مشاوره

با عرض سلام.راستش من تو كارام موفق هستم ولي زماني كه برنامه ريزي مي كنم به اون عمل نمي كنم و در بعضي مواقع شايد كار رو در لحظه آخر انجام مي دهم و خودم راضي نيستم .خيلي نظم رو دوست دارم ولي اگر برنامه ريزي كنم به اون عمل نمي كنم.دوست دارم در هر زمينه اي محدود به يك كتاب يا دو كتاب نباشم(خصوصا در زمينه درسي آخه من دانشجوي كارداني كامپيوتر هستم) و بيشتر مطالعه كنم ولي به خاطر همت ضعيف اين كارو انجام نمي دهم.لطفا منو راهنمايي كنيد.با تشكر فراوان

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
تنبلي يا اهمال كاري يكي از آسيب هاي اخلاقي و انساني است كه كوتاهي و ضعف همت از آثار و نتايج آن به شمار مي رود. افراد تنبل واهمال كار كه در واقع دچار يك آسيب رواني شده اند و به عادت ناپسند تعلل ورزيدن، سبك گرفتن و سهل انگاري در كارها و وظايف محوله خو كرده اند، معمولا از همت پاييني برخوردارند. اين عادت كه نزد بيش تر مردم رايج است، يكي از آسيب هاي رواني محسوب مي شود . بنا بر آماري كه برخي از روان شناسان در اين زمينه ارائه كرده اند 95 درصد مردم به نوعي به اين مشكل مبتلا هستند .(1)
در آموزه ديني به مسأله تنبلي و اهمال كاري توجه خاصي شده است. امام باقر(ع) مي فرمايد: تنبلي و بي حالي به دنيا و آخرت شما ضرر مي زند. (2)
نيز در حديث ديگر مي فرمايد: از كسي كه در كارهاي دنيا تنبلي مي كند، بدم مي آيد ، زيرا كسي كه نسبت به كارهاي دنيا تنبل باشد. نسبت به كارهاي آخرت تنبل تر خواهد بود.(3)
در حديث ديگري امام علي(ع) مي فرمايد: هر كس سستي و اهمال كاري را پيشه خود كند، وظايفي كه بر عهده اش گذاشته شده ،ضايع مي شود.(4)
تنبلي و سستي در كارها چنان نكوهيده و زشت است كه در دعاهاي زيادي كه از معصومين(ع) رسيده، درمان آن از خداوند خواسته شده ، از ما خواسته شده تا از شر آن به خدا پناهنده شويم .(5)
براي درمان اين مشكل لازم است علل و ريشه هاي آن را بررسي كنيم؛ زيرا اگر بتوانيم ريشه مشكل را بيابيم ،درمان آن آسان خواهد شد. روان شناسان عوامل زيادي براي اين آسيب رواني ذكر كرده اند كه در دو دسته كلي قرار دارد:
1. آسيب ها و ناهنجاري هايي كه مربوط به درون شخص است مانند: خودكم بيني، توقع بيش از حد از خود، پايين بودن سطح تحمل كمال طلبي وسواس گونه، اشتياق به لذت جويي كوتاه مدت، فقدان قاطعيت و عدم اعتماد به نفس.
2. آسيب هايي كه در ارتباط با ديگر اشخاص و يا محيط اطراف فرد خود را نشان مي دهد مانند نارضايتي از وضع موجود، عدم تسلط بر كار، نگرش منفي به كار، نگرش غير واقع بينانه از ديگران، احساس عدم مسئوليت در برابر ديگران، لجبازي با ديگران، اهمال كاري و پرخاشگري انفعالي و برچسب زدن به اين و آن. (6)
عوامل فوق در افراد اهمال كار و تنبل به چشم مي خورد كه افراد بايد به تدريج سعي در رفع آن ها در خود باشند. ما در اين جا با توجه به اين عوامل به بعضي از راهكارهاي نظري و عملي براي درمان تنبلي اشاره مي كنيم :
1- قدرشناسي از فرصت هاي به دست آمده:
گاهي افراد اگر گذر زمان و فرصت هاي پيش آمده را درك نكنند و به ارزش بي بديل وقت توجه نكنند، به راحتي آن را از دست مي دهند. به طور مثال كسب علم و دانش و بالا رفتن از نردبان ترقي هميشه براي انسان ميسر نمي شود. پس اگر شخصي فرصت آن را پيدا كند ولي به اهميت و ارزش واقعي آن آگاه نباشد، ممكن است آن را با تنبلي و بي حالي به راحتي از دست بدهد . زماني حسرت آن را بخورد كه هيچ سودي نداشته باشد كه فرمودند: ضايع كردن فرصت ها نتيجه اي جز غصه ندارد . (7)
مسلما فهم و درك ارزش وقت و فرصت هاي به دست آمده، افراد را از تنبلي و اهمال كاري باز مي دارد.
2- تلاش در ايجاد انگيزه:
بسياري از موارد تنبلي و اهمال كاري به خاطر نداشتن انگيزه كافي است . همين مسأله باعث بي حالي و تنبلي شخص در انجام كارها و وظايف محوله مي شود. اگر انگيزه كافي در ما وجود نداشته باشد ،در انجام وظايف واجب هم سستي مي كنيم. بنابراين بر ما لازم است با توجه به نتايج و ثمراتي كه ازانجام كارهاي مان به دست مي آوريم، در خود ايجاد انگيزه كنيم، به طور مثال در آموزه هاي ديني نكات جالبي براي ايجاد انگيزه در افراد نسبت به انجام وظايف شرعي بيان شده . مثلا در روايتي آمده است كه خود را در دنيا مانند غريقي بدانيد كه براي نجات خود تلاش مي كند . (8)
يقينا كسي كه دنيا را چون دريايي پرتلاطم مي بيند و ساحل نجات را ايمان به خدا و انجام دستورات ديني مي داند، هرگز تنبلي و سستي در كارش پيدا نمي شود.
3- تعيين وقت معين براي هر كار:
افراد بايد براي هر كاري قبل از انجام آن وقت معيني در نظر بگيرند تا در آن وقت و فاصله زماني كار انجام شود. اگر وقت هر كاري از قبل مشخص نشود، ممكن است انسان در انجام آن امروز و فردا كند. مثلا يك كشاورز اگر نداند زمان كاشت، داشت و برداشت محصول محدود است، يا به آن بي توجه باشد، هرگز نمي تواند محصول خوبي به دست آورد.
4- تعيين دقيق تاريخ تحويل:
براي انجام هر كاري لازم است شخص با توجه به امكانات خود تاريخ دقيق پايان كار را مشخص كند.
5- استفاده از فن جزء جزء كردن:
كار خود را به بخش هاي كوچك تر تقسيم كنيد تا بتوانيد بر آن مسلط شده و از عهده انجامش برآييد. به عنوان مثال، هر پنج صفحه مقاله خود را بخشي به حساب آورده، پس از انجام هر بخش، پاداشي مناسب براي خود در نظر بگيريد، سپس به انجام مسايل بخش ها بپردازيد.
6- اولويت بندي كارها:
اشخاص براي خود وظايف گوناگوني را در نظر مي گيرند. هر كس بايد بتواند كارهاي با اهميت تر را با اولويت اول ا نجام دهد. اين تقسيم بندي شما را مقيد خواهد كرد تا به كاري كه فوريت بيش تري دارد بينديشيد. در اين مورد اگر به طور جدي در انجام آن تسريع نكنيد، اهمال كاري شما در ساير امور نيز تأثير خواهد گذاشت.
7- اقدام به كار در حد توان:
گاه انسان به كاري مبادرت مي كند كه از حد توان و طاقت او به مراتب فراتر است. در اين جا شخص با انتخاب غلط، زمينه اهمال كاري خود را فراهم ساخته است. بنابراين هر كس اول بايد توان خويش را در انجام كارها درست برآورد كند و سپس كاري در خور و مناسب با توانش بپذيرد.
8- تغيير محيط:
گاهي تنبلي و اهمال كاري به خاطر شرايط محيطي خاصي است كه فرد در آن قرار گرفته است. تغيير و تحول در اين شرايط مي تواند تنبلي و بي حالي را از افراد دور كند.
9- استفاده از عهد و پيمان:
گاهي لازم است براي درمان تنبلي با خود عهد ببنديم كه در انجام آن كار كوتاهي نكنيم . در صورت شكستن عهد و پيمان براي خود تنبيهي در نظر بگيريم.
در علم اخلاق اين شيوه را مشارطه گويند كه شخص براي اصلاح نفس خويش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادي مجدد مي بندد تا كه به سوي كمال سير كند. در گفتاري حكيمانه از امام اميرالمؤمنين در آثار پيمان آمده است: «با نماز پيمان وفا ببند تا اين كه بر آن مواظبت كني».(9)
پي نوشت ها :
1. آلبرت آليس و ويليام جيمزنال، روان شناسي اهمال كاري، توجه محمد علي فرجاد، تهران، مؤسسه اميد، 1375، ص 9.
2.بحار، ج 78، ص 180.
3.فروع كافي، ج 5، ص 85.
4.بحار، ج 73، ص 160.
5. ميزان الحكمه، ج 8، ص 396، باب 3491.
6. دكتر مرتضي آقا تهراني، مجله معرفت، ش 64 ، ص 40.
7.بحار، ج 71، ص 217.
8.همان، ج 90، ص 307.
9. نهج البلاغه، خطبه 199، ص 418.

با عرض سلام وتشکر ضمن قدردانی از تمامی دست اندرکاران این سایت به جهت ارسال پاسخ به پرسش اینجانب بعد از دریافت پاسخ پرسش سایت شما را با دوستانم در میان گذاشتم وانان نیز علاقه ای خاص نسبت به این موضوع نشان دادند و یکی از دوستان نیز به ذکر مشکلی پراداخته که به قرار زیر می باشد: می گوید مدت های زیادی است که گرفتار این مشکل می باشد مدام حرف های نامربوط به سراغ ذهنش می اید در سر نماز در حین گفتن اقامه مثلا سر بعضی از کلمات و مجبور می شود چندین بار ان جمله را تکرار کند تا مثلا در ذهنش ان جمله بدون کم و کاصی و بدون هیچ حرف نامربوطی نقش ببند البته می گوید این گونه تصور می کند که اگر نگوید عواقب بد و خسرانی متوجه او می شود یا مثلا هنگامی که در جایی نام خدا یا یکی از معصومین را می بیند باید چندین بار و به شکل افراطی احترامی خاص بگذارد یا حتی اگر این نام ها به نوعی در نقش یک قاب عکس باشند ان قدر به خودش سختی و زحمت می دهد که به عنوان مثال یک وقت طوری ننشیند که پشت به روی انان باشد و تا دلتان بخواهد از این جور مثال های جور و با جور و حرف های ناجورتر که به سراغ ذهنش می اید البته در قدیم این طور که تعریف می کرد یه واسواسی هم داشته مثلا چند بار یه جمله را تکرار کند یا چند بار به یک چیزی دست بزند و...البته تا ان جا که من او را می شناسم انسانی است که اهل نماز و پایبند به اصول دینی و ارزش های انسانی است و هیچ گرایش به چیز های عجیب و غریب امروزی ندارد در واقع تا اینجا یک ادم عادی.البته من به او توصیحه کردم که این ها همه دام های شیطان و یکی دیگر از شگر دهای ان است که تو با رفتار کردن در جهت عکس ان وبی اعتنایی به ان میتوانی به ان غلبه کنی البته به نظر من یکمی هم وسواس در این گفته ها دیده می شود البته گفته با این توصیه من یکمی حالش بهتر شده البته می گوید که می خواهم که نظر یک مجتهد را هم نیز بشنوم و به قول معروف تایید این نظرات را نیز بشنوم تا واقعا خسرانی یا عاقبت بدی به این بی اعتایی ها نسبت به این حرف ها مرا تهدید نکند. با تشکر لطفا اگه می شه یکم جواب را سریع تر بفرستید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
با توجه به نشانه ها و علايمي كه ذكر كرديد، دوست تان از وسواس فكري و عملي رنج مي برد . احترام بيش از حد يا رفتارهاي تكراري او و سعي در دقت زياد، چيز جز وسواس نيست . وسواس نيز نوعي بيماري است كه بايد درمان شود. همين طور نوع برخورد او با اسامي ائمه يا عكس ها و نوشته ها، تنها برخاسته از رفتار وسواسي است . نه تنها بي اعتنايي به اين چيزها اشكال شرعي ندارد، بلكه رفتار وسواس گونه او اشكال شرعي دارد و بايد آن را قطع نمايد.
پاسخ حاضر به فرد وسواسي ارائه شده و مخاطب كلام ما دوست شما است.
وسواس يکي از واکنش‏هاي عصبي است که معمولاً به دو شکل وسواس فکري و وسواس عملي بروز مي‏کند.
وسواس فکري عبارت است از يک سلسله افکار پوچ و بيهوده تکراري، که گرچه بيمار به بيهودگي آن اطمينان دارد، ولي براي جلوگيري از آن نمي‏تواند اقدامي کند.
وسواس عملي عبارت است از يک رشته رفتارهايي که قطع نظراز منطقي نبودن آن‏ها، جنبه تکراري به خود مي‏گيرد.(1)
شرط اساسي کنترل و درمان اين گونه افکار مزاحم، همکاري صميمانه و نزديک بيمار با مراحل درماني است؛ بنابراين بايد با تمام قدرت و توان و انجام دستورعمل هاي ارائه شده ،تدريجا بر آن مسلط شويد . از نفوذ آن افکار جلوگيري کنيد. نبايد گمان کرد که با اولين قدم و بدون پي‏گيري مستمر، مي‏توان يک شبه، همه‏ آن افکار را از ذهن خود دور کرد.
اغلب مبتلايان به وسواس فکري، افکار بيهوده يا وحشتناکي در ذهن خود به وجود مي‏آورند. اين افکار در چرخه‏اي بي پايان، مرتب تکرار مي‏شود.
بعضي از مبتلايان، مشکل خود را پنهان نگه مي‏دارند . گاهي دور از چشم ديگران چندين ساعت را صرف افکار خود مي‏نمايند ، اما خوشبختانه به طرح موضوع پرداخته‏ايد و در واقع تصميم به حل و درمان آن داريد.
پس نيمي از راه درمان را که شناخت بيماري و عزم بر درمان آن است پيموده‏ايد. در ادامه و حل کامل مشکل بايد بدانيد که درمان وسواس فکري و عملي، نياز به صبر و حوصله و پشتکار دارد. انتظار حل و درمان يک شبه آن را نداشته باشيد، پس راهکارهايي را که ارائه مي‏شود، با دقت مورد توجه قرار دهيد . ارزيابي و نتيجه آن، نيز ميزان پيشرفت خود در مهار وسواس را در مکاتبه بعدي مشخص فرماييد.
قطعاً به ضررهاي وسواس فکري آگاهيد، که عبارتند از: اتلاف وقت، عدم توانايي در تمرکز حواس، بازماندن از کارهاي اصلي، خسته شدن ذهن، عدم تعادل رواني، بي حوصله شدن براي فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسي زندگي و تحصيلي.
نيازي به شرح و بسط اين پيامدها نيست، پس هر چه زودتر بايد به راهکارهاي عملي جهت مقابله با وسواس فکري بينديشيد که عبارتند از:
1 - بازسازي شناختي:
درمان وسواس فکري به تصميم و همت شما بستگي دارد. در اين جهت کسي جز خودتان نمي‏تواند به شما کمکي بنمايد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: «کسي که در اصلاح خود کمک نکند، ديگري نه مانع بروز مشکلات او مي‏شود و نه او را به سوي رشد و خير مي‏کشاند».(2)
بايد کمر همت را ببنديد و با اتکا به توانايي‏هاي خود وارد عمل شويد و نسبت به درمان بيماري خويش اميدوار باشيد.
2 - شفاف کردن افکار:
براي مقابله با افکار انحرافي بايد انديشه خود را پالايش کنيد و ابهام زدايي نماييد. امام علي(ع) مي‏فرمايد: «به دليل شفافيت افکار ملائکه، آنان به وسواس فکري مبتلا نمي‏شوند».(3)
اگر شبهه و سؤالي در ذهن خود نسبت به خدا و يا اولياي الهي داريد، بدون واهمه آن‏ها را مطرح نماييد و در پي پاسخ برآييد.
3 - متمرکز شدن بر افکار مطلوب:
براي رهايي از افکار ناخواسته، لازم است افکار خوشايند را جايگزين کنيد. توجه به افکار معقول و تقويت و تمرکز آن به وسيله تکرار زباني، شما را از افکار مخرّب و آزاردهنده باز مي‏دارد. پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: «کسي که مبتلا به وسواس فکري است، سه بار ايمان به خدا و رسول را به زبان تکرار کند (آمنت بالله و رسوله) که آن وسواسي از بين مي‏رود».(4)
4 - ذکر زباني:
شخصي از امام صادق(ع) در مورد وسواس و شک سؤال کرد، حضرت فرمود: «لا شي فيها، تقول لا اله الا الله؛ اين وسواس و شک مشکلي ندارد. هر گاه به وسواس فکري مبتلا شدي، لا اله الا الله بگو».(5) با اين ذکر و تغيير حالت دادن، از فکر تکراري رهايي مي‏يابيد.
5 - تقويت اعتقادات مذهبي:
«کول جي آر» با مرور بر زندگي «مارتين لوتر» رهبر مذهبي شهيري که مبتلا به وسواس فکري بود، اظهار داشت که اعتقادات مذهبي «لوتر» نقش بسيار مهمي در کنار آمدن او با نگراني‏ها و ناراحتي‏هاي دروني ناشي از وسواس داشته است.
6 - ورود افکار منحرف را به ذهن دراختيار خود بگيريد تا اين افکار ناخواسته به ذهن شما وارد نشود.
به اين منظور براي فکر در اين امور، ساعت خاصي تعيين کنيد، يعني با خود عهد ببنديد که زمان فکر کردن درباره موضوع وسواس، ساعت خاصي باشد.
در طول روز هرگاه اوهام و افکار وارد ذهن تان شد، به خود بگوييد: زمان فکر کردن فلان ساعت است. در زمان مقرر مدتي را به فکر کردن درباره آن موضوع اختصاص دهيد، تا در طول روز ذهن تان مشغول آن نشود. البته زمان اختصاصي را به تدريج در طي (مثلاً سي روز) روزي يک دقيقه کم کنيد تا به صفر برسد.
7 - هر روز به خود تلقين کنيد که من قادرم افکار ناخواسته را کنار بگذارم. تلقين يکي از راه‏هاي مبارزه با افکار منفي است.
از افکار ناخواسته و مزاحم، احساس وحشت و نگراني نکنيد . بدانيد که آن‏ها موجب کفر و يا بي احترامي نمي شود . اصلاً گناه نيست، بلکه يک نوع بيماري است که بايد درمان شود. پس اثر وضعي (نجاست) و اثر تکليفي (گناه و کفر) ندارد.

پي‏نوشت‏ها:
1. دکتر شکوه نابي‌نژاد، رفتارهاي بهنجار و ناهنجار، ص 162.
2. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 89.
3 . همان، خطبه 90.
4 . کنزالعمال، حديث 1245.
5 . کافي، ج‏2، ص 424.

با عرض سلام مدتی است که دچار بیماری شده ام از خداوند درخواست کرده ام که سلامتی از طرف خودش به من بدهد.اما تا کنون به این سلامتی نرسیده ام.در اثر این بیماری نمی توانم به سر کار بروم. خوانواده دائما از من ایراد می گیرند، که چرا به دائم یکجا نشسته ای.حتی به صورت غیر مستقیم گفته اند اگر می خواهی به خلاف بیفتی بیفت ولی از خانه برو. از خداوند به صورت تفال سوال کرده ام که علت این امر چیست و علت طغیان من است. لطفا راهنماییم بفرمایید. با تشکر

باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
دوست عزيز
خوب بود قدري بيش تر درباره بيماري تان براي ما مي نوشتي تا بهتر بتوانيم قضاوت كنيم . با توجه به آنچه نوشته ايد ، استفاده مي شود كه مبتلا به افسردگي شده ايد . اگرچنين باشد، اين بيماري با كار كردن منافاتي ندارد. در اين صورت علت كار نكردن شما براي ما معلوم نيست . شايد به همين جهت است و همان گونه كه نوشته ايد ،ديگران به يك جا نشستن شما اعتراض دارند.
به هر حال آن چه به عنوان پاسخ بيان مي شود، با توجه به اين مسئله است كه مبتلا به افسردگي هستيد . در صورتي كه پاسخ با سوال شما مغايرت داشت، در نامه هاي بعدي بيان روشن تري از سوال تان داشته باشيد تا پاسخ دهيم .
هيچ انساني نيست که در زندگي با احساس غم و اندوه، بيگانه باشد. همه ما به دنبالِ از دست دادن دوستان و بستگان، بيماري اطرافيان، عدم موفقيت در کار و... دچار غم و اندوه مي‏شويم؛ اما افسردگيِ مرضي، واکنشي است بسيار فراتر از واقعه‏اي که در زندگي افراد روي مي‏دهد. بنابراين، گاهي مواقع، غم و اندوهِ موقّت، پاسخي است به شرايط بيروني، و تا حدي طبيعي است؛ اما اگر واکنش، بيش از شش ماه به طول انجامد و با نشانه‏هاي ديگري که نشانه‏ها و علائم خاص افسردگي‏اند ،همراه شود، به طوري که عملکرد عادي فرد را مختل کند، بيماري تلقي مي‏شود . بايد نسبت به درمان آن، اقدام جدي به عمل آورد.
افسردگي تقريباً در سراسر دنيا و در همه جوامع با فرهنگ‏هاي متفاوت ديده مي‏شود. فراواني افسردگي در ميان افراد به گونه‏اي است که از آن به عنوان «سرماخوردگي رواني» ياد مي‏شود.
تئوري‏هاي اساسي در روان‏شناسي، بر احساس کم‏ارزش يا بي‏ارزشي فرد افسرده تأکيد دارند. معمولاً کساني که به هنگام شکست يا بدبختي، خود را سرزنش مي‏کنند و خويشتن را عامل شکست مي‏دانند و از طرفي، به هنگام موفقيت، پيروزي‏شان را به شرايط بيروني يا شانس نسبت مي‏دهند، بيش تر در معرض افسردگي‏اند؛ زيرا اين شيوه برخورد، منجر به تضعيف خودپنداره مثبت در آن ها مي‏شود و به تدريج، افکار زيانباري مانند اين که: «من به درد هيچ کاري نمي‏خورم»، «من نمي‏توانم» و... . در آن ها شکل مي‏گيرد. در حالي که اکثر افراد، مسئوليت حوادث مثبت و خوشايند زندگي‏شان را به خود نسبت مي‏دهند.
در حقيقت، افسردگي بيش تر حاصل يادآوري شکست‏ها و ناکامي‏هاي گذشته است. فردي که در يک يا چند موقعيت، دچار ناکامي گرديده، مي‏پندارد که اگر در موقعيت‏هاي مشابه ديگر قرار گيرد، تلاش او بي‏نتيجه مانده، شکست او حتمي است. اين‏گونه تفکرات باعث مي‏شود که فرد در زندگي احساس درماندگي کند؛ حالتي که به آن، «درماندگي آموخته شده» مي‏گويند.
البته در بعضي افراد، افسردگي با اضطراب همراه مي‏شود؛ به طوري که شخص به همراه احساس ضعف و خستگي، از ناکامي و بي‏قراري هم رنج مي‏بَرد.
علايم افسردگي :
علائم افسردگي به دو دسته، تقسيم مي‏شود:
ا- علائم روان‏شناختي
ب- علائم زيست‏شناختي
علائم روان‏شناختي در چهار سطح ديده مي‏شود:
1- خُلق: بيمار، احساس غمگيني و اضطراب، و تحريک‏پذيري دارد.
2- تفکر: بيمار، فاقد تمرکز است . مرتب خود را سرزنش مي‏کند و عزّت نفس پاييني دارد.
3- انگيزش: فرد، علاقه‏اي به انجام دادن کارها و سرگرمي‏هاي قبلي ندارد .از فعاليت‏هاي شغلي کناره‏گيري مي‏کند.
4- رفتار : علائم بيماري از قبيل عدم فعاليت بيمار، گريه کردن، کُند راه رفتن و کُند سخن گفتن بروز مي کند.
در مورد علائم زيست‏شناختي مي‏توان گفت که افراد افسرده معمولاً دچار کم اشتهايي يا بي‏اشتهايي و در نتيجه با کاهش وزن مواجه مي‏شوند. البته در برخي از افسردگي‏ها با پرخوري و پراشتهايي که منجر به افزايش وزن مي‏شود هم مواجه هستيم. همچنين در افسردگي، اختلال خواب نيز مشاهده مي‏شود. بدين معنا که فرد افسرده يا در به خواب رفتن مشکل دارد، يا اگر به خواب رود، در اواسط شب يا صبح خيلي زود بيدار مي‏شود و به سختي به خواب مي‏رود.
کاهش انرژي و احساس خستگي نيز از علائم ديگر افسردگي است. فرد افسرده حتي اگر فعاليت زيادي انجام ندهد، باز هم احساس خستگي و ناتواني مي‏کند.
درمان افسردگي:
1- معنويت و دعا:
هميشه و در همه جا پيروي از دستورهاي ديني به سود انسان بوده ؛ زيرا اين دستورها، منطبق بر سرشت آدمي است . انسان با پيروي از اين دستورها، برنامه‏اي در پيش‏رو خواهد داشت که او را از سردرگمي و انحراف، نجات مي‏دهد. انسان با پيروي از دين و معنويت، به کسي اتکا پيدا مي‏کند که مي‏داند همه چيز در دست اوست. از طرفي دعا در تمام اديان و فرهنگ‏ها، وسيله‏اي براي رهايي از مشکلات، درمان بيماري‏ها و راهي براي رسيدن به آرزوها بوده است.
دعا، رو در رويي انسان با خالق است. در هنگام دعا و نيايش، انسان، بدون هيچ مقاومتي، از خود براي خدا مي‏گويد و مي‏داند که آنچه مي‏گويد، نزد او محفوظ خواهد ماند. اقرار به خطاها و عرض نياز به درگاه الهي، هيجانات انسان را تخليه مي‏کند و براي ادامه راه زندگي به او توان مي‏بخشد.
البته اگر انسان بتواند برخي از عبادات را به طور دسته جمعي انجام دهد (مثل نماز جماعت، زيارت و اعتکاف يا خواندن دعا به صورت گروهي)، مي‏تواند از افراد شايسته در مکان‏هاي برگزاري اين نوع مراسم، به عنوان الگو استفاده نمايد . نيز ارتباطات بين‏فردي خود را افزايش دهد؛ چرا که افسردگي، بيش تر در افرادي ديده مي‏شود که ارتباطات بين‏فرديِ ضعيف دارند و ضعف در ارتباطات بين‏فردي، قادر است انسان را از بسياري تقويت‏هاي محيطي محروم سازد. بنابراين تمام دعا ها مي تواند مفيد واقع شوند و دعاي خاصي براي اين خصوص مشاهده نکرديم.
2- انجام فعاليت‏هاي هنري و ورزش :
اين‏گونه فعاليت‏ها از آن‏جا که ذهن و جسم را ـ هر دو را ـ مشغول مي‏کند، مفيدند. اين نوع فعاليت‏ها، احساس خوبي را در فرد ايجاد مي‏کنند . از سوي ديگر، توجه فرد را از افکار ناراحت کننده به چيزهاي ديگر معطوف مي‏کنند. اگر انسان خسته باشد، با استراحت، خستگي رفع مي‏شود؛ اما اگر افسرده شود، افسردگي با فعاليت از بين مي‏رود. عدم فعاليت، باعث مي‏شود انسان بيش تر به مشکلات زندگي توجه کند و افسردگي‏اش تشديد شود.
3- استفاده از رنگ هاي شاد:
استفاده از نور طبيعي مناسب و رنگ‏هاي شاد و ملايم در محيط کار و زندگي و همچنين در نوع پوشش فرد مي‏تواند به عنوان محرکي خوشايند به طور غيرمستقيم در روحيه فرد افسرده تأثيرگذار باشد. همين‏طور، تغيير دکوراسيون محيط خانه و يا کار، تازگي و تنوعي ايجاد مي‏کند که فرد را از حالت يکنواختي و کسالت، خارج مي‏سازد و او را به سوي نشاط و تحرک، سوق مي‏دهد.
4-اصلاح شناختِ شخص افسرده که به «شناختْ درماني» موسوم است، يکي از تکنيک‏هايي است که به منظور درمان افسردگي به کار مي‏رود. در اين روشِ درماني، سعي مي‏شود بيمار نسبت به ويژگي‏هاي تفکر خود آشنا شود. اين ويژگي‏ها که در بالا تحت عنوان عوامل ايجاد افسردگي از آن ها ياد شد، عبارت‏اند از:
تفکرِ همه يا هيچ، تعميم افراطي، اِسنادهاي اشتباه، مسئول دانستن خويش در حوادث بد و ناگوار و... . پس از شناسايي اين افکار، به بيمار کمک مي‏شود تا تحريف‏هاي شناختي خويش را اصلاح کند يا تغيير دهد.
5-تکنيک «توجّه برگرداني» براي تسکين افسردگي، هر چند موقتي، اما مفيد است. از فعاليت‏هايي که منجر به سرگرم شدن فرد و عدم توجه به مشکلات مي‏شود، مي‏توان به خواندن شعر، نقّاشي، پياده‏روي، ورزش، بازي و... اشاره کرد. نوشتن خاطرات شاد گذشته با تمام جزئيات آن، روش سودمندي است؛ چرا که افراد افسرده تمايل دارند به خاطرات تلخ بينديشند که اين، خود، منجر به تشديد افسردگي در آنان مي‏شود.
5-همچنين آموزش مهارت‏هاي حل مسئله براي مقابله با مشکلات واقعي زندگي ضروري است. بايد به آن ها آموزش داد که کناره‏گيري از مشکل، راه حل مشکلات نيست. درگير شدن با مشکلات و در نظر گرفتن راه‏هاي متعدد حل مسئله، مشورت و انتخاب بهترين راه، حلاّل مشکلات خواهد بود.
موفق باشيد.

با سلام من از خجالتی بودن و احساس ترس از نتوانستن خسته شده ام لطفا مرا راهنمایی کنید

کمرويي و خجالتي بودن يکي از علائم اضطراب مي‌باشد که با روشن شدن منشأ اضطراب، احساسات فرد مضطرب و راهکارهاي درماني شناخت بيش تري به اين مسأله پيدا خواهيد کرد.
ا ـ منشأ اضطراب
به اعتقاد بعضي از روان‌شناسان، افکار منفي و تلقي‌هاي غير منطقي موجب اضطراب هستند مثلاً اگر بر اين باور باشيد که هميشه مورد تأييد ديگران قرار گيريد، در برابر ديگران دچار اضطراب و نگراني مي‌شويد (شناخت درماني).
گاهي عوامل ديگر مانند در ميان نگذاشتن افکار خود با ديگران به دليل ترس از تحقير شدن،‌اجتناب از رو در رويي شما و سرکوب احساس و در نتيجه عصبي و هراسان مي‌شويد (روان تحليل‌گري).
ب ـ احساسات و افکار فرد خجالتي و کمرو
1ـ معتقد نيستيد که مردم خود حقيقي‌تان را دوست دارند. نگرانيد اگر به خويش حقيقي‌تان پي ببرند، شما را تحقير کنند.
2ـ احساس مي‌کنيد که ديگران شما را قضاوت مي‌کنند و به سادگي شما را تحقير و آزار مي‌دهند.
3ـ براي جلب محبت ديگران و احترام به آنان تحت تأثير قرار مي‌گيريد، ولي براي تأثير گذاشتن بر حرف آن ها خود را بي‌ارزش مي‌پنداريد.
4ـ احساس مي‌کنيد ديگران وقتي به شما نگاه مي‌کنند، درون تان را مي‌خوانند .بنابر اين از برنامه‌هاي اجتماعي اجتناب مي‌کنند.
5ـ مي‌ترسيد در حضور ديگران رفتار احمقانه‌اي داشته باشيد و يا مردم چنين تلقي از شما داشته باشند.
6ـ خود را در مقايسه با ديگران حقير و پست مي‌پنداريد.
7ـ راضي نگاه داشتن مردم ذهن شما را اشغال کرده است ،به گونه‌اي که بيش از راضي کردن خود ،به راضي نگاه داشتن ديگران مي‌پردازيد.
ج ـ راهکارهاي درماني
1ـ پذيرش و نوشتن احساسات منفي و عدم انکار آن ها و پيدا کردن راه حل مسأله با مشورت روانشناسان و مشاوران.
نوشتن احساسات منفي و قبول داشتن بدين معنا است که با خود در مکاني بنشينيد و احساس منفي و آزار دهنده خود را بنويسيد. مثلاً
« من هر وقت با فردي صحبت مي‌کنم ،دلهره و اضطراب دارم، حرف هايم را که از قبل آماده کردم نمي‌توانم بزنم .رنگم سرخ مي‌شود، تپش قلب مرا احاطه مي‌کند».
تمام راهکارهاي کاهش و خلاف اين حالت را بنويسيد . يکي يکي آن را امتحان کنيد مثلاً «اگر قبل از حرف زدن بدنم را شل نگه دارم و نفس عميق بکشم و يا اين که اول از احوال‌پرسي ساده شروع کنم يا قبل از حرف زدن اصلاً به اينکه با فردي ملاقات دارم فکر نکنم و...»
2ـ نوشتن توانايي‌ها و نقاط مثبت و تقويت آن ها در ذهن و مرور آن ها در هر روز . فرد مضطرب به تدريج توانايي‌هاي خودش را ناچيز شمرده و خود را هميشه سرزنش مي‌کند. اين تکنيک به شما اجازه مي‌دهد فهرستي از توانايي‌هاي خود را در تمام زمينه‌ها بنويسيد . آنچه را که مي‌توانيد و استعداد آن را داريد ، يادآوري کنيد .هر روز در وقت بيکاري اين توانايي‌ها را مرور کنيد.
3ـ تصويرسازي ذهني از يک موفقيت اضطراب‌زا و حساسيت زدايي تدريجي از آن موفقيت (هنگام تنهايي يکي از موفقيت‌هاي اضطرابي را به ذهن آوردن مانند گفتگو در جمع بعد از مرحله اول، وارد شدن در جمع تا ادامه صحبت و نگاه‌هاي جمعيت و تشويق جمع و پيروز شدن در آن موفقيت ،گامي براي پيروز شدن در موفقيت‌هاي واقعي و بيرون به شمار مي‌رود).
4ـ ورزش‌هاي دست جمعي، ريلاکسيشن و ساير فعاليت‌هاي آرامش عضلاني. منظور از ريلاکسيشن آرامش عضلاني 16 مرحله‌اي است . مي‌توانيد در کتابي به نام شيوه‌هاي درمانگري اضطراب و تنيدگي (استرس)، تأليف مسعود جان بزرگي پناهيد نوري، انتشارات سمت، 1382بخوانيد.
5ـ عزت نفس بي‌قيد و شرط ؛اگر عزت نفس خود را مشروط به موفقيت کنيد، اسير اضطراب و فشار رواني مي‌شويد. مقصود از عزت نفس يعني احترام به خود و دوست داشتن خود و عدم سرزنش و سرکوفت زدن . در هر حال، چه شکست، چه پيروزي ،خود را قبول داشته باشيد . هميشه راهکار منطقي براي حل مسأله و استفاده از شکست براي پيروزي مي‌باشد.
6ـ پرهيز از ذهن خواني (همه متوجه حالات ترس و اضطراب من مي‌شوند و تحقيرم مي‌کنند).
7ـ پرهيز از درشت نمايي (ديگر نمي‌توانم با آن جمع رفت و آمد و گفتگو داشته باشم، ديگر نمي‌توانم با آن فرد گفتگو داشته باشم زيرا دفعة قبل خراب کردم).
8ـ پرهيز از پيشگويي (اگر با آن فرد صحبت کنم ،حتماً آبروريزي مي‌شود. اگر در جمع دوستانم دعوت شده‌ام صحبت کنم، حتماً کنترلم را از دست مي‌دهم).
9ـ پرهيز از استفاده کردن کلمات بايد يا نبايد (نبايد تا اين حدّ عصباني مي‌باشم، بايد احساساتم را در همة مواقع کنترل کنم).
10ـ پرهيز از تصميم مبالغه‌آميز (وضعيتم و حالات روحي‌ام نشان مي‌دهند که آدم بي‌عرصه و حقيري هستم).
11ـ پرهيز از تفکر همه يا هيچ (طرز صحبت من با ديگران يا اقدام به ازدواج براي من به کلي بد خواهد بود، اگر ازدواج کنم در آينده به طلاق منجر خواهد شد).
12ـ خودافشايي،‌جرأت ورزي و تمرين خجالت (گفتن احساسات راحت کننده به ديگران، انجام دادن کارهايي که فکر مي‌کنيد احمقانه است در مقابل دوستان، تمرين جرأت‌ورزي از طريق ايجاد فضاي نمايش) منظور از کار احمقانه مثلاً هميشه جوراب نپوشيدن را در جمع دوستان کار احمقانه و بي کلاسي مي‌دانيد، در حالي که اين طور نيست. با شکستن اين نگرش مي‌توانيد آنچه را که شما و ذهن‌تان برچسب احمقانه مي‌زند و در واقع کار احمقانه نيست، زير سئوال برده و تجديد نظر داشته باشيد . از کنترل بيش از حدّ رفتارتان جلوگيري کنيد.
منابع براي اطلاعات بيش تر:
1ـ اين گونه مي‌توانيد (چگونه به خواسته‌هاي تان برسيد) دکتر پال هاوک، دکتر ناصر بليغ ،انتشارات جوانه رشد ،1379.
2ـ حال برتر (چگونه احساسات خود را مهار کنيم، گيل لنيدن فيلد، ترجمة دکتر الهي ميرزايي، انتشارات جوانه رشد ،1383.
3ـ هنر برقراري روابط ،راهي به سوي سعادت و شادکامي، پاتريشا بتن ،مترجمان جواد شافعي مقدم/ نيّره ايجادي، انتشارات پل، 1383.
4- از حال بد به حال خوب ،دکتر ديويد برنز ،ترجمه مهدي قراچه داغي، انتشارات آسيم .

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
درخواب ديدن عواملي نقش دارد، مانند خصوصيات روحي و اخلاقي بيننده خواب، محيط زندگي، عوامل تأثيرگذار در روحية شخص و...
بسياري از مسايلي که انسان‌ها در خواب مي‌بينند، افکار و تخيلاتي است که در طي روز به آن اشتغال داشته اند يا در فکر آن ها بوده اند. در اين صورت اين گونه از رويا ها بازگشتي از اعمال و رفتار هاي روزانه هستند که در طي خواب از فشار سانسور کاسته مي شود . فرصتي فراهم مي شود تا آن چه در ناهشيار وجود دارد, برون ريزي کند، سپس در قالب خواب ديده ها رخ دهند.البته ممکن است هر آن چه روزها با آن به سر مي‌بريم ، به شکل‌هاي ديگر در خواب بازسازي شوند. مسايل مورد اشاره - خواب هاي پريشان جنسي و...- نيز در اين قالب مي گنجند. در اين صورت اين گونه از رويا ها حاصل عملکرد ذهن انسان است.

سلام.خسته نباشید.من موقعیت دشواری دارم.خانواده ای دارم که می تونست یک خانواده موفق باشه.اما پدری دارم که فوق العاده زود عصبانی میشه و هنگام عصبانیت دیگه هیچ چیزی رو تشخیص نمی ده.مدام به مادرم که زنی بسیار پاکدامن و عفیف و با خداست توهین های ناروا و شرم آور می کنه و برادر بزرگترم رو با بزرگ کردن اشتباهاتی که در دوره نوجوانی کرده خوار می کنه.بسیار بد دل و بسیار بد دهنه و با اینکه 2 بار به حج تمتع رفته، در هر دو بار در همان مکه با مادرم زدو خرد داشته.دست بزن داره و خلاصه زندگی رو به کام همه ما تلخ کرده،طوری که همه به مرگش راضی هستیم.چندین ساله دارم از خدا می خوام این آدم رو که قدر زندگی و خانواده خوب رو نمیدونه از دنیا ببره،تا بتونم قدری با مادرم در آرامش زندگی کنیم.ولی مستجاب نمیشه.چه کار کنم؟ چه جوری دعا کنم که بزرگترین آرزوم برآورده شه؟ خود پدرم این اواخر همش حرف طلاق رو میزنه.ولی چاره طلاق نیست.چون مادرم عمری رو با آبرو زندگی کرده و خیلیا فکر می کنند که ما زندگی موفقی داریم.لطفا کمکم کنید.متشکرم.

باعرض سلام و تشکر از ارتباط شما با اين مركز.
نامه تان را خواندم و واقعاً متأسف شدم. پدر شما سال ها با اخلاق بد مانوس بوده و تند خويي او به صورت عادت يا ملکه در آمده، به آساني قابل اصلاح نيست. در اين شرائط لازم است به او احترام بگذاريد. در برابر بد رفتاري او صبور باشيد تا خدا از شما راضي باشد . هرگز به او به تندي سخن نگوييد و مقابله به مثل ننماييد.البته مي دانيم که اين کار بسيار سخت است ، اما بدانيد که پاداش هاي دنيوي و اخروي الهي را در پي خواهد داشت .
آيات و روايات فراواني است كه بر ضرورت نيكي به پدر و مادر تأكيد دارد، مانند:
"خداي تو حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكي نماييد. (1)‏
حضرت زهرا عليه‏السلام در مورد فلسفه احسان به والدين مي‏فرمايد: "خدا نيكي به پدر و مادر را لازم كرد، براي اين كه شما را از غضب خود مصون بدارد". (2)
بنابراين بي توجهي به اين امر مهم و بي احترامي به پدر و مادر و نافرماني ازوالدين، از گناهان كبيره محسوب مي‏شود. روايات زيادي بر اين مطلب دلالت دارد. تاجايي كه پيامبر اكرم (ص) فرمود: "خشنودي خداوند در گرو خشنودي والدين و خشم او در گرو خشم والدين است". (3)
قرآن مجيد احسان به پدر و مادر را وظيفه فرزندان مي داند : "پروردگارت فرمان داده كه تنها او را بپرستيد. نسبت به پدر و مادر نيكي كنيد. هرگاه يكي از اين دو يا هر دو نزد تو به سن پيري برسند، بر آن ها فرياد مزن. گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو. بال هاي تواضع خود را در برابرشان از محبت و لطف فرود آر". (4)
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: "اگر چيزي كم تر از "اُف" بود، خداوند از آن منع مي فرمود و اين كلمه از پست ترين عقوق و نافرماني است، حتي نگاه تند به پدر و مادر كردن از اقسام عاق شدن است". (5)
با توجه به سفارش دين نسبت به احترام فرزندان به پدر و مادر به نظر مي رسد آرزوي مرگ براي والدين، هر چه هم بد اخلاق و بد دهن باشند، انتخاب صحيحي نباشد. در جايي كه خداوند از گفتن حتي كلمه" اف"منع مي كند. در جايي كه امام صادق عليه السلام حتي نگاه تند به پدر و مادر كردن از اقسام عاق شدن مي داند.
آرزوي مرگ براي والدين مانند نفريني است كه آثارش دامن خود انسان را نيز مي گيرد.حضرت امام باقر(ع) مي فرمايد: "کسي که چيزي را لعنت مي کند، اگر آن شيء مستحق نباشد، لعنت به خود گوينده بر مي گردد. پس از لعن مؤمن بپرهيزيد تا مبادا گرفتار شويد."(6 )بنابراين بهتر است دعا كنيد خداوند به او قدرت ترك اين رذايل اخلاقي را بدهد و از او بخواهيد ايشان را در اين راه كمك نمايد.
خوب بود به برخي از ريشه هاي رفتار ايشان هم اشاره مي کرديد . اگر چه مشخص است که بعضي از رفتارهاي ايشان ناشي از عدم تعادل روحي و بيماري اوست .توصيه مي كنيم ضمن شناسايي ريشه هاي کج خلقي ها با روان پزشک نيز مشورت نماييد. با اطلاعاتي که از گذشته ايشان به روان پزشک مي دهيد ، راهکار هاي عملي براي بهبودي ايشان را فراهم آوريد .
پي نوشت ها :
1. اسراء (17) آيه 23.
2. بحارالانوار، ج 6، ص 107.
3. همان، ج 71، ص 80.
4. اسراء، آيه 23 و 24.
5. مرآت العقول، ج 10، ص 375.
6. ميزان الحکمه، محمدمحمدي ري شهري، ج 5، ص 616.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من دختری 20 ساله هستم و می خواهم ازدواج کنم ولی می ترسم چون نمی تونستم شهوتم را کنترل کنم و با دیدن عکس ها و فیلم های بد و مستهجن خودم را ارضا می کردم بیشتر اوقات هم 5 یا 6 بار در روز خودم را ارضا می کردم اما حدود 3 ماه است که دیگه هیچ گناهی نکردم و فیلم ندیدم حالا می خوام بدونم اگر ازدواج کنم مشکلی برام پیش نمیاد و می تونم بچه دار شم تو رو خدا کمکم کنید دارم از دست می رم . متشکرم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
خود ارضايي حرام و گناه کبيره است . همين طور نگاه به عکس و فيلم مستهجن حرام است. از کار هايي که کرده ايد توبه کنيد .ديگر هرگز تکرار نکنيد. اگر واقعا توبه کنيد و از خدا بخواهيد که ببخشد، خداي مهربان مي بخشد . ازدواج فوايد بسيار دارد . حتما اقدام به ازدواج کنيد . ان شاء الله هيچ مشکلي پيش نخواهد آمد و بچه دار هم مي شويد. نگران نباشيد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من دختری هستم 20 ساله که نمی تونستم تا 3 ماه پیش شهوتم را کنترل کنم و با دیدن فیلم های مستهجن خودم را ارضا می کردم . کار به جایی کشیده بود که توی یه روز 5 یا 6 بار خودم را ارضا می کردم اما الان حدود 3 ماه که توبه کردم و دیگه سراغ هیچی نرفتم می خوام بدونم ایا برای من از لحاظ جنسی و جسمی مشکلی پیش میاد من می تونم ازدواج کنم و بچه دار شم . متشکرم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بسيار خوشحال هستيم از اينکه با اراده خودتان براين مشکل فايق آمده ايد. در خصوص مشکلات جنسي و جسمي ناراحت و نگران نباشيد. در صورت ترک اين رفتار نابهنجار بزودي جبران خواهند شد و شما شرايطي کاملاً عادي خواهيد داشت. نکته مهم در اين بين آن است که بتوانيد وضعيت کنوني خودتان را حفظ کنيد. از بين رفتن اثرات عادت زشت خود ارضايي ، بستگي به مدتي که شخص به آن گرفتار بوده ، تعداد دفعات انجام آن و قدرت بدني دارد . اما خوشبختانه بايدبگوييم بيشتر اثرات سوء آن با ترک اين عمل از بين خواهد رفت و تنها در موارد بسيار نادر است که برخي اثرات بر جاي خواهد ماند. پس جاي نگراني نيست .پس از ترک آن مي توانيد زندگي زناشويي خوبي نيز داشته باشيد .
والسلام خدانگهدارتان!

صفحه‌ها