پرسش وپاسخ

اصلی ترین شاخصه های یك زندگی ایده ال چیست؟
زندگي دینی و اسلامی شما مي‌تواند به زيبايي روياهايتان باشد. فقط بايد باور داشته باشيد كه مي‌توانيد كارهاي سادۀ نیك انجام دهيد. اين كارها موجب مي‌شود ...

اصلی ترین شاخصه های یك زندگی ایده ال چیست؟

پرسشگر گرامی! ای كاش اطلاعات كاملی برایمان می دادید كه آیا متأهل هستید یا قصد ازدواج دارید و یا صرفا بحث همسرداری و دوران بعد ازدواج  نیست، بلكه زندگی در دنیا مدنظرتان بوده است. ما یك جواب و نكات كلی كه زندگی در دنیا باشد كه هر سه احتمال را در برگیرد را برایتان می نویسیم. در صورتی كه خواستار جزئی سازی بودید، نامۀ دیگری را برایمان ارسال كنید.

پس برخی از نكات و مبانی كه در اسلام، موجب ساخته شدن یك زندگی ایده آل می شود را بیان می كنیم:

زندگي دینی و اسلامی شما ميتواند به زيبايي روياهايتان باشد. فقط بايد باور داشته باشيد كه ميتوانيد كارهاي سادۀ نیك انجام دهيد. اين كارها موجب ميشود شما احساس بسته بودن و گرفتگي نكنيد و به عبارت ديگر با احساسي باز و شاد از زندگي كه اسلام واقعی از آن دم می زند، لذت ببريد. هر كار خوب يا تفكري كه به شما احساس سبكباري بدهد در جهت مثبت و خير شما جريان دارد. اول از هر چيز بايد به سلامت خود اهميت بدهيد، زيرا همواره آدم سالم نسبت به فرد بيمار بيشتر لذت ميبرد.

انرژي، شور، اشتياق، دلسوزي و همدلي روح شما را سالم نگه ميدارد. پس مراقب برخورد خود با ديگران باشيد.

زندگي خود را با كسي مقايسه نكنيد، زيرا شما نميدانيد كه بين آنها چه ميگذرد.

افكار منفي و تفأل به شرّ (1) نداشته باشيد، در عوض انرژي خود را صرف امور مثبت كنيد.

بيش از حد توان خود كاري انجام ندهيد و انرژي خود را صرف تجسس و فضولي در امور ديگران نكنيد.

حسادت يعني اتلاف وقت، شما هر چه را كه بايد داشته باشيد، داريد.

زندگي كوتاه‌‌تر از آن است كه از ديگران متنفر باشيد. نسبت به ديگران تنفر نداشته باشيد.

هر روز يك چيز خوب به ديگران ببخشيد. اينكه ديگران راجع به شما چه فكري ميكنند، به شما مربوط نيست.

برای زندگی ایده آل از هر چيز غير مفيد، زشت يا ناخوشي دوري بجوييد.

عشق به خدای متعال، درمانگر هر چيزي است.

هر موقعيتي چه خوب يا بد، گذراست پس بسياري چيزها را به دست زمان بسپاريد. البته كارهای گناه و بد را با توبه به باد فراموشی بسپارید.

همين كه صبح از خواب بيدار ميشويد، بايد از هستيتان به خاطر نعمت های فراوان شاكر باشيد.

از آنجا كه خلقت انسان هدفدار بوده،(2) بكوشيد وجودتان مايه خير و بركت براي ديگران باشد نه اينكه ديگران از غيبت و عدم حضور شما احساس راحتي و آرامش كنند.

برای ایجاد یك زندگی ایده آل؛ معیارهای عقلی، اخلاقی و حقوقی شاخصه اصلی سبك زندگی اسلامی است و مسلمانان باید زندگی خود را بر اساس این معیارها تنظیم كنند.

توجه به ارزش های اسلامی و مذهبی و عمل به قوانین دینی انسان را در مسیر زندگی راهنمایی می كند و هر جا كه انسان نتوانست مشكل خودش را حل كند بداند كه مشكل در شعور و سلوك دینی دارد و باید از لحاظ معنویت خودش را بسازد. تدبر و توكل به خداوند متعال عامل تكامل انسان در زندگی فردی و اجتماعی است.

هدف خلقت انسان رشد و تعالی معنوی همه انسان ها است و در مسیر رسیدن به این مقام جنسیت را مطرح نیست، در فرهنگ اسلامی رعایت حقوق و كرامت اعضای خانواده یك اصل محسوب می شود.

 فضیلت انسان در دین اسلام بر مبنای ارزش و كمال معنویت است.

و در آخر: سبك زندگی ایدآل خود را با مبانی اسلام تجسم كنید. تغییرات لازم را تعیین كنید و یك برنامه واقع بینانه برای رسیدن به آن تجسم فكری طراحی كنید. بعد فوراً حداقل یك تغییر كوچك در فكر یا رفتارتان ایجاد كنید. این توصیه ها به شما كمك می كند از همین امروز به سمت سبك زندگی ایدآل كه اسلام هم آن را تأیید می كند، حركت كنید.

پی نوشت ها:

1. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی(ره) ج19، تفسیر سوره قمر، آیات 1-8 ، ص 8-13.

2. إنّ اللَّه يقول: عبدي خلقت الأشياء لأجلك و خلقتك لأجلي؛  تمام أشیا به خاطر تو خلق شده است و تو را برای خودش خلق كرد. منبع: محدث عاملي- زين العابدين كاظمي خلخالي، الجواهر السنية- كليات حديث قدسي، ص710، تهران:‏ انتشارات دهقان، چاپ: سوم‏، 1380 ش.

ازدواج چه آثار خوبي و چه آثار بدي دارد؟
ازدواج در دین اسلام به خودی خود یك امر اختیاری و مستحب مؤكد است، ولی اگر كسی به خاطر ازدواج نكردن به گناه بیفتد، لازم است ازدواج كند.

چرا بايد ازدواج كرد؟ ازدواج چه آثار خوبي و چه آثار بدي دارد؟

ازدواج در دین اسلام به خودی خود یك امر اختیاری و مستحب مؤكد است، ولی اگر كسی به خاطر ازدواج نكردن به گناه بیفتد،  لازم است ازدواج كند.

 اهمیت ازدواج در اسلام از این جهت است كه ازدواج علاوه بر این كه غریزه جنسی را ارضا میكند، عاملی در رهایی از تنهایی و برقراری دوستی و صمیمیت همراه با دلسوزی، خیرخواهی و پیوند همسران به عنوان آرامش دهنده همدیگر و مكمّل یكدیگر محسوب میگردد.

روان شناسان یكی از نیازهای اساسی و مهم آدمی را نیاز به محبت ذكر كردهاند. آدمی در هر سن و سالی به محبت احتیاج دارد. یكی از راههای مهم ابراز مهر و محبت و برقراری دوستی بین زن و مرد، ازدواج است. از طرف دیگر محیط  گرم و صمیمی خانواده، فرصتی برای تبادل اندیشهها، رشد اجتماعی فرهنگی و اخلاقی زن و شوهر است، علاوه بر این  یكی از فوائد ازدواج، فرزند آوری و بقای نسل  است. به دلیل آثار و پیامدهای یاد شده اسلام، برای ازدواج جایگاه خاصی قائل شده است.

