سلام دختری 22 ساله هستم از بچگی اهل نماز وروزه بودم اما دچار وسواس هم بودم یک بار برایتان از وسواس فکری خوددر مورد کشتن نوشتم اما این دفعه از افکار دیگر اینکه مدام در ذهن من این چرا خداوند مرا آفرید چه حکمتی است که من وسواسی به این دنیا آمدم کلا زندگی برایم بی معنی وتکراری است وهمه چیز را بیخود میدانم که به مرگ ختم میشود واینکه مدام ترس از دست دادن خانواده را دارم واینکه ازلحظه مرگ میترسم میخواهم بدانم درست چند بعد از لحظه مرگ چه اتفاقی میافتد وانسان چگونه میشودوبه کجا میرود آیا آن دنیا هم مثل زمانی است که یک کودک از شکم مادر خود بیرون میاید واینکه چشم وگوش شنوا وبینا میشود یعنی چه؟واینکه پرسش وپاسخ از زمان بچگی شروع میشود وچه کردیم و غیره وچگونه عذاب میشویم آیا فقط روح آزارده میشود وبه طور کل چگونه زندگی است تا قبل از قیامت واینکه چون من در خانواده ای هستم که ماهواره وهم موسیقی گوش میدهن وهم نماز وروزه میگرن ومن هم از بچگی موسیقی ورقص عادت کردم واینکه مدام میگویند حرام چرا حرام که مدام احساس گناه داشته باشم چون من که از یاد خدا غافل نمیشوم ودیگر اینکه چون من نسبت به دروغ وغیبت حساس بودم وبه صورت وسواس درآمده چون من مدام در ذهنم آمده که خدا از حق خود میگذرد اما از حق الناس نمیگذرد به خاطر همین بزرگترین گناه که آدم کشی است در ذهن من آمده اما باز هم من به خود میگویم من بدترین آدم وگناهکارترین آدم آیا راه بازگشتی با توبه برای من وجد ندارد ؟چکار کنم که دیدگاهم نسبت به زندگی عوض وبهتر شود واینکه مدام احساس گناه نکنم چون تا حالا کسی از من شکایت نکرده که بگم من آدم کش هستم در زمینه اگر کتابی هست به من راهنمایی کنیدتا زندگی من از این روبه آن رو شود.بانهایت سپاس
پرسش: سوالات مختلف شرح : دختري 22 ساله هستم. از بچگي اهل نماز وروزه بودم اما دچار وسواس هم بودم .يک بار براي تان از وسواس فکري خوددر مورد کشتن نوشتم اما اين دفعه از افکار ديگر. اين که چرا خداوند مرا آفريد، چه حکمتي است که من وسواسي به اين دنيا آمدم، کلا زندگي برايم بي معني و تکراري است وهمه چيز را بي خود مي دانم که به مرگ ختم مي شود و اينکه مدام ترس از دست دادن خانواده را دارم و اينکه از لحظه مرگ مي ترسم . بعد از لحظه مرگ چه اتفاقي مي افتد و انسان چگونه مي شود و به کجا مي رود ،آيا آن دنيا هم مثل زماني است که يک کودک از شکم مادر خود بيرون مي آيد و اينکه چشم وگوش شنوا وبينا مي شود يعني چه؟
پاسخ: پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
پرسش شما در سه قسمت پاسخ داده شده است .
نکته اول وسواس فکري :
وسواسي به دنيا نيامديد . بلکه مانند هر انسان ديگري وقتي به دنيا آمدي ، از ذهن و انديشه سالم ، صاف و پاک برخوردار بوديد . عدم اطمينان و وسواس¬هاي گذرا امري طبيعي است . بسياري از انسان¬ها گاه و بي¬گاه به چنين ترديدها و وسواس-هاي گذرا گرفتار مي¬شوند. زيرا بسياري از حقايق است که انسان از لحاظ عقلي و استدلالي يقين به آن دارد، ولي از لحاظ قلبي هنوز آن را باور نکرده و به اطمينان نرسيده است ،از اين رو گاهي دچار تحير و تخيل مي شود .مثلا کسي مانند «عُزير» پيامبر وقتي استخوان¬هاي مرده و پوسيده اي را مي¬بيند، چگونه زنده شدن مردگان به ذهنش خطور مي¬کند که اين استخوان هاي پوسيده چگونه دوباره زنده مي شود و پاسخگوي اعمال خود مي گردد .!(1)
قرآن از قول حضرت ابراهيم(ع) نقل مي کند : «و اذ قال ابراهيم رب ارني کيف تحيي الموتي».
