پرسش وپاسخ

آیا حدیث زیر در مورد نگاه به زنان نامحرم در فیلم های مبتذل صدق می کند؟
حديث مذكور را مرحوم شيخ صدوق در كتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال نقل نموده است. اين حديث بخشي از خطبه اي است كه رسول خدا (ص) در ضمن آن به موعظه پرداخته است.

آیا حدیث زیر در مورد نگاه به زنان نامحرم در فیلم ها و حتی فیلم های مبتذل ، صدق می كند؟

شرح :شیخ صدوق از حضرت رسول (صلّی الله علیه و آ له و سلم)روایت كرده: «هر كس چشم خود را از نگاه كردن به زن نامحرم پر كند حق تعالی او را روز قیامت در حالی محشور می‌سازد كه او را به میخ‌های آتشین كشیده باشند و سپس امر شود كه او را به سمت آتش برند.»

حديث مذكور را مرحوم شيخ صدوق در كتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال نقل نموده است. اين حديث بخشي از خطبه اي است كه رسول خدا (ص) در ضمن آن به موعظه پرداخته است. در اين حديث مي خوانيم:

« مَنْ مَلَأَ عَيْنَيْهِ مِنِ امْرَأَةٍ حَرَاماً حَشَاهُمَا اللَّهُ تَعَالَي يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَسَامِيرَ مِنَ النَّارِ وَ حَشَاهُمَا نَاراً حَتَّي يَقْضِيَ بَيْنَ النَّاسِ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَي النَّارِ»(1) « و هر كس چشمان خود را از زن نا محرمي پر كند، خداوند عزّ و جلّ در روز قيامت دو چشم او را با ميخ هاي آتشين پر سازد و آنها را پر از آتش كند [و همچنان باشد] تا زماني كه خداوند كار داوري ميان مردم را به پايان رساند، آنگاه دستور داده شود او را به دوزخ برند.»

در حديثي مشابه مي خوانيم:

« مَنْ مَلَأَ عَيْنَهُ مِنْ حَرَامٍ مَلَأَ اللَّهُ عَيْنَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ يَتُوبَ وَ يَرْجِع‏» (2)

 « هر كه چشم خود را از حرام پر كند، خداوند در روز قيامت چشم او را از آتش پر گرداند. مگر اينكه توبه كند و از عمل خود دست بردارد.»

مصداق بارز اين عمل زشت مشاهده زنان و مردان نامحرم در فيلم هاي مبتذل است كه متأسفانه در عصر ما با گسترش وسائل ارتباطي جمعي مدرن مانند ماهواره و اينترنت و تلفن همراه و ... به اوج خود رسيده و بنيان هاي زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي را متزلزل نموده است.

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق،  ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دار الشريف الرضي‏، 1406 ق، ص 286.

2. همان، أمالي صدوق، تهران، كتابخانه اسلاميه، 1362ش، ص 429.

لطفا شبهات را در این زمینه توضیح بدید
هر زنی كه خود را معطر كند و از خانه خارج شود تا به خانه برگردد، مورد لعن ملائكه است.

از حضرت رسول (ص) نقل شده با این مضمون: زنی كه به خود عطر بزند و از خانه خارج شود فرشتگان الهی او را تا زمانی كه به خانه برگردد، لعنت می كنند. این تو شبكه های اجتماعی مثل فیس بوك داره همینطوری توزیع میشه. دارن تبلیغ منفی میكنن. كسی هم اطلاعات دقیقی ازش ارائه نمیده. از یك پارچه نوشته كه واحد عقیدتی سیاسی بیمارستان فاطمه زهرا (س) ناجا عكس گرفتن گذاشتن رو اینترنت. لطفا شبهات را در این زمینه توضیح بدید ممنون

روایت مورد نظر به شرح زیر وارد شده است:

عن أبي عبد الله (ع) قال : قال رسول الله (ص) : أي امرأة تطيبت ثم خرجت من بيتها فهي تلعن حتي ترجع إلي بيتها متي ما رجعت.(1)

هر زنی كه خود را معطر كند و از خانه خارج شود تا به خانه برگردد، مورد لعن ملائكه است.

در روایت دیگر آمده:

 أيما امرأة تطيبت ثم خرجت إلي المسجد ليوجد ريحها لم يقبل منها صلاة حتي تغتسل اغتسالها من الجنابة (2)

هر زنی كه برای جلب توجه مردان نامحرم عطر بزند و از به سوی مسجد از خانه خارج شود،  نمازش قبول نمی شود. مگر به خانه بر گردد و خود را بشوید،(تابوي عطر برود )

با اندك دقت معلوم می شود كه استعمال عطر برای زن خارج از خانه، هم به طور طبیعی سبب گرایش مردان و به فتنه افتادن و انداختن آنان است و هم این زن چنین قصدی دارد و از این جهت است كه كار او مورد غضب خداست و لعن و نفرین خدا را برای او ارمغان آورده و مانع قبولی عبادتش می گردد.

طبیعی است كه اسلام مخالف نظافت و تمیزی و آراستگی نیست و نمی خواهد زنان هنگام خروج از خانه لباس های كثیف و متعفن و ... بپوشند بلكه می خواهد لباس های تمیز و آراسته و پوشیده  داشته باشند. اما در عین حال از فتنه گری و دلربایی و از بین بردن امنیت روحی و روانی مردان بخصوص جوانان مجرد كه همسر ندارند، نهی می كند. زنی كه با عطر تند و جلب كننده توجه ها و تحریك كننده از خانه خارج می شود، به نوعی اقدام به تبرّج و خروج برج وار و جلب توجه كننده، اقدام كرده و این نوع رفتار مورد نهی خداست:

وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي (3)

 و همچون دوران جاهليّت نخستين (در ميان مردم)برج وار و فریباگرانه  ظاهر نشويد.

پس زنی كه با خودآرایی و زدن بوی عطر تحریك كننده و جلب توجه كننده و به قصد دلبری از خانه خارج می شود، مورد قهر خداست و مرتكب مرتبه ای از زنا شده است.

اما این نهی زنان به معنای آزاد بودن مردان در دلبری و فتنه انگیزی نیست. بلكه مردان هم باید از حضور فتنه انگیزانه و دلبرانه در اجتماع خودداری ورزند و آنان نیز در صورت چنین حضوری مستحق نفرین خدا می باشند. در روایت آمده :

من تطيب لله جاء يوم القيامة وريحه أطيب من ريح المسك ، ومن تطيب لغير الله جاء يوم القيامة وريحه أنتن من الجيفة (4)

هر كس برای خدا عطر بزند، به صحرای محشر می آید در حالی كه از مشك خوشبوتر است و هر كس برای غیر خدا عطر بزند، به محشر می آید در حالی كه از مردار متعفن تر است. شارح صحیفه در شرح این حدیث می نویسد: در اول منظورش جلب رضای خدا است كه زیبایی و خوشبویی را دوست دارد و  در دوم منظور جلب رضایت غیر خدا است مثل دلربایی از زنان و محبوب كردن خویش تا به لذت بیشتر برسد زیرا این كارها ممنوع است. (5)

اسلام مي‏خواهد مردان و زنان مسلمان روحي آرام و اعصابي سالم و چشم و گوشي پاك داشته باشند،و با توجه به روحیه دلبری و فریبایی زنان به آنان دستور داده درخارج از خانه حجاب را رعایت كنند و از حضور در جامعه با چهره آرایش شده و با عطر تند و تحریك كننده و توجه بر انگیز پرهیز نمایند.

برای مردان هم این نوع حضور اجتماعی و فتنه انگیزی و دلبری حرام است اما چون مردان به طور طبیعی بیشتر صیاد هستند و كمتر به خودنمایی و دلبری توجه می كنند ، كمتر نیاز بوده مورد نهی واقع شوند و زن ها چون به طور طبیعی به دلبری و فریبایی علاقه مند هستند، بیشتر نهی شده اند.

پینوشت:

1. كلینی، كافي، تهران، اسلامیه، 1363 ش،  ج 5، ص 518 - 519.

2. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر،  ج 2، ص 444.

3. احزاب (33) آیه 33.

4. سید علیخان مدنی شیرازی، ریاض السالكین، قم ريال انتشارات اسلامی، 1415 ق، ج 3، ص 282.

5. همان.

آيا خوردن زياد گوشت مرغ همانند گوشت خوك بيغيرتي در مرد ايجاد مي كند؟
در پاسخ به سوال پرسشگر محترم عرض مي كنيم كه راجع به خوردن گوشت خوك كه مظهر بي غيرتي باشد و با خوردن آن انسان بي غيرتي از خود نشان دهد روايتي نداريم و هم چنين...

آيا خوردن زياد گوشت مرغ همانند گوشت خوك بيغيرتي در مرد ايجاد مي كند؟

در پاسخ به سوال پرسشگر محترم عرض مي كنيم كه راجع به خوردن گوشت خوك كه مظهر بي غيرتي باشد و با خوردن آن انسان بي غيرتي از خود نشان دهد روايتي نداريم و هم چنين در روايات و تحقيقات علمي هم نقل نشده است كه خوردن زيادي گوشت مرغ مثل گوشت خوك باعث بي غيرتي مي شود. ولي به اين نكته مهم توجه داشته باشيد كه خوك حتي نزد اروپائيان كه بيشتر گوشت آن را مي خورند سمبل بي غيرتي است. و حيواني كثيف است خوك در امور جنسي فوق العاده بي تفاوت و لا ابالي است و علاوه بر تاثير غذا در روحيات كه از نظر علم ثابت است، تاثير اين غذا در خصوص لا ابالي گري در مسائل جنسي مشهود است.

يكي از نويسندگان مي نويسد:

"خوك غيرت ناموسي ندارد (نقطه مقابل خروس است) و ديوثي مي كند و جفت خود را در معرض استفاده خوك هاي نر ديگر قرار داده، از اين عمل علاوه بر آن كه باك ندارد لذت هم مي برد و اين صفات و اخلاق او در گوشتش تاثيراتي دارد. از اين جهت اشخاصي كه تغذي به آن مي كنند همان صفات و اخلاق رذيله را پيدا مي كنند. و اين در حالي است كه غيرت از صفات كمال الهي است و در اسلام بر صفت غيرت تأكيد شده است و غيرت نسبت به دين و ناموس از صفات انبياء و ائمه طاهرين و مؤمنين است.(1)

البته در رواياتي از قول اميرالمؤمنين(ع) آمده است كه از اين جهت كه مرغ و خوك هر دو غذاهاي تمييزي نمي خورند و حتي گاهي از نجاست هم مي خورند مرغ به خوك تشبيه شده است و گفته شده است: الدَّجَاجُ خِنْزِيرُ الطَّيْرِ ( مرغ ، خوك پرنده هاست) ولي نمي توان به صراحت بيان كرد كه گوشت مرغ هم در مرد يا خورنده آن ايجاد بي غيرتي مي كند. (2)

عَنِ الْعِدَّةِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) الْوَزُّ جَامُوسُ الطَّيْرِ وَ الدَّجَاجُ خِنْزِيرُ الطَّيْرِ وَ الدُّرَّاجُ حَبَشُ الطَّيْرِ وَ أَيْنَ أَنْتَ عَنْ فَرْخَيْنِ نَاهِضَيْنِ رَبَّتْهُمَا امْرَأَةٌ مِنْ رَبِيعَةَ بِفَضْلِ قُوتِهَا:(3) اميرالمؤمنين (ع) فرمود كه مرغابي گاو ميش پرنده‏ها است و مرغ خوك پرنده‏ها است، دراج حبشي پرنده‏ها است، و كجائي تو از دو جوجه نو پا كه زني از ربيعه آنها را از فزوني خوراكش پروريده است.(4)

منظور روايت اين است كه گوشت پرندگان ديگر بهتر از مرغ است.

پي نوشت:

1. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، ناشر دار الكتب الإسلامية، چاپ تهران، سال 1374 ش، نوبت اول، ج 1، ص 586.

2. علامه مجلسي، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ناشر اسلاميه‏، چاپ تهران ، ‏سال چاپ مختلف‏، نوبت چاپ مكرر، بحار الأنوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏62، ص 5.

3. همان.

4. همان: بيان الوز لغة في الإوز و كونه جاموس الطير لأنسه بالحماءة و المياه و شبه الدجاج بالخنزير في أكل العذرة و كون الدراج حبش الطير لسواده و كأن التخصيص بامرأة ربيعة لكون طيرهم أجود أو كونهم أحذق في ذلك أو كون الشائع في ذلك الزمان وجود هذا الطير أو كثرته عندهم‏:

توضيح: مرغابي گاميش پرنده‏ها است چون به لجن و آب انس دارد و مرغ مانند خوك است كه نجاست آدمي خورد و دراج سياه است و به حبشي ماند و وابستن بزني از ربيعه براي آنست كه پرنده آنها بهتر است يا استادترند در پرورش يا در زمان آنها اين پرنده شايع و فزون بوده.

آیا این حدیث معتبر است؟
در حدیث مذكور از امام حسین (ع) نقل شده كه: «كسی كه از إظهار نظر و تدبیر منع شود و از چاره اندیشی عاجز شود مدارا نمودن كلیدش می باشد».

یكبار حدیثی خواندم منسوب به امام حسین(ع) بدین مضمون كه اگر راه تدبیر بر كسی بسته شود و فكرش به جائی نرسد كلیدش مداراست.آیا این حدیث معتبر است؟ اگر عقل كه در تنگناها وگره ها راه گشایش است دچار ناتوانی شود تكلیف انسان درمانده ای كه این وضع را دارد چیست؟خدا ما را همواره به تعقّل فرا می خواند. پس آیا انسان دراین حالت دچار سوئ ظن نسبت به خدا نمی شود؟ اگر انسان در این وضعیت دست به كاری بزند كه در شرایط عادی و نرمال گناه است تكلیف چیست؟آیا فكر نمی كنید صبر كردن در یك حالت بلاتكلیفی خود بدترین شكنجه روحی است؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

در حدیث مذكور از امام حسین (ع) نقل شده كه : «مَنْ أَحْجَمَ عَنِ الرَّأْيِ وَ عَيِيَتْ بِهِ الْحِيَلُ كَانَ الرِّفْقُ مِفْتَاحَهُ»؛ (1)

« كسی كه از إظهار نظر و تدبیر منع شود و از چاره اندیشی عاجز شود مدارا نمودن كلیدش  می باشد».

مفاد آنچه در این حدیث آمده این است كه اگر كسی راه اظهار نظر و تدبیر برایش بسته شود و از چاره اندیشی برای حل یك مشكل عاجز شود كلید رهایی از این مشكل مدارا و سازگاری است و این بهترین راه حل عقلی برای خارج شدن از آثار این مشكلات می باشد؛ یعنی برخی از مشكلات بگونه ای هستند كه چاره اندیشی برای رفع آنها برای انسان مقدور نیست در اینجا اگر انسان با ناسازگاری و سر و صدا بخواهد با مشكلات روبرو شود مشكلات وی و غم و غصه او مضاعف می شود و علاوه بر خود مشكل، غم های ناشی از  مشكلات نیز برای جسم و روح انسان مشكلاتی پدید می آورد و كلید حل این مشكلات مدارار و نرم خویی و صبر و تحمل است.

با توجه به مطالب مذكور درباره اینكه گفته اید عقل برای تدبیر امور است باید بگوییم كه چنانكه از «احجم» پیداست این عدم تدبیر ممكن است ناشی از عدم تدبیر عقل نباشد بلكه ممكن است یك عامل بیرونی مانع از تدبیر و اظهار نظر عقل باشد و شخص به گونه ای مجبور به پذیرش آن باشد و راه حل دیگری نداشته باشد. «أحجم» فعلی است كه از ماده «حجم» مشتق شده و در باب «إفعال» كه یكی از ابواب ثلاثی مزید می باشد استعمال شده و یكی از معانی باب إفعال «مطاوعه» و «اثر پذیری» می باشد و «أحجم» نیز به همین معنای اثر پذیری بكار رفته چنانكه در كتب لغت عربی ذكر شده كه :« حَجَمْتُه عن الشيء فأَحْجَمَ أَي كففته فكَفَّ»(2) یعنی منع نمودم او را از چیزی و او نیز این منع مرا پذیرفت و در نتیجه ممنوع شد».

علاوه بر اینكه عقل انسان گرچه قادر به تدبیر امور می باشد. اما همه عقول و همه امور یكسان نیستند و برخی از عقول در تدبیر برخی از امور عاجز هستند.

نكته دیگری كه لازم به ذكر است این است كه بروز این مشكلات برای امتحان بندگان است و اساسا همین مشكلات است كه میزان حسن ظن یا سوء ظن ما به خدا را نشان می دهد و نیكوكاران و صابران را از بدكاران جدا می كند چنانكه خداوند متعال فرموده:

« وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»؛ (3) « قطعاً شما را با چيزي از ترس، گرسنگي، و كاهش در مالها و جانها و ميوه‏ها، آزمايش مي‏كنيم و بشارت ده به استقامت‏كنندگان».

بنا بر این انسان مؤمن نه تنها در بلاها و مشكلات دچار سوء ظن به خدا و انجام گناه نمی شود. بلكه با توكل به خدا و صبر و استقامت این بلاها را ابتلا و امتحان الهی می داند. البته كسی كه به وعده های الهی و شئون و صفات خداوند و توجه و عنایت دائم خداوند به بندگان و مخلوقات خود ایمان ندارد ممكن است دچار سوء ظن شود.

بنا بر این صرف بروز مشكلات مجوّزی برای گناه نیست و در هر حال انسان باید خود را از گناه حفظ نماید. مگر در حالتی كه حفظ جان خود یا دیگران منوط به انجام آن گناه باشد مثل اینكه یك شخص در حالتی قرار گفته كه بجز گوشت حیوانات حرام گوشت چیز دیگری برای خوردن و زنده ماندن ندارد كه در این صورت خوردن از آن به اندازه زنده ماندن جایز است.

از سوی دیگر باید توجه داشت كه معنای مدارا دست روی دست گذاشتن و عدم تلاش برای رهایی از مشكل نیست؛ بلكه مدارا یك امر روحی و روانی و به معنای حفظ آرامش و عدم جزع و فزع است و در عین این كه ما باید مدارا داشته باشیم باید با حفظ آرامش برای خروج از معضل نیز تلاش كنیم. و اگر در ضمن تلاش به بن بست رسیدیم تكلیف ما همین مدارا نمودن است و ما در هیچ صورتی بلاتكلیف نیستیم.

پی نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق،  ج‏75، ص 128.

2. جوهری،  اسماعیل بن حماد، الصحاح ، بیروت، دار العلم للملايين،1410ق، ج، ص 1894.

3. بقره (2) آیه 155.

اگه قرار باشد همه از این سبزی روی برگرداند این دختر چه باید بكند؟
هم چنان كه دختر زیبارویی كه فساد محیط خانوادگی را نپذیرفته و به باورهای حق و اخلاق متعالی و رفتارهای پسندیده آراسته شده، "خضراء الدمن" نیست، پسر نجیب، ...

یك حدیث هست كه می فرماید از سبزی مزبله بپرهیزید منظور از این حرف آیا دختر زیبا در خانواده بد است؟ اگه قرار باشد همه از این سبزی روی برگردانند این دختر بیچاره چه باید بكند ؟

رسول خدا در خطبه ای فرمود:  أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ ای مردم از سبزه مزبله پرهیز كنید.

سؤال شد: "خضراء الدمن= سبزه مزبله"  چیست؟

پیامبر فرمود:  الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ

زن زیبا رو و رعنا كه در محیط نامناسب پرورش یافته و پرورده محیط نامناسب اعتقادی و اخلاقی است. (1)

پس خضراء الدمن یعنی دختران  زیبارویی كه در خانواده و محیط ناپاك رشد یافته و گر چه زیبا و رعنا و ماننده سبزه بهار خوش آب و رنگ هستند، ولی ناپاك اند. از لحاظ اخلاق و پای بندی  به عفت و حیا، با توجه به تربیت ناپاكی كه داشته اند ، نمره قبولی نمی گیرند.

اما دختر زیبا، با فهم، با اخلاق ، متدین و پای بندی كه در خانواده بی ایمان رشد و نمو كرده، سبزه مزبله نیست. زیبایی او طبیعی و خدادای است. اخلاق و حیا و ایمانش هم اكتسابی است. هم از جهت خودش ، ارزشمند است كه زیبا  می باشد و هم از این جهت كه به خانواده اش  و باورها و اخلاق ناپاك آن ها پشت كرده، نشان دیگری از شخصیت مستقل و ساخته شده اوست و بر ارزش او می افزاید.

حالا اگر پسری هم در خانواده و محیط اخلاقی ناپاك رشد یافته و آن تربیت را پذیرفته و باورها و اخلاق و رفتارش نمودی از باورها و اخلاق و رفتار باطل و ناپاك خانواده اش باشد، در عین حال جوان رعنایی بوده و امكانات فراوان مالی و شغل پردرآمد دارد و از عنوان و پست و ... برخوردار باشد، او هم به نوعی "خضراء الدمن" است. اگر رسول خدا در بیان و تفسیر "خضراء الدمن" آن را به دختران زیباروی پرورش یافته در منجلاب فكری، اخلاقی و رفتاری تفسیر كرده، از آن رو بود كه معمولا زیبایی و رعنایی زن ها مورد توجه خاص و اولین جاذبه  آنان است. در مراحل بعد نوبت به باورها، اخلاق و رفتار می رسد. اما در مورد مردها زیبایی و رعنایی ظاهری، معمولا مورد توجه نیست و بیش تر به قدرتمندی، درآمد زایی و تدبیر  آنان توجه می شود.

 اگر پسر پولدار و شاغل، نان و آب دار و خوش تیپ و ... باشد، ولی در محیط فاسدی پرورش یافته و پرورش فاسد را پذیرفته باشد، این هم ملاك ناپسندی "خضراء الدمن" را دارد. سزاوار نیست كه مورد توجه و پسند قرار گیرد.

 هم چنان كه دختر زیبارویی كه فساد محیط خانوادگی را نپذیرفته و به باورهای حق و اخلاق متعالی و رفتارهای پسندیده آراسته شده، "خضراء الدمن" نیست، پسر نجیب، دیندار و تحصیل كرده ای كه خانواده اش از لحاظ باور و اخلاق و رفتار ، باطل و فاسدند، نباید ثمره و پرورش یافته آن خانواده دانسته و رد كرد، زیرا این جوان بر عكس آن ها است. به دلیل این انتخاب، از جوانان دیندار و مقید پرورش یافته در خانواده های مذهبی، بهتر است، چون اراده قوی تری از خود بروز داده و ایمانش ارزشمندتر است.

پی نوشت:

1. كلینی، كافي، تهران، اسلامیه، 1363 ش، ج 5، ص 332.

پس چرا خیلی به نوایی می رسند و تجاوزكار نمی شوند؟
این روایت (مَنْ نَالَ اسْتَطَال‏) در صدد بیان پی آمد طبیعی و غالبی و مهار نشده توانمندی و توانگری و بهره مندی از نعمات مادی برای انسان تربیت نشده می باشد ...

هر كس به نوایی رسید، تجاوزكار شد . حكمت 216 نهج البلاغه نسخه دشتی.  پس چرا خیلی  به نوایی می رسند و تجاوزكار نمی شوند؟

پرسشگر محترم با تشكر از ارتباطتان با اين مركز

این روایت (مَنْ نَالَ اسْتَطَال‏) در صدد بیان پی آمد طبیعی و غالبی و مهار نشده توانمندی و توانگری و بهره مندی از نعمات مادی برای انسان تربیت نشده می باشد. دارایی و توانمندی و بهره مند شدن از مال و علم و شرافت نسبی و قدرت و حكومت و... ، انسان را به  دست اندازی در حدود دیگران و گردن فرازی  وا می دارد:

كه شواهد قرآنی دارد من جمله :

كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغي‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْني؛‏ (1)

چنين نيست (كه شما مي‏پنداريد) به يقين انسان طغيان مي‏كند، از اين كه خود را بي‏نياز ببيند!

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً رَجُلَيْنِ جَعَلْنا لِأَحَدِهِما جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنابٍ وَ حَفَفْناهُما بِنَخْلٍ وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلي‏ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْراً مِنْها مُنْقَلَباً (2)

(اي پيامبر!) براي آنان مثالي بزن: آن دو مرد، كه براي يكي از آن ها دو باغ از انواع انگورها قرار داديم و گرداگرد آن دو  (باغ) را با درختان نخل پوشانديم . در ميان شان زراعت پر بركتي قرار داديم. هر دو باغ، ميوه آورده بود، (ميوه‏هاي فراوان،) و چيزي فروگذار نكرده بود و ميان آن دو، نهر بزرگي جاري ساخته بوديم‏. صاحب اين باغ، درآمد فراواني داشت. به همين جهت، به دوستش- در حالي كه با او گفتگو مي‏كرد- چنين گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نيرومندترم!» و در حالي كه نسبت به خود ستمكار بود، در باغ خويش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمي‏كنم هرگز اين باغ نابود شود!  باور نمي‏كنم قيامت برپا گردد! و اگر به سوي پروردگارم بازگردانده شوم (و قيامتي در كار باشد)، جايگاهي بهتر از اين جا خواهم يافت!»

وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لي‏ وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلي‏ رَبِّي إِنَّ لي‏ عِنْدَهُ لَلْحُسْني‏؛ (3)

 هر گاه او را رحمتي از سوي خود بعد از ناراحتي كه به او رسيده بچشانيم مي‏گويد: «اين به خاطر شايستگي و استحقاق من بوده،  گمان نمي‏كنم قيامت برپا شود و (به فرض كه قيامتي باشد،) هر گاه به سوي پروردگارم بازگردانده شوم، براي من نزد او پاداش هاي نيك است.

وَ ما أَرْسَلْنا في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ وَ قالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبين؛‏ (4)

در هيچ شهر و دياري پيامبري بيم‏ دهنده نفرستاديم مگر اين كه مترفين آن ها (كه مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده‏ايد كافريم!» و گفتند: «اموال و اولاد ما (از همه) بيش تر است  (و اين نشانه علاقه خدا به ماست!)  و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!»

إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسي‏ فَبَغي‏ عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ؛ (5)

قارون از قوم موسي بود، اما بر آنان ستم كرد ما آن قدر از گنج ها به او داده بوديم كه حمل كليدهاي آن براي يك گروه زورمند مشكل بود!  (به خاطر آوريد)  هنگامي را كه قومش به او گفتند: «اين همه شادي مغرورانه مكن، كه خداوند شادي‏كنندگان مغرور را دوست نمي‏دارد!

این آیات همگی دلالت دارد كه تمكن مالی و غیر مالی انسان را به طغیان، گردن فرازی و فخرفروشی و انكار معاد و خودبرتربینی و... می كشاند، مگر این كه این روحیه مادی و طبیعی با ایمان مهار شود.

آیات و احادیثی كه به این مضمون وارد شده اند ، به ما در مورد پی آمد و تاثیر منفی روحی توانمندی و دارا بودن هشدار می دهد تا به مهار آن اقدام كنیم . از درافتادن به وادی طغیان و انكار و خودبینی و... خود را دور سازیم.

 

پی نوشت ها:

1. علق (96) آیه 6-7.

2. كهف (18) آیه 32-36.

3. فصلت (41) آیه 50.

4. سبأ (34) آیه 34-35.

5. قصص (28) آیه 76.

آیا مبحثی به نام "اقتصاد اسلامی" وجود دارد؟
در درجه اول بايد گفت كه مقوله اقتصاد اسلامي وجود دارد و مباحث زيادي هم اطراف آن مطرح شده است. به طور كلي نظام اقتصاد اسلامی عبارت است از مجموعه قواعد كلّی ...

1- آیا مبحثی به نام "اقتصاد اسلامی" وجود دارد؟ (چون ظاهرا تعدادی اساتید اقتصاد دانشگاه این مطلب رو رد كردند- و اگر وجود دارد چرا ما چیز خاصی از آن را جز اسم-مثلا بانكداری اسلامی كه آن هم به عقیده تعدادی از مراجع بانكداری فعلی ما آلوده به رباست- نشنیده ایم؟)

2- اقتصاد كمونیستی دارای چه اشكالاتی از نگاه اسلامی است؟

در درجه اول بايد گفت كه مقوله اقتصاد اسلامي وجود دارد و مباحث زيادي هم اطراف آن مطرح شده است. به طور كلي نظام اقتصاد اسلامی عبارت است از مجموعه قواعد كلّی ارائه شده در اسلام در زمینه روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشكلات اقتصادی، در راستای تامین عدالت اجتماعی. اقتصاد اسلامي براساس آيات و روايات داراي قواعدي كلي است (اين قواعد در ابواب فقهي اقتصاد اسلامي به تفصيل بيان شده است) كه با كمك گرفتن از دانش اقتصاد نوين و تلفيق آن با اين قواعد، نظام اقتصادي مورد تاييد اسلام به دست مي آيد. اصول روش اسلام در توزيع ثروت، در درجه اول، صیانت از عدالت اجتماعی، حفظ حقوق مردم، تقسیم مالكیت به سه بخش (ملی، خصوصی و دولتی) است. در این راستا، به تحريم راههای نامشروع مانند ربا میپردازد و حل مشكلات اقتصادی را در چهار چوب قوانینی مانند استفاده از عقود اسلامی میداند. برخی از این قوانین در ابواب مضاربه، مزارعه، مساقات، بیع، اجاره، جعاله و امثال آن بیان گردیده است.(1)

لازم به تذكر است كه بر روي اين مساله كار بسيار زيادي صورت گرفته كه تعداد زياد كتابهاي نوشته شده در اين باب گواه بر اين مساله است.(2) اما هنوز جاي كار فراواني در اين بحث باقي است كه اقتصاددانان و دولت مردان متعهد بايد در اين زمينه كمر همت به ميان بسته و اين قواعد را گسترش داده و اجرا نمايند. توجه داشته باشيد كه كشور ما متاسفانه چه قبل  و چه بعد از انقلاب متاثر از روشهاي اقتصادي غرب بوده است و لذا در مرحله عمل اقتصاد اسلامي تا حد زيادي مهجور مانده است. بسياري از مشكلات اقتصادي موجود هم ناشي از اين تقليد كوركورانه از مدلهاي غربي است كه مشخصا ناكارآمدي آن ثابت شده است.

اما در مورد اقتصاد كمونيستي؛ اين مدل اقتصادي هم امتحان شده و كاملا در اين مسير شكست خورده است. دليل ما هم بر اين مدعا از بين رفتن كشورهاي بزرگ كمونيستي و در راس آنها شوروي در سالهاي گذشته است. اقتصاد دولتي كه در آن حق مالكيت فقط و فقط بر عهده دولت باشد مدلي مطرود و بي ثمر مي باشد و در دراز مدت مشكلات فراوني را به دنبال دارد چنانكه كشورهاي كمونيستي سابق هنوز از مشكلات ناشي از اين نظام اقتصادي در رنج بوده و ضعيف ترين اقتصادها  را در دنيا دارند.

 نظر اسلام در زمينه مالكيت به اين گونه است كه هر كس بر اساس توانايي هاي خود بتواند از امكانات و موهبت ها استفاده كند. در نظام اقتصادي اسلام هر كس مي تواند هر كالايي را كه بخواهد، با سودي معقول خريد و فروش نمايد. حكومت تنها وظيفه نظارت دارد. در برخي موارد معدود مثل بروز بحران در بازار و يا بعضي از كالاهاي خاص وظيفه مداخله مستقيم در اين زمينه را دارد.

همانطور كه مي بينيد اين نظريه با نظريه اقتصادي كمونيستي تفاوت فاحش دارد. در نظام هاي كمونيستي كه دولت تمام اموال را در كشور مالك بوده، فروشنده و خريدار و وارد كننده و صادر كننده است، از نظر تمامي اقتصاد دانان مخصوصا متخصصان اقتصاد اسلامي مطرود و به دور از بازدهي مناسب مي باشد. تنها در كشور كره شمالي و كوبا هنوز از اين مدل آن هم با تغییرات زیاد پيروي مي كنند كه مشكلات آنها به قدري زياد است كه ديگر نيازي به ذكر نيست.

البته چين كه ادعاي حكومت كمونيستي دارد امروزه تنها به اسم يك كشور كمونيستي است. سال هاست كه در چين مالكيت خصوصي به رسميت شناخته شده و اصلي ترين گزينه اقتصاد كمونيستي در آن از بين رفته است.

 

پي نوشت ها:

1. دانشنامه آزاد ويكي پديا http://fa.wikipedia.org.

2. ر.ك: صدر، سيدمحمدباقر، اقتصاد ما - منصور شفیعزاده. نگاهی دوباره به اندیشههای اقتصادی حضرت امام خمینی(س). نشر مدرس - محمود روزبهان. اقتصاد اسلامی، نشر قلم - یدالله دادگر كرمانجی. نگرشی بر اقتصاد اسلامي، نشر مدرس.

حال من چه بايد بكنم؟
اگرچه عشق و علاقه به جنس مخالف ريشه در ميل و كشش غريزي دارد، ولی متأسفانه عشق و علاقه یك طرفه شما به ايشان به هيچ وجه امر مطلوبي قلمداد نمي‌گردد؛ از خلأهاي ...

دختري هستم كه عاشق پسري شدم و ميل به ازدواج با او را دارم اما او از ازدواج با من ناراضي است. حتي حاضر به برقراري ارتباط با او شدم. حال من چه بايد بكنم؟

مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. اگرچه عشق و علاقه به جنس مخالف ريشه در ميل و كشش غريزي دارد، ولی متأسفانه عشق و علاقه یك طرفه شما به ايشان به هيچ وجه امر مطلوبي قلمداد نميگردد؛ از خلأهاي كوچك و بزرگ شخصيتي در درون شما حكايت دارد. هر فرد افسرده دلي ميتواند عاشق فرد ديگر گردد و سالها در فكر وصال معشوق روزها به شب برساند. عزت نفس پايين، عدم استقلال رواني و انضباط فكري- رفتاري و همچنين عدم دورانديشي و همه جانبهنگري، نقاط تاريك در پرونده شخصيتي شما ممكن است، محسوب گردد.

2. اگر او اولين فردي است كه به وي علاقه مند هستید و عاشق شخصیت او گردیده اید، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي تواند شما را خوشبخت كند، بلكه چه بسا بهتر از وي نيز يافت خواهد شد. كافی است ذهن تان را از او منصرف كنید و به آینده بهتر بر اساس واقعیت ها بیندیشید.

3. در حقیقت اظهار عشق و علاقه یك طرفه و محبت از سوي دختر، تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند و آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند. گل محمدي و لاله و جمال يوسف و ديگر گل‏هاي زيبا هرجا باشند، مردم به سوي آن ها گرايش مي‏يابند و آن ها را به دست مي‏آورند و نيازي به خودنمايي ندارند.

اسلام هيچ راهي براي ذلّت نفس و از دست دادن عزّت و كرامت ذاتي تجويز نكرده و به پيروانش اجازه نداده است كه با راه‏هاي گوناگون، كيان و شخصيّت خود را خُورد و خود را ذليل نشان دهند. ابراز علاقه شما، اظهار ذلّت، امضا و مهر تأييد ابدي بر خواري خويش است. اسلام براي زنان و دختران وقار و شخصيّت خاصّي قائل است . به هيچ وجه به آنان اجازه نمي‏دهد كه به بهانه دوست داشتن يك پسر، به او اظهار عشق و علاقه نمايند . در اين جهت آن قدر حسّاس است كه به دختران عفيف توصيه مي‏كند كه بر خلاف مردان، مغرورانه راه روند، متكبّرانه حرف بزنند، وقار خود را نشكنند . در حرف زدن و برخوردهاي خود با مردان، تواضع و فروتني نشان ندهند . صدا و لهجه خود را تغيير ندهند . با متانت كامل برخورد نمايند.

دختري كه چنين باشد ، جوانان غيور كه طالب همسران خوب و ايده‏آل هستند، به سراغ آن ها خواهند رفت . انتخاب چنين دختري را بر دختران سبك و بي‏وقار و كودك صفت ترجيح خواهند داد. علاوه بر آن اصولاً اظهار محبّت دختر به پسر، اين سوء ظنّ را در ذهن پسر ايجاد خواهد كرد كه از كجا معلوم دختر تاكنون به چند جوان ديگر نيز ابراز علاقه نكرده باشد. به طور طبيعي مردان اين گونه‏اند كه به محض اظهار علاقه و محبّت از جانب دختران، سوء ظن در آن ها پديد مي‏آيد . از نخستين برخورد بدبيني در دل آنان نسبت به دختران پديد مي‏آيد. به همين جهت آيين اسلام به دختران اجازه نمي‏دهد كه به سراغ پسرها بروند و خود را ذليل و حقير نشان دهند.

4. بهتر است تا زماني كه كسي به خواستگاري شما نيامده است، فكر و ذهن خود را از مسائلي مربوط به ازدواج، خالي كنيد . بيش ترين هم و غم تان درس و ادامه تحصيل باشد ، چرا كه اولاً بهترين فرصت براي رشد و كمال و كسب مدارج علمي و عملي،  دوران جواني و تحصيل است . مي توانيد با عمق بخشيدن به مطالعات و فعاليت هاي علمي در زمينه رشته تحصيلي خود، به يكي از امتيازات و ارزش هايي كه مي تواند براي آينده و خوشبختي تان مؤثر واقع شود، دست يابيد . ثانياً با كم تر فكر كردن در اين زمينه و از طرف ديگر توجه نمودن به تحصيل و مطالعه و پيشرفت هاي علمي، اعتماد به نفس تان  بيش تر خواهد شد.

5. مطمئن باشيد با حفظ شؤون اخلاقي و ديني و رعايت وقار، متانت و حجاب كامل، بهتر خواهيد توانست خود را از دام خطا و لغزش حفظ كنيد. بي ترديد جوانان غيرتمند، اهل زندگي و وفا و عشق و متدين و همشأن شما سراغ افرادي چون شما خواهند آمد . براي ازدواجي موفق از شانس بيش تري برخوردار خواهيد بود. پس در حفظ متانت و وقار خود بيش تر دقت كنيد.

6. در نظر داشته باشید كه صرف دوست داشتن و علاقه يك طرفه شما هيچ دردي را دوا نميكند. آنچه كه در اسلام و روانشناسي به عنوان يك اصل مهم، مورد تأكيد قرار گرفته، پيشگيري از عشق و علاقه يك طرفه است، يا حتي عشق دو طرفه اي كه بر مباني عقلي و شناختاري استوار نيست.

 اسلام معتقد است هر دختر پاكي مثل شما  بايد با حفظ نگاه خود از نامحرم (چه مؤمن و چه غير مؤمن) و كنترل احساسات و هيجانات عاطفي و... ،  ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني را از ابتداي كار جلوگيري نمايد . اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه يك طرفه، وابستگي افسردهوار، كاهش عملكرد، اضطراب و تشويش ذهني، احساس حقارت و تضعيف عزت نفس، ازدواج بياساس و چه بسا دوري از خدا  نخواهد بود، پس شايد عقلانيتر اين باشد كه به جاي پيشروي در راهي كه 99/0 چيزي جز ناكامي، كاهش عزت نفس و از دست دادن برگههاي برنده (كه لازمة هر ازدواج موفقي است) نيست ، به بازسازي شخصيتي خود بپردازيد.

با ساماندهي جانانه نظام عاطفي و شناختي خود در راهي گام نهيد كه ازدواج عزتمندانه، مقتدرانه و به دور از هر گونه دلسوزي و ترحم از طرف مقابل و... در پي داشته باشد.

7. به عنوان يك مشاور به شما خاطر نشان ميكنیم كه همه مردهاي سالم (نه غير سالم و افسرده و...) از زنان عاشق و شيدا پس از مدت خيلي كوتاه منزجر شده و احساس دلزدگي مينمايند.

8.  ارتباط خود را با او كاملاً قطع كنید . او را فراموش سازید . با مراجعه به كلینیك مشاوره و روان شناسی، زمینه آشفتگی های روحی و روانی خود را بشناسید . آن ها را درمان كنید . اگر در ارتباط با آن پسر آسیبی به شما وارد شده است، با مراجعه به متخصص مورد اعتماد، آن را ترمیم كنید.

چند خواستگاری هم داشتم كه به خاطر او رد كردم.
تنها، زمانی می توانیم كسی را برای ازدواج خوب و مناسب تشخیص بدهیم كه فرد مورد نظر در اكثر معیارها و ملاك های اساسی ازدواج با شما تناسب و همخوانی داشته باشد ...

 به پسری از اقوام علاقه دارم. آیا منتظر او بمانم تا به خواستگاری بیاید؟ اما نمی دانم او هم به من علاقه دارد یا نه.چند خواستگاری هم داشتم كه به خاطر او رد كردم.

پرسشگر گرامی با سلام و تشكر از ارتباط شما با این مركز .

 مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. به عنوان یك مشاور و روانشناس بالینی، كه سال های متمادی به كار مشاوره در زمینه ازدواج می پردازم، این شیوه رفتاری و رد كردن خواستگاران تان را به خاطر عشق و علاقه مبهم و یك طرفه به دیگری را نمی پسندم . آن را با مبانی دینی و روانشناختی مغایر و نادرست می دانم.

2.  تنها، زمانی می توانیم كسی را برای ازدواج خوب و مناسب تشخیص بدهیم كه فرد مورد نظر در اكثر معیارها و ملاك های اساسی ازدواج با شما تناسب و همخوانی داشته باشد. صرفاً علاقمندی و عاشق بودن، دلیل بر خوب بودن طرف مقابل و داشتن شرایط همسری و داشتن تناسب با شما نمی گردد.چه بسا ممكن است گاهی عشق و علاقه افراطی باعث شود در وادی عشق گرفتار آیید و با یك جانبه نگری، از دیدن واقعیت های دیگر زندگی محروم بمانید.

در روايت آمده است كه علاقه افراطي موجب كوري چشم و كري گوش ميگردد. تجربه نیز نشان داده است عشق و علاقه ناشي از احساسات و هيجانات باعث شده كه بسياري از عيوب، نقايص و ضعف ها طرف از ديد انسان، مخفي و پوشيده مانده ، در نتيجه در كسب موفقيت در اين امر مهم و حياتي ازدواج، نقش منفي بازي كرده، بلكه به جاي موفقيت، شكست را نصيب فرد كرده است.

طبيعي است پس از فروكش شدن شور و التهاب عشق، آرام آرام عقل خفته بيدار شده و به تدريج بيدادگريها آغاز ميگردد. در ضرب المثلها آمده است: تب تند زود ميرود. بنگرید و ببینید كه آیا علاقه شما این گونه است یا نه؟

3. از آن جا كه در سن ازدواج قرار دارید، توصیه ما به شما این است كه اولاً ملاك ها و معیارهای اساسی و صحیح ازدواج را در نظر بگیرید . در باره معيارهاي ازدواج و شرايط همسر ايده‏آل شناخت كافي پيدا كنيد. بدين منظور مي‏توانيد از راهنمايي‏هاي افراد با تجربه و خبره و مشاوران مورد اعتماد و يا از كتاب‏هاي زير  كمك بگيريد:

- جوانان و انتخاب همسر. پدیدآورنده: علي اكبر مظاهري

- همسر گزینی در بیست گام. پدیدآورنده: محمود یزدانی

- مشاوره قبل از ازدواج. پدیدآورنده: سیدمهدی حسینی. ناشر: آوای نور

- راهنمای ازدواج: آنچه یك پسر و دختر درباره انتخاب همسر باید بدانند. پدیدآورنده: امیر ملك محمودی الیگودرزی. ناشر: میراث ماندگار

دوم: ملاك ها و معیارها  اساسی ازدواج را در فرد مورد نظر تطبیق دهید. ببینید چقدر با شما در زمینه های مختلف تناسب دارد. سعي كنيد، بر اساس اطلاعات دقيق، به شناخت كافي و صحيحي از فردِ مورد نظر دست يابيد . دقّت را فراموش نكنيد. مبادا  عشق چشم انديشه‏تان را كور سازد و شما را از تحقيق كامل و همه جانبه در باره وي باز دارد. با این كار می توانید بفهمید كه آیا فرد مورد نظر به دردتان می خورد یا نه؟ اگر نخورد و یا به شما علاقه نداشت ، راحت با این مسئله كنار بیایید و او را فراموش كنید. بدانید كه عشق یك طرفه دردی را دوا نمی كند و مفید ازدواج نمی باشد.

سوم: اگر پس از بررسي‏ها و مشورت‏هاي لازم، فرد مورد علاقه را فردي صالح و مناسب تشخيص داديد و او با شما همخوانی و تناسب لازم و كافی داشت، بهترين  راه آن است كه قبل از ابراز علاقه به وي، از طريق واسطه‏اي مورد اعتماد، خود را به او معرفی كنید . نظر طرف مقابل را درباره خويش و ازدواج با شما، به نحوی كه او متوجه نشود  واسطه را فرستاده اید، جويا شويد؛ حال در صورتي كه او نيز واقعاً به ازدواج با شما تمايل و علاقه داشت،  باز از طریق واسطه به او پیشنهاد كنید كه به طور رسمي و از طريق خانواده از شما خواستگاري كند تا ان شاء اللّه هر چه زودتر با توافق شما و وي  و خانواده‏هاي دو طرف مقدمات ازدواج فراهم گردد.

4. نكته ای كه باید به آن توجه ویژه ای داشت، پیشگیری از به وجود آمدن علاقه افراطی و عشق یك طرفه و یا دو طرفه ای كه بر مبنای درستی پایه ریزی نشده است، می باشد چرا كه بر اساس نتایج تحقیقات روانشناختی، هر گونه علاقه افراطی و علاقه های یك طرفه، به هيچ وجه امر مطلوبي قلمداد نميگردد. ممكن است از خلأهاي كوچك و بزرگ شخصيتي در درون فرد حكايت داشته باشد. هر فرد افسرده دلي ميتواند عاشق فرد ديگر گردد و سالها در فكر وصال معشوق روزها به شب برساند. عزت نفس پايين، عدم استقلال رواني و انضباط فكري- رفتاري و همچنين عدم دورانديشي و همه جانبهنگري، نقاط تاريك در پرونده شخصيتي فرد محسوب ميگردد. در این صورت فرد باید قبل از اینكه به ازدواج بیندیشد، باید با مراجعه به متخصصان امر، در پی درمان برخی آشفتگی های روانی خود و نیز تعدیل عشق خود بر بیاید.

5. امیدواریم كه علاقه شما به آن پسر از این سنخ نباشد .در غیر این صورت، باید ابتدا در فكر درمان خود باشید.

6. بدانيد كه اگر وي اولين فردي است كه به وي علاقه مند هستید و داراي شخصیت ایده آل شما است، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي تواند شما را خوشبخت كند، بلكه چه بسا بهتر از وي نيز يافت خواهد شد. تازه از كجا معلوم كه وي نيز به شما علاقه مند گردد و از كجا معلوم كه وي به فرد ديگري غير از شما دل بسته باشد؟ هر چند مي توانيد به عنوان يك گزينه روي او حساب باز كنيد ،نه تنها گزينه يا اولين و آخرين گزينه! بنابراین توصیه می شود كه در صورت داشتن خواستگار بهتر و دارای شرایط ایده آل تر او را بپذیرید و رد نكنید.

7. نكته دیگری كه باید به آن توجه داشته باشید، جلوگیری از هر گونه ارتباط و نیز ابراز علاقه و محبت به آن پسر می باشد، چون هر گونه ارتباط و اظهار علاقه و محبت از سوي دختر، علاوه بر این كه از لحاظ شرعی و روانشناختی خالی از اشكال نیست، باعث تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند و آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند.

لطفا معیارهای ظاهری برای آمدن خواستگار برایم ارسال كنید.
يكي از راههاي انتخاب همسر مناسب داشتن آگاهي هاي لازم از همسر مطلوب و ايده آل است. لازمه اين كار مطالعه كتابهايي در اين زمينه مانند كتاب "جوانان و انتخاب همسر...

لطفا معیارهای ظاهری برای آمدن خواستگار برایم ارسال كنید.

خواهر گرامی؛ يكي از راههاي انتخاب همسر مناسب داشتن آگاهي هاي لازم از همسر مطلوب و ايده آل است. لازمه اين كار مطالعه كتابهايي در اين زمينه مانند كتاب "جوانان و انتخاب همسر" از علي اكبر مظاهري انتشارات پارسايان و كتاب"انتخاب همسر" از ابراهيم اميني از انتشارات سازمان تبليغات و كتابهاي ديگر در همين زمينه، و همچنين مشورت كردن با افراد كارشناس و مجرب اطلاعات بسيار ارزشمندي را مي تواند در اختيار انسان بگذارد. بعد از اينكه مجموعه‏اي از اطلاعات را از طريق خانواده، مشورت با افراد كارشناس و مجرب و مطالعه بدست آورديد آنگاه نوبت به جلسات حضوري و گفتگو مي رسد.  طبيعي است كه اگر اين فرآيند به صورت صحيح و دور از احساسات انجام بگيرد درصد بالايي از اطلاعات لازم را براي انسان فراهم مي كند.

 در جلسات حضوري بيشتر بايد توجه به مسائلي مانند تعادل روحي، سلامت جسماني، قيافه ظاهري و نگاه كلي فرد به زندگي مورد توجه قرار گيرد براي بدست آوردن تعادل روحي كه اهميت بسيار زيادي دارد بايد رفتار فرد را مانند نحوه سخن گفتن او، انسجام كلامي او، طريقه نشستن و حركات و سكنات او مورد توجه قرار گيرد اگر در اين گونه امور وضعيت عادي داشت تا حدودي ميتوان به تعادل روحي او نيز پي برد. با سئوالاتي از قبيل "نظر شما درباره زندگي مشترك چيست و  يا "به نظر شما همسر مطلوب و بدنبال آن زندگي مطلوب چگونه زندگي ميتواند باشد" ميتوان تا حدودي با ديدگاههاي او و انتظاراتش از زندگي آينده پي برد . البته همانطور كه معلوم است، از طريق اينگونه جلسات نميتوان شخصيت فرد را آن طور كه هست شناسايي كرد بنابراين علاوه بر جلسات از كانالهاي مختلف مثل همسایه ها، فامیل های مرتبط با او و حتی مغازه داران اطراف منزل خواستگار می توان اطلاعات لازم را بدست آورد و بعد از همه اين مسائل بايد با توكل به خداوند متعال و توسل به اهل بيت عليهم السلام از آنها كمك خواست تا آنها نيز در يافتن يك همسر مناسب و كفو كه از هر نظر در زمينه‏هاي گوناگون به صورت نسبي نزيك به شما باشد، شما را یاری كند.

اما در مورد سوال شما از ملاك ظاهری خواستگار به مطالب ذیل توجه كنید.

1. دختر و پسر لازم است به تناسب ظاهری خود به ویژه زیبایی توجه كنند؛ البته زیبایی همسر برای آقایان بیشتر از خانم ها اهمیت دارد. درخانم ها این معیار كمرنگ تراز آقایان است و بیشتر، اقتدار مرد، استقلال فكری او، نقش حمایتگری و قدرت مدیریتش مهم است. 

2. زيبايي همسر يك امتياز است و در شيريني و سعادت زندگي زناشويي تأثير به سزايي دارد. اگر انساني، قيافه ظاهري و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا كند و از او بهانه و ايراد بگيرد و زندگي را بر او تلخ نمايد.

3. گاهی بی توجهی به زیبایی كه به سبب عشق های كر و كور كننده، احساس ترحم، رودربایستی، شدت معنویت طرف و ... مورد غفلت قرار می گیرد، در آینده زندگی زناشویی مشكلاتی را پدید خواهد آورد.

4. مقایسه همسر با دیگران و تكه پرانی ها و نگاه های معنادار دوستان و نزدیكان ممكن است باعث شود كه شخص احساس ضرر كند و عقده ایجاد شود و بهانه جویی ها، شیرینی زندگی را به تلخی مبدل سازد و خدای نخواسته همین مساله باعث شود با توجه و گرایش دیگران ، در حق همسر خود ستم روا دارد.

5. البته، توجه به زیبایی بدین معنا نیست كه اصل قرار گیرد؛ بلكه مقصود این است كه فاصله دختر و پسر از این نظر زیاد نباشد و همتایی نسبی رعایت شود. فاصله كم در زیبایی مشكل ایجاد نمی كند؛ به ویژه اگر كسی كه زیبایی كمتری دارد، در ارزش های اخلاقی، دیانت و اصالت، نمود افزون تری داشته باشد.

6. مطلوب این است كه قد و قامت خانم، كمی از آقا كوتاه تر باشد تا چشم نوازی بیشتری داشته باشد؛ اما اگر این گونه نبود، یعنی دختر و پسر، هم قد یا خانم بلندتر بود، مانعی برای ازدواج شمرده نمی شود، چرا كه این مساله از اصول زندگی زناشویی نیست و به سلیقه افراد بستگی دارد. توصیه این است كه اختلاف قد و قامت دختر و پسر فاحش نباشد؛ زیرا ممكن است نگاه های معنا دار، پچ پچ كردن ها و تكه پرانی های دیگران، زوج جوان را برنجاند. در صورتی می توانید چنین ازدواجی را بپذیرید كه آستانه تحمل بالایی داشته باشید بدین معنا كه حساسیت زیاد نداشته باشید و برخورد دیگران در شما رنجشی ایجاد نكند.

7. درباره چاقی و لاغری هم چنین است و نباید فاصله آن قدر زیاد باشد كه توجه دیگران را به خود جلب كند، مگر این كه نظر دیگران برای شما اهمیتی نداشته باشد.

در پایان باید دانست، كسی كه همسرش را صرفا به دلیل زیبایی او بر می گزیند، با ید توجه داشته باشد كه زیبایی او پس از مدتی برایش عادی می شود و آنچه در زندگی مشترك، مهم جلوه خواهد كرد، همان ارزش های اعتقادی و اخلاقی است.

صفحه‌ها