین طرفدار این مبنا می باشند، از جمله امام خمینی می فرماید:
تمام اختیاراتی که پیامبر و امامان داشته‌اند، فقیه جامع الشرائط نیز دارا می‌باشد.(1) تمامی دلایلی را که برای اثبات امامت پس از دوران عهد رسالت آورده‌اند، درباره ولایت فقیه در دوران غیبت جاری است. عمده ترین دلیل ضرورت وجود کسانی است که ضمانت اجرایی را عهده دار باشند، ‌زیرا احکام انتظامی اسلام مخصوص عهد رسالت یا عهد حضور نیست. بایستی همان گونه که حاکمیت این احکام تداوم دارد، مسئولیت اجرایی آن نیز تداوم داشته باشد. فقیه عادل شایسته ترین افراد برای عهده دار شدن آن می‌باشد.(2)
این گفتار امام درباره ولایت مطلقه فقیه همان است که فقهای بزرگ و نامی شیعه قرن‌ها پیش گفته‌اند. از روزگاری که فقه شیعه تدوین یافت، ولایت فقیه مطرح گردید. مسئولیت اجرایی احکام انتظامی اسلامی را بر عهده فقهای جامع الشرائط دانستند. فقها این مسئله را در ابواب مختلف فقه ازجمله در کتاب جهاد، کتاب امر به معروف، کتاب حدود و قصاص و غیره مطرح کرده‌اند. از جمله مرحوم شیخ مفید (متوفای سال 413) در کتاب «المقنعه» در باب امر به معروف و نهی از منکر فرموده است:
اجرای حدود و احکام انتظامی اسلام وظیفه حاکم اسلام است که از جانب خداوند منصوب گردیده، منظور از حاکم اسلام، ائمه یا کسانی که از جانب ایشان منصوب گردیده‌اند، می‌باشند. امامان نیز این امر را به فقهای شیعه تفویض کرده‌اند تا در صورت امکان، مسئولیت اجرایی آن را بر عهده گیرند.(3)
حمزه بن عبدالعزیز دیلمی معروف به سلاّر (متوفای سال 448) در کتاب فقهی خود به نام «مراسم» می‌نویسد: امام و پیشوای شیعه اجرای احکام انتظامی را به فقها واگذار نموده و به عموم شیعیان دستور داده‌اند تا از ایشان تبعیت و پیروی کنند.(4)
شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی (متوفای سال 460) در کتاب «النهایه» فرموده: حکم نمودن و قضاوت بر عهده کسانی است که از جانب حاکم عادل (امام معصوم) مأذون باشند. این وظیفه بر عهده فقهای شیعه واگذار شده است.(5)
دیدگاه دوم که در برابر دیدگاه، اول قرار دارد که به عنوان ولایت مقیده ... یاد می شود. ولایت فقیه را محدود و قلمرو اختیار ولایت فقیه و دایره نفوذ آن را اندک پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هایى که مالکان آن ناشناخته اند، کودکانِ بى سرپرست، چیزهایی که شارع راضی به زمین ماندن آن نیست. مانند ساخت مساجد و امور عام المنفعه و... که اصطلاحاً‌ امور حسبه می گویند.
آنان معتقدند که فقیه نمى تواند حوزه اختیار خویش را بگستراند، بلکه تنها در همین چند مورد و موارد مشابه ولایت دارد. برخی علاوه بر آن، ولایت بر قضا و صدور حکم را نیز شأن فقها دانسته اند.
فقهایی چون شیخ انصاری در کتاب مکاسب و .... از طرفداران ولایت فقیه به معنای دوم هستند.(6)
امام خمینی به نقد این دیدگاه پرداخته، یاد آوری نموده است که ولایت فقیه محدود به ولایت بر مجانین و اموال یتیمان ... نیست.
امام خمینی می‌فرماید: اگر فرد لایقی که دارای دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا می‌باشد. بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند. (7)
به کتاب ولایت فقیه از آيت الله جوادی آملی مراجعه نمائید .

پی‌نوشت‌ها:
1. کتاب البیع ،امام خمینی ،ج 2 ، ص 617 - 618، سال چاپ 1421ه‍ ، تهران : مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
2. محمد هادی معرفت، ولایت فقیه، ص44 ، موسسه فرهنگی انتشاراتی "التمهید" قم.
3. همان، ص 44، به نقل از المقنعه، ص810 .
4. همان، ص 45، به نقل از المراسم العلویه، ص263 .
5. همان، به نقل از النهایه، ص 30.
6. همان، ص 50.- 54.
7 . امام خمینی، ‌ولایت فقیه،‌ ص 55، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، قم.

صفحه‌ها