مشاوره

سلام... از وقتی که عاشق یکی از همکلاسیهام عاشق شده ام (البته 4 ساله که با هم هستیم ) ولی این ترم احساس کردم که بیش از حد دوستش دارم ... و عاشق شده ام .. البته عشقم زیاد شده و بیرون رفتن ها و با هم بودنها زیاد شده ... و در این مدت من بی اختیار دوباره شروع به نماز خوندن کرده ام و خیلی از گناه های سابق رو اصلا" انجام نمی دم و اگه یه ساعت از وقت اذان می گذره احساس میکنم اگه دیگه نمازمو نخونم گناه میشه ... آیا نماز خوندن من موردی داره ؟ خدای نکرده ریا نیست؟ البته به اون خانم هم چندبار گفتم که نماز بخونه و حتی موقع نماز بهش sms می دادم... و موقع نماز بدجوری گریه ام میگیره...احساس نا امیدی میکنم... چیکار کنم؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
نکته مثبتي است که بسياري از مسايل منفي سابق را کنار گذاشته ايد اما نمي دانم آيا براي تضمين پايدار ماندن اين ها هم برنامه ريزي کرده ايد. گاهي افراد از دين به عنوان يک ابزار براي دستيابي به منافع خود بهره برداري مي کنند. به همين دليل توجه داشته باشيد که گاهي ما به خشوع و خضوع کشانده مي شويم تا به اصطلاح به جلب محبت خداوند بپردازيم و به منافع دست يابيم . اين تلقي و نگاه نسبت به دين هنگامي با پيامد منفي روبر مي گردد که فرد به منفعت مورد نظر خود دست نيابد. فوراً از تمام اين مسايل فاصله مي گيرد و به اصطلاح با خدا قهر مي کند.
آنچه درگير هستيد ، وابستگي نسبت به فرد ديگر است كه منطقي نيست و بايد پايان پذيرد. وابستگي هرگز مثبت تلقي نمي شود. بسياري افراد هستند که ما به آن ها علاقمند هستيم اما وابسته نيستيم و بدون آن ها نيز مي توانيم به زندگي خود ادامه دهيم. پس آنچه در ظاهر به عنوان عشق تجلي يافته ،چيزي جز وابستگي نيست. دلبستگي با وابسته بودن نيز متفاوت است.
پديدة وابستگي به ديگران اغلب در سنين نوجواني شايع است. مكانيزم مؤثر در آن عبارت از تصوير پردازي احساسي نسبت به يك شيء است. اين شيء به تدريج نقشي حياتي در نظر فرد پيدا مي كند . فرد در صورت جدايي از شي با احساس ناخوشايندي روبرو مي شود. در اين صورت جدايي نيست كه عامل بروز احساس ناخوشايند مي گردد بلكه تصور جدايي و احساسات ناخوشايند وابسته به آن موجب پديدة دلتنگي مي گردد. فرايند جدايي از آشنايان و از دست دادن افراد عزيز شاهدي مناسب و گويا در اين زمينه به شمار مي آيد.
ما به سادگي ملاحظه مي كنيم كه هنگام جدايي از افرادي كه به آن ها علاقه داريم ،امري چندان دشوار نيست. اگر به اين مسأله فكر نكنيم كه ممكن است براي مدتي طولاني او را نبينيم. اما به محض اينكه به اين نكته فكر مي كنيم كه شايد براي مدتي طولاني او را نبينيم و در اين تصور و احساس متعلق به آن متمركز مي شويم، احساسي نامعمول و ناخوشايند ما را فرا مي گيرد.
روش هاي درماني از مسيرهاي گوناگون در تلاش خواهند بود تا فرد مسير جريان فكري خود را تغيير دهد . به احساسي سازگارانه دست يابد. در اين بين هنگامي كه فرد مبتلا به برخي نشانه هاي بدني شده باشد، مثلاً تپش قلب، بيخوابي، پرخوابي، كم اشتهايي يا پر اشتهايي، گريه بيش از مدَت يك ماه و مواردي مانند آن ها، مراجعه به روانپزشك و قرار گرفتن تحت دارودرماني نيز امري محتوم و اجتناب ناپذير خواهد بود. دارودرماني در مورد اين افراد باعث افول نشانه ها و پيشگيري از بروز هر گونه صدمات جبران ناپذير بدني خواهد بود.
بايد به روانشناس مراجعه نماييد . با كمك يك متخصص بتوانيد از اين افكار فاصله بگيريد . به چرخه اصلي زندگي خود بازگرديد. اين واقعيت ندارد كه خودمان براي خويش هر كاري مي توانيم انجام دهيم. گاهي با محدوديت هايي در مورد خودمان روبرو هستيم . چون آگاهي كاملي دربارة خودمان نداريم و به محدوديت هاي اطراف مان نيز احاطه نداريم، نمي توانيم براي خود كار چنداني انجام دهيم. در واقع برخي روش ها ممكن است تنها اثر و ارزش پيشگيرانه داشته باشد . اراية آن ها از سوي مشاور نمي تواند به تنهايي موثر واقع گردد؛ هنگامي كه فرد در بحران جدَي قرار دارد.
در خصوص رياکاري و مواردي مانند اين نيز نبايد نگران باشيد. تلاش کنيد تا مسير ارتباط با خدا را همچنان داشته باشيد و آن را رها نسازيد. همچنين بايد با اين مهارت آشنا شويم که دنيا محل از دست دادن نيز هست . تنها محل دريافت کردن امکانات و امتيازات نيست. به همين دليل افرادي که فاقد اين مهارت هستند، انتظارات بالاي از زندگي در دنيا دارند؛ در حالي که مطابقت با واقعيت اين جهان هستي ندارد. والسلام خدانگهدارتان!

باسلام اعیاد شعبانیه را خدمت شما مومنین تبریک مي گویم. با دلی شکسته اين چند خط را مي نویسم دختر هستم که الان در مرز30 سالگی هستم تحصیلات دانشگاهی را در رشته پزشکی به اتمام رسانده ام از لحاظ کارهم چندان وضعیت جالب ندارم متاسفانه در طول تحصیل والدینم با ازدواجم مخالفت کردند بعدازاينکه درسم اتمام یافت چند خواستگار داشتم که اکثرا یا اصلا پایبند به مسائل دینی نبودند ویا فقط برای اينکه من دکتر هستم وشاید درآمد خوبی دارم خواستگاریم آمدند ویا برای اينکه پز بدهند که عروس دکتر دارند واز اين جور موارد در عین حال بنده قیافه معمولی دارم اصلا اهل آرایش وبد حجابی نیستم وهرگزچادررا به خاطر پزشک بودن زمین گذاشتم وان شااالله نخواهم گذاشت. اما چه کنم که یک سالی است ديگر اصلا خواستگاری ندارم خواهر وبرادر کوچکتری درسن ازدواج دارم آنها هم نگرانند البته برای خواهر کوچکم هم 4 سال پیش به دلایلی بعد از عقد جدا شده برای اوهم ناراحتم که شایدامکان ازدواج برایش ایجاد نشود. ما در محل زندگی خود به شدت غریبیم ودر شهراصلی خود هم آشنایانی داریم که به دلیل حسادت همه را ازما رانده اند. سنم دیگراز 30 گذشته متاسفانه پدرم ما راتمسخر میکند دیگران ازاین همه بدتر نامید وخسته ام از اینکه خواهر وبرادرم به خاطر عدم ازدواج به گناه بیفتند ناراحتم راهی به من نشان دهید درمانده ام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
ضمن پاسداست متانت تان و تحسين به جهت حفظ عفت و پاكي ، توجه شما را به اين نكته جلب مي كنيم كه متأسفانه مشکل شما يعني نداشتن خواستگار يکي از مشکلات رايج در ميان دختران امروزي است. اين مشکل بسيار فراگير شده و اختصاصي به شما و شرايط شما ندارد. با توجه به شرايط موجود، نداشتن حتى يک خواستگار چيز بعيدي به نظر نمي‌رسد، چرا که همه ما در پيرامون خود شاهد دخترهايي بسيار شايسته‌اي هستيم که به هر دليلي حتى يک خواستگار نداشته‌اند، در حالي كه شما خواستگاران متعددي داشته ايد كه به دلايل مختلف نتوانستيد با آن ها ازدواج نماييد.
