پرسش:
ملاک تشخیص بین انتقاد صحیح و عیب جویی,غیبت یا استهزاء خصوصا در مباحثات سیاسی چیست؟
پاسخ:
مقدمه:
در اسلام موضوعاتی چون نصیحت (امربهمعروف و نهی از منکر) ائمه مسلمین (1)، جرحوتعدیل (تکذیب و تأیید) راویان و گواهان، نُصح مستشیر و ... وجود دارند که باکمی دقت در آنها درخواهیم یافت که امکان بروز و ظهور چنین موضوعاتی، جز با نقدها و تحلیلهایی که شاید برخی از آنها در نگاه اول، مشابه غیبت ارزیابی شوند، امکانپذیر نخواهد بود. در ادامه بیشتر توضیح میدهیم.
متن اصلی:
واژه نقد در لغت به معنای، تفکیک سره از ناسره، جدا کردن ناخالصیها از خالصیها، عیبها را نمایاندن و پنهانها را رو کردن آمده است (2) و همچنین به معنای، شیء را در محک قرار دادن و سالم را از ناسالم تشخیص دادن است و منتقد در عرصه انتقاد در پی نشان دادن و رفع بدیها، ناخالصیها و پلیدیهاست تا اگر کسی خواست، راهش را بیابد و اگر نخواست عذری نداشته باشد. (3) هدف اصلی یک منتقد از نقد همان هدفی است که یک پزشک در معاینه بیمار دنبال میکند چنانچه، پزشک اگر جویای عیب و علت «بیمار» خویش است، عیبجوییاش باید از روی علاقهمندی و نیکاندیشی و بهقصد خیر و خدمت باشد، لذا نقد و انتقاد هم میتواند باهدف روشن نمودن حقایق و خوبیها سازنده و ارزشمند باشد و هم میتواند باهدف بزرگنمایی عیبها و پوشاندن خوبیها و هتک حرمت، غیبت، توهین و افترا مبتنی بر شایعات، مخرب و ضد ارزشی باشد.
مرز غیبت و انتقاد (نهی از منکر)
در ابتدا لازم میدانیم تا تعریفی از غیبت داشته باشیم. براي غيبت تعریفهای مختلفي در کتب اخلاقي و کتب فقهي ذکرشده است، ما در اینجا به تعريفي که امام خميني و بهتبع شهيد ثاني در کتاب خود ذکر کردهاند، اکتفا میکنیم که دقیقترین تعريف محسوب میشود: «غيبت عبارت است از ياد کردن انسان غايب به چيزي که خوشايند او نيست و ازنظر عرف کاستي و نقص براي او محسوب میشود بهقصد کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص»(4) طبق اين تعريف چند مؤلفه در تعريف غيبت دخيل است: 1- در غياب شخص جملهای ذکر شود. 2-اینکه جملهای باشد که شخص از شنيدن آن ناراحت شود. 3-آن سخن به لحاظ عرفي نقصان براي شخص محسوب میشود (و پنهان باشد).
پس غیبت مربوط به موضوعات شخصی و شخصیت افراد است آنهم مربوط به مطالبی است که موجب ناراحتی غیبت شونده باشد، اما اگر عیبها و انتقادات در ارتباط با حوزه کاری و مسئولیت اجتماعی و عملکرد افراد بیان شود و هدفی جز اصلاح کارکرد اجتماع در میان نباشد، نهتنها جنبه غیبت نخواهد داشت بلکه نقد و تحلیل منصفانه و به دور از هرگونه حب و بغض رفتار و گفتار مسئولین، یک امر لازم برای رشد و تعالی جامعه و کشور است و برکات زیادی برای فرد و جامعه دارد و موجب اصلاح عیب آنها و برطرف شدن نواقص کارها و برنامههایشان میشود.
بر این اساس، چنین نقدها و تحلیلهایی، اگر تنها جهت شناخت وضعیت حاکم بر جامعه و تلاش برای بهبود آن باشد، ایرادی نخواهد داشت، اما اگر افرادی بخواهند در ضمن تحلیل و نقد، عقدهها و کینه های شخصی و گروهی خود را برآورده ساخته و علاوه بر سخنان لازم در یک نقد سالم، گفتاری را در ارتباط با طرف مقابل بر زبانآورند که بودونبود آن در تحلیل انجامشده مساوی است، در برابر پروردگار مسئول خواهند بود و از آن جایی که هر فرد به درون خودآگاهی کامل دارد، شناسایی مرز بین تحلیل، غیبت و تهمت و... در این موارد که تا حد زیادی وابسته به انگیزه افراد است، چندان دشوار نخواهد بود.
