اخلاق

با عرض سلام وخسته نباشيد ايام ماه مبارک رمضان را به شما تبريک عرض ميکنم و از شما بزرگواران التماس دعا دارم بنا به حکمت 440نهج البلاغه حضرت علي فرموده که(خواب ديدن ها چه بسا تصميم هاي روز را نقش بر آب کرده است) که سعدي اين مطلب را اينگونه بيان کرده خواب نوشين بامداد رحيل باز دارد پياده را ز سبيل مفهوم عبارات فوق چيست بااين مطالب فوق پس خوابها يا همان روياي صادقه که انسان ميبيندچه مي شود سوال ديگري که از شما بزرگواران داشتم اين بود که براي روياي صادقه که از آينه خبر ميدهد آيا زمان و شرايط خواستي دارد واگر هر وقت خواب آينده را ببينيم به منزله اين است که اين خواب روياي صادقه است با تشکر فراوان ازشما عزيزان و بزرگواراني که شبه ها و سوالات مردم را پاسخ ميدهيد

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
رؤيا و خواب ديدن، هميشه از مسائلى بوده كه فكر افراد عادى و دانشمندان را از جهات مختلفى به خود جلب كرده است.
از آيات متعدد قرآن کريم مي توان استفاده کرد كه حداقل، پاره‏ اى از رؤياها صادقه و انعكاسى از آينده دور يا نزديك مى‏باشد. نظيرخواب حضرت يوسف و خواب عزيز مصر و رؤياى پيغمبر اکرم(ص) و خواب ابراهيم (ع ) .
در روايتى از پيامبر مى‏خوانيم :« الرؤيا ثلاثة بشرى من الله و تحزين من الشيطان و الذى يحدث به الانسان نفسه فيراه فى منامه ؛
خواب و رؤيا سه گونه است: گاهى منشأ الهي دارد و بشارتى از جانب خداوند است.گاهي ناشي از القاي شيطان و زمينه ساز غم و اندوه از سوى او است . گاه نيز مسائلى است كه انسان در فكر خود مى‏پروراند و به اصطلاح حديث نفس است».
يعني آرزوها و دل مشغولي ها و يا بيم و اميد و ميل هاي انسان است که به نمايش گذاشته مي شود. (1)
روشن است كه خواب هاى شيطانى چيزى نيست كه تعبير داشته باشد، اما خواب هاى رحمانى كه جنبه بشارت دارد ، بايد خوابى باشد كه از حادثه اي در آينده پرده بردارد.
خواب و رؤيا بر چند قسم است:
1 - خواب­هاى مربوط به گذشته زندگى و اميال و آرزوها ست كه بخش مهمى از خواب­هاى انسان را تشكيل مي­دهد .
2 - خواب­هاى پريشان و نامفهوم كه معلول فعاليت توهم و خيال است(اگر چه ممكن است انگيزه‏هاى روانى داشته باشد).
3 - خواب هائى كه مربوط به آينده است و از آن گواهى مى‏دهد.
خواب­هاى مربوط به زندگى گذشته و جان گرفتن و تجسم صحنه‏هائى كه انسان در طول زندگى خود ديده است، تعبير خاصى ندارند، همچنين خواب­هاى پريشان و به اصطلاح اضغاث احلام كه نتيجه افكار پريشان، و همانند افكارى است كه انسان در حال تب و هذيان پيدا مي­كند، نيز تعبير خاصى نسبت به مسائل آينده زندگى نمي­تواند داشته باشد.
اما خواب­هاى مربوط به آينده دو گونه است، قسمتى،خواب­ها صريح و روشن مى‏باشند كه به هيچ وجه تعبيرى نمى‏خواهند و بدون كمترين تفاوتى در آينده دور يا نزديك تحقق مى‏پذيرد.
دوم: خواب­هائى است كه در عين حكايت از حوادث آينده بر اثر عوامل خاص ذهنى و روحى تغيير شكل يافته و نيازمند به تعبير است.
رؤيا از جهت آنچه كه انسان در خواب مي بيند و از حيث مقام و مرتبه وجودي انسان كه گيرنده و دريافت كننده آن صورت ها مي باشد، داراي اقسامي است :
1- خوابي كه بسته به نوع مزاج بدني انسان يا خلقيات وي، مستند به اسباب خارجي طبيعي، مزاجي و يا اسباب داخلي يا اخلاقي و روحي انسان مي باشد مثلا" گفته شده كسي كه مزاجش گرم است، حركاتش مشوش و مضطرب بوده، خواب او هم پر از اضطراب است. اين خواب آشفته مستند به مزاج بدني خواب بيننده مي باشد. يا اگر كسي ، انساني يا کاري را خيلي دوست داشته باشد، آن را در خواب مي بيند و يا نسبت به شخصي بغض و عداوت زياد دارد ،در خواب با او جدال مي كند. اين جدال و آن همراهي ، مستند به خلقيات و ملكات اخلاقي انسان است.
2- خوابي كه به حوادث خارج از مسائل و مزاجي و خلقي، مربوط است .در اين نوع خواب نفس انساني از عالم دنيوي گذشته و با توجه به همگوني كه با عالم مثال و عقل دارد، با آن دو مرتبط مي گردد .اين نوع خواب گاهي صريح و واضح است و تعبيرش آسان مي باشد مانند خواب حضرت ابراهيم در كشتن فرزندش حضرت اسماعيل . گاهي غيرصريح و روشن است كه ارجاع آن خواب به معناي اصلي خود مشكل و سخت است مانند خواب حضرت يوسف (ع ). در مواردي خواب غيرصريح است كه از اين نوع خواب به (اضغاث احلام) ياد مي كنند، يعني خواب هاي پريشان و آشفته .
خواب­ها از جهات ديگر به اقسام گوناگوني تقسيم مي شود: برخي از رؤياها ناشي از تأثير اسباب و عوامل خارجي مانند گرما و سرما و يا عوامل داخلي مثل مريضي و وضع مزاج و پر بودن معده و ناراحتي هاي روحي و غير آن، روي قوه متخيله انسان و در نتيجه درچگونگي رؤيا و خواب مؤثر است. همچنين اخلاق و خصوصيات انساني تأثير زيادي در نوع تخيل دارد مانند اين که کسي يا چيزي و يا کاري را زياد و بيش از حد دوست داشتن .
البته اغلب خواب­ها ناشي از تخيلات نفساني است که برآمده از تأثير اسباب و عوامل خارجي يا داخلي است که در حقيقت حاکي از کيفيت عمل و اثر اين اسباب است .
-زمان خواب ديدن مثل سرشب يا وسط شب يا آخر شب يا بعد از نماز صبح نيز درچگو نگي رؤيا و صدق و کذب آن تأثير مي گذارد. معمولاً خواب‏هاى صادقه بعد از نيمه‏ شب تا پيش از اذان صبح مى‏باشد . خواب‏هاى بعد از نماز صبح غالبا قابل تعبير نيست، اگر چه با توجه به وضعيت جسمي و روحي متفاوت افراد نمي توان گفت هيچ يک از رؤياهاي بعد از صبح تعبير ندارد . حتى فصل‏هاى سال هم در تعبيرخواب تأثير دارد؛ مثلاً فردى در پاييز ببيند كه درختان ميوه كرده است، دلالت بر ضرر وى دارد . اگر هنگام بهار همين رؤيا را ببيند، دلالت بر منفعت او دارد. حتى شغل کسي كه خواب مى‏بيند، تأثير دارد، مثلاً اگر كاسب خواب ببيند كاسه شير مى‏نوشد ،دلالت بر كسب مال دارد؛ ولى اگر دانشجو و طالب علم چنين خوابى ببيند، دلالت به تحصيل علم دارد و... .
ابوبصير از امام صادق‌پرسيد: آيا خواب راست و دروغ هر دو يك منشأ دارد؟ حضرت فرمود: "درست است (با اين تفاوت كه‌) رؤياي دروغ و خلاف واقع را انسان در آغاز شب كه هنگام تسلط (شياطين‌) رانده شده و نابكار است مي‌بيند. اين گونه رؤياها تخيلات آدمي است كه دروغ و غير واقعي و بي‌فايده مي‌باشد. اما رؤياي صادق را بعد از گذشت دو سوم شب كه فرشتگان فرود مي‌آيند و آن پيش از سحر است مي‌بيند. اين گونه رؤياها راستند و به خواست خدا تحقق مي‌يابند مگر آن كه بيننده خواب جنب يا ناپاك خوابيده باشد و خدا را چنان كه شايسته است‌، ياد نكرده باشد. در اين صورت رؤيا، مختلف و با درنگ و تأخير تحقق مي‌يابد."0(2) ‌
بنا بر اين تشخيص اين كه چه خوابى صادقه است، كار دشوارى است .علم تعبيرخواب ، علمي افاضي و الهامي است .خداوند به هر کسي به تناسب صفاي باطنش ، تمام يا قسمتي از آن را افاضه وعنايت مي کند .
اگر در مورد خواب و مسائل مربوط به آن به اطلاعات بيش ترى نياز داريد، مى‏توانيد به اين کتاب ها مراجعه کنيد :
1-كتاب معاد و جهان پس از مرگ نوشته آية الله مكارم شيرازى، ص 285
2 خواب و نشان هاي آن، اثر استاد محمد شجاعي، تدوين محمدرضا كاشفي
3-ترجمه ميزان الحکمه ، ج 4،ص1930 (مترجم آقاي شيخي )