يكي از مشكلات افرادي چون شما نيز آن است كه به اميد هواي تازه تر و يا خواستگاران بهتر ،به رد خواستگاراني كه از شرايط نسبي مطلوبيت برخوردار بودند، مبادرت ورزيديد. فارغ از اين مسئله كه هر چه سن بالاتر رود، ميزان مطلوبيت كم تر شده و به همين نسبت شرايط خواستگاران نيز پايين تر مي آيد.چه بسا همان خواستگاران كه داراي وضعيت نسبي مطلوب بودند، به خواستگاري نيايند. البته اين نكته صرفاً‌ بر اساس درصد احتمال است، نه يك قانون كه كليت داشته باشد، اما تأكيد ما بر آن است كه از كمال گرايي منفي و داشتن خواستگار يا همسري ايده آل از هر جهت پرهيز كنيد.
همسرآينده تان اگر بتواند تنها 60% يك مرد مطلوب را دارا باشد، همسر مناسب و خوبي خواهد بود.
به هرحال توصيه مي‌شود:
1- در حد امکان از هر گونه تلقين و بزرگ نمايي نياز به شوهر و تأهل در خود بکاهيد. تلقين هاي کارآمد ديگر را جايگزين آن نماييد. اشتغالات ذهني شما در اطفاي اين نياز، به اشتغالات فكري و عملي بي مورد و گاهي آسيب زا مي‌انجامد.
2ـ تمرکز خود را تا زمان مقتضي، از ازدواج به امور مثبت ديگر ببريد. به هيچ عنوان اجازه ندهيد ازدواج تمام فضاي ذهني شما را اشغال کند.
3ـ هيچ گاه از رحمت بيکران الهي نااميد نباشيد. همواره خواهان امور دنيايي و عقبايي با قيد مصلحت و حکمت از خداوند حکيم باشيد، نه استجابت دعا و برآورده شدن حاجات به هر قيمتي. پس از بي قراري و عجز ولا به افسرده ساز (حتي به صورت دعا) به شدت بپرهيزيد. تأخير در برخي امور به ظاهر مثبت و ضروري از بي‌توجهي خداوند به امور بندگانش نشأت نمي‌گيرد.
4-تفريحات و معاشرت هاي سالم خود را افزايش دهيد.
5ـ همواره به خود گوشزد نماييد که سن من براي ازدواج به هيچ عنوان دير نشده، حداقل تا 35 سالگي فرصت براي ازدواج موفق را خواهم داشت. اين نکته را به هيچ‌عنوان خود فريبي قلمداد نکنيد . به يادآوري هر روزه اين نکته ملتزم باشيد.
6ـ خانه بخت را منحصر در ازدواج ندانيد . همه برگه هاي زندگي را در موضوع ازدواج خرج نکنيد. چه بسا زنان بسيار تأثير گذاري در جامعه بوده اند که در پرتو تحصيل و اشتغال مولد، نه صرفاً ازدواج به خانه بخت واقعي خود راه يافته اند.
7ـ با يک پايش رواني هفتگي ببيند چه عواملي باعث تشديد تفکرات مزاحم شما مي‌گردد. پس از شناسايي اين عوامل مثل وضعيت نابسامان خانوادگي، ديدار دوستان متأهل، اضطراب بالا و... به تعديل آن بپردازيد.
8-براي رهايي از افکار پريشان و بغرنج ساز به مطالعه کتاب هاي تاريخي و زندگي نامه و شرح حال بزرگان بپردازيد. ببينيد که دنيا با همه عرض و طولش کوچک تر از آن است که بخواهيم با کوچک ترين ناکامي افسرده گرديم و با بزرگ ترين کاميابي ها خشنود.
9- نقش واسطه ها در معرفي دختران خوب و شايسته و دم بخت را کم نگيريد.
10- در جلسات مذهبي و به طور کلي در جمع هاي زنانه حضور فعال داشته باشيد. ضمن حفظ کرامت و شخصيت و وقار، انساني بشاش و خوشرو و پر انرژي باشيد. مطمئناً هم درشادابي و طراوت شما و هم در جلب نظر ديگران بسيار موثر خواهد بود.
چند نکته:
ا- رد بي دليل (يا با دلايل نيمه منطقي) خواستگاران به نوعي دست رد زدن به موهبت هاي الهي است. کفران نعمت به هر دليل و عيب گذاشتن نابخردانه بر مخلوقات خدا بي شک سهم بسزايي در رويگرداني توجه و عنايت ويژه خدا دارد. اين گونه نيست که بتوان نعمت هاي الهي را يکي پس از ديگري از در راند و خداوند بدون هيچ مؤاخذه اي بنده را به حال خود واگذار نمايد.
چه بهتر که براي گشودن قفل هاي احتمالي از ناشکري هاي گذشته استغفار نماييد. ناشکرهاي رنگارنگ کنوني نيز نبايد مزيد بر علت گردد.
ب- همه خاله ،عمه ها ،زن دايي ها ،زن عموها و دختران آن ها و به طور کلي زنان فاميل و غير فاميل مي توانند سامانه مطمئن و ايمني براي معرفي پسران دم بخت به شما و ديگر دختران دم بخت باشند .بدون حرکت خداپسندانه از سوي شما و والدين شما برکتي نازل نخواهد شد. پس ضمن تمرکز زدايي از موضوع خواستگار با نشاط و سرزندگي در بسيج کردن فاميل از طريق مادر يا خواهرتان(يا هر کسي که شما لايق اين امر مي دانيد)کوشا باشيد.
ج- با دست روي دست گذاشتن و تکيه مرضي بر دعاهاي افسرده وار هيچ مشکلي حل نخواهد شد . بايد با نشاط و سرور به جنگ مشکلات ريز و درشت رفت.
موفق باشيد.
در صورت تمايل مي توانيد با مشاوران اين مرکز با شماره 09640 بدون کد و هزينه تماس حاصل نماييد.

