پرسش وپاسخ

هدف گذاري در زندگي كاري مهم و ضروري است، براي كسب خشنودي خدا و ياري ..
جوان ها در سه زمينه كار كنند: علم، تهذيب و معنويت، ورزش.

من پسري جوان و دانشگاهي هستم و در رشته اي مهندسي تحصيل مي كنم. از آنجايي كه هدف گذاري در زندگي كاري مهم و ضروري است، براي كسب خشنودي خدا و ياري امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف و عليه السلام) سه مورد زير را به عنوان هدف انتخاب كرده ام، كه از شما مي خواهم من را مشورت دهيد كه آيا انتخاب اين سه مورد به عنوان هدف، مناسب و كافي است ؟ آيا اين سه مي توانند هدف كاملي در زندگي باشند؟

سه هدف: 1- علم(شامل برخي علوم ديني و علوم مربوط به رشته ي دانشگاهي ام)  2- ادب  و 3- جسم نيرومند.كه موارد بالا را از آيه قرآن و يك حديث انتخاب كرده ام.در سوره بقره و آيه 247 خداوند،حضرت طالوت عليه السلام را به خاطر علم و قدرت جسم برگزيدند.و در حديثي از اميرالمومنين عليه السلام داريم كه مي فرمايند: علم و ادب بهاي جان توست، پس در آموختن آن بكوش ...(تا آخر حديث).

حضرت آيت الله خامنه اي سال ها قبل در سخنراني اي كه در مورد جوانان داشتند فرمودند كه جوان ها در سه زمينه كار كنند: علم، تهذيب و معنويت، ورزش. اين چيزهايي كه شما گفته ايد تقريبا نزديك به همين چيزهايي است كه ايشان فرموده اند. واقعيت هم همين طور است كه انسان اگر داراي علم مفيد باشد و روي خودش هم كار اخلاقي انجام داده باشد و انسان مهذبي شده باشد و از نظر جسمي هم سالم باشد به جاهاي خوبي خواهد رسيد. برنامه هايي كه شما براي زندگي اتان انتخاب كرده ايد خوب است، البته همان طور كه گفته شد به جاي "ادب"، معنويت و دين داري را قرار دهيد، كه البته "ادب" را هم شامل مي شود. نكته اصلي در اين جور برنامه هاي كلي در زندگي، عمل كردن به اين برنامه هاست، وگرنه برنامه ريزي خيلي سخت نيست، مهم اين است كه تلاش صورت بگيرد تا آنها انجام شوند، ولي همان طور كه گفته ايد برنامه ريزي و ترسيم خطوط كلي زندگي هم مهم است

جوان تنوع طلب است و آنهایی كه مانع تنوع طلبی او می شوند جوان رادرك ...
مٌد و مدگرایی پدیده ای است كه در میان همه اقشار جامعه وجود دارد، اما جوانان و نوجوانان ...

برخی معتقدند: جوان تنوع طلب است و آنهایی كه مانع تنوع طلبی او می شوند جوان رادرك نمی كنند همین تنوع طلبی سبب می شودكه جوانان به دنبال مدبروند و كسانی كه بامدمخالفت می كنندتنوع طلبی جوان رادرك نمی كنند. استفاده ی جوان ازهرنوع مدلباس ومووهرنوع فیلم وموسیقی وداخل شدن درهرگروه اجتماعی چه خوب و چه بدخاصیت دوران جوانی است اگربگذاریم جوان جوانیش رابكند بعدازگذشت دوره ی نوجوانی خودش آرام میگیردوزندگی معمول وهمسان خودراازسرمی گیرد سوال: 1-آیااین گونه تنوع طلبی جوان رابرای رسیدن به آن انتخاب بزرگ یاری می كند؟ 2-آیاجوان توانایی آن رانداردكه هرنوع مد را با هدف اصلی زندگی خودمطابقت دهدوسپس استفاده كند؟ 3-آیااین عقیده به این معنانیست كه جوان هنوزبه قدرت تفكروتشخیص نرسیده وبیشترازاحساساتش تبعیت می كند؟ 4-آیاتنوع طلبی كه ریشه درروح بی نهایت طلب انسان دارد.وقتی دراین قبیل اموربه كاررود،انسان راازهدف های اصلی قافل می كند؟ 5-آیانمی توان درانتخاب مدمعیار ومیزانی تعیین كرد؟آن معیارومیزان كدام است ؟ 6-آیاپیش ازانتخاب بهترنیست منشا پیدایش آن راشناخت؟

مٌد و مدگرایی پدیده ای است كه در میان همه اقشار جامعه وجود دارد، اما جوانان و نوجوانان بیش از دیگران به این پدیده اهمیت می دهند.  امروزه با گسترش وسایل ارتباط جمعی و فناوری های جدید رایانه ای، ارتباطات گسترده ای با جوامع و فرهنگ های گوناگون یافته اند . در نتیجه موقعیت آن ها در شناخت و فهم ارزش ها، باورها و انتخاب هنجارهای مطلوب، پیچیده تر و مشكل تر شده است.  اگر از جوانی كه تحت تاثیر تبلیغات مذكور قرار گرفته و به نوعی مدگرایی را به صورت عادت در آورده است، بپرسید كه به چه علت این كار را می كند، یا مثلا فلان آرم یا كلمه روی لباس شما چه كاركردی دارد، در اكثر مواقع از او این كلمات را خواهید شنید: «خب، قشنگه!»، «برای این كه مده!»، «همه می كنند!» و ... .