پي‌نوشت‌ها:
1. تفسير الميزان، عربى، ج 10، ص 100؛ ميزان الحكمه، ج 4، ص 16، انتشارات مكتبه الاعلام الاسلامي.
2. روضه کافي ،کليني ،ج 8،ص91،ح 62 ؛مرأه العقول،ج 25،ص250.

1- نظر حضرتعالی راجع به عرفانهای نو ظهور چیست؟ اگر یکی از این موارد مخالف شریعت اسلامی نباشد نظر شما چیست؟ 2- آیا نرم شدن دل نشانه قرب به خداوند است یا اینکه شرط اصلی قرب به خداوند مهار نفس است لطفاً توضیح دهید؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
پاسخ سؤال اول:
عرفان به معني معرفت وشناخت است . موضوع آن «خدا» وراه رسيدن به آن «قلب» است ،که از آن به معرفت «حضوري»ياد مي شود . معرفت قلبي و حضوري خدا غير از معرفت عقلي و استدلالي است که فلاسفه به دنبال آن هستند . اگر علم از مقوله «دانستن» باشد ، عرفان از مقوله« يافتن» است. هر چند كه در يافتن نيز عنصر دانستن وجود دارد ، ولي دانستني که از جنس حضور است ، نه تنها يک صورت ذهني . بنابراين عرفان به دنبال تحقق بخشيدن به اين نياز انسان است كه دست او را براي رسيدن به مقام «حضور و درك وجود خدا» بگيرد ، نه صرف دانستن اينكه خدائي هست يا خدا اين صفت و يا آن صفت را دارد.
براي دستيابي به اين هدف والا و مقصد عالي که عالي تر از آن مقصدي نيست، راه هاي فراواني از طرف مدعيان مختلف ارائه شده است كه تنها يك راه به مقصد مي رسد . اين راه به عقيده ما راه «دين» است .راهي است که توسط انبيا و ائمه عليهم السلام به عنوان نمايندگان خدا تصوير و ترسيم شده است . دليل ما بر اين مطلب اين است : خدائي كه ما در عرفان به دنبال درك حضور او هستيم ، مقصد اين راه است . صاحب منزل راه صحيح رسيدن به منزلش را بهتر از ديگران مي داند.
خدا با فرستادن دين و كتاب هاي آسماني و پيامبران به عنوان آورندگان اين دو به بشر و نيز مربيان بشر از طرف خدا ، راه را به ما نشان داده است :
‌« قال اهبطا منها جميعا بعضكم لبعض عدو فاما ياتينكم مني هدي فمن اتبع هداي فلا يضل و لايشقي » (1) دراين ميان افراد يا گروه هائي با ادعاي راهنمائي بشر به سر منزل مقصود ، هر از گاهي سر بر آورده و با ارائه دستور عمل هائي و تاسيس مكاتبي خواسته اند در اين مسير راهنماي انسان باشند . اكثر مدعيان خود راه بلد نيستند ،ولي به صرف ديدن سوسوهائي از شمع راهزنان طريق حق، به گمان اين كه خورشيد هدايت را يافته اند و با ديدن سراب گمراهي، به گمان اينكه به آب حيات رسيده اند، مي خواهند دستگيري از ديگران كنند . خطر كسي كه علم ناقص دارد ، از خطر جاهل در گمراهي ديگران بالاتر است .
اين گونه افراد با احساس تشنگي مفرط بشر به «معنويت» راه هائي را پيشنهاد مي كنند كه هيچ كدام انسان را به مقصود نمي رساند. بدتر فاصله او را از آن دورتر و دورتر مي سازد . اين ها عرفان هاي كاذبي هستند كه در بحران معنويت جهاني بيش تر از هميشه فعاليت مي كنند . اين ها مي خواهند عطش بشر اين عصر را با آب شور درياهاي نمك كه سيرابي به دنبال ندارد و هر چه بيش تر نوشيده شود،تشنگي او را به آب حقيقي بيش تر مي سازد، برطرف سازند .
هر طريقت و عرفاني كه برخاسته از دين خدا باشد ،ديني که( اعتقادات ،‌ احكام و اخلاق‌ ) آن از افکار خود خواهانه بشر و دست تحريفگران مصون مانده باشد ،مي تواند راهي به حقيقت باشد .در غير اين صورت نه تنها عرفان، باطل و کاذب است بلکه «گمراهي» آشکاري است که ما را از خدا دور مي سازد.
در ذيل به برخي از عرفان هاي کاذب و باطل اشاره مي شود .
1- فرقه ساي بابا :
بنيانگذار اين نحله شخصي است به نام باگوان شري ساتيا ساي بابا است . درسال 1926 ميلادي به دنيا آمده و در چهارده سالگي ادعاي هدايت همه انسان ها از طرف خدا را داشته است . او دين خود را حاكم بر همه اديان مي دانست. در عين حال مدعي بود كه دين او با هيچ يك از اديان رايج مثل اسلام و مسيحيت منافاتي ندارد . براي دعوت خود معبدي به نام پراشانتي نيلايام به معناي آشيانه صلح برين تاسيس كرده است . در اين معبد به مناسبت اعياد همه اديان مثل كريسمس ، عيد فطر ، عيد نوروز ، سال نوي چينيان و ... مراسم برگزار مي شود . او به تناسخ و قانون كارما معتقد است .
2- رام الله :
مركب است از دو كلمه «رام» كه نام خداي آيين ويشنو است و « الله » كه نام خدا در اسلام است . اين آئين يكي از سه آئين بزرگ هندوستان است . پيام آئين اين است كه رام الله و الله همان رام است . اين آئين در قرن پانزدهم ميلادي توسط شخصي به نام شيخ كبير در هندوستان پايه گذاري شد. شيوه تبليغي آن هم در ايران شبيه گولد كوئيست است . هر فردي براي آن كه در حلقه رام الله باقي بماند، بايد هفته اي يك نفر جديد را به رام الله دعوت كند و گرنه از دايره پيروان رام الله خارج خواهد شد . اين آئين با نام هائي از قبيل « جريان هدايت الهي » ، « هنر زندگي متعالي » و « تعليمات حق » به تبليغ افكار خود مي پردازد .
3- اوشو :
اين آئين توسط شخصي به نام اوشو كه البته در زمان حيات خود نام هاي مختلفي از جمله « راجا » ،‌«راجنيش » ،‌« آچاريا راجنيش » و « باگوان شري راجنيش » معروف شده است ، پايه گذاري شد . اين آئين در غرب نسبت به آئين هاي ديگر شرقي مثل ساي بابا و رام الله از اقبال بيش تري برخوردار شده است . آن هم به دليل همخواني زياد آموزه هاي اوشو با اصول ليبراليسم فرهنگي غرب و آزادي هاي بي حد وحصر موجود در آن مي باشد . تنها تفاوت آن در اين است كه اوشو همه بي بند و باري ها و هرزگي هاي جنسي را به انگيزه معنويت و عرفان ترويج مي دهد! اوشو در سال 1990 در 59 سالگي به طرز مشكوكي از دنيا رفت كه برخي علت مرگ مشكوك وي را ابتلا به بيماري ايدز در اثر فسادهاي اخلاقي و جنسي شديدي كه داشت عنوان كرده اند.
4- اكنكار :
اين فرقه توسط شخصي به نام پال توئيچل اهل شهر كنتاكي آمريكا پايه گذاري شده است .او كه در ابتدا از نيروهاي يگان دريائي ارتش آمريكا بود، براي روح شناسي به هندوستان سفر كرد. در آن جا از تعاليم شخصي به نام استاد سودارسينگ استفاده كرد كه مدعي است نهصد و هفتادمين استاد بزرگ اك در طول تاريخ مي باشد. در اين آشنائي به ادعاي خود با شخصي افسانه اي به نام « ربازارتارز » كه مدعي است 500 واندي سال دارد ملاقات كرد.
بعد از اين ملاقعات به آمريكا بازگشت و در آن جا با نام معنوي « پدر زاسك » مشغول تبليغ مكتب خود شد . او اكنكار را به دانش باستاني سفر روح تعريف كرده و مدعي است كه اكنكار كوتاه ترين راه و صراط مستقيم رسيدن به حقيقت است . او در تعاليمش مريدان خود را به اك يعني روح الهي يا جريان مسموع حيات يا جوهره خداوند ارجاع مي دهد كه خلقت و محافظت از تمامي حيات را بر عهده دارد . همه اين ها را از جمله معاني آن مي داند و مدعي است كه تمام استادان اك در طول تاريخ مردم را به اين امور دعوت كرده اند .
او از شخصيت هائي همچون مولوي ، حافظ ، شمس تبريزي ، عطار نيشابوري ، فردوسي و ... به عنوان استادان اك نام مي برد! بعد از پال توئيچل شخصي به نام داروين گراس رهبري اين فرقه را به عهده گرفت، ولي بعد از دو سال از مقام خود عزل شده و به صورت كلي از اين فرقه اخراج شد. الان نيز هيچ نامي در اين فرقه از وي نمي برند . بعداز او شخصي به نام هارولد كلمپ رهبري اين آئين رابه عهده گرفته است. روز 22 اكتبر كه سالروز تولد پال توئيچل است، ابتداي سال معنوي اكيست ها محسوب مي شود .
5- عرفان سرخ پوستي :
اين نوع عرفان مانند عرفان هاي شرقي داراي گرايش هاي فراواني است كه مشهورترين و مهم ترين انواع آن عرفان ساحري است. مشهورترين مدافع اين نوع عرفان كه به يك معنا مي توان او را بنيانگذار آن نيز دانست، «كارلوس كاستاندا» است. اين عرفان را عرفان عقاب نيز مي گويند.
كاستاندا اين نوع آيين را آيين ساحري يا جادوگري مي نامد. شايد وجه آن بيگانگي اش نسبت به فرهنگ مدرنيته و تمدن جديد باشد . سخنان و معرفت هائي را بيان مي كند كه در ظاهر با روح تفكر جديد غربي بيگانه است ، هر چند در باطن اين آيين نيز كاملا مرتبط با مدرنيته و انسان عصر جديد است. به گفته كاستاندا اين آموزها توسط شخصي به نام «دون خوان» كه اورا در سفري به مكزيك در ايستگاه اتوبوس ملاقات كرده ، به او منتقل شده است. به گفته او آموزش توسط دون خوان حدود ده سال طول كشيد. اما اين كه آيا دون خواني وجود داشته است يا نه ، مدركي غير از گفته هاي كاستاندا در دست نيست.
كاستاندا شخصيت مرموزي است و زندگي او پر است از ابهامات و نقاط تاريك و كوري كه راهي براي روشن شدن آن ها نيست. رمزآلودي و ابهام از تولد او گرفته تا زندگي شخصي اش كشيده شده است. البته شايد بتوان علت آن را در آموزه هاي تعليمي اين مكتب يافت چرا كه از تعاليم دون خوان به او « از بين بردن و محو گذشته شخصي » است.در اين آموزه بايد شخص زندگي گذشته خود را در هاله اي از ابهام بگهدارد حتي با دروغ گفتن.
