پرسش وپاسخ

آيه اي در قرآن كه خداوند در آن فرموده اند به موسی که:
آيه اي به اين مضمون در قرآن نداريم. روايتي داريم به اين مضمون كه خداوند به حضرت موسي فرمود بار ديگر كه خواستي به ميقات بيايي موجودي پست تر از خودت را به همراه..

آيه اي در قرآن كه خداوند در آن فرموده اند به موسي برو بدترين بنده من را بياور كدام است؟

آيه اي به اين مضمون در قرآن نداريم. روايتي داريم به اين مضمون كه خداوند به حضرت موسي فرمود بار ديگر كه خواستي به ميقات بيايي موجودي پست تر از خودت را به همراه بياور و حضرت موسي نتوانست فردي يا موجودي را پست تر از خود شمرده و با خود همراه ببرد و وقتي تنها رفت و نيافتن پست تر از خودش را عذر آورد، خداوند فرمود: به عزت و جلالم سوگند اگر موجودي را با خود آورده ( و خود را از او برتر مي دانستي) تو را از ديوان نبوت حذف مي كردم:

حَدَّثَنِي بِهِ بَعْضُ أَصْحَابِنَا أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَوْحَي إِلَي مُوسَي ع‏إِذَا جِئْتَ لِلْمُنَاجَاةِ فَاصْحَبْ مَعَكَ مَنْ تَكُونُ خَيْراً مِنْهُ فَجَعَلَ مُوسَي لَا يَعْتَرِضُ [يَعْرِضُ‏] أَحَداً إِلَّا وَ هُوَ لَا يَجْسُرُ [يَجْتَرِئُ‏] أَنْ يَقُولَ إِنِّي خَيْرٌ مِنْهُ فَنَزَلَ عَنِ النَّاسِ وَ شَرَعَ فِي أَصْنَافِ الْحَيَوَانَاتِ حَتَّي مَرَّ بِكَلْبٍ أَجْرَبَ فَقَالَ أَصْحَبُ هَذَا فَجَعَلَ فِي عُنُقِهِ حَبْلًا ثُمَّ مَرَّ [جَرَّ] بِهِ فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ شَمَّرَ الْكَلْبَ مِنَ الْحَبْلِ وَ أَرْسَلَهُ فَلَمَّا جَاءَ إِلَي مُنَاجَاةِ الرَّبِّ سُبْحَانَهُ قَالَ يَا مُوسَي أَيْنَ مَا أَمَرْتُكَ بِهِ قَالَ يَا رَبِّ لَمْ أَجِدْهُ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَوْ أَتَيْتَنِي بِأَحَدٍ لَمَحَوْتُكَ مِنْ دِيوَانِ النُّبُوَّة (1)

بعض اصحاب ما نقل كرده اند كه خداوند به موسي وحي كرد وقتي خواستي به طور براي مناجات بيايي، فردي را كه خودت را از او برتر مي داني، به همراه بياور. حضرت موسي براي همراه بردن كسي كه خود را از او برتر بداند، به هر كس رو آورد، نتوانست خود را از او برتر بداند از اين رو از دايره آدميان خارج شد و در دايره حيوان ها به يافتن كسي كه خود را از وي برتر بداند، با درنده اي مبتلا به بيماري جرب(پيسي) مواجه شد و ريسماني به گردن آن انداخت تا با خود ببرد ولي كمي كه رفتند، حيوان را آزاد كرد و خود به تنهايي رفت و وقتي خداوند از او علت همراه نياوردين كسي با خودش را پرسيد، عرض كرد موجودي كه من از او برتر باشم، نيافتم و خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم اگر موجودي را با خود همراه آورده( و خود را از چيزي برتر شمرده بودي)، تو را از ديوان پيامبري حذف مي كردم. 

پي نوشت ها:

1. ابن فهد حلي، عده الداعي، قم، دار الكتاب الاسلامي، 1407ق، ص218.

آيا در حديث آمده است كه:
در مورد سوال اول حديثي با اين بيان شما يافت نشد، ولي شبيه به آن در آخر حديث كسا آمده كه پيامبر اكرم(ص) به حضرت علي(ع) فرمودند: «ما ذكر خبرنا هذا في محفل من ...

آيا در حديث آمده است كه هرگاه يك انسان محزون در ميان جمعي باشد، خداوند رحمت خود را بر آن جمعيت نازل مي كند؟ مي گويند: رسول خدا(ص) يا امام علي(ع) به يكي از صحابه فرمود: مرا نصيحت كن. عرض كرد: من شما را نصيحت كنم؟ فرمود: در شنيدن اثري است كه در گفتن نيست

در مورد سوال اول حديثي با اين بيان شما يافت نشد، ولي شبيه به آن در آخر حديث كسا آمده كه پيامبر اكرم(ص) به حضرت علي(ع) فرمودند: «ما ذكر خبرنا هذا في محفل من محافل أهل الأرض و فيه جمع من شيعتنا و محبّينا و فيهم مهموم الّا و فرّج اللّه همّه و لا مغموم الّا و كشف اللّه غمّه و لا طالب حاجة الّا و قضي اللّه حاجته ...»(1)؛ ذكر نگردد اين خبر در مجلسي از مجالس اهل زمين و در آن جمعي از پيروان و دوستان ما باشند و ميان آنها اندوهناكي باشد مگر آنكه خداوند  هم و غم او را برطرف سازد و نه غمزده اي مگر اينكه خداوند غم او را برطرف كند و نه طالب حاجتي مگر اينكه خداوند حاجت او را برآورده سازد.

در مورد حديث دوم نيز اين حديث به همين شكل در آثار شهيد مطهري بدون استناد محكمي موجود است.

ايشان در فايده هاي موعظه نوشته است:

هيچ فردي از موعظه بي‏نياز نيست. ممكن است فردي از تعليم شخص ديگري بي ‏نياز باشد، اما از موعظه او بي‏نياز نيست؛ زيرا دانستن يك مطلب است و متذكر شدن و تحت تأثير تلقين ... واعظ مؤمن متقي قرار گرفتن، مطلب ديگر است.              