آداب و اصول اخلاقی انتقاد:
۱- گام اول انتقاد شروع از خود: بسیاری از ما در دیدن عیب و نقص دیگران ریزبین و دقیق هستیم، بااینکه ناقد ابتدا باید از خود شروع کند و در گام نخست، در جستجوی زدودن عیبهای خویش باشد. امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «خوشا به حال کسی که عیوب خودش او را از عیبگویی دیگران بازداشته است»(5) در جای دیگر نیز حضرت فرمودند: «بزرگترین عیب آن است که چیزی را زشت انگاری که خود به همانند آن گرفتاری»(6) بنابراین اگر ما واقعاً، بهقصد اصلاح و رفع نقایص، بهنقد اندیشهها یا رفتارهای دیگران میپردازیم، بهتر است از خود شروع کنیم و پیش از هر کس دیگری به اصلاح و نقد خود بپردازیم. (7)
2- فقط از رفتار و کارهای خطا انتقاد شود یعنی بر ناقد لازم است که میان حساب اشخاص و کار و رفتار آنها تفکیک نماید و با سر زدن خطاهای موردی از اشخاص خوب نباید قضاوت ناصحیح (حکم به بد بودن شخص) داشته باشد.
3- انتقاد بدون توهین و برچسب زدن (مثل منحرف، دروغگو، خائن و...) انجام شود.
4- انتقادگر، فرصتی برای جبران به انتقاد شونده بدهد.
5- انتقاد همراه با ذکر کارها و اوصاف مثبت انتقاد شونده باشد.
6- روش انتقادگر عیبپوشی و رازداری باشد نه افشاگری (8).
نتیجه:
از آن جا که شخصیتهای اجتماعی و سیاسی مانند مسئولان و مدیران در قبال مردم و جامعه باید پاسخگو باشند، انتقاد از آنان اشکالى ندارد؛ اما غیبت ذکر معایب شخصی انسانها است که ربطى به شخصیت حقوقى یا عملکرد کارى آنها ندارد بنابراین صحبت در رابطه با مسائل شخصى آنان جایز نیست و این عمل غیبت و از گناهان کبیره است؛ اما بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیهبر ظنیّات و افراطوتفریطها و باهدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و ازجمله امور پنهان محسوب نمیشود، اصطلاحاً به آن غیبت گفته نمیشود.
کلیدواژه:
نقد مسئولین، غیبت، افتراء، نهی از منکر، نصیحت.
منابع جهت مطالعه:
- جامع السعادات: ملا مهدی نراقی.
- اخلاق و آیین نقد، سید حسن اسلامی.
- سیری در نهجالبلاغه، مرتضی مطهری.
پینوشتها:
- شیخ كلينى در كتاب الحجة از «كافى»، اين باب را گشوده است «باب ما امر النبى (ص) بالنصيحة لائمة المسلمين و اللزوم لجماعتهم و من هم»؛ محدث كاشانى در ابواب (وجوب الحجة و معرفته) از «وافى»، بابى را به اين عنوان اختصاص داده است: باب وجوب النصيحة لهم و اللزوم لجماعتهم: وهم چنين علامه مجلسى در كتاب الامامة از «بحارالانوار»، بابی به نام «باب ما امر به النبى (ص) من النصيحة لائمة المسلمين و اللزوم لجماعتهم». قرار داده است.
- وقتی میگویند درهم را نقد زد یعنی آنها را از هم جدا کرد و نگاه کرد و بررسی نمود تا خوبها را از پستها بشناسد. معطوف، لویس، المنجد، مترجم: محمد بندر ریگی، چاپ ششم، تهران، انتشارات اسلامی، ۸۶، ج ۲، ص ۱۹۹۰.
- صفایی حائری، علی؛ روش نقد، چاپ دوم، قم، لیلة القدر، بهار 1386، ص ۱۵ – ۱۶.
- امام خميني، سيد روحالله، چهل حديث، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1371، ص 301؛ شهيد ثاني، الرسائل، بغداد، مركز الأبحاث و الدراسات الإسلاميّة، 1422 ق، ص 284.
- سید رضی، نهجالبلاغه، مص: صبحی صالح، قم، هجرت، 1414 ق، خطبه ۱۷۶: طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس.
- همان، حکمت ۳۵۳.
- شریفی، احمد حسین، اخلاق نقد، قم، نشر معارف، بهار ۸۳، ص ۹۷.
- اکبری، محمود؛ اخلاق، قم، دانش حوزه، ۸۵، سوم، ص ۱۰۰ – ۱۰۱.