این پاسخ ها گرچه سطحی به نظر می رسند، اما در یك تحلیل روان شناختی نشان دهنده‏ نوعی از «تعلّق گروهی»، «نوجویی»، «تنوّع طلبی» و گرایش جوانان به «امروزی شدن» است . كاملاً یك پدیده‏ طبیعی اما (به دلائل فرهنگی، دینی و اجتماعی)، نابهنجار در جهت ارضای این نیازها محسوب می شود.

 به نكات ذیل توجه فرمائید

1.تعریف مد:

 «مد»ها الگوهای فرهنگی ای هستند كه توسط بخشی از جامعه، پذیرفته می شوند . دارای یك دوره‏ زمانی نسبتا ًكوتاه اند و سپس فراموش می شوند. بنابراین، «مدگرایی» آن است كه فرد، سبك لباس پوشیدن و طرز زندگی و رفتار خود را طبق آخرین الگوها تنظیم كند . به محض آن كه الگوی جدیدی در جامعه رواج یافت، از آن یكی پیروی نماید. گستره‏ مد به اندازه‏ گستره‏ي زندگی انسان است و تمامی شئون آن را در بر می گیرد. تغییرات مدگونه، در: علوم و فنون نظریه ها، گرایش به جنبه های مختلف علمی، الگوهای تربیتی، سبك منش و رفتار، پوشش، آرایش، محیط آرایی و ... قابل گسترش است.

2.عوامل و زمینه های مدگرایی:

در یك نگاه كلّی و جامع نگر، مدگرایی را می توان ناشی از عوامل و زیر ساخت های تاریخی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی و روان شناختی دانست. ریشه های تاریخی مدگرایی به سال های بسیار دور بر می گردد. با نگاهی به تاریخ ایران، در عصر سلطنت فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه كه پای ایرانیان به فرنگ باز شد، تا عصر رضا شاه كه دوره‏ حسّاسی را در تاریخ ایران رقم زد، فصل متفاوتی در مدگرایی ایرانیان گشوده شد. از آن زمان كه رضا شاه با سلطه‏ سیاسی بر كشور، نحوه و شكل لباس پوشیدن مردم ایران را تغییر داد، تاكنون، مدهای مختلف در ایران (و به خصوص در بین قشر جوان)، رایج گردیده است.

3.یكی از علل روانشناختی مدگرایی در جوانان تنوع طلبی و نوگرایی آنان است. جوانی، فصل تازه ای در زندگی و سرآغاز ورود انسان به جهان پرشور و رنگارنگ است كه غرایز طبیعی در شكل دهی آن، نقش اصلی را بر عهده دارند. استقلال طلبی، تنوّع دوستی، هیجان خواهی، نقد گذشته و نوگرایی از جمله ویژگی های دوران جوانی است كه به شدّت، تمایل به امروزی شدن و نوگرایی به درجات مختلف در هر نوجوان وجود دارد . گواه نیاز وی به شكستن قالب های موجود، فاصله گرفتن از هنجارهای پیشین و رسیدن به هویتی متمایز از كسانی كه پیش از او بوده اند و همچنین گرایش به فاصله گرفتن از والدین است. این نیاز، زمانی كه نمود بیرونی به خود می گیرد و در رفتار جوان منعكس می شود، به صورت مدگرایی ظاهر می گردد.

4.مدگرایی، گرچه ریشه در نیازهای طبیعی جوانان دارد و برخاسته از روحیه‏ي نوگرایی جوانان است، اما به لحاظ آن كه مدها و مدل ها نمایانگر علایق و ارزش های مسلّط یك زمان و یك قشر خاص اند و افزون بر آن، می بینیم كه امروزه جوانان ما از مدهایی (چون: رپ، هوی متال، و ...) پیروی می كنند و ناخواسته به اموری رو می آورند كه چه بسا با فرهنگ و ارزش های اجتماعی ما در تضاد است، پس می توان گفت كه مدگرایی در جامعه‏ي ما تا حدود زیادی كاركرد منفی به خود گرفته است. پیامدهای آن، به شدّت، جوانان ما را تهدید و از هدف های اصلی زندگی غافل می كند.

5.متاسفانه منظور شما از رسیدن به انتخاب بزرگ در زندگی دقیقا مشخص نشده است؛ اما اگر به دنبال این سوال باشیم كه مدگرایی، تا چه اندازه می تواند آرمان ها و انتخاب های اساسی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد، باید گفت: در یك نگاه كلی، اسلام با همه نوع مد، مخالف نیست. اسلام، امروزی شدن و نوگرایی در سبك و شیوه‏ لباس پوشیدن را نیز به صورت كلّی پذیرفته است. آنچه اسلام با آن مخالف است، پشت پا زدن به ارزش ها (مثل: پوشش شرعی، پرهیز از اسراف، و ...)، رعایت نكردن اخلاق اجتماعی، آزادی مطلق در روابط دختر و پسر، و همانند سازی با بیگانگان است. حال اگر این پدیده های انحرافی در قالب مد به خود جوانان داده شوند و میل فطری «نوگرایی» و نیاز «امروز شدن» به لجنزار انحرافات سوق یابد، اسلام با آن مخالف است.

بنابراین می بینید كه در یك تقسیم بندی كلی، ما دو نوع مد داریم. مدهای خوب و مدهای بد. امروزی شدن نیز همین گونه است. گاه، امروزی شدن، رابطه‏ انسان را با گذشته اش (كه  سابقه‏ تاریخی و هویت فرهنگی اوست)، قطع می كند . گاه در امتداد دیروز و با حفظ تعلّقات انسان به سنّت ها و نوع ارزش های پیشین است. اسلام با این نوع تجدّد و امروزی شدن كه در راستای ارزش ها و با حفظ اصول و مبانی اعتقادی باشد، هیچ گاه مخالف نیست.

 جوان با روحیه خلاق و قدرت تفكر و تعقلش، به كمك آگاهی از منشا بروز انواع مد، می تواند مد را به گونه ای با اعتقاد خود هماهنگ كند كه با هدف اصلی زندگی او تداخل نداشته باشد.

6.معیار و میزان در انتخاب مد:

 فرهنگ، اصول و مبانی اعتقادی و ارزش های اجتماعی از اساسی ترین عناصر یك نظام اجتماعی هستند كه پایه‏ ارزیابی ما را از پدیده های اطرافمان تشكیل می دهند. رفتار ما را نسبت به آن ها تنظیم می كنند. بنابراین، در پذیرش یا عدم پذیرش الگوها و مدهایی كه در جامعه رواج می یابند، ابتدا باید رابطه‏ آن ها را با نظام ارزشی حاكم بر جامعه و اصول و مبانی مورد قبول آن مردم، مورد ارزیابی قرار داد . میزان همگرایی یا واگرایی آن ها را از یكدیگر سنجید.

 مدهای لباس، اگر در عین جذّابیت و امروزی بودن، برخاسته از فرهنگ خودی باشند و با اصول و مبانی اعتقادی و اخلاقی جامعه ما تعارض نداشته باشند، نشانه‏ خلاقیت و نوآوری جوانان ما بوده، هویت فرهنگی آنان را به نمایش می گذارند. بنابراین، باید تدابیری سنجیده شود تا مدها و مدل ها، هم نیاز به تنوع طلبی و نوجویی و میل به امروزی شدن جوانان را تأمین كنند ؛ هم جوانان ما از پیامدهای منفی مدگرایی، در امان بمانند.

علت مهجور ماندن قرآن برای استفاده های اخلاقی و جمیع فنون
مهجور بودن قرآن حقیقتی است كه وجود دارد و به بیان خود قرآن رسول خدا در قیامت از امتش ...

علت مهجور ماندن قرآن برای استفاده های اخلاقی و جمیع فنون در چیست ؟

مهجور بودن قرآن حقیقتی است كه وجود دارد و به بیان خود قرآن رسول خدا در قیامت از امتش به خدا شكایت می كند كه قرآن را مهجور گذاردند و آن را در زندگی محور قرار ندادند و معارف آن را فرانگرفتند و بدان ها در زندگی فردی و اجتماعی عمل نكردند:

«وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا ؛ (1) و پيامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند».

اما این علت یا علت های مهجور بودن چیست؟

این یك سوال دینی و قرآنی و روایی نیست كه ما جواب بدهیم؛ بلكه یك كار پژوهشی و میدانی است و باید از جهات مختلف بررسی شود و علت ها كشف گردد كه از وظیفه و ماموریت ما خارج می باشد.

از آیه فوق معلوم می شود كه علت اصلی كه پیامبر بدان جهت از امتش شكایت می كند، بی توجهی و اعراض مستكبرانه است.

اما ریز علت ها باید در یك پژوهش به دست آید.

بعض علت ها را می توان به شرح زیر نام برد:

1- معرفت نداشتن به جايگاه قرآن؛ 

2- تبليغات شوم دشمنان؛

3- زنگار گناه.

و ...

و ...

پی نوشت ها:

1. فرقان (25) آیه 30.

علت نامیدن کتاب آسمانی دین اسلام به قرآن
بین عالمان علوم قرآنی اختلاف است. بعضی آن را جامد می دانند ...

چرا قرآن را قرآن ناميدند؟

خداوند برای كتاب خود چند نام قرار داده كه از جمله مشهورترین و پر كاربرد ترین آن ها "قرآن" است

این كه این نام از ریشه ای گرفته شده و مشتق است یا جامد می باشد و اگر مشتق است، ریشه آن چیست؟ بین عالمان علوم قرآنی اختلاف است.

بعضی آن را جامد می دانند. مانند تورات و انجیل كه نام كتاب های آسمانی قبلی است و از ریشه ای گرفته نشده اند.

بعضی آن را آن را از ریشه"قرأ" به معنای"جمع و گردآوری" دانسته اند،چون قرآن  جامع ثمرات كتب پیشین است.

گروه دیگر آن را از "قرأ" به معنای "قرائت و خواندن و پیرو هم آوردن" شمرده اند ، چون قاری به هنگام تلاوت حروف و كلمات آن را به دنبال هم می آورد.

بعضی آن را مصدر به معنای "تلاوت شونده" شمرده اند.

گروهی از "قرن" به معنای "ضمیمیه كردن و نزدیك ساختن" شمرده اند. چون كلمات و حروف آن مقرون به یكدیگرند. با كیفیتی خاص با هم ارتباط و پیوستگی دارند.

بعضی از "قرینه" گرفته اند، چون آیات قرینه و مؤید یكدیگرند.

برای اطلاع بیش تر به "پژوهشی در تاریخ قرآن" از دكتر سید محمد باقرحجتی، ص23 و 24 و "تاریخ جمع قرآن كریم"از سید محمد رضا جلالی نائینی ،ص2-4مراجعه كنید

بهترين ترجمه قرآن كه تاكنون منتشر شده...
از گذشته و بخصوص بعد از انقلاب ترجمه های بسیار مفیدی از قرآن چاپ شده و...

بهترين ترجمه قرآن كه تاكنون منتشر شده، تأليف چه كسي است؟

از گذشته و بخصوص بعد از انقلاب ترجمه های بسیار  مفیدی از قرآن چاپ شده و در معرض استفاده عموم قرار گرفته است كه هر كدام مزایایی دارد  و نمی توان  یك  ترجمه را به عنوان بهترین ترجمه معرفی كرد. علاوه بر ترجمه مرحوم الهی قمشه ای كه بسیار چاپ شده، ترجمه های فراوان دیگری خوب و قابل مراجعه هستند از جمله:

- ترجمه آیت الله مكارم شیرازی؛

- ترجمه آيت الله مشكيني؛

- ترجمه دكتر فولادوند؛

- ترجمه دكتر آیتی؛

- و ترجمه های دیگر ولی ما نمی توانیم ترجمه ای را به عنوان بهترین ترجمه، تعیین كنیم.

چه لزومي دارد كه ما فارسي زبان هستيم بايد قران را عربي بخوانيم ...
اينكه قرآن را فقط بايد به زبان عربي بخوانيم، چنين دستوري وارد نشده است، اگر چه ...

چه لزومي دارد كه ما فارسي زبان هستيم بايد قران را عربي بخوانيم.مگه اين همه در قران نگفته كه چرا تفكر نميكنيد چرا انديشه نميكنيد چطور بوسيله عربي خواندن اين حرف قران محقق ميشود

اينكه قرآن را فقط بايد به زبان عربي بخوانيم، چنين دستوري وارد نشده است، اگر چه بر خواندن آيات قرآن به زبان وحي در روايات به دلايل خاصي مانند محفوظ ماندن كلمات وحي، انس مردم با زبان قرآن و داشتن وحدت زبان و...سفارش شده است و تاثير روحي و رواني مثبت و فراوان دارد. اما خواندن قرآن به زبان فارسي به اين معنا كه انسان ترجمه آن را بخواند، نيز نه تنها اشكال ندارد، بلكه چه بسا در موادي  ترجيح دارد.اينكه انسان معناي آيات قرآن را به خوبي درك كند تا بتواند هر چه بهتر و بيش تر از آن براي بهتر زيستن بهره گيرد،بسيار شايسته و ارزشمند است.

 اصولاً هدف اساسي نزول آيات براي همين است. اگر به قرائت قرآن نيز تاكيد شده،براي رسيدن به فهم آيات قرآن و به كار گيري آن در زندگي است.

اما نماز به عنوان يك عبادت بايد آن گونه كه خدا دستور داده، به جا آورده شود و خداوند و پيامبر مطابق روايات به خواندن نماز به زبان عربي دستور داده اند از اين رو هيچ فقيهي با توجه به روايات اجازه خواندن نماز با زباني غير عربي را نداده است. البته در قنوت نماز مي توان به زبان غير عربي دعا كرد.

 يكي از راه هايي كه شيطان براي دور كردن مؤمنان از قرآن به كار مي برد، وسوسه اي است كه در قلب آنان مي اندازد. خواندن قرآن كه عربي است و مفهوم آيات را متوجه نمي شويم، چه فايده دارد؟ امام خميني در جواب اين توهم اشتباه مي گويد:

".فرزندم! با قرآن اين بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، اگر چه با قرائت آن؛ و راهي از آن به سوي محبوب باز كن و تصوّر نكن كه قرائت بدون معرفت اثري ندارد كه اين وسوسه شيطان است. آخر، اين كتاب از طرف محبوب است براي تو و براي همه كس، و نامه محبوبْ محبوب است اگر چه عاشق و محبّ مفاد آن را نداند و با اين انگيزه حبّ محبوب كه كمال مطلوب است، به سراغت آيد و شايد دستت گيرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شكرانه اين كه قرآن كتاب ما است، به سجده رويم، از عهده برنيامده‏ايم."(1)

اما اين بدان معنا نيست كه فقط به تلاوت بدون فهم اكتفا كني، بلكه به ترجمه آيات هم مراجعه كن. مفهوم را هم درياب. در مفهوم تامل و تفكر كن. سعي كن زبان عربي را به حدي ياد بگيري كه با تلاوت قرآن، مضمون آن را هم حداقل در حد ترجمه دريابي.

در خواندن و روخواني قرآن هم سعي كن كه درست خواندن را فرا بگيري. حالا در تلاوت قرآن اگر هم ناخواسته و بدون توجه اشتباه بخواني، منعي ندارد، زيرا عمد نيست. نبايد به جهت امكان اشتباهات غير عمدي خودمان را از آن فيض عظيم محروم كنيم.