سؤال حضرت ابراهيم از اصل وقوع قيامت و زنده شدن نيست، بعيد هم ندانسته که چگونه اين ها زنده مي¬شوند، بلکه سؤال و تقاضا اين است که: خدايا! چگونه مردگان را زنده مي¬کني؟ خداوند از ايشان مي¬پرسد: مگر ايمان نداري، در جواب مي¬شنود: بلي لکن براي اطمينان قلبم مي¬خواهم.(2)
بنابراين اين تنها شما نيستيد که اين تخيلات در ذهن تان مي آيد .
بدانيد که وسواس فکري obsession که ريشه در اضطراب بالاي فرد دارد ، يکي از اختلالات نسبتاً رايج در جهان است .
نکته دوم :
مرگ يا رفتن به آن دنيا هم مثل زماني است که يک کودک از شکم مادر خود بيرون مي آيد. آيا اين ترس دارد ؟ اگر انسان خود را به انواع گناه آلوده نکند و يا اگر به دليل ناداني يا هر دليل ديگر ي گناه کرد ، بعد به اشتباه خود پي برد و توبه کرد ،چه ترسي بايد داشته باشد ؟با وجود آن که خداوند مهربان و بخشنده و غفار است .
نکته سوم:
چشم و گوش شنوا و بينا مي شود يعني چه؟ يعني سطح آگاهي و معرفت انسان بالا مي رود . خداوند از لحظه مرگ چشم و گوش باطني انسان را فعال مي کند . انسان با طن خودش و اعمالش را مشاهده مي کند .
آدمي از اين جهان که رخت بربست و چشم به سراي آخرت ميگشايد، بسياري از آن چه را كه نميدانسته، در خواهد يافت. زيرا آن چه در اين جهان برايش غيب مينمود، در آن جا مشخص است. قرآن كريم ميفرمايد: «... لقد كنتَ في غَفلة من هذا فكَشَفَنا عنك غطاءَك فبصرُك اليوم حديد ؛
هر انساني وارد محشر ميگردد ، در حالي كه همراه او سوق دهنده و گواهي (سائق و شهيد) است. به او خطاب ميشود تو از اين صحنه غافل بودي و ما پرده از چشم تو برداشتيم و امروز چشمت كاملاً تيزبين است.(3)
پينوشتها:
1. بقره(2) آيه 259.
2. همان، آيه 260.
3.ق(50) آيه22.
پرسش: اينکه پرسش و پاسخ از زمان بچگي شروع مي شود وچه کرديم و غيره وچگونه عذاب مي شويم ،آيا فقط روح آزارده مي شود وبه طور کل چگونه زندگي است تا قبل از قيامت ؟
پاسخ: درباره سر آغاز پرسشها از آدمي بايد گفت :کودکان چون تکليفي ندارند، سوالي هم متوجه آن ها نخواهد بود، از اين رو پرسش از زمان تکليف و نسبت به تکاليف آدميان خواهد بود.
درباره اين که آيا تنها روح رنج ميببيند؟ بايد گفت :گر چه در قيامت و بعد از آن رنجش و عذاب روحي و جسمي است، ولي قبل از قيامت درعالم برزخ روحي است و جسم در رنج نخواهد بود. بدين بيان که بعد از مرگ روح انسان از بدن جدا ميشود ،بدن در قبر خاکي جاي ميگيرد و يا طعمه درندگان ميشود و از بين ميرود، ولي روح در عالم برزخ در نعمت و آسايش و يا در رنج و عذاب تا فرارسيدن روز قيامت به سر ميبرد. (1)
اما درباره چگونگي زندگي بعد از مرگ و قبل از قيامت بايد گفت: حال انسان در زندگي برزخي بسيار شبيه است به کسي که براي رسيدگي اعمالي که از او سر زده ،به انتظار محاکمه بازداشت گردد، روح انسان در برزخ به صورتي که در دنيا زندگي ميکرد، به سر ميبرد. اگر از نيکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار ميشود . اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و مصاحبت شياطين و پيشوايان ضلال ميگذراند. (2)
پينوشتها:
1. شيعه در اسلام، ص 101.
2. همان.
پرسش: ديگر اينکه چون من نسبت به دروغ وغيبت حساس بودم و به صورت وسواس درآمده چون من مدام در ذهنم آمده که خدا از حق خود مي گذرد اما از حق الناس نمي گذرد ،به خاطر همين بزرگ ترين گناه که آدم کشي است ،در ذهن من آمده اما باز هم من به خود مي گويم من بدترين آدم و گناهکارترين آدمم. آيا راه بازگشتي با توبه براي من وجود ندارد ؟
پاسخ: آن چه در ذهن و فکر شما مي گذرد ، چيزي جز وسوسه شيطاني نيست . نبايد به هيچ وجه آن را به پاي نداهاي رحماني يا خدايي گذاشت. در سايه تلقينات شيطانى ايجاد شده و برخى از عوامل ديگر حساسيت تشديد شده، حتى ذهن و فکر شما را در تسخير خود قرار داده و مفهوم غلطى را از مفاهيم اسلامي در ذهن شما قرار داده است.
