پرسش وپاسخ

منظور پيام امام (ره) خطاب به گورباچف در خصوص چه موضوعی بود؟
در اين نامه محور هاي مهم، مانند عملكرد گوربا چف، خدا و دين زداي درشوروي، فروپاشي كمونيست و فرو پاشي اين كشو، آينده غرب، فراخواني گوربا چف به شناخت خدا و ...

منظور متن پيام امام (ره) خطاب به گورباچف رهبر شوروي سابق در خصوص چه موضوعي بود؟ چرا؟

در اولين روز سال 1989 ميلادي ـ 11 دي 1367 ـ نامه معروف و تاريخي امامخميني خطاب به ميخائيل گورباچف آخرين رئيسجمهور شوروي  فرستاد و در اين نامه محور هاي مهم، مانند عملكرد گوربا چف، خدا و دين زداي درشوروي، فروپاشي كمونيست و فرو پاشي اين كشو، آينده غرب،  فراخواني گوربا چف به  شناخت خدا واسلام، جهان بيني الهي، وجهان بيني مادي، سياست شوري سابق نسبت به دين، و خدا... اشاره شده است. 

 در بخش هاي از اين نامه آمده است: ...ولي به همين اندازه هم شهامت تجديد نظر در مورد مكتبي كه ساليان سال فرزندان انقلابي جهان را در حصارهاي آهنين زنداني نموده بود قابل ستايش است. و اگر به فراتر از اين مقدار فكر ميكنيد، اولين مسألهاي كه مطمئناً باعث موفقيت شما خواهد شد اين است كه در سياست اسلاف خود داير بر «خدازدايي» و «دينزدايي» از جامعه، كه تحقيقاً بزرگترين و بالاترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است، تجديد نظر نماييد؛ و بدانيد كه برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممكن است از شيوههاي ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعه خويش را دوا نكردهايد، كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چرا كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل، البته به شكل ديگر، و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است. جناب آقاي گورباچف، بايد به حقيقت رو آورد. مشكل اصلي كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست. همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشيده و يا خواهند كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا و مبدأ هستي و آفرينش است. جناب آقاي گورباچف، براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا كه مكتبي است مادي، و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت، كه اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد. حضرت آقاي گورباچف،. امروز ديگر چيزي به نام كمونيسم در جهان نداريم. ولي از شما جداً ميخواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايههاي پوسيده هفتاد سال كژي جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزداييد. امروز ديگر دولتهاي همسو با شما كه دلشان براي وطن و مردمشان ميتپد هرگز حاضر نخواهند شد بيش از اين منابع زيرزميني و رو زميني كشورشان را براي اثبات موفقيت كمونيسم، كه صداي شكستن استخوانهايش هم به گوش فرزندانشان رسيده است، مصرف كنند. آقاي گورباچف وقتي از گلدستههاي مساجد بعضي از جمهوريهاي شما پس از هفتاد سال بانگ «اللهاكبر» و شهادت به رسالت حضرت ختميمرتبت ـ صليالله عليه و آله و سلم ـ به گوش رسيد، تمامي طرفداران اسلام ناب محمدي (ص) را از شوق به گريه انداخت. لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهانبيني مادي و الهي بينديشيد.

 همچنين امام گور با چف را به مطالعه كتابهاي سهروردي، صدرالمتألهين و محيالدين ابنعربي فارش نمود ... (1)

پي نوشت:

1. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=85100903171.

چرا حضرت محمد (ص) قبل از وفات قرآن را جمع آوري ننمودند؟
جمع آوري قرآن همزمان با حيات پيامبر اسلام (ص) داراي دو معنا است: يكي از معاني «جمع قرآن»، حفظ كردن و بخاطر سپردن آنست كه اين عمل به طور قطع در زمان حيات ...

