پرسش وپاسخ

اگر كسي توجه داشته باشد كه قرآن كتاب خداست، هدايت و نور است، خدا خواسته كه كتابش تلاوت شود، اين كتاب را به عنوان اين كه كتاب خداست ببويد و ببوسد و بر ديده نهد و اكرام كند و تلاوت نمايد، طبيعي است كه نور و هدايت و معنويت نصيبش مي شود و به مطلوب مي رسد.

تلاوت قرآن به عنوان اين كه كتاب محبوب حقيقي است و دوست دارد كه به آن توجه شده و تلاوت گردد، مفيد و نور آور و هدايت بخش است و با خواندن از رو هم به هدفتان مي رسيد.

البته طبيعي است كه اگر  تلاش كنيد و ضمن خواندن ترجمه آن، در معاني آن هم دقت و تامل كنيد و به دستورهايش عمل كنيد، هدايت گري و تاثير گذاري اش بيش تر مي شود. اگر هنوز با ترجمه آن آشنا نشده و نمي توانيد در آن تامل كنيد و معناي آياتش را بفهميد، نبايد خود را از تلاوت و روخواني آن محروم كنيد، بلكه بايد در ضمن تلاوت و روخواني قرآن، در جهت يادگيري ترجمه و تفسير آن هم تلاش كنيد تا اثر گذاري اش بيش تر شود.

براي آشنايي بهتر با قرائت قرآن و رسيدن به مطلوب بيشتر مي توانيد از كتاب «حلية القرآن » در دو سطح يك و دو  استفاده نماييد.

در پايان به چند آثاري كه در خواندن قرآن (حتي روخواني ) وجود دارد اشاره مي كنيم:

 امير المومنين (ع) مي فرمايد: الْبَيْتُ الَّذِي يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْآنُ وَ يُذْكَرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ يُضِي‏ءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يُضِي‏ءُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّيُّ لِأَهْلِ الْأَرْض؛ (1) خانه اي كه در آن قرآن تلاوت مي شود، بركتش زياد مي شود. فرشتگان در آن حضور مي يابند. شياطين از آن دور مي شوند. آن خانه براي ساكنان آسمان نور ببخشند، همچنان كه براي ساكنان زمين نور مي بخشند.

پي نوشت ها:

 1. شيخ كليني، اصول كافي، دار الكتب الإسلامية - طهران، 1365 ه ش، ج 2، ص610.

كار شما، هيچ اشکالی ندارد.و دليلي بر گناه بودن كار شما وجود ندارد؛ زيرا نه توهين به قرآن است، نه بدعت است و نه... . از آن طرف، شما در صدد بهتر فهميدن هستيد و قصدتان خير است. پس كارتان جايز است و چه بسا براي خودتان بهتر از روشي باشد كه در مسجد اعمال مي شود؛ اما انجام آن در مسجد جالب نيست؛ زيرا منظور از خواندن يك صفحه قرآن و ترجمه اش در مسجد، رسيدن به ثواب تلاوت قرآن و آشنا شدن با مضامين قرآن براي عمل به آن و ترويج قرآن در جامعه است و اين منظورها با خواندن پيوسته يك صفحه از قرآن و سپس ترجمه آن، بهتر عملي مي شود تا اين كه يك آيه يك آيه اول عربي و سپس ترجمه اش خوانده شود. حداقل روش معمول در مسجد از نظر عموم پذيرفتني تر است. از اين رو، خوب است شما عزيزان در مسجد مانند بقيه عمل كنيد و بعد در جلسه خودتان يا در قرآن خواندن فردي خودتان، آن گونه كه بهتر مي دانيد عمل كنيد. هدف خواندن قرآن و فهميدن و عمل كردن به آن است، چه به صورتي كه شما مي پسنديد و چه به صورتي كه در مسجد معمول است. 

