پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
اثبات کنیدكه فقط اميرالمؤمنين مصداق آیه ی ولایت است.
درباره اين سوال كه چگونه در آيه ولايت لفظ جمع آورده شده و مفرد اراده شده است بايد بگوئيم كه: اولا: ...

لطفا با ذكر مصاديق معتبر، آوردن لفظ جمع را براي مفرد از متون عربي و نيزقرآن، اثبات كنيد تا بتوان اثبات كرد كه فقط اميرالمؤمنين مصداق «...و الذين امنواالذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون » مي باشد.

•  براي ذكر در كتابم به جواب دقيق اين سؤالات نياز دارم ، و اميدوارم مرا از جوابهاي دقيق محروم نسازيد.

درباره اين سوال كه چگونه در آيه ولايت لفظ جمع آورده شده و مفرد اراده شده است بايد بگوئيم كه:

اولا: اين نوع استعمال و كاربرد امري رايج در ادبيات عرب مي باشد و در آيات ديگر قرآن مجيد نيز اين گونه كاربرد، استفاده شده كه به عنوان نمونه به برخي از آنها اشاره مي شود:

1- در آيه 215 سوره بقره مي‏خوانيم:

«يَسْئَلُونَكَ ماذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَالْاقْرَبِينَ وَالْيَتامي‏ وَالْمَساكِينَ وَابْنِ السَّبِيلِ وَما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَانَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ‏»

 «(اي پيامبر ما) از تو سؤال مي‏كنند چه چيزي انفاق كنند، بگو: «هر خير و نيكي (و سرمايه سودمند مادّي و معنوي كه انفاق مي‏كنيد، بايد براي پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر كار خيري كه انجام دهيد، خداوند از آن آگاه است (لازم نيست تظاهر كنيد، او مي‏داند).»

در اين آيه شريفه صيغه‏هاي «يسألونك، ينفقون، انفقتم و ما تفعلوا» بصورت جمع آمده است و در ابتدا به نظر مي‏رسد كه جمعي از مسلمانان سؤال فوق را طرح كردند، ولي طبق شأن نزول آيه، يك نفر بيشتر اين سؤال را مطرح نكرد و او شخص ثروتمندي به نام «عمرو بن جموح» بود. بنابراين، در اين آيه شريفه لفظ جمع به جاي مفرد آمده است؛

2- در آيه شريفه 173 سوره آل عمران مي‏خوانيم:

«الَّذِينَ قالَ لَهُمُ الناسُ إِنَّ الناسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَقالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ‏»

اينها (مجاهدان جنگ احد) كساني بودند كه (بعضي از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [لشگر دشمن‏] براي (حمله به) شما اجتماع كرده‏اند؛ از آنها بترسيد!» امّا اين سخن، بر ايمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را كافي است؛ و او بهترين حامي ماست.»

اين آيه پيرامون جنگ احد نازل شده است، وقتي كه گروهي از تازه مسلمانان‏ از فرمان پيامبر(ص) در جنگ احد تخلّف و سرپيچي كردند و محلّ مأموريّت خويش را ترك نموده و به جمع آوري غنائم جنگي پرداختند، دشمن شكست خورده از غفلت مسلمانان سوء استفاده كرد و كوه احد را دور زد و مسلمانان را محاصره نمود و بدينسان دشمن شكست خورده پيروز شد و هفتاد تن از مسلمانان به شهادت رسيدند!

كفّار و مشركين بدون اين كه كار را يكسره كنند، به همان پيروزي مختصر قناعت كرده و به سوي مكّه بازگشتند؛ در حين بازگشت به سمت مكّه، يكي از آنان گفت: ما كه تا اين مرحله پيروز شديم، چرا پيامبر اسلام(ص) را به قتل نرسانديم، تا كار اسلام تمام شود؟ اگر امروز اين كار را نكنيم، در آينده دوباره اسلام و مسلمانان مزاحم ما خواهند شد! سخنان او در ديگران تأثير كرد و همه آهنگ بازگشت و ادامه نبرد را سردادند! در بين مشركين شخصي به نام «نعيم بن مسعود» يا «معبد الخزاعي» بود كه ازا دامه جنگ ناراضي بود؛ او قبل از اين كه كفّار به مسلمانان برسند، خبر بازگشت كفّار و تصميم آنها را به اطّلاع مسلمانها رساند، برخي از مسلمانان از اين خبر وحشت كردند و گفتند: «آن زمان كه همه سالم بوديم چنين شكست سختي خورديم، اكنون كه اين مقدار كشته و مجروح داريم، چگونه مي‏توانيم در برابر آنها مقاومت كنيم! ولي عدّه‏اي ديگر از مسلمانها گفتند: «نه تنها با آنها نبرد مي‏كنيم، بلكه به استقبال آنها مي‏رويم» و حتّي مجروحين را پيشاپيش لشكر نهاده به سمت دشمن حركت كردند، دشمن وقتي متوجّه شد كه مسلمانها با مجروحين خود به استقبال آنها مي‏آيند، ترسيد و براي حفظ همان مقدار پيروزي و موفّقيّت، دست به عقب نشيني زد و از درگيري دوباره خودداري نمود.

آيه شريفه فوق در مورد اين داستان نازل شده است. و از «نعيم بن مسعود» يا «معبد الخزاعي» كه تصميم كفّار را به اطّلاع مسلمانان رساند، تعبير به «ناس: مردم» مي‏كند، در حالي كه او يك نفر بيشتر نبود؛ ولي، به جاي مفرد، از جمع استفاده شده است.

3- خداوند متعال در آيه هشتم سوره منافقين مي‏فرمايد:

يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَي الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْاعَزُّ مِنْهَا الْاذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِه‏ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ‏

آنها مي‏گويند: اگر به مدينه باز گرديم، عزيزان، ذليلان را بيرون مي‏كنند!» در حالي كه عزّت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولي منافقان نمي‏دانند.

آيه فوق بعد از غزوه بني المصطلق، كه در سال ششم هجري در سرزمين «قديد» واقع شد، نازل گشت. در اختلافي كه بين يكي از مهاجرين و انصار رخ داد، سر كرده منافقين، عبداللَّه بن ابي، حرف بسيار زشتي زد و گفت: «ما، اين گروه مهاجرين را پناه داديم و به آنها كمك كرديم، امّا كار ما شبيه ضرب المثل معروفي است كه مي‏گويد: «سمن كلبك يأكُلك؛ سگَت را چاق و فربه كن تا تو را بخورد!» سپس قسم خورد كه پس از بازگشت به مدينه، مهاجرين را از آن شهر بيرون خواهد كرد، سپس آيه شريفه نازل شد.

همانگونه كه ملاحظه مي‏كنيد يك نفر بيشتر اين سخن را نگفت، ولي صيغه «يقولون، رجعنا» جمع آورده شده است.

نتيجه اين كه، در آيات مذكور و ديگر آيات قرآن، كه متعرّض آن نشديم، صيغه جمع در جايي كه بايد مفرد به كار رود استعمال شده است و اين يك فرهنگ رايج در قرآن مجيد است.

ثانيا: استعمال صيغه جمع و اراده مفرد به انگيزه افاده معاني خاصي است كه در علم بلاغت درباره آنها سخن گفته شده و در آيه ولايت هم انگيزه هايي وجود دارد كه خود علماي اهل سنت نيز اين انگيزه ها را مطرح نموده اند:

 الف: زمخشري از بزرگان و استوانههاي تفسيري اهل سنت و ميگويد:

گفته شده كه مراد از اين آيه، علي بن أبي طالب است كه در حالت ركوع انگشتر خود را به سائل داد و اگر بگويي كه چگونه امكان دارد كه لفظ جمع آمده باشد ولي مراد علي (ع) باشد مي گويم كه اگر صيغه جمع آمده است، به خاطر تشويق و ترغيب مردم به اين عمل است.

يعني زيبنده و شايسته است كه همه مردم اين كار را انجام بدهند.(1)

ب: چنانكه فخر رازي در تفسير مفاتيح الغيب (2) و آلوسي در تفسير روح المعاني (3) نوشته اند استعمال ضمير جمع درباره مفرد گاهي اوقات براي عظمت شخص، و گاه براي عظمت كار، كاربرد دارد. ولي چون اين استعمال، مجازي است نياز به قرينه دارد.

همانگونه كه در فارسي نيز چنين است و ما به جاي عباراتي همچون«تو رفتي، گفتي، آمدي و مانند آن» مي گوئيم: «شما رفتيد، گفتيد، آمديد و مانند آن» بنابراين در ادبيّات عرب گاهي جهت احترام لفظ جمع به جاي مفرد به كار برده مي‏شود و در آيه فوق نيز مي تواند چنين باشد.

پي نوشت ها:

1.  زمخشري محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دارالكتاب العربي، 1407ق، ج‏1، ص 649.

2. فخرالدين رازي، مفاتيح الغيب، بيروت،  دار احياء التراث العربي،1420ق، ج‏12، ص386.

3.  آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلميه، 1415ق، ج‏3، ص 334.