پرسش وپاسخ

بدون معنی ثواب آن كمتر است؟
خواندن قرآن به زبان فارسی به این معنا كه انسان ترجمه آن را بخواند، نه تنها اشكال ندارد، بلكه چه بسا در مواردی ترجیح دارد. این كه انسان معنای آیات قرآن را ...

 زمانی كه قرآن می خوانیم باید علاوه بر زبان عربی خواندن آن معنی فارسی آن هم خوانده شود یعنی قرآن خواندن بدون خواندن معنی آن ثوابی ندارد یا هر كدام ثواب خود را دارند. ولی بدون معنی ثواب آن كمتر است؟

خواندن قرآن به زبان فارسی به این معنا كه انسان ترجمه آن را بخواند، نه تنها اشكال ندارد، بلكه چه بسا در مواردی  ترجیح دارد. این كه انسان معنای آیات قرآن را بخوبی درك كند تا بتواند هر چه بهتر و بیش تر از آن برای بهتر زیستن بهره گیرد، بسیار شایسته و ارزشمند است.

 اصولا هدف اساسی نزول آیات برای همین است. اگر به قرائت قرآن نیز تاكید شده ، برای رسیدن به فهم آیات قرآن و به كار گیری آن در زندگی است. قرآن برای آن نازل نشده كه در كنج خانه ها گذاشته شده یا صرفا از رو خوانده شود. بلكه قرآن كتاب هدایت و برنامه زندگی سالم و خوشبخت است. این هدف زمانی محقق می شود كه انسان معنا و حتی تفسیر آیات را درك نماید.

بنا بر این خواندن آن به  لفظ عربی كه نازل شده ،مانع از خواندن ترجمه آن و فهم و تدبر در آیات آن نیست.

حتی برخی گفته­اند كه برای فهم بهتر آیات بهتر است كه انسان زبان عربی و یا قواعد آن را یاد گیرد. در هر حال این آیات به زبان عربی نازل شده و خداوند فرموده است برای تدبر در آیات آن را به زبان عربی نازل كردیم. (1)

اما این كه توصیه به قرائت الفاظ قرآن به صورت عربی شده، دلائل مختلفی دارد.

اولا: به این خاطر كه قرآن بر مردمی نازل شد كه عرب زبان بودند . قرآن را به لفظ خود می­فهمیدند. به همین جهت در روایات توصیه به قرائت آن شده است.

دوم: جهت ایجاد زبانی مشترك میان همه پیروان اسلام و  فراهم سازی وحدت و پیوند بین المللی دینی است.

سوم: روح و محتوای هر پیام و سخنی در قالب زبان خاصی كه در آن ریخته شده، عمیق­تر و درك می‏شود تا زمانی كه به زبان‏های دیگر برگردانده شود. قرآن كه دارای مضامین بسیار بلند و عالی است، هرگز قابل ترجمه دقیق و كامل به زبان دیگر نیست. شاید بتوان گفت كه اكثر ترجمه‏های قرآن نارسا و در موارد متعددی دارای غلط می‏باشد. به عنوان مثال از سوره حمد نام می‏بریم كه هیچ ترجمه‏ای كه بتواند تمام مفاهیم آن را به زبان دیگر بیان كند، نیست. حتی تنها كلمه الله، هیچ معادلی در زبان دیگر ندارد و مثلا كلمه خدا در زبان فارسی معادل معنای الله نمی‏باشد.

چهار: كلمات و الفاظ قرآن كلمات خدا و  وحی است.  یعنی همان كلماتی است كه به وسیله فرشته وحی بر پیامبر نازل شده، از این جهت این الفاظ و كلمات برای مسلمانان از تقدس ویژه ای برخوردار است. به همین خاطر سعی مسلمانان بر حفظ و خواندن این كتاب به همان زبان اصلی خود می باشد. در برخی روایات آمده قرآن را به گونه ای بخوان كه گویا خدا با تو دارد سخن می گوید و بر تو نازل كرده است.

 هم چنین شاید یكی از علت های تاكید بر قرائت قرآن به  زبان خود حفظ آن از تحریف و دستبرد انسان ها است. یعنی  كاری كه در ادیان دیگر واقع شد. اما یكی از علت های محفوظ ماندن قرآن تأكیداتی است كه به خواندن و حفظ قرآن به زبان اصلی خود شده است.

اگر انسان بتواند در حین خواندن آیات قرآن، یا پس از خواندن آن، معنا و ترجمه آن را نیز بخواند، بسیار ارزشمندتر است و  جمع بین دو هر دو كرده است. هم ثواب قرائت قرآن و هم فهمیدن معنای آن و ان شاء الله بهره گیری از آیات آن در زندگی.

پی نوشت :

1. یوسف (12) آیه2.

یاد دادن قرآن به دیگران چه ثوابی دارد؟
از پيامبر (ص) نقل شده است: هر گاه معلّم به كودك گفت: بگو بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، و كودك گفت: بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، خداوند براى كودك و پدر و مادر او...

یاد دادن قرآن به دیگران چه ثوابی دارد ؟

در پاسخ به سوال شما به دو حدیث اشاره می کنیم:

1- قال رسول اللَّه(ص): من علّم ولده القرآن فكأنّما حجّ البيت عشرة آلاف حجّة و اعتمر عشرة آلاف عمرة و أعتق عشرة آلاف رقبة من ولد إسماعيل(ع)؛ (1) رسول خدا (ص) فرمود: هر كس به فرزندش قرآن بياموزد گويا ده هزار حج و ده هزار عمره انجام داده و ده هزار بنده از نسل اسماعيل آزاد كرده است.‏

2- عن النبيّ(ص ): أنّه إذا قال المعلّم للصّبيّ:قل بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم فقال الصّبيّ: بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم كتب اللَّه براءة للصّبيّ و براءة لأبويه و براءة للمعلّم ؛ (2) از پيامبر (ص) نقل شده است: هر گاه معلّم به كودك گفت: بگو بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، و كودك گفت: بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، خداوند براى كودك و پدر و مادر او و براى معلّم برائتى (از آتش) خواهد نوشت.

پی نوشت:

1. مستدرك‏الوسائل ،ميرزا حسين نوري، ج4، ص 248، ح 4614،موسسه آل البيت قم 1404.

