۱۳۹۰/۱۰/۱۶ ۰۱:۳۱ شناسه مطلب: 58270
سلام
1- آیاتی که ولایت تکوینی را اثبات می کند چه آیاتی است؟ لطفا توضیح دهید.
2- آیاتی چون "وَكَفَى بِاللَّهِ وَلِیا" چگونه منافات با ولایت تکوینی ندارد؟
3- با تسلط بر جهان هستی و ولایت تکوینی، چرا باز ائمه نیاز به دعا دارند و با توجه به "انا بشر مثلکم" و محدود بودن به مکان و زمان چگونه این ولایت برای نبی و ائمه ثابت می شود؟
ممنون
پاسخ 1: آیات راجع به ولایت تکوینی:
به برخی از آياتى كه اشاره به ولايت تكوينى دارد، و اين كه خداى متعال هر گونه تصرف در هر موجود و هر رقم تدبير و به هر طورى كه خود بخواهد برايش ميسور و صحيح و روا است، اشاره می کنیم:
1-" أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ"؛ (1) بلكه به غير خداوند اوليايى براى خود اتخاذ كرده اند و حال آنكه اگر ولى به حقى را مى خواستند او خداوند متعال است.
2-و" ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ"؛ (2) از خداى تعالى گذشته براى شما ولى و شفيعى نيست آيا باز هم متذكر نمى شويد؟!
3- و" أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ"؛ (3) تويى ولى من در دنيا و آخرت.
4- وَ رَسُولاً إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ (4) و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائيل (قرار داده، كه به آنها مى گويد:) من نشانه اى از طرف پروردگار شما، برايتان آورده ام، من از گل، چيزى به شكل پرنده مى سازم، سپس در آن مى دمم و به فرمان خدا، پرنده اى مى گردد. و به اذن خدا، كور مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى] را بهبودى مى بخشم، و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم، و از آنچه مى خوريد، و در خانه هاى خود ذخيره مى كنيد، به شما خبر مى دهم، مسلما در اينها، نشانه اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد!
------------------------------
پاسخ 2:
مخالفت و تضادی در این جا به چشم نمی خورد. زیرا آن چه وسيله هدايت خود و ديگران بود بر اثر سوء نياتشان تبديل به وسيله گمراه شدن و گمراه كردن گشت، چرا كه آنها هيچ گاه دنبال حقيقت نبودند، بلكه به همه چيز با عينك سياه نفاق و حسد و مادي گرى مى نگريستند.
اينها اگرچه در لباس دوست، خود را جلوه مى دهند، دشمنان واقعى شما هستند و خداوند از آنها آگاه هست.
چه دشمنى از آن بالاتر كه با سعادت و هدايت شما مخالفند، گاهى به زبان خيرخواهى و گاهى از طريق بدگويى و هر زمان به شكلى به دنبال تحقق بخشيدن به اهداف شوم خود هستند.
ولى شما هرگز از عداوت آنها وحشت نكنيد، شما تنها نيستيد، همين قدر كافى است كه خداوند رهبر و ولى شما و يار و ياور شما باشد. زيرا از آنها كارى ساخته نيست و اگر گفته هاى آنها را زير پا بگذاريد جاى ترس و نگرانى نخواهد بود.(5)
----------------------------
پاسخ3:
از مفاد آيات فوق و آيات مشابه آن استفاده مى شود كه فرستادگان و اولياى خدا به فرمان و اذن او مى توانند به هنگام لزوم در جهان تكوين و آفرينش تصرف كنند و بر خلاف عادت و جريان طبيعى، حوادثى به وجود آورند، زيرا جمله هاى" ابرى" (بهبودى مى بخشم) و" أُحْيِ الْمَوْتى" (مردگان را زنده مى كنم) و مانند آن كه به صورت فعل متكلم ذكر شده دليل بر صدور اين گونه كارها از خود پيامبران است و تفسير اين عبارات به دعا كردن پيامبران و اين كه كار آنها تنها دعا براى تحقق اين امور بوده نه غير آن تفسير بى دليلى است، بلكه ظاهر اين عبارات اين است كه آنان در جهان تكوين تصرف مى كردند و اين حوادث را به وجود مى آوردند.
منتهى براى اين كه كسى تصور نكند كه پيامبران و اولياى خدا استقلالى از خود دارند و در مقابل دستگاه آفرينش دستگاهى بر پا ساخته و نيز براى اين كه احتمال هرگونه شرك و دوگانه پرستى در خلقت و آفرينش بر طرف گردد در چندين مورد از اين آيات روى كلمه" بِإِذْنِ اللَّهِ" و مانند آن تكيه شده است و منظور از ولايت تكوينى نيز چيزى جز اين نيست كه پيامبران يا امامان به هنگام لزوم و ضرورت تصرفاتى در جهان خلقت به اذن پروردگار انجام دهند و اين چيزى بالاتر از ولايت تشريعى يعنى سرپرستى مردم از نظر حكومت و نشر قوانين و دعوت و هدايت به راه راست است.
از آن چه گفته شد پاسخ كسانى كه ولايت تكوينى مردان خدا (پیامبران و امامان) را منكر مى شوند و آن را يك نوع شرك مى دانند به خوبى روشن مى گردد. زيرا هيچ كس براى پيامبران و يا امامان دستگاه مستقلى در مقابل خداوند قايل نيست، آنها همه اين كارها را به فرمان و اجازه او انجام مى دهند. ولى منكران ولايت تكوينى مى گويند كار پيامبران منحصرا تبليغ احكام و دعوت به سوى خدا است و احيانا براى انجام گرفتن پارهاى از امور تكوينى از دعا استفاده مى كنند و بيش از اين كارى از آنها ساخته نيست، در حالى كه آيه فوق و آيات مشابه آن غير از اين را مى گويد.
ضمنا از آيه اخیر استفاده مى شود كه لااقل بسيارى از معجزات پيغمبران و اولیای خدا اعمالى است كه به وسيله خود آنها انجام مى شود گرچه به فرمان خدا و استمداد از نيروى الهى است در واقع مى توان گفت معجزه هم كار پيامبران است. (زيرا به وسيله آنها انجام مى شود) و هم كار خدا است. زيرا با استمداد از نيروى پروردگار و اذن او انجام مى گردد.(6)
پی نوشت:
1.شورى( 42) آيه 9.
2.سجده(32 ) آيه 4.
3. يوسف(12 ) آيه 101.
4.آل عمران(3) آیه 49.
5.مکام شیرازی ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، نوبت اول ، ج3، ص 403.
6.علامه طباطبایی،المیزان،ترجمه موسوى همدانى سيد محمد باقر،ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعه ى مدرسين حوزه علميه قم ،1374 ش،نوبت پنجم ،ج6، ص 15 .
؛ مکام شیرازی ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374 ش، نوبت اول ، ج2، ص 558 .