اين گونه نيست كه براي همه متفكران، حقانيت اسلام با دليل و برهان، روشن و آشكار شده و آنان از ايمان آوردن خودداري ورزيده باشند

ما در مورد تك تك افراد نمي توانيم نظر بدهيم؛ زيرا خبر و اطلاع از درون و برون آنان نداريم؛ ولي اجمالا اين كه اثبات حقانيت يك مطلب و دين براي افراد خارج از آن مكتب و توسط افراد خبره و مخلص، كم اتفاق مي افتد تا آنان بعد از شناخت ايمان بياورند.

ديگر اين كه پذيرش دين با تبعات غالباً ناخوشايند و دردناك آن بعد از اثبات حقانيت آن از جانب افرادي كه ساليان طولاني تابع دين ديگر، به خصوص دين آبا و اجدادي بوده اند، كار آساني نيست. كم هستند افرادي كه در جدال بين جاذبه حقيقت و جاذبه تقليد، از دين آبا و اجدادي به سوي حق بروند و بر دين موروثي خود پشت كنند و حاضر باشند در اين راه، همه عواقبش را بپذيرند.

بسياري از افراد نيز در باطن و ضمير خود به حق و حقيقت رو مي آورند؛ ولي ترس از دست دادن موقعيت يا ترس از مطرود شدن و ... سبب مي شود كه اين گرايش خود را پنهان نگه داند و ظاهر نكنند.

ما به فرموده امير مؤمنان امام علي (ع) بايد تابع حق باشيم و حق را با برهان و استدلال و دليل بپذيريم، نه با افراد. ايمان آوردن ديگران يا نياوردن آنان، هرچند بزرگ باشند، نبايد ملاك ما در پذيرش يا نپذيرفتن حق باشد.  

در مورد ديگران هم، حتي الامكان نبايد قضاوت كنيم؛ زيرا چه بسا آنان به آنچه از حق شناخته اند، گردن نهاده اند و ما خبر نداريم و يا ايمان خود را پنهان داشته اند يا در نشناختن معذور بوده اند يا  ايمان نياورده اند؛ هرچند عناد هم نورزيده اند يا... .

 

بهتر آن است كه هر تلاوتي با "بسم الله الرحمن الرحيم" شروع شود و گفتن "اعوذ بالله من الشيطان الرجيم" هم به تنهايي كافي است و جمع هر دو هم خوب است و مانعي ندارد. 

در مورد گوش دادن به تلاوت قرآن آمده:

وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (1)

هنگامى كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد و خاموش باشيد شايد مشمول رحمت خدا شويد!

اين آيه امر مي کند که هنگام شنيدن قرآن سکوت کنيد و به قرآن گوش دهيد.

البته در اين که آيا هميشه و در همه جا گوش دادن و سکوت کردن واجب است يا در فقط در نماز جماعت هنگاهي که امام حمد و سوره را مي خواند ، اختلاف است و روايات هم در اين مورد يکسان نيست و سکوت و گوش دادن هنگام تلاوت امام واجب است و در بقيه موارد اختلاف است که بايد به کتب فقهي مراجعه شود.

با توجه به آيه بالا هنگامي که قرآن تلاوت مي شود سزاوار است که سکوت شود و گوش داده شود و اگر کسي عمدا يا از جهت مخالفت با اين دستور سکوت نکند و گوش ندهد ، گناه کرده است. اما اگر گوش نکردن او همراه با احترامي نباشد حرام نيست. اما اين که لال از دنيا مي رود، روايتي نيافتيم.

در برنامه زنده تلويزيوني هم اگر مجري سلام کند، جواب او واجب نيست.

پي نوشت ها:

1. اعراف (7) آيه 204.

 

در مورد ترتيب فعلي قرآن ، نظر مورد اتفاقي نيست ،بلكه تقريبا سه نظر در اين زمينه وجود دارد:

 

1- گروهي همان طور كه ترتيب آيات در سوره ها را توقيفي مي دانند ، ترتيب فعلي سوره هاي قران را هم توقيفي مي دانند(1) . مي گويند حضرت جبرئيل قرآن را مطابق ترتيبي كه در لوح محفوظ داشت، بر پيامبر تلاوت مي فرمود . اين تلاوت در سال آخر عمر رسول خدا دو بار تكرار شد . به دستور پيامبر كاتبان وحي آيات و سوره ها را به همان ترتيب تنظيم كردند. 