از آن جا كه مطالب مطرح شده در كتاب هاي كاستاندا شباهت هاي زيادي با معارف عارفان شرقي و تا حدودي غربي دارد ،بعضي از منتقدان غربي آثار كاستاندا ،وي را يك سارق ادبي دانسته حتي وجود شخصيت اصلي داستان ها و كتاب هاي او يعني دون خوان را زير سوال برده اند.
6- آيين تولتك :
يكي ديگر از آيين هاي معنوي سرخ پوستي آيين تولتك است . آيين تولتك كه برگرفته از نام يك قوم يا ن‍ژاد به همين نام است، سابقه اي بسيار طولاني دارد. اين عرفان هر چند عرفاني پنهان و مخفي بود و استادان ( ناوال ها ) به سادگي آموزه هاي خود را در اختيار ديگران قرار نمي دادند ، بعد از فتح قاره آمريكا و سوء استفاده از برخي آموزه هاي آن بر شدت راز آميزي و پنهان كاري آنان افزوده شد. استاد و رهبر فعلي اين آيين شخصي است به نام « دون ميگوئيل روئيز» كه به تعليم و تبليغ آموزه هاي اين آيين مي پردازد. آيين تولتك بر رؤيا تاكيد زياد دارد و معتقد است:
« هر آنچه مي بينيم يا مي شنويم ،چيزي جز يك رؤيا نيست . انسان در بيداري رؤيا مي بيند. در خواب هم رؤياي ديگري. رؤيا ديدن فعاليت مبهم ذهن است و ذهن هر لحظه و در تمام شبانه روز در حال ديدن رؤياست » در اين آيين براي رسيدن به آرامش و عشق سه روش بيان مي كنند :‌
1- تسلط بر آگاهي :‌ براي آزاد بودن بايد بدانيم كه از كجا آمده ايم و در جستجوي چه هستيم ... .
2-تسلط بر دگرگوني : براي اين كه بدانيم چگونه رؤياهاي زندگي خود را تغيير دهيم ،نيازمند اين روش هستيم.
3- تسلط بر عشق : منظور از عشق نيت است. براي آن كه بر رؤياهاي زندگي مسلط شويم، بايد بر عشق تسلط يابيم.
تولتك چهار ميثاق بزرگ را مطرح مي كند :
1.با كلام خود گناه نكنيد. 2.هيچ چيز را به خودتان ربط ندهيد.( در مورد تعريف و يا توهين ديگران بي اعتنا باشيد.) 3. تصورات باطل نكنيد.(دوري از سوء ظن) 4.همواره بيش ترين تلاش خود را به كار گيريد.
7- پائلو كوئليو :
پائلو كوئليو در سال 1947 ميلادي در كشور برزيل در يك خانواده متوسط به دنيا آمد. پدرش مهندس بود و مادرش خانه دار. در سنين نوجواني و جواني احساسات ضد مذهبي شديدي داشت. از هفده سالگي به بعد سه بار در بيمارستان رواني بستري بوده است. مدت هاي مديدي از داروهاي اعصاب و روان استفاده مي كرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روي آورد. پيشينه اخلاقي و اجتماعي او بسيار منفي و تاريك است. وي در تئاترهاي ضد اخلاقي و مستهجن نقش ايفا مي كرد. با كمك يكي از دوستانش به نام « رائول سيكساس‌»، مجموعه داستان هاي كمدي سكسي به نام «كرينگ-ها» را منتشر كرد. اين مجموعه آن قدر مستهجن بود كه حكومت وقت برزيل آن را به حال فرهنگ عمومي مردم مضر دانست . رائل و كوئليو را به خاطر انتشار آن ها زنداني كرد. كوئليو چندين بار تصميم به خودكشي گرفت.
نهايتا در يكي از مسافرت هاي خود به اروپا ، ادعا كرد كه در آلمان با هاتفي غيبي ، مردي فرا واقعي ، آشنا شده است. آن مرد چندين بار در مكان هاي مختلف بر او ظاهر گشته و از او خواسته است تا مجددا به آيين كاتوليك ايمان بياورد.
كوئليو تعاملات سياسي فراواني با سران كشورهاي دنيا به ويژه آمريكا و اروپا دارد. در ماه سپتامبر 1999 از كشور اسرائيل ديدن كرد. كتاب هاي او در اين كشور فروش فوق العاده اي داشت. مسؤولان رژيم صهيونيستي از مضامين آن ها حمايت كردند.
در سال 2000 در اجلاس سالانه جهاني سازي داوس (‌سويس ) سخنران مدعو بود. در اين اجلاس است كه شيمون پرز ( رئيس رژيم صهيونيستي ) از او قدرداني مي كند و مي گويد: معنويتي كه شما مبلغ آن هستيد، در خاورميانه براي ما بسيار مفيد است. بدين شيوه مي توانيم صلح و آرامش را در كشور خود حكمفرما كنيم.
8- دالائي لاما :
دالائي لاماي چهاردهم كه نام اصلي او « تنزين گياتسو» است، در سال 1935 ميلادي درشمال شرقي تبت و در خانواده اي كشاورز به دنيا آمد. بر اساس باورهاي سنتي تبتيان در دو سالگي ايشان را به عنوان تجسم دوباره دالائي لاماي سيزدهم ،« توبتن گياتسو»، كه در سال 1932 از دنيا رفته بود ، پنداشتند. بودائيان تبت دالائي لاما را تناسخ بوداي مهر مي دانند. آنان معتقدند كه بوداي مهر براي خدمت به مردم همواره در بدن كسي تناسخ مي كند.
او در سال 1959 دولت تبت را رسما تاسيس كرد و موافقت نامه هاي قبلي منطقه تبت با ارتش چين را ابطال كرد. در سال 1963 نخستين پارلمان تبتيان در تبعيد را شكل داد. او به كشورهاي بسياري مسافرت مي كند و روابط بين المللي فراواني دارد . مي كوشد تا دولت مستقلي در تبت تشكيل دهد كه از سوي مجامع بين المللي نيز به رسميت شناخته شود. غربيان نيز به دلائل مختلف حمايت هاي ويژه اي از او دارند. در سال 1989 جايزه صلح نوبل را به او دادند. از سال 1959 تا سال 1999 بيش از پنجاه دكتراي افتخاري از سوي دانشگاه هاي مختلف غرب دريافت كرده است.
9- فالون دافا :
فالون دافا يا فالون گونگ روشي است كه ادعاي تزكيه ذهن و بدن را دارد.
فالون دافا به معناي « تمرين چرخ قانون » است . اين روش در سال 1992 ميلادي به وسيله شخصي به نام« لي هنگجي» در چين مطرح شد.
فالون دافا مدعي است كه بر پايه سه اصل بنيادين به نام « حقيقت ، نيك خواهي و بردباري » بنا نهاده شده است . براي تزكيه ذهن و بدن پنچ نوع تمرين دارد. او مدعي است انسان ها در بدو خلقت همگي داراي آن سه اصل بنيادين هستند و فطرتي حقيقت جو ، نيك خواه و بردبار دارند. اما بعدا در اثر تعاملات اجتماعي و تغذيه و تربيت هاي خاصي فطرتشان آلوده مي شود. راه بازگشت به فطرت اوليه و سرشت نخستين ، انجام تمرين هاي فالون دافا است.
10- مديتيشن متعالي ( تي . ام ) :
روش معنوي مديتيشن يا تي . ام در سال 1957 در هندوستان توسط شخصي به نام « ماهاريشي ماهش يوگي » ، پايه گذاري شد. تاريخ زندگي ماهاريشي ماهش تاريخي پر از رمز و راز است.تاريخ دقيق تولد وي مشخص نيست . خود وي نيز به عمد تلاش داشت كه پيشينه زندگي خود را در هاله الي از ابهام قرار دهد. در سال 1940 تا سال 1953 تحت تعاليم برخي از مرتاضان و معنويان هندي قرار گرفت . از سال 1957 رسما به آموزش شيوه ابداعي خود پرداخت.
وي نام روش معنوي ابداعي خود را به دليل سادكي و سهولت آن مديتيشن متعالي نهاد. ماهاريشي در اوايل سال 2008 در خانه شخصي خود در يكي از روستاهاي هلند كه گفته مي شود داراي دويست اتاق است ، از دنيا رفت. وي نيز هدف زندگي را توسعه و گسترش شادي و نشاط مي دانست. يكي از بزرگ ترين نمايندگان معنويت هاي سكولار ( ضد ديني ) و مدرن در دنياي جديد ، ماهاريشي ماهش بود.راه و روش ماهاريشي كاملا متأثر از مدرنيته و سازگار با انديشه هاي سكولار و مادي گراي غرب است. وي كوشيده است قدرت هائي همچون « از نظر ها پنهان شدن » ، « پرواز در هوا » ، « تسلط بر نيروي جاذبه زمين » را به صورت علمي آموزش دهد.
براي نقد اين نوع از عرفان هاي كاذب كه به طور عموم داراي خصوصيت مخالفت با دين و چهره سكولاري هستند ،به كتاب هائي كه در نامه قبل خدمتتان معرفي شد ،مراجعه نمائيد. فقط به صورت اجمالي اين مطلب مد نظرتان باشد كه هر چند برخي از آموزه هاي خوب و انساني در برخي از اين مكاتب و عرفان ها وجود دارد لكن با توجه به هدف و راهي كه براي طي مسير تكاملي انسان ارائه مي دهند و نيز با توجه به نقص هائي كه در آموزه هاي خود دارند( كه به طور مثال برخي به جنبه هاي احساسي انسان توجه ويژه و خاص دارند ،در حالي كه جنبه عقلاني انسان را ناديده مي گيرند )‌ از دادن برنامه اي جامع و هم جانبه نگر و كامل عاجزند .
از رساندن شخص به تكامل انساني مورد نظر دين كه از جانب خدا براي هدايت بشر فرستاده شده است، ناتوان مي باشند. به خصوص كه برخي از اين فرقه ها در جهت مخالف با هدايت الهي گام برداشته و با توصيه ها و آموزه هاي به ظاهر مفيد هدف و مقصدي غلط و اشتباه به انسان نشان مي دهند، نيز به خاطر نقصي كه در آموزه هاي خود دارند ،باعث انحراف او از مسير تكاملي صحيح مي شوند ؛ در حقيقت به جاي دريا كه عبارت است از هدايت الهي ،با كاسه اي از آب ( آن هم با فرض سالم بودن آن ) به استقبال انسان مي آيند.
البته فرقه اي به نام شيطان پرستي در جهان و نيز در ايران رواج يافته كه به نوبه خود به ريز فرقه هاي بسياري تقسيم مي شود . به لحاظ اين كه اساس آن بر ضديت دين و معنويت است، نمي توان آن را حتي از جمله عرفان هاي كاذب برشمرد.
جهت آگاهي بيشتر به کتاب هاي زير رجوع شود.
1- در آمدي بر عرفان حقيقي و عرفان هاي كاذب ، احمد حسين شريفي ، نشر صهباي يقين
2- اكنكار ، سوداگري روحي ( ناگفته هاي اكنكار و پاتوئيچل ) ، دكتر ديويد سي لين ، ترجمه مهندس شهرام قلي زاده .نشر جامعه نگر .

پاسخ سؤال دوم:
نرم شدن دل نشانه قرب به خدا نيست. بلکه از لوازم تحقق اين امر است .از ديدگاه اسلام ارزش انسان به آن است به هدف خلقت كه قرب الهي است نائل گردد و اين كمال انسان است. استاد مطهري (ره) مي گويد: از نظر قرآن انسان موجودي است برگزيده از طرف خداوند، خليفه و جانشين او در زمين، نيمه ملكوتي و نيمه مادي، داراي فطرتي خود آشنا، آزاد، مستقل، امانتدارِ خدا و مسئول خويشتن و جهان، مسلط بر طبيعت و زمين و آسمان، وجودش از ضعف و ناتواني آغاز مي شود و به سوي قوّت و كمال سير مي­كند و بالا مي رود اما جز در بارگاه الهي و جز با ياد او آرام نمي گيرد. ظرفيت علمي و عملي اش نامحدود است. (2)
سعادت تنها در پيوند با خدا حاصل مي شود كه در قرآن از آن به عبادت تعبير شده است:
"و ما خلقتُ الجن و الانس الا ليعبدون؛ جن و انس را نيافريدم جز آن كه مرا بپرستند". (3) براي رسيدن به كمال نهايي كه نزديكي با خدا است، ابزارهايي لازم است كه عبارتند از:
1- معرفت خدا:
كليد نيل به هدف نهايي معرفة الله است. بدون شناخت خداوند تقرب به او امكان پذير نيست. از اين رو امام علي(ع) مي فرمايد: " اوّل الدّين معرفته؛ معرفت خدا سرآغاز دين است". (4)
2- تقوا:
براي دستيابي به مقام شكر و نيل به اجر عظيم و احاطه بر مسائل با روشن بيني خاص و كسب موفقيت، قرآن مجيد تقوا را مطرح كرده كه همه اين موضوعات در قرب به پروردگار مؤثر است.
3- عبادت:
در حديث قدسي آمده است:
" هيچ بنده اي به عبادتي بهتر از واجبات به من نزديك نشده است. او به وسيله نوافل به من تقرب مي­جويد تا جايي كه او را دوست بدارم، آن گاه گوش شنوا و ديده بينا و دست تواناي او خواهم بود. اگر مرا بخواند، پاسخش مي­دهم و چنانچه چيزي از من بخواهد، ارزاني اش مي دارم". (5)
4- ترك گناه:
بزرگ ترين مانع رسيدن به كمالات، گناه و هواي نفس است، به طوري كه امام صادق(ع) مي فرمايد: "بين بنده و خدا هيچ پرده اي تاريك تر و ترسناك تر از نفس و هوي نيست. براي از بين بردن اين دو وسيله اي مانند احتياج به
خدا و خشوع براي خدا و گرسنگي در روز و بيداري در شب نيست". (6)
حذر از پيروي نفس كه در راه خدا مردم افكن تر از اين غول بياباني نيست .
امام صادق(ع) مي فرمايد: "از هواي نفس بپرهيزيد، همان طوري كه از دشمنان تان مي­پرهيزيد. هيچ چيز دشمن­تر براي مردان از پيروي هواهايشان و نتيجه زبان­هاي شان نيست". (7)
بر اين اساس، دست يابي به كمال، رياضت و مجاهده با نفس مي­خواهد. بزرگان دين براي سير و سلوك مواردي را پيشنهاد كرد­اند كه مهم­ترين آن­ها عبارتند از: خودشناسي، آگاهي، تذكر، تفكر، تولي و تبري، علم به احكام، انتخاب رفيق صالح، پرهيز از گناه، توبه، انجام واجبات، انجام مستحبات و ترك مكروهات، محاسبه و مراقبه، اخلاص، مجاهدت با نفس، نظم، غنيمت شمردن فرصت ها، خدمت به بندگان خدا، توكّل بر خدا، خوشرفتاري با مردم، زهد و قناعت. (8)
در اسلام به پاره اي از عبادات و مستحبات بيش تر تأكيد شده مانند قرائت قرآن، تهجد و شب زنده داري، انجام نوافل روزانه، راز و نياز در دل شب، التزام به اوّل وقت در خواندن نمازهاي واجب، همواره با وضو بودن، رعايت آداب و سنت ها در عبادات، تعقيبات نماز، شركت در نماز جمعه و جماعات، طولاني كردن قنوت و سجده هاي نماز، سه روز روزه در هر ماه، زيارت اوليا، توسل به امامان، صله رحم، ذكر خدا و صلوات بر محمد و آل محمد. در احاديث آمده است:
خواندن چهار آيه از آخر سوره حشر كه از آيه "لو انزلنا هذا القرآن" شروع شده و تا آخر سوره به پايان مي رسد، هر روز صبح بسيار خوب است. بهتر است در سجده شكر خوانده شود. تداوم اين عمل بسيار مجرب و مفيد است. صد بار لا اله الا الله و هفتاد بار استغفار پس از نماز صبح بسيار مجرّب است. (9)
براي شروع در مراتب بالاتر كمال، ابتدا سعي نماييد در مراتب اوليه، راسخ­تر شده و ثبات قدم بيابيد. سپس برنامه معنوي زندگي خود را به تدريج آغاز كنيد، ابتدا با برنامه هاي سبك تر و پائين تر و بعد از آن كه راسخ شديد و ثبات قدم يافتيد، به مراتب بالاتر بپردازيد. سعي نماييد خود را خسته نکنيد.
در روايات نيز آمده گاهي قلب انسان رو مي­كند و گاهي پشت. اگر قلب رو كرد و آماده است، خود را در راه نوافل قرار داده، اگر پشت كرده و آماده نيست، به واجبات اكتفا كنيد. (10)

پي نوشتها :
1. طه (20) آيه 120.
2. مجموعه آثار، ج2، ص 272.
3. ذاريات (51) آيه 56.
4. نهج البلاغه، خطبه 1.
5. اصول كافي، ج 4، ص 53.
6. سفينه البحار، ج 2، ص 603.
7. اصول كافي، ج 4، ص 30.
8. مهدوي كني، اخلاق عملي، ص 44.
9. همان، ص 341.
10. ميزان الحكمه، ماده قلب، شماره 16960.

با عرض سلام وخسته نباشيد ايام ماه مبارک رمضان را به شما تبريک عرض ميکنم و از شما بزرگواران التماس دعا دارم بنا به حکمت 440نهج البلاغه حضرت علي فرموده که(خواب ديدن ها چه بسا تصميم هاي روز را نقش بر آب کرده است) که سعدي اين مطلب را اينگونه بيان کرده (خواب نوشين بامداد رحيل /باز دارد پياده را ز سبيل) مفهوم عبارات فوق چيست؟ بااين مطالب فوق پس خوابها يا همان روياي صادقه که انسان ميبيندچه مي شود؟ سوال ديگري که از شما بزرگواران داشتم اين بود که براي روياي صادقه که از آينه خبر ميدهد آيا زمان و شرايط خواستي دارد؟ واگر هر وقت خواب آينده را ببينيم به منزله اين است که اين خواب روياي صادقه است؟ با تشکر فراوان ازشما عزيزان و بزرگواراني که شبه ها و سوالات مردم را پاسخ ميدهيد

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خواب و استراحت بخصوص در شب، لازم و براي شادابي و نشاط جسم کاملا ضروري است و خداوند شب را براي خواب و استراحت و لذت همبستري با همسر قرار داده است:
وَ جَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً(1)
و خواب شما را مايه آرامشتان قرار داديم.
جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتا(2)
شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مايه استراحت.
فَخَلَقَ لَهُمُ اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ مِنْ حَرَكَاتِ التَّعَبِ وَ نَهَضَاتِ النَّصَبِ، وَ جَعَلَهُ لِبَاساً لِيَلْبَسُوا مِنْ رَاحَتِهِ وَ مَنَامِهِ، فَيَكُونَ ذَلِكَ لَهُمْ جَمَاماً وَ قُوَّةً، وَ لِيَنَالُوا بِهِ لَذَّةً وَ شَهْوَة(3)
شب را براي بندگان آفريد تا در آن از حرکت رنج آور و فعاليت هاي خسته کننده بيارمند و آن را لباس قرار داد تا مردم در آن آرام گيرند و خواب راحت کنند و اين سبب آسايش و توانايي ايشان باشد و به لذت و خوشي برسند.
در دين اسلام در همه چيز ميانه روي توصيه شده از جمله در خوابيدن به اندازه متعادل و لازم بايد خوابيد. نه کم خوابي خوب است زيرا بي حوصلگي و فرسودگي مي آورد نه تنبلي و خواب زياد. معمولا دستور العمل پزشکان اين است که بين 6 تا 8 ساعت خواب در شبانه روز خوب و لازم است.
خواب در هيچ وقت شيطاني نيست ولي در آداب خواب سفارش شده با شکم پر نخوابند و بر شانه راست و رو به قبله بخوابند و بقيه آداب خواب را مي توانيد در "حليه المتقين"، باب هشتم و "سنن النبي با ترجمه فارسي"،ص140 تا 145و بحار الانوار،ج73،ص140 -220 ملاحظه کنيد.
در مورد خواب قيلوله در روايت آمده:"القيلوله تورث الغني " که در اينجا خواب قيلوله به خواب و استراحت کوتاه قبل از ظهر تفسير شده و در روايت ديگر آمده "القيلوله تورث الفقر" که در اينجا به خواب و استراحت بين الطلوعين تفسير شده و در روايتي هم آمده " القيلوله تورث السقم" که به خواب آخر شب تفسير شده است و ظاهر "قيلوله به معناي خواب و استراحت کوتاه باشد که در هر وقت مي تواند واقع شود.(4)
پي نوشت:
1. نباء(78)آيه9.
2. فرقان(25)آيه47.
3. صحيفه سجاديه، دعاي ششم.
4.مجمع البحرين ، طريحي، ج3،ص556.

آيا درباره مثلا آقاياني كه الان سران فتنه خوانده مي شوند، مي توان توهين روا داشت. پا را فراتر بگذارم آيا مثلا به خلفاي اهل سنت، به خارج نشين ضد انقلاب، به شاه ملعون مي توان توهين كرد. خيلي عذرخواهي مي كنم مثلا مي توان گفت: اون شاه الاغ و ...؟ حرف هايي از جنس زير آيا مصداق توهين دارد: مصاحبه بی سواد جامع التجاوز با الاغ نیوز *سران فتنه از ابن ملجم فقط خریتش را به ارث برده *فلاني سگ كي باشه. *حق با حاج منصور نیست؛ شما از عمرسعد بدترید.(شهردار فلان شهر) *حاج منصور عزیز که قربانش بروم و فدای یک “یا حسین” اش بشوم، این شبها ورد زبانش به شوخی و جدی شده “کره خر”. آن وبلاگ نویس ۱۵۰ تومانی که حتی به ماه هم دروغ می بندد اما کره خر نیست؛ چون هیچ کره خری دروغ نمی گوید! به صرف عرعر کردن آدمی، نمی توان شان کره خر را پایین آورد. , ... بعد از اين همه صحبت، فردي استناد به قرآن و به گمانم سوره جمعه و انعام كرده است: "خداوند چون که شخصیت واقعی و حقیقت وجودی آن گروه خاص را معرفی می کند و آن ها شخصیت وجودی والایی ندارند تا این گونه سخن، توهین به آن ها باشد." فرض مي گيريم كه من نوعي اصلا مخالف ولايت فقيه هستم و ضد انقلاب آيا مستحق توهين هاي بالا خواهم بود. آيا اگر خدا گروهي را حمار خطاب مي كند ما هم به پيروي از اين آيه اين اجازه را خواهيم داشت؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وظيفه مسلمانان آن است که در گفتگوها و برخوردهاي اجتماعي اخلاق اسلامي را رعايت و در برابر دشمنان مشترک متحد باشند. اما آنچه را که شما درباره آقاي حاج منصور گفته ايد اطلاعي نداريم، ا ز اين رو در اين باره نمي توانيم اظهار نظر نماييم. افزون بر آن وظيفه ما اظهار نظر درباره گفتار و رفتار افراد نمي باشد. صرف اين که کسي ولايت فقيه را قبول ندارد. و يا از نظام اسلامي انتقادمي نمايد توهين به آن جايز نيست. اسلام- حتي -اجازه نداده است به غير مسلمانان توهين و فحش داده شود. در آيه 108 سوره انعام مي خوانيم: شما مومنان آناني که غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيد، مبادا‌ آنان از روي دشمني و ناداني خدا را دشنام دهد» بدينسان رفتار ما بايد نسبت به مخالفان ولايت فقيه مبتني بر اخلاق اسلامي و دور از هر گونه توهين و اهانت باشد. البته در اين ميان از مخالفان ولايت فقيه نيز انتظار مي رود که با مخالفت هاي غير اصولي زمينه توهين و اهانت را فراهم نکنند.
اساسا توهين و فحاشي و لعن و نفرين بر کسي جائز نيست مگر دليل شرعي بر برائت و بيزاري جستن از آن ها داشته باشيم.
در قرآن ظالمان(1)، پيمان‌شكنان‌(2)، كافران(3)، اذيت كنندگان خدا و رسول(4) و تهمت زنندگان به زنان پاكدامن(5)، منافقان(6)، مشركان و فرعونيان(7) لعن شده‌اند.
در روايات نيز بعضي افراد و گرو ه ها مثل ربا خواران ، گواهي دهندگان و شاهدين ربا، مورد لعن قرار گرفته‌اند(8)‍. اين گروه با كردار ناپسند خود، جامعه و نظام اسلامي را چه از نظر اخلاقي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي به خطر انداخته‌اند كه نشان مي‌دهد نفرين به امور مهم كلان و افراد خاص( كه مرتكب خطاهاي فاحش شده‌اند) تعلق مي‌گيرد، نه به امور غير مهم و جزئي.

پي‌نوشت‌ها:
1. هود (11) آيه 18.
2. مائده (5) آيه 13.
3. احزاب (33) آيه 64.
4. همان آيه 57.
5. نور (24) آيه 23.
6. توبه (9) آيه 68.
7. فتح (48) آيه 6.
8. ميزان الحكمه، ج 8، ص 508.

salam man ye shiye afghani hastam ke dar beljik zendagi mikonam . inja bazi az mosalmona hastan ke ro khiabona dast be gedaye mizanan man az in kar kheili narahat misham va hich komaki beheshon nemikonam chon inja harki ye hoghoghe az dolat migire be nazare man kare khobi nemikonan .badesh be yade hafre hazrate ali mioftam ke gofte (az bakhsheshe andak sharm madar ' ke na omidi andaktar az an ast ) agr loft koned be man begid man bayad chi kar konam mamnun misham . khoda yaro madadgareton

پرسش: geda
شرح : شيعه افغاني هستم که در بلژيك زندگي مي کنم . اين جا بعضي از مسلمانان هستن که در خيابان دست به گداي مي زنند. من از اين کار خيلي نارحت مي شوم و هيچ کمکي بهشون نمي کنم چون اين جا هرکي يه حقوقي از دولت مي گيره به نظر من کار خوبي نمي کنن .
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اگر تشخيص شما اين است که با وجود دريافت حقوق از دولت زندگي شان تأمين نمي شود، صدقات ،تبرعات و انفاقات خود رامي توانيد به آن ها بدهيد . اگر نياز ندارند. بلکه تکدي گري را نوعي شغل براي خود قرار داده اند، نسبت به آن ها انفاق نکنيد . به ويژه اگر احتمال داده شود که تکدي گري يک مأموريت سياسي از طرف بنگاه هاي ضد اسلامي و يا دستگاه هاي جاسوسي جهت تحقير و تضعيف چهره اسلام و مسلمانان باشد . يعني آن بنگاه ها يا دستگاه ها جهت مخدوش و ضعيف نمايش دادن مسلمانان عده اي را اجير کرده باشند که در انظار عمومي به تکدي گري بپردازند . تا به اين وسيله جلوي نفوذ جذابيت اسلام را در ميان مردم آن سرزمين بگيرند، که در اين صورت کمک کردن به آن ها حرام است .