به نام خدا و به نام و یاد ولی او با سلام خدمت شما مادری هستم ، دختری دارم 24 ساله ، از مهر ماه سال پیش (88) متوجه شدم که دخترم به وسیله تلفن همراه با شخصی ارتباط دارد و پس از مدتی مشخص شد که گاهی حضوری نیز یکدیگر را ملاقات کرده اند در ضمن ما خانواده ای مذهبی هستیم و با این تماس ها بسیار مخالفیم ، پس از اطلاع یافتن از این امر به دخترم اظهار داشتم که اگر ممکن است به خانه ی ما بیایند تا از راه شرع و عرف دست به کار شوند . پس از چندین روز پسر 28 ساله به همراه مادر ، پدر ، دو دختر و دامادشان به خانه ی ما آمدند اما ما از همان نگاه اول دریافتیم که این خانواده با ما متناسب نیستند ، چه از لحاظ معنوی ، چه از لحاظ فرهنگی و چه از لحاظ مادی . البته فرزند آنان نیز از لحاظ جسمی و ذهنی کمی ناتوان می باشد و خانواده اناپن بیماری صرع پسرشان را نیز از ما مخفی نگاه داشته بودند – که البته دخترم قبلا آن را در خانه بیان کرده بود – بنابرین به شکلی به آن ها پاسخ منفی دادیم . در روز های اول گذشتن این ماجرا دخترمان خیلی ناراحت بود اما به تدریج با آرام شدنش مطمئن شدیم که رابطه ی خود را با آن شخص قطع کرده است . حال با گذشت 8 ماه متوجه شدیم که نه تنها رابطه ی بین خود را قطع نکرده اند بلکه هم اکنون نیز با یکدیگر تماس دارند ..با توجه به این امر ما راه های بسیاری مانند منع استفاده از تلفن همراه و ... را اعمال داشتیم اما با این حال دخترم اظهار می کند که تنها او را می خواهد و از ما درخواست می کند تا به او اجازه دهیم با آن پسر ازدواج کند حتی در صورت بی توجهی کامل ما نسبت به او در صورت انجام این عمل . حال از شما تقاضامندیم تا با پیشنهاد راهی ما را یاری کنید تا بتوانیم به این رابطه پایان دهیم . التماس دعا [ در واقع من فرزند این خانواده هستم و به دلیل سن پایینم که به من این اجازه را نمی دهم نمی توانستم این امور را برای او بیان کنم در واقع من با کمی جست و جو در وسایل و تلفن همراه او ( که البته می دانستم خیلی کار درستی نیست ) متوجه شدم او با خواندن صیغه ای بدون اذن پدر که احتمالا باطل نیز می باشد اقدام به برقراری رابطه ی جنسی با او نیز نموده است و در ضمن این اولین رابطه ی او با یک پسر نیست در واقع از شما تقاضا دارم به طور غیر مستقیم این امر را در نظر داشته یا شید باتشکر ]

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در مورد قطع رابطه نامشروع دو نفر شرط لازم آن است كه فرد خود بخواهد به اين رابطه پايان دهد؛ در واقع، بدون اين قصد فرد تلاشي نيز نخواهد نمود. اين مسأله به ويژه هنگامي شدت مي يابد كه روابط از حد روابط كلامي به روابط بدني و سپس به روابط جنسي كشيده شده باشد. در تمام موارد نقطة مشترك ايجاد وابستگي به ويژه براي دختر است؛ مخصوصاً هنگامي كه در خانه كسي نباشد كه با دختر به همدلي بپردازد.
اين مسأله به عنوان يك وابستگي مستلزم اقدامات درماني است . در بهترين شرايط به تنهايي نمي توانيد رفتار نامطلوب را به طور كامل خاموش سازيد. سطح انتظار خودتان را واقع بينانه برگزينيد. نهايتاً مي توانيد با فراهم آوردن زمينه براي گفتگوي او برونريزي هيجانات را تسهيل نماييد . اين امر به نوبة خود كمكي براي دستيابي به درمان خواهد بود. براي اين كار بايد تنها به حرف هاي فرد وابسته گوش فرا داده و آن ها را پذيرا باشيد. البته اين امر مستلزم قبول كردن مطالب او نيست. فقط كافي است احساسات او را درك كنيد . در فرصتي ديگر به اراية توضيحات بپردازيد. بر اساس آنچه روانشناسان معتقدند، با دوازده مانع ارتباطي روبرو هستيم كه اجازه نمي دهد ارتباط ما با ديگران شكل گيرد و افراد از ما مي گريزند. به ارتباط به عنوان شاه كليد حل مسأله نگاه كنيد.
تنها كمك مناسبي كه مي توانيد در اين زمينه ارايه دهيد، كمك براي مراجعه به يك مشاور يا گفتگو با سرويس تلفني مركز با شماره رايگان 09640 است. در اين صورت خود فرد در جريان آنچه در كمين اوست ،قرار خواهد گرفت.

اگر جواب همه سوالاتم "بله " است خواهشمندم برای بنده یک راه حل ارائه بدهید چون ؛1 - در روز چندین بار غسل میکنم و تکرار این کار آزارنده است برایم 2- برای ماه رمضان حقیقتا نمیدانم چطور میتوانم مانع از افکارم شوم (بنده مقلد آیت الله خامنه ای هستم )

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
با توجه به علامتي كه از مايع يا ترشح مذكور بيان كرده ايد كه همه يا برخي از علائم مني در آن وجود ندارد، مني نبوده و پاك است . غسل جنابت لازم ندارد.
غير از مني و بول آب هاي ديگري از انسان ممکن است خارج شود که عبارتند از:
«مذي» آبي است که گاهي بعد از بازي کردن با همسر و پس از تحريک جنسي خارج مي شود . نشانه هاي مني را ندارد( كه منظورتان همين است )«مذي» پاک است.
«وذي» آبي است که گاهي بعد از خارج شدن مني ، از انسان بيرون مي آيد . اگر به واسطه برخورد با مني نجس نشده باشد، پاک است و غسل هم ندارد.
«ودي» آبي است که گاهي بعد از بول بيرون مي آيد . از نظر ظاهر شبيه مني است اما حکم مني را ندارد . نشانه هاي خارج شدن مني را هم ندارد . اگر بول به آن نرسيده باشد، پاک است.
اگر انسان بعد از بول استبرا کرده باشد و رطوبتي از او خارج شود و شک کند که بول است يا يکي از از اين سه آب، آن رطوبت پاک مي باشد و غسل هم ندارد.
نشانه هاي خروج مني در مردان سه تا است:
1- با جستن و پرش خارج مي شود.
2- همراه با لذت و شهوت خارج مي شود.
3- همراه باسستي بدن است.(1)
اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا بول يا غير اين ها، اگر هيچ يك از اين سه نشانه يا بعضى از اين ها را نداشته باشد، حكم منى را ندارد، غسل هم ندارد و لباس و بدن را هم نجس نمي کند . وضو هم باطل نمي شود.
در صورت شك نيز حكم مني را ندارد.
پي نوشت:
1.آيت ا... خامنه اي،استفتاآت،س177.

سلام من پسري 17 ساله و در تهران زندگي ميکنم همان طور که همه ميدانند ازدواج در اين سن هم خنده دار شده و هم نشدني . از طرف ديگه براي برطف کردن نياز جنسي يا از بين بردن اين نياز است يا پاسخ دادن اگر بخواهيم از بين ببريم که تو اين زمونه نشدي نيست و اگر بخواهيم جواب دهيم راه هاي حلال همچون صيغه يا ازدواج باز نشدنيس ميمونه راه غير حلال که همون استمنا يا زنا که باز تجاوز نشدي نيست پس ميمونه استمنا که اون هم حرام است پس من بايد برم بميرم خداون يک نياز را ايجاد کرده و پاسخ به ان را خير شما بفرماييد من چيکار کنم ؟ راستي اگر ميخوايد بگي صبر کن تا موقعيت اردواج فراهم شه . اين يکي رو من نميتونم اين همه راه رو خدا بسته اين يکي رو هم من نميتونم . ايکاش من تو يک کشور ديگه به دنيا مي اومدم و اصلا تا اخر عمرم با اسلام اشنا نميشدم . تا اين همه بد بختي رو نميکشيدم .

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
شايد اگر در کشور ديگر به دنيا مي آمديد و با اسلام آشنا نمي شديد ، حال و روز شما بهتر بود. شايد هم به مراتب بدتر بود . خداي خارج کشور با خداي داخل کشور فرقي نمي کند . اين گونه نيست که اگر يهودي يا بودايي يا لاييک بوديد، دنيا و آخرت شما بسيار متفاوت بود. باور نماييد ما هم از پشت کوه نيامده ايم. من هم بچه شمال تهرانم و دوران اوج بلوغ را با هر سختي و مشقتي که بود ، در همان جا سپري کردم و البته هيچ گاه مثل شما عجز و لابه نکردم. با توجه به دوره زماني که در آن به سر مي بريد ، کسي منکر نياز جنسي شديد شما نيست. بايد ديد چه عوامل غيرطبيعي(به غير از شرايط طبيعي بلوغ) در تشديد اين نياز مؤثر بوده است.