 هم به خواندن قرآن بها دهيم و هم به خواندن ترجمه و هم به يادگيري ترجمه و... هيچ كدام ما را از ديگري باز ندارد.

اگر هم ساعتي بخواهيم فقط با خواندن ترجمه، پيام هاي بيش تري از قرآن در يابيم و استفاده بيش تر ببريم، هيچ منعي ندارد. خواندن متن قرآن، ترجمه، نگاه كردن به سطرها ، يادگيري تلاوت و ترجمه و تفسير  و...  همه عبادت است و همگي ارزشمند هستند.

البته فراموش نكنيم كه عربي كلام خدا و فارسي ترجمه ماست. پس يقينا آثار معنوي عربي بيش تر از فارسي است. اما براي اينكه  بين كسب بركات و متوجه شدن مفاهيم آن جمع كرده باشيم، سعي كنيم هم عربي را و هم ترجمه و تفسير آن را بخوانيم.

 دين ما دعوت به كيفيت مي كند تا به كميت. از اين رو به جاي قرائت چنين صفحه از عربي  و يا فارسي به تنهايي سعي كنيم مقدار كم تري بخوانيم. اما همراه با ترجمه و يا تفسير.

پي‏نوشت‏ها:

1. امام خميني، صحيفه امام، تهران، مؤسسه نشر آثار امام، ج16، ص211

نقدهای اساسی به قرآن جدید با نام فرقان الحق كه در ظاهر شبیه قرآن است
اين قبيل تلاش هاي در واقع نوعي پاسخ در براب تحدي قرآن است ، اما بايد ديد كه ...

نقدهای اساسی به قرآن جدید با نام فرقان الحق كه در ظاهر شبیه قرآن است چیست؟

 نقد و بررسي اين قبيل محصولات ضد ديني نيازمند بررسي و كار مفصلي است كه از عهده دوستان تان در اين مركز خارج است ، اما تلاش مي كنيم به نكته دقيقي اشاره كنيم تا پاسخ قابل قبولي داشته باشيد .

اين قبيل تلاش هاي در واقع نوعي پاسخ در براب تحدي قرآن است ، اما بايد ديد كه آيا مبارزه طلبي قرآن مطالبه نمونه هايي نظير فرقان الحق است يا چيز ديگر ؛ در حقيقت بايد ديد كه ماهيت تحدي قرآن چيست ؟

 مي دانيم كه در چند جای قرآن از مخالفان خواسته شده که برای اثبات کذب بودن ادعای قرآن ، کتاب یا سوره ای مشابه ارائه دهند . این امر به عنوان مبارز طلبی یا تحدی قرآن شناخته می شود كه اين حقيقت معجزه اصلي قرآن معرفي مي گردد ، چون حقیقت اعجاز این گونه شناخته می شود که مدّعی نبوت عمل خارق العاده ای را انجام دهد و دیگران را برای همانند آن دعوت کند. اما آنان از آوردن مانند آن عاجز و ناتوان باشند(1) .

 پیامبر با آوردن قرآن ادعای نبوت کرد و مردم را به هماوردی (تحدّی) فرا خواند تا جایی که حاضر شد کافران تنها یک سوره بیاورند و از تمام جهانیان برای ساختن آن سوره کمک بگیرند.(2) اما با گذشت چهارده قرن هنوز کسی نتوانسته است در صحنه مبارزه گام بگذارد یا موفق شود؛  البته در قرآن تنها از آوردن مثل ، سخن گفته شده و جزییات این مبارزه معرفتی تبیین نشده است. به همين خاطر يكي از سوالات مهم در اين خصوص آن است كه در پرسش شما مطرح شده و در جاي خود نكته قابل تاملي است. اما بايد ديد كه واقعا مراد قرآن از آوردن مثل و مانند چيست و آيا به واقع آوردن نظير هر اثر ارزشمندي ناممكن است ؟ 

 ماهيت مبارز طلبي قرآن حقيقتي مشخص و روشن است. زيرا قرآن راهكار مبارز طلبي برای مقابله و شكست دادن افرادی بود که آن را ساخته و پرداخته ذهن بشری پیامبر یا ناشی از کمک های برخی انسان های غیر عرب معرفی می کردند. در اين موقعيت قرآن چنین مبارز طلبی را مطرح نمود تا ناتوانی ایشان از این امر را آشکار سازد .

اما در عین حال ابعاد گوناگون اعجازی قرآن كه در ادامه به آن ها اشاره مي شود و قرائن و شواهد مختلفی که در خصوص آن وجود دارد، به ضمیمه ناتوانی از مقابله به مثل با قرآن می تواند نتیجه ای مانند آسمانی بودن را برای ما در خصوص این کتاب رقم بزند ؛ به این بیان که اصولا از نظر عقلی توانمندی های بشری اموری قابل تکرار هستند . در شرایط ایده آل می توان اموری را که در گذشته از انسان ها صادر شده ، تکرار نمود .

همچنين هرچند آثاري نظير ديوان اشعار بزرگان شعر و  ادب در زمان كنوني به عنوان گنجينه هاي ادبي و ميراث ادبيات يك ملت محسوب مي شود ، اما اين امر به معناي غير قابل تكرار بودن محتوايي اين آثار نيست . چه بسا در آينده شعر ارزشمند ديگري هم خلق شود كه هرچند در فرم و محتوا با اثر قبلي متفاوتند، اما در عين حال از نظر وسعت اثر بخشي و تاثير گذاري و قابليت هاي هنري و محتوايي هم رتبه هم بلكه در مرتبه بالاتري قرار بگيرند .