با عرض سلام و خدا قوت بنده به شدت عادت به تماشای عکسها و فیلمهای زنان جذاب دارم(البته غیر مستحجن) و عدم انجام این کار خیلی از لحاظ عصبی ناراحتم میکند،متاسفانه اغلب این فعل با عمل استمنا همراه است.من چکار کنم تا هم گناه نکنم و هم ار لحاظ عصبی بهم نریزم.لطفا کاربردب راهنمایی کنید.التماس دعا از شما عزیزان

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
نگاه کردن به عکس ها و فيلم هاي مستهجن حرام است هم چنين استمناء نيز حرام و ازگناهان کبيره مي باشد وکسي که مرتکب عمل استمناء گردد مستحق عذاب جهنم مي باشد،.
امام صادق(ع) فرمود: "خداوند با نظر رحمت به استمنا کننده نمي‌نگرد (1)
استمناء ضرر و پيامدهاي منفي روحي و اجتماعي زيادي دارد از جمله:
الف) پيامدهاي جسماني: ضعف چشم و بينايي، تحليل رفتن قواي جسماني، ناتواني در توليد مثل، پيري زودرس، ضعف مفاصل، لرزش دست، زشتي چهره و از بين رفتن طراوت صورت.
ب) پيامدهاي روحي و رواني: ضعف حافظه و حواس‏پرتي، اضطراب، منزوي شدن و گوشه‏گيري، افسردگي، بي‏نشاطي و لذت نبردن از زندگي، پرخاشگري و بداخلاقي و تندخويي، كسالت دائمي، ضعف اعصاب و در نهايت ضعف اراده.
ج) عوارض اجتماعي: ناسازگاري خانوادگي، بي‏ميل شدن به همسر و ازدواج، ناتواني در ارتباط با جنس مخالف و همسر، بي‏غيرت شدن نسبت به حفظ ناموس، احساس طرد شدن، از بين رفتن عزت، پاكي، شرافت و جايگاه اجتماعي، دير ازدواج كردن و لذت نبردن از زندگي مشترك و عدم اقناع همسر بعد از ازدواج(2)
بنابر اين براي اينکه بتوانيد از استمناء خود داري کنيد به موارد زير به صورت جدي عمل کنيد:
1.از ديدن هر نوع فيلم وعکس مستهجن خود داري کنيد و ديدن اين نوع فيلم هم روح شما را گرفتار مي کند و هم جسم شما را به نابودي مي کشاند و شرعا هم حرام و مستحق عذاب الهي مي باشد.
2- از تنها ماندن خودداري کنيد و هميشه سعي کنيد درجمع باشيد.
3- از دست ورزي با بدن خود دوري کنيد.
4- ارتباط غير ضروري با نامحرم برقرار نکنيد.
5- از خوردن غذاهايي که تقويت کننده امور جنسي مي باشد خودداري کنيد.
6- سعي کنيد زمينه ازدواج خود را فراهم کنيد.
7- اراده و ايمان خود را تقويت کند و هميشه به ياد مرگ و عالم قيامت باشيد.
لطفا هرگاه سوال شرعي مي پرسيد ،نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم .
پي نوشت:
1. وسايل الشيعه، ج 14، ص 268.
2. آيت الله دستغيب، گناهان کبيره، ج2، بحث استمناء ص 332.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام علیکم لطفا بصورت موردی به سوالاتم پاسخ دهید. در قرآن آمده که اگر کسی حرفی بزنه و به آن عمل نکنه مورد غضب خدا قرار می گیرد(صف-2و3) آیا وقتی ما چیزی را عمل نمی کنیم و یا گناهی را مرتکب می شویم و یا در حفظ خود در آن گناه بسیار عاجز هستیم ویا در انجام واجباب بسیار سست و یا اصلا بعضی ها را انجام نمی دهیم آیا باز باید امر به معروف و یا نهی از منکر کنیم؟ در ضمن وقتی کسی را نصحیت می کنیم و یا نهی از منکر و یا ام به معروف می کنیم دیگران در مورد ما فکر میکنن بسیار مومن هستیم و اگر کوچک ترین خطا را مرتکب شویم به نام دین می زنن.آیا با توجه به اینکه من می دانم اینمانم آنچنان قوی نیست که بتوانم خودم را حفظ کنم وباتوجه به موردی که گفتم آیا باز امر به معروف و نهی از منکر واجب است؟ من بعد و یا در حین امر به معروف و نهی از منکر دچار ریا و یا احساس ریا می شوم ویا از خود غافل می شوم و بیشتر به دنبال هدایت دیگران می روم.گاهی اوقات هم عمل به واجبات برایم بی اهمیت و یا کم همیت می شود. 1.آیا با این حالات باز هم امر به معروف و یا نهی از منکر واجب است؟ 2.آیا وقتی صحبتهای نادرستی به خدا و یا پیغمبر و ائمه نسبت داده میشود ویا چیزی از تاریخ گذشته آنها و یا شبهات مطرح شده را نادرست به مردم و دیگران ویا خودم میگویند و یا احکام را نادرست و غلط بگویند و کسی یا کسانی را گمراه کنند وظیفه من چیست آیا باید با توجه به شرایط بالا و یا در حالت عادی در بحث دخالت کنم و یا می توانم سکوت کنم با توجه به حالات که گفتم چطور؟ 3.با توجه به حالت ایجاد شده در بالا آیا حتما باید از من سوال شود تا جواب دهم؟ لطفا طبق نظر آیت الله سیستاتی جواب بدین.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
امر به معروف و نهي از منکر، وظيفة همگاني است . انجام آن مشروط به رعايت حلال و حرام از سوي امر کننده به معروف و نهي کننده از منکر نيست، يعني حتي کسي که مرتکب گناهي شد، وظيفه دارد مانند ديگران به اين امر مبادرت ورزد.
در عين حال که وظيفه دارد خود را اصلاح کند. پس هر مسلماني دو وظيفه مستقل دارد:
1ـ اصلاح خود؛
2ـ اصلاح جامعه.
اين دو منافاتي با يکديگر ندارد. البته کسي که گناهکار است، تأثيرگذاري او نسبت به ديگران کم‌تر است،‌ولي عذري براي ترک وظيفه اجتماعي او، محسوب نمي‌شود، همان گونه که انجام گناه باعث نمي‌شود مثلاً نماز واجب را ترک کند.
آن چه در سوره صف آمده بيانگر اين حقيقت است که اگر کسي دانسته و عامدا با فرمان خدا مخالفت کند ، با کسي که ندانسته گناه مي کنند، يکسان نيست . يعني در واقع آيه يک هشدار و اخطاري است به علما و دانايان ، که اگر همان مطالب حقي را که براي مردم بيان مي کنند، خودشان به آن عمل نکنند، از اين بابت مورد خشم خدا قرار مي گيرند. چون هم گناه خود را به دوش مي کشند و هم گناه ديگراني را که با ديدن اعمال خلاف گفته هاي شان منحرف مي شوند .
اما اگر امر به معروف ونهي از منکر را ترک کنند، به بهانه اين که چون خود به آن عمل نمي کنند ، گناه و عذاب شان مضاعف مي شود و باز مورد غضب خدا قرار مي گيرند . چون هم يکي از واجباتي را که از ضروريات دين است ، يعني امر به معروف را ترک کرده اند ، نيز برخلاف فرمان خدا و دانسته هاي خود عمل کرده اند . از طرف سوم گروهي با ديدن آن فرد دانا به انحراف کشيده مي شوند .
به بيان ديگر« آيه در مقام مذمت تناقض در ظاهر و باطن و ميان گفتار و نيّات قلبى است . هر سخنى را انسان بگويد و به هنگام عمل در پاى آن نايستد، يا اراده و تصميمش بر ضدّ آن باشد، نشانه دوگانگىِ ميان ظاهر و باطن است؛ هر چند قصد رياكارى هم نداشته باشد. قرآن مجيد مى‏فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذيِنَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَاتَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَاتَفْعَلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چرا سخنى مى‏گوييد كه عمل نمى‏كنيد؛ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمى‏كنيد.»
ما همه شبانه روز، در نمازهاى خود مى‏گوييم: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» در حالى كه بسيار مى‏شود كه قلب ما چيز ديگرى مى‏گويد؛ نه معبود ما منحصراً خدا است و نه تنها از او يارى مى‏جوييم. نيز در تشهّد مى‏خوانيم: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» در حالى كه در دل، شريكان و همتايان زيادى براى او قرار مى‏دهيم، كه واضح‏ترين آن ها شيطانِ هواىِ نفس است. اين مسأله بازتاب گسترده‏اى بر تمام زندگى بشر دارد.(1)
آ يا مي شود گفت : پس ما تشهد يا اصلا نماز نخوانيم ؟ !
پي نوشت :
1. پيام امام اميرالمؤمنين عليه‏السلام، ج‏3، ص 262.

با سلام چند وقتی بود که با خودم در رابطه با موضوعی نمیتونستم کنار بیام و کاری کردم که الان فکر میکنم گناه بزرگی انجام دادم . از سن 12 سالگی با دختری که همسایمون بود از روی همسایگی یاهم بازی بودن اشنا شدم بعد از چند سالی که گذشت متوجه علاقه مندی ایشون به خودم شدم در صورتی که من اصلا به او علاقه نداشتم ولی ناخواسته تا چند ماه قبل با هم صحبت میکردیم و بیرون میرفتیم و من هیچ موقع نتونستم حرف دلمو که احساسی بهش ندارمو مردونه بزنم تا اینکه با دروغ گفتم اهل خونواده از رابطمون خبر دارنو من بلا خره تونستم این رابطرو تموم کنم.البته تمام رابطمونم در حد صحبت کردن بوده و بی اجازه با هم بیرون رفتن نه چیزه دیگه حالا از شما خواهش میکنم به من بگید که من از نظر دینی گناه خاصی انجام دادم و اگه اره لطفا راه جبرانشو بهم نشون بدید با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آن چه انجام گرفته ،گناه بوده اما چون خدا دوستت داشت ،زود زمينه توبه کردن و توفيق بازگشت به سرشت و فطرت پاک انساني و ديني را به شما عنايت کرد . اين فرصت طلايي (علاقه مندي خدا به شما ) را غنيمت شمار و از آن به شدت مراقبت کن .جهت آگاهي از کار کرد گذشته و آينده ات به چند حديث توجه کنيد .
امام باقر عليه السلام به نقل از جدش رسول الله مي فرمايد : هر کس نگاه به نامحرم کند ، خداوند چشمانش را از آتش جهنم پر خواهد کرد( عذاب خواهد کرد) مگر اين که توبه کند .
هر کس با نامحرمي دست بدهد و مصافحه بکند ، دچار غضب الهي شود ؛
هر کس با زن نامحرمي همراه شود ( در جاي خلوتي با هم باشند ، با هم قدم بزنند و .. ) خداوند آنان را در زنجيرهاي آتشين کرده و به جهنم خواهد انداخت.(1) .
پس تا زماني که عقد شرعي خوانده نشود ، به همديگر نامحرميد .دست دادن و حتي نگاه از روي شهوت به يکديگر حرام است . هم چنين رد وبدل شدن حرف هاي محرک شهوت نيز گناه و حرام است .
با توبه مي‏توان از عذاب رهايي يافت. اگر كسي مرتكب گناهي شود، ولي پشيمان شده و به درگاه خداوند توبه نمايد ،خداوند توبه او را مي پذيرد.توبه راستين از گناهان آن است كه قصد بازگشت به آن گناه را نداشته باشد.
آيا مي دانيد براي پسر يا دختري که زمينه لذت‌جويي حرام و شهوت‌راني غير شرعي فراهم باشد، ولي به خاطر خدا آن را ترک کند ،چه ثواب و پاداشي است ؟ آيا ارزش کاري که انجام داده اي (ترک رابطه با نامحرم به خاطر خدا ) را مي دانيد ؟ چنين کاري علاوه بر آن که سبب افزايش عزّت، شخصيت و کرامت انساني شما در دنيا مي‌گردد، خداوند محبت و علاقه مندي به شما را در دل مؤمنان قرار مي‌دهد . در نتيجه مردم شما را دوست خواهند داشت، در ذيل به برخي روايات در اين خصوص اشاره مي‌شود.
ا ـ جايگاه و ارزش ترک شهوت براي خدا:
1ـ پيامبر اکرم(ص) فرمود: «خوشا به حال کسي که شهوت و لذت‌جويي‌هاي حرام دنيا را به خاطر پاداش آخرت ترک کند».(2)
2ـ علي(ع) فرمود: «ارزشمندترين عبادت و زيباترين و نيکوترين عادت‌ها و خلق و خوي‌ها ترک شهوت است».(3)
3ـ حضرت عيسى(ع) فرمود: « خوشا به حال کسي که زمينه لذت‌جويي و شهوت‌راني حرام براي او فراهم باشد ، ولي به خاطر خدا آن را ترک مي‌کند. (4)
4ـ علي(ع) فرمود: «بهترين مردم کسي است که وجود خويش را ازاجابت خواهش‌هاي نفساني و لذت‌جويي حرام باز دارد(5.)
ب ـ ثواب کسي که لذت‌جويي و شهوت خود را به خاطر خدا ترک کند.
1ـ حضرت علي عليه السلام فرمود: «کساني که نفس خويش را از آلودگي‌هاي شهوت پاک نگه مي‌دارند، ثواب کارهاي خير و نيک آنان چند برابر است.(6)
2- باز فرمود: «بازداشتن و مهار کردن شهوت و خشم، جهاد انسان‌هاي بزرگوار و با فضيلت است.(7)
کنايه از اين که کنترل هواي نفس ثواب جهاد در راه خدا را دارد.
3ـ باز مي‌فرمايد: «اگر مي‌خواهيد به درجات عالي بهشت و معنويت نايل گرديد، نفس خود را از پليدي‌هاي شهوت‌راني حرام پاک سازيد.(8)
4ـ امام سجاد(ع) فرمود: «کسي که مشتاق بهشت است ،براي انجام کارهاي خوب شتاب گيرد و از شهوت‌گرايي حرام کناره‌گيري کند.(9)
5ـ پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايد: «هر انساني که دچار شهوت گردد، و زمينة گناه و لذت‌جويي از جنس مخالف براي او فراهم باشد، ولي آن را رد نمايد، خداوند گناهان او را مي‌آمرزد.(10)
6ـ باز فرمود: «در روزي که براي انسان‌ها هيچ پناه و پناهگاهي جز خدا وجود ندارد و هيچ سايه‌اي جز ساية رحمت خداوند نيست که انسان را نجات دهد ،خداوند هفت گروه را در پناه خويش قرار مي‌دهد. از سايه رحمت و فضل خود بهره‌مندشان مي‌سازد. يکي از آنان مردي است که زن زيبا او را جهت لذت‌جويي و کامروايي به سوي خود فرا خواند (و يا به عکس زني است که مردي او را به لذت جويي نا مشروع مي خواند ) و او به خاطر ترس از عذاب الهي او را رد نمايد.(11)

پي‌نوشت‌ها:
1. وسائل‏الشيعه، ج20، ص196.
2. تحف العقول، ص 54 ؛ بحار الانوار، ج 67، ص 74.
3. غرر الحکم، ج 1، ص 351.
4. امالي، شيخ مفيد، ص 308.
5. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 314.
6. غرر الحکم، ج 2، ص 472.
7. همان، ج 1، ص 421.
8. همان، ج 2 ص 472.
9. بحار الانوار، ج 75، ص 140.
10. محجه البيضاء، ج 5، ص 169.
11. همان، ص 186.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها