مشاوره

به نام خدا...با سلام...من یک جوان 19 ساله هستم.در شهر تهران زندگی می کنم و از خانواده ای متوسط و بسیار تحصیل کرده ام.می خواستم بدانم با وجود زندگی دریک چنین جامعه ای که اکثر دختر ها در جامعه ما و نیمی از آنها در دانشگاهی که من در آن درس میخوانم رعایت مساله ی ساده ای مثل حجاب را نمیکنند(حال مساله ای مثل لاک زدن ناخن و غیره را هم که کنار بگذارم)خداوند چگونه از ما پسران انتظار دارد که نگاه آلوده نداشته باسیم و مشکلات جنسی پیدا نکنیم. من به شخصه در دانشگاه هر چقدر هم که بیتفاوت باشم باز هم این برخورد ها و این نگاه ها پیش می آید. و حتما خداوند می دانسته که این نگاهها برای پسران چه ضرری دارد.پس ما در خیلی از موارد مقصر نیستیم و نباید تمام تقصیرات بر گردن ما باشد و گناه آن پسری که بواسطه یک چنین نگاههایی به دام مساله های شهوانی و کار های خطرناکتری شد چیست؟ به نظر من هم دختر و هم پسر هر دو باید رعایت کنند و اگر یکی از این دو رعایت نکرد(درست مثل خیلی از دخترانی که ما در جامعه خیلی زیاد به آنها بر می خوریم و غیر قابل اجتنابند)دیگری در دام می افتد و مر تکب گناههای سهوی میگردد.یعنی مرتکب کاری می گردد که خدا از قبل می دانسته و به طرف مقابل هشدار داده بوده.پس تقصیر از سمت طرف مقابل است و شخص خاطی کمتر باید سرزنش شود.امید وارم به سوال بنده پاسخی قانع کننده دهید. با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
تفهيم اين مساله به کسي که سال ها در دانشگاه هاي مختلف کشور مشغول به تحصيل بوده ، چندان مشکل نيست. ما هم قبول داريم که خويشتن داري جنسي در فضاي فوق العاده تحريک زاي دانشگاه و غير دانشگاه بسيار مشکل است.
اساساً هيچ کس را ياراي مخالفت با اين واقعيت شوم نيست .همه ما نيک مي‌پذيريم که برخي نگاه‌هاي سهوي اجتناب ناپذير است، ولي همين نگاه‌هاي سهوي و بي‌اختيار نيز تحريک زا مي‌باشند.
البته شما فکر نکنيد که در زمان نزول آيات عفاف و حفظ حريم گناه تحريکي وجود نداشته است و اين آيات ناظر به خلأ مي‌باشد.
در زمان انبيا و ائمه نيز سطح تحريک بسيار بالا بوده است . با توجه به شرايط آب و هوايي و همچنين غذاهاي مصرفي قواي جنسي مردان و زنان نزديک به اوج بوده است.
نيروي جنسي در همه مردان و همه دوران ها به يك اندازه بوده است . سطح تحريكي و عوامل آن در دوره ها مختلف بوده، اما در هر دوره نسبت به خود‌آن دوره يكسان عمل مي كرده است.
شکي نيست که خداوند حکيم و عليم احکام نگاه را براي دانشجويان خارج کشور نيز وضع نموده است. با اين وصف دانشجويان خارج از کشور هيچ محدوديتي و ممنوعيتي در اين زمينه نبايد داشته باشند.
تجربه شخصي من اين است که در اوج دوران بلوغ نيز مي‌توان در تحريک زاترين دانشگاه‌ها تحصيل کرد . دامن به هيچ کدام از گناهان جنسي نيالود.
البته براي رسيدن به اين كار بايد راهكارهاي اشتغال فكري و عملي به امور مثبت و پرهيز از عوامل تحريكي فكري و عملي را نيز به طور جد پيگيري نمود.
باور کنيد اين گونه نيست که خويشتنداري جنسي در اين محيط‌ها محال يا نزديک به محال باشد، بلکه با کمي پيشگيري و دور انديشي مي‌توان بر اين امور فائق آمد.
نمي‌توان وسايل و امور تحريک‌زا (مانند ماهواره، فيلم، عکس و ...) را حذف نکرد و به پاکدامني اميد داشت، نمي‌توان مهارت کنترل نگاه را در خود نهادينه نکرد و با چشماني يله و رها به خويشتنداري جنسي نايل آمد.
نمي توان از رفت و آمدها و توقف‌هاي بي مورد در دانشگاه‌ها و ساير مکان‌هاي عمومي چشم نپوشيد و به پاکي چشمان اميدوار بود.
اگر کسي بخواهد مي تواند در خارج کشور هم درس بخواند و خويشتندار واقعي باقي بماند . اگر کسي نخواهد در زندان انفرادي نيز خويشتندار باقي نخواهد ماند.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و خسته نباشید. 30 ساله هستم و 1 سال است با خانمی ازدواج کرده ام. ایشان در رشته ای تحصیل کرده که مورد علاقه من هست. پس از آشنایی و چند جلسه گفتمان تصمیم به امر ازدواج کردیم. با توجه به حجابهایی که بر سر راه بود و از مسائل جنسی نمی توانستم با خبر شوم ایشان در حد خوب نمی تواند پاسخگوی مسائل جنسی ام باشد حتی یکی دو سه بار هم درگیری پیدا شد. آیا به نظر شما استفاده از ازدواج موقت برای رفع مسائل جنسی راهگشا هست یا نه؟ البته بازگو کنم که در موارد اعتقادی و دینی هیچ مشکلی نداریم و حتی ایده آل است.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
به نکات زير دقت فرمايد و براساس آن ها تصميم بگيريد:
1- سعي کنيد علت عدم رضايت جنسي خود را( که احتمالا به دليل نبود مهارت هاي لازم جنسي در شما و همسرتان است) با همسرتان در ميان بگذاريد. از ايشان بخواهيد که مهارت هاي جنسي را فرا بگيريد. بدين منظور کتاب هايي مانند مهارت هاي زندگي، ترجمه شهرام محمد خاني ، زوج رويايي و هميشگي ، ترجمه ليلا نيک فرجام پييشنهاد مي شود.
2-سعي کنيد براي حل مشکل تان به يک روانشناس خانواده مراجعه کنيد . در فرايند زوج درماني قرار بگيريد تا وضع شما بهتر شود.
3- در صورت تشخيص روان شناس مبني بر عدم درمان مشکل همسرتان که بعيد به نظر مي رسد اقدامات بعدي را با کمک مشاور انجام دهيد.
4-مسئله نياز جنسي اگر چه يك نياز عميق و ريشه اي است، اما قابل كنترل و هدايت يابي است . بهترين دليل و شاهد بر آن دوران تجرد است. بسياري از عوامل در افزايش و كاهش آن موثر است. مي توانيد از عناصر افزايش دهنده پرهيز و از عناصر كاهش دهنده استفاده كنيد. بخشي از نيازهاي جنسي به صورت كاذب نمود مي يابد(ديدن يا شنيدن صحنه ها و حوادث و خواندن بعضي داستان ها و ديدن فيلم ها و...) اشتغال به برخي از امور و فعاليت هاي ورزشي، اقتصادي، فرهنگي و... مي توانند از افزايش اين نياز جلوگيري كنند.
5- ازدواج موقت در بعضي از موارد آسيب هاي زير را به دنبال دارد:
الف= انتقال بيماري هاي مقاربتي احتمالي به همسر دايمي خود که باعث مشکلات بهداشتي مي شود.
ب= صرف انرژي رواني براي شناسي احساسات ، هيجانات و انتظارات همسر موقت و هزينه اقتصادي براي رفع نيازهاي مالي.
ج= از آن جايي که اکثر مردها به دليل کمبودها و نيازهاي برآورده نشده، به ازدواج موقت اقدام مي کنند اما در بعضي موارد اين روابط موجب بارداري و مشکلات ديگر در همسر موقت مي شوند که فشارها و استرس هاي شغلي و کاهش بهداشت رواني شروع مي شود.
د= ايجاد کمبود هاي شديد عاطفي و شروع اختلافات زناشويي. مردي که در کنار همسر دايم ، همسر موقت اختيار کرده، به دليل تخليه روحي و هيجاني در کنار همسر موقت حوصله برقراري رابطه صميمي با همسر خود را ندارد . مانند فردي است که کامل سير شده و از بهترين غذاها لذت نمي برد. بي حوصلگي باعث افسردگي زن شده،در بعضي موارد زن مجبور مي شود به دليل نيازهاي عاطفي و يا انتقام از همسر با وجود احساس گناه با جنس مخالف خارج از خانواده خود رابطه ايجاد کند . اين کار باعث متلاشي شدن خانواده مي شود.
ه = در بعضي از موارد مرد چون به دليل جست و جوي همسر موقت، تجربه هايي مانند ابراز علاقه زنان شوهر دار به دليل نياز ها و يا افرادي ديگر را دارد، دچار نوعي بدبيني شديد نسبت به همسر دايمي خود مي شود .اقدام به اعمال محدوديت هاي نامناسب نسبت به زن دايمي خود مي کند.
5 - سعي کنيد با فعاليت هاي مانند ورزش و تحرکات بدني و پرهيز از غذاهاي پر کالري تا حدي انرژي جنسي خود را تبديل به سوخت ساز کنيد.
6- در صورت لزوم با مشاوره تلفني 09640 بدون کد تماس بگيريد . راهکارهاي برقرار رابطه سالم و ارضاکننده با همسر خود را فرا بگيريد. موفق باشيد.