2. وسائل‏الشيعة، شيخ حر عاملي، ج6، ص 169، باب وجوب تعلم القرآن، موسسه آل البيت قم 1409 .

اگر در قرائت اشتباهی داشت گناه محسوب نمی شود؟
امام صادق (ع) فرمودند: قرآن را بخوان و نگاه در مصحف و قرآن بیانداز مگر نمی دانی كه نگاه به قرآن نیز عبادت است.

كسی كه نمی تواند قرآن را صحیح بخواند اجازه قرائت قرآن دارد و اگر در قرائت اشتباهی داشت گناه محسوب نمی شود؟

نه تنها خواندن قرآن بلكه نگاه به آیات قرآن نیز دارای ثواب و اجر است: عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أَحْفَظُ الْقُرْآنَ عَلَي ظَهْرِ قَلْبِي فَأَقْرَؤُهُ عَلَي ظَهْرِ قَلْبِي أَفْضَلُ أَوْ أَنْظُرُ فِي الْمُصْحَفِ قَالَ فَقَالَ لِي بَلِ اقْرَأْهُ وَ انْظُرْ فِي الْمُصْحَفِ فَهُوَ أَفْضَلُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ النَّظَرَ فِي الْمُصْحَفِ عِبَادَةٌ (1)

راوی می گوید به امام صادق (ع) عرض كردم فدای تان بشوم من قرآن را حفظ هستم. آیا اینكه قرآن را از حفظ  و در درون قلبم قرائت كنم. بافضیلت تر است یا این كه نگاه به قران كنم و بخوانم؟ فرمودند: قرآن را بخوان و نگاه در مصحف و قرآن بیانداز مگر نمی دانی كه نگاه به قرآن نیز عبادت است.

شما نیز اگر قرآن را می خوانید و تمام سعی خود را برای درست خواندن قرآن به كار می برید و نمی دانید كه بعضی جاها را درست می خوانید یا نه ،قطعا گناه نكرده اید، بلكه دارای ثواب هم هستید.

البته باید سعی كنید كه قرآن را بدون غلط بخوانید و اگر نمی توانید به كلاس های قران بروید، برای این كه قرائت تان خوب بشود، می توانید از نوار ها  یا سی دی های ترتیل قرآن استفاده كنید به این ترتیب كه صدای قرائت قرآن را بشنوید و همراه آن قرائت كنید، تا به این ترتیب كم كم قرائت تان نیز بی غلط و صحیح بشود.

پی نوشت:

1. ثقة الاسلام كليني، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه.ش ، ج 2، ص 613

چه لزومی دارد كه زحمت خواندن دو سوم از قرآن را به خود بدهیم؟
خداوند نازل كننده قرآن كه بر همه چیز عالم است، نسبت به تلاوت آیات و سوره ها كه معنای كلی و مهم دارد، عنایت بیش تر دارد. برای سوق مردم به سوره ها و آیات ...

اگر قرار است كه با خواندن یك سوره(سوره حمد) از ثواب تلاوت دو سوم قرآن بهره مند شویم و یا با سه بار خواندنِ سوره ای دیگر(سوره توحید)، ثواب ختم قرآن برای ما منظور گردد، چه لزومی دارد كه زحمت خواندن دو سوم از قرآن و یا تمام قرآن را به خود بدهیم؟

قرآن برای هدایت انسان به باور های حق ، اخلاق متعالی و اعمال صالح نازل شده  است . این كتاب كه در عالم ملكوت حقیقت واحد و بسیط است ، نازل شده ؛ صورت عربیت و جزء و سوره و آیه به خود گرفته تا هدف بالا محقق شود .

هر آیه و سوره ای حاوی پیامی است. تلاوتش ثواب خاصی دارد ،ولی بعض آیات و سوره ها از بار معنایی فوق العاده ای نسبت به سایر آیات و سوره ها برخوردار است. خداوند نازل كننده قرآن كه بر همه چیز عالم است، نسبت به تلاوت آیات و سوره ها كه معنای كلی و مهم و جامع دارد، عنایت بیش تر دارد. برای سوق مردم به سوره ها و آیات جامع و خاص، ثواب های ویژه وعده داده است.

كسی كه وارد وادی ایمان شود و قرآن را به عنوان كتاب خدا و برای درك پیام های خدا بخواند، به دستور  پیامبر و امامان سعی در درك و فهم و تلاوت همه قرآن دارد.برای آیات و سور خاص مثل سوره حمد و توحید و آیت الكرسی و ... حساب ویژه باز می كند.

او به حكم ایمان خود را موظف به تلاوت همه آیات و سوره ها و درك و فهم پیام آن ها می داند. هر كدام پیام خاص و حلاوت ویژه دارد . تلاوت یكی از تلاوت دیگری بی نیاز نمی كند، بلكه عطش و شوق او را بیش تر می گرداند.

تلاوت هر سوره ای از قرآن اگر با ایمان و اخلاص باشد، فرد را به درجات بالای بهشت می رساند.

امام صادق فرمود:

من نسي سورة من القرآن مثلت له في صورة حسنة، و درجة رفيعة ، فإذا رآها قال : من أنت ما أحسنك ؟ ليتك لي ، فتقول: أما تعرفني ؟ أنا سورة كذا وكذا ، لو لم تنسني لرفعتك إلي هذا المكان؛ (1 )

هر كس سوره ای از قرآن را از حفظ داشته باشد و فراموش كند ، آن سوره در قیامت به صورتی زیبا و درجه ای بالا ممثل می شود . وقتی او وی را می بیند، می پرسد:  چقدر زیبایی؟ كاش از من بودی!

سوره گوید: مگر مرا نمی شناسی؟ من فلان سوره قرآن هستم كه اگر مرا فراموش نكرده بودی، امروز تو را به این درجه بالا می آوردم.