مي‏گويند علي(ع) به يكي از اصحابش مي‏فرمود: عِظْني مرا موعظه كن، و مي‏فرمود:

در شنيدن اثري هست كه در دانستن نيست.(2)

پي نوشت ها:

1. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، حديث كساء.

2. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، بي تا، ج 25، ص 345.

بهترين سن ازدواج براي مرد؟
اصولاً نمي‌توان يك سن مشخصي را براي ازدواج همه‌ي افراد معين كرد چرا كه افراد با هم تفاوت دارند و اين تفاوت‌ها باعث مي‌شود كه زمينه‌هاي ازدواج در افراد، متفاوت..

بهترين سن ازدواج براي مرد؟

اصولاً نميتوان يك سن مشخصي را براي ازدواج همهي افراد معين كرد چرا كه افراد با هم تفاوت دارند و اين تفاوتها باعث ميشود كه زمينههاي ازدواج در افراد، متفاوت و مختلف گردد به نحويي كه در يك سني برخي افراد زمينههاي ازدواج آنها مساعد است و شرايط ازدواج را دارند و برخي ديگر ندارند به همين خاطر، نميتوان براي همهي افراد يك نسخه واحد پيچيد و بر فرض مثال گفت كه همه بايد در فلان سن مشخص ازدواج كنند. البته اگرچه نميتوان سن مشخصي را براي ازدواج همهي افراد مشخص كرد، ولي از آنجا كه هر چيزي فصلي دارد براي ازدواج هم فصلي معين نموده اند و آن را دهه سوم زندگي تعيين كرده اند يعني فصل ازدواج بين 20 تا 30 سالگي است و بهتر است ازدواج در اين فصل واقع شود. چون اولاً شور و حال جواني در اين فصل بيشتر است و ثانياً از لحاظ پزشكي ثابت شده است كه باوري و توليد مثل در اين سنين بهترين نتيجه را در بر دارد به طوري كه همسران و فرزندان از سلامت بيشتري برخوردارند.

بايد توجه داشت كه براي ازدواج و شروع زندگي يك سري زمينهها و شرايطي لازم است و آن حداقل و حداكثري دارد يعني اين كه براي ازدواج، حداقل بايد دختر و پسر به بلوغ جنسي رسيده باشند چون يكي از اهداف ازدواج تداوم نسل نوع انسان است طبيعتاً وقتي اين مهم تحقق پيدا ميكند كه دختر و پسري كه با هم ازدواج ميكند، قابليت باروري و تولد مثل را داشته باشند و اين قابليت بعد از بلوغ جنسي حاصل ميگردد.

بنابراين حداقل شرايط ازدواج، برخورداري دختر و پسر از بلوغ جنسي است. اما آيا تنها بلوغ جنسي ميتواند عامل موفقيت و خوشبختي و شادكامي دختر و پسر را فراهم آورد؟ پاسخ اين پرسش كاملاً مشخص است كه خير، تنها بلوغ جنسي نميتواند تضمين كننده يك ازدواج موفق باشد بلكه، عوامل ديگري مثل بلوغ عقلي، اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي و... هم لازم است كه وقتي آن عوامل در كنار بلوغ جنسي قرار ميگيرند تشكيل شرايط حداكثري را ميدهند و موجبات پايداري و تداوم ازدواج را فراهم ميآورند. البته اگرچه در مسئله ازدواج علاوه بر بلوغ جنسي، به بلوغ اجتماعي و عقلي هم نياز است. اما امروزه اين موضوع در جوانان تنزُّل يافته و فاصله ميان بلوغ جنسي و بلوغ اجتماعي و عقلي جوانان زياد شده است و طبعاً وقتي شرايط براي يك جوان مهيا نباشد، اقدام براي ازدواج منطقي نيست.

البته اين موضوع مي تواند در فرهنگها و مناطق مختلف متغير باشد. بنابراين شرايط اجتماعي و منطقه اي را نيز بايد در نظر داشت.

به هر حال، وقتي سخن از سن ازدواج مي‏شود دو نكته را بايد مد نظر داشت:

 1- ازدواج يك زمان صد در صد معين شده و قانون ثابتي براي همه انسان‏ها ندارد.

 2- سن ازدواج علاوه بر نياز فردي، از شرايط اجتماعي و نياز نوعي نيز متأثر مي‏گردد.

البته توجه داشته باشيد كه ازدواج زودهنگام و در سنين پايين، با مشكلات و پيامدهايي همراه است، زيرا دختر و پسر در سنين پايين از تجارب كافي برخوردار نيستند به همين دليل، ممكن است بين آنها درگيريهاي لفظي و غير آن انجام گيرد و به كدورت و جدايي منجر شود. همچنين در سنين كم، معيارهاي كاملي در انتخاب همسر ندارند و پس از چند سال كه معيارهاي شناختي آنها كاملتر ميشود، متوجه ميشوند كه آن معيارها در همسرشان نيست كه در اين صورت، همين مسئله گذران زندگي را با مشكل مواجه ميكند، يا حتي گاهي خود دختر و پسر در انتخاب همسر، نقش چنداني ندارند و پدر و مادر براي آنها همسر انتخاب ميكنند كه اين مسئله آسيبهاي بسياري به همراه دارد.

موضوع ديگر، مسأله تربيت فرزند است كه طبيعي است دو جوان كم سن و سال و كمتجربه، از عهده چنين مسئوليت بزرگي بر نميآيند.

در مجموع، مطرح نمودن مسألهي «سن مناسب براي ازدواج» از اين جهت ضرورت مييابد كه يك ازدواج زودهنگام فاقد پختگي لازم بوده و همان طور كه عرض شد موجب بروز مشكلاتي در زندگي ميگردد؛ از سويي ديگر، ازدواج ديرهنگام نيز ميتواند فاقد نشاط  و شادابي باشد.

در نهايت، بر اساس يك معيار عمومي ميتوان سنّ مناسب براي ازدواج پسران را به طور متوسط بين 25 تا 28 سال دانست. اين استاندارد با معيارهاي نظامهاي تحولي شناختي جوانان امروزي همخواني بيشتري دارد.