چرا حضرت محمد (ص) قبل از وفات قرآن را جمع آوري ننمودند؟

جمع آوري قرآن همزمان با حيات پيامبر اسلام (ص) داراي دو معنا است:

 يكي از معاني «جمع قرآن»، حفظ كردن و بخاطر سپردن آنست كه اين عمل به طور قطع در زمان حيات رسول خدا (ص) انجام پذيرفته و افراد متعددي در زمان حيات پيامبر (ص) آيات قرآن را حفظ مي نمودند كه به حافظان قرآن (حُفّاظ القرآن) هم معروف بودند.

معناي ديگر جمع قرآن، نگارش قرآن است كه اين امر ممكن است به چند صورت باشد:

الف: تمام قرآن نوشته شده ولي آيات و سور آن نامرتب و متفرق و پراكنده باشد.

ب: تمام قرآن نوشته شده و آيات در سوره ها مرتب باشد ولي هر سوره اي در صحيفه جدا تحرير شده باشد.

ج: تمام قرآن نوشته شده و آيات و سوره ها يك جا مرتب شده باشد.

نگارش قرآن در زمان حيات پيامبر (ص) به صورت (الف) و (ب) با توجه به مدارك و اسنادي كه وجود دارد قطعي است. چنانكه در زمان حيات رسول خدا (ص) برخي افراد به كاتبان وحي مشهور بودند. اما نگارش قرآن به صورت (ج) مورد اختلاف محققان علوم قرآني قرار گرفته و برخي معتقدند كه نگارش قرآن به صورت (ج) در زمان حيات رسول خدا (ص) صورت گرفته است.

 اما مشهور محققان علوم قرآني قائلند كه نگارش قرآن به صورت (ج) در زمان حيات رسول خدا (ص) صورت نگرفته بلكه بعد از رحلت پيامبر (ص) انجام پذيرفته است.(1)

 

با پذيرش اين نظريه سؤال شما پيش مي آيد كه چرا پيامبر (ص) در زمان حيات خود اين نوع نگارش را انجام نداده اند؟!

در پاسخ به اين سوال بايد بگوييم كه در زمان حيات پيامبر (ص) هر آن انتظار نزول آيه‏اي وجود داشت و تا وقتي امكان وحي وجود دارد، جمع آوري آيات و سوره‏ها در يك مجلد كار درستي به شمار نمي‏آمد و انجام آن جز با انقضاي دوره پيامبري و تكميل وحي ميسر نبود (2) لذا پيامبر (ص) شخصا اقدام به اين كار نكرد اما مطابق برخي از روايات (3) اين وظيفه را بر عهده جانشين خود، حضرت علي (ع) قرار داد و به حضرت علي (ع) وصيت نمود كه قرآن را نگارش نمايد و حضرت علي (ع) هم قرآن را مطابق ترتيب نزول جمع آوري نمود و آنرا بر مهاجرين و انصار عرضه نمود. اما با استقبال آنها مواجعه نشد.

پي نوشت ها:

1. ر.ك: طاهري، حبيب الله، درسهايي از علوم قرآني، قم، اسوه، 1377ش،  ج‏2، ص 224 .

2. آيت الله معرفت، التمهيد في علوم القرآن ، قم، مؤسسة النشر الاسلامي‏، 1415ق،  ج‏1، ص 281 .

3. ر.ك:  قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، قم، دارالكتاب، 1367ش، ج 2، ص 451، و طبرسي، احمد بن علي‏،  الإحتجاج‏، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق، ج 1، ص 155.

چگونه می توان مطمئن بود نقطه ها در زمان نگارش سر جای خود قرار گرفته؟
خط قرآن در ابتدا ، هیچ گونه علامتی نداشت. علت آن هم عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود . خط كوفی و نسخ، از آن دو جدا شده بودند، همین امر باعث بروز ...

با سلام با توجه به عدم وجود نقطه در زمان وحی قران بر پیامبر اكرم (ص) چگونه ایات نوشته می شده است و با توجه به نكته فوق چگونه جمع آوری شد و چگونه می توان مطمئن بود نقطه ها در زمان نگارش سر جای خود قرار گرفته باشد؟

خط قرآن در ابتدا ، هیچ گونه علامتی نداشت. علت آن هم عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود . خط كوفی و نسخ، از آن دو جدا شده بودند، همین امر باعث بروز اختلاف قرائت در میان مسلمانان گردید. كلمهای مثل «تَتلوا» ممكن بود به صورتهای مختلف نظیر «یتلوا» «تتلوا» و «نبلوا» خوانده شود.

در صدر اسلام مسلمانان عرب با ذوق فطری خود و با اتكا به حافظه قوی، نخست آیات قرآن را، گرچه علائمی نداشتند، به طور صحیح قرائت مینمودند، اما بعد از فتوحات كه قلمرو حكومت اسلامی گسترش پیدا كرد و قدرت اسلام به دو امپراطوری ایران و روم كشیده شد و بسیاری از غیر عرب زبانان به اسلام رو آوردند، زبان عربی در اثر اختلاط با زبان های دیگر خلوص و فصاحت خویش را از دست داد ، به گونهای كه دیگر، ذوق فطری و خالص عربی، كه آن ها را از هر گونه حركت و اعرابی، بینیاز میساخت، وجود نداشت.

با توجه به نكته مذكور لازم آمد تا قرآن اعراب گذاري شود تا به صورت صحيح تلاوت شود و هنگام تلاوت، معناي آيات عوض نشود . اگر نقطه گذاري و اعراب گذاري نبود، بسياري از مسلمان ها قادر به قرائت صحيح قرآن نبودند.

اعراب گذاري قرآن  برای اولین بار به «ابوالاسود دوئلی» نسبت داده شد . او شاعر و تابعی مشهور است كه بیش تر از او به عنوان صحابی امام علی (ع) و واضع علم نحو نام بردهاند.(1)

اولين كساني هم كه نقطه را در قرآن به كار بردند، يحيي بن يعمر و نصربن عاصم از شاگردان ابوالاسود دوئلي بودند.(2 )

پی نوشت ها:

1. درسنامه علوم قرآنی،  حسین جوان آراسته، ص 217.

2. دائره المعارف القرن العشرين، ج3 ،ص 722 به نقل از علوم قرآني ،محمد هادي معرفت، ص155. 

آيا درست است كه قران دو يا يك غلط املائي دارد؟
خداوند كتاب و نوشته نازل نكرده تا در نوشته اش قواعد دستوري و كتابت را كاملا رعايت كند و اگر در قرآن غلط كتابتي وجود داشته باشد، بتوانيم بر خدا ايراد بگيريم ...

آيا درست است كه قران دو يا يك غلط املائي دارد؟

خداوند كتاب و نوشته نازل نكرده تا در نوشته اش قواعد دستوري و كتابت را كاملا رعايت كند و اگر در قرآن غلط كتابتي وجود داشته باشد، بتوانيم بر خدا ايراد بگيريم و آن را با علم و قدرت خدا در تنافي بيابيم بلكه آيات قرآن بر قلب رسول خدا نازل مي شد و رسول خدا آن را بر مردم تلاوت مي نمود و مردم ابتدا با كلام و الفاظ قرآن از طريق گوش و شنيدن، آشنا شده و قرآن را فراگرفتند و بعد، علاوه بر حفظ، آن را نوشتند تا از حوادث دهر در امان بماند و در آن زمان در شبه جزيره كتابت رواج چنداني نداشت و  ابتدايي بود و كاتبان در نوشتن قرآن، مرتكب غلط هاي املايي شدند و رسول خدا خودش تا آخر عمر چيزي ننوشت و در نوشتن قرآن و رسم الخط آن هم دخالت نكرد فقط در تعليم قرائت و صحيح خواندن قرآن سعي فراوان داشت و بعد از آن هم با رواج يافتن خط و نقطه گذاري و اعراب گذاري و...نويسندگان قرآن براي اين كه كسي جرات نكند در قرآن تغييري ايجاد كند و قرآن در امان از تحريف و دستبرد بماند، غلط هاي املايي نويسندگان اوليه را هم حفظ كردند و از اصلاح آنها خودداري كردند و عالمان و مفسران سعي كردند اين موارد را شماره كنند و توضيح دهند تا با وجود غلط بودن كتابت، درست خوانده شود و در معنا و مقصود خللي وارد نگردد.

بنا بر اين،اين عيب و ايرادي بر خدا و رسول و قرآن نيست

پس چگونه قرآن ما اعراب دارد؟
عرب زمان پيامبر اهل خواندن و نوشتن نبود و در تمام حجاز افراد محدود و انگشت شماري خواندن و نوشتن مي دانستند و خط عربي آن زمان بسيار ابتدايي و خالي از نقطه ...

قرآن اوليه به خط كوفي بوده و خط كوفي اعراب ندارد. پس چگونه قرآن ما اعراب دارد؟

عرب زمان پيامبر اهل خواندن و نوشتن نبود و در تمام حجاز افراد محدود و انگشت شماري خواندن و نوشتن مي دانستند  و خط عربي آن زمان بسيار ابتدايي و خالي از نقطه و اعراب و...بود و حروف شباهت زياد به هم داشتند و...

اين خط بعد از اسلام با وام گرفتن از زبان هاي ديگر رشد كرده، نقطه گذاري و علامت گذاري و...بعد از اسلام در آن ايجاد شد. اتفاقا بيش تر اين خدمات هم از جانب اديبان مسلمان و براي خدمت به قرآن و تلاش جهت حفظ آن از تحريف و...صورت گرفته است.

قرآن ابتدا  بر قلب پيامبر نازل شد. بر زبان ايشان جاري شد و به گوش مسلمانان رسيد. در ابتدا و بعد از آن در سده هاي اول قرآن بيش تر از طريق شنيدن منتقل مي شد. محتاج خط و نوشتن و خواندن نبود. مسلمانان در زمان پيامبر آنچه را از زبان  ايشان شنيدند، با رسم الخط متداول و ساده  آن زمان ثبت كردند تا بعد با ديدن آن، شنيده خود را به ياد آورند. اين رسم الخط با همه ايرادها و نواقصش براي يادآوري مطلب شنيده شده كافي بود، همچنان كه خط هيروگليف و تصويري براي رساندن پيام ها كافي بود.

پس قرآن ابتدا با رسم الخط ساده عربي كه بسياري حروف به هم شباهت داشتند و از نقطه و حركت ها اثري نبود، نوشته شد. البته چون اصل بر قرائت بود و مردم بيش تر قرآن را سينه به سينه و شفاهي ياد گرفته بودند، اين خط توسط قاريان به آساني و صحيح خوانده و آموزش داده مي شد. مشكل مهمي نمود پيدا نكرد. بعد براي تلاوت راحت تر  به نقطه و اعراب گذاري اقدام كردند.

مشهور است كه ابوالاسود دوئلي (به دستور حضرت علي ) نخستين كسي است قرآن را اعراب گذاري كرده است.(1)

. بعد از او ديگران كار او را ادامه دادند و با علامت گذاري هاي بيشتر تلاوت را آسان كرده و راه اشتباه را بستند.

اين ها، همه براي در امان نگه داشتن قرآن از تحريف و تغيير در گذر زمان بود.

چنين تكاملي اختصاص به خط عربي ندارد، بلكه ديگر زبان ها و خطها هم از چنين تكاملي بهره گرفته اند.

براي اطلاع بيشتر و آگاهي از استنادهاي مطالب فوق به:

سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 157-186 و 201-234 و 463-486 مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:

1. زركشي، البرهان، دار احيائ الكتب العربيه، 1376ق، ج 1، ص 250.

بهترین و صحیح ترین خط قرآن چه خطی است؟
قرآن‌كريم تاكنون با رسم الخط هاي گوناگوني چاپ شده كه تمامي آن‌ها براي قرائت مناسب مي‌باشد و انتخاب هر يك بستگي به سليقه و قرائت آسان‌تر در نظر قاري قرآن دارد...

بهترین و صحیح ترین خط قرآن چه خطی است؟ و بهترین و ساده ترین ترجمه قرآن؟

قرآنكريم تاكنون با رسم الخط هاي گوناگوني چاپ شده كه تمامي آنها براي قرائت مناسب ميباشد و انتخاب هر يك بستگي به سليقه و قرائت آسانتر در نظر قاري قرآن دارد. اين رسم الخط ها عبارتند از:

1. رسم الخط مصری:این رسم الخط، شیوه كشور مصر و شیوه رایج در كشورهای عربی است و در سال‏های اخیر در ایران نیز بسیار متداول شده است؛به خصوص قرآنی كه به خط زیبای خطاط مشهور سوری «عثمان طه» نوشته شده است.

2. رسم الخط شبه قاره هند: این رسم الخط، شیوه رایج در كشورهای جنوب آسیاست، مانند: هند، پاكستان، بنگلادش، افغانستان و استان‏های شرق ایران مانند سیستان و بلوچستان، شرق خراسان، هرمزگان و بعضی مناطق دیگر.

3. رسم الخط ایرانی:شیوه متداول در ایران است كه در قالب هاي متعددي مانند خط نستعليق، رسم الخط چاپي (حروفچيني) و اخيراً با رسم الخط هاي كامپيوتري، به تحرير درآمده و عرضه شدهاست.

4. رسم الخط تركی: این رسم الخط، شیوه رایج در تركیه، ایران و برخي كشورهای اسلامی است. (1)

البته در سال 90 از قرآني تحت عنوان « مصحف جمهوری اسلامی ایران» توسط مركز طبع و نشر قرآن كريم رونمايي شده كه در اين مصحف سعي شده با حذف علائم زائد و تزئيني، رسم الخط مصحف نزديكترين ارتباط را با قرائت داشته باشد تا قاري دچار سردرگمي نگردد.

درباره ترجمه قرآن كريم هم بايد بگوييم كه در دوران معاصر ترجمه هاي گرانقدري توسط علما ارائه شده كه از جمله بهترين آنها به ترجمه آيت الله مكارم شيرازي و آيت الله مشكيني مي توان اشاره نمود.

پی نوشت ها:

1. سیف، سید مهدی، مقاله تاریخچه رسم الخط قرآن و سیر و تحول آن، فصلنامه رشد ( آموزش قرآن )، 1382 - شماره 3، ص 33.

چگونه اختلاف قرائات در قرآن بوجود آمد؟
چنانكه آیت الله معرفت نیز متذكر شده اند اختلاف قرائات چه قبل از جمع آوری عثمان و چه بعد از آن عوامل متعددی داشته و یكی از عوامل اختلاف قرائات، خلط بین تفسیر ...

با وجود جمع آوري قرآن و توحيد مصاحف در زمان عثمان، چگونه اختلاف قرائات در قرآن بوجود آمد؟

چنانكه آیت الله معرفت نیز متذكر شده اند اختلاف قرائات چه قبل از جمع آوری عثمان و چه بعد از آن عوامل متعددی داشته و یكی از عوامل اختلاف قرائات، خلط بین تفسیر قرآن و متن قرآن است یعنی آنچه را ابن مسعود یا ابي بن كعب یا غیر این دو به عنوان تفسیر آیه بیان نموده قاری جزء متن قرآن دانسته است.(1)

تشخیص تفسیر از متن قرآن هم با توجه به تواتر آیات قرآن حل می شود یعنی آیات قرآن كریم به صورت متواتر در بین مسلمانان رواج داشته و گرچه ممكن است شخصی به سبب عدم آگاهی از آیات متواتر، تفسیر را متن بپندارد. اما سایر مسلمانان كه با آیات قرآن مأنوس هستند قدرت تشخیص آنرا داشته اند و لذا اينگونه نبوده كه مسلمانان از اصل و متن آيات آگاه نبوده باشند.

پی نوشت ها:

1. آيت الله معرفت، التمهيد في علوم القرآن ، قم، مؤسسة النشر الاسلامي‏ ، 1415ق،  ج‏2، ص 42

پس چطور حضرت علی (ع) چطور فرمودند كه من نقطه زير باء بسم الله هستم؟
این كه رسم الخط عربی در زمان پیامبر (ص) و مدتی بعد از آن نقطه و حركت های اعرابی و صداها را نداشته ، تقریبا شكی نیست . گفته مورخان و كشفیات تاریخی مؤید این ...

اگر قرآن در آن زمان نقطه نداشت، پس اين حديث از اميرالمومنين را چگونه جواب ميدهيد كه ميفرمايند: انا نقطه تحت باء بسمالله الرحمن الرحيم. اگر آن زمان خط كوفي نقطه نداشته ،پس حضرت چطور فرمودند كه من نقطه زير باء بسم الله هستم؟

این كه رسم الخط عربی در زمان پیامبر (ص) و مدتی بعد از آن نقطه و حركت های اعرابی و صداها را نداشته ، تقریبا شكی نیست . گفته مورخان و كشفیات تاریخی مؤید این مطلب است. اما حدیثی كه نقل كرده اید و به حضرت علی منسوب است، استنادش محكم نیست ،چنان كه در هیچ كدام از كتب حدیثی مهم شیعه و سنی نیامده است . مرحوم سید مصطفی خمینی در تفسیرش (1) آن را از مشارق انوار الیقین ، ص 21 و ینابیع الموده ، ص 69 نقل كرده و ملا صدرا هم در اسفار بدان اشاره نموده است (2)

یا منظور از نقطه در این جا معنایی دیگر (یعنی خط بسیار كوتاه و كوچك) است ،همچنان كه در حدیث زیر از امام علی به این معنا می باشد:

 أنا النقطة ، أنا الخط ، أنا الخط ، أنا النقطة ، أنا النقطة و الخط. (3)

در هر حال اگر این حدیث از امام صادر شده باشد ، ما منظور دقیق حضرت را متوجه نمی شویم .

برخي مفسران مانند آيت الله جوادي هم در آغاز سوره حمد راجع به اين روايت توضيحاتي داده اند. ايشان معتقدند درست است كه در آن زمان نقطه به شكل كنوني نبوده اما عرب ها براي اين كه تشخيص دهد فعل به كار رفته در جمله « خرّ» است يا «حرّ» يا «جرّ»علامتي را كه نشانگر تفاوت ها باشد داشتند. 

در كتب عرفانی (مانند تفسير سوره حمد امام خميني ) برای این حدیث معانی ای ذكر كرده اند كه جهت اطلاع بیش تر می توانید به دو كتاب فوق مراجعه كنید.

پی نوشت ها:

1.  مصطفی خمینی ، تفسیر القرآن الكریم ،چ اول ، تهران ، مؤسسه نشر آثار امام خمینی ، 1376 ش ، ج 1 ، ص 161 .

2. ملا صدرا ، الحكمه المتعالیع (الاسفار) ،چ سوم ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1981 م ، ج3 ، ص 32. 

3. خمینی  ، همان ، ص 161.

آيا روايت است؟
پيامبر ص فرمود: ذكر خداوند عز و جل عبادت است و ذكر من عبادت است و ذكر علي(ع) عبادت است و ذكر امامان (ع) از فرزندان او عبادت است.

سلام عليكم

عبارت «ذكر علي عباده»،

آيا روايت است؟

اگر هست منبعش كجاست؟

قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرِي عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ عَلِيٍ‏ عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عِبَادَةٌ 1

پيامبر ص فرمود: ذكر خداوند عز و جل عبادت است و ذكر من عبادت است و ذكر علي(ع) عبادت است و ذكر امامان (ع) از فرزندان او عبادت است.

پاورقي ها:

1. مجلسي، محمد باقر بن محمد تقي، بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)، دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ دوم، 1403 ق، ج‏36، ص370

كجا امام كاظم در مورد حضرت معصومه فرمود: ...
آيت الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالي‏» نقل‏فرموده كه روزي عده‏اي از شيعيان وارد مدينه شدند و پرسش هايي‏داشتند كه مي‏خواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند...

كجا امام كاظم در مورد حضرت معصومه فرمود: «فداها ابوها؛ پدرش فدايش شود»؟ منبع لطفا

 

آيا سخن زير از امام رضا در مورد زيارت حضرت معصومه، در منابع روايي آمده است؟

من زارها بقم كمن زارني

 

آيا اين قضيه در كتابهاي قديمي آمده است؟

طفل شيرخواري نزديك بود از بام سقوط كند. به دستور امام علي(ع) بچه اي همسال او را آوردند. بچه با او صحبت كرد و در نتيجه از سقوط نجات يافت

پاسخ پرسش اول:

آيت الله مستنبط از كتاب «كشف اللئالي‏» نقل‏فرموده كه روزي عده‏اي از شيعيان وارد مدينه شدند و پرسش هايي‏داشتند كه مي‏خواستند از محضر امام كاظم(ع) بپرسند. امام(ع) درسفر بودند، پرسش هاي خود را نوشته به دودمان امامت تقديم‏نمودند، چون عزم سفر كردند براي پاسخ پرسش هاي خود به منزل‏امام(ع) شرفياب شدند، امام كاظم(ع) مراجعت نفرموده بود و آنها امكان توقف نداشتند، از اين رو حضرت معصومه(س) پاسخ آن پرسش هارا نوشتند و به آنها تسليم نمودند، آنها با مسرت فراوان ازمدينه منوره خارج شدند، در بيرون مدينه با امام كاظم(ع) مصادف‏شدند و داستان خود را براي آن حضرت شرح دادند.

هنگامي كه امام(ع) پرسش هاي آنان و پاسخ هاي حضرت معصومه(س) راملاحظه كردند، سه بار فرمودند: فداها ابوها (1) پدرش به قربانش باد. باتوجه به اين كه‏حضرت معصومه(س) به هنگام دستگيري پدر بزرگوارش خردسال بود،اين داستان از مقام بسيار والا و دانش بسيار گسترده آن حضرت‏حكايت مي‏كند.

پاسخ پرسش دوم:

دو نوع روايت در اين زمينه از امام رضا (ع) وارد شده است:

1- من زار المعصومة بقم كمن زارني: (2)كسي كه حضرت معصومه (س) را در قم زيارت كند، مانند آن است مرا زيارت كرده است.

2- حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَي بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالا حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) عَنْ زِيَارَةِ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُوسَي بْنِ جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ: مَنْ‏ زَارَهَا فَلَهُ الْجَنَّة (3)

پاسخ سوم:

زني كودك شش ماهه اي را در پشت بام تنها گذاشته بود، كودك اندك اندك از پشت بام خارج شده در انتهاي ناودان قرار گرفت مادر كودك از ديدن اين صحنه سخت در اضطراب و تشويش شده هر تدبيري كرد كه فرزند را نجات دهد نتوانست، نردبان آوردند، ولي آن هم نتيجه اي نداشت؛ زيرا ناودان طولاني بود و با ديوار فاصله زيادي داشت. در اين موقع مادر گريه و زاري سر داد و طفل نيز گريه مي كرد.

حضرت امير(ع) نزديك آمده لحظه اي به صورت كودك خيره شد و در آن هنگام كودك زمزمه اي كرد كه كسي معناي آن را نفهميد. پس علي (ع) فرمود: كودكي همسن و سال او را بياوريد، و چون آوردند به دستور آن حضرت كودك را در پيش اطفال با هم حرف مي زدند. پس آن طفل از ناودان خارج شد و به پشت بام برگشت. پس چنان شادماني و سروري در مدينه روي داد كه تا آن زمان مانند آن ديده نشده بود.(4)

پي نوشت:

1. محمد محمدي اشتهاردي، حضرت معصومه فاطمه دوم، ص 133.

2. ناسخ التواريخ، ج 3، ص 68.

3. شيخ صدوق‏، عيون أخبار الرضا (ع)،نشرجهان‏، تهران‏  1378 ق‏ ،چاپ اول‏، ج‏2 ص267.

4. تستري،محمد تقي، قضاوت هاي اميرالمومنين علي (ع)، ناشر جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامي؛ ابن شاذان، فضايل، ص 184.

صفحه‌ها