اخلاق

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد : افشاي سر و راز برادر مسلمان خيانت است .(1) در برخي آيات قرآن از نمامي و سخن چيني به شدت مذمت شده است (2)، حقيقت نمامي همان افشاي راز ديگران است (3)در برخي روايات آمده است جاهل و نادان شش علامت و نشانه دارد
يکي از آن ها افشاي راز ديگران است.(4) افشاي راز ديگران نشانه بخل و حسادت (5) و سقوط و بي اعتباري شخص مي باشد( 6). بنا براين هر فرد صاحب فکر و خِرَد برخود لازم و واجب مي داند براي حفظ آبرو و منافع و نجات دنيا و آخرت ، درون خويش را از اين صفت زشت پالايش و پاک کند . ظلمت و تيرگي هايي که از به کار گيري و بروز اين رذيله در دل و روح او ايجاد شده رهايي يابد . براي نجات از آتش جهنمي که با اين کار براي خود تهيه کرده و برافروخته است، اقدامي نمايد . براي رسيدن به اين هدف مقدس نخست بايد توبه کند . با اقرار به گناه و اشتباه خود در پيشگاه خدا ، توبه کند . بااظهار شرمندگي و پشيماني بسيار استغفار کند . از خدا ي مهربان عفو و آمرزش طلب کند. زيرا انسان با گناه خويش نخست به خدا ظلم مي کند که قانون و دستور او را نا ديده گرفته است . با افشاي راز به بنده اش ستم روا داشته است .پس با عزمي آهنين مصمم باشد که ديگر گرد اين گناه نرود حتي فکر انجام آن را در ذهن خود نپروراند .
در گام بعدي اگر مي تواند از طريق حضوري ، نامه ، تلفن و بالاخره به صورت مستقيم يا به واسطه از آن فرد حلاليت و رضايت بگيرد، مگر آن که عذر خواهي و رضايت گرفتن باعث بروز فتنه يا فساد و کدورت بيش تر بشود ،يا طرف رضايت ندهد و يا در دسترس نباشد . در همه اين فرض ها وظيفه اش اين است که براي آن شخص نيز استغفار کند . اعمال خيري مثل انفاق و صدقه انجام دهد و ثوابش را هديه آن فرد کند .
پي نوشت ها :
1. مستدرک ، ج8 ، ص398.
2. قلم (68) آيه 11.
3.کشف الريبه ، ص43.
4. معدن الجواهر ، ص53 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ، ج20 ، ص 302.
5. بحار ، ج 75، ص235.
6. همان ، ص229.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام خسته نباشید من یک پسر 15 ساله هستم .به مقطع دوم دبیرستان می روم.من خدا را هم قبول دارم یعنی نمازو روزه و بقیه ی واجبات را انجام می دهم.اما یک دوست داشتم که با هم سال اول دبیرستان آشنا شدیم. با هم صمیمی شدیم و به آنجا کشید که با هم حتی کتاب و.... هم خریدیم. ولی یک روز دیدم که او حال زیاد جالبی ندارد.به اون گفتم که :چیزی شده؟ گفت:نه گفتم:چرا گفت:به شما ربطی ندارد. من از چرف اون ناراحت شدم واز 2-3 ماه مانده ی سال تا الان با او سر صحبت باز نکردم.حالا فکر می کنم هم اون به من احتیاج داره و هم من به اون.حالا توی این راه گیرکردم که چکار کنم: 1.اگر من بروم وعضر خواهی بکنم,غرورم می شکند و در ضمن من به او احانتی نکردم که از او عضر خواهی بکنم. 2.او یک بار می خواست با من دوباره دوست بشه ولی من ارتباط را قطع کردم چون از دستش ناراحت بودم. حالا نمی دونم خدا در این موردچی گفته فقط هر راحی باشه جز این که غرور هر دو طرف خورد نشه .اگه واقعا راهی وجود ندارد.موردی نداره. با تشکر فراوان از شما

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به نظر مي رسد بي دليل و اساس رابطه دوستي خود را مكدر كرده و موجب اين ناراحتي شده ايد ؛ از نظر دستورات اسلامي قهر و به هم زدن دوستي بين دو مسلمان امري مذموم و غير قابل قبول است .بايد در هر حال براي برقراري آن تلاش نمود به خصوص كه در مورد رابطه شما هيچ دليل منطقي وجود نداشته است .
در هر حال اقدام شما براي برقراري دوستي يك وظيفه اخلاقي است و موجب تحقيرتان نخواهد شد .اگر غرورتان در اين راه مي شكند، از آن استقبال كنيد كه اين غرور خود نماد تكبر و خود خواهي است ؛ لازم هم نيست در اين مسير خود را كوچك و حقير كنيد .خيلي محترمانه با يک پيامك يا نامه اي كوتاه و اگر مي توانيد رو در رو با او سرصحبت را باز كنيد و بگوييد " اگر فكر مي كني در مورد تو اهانتي كردم، از تو عذر مي خواهم " به نظر مي رسد با كم ترين كاري از اين دست مي توانيد مشكل را برطرف کرده ،دوستي خود را از سر بگيريد .
به علاوه وظيفه شما در از سر گيري اين رابطه سنگين تر است، زيرا يك بار به درخواست او پاسخ منفي هم داده ايد و بايد به خاطر عمل تان هم عذر خواهي كنيد ؛ اما در هر حال عذر خواهي ها خيلي آسان هم انجام مي شود و نياز به خرد شدن شخصيت نيست .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

به نام خدا موضوع : عرفان + اخلاق با سلام و احترام - تعدادی سوال پیرامون مسائل عرفانی و اخلاقی دارم که از حضور شما عزیزان متخصص در زمینه عرفان و اخلاق و فلسفه می پرسم : 1- همانطور که شما بهتر و دقیق تر و عمیق تر مستحضر هستید ، توبه درجات و مراتب مختلفی دارد، سوال من این است که اولا تعریف دقیق توبه را ذکر بفرمایید و ثانیا مراحل و مراتب مختلف توبه را مجددا بیان و شرح دهید. 2- در مورد به کمال رساندن مسئله ی توبه (در درجات بالا و نهایی) که "توبه کردن از توبه" می باشد توضیحات جامعی ذکر بفرمایید من جمله این که مقصود حقیقی از عبارت توبه از توبه چیست ؟ 3- چه زمانی سالک باید بفهمد به مرحله ای رسیده که برای فنا فی الله باید از توبه نیز توبه کند ؟ - چطور باید بفهمیم که به این مقام رسیده ایم چون در صورت اشتباه در تضخیص ممکن است از آن پس از توبه خودداری کنیم در صورتی که هنوز به آن مرحله نرسیده ایم . 4- مگر ممکن است کسی به طور کلی بخواهد از توبه نیز توبه کند ؟ یعنی هیچ وقت ممکن نیست بر اساس مرتبه ای که دارد دچار گناه ، لغزش ، ترک اولی یا ... شود ؟ خوب در اینصورت که از توبه توبه کرده ، وقتی به اشتباه و قصوری مبتلا شد باید چه کار کند ؟ نباید توبه کند ؟ 5- آیا شخصی که در راه سیر و سلوک گام بر می دارد ، اما فقط حالات یقظه را در خود حس می کند و مدت هاست در این حالت باقی مانده و نشانه ای از حالت های تجرد نفس و سیر و سلوک در ملکوت و ... چیزی حس و درک نمی کند جایی از کارش ایراد دارد ؟ یعنی چطور باید بفهمد که مسیر را درست می رود یا غلط ؟ نه خوابی می بیند نه حالتی به او دست می دهد نه شهودی و نه اشراق و ادراک فراحسی و ... ، دیدگاهش کمی بازتر شده نسبت به قبل اما از این حالات خاص عرفانی خبری نیست ! مشکل از کجا ممکن است باشد و اصلا آیا رخ ندادن این حالات لزوما به معنای مشکلی در طی مسیر است ؟ این مسئله علی رغم تلاش برای عدم غلبه ی آن بر من کمی مرا آزار می دهد ( البته من برای عبادات و کارهایم ارزشی قائل نیستم از این باب که آن را حقی بر خدا بدانم بلکه آن ها را ابتر و پر از مشکل و از طرفی تمام آن ها را لطف پروردگار می دانم و این را می دانم کهع واقعا این نوع تفکرات شاید نوعی خودبزرگ بینی و واقعا توقع نابجایی برای بنده ی گنهکار و حقیری مثل من باشد ) اما با این وجود وقتی احوالات سالکان و عارفان را می خوانم متوجه حالاتی در آن ها می شوم که گویی علی رقم این که شاید فکر می کنم سعی در گذاشتن پایم در جای پای آن ها دارم هیچ حالتی مثل آن ها در نمی یابم . لطفا راهنمایی جامع و کامل بفرمایید و چند کتاب مناسب در زمینه سیر و سلوک معرفی بفرمایید.

پرسش: توبه و عرفان شرح :
تعريف دقيق توبه را ذکر بفرماييد و مراحل و مراتب مختلف توبه را مجددا بيان و شرح دهيد.
پاسخ: با سلام و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز
معناى لغوى توبه :
در لغت »توبه« و »توب« به معناى رجوع و بازگشت است.(1)
طبرى مى‏گويد: اصل توبه «اوبه» بوده و به معناى رجوع از مكروه (ناپسند) به سوى محبوب (پسنديده) است.(2) بعضى از صاحب‏نظران بين اين دو واژه فرق نهاده و «اوبه» را توبه خاص دانسته‏اند، يعنى اگر توبه فقط به خاطر خشنودى و رضاى خدا و بدون چشمداشت ثواب و خوف عذاب صورت گيرد، اوبه است.(3)
راغب در مفردات مى‏گويد: »توب به معناى ترك گناه به زيباترين صورت است و آن رساترين گونه معذرت‏خواهى است، زيرا عذرخواستن بر سه نوع است:
يا شخص عذرخواه مى‏گويد: فلان كار را نكرده‏ام يا مى‏گويد: آن كار را كرده‏ام، ولى منظورم از آن كار چنين و چنان بوده است و يا اين كه مى‏گويد:آن كار را كرده‏ام ، ولى بد نموده‏ام و ديگر بار تكرار نخواهم كرد. گونه آخر، توبه است.(4)
معناى اصطلاحى توبه:
توبه در معناى اصطلاحى، بازگشت از گناه و ترك آن است، درحالى كه در معناى لغوى مطلق بازگشت بود. راغب در اين‏باره مى‏گويد: توبه در شرع عبارت است از ترك گناه به خاطر زشتى آن و پشيمانى بر آن چه در گذشته واقع شده‏است و تصميم بر ترك گناه و جبران اعمال.(5)
مرحوم طبرسى مى‏گويد: «اصل توبه رجوع است و واقعيت توبه،ندامت و پشيمانى از عمل ناپسند با تصميم بر عدم بازگشت به سوى آن است».(6)
در مجمع البحرين آمده است: توب و توبه رجوع از گناهان است . در اصطلاح اهل علم، به معناى پشيمانى برگناه از آن جهت كه گناه است مى‏باشد.(7)
پي نوشت ها :
1. ابن فارس، مقاييس اللغه، ج 1، ص 35
2. تفسير طبرى، ج 2، ص 555
3. بطرس البستانى، محيط المحيط، ج 1، ص 51
4. راغب اصفهانى، المفردات
5. همان
6. طبرسى، مجمع البيان، ج 2، ص 21
7. طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ص 15

*****************
مراتب توبه:
همان‏طورى كه گناهان، درجه و مراتب دارد، توبه نيز با توجه به موقعيت و رتبه معنوى افراد داراى مراتب خاصى است. امام صادق(ع) درباره مراتب توبه مى‏فرمايد:
کل فرقه من العباد لهم توبه فتوبه الانبياء من اضطراب السر و توبه الاولياء من تلوين الخطرات و توبه الاوصياء من التنفيس و توبه الخاص من الاشتغال بغير الله تعالي و توبه العام من الذنوب؛
براى هر فرقه و طائفه‏اى توبه مخصوصى است. پس توبه پيامبران الهى مضطرب شدن باطن و به هم خوردن حالت اطمينان است. توبه اوليا ازعوارض رنگارنگ و تلون خاطر است [امور نامناسبى كه به فكر آن‏ها مى‏گذرد] توبه أصفيا (برگزيدگان حق) از نَفَسى است كه به ياد غير او مى‏كشند. توبه افراد خاص (نخبگان) از مشغول بودن به غير پروردگار است و توبه عوام، بازگشت از گناهان است. هر كدام از آن‏ها داراى نوعى معرفت و آگاهى در آغاز وانجام توبه است.(1)
علامه طباطبايى در تبيين مراتب توبه مى‏گويد: توبه به معناى بازگشت به خدا براى تقرب به اوست. بى‏گمان معناى قرب و بُعد، نسبى وتشكيكى است. بنده‏اى كه در مقامى قرار دارد، گرچه در مقايسه با برخى از مقامات داراى قرب است اما نسبت به مقامات بالاتر داراى بُعد است.(2)
پي نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 6، ص 31
2. الميزان، ج 4، ص 254
*********************
مراحل توبه:
حقيقت توبه، پشيماني قلبي است؛ پشيماني که در عمل خود را نشان مي‏دهد که مهم‏ترين نُمود آن انجام واجبات و تدارک و قضاي آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است که با همين مقدار توبه تحقق پيدا مي‏کند. توبه آداب خاصي دارد که بايد آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1- سه روز روزه گرفتن؛
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه است.(1)
2- غسل توبه؛
پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: بنده‏اي نيست که گناهي کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشيمان شود و توبه کند مگر اين که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پيامبر به شخصي که مي‏خواست توبه کند فرمود: «برخيز و غسل کن و براي خدا سجده نما».(2)
3- خواندن دو يا چهار رکعت نماز؛
امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «هر بنده‏اي که گناهي کرد، پس برخيزد و طهارت کند (وضو بگيرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نمايد، بر خدا است که توبه‏اش را بپذيرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتي کند يا به خودش ستم نمايد، پس استغفار کند، خدا را آمرزنده و مهربان مي‏يابد».(3)
در روايت است که در روز يکشنبه ماه ذي­القعده رسول‏خدا(ص) به يارانش فرمود: کيست که بخواهد توبه کند؟ گفتند: همه مي‏خواهيم توبه کنيم، حضرت فرمود: غسل کنيد و وضو بگيريد و چهار رکعت نماز بخوانيد. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را يک مرتبه بخوانيد، پس هفتاد مرتبه استغفار کنيد و آخرش بگوييد: لا حول ولا قول الا باالله العلي العظيم، نيز اين دعا را بخوانيد: يا عَزِيزُ، يا غَفّارُ، اغْفِرلي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فانه لا يغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ. هر کس از امت من اين عمل را به ‏جا آورد، از آسمان ندا مي‏شود که توبه‏ات پذيرفته و گناهانت آمرزيده شد. اصحاب گفتند: اگر کسي اين عمل را در غير اين ماه به ‏جا آورد چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بيان کردم. اين کلمات را جبرئيل در شب معراج به من ياد داد.(4)
4- دعاهاي توبه؛
مناسب است کسي که مي‏خواهد توبه کند دعاهاي توبه‏اي را که از ائمه معصومين: وارد شده‏است، به ويژه دعاهاي صحيفه سجاديه، مخصوصاً دعاي 31 و يا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبين را بخواند.
5- استغفار (درخواست بخشش)؛
قرآن مجيد مي‏فرمايد: وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيهِ؛ اي قوم، از خدا آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او توبه کنيد.(5)
پي‌نوشت‌ها:
1. وسائل الشيعه، ج 11، ص 362.
2. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513.
3. وسائل الشيعه، ج 11، ص 363.
4. سيد بن طاووس، اقبال، ص 308.
5. هود (11) آيه 3 و 52 و 90.

پرسش: در مورد به کمال رساندن توبه (در درجات بالا و نهايي) که "توبه کردن از توبه" مي باشد، توضيحات جامعي ذکر بفرماييد ، از جمله اين که مقصود حقيقي از عبارت توبه از توبه چيست ؟
پاسخ: به اين مفهوم دست نيافتيم و نمي دانيم از چه منبعي آن را نقل مي كنيد. چنانچه مربوط به مراتب سير و سلوك باشد، شايد معنا اين باشد كه انسان عارف سالك پس از رسيدن به مرحله بالاتر كمال، از نقص ها و كاستي هاي مرحله پايين تر و از جمله از نقص در توبه پيشين خود نيز توبه مي كند.
توبه به معناي بازگشت به سوي خدا است . بازگشت مي تواند داراي نقصي باشد كه نياز به بازگشت دوباره داشته باشد.

پرسش: چه زماني سالک بايد بفهمد به مرحله اي رسيده که براي فنا في الله بايد از توبه نيز توبه کند ؟ چطور بايد بفهميم که به اين مقام رسيده ايم چون در صورت اشتباه در تشخيص ممکن است از آن پس از توبه خودداري کنيم ،در صورتي که هنوز به آن مرحله نرسيده ايم
پاسخ: بايد اصل مطلب ثابت شود كه‌ فناء في الله نيز توبه دارد. چنانچه از منبعي نقل كرديد، آن را ذكر كنيد.
اما با توجه به اينكه بالاتر از مقام فنا نيز ذكر شده است،توبه از «فنا» وقتي حاصل مي‌شود که سالک از مقام فنا که مظهر «کل من عليها فان» است، به مقام «بقا» که «مظهر الله خير و ابقي» رسيده باشد. در اين مقام متوجه حقايقي مي شود که پيش تر از آن ها آگاه نبود . معارفي براي او مکشوف مي شود ، که در مرتبه يا مراتب پيشين براي وي مشهود نبود. با توجه به حقايق و معارف و مکشوفات جديد ، متوجه مي شود که در مراتب قبلي در انجام وظايف بندگي کوتاهي هايي داشته است ، از اين رو توبه جديد را بر خود لازم مي بيند و از توبه قبل مي گذرد.
طبعاً كسي كه به‌ آن مقام رسيد، بهتر از هر كس مي داند كه وقت توبه از گذشته ها رسيده است. علاوه بر اينكه سالك در اين مراحل مويد به توفيق الهي است . اگر او در اين مسير تنها بود، اين اشكال وارد بود.
براي آگاهي بيش تر کتابهاي زير را مطالعه کنيد.
1- معراج السعاده نراقي.
2- چهل حديث امام خميني .
3- صد ميدان خواجه عبدالله انصاري .
4- منازل السايرين... .
5- مشارق الداري .

پرسش: مگر ممکن است کسي به طور کلي بخواهد از توبه نيز توبه کند ؟ يعني هيچ وقت ممکن نيست بر اساس مرتبه اي که دارد، دچار گناه ، لغزش ، ترک اولي يا ... شود ؟ خوب در اين صورت که از توبه توبه کرده ، وقتي به اشتباه و قصوري مبتلا شد، بايد چه کار کند ؟ نبايد توبه کند ؟

پاسخ: از پاسخ هاي قبلي روشن شد كه توبه از توبه تنها مي تواند متوجه مراتب پايين تر از خود باشد .
اين بدان معنا نيست كه اگر كسي در مرتبه اي دچار خطا يا غفلتي شد، توبه از آن نكند.

پرسش: آيا شخصي که در راه سير و سلوک گام بر مي دارد ، اما فقط حالات يقظه را در خود حس مي کند و مدت هاست در اين حالت باقي مانده و نشانه اي از حالت هاي تجرد نفس و سير و سلوک در ملکوت و ... چيزي حس و درک نمي کند ،جايي از کارش ايراد دارد ؟ يعني چطور بايد بفهمد که مسير را درست مي رود يا غلط ؟ نه خوابي مي بيند ،نه حالتي به او دست مي دهد، نه شهودي و نه اشراق و ادراک فراحسي و ... ، ديدگاهش کمي بازتر شده، نسبت به قبل اما از اين حالات خاص عرفاني خبري نيست ! مشکل از کجا ممکن است باشد و اصلا آيا رخ ندادن اين حالات لزوما به معناي مشکلي در طي مسير است ؟
پاسخ: مقصد اصلي سير وسلوک، قرب الهي است. رمز يا کليد آن در« عبويت» و بندگي «خالصانه» و«آگاهانه» است.
عالمان براي رسيدن به مقام بندگي خالصانه شرايط و مراحلي را ذکر کرده اند که به دو گام آن اشاره مي‌شود:
گام اول : پس از« بيداري دل » از غفلت و شناخت ضرورت « تحول و توبه» و «خود سازي و سير و سلوک» ، عزم و اراده جدي و ثبات قدم است . کسي که مي‌خواهد در اين وادي وارد شود، بايد تصميم و جديت داشته باشد و با سختي‌هاي راه بسازد و از خود ناتواني نشان ندهد.
گام دوم : اخلاص وداشتن نيت خالص
عزم و اراده بر بندگي اگر همرا با اخلاص شد ،مي تواند سودمند باشد . ريا و شرک هرگز انسان را به منزل مقصود نمي رساند. اخلاص پاک کردن نيت از آلودگي‌هاي شرک است؛ يعني تمام کارها و اعمال براي خاطر خدا بايد انجام شود.
اخلاص يا داشتن نيت خالص آن است كه سالك در سلوكش منظور و مقصدي جز نفس سلوك و فناي در ذات پاك احديت نداشته باشد . در اخبار زيادي وارد شده كه نيت سه مرتبه دارد. امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
عابدان سه گروهند:
گروهي خداوند را از روي ترس و بيم ( از جهنم يا عذاب هاي دنيوي )عبادت مي كنند، اين عبادت بندگان است.
گروهي خداوند را به طمع بهشت و نعمت هاي الهي (مادي يا معنوي ، دنيايي يا آخرتي ) مي پرستند. اين عبادت اجيرشدگان است ، امّا عده اي خداوند را از روي محبت و معرفت عبادت مي كنند كه اين عبادت آزادگان است. (1)
اگرچه عبادت گروه اول و دوم از افراد معمولي و مبتدي پذيرفته مي شود و براساس آن پاداشي متناسب نيت و عمل خويش دريافت مي کنند ، ليکن اين گونه اعمال سالکان را به مقام يقين و کشف و شهود نمي رساند زيرا با تأمل و تعمق در محتواي عبادت قسم اول و دوم روشن مي گردد كه عبادت شان بي شائبه نمي باشد، بلکه عبادت آن ها نوعي خود پرستي است. در واقع خود را مي پرستند ،نه خداوند را. چون بازگشت عبادت شان به علاقه هاي مادي يا معنوي نفساني خودشان است . واضح است که خدا پرستي با خودپرستي جمع نمي گردد .ولي گروه سوم كه خدا را بر اساس معرفت و محبت مي پرستند، عبادت شان عبادت واقعي و صحيح است كه جز پاكان درگاه الهي به آن نمي رسند. اين دسته پايه عبادت شان را بر محبت و كشش به سوي خدا قرار داده و جز تقرب به او، هيچ مقصودي ندارند. سالك در آغاز راه با پاي محبت گام بر مي دارد ،ولي بعد از طي منازلي و كسب كمالاتي متوجه مي گردد محبت با محبوب مغايرت دارد . محبتي را كه نردبان ترقي او بوده ، مانع راه خود مي بيند. از اين به بعد، سالك تنها محبوب را در نظر دارد .او را به عنوان محبوب، عبادت مي كند . پس از طي مراحلي باز متوجه مي شود که اين قسم از عبادت نيز شرك آلود است چون خود را مُحِب و خدا را محبوب دانسته است.
در برابر خدا و محبوب ، وجودي براي خود قائل شده است . معلوم است که «خوديت» يا خود ديدن با حب به محبوب منافات دارد. از اين رو سالک از اين جا به بعد از تلاش مي کند که نه تنها محب يا خود را فراموش کند بلکه اساسا حب و عشق را فراموش كند تا به كلي از تغاير و شرک بگذرد و در عالم وحدت يا « توحيد » به معناي واقعي آن گام نهد . در اين مقام سالك ديگر نيتي ندارد، زيرا خوديت و شخصيتي در كار نيست تا نيت از او سر بزند. تا قبل از اين مرحله سالك خواستار شهود و كشف و مشاهده و اشراق و ادراک فراحسي و... بود، ولي در اين مقام به كلي تمام آن اغراض را فراموش مي كند . چشم و دل سالك از ديدن و نديدن و رسيدن و نرسيدن و دانستن و ندانستن و رد و قبول پوشيده خواهدشد. در اين نقطه و مقام است که سالک به درجه يقين مي رسد و رسم بندگي را از اين جا آغاز مي کند .
تو گدايي به شرط مزد مکن خواجه خود رسم بنده پروري داند
مشکل اين جا است که عبادت و رياضت و سير و سلوک براي مزد است. اشراق نفساني و ادراک فرا حسي و مانند آن نيز مي تواند مزدي باشد كه طلب مي كنيم.

پي‏نوشت‏:
1.الکافي ، ج2 ، ص 84 .

با سلام و خسته نباشید، من و خواهر و برادرم پدری داریم که از دست او عاجز گشته ایم در همه احادیث و روایات گفته می شود به والدین احسان کنید اما این پدر جای هر گونه احسان را بسته است هر حرفی که می زند اگر یک ناسزای رکیک در آن نباشد اصلا به مزاقش خوش نمی آید و فرقی ندارد چه کسی هم در مقابل او نشسته است، آداب صحبت کردن، غذا خوردن، لباس پوشیدن، مهمان نوازی، زناشویی و.......... را به هیچ وجه یاد ندارد اما ادعای زیادی از خوب بودن خود دارد، کاهل نماز است، فکر می کنم حداقل 15 سال باشد که قران نخوانده، به جای وام پول نزول می گیرد و اصلا هم تنش نمی لرزد و بسیاری دیگر................. هر چه هم با روش های مختلف صحبت می کنیم اصلا گوش نمی دهد کار به جایی رسیده که با هم حرف نمی زنیم و از این بابت خیلی ناراحتم؛ ببخشید نمی دانستم سؤالم مربوط به کدام بخش است اما خواهش می کنم بخوانید و پاسخ دهید. از توجه شما سپاسگزارم

با سلام و تشکر از اعتماد به ما و ارتباط تان با اين مرکز و عرض پوزش از ديركرد در ارسال پاسخ.
دستور اسلام در احترام به مادر و پدر مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام کرد، خواه با انسان رفتار خوبي داشته باشند و خواه بد. قرآن مجيد احسان به پدر و مادر را وظيفه مردم مي داند و مي فرمايد: پروردگارت فرمان داده كه تنها او را بپرستيد و نسبت به پدر و مادر نيكي كنيد. (1)
از روايات معصومان استفاده مي‌شود كه والدين، چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند و استثنا بردار نيست. امام‌رضا(ع) مي‌فرمايد: "نيكي به والدين واجب است ،گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".(2)
قرآن مجيد تنها در همين يك مورد مخالفت با پدر و مادر را جايز دانسته، يعني در صورتي است كه پدر و مادر فرزند را به شرك و دوري از خدا فرا خوانند و يا اطاعت آنان، معصيت و مخالفت با فرمان خدا باشد، (3) حتي عدم اطاعت از فرمان والدين در چنين مواردي بايد با رفتار پسنديده همراه باشد.
هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است و نمي تواند مقابله به مثل نمايد.
البته تحمل بدرفتاري والدين، نياز به صبر و بردباري دارد. اما اگر انسان رضايت خدا را در نظر داشته باشد و انگيزه الهي را در كار خود قرار دهد، همه چيز را براي خدا تحمل مي كند. نه تنها براي او سخت نخواهد بود، بلكه گاهي از آن لذت مي برد.
بنابراين توصيه مي كنيم:
1- تحت هيچ شرايطي ارتباط خود را با پدر و مادر خود قطع نکنيد. گرچه با تماس تلفني يا با گفتار و کردارتان باشد.
2- احترام به مادر را احترام به خدا و حرمت نهادن به دستور خدا ببينيد. در احترام گذاري با خدا معامله مي كنيد، به پاداش ها، مواهب و محبت هاي بي بديلي كه از طرف خدا عايدتان مي شود، نظر كنيد.
3- سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدر و مادر تان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکنند.
4- بدرفتاري والدين را بر مشكلات زندگي، يا ضعف اعصاب و يا موارد ديگر حمل كنيد.
5- با تقويت پايه‏ هاي ايمان و مدد گرفتن از نيروي ايمان و صبر، و چشم پوشي از لغزش والدين، به وظيفه الهي خويش كه احسان و نيكوكاري آنان است، عمل نماييد كه خير دنيا و آخرت شما در آن است. هر قدر ايمان انسان به حكمت و رحمت پروردگار بيش‏تر باشد، صبر او نيز افزون‏تر خواهد بود. اميرمؤمنان(ع) مي‏فرمايد: «اساس و ريشه صبر، ايمان و يقين خوب نسبت به خداوند است».(4)
6- رابطه خود با خدا را بيش تر کنيد. انسان در پرتو ياد خدا و نماز اراده‏اي نيرومند و ايماني استوار پيدا مي‏كند و همة مشكلات براي او آسان مي‏گردد. قرآن مجيد مي‏فرمايد: «و استعينوا بالصبر و الصلاة و انّها لكبيرة إلاّ علي الخاشعين؛(5) در زندگي از صبر و نماز كمك بگيريد، هر چند اين كار جز براي خاشعان سنگين و گران است».
امام صادق (ع) فرمود: «هنگامي كه مشكل مهمي براي علي (ع) پيش مي‏آمد، به نماز برمي‏خاست، سپس اين آيه را تلاوت مي‏فرمود».(6)
7- توجه به پاداش اخروي صبر، سختي مشكلات را شيرين و آسان مي‏سازد. در اين باره روايات زيادي از معصوميان رسيده است.
البته مشكل و محنت روزگار هر چه باشد، مقطعي و گذرا است. قرآن مجيد به همه افراد نويد مي‏دهد كه هميشه در كنار سختي‏ها آساني وجود دارد.(7)
8- پدر و مادري كه بد رفتاري كند، پاسخگوي اعمالش نزد خدا خواهد بود، اما رفتار بد داشتن او و بي احترامي و هر كار ديگر، ما را از انجام وظيفه معذور نمي دارد.

پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 23 و 24.
2.عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
3. لقمان(31) آيه 15.
4.غررالحكم، ج 2، ص 415.
5.بقره (2) آيه 45.
6.تفسير نمونه، ج 1، ص 219.
7. انشراح (94) آيه 5.

با سلام من گذشته بسيار بدي داشته ام گذشته اي كه پر از گناه بوده است. اما حالا به خود امده ام و توبه (البته به معناي واقعي آن) كرده ام. آيا با توبه من گناهان من بخشيده مي شوند؟ (گناهاني كه از نظر خودم قابل بخشش نيست) در ضمن هر وقت به گذشته خود فكر مي كنم احساس انساني كه خطاي بسيار بزرگي كرده وهر لحظه بايد منتظر تنبيه شدن را داشته باشد به من دست مي دهد. با تشكر از شما

پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.
راه توبه به روي همه گناهکاران، با هر گناه كوچك و بزرگي که دارند، باز است، زيرا خداوند غفور و رحيم است. همه گناهان حتي شرک و کفر و نفاق و ارتداد را مي­آمرزد. گناه هر چه بزرگ باشد، مطمئناً‌ به بزرگي و عظمت رحمت الهي نيست. اگر كسي پس از توبه، همچنان مأيوس و نااميد باشد، خدا را هنوز خوب نشناخته و رحمت و عظمت الهي را درك نكرده است.
توبه حقيقي نه تنها آثار وضعي و تکليفي گناه را محو مي­ کند و گناهکار را از گناهان پاک مي نمايد، بلکه گناهکار توبه کننده را محبوب خدا مي سازد: «اِنّ الله يحبّ التوابين؛(1) خداوند توبه کنندگان را دوست مي دارد».
کسي که دوست و محبوب خدا شد، خدا عزيزش مي کند؛ همه گناهان کبيره و صغيره او را مي بخشد، چنان که پيامبر فرمود:«التائب من الذنب کمَن لا ذنب له؛(2) کسي که از گناه توبه کند (خداوند همه گناهان او را مي آمرزد و) همانند کسي مي شود که هيچ گناهي نکرده است».
خداوند به پيامبر فرمان داده: « به بندگان بگو، اي کساني که با گناه و معصيت بر خود اسراف و ظلم کرده­ ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خداوند همه گناهان را مي­ آمرزد، که بخشنده و مهربان است»(3)
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:« در تمام قرآن آيه­ اي جامع تر از اين آيه در مورد توبه نيست، چه اين که خدا وعده داده است گناهان را (هر اندازه هم زياد و بزرگ باشد) همه را مي­ بخشد».
گناهتان هراندازه بزرگ و زياد باشد، بزرگ تر و زياد تر از رحمت و بخشش خداوند نيست، پس با توجه به لطف بيکران الهي، جاي يأس و نااميدي نيست.
ذهن خود را درگير گذشته نكنيد، اما بايد از گذشته درس گرفته و مراقب باشيد تا در آينده مرتكب اين گناه، يا هر گناه ديگري مانند آن نشويد، زيرا همان گونه كه در روايات آمده، توبه كردن از گناه، سخت تر از بازداشتن خود از گناه است. بايد بسيار مراقب باشيد كه توبه خود را با انجام دوباره آن گناه خراب نكنيد. ضمناً انجام كارهاي نيك هم مي تواند گناه گذشته را محو كنند.
اگر گناه تان از نوع حق الناس نباشد، توبه كردن كافي است. لازم به انجام كار اضافي، مانند اطلاع دادن به ديگران و صدقه نيست، اما اگر حق الناس باشد، بايد حق آن ها را ادا كنيد.
حقيقت توبه، پشيماني قلبي است؛ پشيماني که در عمل خود را نشان مي‏دهد که مهم‏ترين نُمود آن انجام واجبات و تدارک و قضاي آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است که با همين مقدار توبه تحقق پيدا مي‏کند. توبه آداب خاصي دارد که بايد آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از:
1- سه روز روزه گرفتن؛
امام صادق(ع) مي‏فرمايد: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه است. (4)
2- غسل توبه؛
پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: بنده‏اي نيست که گناهي کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشيمان شود و توبه کند مگر اين که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پيامبر به شخصي که مي‏خواست توبه کند فرمود: «برخيز و غسل کن و براي خدا سجده نما». (5)
3- خواندن دو يا چهار رکعت نماز؛
امام صادق (ع) مي‏فرمايد: «هر بنده‏اي که گناهي کرد، پس برخيزد و طهارت کند (وضو بگيرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نمايد، بر خدا است که توبه‏اش را بپذيرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتي کند يا به خودش ستم نمايد، پس استغفارکند، خدا را آمرزنده و مهربان مي‏يابد». (6)
در روايت است که در روز يکشنبه ماه ذيقعده رسول‏خدا(ص) به يارانش فرمود: کيست که بخواهد توبه کند؟ گفتند: همه مي‏خواهيم توبه کنيم، حضرت فرمود: غسل کنيد و وضو بگيريد و چهار رکعت نماز بخوانيد. در هر رکعت پس از حمد، سوره قل هو الله را سه مرتبه و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را يک مرتبه بخوانيد، پس هفتاد مرتبه استغفار کنيد و آخرش بگوييد: لا حول ولا قول الا باالله العلي العظيم، نيز اين دعا را بخوانيد: يا عَزِيزُ، يا غَفّارُ، اغْفِرلي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ فانه لا يغْفِرُ الذُّنُوبَ اًّلاّ أنْتَ. هر کس از امت من اين عمل را به‏جا آورد، از آسمان ندا مي‏شود که توبه‏ات پذيرفته و گناهانت آمرزيده شد. اصحاب گفتند: اگر کسي اين عمل را در غير اين ماه به ‏جا آورد چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بيان کردم. اين کلمات را جبرئيل در شب معراج به من ياد داد. (7)
4- دعاهاي توبه؛
مناسب است کسي که مي‏خواهد توبه کند دعاهاي توبه‏اي را که از ائمه معصومين: وارد شده‏ است، به ويژه دعاهاي صحيفه سجاديه، مخصوصاً دعاي 31 و يا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبين را بخواند.
5- استغفار (درخواست بخشش)؛
قرآن مجيد مي‏فرمايد: وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيهِ؛ اي قوم، از خدا آمرزش بخواهيد، سپس به سوي او توبه کنيد. (8)

پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 222.
2. سفينة البحار، ج 1، ص 127، ماده توبه.
3. زمر (39) آيه 53.
4. وسائل الشيعه، ج 11، ص 362.
5. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 513.
6. وسائل الشيعه، ج 11، ص 363.
7. سيد بن طاووس، اقبال، ص 308.
8. هود (11) آيه 3 و 52 و 90.

سلام می خواستم بدونم که از کجا باید فهمید عبادتی که ما انجام می دهد به خاطر حب خدا است نه حب عبادت لطفا یک ملاک کلی در اختیار بنده قرار دهید ممنون

با سلام و تشکر از اعتماد به ما و ارتباط تان با اين مرکز و عرض پوزش از ديركرد در ارسال پاسخ.
معيار سنجش عمل از ديدگاه اسلام اخلاص مي‌باشد. اگر انسان بخواهد اعمال و رفتار او کاملاً رنگ خدايي داشته باشد، و محبوب خدا باشد ،بايد درانجام اعمال نيک خود اخلاص داشته باشد
اخلاص روح عبوديت و بندگي است .عبادت جز با اخلاص مفهومي ندارد. به تعبير امام صادق(ع): «نيت (خالص براي خدا ) برتر از عمل است . آگاه باشيد که نيت، حقيقت و روح عمل است».(1)
اخلاص پاک کردن نيت از شرک و ريا است. در روايات آمده است: چون اخلاص امري قلبي و وجداني است،‌نمي‌توان آن را تنها با ظاهر زيبا و خدا پسندانه (يا حُسن فِعلي ) و حجم و کمّيت کار ارزيابي کرد.
پيامبراکرم(ص) مي‌فرمايد: «خداوند متعال به اموال و صورت‌هاي شما نگاه نمي‌کند، بلکه به قلوب و اخلاص شما در اعمال تان نگاه مي‌کند».(2)
از نظر اسلام عملي صحيح و خدايي است و عبادتي حب خدا در آن لحاظ شده است که بر اساس حکم خدا وتبيين و تفسير آن توسط پيامبر و امامان باشد که از آن به« صراط مستقيم» ياد مي‌شود. يعني همان صراطي که هر مسلماني بايد در هر شبانه روز ده بار توفيق پيمودن آن راه را از خداوند بخواهد. به اين وسيله به خود تلقين کند که راه اخلاص و بندگي خدا تنها پيروي از پيامبر اکرم و ائمه عليهم السلام است. چنان که خداوند به حبيب و رسولش مي فرمايد : به مردم و مؤمنان بگو اگرحبّ خدا را در دل داريد و مي خواهيد خدا هم شما را دوست داشته باشد ، از من (پيامبر ) پيروي کنيد (3) روشن است که اطاعت از ائمه (ع) اطاعت از پيامبر و خدا است. نا فرماني از آن ها نيز نا فرماني از پيامبر و خدا است .
پس به هر مقدار از اين مسير فاصله گرفته شود، انحراف صورت مي‌گيرد.
البته حب خدا و خالص شدن براي او مانند بسياري از کمالات نفساني داراي مراتب و درجات است . « مخلّصين » عالي ترين درجه حب خدا را کسب کرده اند .
بايد سال ها تمرين کرد، رياضت کشيد تا بتوان مراتبي از آن را به دست آورد ، چرا که خودسازي و رياضت نفساني همانند ورزش جسماني است. همان طور که در تربيت و تقويت بدن، بايد از کم شروع کرد و به تدريج بالا رفت تا به مرحله قهرماني رسيد، در تهذيب روح نيز بايد از کم شروع کرد و به تدريج بالا رفت و هر مقدار که حاصل شود، ارزشمند است. آنان که به مراحلي از کمال رسيده‌اند، بدون زحمت و رنج بدين مقام نايل نشده‌اند، بلکه سال‌ها زحمت کشيده و با هواي نفس مبارزه کرده و کوشيده‌اند نيت خود را خالص کنند و تنها براي جلب رضايت پروردگار وظايف خويش را انجام دهند.لذت حقيقي حيات و زندگي در حب خدا و خالص شدن براي او نهفته است .
در منابع روايي ما، نشانه‌ها و اسبابي براي به دست آوردن حب خدا و اخلاص در نيت و عمل ذکر شده است که به بعضي اشاره مي‌نماييم، تا با شناخت و معيار قرار دادن آن ها، متوجه شويد که کار با اخلاص و به خاطر حب خدا ،‌چگونه است و چه ويژگي هايي دارد .
1- پيامبر گرامي(ص) فرمود: «علامت انسان مخلص چهار چيز است: دلش پاک، اعضا و جوارحش سالم ( يعني در طاعت خدا است و با آن گناه و نا فرماني خدا نمي کند ) ، ‌خيرش مبذول و شرّش مأمون است (يعني مردم از خيرش بهره‌مند و از شرّش در امانند)».(4)
2- اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: «کسي که نهان و آشکار و کردار و گفتارش يکسان باشد، به راستي امانتش را ادا و عبادتش را خالص کرده است».(5)
3- نيز حضرت (ع) فرمود: «کمال اخلاص، پرهيز از گناهان است(6) و جزاز گناهش از چيزي بيمناک نباشد».(7)
4- در روايت ديگري فرمود:‌«عبادت خالص آن است که انسان به کسي جز خدا اميدي نداشته باشد ».(8) يعني بداند که : «سرآغاز اخلاص نا اميدي از غير الله است».(9)
5- امام صادق(ع) فرمود: «عمل خالص آن است که نخواهي کسي جز خدا تو را براي انجام آن ستايش کند».(10) در بيان ديگري فرمود: «هيچ بنده‌اي به حقيقت اخلاص نمي‌رسد مگر آن که دوست نداشته باشد مردم او را براي کارهايي که براي خدا انجام دهد،‌ستايش کنند».(11)
اگر مي‌خواهي به مرحله‌اي برسي که بداني کارهاي شما با اخلاص بوده ، بايد مدّتي در رفتار و حرکات و سکنات خود دقّت کني . خفايا و نا پيدا هاي قلب خود را تفتيش نموده و از آن حساب بکشي،‌همانند اين که انسان از شريک خود حساب مي‌کشد . اگر مي‌خواهيد بفهميد که بعد از عمل، کار شما با اخلاص انجام گرفته،‌بايد ببينيد که اگر نيتي جز رضاي خدا نداشتيد،‌و کار شما از ريا و خودنمايي خالص بود و طمعي از حيث دنيا و يا ترس از کسي جز خدا در کار شما دخيل نبود، بدانيد که عمل شما مخلصانه و تنها براي حب خدا انجام گرفته ، گرچه ممکن است گاهي انسان،‌کاري را به قصد ثواب، يا کسب بهشت يا رهايي از عذاب دنيا يا جهنم و يا حتي برآورده شدن حاجتي،‌انجام دهد. اين ها منافاتي با اخلاص ندارد. سخن را با اين روايت شريف به پايان مي‌بريم که: «آرزوهايت را کم کن تا اعمالت خالص شود».(12)
انجام عبادت فقط براي رضاي خدا، بالاترين مرتبه عبادت است . اين بدان معنا نيست كه انجام عبادت به جهت حب عبادت، يا تحصيل بهشت و دروز از دوزخ ارزش نداشته باشد، بلكه ارزش آن ها اگر چه بسيار است، اما به درجه ارزش عبادت در بالاترين مرتبه نمي رسد.
پي‌نوشت‌ها:
1. اصول کافي،‌ج 2،‌ص 16، حديث 4.
2. ميزان الحکمه، ج 3، ص 2601، حديث 16917.
3. آل عمران (3) آيه 31
4. تحف العقول، ص 16.
5. نهج البلاغه، نامة ‌.
6. بحارالانوار، ج 74، ص 213، چاپ بيروت.
7. همان، ص 229.
8. همان
9. فهرست موضوعي غرر، ص 430.
10. اصول کافي، ج 2، ص 16، حديث 4.
11. مشکوه الانوار، ص 11،‌به نقل از اخلاق عملي، آيت الله مهدوي کني،‌ص 421.
12. فهرست موضوعي غرر، ص 91 ؛ معراج السعاده، ص 491 - 489.

اقايي رو ميشناسم كه 3سال پيش با دختر خانمي ازطريق تلفن اشنا شد البته اول خانم رابطه رو شروع كرده بودو اقا هرچي از خودش گفت همش دروغ بود وخانم هرچي گفت راست بود بعداز مدتي خانم عاشق اقا شد ولي اون اقا اصلا شرايط ازدواج نداشت وبعد از مدتي ارتباطش رو به بهانه هاي دروغ تقريبا قطع كرد.البته اقا در مدتي كه با خانم در ارتباط بود اون خانم رو خيلي متحول كرد بطوريكه ديگه اون خانم از همه لحاظ{درسي .كاري.عقيدتي ورفتاري}خيلي پيشرفت كردۀ حالا اون اقا خيلي پشيمونه واز اين گناهش واقعا توبه كرده ولي وقتي براي گرفتن حلاليت حقيقت رو به اون خانم گفت اون خانم ايشان رو نبخشيد ونفرين كرد وگفت كه ديگه از زندگي نااميد ميشه براي همين دوباره اون مرد حقيقت رو كتمان كرد وبه اون خانم گفت حرفهايي كه زده براي اين بود كه خانم ايشان رو فراموش كنه اين بار اون اقا دروغ رو براي نااميد نشدن اون خانم از زندگي گفته حالا سوال اينه كه اگر اين اقا واقعا از ته قلب پشيمون شده باشه وسعي كنه در زندگيش فقط كار خير انجام بده ايا خدا اونو ميبخشه؟وخدا ابروش رو در اخرت حفظ ميكنه؟ اون اقا بايد جكار كنه ؟

پرسش: حق الناس شرح : اقايي رو ميشناسم كه 3سال پيش با دختر خانمي ازطريق تلفن اشنا شد البته اول خانم رابطه رو شروع كرده بودو اقا هرچي از خودش گفت همش دروغ بود وخانم هرچي گفت راست بود بعداز مدتي خانم عاشق اقا شد ولي اون اقا اصلا شرايط ازدواج نداشت وبعد از مدتي ارتباطش رو به بهانه هاي دروغ تقريبا قطع كرد.البته اقا در مدتي كه با خانم در ارتباط بود اون خانم رو خيلي متحول كرد بطوريكه ديگه اون خانم از همه لحاظ{درسي .كاري.عقيدتي ورفتاري}خيلي پيشرفت كرد? حالا اون اقا خيلي پشيمونه واز اين گناهش واقعا توبه كرده ولي وقتي براي گرفتن حلاليت حقيقت رو به اون خانم گفت اون خانم ايشان رو نبخشيد ونفرين كرد وگفت كه ديگه از زندگي نااميد ميشه براي همين دوباره اون مرد حقيقت رو كتمان كرد وبه اون خانم گفت حرفهايي كه زده براي اين بود كه خانم ايشان رو فراموش كنه اين بار اون اقا دروغ رو براي نااميد نشدن اون خانم از زندگي گفته حالا سوال اينه كه اگر اين اقا واقعا از ته قلب پشيمون شده باشه وسعي كنه در زندگيش فقط كار خير انجام بده ايا خدا اونو ميبخشه؟وخدا ابروش رو در اخرت حفظ ميكنه؟ اون اقا بايد جكار كنه ؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز.
راه توبه به روي همه گناهکاران ، با هر گناه كوچك و بزرگي که دارند، باز است، زيرا خداوند غفور و رحيم است. همه گناهان حتي شرک و کفر و نفاق و ارتداد را مي¬آمرزد. گناه هر چه بزرگ باشد، مطمئناً به بزرگي و عظمت رحمت الهي نيست. اگر كسي پس از توبه، همچنان مأيوس و نااميد باشد، خدا را هنوز خوب نشناخته و رحمت و عظمت الهي را درك نكرده است.
توبه حقيقي نه تنها آثار وضعي و تکليفي گناه را محو مي¬کند و گناهکار را از گناهان پاک مي نمايد، بلکه گناهکار توبه کننده را محبوب خدا مي سازد: «اِنّ الله يحبّ التوابين؛(1) خداوند توبه کنندگان را دوست مي دارد».
کسي که دوست و محبوب خدا شد، خدا عزيزش مي کند؛ همه گناهان کبيره و صغيره او را مي بخشد، چنان که پيامبر فرمود:«التائب من الذنب کمَن لا ذنب له؛(2) کسي که از گناه توبه کند (خداوند همه گناهان او را مي آمرزد و) همانند کسي مي شود که هيچ گناهي نکرده است».
خداوند به پيامبر فرمان داده: « به بندگان بگو، اي کساني که با گناه و معصيت بر خود اسراف و ظلم کرده¬ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد که خداوند همه گناهان را مي¬آمرزد، که بخشنده و مهربان است»(3)
گناههراندازه بزرگ و زياد باشد، بزرگ تر و زياد تر از رحمت و بخشش خداوند نيست، پس با توجه به لطف بيکران الهي، جاي يأس و نااميدي نيست.
ذهن خود را درگير گذشته نكنيد، اما بايد از گذشته درس گرفته و مراقب باشيد تا در آينده مرتكب اين گناه، يا هر گناه ديگري مانند آن نشويد، زيرا همان گونه كه در روايات آمده، توبه كردن از گناه، سخت تر از بازداشتن خود از گناه است. بايد بسيار مراقب باشيد كه توبه خود را با انجام دوباره آن گناه خراب نكنيد. ضمناً انجام كارهاي نيك هم مي تواند گناه گذشته را محو كنند.
مناسب است کسي که مي‏خواهد توبه کند دعاهاي توبه‏اي را که از ائمه معصومين: وارد شده‏ است، به ويژه دعاهاي صحيفه سجاديه، مخصوصاً دعاي 31 و يا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبين را بخواند.

مسئله اي که مطرح کرده ايد حق الناس نيست تا حلاليت لازم باشد بلکه حق الله است و پشيماني و ترک گناه و استغفار کافي است.
پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 222.
2. سفينة البحار، ج 1، ص 127، ماده توبه.
3. زمر (39) آيه 53.

صفحه‌ها