 در روایت دیگر فرمود:

ما يمنع التاجر منكم المشغول في سوقه إذا رجع إلي منزله أن لا ينام حتي يقرأ سورة من القرآن فتكتب له مكان كل آية يقرؤها عشر حسنات ويمحي عنه عشر سيئات؛(2)

چرا اهل تجارت در بازار كه هستند ، وقتی به منزل می آیند، قبل از خواب سوره ای از قرآن نمی خواند تا به ازای هر آیه كه تلاوت می كند، ده حسنه برایش بنویسند و ده گناه از وی پاك كنند؟

در روایاتی هم كه در فضل تلاوت سوره ها وارد شده، مضامینی هست كه نشان می دهد هر سوره ای را كه تلاوت كند، اگر شرط ایمان و تقوا و عمل را داشته باشد، به خاطر تلاوت آن بهشتی می شود. تلاوت اجزای كتاب خدا در مجموع یكسان است و به قرب خدا می رساند.

روایاتی كه به نمونه آن اشاره كرده اید، همه برای ایجاد شوق در بندگان است تا با كتاب خدا آشنا شوند و به بندگی رو آورررند. در دریای معارف و نورانیت قرآن غوطه ور شوند. علاوه به ویژگی خاص آن آیه و سوره هم توجه داده شده است.

 ثواب داشتن يك بحث است و معرفت پيدا كردن به تمام آيات بحث ديگري. آيا  خواندن سوره حمد باعث مي شود كه انسان با تمام احكام و معارف قرآن آشنا شود؟

پی نوشت ها:

1. مجلسی، بحار الانوار، بیروت، وفا، 1403 ق، ج 89، ص 188.

2. كلینی، كافی، تهران، اسلامیه، 1367 ش، ج2، ص 611.

می خواستم مفهوم و تفسیر این حدیث را از شما عزیزان بپرسم؟
رسول خدا (ص) در خواب بني اميه را ديد، كه بعد از رحلت آن جناب بر فراز منبرش بالا رفته، مردم را از راه راست به سوي عقب بر مي‏گردانند و چون از خواب برخاست، ...

حدیثی شنیده ام .می خواستم مفهوم و تفسیر این حدیث را از شما عزیزان بپرسم . حدیث از امام علی (ع) است كه فرموده اند:12میمون از منبر پیامبر اكرم(ص) بالا می روند

با سلام و تشكر به خاطر ارتباط تان با اين مركز

حدیث مورد نظر به شرح زیر است:

أحمد بن محمد ، عن علي بن الحسين ، عن محمد بن الوليد ; ومحمد بن أحمد ، عن يونس بن يعقوب ، عن علي بن عيسي القماط ، عن عمه ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) قال : رأي رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) في منامه بني أمية يصعدون علي منبره من بعده و يضلون الناس عن الصراط القهقري فأصبح كئيبا حزينا قال : فهبط عليه جبرئيل ( عليه السلام ) فقال : يا رسول الله مالي أراك كئيبا حزينا قال : يا جبرئيل إني رأيت بني أمية في ليلتي هذه يصعدون منبري من بعدي و يضلون الناس عن الصراط القهقري فقال : و الذي بعثك بالحق نبيا إن هذا شئ ما اطلعت عليه فعرج إلي السماء فلم يلبث أن نزل عليه بآي من القرآن يؤنسه بها قال : " أفرأيت إن متعناهم سنين ثم جاء هم ما كانوا يوعدون * ما أغني عنهم ما كانوا يمتعون " و أنزل عليه " إنا أنزلناه في ليلة القدر * و ما أدريك ما ليلة القدر * ليلة القدر خير من ألف شهر " جعل الله عز وجل ليلة القدر لنبيه ( صلي الله عليه وآله ) خيرا من ألف شهر ملك بني أمية (1) .

رسول خدا (ص) در خواب بني اميه را ديد، كه بعد از رحلت آن جناب بر فراز منبرش بالا رفته، مردم را از راه راست به سوي عقب بر مي‏گردانند و چون از خواب برخاست ،اندوهناك و محزون شد. پس جبرئيل بر او نازل شد و عرضه داشت:

يا رسول اللَّه !چرا اندوهناكت مي‏بينم؟

فرمود: اي جبرئيل !سبب اين است كه من ديشب بني اميه را در خواب ديدم كه بر منبرم بالا رفته‏اند،  بعد از من مردم را گمراه نموده ،به قهقرا برمي‏گردانند، جبرئيل گفت: به آن خدايي سوگند كه تو را به حق به نبوت مبعوث فرموده، هيچ گونه اطلاعي از اين جريان ندارم، پس به سوي آسمان صعود نموده، چيزي نگذشت كه دوباره بر آن جناب نازل شد و آياتي از قرآن آورد كه مايه تسليت خاطر آن حضرت بود و آن آيه" أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ ما أَغْني‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ" و نيز اين آيات را آورد:" إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ" كه در آن خداي تعالي شب قدر را براي رسولش بهتر از هزار ماه سلطنت بني اميه قرار داد.

این روایت را با مضمون های نزدیك به هم ، همه محدثان اهل سنت هم آورده اند. البته هیچ جا تعداد دوازده در آن نیامده و  احتمالا از دستبردهایی است كه در اینترنت در احادیث انجام می دهند تا اذهان را برای القاهای شیطانی آماده سازند، زیرا دوازده عدد امامان و عدد نقبای بنی اسرائیل و عدد اسباط بنی اسرائیل و عدد ماه های سال در تقدیر خدا از روز اول خلقت و ...می باشد . این كه تعداد بنی امیه را دوازده نامیده ،با این كه تعداد آن ها بیش از این بوده، شیطنتی است هدفدار.

اما پیام حدیث این است كه به صورت های مختلف از جمله در خواب آینده امت اسلام به پیامبر نشان داده شد . ایشان دید كه چگونه بنی امیه كه دشمنان توحید و خدا و نبوت اند ، بر مقدرات امت اسلام حاكم می شوند  . به طور طبیعی اندوهناك شد . خداوند با فرستادن سوره های قدر و كوثر و... ایشان را تسلیت داد كه  دنیا محل فتنه و آزمون است . خدا اجازه داده ظلم و انحرف بتواند حاكم شود و اسباب گمراهی را به وجود آورد ،همچنان كه اجازه داده مؤمنان بتوانند حاكم  شوند و اسباب هدایت فراهم كنند. بنا بر این بر حاكم شدن بنی امیه اندوهناك مباش .

آیه زیر نیز ناظر به همین خواب رسول الله است:

وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي‏ أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ؛ (2)

و ما آن رؤيايي را كه به تو نشان داديم، فقط براي آزمايش مردم بود .همچنين شجره ملعونه [درخت نفرين شده‏] را كه در قرآن ذكر كرده‏ايم.