 هيچ گاه عين و مانند ديوان سنايي غزنوي خلق نشده است. اما چه بسا از نظر كارشناسان فن ، ديوان صائب تبريزي در مجموع ديوان ارزشمند تر و تاثيرگذار تر از ديوان سنائي قلمداد گردد . در اين صورت بديهي است كه مي توان گفت ديوان صائب در ارزش و منزلت مثل ديوان سنايي بلكه بالاتر از اوست .

  در زمان رسول خدا( که توانایی های ادبی و فصاحت و بلاغت در زبان عرب به اوج خود رسیده و شعرایی در اوج توانایی مطرح می شوند که برترین ابیات و اشعار تاریخ عرب را سروده)هفت  اثر برتر در این زمینه از کعبه آویزان شد. ناگهان با آمدن قرآن و مبارزه طلبی و ناتوانی بزرگ ترین نامداران عرصه ادبیات عرب از مقابله به مثل این ادعا در ذهن قوت می یابد که یقینا این اثر قابل تکرار نیست و وجهی فرا بشری دارد .به يقين قرآن مثل معلقات سبعه نبود،بلکه از نظر فرم و شكل و محتوا و اثر گذاري برتر از آنان بود .

 البته بحث تحدی و مبارز طلبی قرآن از مباحث دقیق و جدی است که بررسی جزییات آن نیازمند توضیحات مفصل است ، اما حقیقت بی مانندی قرآن را باید در ابعاد گوناگون اعجاز آن جستجو نمود ؛ در واقع ابتدا نباید وجوه اعجاز قرآن را به یک یا دو وجه محدود کرد ، به این معنا که کسی تصوّر کند قرآن از لحاظ انتخاب واژه ها و آهنگین یا موزون بودن و یا فصاحت و بلاغت و مانند آن معجزه است، چنان كه برخي از آثار منحصر به فرد هنري جهان برجستگي هاي اين گونه دارند . بلکه قرآن همه ابعاد اعجاز را در خود جمع کرده است .

ابعادی از قبیل : اعجاز کلامی ،اعجاز علمی،اعجاز هنری ، اعجاز خبردادن از غیب ، نبودن اختلاف در آن ،ويژگي اين كتاب به اعتبار آورنده آن ، به اعتبار هدایتگری،قوانین و تشریعات آن و... ؛  در نتيجه اگر قرار باشد همانندی برای قرآن جستجو کرد، باید در همه این ابعاد دارای ویژگی و برجستگی باشد، نه تنها در قالب و فرم ظاهری ؛ به علاوه قرآن در ارائه این فرم و قالب هم دارای بداعت و ابتکار بوده ، هر نمونه مشابه باید دارای نوآوری و بداعت باشد، نه این که از شیوه و روش قرآن تبعیت کند .

 بر این اساس این که قرآن همه مخالفان را به مبارزه طلبیده و خواسته که در رد آن کتابی همچون قرآن یا ده سوره و یا حتی یک سوره بیاورند ، به این معنا نیست که برخی افراد گمان کرده و همانند قرآن آیاتی با معانی و الفاظ مترادف قرآن ساخته اند ؛ بلکه مشابهت در این خصوص آن است که در هر مقطع زمانی فرد یا افرادی یک مجموعه معرفتی مانند قرآن را بیاورند که هم در قالب و فرم و شکل و محتوا و هم در جامعیت و تنوع مطالب و هم در اثر بخشی فردی و اجتماعی کارکردی نظیر قرآن داشته باشد .

در واقع این حقیقت از نظر تاریخی قابل انکار نیست که قرآن در جامعه خشن و خشک عربی چنان تاثیر عمیق و تحول شگرفی ایجاد نمود که در عرض دو دهه ماهیت فرهنگی ،اجتماعي و بینشی و رفتاری یک منطقه بزرگ جغرافیایی را دگرگون نمود ؛ اگر قرار باشد کتابی چون قرآن و مثل او نوشته شود ، نه این که تعابیری به ظاهر شبیه قرآن بیاورد، بلکه باید چنین تاثیر و تحولی را در جامعه کنونی رقم بزند تا بتوان آن را همانند قرآن دانست.

بر این اساس می توان گفت که هیچ کتابی مانند قرآن و هیچ سوره ای مانند سوره های قرآن قابل ارائه نیست . در نتيجه تلاش هاي مضحكي مانند قرآن هاي نوين  كه در گذشته هم وجود داشته و اكنون تحت عناوين جديد ارائه شده، به روشني از دائره تحدي و مقابله با قرآن خارج مي شوند، زيرا اين آثار نوعي گرته برداري شكلي و محتوايي از قرآن كريم است كه ذره اي از بداعت و جذابيت و زيبايي خود قرآن را نداشته و كم ترين تاثير فردي و اجتماعي را نيز بر مخاطبان خود نگذاشته است .

 سازندگان اين آثار همه تلاش خود را در مثليت به خرج داده اند اما دقت نداشتند كه مراد قرآن از آوردن مثل ، آوردن چيزي مشابه و همانند و گرته برداري شده نيست ، بلكه همانند قرآن كتابي است با همان ويژگي ها و لوازم و آثار چشمگير .

پینوشت‏ها:

1. جعفر سبحانی، الهیات و معارف اسلامی، نشر موسسه امام صادق عليه السلام ، ص 262.

2. بقره (2) آیه 23.

قران كریم انسان محور است یا خدا محور؟
به طور كلی می توان بیان كرد :اساس و بنیان قرآن و نیز دیگر كتاب های آسمانی،خدا محوری است ...

قران كریم انسان محور است یا خدا محور؟

خوب بود پرسشگر در سوال خود به طور دقیق بیان می كردند كه مقصودشان از "محور" بودن چیست! و اما به طور كلی می توان بیان كرد :

اساس و بنیان قرآن و نیز دیگر كتاب های آسمانی،خدا محوری است.قرآن كتابی است كه از طرف خدا آمده تا بشر را به سویش رهنمون كند.امر هدایت از عالی به دانی (بالا به پایین) انجام می شود و نمی توان تصور كرد كه عالی (مرتبه بالا) به دانی (مرتبه پست) هدایت شود.

این خدای متعال است كه در قرآن خود را به بهترین شكل و مهربان ترین موجود به بشر معرفی می كند"بسم الله الرحمن الرحیم" به نام خداوند بخشنده مهربان.

 خدای متعال انسان ها را به سوی خود می خواند آن طور كه آنان نیز در مقام اعتراف این آیه را می خوانند می كنند:

"إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ" (1) ما از آنِ خدایيم و به سوي او بازمي‏گرديم!

خط سیر كلی قرآن، خدا محوری است، زیرا در تعالیم متعالی قرآن به یك نشانه آشكار توجه داده می شود و آن نشانه حق است، زیرا قرآن كلام خدا است. كلام خدا كلام حق است و حق، محور هدایت است. این زنجیره برای هدایت عالمیان و شناخت حدود و مرزهای حق و باطل است.

 قرآن تلاش می كند انسان را از نسیان و جهالت باز دارد كه اگر وارد آن نشده یا از جهالت بیرون كشد،اگر واردش شده، پس باید محوری را به انسان معرفی كند كه چرخ هستی به دورش بگردد. آن محور، محور حق( خدای متعال) است.

قرآن نوعی هستی شناسی و معرفت شناختی خاصی را تعلیم می كند كه محور آن خدای متعال است، خدای متعال این محوریت را در چهار چوب هدایت و در  آیات فراوانی از  قرآن به نمایش گذاشته است.

هدایت، مسیر  ورود به عرصه و سر زمین حق است. خدای متعال هدایت بشر را به طور مستقیم به خودش نسبت داده است و اگر بنا بود در قرآن، "خدا محوری" اصل نباشد، وجود این همه آیات هدایت كننده كه به سوی یك مقصد رهنمون می كند،فقط یك داستان یا افسانه بود كه هیچ فطرتی را بیدار نمی كرد.

خدای متعال می فرماید:

1."إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً"(2)

اين قرآن، به راهي كه استوار ترين راه ‏ها است، هدايت مي‏كند و به مؤمناني كه اعمال صالح انجام مي‏دهند، بشارت مي‏دهد كه براي آنها پاداش بزرگي است.

2." قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلي‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ" (3)

بگو: مشرق و مغرب،از آن خدا است، خدا هر كسی را بخواهد،به راه راست هدايت مي‏كند.

3."وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلي‏ دارِ السَّلامِ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلي‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (4)

و خداوند به سراي صلح و سلامت دعوت مي‏كند و هر كس را بخواهد (و شايسته و لايق ببيند)، به راه راست هدايت مي‏نمايد.و آیات فراوان دیگر كه خدا محوری را در قرآن جلوه داده است علاوه بر این آیات می توان گفت:

خدا در قرآن محور است، چون تدبیر عالم به دست اوست و كلامش آن را ثابت می كند.

خدا درقرآن محور است، چون امر هدایت تمام موجودات عالم و كل  هستی به دست اوست.

خدا در قرآن محور است، زیرا در آیات بسیاری بندگانش را به عبادت و هدایت دعوت می كند.

خدا در قرآن محور است، زیرا تنها اوست كه انسان را به مقصد نهایی می رساند و جهان ابدی را به او می نمایاند.

خدا در قرآن محور است، زیرا از تمام نشانه های هستی برای معرفی خود استفاده می كند و از همه بالاتر این كه همه موجودات حضورش را شهادت می دهند"سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلي‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ" (5)  یعنی:به زودي نشانه ‏هاي خود را در اطراف جهان و در درون جان شان به آنها نشان مي‏دهيم تا براي آنان آشكار گردد كه او حق است آيا كافي نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟!

خدای متعال می فرماید"سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ " یعنی نشانه های خود را؛ یعنی "محوریت خود را"، یعنی حقانیت خود را ،یعنی حضور خود را و سر انجام بی نهایت معنی و یعنی دیگر كه در عدد و شمارش نگنجد، سوق دادن به سوی مبدأ هستی  است و آن "محوریت" خدای متعال در نظام هستی است كه قرآن آن را به عموم مردم اعلام كرده است.

این آیه قرآن، یكی از روشن ترین و واضح ترین  پیام های الهی را به انسان ها ابلاغ می كند كه تمام هستی بر حقانیت و محوریت  خدای متعال شهادت می دهند، مخاطب این پیام اگر چه به صورت كلی همه موجودات عالم اند،اما در خطاب خاص،این اشخاص غافل اند كه باید توجه خود را به نشانه های هستی سوق دهند، نشانه هایی كه یكپارچه به حقانیت خدای متعال معترف اند.

محوریت موجب جلب توجه می شود محور بر آورنده نیاز محتاج است و موجودی كه محور است باید به نوعی در بر طرف كردن نیاز های فرد مراجعه كننده تلاش كند و اما توجه كنیم  كه وقتی محور خدا باشد تمام هستی علاوه بر رفع نیاز خود، گواه او نیز خواهند بود و این گونه "خدا محوری"هدف اصلی قرآن است و اگر در قرآن آیاتی را مشاهده می كنیم كه برای انسان فضیلت و ارزشی قایل شده: "وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلي‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً (6)

ما آدمي زادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا، (بر مركب هاي راهوار) حمل كرديم و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنان روزي داديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده‏ايم، برتري بخشيديم. و نیز  انسان را محور بعضی از امور قرار داده است، به گونه ای كه این محوریت را می توان در تسخیر موجودات عالم برای انسان فهمید:"وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْهُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ" (7) او آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است همه را از سوي خودش مسخّر شما ساخته در اين؛ نشانه ‏هاي (مهمّي) است براي كساني كه انديشه مي‏كنند!

 ولی باید بدانیم كه این همه ارزش را خدای متعال هنگام خلق این موجود به او اعطا كرده است و این گونه آیات و نمونه های دیگر از غیر از این دلیل بر "انسان محور بودن قرآن نمی شود.

علاوه بر این همین انسان با ارزش گاهی در اثر ستم به خود، به عنوان ظلوم و جهول معرفی می شود."إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً" (8)  یعنی: او بسيار ظالم و جاهل بود و چنین موجودی كه در اوج كمال و حضیض نقص قرار می گیرد، نمی تواند به عنوان محور در قرآن مطرح شود.

پی نوشت ها:

1. سوره بقره، آیه 156.

2.سوره اسراء، آیه 9.

3.سوره بقره، آیه 142.

4.سوره یونس، آیه 25 .

5. سوره فصلت، آیه 53.

6.سوره اسراء، آیه 70.

7. سوره جاثیه آیه 13.

8.سوره احزاب آیه 72.

چند خصلت خوب از قرآن براي دختران
دختران خوب است به الگوهاي قرآني اقتدا كنند. الگوهايي همچون حضرت مريم و دختران شعيب و ساره همسر حضرت ابراهيم.

چند خصلت خوب از قرآن براي دختران راهنمايي بگوييد؟

دختران خوب است به الگوهاي قرآني اقتدا كنند. الگوهايي همچون حضرت مريم و دختران شعيب و ساره همسر حضرت ابراهيم.

مريم(ع) كه:

1.  در سنين نوجواني و جواني اهل عبادت و اطاعت از خدا و خدمت به خلق بود و در قرآن آمده:

كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّي لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب(1)

هر زمان زكريا وارد محراب عبادت او مي‏شد، غذاي مخصوصي در آن جا مي‏ديد. از او پرسيد: «اي مريم! اين را از كجا آورده‏اي؟!» گفت: «اين از سوي خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بي حساب روزي مي‏دهد.»

يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ (2)

اي مريم! (به شكرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و با ركوع‏كنندگان، ركوع كن.

2. مريم كه به حفظ عفت و پاكدامني خود بهاي بسيار داد:

مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها(3)

همچنين مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت.

در راه رفتن و سخن گفتن و معاشرت با ديگران حيا و عفت و طهارت روح خود را بروز دهند:

فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشي‏ عَلَي اسْتِحْياءٍ (4)

يكي از آن دو (دختران حضرت شعيب) به سراغ او آمد در حالي كه با نهايت حيا گام برمي‏داشت.

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا(5)

به گونه‏اي هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد.

پي نوشت ها:

1. آل عمران(3) آيه 37.

2. همان، آيه43.

3. تحريم(66) آيه 12.

4. قصص(28) آيه 25.

5. احزاب (33) آيه 32.

کیفیت نماز شب
نماز شب در مجموع يازده ركعت است كه هشت ركعت آن به صورت چهار تا دو ركعتي (شبيه نماز صبح )خوانده مي شود و دو ركعت . . .

نماز شب چند ركعت است و چطور خوانده ميشود ؟

نماز شب در مجموع يازده ركعت است كه هشت ركعت آن به صورت چهار تا دو ركعتي (شبيه نماز صبح )خوانده مي شود و دو ركعت (شبيه نماز صبح )به نيت نماز شفع و يك ركعت به نيت نماز وتر خوانده مي شود. در ركعات نماز ها يك حمد و يك سوره دلخواه خوانده مي شود. اما بهتر است در قنوت نماز وتر اين اذكار گفته شود: هفت مرتبه «هذا مقام العائذ بك من النار»، هفتاد مرتبه استغفرالله ربي و اتوب اليه، سيصد مرتبه الهي العفو، و دعا و استغفار براي چهل مومن.(1)

پي نوشت:

1. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، كيفيت نماز شب، حواشي

صفحه‌ها