دوست عزيز !در نامه هاي قبل هم اشاره کرديم مشکل شما وسواس فکري تمام عيار و پيشرفته است . وسواس فكري يکي از اختلالات نسبتاً رايج در جهان است . متأسفانه به هيچ وجه درمان فوري و اورژانسي ندارد و نيازمند مشاورة حضوري ميباشد .
افراط و زياده روي در احساس گناه ريشه در اضطراب بالاي فرد دارد و متناسب با سطح اضطراب فرد در نوسان است . پس هر چه فرد به کمک تکنيکهاي شناختي يا رفتاري، سطح اضطرابش را پايين بياورد، در کاهش وسواس فکري و احساس گناه موفقتر است.
با توجه به نامه هاي قبل پيشنهاد مي کنيم با پيگيري جدي درمان خود، از پيجويي راههاي خلاصه و... پرهيز کنيد ،چرا که شما را در چرخه معيوب قرار ميدهد و از آرامش کامل و رشد روحي و... باز ميدارد. درمان واقعي وسواس زير نظر متخصص نياز به چندين جلسه طول دارد و با چهار دستور عمل ساده(مثل مشاوره اينترنتي) قابل حل نخواهد بود.
توصيه مي شود به جاي مشاوره هاي غير حضوري و احياناً نامه نگاري هاي متعدد با تصميم جانانه به درمان دارويي، از طريق مراجعه به روانپزشک و روان درماني از طريق روانشناس متخصص اختلالات اضطرابي و وسواس بپردازيد.
در پايان يادآوري مي کنيم راه توبه و بازگشت براي گنهکاران همواره باز است . اگر كسي مرتكب گناهي شود، ولي پشيمان شده و به درگاه خداوند توبه نمايد ،خداوند توبه او را مي پذيرد.توبه راستين از گناهان آن است كه قصد بازگشت به آن گناه را نداشته باشد. خدا بارها در قرآن مجيد وعده غفران به تائبان داده است حتي گناهكاران را فرمان به مأيوس نشدن از رحمت خويش داده است. قرآن ميفرمايد:
«به آن بندگانم كه در گناه كردن بر نفس خويش اسراف كردهاند بگو : هرگز از رحمت بيمنتهاي خدا نااميد مباشيد. البته خداوند همه گناهان شما را خواهد بخشيد كه او خدايي بسيار آمرزنده و مهربان است». (1)
بنابراين همواره باب توبه و شمول رحمت و مغفرت الهي نسبت به جميع گناهان و تمامي گناهكاران در طول مدت عمر و حتي تا لحظه مرگ به روي انسان باز است . هرگز جايز نيست كسي در موردي و در زماني از رحمت و مغفرت الهي مأيوس گردد و خيال كند كه ديگر راهي و اميدي براي نجات او نيست.
به خدا سوء ظن نداشته باشيد . به جاي ترس بيمارگونه از خدا با انجام اعمال پسنديده،سعي در تقرب بيش تر به او نماييد.يأس و نا اميدي از رحمت خدا بزرگ ترين گناه است . علت واقعي آن عدم شناخت صحيح از خداوند و فضل و رحمت بي پايان او است. اگر انسان معتقد باشد که همه اسباب و علل عالم به دست خدا است و خداوند هر آنچه اراده نمايد ، تحقق مي يابد ، آن گاه اگر تکيه و اعتماد به قدرت و رحمت الهي داشته باشد ، هيچ گاه غبار يأس و نا اميدي بر چهره او نمي نشيند.
مطالب تکميلي در پاسخ به ساير پرسش ها بيان شده است.
پي نوشت :
1. زمر (39) آيه 53
پرسش: چکار کنم که ديدگاهم نسبت به زندگي عوض وبهتر شود و اينکه مدام احساس گناه نکنم چون تا حالا کسي از من شکايت نکرده که بگم من آدم کش هستم . اگر کتابي هست به من راهنمايي کنيدتا زندگي من از اين روبه آن رو شود.
پاسخ: همان طور كه در نامه هاي قبل پاسخ داديم ، اضطراب و وسواس در حد بسيار بالا در وجود شما نمايان است .تقريبا در تمام نامه هاي خود اين جمله را نوشته ايد که " مدام احساس گناه مي کنم"
احساس گناه افراطي، خود از وساوس شيطاني است و يکي از بزرگترين منابع اضطراب زاست .
به نظر مي رسد كه مشكلات و برخي از رفتارهاي شما که نتيجه اش احساس گناه افر اطي است، ريشه در اضطرابي دارد كه بهآن دچار هستيد.