آنان بر اين باورند كه كاتبان وحي به خود اجازه نمي دادند بدون سوال از پيامبر آيه  يا سوره اي را در جايي قرار دهند . تنظيمات مطابق دستور پيامبر انجام مي شد. قرآن در زمان رسول خدا به همين گونه ترتيب داده شد ،ولي بين دو جلد واقع نشد ( چون نزول تا آخر عمر پيامبر ادامه داشت).

آنان به روايتي هم استناد مي كنند كه مطابق آن رسول خدا درود جبرئيل را به ابي بن كعب رسانده و خود را مأمور شمرده قرآن را بر او  بخواند . به تقاضاي ابي بن كعب فضيلت قرائت سوره هاي قرآن را به ترتيبي كه در مصحف فعلي موجود است يادآوري مي كند . 

2- گروه دومي ترتيب فعلي را محصول اجتهاد صحابه مي شمرند ، به دليل اين كه صحابه  قرآن هاي خود را به نظم و ترتيب ديگر نگاشته بودند، از جمله ترتيب مصحف امام علي كه مطابق ترتيب نزول بوده است.

3- گروه سوم بر اين نظرند كه مقداري از نظم موجود از رسول خدا رسيده و بقيه اش را اصحاب ترتيب داده اند . 

گر چه رأي اول به نظر ما قابل قبول تر است، ولي نمي توان از دلايل قول دوم هم چشم پوشيد و با توجه به آن نظر قطعي مشكل است. (2)

در مورد اين كه عبارت "بسم الله الرحمن الرحيم" عبارتي قرآني است ، هيچ اختلافي نيست ،زيرا اين عبارت جزيي از آيه 30 سوره نمل است  . بحث در اين است كه آيا اين عبارت در ابتداي سوره هاي قرآن جز توبه ، در وحي تكرار شده يا اين كه نويسندگان اين عبارت را در ابتداي سوره ها- جز سوره توبه- گذاشته اند؟

شيعه به اجماع و به تبعيت از امامانش، آن را در ابتداي سوره هاي قرآن- جز توبه- از وحي دانسته است كه در سوره  حمد مستقلا يك آيه شمرده شده، ولي در يقيه سوره ها جزئي از آيه اول مي باشد .

بعض اهل سنت نظر شيعه را بر گزيده اند .ابن عباس و عبد الله بن مبارك آن را در ابتداي همه سوره ها جز توبه از وحي مي دانند . شافعي هم در يكي از قول هايش بر اين نظر است.

بعض ديگر آن را در ابتداي سوره حمد از قرآن و وحي مي دانند . در بقيه سوره ها از وحي نمي دانند. شافعي در قول ديگرش  آن را فقط در ابتداي حمد از وحي مي داند . در ابتداي بقيه سور از وحي نمي داند.

گروه سوم هم فقط آن را جزيي از آيه 30 نمل شمرده اند كه توسط نويسندگان مصاحف از همان ابتدا در اوايل سوره ها جز توبه نهاده شده است. (3)

پي نوشت ها:

1. قرآن هرگز تحريف نشده است ، علامه حسن زاده آملي .

2. تاريخ قرآن كريم ، سيد محمد باقر حجتي ، ص85-92؛تاريخ جمع قرآن كريم ،سيد محمد رضا جلالي نائيني.

3. البحر المديد،ج1،ص52؛ التحرير و التنوير،ج1،ص137.

فهرست هر كتابي بر اساس آنچه در كتاب موجود است ، تنظيم مي شود. شايد سؤال شما اين باشد كه چرا قرآن بر اساس ترتيب نزول تدوين و جمع آوري و تنظيم نشده است.