صرف اين که بگوييم نياز جنسي من شديد است و بايد فلان کار و بهمان کار را بکنم ، مشکلي از شما حل نخواهد گشت، بلکه با بي تابي جنسي مشکلات شما افزون خواهد شد. با کمي درون‌نگري متوجه خواهيد شد که برخي عدم خويشتنداري‌ها باعث تشديد اين ميل در شما گشته است. نياز جنسي بر خلاف ميل به غذا و آب ، نيازمند ارضاي فوري نيست . مي‌توان سال‌ها با خويشتنداري و انجام يکسري اقدامات کاهنده شهوت به تعديل آن پرداخت.
اگر خواهان ازدواج موقت به عنوان يک راهکار صد درصد مشروع براي اطفا نياز جنسي باشيد، باز بايد اذعان کرد با توجه به شرايط سني شما و قرار گرفتن در زمان اوج بلوغ، ورود شتابزده و ناشيانه شما به وادي ازدواج موقت ، هر چند چند صباحي به کاهش ميل جنسي شما کمک خواهد کرد ، ولي با توجه به فاصله زماني طولاني بين 17 سالگي تا زمان مهيا شدن شرايط ازدواج دايم (که شايد سال‌ها به طول انجامد) اين امر شما را در يک باتلاق جنسي گرفتار خواهد کرد.
باتلاق جنسي که با هر فعاليت جنسي، بيش تر در آن فرو خواهيد رفت. تجربه بسياري از افراد نشان مي‌دهد با توجه به موانع بر سر راه ازدواج موقت، فرد به تدريج از گردونه زندگي سالم خارج مي‌گردد . زمينه ورود تدريجي وي به مفاسدي چون استمنا، چشم‌چراني به بهانه يافتن مورد، اشتغال 24 ساعته ذهن به امور جنسي و معايبي همچون پايين آمدن آستانه تحريک، افت عزت نفس، افت تحصيلي، افول معنوي و... مي‌گردد.
از نظر ما روانشناسان در صورت اميد به ازدواج دائم(حتي تا چند سال ديگر)، ازدواج موقت تا حد زيادي قابل توصيه نمي‌باشد ، چرا که جز در موارد اضطراري بسيار پر حاشيه و هزينه‌دار است.
در زمان عدم امکان ازدواج دايم پرکاربردترين و کم‌هزينه‌ترين روش براي مواجهه با نياز جنسي ،خويشتنداري همه جانبه است( نه ازدواج موقت)
تجربه موفق ميليون‌ها پاکدامن تاريخ آن را تأييد و توصيه مي‌نمايد. همه ما انسان‌ها به گونه‌اي آفريده شده‌ايم که مي‌توانيم با بدترين شرايط محيطي سازگاري حاصل نماييم.
مثلاً از بدو خلقت تا به امروز افراد در تحريک‌زاترين و وسوسه‌آلوده‌ترين شرايط محيطي به اين مهم دست يافته‌اند . من و شما هم اگر بخواهيم مي‌توانيم خويشتندار تمام عيار محسوب گرديم. خويشتنداري به هيچ وجه به معناي سرکوبي قواي جنسي نيست، بلکه به معناي پالايش وکنترل محرک‌هاي سمعي، بصري و... مي‌باشد.
از نظر ما روان‌شناسان دختران و پسران مي‌توانند ده‌ها سال پس از بلوغ جنسي به اين شيوه، از ورود به عرصه‌هاي جنسي برحذر باشند، بدون آن که ذره‌اي از بهداشت و سلامت رواني آنان کاسته شود.
خداوند حکيم که يک برگ درخت بي‌اذن او بر زمين نمي‌افتد ، حساب ويژه‌اي براي پاکدامنان باز کرده است که شرح و تفصيل آن در اين مجال نمي‌گنجد. با اين اوصاف چه بهتر که به دور از هر گونه توسل به مکانيزم‌هاي دفاعي و بهانه‌تراشي و همچنين ممکن دانستن خويشتنداري همه جانبه، در بدترين شرايط به نظام جنسي خود ساماني دوباره ببخشيم.
تجربه نشان مي‌دهد که تنها راه نيل شما به ازدواج موفق (که شايد حتى به صورت غير عادي و معجزه ‌وار صورت پذيرد) فقط دو چيز است:
خويشتنداري همه جانبه و تلاش 24 ساعت براي کسب مقدمات ازدواج.
مطالب بالا به هيچ وجه نافي ازدواج موقت در شرايط بحراني نيست بلکه اولويت بندي اين مسايل را نشان مي دهد .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با عرض سلام بنده پسری 24 ساله هستم که پایبند به اصول اخلاقی هستم اما قدرت میل جنسی مرا خیلی اذیت می کند و باعث سردردهای شدید می شود . وقتی شب ها می خوابم بدخوابم و وقتی در خواب جنب می شوم کمی بهتر می شوم . در خانواده ای زندگی می کنم که چندان نمی توانند علائم من را تشخیص بدهند و من هم روم نمی شه به آن ها بگویم و تا حالا ازدواج نکردم با جنس مخالف هم ارتباط نداشتم و خودارضایی هم اصلا نداشتم و این باعث شده این میل سر به طغیان بگذارد . از راه هایی مثل نرمش و ورزش و سایر موارد استفاده کرده ام اما اثری ندارد . موقع خواندن کنور ارشدم است و حال چندانی ندارم . "خداوند فرموده اگر در جوانی پاکی پیشه کنی " لذت پاکی آن را به تو ای جوان می دهم . اما من هر روز که می گذرد جز آثار سر درد و ناامیدی چیزی نمی بینم . حاضرم بمیرم اما از طریق نامشروع وارد نشوم چون برای مقام خانم ها خیلی ارزش قائلم . اما آیا خدا برای من ارزش قائل است؟ شما می دانید؟ پاکی پیش گرفتم اما داره می شه وبال جانم و من را به جنون کشانده و بی حوصله شدم . قرآن هم زیاد خواندم در جمع هم زیادبودم اما این میل خیلی قوی است ؟ خواهش می کنم با من سریع تماس بگیرید و راه حلی واقعی پیش پایم بگذارید؟ نه تنها برای من بلکه برای تمام جوان ها

با سلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز.
پيش از هر چيز شما را به جهت روحي پاك تحسين مي كنيم و از خداوند براي تان‌ارزوي موفقيت و خوشبختي و سعادت آرزمنديم؛
اينكه هر يک از ما هنگامي که دچار نوعي شرمساري هستيم، ضربه زننده است. چرا نبايد مسأله درخواست ازدواج را با خانواده خودتان مطرح نماييد. مگر مي‌توان راه اصلي را کنار گذاشت و بعد از خدا مطالبه نمود که چرا به من توجه نداري؟ اگر پاکي را در پيش گرفته ايد، در واقع به خودتان و پاكي روان تان كمك كرده ايد . اگر خداوند نيز از شما و همه ما چنين خواسته، براي سلامت جان و روان خود ما است و نه براي سودي به حال خودش؛ در اين حال آيا به جهت پاكي بر خدا منت داريم؟ اگر چه خداوند اين عمل ما را بدون پاداش نمي گذارد و همان چيزي كه به سود ما است، اگر انجام دهيم، از طرف خدا نيز پاداش دريافت مي كنيم.
با تصوري كه شما از پاكي تان داريد و جز رنج و مصيبت براي خود نمي دانيد و چنين لابه مي كنيد، بسيار متأسفيم . حتماً‌ تصورتان از افراد آلوده كه به هر كاري تن مي دهند، تصور بسيار مطلوب و ايده آل و لذت بخش است ، در حالي كه بسياري از اين افراد به انواع اختلالات رواني مبتلا هستند . از پايداري و استواري دروني برخوردار نيستند؛ هرچند ممکن است افراد ديگر از آن باخبر نباشند. برخي همچنان به رفتارهاي خود ادامه مي‌دهند.