به عنوان نمونه عرض مي کنيم :
در نامه خود نوشته ايد : " ديگر اينکه چون من نسبت به دروغ وغيبت حساس بودم و به صورت وسواس درآمده چون من مدام در ذهنم آمده که خدا از حق خود مي گذرد اما از حق الناس نمي گذرد، به خاطر همين بزرگ ترين گناه که آدم کشي است در ذهن من آمده "
در نامه قبل نوشته ايد: " مدام مي ترسيدم نکند من پشت سرکسي حرف زده باشم و غيبت شده باشد وبر گردن من باشد ، در صورتي که از ديگران مي پرسيدم و مي گفتند نه "
اگر اين دو قسمت از نامه هاي شما را در کنار هم قرار دهيم ،به خوبي روشن مي شود حلاليت طلبيدن زياد و حساسيت شما در اين باره ناشي از اضطراب و نگراني شما است؛ دائما خود را گنهکار دانسته و به دنبال راه بازگشت هستيد ، در حالي که به اعتراف خودتان گناهي را انجام نداده ايد.
آن چه شما را مشغول کرده و به نوعي وسواس مبتلا نموده ، نه توصيه شرع و دين است و نه عقل و عرف آن را مي پسندد. انسان بايد در تمام حالات متعادل باشد.
در پايان چون گذشته پيشنهاد مي کنيم به يک متخصص روان پزشك مراجعه و از او كمك بگيريد،
نيز توصيه مي کنيم :
1- با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيکران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد . بدانيد در پيشگاه خداوند عزيز و دوست داشتني هستيد.
2- لغزشهاي غير اختياري طبيعي است . نبايد به بزرگ نمايي آن پرداخت. اگر نيک بنگريد، با کمي واقعنگري ميتوانيد لغزشهاي هر از گاهي خود را با ديدي مثبتتر مديريت نماييد.
3- با پرهيز از هر گونه خودسرزنشي و خود ملامتگري به يادداشت نکات مثبت خود بپردازيد، هزاران نکته مثبت داريد که نبايد با بزرگنمايي توهمات منفيتان به بوته فراموشي سپرده شود.
4- به خدا سوء ظن نداشته باشيد . به جاي ترس بيمارگونه از خدا با انجام اعمال پسنديده،سعي در تقرب بيش تر به او نماييد.
5- يأس و نا اميدي از رحمت خدا بزرگ ترين گناه است . علت واقعي آن عدم شناخت صحيح از خداوند و فضل و رحمت بي پايان او است. اگر انسان معتقد باشد که همه اسباب و علل عالم به دست خدا است و خداوند هر آنچه اراده نمايد ، تحقق مي يابد ، آن گاه اگر تکيه و اعتماد به قدرت و رحمت الهي داشته باشد ، هيچ گاه غبار يأس و نا اميدي بر چهره او نمي نشيند.
6- بسياري از نگراني ها مانند ترس از گذشته، خوف از آينده، احساس پوچي و ترس از مرگ و غيره ريشه در ضعف ايمان دارد. خداوند راه رسيدن به امنيت و آسايش را ايمان به خدا معرفي كرده است: "كساني كه به خدا ايمان آورده و ايمان خود را به ظلم نيالوده اند، داراي ايمني و مصونيت اند و آن ها هدايت يافتگان واقعي هستند".(1)
از طرفي قرآن مجيد، زندگي توأم با اضطراب و رنج را نتيجه بي ايماني و نداشتن پناهگاه معنوي مي داند : "هر كس از ياد خدا غفلت ورزد و اعراض كند، زندگي او تنگ و تاريك خواهد بود".(2)
ايمان به خدا به تمام پريشاني هايي كه بر اثر دل باختگي در برابر تعلقات مادي پديد مي آيد، پايان مي دهد.
7- براي پايين آوردن سطح اضطراب بايد در کنار تعديل احساس گناه افراطي ، روزانه مدتي ورزش نما ييد.
8- بايد سعي كنيد كه از خودگرايي و تنها بودن در خانه و از انزوا به شدت پرهيز كنيد. شاد و با نشاط در جمع دوستان حاضر شويد . در برنامه هاي فرهنگي و ورزشي و... حضور فعال و با نشاط داشته باشيد.
9- بايد هر چه بيش تر روي كارهاي مثبتي، چون تحصيل، ورزش و فعاليت هاي گروهي متمركز شويد .
10- در اين زمينه مي توانيد بخش وسواس کتاب دو جلدي «رفتار درماني شناختي» ترجمه حبيب الله قاسم زاده يا کتاب «غلبه بر وسواس» انتشارات رشد يا کتاب «وقتي اضطراب حمله مي کند» ،نوشته ديويد برنز ترجمه مهدي قرچه داغي را تهيه و مطالعه نماييد.
موفق باشيد.
پي نوشت ها:
1. انعام (6) آيه82.
2. طه (20) آيه 125.