سلام من شب ها به شدت از تاريكي مي ترسم و مانند جقد شب ها بيدار مي مانم و صبح ها مي خوابم در كل من از تاريكي خيلي واهمه دارم چگونه بايد بر ترسم غلبه كنم من 17 سال سن دارم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
شک نکنيد که تکيه صرف بر خود درماني يا مشاوره نوشتاري و ... دردي از شما دوا نخواهد کرد.
بنابراين ضروري است تا پيش از مزمن شدن ترس ،در گام اول به بهترين روانپزشک شهرتان مراجعه کرده ، در گام بعدي به نزد يک روانشناس باليني (متخصص در اختلالات اضطرابي) برويد.
مقالات و کتب بي شماري در اين زمينه در اينترنت و مجلات و کتابخانه ها و... موجود است، ولي صرف خواندن اين مطالب بدون مراجعه حضوري تا حد زيادي بي تأثير است.
توصيه مي شود به جاي بسنده کردن به درمان هاي غير حضوري، به درمان کارآمد که همان مشاوره حضوري است، اقدام نماييد.
در برخي موارد بدون مصرف داروهاي ضد اضطرابي درمان ترس نزديک به محال است . در صورت درمان اتفاقي نيز اين نوع درمان عمري بسيار کوتاه دارد.يا اين که تکنيک هاي مانند حساسيت زدايي منظم ، ريلکسيشن(تن آرامي)بدون راهبري روانشناس بسيار غيرعملياتي به نظر مي رسد.

سلام و خسته نباشید می خواستم اگه اجازه بفرمایین سوالی داشته باشم و بیشتر دوست داشتم از آقای دهنوی پاسخم رو بگیرم چون اسم ایشان رو تو این سایت دیدم اینونوشتم در صورت عدم امکان خود پاسخ برام بیشتر مهمتر هستش. اما سوالم اینه که: بنده دانشجوی دکترای ادبیات هستم و تقریبا 29 سالمه و با خانمی آشنا شدم که ایشان 27 سالشونه و دانشجوی کارشناسی ارشد کامچوتر هستند. در طی صحبت هایی که داشتیم ایشون گفتند که پدر و برادرشون اهل نماز و روزه نیستندو در خانواده فقط مادر و خواهر و خودشون اهل انجام واجباتنداین در حالی است که بنده و خانواده مون همه اهل نماز و روزه اند حالا می خواستم بدونم آیا این ازدواج دچار مشکل خواهد شد یا نه؟ البته بنده به خودشون عرض کردم که به لقمه هایی که پدرشون بر سفره شون ورده شبهه دارد و باید با احتیاط عمل کرد ولی ایشون اقرار دارند که به حلال بودن لقمه شون باور دارند. از طرفی این را هم اضافه کنم که این خانوم بسیار خوش اخلاق و ارام و مودب و حتی می توان بگویم بسیار عاقلند از سویی بنده هیچ ندارم در این دنیا ولی ایشان از نظر شخصی در وضعیت مالی خوبی به سر می برند. حالا به نظر شما این ازدواج به صلاح است یا اشکال دارد لطفا جواب صریح بفرمایین و موضوع رو به خودم و تصمیم خودم واگذار نفرماییدچون خودم نمی تونم تصمیم بگیرم. ممنون و متشکر سعید

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
با سايت مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني تماس گرفته ايد. ارتباطي با آقاي دهنوي نداريم. ظاهراً ‌سايت ايشان به نام گلبرگ است. بودن نام ايشان در سايت به دليل ارتباط با ايشان نيست.
پاسخ شما از طرف كارشناسان و مشاوران ديني با مدارك دانشگاهي ارائه مي شود.
گاهي فرد در خانواده اي تارك نماز زندگي مي كند و هر چند خود نماز مي خواند اما از سستي عقيده برخوردار است . احتمال آن كه روزه و نماز را رها سازد، بسيار است؛ در اين صورت توصيه مي شود كه از اين ازدواج بپرهيزيد. اما چنانچه فرد در عقايد خود پايبند است و همچنين طعنه ها يا نيش و كنايه هاي احتمالي ديگران در او مؤثر نمي افتد، ازدواج مانعي ندارد. به ويژه در مورد شما كه با فردي روبرو هستيد كه 27 سال دارند و احتمال تزلزل عقيده در اين سن كم تر رخ مي دهد.
اما در مورد لقمه اي كه فرد بر سر سفره پدر خورده است، با در نظر گرفتن مسأله از طريق مرجع تقليدتان به آن عمل نماييد. هر چند كه ايشان نسبت به حلال بودن لقمه پدر اطمينان دارند و اطمينان ايشان كافي است. البته هيچ ارتباطي بين نماز نخواندن و لقمة شبهه ناك نيست مگر آن كه فرد لاابالي نسبت به نماز، نسبت به ساير موارد مانند پرداخت خمس و زكات نيز لاابالي باشد.
اما در خصوص وضعيت مالي دقيقاً مقصود شما از اينكه هيچ ندارم چيست. اينكه ايشان از مال پدر بهره اي دارند يا شخصاً اموالي دارند؟
در مجموع طرفين بايد از نظر مالي نيز در شرايطي همسان قرار داشته باشند. البته اين وضع در مورد يك دختر مي تواند تا اندازه اي مورد چشم پوشي قرار گيرد اما در خصوص يك مرد هنگامي كه وضعي به مراتب بدتر از زن دارد، نبايد آن را ناديده گرفت . علت تنها احتمال تكبر زن نيست بلكه گاهي مرد خودش ممكن است با احساس تحقير روبرو گردد. به هر حال در اين موارد بهترين راه مراجعه به روانشناس، اراية دقيق تمام مختصات زندگي خودتان و فرد مقابل است تا بتوان با رعايت تمام جوانب تصميم گيري نمود. براي ارايه برخي توضيحات بيش تر و دريافت پاسخ مشروح مي توانيد با سرويس تلفني مركز با شماره 09640 تماس بگيريد. والسلام .خدانگهدارتان.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام دختری 22 ساله هستم از بچگی اهل نماز وروزه بودم اما دچار وسواس هم بودم یک بار برایتان از وسواس فکری خوددر مورد کشتن نوشتم اما این دفعه از افکار دیگر اینکه مدام در ذهن من این چرا خداوند مرا آفرید چه حکمتی است که من وسواسی به این دنیا آمدم کلا زندگی برایم بی معنی وتکراری است وهمه چیز را بیخود میدانم که به مرگ ختم میشود واینکه مدام ترس از دست دادن خانواده را دارم واینکه ازلحظه مرگ میترسم میخواهم بدانم درست چند بعد از لحظه مرگ چه اتفاقی میافتد وانسان چگونه میشودوبه کجا میرود آیا آن دنیا هم مثل زمانی است که یک کودک از شکم مادر خود بیرون میاید واینکه چشم وگوش شنوا وبینا میشود یعنی چه؟واینکه پرسش وپاسخ از زمان بچگی شروع میشود وچه کردیم و غیره وچگونه عذاب میشویم آیا فقط روح آزارده میشود وبه طور کل چگونه زندگی است تا قبل از قیامت واینکه چون من در خانواده ای هستم که ماهواره وهم موسیقی گوش میدهن وهم نماز وروزه میگرن ومن هم از بچگی موسیقی ورقص عادت کردم واینکه مدام میگویند حرام چرا حرام که مدام احساس گناه داشته باشم چون من که از یاد خدا غافل نمیشوم ودیگر اینکه چون من نسبت به دروغ وغیبت حساس بودم وبه صورت وسواس درآمده چون من مدام در ذهنم آمده که خدا از حق خود میگذرد اما از حق الناس نمیگذرد به خاطر همین بزرگترین گناه که آدم کشی است در ذهن من آمده اما باز هم من به خود میگویم من بدترین آدم وگناهکارترین آدم آیا راه بازگشتی با توبه برای من وجد ندارد ؟چکار کنم که دیدگاهم نسبت به زندگی عوض وبهتر شود واینکه مدام احساس گناه نکنم چون تا حالا کسی از من شکایت نکرده که بگم من آدم کش هستم در زمینه اگر کتابی هست به من راهنمایی کنیدتا زندگی من از این روبه آن رو شود.بانهایت سپاس

پرسش: سوالات مختلف شرح : دختري 22 ساله هستم. از بچگي اهل نماز وروزه بودم اما دچار وسواس هم بودم .يک بار براي تان از وسواس فکري خوددر مورد کشتن نوشتم اما اين دفعه از افکار ديگر. اين که چرا خداوند مرا آفريد، چه حکمتي است که من وسواسي به اين دنيا آمدم، کلا زندگي برايم بي معني و تکراري است وهمه چيز را بي خود مي دانم که به مرگ ختم مي شود و اينکه مدام ترس از دست دادن خانواده را دارم و اينکه از لحظه مرگ مي ترسم . بعد از لحظه مرگ چه اتفاقي مي افتد و انسان چگونه مي شود و به کجا مي رود ،آيا آن دنيا هم مثل زماني است که يک کودک از شکم مادر خود بيرون مي آيد و اينکه چشم وگوش شنوا وبينا مي شود يعني چه؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
پرسش شما در سه قسمت پاسخ داده شده است .
نکته اول وسواس فکري :
وسواسي به دنيا نيامديد . بلکه مانند هر انسان ديگري وقتي به دنيا آمدي ، از ذهن و انديشه سالم ، صاف و پاک برخوردار بوديد . عدم اطمينان و وسواس¬هاي گذرا امري طبيعي است . بسياري از انسان¬ها گاه و بي¬گاه به چنين ترديدها و وسواس-هاي گذرا گرفتار مي¬شوند. زيرا بسياري از حقايق است که انسان از لحاظ عقلي و استدلالي يقين به آن دارد، ولي از لحاظ قلبي هنوز آن را باور نکرده و به اطمينان نرسيده است ،از اين رو گاهي دچار تحير و تخيل مي شود .مثلا کسي مانند «عُزير» پيامبر وقتي استخوان¬هاي مرده و پوسيده اي را مي¬بيند، چگونه زنده شدن مردگان به ذهنش خطور مي¬کند که اين استخوان هاي پوسيده چگونه دوباره زنده مي شود و پاسخگوي اعمال خود مي گردد .!(1)
قرآن از قول حضرت ابراهيم(ع) نقل مي کند : «و اذ قال ابراهيم رب ارني کيف تحيي الموتي».
سؤال حضرت ابراهيم از اصل وقوع قيامت و زنده شدن نيست، بعيد هم ندانسته که چگونه اين ها زنده مي¬شوند، بلکه سؤال و تقاضا اين است که: خدايا! چگونه مردگان را زنده مي¬کني؟ خداوند از ايشان مي¬پرسد: مگر ايمان نداري، در جواب مي¬شنود: بلي لکن براي اطمينان قلبم مي¬خواهم.(2)
بنابراين اين تنها شما نيستيد که اين تخيلات در ذهن تان مي آيد .
بدانيد که وسواس فکري obsession که ريشه در اضطراب بالاي فرد دارد ، يکي از اختلالات نسبتاً رايج در جهان است .
نکته دوم :
مرگ يا رفتن به آن دنيا هم مثل زماني است که يک کودک از شکم مادر خود بيرون مي آيد. آيا اين ترس دارد ؟ اگر انسان خود را به انواع گناه آلوده نکند و يا اگر به دليل ناداني يا هر دليل ديگر ي گناه کرد ، بعد به اشتباه خود پي برد و توبه کرد ،چه ترسي بايد داشته باشد ؟با وجود آن که خداوند مهربان و بخشنده و غفار است .
نکته سوم:
چشم و گوش شنوا و بينا مي شود يعني چه؟ يعني سطح آگاهي و معرفت انسان بالا مي رود . خداوند از لحظه مرگ چشم و گوش باطني انسان را فعال مي کند . انسان با طن خودش و اعمالش را مشاهده مي کند .
آدمي از اين‏ جهان که رخت بربست ‏و چشم به سراي آخرت مي‏گشايد، بسياري از آن چه را كه نمي‏دانسته، در خواهد يافت. زيرا آن چه در اين جهان برايش غيب مي‏نمود، در آن جا مشخص است. قرآن كريم مي‏فرمايد: «... لقد كنتَ في غَفلة من هذا فكَشَفَنا عنك غطاءَك فبصرُك اليوم حديد ؛
هر انساني وارد محشر مي‏گردد ، در حالي كه همراه او سوق دهنده و گواهي (سائق و شهيد) است. به او خطاب مي‏شود تو از اين صحنه غافل بودي و ما پرده از چشم تو برداشتيم و امروز چشمت كاملاً تيزبين است.(3)

پي‏نوشت‏ها:
1. بقره(2) آيه 259.
2. همان، آيه 260.
3.ق(50) آيه22.