خودتان نيز با يك تضاد دروني مواجه هستيد. از يك طرف پاكي خود را ارزش مي دانيد كه دامن خود و يا زن و دختر ديگري را آلوده نمي سازيد و از طرف ديگر چنين لابه و ناله سر مي دهيد!
مطمئناً خداوند كسي كه در راه او قدم بردارد، او را تنها نخواهد گذاشت. كمك و ياري خود را نصيب او مي كند، اما اگر نگاه و تصور ما اشتباه باشد، اين عيب براي كيست؟ شايد اگر به شما بگويند پاكي و ارزشي كه براي زن قائل هستيد و براي پاكي و طهارت نفس، كمك و ياري خدا است، چه خواهيد گقت؟ حتماً نخواهيد پذيرفت! البته با بيان اين مطالب در صدد دفاع از خداوند نيستيم، چون نيازي به آن ندارد. نظر ما كمك به خودمان و شما و ارائه تصوير روشن از زندگي و خدا و خودمان است . در اين جا به دنبال اراية برخي تنگناها هستيم که غالباً با آن روبرو هستيم. اما گاهي اين قبيل اشتباهات جفاهايي است که ما بندگان در حق خود انجام مي‌دهيم. آيا ازدواج راه حلّي براي برون رفت از بحران کنوني نيست؟
احتمالاً اين انتظار را نداريد که خداوند براي شما خواستگاري کند يا به طريقي در ذهن والدين شما القا کند که براي فرزند ما به همسر نياز دارد. اين نياز به تلاش دارد. اينکه پاک ماندن وبال گردن است، به نظرم مي‌رسد که بي‌همتي خودتان وبال گردن شماست و نه پاکي. هر چيزي جاي خود را دارد و نتيجه‌اي خاص دارد.
تمرکز بيش از اندازه بر مسايل جنسي منجر به پديدآيي احساس نياز بيش تر خواهد شد. در اين صورت لازم است از تمرکز بر مسايل جنسي فاصله بگيريد تا فرصت ازدواج فراهم گردد. اما چنانچه به تنهايي نمي‌توانيد از اين وضعيت فاصله بگيريد و شرايط ازدواج نيز فراهم نيست-به دلايلي غير از کمرويي-به روانپزشک و روانشناس مراجعه فرماييد .در صورت تمايل به کسب اطلاعات بيش تر در اين خصوص مي‌توانيد با شمارة 09640 اين مرکز تماس حاصل فرماييد. والسلام و خدانگهدارتان!

سلام،پسر 20ساله اي هستم كه دچار اختلالات رواني شده ام، مهمترين دليلش هم داشتن چهره زشت و به همين واسطه،با از دست اعتماد به نفسم مواجهه شدم! بي پولي و حسرت مال و اموال ديگران را ميخورم،اينقدر به مسائل روزمره ام بيخيال شدم كه يك ترم در دانشگاه مشروط شدم،بدجور گوشه گير شدم،باور كنيد چند ماهي هست كه حرفاي دلمو فقط به خدا ميزنم،در اين ميان نميدانم چي شد عمل استمناء را ترك كردم تنها موفقيتي بود كه در ارتباط با خدا دستگيرم شد.به اينكه ديگران دوست دختر دارند من اگه هم بخواهم داشته باشم هم نميتوانم داشته باشم عذابم ميده چون نه قيافه دارم نه پول و نه خوش تيپ هستم،از آن طرف هم ميدونم بميرم ميرم جهنم،هم تو اين دنيا كسي نيستم و هم در اون دنيا.بارها شده كه موقع حرف زدن با خدا اينقدر غم تو دلم بود،گريه كردم. تورو خدا يك راهي بزاريد از اين زندگي پر غم و غصه در بيام،ميگن با ياد خدا دل آرامش ميگيره،پس دل من چرا آروم نميشه؟

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
چنان که از محتواي نامه پيدا است ، با افسردگي روبرو هستيد .نياز به دريافت خدمات روانپزشکي کاملاً ضرورت دارد.
برادر گرامي؛ هر يک از ما افراد بسياري را در دنيا مي شناسيم که قيافه زيبا و چهره اي جذاب ندارند . علاوه بر آن موفقيت هاي شما( دانشجو و كسي كه عادت به گناه را ترك كرده و...) را نيز ندارند، اما همچنان در شرايط مناسب به زندگي ادامه مي دهند. نبايد ارزشمندي خودمان را به زيبايي يا نازيبايي خود مستند سازيم، در حالي كه زيبايي امري نسبي است. چه بسا چهره اي كه خودتان زشت مي دانيد، براي يك دختري (همسر آينده تان) چهره اي مردانه و جذاب باشد.
در هيچ يک از متون معتبر ديني ما و حتي اديان ديگرهم نمي بينيد که ارزشمندي انسان ها را به زيبايي و برخي ويژگي هاي ظاهري مستند سازند. در واقع، آنچه رهاورد ژنتيک(توارث) است ،آن چيزي است که خداوند به ما اعطا نموده و اختيار ما ما خارج است. زيبايي صورت يا نازيبايي آن چيزي نيست كه ما به دست آورده باشيم، اما زيبايي سيرت و نفس آن چيزي است كه خودمان حاصل مي كنيم. حال بفرماييد، كدام يك نزد شما بايد ارزشمندتر باشد.
خوشبختانه گناهي را كه ترك آن براي بسياري از جوانان‌ جزء آرزوهاي بزرگ زندگي است، ترك كرده ايد. اين يعني لطف و عنايت خدا با انتخاب زيبايي سيرت كه توسط خودتان انجام شد. اين بر بسياري از زيبايي هاي صورت برتري دارد، اما به قول شاعر: تو قدر خود نمي داني ،چه حاصل!
خداوندهمه بندگانش را دوست دارد . در همه حال در حاال دستگيري کردن از آن ها است اما خود ما گاهي دست دراز نمي کنيم. خيلي بد است که ما همه ارزش و اعتباري را كه خدا براي مان قايل شده است و از ميان اين همه ذرات فاقد شعور در عالم هستي ما را به عنوان اشرف مخلوقات برگزيده است، ناديده بگيريم و تنها به يك مورد خاص نگاه كرده ، قضاوت و داوري در مورد شخصت خودمان كنيم.
ارزش واقعي انساني چون شما نه به صورت، بلكه به سيرت و آنچه حاصل كرده ايد است. در هيچ يك از آيات قرآن حتي اشاره كوتاهي به صورت زيبا به عنوان ارزش ذاتي اشاره نشده، اما در آيات بسياري به ارزش سيرت و باطن پاك تأكيد شده است.پس ارزش انسان ذاتي است، حتي اگر توانايي ذهني بالايي هم نداشته يا معلول باشيم و .....اکنون مناسب است که بر اين مسايل متمرکز شويد.
همه ما در معرض امتحان الهي هستيم .چه زيبا چه نازيبا . اين ها امکاناتي هستند که خدا به صورت متنوع در اختيارمان قرار داده است . هر كه امكانات مادي و معنوي بيش تري دارد، آزمون سخت تري نيز دارد. کسي که با زيبايي خودش فساد به راه مي اندازد، داراي ارزشي نيست، بلكه زيبايي او بلاي جان او است . روزي مي رسد كه مي گويد: اي كاش خاكي پست بودم.
پس آن ها که زيبا هستند و مي روند به سراغ فسادکاري ،در امتحان الهي مردود شده اند . غبطه من به حال آن ها از روي ناآگاهي و جهل است.