قرآن مجید میفرماید: " از نشانههای خدا آن است كه از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در كنار آنها آرامش یابید".(1) با ازدواج، عفت و پاكدامنی، در افراد و جامعه جایگزین شهوترانی و بیبند و باری میگردد، زیرا آتش برافروخته غریزه جنسی، با ازدواج مهار میشود و از بسیاری از ناهنجاریها پیشگیری میگردد. بیجهت نیست كه پیامبر(ص) فرمود: "هر كس ازدواج كند، نیمی از دینش را احراز كرده است، پس باید در نیم دیگر از خدا بترسد".(2)

زن و مرد مكمل همدیگرند. خداوند حكیم انسان را به گونهای آفریده كه بدون همسر ناقص است، جنس مذكر و مؤنث از نظر روحی و جسمی به یگدیگر نیازمندند . این قانون نظام آفرینش بوده و بر كل هستی حاكم است.

قرآن كریم زن و مرد را "لباس" یكدیگر میداند و میفرماید: "هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ; (3) زنان لباس شما مردانند و شما مردان لباس زن هایید."

 

 فواید تسریع در ازدواج و زیان‏هاي تأخیر آن یادآور مي‏شویم:

1- حفظ ایمان:

در دوران جواني كه وجود وي (دختر و پسر) میداني پر التهاب براي تمایلات و جذب منافع و لذّت‏هاي مادي و معنوي است، گاهي از هر سو، عوامل داخلي و خارجي در این میدانِ كشمكش، مي‏توانند وي را به سراشیبي فساد اخلاقي و تباهي عقیدتي سوق دهند. اما ازدواج یكي از عوامل مهمّي است كه مي‏تواند نجات بخش جوان از این گونه انحرافات باشد.

پیامبر اكرم(ص) فرمود: "هر كس ازدواج كند، نیمي از دینش را حفظ كرده است".(4)

2- حفظ عفت و پاكدامني:

پاكدامني و عفت دو گوهر گران بهایي اند كه مي‏توانند سرمایه بي بدیلي براي انسان، به خصوص جوانان باشند. تأخیر در ازدواج هر لحظه این گونه ناب را در معرض تهدید جدي قرار مي‏دهد.

3- آرامش و سكونت:

یكي از آثار مثبت ازدواج به تعبیر قرآن كریم، آرامش زوج‏ها در كنار یكدیگر است.(5) وقتي دو نفر (زن و مرد) زیر یك سقف با هم باشند و در مسیر زندگي همسر و هم سفر خوبي براي یكدیگر باشند، آرامشي خواهند یافت كه قرآن نوید بخش آن است. همان طور كه روانشناسان بر این باورند كه یكي از عوامل اختلال رواني و عصبي، تنهایي و تجرّد است.

4-مصونیت از زیان‏هاي تأخیر در ازدواج:

موارد سه گانه‏اي كه به عنوان فواید ازدواج ذكر كردیم، مي‏توانند در صورت ازدواج نكردن، هر یك به عنوان مشكلي دامنگیر جوانان شوند؛ یعني عفت و پاكدامني به بي عفتي بدل شود؛ حفظ ایمان به بي ایماني یا حداقل سست ایماني منجر گردد و آرامش به اضطراب و تشویش تغییر یابد.(6)

بعضی از مشكلات و موانع ازدواج مربوط به فرهنگ جامعه است یا از طرف پدر و مادر و خواستههای غیر منطقی كه دارند، تحمیل میشود و یا به نوعی در ذهن اشخاص القا میشود كه رفع این مسائل نیز نیاز به تلاش جوانان دارد تا زمینههای مناسب و مساعد را آماده سازند.در هر حال جوانان هستند كه باید برای خود چارهای بیندیشند كه آیا خویش را تسلیم گناه با همه عواقب و دور شدن از رحمت الهی كنند، یا این كه زمینه و شرایط ازدواج را فراهم آورند و یا اگر در مدتی كه این زمینه فراهم نیست، عفت و پاكدامنی را پیشه سازند، در عین حال كه به فكر ایجاد زمینه و آمادگی هستند.

بیشتر جوانان به دلیل واهمه از عدم اداره كامل زندگی، ازدواج را به تأخیر انداخته، تا پس از جمع‏آوری و اندوخته كردن مال و اطمینان كامل، گام پیش نهند ، امّا اغلب، دغدغه‏ها روا نیست ، زیرا با حداقل‏ها نیز می‏توان آغاز كرد ، چون رزق و روزی، در گرو ازدواج است.(7) رسول خدامی‏فرماید: «خانواده تشكیل دهید كه  برای شما روزی‏آور است»(8)و می‏فرماید: « ازدواج كنید كه ثروت و روزی می‏آورد».(9)

سخنان فوق، امیدآفرین‏ترین جملاتی است كه جوان با الهام از آن ها دلیر گشته ، توان و نیرویش را به تحرك  چند برابر وا می‏دارد ، تا در سایه فضل و لطف الهی،  زندگی سرشار از صفا و زیبایی را بنیان نهد؛ زیرا « اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بی‏نیاز خواهد كرد و خدا، گشایشگر داناست».(10)

 گرچه نباید بي حساب و بدون سنجش دست به ازدواج زد . لازم است كه شرایط اقتصادي و توانایی هاي مالي هم لحاظ شود ، ولي وعده  خداوند را نیز نباید فراموش كرد كه قول داده است تنگدستي را به غنا تبدیل كند و جایي براي بیم از فقر باقي نگذارد. پس ایجاد روحیه توكل و اعتماد به لطف الهي ، بعد مثبت دیگري از تشكیل خانواده است .

خداوند  ضمن دستور به ازدواج با دختران و جوانان شایسته و صالح مي فرماید:«ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم (11)؛چنانچه تنگدست و فقیر باشند ، خداوند آنان را از فضل خویش بي نیاز و توانگر مي سازد ، خداوند وسعت بخش و داناست ».

 پیامبر  فرمود:«من ترك التزویج مخافه العیلة (الفقر) فقد ساء ظنه بالله عزوجل ان الله عزوجل یقول : ان یكونوا فقراء یغنهم الله من فضله (12) ؛

كسي كه از بیم فقر و تنگدستي ازدواج نكند ، به خداوند بدگمان شده است ، خدایي كه می فرماید: اگر فقیر باشند ، خدا از فضل خویش آنان را بي نیاز و غني مي سازد».

در حدیث رسول خدا توصیه شده كه ازدواج كنید ، زیرا  براي شما روزي آورتر است:«اتخذوا الاهل فانه ارزق لكم ».(13)

نیاز عاطفی ، نیازی است كه انسان پس از پشت سر گذاشتن دوران كودكی و نوجوانی ، وجود آن را ملموس تر احساس می كند . تفاوتی نمی كند كه انسان تا قبل از جوانی در فضای محبت آمیزی بزرگ شده باشد یا خیر . هر چقدر انسان والدین مهربان و دلسوزی داشته باشد و هر چقدر برادران و خواهران مهربان و هر چقدر دوستان خونگرم و صمیمی داشته باشد ، باز  احساس می كند هنوز تشنه یك نفر دیگر است ، تشنه محبت ورزیدن و مورد محبت قرار گرفتن .

نیاز عاطفی نیازی است كه حتی انسان وقتی در میان انسان های مهربان هم قرار دارد ،وجود آن را حس می كند . احساس می كند یكی دیگر باید باشد تا با او راحت تر حرف های دلش را بزند ،محبتش را عرضه كند و سنگ صبورش  باشد.

 این عطش و نیاز را نسبت به جنس مخالف خود هم می بیند . در این میان ، هیچ چیزی نمی تواند به این نیاز حقیقی و مهم ، به طیبی و طاهری و گوارایی ازدواج ، پاسخ دهد . به واسطه وجود این نیاز است كه وقتی انسان در كنار همسر قرار می گیرد ، به انس و آرامش می رسد .این  آرامش نه یك امر مجازی و قرار دادی است ، بلكه امری حقیقی و فطری است كه بر حسب خلقت ما طرح ریزی شده است .

 و من ایاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم موده و رحمه انّ فی ذلك لایات لقّوم یتّفكّرون ( 14 )

؛ از نشانه های او این است كه برای شما از جنس خودتان جفتی آفرید تا در كنار او آرامش یابید . میان شما مودت و رحمت قرار داد و در این كار نشانه هایی است برای كسانی كه تفكر می كنند .

همسر ، كسی است كه وجود ما را از تنها بودن ، به یك وجود مجموعه دار و كامل تر  تبدیل می كند . به واسطه  تكمیل شدن و ارضا شدن چند بعدی است كه وجود ما آرام تر و تسكین یافته تر می شود .

 

پی نوشت ها:

1 .  روم (30 )،آیه 21.

2 . سفینه البحار، ج 1، ص 561.

3. بقره(2)آیه187.

4. وسائل الشیعه، ج 14، ص 5، حدیث 11.

5. جوانان و انتخاب همسر، علي اكبر مظاهري، ص 45.

6. گفتار فلسفي، جوان، محمد تقي فلسفي؛ در جستجوي همسر، محسن طالعي نیا؛ جوانان و انتخاب همسر، علي اكبر مظاهري.

7. مكارم‏الاخلاق، ج‏1، ص‏43.

8. بحارالانوار، ج‏103، ص‏217.

9. مكارم‏الاخلاق، ج‏1، ص‏43.

10. نور(24) آیه 32.

11.همان، آیه 32.

12. وسائل الشیعه ، ج 14، ص 24.

13.همان.

14.روم ،آیه 21.

چه ساعتي از شبانه روز براي خواندن خطبه عقد خوب و چه ساعتي بد است؟
در شرع مقدس زمان خاصي براي اجراي عقد ازدواج بيان نشده است. ولي گفته شده كه در بعضي زمانها عقد خوانده نشود. از جمله: ...

چه ساعتي از شبانه روز براي خواندن خطبه عقد خوب و چه ساعتي بد است؟

در شرع مقدس زمان خاصي براي اجراي عقد ازدواج بيان نشده است. ولي گفته شده كه در بعضي زمانها عقد خوانده نشود. از جمله:

1- زماني كه قمر در عقرب است، كه در بعضي تقويم هاي نجومي ساعت ورود و خروج ماه به عقرب را بيان كرده اند.

2- ايام شهادت ائمه اطهار (ع)

زمان خوب براي اجراي عقد:

1- ايام ولادت ائمه اطهار(ع)

2- اعياد اسلامي از جمله؛ عيد قربان و غدير و ...

 

كتابهايي را معرفي مي كنيم كه مي توانيد به آنها مراجعه كنيد:

1- راهنماي نو عروسان و تازه دامادها؛ نادعلي صالحي؛ قم انتشارات ارغوان دانش.

2- ازدواج مكتب انسان سازي، شهيد دكتر پاك نژاد (2 جلد)

 3ـ بهشت خانواده، مرحوم دكتر مصطفوي (2 جلد)

  4ـ ايجاد صميميت در زوجين،  قبادي.

5- تقويم زناشويي؛ دانشگاه تهران.

6- تقويم هاي نجومي ديگر كه در بازار وجود دارد.

اما در مورد اينكه ساعات شبانه روز چه حكمي دارد دليل خاصي نداريم و در هر ساعتي از شبانه روز اشكالي ندارد كه خطبه عقد اجرا شود. موفق باشيد.

در واقع چه مباحثی را می بایست عنوان و مشخص نمایند؟
گاهی دختران و پسران در صدد هستند تا با مطرح ساختن انبوهی از پرسش های گوناگون، به بالاترین اطلاعات درباره فرد دست یابند؛ اما متأسفانه توانایی پرسشها محدود است...

هنگامی كه دختر و پسر باید بنشینند و به اصطلاح سنگ های خود را وا بكنند در واقع چه مباحثی را می بایست عنوان و مشخص نمایند؟

گاهی دختران و پسران در صدد هستند تا با مطرح ساختن انبوهی از پرسش های گوناگون، به بالاترین اطلاعات درباره فرد دست یابند؛ اما متأسفانه توانایی پرسش ها محدود است و برخی اطلاعات ضروری از دید افراد مخفی می ماند. این در حالی است كه بسیاری از اطلاعات در خلال گفتگوی هدفمند دریافت خواهد شد.

یكی از مسائلی كه اغلب دختران و پسران در آستانه ازدواج بسیار درباره آن ابراز نگرانی میكنند، نوع و تعداد پرسشهایی است كه باید از یكدیگر بپرسند. این در حالی است كه افرادی نیز تلقین میكنند كه باید بتوانید سؤالات بیش تری را مطرح سازید تا به شناخت كامل تر دست بیابید. به همین دلیل، گاهی افراد با فهرستی بلند و طولانی از پرسشها در جلسه گفتگو حاضر شده و گویا آن را را با جلسه بازجویی یا گزینش استخدامی اشتباه میگیرند. این در حالی است كه فراوانی پرسشها اغلب نامطلوب هستند و مانعی برای یك ارتباط محسوب میگردند. در نتیجه، فرایند ارتباط را مختل ساخته و عملاً جریان تبادل اطلاعات متوقف میگردد و دستیابی به اطلاعات اساسی و عمیقتر كه مهمتر نیز هستند، ناممكن میگردد.

از سوی دیگر، با توجه به این میل اشباع ناشدنی، هر از گاهی شاهد آن هستیم كه برخی از افراد غیر متخصص، تعداد بی‌‌شماری از این گونه پرسشها را با عنوان «فهرست طلایی» فهرست میكنند. انتظار دارند كه بر پایه آن ها، دختر یا پسر به كشف حقایقی بیبدیل درباره فرد مقابل نایل آیند. برخی از فهرستها مشتمل بر صدها پرسش بوده و به نظر میرسد كه طرح و پاسخدهی به آن ها به ساعتها زمان نیاز دارد و عملاً امكانپذیر نباشد. برخی ایرادات دیگر نیز متوجه پرسشهایی است كه از سوی متخصصان تهیه و تأیید نشده است و كاملاً سادهنگرانه، جزیی و مشكلزا هستند.

پرسشها همواره ابزاری مناسب برای دستیابی به اطلاعات به شمار میآمدهاند. اما متأسفانه هنگامی كه پرسشها به منظور درخواست اطلاعات مربوط به افراد یا اسرار ایشان باشد، به شدّت با خطر تحریف و دستكاری رو به رو هستند. همه ما ممكن است به بهتر نشان دادن خود روی آوریم. عقاید واقعی خودمان را پنهان نماییم. این یكی از ایرادات همیشگی است كه پرسشنامهها با آن رو به رو هستند. بنابراین، باید میزان توان پرسش نامهها را در مشخص ساختن واقعیتها در نظر داشته باشیم. گمان نكنیم كه در صورت تهیه یك پرسش نامه طولانی، نسبت به تمام حقایق آگاه خواهیم شد؛ چرا كه به خوبی میدانیم كه ارزش مشاهده در محیط رفتاری اجتماعی و بینفردی، به مراتب افزون تر از چند پرسش معمولی است. پس اشتیاق خود را نسبت به جمعآوری هزاران نوع پرسش تعدیل نمایید. در مقابل، تلاش كنید تا پرسشهای شما جامع بوده و همه ابعاد را در بر گیرند. به هر حال، در ادامه یادآوری برخی نكات دیگر شما را با فنون پرسوجو آشنا خواهد ساخت.

1. گاهی مطرح ساختن یك پرسش، میزان علاقه یا حساسیت شما را نسبت به یك مسئله نشان میدهد. بیم آن میرود كه فرد مقابل، به علاقه و یا عدم علاقه شما پی برده و حقیقت را پنهان نموده و مسئله را همان گونه كه مورد نظرتان است، جلوه دهد. نمونه:

- نظر شما درباره حجاب و نماز چیست؟

2. گاهی به كارگیری یك پرسش به گونهای خاص این وضع را پدید میآورد.

نمونه:

- آیا شما نسبت به نماز بیتفاوت هستید؟

در این صورت، پاسخی موافق دریافت خواهید نمود و فرد با احتمال بیش تری عقاید خودش را پنهان می كند.

- خیر، ابداً. من كاملاً مقید هستم. اتفاقاً نماز شب هم میخوانم! (من همانم كه شما می‌‌خواهید!)

3. گاهی زبان بدن (حركات بدنی) هنگام مطرح ساختن پرسش این وضع را پدید میآورد.

4. گاهی نیز طرح پرسش در یك قالب نامناسب فرد را به یك واكنش تدافعی و متضاد سوق میدهد؛ هر چند با اصول مطرح شده از سوی شما موافق یا همعقیده باشد. بنابراین، فرد از آن جهت كه مورد قضاوت زودرس شما قرار گرفته است، متأثر می گردد و تلاش می كند تا از خود دفاع كند.

نمونه:

- نمیدانید كه نباید با دیگران با خشونت رفتار كرد؟

- اتفاقاً چرا با بعضی افراد باید همین گونه رفتار كرد؛ چون زبان آدمیزاد سرشان نمی شود.

ممكن است تلقی نمایید كه با به كار گیری این ترفند، به بخشی از خصوصیات فرد مقابل دست یافتهاید. به كارگیری این فن، تنها هنگامی ارزنده خواهد بود كه واقعاً اهدافی فراپیامی را در نظر داشته باشید. برقراری ارتباط، صرفاً راهی برای آزمودن خلق و خوی فرد باشد. با مطرح نمودن پرسشها به صورت نامناسب، برخی واقعیات مهم از نظر شما پنهان خواهد ماند.

در مراسم خواستگاری راهكارهایی برای پیبردن به برخی زوایای شخصیتی طرف مقابل وجود دارد، از جمله:

1. سؤال مستقیم:

طرح سؤالات مستقیمی مانند: «آیا خود را فرد صبوری میدانید؟»، یا «آیا دیگران شما را فرد صبوری میدانند؟»، میتواند تا حدودی واقعیت وجودی طرف را به شما بنمایاند. اگر زیرك باشد، از چگونگی پاسخ وی تا حدودی به پس ذهن پاسخ دهنده پیخواهید برد. میتوانید این گونه سؤال كردن را در غیر مراسم خواستگاری در بین دوستان و آشنایان خود آزمایش نمایید.

2. سؤال غیر مستقیم:

مثلاً: «اگر یه روز بیهیچ دلیل خاصی از غذای شما ایراد بگیرم، واكنش شما چه خواهد بود؟ یا ...».

3. تحقیقات محلی از همسایگان، دوستان و همكلاسیها و همكاران:

تحقیقات اگر به صورت همه جانبه صورت پذیرد، در بیش تر موارد زوایای پنهان و پیدای طرف مقابل را برای شما آشكار میسازد؛ مثلاً اگر 5 نفر مختلف به یك سؤال خاص یك جور جواب دادند، میتوان تا حد زیادی به صحت پاسخ آنان ایمان آورد.

4. دقت در «زبان بدن» طرف مقابل:

در برخی موارد، «زبان بدن» ما انسانها، از «زبان سر» ما پیامهای بیش تری (از درونیات ما) به طرف مقابل منتقل میكنند. اگر كمی دقت نمایید، از شیوه تكان دادن و استفاده از سر، دست، صورت، چشم و ابرو و... به برخی نكات مخفی طرف مقابل پیخواهید برد.

برخی رفتارها مانند عصبی صحبت كردن و انفجاری برخورد نمودن، در موارد بسیاری نشان از روحیه ناشكیبا و اضطراب دارد. صبوری و خوشاخلاقی، در پرتو سلامت روان (مانند اضطراب كنترل شده، فقدان وسواس و افسردگی و...) صورت میپذیرد.

در برخی موارد ویژه و اندك، برای اطمینانبیش تر در خصوص مطلوبیت دختر یا پسر، مراجعه به یك مشاور ازدواج ضرورت مییابد؛ چرا كه اطلاع از برخی ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی هر شخص، از عهده فرد غیر كارشناس بیرون است. این امر نیازمند انجام یكسری تستهای روانشناختی و مصاحبههای تشخیصی میباشد.

اگر نسبت به آنها كوتاهی موجبات نارضایتی پدرومادر را فراهم نمایند؟
« وَ قَضی ربّك الاّ تعبدوا الاّ ایاه و بالوالدین احساناً، اِمّا یبلُغَنَّ عندك الكَبر احدُهما او كلاهما فلا تقل لهما اُفٍّ وَلا تنهر هما و قل لهما قولاً كریما»

فرزندان چه وظیفه ای نسبت به پدر و مادر خود به عهده دارند كه اگر نسبت به آنها كوتاهی كنند ممكن است موجبات نارضایتی پدرومادر را فراهم نمایند؟

خداوند در قرآن كریم می‏فرماید:« وَ قَضی ربّك الاّ تعبدوا الاّ ایاه و بالوالدین احساناً، اِمّا یبلُغَنَّ عندك الكَبر احدُهما او كلاهما فلا تقل لهما اُفٍّ وَلا تنهر هما و قل لهما قولاً كریما؛

پروردگار تو فرمان داد كه جز او نپرستید و به پدر و مادر نیكی كنید.هرگاه یكی از ایشان یا هر دو نزد تو به پیری رسند، به آن ها افّ (سخن ناخوش) مگو و بر آن ها بانگ و فریاد مزن و با ایشان گفتار نیكو بگو».(1)

در این آیه بخشی از وظایف فرزندان مشخص گشته :

1- احسان و نیكی ؛ مصادیق احسان مشخص است از قبیل: هدیه دادن، برآوردن  نیازهای آن ها، انجام دستور،رابطه گرم و صمیمی و...؛

2- ادب در گفتار؛ پرهیز از سخنان ناخوش‏آیند و تند و خشن و هم‏چنین پرهیز از بلند كردن صدای خود در مقابل آن ها؛

در آیه بعد وظایف دیگری بیان شده است:« واخفِضْ لهما جَناح الذُّلّ من الرحمة و قل ربّ ارحَمْهما كما رَبَّیانی صغیرا  » (2)كه عبارتنداز:

1- تواضع و فروتنی در مقابل آن ها؛ این مسأله به حدی مهم است كه از آن به گستراندن بالِ  فروتنی در مقابل آن ها تعبیر شده است.

2- دعاهای خیر برای آن ها.

امام صادق علیه السلام در مورد معنای احسان مورد نظر در آیه میفرماید: "احسان آن است كه با آنان رفتار نیكو داشته باشی . آن ها را مجبور نكنی چیزی را كه احتیاج دارند، از تو بخواهند، اگرچه بینیاز باشند، یعنی پیش از این كه بخواهند، در اختیارشان قرار دهی". (3)

هم چنین می فرماید: "اگر چیزی كم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع می­كرد و این كلمه از پست ترین عقوق و نافرمانی است، حتی نگاه تند به پدر و مادر كردن از اقسام عاق شدن است". (4)

در روایت دیگر یكی از مصادیق عاق والدین، اندوهگین كردن آن ها ذكر شده است؛ امام صادق علیه السلام می فرماید: "كسی كه پدر و مادرش را غمناك كند، نافرمانی آن ها را كرده است". (5)

علامه مجلسی می گوید: "عقوق والدین به این است كه فرزند حرمت آن ها را رعایت نكند و بی ادبی نماید. آن ها را به سبب گفتار یا رفتار برنجاند و آزار و اذیت كند. در چیزهایی كه عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، از آن ها نافرمانی نماید و این عقوق گناه كبیره است". (6)

شخصی از رسول اكرم صلی الله علیه و آله سؤال كرد: حق پدر بر فرزندش چیست؟ حضرت فرمود: "او را به اسم صدا نكند و جلو او راه نرود. قبل از او ننشیند و كاری نكند كه مردم پدرش را دشنام دهند". (7)

البته مهر و مودت به والدین به دوران حیات آن ها اختصاصی ندارد، بلكه باید پس از فوت آن ها نیز ادامه داشته باشد. امام باقر علیه السلام می فرماید:

"بنده ای در حال حیات پدر و مادرش به آن ها نیكوكار است، ولی پس از مرگ آن ها را فراموش می كند. بدهی ایشان را نمی پردازد. برای آن ها طلب رحمت نمی كند. خداوند او را عاق والدین ثبت می نماید اما بندة دیگری در حال حیات عاق والدین است، ولی پس از مرگ با دعا و استغفار آن ها را یاد می كند. خداوند او را نیكی كننده به والدین ثبت خواهد كرد". (8)

پی نوشت ها:

1. اسراء(17) آیة 23 و 24.

2. همان،آیه24 .

3. اصول كافی، ج 3، ص 230، مؤسسة دار الحديث العلمية الثقافية، قم‏ 1429 ق- 1387 ش.‏

4. مرآت العقول، ج 10، ص 375.

5. بحارالانوار، ج 75، ص 204، موسسه الوفاء ،بیروت،1404ق

6. گناهان كبیره، ج 1، ص 120، جامعه مدرسین،قم،1376ش.

7. بحارالانوار، ج 71، ص 45.

8. اصول كافی، ج 3، ص 238.

در این صورت با دور مواجه خواهیم شد.
در برهان صدیقین وجود خدا مفروض نیست. آنچه كه مفروض است اصل وجود است آنهم اعم از اینكه واجب یا ممكن باشد ...

در برهان صدیقین برای اثبات خدا به خود خدا رجوع می شود، در این صورت با دور مواجه خواهیم شد.

در برهان صدیقین وجود خدا مفروض نیست. آنچه كه مفروض است اصل وجود است آنهم اعم از اینكه واجب یا ممكن باشد 

برهان صدیقین تقریر های متعددی دارد ازجمله تقریر بوعلی و ملا صدرا 1_در تقریر ابن سینا موجود به واجب و ممكن تقسیم می شود آنگاه با نيازمندي ممكن در وجود، به مرجّح، و امتناع دور و تسلسل علل،واجب الوجودی را ثابت می كند كه تمام ممكنات در وجود نیازمند اویند ایشان از این برهان به «برهان صدّيقين»نام می برند. آنچه در برهان بوعلي وجودش مسلّم و قطعي گرفته شده است. مطلق موجود است كه نقطه مقابل آن انكار هستي به طور مطلق است. پس از آنكه در اصل وجود موجودات ترديد نكرديم؛ يعني همين قدر كه سوفسطائي نشديم، يك تقسيم عقلي به كار مي‏بريم كه موجود يا واجب است و يا ممكن، شقّ سوم محال است، سپس نيازمندي ممكن را به مرجّح كه بديهي اوّلي است مورد استناد قرار مي‏دهيم، آنگاه با امتناع دور و تسلسل كه مبرهن است نتيجه نهايي را مي‏گيريم. چنانكه پيداست در اين برهان مخلوقات و موجودات جهان واسطه اثبات قرار نگرفته است.(1) 

2_صدر المتألّهين تقریر دیگری برای اين برهان مطرح می كند كه متفاوت با تقریر بوعلی است در تبیین ابن سینا «امكان» كه از خواص ماهيات است واسطه واقع شده است. اما ملا صدرا از اصل وجود بدون وساطت امكان واجب الوجود را اثبات می كند.

براي درك و فهم اين برهان بايد اصولي را كه بعضي از آنها بديهي يا قريب به بديهي است و بعضي از آنهادر جای خود به اثبات رسیده است در نظر بگيريم:

الف. اصالت وجود: آنچه تحقق دارد حقيقت وجود است، ماهيات موجود بالعرض و المجاز مي‏باشند.

ب. وحدت وجود، به اين معني كه حقيقت وجود قابل كثرت تبايني نيست و اختلافي را كه مي‏پذيرد تشكيكي و مراتبي است، يا مربوط است به شدت و ضعف و كمال و نقص وجود و يا مربوط است به امتدادات و اتصالات كه نوعي تشابك وجود و عدم است، و به هر حال كثرتي كه در وجود متصور است كثرتي است كه توأم با وحدت است و از نظري عين وحدت است (وحدت در عين كثرت و كثرت در عين وحدت).

ج. حقيقت وجود عدم را نمي‏پذيرد. هرگز موجود از اين جهت كه موجود است معدوم نمي‏شود و معدوم از اين جهت كه معدوم است موجود نمي‏شود. حقيقت معدوم شدن موجودات عبارت است از محدوديت وجودات خاصه، نه اينكه وجود، پذيرنده عدم گردد. به عبارت ديگر: عدم، نسبي است.

د. حقيقت وجود بما هو هو قطع نظر از هر حيث و جهتي كه به آن ضميمه گردد مساوي است با كمال و اطلاق و غنا و شدت و فعليت و عظمت و جلال و لا حدّي و نوريّت. اما نقص، تقيد، فقر، ضعف، امكان، كوچكي، محدوديت و تعين، همه اعدام و نيستيها مي‏باشند و يك موجود از آن جهت متصف به اين صفات مي‏گردد كه وجودي محدود و توأم با نيستي است. پس اينها همه از عدم ، ناشي مي‏شود. حقيقت وجود نقطه مقابل عدم است و آنچه از شؤون عدم است از حقيقت وجود بيرون است يعني از حقيقت وجود منتفي است و از آن سلب مي‏شود.

ه. راه يافتن عدم و شؤون آن از نقص و ضعف و محدوديت و غيره، همه ناشي از معلوليت است، يعني اگر وجودي معلول شد و در مرتبه متأخر از علت خويش قرار گرفت طبعا داراي مرتبه‏اي از نقص و ضعف و محدوديت است، زيرا معلول عين ربط و تعلق و اضافه به علت است و نمي‏تواند در مرتبه علت باشد، معلوليت و مفاض بودن عين تأخر از علت و عين نقص و ضعف و محدوديت است.

با توجه به این مقدمات مي‏گوييم حقيقت هستي موجود است به معني اينكه عين موجوديت است و عدم بر آن محال است. و از طرفي حقيقت هستي در ذات خود( يعني در موجوديت و در واقعيت داشتن خود) مشروط به هيچ شرطي  نيست، هستي چونكه هستي است موجود است. و از طرف ديگر كمال و عظمت و شدت و استغنا و جلال و بزرگي و فعليت و لا حدّي (كه نقطه مقابل نقص و كوچكي و امكان و محدوديت و نياز مي‏باشند) از وجود و هستي بر مي‏خيزند يعني جز وجود، حقيقتي ندارند. پس هستي در ذات خود همانطوری كه مساوي  با نامشروط بودن به چيز ديگر است. همانگونه مساوي است با كمال و عظمت و شدت و فعليت.پس اصالت وجود، مستقيماً ذات حق را به اثبات می رساند. 

 آنچه می ماند اینكه با ديده حسي و علمي به جهان مي‏نگريم، جهان را گذران و پذيرنده عدم مي‏بينيم، يعني واقعيتها را محدود و مشروط مي‏بينيم؛ با وجوداتي برخورد مي‏كنيم كه يك جا هستند و جاي ديگر نيستند و يا گاهي هستند و گاهي نيستند، با نقص و امكان و محدوديت و مشروطيت و وابستگي توأم‏اند؛ ناچار  حكم مي‏كنيم كه: «پس جهان عين همان واقعيت نفي ناپذير نيست، بلكه به واسطه آن واقعيت(كه واجب الوجود است)، واقعيت دار و بدون آن بي‏واقعيت خواهد بود»(2)

 

پی نوشت ها:

1.مرتضی مطهری.مجموعه آثار.صدرا. چاپ ششم.1377، ج‏6،ص: 986.

2.همان.ص987-990.

برهان صديقين را با بياني ساده و قابل فهم توضيح دهيد
برهان صدیقین، برهانی است كه برای اثبات حق تعالی، از خود ذات حق به ذات خدا استدلال می‏شود. از چیزی غیر از حق تعالی بر ذات او استدلال نمی‏شود. اين برهان ...

برهان صديقين را با بياني ساده و قابل فهم توضيح دهيد.

برهان صدیقین، برهانی است كه برای اثبات حق تعالی، از خود ذات حق به ذات خدا استدلال می‏شود. از چیزی غیر از حق تعالی بر ذات او استدلال نمی‏شود. اين برهان به گونهها و تقريرات متفاوتی بیان شده است كه ما به در اين جا به تقرير ابن سينا حتي المقدور به صورت ساده اشاره مي كنيم:

اصطلاح برهان صدیقین را نخستین بار ابن سینا بر برهان اختصاصی خود بر اثبات وجود خدا اطلاق كرد. او این برهان را در اشارات چنین تقریر می‏كند:

موجود یا واجب است و یا ممكن. برای فهم بهتر واجب الوجود و ممكن الوجود مثالی می زنم.همه ما می دانیم چایی كه شیرینش كرده باشیم و شكر، شیرین اند. پس هم شكر و هم چای شیرین با شیرین بودن رابطه دارند اما یك تفاوت بزرگ بین شیرینی شكر و شیرینی چای وجود دارد. تفاوت این است كه اگر شیرینی چای را از آن بگیریم، می توانیم به آن بگوییم چای . در چای بودنش اشكالی وجود ندارد. فقط شیرین نیست اما به شكری كه شیرینی را از آن گرفته باشند، چه می گویید؟دیگر نمی توانید به آن شكر بگویید و شكر بدون شیرینی قابل تصور نیست.

 حال با توجه به این مثال به تعریف واجب و ممكن می پردازیم.هر شی ای كه موجود باشد، رابطه اش با وجود دوگونه است:

1. رابطه اش با وجود ضروری است و نبودنش غیر قابل تصور است(مثل شكر و رابطه اش با شیرینی) كه به آن واجب الوجود

 می گوییم .

2. رابطه اش با وجود ضرورتی ندارد . می توان تصور كرد كه رابطه اش با وجود گسسته شود (همانند چای كه می شد رابطه نداشتنش با شیرینی را تصور كرد، یعنی چای می توانست شیرین باشد یا نباشد. برای شیرین شدن لازم است شیرینی از خارج به آن داده شود)كه به آن ممكن الوجود گوییم.

باز تصور كنید انسان هایی پاك مثل پیامبران و شهدا و ناپاك مثل قارون ها و هیتلرها همه زمانی وجود داشتند . اكنون دیگر وجود ندارند چون ممكن الوجود بودند. با نبودشان اشكالی در اصل وجود هستی به وجود نیامده و دنیا برای ما كه در آن هستیم، هنوز وجود دارد و ادامه دارد. با مرگ امثال من و شما كه ممكن الوجوديم، دنیا به آخر نمی رسد. در نظر فیلسوفان اسلامی واجب الوجود همان خداوند است. سایر موجودات همه ممكن الوجودند.

حال مي رويم سراغ برهان؛ در اين برهان ما در صدد آن هستيم كه نشان دهيم وجود تمام موجودات به يك موجود واجب ختم

مي شود. او اصل وجود و پديد آورنده همه موجودات در جهان است.  در اين جا موجود اگر واجب الوجود است كه مطلوب ما ثابت می‏شود. اما اگر ممكن الوجود است ،مثل من و شما؛ نسبت ما با وجود طوری است كه بود و نبودمان یكسان است. برای اینكه من وجود داشته باشم، نیازمند موجودی(واجب الوجود) هستم كه سبب ترجیح وجود من بر عدم وجود من بشود. اين موجود كه قرار است سبب ترجيح وجود من شود ،نبايد مانند من ممكن الوجود باشد، چرا كه او نيز وجودش وابسته به غیر خود(یعنی علت)است و احتياج به مرجحي دارد. حال اگر مرجح ممكن باشد ،دوباره خود آن مرجح ممكن احتیاج به مرجح دیگری دارد. همین‏طور تا بی‏نهایت ادامه دارد . چون دور و تسلسل باطل است‏، باید به مرجحی برسیم كه دیگر ممكن نباشد، بلكه واجب باشد. واجب الوجود همان خداست.  وجود واجب الوجود,وجودی غیر وابسته است و به خودي خود موجود مي باشد.

 هستي عالم مانند زنجيري به هم پيوسته است كه براي وجود و ثبات يافتن بايد به منبعي واجب متصل باشد كه نيازمند به ديگر موجودات و حلقه هاي ديگر زنجير نباشد. در انتهاي  زنجير بايد نقطه ثباتي موجود باشد تا اين سلسه قوام پيدا كند. در عين حال از جنس آن هم نباشد، زيرا همه در اين سلسله مانند هم و ممكن الوجود هستند. آن موجود بايد واجب باشد. هستي و وجود او متكي به خود او باشد تا وجود عالم ممكنات به او تحقق يابد.

ایشان بعد از تقریر برهان می‏فرماید:

"تامل كن كه چگونه در اثبات مبدا اول و وحدانیت و یكتایی وی و پاكیش از عیب ها بیان ما به تامل چیز دیگر جز خود وجود نیاز نداشت. چگونه بیان ما در این باب به ملاحظه مخلوق و فعل او محتاج نشد، اگر چه آن هم بر وجود او دلیل است اما این روش محكم تر و شریف تر است،‏یعنی ملاحظه كردن حال هستی از آن روی كه هستی است، بر وجود واجب تعالی گواهی می‏دهد، چنان‏كه هستی او بر سایر هستیها كه بعد از او قرار گرفته‏اند، گواهی می‏دهد.

 آیه «به زودی نشانه‏های خودمان را در آفاق و نفس های آن ها نشان خواهیم داد تا وجود حق بر آن ها روشن گردد» در كتاب الهی به همین مطلب اشاره است.

 بعد از آن می‏فرماید:«آیا برای اثبات خدا كافی نیست كه او بر هر چیزی گواه است" این حكم صدیقین است كه برای اثبات خدا بدان استشهاد می‏كنند،نه از هستی سایر موجودات بر هستی او"(1)

 

پي نوشت:

1. ابن سينا، ترجمه و شرح اشارات و تنبيهات،حسن ملكشاهي،چ سروش، 1385ش، ج3 ، ص19.

تقریر آیت الله جوادی آملی از برهان تمانع چیست؟
«با توجّه به هماهنگي و انسجام غير قابل انكاري كه بر همه پديده‏هاي جهان هستي حاكم است، اگر فرض شود كه پروردگار آسمان و زمين بيش از يكي است و گمان شود، چندين ...

تقریر آیت الله جوادی آملی از برهان تمانع چیست؟

اين برهان در واقع برداشت شده از اين دو آيه قرآن است:

لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (1) اگر در آسمان و زمين، جز «اللَّه» خدايان ديگري بود، فاسد مي‏شدند (و نظام جهان به هم مي‏خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصيفي كه آنها مي‏كنند! »

« وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعْضُهُمْ عَلي‏ بَعْضٍ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون (2)  معبود ديگري با او نيست كه اگر چنين مي‏شد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تدبير و اداره مي‏كردند و بعضي بر بعضي ديگر برتري مي‏جستند (و جهان هستي به تباهي كشيده مي‏شد) منزّه است خدا از آنچه آنان توصيف مي‏كنند.»

 به طور كلي اين برهان به صورت هاي مختلفي تقرير شده است كه تقرير آيه الله جوادي در برخي از آثار ايشان به اين صورت است:

«با توجّه به هماهنگي و انسجام غير قابل انكاري كه بر همه پديده‏هاي جهان هستي حاكم است، اگر فرض شود كه پروردگار آسمان و زمين بيش از يكي است و گمان شود، چندين مدبّر، جهان و انسان و ربط اين دو را تدبير مي‏كنند، حتماً بايد خدايانِ مدبّر و ارباب مدير در ذات و وجود خود مستقل از يكديگر باشند، وگرنه با خدا بودن آنان ناسازگار است و نيز بايد در حقيقت و جوهر ذات با هم متفاوت باشند، چون اگر همه داراي يك حقيقت باشند گذشته از آنكه با بساطت و نزاهت خداوندگي از لوث تركيب، منافات دارد نيازي به تكرار فرد و تعدد شخص نيست؛ زيرا هر تدبيري كه از فرد دوم ساخته است، از فرد اول نيز حاصل است و قرآن با مشركاني سخن مي‏گويد كه به خدايان گوناگون معتقد بودند و آنان را از لحاظ جوهر ذات با يكديگر متفاوت مي‏دانستند.

وقتي خدايان در جوهر ذات و حقيقت وجود، از هم متمايز باشند، بايد صفات ذاتي آنان نيز متفاوت باشد، چون صفات ذاتي خداوند عين ذات اوست. در نتيجه علم و اراده هر يك از خدايان غير از علم و اراده ديگري است و نظام علمي و مقام تدبير هر كدام غير از نظام و تدبير ديگري است و شك نيست كه نظام عيني تابع نظام علمي و ارادي مبدأ فاعلي است و موجودات خارجي معلول علم و اراده فاعل بالذات‏اند.

بنابراين، بايد به تعداد خدايانِ مفروض، نظامهاي عيني جداي از هم و جهانهاي پراكنده و متباين و جوامع بشري ناهماهنگ در خارج موجود باشد؛ زيرا از چند خداي مستقل و متفاوت، با علم و اراده متمايز، جز چند نظام عيني متباين و جهان ناهماهنگ انتظار نمي‏رود و اگر همه آنان بخواهند آفريدگار و پروردگار يك نظام مفروض باشند، حتماً نظام مزبور فرو مي‏پاشد و منهدم مي‏گردد، و حال آنكه مجموعه نظام عالم، هماهنگ و منسجم است و هيچ تباين و تفاوتي در آن ديده نمي‏شود.»(3)

روشن است كه با اين بيان دقيق تصور تعامل و همراهي و همكاري چند خدا در اداره يك نظام بر اساس يك ساختار تعريف شده و مورد قبول منطقي و ممكن نيست و اگر خدايان مستقل با ادراك و علم و حكمت مستقل مي بودند ، يقينا به گونه هاي متفاوت و بر اساس ادراكات مختلف خود نظام احسن را رقم مي زدند و بديهي است كه اين امر به فساد و نابودي عالم منتهي مي شد.

 

پي‌‌نوشتها:

1. انبيا (21) آيه 22.

2. مومنون (23) آيه 91.

3. آيه الله جوادي آملي، تفسير موضوعي، ج 2، توحيد در قرآن، نشر اسراء قم، چاپ اول، ص 78.

چگونه شما مي فرماييد كه هر آنچه كمال است، براي او نيز قابل اثبات است؟
آنچه كه در اثبات واجب الوجود ٰ ثابت مي شود <وجود مطلق> است نه <مطلق وجود> و روشن است كه اين دو مفهوم با هم متفاوت مي باشند.

وقتي مطلق وجود براي واجب الوجود بالذات ثابت مي شود، چگونه شما مي فرماييد كه هر آنچه كمال است، براي او نيز قابل اثبات است؟ با توجه به این كه مطلق وجود، مادّيات را نيز در بر مي گيرد

1- آنچه كه در اثبات واجب الوجود ٰ ثابت مي شود <وجود مطلق> است نه <مطلق وجود> و روشن است كه اين دو مفهوم با هم متفاوت مي باشند.

وجود مطلق در مقابل وجود مقيد كه از آن به صرف الوجود نيز تعبير مي شود به وجودي اطلاق مي شود كه هيچ گونه محدوديت و مرزي را در داشتن كمالات وجودي برنتابد برخلاف وجود مقيد.(1)

بنابراين واجب الوجود كه واجب من جميع الحيثيات است وجودي است مطلق يعني نسبت به هر كمال وجودي كه قابل فرض براي وجود باشد حالت وجوبي دارد.

مطلق وجود به معني كل الوجود است كه اشاره به مجموعه تمام موجودات دارد اعم از واجب الوجود و ممكن الوجود. و واضح است كه مراد از دارا بودن واجب الوجود تمام كمالات وجودي را اين معني نيست كه واجب الوجود تمام موجودات را در درون خودش جمع كرده است و مانند يك وجود عظيم كه اجزايش را تمام موجودات امكاني تشكيل مي دهند ٰ مي باشد كه اين مخالف با توحيد ذاتي واجب الوجود مي باشد.

2- مراد از اينكه واجب الوجود تمام كمالات وجودي را دارا است اين مي باشد، هر چه مخلوقات و ممكنات از كمالات وجود دارند ٰ واجب الوجود آن را به نحو اعلي و اتم دارا مي باشد.

اين اشكال در قاعده <معطي شيء فاقد آن نمي باشد > نيز براي برخي پيش مي آيد كه طبق اين قاعده بايد خداي متعال كه خالق تمام موجودات و كمالات آنها مي باشد بايد همان موجود و كمالات آنها را هم داشته باشد بنابراين خدا بايد جسميت و ماديت اجسام و ماديات را داشته باشد. در پاسخ اين اشتباه و اشكال توجه به اين بيان از شهيد مطهري و علامه طباطبائي رحمهما الله خالي از فايده نخواهد بود.

< اينكه «معطي شي ء فاقد شي ء نمي تواند باشد.» براي بعضي مايه ي اشتباه مي شود. فكر مي كنند كه مقصود اين است كه هر علتي به هر معلولي هر چيزي مي دهد بايد خودش همان را داشته باشد. آيا خدا كه جسم را خلق كرده، خودش بايد داراي جسميت باشد؟ ! مقصود اين نيست؛ مقصود اين است كه معطي يك كمال فاقد آن كمال نيست، بلكه واجد آن كمال در مرتبه ي اعلي است؛ يعني آن كمالي را كه در مرتبه ي پايين تر مي دهد خودش آن را در مرتبه ي بالاتر دارد.>(2)

علامه طباطبايي در جواب ده سوال يكي از شاگردانشان رساله اي منتشر نشده دارند كه يكي از سوالات در باره همين قاعده است علامه در جواب مي فرمايند:

قاعدهي«فاقد شيء معطي شيء نمي شود»،قاعده اي است فلسفي و استثنا ناپذير و طبق اين قاعده، هر علتي بايد واجد همان معلول باشد كه ايجادش نموده است و چنان كه در مبحث جعل، مقرّر شده، اثري كه علّت در معلول مي گذارد، در وجود است فقط، ماهيّت معلول، ارتباطي با علّت ندارد، بنابراين، علّت، كمالي را كه به معلول مي دهد، كمال وجودي است. و امّا ماهيّت، نه علّت، واجد آن است و نه اثر علّت، مرتبط به آن است.

خداوند (عَزَ اسمُهُ) آنچه به جسم مي دهد، وجود و كمالات وجودي آن است و امّا مفهوم جسم، ماهيّت است و خداوند نه ماهيّت دارد و نه ماهيّت ساز است.

از اين تعبيرات كاملا واضح است كه در اين قاعده بايست به دنبال كمالات وجودي گشت و نواقص و عوارض ماهيت در اين قاعده نمي گنجد و اين قاعده ناقص را در بر نمي گيرد.

پي نوشت:

1. ر.ك : حاج ملا هادي سبزواري، شرح منظومه تهران نشر ناب،1413ه.ق، ج 2، ص 171.

2. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، قم، صدرا ، بيتا، ج 11 ، ص 609.

لطفا مرا قانع كنید
اي كاش منشا شك و ترديد خود را دقيق بيان مي كرديد تا امكان پاسخگويي بهتري براي ما وجود داشته باشد، در هر حال اصل شك و ترديد در اين موضوعات بد نيست. بلكه ...

من به خدا شك دارم لطفا مرا قانع كنید، ضمنا با همین شك نماز هم می خوانم آیا نماز من قبول است؟

اي كاش منشا شك و ترديد خود را دقيق بيان مي كرديد تا امكان پاسخگويي بهتري براي ما وجود داشته باشد، در هر حال اصل شك و ترديد در اين موضوعات بد نيست. بلكه اين شك مي تواند منشا رسيدن به باوري عميق باشد ، به شرطي كه از ابتدا امكان برطرف كردن اين شك را در ذهن خود از بين نبريم و اين شك را تبديل به منزلگاه دائمي خود ننمائيم.

اما در مورد اثبات خدا دلايل و براهين متعددي وجود دارد كه در اينجا به يك مورد اشاره مي كنيم:

 برهان عليت:

برهان عليت برهاني كاملا معقول و عام است كه با اندكي تامل در اجزاي آن مي توان دريافت كه امكان انكار و ترديد در آن وجود ندارد؛ اين برهان از يك اصل كاملا بديهي و ضروري تشكيل شده است كه مي گويد: « هر پديده اي نياز به پديد آورنده دارد».

اين اصل مي گويد هر چيز كه "پديده" است، يعني هر چيزي كه نبود و بود شد يا هر چيز كه  ايجاد شده است و سابقه نبودن دارد و به عبارت فلسفي هر چيز كه « ممكن الوجود» است، نياز به علت دارد. دليل آن هم كاملا واضح است، زيرا هر يك از ما به راحتي با مراجعه به عقل مان در مي يابيم كه هر پديده اي پديد آورنده اي مي خواهد، زيرا نمي تواند خودش، خودش را به وجود آورد،چون قبل از به وجود آمدنش نبوده تا اين كار را بكند. بدون هيچ علتي هم معقول نيست كه از نيستي به هستي تبديل شود. پس حتما علتي غير از خودش براي به وجود آمدن داشته است.

بر اين اساس هر چه در جهان هستي يافت مي شود كه داراي عمر معيني بوده، در زمان خاصي پديد آمده، يقينا پديد آورنده اي داشته است. پديد آورنده در نهايت بايد به موجودي ختم شود كه خود پديده نباشد. اگر همه موجودات عالم از قسم پديده باشند و هر يك ديگري را به وجود آورده باشد، اولين پديده بي علت خواهد ماند، زيرا همه پديده هاي ديگر معلول او محسوب مي شوند و بعد از او به وجود  آمده اند، ولي خود او داراي علتي نيست كه اين امر محال و خلاف فرض است.

البته ممكن است گفته شود: چطور ممكن است يك موجود وجودش هميشگي باشد و اين وجود را از چيز ديگر نگرفته باشد، يعني علت نداشته باشد؟

در پاسخ  مي توان گفت: اين امر هر چند براي ما كه همواره با موجودات ممكن و پديده سروكار داريم، نامانوس است؛ اما از نظر عقل وجود چنين موجودي محال نيست، بلكه با دقت و تامل مي توان دريافت كه لازم و ضروري است.

اين امر در امور متداول و عادي زندگي ما هم نمونه هايي دارد، مثلا مي توان گفت: روشنايي هر چيزي كه روشن شده، به وسيله نور است، ولي نمي توان گفت: پس روشني خود نور از چيست؟ چون نور خودش ذاتاً روشن و نور است، معني ندارد دنبال علت ديگر براي آن بر آييم. چيزي كه نور نبود و نور شد، بايد دنبال علت نورش بود، نه چيزي كه ذاتش فقط همان نور است. (1)

اما در مورد قبولي نماز بايد عرض كنيم منظور شما از اين پرسش چندان رونش نيست؛ اگر مقصودتان اين است كه به طور كلي آيا نماز شما در نزد شما قبول خواهد بود يا نه بايد عرض كنيم نه تنها ما بلكه بزرگان و عالمان رباني هم از اين امر اطلاع ندارند؛ در واقع اگر بنا بود كه هر كس از كم و كيف اعمالش در نزد خداوند آگاه باشد، آزموني مهم و جدي نبود.

ما تلاش مي كنيم كه همه اعمال خود را به نحو كامل و صحيح انجام دهيم و مقدمات قبولي عمل را فراهم آوريم و اين خداست كه در نهايت اعمال را مي پذيرد و نمي توان به آساني در مورد قضاوت خداوند حكم كرد، هرچند در منابع ديني در اين خصوص مطالب متعددي بيان شده و شرائط و جزئيات قبولي اعمال مانند تقوا (2) بيان شده است كه در صورت رعايت اين امور مي توان به عنايت خداوند اميدوار بود.

البته اگر منظورتان اين است كه در شرائط شك كنوني نسبت خداوند آيا نمازتان قبول هيست يا نه بايد گفت اين قبيل شك و ترديدها مانع قبولي عمل نيست و ايمان فطري و دروني شما و امثال شما به خداوند در جاي خود باقي است، اما شما براي رسيدن به يقين و باور عقلي به دنبال حل اين ترديد و شبهه هستيد كه اين ضرري به عمل صالح شما نمي زند.

 پي نوشت ها:

1. رك : محمد سعيدي مهر آموزش كلام اسلامي، نشر طه، تهران 1383 ش، ج 1، ص 57.

2. مائده (5) آيه 27

صفحه‌ها