پرسش: اينکه پرسش و پاسخ از زمان بچگي شروع مي شود وچه کرديم و غيره وچگونه عذاب مي شويم ،آيا فقط روح آزارده مي شود وبه طور کل چگونه زندگي است تا قبل از قيامت ؟
پاسخ: درباره سر آغاز پرسشها از آدمي بايد گفت :کودکان چون تکليفي ندارند، سوالي هم متوجه آن ها نخواهد بود، از اين رو پرسش از زمان تکليف و نسبت به تکاليف آدميان خواهد بود.
درباره اين که آيا تنها روح رنج ميببيند؟ بايد گفت :گر چه در قيامت و بعد از آن رنجش و عذاب روحي و جسمي است، ولي قبل از قيامت درعالم برزخ روحي است و جسم در رنج نخواهد بود. بدين بيان که بعد از مرگ روح انسان از بدن جدا ميشود ،بدن در قبر خاکي جاي ميگيرد و يا طعمه درندگان ميشود و از بين ميرود، ولي روح در عالم برزخ در نعمت و آسايش و يا در رنج و عذاب تا فرارسيدن روز قيامت به سر ميبرد. (1)
اما درباره چگونگي زندگي بعد از مرگ و قبل از قيامت بايد گفت: حال انسان در زندگي برزخي بسيار شبيه است به کسي که براي رسيدگي اعمالي که از او سر زده ،به انتظار محاکمه بازداشت گردد، روح انسان در برزخ به صورتي که در دنيا زندگي ميکرد، به سر ميبرد. اگر از نيکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار ميشود . اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و مصاحبت شياطين و پيشوايان ضلال ميگذراند. (2)
پينوشتها:
1. شيعه در اسلام، ص 101.
2. همان.

پرسش: ديگر اينکه چون من نسبت به دروغ وغيبت حساس بودم و به صورت وسواس درآمده چون من مدام در ذهنم آمده که خدا از حق خود مي گذرد اما از حق الناس نمي گذرد ،به خاطر همين بزرگ ترين گناه که آدم کشي است ،در ذهن من آمده اما باز هم من به خود مي گويم من بدترين آدم و گناهکارترين آدمم. آيا راه بازگشتي با توبه براي من وجود ندارد ؟
پاسخ: آن چه در ذهن و فکر شما مي گذرد ، چيزي جز وسوسه شيطاني نيست . نبايد به هيچ وجه آن را به پاي نداهاي رحماني يا خدايي گذاشت. در سايه تلقينات شيطانى ايجاد شده و برخى از عوامل ديگر حساسيت تشديد شده، حتى ذهن و فکر شما را در تسخير خود قرار داده و مفهوم غلطى را از مفاهيم اسلامي در ذهن شما قرار داده است.
دوست عزيز !در نامه هاي قبل هم اشاره کرديم مشکل شما وسواس فکري تمام عيار و پيشرفته است . وسواس فكري يکي از اختلالات نسبتاً رايج در جهان است . متأسفانه به هيچ وجه درمان فوري و اورژانسي ندارد و نيازمند مشاورة حضوري ميباشد .
افراط و زياده روي در احساس گناه ريشه در اضطراب بالاي فرد دارد و متناسب با سطح اضطراب فرد در نوسان است . پس هر چه فرد به کمک تکنيکهاي شناختي يا رفتاري، سطح اضطرابش را پايين بياورد، در کاهش وسواس فکري و احساس گناه موفقتر است.
با توجه به نامه هاي قبل پيشنهاد مي کنيم با پيگيري جدي درمان خود، از پيجويي راههاي خلاصه و... پرهيز کنيد ،چرا که شما را در چرخه معيوب قرار ميدهد و از آرامش کامل و رشد روحي و... باز ميدارد. درمان واقعي وسواس زير نظر متخصص نياز به چندين جلسه طول دارد و با چهار دستور عمل ساده(مثل مشاوره اينترنتي) قابل حل نخواهد بود.
توصيه مي شود به جاي مشاوره هاي غير حضوري و احياناً نامه نگاري هاي متعدد با تصميم جانانه به درمان دارويي، از طريق مراجعه به روانپزشک و روان درماني از طريق روانشناس متخصص اختلالات اضطرابي و وسواس بپردازيد.
در پايان يادآوري مي کنيم راه توبه و بازگشت براي گنهکاران همواره باز است . اگر كسي مرتكب گناهي شود، ولي پشيمان شده و به درگاه خداوند توبه نمايد ،خداوند توبه او را مي پذيرد.توبه راستين از گناهان آن است كه قصد بازگشت به آن گناه را نداشته باشد. خدا بارها در قرآن مجيد وعده غفران به تائبان داده است حتي گناهكاران را فرمان به مأيوس نشدن از رحمت خويش داده است. قرآن مي‏فرمايد:
«به آن بندگانم كه در گناه‏ كردن بر نفس خويش اسراف كرده‏اند بگو : هرگز از رحمت بي‏منتهاي خدا نااميد مباشيد. البته خداوند همه گناهان شما را خواهد بخشيد كه او خدايي بسيار آمرزنده و مهربان است». (1)
بنابراين همواره باب توبه و شمول رحمت و مغفرت الهي نسبت به جميع گناهان و تمامي گناهكاران در طول مدت عمر و حتي تا لحظه مرگ به روي انسان باز است . هرگز جايز نيست كسي در موردي و در زماني از رحمت و مغفرت الهي مأيوس گردد و خيال كند كه ديگر راهي و اميدي براي نجات او نيست.
به خدا سوء ظن نداشته باشيد . به جاي ترس بيمارگونه از خدا با انجام اعمال پسنديده،سعي در تقرب بيش تر به او نماييد.يأس و نا اميدي از رحمت خدا بزرگ ترين گناه است . علت واقعي آن عدم شناخت صحيح از خداوند و فضل و رحمت بي پايان او است. اگر انسان معتقد باشد که همه اسباب و علل عالم به دست خدا است و خداوند هر آنچه اراده نمايد ، تحقق مي يابد ، آن گاه اگر تکيه و اعتماد به قدرت و رحمت الهي داشته باشد ، هيچ گاه غبار يأس و نا اميدي بر چهره او نمي نشيند.
مطالب تکميلي در پاسخ به ساير پرسش ها بيان شده است.

پي نوشت :
1. زمر (39) آيه 53

پرسش: چکار کنم که ديدگاهم نسبت به زندگي عوض وبهتر شود و اينکه مدام احساس گناه نکنم چون تا حالا کسي از من شکايت نکرده که بگم من آدم کش هستم . اگر کتابي هست به من راهنمايي کنيدتا زندگي من از اين روبه آن رو شود.
پاسخ: همان طور كه در نامه هاي قبل پاسخ داديم ، اضطراب و وسواس در حد بسيار بالا در وجود شما نمايان است .تقريبا در تمام نامه هاي خود اين جمله را نوشته ايد که " مدام احساس گناه مي کنم"
احساس گناه افراطي، خود از وساوس شيطاني است و يکي از بزرگترين منابع اضطراب زاست .
به نظر مي رسد كه مشكلات و برخي از رفتارهاي شما که نتيجه اش احساس گناه افر اطي است، ريشه در اضطرابي دارد كه بهآن دچار هستيد.
به عنوان نمونه عرض مي کنيم :
در نامه خود نوشته ايد : " ديگر اينکه چون من نسبت به دروغ وغيبت حساس بودم و به صورت وسواس درآمده چون من مدام در ذهنم آمده که خدا از حق خود مي گذرد اما از حق الناس نمي گذرد، به خاطر همين بزرگ ترين گناه که آدم کشي است در ذهن من آمده "
در نامه قبل نوشته ايد: " مدام مي ترسيدم نکند من پشت سرکسي حرف زده باشم و غيبت شده باشد وبر گردن من باشد ، در صورتي که از ديگران مي پرسيدم و مي گفتند نه "
اگر اين دو قسمت از نامه هاي شما را در کنار هم قرار دهيم ،به خوبي روشن مي شود حلاليت طلبيدن زياد و حساسيت شما در اين باره ناشي از اضطراب و نگراني شما است؛ دائما خود را گنهکار دانسته و به دنبال راه بازگشت هستيد ، در حالي که به اعتراف خودتان گناهي را انجام نداده ايد.
آن چه شما را مشغول کرده و به نوعي وسواس مبتلا نموده ، نه توصيه شرع و دين است و نه عقل و عرف آن را مي پسندد. انسان بايد در تمام حالات متعادل باشد.
در پايان چون گذشته پيشنهاد مي کنيم به يک متخصص روان پزشك مراجعه و از او كمك بگيريد،
نيز توصيه مي کنيم :
1- با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد . بدانيد در پيشگاه خداوند عزيز و دوست داشتني هستيد.
2- لغزشهاي غير اختياري طبيعي است . نبايد به بزرگ نمايي آن پرداخت. اگر نيک بنگريد، با کمي واقعنگري ميتوانيد لغزشهاي هر از گاهي خود را با ديدي مثبتتر مديريت نماييد.
3- با پرهيز از هر گونه خودسرزنشي و خود ملامتگري به يادداشت نکات مثبت خود بپردازيد، هزاران نکته مثبت داريد که نبايد با بزرگنمايي توهمات منفيتان به بوته فراموشي سپرده شود.
4- به خدا سوء ظن نداشته باشيد . به جاي ترس بيمارگونه از خدا با انجام اعمال پسنديده،سعي در تقرب بيش تر به او نماييد.
5- يأس و نا اميدي از رحمت خدا بزرگ ترين گناه است . علت واقعي آن عدم شناخت صحيح از خداوند و فضل و رحمت بي پايان او است. اگر انسان معتقد باشد که همه اسباب و علل عالم به دست خدا است و خداوند هر آنچه اراده نمايد ، تحقق مي يابد ، آن گاه اگر تکيه و اعتماد به قدرت و رحمت الهي داشته باشد ، هيچ گاه غبار يأس و نا اميدي بر چهره او نمي نشيند.
6- بسياري از نگراني ها مانند ترس از گذشته، خوف از آينده، احساس پوچي و ترس از مرگ و غيره ريشه در ضعف ايمان دارد. خداوند راه رسيدن به امنيت و آسايش را ايمان به خدا معرفي كرده است: "كساني كه به خدا ايمان آورده و ايمان خود را به ظلم نيالوده اند، داراي ايمني و مصونيت اند و آن ها هدايت يافتگان واقعي هستند".(1)
از طرفي قرآن مجيد، زندگي توأم با اضطراب و رنج را نتيجه بي ايماني و نداشتن پناهگاه معنوي مي داند : "هر كس از ياد خدا غفلت ورزد و اعراض كند، زندگي او تنگ و تاريك خواهد بود".(2)
ايمان به خدا به تمام پريشاني هايي كه بر اثر دل باختگي در برابر تعلقات مادي پديد مي آيد، پايان مي دهد.
7- براي پايين آوردن سطح اضطراب بايد در کنار تعديل احساس گناه افراطي ، روزانه مدتي ورزش نما ييد.
8- بايد سعي كنيد كه از خودگرايي و تنها بودن در خانه و از انزوا به شدت پرهيز كنيد. شاد و با نشاط در جمع دوستان حاضر شويد . در برنامه هاي فرهنگي و ورزشي و... حضور فعال و با نشاط داشته باشيد.
9- بايد هر چه بيش تر روي كارهاي مثبتي، چون تحصيل، ورزش و فعاليت هاي گروهي متمركز شويد .
10- در اين زمينه مي توانيد بخش وسواس کتاب دو جلدي «رفتار درماني شناختي» ترجمه حبيب الله قاسم زاده يا کتاب «غلبه بر وسواس» انتشارات رشد يا کتاب «وقتي اضطراب حمله مي کند» ،نوشته ديويد برنز ترجمه مهدي قرچه داغي را تهيه و مطالعه نماييد.
موفق باشيد.
پي نوشت ها:
1. انعام (6) آيه82.
2. طه (20) آيه 125.

سلام وخسته نباشید من دختری 22ساله هستم و خودارضایی داشتم وچندین بار توبه کردم اما نتونستم توبه ام را نشکنم به دلیل تحریکات محیطی ازتون درخواست کمک دارم بهم روشی رو بگید که نتونم توبم رو بشکنم بخدا خیلی عذاب وجدان دارم شرایط ازدواج هم ندارم تورو خدا کمکم کنید اجرکم عندالله

پرسش: توبه شرح :
دختري 22ساله هستم و خودارضايي داشتم وچندين بار توبه کردم اما نتونستم توبه ام را نشکنم ........

پاسخ:
1)با سلام و سپاس از اعتماد شما به اين مرکز.
تصميم شما بر ترك خودارضايي گامي بسيار مهم است كه مي تواند پشتوانه قوي براي آن باشد؛ اما هرگز كافي نيست . بايد با مراجعه به روانپزشك به دارودرماني بپردازيد . بعد از مدت دو هفته براي روان درماني توسط روانشناس باليني اقدام نماييد. براي موفقيت بيش تر در ترك آن توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1- اضطراب نقش مؤثري در تشديد قواي جنسي دارد . در توليد نياز جنسي کاذب سهم به سزايي دارد. ارضاي جنسي تا حدودي براي کاهش اضطراب مفيد است، ولي اگر ارضاي جنسي از طريق حرام (مانند استمنا) صورت گيرد، با اين که به صورت موقت از اضطراب مي‌کاهد ، ولي پس از مدت کوتاهي به خاطر تشديد احساس گناه سطح اضطراب را دو چندان مي‌کند . با اين وصف اضطراب هم علت و هم معلول استمنا محسوب مي‌گردد.
2ـ همان طور که اضطراب در گرايش به خودارضايي مؤثر است، کاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم، تنفس عميق 25 تا 30 بار در روز، تن‌آرامي (ريلکسيشن) و داروهاي گياهي و شيميايي سهم بسزايي در کاهش ميل به خودارضايي دارد.
3ـ به هيچ وجه خود را ناپاک ندانيد، دختر مؤمني هستيد که به هر دليلي دچار يک رفتار ناپسند گشته‌ايد. هيچ‌گاه خودتان مساوي با رفتار ناشايست خود ندانيد. در پيشگاه خداوند عزيز و دوست داشتني هستيد و براي جبران گناهان ريز و درشت راه روي همه بندگان باز است.
4ـ احساس گناه افراطي به هيچ وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلکه احساس گناه فزاينده در راستاي وساوس شيطاني است. احساس گناه يکي از بزرگ‌ترين منابع اضطراب‌زاست . به نيکي مي‌توان دريافت که همين احساس گناه بيش از حد زمينه‌اي براي خودراضايي بيش تر فراهم مي‌آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد.
احساس گناه تا حدي خوب و مفيد که فرد را به سمت جبران خطايا از طريق انجام اعمال نيک و خداپسندانه رهنمون سازد، نه آن که ناخواسته موجب اضطراب بيش تر شده و به گناه بيش تر سوق دهد.
5ـ براي کاهش اضطراب و افکار وسواس‌گونه به يک روانپزشک مراجعه نماييد. در برخي موارد يک دارو درماني سبک بسيار مؤثر است.
6ـ مانند يک محقق دست به تحقيق در زمينه افکار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خودارضايي در خود بزنيد. در طي مدت يک ماه مراحل آغاز تا پايان يک وهله خودارضايي را در برگه‌اي ياد داشت نماييد . اين کار را براي وهله‌هاي ديگري که اتفاق مي‌افتد، تکرار کنيد. زمان و مکان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خودارضايي را ثبت نماييد،
در طي يک ماه ببينيد يک وهله خودارضايي با چه فکري آغاز مي‌گردد، سپس اين فکر مزاحم چه احساس در شما برمي‌انگيزد . احساس چگونه به رفتار خودارضايي در شما مي‌انجامد، همچنين معمولاً در چه زماني‌هايي و در چه مکان‌هايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خودارضايي در شما تشديد مي‌گردد.
پس از پايش و رصد رواني يک ماهه به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد. از نتايج اين تحقيق مي‌توانيد راهکارهاي کارآمد ترک يا لااقل تعديل خودارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي که اعصاب تان خرد است، وقتي که دوستان متأهل خود را مي‌بينيد، وقتي که با مادرتان جر و بحث مي‌کنيد، وقتي که اضطراب امتحان داريد، يا وقتي که به پسر خاصي مي‌انديشيد.
عيناً همين قضيه در زمينه مکان‌هاي تحريک‌زا تکرار مي‌گردد .وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي مي‌روم و...
از سوي ديگر نگاهي موشکافانه به پرونده گذشته خودارضايي خويش بيفکنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته‌ايد بر خودارضايي فايق آييد و با چه تکنيک‌هاي فاصله بين وهله‌هاي خودارضايي را افزايش داده‌ايد، چه زماني براي ترک کوتاه مدت يا دراز مدت خودارضايي موفق بوده‌ايد.
در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد. اين پايش رواني دست شما را براي اتخاذ يک راهکار مناسب باز مي‌کند.
7ـ منصف باشيد. همان طور که به تنبيه ذهني ـ عملي خودارضايي خويش مي‌پردازيد، به تشويق ذهني ـ عملي موفقيت‌هايي هرچند اندک خود در ترک خودارضايي بپردازيد.
اگر حتى يک روز هم در ترک موفق بوديد، با کمال سخاوت به تشويق خود بپردازيد. خودتشويقي مي‌تواند علاوه بر ارتقاي سطح اعتماد به نفس و عزت‌نفس به کاهش اضطراب شما کمک شاياني کند. خودتشويقي مي‌تواند به صورت کلامي يا غير کلامي (مانند خريد يک بستي يا ديدن يک فيلم جذاب يا سجده شکر و ...) باشد.
8ـ با پرهيز از هر گونه خودسرزنشي وخود ملامتگري به يادداشت نکات مثبت خود بپردازيد، هزاران نکته مثبت داريد که نبايد با بزرگنمايي نکات منفي‌تان به بوته فراموشي سپرده شود.
9ـ براي 24 ساعت خود برنامه‌ريزي سبک و سهل الوصول انجام دهيد. با اشتغال ذهني به امور مثبت از هر گونه اشتغال فکري به تفکرات تحريک‌زا پرهيز نماييد.
10ـ سعي نماييد از تکنيک‌هاي انزجاردرماني و شرطي‌زدايي استفاده کنيد. لذت کاذب خودارضايي را با يک امر منزجر کننده ذهني مانند تصور صحنه تهوع‌آور يا خوردن داروي تلخ پيوند بزنيد و با آن تداعي نماييد يا آن که فرايند شرطي شده (اضطراب - خودارضايي) را به (اضطراب - ورزش يا تفريح سالم، تنفس عميق، رفتن به سر يخچال و آب خوردن و...) تبديل نماييد.
11ـ به هيچ وجه خود را دست و پا بسته فرض نکنيد. بدانيد صدها هزار توانسته‌اند که ترک کنند و شما از آنان مستثنا نيستيد. براي دريافت مشاوره و اراية اطلاعات دقيق تر مي توانيد با شماره 09640 تماس حاصل نماييد. موفق باشيد.
والسلام عليكم. خدانگهدارتان.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سمی

پرسش: ديني و پزشکي شرح سلام درمورد هم جنس بازي دومرد هم از نظر ديني وخم پزشکي اين دونفر هم رفيق باشند ولي نمي تونند از هم جداشن ولي گرفتار اين گناه مي شن واين کار اذيتشون مي کنه .شما چه راه حلي ميدين ؟

پاسخ:
1@@پرسشگر محترم با سلام و تشکر از ارتباطتان با اين مرکز؛
لواط از گناهان كبيره و داراي كيفري بزرگ است. كسي كه اين عمل زشت را انجام داده، بايد از روي خلوص توبه كند . از خداوند آمرزش بخواهد و از كردار ناشايست خويش پشيمان شود . تصميم بگيرد كه براي هميشه آن را ترك كند. كسي كه اين كار را انجام داده است، لازم نيست نزد حاكم شرع برود و اعتراف كند ، چون در آن صورت (در صورت داشتن شرايط خاص) حد سنگين اعدام وجود دارد.
كسى كه عمل شنيع لواط را انجام داده است، بايد هر چه زودتر توبه كند . از خدا بخواهد تا از گناه وى درگذرد. همين كه در پيشگاه خداوند توبه كند، خداوند او را مي‏آمرزد. نياز به كفاره ندارد.
رسول اكرم(ص) فرمود: " هر مرضي دارويي دارد .داروي گناهان استغفار و طلب عفو از پيشگاه ذات پاك الهي است.
همجنس گرايي نوعي اختلال در روند طبيعي است كه عوامل متعدد جنسيتي ، رواني ، تربيتي و خانوادگي، فرهنگي و... در آن نقش دارد. اين نوع ارتباط نشان از نوعي بيماري است كه گاهي مربوط به اختلال جسمي و جنسيتي مي شود. در هر حال اين مشکل يکي از مشکلات پيچيده جوامع بشري مي‌باشد. درمان واسطه‌اي اين امور امکان ندارد . درمان اين مشکل مثل قريب به اتفاق مشکلات ديگر نيازمند حضور شخص بيمار نزد متخصص است .
خوشبختانه مراکز تخصصي و فوق تخصصي اين گونه اختلالات جنسي در شهرهاي بزرگ به ويژه در تهران وجود دارند .
توصيه مي‌شود با ارتباط با سايت انجمن حمايت از بيماران مبتلا به اختلال هويت جنسي ايران www.gid.org.ir(البته مشکل شما اختلال هويت جنسي نيست ، ولي درمانگران آن مرکز در درمان مشکل شما نيز تبحر دارند) نيز از شرايط مشاوره با آن انجمن اطلاع حاصل نماييد.
علاوه بر ارتباط با انجمن فوق الذکر مراجعه هر چه سريع تر به سکس تراپيست هايي(درمانگران جنسي) مانند فريدون محرابي، ماهيار آذر، محمدعلي بشارت، راحله اماني، علي اسلامي نسب، بهنام اوحدي ، محمد خداياري فردو دکتر روشن... (که از طريق جستجوي اينترنتي يا 118 در تهران قابل دسترسي مي‌باشند) قابل توصيه مي باشد.
در ادامه توجه شما را به مطلبي کلي در زمينه عشق و وابستگي عاطفي جلب مي‌نمايم، برخي نکات ذيل همسويي زيادي با مشکل کنوني شما دارد.
عشق از مفاهيم بسيار پيچيده است . از نظر روان‌شناسي چندان امر مثبتي قلمداد نمي‌شود. آنچه که به ترويج و تشديد اين مقوله هزار تو دامن مي‌زند، تعريف و تمجيدها بي‌حساب و کتابي است که از مفهوم عشق در سريال‌ها، فيلم‌ها، رمان‌ها، ترانه‌ها، شعرها، حکايت‌ هاي تاريخي و... مي شود­. اين مسئله باعث گشته ماهيت واقعي عشق در پس پرده خيال‌پردازي‌هاي رمانتيک مغفول بماند . بسياري از دختران و پسران اين مرز و بوم در وادي جانکاه آن گرفتار آيند.
قبل از ورود به بحث عشق اجازه مي‌خواهم نيم نگاهي به فرق بين دو مفهوم کليدي وابستگي و دلبستگي نماييم.
فرض کنيد به ميوه‌اي مانند آناناس علاقمند هستيد و به آن «دل بسته‌ايد» .حال اگر روزها، ماه‌ها و سال‌ها به هر دليلي از خوردن آن محروم بمانيد، آيا در زندگي عادي و روزمره شما اختلالي ايجاد خواهد شد ؟ آيا عملکرد روزانه شما رو به کاستي مي‌گذارد؟ مسلّماً نه. سال‌ها از موضوع «دل‌بستگي» خود محروم مي‌مانيد ، ولي همه امور زندگي شما بر وفق مراد است.
اين نوع علاقه و تعلق را «دلبستگي» مي‌گويند ،حال اگر به جاي دلبستگي به آناناس به آن «وابسته» بوديد ،يک روز بدون آناناس نمي‌توانستيد سر کنيد. آدم وابسته به آناناس مثل فرد معتادي است که هر از گاهي براي به حد طبيعي رساندن سطح عملکرد خود نيازمند مصرف مواد است، پس وابستگي رواني نوعي اعتياد است. وابستگي رواني به چيزي يا کسي باعث کاهش عملکرد در فرد مي‌گردد و به نوعي فرد را از زندگي روزانه ‌و عادي خود خارج مي‌سازد .فرد وابسته رواني مثل فرد معتاد، دلش به موضوع وابستگي (مثل مواد مخدر يا محبت معشوق) خوش است ،در حالي که اين وابستگي عقلاً و منطقاً امري به شدت نکوهيده‌اي است.
در اسلام به شدت از وابستگي به غير خدا پرهيز داده شده است . وابستگي رواني يا به تعبيري عشق را اين گونه تصوير کرده است که وقتي بنده‌اي از خدا فاصله مي‌گيرد، خداوند عشق غير خود را در اين فاصله قرار مي‌دهد.
اولياي خدا و ائمه معصومين به همسران و فرزندان خود دلبسته بودند، ولي سر سوزني به غير خدا وابسته نبودند.
آن چه که در زندگي هر مؤمن در درجه اول اولويت قرار مي‌گيرد، استقلال رواني ـ عاطفي است . استقلال رواني-عاطفي سر منشأ بسياري از تحولات مثبت است. استقلال رواني ـ عاطفي در همه حوزه‌هاي عاطفي از قبيل پدر و مادر ،همسر و فرزند و دوستان بايد جاري باشد. وابستگي به هر کسي چيزي جز فرسودگي رواني، اشتغالات ذهني بي‌مورد، کاهش عملکرد، افول معنوي، افت تحصيلي و شغلي، فرصت‌سوزي‌هاي مکرر و... ندارد.
دختر و پسري که به عشق افراطي مي گرايند ( و به کاهش شديد عملکرد دچار مي شوند)به نوعي از چند اختلال عمده روان‌شناسي يعني اضطراب وسواس و افسردگي بي‌بهره نيستند، به عنوان مثال با نگاهي به درونيات خود متوجه خواهيد شد که از اضطراب نسبتاً بالايي رنج مي‌بريد . اضطراب حتى به قبل عاشق شدنتان بر مي‌گردد . در گذشته نيز براي کاهش اضطراب خود به افراد پيراموني خود پناه مي‌برديد. پناه‌جويي به نوعي در شما نهادينه شده و به آن شرطي شده‌ايد، پس با هر اضطرابي ناخودآگاه به دنبال فرد آرامش‌گري مي‌گرديد که اين فرد معمولاً معشوق است .پس در مکانيزم عشق اضطراب بالا نقش به‌سزايي دارد . در درمان آن نيز کاهش اضطراب نقش کليدي دارد.
از سوي ديگر عشق به نوعي به نابودي عزت نفس فرد بازگشت مي‌کند. کسي که عزيز است ،هيچ‌گاه خود را در مقابل فردي از هم نوع خود حقير و کوچک نمي‌کند. اين پسر مثل ميليون‌ها پسر ديگر داراي نقاط ضعف و قوت عمده‌اي است . به هيچ وجه صلاحيت بت ،قبله يا خدا شدن براي شما ندارد. خضوع و خشوع فقط در مقابل عزيز مطلق يعني خداوند زيبنده است . هر نوع کوچک کردن بنده نزد بنده ديگر مطرود است. فردي که ارزشمندي‌اش دروني است، نه بيروني، هيچ گاه به مقوله عشق گرفتار نمي‌آيد. اگر از درون خود را ارزشمند بدانم ،چه نيازي دارم فرد بيروني به ارزش‌گذاري من اقدام نمايد؟ تحقير و تضعيف عاشق در برابر معشوق از نظر اسلام و روان‌شناسي محکوم است . با مقوله مهم عزت نفس و اعتماد به نفس منافات دارد.
افراد عاشق معمولاً از رگه‌هايي از افسردگي رنج مي‌برند . به تعبيري از بي‌معنايي و يکنواختي در زندگي به ستوه آمده‌اند. فرد افسرده مي‌کوشد معناي جديدي براي زندگي خود دست و پا کند . معناي جديد معمولاً از جنس مخالف و به ندرت از جنس موافق انتخاب مي‌شود. فرد افسرده پس از مدتي معشوقش به تنها معناي زندگي‌اش مبدل مي‌گردد . احساس مي‌کند که زندگي بدون معشوق فوق‌العاده بي‌معناست.
معناي زندگي به امور گذرا متغير و بي‌مبنا اطلاق نمي‌گردد، پس اگر به هر دليلي فرد عاشق در رفع افسردگي باليني يا غير باليني خود بکوشد و کانون ارزشمندي خود را از بيرون و افراد بيروني به درون خود منتقل نمايد ،به معناي واقعي زندگي دست مي‌يابد. مقوله عشق روز به روز جاي خود را به دلبستگي صرف مي‌سپارد . دلبستگي امري سالم و صد در صد خدايي است، ولي وابستگي رواني امري صد در صد مرضي و غير خدايي است .‌آنچه متأسفانه گرفتار شديد ، وابستگي است.
از نظر روان‌شناسي خصوصيات افراد عاشق هم‌پوشاني زيادي با خصوصيات افراد وسواسي دارد . همان گونه که فرد وسواسي براي حصول آرامش به ده بار شستن دست خود در روز عادت دارد ، فرد عاشق هم براي به دست آوردن آرامش خود نيازمند ملاقات نو به نو(عيني يا ذهني که شباهت زيادي به نشخوار ذهني و فکر وسواسي دارد) و تجديد ديدار با فرد معشوق است. به اين ترتيب عشق مرضي تحت عنوان رفتار وسواسي ـ اجباري طبقه‌بندي مي‌شود . وسواسي بودن جاي هيچ تعريف و تمجيدي براي فرد باقي نمي‌گذارد تا اين جا مشخص مي‌شود که سريال‌ها فيلم‌ها رمان‌ها ترانه‌ها و... امري را مي‌ستايند که به نوعي اختلال رواني محسوب مي‌گردد و باعث خارج شدن فرد عاشق از گردونه زندگي سالم مي‌گردد.
برادرم..
مشکل شما در درون شماست . اگر بتوانيد با کمک روان‌شناس مجرب و روان‌پزشک کارآزموده بر اين سه اختلال خود چيره آييد، شکي نيست معناي واقعي زندگي را که سراسر آرامش و طمأنينه است ،خواهيد چشيد بايد هر چه زودتر به ارزشمندي واقعي خود رسيده ، از افسردگي بيرون‌آمده ، با احترام و شخصيت دادن به خود و يافتن دوباره عزت نفس از دست رفته ، به دنياي آرامش بازگرديد.
در هر صورت توجه شما را به نکات ذيل جلب مي‌نمايم:
1ـ فرايند فراموشي عشق زمانبر است . عشق 1 ساله را نمي‌توان1 روزه فراموش کرد. اگر قبول کنيم اين فرايند زمانبر است ،پس نبايد زود از آن خسته شويم يا با هر تداعي خاطره از ميدان به در رويم.
2-روند تدريجي فراموشي او را با روند حذف علائم و نشانه هاي تداعي گر خاطرات او تا جايي كه امكان دارد همراه سازيد. از تنهايي در اتاق يا مكان هايي كه ياد آور خاطره گذشته است، پرهيز كنيد.
3ـ وابستگي رواني يا عشق افراطي به اين جهت نابهنجار است که موجب کاهش عملکرد در زندگي روزمره شما مي‌گردد، پس اگر موفق به حذف نشان ها هم نشده باشيد ، چنانچه به هر طريقي به عملکرد طبيعي خود بازگرديد، باقيمانده آثار و عوارض عشق هيچ مشکلي براي شما به وجود نخواهد آورد. مهم اين است که فکر ايشان باعث کاهش عملکرد (مثل اختلال خواب، اختلال خوراک و افت تحصيلي...) در شما نگردد، پس با تمايز ميان اين دو هر گونه پيشرفت در زمينه ارتقاي سطح عملکرد خود را ارج بنهيد.
4-جايگزين كردن اهداف عالي تر مادي يا معنوي در زندگي خود به شما فرصت جايگزين كردن هدف ها با يكديگر مي دهد. تاكنون هدف هاي زندگي خود را در كنار او بودن، تنظيم كرده ايد . بر همين اساس به رفتارها و عملكردهايي خود سمت و سوي خاص بخشيده ايد بنابراين بايد به فكر اهداف عالي تر زندگي باشيد
5- با برجسته كردن نقاط ضعف و كاستي هاي فرد مورد نظر ،درون خود را نيز براي فراموش كردن آماده سازيد. مطمئناً وقتي از روزنه نگاه عاشقانه نبينيد، ضعف هاي بسيار در او خواهيد ديد، چون هيچ انسان و هيچ موجودي جز خداوند پيراسته از عيب و نقص نيست.
6ـ وابستگي عاطفي ـ رواني مانند اعتياد، علاوه بر خوددرماني نيازمند کمک متخصصان روان‌شناسي و روانپزشکي مي‌باشد، پس به خوددرماني اکتفا نکنيد .در اسرع وقت براي دارودرماني يا روان درماني احتمالي به نزد يک متخصص برويد. همه عوارض که در نامه به آن اشاره داشته‌ايد، با درمان دارويي و غير دارويي قابل اصلاح مي‌باشد.
7ـ شک نکنيد که با هر گونه اقدام جانانه جهت درمان تخصصي زندگي (بدون عشق مرضي) رنگ و بوي تازه به خود خواهد گرفت، رنگ و بويي که به هيچ وجه در اين چند ماه نظير آن را نديده‌ايد.
8ـ در بازي زندگي خود را به هيچ وجه از پيش باخته و شکست خورده تلقي نکنيد. همه مي توانند و شما هم مسلماً يکي از همه هستيد.
9ـ ورزش سنگين، تنفس عميق و تفريحات سالم و توسعه روابط متعادل با دوستان را سر لوحه زندگي خود قرار دهيد.
موفق و مؤيد باشيد.

صفحه‌ها