منفي بافي و كمالگرايي منفي شما باعث شده كه از لطف و رحمت الهي نيز غافل شده ، خود را محروم از لطف و عنايت حضرت حق بدانيد. هم زندگي دنيا را براي خود جهنم كنيد و هم مي خواهيد دست رد به لطف خدا بزنيد.
تمام نشانه هاي لطف خدا( ترك گناه، سخن گفتن با خدا، غم و غصه با خدا در ميان نهادن، گريه به هنگام راز و نياز و...) در تو آشكار است، اما باز به قول شاعر : تو قدر خود نمي داني، چه حاصل!
چيزهايي كه براي خود برشمردي ،آرزوي بسياري از مومنان است، پس چرا اين قدر نا اميدي؟!
مشکل اصلي قيافه زشت و نازيبا نيست. آنچه مهم است ،تمرکز بيش از اندازه شما بر اين مسأله است . اينکه تمام زندگي خودتان را در ارتباط با اين مسأله قرار داده ايد. روشن است که متمرکز شدن بر يک بعد ناخوشايند زندگي منجر به وخامت حال فرد خواهد شد . ابتلا به افسردگي پيامد اين تمرکز خواهد بود. به همين دليل لازم است هر چه سريع تربا يک روانپزشک تماس بگيريد . جهت دارودرماني اقدام نماييد. پس از دو هفته اقدام به دارو درماني بايد با روانشناس ارتباط برقرار نماييد . طي جلسات درماني خاصي برخي باورهاي نامناسب را تغيير داده ، به يک نگرش مثبت و مناسب با واقعيت دست يابيد. در اين بين هرگز دارو را بدون دستور متخصص روانپزشک قطع نفرماييد. براي سهولت در امر روان درماني و دستيابي به برخي توصيه هاي مقدماتي در اين خصوص مي توانيد با سرويس مشاوره رايگان مرکز با شماره 09640 نيز تماس حاصل نماييد . از روند اقدامات آگاه شويد.
والسلام عليکم . خدانگهدارتان!

پسر است و یک برادر دارد. کانون توجه است وبی دلیل دروغ می گوید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
کودکان وقتي با سرزنش و انتقاد زندگي مي کنند ،مي آموزند بي اعتماد به خود باشند. وقتي با خشونت زندگي مي کنند ،مي آموزند که جنگجو باشند. وقتي با ترس زندگي مي کنند، مي آموزند که بُزدل باشند. وقتي با ترحم زندگي مي کنند ، مي آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند. وقتي با تمسخر زندگي مي کنند ،مي آموزند که خجالتي باشند. وقتي با حسادت زندگي مي کنند ،مي آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند. اما اگر با شکيبايي زندگي کنند ،بردباري را مي آموزند. اگر با تشويق زندگي کنند، اعتماد و اطمينان را مي آموزند. اگر با پاداش زندگي کنند، با استعداد بودن و پذيرندگي را مي آموزند. اگر با تصديق شدن زندگي کنند ، عشق را مي آموزند. اگر با توافق زندگي کنند ، دوست داشتن خود را مي آموزند. اگر با تاييد زندگي کنند ،با هدف زندگي کردن را مي آموزند. اگر با صداقت زندگي کنند ، حقيقت را مي آموزند. اگر با انصاف زندگي کنند، دفاع از حقوق را مي آموزند. اگر با اطمينان زندگي کنند، اعتماد به خود و اعتماد به ديگران را مي آموزند. اگر با دوستي و محبت زندگي کنند، زندگي در دنياي امن را مي آموزند.
عــــــــوامل و انگيــــــــــــــزه هاي دروغ
1- تــــــــــرس از مجازات :
كودك وقتي دروغ مي گويد به خاطر اين است كه از مجازات مي ترسد . اگر راست بگويد، از مكافات امري كه مرتكب شده ايمني ندارد . بررسي هاي علمي نشان مي دهند كه بيش از 70% دروغ هاي كودكان به اين علت و دليل است ، اطمينان دهيد او را تنبيه نخواهيد كرد تا به شما راست بگويد .
2- احســـــــــاس فشــــــار :
كودك اصرار دارد امري را كه مرتكب شده ، از نظر شما مخفي باشد . در ضمنِ سؤالات بسيار، به بازجويي او مي پردازيد . پيداست كه او براي حفظ شخصيت خود همچنان به دفاع و انكار خواهد پرداخت .
3- ضعف و عجـــــــــــز :
در مواردي ديده مي شود كه والدين و مربيان تكاليف شاقي را بر فرزند تحميل كرده اند . او قدرت انجام آن تكاليف را ندارد. بدين نظر به دروغ مي گويد كه وقت ندارد ،‌ از اين كار سر در نمي آورد و آن را بلد نيست ، خود را به ناخوشي مي زند كه بيمارم و ... .
اين ضعف و عجز در مواردي مي تواند به صورت عكس قضيه ،يعني لاف زدن و گزافه گوئي در آيد تا از اين طريق ضعف خود را در انظار ديگران جبران و ترميم نمايد .
4- حســـــــــــادت و رقــــــــابت :
منشا ‌برخي از دروغ هاي كودكان حسادت و يا رقابت است . او مي بيند كه برادر يا خواهر كوچكش با شيرين زباني هاي خود نظر پدر و مادر را جلب كرده و محبت آن ها را به صورت انحصاري در گرو خود در آورده است . او از طريق رقابت كه در حقيقت منشائي جز حسادت ندارد ، مي خواهد جاي پايي براي خود ايجاد كند . چون قدرت انجام عمل و رقابت را ندارد ،تن به دروغ مي دهد . زماني هم ديده مي شود كه طفل خردسال را اذيت كرده و به گريه اش مي اندازد و بعد منكر قضيه مي شود .
5- جلب نظــــــــــــرها :
گاهي شما به عنوان پدر يا مادر در ميان جمعي از دوستان خود نشسته و سرگرم بحث و گفتگو هستيد . كودكي را كه در ميان جمع شماست، فراموش كرده و يا او را به حساب نمي آوريد . ناگهان مي بينيد كه كودك با بيان مسئله اي كه واقعيت ندارد ،لب به سخن مي گشايد و امري را با زرق و برق و با جلوه اي خاص بيان مي كند ، تا توجه تان را به سوي خود معطوف دارد .
6- كسب منافـــــــــــع :
به فرزندتان اعلام مي كنيد كه اگر در ثلث سوم و در امتحانات آخر سال بتواند رتبه اول شود و يا در فلان درس فلان نمره را بياورد ، برايش فلان اسباب بازي را كه بسيار مورد علاقه اوست، تهيه خواهيد كرد . حال وضع او را در نظر آوريد كه به فلان رتبه و نمره دست پيدا نكرده . ولي به آن اسباب بازي علاقه مند است . طبيعي است كه با گفتن دروغ و به كار گرفتن راه خطا و نادرستي بخواهد خود را به آن منفعت برساند .
7- خودنمائــــــــــــي و غـــــــــــــرور :
آدمي براي اينكه در ميان جمع خود را دستكم نگيرد و نشان دهد كه او هم كسي است ،به دروغ از شخصيت خود، از اهميت خانواده و وضع خود صحبت مي كند.
8- پــــــــــوشاندن لغـــــــــــزش :
كودك نيز چون ديگران داراي حب ذات است. خودش را دوست دارد و شخصيت او نزدش عزيز است. ممكن است درمواردي دچار لغزش و خطا شده باشد و مي داند كه در اين امر مورد طعنه و سرزنش ديگران قرار خواهد گرفت و شخصيت او به خطر خواهد افتاد.به همين دليل براي پوشاندن گناه و رهايي از خطر سرزنش و تمسخر تن به دروغ مي دهد . آماده مي گردد كه بر خلاف واقعيت حرف بزند. البته اگر او مي دانست كه لغزش و خطاي او بخشيده مي شود، تن به دروغ نمي داد .