ترتيب آيات در سوره ها غالبا همان ترتيب نزول است، جز تعداد محدودي آيه كه وقتي نازل شدند، رسول خدا دستور داد آن ها را در فلان جايگاه قرار دهيد.(1) از اين رو قريب به اتفاق عالمان شيعه و سني ترتيب همه آيات را طبق دستور رسول الله مي دانند. فقط بعضي از عالمان شيعه ترتيب بعضي از آيات ( تعداد بسيار محدودي) را مطابق اجتهاد صحابه مي شمارند.(2)

در مورد ترتيب سوره ها هم غالب عالمان بر اين نظرند كه اين ترتيب هم طبق دستور شخص پيامبر است (3).

قرآن به صورت مكتوب نازل نشده، بلكه آيات بر قلب پيامبر نازل شده ؛رسول خدا آن ها را بر مردم تلاوت كرده، جايگاه آيات و سوره ها را شخصا معين نموده، به همين اعتبار در خود قرآن و در كلام پيامبر از آن به عنوان "كتاب" ياد شده و سوره حمد "فاتحه الكتاب" خوانده شده است.

بنابر اين قرآن در زمان خود پيامبر اين شكل كلي را يافت. البته اين نظم و نظام در بيانات پيامبر بود، ولي تا آخر عمر پيامبر قرآن به صورت يك كتاب بين دو جلد ارائه نشد، زيرا تا اواخر عمر ايشان باب وحي باز بود . به همين جهت پيامبر به امام علي(ع) دستور داد قرآن را طبق دستورات ايشان تنظيم كند. با شرح و تفسير و بيان، ارائه نمايد كه حاصل زحمات امام قبول نشد. مدت كمي بعد، افرادي براي انجام اين كار تعيين شدند . قرآن را طبق دستور ها و رهنمود هاي پيامبر تنظيم و ارائه كردند . زمان عثمان، همين قرآن در چند نسخه تكثير شد . مصحف هاي شخصي جمع آوري و معدوم شد تا اختلاف حاصل نشود.

پس نظم موجود بنا به نظر اكثر عالمان همان نظمي است كه رسول خدا به اذن خدا تعيين كرده و نمي دانيم چرا  اين نظم بر نظم نزول ترجيح داده شده است. در اين مسائل تابع امر خدا و رسول هستيم و به دليل امر خدا و رسول آگاهي نداريم.

 

پي نوشت ها:

1جلالي نائيني، تاريخ جمع قرآن كريم،چ اول، تهران، نشر نقره ، 1365 ش، ص124؛ سيد محمد باقر حجتي ،پژوهشي در تاريخ قرآن ،چ دوازدهم ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1377 ش، ص66.

2. حجتي ، همان، ص69 .

3.  همان، ص87. و آيت الله حسن زاده آملي- ترجمه محمدي شاهرودي‏ ،قرآن هرگز تحريف نشده‏، قم انتشارات قيام ،ص 47

منشأ پيدايش اين سؤال در ذهن شما اين است كه قرآن كريم را همانند كتب متداول بشري دانسته ايد و همانگونه كه كتب متداول غالبا طبق ترتيب موضوعي است انتظار داريد كه قرآن كريم نيز داراي چنين ترتيبي باشد در حاليكه قرآن كريم كتاب علمي محض نيست تا نويسنده و مؤلف آن طبق ترتيب موضوعي آنرا تأليف نمايد بلكه كتاب هدايت است. كتابي كه در طول بيست و سه سال و به مناسبت هاي مختلف نازل شده تا راهنماي انسان ها در عرصه هاي مختلف زندگي باشدد و اين امر مستلزم عدم وجود ترتيب موضوعي است زيرا حوادثي كه در طول بيست و سه سال پيش آمد و زمينه ساز نزول قرآن شد ترتيب موضوعي نداشت.

بنابراين سير نزول قرآن و اهداف ويژه هدايتي و تربيتي آن، جغرافياي ويژهاي را ـ به لحاظ تنوع و پراكندگي موضوعاتِ مطرح شده ـ به هر سوره بخشيده است؛ چندان كه قاري قرآن گاهي در يك سوره با موضوعات مختلف و متنوعي روبرو مي گردد كه در نگاه اول ارتباط چنداني ميان آنها مشاهده نمي شود.

اما بايد توجه داشت كه به باور برخي از مفسران همچون علامه طباطبايي، در هر سوره نوعي وحدت تأليف و تماميت وجود دارد كه در ميان اجزاي دو سوره مختلف يافت نمي شود؛ هر سوره با هدفي مشخص سامان داده شده كه پيش از تحقق آن به پايان نمي رسد. به عنوان مثال غرضِ سوره حمد، «بيان شيوه اظهار بندگي در برابرخداوند» است؛ تمام عناصر اين سوره مانند زنجيره هايي به هم پيوسته اند كه ادب بندگي و سرسپردگي در برابر مولاي حقيقي را آشكار مي كنند و هيچ عنصرِ ناهمگوني در اين مجموعه به چشم نمي خورد. به عقيده علامه، آيات هر سوره در واقع بياني تفصيلي از غرضي كلي است كه سوره در پيِ تحقق آن است؛ لذا حتي آخرين آيه از يك سورة مفصّل را مي توان ترجماني از همان غرض اصلي دانست.(1)

همچنين بايد توجه داشت كه گرچه در اكثر موارد، ترتيب آيات، مطابق ترتيب نزول مرتب شده اما در مواردي به  دستور پيامبر (ص) و طبق مصالحي كاتبان و حافظان وحي آيه اي را بر خلاف ترتيب نزول در سوره اي ديگر قرار مي دادند.

پي نوشت ها:

1. ر.ك: اشرفي ، اميررضا، مقاله « پيوستگي آيات قرآن و نقش آن در تفسير از منظر علامه طباطبايي (ره)»، دوفصلنامه قرآن شناخت، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، پاييز و زمستان 1387 ، شماره 2، از ص 25 تا 58

 

جمع آوري قرآن همزمان با حيات پيامبر اسلام (ص) داراي دو معنا است:

 

 يكي از معاني «جمع قرآن»، حفظ كردن و بخاطر سپردن آنست كه اين عمل به طور قطع در زمان حيات رسول خدا (ص) انجام پذيرفته و افراد متعددي در زمان حيات پيامبر (ص) آيات قرآن را حفظ مي نمودند كه به حافظان قرآن (حُفّاظ القرآن) هم معروف بودند.

معناي ديگر جمع قرآن، نگارش قرآن است كه اين امر ممكن است به چند صورت باشد:

الف: تمام قرآن نوشته شده ولي آيات و سور آن نامرتب و متفرق و پراكنده باشد.

ب: تمام قرآن نوشته شده و آيات در سوره ها مرتب باشد ولي هر سوره اي در صحيفه جدا تحرير شده باشد.

ج: تمام قرآن نوشته شده و آيات و سوره ها يك جا مرتب شده باشد.

نگارش قرآن در زمان حيات پيامبر (ص) به صورت (الف) و (ب) با توجه به مدارك و اسنادي كه وجود دارد قطعي است. چنانكه در زمان حيات رسول خدا (ص) برخي افراد به كاتبان وحي مشهور بودند. اما نگارش قرآن به صورت (ج) مورد اختلاف محققان علوم قرآني قرار گرفته و برخي معتقدند كه نگارش قرآن به صورت (ج) در زمان حيات رسول خدا (ص) صورت گرفته است.

 اما مشهور محققان علوم قرآني قائلند كه نگارش قرآن به صورت (ج) در زمان حيات رسول خدا (ص) صورت نگرفته بلكه بعد از رحلت پيامبر (ص) انجام پذيرفته است.(1)

 

با پذيرش اين نظريه سؤال شما پيش مي آيد كه چرا پيامبر (ص) در زمان حيات خود اين نوع نگارش را انجام نداده اند؟!

در پاسخ به اين سوال بايد بگوييم كه در زمان حيات پيامبر (ص) هر آن انتظار نزول آيه‏اي وجود داشت و تا وقتي امكان وحي وجود دارد، جمع آوري آيات و سوره‏ها در يك مجلد كار درستي به شمار نمي‏آمد و انجام آن جز با انقضاي دوره پيامبري و تكميل وحي ميسر نبود (2) لذا پيامبر (ص) شخصا اقدام به اين كار نكرد اما مطابق برخي از روايات (3) اين وظيفه را بر عهده جانشين خود، حضرت علي (ع) قرار داد و به حضرت علي (ع) وصيت نمود كه قرآن را نگارش نمايد و حضرت علي (ع) هم قرآن را مطابق ترتيب نزول جمع آوري نمود و آنرا بر مهاجرين و انصار عرضه نمود. اما با استقبال آنها مواجعه نشد.

پي نوشت ها:

1. ر.ك: طاهري، حبيب الله، درسهايي از علوم قرآني، قم، اسوه، 1377ش،  ج‏2، ص 224 .

2. آيت الله معرفت، التمهيد في علوم القرآن ، قم، مؤسسة النشر الاسلامي‏، 1415ق،  ج‏1، ص 281 .

3. ر.ك:  قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، قم، دارالكتاب، 1367ش، ج 2، ص 451، و طبرسي، احمد بن علي‏،  الإحتجاج‏، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق، ج 1، ص 155.

خط قرآن در ابتدا، هيچ گونه علامتي نداشت. علت آن هم عدم وجود علايم در دو خط سرياني و نبطي بود...

خط كوفي و نسخ، از آن دو جدا شده بودند، همين امر باعث بروز اختلاف قرائت در ميان مسلمانان گرديد. كلمه‌اي مثل «تَتلوا» ممكن بود به صورت‌هاي مختلف نظير «يتلوا» «تتلوا» و «نبلوا» خوانده شود.

در صدر اسلام مسلمانان عرب با ذوق فطري خود و با اتكا به حافظه قوي، نخست آيات قرآن را، گرچه علائمي نداشتند، به طور صحيح قرائت مي‌نمودند، اما بعد از فتوحات كه قلمرو حكومت اسلامي گسترش پيدا كرد و قدرت اسلام به دو امپراطوري ايران و روم كشيده شد و بسياري از غير عرب زبانان به اسلام رو آوردند، زبان عربي در اثر اختلاط با زبان هاي ديگر خلوص و فصاحت خويش را از دست داد ، به گونه‌اي كه ديگر، ذوق فطري و خالص عربي، كه آن ها را از هر گونه حركت و اعرابي، بي‌نياز مي‌ساخت، وجود نداشت.

با توجه به نكته مذكور لازم آمد تا قرآن اعراب گذاري شود تا به صورت صحيح تلاوت شود و هنگام تلاوت، معناي آيات عوض نشود. اگر نقطه گذاري و اعراب گذاري نبود، بسياري از مسلمان ها قادر به قرائت صحيح قرآن نبودند.

اعراب گذاري قرآن براي اولين بار به «ابوالاسود دوئلي» نسبت داده ‌شد . او شاعر و تابعي مشهور است كه بيش تر از او به عنوان صحابي امام علي (ع) و واضع علم نحو نام برده‌اند.(1)

اولين كساني هم كه نقطه را در قرآن به كار بردند، يحيي بن يعمر و نصربن عاصم از شاگردان ابوالاسود دوئلي بودند.(2)

پي نوشت ها:

1. درسنامه علوم قرآني،  حسين جوان آراسته، ص 217.

2. دائره المعارف القرن العشرين، ج3 ،ص 722 به نقل از علوم قرآني ،محمد هادي معرفت، ص155. 

 

 

صفحه‌ها