مشاوره

23 ساله ام تا جایی که یادم است از کودکی به این گناه دچارم قبل از اینکه از رابطهی جنسی چیزی بدانم اگر پسر بودم ازدواج موقت میکردم ولی دختران از این نعمت محرومند افکار جنسی لحظه ای ترکم نمیکنند و من در مقابلشان توان تحمل ندارم 1000 بار توبه کردم ولی فایده نداشت به خود خدا قسم اینقدر درگیرم که حتی اگر مردی کنارم باشه تحریک میشم از خودم خسته شدم هر چه برای ازداج دعا میکنم بی فایده است وقتی خستم بیشتر میان سراغم!چه کار کنم؟دلم نمیخواد از خدا دور تر شم!آیا راهی هست؟به خودش قسم بار ها تلاش کردم شبها تا پارهای به خودم پیچیدم تا گناه نکنم ولی شیطان پیروز شده!خواسنگار به صورت جدی هم ندارم!

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
نياز جنسي مانند ساير نياز يک نعمت خدادادي است كه هدف خاصي را دنبال كرده و از طريق خاصي در زمان خود بايد ارضا شود. اين نياز ساختگي نيست و راه صحيح برآورده شدن نياز توسط ايجاد کننده نياز مطرح شده، اما ممکن است که راه صحيح ارضا به دليل مشکلات و موانع به تأخير بيافتد؛ بنابراين نمي تواند توجيه كننده راه هاي انحرافي ارضاي آن باشد كه به جسم و جان و روح انسان آسيب مي رساند.
در مورد شما وضعيت استمنا يک راه انحرافي براي ارضاي نياز جنسي است . از طرفي به دليل آگاهي هاي مذهبي و درون مايه هاي مذهبي بعد از برآورده شدن اين نياز از راه غير معمول دچار احساس گناه مي شويد و خودتان را سرزنش مي کنيد . سرزنش اعتماد به نفس تان را کاهش داده و اضطراب در شما ايجاد مي کند . اضطراب در بعضي از موقعيت ها تحريک کننده است . بايد به دقت راهکارهاي ترک استمنا را که در پايين ارائه شده است ، بخوانيد و گزارشي از روند انجام تکنيک ها براي خودتان و درصورت علاقه براي ما بفرستيد.
1- پرهيز از خود سرزنشي و احساس گناه.
نبايد به خاطر اين مسئله که پيش آمده ،خودتان را سرزنش کنيد . با پذيرش اين موضوع كه مشكل يا بيماري داريد، بايد با خود بگوييد همان طور که در بيماري هاي جسمي يا مسائل ديگر زندگي فرد شخصيت خودش را نمي کوبد و دنبال درمان و حل مسئله اش مي گردد، راه حل مشكل تان را با خونسردي و عدم سرزنش بايد فرا بگيريد.
2- احترام به خود و تهيه ليستي از نقاط مثبت فراموش شده و مرور روزانه و پرهيز از ناديده گرفتن نقاط مثبت و اميد وار كننده.
3- به دست ‌آوردن عزت و خود ارزشمندي و اينكه خود را برتر از آن بدانيد كه به كارهاي پست و ناچيز هر چند گناه هم نباشد، تن دهيد.
4- پرهيز از تنهايي، افزايش تعاملات اجتماعي و مشغوليت هاي خانواده و دوستان .
5-حذف تصاوير و به طور کلي محرک هاي جنسي در بيرون مثلا در محيط آموزشي مي توانيد با توجه گرداني و تمرکز يابي روي چيزهايي مانند درس، برنامه هاي جذاب، از نگاه کردن به محيط اطراف تان غافل شويد . همچنين در بيرون کلاس با توجه به وسايل و موضوعاتي که وسوسه برانگيز نيستند ، وقت تان را بگذرانيد. از ديدن فيلم ها و... که تحريک کننده جنسي هستند بپرهيزيد.
6- به خوبي از علت و ريشه آگاه شديد؛ بنابراين بايد بيش ترين كنترل خود را بر حذف محرك ها قرار دهيد، تا بر جلوگيري از استمنا پس از تحريك.
7- هنگام هجوم افکار جنسي که معمولا در تنهايي اتفاق مي افتد، عدم پرورش اين افکار و قطع ناگهاني به محض ورود اين افکار شناخته شده از طريق ترک موقعيتي كه در آن هستيد و تغيير موقعيت فيزيکي ، مثلا رفتن به طرف يخچال و آب خوردن ، خارج شدن از محيط تنهايي و برقراري مکالمه با خويشاوندان ، روشن کردن تلويزيون و... باعث قطع افکار زنجيره اي جنسي خواهد شد.
8- ورزش و تحرکات بدني باعث تبديل انرژي جنسي به سوخت و ساز مي شود. پس ترجيجا در جمع ورزش کنيد.
9-سعي کنيد تا وقتي که خسته نشديد، وارد رختخواب نشويد. هنگام خواب خواندن کتاب يا گوش کردن و تمرکز روي موسيقي آرام خوب است.
10- سعي کنيد به خود امنيت براي عمل استمنا را ندهيد، مثلا درها ي اتاق را کاملا نبندييد . همچنين محل خواب تان را زياد گرم نگه نداريد.
11- از پوشيدن لباس هاي تنگ خود داري کنيد .
12- هيچ وقت به طور کامل، حتي در حمام عريان نشويد . سعي کنيد حتي المقدور اندام هاي جنسي خود را نبينيد .
13- از دست ورزي به آلت تناسلي خود در هر شرايطي ، حتي در حمام كردن پرهيز کنيد.
14-هرگاه مورد هجوم افکار جنسي واقع شديد، بايد بلافاصله از مکان خلوت و دور از نظر ديگران خارج شده و خود را به کاري سرگرم کنيد.
15- موفقيت خودتان را هر چند اندك (مثلاً روزي 1 بار، به جاي 4 بار) قدر بدانيد. براي آن ارزش قائل شويد و بر اساس همان خود را تشويق نماييد . مثلا اگر يک روز توانستيد استمنا نکنيد، يا كم تر به اين گناه دچار شويد، جايزه اي به خود بدهيد ( مثلاً يک بستني يا هر چه که دوست داريد ) . اگر اين مدت بيش تر شد ، اين روند را ادامه دهيد.
موفق و سربلند باشيد.

پسر 5 ساله ای دارم که از زمانی که بدنیا آمد شاغل بودم و در خانه اختلافهای زیادی با پدرش داشتم تا اینکه اختلاف بالا گرفت و هم اکنون که از شما کمک می خواهم بدلیل غرور و لجبازی و نامتعهد بودن وی به زندگی مدت 2 سال است که منزل مادرم هستم و مرا بلاتکلیف گذاشته و طلاق نمی دهد . حضانت فرزندم را تا 7 سالگی بصورت دوهفته در ماه قبول کردم ، پسرم مجبور است با شرایط پیش آمده بسازد . خیلی سعی می کنم روحیه خوبی برای تربیت فرزندم و جبران کمبودهای او داشته باشم ولی فکر می کنم همه این اوضاع و احوال بر روی فرزندم تاثیر بگذارد . ناگفته نماند که پسرم به هیچ عنوان قبول نمی کند حتی برای یکساعت از من جدا شود و مهدکودک برود . حال عاچزانه از شما می خواهم که مساعدت کنید تا برای تربیت بهتر فرزندم و کمتر ضربه خوردن او در این شرایط چه کنم . لطفاً شماره تلفن مشاور کودکان برایم ارسال کنید . ومن ا... التوفیق

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
خانواده كوچك ترين واحد اجتماعي است كه ثبات يا ناپايداري اش بر اعضاي خانواده و جامعه اثر مستقيم مي گذارد . فروپاشي اين واحد كوچك گاه چنان اثر عميقي روي فرزندان دارد كه باوركردني نيست . نسبت بزهكاري در خانواده هاي متلاشي شده خيلي بيش تر از خانواده هاي با دوام است حتي اين نسبت در خانواده هايي كه روابط زوجين به وسيله طلاق گسسته شده، در مقايسه با خانواده هايي كه مرگ، زن و مرد را از هم جدا كرده ،در سطح بسيار بالاتري قرار دارد . بي سرپرستي در اطفال عقده هاي رواني ايجاد مي كند .جنبه هاي منفي طلاق خيلي گسترده است . بين بزهكاري نوجوان و جوان و طلاق رابطه مستقيمي وجود دارد . طلاق هميشه مبغوض و منفور بوده و هست . دنياي تنهايي اينان بس غم انگيز و عذاب آور است . روابط اجتماعي شان دچار اختلال مي شود . معمولاً فرزندان طلاق به سوي كجروي هاي اجتماعي سوق داده مي شوند .
چه بسيار مردان و زناني كه علي رغم كم و كاستي فراوان اقتصادي و فرهنگي و نابرابرهايي كه از طرف مقابل متحمل مي شوند اما همچنان به خاطر حفظ و بقاي خانواده دندان بر جگر مي نهند تا جگر گوشگان شان آواره و بي سرپرست نشوند . روح شان آزار نبيند . دچار كمبودها و عقده ها و ناسازگاري ها و ناهنجاري هاي اجتماعي نشوند . به هر حال طلاق فرآيندي بسيار سخت و زجرآور است .
اصلاً نمي توان روابط بين طلاق و آسيب هاي رواني كودكان را ناديده گرفت . بايست قبول كرد كه طلاق و جدايي اثرات نامطلوبي بر كودكان بر جاي مي گذارد . بررسي كودكاني كه والدين آن ها از هم جدا شده اند، نشان مي دهد كه آسيب هاي روحي وارد شده به اين كودكان بسيار شديد بوده است ،در حالي كه شدت تأثيرات منفي ناشي از بحث و جدال هاي تكراري والدين بسيار كم تر و زودگذرتر و البته طلاق (اين حلال نفرت انگيز )در مواقعي كه آخرين راه حل باشد، از آن گريزي نيست اما در اين ميان آنچه بيش از هر چيز به صورت يك ضرورت جدي و غيرقابل انكار مطرح مي باشد ،وضع و سرنوشت كودكان و نوجواناني است كه پس از طلاق و جدايي پدر و مادر محيط امن خانه را از دست مي دهند، به ويژه فرزندان خانواده هايي كه فقر مادي و فرهنگي و عدم تمكن كافي براي گذراندن زندگي نيز دارند. اين گونه بچه ها در لابه لاي چرخ اجتماعي در تار و پود گسترده اعتياد با انواع انحرافات و بزهكاري ها نيز روبه رو مي شوند . چه بسا سر از زندان ها درمي آورند و در دام توطئه هاي بي شماري گرفتار مي آيند .
اما تاثير جدايي پدر و مادر به همين جا ختم نمي‌شود؛ ترس بدون دليل، بي‌خوابي، اضطراب و كم‌رويي، اختلال در تغذيه، لكنت زبان، عقب ماندگي درسي، پناه بردن به مواد مخدر، شكست در زندگي آينده، شب ادراري، انزواجويي و عزلت طلبي، احساس حقارت، احساس ناكامي و شكست، دستاوردهاي ديگر طلاق والدين هستند.
طلاق كودك را ضعيف و آسيب پذيرتر مي سازد . كودكي كه پدر و مادر خود را به علت طلاق از دست داده خيلي مي ترسد از اين كه كاري كند كه باعث از دست دادن ديگري بشود . معمولاً كودك از والدين كه طلاق را مطرح كرده بدش مي آيد . اين فرزندان هميشه يك احساس بدبيني و كينه نسبت به يكي از والديني دارند كه مقصر و پيش قدم در جدايي بوده و اين كه چرا او به اين سرنوشت دچار شده است . در سال هاي اول دچار اضطراب و فشار عاطفي مي گردد . تشنجات ناشي از طلاق نيز باعث مي شود كه زوجين تا دو سال اعتماد به نفس نداشته باشند.
با توجه به مطالب فوق پيشنهاد ما اين است كه:
اگر مي خواهيد اين مشكل را به صورت اساسي حل كنيد، و فرزند تان در آينده با مشكلاتي كه ذكر شد مواجه نشود، سعي كنيد اختلاف خود را با همسر تان را حل كرده و دوباره به كانون گرم خانواده برگرديد. براي اين كار كافي است يكي از شما پيش قدم شده و به خاطر جلوگيري از آسيب هاي روحي و عاطفي فرزندان،خواستار حل مشكل و ادامه زندگي باشد. براي اين كار مي توانيد با يك روانشناس يا مشاور ، مشاوره بگيريد. اگر احساس مي كنيد ادامه زندگي امكان ندارد و آب ريخته شده قابل جمع شدن نيست، براي كاهش دادن آثار مخرب طلاق لازم است قبل از اين كه تصميم قطعي براي طلاق بگيريد، نكاتي را به كودك تفهيم نماييد. اگر در خصوص علت طلاق به بچه ها توضيح داده نشود، آن ها خود علتي را براي آن مي تراشند كه ممكن است بر مشكلات رواني شان بيفزايد.
و اما نكاتي كه بايست بعد از طلاق در خصوص كودك كاملاً رعايت شود بدين شرح است:
1- درباره علت طلاق با توجه به سن سال و ميزان درك كودك به او توضيحات لازم را بدهيد . ارايه دلايل منطقي در خور فهم كودك كمك شاياني در ميزان ناسازگاري وي با وضعيت جديد دارد . سعي نكنيد خود را فرشته و پدرش را ديو جلوه بدهيد چون به هر حال براي هميشه پدر و مادر واقعي طفل آن ها هستيد و شما باهم مشكل داشته ايد كه طلاق گرفته ايد ،ولي طفل گناهي ندارد . يارگيري كردن و بمباران تبليغاتي كردن كودك هيچ حاصلي جز به هم ريختن امنيت رواني وي در پي نخواهد داشت . چون طفل قدرت تجزيه و تحليل مسايل را ندارد ،دچار بحران روحي مي گردد . بهتر است والدين همديگر را تخريب نكنند . هميشه اين را به ياد داشته باشند كه هيچ پدر و مادري بد اولاد خود را نمي خواهد . جز تأمين آسايش و آرامش كودك چيز ديگري نمي خواهد. ممكن است زن و شوهر با هم بد شوند، ولي پدر و مادر با اولاد خود بي جهت بد نمي شوند . حفظ روابط حسنه بعد از طلاق بين والدين و فرزند طلاق امري بسيار ضروري و حياتي است.
2- به كودك تفهيم كنيد كه منتظر چه رخدادي خواهد شد . به او اطمينان بدهيد كه هر وقت بخواهد مي تواند والدين خود را ببيند . تحت هر شرايطي مانعي براي ملاقات كودك فراهم نياوريد .كودك را مطمئن بسازيد كه روابط او با پدر و مادرش براي هميشه محفوظ و برقرار است .حضانت فرزند را به عنوان اسلحه اي به سمت مقابل قرار ندهيد . از كودك استفاده ابزاري به منظور اهداف خود نكنيد . در هر زمان و هر مكان كه كودك مايل به ملاقات است ،آن شرايط را مهيا كنيد .در غير اين صورت بچه ها پرخاشگر و افسرده مي شوند.
3- به فرزندخود کمک کنيد تا عواطف خود را ابراز کند. چه از طريق بيان و با از طريق نوشتن، نقاشي کردن و يا حتي از طريق موسيقي.
4- به عواطف فرزندخود احترام بگذاريد . اطمينان دهيد که احساسات آن ها طبيعي است..
5- در صورت امكان فرزند خود را با بچه‌هايي که تجربه مشترکي دارند آشنا سازيد تا بفهمد که تنها نيست.
6- معلمان و ساير مددکاران از وضعيت طلاق مطلع سازيد تا آن ها نيز به کمک او بشتابند.
7- اما هيچ گاه به کودک خود از پدرش بد نگوييد يا حتي از لغات و الفاظ بد براي صحبت کردن درباره پدرش، استفاده نکنيد، چون بچه ها پدران خود را هر طور که باشند دوست دارند.
نكته پاياني اين كه: زمان براي احياي مجدد فرزندان امري ضروري است. شواهد نشان داده است که پس از گذر زمان مناسب و تزريق حمايت‌ها و هدايت‌هاي صحيح، بسياري از کودکان دوباره به حيات طبيعي خود برمي‌گردند. اما اگر اضطراب و تشويش کودکان به ‌شکل فزاينده‌اي تداوم يافت، آن گاه بايد از مشاورين متخصص در اين رابطه کمک جست.
ضمنا توصيه مي كنيم هميشه با يك روانشناس يا مشاور در تماس باشيد . از ايشان در جهت تربيت صحيح فرزند تان راهنمايي بخواهيد. براي اين كار مي توانيد با شماره" 09640" اين مركز بدون هزينه تماس گرفته و با مشاورين اين مركز مشكل خود را حل كنيد.
موفق باشيد.

با عرض سلام و خسته نباشید 2 ماه پیش پسری از من درخواست ازدواج کرد که 18 سال دارد و 2 سال از من کوچکتر است. پسر خوبی است و او را برای زندگی انتخاب کرده ام. قضیه را با مادرم در میان گذاشتم.نظر ایشان این بود که او هنوز بچه است و اگر تا 4 سال دیگر سر حرفش باقی بود بعداز پدرم اجازه خواستگاری میگیرد. ما فقط یک بار آن هم با اطلاع مادرم همدیگر را ملافات کرده ایم میخواستم بدانم ارتباط تلفنی ما برای شناخت بیشتر اشکال شرعی دارد و آیا در آینده نشکلی در زندگی نخواهیم داشت؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
ازدواج بزرگ‏ترين و مهم‏ترين حادثه زندگي انسان است . موفقيت‏يا شکست در آن سرنوشت‏ساز خواهد بود . چه بسا شما نيز بر همين اساس تصميم گرفتيد مشکل خود را با ما در ميان گذاريد و از کارشناسان و مشاوران با تجربه بهره گيريد . در اين‏جا لازم است از تصميم به‏جا و درست‏شما تقدير و تشکر کنيم; زيرا به گفته اميرالمؤمنين (ع) هيچ ياور و پشتيباني از مشاوره بهتر نيست . به هر حال، دختران و پسران ميوه‏هاي باغ زندگي انسان‏هايند . دست آفرينش نوعي جاذبه و کشش دروني در آن‏ها به وديعت نهاده است . اضطراب و ناآرامي آنان در اين سنين از طريق ازدواج به سکونت و آرامش تبديل مي‏گردد . قرآن که راز آفريدن همسر را (لتسکنوا اليها) مي‏داند، بدين نکته اشاره دارد . البته ازدواج و زندگي مشترک وقتي ثمر بخش، سودمند و ماندگار است که عقربه روحيه‏ها، غرايز و طرز تفکر دو طرف، همسو و نزديک باشد . در غير اين صورت، ريسمان وحدت و يگانگي به ضعف و سستي مي‏گرايد و سرانجام گسسته مي‏شود . ما در زندگي خود شاهد پديده‏هاي تلخ و درد آوري هستيم که دختران و پسران و خانواده‏هاشان را مي‏آزارد و کاخ زندگي مشترک زوجين را فرو مي‏پاشد . بي‏ترديد محاسبات غلط، احساسات زودگذر، خيالات و توهمات بي‏اساس عامل اصلي تحقق اين پديده‏ها به شمار مي‏آيد . بنابراين، اگر در گزينش همسر اصول صحيح رعايت‏شود، بخش عظيمي از ناگواري‏ها و نابساماني‏ها و مشکلات از ميان مي‏رود و زندگي جوانان پربارتر و زيباتر مي‏شود .
داشتن دوست دختر و دوست پسر يکي از آسيب هاي ازدواج از طريق ارتباط غير سنتي (خياباني و اينترنتي و ...) است. برخي از جوانان بدون توجه به معيارهاي انتخاب همسر و مسايل ديگر ازدواج ،با صرف عشق و علاقه اقدام به ازدواج مي کنند. در واقع عشق و علاقه بدون پشتوانه عقلاني ، چشم و گوش آن ها را از ديدن حقايق مي بندد. هنگامي متوجه اشتباه خود مي شوند که کار از کار گذشته و ديگر کاري نمي توانند انجام بدهند.
بنابراين اگر تصميم به ازدواج داريد با چند مشكل مواجه هستيد:
1- اگر بخواهيد بر اساس معيارها دست به انتخاب بزنيد و بر فرض كه در بيش تر جهات و ملاك ها با هم سازگاري داشته باشيد، حداقل از جهت سني اختلاف داريد . به خاطر عللي نظر روان شناسان توصيه مي كنند كه سن مرد 2 الي 4 سال از زن بيش تر باشد. شايد در اوايل زندگي اين اختلاف سني خيلي محسوس نباشد ،ولي در آينده با مشكل مواجه مي شويد.
2- مشكل ديگر عدم موافقت خانواده شماست كه ازدواج با ايشان را موكول به چهار سال ديگر مي كنند. در اين صورت اگر بخواهيد چهار سال منتظر باشيد، عاقلانه نيست چرا كه ممكن است در اين چهار سال مورد بهتري از ايشان خواستگار شما باشد. ضمن اين كه هيچ تضميني براي اين ازدواج وجود ندارد چرا كه يقينا اگر ايشان در اين چهار سال مورد بهتري از شما پيدا كند، سراغ ايشان خواهد رفت و شما را رها خواهد كرد.
3- و بالاخره مشكل اساسي اين كه: اگر بخواهيد اين رابطه را ادامه دهيد، هر چند به قصد ازدواج باشد ، داراي آسيب هاي فراواني است ،از جمله؛
ا- فقدان شناخت درست و واقع بينانه:معمولا ادعا مي شود اين گونه روابط و دوستي ها به انگيزه ازدواج شكل مي گيرد، ولي با كمي دقت فهميده مي شود،روح حاكم بر اين دوستي ها عشق ورزي است، نه خرد ورزي.اين نوع انتخاب كه در فضايي آكنده از احساسات و عواطف انجام مي گيرد، به دليل عدم شناخت عميق و واقع بينانه،زندگي مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد.
ب-ايجاد جو بدبيني:دختر و پسر نسبت به هم پس از ازدواج اعتماد نداشته و احتمال وجود رابطه اي ديگر رامي دهند.
ج-افت تحصيلي يا ركود علمي:به علت تمركز و توجه صرف به ديدارها و ملاقات حضوري و تلفني مانع بزرگي براي رشد و ترقي علمي ايجاد مي شود.
د-عدم استقبال از تشكيل خانواده:اين گونه روابط و دوستي ها معمولِِا به انگيزه تفنن و سر گرمي شكل مي گيرد. در خلال آن از خود باوري و زود باوري دختران سوء استفاده مي شود.حس تنوع طلبي انسان از يك طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر باعث مي شود برخي سراغ ازدواج و تشكيل خانواده نروند.
ه-اضطراب،تشويش و احساس نگراني: در دوستي هاي موجود بين دختران و پسران به علت مقاومت خانواده و جامعه در برابر اين مسئله،اين گونه دوستي ها با مخاطرات رواني گوناگون از جمله اضطراب و تشويش همراه است.وجود افكار ديگري چون احساس گناه و نگراني از تهديداتي كه توسط پسر براي فاش كردن روابطش با دختر صورت مي گيرد ،يك تعارض دروني و اضطراب مستمر را دنبال خود دارد.
و-محروميت از ازدواج پاك:دختراني كه در پي اين روابط هستند ،معمولآ به جرم آلودگي به اين روابط شرايط ازدواج پاك را از دست مي دهند. البته اين گونه روابط ناسالم حتي در ازدواج پسران نيز تاخير ايجاد مي كند.
ز: مشكلات رواني و روحي: اين گونه روابط موجب ايجاد تعلقاتي در دو طرف مي شود و چون احتمال نتيجه نشدن اين ارتباط به ازدواج وجود دارد و احتمال آن نيز بسيار است، قطع اين ارتباط با توجه به روابط چند ساله و دوستي و عشق و وابستگي، ضربه رواني زيادي به شخص وارد مي كند. اين ضربه روحي و رواني براي دختر و پسر يكسان است، اگر چه براي دختران بيش تر است.
ح: از دست رفتن فرصت هاي ازدواج موفق: به جهت وابستگي دو طرف و به ويژه دختران به دوست پسر خود، فرصت هاي زيادي براي خواستگاري پيش مي آيد كه به جهت دوستي و وابستگي به دوست پسر، يا به جهت قول و قرار هايي كه گذاشته اند، به رد خواستگاران و فرصت هاي خوب ازدواج منجر مي شود.
ط:خروج تدريجي از حريم هاي شرعي: به طور طبيعي دوستي دو جوان، از انگيزه هاي هشيار و ناهشيار جنسي برخوردار است. اين عامل ريشه اي در روابط اگر چه سعي در كتمان آن مي شود، اما خواسته يا ناخواسته در شكل هاي مختلف خود را نمايان مي سازد. بنابراين اگر چه در ابتدا تصور مي كنيد كه ارتبط شما يك ارتباط ساده و در محدوده احكام ديني و شرعي صورت مي گيرد، اما مطئناً در حدود شرعي نخواهد بود و شما را از حفظ حدود شرعي باز خواهد داشت. ضمن آنكه اصل اين روابط تا زماني كه عقد شرعي صورت نگيرد، از نظر شرعي اشكال دارد.
بنابراين حتي اگر قصد ازدواج با ايشان را داريد، چون مدت زمان زيادي را بايد به انتظار باشد و با توجه به آسيب هايي که خواهد داشت، ادامه ارتباط به اصلاً صلاح شما نيست. ما به دختران و پسراني كه شرايط مطلوب تر از شما را نيز دارند، اما مي خواهند تا چند سال براي شناخت بيش تر با هم ارتباط داشته باشند، به طور اكيد توصيه به قطع ارتباط داريم، تا چه رسد به شما كه شرايط تان حداقل از دو جهت سني و عدم موافقت مادر( در حال حاضر) اصلا مطلوب نيست. بهتر آن است که هر چه زودتر تا دلبستگي عميق تر نشده ، ارتباط را قطع كنيد. جلوي ضرر را هر جا که بگيريد ، به نفع تان است. سخن مادرتان براي صبر چهار ساله غير دور انديشانه است، مگر اينكه مادر چون احساس مي كند كه نمي تواند شما را قانع سازد، يا چون با خود مي گويد كه طي اين مدت چهار سال با اتفاقات بسياري كه پيش مي آيد، اين وضعيت تغيير مي كند، چنين سخني گفته است.
از نظر حكم شرعي نيز ارتباط شما با سخنان يا نگاه هاي تحريك كننده باشد، يا خوف افتادن در گناه باشد، اشكال دارد.
موفق باشيد.

سلام علیکم من یه دانشجوی بسیجی ام انشاالله قراره برم خواستگاری یکی از خواهرای بسیجی ولی نمی دانم باید چه کنم مادرم چند سالی به رحمت خدا رفته اند و یک پد رپیر و یک برادر دارم وضعیت مالی درست و حسابی هم که نداریم و در مجموع الهی شکر چه کنم آیاخانواده ایشون قبول می کنند،مادر نداریم باکی برویم خواستگاری،اصلا جلسه خواستگاری چی باید بگم منی که یادم نمی اید در تمام طول تحصیل 4ساله رودررو با خانمی صحبت کرده باشم، راهنماییم کنیدتا بدانم چه باید بکنم سپاسگزارم اجرکم عندالله

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز
قبل از خواستگاري لازم است كه از راه تحقيقات محلي، دوستان، فاميل ها، همسايگان، شناخت نسبي از دختر مورد نظر و خانواده او پيدا كنيد . به صرف اينكه در بسيج خواهران فعاليت دارد و از نظر ظاهر او را پسنديد، به اين كار اقدام نكنيد.
در مرحله بعدي مي توانيد از طريق يكي از دوستان يا واسطه ها نظر دختر مورد نظر را جويا شويد . به شكلي شرايط كلي خود را به ايشان بگوييد.از جمله شرايط مالي،خانوادگي و ... . اين كار صرفاً وقتي انجام شود كه پيامدهاي منفي در ميان دوستان، محيط دانشگاه و در ميان فاميل يا خانواده دختر نداشته باشد.
بعد از انجام اين مراحل چنانچه نتايج مثبت بود ،براي خواستگاري رسمي از طريق يكي از افراد بزرگ فاميل، عمو، دايي، يا عمه و.. اقدام كنيد.
نکاتي وجود دارد که در طرح سئوالات جلسات خواستگاري ، شناسايي دختران و پسران در رابطه هاي شان يا ....، کمک مي کند که فرد شناخت عقلاني ( نه احساسي) نسبت به طرفش کسب کند.
بايد داراي شرايطي باشد که بعضي از آن ها به قرار ذيل است:
1 - فکر نکنيم که سؤالات بايد استاندارد شده و از پيش تعيين شده و با جواب هاي مشخص باشد، بايد هنگام گفتگو مانند آدم آهني خشک نباشيم و سعي کنيم سؤالات را در همان جلسه نسبت به هرچيزي که مبهم هست، طرح کنيم.
2 - سؤالات کلي براي شروع خوبست .
مثلا اين سؤالات:
نظر شما در مورد حجاب چيست؟
چه توقعي از همسر آيند ه ات داريد؟
نظرشما در مورد اخلاق و ايمان چيست؟
ميعارهاي شما براي ازدواج چيست؟
چه نقشي براي زن در خانواده ، يا چه نقشي براي مرد در خانواده قائل هستيد؟
چون سؤالات چنين کلي، حتما جواب کلي دارد و جواب هاي کلي چون مبهم و ناشفاف هستند ، طرفين همان طور که دوست دارند بر اساس ذهنيات خود تفسير مي کنند و اين مفهوم شناخت از يکديگر را با تحريف روبرو مي سازد.
3 - به جاي سؤالات کلي، سعي کنيد مفاهيم را به زودي به طرف مصداق ها و مثال هاي عيني بکشانيد، با طرح مسئله فرد را در موقعيت قرار دهيد. موقعيت هايي که هر روز در زندگي خانوادگي افراد پيش مي آيد و زوجين نسبت به آن واکنش احساس، فکري يا رفتاري نشان مي دهند.
بهتر است به عنوان مثال به جاي اينکه اين سئوال کلي را بپرسيد که نظرتان در مورد حجاب چيست، مي توانيد سؤالات جزئي زير را بپرسيد:
آيا به نظر شما براي حجاب خانم حتما چادر ضروريست؟
آيا مانتو و مقنعه را حجاب مي دانيد؟
آيا روسري و لباس پوشيده مثل بلوز و شلوار حجاب هست؟
آيا خانم مي تواند بين افراد نزديک مثل پسر عمو، دوست ، پسر خاله، يا اقوام بدون روسري باشد؟
آيا تفاوتي بين پوششي که خانم با شوهرش داره و پوششي که با پسر خاله اش داره وجود داره، تفاوتش چيست؟
آيا به فرض پذيرش حجاب مورد نظر شما، کار خانم در محيط هايي که کاملا مردانه هست ، مثل يک کارخانه يا معدن يا ...، اشکالي دارد؟
آيا يک آقا يا يک خانم پس از ازدواج مي تواند يک ارتباط عاطفي با جنس مخالف داشته باشد؟ سطح اين ارتباط را مثال بزنيد؟ حدودش چقدر است؟
آيا براي يک خانم دست دادن به يک اقوام نزديک مثل پسر عمه را مي پذيريد؟
آيا خنده ، شوخي، و سر به سر گذاشتن يک آقايي را که ازدواج کرده با خانم هاي دوست و فاميل را قبول داريد، يا همين مورد را در مورد خانم ها مي پذيريد؟
و صدها سئوال از اين دست که تمرکزشان بر جزئيات است، يعني مثال هايي که در زندگي هاي مختلف کم و بيش ممکن است پيش بيايد.
اين به شما بستگي دارد که سئوال هاي را جزئي و با مثال و متناسب با حال و احوال خود طرح کنيد.
4- اين سوالات جزئي و دقيق و عمليات را حول چه محورهايي تهيه کنيم.
بعضي از مهم ترين محورها اين ها هستند:
ا) سؤالات در خصوص مسئوليت پذيري و انجام وظايف فرد مثلا شغلش، تحصيلاتش، وظايف دوستي و خانوادگي که به گردن داشته و .....
ب ) انعطاف پذيري
اين بند هم بسيار مهم هست، ما بايد با طرح سؤالاتي متوجه بشويم اين فرد تا چه ميزان خاصيت کششي دارد و حاضر به انعطاف و تغيير در نظراتش هست.
به اين سئوال توجه کنيد:
اگر ما آماده شده ايم به يک مسافرت راس ساعت 18 برويم، ناگهان تلفن زنگ مي زند و يکي از اقوام که از شهرستان آمده اند، خواهان آدرس دقيق منزل ما هستند که به ميهماني ما بيايند، در اين هنگام شما چه کار مي کنيد؟
نحوه پاسخگويي به اين سئوال مهم هست، نه خود جواب.
اگر فرد بگويد: به آن ها مي گوييم برنامه مسافرت داريم و نمي توانيم در خدمت شما باشيم.( اين نشانه عدم انعطاف هست)
اگر فرد بگويد به آن ها مي گوييم قدم تان روي چشم بفرمائيد( اين هم نشانه عدم انعطاف هست)
در حالي که فرد منعطف به راه هاي ديگري به غير از بله يا خير نيز توجه دارد. مثلا مي گويد:
بايد ببينم سفر ما چقدر اهميت دارد؟ آن فاميل کيست؟ ضرورت ميهماني او چيست؟ تاثير رفتن به اين سفر روي ما چقدر هست؟ و ....، يعني بررسي همه جوانب و جوابي شبيه اين:
به او مي گوييم قصد سفر داريم، اما خيلي دوست داريم در خدمت شما باشيم ، تا ساعت 18 که وقت حرکت ماست مي توانيم در خدمتتون باشيم. يا اينکه ما مي توانيم هفته آينده اين سفر را برويم . خوشحال مي شويم در خدمتتون باشيم.
فراموش نکنيد اين ها مثال هستند، شما مي توانيد مسائل ديگري را طرح کنيد ،
ج) تقسيم وظايف و نقش زن و مرد
مي توانيد با مثال هايي کارهايي را که در خانواده هست ، مطرح کنيد و از طرفتون بخواهيد بگويد چه کسي اين کارها را بايد انجام دهد. خريد، تصميم گيري، کارهاي منزل ، نگهداري بچه ، ادامه تحصيل، تفريحات و ....
دـ) مسائل اقتصادي خانواده
اين بند هم بايد با سؤالات ريز و جزئي همراه باشد. مثلا ميزان خرجي که براي جشن عروسي در نظر داريد و نوع تالار آن را مشخص کنيد؟ محل مسکوني چگونه است ، کجاست؟ مشترک هست ؟ شخصي هست؟ اجاره اي هست؟ موقعيت جغرافيايي آن ؟
درآمدهاي زن و مرد چگونه در خانواده هزينه مي شود؟ تصميم گيرنده کيست؟
ه) ميزان استقلال يا وابستگي فرد
مثال هايي فرضي بزنيد که مثلا شما دوست داريد در شهر ديگري زندگي کنيد، نظر او را جويا شويد؟
سؤال هاي فرضي مطرح کنيد که مادر و پدر شما يا مادر و پدر وي توصيه اي به شما دارند، بايد چگونه با آن ها برخورد کنيد.
يا سؤال هايي از اين قبيل: فکر مي کنيد هر چند روز يک بار بايد به خانواده هاي مان يا اقوام خود سر بزنيم؟
يا سؤال هايي از اين دست که آيا پس از ازدواج مسافرت يا تفريح يکي از همسران بدون طرف ديگر به همراه دوست را مي پذيريد؟ چند بار در سال يا ماه؟
و) صفات شخصي و رواني:
افسردگي، پرخاشگري، اضطراب، وسواس، سوء ظن، زودرنجي، کج خلقي، تنهايي، ترس ها، سابقه هاي بستري و درمان و .... جزء مهم ترين مسائلي هست که بايد بررسي شود،( شايد بررسي اين بند يکي از ضرورت هايي هست که دختر و پسر بايد به روانشناس مراجعه کنند). اما اگر خودشان قصد بررسي داشتند، بايد نشانه هاي اختلالات را بشناسند، با سؤال و دقت در نشانه ها و علائم اختلالات پي به مشکل ببرند.
همچنين صفاتي مثل خسيس بودن،حسابگر، ولخرج بودن، دست و دلباز، بي خيال ،اجتماعي بودن ، منزوي و بي علاقه به تفريح، (اهل تفکر و مطالعه بودن)، پيگير بودن( سمج)، سهل انگار نبودن( سخت گير نبودن)و ....، جزء مسائلي هست که مي تواند با مثال هاي عملياتي پرسيده شود.
ح) مسائل اعتقادي و اخلاقي:
اين سؤالات را بر اساس آنچه خود هستيد، بايد طراحي کنيد، اگر به مواردي اعتقاد نداريد، بايد با طرح سؤال هاي متناسب و ريز بررسي کنيد که فرد مقابل در اين زمينه در تعارض با شما نباشد مثل مسئله حجاب .
اين سؤال را دقت کنيد:
آيا وقتي ما در دورن و در دل مان خدا را قبول داريم و رفتار خوبي داريم ، بايد دقيقا نمازمان را هم سروقت بخوانيم، حالا اگر نخوانديم مشکلي پيش مي آيد؟
آيا آرايش خانم بيرون از منزل مشکلي ايجاد مي کند؟
آيا شما هم با اين موافقيد که خانم ها براي بيرون رفتن از منزل بايد از شوهران شان اجازه بگيرند؟
چه وقت مي شود دروغ گفت؟ دروغ مصلحتي چيست؟
ط) دوستان
اگر بتوانيد از طريق سؤال يا تحقيق بر دوستان فرد احاطه پيدا کنيد و مورد شناسايي قرار دهيد ، مسائل زيادي در مورد همسر آينده خود متوجه خواهيد شد.
سؤالاتي از اين قبيل چند تا دوست صميمي داريد؟ ( تعداد زياد آن نشانه برونگرا بودن و تعداد کم آن نشان دهنده حساسيت ، زودرنج بودن و درونگرا بودن هست)
با کدام دوستت صميمي هستيد و او چه خصوصيت جالبي دارد؟( پيش بيني اينکه اگر بخواهي در آينده خيلي خوب در کنار آن طاقت بياوري بايد چنين باشي)
با کدام دوستت ارتباط کم تري داريد ، يا خوشت نمي آيد، چه صفاتي دارد؟ ( مهم از اين نظر که اگر چنين هستيد، در زندگي با اين فرد مشکل دار خواهي شد)
ي) خانواده فرد
سؤالات دقيق از خصيصه هاي مختلف خانواده و تعلقات آن ها ، تحصيلات، فرهنگ، شغل ، و فرزندان ديگر خانواده که ازدواج کرده اند و نحوه ارتباط عروس ها و داماده هاي آن ها با خانواده و ...، هم به شناسايي شما نسبت به اين خانواده بيش تر کمک مي کند.
ک) بيماري هاي جسمي، معلوليت ها و .... در فرد و خانواده شان:
اين مورد بايد مستقيم سؤال شود. خيلي ها در جلسات شناسايي دروغ نمي گويند، اما ملزم به اين نيست که همه چيز را بگويند. مثلا اگر بپرسيد بيماري مزمن يا حادي داشته ايد؟ جواب صحيح مي دهند، اما اگر نپرسيد ،ضرورتي براي توضيح اين موارد در خود نمي بينند.
( البته اگر سلامتي جسمي همسر آينده تان در تصميم گيري تان موثر هست)
ل) برنامه تفريحات، سرگرمي و برنامه ها براي ارتباطات درون خانواده
م ) سؤالات زيادي در مورد هر يک از معيارهاي ازدواج که به صورت عيني و دقيق و انعطاف پذير و شفاف طرح شود ، مي توان مطرح کرد.
بايد مفاهيم تئوري و زير بنايي معيارهاي ازدواج را خوب بشناسيد تا خوب بتوانيد بر اساس آن نسبت به فرد مقابل خود شناسايي حاصل کنيد.
اميدواريم که زندگي شيرين و خوشبختي داشته باشيد.

باسلام.دوسه سال پیش بود که بنابر فیلمی که دیده بودم ترس تمام وجودم را فراگرفت ودرحقیقت میترسیدم که آن اتفاق برای من هم بیافتد .در واقع میترسیدم که روزی شیطان در لباس یک آدم با من ارتباط برقرار کند ومرا از را ه درست منحرف کند که زمانی که میترسیدم فوراً به خدا رجوع میکردم واز او میخواستم که این بلا را از من دور کند .حالا بعد از گذشت این چند سال من با چشم هیچ شیطانی ندیدم ولی شیطان به صورت غیبی مرا از را ه حق منحرف کرد واینقدر کفر را در ذهن من رواج داد که طرز تفکرم مثل جاهلان زمان پیامبر شده همانگونه که آنها زندگی میکردند وتفکر میکردند وهمان بهانه گیریهایی که آن ها از کار خدا میکرند.اما خوشبختانه هنوزم دوست دارم بار دیگر تا از دنیا نرفته ام خدا را باور کنم وبا عشق او زندگی کنم.من هنوزم نمازم رو میخوانم. من فکر میکنم خدا زمانی که دیده من اینقدر از شیطان ترسیدم که مرا گول بزند یعنی در واقع ترس من از شیطان بیش از خداست به شیطان اجازه ی یک همچنین کاری را داده وشیطان هم زمانی که شرایط را محیا دیده دست به عمل زده.حالا شما به من بگید که چه کار کنم این ترس را از وجود خود بیرون کنم وبیش از اندازه از خدا بترسم وبه او توکل کنم.باتشکر

با سلام و تشکر از اعتماد به ما و ارتباط تان با اين مرکز و عرض پوزش از ديركرد در ارسال پاسخ.
مشكلي كه مطرح كرده ايد، ناشي از ترس افراطي است كه وجود شما را در اثر القائات غلط فرا گرفته است . ترس افراطي ناشي از اضطراب بالاي فرد است. اگر به هر دليلي از جمله عوامل استرس‌زا محيطي مثل ديدن فيلم هايي كه استرس در انسان زياد شود، اضطراب فرد افزايش يابد، در نتيجه ترس نيز كه زاييده اضطراب است زياد مي شود. پس هرچه فرد به کمک تکنيک‌هاي شناختي يا رفتاري، سطح اضطرابش را پايين بياورد، در دور كردن ترس از خود موفق‌تر است.
در عين حال نكات زير براي رفع مشكل تان مفيدند:
1-نوشته ايد : " مي ترسيدم که روزي شيطان در لباس يک آدم با من ارتباط برقرار کند و مرا از را ه درست منحرف کند. در اين مواقع فوراً به خدا رجوع مي کردم واز او مي خواستم که اين بلا را از من دور کند "
اصولاً هر كس در هر مرحله اي از ايمان ودر هر سن و سال گاه گرفتار وسوسه هاي شيطاني مي گردد . گاه در خود احساس مي كند كه نيروي محرك شديدي در درون جانش آشكار شده و او را به سوي گناه دعوت مي كند. وسوسه ها و تحريك ها مسلماً در سنين جواني بيش تر است .تنها راه نجات از آلودكي ها درچنين شرايطي سخت ،فراهم ساختن سرمايه تقوا است.(1)
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: " ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكر وافاذاهم مبصرون" (2)
يعني؛ پرهيزكاران هنگامي كه گرفتار وسوس هاي شيطان مي شوند، به ياد خدا و پاداش و كيفر او مي افتند و در پر تو ياد او حق را مي بينند و بينا مي گردند.
براساس اين آيه شريفه در دل انسان مومن جاي ترس از شيطان نيست، بلكه مومن حربه ها و وسوسه هاي دشمن را مي شناسد تا از آن ها در امان بماند . در هر زمان كه اين وسوسه ها به او روي آورد ،به پروردگار عالميان پناه مي برد. آيه كريمه فرمود هنگام خطور وسوس هاي شيطاني به ياد خدا بيفتيد تا شيطان از شما دور شود.
مي‌فرمايد: «اگر از شيطان وسوسه‏اي به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنواي دانا است».(3)
بنابراين به جاي ترس وسواس گونه از شيطان و ايجاد اضطراب در درون خود، بيش تر به فكر رحمت گسترده خدا باشيد كه انسان را در مقابل وسوسه هاي شيطاني حفظ مي كند.
2- نوشته ايد : " با چشم هيچ شيطاني نديدم ولي شيطان به صورت غيبي مرا از را ه حق منحرف کرد "
وسوسه‌هاي شيطان هر چند قوي و نيرومند باشد ،از انسان سلب اختيار نمي‌كند، بلكه باز انسان مي‌تواند با نيروي علم و ايمان در مقابل آن ايستادگي كند. بنابراين مي‌توان با فرار از دام هاي شيطان و تقويت اراده و زدودن رذايل نفساني و تقويت نيروي عقلي و خرد و فاصله گرفتن از اوهام و خيالات باطل و داخل شدن در دژ مستحكم بندگي خدا و پا نهادن راستين در صراط مستقيم الهي بر وساوس شيطان غلبه كرد و شيطان را رام خود ساخت.
3- سعي كنيد روزانه مقداري قرآن بخوانيد و در معناي آيات تدبر كنيد. با تلاوت قرآن ضمن بيرون كردن ترس از خود به آرامش نسبي نيز دست پيدا مي كنيد. بسيار ذكر بگوييد.
4- تجربه نشان داده هرچه فرد در ترک گناهان و محرمات و انجام واجبات بيش تر تلاش کرده ،وسوسه هاي شيطان در وي رو به کاستي نهاده است .پس با تقويت ارتباط با خدا بر اضطراب هاي خود به نحو چشم‌گيري چيره آييم و ترس را كه زاييده آن است از خود دور نماييم .
6 ـ ترسي كه به واسطه ترس افراطي به خاطر منشأ اضطرابي‌ در شما به وجود آمده ، رجوع به روانپزشک و دارو درماني را مي طلبد. بنابراين به يك پزشك متخصص روان پزشك مراجعه نماييد.
7- توصيه مي كنيم از عوامل استرس‌زا اعم از محيطي و غير محيطي بپرهيزيد. مثلا ازرفتن به مكان هايي كه استرس و ترس را در انسان زياد مي كند يا از ديدن فيلم هايي كه چنين هستند خودداري نماييد.
8- ‌پيشنهاد مي كنيم حتماً خود را ملزم کنيد که روزي حداقل يک تا دو ساعت ورزش سنگين کنيد. ورزش کردن باعث مي‌شود علاوه بر ترشح مواد تسکين دهنده در خون شما انرژي اضطرابي بدن شما نيز به ميزان زيادي کاهش دهد. هر چقدر انرژي اضطرابي شما کم تر باشد،ترس شما کم تر خواهدشد
9-سعي کنيد در هفته يک بار حتى المقدور به کوهنوردي بپردازيد.
10 - سطح آگاهي هاي خود را با مطالعه كتاب هاي مناسب بالا ببريد. مطالعه كتاب قلب سليم اثر شهيد دستغيب پيشنهاد مي شود .
موفق باشيد.

پي نوشت ها :
1. تفسير نمونه ، جمعي از نويسندگان ، ج 7 ، ص 66
2. اعراف(7)آيه201
9. همان، آيه 2.

سلام 1-من ی بار ازدواج کردم وطلاق گرفتم بعد چند سال کسی اومده که همه چیزش خوبه ولی اصلا به دلم نشسته وازش خوشم نیامده جواب بله بدم یا منتظر بمانم تا کسی که به دلم افتاد و ازهر لحاظ خوب باشه را قبول کنم چون یکی از اقوام ما ازدواج این چنینی کرده وگفته شاید عقد کند به دلش بشینه ولی.. شوهرش خوبه ولی ازشوهرش خوشش نمی یاد ودچار مشکل شده بهش محل نمی زاره بغلش نمی خوابه و... راهنمایی کنید2-مهر رضا 1ملیون داده چون عقد کردم .دست بابامه قصتشو اون میده من طلاق گرفتم مگه نباید پدرم پول رو بده به من پول مال کی میشه3- بعد 3.4روز از پاکیم شب خون دیدم کمی. همان شب غسل باید می کردم یا صبر کنم غسل چی؟ایت سیستانی.4-شوهرم تمیز نیست مشکل داریم چه جوری کاری کنم شلخته نباشه ودست وصورتشو وقتی از سر کار می یاد بشوره دادوبیداد میکنه وسیگاری چه مدلی باش صحبت کنم که عصبی نشه وترک کنه لجباز میباشددادوبیداد میکنه. اصلا گیر بدم یا ولش کنم .من حساسم وتو خواستگاری نگفته سیگاری است5- من طلاق گرفتم اگر از کسی خوشم امد می خواستم گناه نکنم چه جوری صیغه باید بکنم در محضر یا خودم می توانم بدون اذن پدر بخوانم مراحلش را برایم بگوییدوبه چه صورتی می باشدو شاهد می خواهد؟اصلا گناه محسوب می شود یا نه

پرسش 1:
گوناگون شرح : 1- ي بار ازدواج کردم وطلاق گرفتم .بعد چند سال کسي اومده که همه چيزش خوبه ولي اصلا به دلم نشسته و ازش خوشم نيامده. جواب بله بدم يا منتظر بمانم تا کسي که به دلم افتاد و ازهر لحاظ خوب باشه قبول کنم ؟چون يکي از اقوام ما ازدواج چنيني کرده وگفته شايد عقد کند به دلش بشينه ولي.. شوهرش خوبه ولي ازشوهرش خوشش نمي ياد ودچار مشکل شده. بهش محل نمي ذاره .بغلش نمي خوابه و... راهنمايي کنيد.

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بهتر بود تاريخچه اي از زندگي زناشويي خودتان را همراه با علت طلاق به صورت دقيق و جزيي ذکر مي کرديد . مشکلي كه داريد ممکن است به دليل تجارب منفي زندگي با يک مرد بوده است . تا زماني که احساسات گذشته به کمک مشاور از بين نرود ، ممکن است در مورد خواستگارهاي ديگر هم چنين وضعيت و احساسي داشته باشيد . بنابراين هيچ ضمانتي ندارد که احساس شما نسبت به اين آقا بعد از ازدواج تغيير کند . در اين موضوع افراد مختلف هستند . نبايد هيچ زندگي را با زندگي خودتان مقايسه کنيد. اما براي رد کردن ايشان هم بايد دلايل منطقي داشته باشيد . اگر با توجه به تحقيقات محلي از محل زندگي ، تحصيل ، وضعيت ساير اعضاي ازدواج کرده با همسران خود ، رابطه با همکاران و وضعيت محل کار و مسئوليت پذيري ايشان ،همچنين با توجه به صحبت هايي که با ايشان نسبت به انتظارات و علاقه ها و روحيات شخصي انجام داديد ، خودتان و اطرافيان نزديک به اين نتيجه رسيده ايد که ايشان از نظر منطقي براي ازدواج، فردي لايق هستند ،سعي کنيد با کمک مشاور احساس خودتان را تغيير دهيد . بعداً وارد زندگي شويد ،زيرا احتمال ثابت بودن احساس تان نسبت به اين آقا بعد از عقد هم وجود دارد . اما اگر براي قبول نکردن و به دل ننشستن دليل منطقي داريد، ازدواج شما با ايشان غير منطقي بوده ، باعث اختلافات زناشويي خواهد شد . به فكر تغيير در آينده نباشيد.
موفق باشيد.
پرسش 2:
-مهر رضا 1مليون داده چون عقد کردم .دست بابامه قسطشو اون مي ده . طلاق گرفتم .مگه نبايد پدرم پول رو بده به من ؟

پاسخ:
اگر بانک وام را به توداده، پول مال تو است و بابا بايد پول را بدهد به تو ، البته قسط وام را هم خودت بايد بدهي.
پرسش 3:
3- بعد 3.4روز از پاکيم شب خون ديدم کمي. همان شب غسل بايد مي کردم يا صبر کنم، غسل چي؟آيت الله سيستاني.

پاسخ:
اگر از اول عادت ماهانه تا شبي که دوباره خون ديده اي، ده روز يا کم تر از ده روز بوده، خون کمي که در شب ديده اي ،حيض حساب مي شود . بايد بعد از پاک شدن از آن غسل مي کردي.يعني اگر همان شب خون قطع شده و پاک شده اي، همان شب بايد براي نماز غسل مي کردي . اگر خون قطع نشده باشد ،هر وقت که قطع شده باشد، آن وقت بايد غسل مي کردي.
اگر از ابتداي عادت تا آن شب بيش تر از ده روز بوده ،خوني که شب ديده اي، حيض نبوده، بلکه استحاضه حساب مي شود.در اين صورت اگر استحاضه قليله بوده، فقط وضو کافي است .
اگر متوسطه يا کثيره بوده، غسل داشته و بايد براي نماز غسل استحاضه مي کردي.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله سيستاني، توضيح المسائل، م391-393و438.

پرسش 4:
شوهرم تميز نيست .مشکل داريم .چه کاري کنم شلخته نباشه و دست و صورتشو وقتي از سر کار مي ياد بشوره ؟داد و بيداد مي کنه وسيگاري .چه مدلي باش صحبت کنم که عصبي نشه وترک کنه؟ لجباز مي باشد،داد و بيداد مي کنه. اصلا گير بدم يا ولش کنم .من حساسم وتو خواستگاري نگفته سيگاري است.
پاسخ:

سوالات شما كمي ضد و نقيض و گيج كننده است.
در سوال اول و آخر مي گوييد كه طلاق گرفتيد و دوباره هنوز ازدواج نكرديد و فقط خواستگار داريد.
اين جا داريد از شوهر خود حرف مي زنيد. در گذشته نيز نامه هاي زيادي داشتيد كه نمي توانيم در همه آن ها جستجو كنيم.
به نظر مي رسد كه از طرف چند نفر حرف مي زنيد يا خودتان نمي دانيد كه چه مي گوييد يا منظورتان براي ما روشن نيست.
لطفاً با دادن اطلاعات درست به ما كمك كنيد تا پاسخ هاي دقيق به شما دهيم.

پرسش 5:

طلاق گرفتم. اگر از کسي خوشم آمد ،مي خواستم گناه نکنم ،چه جوري صيغه بايد بکنم؟
پاسخ:
اگر باکره نيستي و با اجازه پدرت شوهر کرده و طلاق گرفته اي و عده طلاق تمام شده است، مي تواني بدون اجازه گرفتن از پدر، ازدواج دائم يا موقت کني . شاهد گرفتن لازم نيست. صيغه شدن اشکال ندارد و گناه نيست. خودتان با رعايت شرايط مي توانيد عقد را بخوانيد.
عقد ازدواج موقت يا صيغه چند شرط دارد:
1- بايد زن و مرد به ازدواج راضي باشند.
2- بايد مقدار مهريه مشخص باشد (مثلاً صد هزار تومان) .
3 - بايد مدت نيز مشخص باشد (مثلاً يک روز).
4- بايد عقد خوانده شود . تنها رضايت زن و مرد بدون خواندن عقد کافي نيست . بنا به احتياط واجب عقد به عربي صحيح خوانده شود .(وقتي عربي مي خواند معني آن را بداند) . اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربي صحيح بخوانند. به هر لفظي صيغه را بخوانند صحيح است .لازم نيست وکيل بگيرند، اما بايد لفظي بگويند که معناي «زوجت» و «قبلت» را بفهماند .
اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد موقت را بخوانند، بعد از آن که مدت(مثلا يك روز ) و مهر را(مثلا ده هزار تومان) معين کردند، چنانچه زن به قصد اين که در مدت مشخص شده با مهر مشخص شده خود را زن مرد مورد نظر قرار دهد بگويد: «زوجتک نفسي في المدة المعلومة علي المهر المعلوم» ( خودرا به همسري تو در مدت معين با مهر معين درآوردم) بعد بدون فاصله مرد بگويد «قبلت هکذا» (قبول کردم ) صحيح است.(1)

خوشبختي دائمي شما در گرو ازدواج دائم است . ازدواج موقت اگر چه نياز جنسي و عاطفي شما را اقناع كرده و از گناه دور مي سازد، اما خوشبختي دائمي براي شما نخواهد داشت.
پي‌نوشت:
1.آيت الله سيستاني,توضيح المسائل,م2329و2330.

من خیلی از این موضوع ناراحتم گاهی اوقات ساعتها گریه می کنم که چرا عاشق او شدم حالا نمی دانم باید چه کنم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
مشكل اساسي در اين داستان مربوط به فكر و انديشه اشتباهي بود كه داشتيد . مشكل اساسي تر مربوط به ريشه اين تصور اشتباه است كه
مسئله عشق و علاقه شما است. آنچه بيش از خواستگاري پسر فاميل شما را‌ آزار مي دهد، روشن شدن ماهيت عشق يك طرفه تان است كه به جاي ناراحتي، بايد با كنترل هيجان عاطفي خود، از بابت روشن شدن مسئله خوشحال نيز باشيد، اما چون هنوز در فضاي عشق و علاقه به سر مي بريد، نمي توانيد هيجان عاطفي را كه از سال هاي گذشته در شما ريشه دوانده، كنترل نماييد و همين موجب آزار و اذيت تان شده است.
اگر او به علاقه عاشقانه شما جواب مثبت مي داد، چه بسا مشكلات بيش تري براي تان ايجاد مي شد كه متأسفانه شما و بسياري از جوانان از آن نوع مشكلات غافل هستند . به هواي اينكه عشق و علاقه دو طرفه است، وارد روابطي مي شوند كه سرانجام بسياري از آن ها وحشتناك و غير منتظره است.
اما اينكه چرا چنين شد، اجازه دهيد كه كمي آسبيب شناسانه، نه همدلانه به بررسي آن بپردازيم.
اصل علاقمندي و عشق، نه يک اصل ماورايي و رمانتيک، بلکه ناشي از يک اصل بسيار ساده روان‌شناختي است. اين اصل ساده ، اصل مجاورت است. خواه ناخواه وقتي دو نفر براي مدتي در مجاورت يکديگر قرار مي‌گيرند، به تناسب و توافق ويژگي‌هاي شخصيتي طرفين و همچنين شرايط فيزيولوژيک آن دو ، به هم علاقمند مي گردند. صرف علاقمند شدن نشانگر وقوع هيچ حادثه و رويداد خاصي نيست . به هيچ عنوان نمي توان بر روي آن حساب باز کرد. به عبارتي روانشناسانه تر ‌ماهيت عشق بسيار پيچيده است . اگر باعث کاهش عملکرد قابل توجهي در فرد گردد ، رنگ و بوي اختلال نيز به خود مي‌گيرد. در برخي علاقه‌هاي افراطي که فرد را براي مدت طولاني از روند زندگي روزمره‌اش جدا مي‌گردد، رگه‌هايي از افسردگي، اضطراب بالا و همچنين رفتار و افکار وسواسي و... مشاهده مي‌شود.
جهت روشن تر شدن ابعاد اين داستان، اجازه مي‌خواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوه‌اي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بسته‌ايد» .حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد ؟آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي مي‌گذارد؟ مسلّماً نه. سال‌ها از موضوع «دل‌بستگي» خود محروم مي‌مانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» مي‌گويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ،يک روز بدون آناناس نمي‌توانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد مي‌گردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه ‌و عادي خود خارج مي‌سازد . فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيده‌اي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بنده‌اي از خدا فاصله مي‌گيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار مي‌دهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار مي‌گيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزه‌هاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،شوهر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بي‌مورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصت‌سوزي‌هاي مکرر و... ندارد.
آنچه که در اسلام و روان‌شناسي به عنوان يک اصل مهم، مورد تأکيد قرار گرفته، پيشگيري از علاقه افراطي (عشق) است.
اسلام معتقد است هر دختر پاکي مثل شما بايد با حفظ نگاه و روابط پنهاني خود از نامحرم و کنترل احساسات و هيجانات عاطفي و... ، ابتلا به وابستگي شديد عاطفي و رواني را از ابتداي کار جلوگيري نمايد. اگر فردي به هر دليلي اين اصل عقلي و شرعي را جامه عمل نپوشاند، تبعاتش چيزي جز علاقه افراطي يک طرفه يا دوطرفه، وابستگي افسرده‌وار، کاهش عملکرد، اضطراب و تشويش ذهني، ازدواج بي‌اساس نخواهد بود.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روان‌شناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بي‌بهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج مي‌بريد . اضطراب حتى به قبل عاشق شدن تان بر مي‌گردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه مي‌برديد. پناه‌جويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شده‌ايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامش‌گري مي‌گرديد که اين فرد معمولاً معشوق است . پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش به‌سزايي دارد و در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت مي‌کند. کسي که عزيز است ،هيچ ‌گاه خود را در مقابل فردي از همجنس يا غير همجنس خود حقير و کوچک نمي‌کند. اين پسر مثل ميليون‌ها نفر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمده‌اي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده در نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندي‌اش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نمي‌آيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزش‌گذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روان‌شناسي محکوم است و با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگه‌هايي از افسردگي رنج مي‌برند .به تعبيري از بي‌معنايي و يکنواختي در زندگي به ستوه آمده‌اند. فرد افسرده مي‌کوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پاکند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف انتخاب مي‌شود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگي‌اش مبدل مي‌گردد و احساس مي‌کند که زندگي بدون معشوق فوق‌العاده بي‌معناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بي‌مبنا اطلاق نمي‌گردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مي‌يابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف مي‌سپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است .‌آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
چه بسا اگر عاشق نبوديد ،با خيالي آرام و در دور از هر گونه دغدغه مي توانستيد به راحتي با مسئله كنار آييد و نياز به گريه هاي شبانه يا چند ساعته و رنجوري و نگراني و... نبود.
آنچه اكنون به آن نياز داريد، نگاه به ارزرشمندي دروني و راه برون رفت از علل و ريشه هاي عشق و وابستگي و نيز تمرين فرايند فراموشي شخص مورد نظر است.
به نكاتي براي فراموشي عشق توجه فرماييد
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است . عشق چند ساله را نمي‌توان چند روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است ،پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2-روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او تا جايي كه امكان دارد همراه سازيد. از تنهايي در اتاق يا مكان هايي كه ياد آور خاطره گذشته است، پرهيز كنيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق افراطي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما مي‌گردد، پس اگر موفق به حذف نشان ها هم نشده باشيد ، چنانچه به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4-جايگزين كردن اهداف عالي تر مادي يا معنوي در زندگي خود به شما فرصت جايگزين كردن هدف ها با يكديگر مي دهد.
5- با برجسته كردن نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر ، درون خود را نيز براي فراموش كردن آماده سازيد. مطمئناً وقتي از روزنه نگاه عاشقانه نبينيد، ضعف هاي بسيار در او خواهيد ديد، چون هيچ انسان و هيچ موجودي جز خداوند پيراسته از عيب و نقص نيست.
6ـ وابستگي عاطفي ـ رواني مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روان‌شناسي و روانپزشکي مي‌باشد، پس به خود درماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد.
7ـ با هرگونه اقدام جانانه جهت درمان تخصصي زندگي (بدون عشق مرضي) رنگ و بوي تازه به خود خواهد گرفت، رنگ و بويي که به هيچ وجه در اين چند سال نظير آن را نديده‌ايد.
8ـ در بازي زندگي خود را به هيچ وجه از پيش باخته و شکست خورده تلقي نکنيد. همه مي توانند و شما هم مسلماً يکي از همه هستيد.
9ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط با دوستان همجنس را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
10ـ همواره خود را در معرض آزمايش الهي بدانيد .با ديدة عبرت ‌بين به همه پديده‌هاي پيرامون خود بنگريد.
موفق و سربلند باشيد.

اوضاع من خیلی خراب است همیشه بسوی گناه کشیده می شوم ممیخواه ازدواج موقت بکنم آیا شما در شهر همدان کسی یا مرکزی سراغ دارید

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز .
از اين که اعتقادات تان براي تان مهم است و نمي خواهيد دامن خود را به گناه آلوده کنيد خوشحاليم . از خدا براي شما آرزوي دوام توفيق و سربلندي را داريم .
اگر خانمي که شرايط ازدواج موقت را داشت، يافتيد مي توانيد با ايشان صيغه کنيد ، ولي تا جايي که خبر داريم ، هيچ مرکز رسمي و غير رسمي که چنين اشخاصي را معرفي کند، وجود ندارد .
شايد معتمدان محل يا مسجد بتوانند به شما کمک کنند، يا دوستاني که معتقد به ارتباط سالم باشند و از زنان و دختران آگاه باشند .
سعي نماييد که مقدمات ازدواج دائم را براي خود فراهم کنيد ، حتي اگر به صورت نامزد شدن و طولاني کردن دوران نامزدي براي حصول شرايط باشد.
درصورتي كه شرايط ازدواج براي تان فراهم نيست، از تمركز فكري و عملي بر اين موضوع پرهيز كنيد؛ زيرا تمركز بر اين امور نيازهاي جنسي را بيش تر تحريك كرده و زمينه افتادن در گناهان را براي انسان بيش تر فراهم مي آورد . با وجود زمينه هاي گناه دور شدن از آن ها نيز به مراتب سخت تر است.
توصيه ما در اين شرايط آن است كه به جاي تمركز فكري به سمت ازدواج يا صيغه ، دنبال تحصيل، اشتغال مولد و ساير شرايطي باشيد كه مي تواند براي ازدواج و زندگي موفق در آينده بسيار موثر باشد.
اميدواريم هر چه زودتر مقدمات ازدواج دائم شما فراهم گردد.

من زنی 34 ساله هستم سه برادر و سه خواهر دارم پدرم مرد بی مسئولیتی بوده بطوریکه همه امور بر عهده مادرم بود اما او از مادرم به گفته خودش متنفر بوده اما مادرم درست 8 ماه بعد از ازدواج من به رحمت خدا رفته اند سئوال من این است با وجودی که همه ما می دانیم عامل تمام ناملایمات زندگی ما خواهران و برادران پدرم بوده و عدم توجه او به ما که فرزندانش بوده ایم مرتب نیز از مادرم بدگویی می کند بطوریکه ما دیگر نمی توانیم تحمل کتیم پدرم به قدری انسان خودخواه و بی مسئولیتی است که حتی من که اخرین فرزندش بودم و در یک شهر دیگر ساکن بودم یکبار زنگ نمی زد حال مرا بپرسد و فکر می کرد این وظیفه من است هر چند که من این کار را انجام می داد م اما واقعا خبری و یا حالی از من مانند سایر بچه هایش نمی پرسید الان هم که من از همسرم جدا شده ام شدیدا از پدرم دلگیرم چون زمان قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج هیچگاه ما برایش مهم نبوده ایم الان چه کنم ؟ مرتب او را مقصر در شکست زندگیم می دانم و نمی توانم او را ببخشم آیا من همیشه باید شاکر باشم حتی با وجودی که می دانم پدر خوبی نبوده ؟ ایا ما می توانیم اعتراض خود را اعلام کنیم مبنی بر اینکه پشت سر مادرمان حرف بد نزند چون ما بچه ها تا به الان کوچکترین بی احترامی نسبت به ایشان نکرده ایم و توفعی هم از او نداشته ایم امام الان همه ما به نوعی از ایشان شدیدا دلگیر هستیم به من بگوئید چه عملی را باید انجام دهیم؟

باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
پدر و مادر و فرزندان از نظر اسلام هر كدام حقوقى نسبت به يكديگر دارند كه اگر رعايت نكنند ،شرعاً مسؤول هستند. از جمله وظيفه پدر و مادر عبارت است از: تربيت صحيح فرزندان ، راهنمايى آنان به وظايف دينى واجتماعى ، انتخاب نام خوب براى آن ها، تعليم و تعلم آن ها مخصوصاً آشنا كردن آنان با قرآن، فراهم نمودن مخارج معمولى زندگى فرزندان در حد توان.
از جمله وظيفه فرزندان عبارت است از احترام به پدر و مادر ، تواضع در مقابل آن ها و قدردانى از زحمات آنان.
حال اگر هر كدام از اين‏ها وظيفه خود را انجام نداد، سبب نمى‏شود كه ديگرى هم انجام وظيفه نكند. بنابراين همان گونه عمل كنيد كه خداوند مي فرمايد. قرآن مجيد مي فرمايد:
" به پدر و مادر نيكي كنيد. هرگاه يكي از اين دو يا هر دو نزد تو به سن پيري برسند، بر آن ها فرياد مزن . گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو . بال هاي تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر".(1)
احترام به مادروپدر در آيه مطلق است، يعني به هر مادر و پدري بايد احترام کرد ،خواه خوب باشد و خواه بد .هر چند پدر و مادر رفتار صحيحي با فرزند نداشته باشند، فرزند موظف به گراميداشت والدين و كسب رضايت آنان است . نمي تواند مقابله به مثل نمايد. فردي نزد پيامبر (ص) آمد و گفت : پدر و مادري دارم كه با آن ها رابطه خوبي دارم، ولي آن ها مرا با حرف و طرز برخوردشان مي آزارند. پاسخ آنان را نمي دهم، ولي مي خواهم آنان را ترك كنم و مدتي نزدشان نروم.
حضرت فرمود : در اين صورت خداوند تو را رها خواهد كرد.
مرد عرض كرد: پس چه كنم؟
حضرت فرمود: به كسي كه تو را محروم ساخت، ببخشاي . با كسي كه با تو قطع رابطه كرد، پيوند برقرار كن . از كسي كه به تو ستم كرد، درگذر. اگر چنين كني، خداوند پشتيبان تو خواهد بود.(2)
البته تحمل بدرفتاري والدين، نياز به صبر و بردباري دارد ، به خصوص براي جوان كه زودرنج و حساس است. اما اگر انسان رضايت خدا را در نظر داشته باشد و انگيزه الهي را در كار خود قرار دهد، همه چيز را براي خدا تحمل مي كند. نه تنها براي او سخت نخواهد بود، بلكه گاهي از آن لذت مي برد .
از روايات معصومان استفاده مي‌شود كه والدين چه مؤمن باشند و چه كافر و چه نيكوكار و چه معصيتكار بايد مورد احترام قرار گيرند . استثنا بردار نيست. امام‌رضا(ع) مي‌فرمايد: "نيكي به والدين واجب است، گرچه مشرك باشند، ولي در معصيت خدا نبايد آنان را اطاعت كرد".(3)
نوشته ايد : " پدرم مرد بي مسئوليتي بوده ، عامل تمام ناملايمات زندگي ما خواهران و برادران پدرم بوده، هيچ گاه ما برايش مهم نبوده ايم .الان چه کنم ؟"
اگر پدر شما وظيفه‏اش را نسبت به شما انجام نمى‏دهد و آن‏طور كه نوشته‏ايد، نسبت به شما قصورى از او سر زده است، دليل نمى‏شود كه نسبت به او بى‏احترامى كنيد . در انجام وظايف خود كوتاهى نماييد. سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدرتان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکند . با عمل به وظيفه خود عاق والدين نمي شويد.
علامه مجلسي مي گويد: "عقوق والدين به اين است كه فرزند حرمت آن ها را رعايت نكند . بي ادبي نمايد . آن ها را به سبب گفتار يا رفتاري برنجاند . آزار و اذيت كند . در چيزهايي كه عقلاً و شرعاً مانعي ندارد، از آن ها نافرماني نمايد و اين عقوق گناه كبيره است".(4)؛علاوه بر اينكه بايد نسبت به گذشته خود و پدر گذشت و بخشش داشته باشيد . سعي كنيد با مهر و محبت نسبت به ايشان و بخشش و گذشت ازاشتباهات پدر ، عنايت و توجه بيش تر خدا را به خود فراهم آوريد كه عنايت الهي براي حل مشكلات زندگي بسيار كارساز است.
نوشته ايد : "پدرم به قدري انسان بي مسئوليتي است که با اينكه در شهر ديگر بودم يک بار زنگ نمي زد حال مرا بپرسد. هر چند که من اين کار را انجام مي دادم."وظيفه شناسي شما نسبت به والدين را ارج مي نهيم . از خداوند آرزوي موفقيت براي شما داريم. اين بهترين راهي است كه با زبان نرم و برخورد محترمانه مي توانيد نظر ايشان را به خودتان جلب نماييد. فراموش نكنيد كوچك ترين بي احترامي شما نسبت به ايشان موجب اندوهگين شدن ايشان از شما مي شود كه در روايات از جمله مصاديق عقوق والدين شمرده شده است . امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرماني آن ها را كرده است".(5)
نوشته ايد : " مادرم به رحمت خدا رفته اند . پدرم مرتب از مادرم بدگويي مي کند به طوري که ما ديگر نمي توانيم تحمل کنيم.مي توانيم اعتراض خود را اعلام کنيم مبني بر اينکه پشت سر مادرمان حرف بد نزند؟ "
در اين شرائط نيزلازم است به او احترام بگذاريد . در برابر بد رفتاري او صبور باشيد تا خدا از شما راضي باشد . هرگز به او به تندي سخن نگوييد و مقابله به مثل ننماييد.البته مي دانيم که اين کار بسيار سخت است ، اما بدانيد که پاداش هاي دنيوي و اخروي الهي را در پي خواهد داشت. تحملش براي شما آسان تر خواهد بود.
آري مي توانيد او را از اين كردار زشت نهي كنيد اما بايد به صورتي باشد كه از شما دلگير نشود . البته بهتر است نهي به صورت ياد آوري خوبي ها و محبت هاي مادر نسبت به او باشد، يعني هرگاه از مادر شما بدگويي كرد، بگوييد اگر اين بدي را داشت، خوبي هايي نيز داشت . سپس با ذكر آن ها محبت هاي همسرش را براي او ياد آوري كنيد . در اين صورت اگر پدر نيمه خالي ليوان را مي بيند ،شما نيمه پر را به او ياد آوري مي كنيد . اين سبب مي شود از بدگويي خود بكاهد. فراموش نكنيد تذكرات بايد با محبت و عدم تندي نسبت به او باشد و گرنه اثر عكس دارد.
بهتر است به وسيله شخص ديگرى كه هم سن و سال ايشان هست يا روحانى محل ، ايشان را نسبت به وظايفش آگاه سازيد . در هر صورت با زبان نرم و برخورد محترمانه نظر ايشان را به خودتان جلب نماييد.
در هر حال توصيه ما اين است :
1- تحت هيچ شرايطي ارتباط خود را با پدرخود قطع نکنيد ، گرچه با تماس تلفني .
2- سعي کنيد وظيفه خود نسبت به پدرتان را به نحو احسن انجام دهيد. هرچند به شما توجهي نکند . با عمل به وظيفه خود عاق والدين نمي شويد.
3- سعي كنيداحساس تنفر و سرزنش نسبت به پدر را از خود دور كنيد . زبرا اين گونه تفكر زمينه ساز بي احترامي به پدر و ناراحت شدن او از شماست. نا فرماني والدين غضب الهي را به دنبال دارد. حضرت زهرا عليه‏السلام در مورد فلسفه احسان به والدين مي‏فرمايد:
"خدا نيكي به پدر و مادر را لازم كرد، براي اين كه شما را از غضب خود مصون بدارد". (6)
امام صادق(ع) مي فرمايد: "كسي كه پدر و مادرش را محزون كند، نافرماني آن ها را كرده است".(7)
موفق و مويد باشيد.
پي نوشت ها:
1. اسراء(17) آيه 23 و 24.
2 . بحارالانوار، ج71، ص 100.
3 . عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 124.
4. گناهان كبيره، ج 1، ص 120.
5. بحارالانوار، ج 75، ص 204.
6. بحارالانوار، ج 6، ص 107.
7. همان، ج 75، ص 204.

سلام من جوانی مذهبی هستم ودر دوران عقد هستم به همین خاطر حس میکنم اطلاعاتم در این موضوع ازجمله روابط جنسی زناشویی و رفتارها و... در مورد جنس مونث خیلی پایین است به همین خاطر خواهشمندم منبعی اسلامی در اینترنت مثل کتاب الکترونیکی یا سایت به من معرفی کنید که اطلاعت کاملی برای آموزش جنسی باشد

پرسشگر محترم با سلام و تشكر از ارتباطتان با اين مركز
براي آگاهي بيش تر در اين زمينه به کتاب هاي ذيل مراجعه کنيد :
ـ ازدواج مكتب انسان‏سازي (جلد سوم)، دكتر پاك‏نژاد
- حليه المتقين، ص 70 - 75، علامه مجلسي
- ازدواج و مسائل جنسي، گروهي از نويسندگان
- بهشت خانواده، دكتر سيد جواد مصطفوي
- اخلاق و رفتارهاي جنسي ، يوسف غلامي، انتشارات معارف
- مشاوره جنسي و زناشويي ، دكتر علي اسلامي نسب
پاسخ کاملي در اين زمينه در سايت مرکز آمده ، آن را مطالعه فرماييد.http://www.pasokhgoo.net/fa/node/5390

صفحه‌ها