اگر سن دختر بيشتر از پسر باشد ايرادي دارد؟
بهترين اقدام قبل از ازدواج مراجعه به مشاورين قبل از ازواج است كه تمام معيارها از جمله ويژگيهاي شخصيتي طرفين را مي سنجند و در پايان نظر خود را اعلام مي دارند.

اگر سن دختر بيشتر از پسر باشد ايرادي دارد؟

پرسشگر گرامي براي  داشتن ازدواجي پايدار و بانشاط و سرشار از آرامش ملاكها و معيارهاي مختلفي را بايد در نظر گرفت كه يكي از آنها ملاك سني است، بهترين اقدام قبل از ازدواج مراجعه به مشاورين قبل از ازواج است كه تمام معيارها از جمله ويژگيهاي شخصيتي طرفين را مي سنجند و در پايان نظر خود را اعلام مي دارند.

بهر حال من در زير به برخي از مشكلاتي كه بزرگ بودن دختر از پسر در ازدواج مي تواند ايجاد نمايد اشاره مي كنم.

1- اگر سن زن چند سالي كمتر از مرد باشد، اطاعت پذيري او از مرد به عنوان سرپرست و مدير خانواده بيشتر و راحتتر خواهد بود. اما در خانوادههايي كه زن و مرد همسناند و يا زن از مرد بزرگتر است، زن به راحتي نميتواند مديريت مردي را قبول كند كه سن و تجربهاش يا با او برابر و يا از او كمتر است و اين مسأله ميتواند مشكلات جدياي را در خانواده ايجاد كند

2- زن هميشه دوست دارد همسرش فردي، مقتدر، توانا و پناهگاهي مطمئن براي او باشد. اگر زن از لحاظ سني از مرد بزرگتر باشد، معمولاً چنين تصوري از شوهرش ندارد و او را در حد خودش و يا پايينتر ميبيند؛ اما اگر شوهر چند سالي بزرگتر باشد ـ كه معمولاً افزايش سن با افزايش تجربه هم همراه استـ زن احساس مي كند كه همسرش شايستگيهاي لازم براي اداره زندگي مشترك را دارد و ميتواند در پناه او يك زندگي آرامشبخش را تجربه كند.

3- زن به دليل بارداري،زايمان، شير دادن و ... زودتر از مرد شكسته ميشود و همسن بودن زن و شوهر باعث ميشود بعد از چند سال زندگي مشترك و آوردن چند فرزند، شادابي زن در حد شادابي و نشاط مرد نباشد و چه بسا مطلوبيت او نزد شوهر كم شود؛ چه رسد به اين كه زن 5-6 سال بزرگتر از همسرش باشد. بنابراين براي پيشگيري از اين مسئلة كاملاً طبيعي و زيستي، بهتر است تفاوت سني بين زن و شوهر حفظ شود(يعني پسر چند سالي بزرگتر باشد) تا همواره زن از نشاط كافي برخوردار باشد و مطلوبيت او نزد شوهرش كاسته نشود. ممكن است بگوييد مرد هم بايد براي همسرش مطلوبيت داشته باشد. بله، اين حرف درست است؛ اما همان طور كه در بالا بيان كرديم مردها به دليل متحمل نشدن سختيهاي بارداري، زايمان و فرزندپروري، معمولاً ديرتر از زنان دچار شكستي ظاهري ميشوند. اين افت زود رس زن در ميان برخي از قوميت ها بسيار مشهود است بطوري بطور تجربي خودشان را ملزم به رعايت فاصله سني بين دختر و پسر مي دانند.

4- دليل مهم ديگر اين است كه دختران از لحاظ زيستي چند سال زودتر از پسران به بلوغ جنسي ميرسند، همانگونه كه زنان زودتر از مردان قابليت باروري خود را از دست ميدهند و تمايلات جنسي در مردان ديرتر از زنان فروكش ميكند. از اين رو، سن دختر براي ازدواج بايد چند سالي كمتر از سن پسر باشد تا از اوايل دوره اي كه هيجانات جنسي و قابليت باروري در او بروز ميكند، شوهردار باشد و در آخر دوره نيز تقريباً همزمان با شوهرش از فعاليت هاي جنسي فاصله بگيرد. اگر پسر با دختري ازدواج كند كه مثلا 6 سال از او بزرگتر است، طبيعتاً زماني كه هنوز ميل جنسي دارد، تمايل جنسي همسرش فروكش كرده و نميتواند نياز او را برآورد و همين مسأله مشكلات زيادي را در زندگي ايجاد ميكند و چه بسا مرد پس از سالها زندگي مشترك با همسرش، براي برآوردن اين نياز طبيعي به بيرون از خانواده رو آورد.

فاصله سنی مناسب از دیدگاه اسلام چیست؟
از نظر اسلام نه تنها سن مشخصی برای ازدواج ذكر نشده است بلكه، فاصله سنی معینی هم بین دختر و پسری كه تمایل به ازدواج با هم را دارند نیز بیان نشده است و ...

ازدواج

شرح :  فاصله سنی مناسب از دیدگاه اسلام چیست؟

از نظر اسلام نه تنها سن مشخصی برای ازدواج ذكر نشده است بلكه، فاصله سنی معینی هم بین دختر و پسری كه تمایل به ازدواج با هم را دارند نیز بیان نشده است و از كوچكتر و یا بزرگتر بودن دختر و پسر به هنگام ازدواج سخنی به میان نیامده است. اگرچه در اسلام سنّ مشخصي براي ازدواج مقرّر نگرديده و فاصله سنی معینی هم ذكر نشده است، اما احاديث منقول از پيامبر اكرم و امامان معصوم(ع) و سيره عملي آن بزرگواران، شواهد گويايي بر اهتمام ايشان در تعجيل امر ازدواج است. بر اساس سيره معصومان(عليهم السلام) و شواهد تاريخي، ازدواج امامان(ع) در سنين بعد از بلوغ و پيش از 20 سالگي بوده است. اين بزرگواران در مورد فرزندانشان نيز همين شيوه را داشتند و نوعاً قبل از 20 سالگي زمينه ازدواج آنان را فراهم مي نمودند. در مجموع، از روايات استفاده مي شود كه سن پايه براي ازدواج بعد از بلوغ است و اگر شخص احساس نياز كند، به گونه اي كه ترك آن موجب گناه شود، ازدواج در اين سن واجب مي گردد.

 از سوی دیگر، سيره معصومان(ع) و شواهد تاريخي گویای این است كه امامان(ع) و اولیای الهی به جزء موارد اندك مثل ازدواج حضرت خدیجه با پیامبر اعظم(ص) از همسران خود بزرگتر بوده اند از این روی شاید بتوان این مسئله را به عنوان یك معیار بیان كرد كه در ازدواج بهتر است مردان از زن بزرگتر باشد اما، این كه فاصله سنی چقدر بوده باشد هنوز به معیار مناسبی نمی توان دست یافت چرا كه شواهد تاریخی نشانگر این است كه در آن زمان این موضوع اهمیت چندانی نداشته است و ائمه(ع) فاصله های متفاوتی با همسرانشان داشته اند. 

از طرف دیگر، از آن جا كه بین بلوغ دختران و پسران معمولاً فاصله بین 2تا6 سال وجود دارد بهتر است این مقدار فاصله در ازدواج دختران و پسران رعایت شود چرا كه تحقیقات علمی و یافته های روانشناسانه و جامعه شناسانه  این نكته را به اثبات رسانیده و تأیید می كند كه اگر سن دختر از سن پسر كمتر باشد معمولاً در برابر موضع مرد كوتاه مي آيد و مي كوشد مطیع باشد. در صورتي كه هر چه اين تفاوت سني افزايش يابد، حس مادري، خواهر گونه و يا سرپرست در زن بیشتر مي شود، مثلاً زني كه 15 سال و يا بیشتر از همسرش بزرگتر است، همواره همانند مادر يا خواهر بزرگتر با شوهرش برخورد مي كند. از سوی دیگر، اگر سن مرد بزرگتر باشد، زن می تواند به او تكیه كند. ضمن این كه در این صورت، مدیریت خانواده دچار مشكل نمی شود و جذابیت زن برای مرد حفظ می شود و تفاهم و درك متقابل افزایش می یابد.

از آن جا كه عمل و سيره معصومان(ع) براي ما الگو و حجت است و یافته های علمی كه عقل سلیم آن را بپذیرد مورد تأیید دین قرار گرفته است، در تعيين سن ازدواج و نيز كوچكتر و یا بزرگتر بودن دختر و پسر به هنگام ازدواج مي توانيم سيره آن بزرگواران و یافته های علمی را به عنوان يك معیار و هنجار ديني در نظر بگيريم و بگوییم كه بهتر است در ازدواج دختران و پسران، چند سالی سن دختر از پسر كوچكتر باشد.

آيا مردها به ما فقط حس ترحم دارند؟
براي زندگي زناشويي دو چيز لازم است: 1. عشق و محبت 2. رفع نياز

آيا مرد ها به خانم ها احساس عاطفي هم پيدا مي كنند؟ براي من پيش آمده است كه از آقايان شنيده ام كه به خانم ها احساس عاطفي ندارند و اگر احساسي هم هست فقط جنسي است و يا اين كه فقط دلشان براي جنس ضعيف تر از خودشان مي سوزد و يك نوع احساس ترحم دارند. آيا مرد ها واقعا چنين اند يا كساني كه من با آنها صحبت كرده ام مشكلي دارند؟ آن ها به من گفته اند كه حتي نسبت به همسر و دخترشان هم فقط حس ترحم دارند و به هيچ احساسي كه بتوان نامش را عشق گذاشت باور ندارند. مي گويند عشق فقط يك جور احساس شديد جنسي است. و عاطفه و احساس فقط بين مادر و فرزند واقعيت دارد.آيا مردها به ما فقط حس ترحم دارند؟

براي زندگي زناشويي دو چيز لازم است: 1. عشق و محبت 2. رفع نياز

بي ترديد دومي اهميت بيشتري دارد. زيرا اگر عشق باشد، اما نيازهايي مانند نياز جنسي برآورده نشود، زندگي به سامان نمي رسد. عاشقان سينه چاكي را ديده ايم كه به همين دليل، زندگي شان به بن بست رسيده است. بر عكس، مواردي هم مي شناسيم كه در ابتدا بينشان عشقي نبوده، اما چون نيازهاي يكديگر (از جمله نياز جنسي) را برآورده اند عشق هم ايجاد شده است.

اما راجع به سخن افرادي كه چنين نظري را به شما القا كرده اند بايد گفت، بررسي زمينه هاي زندگي اين افراد لازم و ضروري است. زيرا چنين ديدگاه افراطي از بعضي افراد داراي اختلالات رواني بيشتر انتظار مي رود. هيچ انسان سالمي نمي تواند ادعا كند عشق فقط و فقط يك جور احساس شديد جنسي است. از اين روي لازم است به مهمترين نظريه مطرح شده در زمينه مفهوم عشق توجه كنيد.

استرنبرگ (مهمترين نظريه پرداز در زمينه عشق) معتقد است براي تجربه عشق كامل يعني عشقي كه تمام اوصاف عشق را در بر داشته باشد عشق فرد بايد داراي سه مولفه باشد اين سه مولفه عبارت است از صميميت، تعهد و شور و هيجان. صميميت: جزء عاطفي است و شامل احساس نزديكي و اشتراك احساسات است. شور و هيجان: جزئي انگيزشي و شامل جاذبه جنسي است. تعهد: جزء شناختي و بازتابي است و از نيت شخص كه حكايت از رابطه پايدار باشد خبر مي دهد.  اين سخن را استرنبرگ (1988) در قالب تئوري سه ضلعي عشق بيان كرد. او معتقد بود كه اگر اين تعادل به هم بخورد مفهوم جديدي از عشق شكل مي گيرد كه با مفهوم عشق كامل تفاوت دارد. مثلا اگر فردي نسبت به فرد ديگر فقط احساس صميميت داشته باشد اينجا بين دو نفر تنها يك رابطه دوستي به وجود خواهد آمد و اگر تنها شور و هيجان باشد، يك عشق شيدايي (خياباني) شكل مي گيرد. اگر شور و هيجان و صميميت باشد و تعهد نباشد در آن صورت شاهد عشق رمانتيك هستيم و اگر رابطه صميميت و تعهد بالا باشد و شور و هيجان ضعيف باشد در آن صورت يك عشق مشفقانه شكل گرفته است.

با اين اوصاف مي توان حدس زد فرد يا افراد مورد نظر شما، توجهي به معناي عشق كامل يا عشق متشكل از صميميت و تعهد و شور و هيجان نداشته اند. و يا عشق را فقط منحصر در هيجان جنسي فرض كرده اند. چنين افرادي تا زماني كه ديدگاه خود را تغيير ندهند و تا زماني كه مولفه تعهد و صميميت را با شور و هيجان همراه نكنند هرگز طعم عشق واقعي و كامل ميان خود و همسر و فرزندشان را نخواهند چشيد.

با توجه به اينكه نمي خواهم در كار خلاف و گناهي گرفتار شوم بايد چه كنم؟
عدم موفقيت در ادامه خواستگاري براي دختر، مي تواند به چند علت باشد. با بررسي علل احتمالي كه در ذيل بيان مي گردد، مي توان به حذف يا تعديل آنها پرداخته و ...

1-دختري 22 ساله هستم كه با توجه به تعداد زياد خاستگاران، ولي همه آنها فقط يك بار آمدند و با توجه به اينكه اكثرا خواهان ازدواج بودند ولي براي دوم اقدامي نكرده اند.با توجه به به اين موضوع در حال حاضر فرد مورد نظر براي ازدواج را پيدا نكرده ام، ولي بسيار فكرم درگير مسائل ازدواج مي شود. با توجه به اينكه نمي خواهم در كار خلاف و گناهي گرفتار شوم بايد چه كنم؟

 

خواهر گرامي؛ در پاسخ به سوال شما نكاتي را به صورت كلي ارائه مي كنيم. بنابراين ممكن است هيچ يك از اين موارد در مورد شما صدق نكند.

عدم موفقيت در ادامه خواستگاري براي دختر، مي تواند به چند علت باشد. با بررسي علل احتمالي كه در ذيل بيان مي گردد، مي توان به حذف يا تعديل آنها پرداخته و به ياري خداوند و با انتخابي مناسب همسري شايسته برگزيد.

1. قصور يا تقصير خود دختر: ممكن است خداي نخواسته اشتباه يا خطايي در مراسم خواستگاري از دختر سر زده باشد كه موجب عدم بازگشت خواستگار شده. در اين صورت، با تامل بيشتر راجع نوع برخوردها در چنين مراسمي به اصلاح يا تعديل برخورد خود اقدام كنيد. همچنين مشاوره حضوري و دادن تست هاي شخصيت در كلينيك هاي روانشناسي و مشاوره كمك بزرگي به شناخت ويژگي هاي مثبت و منفي شماست.

2. قصور يا تقصير اعضاي خانواده: اگر يكي از اعضاي خانواده اشتباه كرده، بايد خود را براي تغيير سرنوشت دختر خانواده اصلاح كند. همچنين اگر يكي از اعضا خانواده داراي مشكلات اجتماعي يا تخلف هايي است بايد هرچه سريعتر خود را اصلاح كند.

3. نقص عضو يا مشكل جسمي دختر: براي جبران اين گونه نقص ها و حتي نقص جدي در زيبايي، دختر بايد استعدادها را شناسايي و شكوفا سازد. بروز توانمندي هاي دختر، اين نقص ها را جبران مي كند.

4. محله نامناسب براي زندگي: اگر خانواده دختر محترم است و در محله اي نامناسب (محله بدنام و جرم خيز) زندگي مي كنند، بايد هجرت كنند. هجرت، حركتي مقدس است كه شايد يكي از مصاديقش همين جا باشد.

5. انزوا جويي دختر: دختر به سبب كمرويي يا هر علت ديگر، انزواجويي مي كند كه درست نيست. او مي تواند با حفظ عفت و رعايت ضوبط اخلاقي و شرعي، در مجامع و محافل مناسب حضور يابد. تا زماني كه مادران نيازمند عروس يا واسطه ها دختر را نبينند و نشناسند، چگونه به خواستگاري او بروند؟ مجالس عمومي زنانه و مساجد محل مكان خوبي است كه زناني كه به عنوان واسطه در ازدواج شناخته مي شوند، در اين مكان ها دخترهاي دم بخت را به ديگران معرفي مي كنند.

6. نبودن همتا براي دختر: گاهي به عنوان مثال دختر تحصيل كرده، در محيطي كوچك زندگي مي كند كه خواستگار مناسب كه همشأن او باشد پيدا نمي شود. در اين حالت دو پيشنهاد وجود دارد. 1. خانواده دختر مهاجرت كند.

 2. سطح توقع خود را پايين آورده و سطح تحصيلات خواستگاران را از شروط خود بردارد. البته به دلايل فرهنگي و اينكه بهتر است طرفين از لحاظ فرهنگي همتا باشند، توصيه ما به عدم مهاجرت است.

لطفا در ادامه به نكات ذيل توجه فرماييد:

1. افسردگي موجب مي شود افراد تنها نكات منفي را ببينند و موقتا قادر به ديدن جنبه هاي مثبت زندگي شان نيستند. در صورتي كه احساس غمي بزرگ همواره شما را در خودتان نگه داشته است، در اسرع وقت با مراجعه به يك روانشناس معتبر در شهر محل زندگي خود، مشكل خودرا با او در ميان بگذاريد. متاسفانه بعضي در موقعيت هاي بحراني مشكل خود را به مسائلي مانند ستاره بخت يا سرد بودن ستاره فرد نسبت مي دهند. اصولا چنين تعبيرهايي ناشي از كمبود اعتماد به نفس و رجوع به خرافات است. توصيه مي كنيم به هيچ وجه فكر خود را درگير چنين مسائلي نكنيد.

1. از دوستان و خانواده كمك بگيريد. حمايت اجتماعي يكي از مهم ترين فاكتورها در كنار آمدن با فقدان است. از دوستان و افرادي كه به حرف هايتان گوش مي دهند و به شما براي رسيدن ب كمالات انساني انگيزه مي دهند كمك بگيريد. گذراندن وقت با ديگران ممكن است كه در ابتداي كار برايتان دشوار باشد. اما كمكتان مي كند بفهميد كه كسان ديگري هم در زندگيتان هستند كه نگران شما هستند و حمايت تان مي كنند. در موقعيت فعلي، دوستان باايمان و همجنس بهترين گزينه است.

2. افراد زيادي در موقعيت شما، با پناه بردن به پناه گاههاي پوشالي ارمغاني جز تيره بختي و بي آبرويي براي خود نياوردند(مراقب باشيد كه در موقعيت كنوني با بيان بعضي توجيهات احتمالي دست به دوستي هاي خارج از چارچوب نزنيد). هر دختر مؤمني مثل شما داراي تقديري بس مثبت است. تقدير مثبت دير يا زود فرا خواهد رسيد. با تقويت روحيه مذهبي و توكل به خداوند، مانع بروز روحيه ياس و نااميدي شويد. ايجاد ياس از حربه هاي اصلي شيطان است كه البته با ايجاد توجيهات و تزيين زشتيها در سدد به انحراف كشيدن انسانهاست همچنين بايد توجه داشت كه، كم بودن خواستگار مناسب براي بسياري از دختران (كه به امري رايج، در ميان عموم دختران زيبا و نازيبا مبدل شده است) دليل بر غير خواستني بودن نيست.

3. از تمركز بر اموري كه به نحوي از حيطه اختيار شما (آمدن خواستگار)تا حدي خارج است، به شدت پرهيز كنيد. با دورانديشي بيش تر، تمركز خود را به ساير امور اختياري مثبت منتقل نماييد. دعا و پناه بردن به خداوند زمينه ساز شادابي و طراوت روحيست. از دعاي افسرده ساز كه از وساوس شيطان است بشدت پرهيز كنيد. بنابراين سعي كنيد اعمال ديني خود را با طراوت بجا آوريد.

4. از قرار گرفتن در تنهايي بشدت بپرهيزيد.

5. برنامه‏ريزي اوقات شبانه‏روزي و انجام به موقع كارها

6. همنشيني با افراد خوش اخلاق، با نشاط

7. سفرهاي تفريحي و زيارتي

8. از بيكاري بايد دوري كرد و همواره خود را به كاري مشغول نمود.

9. بيشتر در جمع شركت كنيد و به هيچ وجه خود را از ديگران جدا نكنيد و در انزوا قرار نگيريد.

10. ورزش به ويژه ورزش هاي دسته جمعي بسيار مفيد است.

11. به سر و وضع و آراستگي ظاهري خود بيشتر برسيد واز شلختگي اجتناب كنيد. البته با رعايت حلال و حرام و اجتناب از خودآرايي در مقابل نامحرم.

اگه آدم يه گناه بزرگی كرده باشه اما پشيمون باشه خدا اونا رو ميبخشه؟
اگر چه نظام هستي همانند آزمايشگاه است. هر موادي در لوله هاي اين آزمايشگاه ريخته شود واكنشي متناسب با آن مشاهده مي شود. يعني در برابر هر كنشي، واكنشي و هر ...

ميخواستم بدونم كه وقتي كسي يه بدي خيلي بد به آدم ميكنه اگه آدم نبخشه خدا نسبت به اون آدم سخت گير ميشه آخه ميگن بايد ببخشي تا بخشيده شي؟

ويه سوال ديگه اگه آدم يه گناه خيلي بزرگ  كرده باشه اما بسيار پشيمون باشه خدا اونا رو ميبخشه؟

اگر چه نظام هستي همانند آزمايشگاه است. هر موادي در  لوله هاي اين  آزمايشگاه ريخته شود واكنشي متناسب با آن مشاهده مي شود. يعني  در برابر هر كنشي، واكنشي و هر عملي، خوب باشد يا بدعكس العملي  هماهنگ و متناسب آن مشاهده خواهد شد. اگر بد كنيم بد مي بينيم. اگر اهل عفو و بخشش باشيم مورد عفو و بخشش قرار مي گيريم. امام سجاد (ع) مي فرمايد: اهل عفو و بخشش باشيد و از بدي هاي مردم بگذريد، مگر دوست نداريد كه خداوند شما را ببخشد و از بدي هاي تان در گذرد. (1)  پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ خَلَائِقِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ ...(2) آيا به شما خبر ندهم كه بهترين بنده خدا در دنيا و آخرت كيست؟ ببخشي كسي را كه به تو ستم كرده است. و با كسي كه با تو قهر كرده و  رابطه را قطع  نموده وصلت نمايي و.... اما لازم به اين نكته اساسي توجه شود كه عفو و بخشش هميشه و در همه جا و نسبت به همه افراد سفارش نشده است. زيرا گاهي عفو و بخشش باعث ذلت انسان و جرئت پيدا كردن طرف مقابل بر تعدي و تجاوز و توهين بيشتر مي شود. در اين صورت به قول شاعر:

ترحم بر پلنگ تيز دندان    ستمكاري بُوَد بر گوسفندان

بنا بر اين در چنين مواقع نه مي توان طرف را بخشيد و نه مي توان بي تفاوت شد،بلكه اگر توان مقابله باشد بايد از خود دفاع كرد. البته نمي گوييم مقابله به مثل كنيد، زيرامقابله به مثل كردن در برخي مواقع هم خلاف شرع است و هم سبب تحقير شخصيت خود آدم مي شود. مثلا مطلب نادرست يا بي ربطي راجع به شما گفته اند و شما را به كاري و عمل خلافي متهم ساخته اند، بايد از خود دفاع كنيد. آن حرف ها را تكذيب كنيد. انسان  حق ندارد خود را كم ارزش و خوار جلوه دهد، و نبايد اجازه دهد كسي او را خوار و ذليل كند. امام صادق (ع) مي فرمايد: ْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي فَوَّضَ إِلَي الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ؛ (3)

خدا همه كارها را به مومن واگذار كرده (يعني اختيار فعل و يا ترك را به او داده) به جز خوار و ذليل كردن خودش را.

اما سوال دوم:       

بدان  آه و اندوه و حسرتي كه از انجام گناه وجودتان را فرا گرفته نشان دهنده اين حقيقت است كه چراغ ايمان در وجودتان روشن است و از وجدان بيدار و نفس لوامه و ملامتگر فعالي برخورداري. مهم تر از همه اين ها بازگو كننده اين حقيقت است كه خدا « دوست تان دارد» و مورد محبت و هدايت خاص خداوند قرار داري. اگر خدا دوستت نمي داشت، تو را رها مي كرد و اگر تورا رها كرده بود، اين حال خوش توبه و پشيماني و ناراحتي دروني را به شما نمي داد.

آيا نديده و نشنيده اي كه چه بسا گناهكاران و جنايت پيشگان و مردان و زنان بدكاره اي بودند و هستند، كه گناه كردن براي شان عادي شده، از گناه و فساد و جنايت شان هيچ احساس شرمندگي و ناراحتي نمي كنند ؟ اين ها كساني هستند كه خدا رهاي شان كرده و سايه رحمت خود را از سر اين ها برداشته. ولي به شما سوز و ناراحتي دروني داده است تا  در صدد اصلاح خود باشيد، به جاي عشق هاي كاذب، عشق حقيقي پيدا كنيد. حال كه نعمت بزرگ توبه نصيب شما شده قدر بدان. از اين حال خوش بهره ببر.

 زنگ دل را زُداي تا يارت              بدهد در حريم خود بارت                    خداي مهربان درهاي استغفار و توبه و بازگشت را هميشه به روي بندگانش باز گذاشته است. اگر گناه كاري  توبه حقيقي كند، خداوند توبه اش را مي پذيرد و همه گناهانش را مي بخشد.

توبه حقيقي چنان انسان را دگرگون مي كند كه گويي هيچ گناهي را مرتكب نشده است. امام محمد باقر(ع) مي فرمايد:«التائب من الذّنب كمن لا ذنب له:(4) توبه كننده از گناه مانند كسي است كه گناه نكرده است».

 امام صادق(ع) مي فرمايد:«هنگامي كه بندهاي توبة حقيقي كرد، مواهب و نعمتهاي كم نظير الهي را متوجه خود مي سازد و اولين اثرش آن است كه«محبوب خدا » مي شود. اثر ديگرش اين است كه  خداوند در دنيا و آخرت گناهان او را مي پوشاند». راوي حديث مي گويد: سؤال كردم كه چگونه خدا پرده پوشي مي كند؟ امام(ع) فرمود:«هر چه از گناهان كه دو فرشته موكل بر او، برايش نوشته اند، از يادشان ببرد. به اعضاي بدن، فرمان ميدهد كه گناهان او را پنهان كنيد. به نقاط زمين و هر كجايي كه گناهكار توبه كننده گناه كرده است، دستور مي دهد كه گناهان او را پنهان كنيد و آثار آن را پاك مي كند».

پس توبه كننده در حالي خدا را در قيامت ملاقات مي كند كه هيچ چيزي به ضرر او و بر گناهانش گواهي و شهادت دهنده نيست و چيزي از آن آشكار نخواهد شد».(5)

پي نوشت:

1. الكافي، شيخ كليني، ج 1، ص 299، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ش 1365 .

2. همان، ج2، ص 107.

3. همان، ج5، ص 63 .

4. الكافي، شيخ كليني، ج2، ص435، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ش 1365.

5. همان، ص 436.

آيا بهتر است به همان میزان از قصابي گوشت تهيه كرده صدقه دهيم؟
از روايات فهميده مي شود كه ذبح يا خون ريختن وقرباني كردن حيوان حلال گوشت و تقسيم آن بين فقرا و نيازمندان و يا با آن گوشت غذا پخته شود به همسايگان، اقوام و ...

آيا در اسلام توجيهي براي خون ريختن وقرباني كردن حيوان حلال گوشت به نيت رفع مشكل وخطر ويا شفاي بيمار وجود دارد؟به عبارت ديگر آيامثلا براي باز شدن گره اي در زندگي آيا بهتر است ما ابتدا قرباني كنيم وصدقه دهيم يا به همان میزان از قصابي گوشت تهيه كرده صدقه دهيم؟يا تفاوتي نمي كند؟

از روايات فهميده مي شود كه ذبح يا خون ريختن وقرباني كردن حيوان حلال گوشت و تقسيم آن بين فقرا و نيازمندان و يا با آن گوشت غذا پخته شود به همسايگان، اقوام و نيازمندان داده شود، عملي پسنديده و سنت است. از امام  محمد باقر(ع) روايت شده كه  همانا خداوند دو عمل  را دوست دارد، يكي اطعام و خوراندن غذا يا مهماني دادن  دوم  خون ريختن يعنى ذبح گوسفند، شتر و يا هر حيوان حلال گوشت ديگر و توزيع گوشت بين نيازمندان(1) هم چنين  عقيقه كردن براي فرزندان يكي از سنت هاي مستحبي است  كه در روايات تأكيد زيادي بر اجرا و انجام آن شده است. عقيقه همانند صدقه دادن براي حفظ سلامتي و رفع بلا  از فرزندي است كه به خاطر او به اصطلاح خون ريخته مي شود، يعني گوسفندي ذبح مي شود .اگر چه هر دو عمل(يعني خريد گوشت از قصابي و تقسيم آن بين فقرا، و يا قرباني كردن حيوان حلال گوشت و توزيع گوشت آن) مطلوب و پسنديده است، ليكن  از روايات فهميده مي شود كه تأثير خون ريختن بيشتر از خريد گوشت و توزيع آن است. چنان كه در روايات آمده است كه به جاي عقيقه كردن گوسفند جهت سلامتي فرزند، نمي توان پول آن گوسفند و يا قرباني را به فقير داد،  بلكه بايد عقيقه انجام بگيرد يعني ذبح و قرباني بشود و گوشت عقيقه را پخته و مردم را به خوردن آن دعوت كنند. و خوب است حداقل ده نفر را اطعام كنند(2) و هر چه تعداد دعوت شدگان بيشتر باشد،  بهتر است،و  اگر غذا پختن براي وي ميسر نبود، جايز است گوشت را ميان فقرا تقسيم نمايند. سيره و روش بزرگان دين مثل حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه نيز همين بود. امام  براي سلامتي و رفع گرفتاري پول مي دادند تا گوسفندي بخرند و ذبح كنند و گوشت آن را بين فقرا تقسيم كنند. 

پي نوشت ها:

1. محمد باقر كمره‏اى‏، آداب معاشرت، ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ناشر اسلاميه‏،  ج‏1، ص 232.

2. شيخ طبرسي، الاداب الدينيه للخزانه المعينيه، ترجمه احمد عابدي، ص 306، ناشر زائر – قم.

من چه كنم به چه كسی كمك كنم و به چه كسی نه!؟
در روایت شریف است كه فرمود: «سراج الأغنياء في الدنيا و الآخرة الفقراء؛ فقراء چراغ راه اغنیاء در دنیا و آخرت هستند».

یك روز صبح فقیری آمد در خانه مان و از من مقداری پول خواست. وی جوانی بود كه ظاهرش كمی معتاد میزد. رفتم پیش خانواده به من گفتند به او كمك نكنم چون جوان است باید برود كار كند. كمكش نكردم. چندی پیش از آن نیز مردی وارد اتوبوس مسافرتی شد كه ما با آن در حركت بودیم و تقاضای كمك كرد تقریبا چهل سال داشت دوستم گفت به او كمك نكنید كه گدا پروری می شود یعنی چنین شخصی به گدایی عادت می كند و دیگر سراغ شغل و كار نمی رود. از طرف دیگر در احادیث وروایات می خوانم ائمه اطهار(ع) بدون هیچ چشم داشتی به هر كه از آنان درخواست كمك می نمود یاری می رساندند. حتی كمك را از پشت در می دادند تا طرف چهره آنان را نبیند و شرمنده شود. من چه كنم به چه كسی كمك كنم و به چه كسی نه!؟

در روایت شریف است كه فرمود:  «سراج الأغنياء في الدنيا و الآخرة الفقراء ؛ (1) فقراء چراغ راه اغنیاء در دنیا و آخرت هستند».

در روایت دیگری از امیر المومنین علیه السلام است كه فرمود :فقیر فرستاده خدا به سمت شماست . اگر او را كمك كنید و حاجتش را برآورید، با خدا معامله كرده اید و مال خود را در راه خدا خرج كرده اید و اگر از كمك كردن به او خودداری كنید، از كمك و یاری به خدا ممانعت نموده اید. (2)

با توجه به این روایات بهتر است انسان در برخورد با كسانی كه ابراز نیاز می كنند ، در صورت تمكن مالی، آن ها را اكرام كند و ایشان را دست خالی رد نكند؛ به خصوص اگر احتمال بدهد شخصی كه ابراز نیاز می كند، راست می گوید و واقعا نیز محتاج است. در این صورت به فرموده قرآن نیز  عمل كرده است كه می فرماید :

«وَ آتِ ذَا الْقُرْبي‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ ... ؛ حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه‏مانده را [دستگيري كن‏] و ولخرجي و اسراف مكن.» (3)

در این صورت فرقی نمی كند فقیر پیر باشد یا جوان. البته اگر بخواهید به گونه ای كمك كنید كه هم شخص جوان به گدایی عادت نكند و به جای گدایی به سراغ شغل و كار برود، می توانید به او كمك كمی كنید كه هم او را رد نكرده باشید و هم به او بفهمانید كه با گدایی كردن چیزی دست او را نمی گیرد.

اما اگر تمكن مالی ندارید و یا احتمال می دهید كه او راست نمی گوید، باز هم او را اكرام كنید و از بی احترامی و ناراحت كردن او بپرهیزید . قرآن می فرماید : «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ ؛ (4) سؤال كننده را از خود مران».

علاوه بر این كه بهتر است با او همدردی كرده و برایش دعا كنید كه خداوند مشكلاتش را حل كند و نیاز مالی او را برطرف كند.

یك نكته :

به طور كلی ما باید صدقات و كمك های خود را به دست نیازمند واقعی برسانیم . از بین نیازمندان نیز ، فقراء فامیل و وابستگان در اولویت قرار دارند و بعد از آن ها نیازمندان از همسایگان و سپس فقراء از غیر فامیل و آشنا. البته در این بین كسانی نیز هستند كه در جمله این سه گروه قرار نمی گیرند؛ مثل كسانی كه در خیابان ها و یا در مسیر حركت مردم ابراز نیاز می كنند. در مورد كمك كردن به این افراد باید به یك نكته توجه داشت و آن این كه: گاهی تكدی گری برای بعضی از افراد شغل و عادت شده ، كه در این صورت انسان می تواند از كمك به این گونه افراد خودداری كند. ولی گاهی عادت كردن فرد برای ما ثابت نیست؛ مثل موردی كه در وسیله نقلیه در حال حركت هستیم و شخصی ابراز نیاز می كند؛ در این صورت بهتر است  به او كمك كنیم ( خصوصا اگر علایم صداقت در او دیده شود).

 

 پی نوشت ها :

1. إرشاد القلوب، الحسن بن أبي الحسن الديلمي،دار الشريف الرضي للنشر، 1412 ه. ق، ج1 ، ص 194 .

2. نهج البلاغة، الإمام علي بن أبي طالب عليه السلام، دار الهجرة للنشر - قم، ص 529 .

3. اسراء (17) آیه 26 .

4. الضحي (93) آیه 10 .

صفحه‌ها