پرسش وپاسخ

چرا شیعه میگوید(صدق الله العلی العظیم)ولی تسنن چیز دیگری می گوید؟
در هر دو مورد اسم «علي» صفت خدا است، یعنی «راست گفت خدای با عظمت» و «صدق الله العلی العظیم» یعنی «راست گفت خدای بلند مرتبه با عظمت».

چرا شیعه میگوید(صدق الله العلی العظیم)ولی تسنن چیز دیگری می گوید؟

در هر دو مورد اسم «علي» صفت خدا است، یعنی «راست گفت خدای با عظمت» و «صدق الله العلی العظیم» یعنی «راست گفت خدای بلند مرتبه با عظمت».

شیعه كه میگوید: «صدق الله العلی العظیم» نام خدا را با دو صفتی كه در قرآن مجید آمده (یعنی آیه 255 سوره بقره و آیه 4 شوری) دو صفت بلند مقام و با عظمت را برای خدا ذكر میكند. اما غیر شیعه فقط یك صفت با عظمت را، البته آن هم اشكال ندارد، چنان كه از بعضی مراجع استفتا كردهاند:

آیا جایز است بعد از خواندن حمد و سوره بگوییم: «صدق الله العظیم» پاسخ دادهاند: جایز است. (1)

اما آنچه را در سؤال ذكر كردهاید كه چرا آن ها «العلی العظیم» نمیگویند، باید از خودشان پرسید. شاید تصور آن ها این باشد كه مراد ما از« العلی» حضرت علی (ع) است در حالی كه منظور ما به یقین این نیست، اما نمیتوان به طور مطلق پذیرفت كه از روی تعصب است؛ بلكه  این گونه موارد اختلاف بیشتر جنبة اختلاف در مبنا است. اهل سنّت چون خود را از اهل بیت پیامبر (ص) كه آگاه‌‌تر به اسلام بودند، جدا كردند به مسائلی مبتلا شدند كه باعث اختلاف بین آن ها و شیعه شد .البته در میان قاریان مصری كسانی هستند كه در ایران «صدق الله العلی العظیم» تلاوت كردهاند، بنا بر این نباید روی این مسائل حساسیت نشان داد.

پینوشت:

1. استفتاءات آیه الله  سیستانی، ص 576.

قرآن از چه زمانی به صورت سی جز و جزوه های كوچك در سی جلد در آمده است؟
اطلاعاتي از این گونه مسايل در دست نيست.به نظر می رسد این رسوم به مرور زمان در جامعه به وجود آمده باشد .

قرآن از چه زمانی به صورت سی جز و جزوه های كوچك در سی جلد در آمده است؟

اطلاعاتي از این گونه مسايل در دست نيست.به نظر می رسد این رسوم به مرور زمان در جامعه به وجود آمده باشد .

بر اساس روایات خواندن قرآن  به ویژه  سوره یس و واقعه و جمعه و كهف و اسراء و ....و اهدای ثواب آن به اموات ، پاداش بسیار دارد.(1 )

پی نوشت ها:

1. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، 1403 - 1983 م ، دار إحياء التراث العربي - بيروت ، ج102، ص 295 به بعد؛ وسائل الشیعه، ج2، ص 879 به بعد.

چه كسی در توسعه اعراب و نقطه گذاری سهم بسزایی دارد؟
خط قرآن در ابتدا ، هیچ گونه علامتی نداشت. علت آن هم عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود . خط كوفی و نسخ، از آن دو منشعب شده بودند، همین امر باعث بروز ...

چه كسی در توسعه اعراب و نقطه گذاری سهم بسزایی دارد؟

خط قرآن در ابتدا ، هیچ گونه علامتی نداشت. علت آن هم عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود . خط كوفی و نسخ، از آن دو منشعب شده بودند، همین امر باعث بروز اختلاف قرائت در میان مسلمانان گردید. كلمهای مثل «تَتلوا» ممكن بود به صورتهای مختلف نظیر «یتلوا» «تتلوا» و «نبلوا» خوانده شود.

در صدر اسلام مسلمانان عرب با ذوق فطری خود و با اتكا به حافظه قوی، نخست آیات قرآن را، گرچه علائمی نداشتند، به طور صحیح قرائت مینمودند، اما بعد از فتوحات كه قلمرو حكومت اسلامی گسترش پیدا كرد و قدرت اسلام به دو امپراطوری ایران و روم كشیده شد و بسیاری از غیر عرب زبانان به اسلام رو آوردند، زبان عربی در اثر اختلاط با زبان های دیگر خلوص و فصاحت خویش را از دست داد ،به گونهای كه دیگر، ذوق فطری و خالص عربی، كه آن ها را از هر گونه حركت و اعرابی، بینیاز میساخت، وجود نداشت.

با توجه به نكته مذكور لازم آمد تا قرآن اعراب گذاري شود تا به صورت صحيح تلاوت شود و هنگام تلاوت، معناي آيات عوض نشود . اگر نقطه گذاري و اعراب گذاري نبود، بسياري از مسلمان ها قادر به قرائت صحيح قرآن نبودند.

اعراب گذاري قرآن  برای اولین بار به «ابوالاسود دوئلی» نسبت دادهشد .او شاعر و تابعی مشهور است كه بیش تر از او به عنوان صحابی امام علی (ع) و واضع علم نحو نام بردهاند(1)

پی نوشت:

1. درسنامه علوم قرآنی،  حسین جوان آراسته، ص 217.

با چه دليلي و مدركي آن را به وجود آورده است؟
قرآن بر قلب پيامبر نازل شد و بر زبان ايشان جاري گشت و به گوش مردم رسيد و در ذهن و روح آنان جا گرفت...

 قرآن را چه كسي از آيه و نشانه هاي قرآن مثل علامات وقف و وصل، به جهت اينكه در معنا خلال وارد نشود قرار داده است و با چه دليلي و مدركي آن را به وجود آورده است؟

قرآن بر قلب پيامبر نازل شد و بر زبان ايشان جاري گشت و به گوش مردم رسيد و در ذهن و روح آنان جا گرفت.

بنا بر اين قرآن گر چه كتاب است. اما به صورت نوشته نازل نشده و مسلمانان ابتدا قرآن را با رسم الخط ابتدايي كه داشتند و نقطه و اعراب و علامت وقف و ديگر علامت ها را نداشت، مي نوشتند.

كم كم رسم الخط عربي رشد كرد و تكامل يافت و خفظ قرآن و كمك به تلاوت كنندگان در جهت تلاوت صحيح ار عوامل مهمي بود كه به رشد رسم الخط عربي كمك كرد. مصحف هاي عثماني بدون نقطه و بدون اعراب نوشته شدند; از اين رو, بسياري ازكلمات مي توانستند به چند وجه خوانده شوند; اما, مسلمانان عرب زبان چون زبان مادريشان زبان عربي بود.(1) براي درست خواندن قرآن نيازي به زير و زبر و نقطه نداشتند.

كم كم با زياد شدن مسلمانان و ايمان آوردن افراد قبايل مختلف عرب و غير عرب امكان اشتباه خواندن قرآن پيش آمد.

در زمان خلافت عبدالملك اموي به سال 65هجري, بعضي از زمامداران به هراس افتادند كه مبادا بي نقطه و اعراب ماندن متن قرآن سبب بشود كه قرآن دستخوش تحريف گردد، اين بود كه به فكر افتادند كه با افزودن زير و زبر و نقطه به خط قرآن، صحيح خوانده شدن قرآن را تضمين كنند.

مشهور اين است كه اصول نقطه گذاري و اعراب قرآن را ابوالاسود دئلي پايه گذاري كرده است.

يحيي بن يعمر نيز از كساني است كه در نقطه و علامت گذاري قرآن سهيم بوده است. (1)

 محمد بن ابي يزيد طيفور ملقب به شمس الدين و مكني به ابي الفضل السجاوندي قاري وفات يافته به سال 560 ه.ق كه چند كتاب در وقف قرآن و تفسير نوشته، اولين كسي بوده كه نشانه هاي هفت گانه وقف را به كار برده و به همين جهت اين نشانه ها را سجاوندي و قرآن هايي كه اين نشانه ها را دارد "قرآن سجاوندي" مي خوانند. (2)

نوشته اند تقسيم قرآن به سي جزء و هر جزء به چهار حزب، پس از دوران «حجاج» و به منظور تسهيل در امر تدريس و فراگيري قرآن انجام گرفت. (3)

پي نوشت:

1. ر. ك: سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377ش، ص 463-486.

2. دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه، ج8، ص11883.

3. صبحي صالح، پژوهشي درباره قرآن كريم و وحي، ترجمه محمدمجتهد شبستري، ص 149 ـ 154.

برای بنده ایجاد شبهه شده است لطفا پاسخ دهید؟
عبد الله بن ابی سرح برادر رضاعی خلیفه سوم بود كه در مكه اظهار اسلام كرد و با جمعی دیگر مورد آزار قریش واقع شدند. او با رغبت، از ایمان به كفر برگشت ...

عبدالله بن ابی سرح كه كاتب وحی بوده عنوان كرده است كه انتهای برخی از آیات قرآن را با نظر پیامبر به خاطر زیباتر شدن كلام قرآن تغییر می داده است و به همین علت به اسلام شك كرده و مسلمانی را كنار گذاشته است با توجه به اینكه این ماجرا در تاریخ طبری و بویژه در سیره ابن هشام كه خودتان از آن به عنوان منبعی معتبر یاد كرده و به آن احتجاج می كنید نقل شده است برای بنده ایجاد شبهه شده است لطفا پاسخ دهید ؟

عبد الله بن ابی سرح برادر رضاعی خلیفه سوم بود كه در مكه اظهار اسلام كرد و با جمعی دیگر مورد آزار قریش واقع شدند. او با رغبت، از ایمان به كفر برگشت (1) و در خدمت سران قریش قرار گرفت و به حدی خوش خدمتی كرد و پیامبر و مسلمانان را آزار داد كه رسول خدا در فتح مكه، حكم كشتن او و چند نفر دیگر را و لو این كه به درون كعبه پناه برده باشند، صادر كرد و وقتی هم عثمان او را با خود برای گرفتن امان خدمت رسول خدا آورد، بعد از دادن امان، یاران خود را توبیخ كرد كه چرا با وجود امر سابق او و قبل از گرفتن امان او را نكشتند؟ (2)

پیامبر در صدد تربیت و جذب همه به اسلام بود و وقتی او را بخشید، به او عنوان "كاتب وحی" داد؛ هم چنان كه به معاویه این عنوان را داد تا به این عنوان دل خوش شود و احساس حرمت و ارزش كند و  جذب اسلام شود!! ولی متاسفانه خباثت درونی او مانع از بهره مندی اش شد و وقتی آیات نازل می شد، او تغییراتی در بعض عبارات می داد و مثلا عبارت: "ان الله عزیز حكیم" را می نوشت "ان الله علیم حكیم"، پیامبر كه می دید، می گفت عیب ندارد، خدا علیم حكیم هم هست.

او بعدا نزد منافقان خود شیرینی می كرد كه من از نزد خودم در عبارات قرآن دست می برم و پیامبر هم بر من سخت نمی گیرد كه آیه زیر نازل شد: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري‏ عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ؛ (3) چه كسي ستمكارتر است از كسي كه دروغي به خدا ببندد، يا بگويد: «بر من، وحي فرستاده شده»، در حالي كه به او وحي نشده است، و كسي كه بگويد: «من نيز همانند آنچه خدا نازل كرده است، نازل مي‏كنم»؟ (4)

طبیعی است كه نه امر مهم كتابت قرآن از جانب پیامبر به چنین كسی سپرده می شود و نه به نوشته او اهمیت داده می شود؛ بلكه صرفا برای جذب او، این عنوان را به او داده بودند.

امر مهم كتابت وحی از همان ابتدا به افراد امینی چون علی بن ابی طالب واگذار شد و ایشان بلافاصله بعد از پیامبر مطابق رهنمودهای آن حضرت، قرآن را كه در همیانی در پشت منبر پیامبر بود، تنظیم و بین دو جلد ارائه كرد و به مدت كمی بعد از او زید بن ثابت از دیگر نویسندگان امین وحی، به امر خلیفه و جلو چشم همه مسلمانان و با نظارت عمومی این كار مهم را سامان داد.

( به نظر می رسد جواب كامل و دقیق نیست و نیاز به تحقیق بیشتری دارد)

پی نوشت ها:

1. بنا به نقل مفسران مصداق: "من شرح بالكفر صدرا = آن كه سینه اش را در مقابل كفر گشود" (نحل (16) آیه 106) او بوده است. (ابوحیان اندلسی، بحر المحیط، بیروت، دار الفكر، 1420 ق، ج 6، ص 600) 

2. ابن شهر آشوب، مناقب، نجف، حیدریه، 1376 ق، ج 1، ص 179.

3. انعام (6) آیه 93.

4. كلینی، كافی، تهران، اسلامیه، 1363 ش، ج8، ص 201.

آيا در مورد فتنه هاي آخر الزمان آيه يا آياتي داريم؟
در لغت: فتنه به معناي امتحان، آزمايش و ابتلا است. اين واژه در مجمع البحرين چنين آمده است: "فتنت الفضّه والذّهب بالنّار؛ نقره و طلا - براي جدا كردن خالص از ...

آيا در مورد فتنه هاي آخر الزمان آيه يا آياتي داريم يك مقدار در مورد فتنه ها توضيح دهيد؟

در لغت: فتنه به معناي امتحان، آزمايش و ابتلا است. اين واژه در مجمع البحرين چنين آمده است: "فتنت الفضّه والذّهب بالنّار؛ نقره و طلا - براي جدا كردن خالص از ناخالص - با آتش ذوب شد".

ابن الاعرابي گفته: فتنه يعني: آزمايش، سختي، مال، اولاد، كفر،اختلاف رأي مردم، سوزاندن به آتش، نيز آن را به "ظلم" تأويل كرده اند. مفتون: كسي كه گرفتار جنون شده، ديوانه. (1)

در تفسير الميزان آمده است: با فتنه چيزي امتحان مي شود. فتنه به امتحان و به لازم امتحان كه شدّت و عذاب است و به ضلال و شرك كه سبب عذابند، اطلاق مي شود. در قرآن در اين معاني به كار رفته است:

1- امتحان كردن به سختي، آزمودن به تكاليف سخت: "وكذلك فتنّا بعضهم ببعض". (2)

2- مبتلا كردن به بلا و فتنه، هلاك كردن: "و لكنّكم فتنتم أنفسكم وارتبتم وغرّتكم الامانيّ". (3)

3- در آتش سوزاندن، عذاب كردن به آتش: "إنّ الّذين فتنوا المؤمنين والمؤمنات ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق".  (4) 

4- صدمه زدن و كشتن. در آية 101 سورة نساء به آن اشاره شده است.

5- گمراه كردن و فريفتن و لغزاندن از راه حقّ. آيه 27 سورة اعراف به آن اشاره كرده است.

6- شكنجه دادن، به رنج انداختن ( براي وادار كردن به ترك دين ) آية 13 سورة يونس به آن اشاره دارد.

7- منحرف كردن از چيزي، باز داشتن از پذيرش چيزي. آية 49 مائده به آن اشاره دارد.

اين وازه در قرآن به معاني ديگري نيز به كار رفته ( 5)

فتنه: در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به غير خدا، همانند آية سوم عنكبوت درباره امتحان خدا و آية 101 نساء درباره غير خدا. در قرآن، هر جا كه درباره بشر آمده مراد فتنه مذموم و آزمايش ناهنجار است، بر خلاف امتحان خدا، كه به وسيله آن انسانهاي خوب و بد از هم جدا شده و خوبان در راه كمال وانسان هاي بد در راه شقاوت پيش مي روند.( 6)

با اين تعاريف مختلف مي توان گفت ماجراهاي اخيرومنازعات سياسي  از مصاديق فتنه هاي اجتماعي است. در اين گونه مسايل بايد بدون درگير ساختن مردم، دستگاه قضايي به وسيله قضاتي كه ديد سياسي و اجتماعي دارند،اين فتنه را حل كنند و احكام مناسبي را صادر نمايد.

خداوند درباره فراگیری آثار فتنه در میان اجتماع، به مؤمنین هشدار میدهد:

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً [ انفال/ ۲۵ ] ؛ بپرهیزید از فتنه ای كه تنها دامن ستمكاران از شما را نمی گیرد. علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرمایند: «فتنه عبارت است از این كه بعضی از امت با بعضی دیگر اختلاف میكنند در امری كه تمامی امّت، حقیقت امر را میفهمند كه كدام است، ولیكن یك دسته از قبول آن سرپیچی نموده و آگاهانه به ظلم و منكر اقدام می كنند. آن دسته دیگر هم كه حقیقت امر را قبول كردهاند، آنان را نهی از منكر نمیكنند و در نتیجه آثار سوءاش دامنگیر همه امت می‌‌شود… این كه خداوند همه امت را از آن زنهار داده، معلوم می شود كه منظور آن ظلمی است كه اثر سوءاش عمومی باشد و چنین ظلمی ناچار باید از قبیل بر هم زدن حكومت حقّه اسلامی و زمام آن را به ناحق به دست گرفتن و یا پایمال كردن احكام قطعی از كتاب و سنت كه راجع به حكومت حقّه است، باشد (7)

براي نجات از فتنهها و گرفتاريها و رسيدن به آرامش و شناخت راه صحيح و سره از ناسره، بايد به قرآن و سنت اهل بيت مراجعه و از قرآن كه همواره نور و روشنايي است، پيروي كرد. زيرا كه قرآن در تمام زمان ها راهنماي خوبي است كه انسان با پيروي از آن سعادت دنيا و آخرت خود را تامين كرده و در شناخت فتنه و مشكلات كم تر دچار مشكل مي شود، پيامبر بزرگوار اسلام درباره قرآن ميفرمايد:

 «فإذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم، فعليكم بالقرآن. . . من جعله امامه قاده إلي الجنّه ومن جعله خلفه، ساقه إلي النار و هو الدليل يدلّ علي خير سبيل؛ (8)

 آن زمان كه آشوبها و فتنهها مانند پارههاي شب تار شما را فرا گرفت، به قرآن رو آوريد. . . هر كس قرآن را پيشواي خود قرار دهد، او را به بهشت راهنمايي ميكند. هر كس آن را پشت سراندازد، او را به سوي دوزخ ميكشاند. قرآن راهنمايي است كه به بهترين راه، راهنمايي ميكند». 

در قرآن، روي تقوا تأكيد فراواني شده:

 «إن تتّقوا الله يجعل لكم فرقاناً؛ (9) تقواي الهي را پيشه كنيد تا خداوند به شما توانايي تشخيص حق از باطل را عطا كند». با تقواي واقعي انسان ميتواند در فتنهها، راه صحيح و درست را بشناسد.

بصيرت

نيز از عوامل مهم مصونيت از فتنه بصيرت و رشد فكري است. در آيات متعددي خداوند بعد از نقل قصص و تجارب تاريخي اقوام گذشته، انسان ها را دعوت به تفكر و تعقل مي نمايد. مهم ترين كار قلب را تفقه ( ژرف انديشي ) مي شمارد و در وصف جهنميان مي فرمايد:« لَهُمْ قُلُوبٌ لا يفْقَهُونَ بِها» (10)براي كسب بصيرت ديني بايد در هر مسئلهاي تفقه نمود. همان گونه كه مسائل عبادي دين، نياز به تفقه دارد. چنان كه امام كاظم (ع) مي­فرمايد:« براي فهم معارف دين تلاش كنيد چرا كه فهم كليد بصيرت است» (11)

پي نوشت ها:

1 لسان العرب، به نقل از بهاءالدين خرمشاهي، دانشنامة قرآن، ،تهران  انتشارات دوستان ، 1377 ،چاپ اول،  ج2، ص 1545.

2 انعام (6) آية.

3 حديد (57) آية 4.

4 بروج (85) آية 10.

5 دانشنامة قرآن ج 2، ص 1545 - 1546؛ قاموس قرآن، ج 5، ص 147 - 150، دارالكتب الاسلامیه، با اقتباس و تلخيص.

6 قاموس قرآن، ج5، ص 147 - 151؛ ترجمة تفسير الميزان،ج 4،ذيل آية 42، سورة آل عمران؛ معارف و معاريف، ج 7، ص 722 -با اقتباس و تلخيص.

7. - المیزان، ج ۹، ص ۶۳٫ دفتر انتشارات اسلامي جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏ ، قم‏ ، 1417 ق‏

8. الكافي، شيخ كليني‏، ج 2‏ ص 599، اسلاميه‏، بي تا.

9. انفال(8) آيه 29.

10. اعراف(7) آيه 179.

11. تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حراني‏‏، جامعه مدرسين‏، ص 410.، قم، بي تا.

مي خواستم بدانم اين روايت صحيح است؟
درباره اينكه كسي كه در ماه رجب و شعبان آمرزيده نشود شقي و بدبخت است حديثي نداريم. اما در مورد ماه مبارك رمضان چنين آمده است: ...

مي خواستم بدانم اين روايت صحيح است؟لطفا در صورت درست بودن منبع آن را ذكر كنيدو مشكلي هم داشت اصلاح كنيد.

1)امام صادق (ع) فرمود:بدبخت وشقي است كسي كه ماه رجب وشعبان براو بگذرد وبخشده نشود

گفتند اگه گذشت وخدا نگذشت چي؟ فرمودن در ماه رمضان استغفار كند.

گفتند اگه در ماه رمضان هم بخشيده نشد چطور؟فرمودند: روز عرفه خودش را به صحراي عرفات برساند وطلب مغفرت كند ودر ادامه پرسيدند اگه در روز عرفه هم بخشيده نشد چطور؟

كه ايشان فرمودد:تنها را هش اين است كه  خود را به كربلا برساند

آيا اين روايت درست است يا نه؟

درباره اينكه كسي كه در ماه رجب و شعبان آمرزيده نشود شقي و بدبخت است حديثي نداريم. اما در مورد ماه مبارك رمضان چنين آمده است:

« َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرٌ عَظِيم‏... ثُمَّ قَالَ(ص) إِنَّ الشَّقِيَّ حَقَّ الشَّقِيِّ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ هَذَا الشَّهْرُ وَ لَمْ يُغْفَرْ ذُنُوبُهُ فَحِينَئِذٍ يَخْسَرُ حِينَ يَفُوزُ الْمُحْسِنُونَ بِجَوَائِزِ الرَّبِّ الْكَرِيمِ.»(1)؛ رسول گرامي اسلام فرمودند همانا ماه رمضان ماه بزرگي است... سپس فرمودند همانا شقي و بدبخت حقيقي كسي است كه ماه رمضان بر او بگذرد و گناهانش آمرزيده نشود. پس در اين هنگام خسارت ديده هنگامي كه نيكوكاران با جوائز پروردگار كريم بهره مند مي شوند.

اما در مورد آمرزيده شدن در عرفه  امام صادق(ع) مي فرمايند:« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ إِلَي قَابِلٍ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ.»(2)؛ امام صادق(ع) فرمودند: كسي كه در ماه رمضان آمرزيده نشود آمرزيده نگردد تا سال آينده مگر آنكه در عرفه حاضر شود.

و در مورد آمرزيده شدن زائران امام حسين (ع) در كربلا نيز در حديثي چنين آمده است: عن الامام الصادق(ع) انه قال إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي يَوْمَ‏ عَرَفَةَ يَنْظُرُ إِلَي زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (ع) فَيَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ وَ يَقْضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ قَبْلَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَي أَهْلِ الْمَوْقِفِ بِعَرَفَة»(3)؛ از امام صادق نقل شده است كه فرمود: بدرستيكه خداي تعالي در روز عرفه نخست به زائران حرم امام حسين (ع) نظر مي كند، سپس به حاجياني مي نگرد كه در صحراي عرفه براي رضاي خدا وقوف نموده اند.

بنابراين مجموع اين سه حديثي كه بيان كرديم مضمون آن چيزي است كه شما سوال كرديد. ولي به صورت يك روايت به اين شكلي كه شما بيان كرديد، در كتب روايي وجود نداشت.

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، امالي للصدوق، انتشارات كتابچي، ص55.

2. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، انتشارات اسلاميه، ج4، ص66.

3. ابن ابي جمهور، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، انتشارات دار سيد الشهدا، ج‏4، ص 83.

آيا اين جمله حديث است؟
اين جمله جمله مشهوري است كه بعضي علماء آن را نسبت به امام سجاد(ع) داده اند و از قول ايشان در سخنراني ها يا نوشته هايشان، بدون ذكر منبع، آورده اند كه ...

آيا اين جمله حديث است؟

الحمد لله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء

اين جمله جمله مشهوري است كه بعضي علماء آن را نسبت به امام سجاد(ع) داده اند و از قول ايشان در سخنراني ها يا نوشته هايشان، بدون ذكر منبع، آورده اند كه امام سجاد(ع) در يكي از خطبه ها يا سخنراني هايشان اين جمله را بيان كرده اند. اما با جستجويي كه در نرم افزارهاي مختلف روايي و تاريخي و... به عمل آمد ما منبع آن را نيافتم.

سند حدیث پیامبر(ص)؟
حدیث فوق حدیث مشهوری است كه در بیشتر كتابها نقل شده است، از جمله مرحوم میرزاحسین نوری كه خود از محدثان بزرگ است آن را در كتاب خود نقل كرده است گرچه به طور ...

سند حدیث پیامبر(ص) كه نگهداشتن دین در آخرالزمان مانندنگهداشتن آتش دركف دست است- لطفا از منابع شیعه باشد؟

حدیث فوق حدیث مشهوری است كه در بیشتر كتابها نقل شده است، از جمله مرحوم میرزاحسین نوری كه خود از محدثان بزرگ است آن را در كتاب خود نقل كرده است گرچه به طور مرسل آورده و اسناد بعداز انس را نیاورده، ولی می توان گفت به لحاظ شهرت داشتنش حدیث خوبی است. 

عن أنس عن النبي (ص) أنه قال: «يأتي علي الناس زمان الصابر منهم علي دينه كالقابض علي الجمرة ؛(1) رسول خدا فرمود: زمانی بر مردم می آید كه ماندن بر دین حق مانند نگه داشتن گلوله آتش در دست است» .

در روایت دیگر ایشان در وصف برادران آخر الزمانی خود می فرماید:

«لأحدهم أشد بقية علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء أو كالقابض علي جمر الغضا ؛ (2) هر یك از آنان بر دین خود باقی است با این كه باقی ماندن بر دین سخت تر از زدن تیغ درخت با دست و صاف كردن آن و  از نگه داشتن آتش درخت های سخت (كه آتششان دوام زیاد  دارد) ، در دست است.  

روایات دیگری هم هست كه همین معنا از آن ها به دست می آید.

پی نوشت ها:

1. میرزاحسین نوری،مستدك الوسائل ،بیروت، مؤسسه آلبیت، سال 1388، ج 12 ص 33. 

2. محمد بن الحسن الصفار ، بصائر الدرجات ، تهران ، اعلمی ، 1404 ق ، ص 104

منبع حديث كجاست؟
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏) : كَانَ‏ أَبِي‏ إِبْرَاهِيمُ‏ (ع) غَيُوراً وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا يَغَارُ مِنَ الْمُؤْمنین ...

منبع حديث كجاست؟ پیامبر اکرم (ص): «خدابيني ادم بي غيرت رابه خاك ميمالد‏_غيرت مردان را ميتوان در حجاب زنانشان جستجوكرد.»

حدیث اول: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏) : كَانَ‏ أَبِي‏ إِبْرَاهِيمُ‏ (ع) غَيُوراً وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا يَغَارُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏ ؛ (1) رسول خدا (ص)فرمود: پدرم ابراهيم خليل سخت‏ غيرتمند بود و من در اين صفت از وي پيشم، و خداوند بيني آن كه از مؤمنان در مورد ناموسش غيرت نورزد و انحصارطلبي ننمايد بخاك مذلّت سايد.

حدیث دوم : روایت در این مورد خاصی كه اشاره كرید وارد نشده است. ولی از مجموع روایات فهمیده می شود كه علت اصلی بی حجابی زنان ، نبودِ غیرت در میان مردان است كه اگر برخی از مردان جامعه ما توجه خاص به زنان خود داشتند و برای آنها ارزش قائل بودند این گونه بی حجابی در جامعه رواج پیدا نمی كرد و در این مورد به دو روایتی كه شاید مرتبط باشد از امام علی (ع) نقل می كنیم كه مردم عراق را مذمت مي كند و مي فرمايد:

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَكُمْ يُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ أَ مَا تَسْتَحْيُونَ(2)

 اي مردم عراق! به من خبر رسيده است كه زنان شما در بين راه با مردان برخورد كرده و آنان را كنار مي‏زنند، آيا شرم نمي‏كنيد؟!

َ وَ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا يَغَارُ (3)

و فرمود: خدا لعنت كند كسي را كه غيرت ندارد.

پی نوشت:

1. شيخ صدوق ،‏من لا يحضره الفقيه،ناشرجامعه مدرسين‏ قم‏سال  1404 ق‏، نوبت دوم، ‏ج‏3، ص 445 ؛ شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ترجمه غفاري‏ علي اكبر،نشر صدوق‏ ،چاپ تهران‏،سال  1367 ش‏، نوبت اول، ج‏5، ص 94‏.

2. الكافي، ج 5، ص 536، باب الغيرة

3. المحاسن، ج1، ص115، عقاب من لا یغار

صفحه‌ها