9- آرزو ، اميــــــــــد :
دروغ كودك در مواردي مي تواند نشان دهنده اميد و آرزوي او در وصول به هدفي و مقصدي باشد. او آرزو دارد كه از فلان جوي بپرد و عبور كند ،پس همان آرزو را به صورت تحقق يافته آن مطرح مي سازد .

10- انتقـــــــــــام گيــــــــــــــري :
در مواردي دروغگويي نوعي انتقام گيري است . مي خواهد با زحمت انداختن پدر و مادر كه آزارش رسانده اند، ‌با سوزاندن دلِ آن ها كه روزي دل او را سوزانده اند انتقام بگيرد. آن ها معمولاً با گفتن دروغي پدر و مادر خود را مضطرب مي سازند، ‌ حتي در مواردي سعي دارند آبروي آن ها را ببرند. از آن بابت كه روزي آن ها آبروي او را نزد دوستش برده اند. اين گونه رفتار در كودكاني كه ظرفيت روحي مناسبي ندارند و اغلب احساس مظلوميت و ضعف وحقارت مي كنند ،بيش تر ديده مي شود. آن ها اعمال اين روش را براي خود نوعي دفاع و مقابله مي پندارند.
11- بــــازي كــــــــــودكانه :
كودك است و بازي،‌تمايل به لذت بازي او را وامي دارد كه در مواردي با دروغ هاي خود ديگران را هم بازي دهد .
12- تخيــــــــل كــــــودكانه :
اين از مسائل مهم و از نكات اساسي روانشناسي كودك است كه طفل در موارد بسياري بين واقعيت و تخيل فرق نمي گذارد. چه بسيارند مسائلي كه او در ذهن آن را تخيّل و تصوير مي كند و بعد همان را به عنوان يك واقعيت مطرح مي سازد. اين امر در كودكاني كه كم تر از پنج سال دارند، به فراواني ديده مي شود و والدين ناآگاه به جاي تفهيم كودك او را به باد مسخره و سرزنش مي گيرند . متهمش مي سازند كه دروغ گفته است. دروغ او به واقع دروغ نيست. نوعي تصور و خيال است . گاهي هم نتيجه داستان روز قبل مادر و يا رؤياي شب قبل اوست. به خصوص كه او از بيان واقع در رؤيا و تفاوت گذاري بين اين دو عاجز است .
13- ناشيگـــــــــــــري در تــــــــــربيت :
بررسي ها نشان داده اند والديني كه توانسته اند محيط خانه را محيطي پر از صدق و صفا سازند ، ضوابط اخلاقي را در خانه رعايت كرده ، هشيار باشند ، فرزندان شان صادق و راستگو بار خواهند آمد.
14- الگــــــــــــوي غلط :
چشم و گوش كودك دريچه هايي از او به سوي جهان خارج هستند. آن ها نگاه مي كنند شما چه مي گوييد و چه مي كنيد. ممكن است دائماً فرزندان خود را نصيحت كنيد كه راست بگويند ،ولي عمل شما خلاف آن باشد. فراموش نكنيد طفل آنچه را كه از شما ديده و شنيده است، مي آموزد يا در اجتماع امروز يا فرداي خود آن را پياده مي كند. همه رفتار و گفتار شما سرمشق اوست و به او سرايت خواهد كرد .
15- تشــــــــــويق غلط :
گاهي كودكي را مي بينيم كه به علت شيرين زباني دوران خردسالي دروغي را كه مثلاً از كسي ياد گرفته ، با زبان كودكانه اش در حضور پدر و مادر مي گويد و آن ها بدون توجه به عواقب آن شروع به تشويق و بوسيدن او مي كنند. طفل بي خبر از همه مسائل ، از اين پذيرش شاد شده و به ادامه راهش خواهد پرداخت . روز بعد براي اين كه محبت بيش تري ببيند، دروغ بزرگ تري را خواهد گفت و اين امر به تدريج در او به صورت عادت در مي آيد .
16- آزمــــــــــــودن والـــــــــدين :
گاهي كودكان دروغي را مي گويند تا در سايه آن بتوانند پدر و مادر را آزمايش كرده و موضع آن ها را در برابر اين امر دريابند. مي دانيد فرزندان ما به علت ناآگاهي و بي تجربگي در دنيايي از معماها و چراها قرار مي گيرند و نمي دانند در برابر آن ها چه موضعي اتخاذ كنند. سخني را به دروغ مي گويند و منتظر مي مانند كه عكس العمل آن ها را ببينند. اگر عكس العمل منفي بود ،مي گويند شوخي كردم و دروغ بود ، اگر مثبت بود ، به ادامه آن راه مي پردازند. بر اين اساس اين دروغ براي كشف است ، نه مسئله اي ديگر .
راه هاي درمان و اصلاح :
براي پيشگيري و درمان دروغگويي، والدين بايد واقعيات را بپذيرند . براي شنيدن موارد شيرين و تلخ از طرف كودكان آماده شوند . با رفتار خود به كودك بياموزند كه گفتن واقعيات به هر صورتي كه باشد مقبول است . موجبات تنبيه و آزار كودك را فراهم نخواهد كرد. اگر كودك پي ببرد كه والدين او را براي دروغگويي تشويق و براي راستگويي تنبيه نمي كنند، به تظاهر در رفتار و جعل واقعيت نخواهد پرداخت، همچنين والدين بايد از طرح پرسش هايي كه كودك به آن ها به احتمال قوي پاسخ نادرست خواهد داد، خودداري كنند. در صورت مشاهده دروغ، والدين و مربيان نبايد شتابزده عمل كنند و به تنبيه كودك مبادرت ورزند. براي بازداشتن كودك از دروغگويي و اصلاح رفتار آنان بايد روش برخورد با توجه به موقعيت انتخاب شود .برخي از روش ها به اختصار عبارت است از:
1- نشــــــان دادن ارزش راســـــت گفتــــن :
در وهله اول كودك بايد دريابد كه دروغگويي كار نادرست و ناپسند و راستگويي عملي با ارزش و پسنديده است. كودك بايد ارزش راست گفتن را درعمل تجربه كند. والدين و مربيان نبايد در برابر دروغ هاي كودكان برآشفته شوند و او را كتك بزنند. بيان نتايج زشت و تلخ دروغگويي به صورت داستان براي آن ها مي تواند در آموزش عواقب تلخ دروغگويي مفيد واقع شود. همچنين اگر والدين و مربيان، كودك را در خلوت ( نه در جمع ) در جوي محبت آميز و پرعطوفت با مضرات و نتايج دروغگويي آشنا سازند و به پند دادن او بپردازند، در جلوگيري و نيز درمان دروغگويي مي تواند مؤثر باشد.
2- اجــــازه بيان احساســـات :
كودك بايد احساسات خود را آزادانه ابراز كند . در صورتي كه بيان احساسات، باعث آزار و اذيت اطرافيان شود، بايد به كودك آموخت كه به تدريج اين احساسات را جايگزين احساسات خوشايند سازند . نبايد براي احساساتش تنبيه شود. براي نمونه اگر كودكي از برادر كوچكش خوشش نمي آيد، بايد به او اجازه داده شود كه احساساتش را بيان كند، پس از شنيدن نظر كودك، والدين بايد ضمن تحليل رفتار خود با كودك و يافتن علل پيدايش چنان احساسي به راهنمايي كودك و تغيير رفتار و احساسات او مبادرت ورزند. در مواردي كه كودك مرتكب كار خطايي شده ،ولي راست مي گويد، بايد به ملايمت و به طور صحيح به او تذكر داده شود كه رفتارش درست و پسنديده نيست و بايد آن را تغيير دهد. هشدار به كودك، همدردي با او در مواردي كه لازم است، ناديده گرفتن حرف هاي كودك و بي توجهي به آن ها از روشهايي است كه در مواقع مشخص مي تواند براي پيشگيري و درمان دروغگويي كودكان استفاده شود.
