مشاوره

من پسری 16 ساله هستم. مدتی است با یکی از هم کلاسی هایم دوست شده ام.تا به حال این چنین دوستی نداشته ام. رفتار های هر دوی ما با بقیه بچه های مدرسه متفاوت است و هر دو خیلی آرام هستیم. و به خاطر همین می توان گفت تمام سال در مدرسه با هم بوده ایم (مثل دو برادر، حتی بقیه بچه ها و مدیر و معاون هم متوجه شده اند) و همدیگر را دوست داریم. از نظر بقیه بچه ها رفتار هایمان کمی غیر عادی است ولی همانطور که گفتم به خاطر همان تشابه رفتارهایمان است. علاقه ها و حتی سلیقه هایمان هم مثل هم است و با پسر های دیگر متفاوت است. ما دوست داریم در آینده با هم زندگی کنیم و از هم به خاطر مسائلی مانند ازدواج جدا نشویم. می خواهیم با هم در یک خانه زندگی کنیم و به همدیگر در زندگی کمک کنیم. حال می خواستم بدانم آیا این کار خلاف اسلام است؟ و حکم همجنس گرایی را دارد؟ و آیا اصلا درست است این موضوع را به پدر و مادرمان بگوییم؟(البته فکر کنم آن ها هم به خاطر رفتارهایمان این موضوع را بهتر می دانند.) این را باید بگویم که مثلا خودم وقتی از او جدایم احساس دلتنگی و افسردگی می کنم چون رابطه ی من با او از رابطه برادری هم بیشتر شده است. وقتی از او راجع به این موضوع پرسیدم گفت شاید درآینده ازدواج کند به خاطر برخی مسائل که چون هر دوی ما پسر هستیم نمی توانیم داشته باشیم. می خواهم بدانم اگر در آینده با هم زندگی کنیم آیا می توانیم کمی از رفتار هایی که مردم عادی نمی توانند با هم داشته باشند( مثل بغل کردن - بوسیدن و ...) را داشته باشیم یا خیر؟ اصلا آیا تغییر جنسیت یکی از ما کارساز خواهد بود؟ اگر نیست آیا می توانیم بدون آن در آینده با هم در یک خانه زندگی کنیم؟(البته هر دو معتقد به دین اسلام هستیم و این رابطه به خاطر عشقی درونی است که نسبت به هم داریم و خواهیم داشت نه بخاطر هوای نفس ) حتی من هم اکنون سعی می کنم خود را وابسته به جنس مخالف نکنم چون نمی خواهم این رابطه و پیوند قلبی که از هر ازدواج قانونی محکمتر است را از بین ببرم. باتشکر

با سلام و تشکر از اعتماد شما با اين مرکز.
وضعيت شما از نظر روان شناسي، وضعيت غير نرمال و غير طبيعي است كه از نظر ديني نيز مردود است. ريشه ها و عوامل آن مي تواند جنسيتي و غير جنسيتي باشد كه بايد با مراجعه به متخصصين سكس تراپي مورد بررسي قرا گيرد، اما عوامل آن هر چه باشد، غير طبيعي بوده و نياز به درمان دارد.
تصور شما از اين ارتباط نادرست است كه به عبارات مختلف سعي در تطهير و حتي تقديس چنين رابطه اي داريد، به گونه اي كه حتي ازدواج را ( به عنوان امري مقدس و مورد تأكيد دين) به عنوان مانع براي اين ارتباط ، مردود مي دانيد.
ممكن است همان انگيزه هاي دروني و جنسيتي، در ايجاد چنين فكري نقش داشته باشد . شايد ممكن است اين فكر در انتخاب تأثير گذاشته باشد، اما در هر دو فرض، فكر اشتباه و نتيجه اي نادرست عايدتان شده است.
وقتي اين روابط عاطفي به صورت افراطي و فزاينده درمي‌آيند ،کم کم رنگ و بوي اختلال پيدا مي‌کنند. اگر چنين رابطه اي ميان غير همجنس نيز بود، باز از اختلال هاي رواني حكايت داشت، در حالي كه رابطه با دختر براي يك پسر زمينه طبيعي دارد تا چه رسد به رابطه اين گونه با يك همجنس كه به هيچ روي نمي توان آن را صحيح دانست.
آنچه از رفتارهاي غيرمتداول نوشته ايد رفتارهايي منحرفانه است و از لحاظ شرعي نيز مشکل دار است. خواسته هاي شما نيز غير معمول بوده و حتماً توسط يک روانپزشک بررسي و معاينه شويد. اين مسأله در مورد دوست تان نيز بايد به طور جداگانه مورد بررسي قرار گيرد. همچنين روانپزشک بايد در مورد تغيير جنسيت و اين ميل در شما نظر بدهد. گاهي اختلالات جنسي مي تواند منجر به اين وضع شود.
مکانيزم عشق( حتي به غير همجنس) به علت گوناگوني آن تا حدي پيچيده و ناشناخته است، ولي رگه‌هاي سه اختلال اضطراب ، وسواس فکري و افسردگي را تا حدودي در آن مي‌توان رديابي کرد، هرچند هورمون‌هاي جنسي و تحولات دوران بلوغ نقش بسزايي در آن دارند. در هر صورت به چند نکته ذيل توجه فرماييد:
1ـ هر چيزي که اضطراب احتمالي شما را پايين بياورد( از جمله ورزش منظم و تفريحات سالم) بسيار مفيد مي‌باشد؛ زيرا در افراد مضطرب شاهديم که براي کاهش اضطراب خود به چيزي پناه مي‌برند و از آن کسب آرامش مي‌کنند . در برخي موارد نسبت به آن شيء يا فرد شرطي مي‌شوند.
2ـ عشق در برخي موارد رفتار وسواسي محسوب مي‌شود، پس با از کار انداختن چرخه رفتار وسواسي کم کم و به تدريج اين روند معيوب را از فرايند زندگي‌تان حذف کنيد و ببينيد که هيچ اتفاق خاصي نمي افتد . بدين منظور اگر مثل يک فرد وسواسي عادت داريد که هر روز او را ببينيد، فاصله بين وهله‌هاي ديدارتان از هر روز به يک روز در ميان و به همين ترتيب فاصله وهله‌ها را افزايش دهيد.
پس از موفقيت در اين مرحله و به صفر رساندن ديدار (که البته بسيار سخت است) به آرامش دست خواهيد يافت. پس هرچه که تداعي گر ايشان براي شما باشد، روز به روز بر کاهش عملکرد شما خواهد افزود. شک نکنيد که ترک تدريجي ديدار و به صفر رساندن آن کليد اين معضل بزرگ است.
3ـ سعي کنيد معناي جديدي براي زندگي خود بيابيد. اين فرد را تنها معنى زندگي خود ندانيد . اين وابستگي افسرده‌وار چيزي جز عميق‌تر کردن رگه‌هاي افسردگي در شما ثمره ديگري نخواهد داشت؛ پس با مطالعه و رفاقت با افراد مستقل و غير وابسته و همچنين يافتن معناهاي اصيل زندگي (که از هر گونه افسردگي و وابستگي به دور است ) زندگي مستقل عاطفي براي خود فراهم آوريد.
4ـ يکي از راه‌هاي آن، تغيير مدرسه ،تغيير محل زندگي و هر گونه تغيير منطقي و عقلاني اثرات مثبتي بر روحيه شما خواهد داشت.
5ـ با کمک يک روان‌شناس مجرب و دين‌آگاه تلاش کنيد تا با تصاوير مبتني بر روابط منافي اخلاق در ذهن خود مقابله کنيد. اين نوع درمان ممکن است چند جلسه به طول بيانجامد؛ اما در رفع اين مشکل مؤثر خواهد بود. متقابلاً دوست شما نيز چنانچه به همين وضع مبتلا است، نياز به دريافت کمک تخصصي دارد.
6- بسياري از اين رفتارها در دوران نوجواني تشديد مي شود كه با گذشت زمان و حذف برخي از عوامل و عناصر، يا حصول جدايي در يك مدت زمان، روند درمان تسريع خواهد شد.
والسلام خدانگهدارتان!

سلام من جوانی 18 ساله هستم که در سال 89 کنکور ریاضی داده ام شخصا به رشته ی فیزیک(از هر گرایشی) و ریاضی (محض) علاقه مندم و می دانم که امسال ان شاه الله رشته ی مورد نظرم را خواهم آورد. در آزمون ورودی حوزه ی علمیه ی قم نیز شرکت کردم و هم در آزمون کتبی و هم در آزمون مصاحبه قبول شدم و خودم بیشتر علاقه مند به ادامه تحصیل در حوزه هستم و اعتقاد دارم که انسان باید هر علمی را توام با علم دین بیاموزد تا گمراه نشود و می دانم که شهید چمران هم نیستم که بتوانم دوام بیاورم واز گمراهی در دانشگاه می ترسم . دودل بودم گفتم برای قیاس استخاره (تلفنی) کنم برای حوزه بد آمد : (سودی که ندارد هیچ بلکه شما را به زمین خواهد زد هر چند که ظاهرش خوب است) برای دانشگاه این آمد :(نسبتا خوب است اما به نظر نمی رسد چیز جالبی باشد هرچند ممکن است سودی نداشته باشد اما ضرر هم ندارد) اما من با این وجود هنوز قانع نشده ام و هنوز در حال تحقیق هستم اما به هیچ نتیجه ای نرسیده ام . هر کدام را هم که ادامه بدهم دیگری را رها نمی کنم چه حوزه بروم ( توام با دروس، ریاضی و فیزیک می خوانم) چه دانشگاه بروم (به طور غیر رسمی همزمان دروس حوزه را از رفقا یاد می گیرم ) لطفا نظر خود را در مورد بلا تکلیفی من بفرمایید در ضمن من برای ریاضی وفیزیک جداگانه استخاره کردم بسیار خوب آمد با این وجودم باز هم علاقه مند آمدن به حوزه هستم معدل دیپلمم نیز 09/18 بود

با سلام خدمت شما
اگر خواستار تحصيل در حوزه علميه هستيد، ورودتان را مبارك مي‏شماريم. ولي قبل از هر تصميم و اقدامي بايد شناخت کافي از حوزه علميه ، از محدوديت ها و مشکلات و مزاياي آن داشته باشيد.
ابتدا به امتيازات تحصيلات حوزوي و مشکلات احتمالي اشاره مي کنيم و در آخر به جمع بندي نهايي خواهيم رسيد.
امتيازات:
1ـ شناخت دين از طريق منابع اصلي آن (فقه و اصول)
2ـ بهره‌مندي از محيط معنوي که ممکن است در دانشگاه نباشد.
3ـ بهره‌ مندي از اساتيد معارف ديني.
4ـ خوابگاه و شهريه.
5ـ آموزش تبليغ دين و رساندن احکام، اخلاق و عقايد ديني به ساير افراد جامعه.
مشکلات احتمالي:
1ـ خواندن دروس عربي که در برخي دروس متن عربي سخت استفاده شده است.
2ـ محدوديت‌هاي احتمالي از نظر رفت و آمدهاي عادي و روزمره زندگي.
3ـ محدوديت مالي و اقتصادي و تأخير در ارضاي نيازهايي چون همسر، خانه و...
4ـ محدوديت سني
5ـ لزوم هجرت به مناطق محروم و پاسخگويي به انتظارات مردم و اطرافيان.
6ـ چشم‌پوشي کردن از بسياري از امکاناتي که مردم عادي دارند با هدف رسيدن به کمال.
ويژگي ها:
حوزه‌‌هاي علميه داراي ويژگي هايي هستند كه آن ها را از نهادهاي مشابه علمي و آموزشي متمايز مي‌‌كند، كه به طور مختصر به برخي از آن ها اشاره مي‌‌شود. يكي از مهم ترين ويژگي ها، جاذبه معنوي آن هاست. فضاي حاكم بر حوزه‌‌هاي علميه، اخلاص و معنويت و تقواي الهي است كه مهم ترين شرط موفقيت و رشد و بالندگي در حوزه علميه بوده ، به همين دليل است كه مردم جامعه با اشتياق و جديت، دنباله رو دستور ديني آن ها هستند. ويژگي ديگر حوزه ها، استقلال از مراكز قدرت در زمينه‌‌هاي مديريتي، مالي و آموزشي است.
برخي ديگر از ويژگي ها عبارتند از: رابطه متقابل و صميمي مردم و حوزه‌‌هاي علميه و اتكاي آن ها به يكديگر، حاكميت طبع بلند، زهد، قناعت، پرهيز از تجمل گرايي و اسراف بر حوزه‌‌هاي علميه، انعطاف پذيري حوزه ها در زمينه امكان تحصيل اقشار مختلف، تقارن تعليم و تعلم و عدم محدوديت زماني براي تحصيل از ديگر ويژگي هاي حوزه هاست.
از آن جا كه رسالت حوزه ها آموزش معارف اسلام و ابلاغ آن به مردم است، تمام علومي كه به فهم معارف دين اسلام كمك مي‌‌كند و حوزه را در به دوش كشيدن اين رسالت كمك مي‌‌كند، جزو محدوده علوم حوزوي به شمار مي‌‌رود، گرچه برخي از اين علوم در طول سال هاي متمادي با توجه به مقتضيات زمان و شرايط مختلف، كم تر مورد توجه قرار گرفته است. علوم لازم براي فهم متون اسلامي در عصر غيبت، در هفت محور ارائه گرديده و علما و طلاب وظيفه داشته اند در حد توان در اين زمينه ها كسب دانش نمايند.
1. ادبيات عرب .
2. فقه و اصول .
3. علم درايه و علم رجال .
4. منطق، فلسفه و كلام .
5. علوم قرآن و تفسير .
6. علم تاريخ .
7. علوم اخلاقي و عرفاني .
در وضعيت كنوني در حوزه‌‌هاي علميه با توجه به نيازهاي زمان و وظايف حوزه ها، علاوه بر علوم مذكور، علومي اسلامي مانند اقتصاد، سياست، روانشناسي، جامعه شناسي، دين پژوهي و ... تحصيل مي‌‌شود.
هدف و مقصد در هر كاري، چگونگي برخورد با مقدمات و خود كار را مي سازد. در حوزه‏هاي علميه آن گاه كه طالب علم شروع به تحصيل مي‏كند، استاد در برخورد نخست سخن پيامبر(ص) را براي او مي‏خواند كه: «اول العلم معرفه الجبار و آخر العلم تفويض الامر اليه ؛ شروع و مبدأ در هر دانش و شناختي آشنا شدن با خداست . مقصد و منتهاي آن توكل و واگذاري كارها بر خداست».
آري اخلاص تقوا و توكل بر خدا به صورت نظري و علمي آموزش داده مي شود . چهره‏هايي همچون شيخ طوسي ، شيخ انصاري، امام خميني و... رشد مي‏كنند كه اينان ثمره ارزشمند حوزه‏هاي كهن و ريشه‏دار بوده‏اند .
تحصيل علم درحوزه‏هاي علميه ارزش است و عبادت تلقي مي‏شود. حوزويان بر اين اعتقادند كه:العلم نور يقذفه الله في قلب من يشأ ان يهديه؛ علم نور الهي است كه در قلب هر كس صلاح بداند توفيق كسبش را مي‏دهد.
در دانشگاه‏ها و مراكز تحصيلي ديگر بيش تر چگونه زندگي كردن و به چه مراحلي از زندگي مادي رسيدن مطرح است . به روح ملكوتي و توجه به خدا كم تر توجه شده است.
بايد هدف اصلي خود از تحصيل در حوزه علميه را مشخص نماييد. احتمالا انگيزه و محرك شما يك يا چند از موارد زير است:
1) جست وجوي كمالات نفساني و معنوي.
هر چند حوزه علميه محيط مساعدتري براي كسب فضايل روحاني است، ولي چنان نيست كه در محيط دانشگاهي نتوان بدان رسيد. رسيدن به آن ها بيش از هر چيز به عزم و همت و اراده جدي شما و عنايات حق تعالي بستگي دارد، نه به محيط.
2) افزايش اطلاعات ديني.
نيل به اين هدف نيز با برنامه‏ريزي مطالعاتي منظم در كنار دروس دانشگاهي ميسر است. حتي در كنار آن ها مي‏توان از نوار يا دوستان روحاني براي گرفتن برخي از دروس ابتدايي حوزوي استفاده نمود . پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي نيز مي‏توان در كنار فعاليت‏هاي شغلي اين گونه مطالعات و دروس جانبي را استمرار بخشيد.
3) تخصص يابي در علوم مختلف ديني و خدمت در مسير اعتلاي دانش و فرهنگ ديني جامعه.
امكان رفتن به حوزه علميه براي همه هست، ولي موفقيت در آن به فراهم بودن شرايطي نياز دارد كه در ذيل به برخي اشاره مي‌شود. پس اگر آن شرايط در شما وجود دارد، برويد اما اگر وجود ندارد، بيش تر فكر كنيد و با آگاهان مشورت نماييد.
شرايط لازم:
1ـ اراده قوي و آمادگي براي پذيرش سختي‌ها و مسئوليت‌هاي مهم،
2ـ ايمان قوي و پايبندي به تعاليم و دستورهاي دين،
3ـ حافظه و استعداد قوي،
4ـ قدرت نطق و بيان مطلوب،
5ـ موافقت خانواده (پدر و مادر)،
در ضمن حقوق يا شهريه‌اي كه در حوزه داده مي‌شود، خيلي ناچيز است و زندگي و معيشت را تأمين نمي‌كند،‌از اين رو بسياري از حوزويان با زهد و قناعت زندگي مي‌كنند مگر كساني كه مسئوليت‌هايي دارند. بنابر اين بايد خودت را مثل اكثر طلبه آماده كنيد با قناعت زندگي كنيد و با كم بسازيد، يا از لحاظ مادي وضع شما خوب باشد و از جاي ديگري تأمين و پشتيباني شويد.
با توجه به مطالب فوق پيشنهاد ما اين است که:
1-پيش از هر چيز اطلاعات و شناخت خود را از حوزه - در مورد مشکلات تحصيل و محدوديت ها و مشکلات اقتصادي و ... - بيش تر کنيد. هر چه شناخت تان بيش تر باشد، تصميم احساسي نخواهيد گرفت، بلکه تصميم بر اساس عقل و تدبير و انديشه خواهد بود. بعضي جوانان بدون تفکر و تصميم در اين وادي قدم گذاشتند، ولي بعدا شکست خوردند.
2- جمع كردن دروس دانشگاه و حوزه به طور همزمان خيلي سخت است .بنابراين اگر به ادامه تحصيل در دانشگاه هم علاقمند و مطمئن هستيد كه جو دانشگاه در شما تأثير نخواهد گذاشت ، بهتر است به دانشگاه برويد.
3- در نهايت بهتر است مزايا و مشكلات تحصيل در حوزه و دانشگاه هر دو را در نظر بگيريد تا تصميم صحيحي بگيريد.
موفق باشيد.

باسلام. من نگین علیزاده قمصری33ساله فوق لیسانس ریاضی و دبیر دبیرستانهای شهر مشهد هستم. مشکلی در زندگی دارم که در حل آن ناتوانم و بزرگان فامیل و چند مشاور نتوانسته اند کمکی به من بکنند. از آنجاییکه می خواهم راهی انتخاب کنم که خدا پسندانه باشد، تصمیم گرفتم با شما مطرح کنم که بر طبق قرآن به من پاسخ دهید. 6 سال پیش ازدواج کردم همسرم مهندس برق و پیمانکار است .اوعقیده داشت یکی دو سال صبر کنیم و بعد بچه دار شویم. دو سال بعد او با یک زن متعلقه دوست شد و هر کار کردم با صحبت و نصیحت بزرگترها وگریه و زاری حاضر نشد رابطه اش را قطع کند.البته همیشه می گفت تمامش کرده ام. تصمیم گرفتم از او جدا شوم و 6 ماه از هم دور بودیم در این مدت بزرگتران فامیلش با من خیلی صحبت کردند که بر گردم ، او درست خواهد شد منهم با او حرف زدم البته حاضر نشد قسم بخوردوگفت گناه دارد اما قول داد که دیگر تکرار نکند و من با وجود مخالفتهای شدید خانواده ام برگشتم. به مدت دو سال رابطه اش رابه شدت ادامه داد، بسیار لجبازی کرد،با تمام خانواده ام حتی آنهایی که در ساختن زندگی ما کوشیده بودندقطع رابطه کرد، نسبت به من بسیار سرد و بی توجه بود و روابط زناشویی ما خیلی کم و سرد بودوحاضر نشد بچه دار شویم. تا اینکه یکسال پیش آن زن ازدواج کرد و رابطه ی آنها کم شد و چند ماه پیش ظاهرا قطع شد. رفتار شوهرم با من بهتر شد،البته نه در مورد روابط زناشویی. او می گوید شش ماه دوری مرا از این نظر ضعیف کرد اما حاضر نیست دکتر برود. و من میدانم که با آن زن ربطه ی جنسی داشته است برای همین دلیلش را نمی پذیرم. حال مدتی است با یک نفر دیگر دوست شده و من واقعا مانده ام با او چه کنم!!!! در این سه سال اخیر تا جاییکه فکرش را بکنید از هرراهی در جلب نظر او کوشیده ام. در مشکلات مالی کمکش کرده ام، بسیار مهربان بوده ام، کارهایش را به رخش نکشیده ام ،مانند همیشه خود را برایش آراسته ام و محیط خانه را آرام و شاد وزیبا نگهداشته ام . اما انگار باز باید یک دوره ی سیاه دیگر را تحمل کنم؟ می خواهم ببینم دستور خدا دراین باره چیست؟ صبر ؟ یا متارکه؟ درضمن می دانم که اگر مترکه کنم چه مشکلاتی در جامعه دارم و البته مشکلات بسیاری با پدرم خواهم داشت هم بسیار سرزنشم خواهد کرد که سه سال دیگر با همسرم زندگی کردم، هم اخلاق بسیار مستبدانه ای که داردرا نمی توانم تحمل کنم که با آنها زندگی کنم. بهر حال می خواهم راهی را انتخاب کنم که اگر دنیایم خراب است آخرتم خراب نشود. لطفا مراراهنمایی کنید. در ضمن من چندی پیش مشکلم را در این سایت مطرح کردم و پاسخ هم آمد اما نام کاربری ورمز عبور می خواست ومن نمی دانستم.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
مشکل شما بر خلاف ظاهر ساده اش تا حدودي پيچيده است . نمي توان يک تنه به حل آن همت گمارد. بايد زمينه ورود يک فرد سوم که روانشناس باليني يا مشاور خانواده مي باشد، به اين زندگي آسيب ديده فراهم آورد.
توصيه مي شود گزينه صبر فعال را جايگزين هر گزينه اي از جمله متارکه نماييد چرا که در شرايط کنوني از نظر اسلام راهي چز صبر فعال و نه منفعل نداريد. صبر فعال يعني اين که همواره مترصد شکار لحظه هاي طلايي باشيد و فارغ از نتيجه به اقدامات اصلاحي خود ادامه دهيد.
توصيه مي شود به تناسب روحيات و نيازهاي خود يک بازه زماني محدود دوساله يا بيش تر را براي تغيير ايشان در نظر بگيريد . در اين فرصت محدود خود را براي هر تصميمي از جمله متارکه (در صورت بالا رفتن احتمال لغزش شما )آماده نماييد. اگر تدوام زندگي به دنيا و آخرت شما آسيب مي رساند ،چاره اي جز اين نخواهيد داشت که در اين دوسال خود را براي متارکه کم آسيب آماده نماييد .اگر از تداوم زندگي آسيبي به دين و دنيا شما وارد نمي شود، دستور اسلام چيزي جز سازگاري بيش تر با اين شرايط سخت و دشوار نيست. سازگاري بي آسيب قطعاً بر طلاق رجحان دارد . بايد به اميد تغيير مثبت ايشان فقط به شکار لحظه هاي طلايي بپردازيد.
توصيه مي شود تمرکز خود را تا حد امکان از شوهر به سمت خود ببريد . با پذيرش اصل مشکل به اين بينديشيد که فارغ از مشکلات چه زمينه هايي براي رشد فردي شما در زمينه هاي تحصيلي شغلي معنوي و .... وجود دارد.

با سلام از شما درخواست دارم در مورد جلسات خواستگاری راهنمایی کنید در جلسه ای که دختر وپسر تنها باهم باید صحبت کنند دختر خانم چه سؤالاتی را باید از آقا پسر بپرسد البته کلیاتی را می داند بیشتر می خواهد درمورد اخلاق ورفتار بداند .در این مورد چگونه باید سؤال خود رابپرسد. لطفا من را راهنمایی کنید. با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباط تان با اين مرکز
گاهي دختران و پسران در صدد هستند تا با مطرح ساختن انبوهي از پرسش هاي گوناگون به بالاترين اطلاعات درباره فرد دست يابيد اما متأسفانه تونايي پرسش ها محدود است . برخي اطلاعات ضروري از ديد افراد مخفي مي ماند. اين در حالي است که بسياري از اطلاعات در خلال گفتگوي هدفمند دريافت خواهد شد.
يکي از مسايلي که اغلب دختران و پسران در آستانه ازدواج بسيار دربارة آن ابراز نگراني مي‌کنند، نوع و تعداد پرسش‌هايي است که بايد از يکديگر بپرسند. اين در حالي است که افرادي نيز تلقين مي‌کنند که بايد بتوانيد سؤالات بيش تري را مطرح سازيد تا به شناخت کامل تر دست بيابيد. به همين دليل، گاهي افراد با فهرستي بلند و طولاني از پرسش‌ها در جلسة گفتگو حاضر شده و گويا آن را را با جلسة بازجويي يا گزينش استخدامي مشتبه مي‌گيرند. اين در حالي است که فراواني پرسش‌ها اغلب نامطلوب هستند و مانعي براي يک ارتباط محسوب مي‌گردند؛ در نتيجه فرايند ارتباط را مختل ساخته و عملاً جريان تبادل اطلاعات متوقف مي‌گردد و دستيابي به اطلاعات اساسي و عميق‌تر که مهم‌تر نيز هستند، ناممکن مي‌گردد.
از سوي ديگر، با توجه به اين ميل اشباع ناشدني، هر از گاهي شاهد آن هستيم که برخي از افراد غير متخصص، تعداد بي‌‌شماري از اين گونه پرسش‌ها را با عنوان «فهرست طلايي» فهرست مي‌کنند . انتظار دارند که بر پاية آن ها، دختر يا پسر به کشف حقايقي بي‌بديل دربارة فرد مقابل نايل آيند. برخي از فهرست‌ها مشتمل بر صدها پرسش ‌بوده و به نظر مي‌رسد که طرح و پاسخ‌دهي به آن ها به ساعت‌ها زمان نياز دارد و عملاً امکان‌پذير نباشد. برخي ايرادات ديگر نيز متوجه پرسش‌هايي است که از سوي متخصصين تهيه و تأييد نشده است و کاملاً ساده‌نگرانه، جزيي و مشکل‌زا هستند.
پرسش‌ها همواره ابزاري مناسب براي دست يابي به اطلاعات به شمار مي‌آمده‌اند. اما متأسفانه هنگامي که پرسش‌ها به منظور درخواست اطلاعات مربوط به افراد يا اسرار ايشان باشد، به شدّت با خطر تحريف و دستکاري روبرو هستند . همة ما ممکن است به بهتر نشان دادن خود روي آوريم . عقايد واقعي خودمان را پنهان نماييم. اين يکي از ايرادات هميشگي است که پرسش‌نامه‌ها با آن روبرو هستند. بنابراين،بايد حداکثر توان پرسش نامه‌ها را در مشخص ساختن واقعيت‌ها در نظر داشته باشيم . گمان نکنيم که در صورت تهية يک پرسش نامه طولاني نسبت به تمام حقايق آگاه خواهيم شد؛ چرا که به خوبي مي‌دانيم که ارزش مشاهدة در محيط رفتاري اجتماعي و بين‌فردي به مراتب افزون تر از چند پرسش معمولي است. پس اشتياق خود را نسبت به جمع‌آوري هزاران نوع پرسش تعديل نماييد . در مقابل تلاش کنيد تا پرسش‌هاي شما جامع بوده و همة ابعاد را در بر گيرند. به هر حال، در ادامه يادآوري برخي نکات ديگر شما را با فنون پرس‌وجو آشنا خواهد ساخت.
1- گاهي مطرح ساختن يک پرسش ميزان علاقه يا حساسيت شما را نسبت به يک مسأله نشان مي‌دهد . بيم آن مي‌رود که فرد مقابل به علاقه و يا عدم علاقة شما پي برده و حقيقت را پنهان نموده و مسأله را همانگونه که مورد نظرتان است جلوه دهد. نمونه:
- نظر شما درباره حجاب و نماز چيست؟
2- گاهي به کارگيري يک پرسش به گونه‌اي خاص اين وضع را پديد مي‌آورد.
نمونه:آيا شما نسبت به نماز بي‌تفاوت هستيد؟ در اين صورت پاسخي موافق دريافت خواهيد نمود و فرد با احتمال بيش تري عقايد خودش را پنهان مي کند.
-خير، ابداً. من کاملاً مقيد هستم . اتفاقاً نماز شب هم مي‌خوانم!(من همانم که شما مي‌‌خواهيد!)
3- گاهي زبان بدن( حرکات بدني) هنگام مطرح ساختن پرسش اين وضع را پديد مي‌آورد.
4- گاهي نيز طرح پرسش در يک قالب نامناسب فرد را به يک واکنش تدافعي و متضاد سوق مي‌دهد؛ هر چند با اصول مطرح شده از سوي شما موافق يا هم‌عقيده باشد. بنابراين فرد از آن جهت که مورد قضاوت زودرس شما قرار گرفته است، متأثر مي گردد و تلاش مي کند تا از خود دفاع کند.
نمونه: نمي‌دانيد که نبايد با ديگران با خشونت رفتار کرد؟
-اتفاقاً چرا با بعضي افراد بايد همين گونه رفتار کرد؛ چون زبان آدميزاد سرشان نمي شود.
ممکن است تلقي نماييد که با به کار گيري اين ترفند به بخشي از خصوصيات فرد مقابل دست يافته‌ايد. به کارگيري اين فن تنها هنگامي ارزنده خواهد بود که واقعاً اهدافي فرا-پيامي را در نظر داشته باشيد . برقراري ارتباط صرفاً راهي براي آزمودن خلق و خوي فرد باشد. با مطرح نمودن پرسش‌ها به صورت نامناسب برخي واقعيات مهم از نظر شما پنهان خواهد ماند.

در مراسم خواستگاري راهکارهايي براي پي‌بردن به برخي زواياي شخصيتي طرف مقابل وجود دارد، از جمله :
1ـ سؤال مستقيم: طرح سؤالات مستقيمي مانند: «آيا خود را فرد صبوري مي‌دانيد؟»، يا «آيا ديگران شما را فرد صبوري مي‌دانند؟»، مي‌تواند تا حدودي واقعيت وجودي طرف را به شما بنماياند. اگر زيرک باشد، از نحوه پاسخ وي تا حدودي به پس ذهن پاسخ دهنده پي‌خواهيد برد. مي‌توانيد اين نحوه سؤال کردن را در غير مراسم خواستگاري در بين دوستان و آشنايان خود آزمايش نماييد.
2ـ سؤال غير مستقيم: مثلاً« اگر يه روز بي‌هيچ دليل خاصي از غذاي شما ايراد بگيرم ،واکنش شما چه خواهد بود؟ يا ...
3ـ تحقيقات محلي از همسايگان، دوستان و همکلاسي‌ها و همکاران:
تحقيقات اگر به صورت همه جانبه صورت پذيرد ،در اکثر موارد زواياي پنهان و پيداي طرف مقابل را براي شما آشکار مي‌سازد، مثلاً اگر 5 نفر مختلف به يک سؤال خاص يک جور جواب دادند، مي‌توان تا حد زيادي به صحت پاسخ آنان ايمان آورد.
4ـ دقت در «زبان بدن» طرف مقابل:
در برخي موارد، «زبان بدن» ما انسان‌ها از «زبان سر» ما پيام‌هاي بيش تري( از درونيات ما) به طرف مقابل منتقل مي‌کنند. اگر کمي دقت نماييد، از نحوه تکان دادن و استفاده از سر، دست‌، صورت، چشم و ابرو و... به برخي نکات مخفي طرف مقابل پي‌خواهيد برد.
برخي رفتارها مانند عصبي صحبت كردن و تکانشي و انفجاري برخورد نمودن، در موارد بسياري نشان از روحيه ناشكيبا و اضطراب دارد.صبوري و خوش‌اخلاقي در پرتو سلامت روان (مانند اضطراب کنترل شده، فقدان وسواس و افسردگي و...) صورت مي‌پذيرد.
در برخي موارد ويژه و اندك براي اطمينان‌ بيش تر به مطلوبيت دختر مراجعه به يک مشاور ازدواج ضرورت مي‌يابد، چرا که اطلاع از برخي ويژگي‌هاي اخلاقي و شخصيتي هر شخص از عهده فرد غير کارشناس بيرون است .اين امر نيازمند انجام يک‌سري تست‌هاي روان‌شناختي و مصاحبه‌هاي تشخيصي مي‌باشد.

باسلام من مدتی باخانمی که کارش سحروجادووطلسم می باشدرابطه دوستانه ای داشتم ولی به خاطرخوابهایی که می دیدم که یاگربه های خشمگینی که ازطرف این خانم می آمدندبه سمت من بودندویابه خاطربازکردن سوزاندنی که به من داده بودهمان شب مردی رادرخواب دیدم که بمن میگفت بخاطراینکه من آنهارااذیت میکنم میخواهدمن راخفه کندووقتی که پایش رانزدیک صورتم آوردتابزندسم داشت ومتوجه شدم جن است وخیلی هم ازمن متنفربودولی چون ماه رمضان بودوقران می خواندم جنی که همراه اوبودگفت بخاطراینکه قران می خوانم نمی تواندصدمعه ای بمن بزند.یکبارهم بااین خانم جلوی مشتریانش بااوجروبحث شدیدی کردم که اوگریه کرد.الان خوابهایی می بینم که من رادرموردآینده چه ازدواج وچه کارنگران کرده فبلا دختری رادرخواب می دیدم که برای هرکاری که آن روز دربیداری می خواستم انجام بدم این دختر درخواب نمی گذاشت که دربیداری هم می شدووقتی دعای باطل سحر گرفتم مدتی راحت بودم ولی الان یکروزای خانم رادرخواب دیدم وپسری که خواستگارم بودولی این خانم مانعی بودبرای اینکه این پسرازمن دورشودودرخواب من راتهدیدمیکردکه قبلاکسان دیگری رامیفرستادتاجلوی آمدن خواستگاروازدواج رابگیرندولی حالاخودش اینکاررامیکند. سئوال من اینست که این خانم می تواندکاری کندکه من هیچوقت نه کاری پیداکنم ونه ازدواج کنم؟آیامن بایدبایدبااین خانم آشتی کنم؟لطفابگوییدمن بایدچکارکنم ؟

با سلام و تشکر از اعتماد به ما و ارتباط تان با اين مرکز و عرض پوزش از ديركرد در ارسال پاسخ.
از بررسي آيات قرآن در زمينه سحر و جادو به اين حقيقت دست مي يابيم که بخشي از سحر حقيقت دارد ؛ اما بخش گسترده اي از آن واقعيت ندارد . ترس ها و اوهام و خيالات با تلقينات منفي است كه انسان را از كارهاي مثبت و موفقيت هاي زندگي باز مي دارد.
آن بخش هايي كه واقعيت دارد ،نيز تنها به اذن و اراده الهي مي تواند موثر باشد و چون انسان به خدا پناه ببرد، خداوند هيچ گاه اجازه تأثير سحر نخواهد داد؛ زيرا سحر و جادو از خواست و قدرت الهي بالاتر نيست .قدرت و خواست خدا را زير سوال نمي برد . به ما اين مسئله را گوشزد مي کند که هر چه در جهان هستي اتفاق افتد، از خواست خداوند بيرون نيست؛ بنابراين با خواندن دعاهاي باطل السحر و خواندن منظم سوره هاي فلق و ناس مي توانيد خاطر خود را زيان آن ها آسوده خاطر كنيد.
ارتباط با اين گونه افراد به هيچ به صلاح دين و دنيا شما نمي باشد و به هيچ دليل به سراغ چنين افرادي نرويد.
توصيه مي شود در اسرع وقت به يک روانپزشک يا مشاور زن مراجعه نماييد ،چرا که بسياري از رويکردهاي مرضي به علوم غريبه ريشه در اختلالاتي مانند اضطراب و افسردگي و .... دارد.

نیاز جنسی یک نیاز است مانند غذا خوردن و خوابیدن و ... و در دوره نوجوانی و جوانی در اوج خود است و همانطور که میدانید این نیاز باید برطرف شود و اگر کسی این عمل را انجام ندهد غریب به 99% روی به رابطه با جنس مخالف و بسی خطرناک تر می آورد و لگر هم کسی این کار ها را انجام ندهد غرق در افکار شهوت آلود است و شکی در این نیست مخصوصا که این نیاز در برخی کم و در برخی زیاد است و ارثی است حال با این تفاسیل شما کدام راه را برای رفع این نیاز پیشنهاد میکنید؟ اگر جواب سوال شما ازدواج است که بهتر است بگویم در این دوره زمانه هیچکس تا 30 - 35 سال نمیتواند ازدواج کند و دلایلش را هم خود بهتر میدانید مانند کار و شغل مناسب که برای دکتر ها و مهندس ها نیست چه برسد به انسان های معمولی البته برای رفع این نیاز حتما لازم نیست رابطه ی جنسی بین دو طرف باشد و یک رابطه معمولی و پاک و در حد دوستی نیز میتواند کفایت کند ولی اسلام این را هم حرام دانسته و مقتضای این دوره زمانه را در نظر نگرفته است که ماهواره و حجاب بد چه در اقوام و چه در جامعه موجب تحریک میشود که موجب این گناه (استمنا) میشود اگر پدران ما این عمل را انجام نمیدادند دلیلش این بود که تا دوران بلوغ و بعد از آن هیچ چیز موجب تحریک آنها نمیشد ولی الان همه چیز حتی دوستان نیز باعث می شود که افکار انسان خراب شود این مشکل را در دختران هم چه بسا بیشتر میتوان مشاهده کرد و از وضعیت حجاب و .... آنها کاملا این امر معلوم است اگر غرب در ما نفوذ کرده چگونه خود در این چاه ها نیفتاده و از همه مهم تر چه عاملی باعث آن شده ؟؟؟؟؟؟؟؟ وچرا پیشرفت داشته است ؟؟؟؟؟! حال نظر شما جیست و چگونه یک نوجوان تا سن 30 سالگی با افکار خود مقابله کند ؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز.
سوال شما داراي چند جهت است.
1. آمارهاي شما اگر چه واقعي نيست، اما تا حدي مشكل حساس جوانان را مي پذيريم، اما اينكه گفتيد«هيچ کس تا 30 - 35 سال نمي تواند ازدواج کند» متأسفانه فكر اشتباهي است كه به خوردتان داده شده ، شما نيز متأسفانه‌ پذيرفته ايد. بگذريم از اينكه افراد بسياري را مي شناسم كه كم تر از 25 ازدواج كرده اند، اما اين تلقين خطرناك در بسياري از جوانان وجود دارد . پس غريزه و نياز جنسي را چه كند؟
اين پذيرش از همان ابتدا بدين معنا است كه خود را دست و پا بسته مي دانيد و كاري نمي توانيد انجام دهيد، اما اين فكر از اساس باطل است.
درست است كه انسان بايد براي ازدواج شرايط زيادي را تحصيل كند و مشكلاتي را پشت سر گذاشته و با سختي هايي روبرو شود، اما كدام كار ارزشمند براي دين و دنيا و‌ آخرت مي شناسيد كه به راحتي به دست ‌آيد؟
به همان اندازه كه ازدواج سخت است، بركات و ‌آثار و نتايج‌ آن بسيبار است.
بله كار و شغل مناسب كم است، اما متأسفانه آن ها كه شغل مناسب دارند، باز دلايلي ديگري عنوان مي كنند.
اصلاً شغل مناسب به چه معنا است. هر كسي مي تواند شغل خود را مناسب ندانسته يا به دنيال هيچ كاري نرود و بگويد شغل مناسب ندارم يا گير نمي آيد و از اين طريق تن به ازدواج نيز ندهد . در واقع مسئوليت پذير نباشد و راحت در خانه و زير سايه پدر و مادر زندگي كند.
مگر نه اينكه خداوند فرمود :كسي كه ثروت ندارد، پس از ازدواج از فضل خود بي نياز مي كند، پس چرا به گفتار خدا ايمان نداريم؟
علاوه بر اين چه اشكالي دارد كه دختر و پسر مدتي را با هم نامزد و عقد شرعي باشند و طي اين مدت براي تشكيل يك زندگي ساده تلاش كنند؟ سخن همه بر آن است كه بايد ببينند چه چيزهايي به دست خواهند آورد و چقدر بايد براي آن هزينه كنند. هيچ چيز ارزشمندي به راحتي به دست نمي آيد.
2. دوستي ساده و معمولي چيست؟ مگر همه‌ دوستي ها كه غير معمول شد، ابتداي آن ساده و معمولي نبود؟ چه كسي مرز معمول را تعيين مي كند؟ وقتي طوفان جنسي شعله ور شد و جاي خلوت بود، چه كسي است كه مرز آن را تعيين كند؟ اصلاً‌ مگر نفس انساني زياده خواه نيست؟ چرا نبايد پس از مدتي رفاقت و دوستي چيزهاي لذت بخش تر را نيز تجربه كند؟
مگر مشكل دوستي فقط، مشكلات جنسي است؟ اگر دختري و پسري در اين ميان به هم علاقه شديد يافته، اما به دلايل زيادي به ازدواج ختم نشود، همه مشكلات احتمالي رواني و روحي و افسردگي و... آن را به گردن مي گيريد؟

سلام.من حدود یک سال است که در زندگیم تحولی ایجاد شده.مثلا من قبلادرست حجابم رو رعایت نمیکردم/غیبت میکردم/مرتب نمازهایم رو نمیخواندم و...ولی الان خداروشکر به لطف خدای مهربون سعی میکنم به وظایف ذینی ام عمل کنم مثلا دیگه حجابم رو درست رعایت میکنم حتی چادری شدم.دیگه به موسیقی های حرام گوش نمیدهم.دیگه سعی میکنم غیبت نکنم وکلا سعی میکنم دیگر وقتم رو به بطالت نگذرونم. وسعی میکنم بیش تر کتاب های مذهبی وآموزنده بخوانم و همه این کارها راهم باعشق وعلاقه انجام میدهم ولی دیگران هی بهم میگن تو داری زیاده روی میکنی ولی به نظر خودم این زیاده روی نیست.تازه من با این کارا احساس آرامش بیشتری میکنم واحساس میکنم اینطوری به خدا نزدیکترم.لطفا کمکم کنید وبگویید راهی که دارم میروم درست است یا نه؟لطفا توضیح دهید.خواهشا برام دعا کنید تا استاد مناسبی پیدا کنم تا مرا در این راه راهنمایی کند ممنون.

پرسش: برخورد با ديکرلن شرح : حدود يک سال است که در زندگيم تحولي ايجاد شده.مثلا قبلا درست حجابم رو رعايت نمي کردم/غيبت مي کردم/مرتب نمازهايم رو نمي خواندم و...ولي الان خداروشکر به لطف خداي مهربون سعي مي کنم به وظايف ديني ام عمل کنم مثلا ديگه حجابم رو درست رعايت مي کنم حتي چادري شدم.ديگه به موسيقي هاي حرام گوش نمي دهم.ديگه سعي مي کنم غيبت نکنم وکلا سعي مي کنم ديگر وقتم رو به بطالت نگذرونم. سعي مي کنم بيش تر کتاب هاي مذهبي وآموزنده بخوانم و همه اين کارها راهم باعشق وعلاقه انجام مي دهم ولي ديگران هي بهم مي گن تو داري زياده روي مي کني ولي به نظر خودم اين زياده روي نيست.تازه من با اين کارا احساس آرامش بيش تري مي کنم واحساس مي کنم اين طوري به خدا نزديک ترم.لطفا کمکم کنيد وبگوييد راهي که دارم مي روم درست است يا نه؟
پاسخ: خواهر گرامي با عرض سلام و تشکر.
از اين که به لطف خدا توفيق انجام وظائف ديني را پيدا کرده ايد، خوشحاليم و براي تان آرزوي موفقيت داريم. افراط و تفريط در هر کاري ، نه تنها انسان را به نتيجه دلخواه نمي رساند ، بلکه گاه نتيجه عکس مي دهد . در مورد عبادات هم چنين حکمي صادق است . اگر ميزان عبادت ها با ظرفيت انسان متناسب نباشد ، چه بسا باعث دلزدگي از کل عبادات شود . بنابراين به جا است که انسان در امور عبادي خود نيز مديريتي واقع گرا داشته باشد . يعني عبادت را بر خود تحميل نکند و ظرفيت خود را در امور مستحبي رعايت نمايد.
البته انجام واجبات و ترک محرمات افراط و زياده روي نيست. در اين صورت به حرف مردم اعتنا نکن و به راهت ادامه بده تا احساس آرامش کني .

سلام پریشب برادر خانمم به خواستگاری دختری رفت. به اصرار فراوان من و خانواده ام را نیز به بهانه گرفتن مشورت در جلسه چندم به همراه بردند که تا حدی که فهمیدم برای ایجاد تعادل بین خانواده ها بود (من مانند پدر دختر دکترا دارم و هیات علمی هستم و ظاهری مذهبی دارم که امیدوارم باطنم هم مثل ظاهرم شود) این در حالی است که پدر خواستگار را به همراه نیاورده بودند. خانواده دختر بسیار آرام و مظلوم هستند که این کاملا برخلاف خانواده خواستگار و به خصوص پدر او اوست. در پایان این جلسه قرار عقد را حدود نیمه شعبان گذاشتند که البته شرط آن انجام کارهای مقدماتی نیز ذکر شد. دختر از همه لحاظ (مادی، رتبه علمی، خانواده و غیره) بر پسر و خانواده او برتری دارد و به نظرم میرسد که در صورت ازدواج زندگی مشقت باری خواهد داشت. از طرفی پسر هم برادر خانمم است و هم فایمل نزدیکمان. ضمن اینکه از من هم نظر نخواسته اند و من هم کانال ارتباطی خاصی با آنها ندارم. خانواده پسر قصد دارند مدتی است با خود میجنگم که باید چه کنم. اولا میترسم که تصوراتم در قالب حسد باشد (چنین دختر و خانواده ای با شرایطی که ذکر شد برای من نیز بسیار مطلوب بود که خانم من در آن حد نیست)از طرف دیگر واقعا نگران دختر و خانواده او هستم (نام این دختر همنام دختر خودم است و در ملاقاتی که با خانواده شان داشتیم احساس کردم او به رغم تفاوت نه چندان زیاد سنی ، دخترم است). دیشب از همسرم (که از لحاظ اخلاقی به مراتب بهتر از خانواده ش است) پرسیدم که اگر فردی مثل برادرت به خواستگاری دخترت بیاید آیا با این شناختی که از او داری به او دختر میدهی که او جواب منفی داد. شناخت کار صحیح برایم مشکل شده است هر چند که تشخیص اینکه واقعا این امر خیرخواهی دختر است یا حسد نیز برایم بسیار مشکل شده است. لطفا بر اساس شرع مقدس راهنمایی فرمایید ضمن اینکه تسریع در این امر باعث تشکر فراوان و دعای اینجانب خواهد بود.

پرسش: تکليف شرعي و اخلاقي ام چيست؟ شرح : پريشب برادر خانمم به خواستگاري دختري رفت. به اصرار فراوان من و خانواده ام را نيز به بهانه گرفتن مشورت در جلسه چندم به همراه بردند که تا حدي که فهميدم براي ايجاد تعادل بين خانواده ها بود ( مانند پدر دختر دکترا دارم و هيات علمي هستم و ظاهري مذهبي دارم که اميدوارم باطنم هم مثل ظاهرم شود) اين در حالي است که پدر خواستگار را به همراه نياورده بودند. خانواده دختر بسيار آرام و مظلوم هستند که اين کاملا برخلاف خانواده خواستگار و به خصوص پدر او اوست. در پايان اين جلسه قرار عقد را حدود نيمه شعبان گذاشتند که البته شرط آن انجام کارهاي مقدماتي نيز ذکر شد. دختر از همه لحاظ (مادي، رتبه علمي، خانواده و غيره) بر پسر و خانواده او برتري دارد و به نظرم مي رسد که در صورت ازدواج زندگي مشقت باري خواهد داشت. از طرفي پسر هم برادر خانمم است و هم فايمل نزديک مان. ضمن اينکه از من هم نظر نخواسته اند و من هم کانال ارتباطي خاصي با آن ها ندارم. خانواده پسر قصد دارند. مدتي است با خود مي جنگم که بايد چه کنم. اولا مي ترسم که تصوراتم در قالب حسد باشد (چنين دختر و خانواده اي با شرايطي که ذ
پاسخ:با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مركز
در اين موارد تشخيص موضوع کار سختي است . هرکس خودش بهتر مي تواند در باره خويش داوري کند که آيا عملش از روي احساس مسئوليت است يا از روي حسادت.به نظر مي رسد اگر مورد سوال واقع نشده ايد، در باره آن دختر وظيفه اي نداريد اما اگر در باره پسر از شما سوال کردند، بايد حقيقت را بيان نماييد.

من حدود دو ماه پیش با پسری آشنا شدم به صورت اینترنتی رابطه جدی تر شد وتلفنی با هم صحبت می کردیم قرار شد با هم آشنا بشیم تا بعد از امتحانات من تصمیم بگیریم برای ازدواج اماسه شب اخر اون پسر خواب دید که یه مرد روحانی با لباس سبز بش میگه که از من بگذره و مرد زندگی من نیست دو شب اول توجه نمی کنه اما شب سوم توجه میکنه با روحانی مشورت کرد و ایشان گفتن تعبیر خواب از این واضح تر و فقط دعا کنید تقدیر عوض شود اما دو شب پیش من خواب دیدم یک نفر میگفت بش بگم به خوابش اهمیت نده این فقط توهم یا جادوست شمارا به خدا کمکان کنید ما به هم خیلی علاقه مندیم باتشکر

با سلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز.
فارغ از مسئله خواب، اصولاً گام نهادن در مسير دوستي و ارتباط(خواه اينترنت يا تلفن و يا حضوري) حتي با قصد ازدواج، مشكل و‌ آسيب هاي زيادي را متوجه دو طرف و به ويژه دختران مي سازد.
آنچه پيش از هر ازدواج لازم است، شناخت كافي و همه جانبه براي ازدواج و تشكيل يك خانواده خوشبخت و سعادتمند است . چنين شناختي مطمئناً در رابطه احساسي و عاطفي شكل نمي گيرد، يا حداقل از ميزان شناخت، يا شناخت امور ضروري مي كاهد . به همان ميزان آسيب ها نيز وارد مي شود.
در واقع آنچه به عنوان نيروي اتكا و قابل اعتماد براي ادامه ارتباط يا پيوند و ازدواج اشاره كرده ايد« ما به هم خيلي علاقه منديم» از نظر ما روان شناسان نقطه ضعف اساسي براي يك ازدواج موفق است.
علاقه و شناخت واقعي و درست و صحيح و همه جانبه، بايد فارغ از علاقه زياد باشد، در حالي كه روي همين مسئله تكيه مي كنيد.
چه بسا علاقه زياد به عنوان يك امر ذهني و فكري، در عالم به گونه اي كه عنوان نموديد، نمود يافته است . پسر نيز به رغم اظهار علاقه، باطناً به سمتي گرايش يافته كه آن خواب را ديده يا آن را عنوان مي سازد.
روشن است كه بسياري از خواب هاي ما، ساخته افكار، علايق و خواسته هاي خود ما و يا اشتغالات روزانه ما است كه به شكل هاي گوناگون نمود مي يابد حتي اگر خواب صادقي باشد، نمي توان روي آن حساب ويژه اي باز كرد يا چيزي كه با عقل و مشورت و دانش و فهم در هنگام بيداري و هوشياري، قابل پي گيري است، به عالم خواب واگذار كرد و بر اساس آن حكم كرد.
آن دسته از خواب ها که از آن ها به عنوان روياي صادقانه تعبير مي شود، توسط شماري معدود از افراد ممتاز و اولياي خدا معنادار است، نه هر فردي که آلوده به انواع گناهان است. جالب آنکه همين افراد که در زمره برترين عاقلان دنيا هستند، به ما آموخته اند که بايد از آنچه مايه حدس و گمان است، فاصله بگيريد.
اصرار شما براي عنوان نمودن خواب تان به پسر، در حالي كه چيزي در مقابل شما عنوان مي گويد، به كاهش شديد عزت نفس و جلب محبت و مهر طلبي منفي منجر خواهد شد كه حتي در صورت ازدواج نيز پيامدهاي آن شما را بسيار آزرده خواهد كرد.
حتي مي تواند اين مسئله دست آويزي براي آن پسر براي برآوردن خواسته هاي خود(نه خواست هاي شما) قرار گيرد.
توجه نماييد كه هيچ كسي در اين مسير پرآسيب نمي تواند مصونيت داشته باشد .خطر حتي براي انسان هاي بسيار باتقوا نزديك است.
مسايل رواني و مشكلات آن در چنين علايق شديد، از نظر ما روان شناسان نيز دور نمانده است؛ بنابراين چنانچه علاقه شديد، به روند عادي زندگي صدمه وارد كند، يا موجب افت تحصيل و اشتغالات عادي ديگر شود، از علائم افسردگي و اضطراب برخوردار است كه نياز به درمان دارد.

والسلام و خدانگهدارتان.

با سلام وخسته نباشيد.پارسال ماه رمضان بود برحسب اتفاق با دختري بنام مريم آشنا شدم.اول ارتباط سطحي بود.ولي با گذشت زمان بهش وابته يا ازش خوشم اومد.مريم بچه شاهرود ومن بچه اصفهان.خواستم ببينمش به خاطر همين برنامه ريزي كردم برم شاهرود.چون شاهرود بمشهد نزديك بود گفتم ميرم مشهد زيارت بعدميرم شاهرود.برحسب اتفاق مريم هم باخانوادش اومدن مشهد.مريم ديدم وازش خوشم اومد.ورابطمون ادامه دات تا اينك ن پيشنهادازدواج بهش دادم.اونم موافقت كرد.برا اينكه من با خانوادم هيكار پنهاني نداشتم وبخاطراينكه رابطه نامشروع نشه به خانوادم گفتم.ولي مريم ميترسه به باباش ومادرش بگه.ولي خواهراش ميدونند.با اجازهپدرم رفتم شاهرود اما اينبار براي صحبت كردن راجع به زندگي وشناخت بيشتر.بعداز اومدن من خانواده مريم برخورد بدي با مريمكردن واون تو خونه حبس كردن.مريم هم به من گفت از اين زندگي خسته شده ومن تحت فشار گذاشته كه به پدرم بگم زگ بزنه خونشون برا مقدمات خواستگاري.من كم اوردم از طرفي مريم دوست دارم ازطرف ديگه من شرايطم جور نيست چون من برادر مجرد بزرگتراز خودم دارم.خواهشي كه دارم من راهنمايي كنيد چكار كنم؟آيا من با مريم كه عاشق هم هستيم خوشبخت وعاقبت بخير ميشم؟اينكه پدرومادرش نميدمننداشكالي داره؟واينكه ازهم دوريم؟

با سلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز.
يکي از توصيه هاي اصلي و هميشگي روانشناسان به دختران و پسران آن است که خود را از ارتباط پيش از ازدواج دور سازند. مشكلاتي .كه در نامه بيان شده، پيامد تنها يكي از آن ها است.
اين نوع ارتباط ها حتي اگر با قصد ازدواج باشد و تمام شرايط براي دو طرف قابل قبول شد، خانواده و مسايل بسياري ديگر مي تواند مانع از آن شود، اما عشق و علاقه هاي ايجاد شده به زودي از بين نرفته ، عوارض آن حتي بعد از ازدواج ها نيز باقي مي ماند.
عشق هاي پيش از ازدواج مانع از دستيابي به يک شناخت صحيح مي باشد. هنگامي که افراد به يکديگر وابسته مي شوند، ذهن آن ها دچار يک سوگيري شده ، نمي تواند به ارزيابي بي طرفانه در خصوص فرد مقابل بپردازد . به همين دليل تمام شناخت هايي که تاکنون با آن روبرو بوده ايد، فاقد اعتبار بوده ، لازم است براي بار ديگر بدون يک احساس وابستگي آن ها را نظاره کنيد. زمينه دستيابي به اين شناخت واقعي تنها هنگامي فراهم مي گردد که از اين رابطه فارغ باشيد.
يکي از اشتباهات اساسي هنگامي رخ مي دهد که افراد به تنهايي و بدون والدين خودشان براي امر ازدواج اقدام مي کنند . والدين پي مي برند که اين اقدامات پيشروانه است. اين اقدامات جسورانه گاهي باعث مخالفت و مقاومت والدين دختر مي گردد. در اين شرايط ضرورت دارد که پسر به اتفاق والدين به ادامه امور بپردازد . با جلب اعتماد خانواده مقابل نشان دهد که هيجان پذير نيست . توانايي اداره مسايل را به تنهايي دارد. در اين شرايط پافشاري و ادامه دادن به روابط پنهاني به معناي ناديده انگاري نگراني هاي والدين فرد مقابل است . به طور طبيعي موجب بروز واکنش هايي متضاد دربرابر فرد مقابل خواهد بود.
اگر واقعاً شرايط شما چنان است که نمي توانيد با او ازدواج کنيد و نمي توانيد شرايطي را فراهم آوريد که به صورت رسمي نسبت به يکديگر هم متعهد باشيد و در آينده ازدواج کنيد. چرا اقدام کرده ايد؟ چرا دختر را در چنين وضعيتي قرار داديد؟ البته خود دختر نيز در اين بازي و رابطه مقصر است و نتايج آن را نيز بايد بپذيريد. هميشه نتيجه آن نيست كه مطلوب باشد. دختر بايد توانمندي خود را نيز افزايش دهد. به هر حال هر يک از ما بايد فرا بگيرد امکان اين هست که در زندگي برخي از چيزها مطابق ميل ما پيش نرود.
وابستگي و ضربه هاي رواني ناشي از عدم امکان ازدواج نيز يکي ديگر از مشکلاتي است که افراد اغلب با آن روبرو هستند . در موارد بي شماري شاهد آن بوده ايم. تمام آنچه گفته شد، الزاماً نبايد شما را به اين نتيجه برساند که اين ازدواج را فراموش کنيد و به فكر موارد ديگري باشيد، بلکه
اين مسير براي دستيابي به يک ارزيابي واقعي کافي نيست.
ازدواج از روي ترحم( نه براي شما و نه براي او) به هيچ روي صحيح نيست .اگر احساس مي كنيد كه هنوز شرايط آن نداريد و نمي توانيد مسئوليت پذير باشيد و صرفاً‌ به خاطر دختر يا ترحم به او و اجابت به خواسته او مي خواهيد اقدام به ازدواج كنيد، به هيچ وجه صحيح است.
با توجه به روحيات ذكر شده از مريم، احتمال برخي از مشكلات روحي در ايشان بسيار است . نياز به مراجعه به مشاور يا روان پزشك داشته و بايد درمان شود.
والسلام. خدانگهدارتان!

صفحه‌ها