پی نوشت ها:

1. كافي ، ج 4 ، ص 159.

2. اسراء (17) آیه 60.

چطور ممكن است نمازي از همه كوتاه تر و درعين حال كامل تر باشد؟
سيره پيامبر (ص) در اقامه نماز جماعت آن بود كه در عين آرامش، كمال و صحّت، حال ضعيف ترين مأمومين را رعايت مي كرد. اَنَس بن مالك در اين باره مي گويد: « ما صلّيت...

توضيحاتي درمورد اين حديث كه پيامبر نمازشون از همه كامل تر و كوتاه تر بود لازم داشتم. چطور ممكن است نمازي از همه كوتاه تر و درعين حال كامل تر باشد؟

سيره پيامبر (ص) در اقامه نماز جماعت آن بود كه در عين آرامش، كمال و صحّت، حال ضعيف ترين مأمومين را رعايت مي كرد. اَنَس بن مالك در اين باره مي گويد: « ما صلّيت وراء امام قطُّ اخفّ صلاتا و لا اتمّ من النّبي (ص)(1)؛ هيچ گاه پشت سر هيچ امامي نماز نگذاردم كه نمازش از پيامبر كوتاه تر و كامل تر باشد.

اين حديث مربوط به نماز جماعت پيامبر اكرم (ص) مي باشد و بيان مي كند كه پيامبر اكرم (ص) در نماز جماعت در عين حاليكه نماز را به صورت تمام و كامل مي خواندند رعايت حال ضعيفان و كودكان را مي كردند و نماز جماعت را طول نمي دادند. مي شود نماز را كامل خواند يعني تمامي اذكار و اجزاء و اركان و ركوع و سجود نماز را با طمأنينه و به صورت كامل انجام داد و از آنها چيزي كم نكرد ولي در عين حال همين ها را مختصر و كوتاه خواند مثلا سوره هاي كوتاه در نماز خواند و اذكار ركوع و سجود را يكبار گفت و يا حتي بعضي ذكرهاي مستحبي را در نماز ترك كرد.

در برنامههاي جمعي و عبادات اجتماعي اسلام، روي موضوع خودداري از تندروي و سختگيري و خسته نكردن افراد، عنايت خاصي شده است. اولياي گرامي اسلام، توصيههاي فراواني كردهاند كه مبادا از رعايت حال و حفظ نشاط افراد غفلت شود، و از عبادات و مراسم اسلامي به جاي جاذبه، علاقه و سازندگي، تنفر، دافعه و فرار اشخاص حاصل آيد. به همين دليل در احاديث متعددي، توصيه فراوان شده است كه نمازهاي جمعه و جماعات، نبايد به گونهاي باشد كه به خاطر طولاني شدن آنها حقوق ضعيفان، سالمندان و كودكان از بين برود.

« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ أَنْ تَكُونَ صَلَاتُهُ عَلَي صَلَاةِ أَضْعَفِ مَنْ خَلْفَهُ.»(2)؛ امام صادق(ع) فرمودند بر امام جماعت سزاوار است كه در نمازش رعايت حال ضعيف ترين افراد پشت سرش را بكند.

در حديث ديگري آمده كه: « وَ كَانَ مُعَاذٌ يَؤُمُّ فِي مَسْجِدٍ عَلَي عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ يُطِيلُ الْقِرَاءَةَ وَ إِنَّهُ مَرَّ بِهِ رَجُلٌ فَافْتَتَحَ سُورَةً طَوِيلَةً فَقَرَأَ الرَّجُلُ لِنَفْسِهِ وَ صَلَّي ثُمَّ رَكِبَ رَاحِلَتَهُ فَبَلَغَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَبَعَثَ إِلَي مُعَاذٍ فَقَالَ يَا مُعَاذُ إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ فَتَّاناً عَلَيْكَ بِالشَّمْسِ وَ ضُحَاهَا وَ ذَوَاتِهَا.»(3)

معاذ بن جبل كه در يكي از مساجد مدينه پيشنماز بود، روزي در نماز جماعت سورهي طولاني را خواند. وي نماز را آنقدر طول داد، كه مردي (پيرمردي) كه در آن نماز جماعت شركت كرده بود، در اثر خستگي و ناتواني طاقت نياورد، و نتوانست نماز خود را به جماعت و همراه معاذ به پايان برساند. از اين رو، وي وسط نماز قصد فرادا نمود، نماز خود را تمام كرد، سوار مركب شد و به سراغ كار خود رفت. وقتي خبر اين گونه نماز جماعت خواندن به اطلاع پيامبر گرامي اسلام (ص)رسيد، آن حضرت دستور دادند معاذ را حاضر كنند. آنگاه پيامبر (ص)به او فرمودند: اي معاذ ديگر اين طور نباشد كه مردم را از نماز جماعت فراري بدهي، بلكه در نماز جماعت سورههاي شمس و ضحي و امثال آنرا بخوان»

پي نوشت ها:

1. ابن حنبل، مسند حنبل، ج 3، ص100.

2. حر عاملي، وسائل الشيعة، انتشارات آل البيت، ج 8، ص420.

3. همان.

آيا مسلمانی که نماز نمي خواند اما كار خير مي کند اعمالش ازبین می رود؟
امام محمد باقر(ع) مي فرمايد: «اول ما يحاسب به العبد الصلاه، ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها؛ (2) اولين چيزي كه بنده در مورد آن مورد محاسبه قرار ...

باتوجه به احاديث نماز ستون دين است و همه ي امور با نماز سنجنيده مي شود آيا كسي كه مسلمان است و نماز نمي خواند اما كار خير انجام مي دهد تمام اعمالش از بين مي رود ؟

آنچه در برخي روايات آمده اين است كه نماز ستون دين است و چون آن پذيرفته شود، اعمال ديگر نيز پذيرفته مي شود يعني شرط قبولي ساير اعمال قبولي نماز است. از جمله امام علي (ع) نهج البلاغه ميفرمايد:

«... واعلم انّ كلّ شيء من عملك تبع لصلاتك...؛ (1) بدان كه محور قبولي تمام كارهاي تو نماز است».

 امام محمد باقر(ع) مي فرمايد: «اول ما يحاسب به العبد الصلاه، ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها؛ (2) اولين چيزي كه بنده در مورد آن مورد محاسبه قرار مي گيرد، نماز است؛ اگر پذيرفته شد، ساير اعمال نيز پذيرفته مي شود. اگر مردود شد، ساير اعمال نيز مردود مي گردد » .

البته مفاهيم بلند ديني را نبايد به صورت جزيي و ناهماهنگ با ساير اجزا و بخش ها تفسير و تحليل كرد، بلكه در تبيين دقيق و درست مسايل ديني، نوعي جامع نگري و رعايت همه ابعاد و آموزه ها براي رسيدن به درك صحيح از دين ضروري است؛ مثلا در آيات متعدد و روايات بسيار مي بينيم كه تاكيد مي كنند هر اندازه خوبي يا بدي در قيامت مورد محاسبه قرار مي گيرد، ذره اي ظلم و ستمي بر كسي روا داشته نمي شود؛ در سوره زلزال مي خوانيم:

 هر كس به اندازة ذرّهاي خوبي انجام داده باشد، در قيامت [اثر] آن را خواهد ديد. هر كس ذره اي بدي انجام دهد، در قيامت آن را خواهد ديد».(3)

در تحليل دقيق اين قبيل آيات با روايات مورد اشاره بايد گفت:

 نماز نخواندن شخصي كه نماز نمي خواند، ولي اعمال نيك انجام مي دهد، به دو نحو است: گاهي وجوب نماز را منكر است و يا اينكه مي داند نماز از ضروريات دين است. منكر ضروري دين كافر است. واضح است در اين صورت معقول است از چنين شخصي هيچ عمل نيكي مقبول نباشد، چون مي داند انكار وجوب نماز ملازم با انكار وجود خداست. ايمان به خدا  پيش شرط قبولي اعمال ديگر و نيك محسوب شدن اعمال است، ديگر در اعمالش، قصد تقرب و ترتب ثواب معنا نخواهد داشت. ديگر كارش را براي رضاي خدا نخواهد كرد، حال چگونه مي تواند اميد پاداش اعمال خود را از خدا داشته باشد، يا از او بخواهد؟!

 اما اگر كسي با اينكه معترف به وجوب نماز است، سستي و كاهلي مي كند و نماز نمي خواند يا گاهي مي خواند و گاهي نمي خواند، بقيه اعمالش مانند روزه و كارهاي نيك ديگر ، ممكن است مقبول درگاه خداوند باشد؛ اما منظور از رواياتي كه ذكر شد، مانند روايت امام باقر(ع) چيست؟

شرايطي كه در روايات براي اعمال ذكر مي شود، دو گونه است:

 شرط فقهي كه بدون آن شرط اصلا عمل صحيح نيست، مثلا شرط صحت نماز وضو يا تيمم است ؛ در اين جا معنايش اين است كه بدون اين شرط عمل باطل است. اما گاهي شرط، شرط فقهي نيست؛ بلكه مي توان گفت كه شرط اخلاقي است كه به غرض بيان اهميت ذكر مي شود. به نظر مي رسد روايات مورد نظر هم در صدد بيان اهميت نماز و جايگاه بلند آن در معارف ديني است. جهت يادآوري اهميت و ارزش و تاثير عميق نماز در روح و جان آدمي و ايجاد توفيق براي انجام كارهاي خوب ديگر است، نه كم ارزش جلوه دادن كارهاي خير ديگر. ويا رد  اعمال ديگر بدون نماز.

حقيقت اين روايات تاثير عميق نماز در پايداري و حفظ و ثبات اعمال گوناگون در پرونده اعمال انسان جهت ارائه در پيشگاه خداوند است. اعمال نيك ما همانند همه امور با ارزش در خطر فساد و سرقت و از دست رفتن هستند. در مفاهيم ديني بر حفظ و نگهداري اعمال نيك و ضايع نكردن آن ها تا وقت ملاقات پروردگار و محاسبه قيامت تاكيد بسياري شده است؛ چه بسا كاركرد نماز در قبال ساير اعمال به همين نحو باشد، يعني دقت و تامل و حساسيت نسبت به جاي آوردن درست نماز و تلاش براي اقامه نماز مقبول، ضامن سلامتي ساير اعمال و محفوظ ماندن آنها از گزند خطرات باشد؛ همانند خانه ‌‌اي كه سقف و ديوارهاي محافظ دارد و چارچوب آن استوار و محكم است؛ اما اگر خانه اي تنها سقف نداشته باشد، هر چقدر درون خانه،وسايل و لوازم لوكس باشد، با نفوذ باد و باران و ... نابود مي شود. سقف مناسب و اسكلت محافظ خانه عامل حفظ و بقاي همه لوازم منزل است.

بنا بر اين نماز در فرض انجام به شكل درست، هم كاستيهاي اعمال ديگر را جبران كرده و هم از آن ها محافظت ميكند، ولي اگر حق نماز رعايت نشود و شخص مسائل نماز را ياد نگيرد يا گاهي آن را ترك كند يا مثلاً سهلانگاري كند، هيچ عمل ديگري نميتواند جاي آن را گرفته نماز را جبران كند؛ چون هيچ عملي مانند نماز ضامن بقا و حفظ انسان و اعمال نيك او نيست. در نتيجه اعمال ديگر ما اگر درست انجام شود تكليف ادا شده و انسان مستحق پاداش آن مي شود. ولي براي ترك نماز  كيفر هاي وجود دارد. گفتني است، گرچه در برخي روايت آمده كه ترك نماز موجب كفر مي شود(4) و معلوم است  كه عمل كافر بدليل اين كه حسن فاعلي ندارد پذيرفته نيست، (5) ولي بايد توجه داشت كه  كفر معاني مختلف دارد از جمله:

1. كسي كه اعتقاد به خدا و رسول و معاد ندارد مانند زنديق ها.

2- كسي كه با اعتقاد كفر مي ورزد و حق را مي پوشاند.

3- كفر نعمت ( كفران نعمت )

4- كفر به معناي ترك دستور خداوند و مخالفت كردن با او.

5- كفر به معناي برائت و بيزاري جستن

 «كفر» در روايات نماز به معناي چهارم - يعني ترك دستور خداوند و مخالفت با اوست- مي باشد و بقيه گناهان نيز كفر است؛ ولي نماز شديدتر است. در نتيجه تارك نماز  براي ترك نماز به جنهم مي رود، ولي بعد از كيفر بدليل اعتقاد درست و ساير اعمال نيك خود  به بهشت وارد خواهد شد. تفصيل مسئله را در منبع ذيل جويا شويد.(6)

پي نوشت ها:

1. نهج البلاغه، نشر موسسه امير المومنين قم 1380، ش نامه 27.

2. محمد مهدي ري شهري، ميزان الحكمه، نشر دار الحديث قم 1416ق، ج5، ص374.

3. زلزال (99) آيه 6 ـ 7.

4. ابن ابي جمهور ،عوالي الآللي، نشر سيد شهدا، قم، بي تا، ج 2، ص 224. و نيز حر عالمي ،وسائل الشيعة، نشر دار الاحيا التراث العربي، بيروت، 1412 ق، ج 4، ص 42.

5. مطهري، عدل الهي، نشر صدرا، 1370 ش، ص312.

6. محمد وحيدي، دانستني هاي لازم از نماز، نشر بوستان كتاب قم،1387ش، ص 33.

منبع و صحت حدیث؟
این حدیث در كتب روایی شیعه و سنی به دو صورت نقل شده است: 1. «علماء أمتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل» 2. «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل».

با عرض سلام درمورد منبع و صحت حدیثی سوال داشتم؟ حدیث : « برخی از علمای دین از بعضی پیامبران قوم یهود برترند »

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز

این حدیث در كتب روایی شیعه و سنی به دو صورت نقل شده است:

1. «علماء أمتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل»؛

2. «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل».

شیخ مفید می نویسد: از رسول خدا نقل شده: «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل» و در بیش تر روایات آمده: «أفضل من أنبياء بني إسرائيل». (1)

در مورد این حدیث بحث های زیادی مطرح شده است. بعضی از عالمان اهل سنت این حدیث را معتبر ندانسته اند. ولی عالمان شیعه غالبا آن را معتبر شمرده اند.

از نظر عالمان شیعه، معصومین و امامان كه برترین عالمان امت پیامبر هستند، چون در زمره "اهل بیت" هستند كه آیه تطهیر (2) در شأنشان نازل شده و در مباهله نفس (امام علی) و فرزند رسول خدا (دیگر امامان) خوانده شده اند. (3) و دلایل فراوان دیگر، از پیامبران بنی اسرائیل حتی از اولوا العزم های آن ها برترند و اما عالمان اسلام كه به عصمت اختیاری رسیده و نور علم حقیقی وجودشان را پر كرده (البته این ها در امت اسلام قلیل هستند)، با پیامبران غیر اولو العزم بنی اسرائیل مساوی یا از آن ها برتر هستند.

البته در تبیین و توجیه این حدیث بسیار سخن گفته شده است، از جمله یكی از محققان می نویسد:

ما وقتی به حدیث «علماء امتی كانبیاء بنی اسرائیل» توجه می كنیم، نمی توانیم آن را ناظر به این عالمان دین كه می شناسیم، بدانیم؛ زیرا اینان به عصمت نرسیده اند. ممكن است لغزش هایی از آنان سر بزند و صحیح نیست خدا غیر معصوم را در ردیف معصوم قرار دهد. اگر بخواهیم بگوییم كه منظور این است كه آنان از لحاظ معرفت و علم در ردیف پیامبران هستند نیز صحیح نیست؛ زیرا ملاك ارزشمندی در درگاه خدا نه علم و...، بلكه فقط تقوا و عمل صالح است. بنابراین، باید منظور از "عالمان" در این حدیث، امامان معصوم باشد كه پیامبر آنان را یكی از "ثقلین" و عدل قرآن معرفی كرد. (2)

فخر المحققین در تبیین این حدیث آورده كه پیامبران بنی اسرائیل در درجات مختلف بودند. بعضی از آن ها فقط بر خودش مبعوث بود و بعضی فقط بر خانواده اش و بعضی بر اهل قبیله و... . (3) این گونه نبوده كه همه در مقامی قریب به حضرت موسی - علیه السلام - باشند تا مساوات یا افضلیت عالمان اسلام بر آن ها بعید شمرده شود.

بعضی گفته اند منظور از علمای امت در این حدیث فقط امامان هستند؛ زیرا در روایت از امامان داریم كه فرموده اند: «نحن العلماء وشيعتنا المتعلمون»؛ «عالمان ما هستیم و شیعیانمان متعلّم می باشند». (4)

با توجه به آنچه گذشت و ادله ای كه بر برتر بودن امامان بر انبیای اولو العزم دلالت دارد، به نظر می رسد نظر اول از همه صحیح تر است كه منظور از "علمای امت"، غیر امامان از تربیت شدگان خاص آن ها باشند (مثل سلمان فارسی و...) كه به عصمت اختیاری رسیده و نور علم و معرفت و ایمان، وجودشان را نورانی كرده و رذیلت ها را از آنان دور ساخته است. اینان همسان پیامبران بنی اسرائیل می باشند.

از مرحوم آيت الله بهجت پرسيده شد چطور مي شود كه برخي از علمای امت از برخي انبيای بني اسرائيل بالاتر باشند، ايشان فرمودند: علمای امتِ پيامبر قرآن را دارند كه مهيمن و برتر از همه كتب آسماني است؛ در حالي كه آن ها چنين كتابي را در اختيار نداشتند و اين علما در پرتو هدايت و معارف قرآن به چنين جايگاهي رسيده اند.

 

پی نوشت ها:

1. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص 178، دوم، لبنان، دار المفید، 1414 ق.

2. سید جعفر مرتضی، الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص)، ج 5، ص 197 - 198، چهارم، بیروت، دار الطباعة، 1415 ق. 

3. جامع الشتات - الخواجوئي، ص 157 - 159، چاپ اول  1418 ق.

4. همان، ص 157 - 159.

اين سخن به چه معنا است؟
از كتاب هاي واژه شناسي و فقهي بر مي‌آيد: "الوارث من انتقل اليه تركه الميت؛ وارث كسي است كه اموال و اشياي متوفا به او منتقل مي شود"، اما كاربرد اين واژه محدود...

امام حسين ( ع ) وارث پيامبران گذشته است. اين سخن به چه معنا است؟

از كتاب هاي واژه شناسي و فقهي بر ميآيد: "الوارث من انتقل اليه تركه الميت؛ وارث كسي است كه اموال و اشياي متوفا به او منتقل مي شود"، اما كاربرد اين واژه محدود به اين معنا نيست زيرا ارث تنها به اشيا و اثاثيه ميت گفته نميشود، بلكه به اوصاف و سرمايه هاي معنوي و صفات عالي هم اگر به ديگري برسد، ارث اطلاق ميشود، مثلاً ميگويند فلاني وارث تجربه هشتاد ساله استادش است يا فلاني شجاعت و سخاوت را از پدر يا جدش به ارث برده است.

در قرآن مجيد آمده است: "و ورث سليمان داود و قال يا ايها الناس عُلِّمنا منطق الطير و اُوتينا مِن كلِّ شئ إنّ هذا لهو الفضل المبين؛ سليمان از داوود ارث برد و گفت: اي مردم! خداوند به ما زبان پرندگان را تعلم فرمود و از هر چيزي عنايت فرمود. در اين تعليم و عنايت او فضل آشكار است". (1) حضرت سليمان مال و دولت و ملك و نبوت و علم داوود را به ارث برد. (2)

در كافي روايت كرده كه امام صادق( ع ) فرمود: "إنّ داود ورث الانبياء و إنّ سليمان ورث داود و إنّ محمداً (ص) ورث سليمان و إنّا ورثنا محمداً (ص) و إنّ عندنا صحف ابراهيم و الواح موسي؛ داوود از پيامبران ارث برد و سليمان از داوود ارث برد و محمد (ص) از سليمان و ما از محمد (ص) و نزد ما صحف ابراهيم و الواح موسي است".

نيز در روايتي كه شيعه و سني نقل كرده اند پيامبر اكرم ( ص ) به علي ( ع ) فرمود: " تو برادر و وارث مني" گفت: يا رسولالله، چه چيز تو را از تو ارث ميبرم؟ فرمود: آن چه را پيامبران پيش از من به ارث گذاشتند... ) كتاب خدا و سنت پيامبر". (3)

در اين روايت به كتابهاي آسماني و سنت هاي پيامبران ارث اطلاق شده و به كسي كه به آنها آگاه است، وارث گفته شده است.

در زيارتنامه هاي امامان (ع) به آنان وارث پيامبران اطلاق شده، از جمله در زيارت جامعه كبيره (كه از نظر متن و سند از بهترين و كامل ترين زيارتها است) مي خوانيم: "السّلام علي ائمه الهدي و مصابيح الدجي و.. . ورثه الانبياء... ؛ درود بر شما پيشوايان هدايت و چراغهاي درخشان و.. . و وارثان پيامبران. "(4)

بنابراين وقتي به امام حسين ( ع ) وارث پيامبران گفته ميشود، پيداست كه ارث مادي و مالي نيست، زيرا اوّلاً: هنگامي كه در پيشگاه مقدسش براي زيارت مي ايستيم و اين كلمات را بر زبان جاري ميكنيم، به قصد تعظيم و تجليل از مقام شامخ او است، نه خبر دادن از اين كه چه اموالي را از پيغمبران به ارث بُرد!

دوم: اگر هم مالي از پيغمبران باقي مانده بود، زماني طولاني بين آدم و ديگر پيامبران با امام حسين (ع) است و ميبايست به بازماندگان مستقيمشان مي رسيد، نه امام حسين، پس بايد معناي ديگري را جستجو كرد. با اندكي تامل در مي يابيم كه ميراث ظاهري و مادي مراد نيست بلكه مجد و عظمت و مقام معنوي و خليفه اللهي است. (5)

وراثت حسين(ع) از انبيا و اوصيا براي آن است كه خط جهاد در راه حق و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت، سرلوحه دعوت همه انبياي الهي بوده، كربلا تجليگاه درگيري حق و باطل است. عاشورا حضور دوباره آدم و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي(ع) در قلهفريادگري و هدايت است. اين كه حسين را وارث آدم(ع) ميخوانيم و زيارت وارث را با سلام بر آن پيمبران الهي آغاز ميكنيم، براي همين است؛ يعني نقطه اتصال همه حركتهاي الهي و انقلابهاي خدايي، به صورت تجسم دوباره پيامبران و اوصيا در لحظههاي خورشيدي عاشورا و واقعيت سرشار كربلا. (6)

از سوي ديگر قرآن مجيد يكي از اهداف بعثت پيامبران را قيام براي عدالت اجتماعي يا آماده كردن زمينه براي آن ميداند: "لقد ارسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ پيامبران را با دلائل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم براي برپايي عدالت قيام كنند". (7) در زيارت امام حسين(ع) ميخوانيم: "أشهد أنّك قد أمَرتَ بالقسط و العدل و دعوت إليهما؛ گواهي دهم كه دستور به عدل و داد فرمودي و مردم را به آن دعوت كردي". (8)

از اين رو ميتوان نتيجه گرفت: تلاش براي برپايي عدالت اجتماعي و مبارزه با ستم، رسالت همهانبيا و ميراث مشترك رسول الهي است و حسين بن علي(ع) به دليل دعوت به عدل و مبارزه با بي عدالتي، وارث همهانبيا است.

زيارت وارث كه امام حسين را وارث حضرت آدم و ديگر پياميران معرفي مي كند، به ما مي آموزد كه امام رسالت تاريخي همه اديان توحيدي را بر عهده دارد و امامت امتداد رسالت الهي است. امام بر اثر قرار گرفتن در مقطع حساس تاريخ و اوج اختناق اموي و خودسري هاي يزيد (كه تصميم داشت حق و حقيقت را از بين ببرد و وحي را به تمسخر گرفته و رسالت را باور نداشت) احساس كرد همه رسالت هاي پيامبران بر دوش اوست و نبايد اجازه دهد پيوند زمينيان با آسمان قطع گردد و بشر به عصر جاهليت باز گردد. عاشورا نقطه اوج نبرد مكتب توحيد با شرك و تجليگاه يكتا پرستي ابراهيمي و باطل كننده شرك نمرودي بود. امام حسين ( ع ) وارث رسالت انسان سازي، قيام براي پيروزي حق بر باطل و هدايت بشر به كمال بود كه ميراث همه پيامبران الهي است.

پينوشتها:

1. نمل(27 ) آيه 16.

2. تفسير اطيب البيان، ج10، ص 119؛ تفسير نمونه، ج17، ص 119.

3. بحارالانوار، ج38، ص 154؛ ينابيع الموده، ج1، ص 177.

4. التحقيق في الامامه و شؤونها، عبدالطيف البغدادي، ص 228.

5. اين مضمون از عبارت "السلام عليك يا وارث آدم خليفهالله" قابل برداشت ميباشد.

6. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 460.

7. حديد (57) آيه 25.

8. مصباح كفعمي، ص 491.

این به معنای بی اهمیتی به دیگر انسان ها نیست؟
روایت مذكور كه از احادیث قدسی است و بیشتر احادیث قدسی جزء احادیث معتبر و مهم شیعی است، البته فقط عنوان حدیث قدسی داشتن دلیل بر اعتبار آن نیست باید صحت و سقم ...

آیا حدیث لولاك ما خلقت افلاك صحیح است؟ دراین صورت آفرینش دیگر انسان ها به چه منظور بوده است و این به معنای بی اهمیتی به دیگر انسان ها نیست؟

روایت مذكور كه از احادیث قدسی است و بیشتر احادیث قدسی جزء احادیث معتبر و مهم شیعی است، البته فقط عنوان حدیث قدسی داشتن دلیل بر اعتبار آن نیست باید صحت و سقم آنها از جهت سند و محتوا مورد بررسی قرار گیرد و راجع به این حدیثی كه پرسیدید در كتب مشهور همان بند اول آن آمده است كه خداوند متعال خطاب به پیامبر (ص) فرموده كه: « لولاك لما خلقت الأفلاك» و در برخی از كتب، بند دوم «لو لا علی لما خلقتك» و در برخی دیگر نیز بند سوم «  لو لا فاطمه لما خلقتكما» هم آمده است. (1)

و البته بند بند هر یك از این روایت صحیح است. ولی تمام این روایت به صورت یك جا در منابع معتبر روایی به صورت مستند ذكر نشده است.

اما گذشته از بحث سندی این روایت، درباره مفاد این روایت باید بگوییم كه اگر برداشت صحیحی محتوایی از این روایت صورت بگیرد و به بیان شما بی اهمیتی به دیگر انسان ها به حساب نیاید.

لذا درباره مفاد و محتوای این روایت می گوییم كه در روایت مذكور خلقت پیامبر(ص) به خلقت حضرت علی( ع) و خلقت این دو به خلقت حضرت زهرا (س) وابسته شده است و این وابستگی به دو نحو قابل تفسیر است:

اول :

 بگوییم دلالت بر ترتیب رتبه ای داشته باشد و دلالت بر برتری و فضیلت داشته باشد یعنی دلالت بر فضیلت و برتری حضرت زهرا (س) بر پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) و برتری حضرت علی (ع) بر پیامبر (ص) داشته باشد.

و دوم :

ترتیب غایی داشته باشد نه این كه دلالت بر فضیلت داشته باشد؛ یعنی رسیدن به هدف و غایت از خلقت پیامبر (ص) وابسته به خلقت حضرت علی (ع) و رسیدن به غایت و هدف از خلقت این دو بزرگوار وابسته به خلقت حضرت زهرا (س) باشد.

تفسیر و برداشت اول قابل قبول نیست و مسلّم است كه فضیلت و برتری پیامبر (ص) بیشتر از حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) می باشد.

اما برداشت دوم قابل قبول و مطابق معارف قرآنی می باشد؛ چرا كه در قرآن هدف از خلقت هستی، خلقت انسان دانسته شده است. (2)

و هدف از خلقت انسان هم تكامل وی و رسیدن به مقام خلافت الهی و انسان كامل است كه مصداق حقیقی آن وجود پیامبر (ص) است و لذا وجود و خلقت ایشان، هدف خلقت افلاك می باشد؛ همچنین إكمال رسالت پیامبر (ص) نیز وابسته به وجود حضرت علی (ع ) به عنوان وصی ایشان می باشد؛ چنانكه از آیه «إكمال دین» (3) كه در روز غدیر خم نازل شده و «آیه تبلیغ» (4)  كه مربوط به ابلاغ حكم وصایت حضرت علی (ع) در روز غدیر خم است،این حقیقت كشف می شود.

علاوه بر این استمرار وجود وصی برای پیامبر (ص) با توجه به جهانی و جاودانی بودن رسالت ایشان و در راستای وجود خلیفه خدا بر روی زمین به واسطه وجود و خلقت حضرت زهرا (س) به عنوان كوثری كه معصومین (ع) از نسل ایشان خلق شده محقق می شود و لذا رسیدن به هدف خلقت پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) با وجود حضرت زهرا (س) تكمیل می شود.

در پایان هم عرض می كنیم كه آفرینش هر انسانی دارای هدف واحدی است كه قرآن كریم به آن اشاره كرده است كه همان پرستش خداوند و رسیدن به تعالی و ترقی انسانیت است و انسان ها با وجود انسان های كامل تر به عنوان راهنما وهدایت گر بهتر و راحت تر به آن مقصد می رسند و این كاملا ارزش انسان را بالا می برد (5)

در این زمینه می توانید به كتاب « لولا فاطمه » آیت الله گرامی مراجعه  بفرمایید.

پی نوشت :

1.نمازی شاهرودی علی،مستدرك سفينة البحار،قم،مؤسسة النشر الإسلامي، 1419ق،ج 8،ص 243

2. «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَي الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا »(هود(11) آیه 7)

« او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز [شش دوران‏] آفريد و عرش (حكومت) او، بر آب قرار داشت (بخاطر اين آفريد) تا شما را بيازمايد كه كداميك عملتان بهتر است! »

3.  «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا.» (مائده(5) آیه 3)

« امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم»

4. « يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس». (مائده (5) آیه 67)

« اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكني، رسالت او را انجام نداده‏اي! خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم، نگاه مي‏دارد».

5. ذاریات (51) آیه 56 :  وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ :من جنّ و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند(و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند).

صفحه‌ها