3- تعـــــــديل انتظارات از كــــــودكان :
والدين و مربيان بايد از هر كودك انتظاراتي داشته باشند كه با واقعيات و امكانات او منطبق است .در غير اين صورت، دروغگويي كودك تقويت و تشديد خواهد شد. چون كودك توان عملي ساختن خواسته هاي اطرافيان را ندارد، به گفتن دروغ متوسل مي شود. بنابراين از كودك بايد انتظارات در حد توانش داشته باشيم.
4- دادن آگاهـــــي :
پس از شناخت علت يا علل، زمان دادن آگاهي و اطلاعاتِ لازم است. كودكي كه در اثر اشتباه در بيان تخيل و واقعيت دروغي گفته ،بايد بفهمد كه واقعيت چيست و خواب و خيال چيست . به او تفهيم گردد كه در بيان آن مسئله دچار اشتباه شده است.
به فردي كه در سن تشخيص است ،بايد تفهيم شود سخني را كه گفته ،ناپسند بوده ، مورد قبول و پذيرش پدر و مادر و ديگران نيست . ممكن است روزي اين گونه سخنان زيان و خطر پديد آورند و باعث آبروريزي هايي شوند و ...
5- ايجـــاد محيــــط سالــــــم :
محيط خانه و تربيت كودك را از ريا و نيرنگ دور سازيد . افراد را از معاشران دروغ پرداز ، حتي آن هايي كه گاهي به شوخي دروغ مي گويند بر حذر بداريد. زيرا كودك است و جنبه نقش پذيري و تقليد او .
6- رعـــايت انصــاف :
طفلي شاهد بي انصافي هاي والدين است. پدر و مادر را مي بيند كه مثلاً دراثر اشتباه ظرفي از دست شان مي افتد و مي شكند و كسي نيست آن ها را مورد بازخواست قرار دهد ، ولي همين كه نمونه اين لغزش توسط طفل صورت بگيرد، او را به باد ناسزا و متهم به سر به هوايي مي كنند. كودك چون انصافي از پدر و مادر نمي بيند و از سوي ديگر مايل به شكست و تحقير شخصيت خود نيست ،تن به دروغ مي دهد.
7- عفــــــــو و بخشـــــش :
در خانه و زندگي و در اداره فرزندان رعايت انضباط و ضوابط اخلاقي ضروري است؛ ولي زياده روي در اين امر نيز درست نيست. براي واداشتن طفل به راستگويي ضروري است در مواردي از بعضي لغزش ها كه گاهي خود هم مرتكب آن مي شويم ،طفل را ببخشاييم. حتي رعايت انصاف ايجاب مي كند كه او در مواردي كارهاي جزئي خود را كه علني كردن آن موجب شرم و حياست، از شما پنهان دارد ،البته به شرطي كه مخالف شرع و اخلاق نباشد.
8- محــــدود كـــــردن تـــــوقعات :
از او انتظار نداشته باشيد كه همه خواست هاي شما را برآورده كند . كاري كه شما در انجامش ناتوانيد و يا تنبلي تان مي آيد كه آن را انجام دهيد، او براي شما انجام دهد .
9- ايمــــن كــــردن از مجـازات :
فرزندان ما بايد در خانه احساس آرامش و اطمينان كنند. ‌مطمئن باشند كه خطاهاي بي اختيار بخشوده مي شود. تنبيه و سرزنش براي مواردي است كه تعمدي در كار باشد . تازه اگر در همان كار عمدي هم سخن راست گفته شود، موجب تخفيف در عقوبت است .
10- پنــــد و انـــدرز :
اين امر در كودكان مؤثرتر است از آن جهت كه هنوز با فطرت خود فاصله چنداني نگرفته اند . هنوز درون و ضميرشان پاك و صاف است. بيان يك مسئله كه اين روش فلان ضرر را دارد و خدا از آن راضي نيست و آدم را به جهنم مي برد ،مي تواند در بازداشتن او از اين راه مؤثر باشد .
11- ارائـــــه محبــــت :
به فرزند بايد محبت كرد ،به گونه اي كه او گرمي و لذت آن را بچشد و احساس كند. وجود محبت سبب مي شود كه طفل نيازي به تظاهر و تصنع نداشته باشد و به دروغ و فريب رو نياورد. محبت پيوند دهنده همه گسستگي هاست . باب ملاحظات را بين كودك و والدين پديد مي آورد. او را وامي دارد در چارچوب نظامي حركت كند كه والدين براي او ترسيم كرده اند. البته لازمه محبت آن است كه در مواردي لغزش او را ناديده بگيرند . اگر هم خطايي مستحق تنبيه انجام داد، بر او ببخشاييم .
12- هشـــــدار به كـــــودك :
ما معمولاً سعي داريم به كودك تفهيم كنيم كه راه او راهي درست و به صواب نيست . البته اين سخنان براي همه اطفال قابل فهم نيست. اگرچه كودك بايد از قبل بداند كه دوست داشتن والدين چه منافعي براي او دارد . دوست نداشتن چه زيان هايي. بعدها در سنين بالاتر مي توان به او گفت كه اين كار را خدا دوست ندارد . چيزي كه خدا دوست نداشته باشد، برايش عقوبت و مجازات تعيين مي كند ، او را به جهنم و آتش مي سوزاند و از محبت ها و لذت ها محروم مي سازد .
13- اعــــلام نارضايتـــــي :
پدر و مادر با نشان دادن حالت خود و با بيان خويش بايد به او تفهيم کنند كه از عمل او ناراضي هستند ، دوست ندارند دروغ او را بشنوند و از اين كه او در حضور جمع ، اين دروغ ،آن هم با اين عظمت را گفته ،خوشحال نيستند. والدين در مواردي با نشان دادن قيافه مظلومانه و حق به جانب به او نشان دهند كه آبروي شان در اين دروغ از ميان رفته و آن ها از اين مسئله ناراحت اند. بايد مسئله را به گونه اي در ذهن بزرگ كرد تا ديگر اين حالت مكرر نشود و او هوس دروغگويي نكند .
14- ايجـــــــاد ســـــرخــــوردگــــي :
در مواردي كه دروغگويي كودكان مكرر شود ، مي توان در حد متعادلي روحيه او را شكست . سرخوردگي در او ايجاد كرد؛ مثلاً آن گاه كه سرگرم دروغگويي و ميدان داري است ،با قيافه اي گرفته و بدون لبخند و بدون تصديق و تأييد با او مواجه شويم . در برابر سخنانش بي تفاوت باشيم . در وسط سخنش خودمان با ديگري صحبت كنيم و يا موضوع بحث را عوض كنيم تا او بداند در اين راه توفيق نيافته است.
15- مـــچ گيــــري :
در مورد حادتر مي توان موضع شديدتري گرفت . پس از بيان دروغ هايش آن را به رخش كشيد و به او تفهيم كرد كه ما مي دانيم تو دروغ مي گويي . البته لازم است اين مرحله پس از همه تذكرات، ‌اخطارها و اندرزها باشد .چنان نباشد كه در حضور جمعي صورت گيرد و او در اين زمينه احساس حقارت كند. چون به هنگامي كه كودك خود را رسوا ببيند، سر از كارهاي خطرناكي در مي آورد و دروغگويي حرفه اي مي شود.
16- تنبيــــه و تهــــــديد :
در مواردي كه هيچ يك از مواضع بالا سودي نبخشد، بهتر است از راه تهديد و يا تنبيه او را از دروغگويي دور داريم . البته اين راه، چندان عملي نيست و تنبيه ما نشان مي دهد كه ديگر در تربيت، كار از كار گذشته است .
موفق باشيد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها